توکل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[توکل]] از ریشه "و ـ ک ـ ل" در صورتی که با حرف "[[لام]]" به کار رود، به معنای [[ولایت‌پذیری]] و چنانچه با "[[علی]]" استعمال شود، به معنای اظهار عجز و [[اعتماد]] به غیر و در [[قرآن]] به همین معنای اخیر است.<ref>مفردات، ص ۸۸۲؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۸۸، "وکل".</ref> به گفته برخی اعتماد به غیر و سپردن امر خود به دیگری، دو قیدی است که در ریشه یاد شده باید در نظر گرفته شود و در توکل به لحاظ وزن تفعّل، گونه ای [[مطاوعه]](موافقت و [[پذیرش]]) و [[اختیار]] هست که گویا [[انسان]] با اختیار خود فردی را [[وکیل]] بر می‌‌گزیند تا به کارهایش سامان بخشد <ref>التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۳، "وکل".</ref> کاربرد این واژه در حوزه‌های گوناگون [[تفسیری]] و [[اخلاقی]] سبب تفاوت در [[تبیین]] مفهوم آن شده است؛ از دیدگاه [[مفسّران]]، [[تفویض]] امور به [[خداوند]] و [[تمسک]] به [[طاعت]] او و [[رضایت]] دادن به [[تدبیر]] وی <ref> مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸۷.</ref> یا در همه [[شئون]] گفتاری و کرداری بر او تکیه کردن<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۶۴.</ref> یا سپردن امور به او همراه [[انقطاع]] از اسباب و علل ظاهری و اعتماد به او به عنوان سبب [[حقیقی]] و [[مرجع]] همه اسباب است.<ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵.</ref> از منظر [[عالمان]] [[اخلاق]] نیز [[دل بستن]] به حول و [[قوه]] او و بی‌اعتنایی به [[قدرت]] و توان خویش <ref>جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۰؛ المحجة البیضاء، ج ۷، ص ۴۰۷.</ref> از تعاریف توکل بیان شده است. در [[عرفان اسلامی]] توکل، تن را به [[عبودیت]] وادار کردن و [[قلب]] را به [[ربوبیت الهی]] وابسته کردن است.<ref>چهل حدیث، ص ۲۱۴.</ref> در [[روایات]] نیز توکل به نترسیدن از غیر [[خدا]]،<ref>بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۶.</ref> [[ناامیدی]] از [[خلق]] و توجه به خداوند <ref> معانی الاخبار، ص ۲۶۱.</ref> و کنار گذاشتن همه قدرت‌ها و در [[انتظار]] مقدر [[الهی]] بودن <ref>غرر الحکم، ج ۲، ص ۸۰.</ref> معنا شده است.
[[توکل]] از ریشه "و ـ ک ـ ل" در صورتی که با حرف "لام" به کار رود، به معنای [[ولایت‌پذیری]] و چنانچه با "[[علی]]" استعمال شود، به معنای اظهار عجز و [[اعتماد]] به غیر و در [[قرآن]] به همین معنای اخیر است.<ref>مفردات، ص ۸۸۲؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۸۸، "وکل".</ref> به گفته برخی اعتماد به غیر و سپردن امر خود به دیگری، دو قیدی است که در ریشه یاد شده باید در نظر گرفته شود و در توکل به لحاظ وزن تفعّل، گونه ای [[مطاوعه]](موافقت و [[پذیرش]]) و [[اختیار]] هست که گویا [[انسان]] با اختیار خود فردی را [[وکیل]] بر می‌‌گزیند تا به کارهایش سامان بخشد <ref>التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۳، "وکل".</ref> کاربرد این واژه در حوزه‌های گوناگون [[تفسیری]] و [[اخلاقی]] سبب تفاوت در [[تبیین]] مفهوم آن شده است؛ از دیدگاه [[مفسّران]]، [[تفویض]] امور به [[خداوند]] و [[تمسک]] به [[طاعت]] او و [[رضایت]] دادن به [[تدبیر]] وی <ref> مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸۷.</ref> یا در همه [[شئون]] گفتاری و کرداری بر او تکیه کردن<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۶۴.</ref> یا سپردن امور به او همراه [[انقطاع]] از اسباب و علل ظاهری و اعتماد به او به عنوان سبب [[حقیقی]] و [[مرجع]] همه اسباب است.<ref> المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵.</ref> از منظر [[عالمان]] [[اخلاق]] نیز [[دل بستن]] به حول و [[قوه]] او و بی‌اعتنایی به [[قدرت]] و توان خویش <ref>جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۰؛ المحجة البیضاء، ج ۷، ص ۴۰۷.</ref> از تعاریف توکل بیان شده است. در [[عرفان اسلامی]] توکل، تن را به [[عبودیت]] وادار کردن و [[قلب]] را به [[ربوبیت الهی]] وابسته کردن است.<ref>چهل حدیث، ص ۲۱۴.</ref> در [[روایات]] نیز توکل به نترسیدن از غیر [[خدا]]،<ref>بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۶.</ref> [[ناامیدی]] از [[خلق]] و توجه به خداوند <ref> معانی الاخبار، ص ۲۶۱.</ref> و کنار گذاشتن همه قدرت‌ها و در [[انتظار]] مقدر [[الهی]] بودن <ref>غرر الحکم، ج ۲، ص ۸۰.</ref> معنا شده است.


به نظر می‌‌رسد تفاوت معنایی [[توکل]] بر اثر تشکیک مفهومی آن باشد که بر حسب [[اختلاف]] موقعیت افراد و نوع [[بینش]] آنان درباره [[خداوند]]، گونه توکل آنان نیز فرق می‌‌کند و سرّ آن، [[وابستگی]] این صفت به [[ایمان]] و [[اعتقاد]] [[انسان]] است و طبیعی است که ایمان [[انسان‌ها]] دارای مراتب است، پس هرچه ایمان و اعتقاد قوی‌تر و راسخ‌تر باشد، توکل نیز به همان [[میزان]] بالاتر و مستحکم‌تر است.<ref>غرر الحکم، ج ۳، ص ۳۸۷.</ref> در برخی [[روایات]] نیز تصریح شده است که توکل درجاتی دارد،<ref> الکافی، ج ۲، ص ۶۵.</ref> چنان که [[عالمان]] [[اخلاق]] برای آن سه مرحله ذکر کرده اند:  
به نظر می‌‌رسد تفاوت معنایی [[توکل]] بر اثر تشکیک مفهومی آن باشد که بر حسب [[اختلاف]] موقعیت افراد و نوع [[بینش]] آنان درباره [[خداوند]]، گونه توکل آنان نیز فرق می‌‌کند و سرّ آن، [[وابستگی]] این صفت به [[ایمان]] و [[اعتقاد]] [[انسان]] است و طبیعی است که ایمان [[انسان‌ها]] دارای مراتب است، پس هرچه ایمان و اعتقاد قوی‌تر و راسخ‌تر باشد، توکل نیز به همان [[میزان]] بالاتر و مستحکم‌تر است.<ref>غرر الحکم، ج ۳، ص ۳۸۷.</ref> در برخی [[روایات]] نیز تصریح شده است که توکل درجاتی دارد،<ref> الکافی، ج ۲، ص ۶۵.</ref> چنان که [[عالمان]] [[اخلاق]] برای آن سه مرحله ذکر کرده اند:  
# [[اعتماد]] و اتکا به خداوند در حد اعتماد انسان به وکیلی عادی که در این صورت موکِّل نیز دارای [[تدبیر]] و [[اختیار]] هست؛ نه آنکه تمامی اختیار از کف او بیرون باشد.  
# [[اعتماد]] و اتکا به خداوند در حد اعتماد انسان به وکیلی عادی که در این صورت موکِّل نیز دارای [[تدبیر]] و [[اختیار]] هست؛ نه آنکه تمامی اختیار از کف او بیرون باشد.  
#روی آوردن به خداوند در حد التفات طفل به [[مادر]] که تمامی توجه [[کودک]] به مادر است و جز او نمی‌خواهد و نمی‌خواند.<ref>احیاء العلوم، ج ۳، ص ۱۸۳ - ۱۸۶؛ المحجة البیضاء، ج ۷، ص ۴۰۸ - ۴۰۹؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>
# روی آوردن به خداوند در حد التفات طفل به [[مادر]] که تمامی توجه [[کودک]] به مادر است و جز او نمی‌خواهد و نمی‌خواند.<ref>احیاء العلوم، ج ۳، ص ۱۸۳ - ۱۸۶؛ المحجة البیضاء، ج ۷، ص ۴۰۸ - ۴۰۹؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>
#بالاترین [[درجه]] توکل آن است که موکِّل، خودش را در حرکات و سکنات همچون مرده ای در دستان غسّال می‌‌بیند. در این مرحله به خلاف مرحله دوم، [[سخن]] از [[طلب]] و [[تضرع]] هم نیست، چنان که [[ابراهیم]]{{ع}} در برابر پیشنهاد [[جبرئیل]] مبنی بر درخواست کمک از خداوند می‌‌گوید: اینکه او [[آگاه]] به حال من است مرا کفایت می‌‌کند.<ref>جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۵؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۲۷۳.</ref> نزدیک بودن مفهوم توکل با مفاهیم واژه‌هایی همچون [[تفویض]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] سبب گشته است واژه پژوهان به بیان فرق بین آنها بپردازند. توکل و تفویض هر دو به معنای واگذاری کار به دیگری است، از این رو برخی [[مفسران]] در [[آیه]] {{متن قرآن|فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«پس به زودی آنچه به شما می‌گویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.</ref> [[تفویض]] را به [[توکل]] [[تفسیر]] کرده‌اند؛<ref> تفسیر ماوردی، ج ۵، ص ۱۵۸.</ref> اما در توکل، [[حق]] اعتبار برای موکِّل می‌‌ماند و در تفویض چنین نیست و شخص مفوَّض دارای [[اختیار]] کامل می‌‌شود و واگذار کننده هیچ گونه اعتباری را برای خودش باقی نمی‌گذارد، بنابراین تفویض در [[وظایف]] و [[تکالیف شرعی]]، [[راه]] ندارد.<ref>التحقیق، ج ۹، ص ۱۵۷، "فوض"؛ ج ۱۳، ص ۱۹۳.</ref> برخی تفویض را دقیق‌تر و گسترده‌تر از توکل دانسته است، زیرا [[انسان]] [[متوکل]] [[خداوند]] را در [[مصالح]] خویش [[وکیل]] می‌‌کند؛ ولی در تفویض، در تمامی امور حق متعالی را [[متصرف]] می‌‌داند و خود را هیچ می‌‌بیند.<ref>منازل السائرین، ص ۷۶؛ چهل حدیث، ص ۲۱۸.</ref> [[رضا]] و [[تسلیم]]، مرتبه پس از توکل و تفویض هستند؛ وقتی انسان به خداوند [[اعتماد]] می‌‌کند، از آنچه در سایه این اعتماد برایش مقدر می‌‌شود [[خشنود]] است، هر چند [[مقام تسلیم]] شامخ‌تر و والاتر از رضاست، زیرا [[بنده]] تسلیم به [[خشنودی]] و عدم خشنودی هم اعتنایی ندارد و خود را در برابر مولایش در [[وفاق]] کامل می‌‌بیند.<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۳، "و کل".</ref>  
# بالاترین [[درجه]] توکل آن است که موکِّل، خودش را در حرکات و سکنات همچون مرده ای در دستان غسّال می‌‌بیند. در این مرحله به خلاف مرحله دوم، [[سخن]] از [[طلب]] و [[تضرع]] هم نیست، چنان که [[ابراهیم]] {{ع}} در برابر پیشنهاد [[جبرئیل]] مبنی بر درخواست کمک از خداوند می‌‌گوید: اینکه او [[آگاه]] به حال من است مرا کفایت می‌‌کند.<ref>جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۵؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۲۷۳.</ref> نزدیک بودن مفهوم توکل با مفاهیم واژه‌هایی همچون [[تفویض]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] سبب گشته است واژه پژوهان به بیان فرق بین آنها بپردازند. توکل و تفویض هر دو به معنای واگذاری کار به دیگری است، از این رو برخی [[مفسران]] در [[آیه]] {{متن قرآن|فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«پس به زودی آنچه به شما می‌گویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.</ref> [[تفویض]] را به [[توکل]] [[تفسیر]] کرده‌اند؛<ref> تفسیر ماوردی، ج ۵، ص ۱۵۸.</ref> اما در توکل، [[حق]] اعتبار برای موکِّل می‌‌ماند و در تفویض چنین نیست و شخص مفوَّض دارای [[اختیار]] کامل می‌‌شود و واگذار کننده هیچ گونه اعتباری را برای خودش باقی نمی‌گذارد، بنابراین تفویض در [[وظایف]] و [[تکالیف شرعی]]، [[راه]] ندارد.<ref>التحقیق، ج ۹، ص ۱۵۷، "فوض"؛ ج ۱۳، ص ۱۹۳.</ref> برخی تفویض را دقیق‌تر و گسترده‌تر از توکل دانسته است، زیرا [[انسان]] [[متوکل]] [[خداوند]] را در [[مصالح]] خویش [[وکیل]] می‌‌کند؛ ولی در تفویض، در تمامی امور حق متعالی را [[متصرف]] می‌‌داند و خود را هیچ می‌‌بیند.<ref>منازل السائرین، ص ۷۶؛ چهل حدیث، ص ۲۱۸.</ref> [[رضا]] و [[تسلیم]]، مرتبه پس از توکل و تفویض هستند؛ وقتی انسان به خداوند [[اعتماد]] می‌‌کند، از آنچه در سایه این اعتماد برایش مقدر می‌‌شود [[خشنود]] است، هر چند [[مقام تسلیم]] شامخ‌تر و والاتر از رضاست، زیرا [[بنده]] تسلیم به [[خشنودی]] و عدم خشنودی هم اعتنایی ندارد و خود را در برابر مولایش در [[وفاق]] کامل می‌‌بیند.<ref> التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۳، "و کل".</ref>  


==[[توکل]] در [[قرآن]]==
== [[توکل]] در [[قرآن]] ==
توکل و مشتقات آن ۷۰ بار در [[قرآن]] به کار رفته و به موضوعاتی نظیر:
توکل و مشتقات آن ۷۰ بار در [[قرآن]] به کار رفته و به موضوعاتی نظیر:
:اهمیت و [[انگیزه]] توکل: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>،
:اهمیت و [[انگیزه]] توکل: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>،
:علل و عوامل توکل: {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>،
:علل و عوامل توکل: {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>،
:[[آثار توکل]]: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ}}<ref>«پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>،
:[[آثار توکل]]: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ}}<ref>«پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>،
:موارد توکل: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>
:موارد توکل: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>
:[[ضرورت]] تلاش و کار در کنار توکل: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref> پرداخته و نیز در آیاتی از خداوند به "وکیل" یاد شده است. {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟» تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
:[[ضرورت]] تلاش و کار در کنار توکل: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref> پرداخته و نیز در آیاتی از خداوند به "وکیل" یاد شده است. {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟» تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


==اهمیت توکل==
== اهمیت توکل ==
خداوند از یک سو [[شیطان]] را از [[سیطره]] بر [[بندگان]] ویژه خود [[ناامید]] ساخته: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>) و از سوی دیگر [[راه]] [[سیطره]] او را بر [[مؤمنان]] و متوکلان بسته است: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> و از کنار هم قرار دادن این دو [[آیه]] می‌‌توان برداشت کرد که ملاک [[عبودیت]] [[انسان]] [[توکل]] اوست.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۴.</ref>
خداوند از یک سو [[شیطان]] را از [[سیطره]] بر [[بندگان]] ویژه خود [[ناامید]] ساخته: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>) و از سوی دیگر [[راه]] [[سیطره]] او را بر [[مؤمنان]] و متوکلان بسته است: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> و از کنار هم قرار دادن این دو [[آیه]] می‌‌توان برداشت کرد که ملاک [[عبودیت]] [[انسان]] [[توکل]] اوست.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۴.</ref>


همچنین [[خداوند]] والا در مواردی [[انبیا]] و فرستادگان خود را با صفت توکل می‌‌ستاید و آنان نیز همواره [[پیروان]] خود را به داشتن این ویژگی سفارش می‌‌کردند {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>، بنابراین توکل نیازی دائمی برای مؤمنان به خداست و اینکه در بعضی از [[آیات]] با فعل مضارع آمده است می‌‌تواند [[شاهد]] آن باشد {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref>، از همین رو در ۲۰ [[آیه]] بر صفت توکل تأکید و بدان امر شده است. این توصیه در صحنه‌های مختلف [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و نظامی دیده می‌‌شود. {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref> به گفته‌ای از اینکه خداوند در برخی آیات مانند {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره تغابن، آیه ۱۳.</ref> مؤمنان را به داشتن توکل امر می‌‌کند چنین برمی آید که انسان بی توکل [[مؤمن]] نیست <ref>روح المعانی، ج ۲۸، ص ۱۸۵.</ref> و به [[باور]] برخی امکان ندارد در [[قلب]] کسی [[ایمان]] و [[اعتقاد به وحدانیت]] [[پروردگار]] باشد ولی به غیر [[خدا]] [[اعتماد]] کند، بنابراین در صورتی که شخص به غیر خدا اعتماد کند، باید در ایمان وی [[تأمّل]] کرد.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۴۷۶.</ref> درخواست از پروردگار و [[نیایش]] به درگاه او پس از اظهار اعتماد به وی {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: بر خداوند توکّل داریم؛ پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای گروه ستمگران مگردان!» سوره یونس، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، بهره‌مندی [[عابدان]] از توکل {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود پس او را بپرست و بر او توکل کن و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره هود، آیه ۱۲۳.</ref>،<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۷۰.</ref> [[ضرورت]] [[توکل]] در هنگامه [[جهاد]] {{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> و در مسیر [[هجرت]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.</ref>، پیوند توکل با پرهیز‌گاری {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> و تأثیر توکل در ایجاد [[روحیه]] [[صبر]] و [[مقاومت]] {{متن قرآن|وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ}}<ref>«و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸.</ref> بیانگر اهمیت این صفت در [[فرهنگ]] قرآن‌اند.<ref>راهنما، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
همچنین [[خداوند]] والا در مواردی [[انبیا]] و فرستادگان خود را با صفت توکل می‌‌ستاید و آنان نیز همواره [[پیروان]] خود را به داشتن این ویژگی سفارش می‌‌کردند {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>، بنابراین توکل نیازی دائمی برای مؤمنان به خداست و اینکه در بعضی از [[آیات]] با فعل مضارع آمده است می‌‌تواند [[شاهد]] آن باشد {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref>، از همین رو در ۲۰ [[آیه]] بر صفت توکل تأکید و بدان امر شده است. این توصیه در صحنه‌های مختلف [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و نظامی دیده می‌‌شود. {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref> به گفته‌ای از اینکه خداوند در برخی آیات مانند {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره تغابن، آیه ۱۳.</ref> مؤمنان را به داشتن توکل امر می‌‌کند چنین برمی آید که انسان بی توکل [[مؤمن]] نیست <ref>روح المعانی، ج ۲۸، ص ۱۸۵.</ref> و به [[باور]] برخی امکان ندارد در [[قلب]] کسی [[ایمان]] و [[اعتقاد به وحدانیت]] [[پروردگار]] باشد ولی به غیر [[خدا]] [[اعتماد]] کند، بنابراین در صورتی که شخص به غیر خدا اعتماد کند، باید در ایمان وی [[تأمّل]] کرد.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۴۷۶.</ref> درخواست از پروردگار و [[نیایش]] به درگاه او پس از اظهار اعتماد به وی {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: بر خداوند توکّل داریم؛ پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای گروه ستمگران مگردان!» سوره یونس، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، بهره‌مندی [[عابدان]] از توکل {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود پس او را بپرست و بر او توکل کن و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره هود، آیه ۱۲۳.</ref>،<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۷۰.</ref> [[ضرورت]] [[توکل]] در هنگامه [[جهاد]] {{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> و در مسیر [[هجرت]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.</ref>، پیوند توکل با پرهیز‌گاری {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> و تأثیر توکل در ایجاد [[روحیه]] [[صبر]] و [[مقاومت]] {{متن قرآن|وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ}}<ref>«و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸.</ref> بیانگر اهمیت این صفت در [[فرهنگ]] قرآن‌اند.<ref>راهنما، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


==خاستگاه توکل==
== خاستگاه توکل ==
بر اساس برخی [[آیات]]، [[شناخت]] صحیح [[خداوند]] و [[درک]] درست از مجموعه صفات او همچون [[علم]]، [[قدرت]]، [[حکمت]]، [[عزت]]، [[ربوبیت]] در تحقق توکل تأثیر عمده ای دارد. [[انسان]] موحدی که [[ولایت]] [[حق]] را بپذیرد و به ربوبیت او [[ایمان]] آورد، وی را [[مرجع]] همه اسباب و علل می‌‌داند، در نتیجه همه امورش را به او وا می‌‌گذارد: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref><ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵؛ ج ۹، ص ۱۱۳ - ۱۱۴؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۴ - ۱۹۵؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۳۳.</ref> سفارش خداوند به [[لزوم]] توکل پس از توجه دادن به [[الوهیت]] و یکتایی خود: {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره تغابن، آیه ۱۳.</ref> نشانه آن است که ایمان و شناخت صحیح مهم ترین [[انگیزه]] برای توکل است، از این رو برخی گفته‌اند برای ایجاد انگیزه آیه‌ای بالاتر از این آیه نیست.<ref> روح المعانی، ج ۲۸، ص ۱۸۵.</ref> آنچه ذکر شد اصلی ترین و مهم ترین انگیزه برای توکل به خداوند است و چنانچه در آیاتی در کنار توکل به ربوبیت {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>، [[حاکمیت]] مطلق {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>، [[احاطه علمی]] {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>، [[رحمت]] عام {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بگو: او، همان (خداوند) بخشنده است که به او ایمان آوردیم و بر او توکل داریم؛ به زودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است» سوره ملک، آیه ۲۹.</ref>، [[هدایتگری]] {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>، عزت و حکمت {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹.</ref>، [[جاودانگی]] {{متن قرآن|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا}}<ref>«و کار خود را به آن زنده نامیرا واگذار و با سپاس او را پاک بستای و او از گناهان بندگانش آگاه، بس» سوره فرقان، آیه ۵۸.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگاهبان است» سوره زمر، آیه ۶۲.</ref>، محوریت برای بازگشت همگان و همه چیز به سوی او {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود پس او را بپرست و بر او توکل کن و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره هود، آیه ۱۲۳.</ref>، [[مالکیّت]] بر هستی {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۱۷۱.</ref>، [[معبود]] واقعی بودن او {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref> و صلاحیت وی در کفایت امور {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> اشاره شده است، بیان تفصیلی همان اصل فوق است.
بر اساس برخی [[آیات]]، [[شناخت]] صحیح [[خداوند]] و [[درک]] درست از مجموعه صفات او همچون [[علم]]، [[قدرت]]، [[حکمت]]، [[عزت]]، [[ربوبیت]] در تحقق توکل تأثیر عمده ای دارد. [[انسان]] موحدی که [[ولایت]] [[حق]] را بپذیرد و به ربوبیت او [[ایمان]] آورد، وی را [[مرجع]] همه اسباب و علل می‌‌داند، در نتیجه همه امورش را به او وا می‌‌گذارد: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref><ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵؛ ج ۹، ص ۱۱۳ - ۱۱۴؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۴ - ۱۹۵؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۳۳.</ref> سفارش خداوند به [[لزوم]] توکل پس از توجه دادن به [[الوهیت]] و یکتایی خود: {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره تغابن، آیه ۱۳.</ref> نشانه آن است که ایمان و شناخت صحیح مهم ترین [[انگیزه]] برای توکل است، از این رو برخی گفته‌اند برای ایجاد انگیزه آیه‌ای بالاتر از این آیه نیست.<ref> روح المعانی، ج ۲۸، ص ۱۸۵.</ref> آنچه ذکر شد اصلی ترین و مهم ترین انگیزه برای توکل به خداوند است و چنانچه در آیاتی در کنار توکل به ربوبیت {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>، [[حاکمیت]] مطلق {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>، [[احاطه علمی]] {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما -پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>، [[رحمت]] عام {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بگو: او، همان (خداوند) بخشنده است که به او ایمان آوردیم و بر او توکل داریم؛ به زودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است» سوره ملک، آیه ۲۹.</ref>، [[هدایتگری]] {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>، عزت و حکمت {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹.</ref>، [[جاودانگی]] {{متن قرآن|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا}}<ref>«و کار خود را به آن زنده نامیرا واگذار و با سپاس او را پاک بستای و او از گناهان بندگانش آگاه، بس» سوره فرقان، آیه ۵۸.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگاهبان است» سوره زمر، آیه ۶۲.</ref>، محوریت برای بازگشت همگان و همه چیز به سوی او {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود پس او را بپرست و بر او توکل کن و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره هود، آیه ۱۲۳.</ref>، [[مالکیّت]] بر هستی {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۱۷۱.</ref>، [[معبود]] واقعی بودن او {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref> و صلاحیت وی در کفایت امور {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> اشاره شده است، بیان تفصیلی همان اصل فوق است.


روشن است همه این [[آیات]] در قالب [[اوامر]] ارشادی، بیانگر [[لزوم]] [[توکل بر خدا]] هستند و هر یک رویکردی به صفتی از [[صفات پروردگار]] است وگرنه [[حقیقت]] [[توکل]] وابسته به [[شناخت]] او و رسیدن [[بنده]] به [[درجه]] [[عین الیقین]] از [[ایمان]] است،<ref>التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۴ - ۱۹۵، "وکل".</ref> چنان که در آیاتی مانند {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>،{{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref>، [[مؤمنان]] به آراسته شدن به صفت توکل [[مأمور]] گشته‌اند.
روشن است همه این [[آیات]] در قالب [[اوامر]] ارشادی، بیانگر [[لزوم]] [[توکل بر خدا]] هستند و هر یک رویکردی به صفتی از [[صفات پروردگار]] است وگرنه [[حقیقت]] [[توکل]] وابسته به [[شناخت]] او و رسیدن [[بنده]] به [[درجه]] [[عین الیقین]] از [[ایمان]] است،<ref>التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۹۴ - ۱۹۵، "وکل".</ref> چنان که در آیاتی مانند {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>،{{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref>، [[مؤمنان]] به آراسته شدن به صفت توکل [[مأمور]] گشته‌اند.


گفتنی است از آنجا که زیربنای توکل و [[اعتماد]]، شناخت و [[اعتقاد]] است، هرگاه [[معرفت]] [[انسان]] از [[خدا]] بر مبنای صحیحی [[استوار]] نباشد فرد، دچار [[گمراهی]] می‌‌گردد و مسیر حرکت وی [[تغییر]] کرده، به غیر خدا اعتماد می‌‌کند، از این روبسیاری از [[موحّدان]] که احاطه [[ربوبی]] را [[باور]] ندارند، توکل آنان فراتر از لفظ و ادّعا نیست و در [[امور دنیا]] به هیچ وجه به [[حق]] اعتماد نداشته، تنها به اسباب ظاهری متشبث می‌‌شوند.<ref>چهل حدیث، ص ۲۱۵.</ref> مراتب شدیدتر این اعتماد به غیر خدا را می‌‌توان در میان [[کافران]]، [[مشرکان]] و [[دوستان شیطان]] جست و جو کرد که از [[ولایت]] حق نیز خارج گشته، تحت [[ولایت شیطان]] درمی آیند: {{متن قرآن|وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}}<ref>«و بی‌گمان آنان را گمراه می‌کنم و به آرزو (های دور و دراز) می‌افکنم و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافه‌پرستی) می‌شکافند و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه می‌سازند؛ و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref> قهراً چنین افرادی بر خدا توکل ندارند و در دام [[ابلیس]] گرفتار می‌‌آیند.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۴.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
گفتنی است از آنجا که زیربنای توکل و [[اعتماد]]، شناخت و [[اعتقاد]] است، هرگاه [[معرفت]] [[انسان]] از [[خدا]] بر مبنای صحیحی [[استوار]] نباشد فرد، دچار [[گمراهی]] می‌‌گردد و مسیر حرکت وی [[تغییر]] کرده، به غیر خدا اعتماد می‌‌کند، از این روبسیاری از [[موحّدان]] که احاطه [[ربوبی]] را [[باور]] ندارند، توکل آنان فراتر از لفظ و ادّعا نیست و در [[امور دنیا]] به هیچ وجه به [[حق]] اعتماد نداشته، تنها به اسباب ظاهری متشبث می‌‌شوند.<ref>چهل حدیث، ص ۲۱۵.</ref> مراتب شدیدتر این اعتماد به غیر خدا را می‌‌توان در میان [[کافران]]، [[مشرکان]] و [[دوستان شیطان]] جست و جو کرد که از [[ولایت]] حق نیز خارج گشته، تحت [[ولایت شیطان]] درمی آیند: {{متن قرآن|وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}}<ref>«و بی‌گمان آنان را گمراه می‌کنم و به آرزو (های دور و دراز) می‌افکنم و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافه‌پرستی) می‌شکافند و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه می‌سازند؛ و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref> قهراً چنین افرادی بر خدا توکل ندارند و در دام [[ابلیس]] گرفتار می‌‌آیند.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۴.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


==[[آثار توکل]]==
== [[آثار توکل]] ==
توکل آثار [[ارزشمندی]] در زمینه‌های مختلف دارد؛ از جمله:
توکل آثار [[ارزشمندی]] در زمینه‌های مختلف دارد؛ از جمله:
#'''[[مصونیت]] از [[سیطره]] [[شیطان]]:''' {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>
# '''[[مصونیت]] از [[سیطره]] [[شیطان]]:''' {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>
#'''[[محبوبیت]] نزد [[پروردگار]]:''' {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>
# '''[[محبوبیت]] نزد [[پروردگار]]:''' {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>
#'''ایجاد [[روحیه]] [[مقاومت]] برای [[موحدان]] در برابر مشرکان:''' {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref> [[تفریع]] جمله {{متن قرآن|لَنَصْبِرَنَّ}} بر [[توکل]] نشان می‌‌دهد که ایجاد [[روحیه]] [[صبر]] و [[مقاومت]] بر اثر همان [[اعتماد]] و توکل بر [[خدای متعال]] است.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳.</ref>
# '''ایجاد [[روحیه]] [[مقاومت]] برای [[موحدان]] در برابر مشرکان:''' {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref> [[تفریع]] جمله {{متن قرآن|لَنَصْبِرَنَّ}} بر [[توکل]] نشان می‌‌دهد که ایجاد [[روحیه]] [[صبر]] و [[مقاومت]] بر اثر همان [[اعتماد]] و توکل بر [[خدای متعال]] است.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳.</ref>
#'''برخورداری از [[حمایت]] [[الهی]]:''' {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref>
# '''برخورداری از [[حمایت]] [[الهی]]:''' {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref>
#'''بهره‌مند شدن از [[الطاف خداوند]] و دستیابی به نعمت‌های او:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳-۱۷۴.</ref> از فاء سببیت در {{متن قرآن|فَانْقَلَبُوا}} این معنا را می‌‌توان برداشت کرد <ref>تفسیر قاسمی، ج ۶، ص ۱۲۳.</ref>.
# '''بهره‌مند شدن از [[الطاف خداوند]] و دستیابی به نعمت‌های او:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳-۱۷۴.</ref> از فاء سببیت در {{متن قرآن|فَانْقَلَبُوا}} این معنا را می‌‌توان برداشت کرد <ref>تفسیر قاسمی، ج ۶، ص ۱۲۳.</ref>.
#'''تحصیل [[عزت]]:''' {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹.</ref> از تعلیل ذیل [[آیه]] که "عزت از آنِ خداوند است" به دست می‌‌آید که فرجام کار [[متوکل]] [[دست]] یافتن به عزت است. طبق روایتی عزت و [[غنا]] در گردش هستند تا به توکل برسند؛ آن گاه استقرار می‌‌یابند.<ref>الکافی ج ۲، ص ۶۵.</ref>
# '''تحصیل [[عزت]]:''' {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹.</ref> از تعلیل ذیل [[آیه]] که "عزت از آنِ خداوند است" به دست می‌‌آید که فرجام کار [[متوکل]] دست یافتن به عزت است. طبق روایتی عزت و [[غنا]] در گردش هستند تا به توکل برسند؛ آن گاه استقرار می‌‌یابند.<ref>الکافی ج ۲، ص ۶۵.</ref>
#'''[[آرامش]] و [[نهراسیدن]] از تهدیدها:''' سخن [[نوح]] در برابر [[انکار]] و [[حق ناپذیری]] [[کافران]] این بود که اگر قبول [[حق]] برای شما گران است، هر چه می‌‌خواهید انجام دهید، زیرا اعتماد من بر خداوند متعال است: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref> [[منطق]] [[هود]] نیز در برابر [[مخالفان]] خویش این بود که هرچه در توان دارید به کار گیرید: {{متن قرآن|مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«از این روی همه هر نیرنگی دارید در برابر من به‌کار برید و به من مهلت ندهید من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۵-۵۶.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
# '''[[آرامش]] و [[نهراسیدن]] از تهدیدها:''' سخن [[نوح]] در برابر [[انکار]] و [[حق ناپذیری]] [[کافران]] این بود که اگر قبول [[حق]] برای شما گران است، هر چه می‌‌خواهید انجام دهید، زیرا اعتماد من بر خداوند متعال است: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref> [[منطق]] [[هود]] نیز در برابر [[مخالفان]] خویش این بود که هرچه در توان دارید به کار گیرید: {{متن قرآن|مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«از این روی همه هر نیرنگی دارید در برابر من به‌کار برید و به من مهلت ندهید من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۵-۵۶.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


==موارد توکل==
== موارد توکل ==
هرچند [[انسان]] [[مؤمن]] در همه کارهای کوچک و بزرگ بر خداوند تکیه دارد و بر او توکل می‌‌کند، به بعضی موارد در [[قرآن]] شاید به [[دلیل]] اهمیت آنها توجه شده است؛ از جمله:
هرچند [[انسان]] [[مؤمن]] در همه کارهای کوچک و بزرگ بر خداوند تکیه دارد و بر او توکل می‌‌کند، به بعضی موارد در [[قرآن]] شاید به [[دلیل]] اهمیت آنها توجه شده است؛ از جمله:
#'''[[جنگ]] با کافران:''' {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>،  
# '''[[جنگ]] با کافران:''' {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>،  
#'''[[پذیرش]] پیشنهاد [[صلح]] از سوی [[دشمن]]:''' {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref><ref>بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref>،  
# '''[[پذیرش]] پیشنهاد [[صلح]] از سوی [[دشمن]]:''' {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref><ref>بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref>،  
#'''[[تبلیغ دین]] و احتمال عدم [[پذیرش حق]] از سوی [[گمراهان]]:''' {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>،  
# '''[[تبلیغ دین]] و احتمال عدم [[پذیرش حق]] از سوی [[گمراهان]]:''' {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>،  
#'''[[هجرت]]:''' {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۱-۴۲.</ref>،  
# '''[[هجرت]]:''' {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۱-۴۲.</ref>،  
#'''تصمیم‌های سرنوشت‌ساز [[رهبر]] [[امّت]] و مدیر [[جامعه اسلامی]]:''' {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>،  
# '''تصمیم‌های سرنوشت‌ساز [[رهبر]] [[امّت]] و مدیر [[جامعه اسلامی]]:''' {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>،  
#'''[[تهدید]] [[امت اسلامی]] از سوی [[دشمنان]]:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>،  
# '''[[تهدید]] [[امت اسلامی]] از سوی [[دشمنان]]:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>،  
#'''رویگردانی از [[منافقان]]:''' {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref>،
# '''رویگردانی از [[منافقان]]:''' {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}}<ref>«و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref>،
#'''برخورد با [[مستکبران]] و [[ستمگران]]:''' {{متن قرآن|فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ}}<ref>«اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آورده‌اید، چنانچه گردن نهاده‌اید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۳.</ref>،  
# '''برخورد با [[مستکبران]] و [[ستمگران]]:''' {{متن قرآن|فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ}}<ref>«اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آورده‌اید، چنانچه گردن نهاده‌اید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۳.</ref>،  
#'''[[کشاورزی]] و بذرافشانی:''' {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>.<ref>البرهان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref>
# '''[[کشاورزی]] و بذرافشانی:''' {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.</ref>.<ref>البرهان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref>
#'''رویارویی با [[وسوسه‌های شیطان]]:''' "و اِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطـنِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّه" {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>، به ویژه هنگام [[تلاوت قرآن]]: {{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.</ref> شایان ذکر است گرچه در دو [[آیه]] اخیر واژه [[استعاذه]] آمده است، به استناد تعلیل در آیه {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> که در آن استعاذه جایگزین [[توکل]] گشته است می‌‌توان برداشت کرد که استعاذه نوعی توکل است.<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۸۸؛ ج ۱۲، ص ۳۴۴.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
# '''رویارویی با [[وسوسه‌های شیطان]]:''' "و اِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطـنِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّه" {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>، به ویژه هنگام [[تلاوت قرآن]]: {{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.</ref> شایان ذکر است گرچه در دو [[آیه]] اخیر واژه [[استعاذه]] آمده است، به استناد تعلیل در آیه {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> که در آن استعاذه جایگزین [[توکل]] گشته است می‌‌توان برداشت کرد که استعاذه نوعی توکل است.<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۸۸؛ ج ۱۲، ص ۳۴۴.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


==توکل و تلاش==
== توکل و تلاش ==
[[پروردگار]] والا [[راه]] [[رسیدن به کمال]] را برای [[انسان]] تنها در پرتو تلاش او می‌‌داند: {{متن قرآن|وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref>، بنابراین توکل و [[اعتماد به خداوند]] نباید به گونه ای معنا شود که با این [[سنت الهی]] منافات داشته باشد، بر این اساس، از یک سو به‌کارگیری اسباب و وسایط برای رسیدن به نتیجه، خود نوعی از [[ایمان به خداوند]] است، زیرا او بندگانش را به این مسیر [[هدایت]] فرموده است و از سوی دیگر نباید این اسباب را منشأ اثر دانسته، نتیجه را به آنها مستند بدانیم، بلکه [[مؤمن]]، [[خداوند]] را مؤثر واقعی می‌‌داند؛ ولی هیچ گاه از تلاش برای رسیدن به نتیجه دست بر نمی‌دارد،<ref>فی ظلال القران ج ۹، ص ۱۴۷۶.</ref> چنان که [[یعقوب]]{{ع}} برای [[حفظ]] [[سلامتی]] فرزندانش از خطر [[چشم زخم]] و امثال آن به [[تدارک]] اسباب و اینکه از درهای گوناگون وارد شوند توصیه کرد: {{متن قرآن| وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ}}<ref>«از دروازه‌های گوناگون درآیید!» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref> و سپس [[حکم]] و تقدیر را از آنِ [[خدا]] دانسته، بر او [[توکل]] کرد: {{متن قرآن| إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}<ref>«جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>، همچنان که برای دستیابی [[بنی اسرائیل]] به [[پیروزی]] بر [[جباران]] [[سرزمین مقدس]] افزون بر توکل به خداوند، تلاش و حرکت ضروری است: {{متن قرآن|قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref> در [[آموزه‌های پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز همین روش هست؛ مردی [[عرب]] با [[تمسک]] به توکل شترش را رها کرد و [[پیامبر]] می‌‌فرمود که او را ببند و سپس توکل کن،<ref> السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۱۹؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۷۷، ج ۵، ص ۴۱۷؛ مشکاة الانوار، ص ۵۵۱.</ref> بر این اساس، گفته شده است که توکل حالت پیامبر{{صل}} و کسب و تلاش [[سنت]] اوست.<ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۱۵۴.</ref> [[گوشه نشینی]] و [[بیکاری]] به بهانه توکل بر خداوند، خلاف سنت و [[حکمت خداوند]] و [[رسول]] اوست، بنابراین انجام دادن اموری همچون برداشتن توشه [[سفر]]، مداوای [[بیمار]]، [[آمادگی]] و تهیه [[سلاح]] برای [[مقابله با دشمن]] و... هیچ گاه خلاف توکل نیست، بلکه مهم [[دل]] نبستن به این موارد و [[اذعان]] به این [[حقیقت]] است که موثر واقعی، خداوند متعال است <ref>مدارج السالکین، ج ۲، ص ۱۲۵؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۸؛ معراج السعاده، ص ۷۰۱ - ۷۰۲.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>
[[پروردگار]] والا [[راه]] [[رسیدن به کمال]] را برای [[انسان]] تنها در پرتو تلاش او می‌‌داند: {{متن قرآن|وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref>، بنابراین توکل و [[اعتماد به خداوند]] نباید به گونه ای معنا شود که با این [[سنت الهی]] منافات داشته باشد، بر این اساس، از یک سو به‌کارگیری اسباب و وسایط برای رسیدن به نتیجه، خود نوعی از [[ایمان به خداوند]] است، زیرا او بندگانش را به این مسیر [[هدایت]] فرموده است و از سوی دیگر نباید این اسباب را منشأ اثر دانسته، نتیجه را به آنها مستند بدانیم، بلکه [[مؤمن]]، [[خداوند]] را مؤثر واقعی می‌‌داند؛ ولی هیچ گاه از تلاش برای رسیدن به نتیجه دست بر نمی‌دارد،<ref>فی ظلال القران ج ۹، ص ۱۴۷۶.</ref> چنان که [[یعقوب]] {{ع}} برای [[حفظ]] [[سلامتی]] فرزندانش از خطر [[چشم زخم]] و امثال آن به [[تدارک]] اسباب و اینکه از درهای گوناگون وارد شوند توصیه کرد: {{متن قرآن| وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ}}<ref>«از دروازه‌های گوناگون درآیید!» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref> و سپس [[حکم]] و تقدیر را از آنِ [[خدا]] دانسته، بر او [[توکل]] کرد: {{متن قرآن| إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}<ref>«جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>، همچنان که برای دستیابی [[بنی اسرائیل]] به [[پیروزی]] بر [[جباران]] [[سرزمین مقدس]] افزون بر توکل به خداوند، تلاش و حرکت ضروری است: {{متن قرآن|قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref> در [[آموزه‌های پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز همین روش هست؛ مردی [[عرب]] با [[تمسک]] به توکل شترش را رها کرد و [[پیامبر]] می‌‌فرمود که او را ببند و سپس توکل کن،<ref> السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۱۹؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۷۷، ج ۵، ص ۴۱۷؛ مشکاة الانوار، ص ۵۵۱.</ref> بر این اساس، گفته شده است که توکل حالت پیامبر {{صل}} و کسب و تلاش [[سنت]] اوست.<ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۱۵۴.</ref> [[گوشه نشینی]] و [[بیکاری]] به بهانه توکل بر خداوند، خلاف سنت و [[حکمت خداوند]] و [[رسول]] اوست، بنابراین انجام دادن اموری همچون برداشتن توشه [[سفر]]، مداوای [[بیمار]]، [[آمادگی]] و تهیه [[سلاح]] برای [[مقابله با دشمن]] و... هیچ گاه خلاف توکل نیست، بلکه مهم [[دل]] نبستن به این موارد و [[اذعان]] به این [[حقیقت]] است که موثر واقعی، خداوند متعال است <ref>مدارج السالکین، ج ۲، ص ۱۲۵؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۲۸؛ معراج السعاده، ص ۷۰۱ - ۷۰۲.</ref>.<ref>[[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[توکل (مقاله)|مقاله «توکل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>
==تنظیم [[آیات توکل]] به ترتیب مصحفی آن==
== تنظیم [[آیات توکل]] به ترتیب مصحفی آن ==
#{{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>.
#{{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۸:
#{{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref>.
#{{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۴۵.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۴۵.</ref>
==توکل در [[تفاسیر]]==
== توکل در [[تفاسیر]] ==
[[شیخ طوسی]] در [[تفسیر تبیان]]، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، گفته است: یعنی اگر این [[کافران]] از تو روی گردانیدند و به [[پیامبری]] تو [[اقرار]] نکردند، پس (ای [[محمد]]{{صل}}!) بگو: {{متن قرآن|حَسْبِيَ اللَّهُ}}؛ یعنی [[خدای تعالی]] مرا کفایت می‌کند. {{متن قرآن|حَسْبِيَ}}، از حساب است؛ زیرا خدای تعالی بر حسب کفایتی که [[بی‌نیاز]] از غیر می‌شود، اعطا می‌کند و از نعمت‌هایش، [[مالی]] را افزایش می‌دهد تا به حد و نهایتی برسد؛ چون نعمت‌های او دایمی و نیکی‌هایش آشکار است، و قوله: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}، جمله‌ای است در موضع حال. تقدیر آن، {{عربی|حسبی الله مستحقا لاخلاص العبادة و الاقرار بان}} {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} است. {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، توکل، [[تفویض]] امر به خدای تعالی است. بنا بر [[اطمینان]] به [[حسن تدبیر]] و کفایت او با [[خلوص نیت]]، در هر چیزی که از آن بر [[حذر]] و به دور است<ref>تبیان، ج۵، ص۳۳۰.</ref>.
[[شیخ طوسی]] در [[تفسیر تبیان]]، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، گفته است: یعنی اگر این [[کافران]] از تو روی گردانیدند و به [[پیامبری]] تو [[اقرار]] نکردند، پس (ای [[محمد]] {{صل}}!) بگو: {{متن قرآن|حَسْبِيَ اللَّهُ}}؛ یعنی [[خدای تعالی]] مرا کفایت می‌کند. {{متن قرآن|حَسْبِيَ}}، از حساب است؛ زیرا خدای تعالی بر حسب کفایتی که [[بی‌نیاز]] از غیر می‌شود، اعطا می‌کند و از نعمت‌هایش، [[مالی]] را افزایش می‌دهد تا به حد و نهایتی برسد؛ چون نعمت‌های او دایمی و نیکی‌هایش آشکار است، و قوله: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}، جمله‌ای است در موضع حال. تقدیر آن، {{عربی|حسبی الله مستحقا لاخلاص العبادة و الاقرار بان}} {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} است. {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، توکل، [[تفویض]] امر به خدای تعالی است. بنا بر [[اطمینان]] به [[حسن تدبیر]] و کفایت او با [[خلوص نیت]]، در هر چیزی که از آن بر [[حذر]] و به دور است<ref>تبیان، ج۵، ص۳۳۰.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، گفته است: [[خدای تعالی]] به پیامبرش امر می‌فرماید که بر این کار [[اخبار]] [[نوح]]{{ع}} را بخواند، هنگامی که نوح به قومش گفته: ای [[قوم]] من! اقامت من و [[ظهور]] من در بین شما [[مشقت]] بار است، و [[موعظه]] و [[نصایح]] من با [[آیات]] و [[براهین]] [[الهی]] بر شما شاق و سنگین است، و شما بر کشتن من و بر [[آزار]] و [[اذیت]] من، مصمم هستید، آنچه را بر آن هستید، ظاهر کنید. البته، من بر خدای تعالی [[توکل]] نمودم. در این جا {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}. را جواب شرط قرار داد، با این که او در جمیع احوال توکل کننده بر خداست: به خاطر این که برای آنان بیان کند که او در این جا به طور تفصیل بر خدای تعالی توکل می‌کند. توکل و [[تفویض]]، قرار دادن امر است به کسی که آن امر را از روی [[اطمینان]] و [[اعتماد]] در تدبیرش [[تدبر]] می‌نماید، پس کسی که امرش را به خدای تعالی واگذار می‌کند. محققاً بر او توکل نموده است<ref>تبیان، ج۵، ص۴۰۹.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، گفته است: [[خدای تعالی]] به پیامبرش امر می‌فرماید که بر این کار [[اخبار]] [[نوح]] {{ع}} را بخواند، هنگامی که نوح به قومش گفته: ای [[قوم]] من! اقامت من و [[ظهور]] من در بین شما [[مشقت]] بار است، و [[موعظه]] و [[نصایح]] من با [[آیات]] و [[براهین]] [[الهی]] بر شما شاق و سنگین است، و شما بر کشتن من و بر [[آزار]] و [[اذیت]] من، مصمم هستید، آنچه را بر آن هستید، ظاهر کنید. البته، من بر خدای تعالی [[توکل]] نمودم. در این جا {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}. را جواب شرط قرار داد، با این که او در جمیع احوال توکل کننده بر خداست: به خاطر این که برای آنان بیان کند که او در این جا به طور تفصیل بر خدای تعالی توکل می‌کند. توکل و [[تفویض]]، قرار دادن امر است به کسی که آن امر را از روی [[اطمینان]] و [[اعتماد]] در تدبیرش [[تدبر]] می‌نماید، پس کسی که امرش را به خدای تعالی واگذار می‌کند. محققاً بر او توکل نموده است<ref>تبیان، ج۵، ص۴۰۹.</ref>.


همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، فرموده: در این [[آیه]] حکایت [[هود]]{{ع}} است که او بعد از آنچه برای قومش بیان کرد، فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ}}، و توکل، واگذار کردن امر به خدای تعالی است برای [[اطاعت]] او در آنچه به آن امر نموده؛ زیرا آن، از [[تسلیم]] نمودن [[تدبیر]] است به او؛ چون همه [[افعال]] [[خدای متعال]] بر آنچه [[اصلح]] برای [[خلق]] است، جاری می‌باشد. قوله: {{متن قرآن|مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}، معنایش این است که هیچ حیوان [[جنبنده]] و حرکت‌کننده‌ای نیست، مگر اینکه [[خدا]] او را با موی پیشانی‌اش بگیرد؛ یعنی [[قادر]] بر [[تصرف]] در او است، و در او هر گونه که بخواهد، تصرف می‌کند. در کشاندن به ناصیه؛ یعنی به موی پیشانی کشاندن، [[دلیل]] بر [[خوار]] نمودن است<ref>تبیان، ج۶، ص۱۱.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، فرموده: در این [[آیه]] حکایت [[هود]] {{ع}} است که او بعد از آنچه برای قومش بیان کرد، فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ}}، و توکل، واگذار کردن امر به خدای تعالی است برای [[اطاعت]] او در آنچه به آن امر نموده؛ زیرا آن، از [[تسلیم]] نمودن [[تدبیر]] است به او؛ چون همه [[افعال]] [[خدای متعال]] بر آنچه [[اصلح]] برای [[خلق]] است، جاری می‌باشد. قوله: {{متن قرآن|مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}، معنایش این است که هیچ حیوان [[جنبنده]] و حرکت‌کننده‌ای نیست، مگر اینکه [[خدا]] او را با موی پیشانی‌اش بگیرد؛ یعنی [[قادر]] بر [[تصرف]] در او است، و در او هر گونه که بخواهد، تصرف می‌کند. در کشاندن به ناصیه؛ یعنی به موی پیشانی کشاندن، [[دلیل]] بر [[خوار]] نمودن است<ref>تبیان، ج۶، ص۱۱.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، فرموده: [[توفیق]]، عبارت از لطفی است که به هنگام [[طاعت]] واقع می‌شود و آن، به حسب چیزی است که [[خدای تعالی]] آن را معلوم می‌کند، و البته، کسی موفق به طاعت نشود، مگر این که [[خدا]] او را موفق نماید؛ زیرا هیچ کس آنچه را به هنگام طاعت اتفاق می‌افتد بدون [[تعلیم]] نمی‌داند، جز خدای تعالی قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، حکایت [[شعیب]]{{ع}} است که فرمود: بر خدا [[توکل]] می‌کنم و امر خود را بر وجه [[رضا]]، به [[تدبیر]] او واگذار می‌کنم، با تمسّک نمودن به طاعت او. قوله: {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}؛ یعنی با عمل نمودن به اعمالی با [[نیت]] [[قرب به خدا]]، به سوی او برگشت می‌کنم<ref>تبیان، ج۶، ص۵۱.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، فرموده: [[توفیق]]، عبارت از لطفی است که به هنگام [[طاعت]] واقع می‌شود و آن، به حسب چیزی است که [[خدای تعالی]] آن را معلوم می‌کند، و البته، کسی موفق به طاعت نشود، مگر این که [[خدا]] او را موفق نماید؛ زیرا هیچ کس آنچه را به هنگام طاعت اتفاق می‌افتد بدون [[تعلیم]] نمی‌داند، جز خدای تعالی قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، حکایت [[شعیب]] {{ع}} است که فرمود: بر خدا [[توکل]] می‌کنم و امر خود را بر وجه [[رضا]]، به [[تدبیر]] او واگذار می‌کنم، با تمسّک نمودن به طاعت او. قوله: {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}؛ یعنی با عمل نمودن به اعمالی با [[نیت]] [[قرب به خدا]]، به سوی او برگشت می‌کنم<ref>تبیان، ج۶، ص۵۱.</ref>.


فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}} هم فرموده: یعنی برای جدا نمودن امور بنا بر آنچه [[حکمت]] اقتضا می‌کند، به جز خدای تعالی کسی نیست. قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}؛ یعنی امرم را به خدای تعالی واگذار می‌کنم که او هر گونه بخواهد، آن را تدبیر کند، و توکل، از صفات [[مؤمنان]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۱۶۷.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}} هم فرموده: یعنی برای جدا نمودن امور بنا بر آنچه [[حکمت]] اقتضا می‌کند، به جز خدای تعالی کسی نیست. قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}؛ یعنی امرم را به خدای تعالی واگذار می‌کنم که او هر گونه بخواهد، آن را تدبیر کند، و توکل، از صفات [[مؤمنان]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۱۶۷.</ref>.
خط ۸۰: خط ۸۰:


هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، فرموده: به آنان بگو: آنکه برای شما توصیف نمودم که: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref>. پس خدای تعالی، تنها او [[ولایت]] دارد، و [[مردگان]] را زنده می‌کند و او تعالی بر هر چیزی بسیار تواناست. “{{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي}}: او پروردگار و تدبیر کننده امر من است. {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، امر خودم را به او واگذار کرده و بر او تکیه می‌کنم. {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}: در جمیع امورم و احوالم به او مراجعه می‌کنم<ref>تبیان، ج۹، ص۱۴۴.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، فرموده: به آنان بگو: آنکه برای شما توصیف نمودم که: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref>. پس خدای تعالی، تنها او [[ولایت]] دارد، و [[مردگان]] را زنده می‌کند و او تعالی بر هر چیزی بسیار تواناست. “{{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي}}: او پروردگار و تدبیر کننده امر من است. {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، امر خودم را به او واگذار کرده و بر او تکیه می‌کنم. {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}: در جمیع امورم و احوالم به او مراجعه می‌کنم<ref>تبیان، ج۹، ص۱۴۴.</ref>.
[[شیخ طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: پس اگر از [[حق]] و از [[پیروی]] [[پیامبر]]{{صل}} و از آنچه به آنان [[دستور]] می‌دهد، روی گردانیدند و از قبول آن [[اعراض]] نمودند. در [[تفسیر]] آن گفته‌اند: اگر از تو و از [[اقرار]] به [[پیامبری]] تو روی گردانیدند، پس به آنان بگو، [[خدای تعالی]] مرا کفایت کند. پس او بر هر چیزی تواناست. {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}: هیچ الهه‌ای به جز [[اللّه]] [[قادر]] [[متعال]] نیست؛ بر او [[اطمینان]] و [[اعتماد]] دارم و امورم را به او واگذار کردم. {{متن قرآن|وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۸۶.</ref>.
[[شیخ طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: پس اگر از [[حق]] و از [[پیروی]] [[پیامبر]] {{صل}} و از آنچه به آنان [[دستور]] می‌دهد، روی گردانیدند و از قبول آن [[اعراض]] نمودند. در [[تفسیر]] آن گفته‌اند: اگر از تو و از [[اقرار]] به [[پیامبری]] تو روی گردانیدند، پس به آنان بگو، [[خدای تعالی]] مرا کفایت کند. پس او بر هر چیزی تواناست. {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}: هیچ الهه‌ای به جز [[اللّه]] [[قادر]] [[متعال]] نیست؛ بر او [[اطمینان]] و [[اعتماد]] دارم و امورم را به او واگذار کردم. {{متن قرآن|وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۸۶.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، فرموده: [[خدای سبحان]] به پیامبرش دستور داد که بر آنان [[اخبار]] [[نوح]] را بخواند. پس فرمود: بخوان بر آنان خبر نوح را آن [[زمان]] که بر آنان به پیامبری [[مبعوث]] گردید؛ هنگامی که گفت: ای [[قوم]] من! اگر اقامت من که در بین شما ظاهر و آشکار هستم، شاق و [[عظیم]] بوده و [[وعظ]] و [[آگاهی]] دادن من به شما با [[دلایل]] و [[براهین]] خدای تعالی بر صحت [[توحید]]، [[عدل]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و بطلان آنچه به آن [[متدین]] هستید، بر شما گران است. در این جا حذفی است و آن، {{متن حدیث|عزمتم علی قتلی و طردی من بین اظهرکم}}: مصمم بر کشتن من و طرد من از پیش چشمتان هستید. {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}: پس من بر خدای تعالی [[توکل]] نمودم، و با این که نوح{{ع}} در همه احوال، توکل‌کننده بر او بود، {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}} را جواب شرط قرار داد تا برای آنان بیان کرده باشد که او در این تفصیل هم در اعلامش به زجر آنان، توکل کننده بر خدای تعالی است؛ زیرا خدای تعالی او را از امر آنان کفایت می‌کند؛ بدین معنا که به [[خدای تعالی]] امرم را واگذار نمودم و به او [[اطمینان]] کردم که کار شما را بر من کفایت کند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، فرموده: [[خدای سبحان]] به پیامبرش دستور داد که بر آنان [[اخبار]] [[نوح]] را بخواند. پس فرمود: بخوان بر آنان خبر نوح را آن [[زمان]] که بر آنان به پیامبری [[مبعوث]] گردید؛ هنگامی که گفت: ای [[قوم]] من! اگر اقامت من که در بین شما ظاهر و آشکار هستم، شاق و [[عظیم]] بوده و [[وعظ]] و [[آگاهی]] دادن من به شما با [[دلایل]] و [[براهین]] خدای تعالی بر صحت [[توحید]]، [[عدل]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و بطلان آنچه به آن [[متدین]] هستید، بر شما گران است. در این جا حذفی است و آن، {{متن حدیث|عزمتم علی قتلی و طردی من بین اظهرکم}}: مصمم بر کشتن من و طرد من از پیش چشمتان هستید. {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}: پس من بر خدای تعالی [[توکل]] نمودم، و با این که نوح {{ع}} در همه احوال، توکل‌کننده بر او بود، {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}} را جواب شرط قرار داد تا برای آنان بیان کرده باشد که او در این تفصیل هم در اعلامش به زجر آنان، توکل کننده بر خدای تعالی است؛ زیرا خدای تعالی او را از امر آنان کفایت می‌کند؛ بدین معنا که به [[خدای تعالی]] امرم را واگذار نمودم و به او [[اطمینان]] کردم که کار شما را بر من کفایت کند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.


همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، فرموده: من امرم را به خدای تعالی واگذار نمودم، در حالی که به [[اطاعت]] او [[تمسک]] می‌کنم و تارک [[معصیت]] او هستم، و این، همان [[حقیقت]] [[توکل]] بر [[خدای سبحان]] است<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، فرموده: من امرم را به خدای تعالی واگذار نمودم، در حالی که به [[اطاعت]] او [[تمسک]] می‌کنم و تارک [[معصیت]] او هستم، و این، همان [[حقیقت]] [[توکل]] بر [[خدای سبحان]] است<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
خط ۹۲: خط ۹۲:


[[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]] در [[تفسیر کشاف]] فی قوله: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا}}: پس اگر از [[ایمان]] به تو [[اعراض]] کردند و با تو [[دشمنی]] نمودند، پس [[طلب یاری]] کن و امرت را به او واگذار که او [[آزار]] آنان را نسبت به تو کفایت می‌کند و آنان به تو ضرر نمی‌رسانند، و او علیه آنان یاری‌کننده توست، و {{متن قرآن|الْعَظِيمِ}}، به رفع قرائت شده، و از [[ابن عباس]] [[نقل]] است که: {{متن حدیث|العرش لا یقدر احد قدره}}؛ یعنی احدی [[قدرت]] آن را ندارد که‌اند از [[عرش]] را بداند<ref>کشاف، ج۲، ص۲۲۳.</ref>.
[[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]] در [[تفسیر کشاف]] فی قوله: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا}}: پس اگر از [[ایمان]] به تو [[اعراض]] کردند و با تو [[دشمنی]] نمودند، پس [[طلب یاری]] کن و امرت را به او واگذار که او [[آزار]] آنان را نسبت به تو کفایت می‌کند و آنان به تو ضرر نمی‌رسانند، و او علیه آنان یاری‌کننده توست، و {{متن قرآن|الْعَظِيمِ}}، به رفع قرائت شده، و از [[ابن عباس]] [[نقل]] است که: {{متن حدیث|العرش لا یقدر احد قدره}}؛ یعنی احدی [[قدرت]] آن را ندارد که‌اند از [[عرش]] را بداند<ref>کشاف، ج۲، ص۲۲۳.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ}}، فرموده: و چون توکلش را بر [[خدا]] و [[اطمینان]] به او را در [[حفظ]] و احاطه‌اش بر [[حیله]] آنها ذکر نمود، او را به آنچه موجب [[توکل]] بر او است، از اشتمال [[ربوبیت]] او بر خویش و بر آنان، [[وصف]] نمود<ref>کشاف، ج۲، ص۲۷۶.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ}}، فرموده: و چون توکلش را بر [[خدا]] و [[اطمینان]] به او را در [[حفظ]] و احاطه‌اش بر [[حیله]] آنها ذکر نمود، او را به آنچه موجب [[توکل]] بر او است، از اشتمال [[ربوبیت]] او بر خویش و بر آنان، وصف نمود<ref>کشاف، ج۲، ص۲۷۶.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} فرموده: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}}: در آنچه برای من واقع شده، در موافق بودنش با [[رضای خدا]]، به جز به کمک خدا و [[تأیید]] او، موفق به دستیابی به آن نبوده‌ام؛ یعنی از پروردگارش در گذارنیدن امر بر [[سنت]] او، [[طلب]] [[توفیق]] می‌نمود، و از او تأیید و پشت‌گرمی علیه [[دشمن]] را طلب می‌کرد<ref>کشاف، ج۲، ص۲۸۸.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} فرموده: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}}: در آنچه برای من واقع شده، در موافق بودنش با [[رضای خدا]]، به جز به کمک خدا و [[تأیید]] او، موفق به دستیابی به آن نبوده‌ام؛ یعنی از پروردگارش در گذارنیدن امر بر [[سنت]] او، [[طلب]] [[توفیق]] می‌نمود، و از او تأیید و پشت‌گرمی علیه [[دشمن]] را طلب می‌کرد<ref>کشاف، ج۲، ص۲۸۸.</ref>.


خط ۹۸: خط ۹۸:
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَهُمْ يَكْفُرُونَ}}: و حال آنکه آنان [[کفر]] می‌ورزیدند، {{متن قرآن|بِالرَّحْمَنِ}}: به رساننده رحمتی که بر هر چیزی گسترده است، و آنچه از [[نعمت]] که به آنان می‌رسد، از اوست. {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي}}، یکتای متعالی از شرکاست. {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، در [[یاری]] من نسبت به شما. {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، پس بر [[صبر]] و شکیبایی‌ام در برابر شما و بر مجاهدت‌هایم برای شما، به من [[پاداش]] [[نیکو]] می‌دهد<ref>کشاف، ج۲، ص۳۶۰.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَهُمْ يَكْفُرُونَ}}: و حال آنکه آنان [[کفر]] می‌ورزیدند، {{متن قرآن|بِالرَّحْمَنِ}}: به رساننده رحمتی که بر هر چیزی گسترده است، و آنچه از [[نعمت]] که به آنان می‌رسد، از اوست. {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي}}، یکتای متعالی از شرکاست. {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، در [[یاری]] من نسبت به شما. {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، پس بر [[صبر]] و شکیبایی‌ام در برابر شما و بر مجاهدت‌هایم برای شما، به من [[پاداش]] [[نیکو]] می‌دهد<ref>کشاف، ج۲، ص۳۶۰.</ref>.


فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} هم فرموده: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>، حکایت قول [[رسول الله]]{{صل}} برای [[مؤمنین]] است؛ یعنی آنچه [[کفار]] [[اهل کتاب]] و [[مشرکین]] با شما در آن [[مخالفت]] کردند، پس شما و آنان در آن به [[اختلاف]] افتادید، امری از امور [[دین]] هست، پس [[حکم]] آن امر اختلافی به [[خدای متعال]] وانهاده شده است، و آن حکم عبارت است مُثاب بودن مُحقان در آن از [[مؤمنان]] و معاقب بودن مبطلان. {{متن قرآن|ذَلِكُمُ}}، [[حاکم]] بین شما، او {{متن قرآن|اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}} در رد [[حیله]] [[دشمنان دین]]، {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ}} در کفایت [[شر]] آنان به او باز می‌گردم<ref>کشاف، ج۶، ص۴۶۲.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} هم فرموده: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>، حکایت قول [[رسول الله]] {{صل}} برای [[مؤمنین]] است؛ یعنی آنچه [[کفار]] [[اهل کتاب]] و [[مشرکین]] با شما در آن [[مخالفت]] کردند، پس شما و آنان در آن به [[اختلاف]] افتادید، امری از امور [[دین]] هست، پس [[حکم]] آن امر اختلافی به [[خدای متعال]] وانهاده شده است، و آن حکم عبارت است مُثاب بودن مُحقان در آن از [[مؤمنان]] و معاقب بودن مبطلان. {{متن قرآن|ذَلِكُمُ}}، [[حاکم]] بین شما، او {{متن قرآن|اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}} در رد [[حیله]] [[دشمنان دین]]، {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ}} در کفایت [[شر]] آنان به او باز می‌گردم<ref>کشاف، ج۶، ص۴۶۲.</ref>.
[[سید عبدالله شبر]] در تفسیرش معروف به شبر فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: اگر از [[ایمان آوردن]] به تو روی گردانیدند، پس بگو، [[خدای تعالی]] مرا کافی است که نیست هیچ [[الهی]] به جز او؛ بر او [[توکل]] و [[اعتماد]] نمودم نه به غیر او<ref>تفسیر شبر، ص۴۴۳.</ref>.
[[سید عبدالله شبر]] در تفسیرش معروف به شبر فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: اگر از [[ایمان آوردن]] به تو روی گردانیدند، پس بگو، [[خدای تعالی]] مرا کافی است که نیست هیچ [[الهی]] به جز او؛ بر او [[توکل]] و [[اعتماد]] نمودم نه به غیر او<ref>تفسیر شبر، ص۴۴۳.</ref>.


خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
[[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: یعنی: و اگر از تو و از قبول [[دعوت]] تو [[اعراض]] نمودند، پس بگو: {{متن قرآن|حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}؛ یعنی او کافی است؛ {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}. پس {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}، در [[مقام]] تعلیل برای [[انقطاع]] و بریدن از اسباب و به [[لطف]] پروردگارش [[امیدوار]] بودن است. پس او کافی است و به جز او هیچ کس کافی نیست؛ زیرا او “الله” است و هیچ [[الهی]] به جز او نیست. احتمال دارد، کلمه [[توحید]] برای [[تعظیم]] آماده باشد، همانند: {{متن قرآن|وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ}}<ref>«و گفتند خداوند فرزندی گزیده است» سوره بقره، آیه ۱۱۶.</ref>، و قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، که در آن، معنای [[حصر]] است، [[تفسیری]] است که بدان قوله: {{متن قرآن|حَسْبِيَ اللَّهُ}} که با التزامی بر معنای توکل دلالت دارد، [[تفسیر]] می‌شود. در بحث‌های قبلی گفته شد که معنای توکل عبارت از [[وکیل]] گرفتن [[بنده]] است پروردگارش را که در جای او باشد و [[تدبیر]] امورش را [[ولایت]] و [[سرپرستی]] نماید؛ یعنی انصراف او از سبب گرفتن آنچه از اسباب می‌شناسد، و به ناچار، آن برخی از اسبابی است که علت ناقصه‌اند، و یعنی چنگ زدن به سبب حقیقی‌ای که جمیع اسباب به آن منتهی می‌شوند، و از همین جا مذیل بودن [[کلام]] به قوله: {{متن قرآن|وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، معلوم می‌گردد؛ یعنی: و او تعالی صاحب [[اختیار]] و سلطانی است که بر هر چیزی [[حاکم]] بوده و بر هر امری [[تدبیر]] می‌کند<ref>المیزان، ج۹، ص۴۳۷-۴۳۸.</ref>.
[[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، گفته است: یعنی: و اگر از تو و از قبول [[دعوت]] تو [[اعراض]] نمودند، پس بگو: {{متن قرآن|حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}؛ یعنی او کافی است؛ {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}. پس {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}، در [[مقام]] تعلیل برای [[انقطاع]] و بریدن از اسباب و به [[لطف]] پروردگارش [[امیدوار]] بودن است. پس او کافی است و به جز او هیچ کس کافی نیست؛ زیرا او “الله” است و هیچ [[الهی]] به جز او نیست. احتمال دارد، کلمه [[توحید]] برای [[تعظیم]] آماده باشد، همانند: {{متن قرآن|وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ}}<ref>«و گفتند خداوند فرزندی گزیده است» سوره بقره، آیه ۱۱۶.</ref>، و قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، که در آن، معنای [[حصر]] است، [[تفسیری]] است که بدان قوله: {{متن قرآن|حَسْبِيَ اللَّهُ}} که با التزامی بر معنای توکل دلالت دارد، [[تفسیر]] می‌شود. در بحث‌های قبلی گفته شد که معنای توکل عبارت از [[وکیل]] گرفتن [[بنده]] است پروردگارش را که در جای او باشد و [[تدبیر]] امورش را [[ولایت]] و [[سرپرستی]] نماید؛ یعنی انصراف او از سبب گرفتن آنچه از اسباب می‌شناسد، و به ناچار، آن برخی از اسبابی است که علت ناقصه‌اند، و یعنی چنگ زدن به سبب حقیقی‌ای که جمیع اسباب به آن منتهی می‌شوند، و از همین جا مذیل بودن [[کلام]] به قوله: {{متن قرآن|وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، معلوم می‌گردد؛ یعنی: و او تعالی صاحب [[اختیار]] و سلطانی است که بر هر چیزی [[حاکم]] بوده و بر هر امری [[تدبیر]] می‌کند<ref>المیزان، ج۹، ص۴۳۷-۴۳۸.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، فرموده: “مقام”، مصدر میمی و اسم [[زمان]] و مکان از [[قیام]] است. مراد از آن، قیام به امر [[دعوت به توحید]] [[الله]]، یا مرتبه و [[منزلت]] است که آن، منزلت [[رسالت]] است، و [[اجماع]]؛ یعنی [[عزم]]، و معنای [[آیه]] چنین است: ای [[محمد]]{{صل}}! برای آنان بخوان خبر [[نوح]] را، و در آن، خبر عظیمی است، زمانی که مواجه با قومش شد و او [[تنهایی]] درباره خودش سخن می‌گفت و او فرستاده‌ای به [[اهل]] [[دنیا]] بود، پس آنان را به مقابله خواند: به این که آنچه برای‌تان مسلم است، اگر [[قدرت]] بر آن دارید، انجام دهید (و چیزی را فرونگذارید)، و [[حجت]] را بر کسانی که او را [[تکذیب]] کردند، تمام نمود، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي}}: هنگامی که برای قومش گفت: ای [[قوم]] من! اگر [[نهضت]] من برای دعوت به توحید، یا منزلت و [[مقام]] من از رسالت، {{متن قرآن|وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ}}: و [[یادآوری]] و موعظه‌ام شما را به [[آیات]] [[خدای تعالی]]، بر شما سنگین است، و آن، شما را لامحاله بر می‌انگیز‌اند بر [[قتل]] من و وارد آوردن آنچه قدرت بر آن دارید، از [[شر]] به من، برای راحت ساختن نفوستان از من {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}، پس من در قبال آنچه مرا با آن [[تهدید]] می‌کنید، از تنگی و [[سختی]] سینه‌هایتان و تنگی نفوستان، امر خود را به [[خدای متعال]] ارجاع داده و او را [[وکیل]] خود قرار داده‌ام تا در شوؤن [[زندگی]] من [[تصرف]] نماید، بدون این که خودم به تدبیری بپردازم. {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ}}: پس آنچه را در نظر دارید، با شرکایی که می‌پندارید آنان در سختی‌هایتان شما را کمک می‌کنند، در مورد من به [[اجرا]] در آورید. {{متن قرآن|ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً}}: پس از آن، امرتان بر شما پوشیده نخواهد بود. اگر در [[توسل]] جستن به هر وسیله‌ای برای [[هلاکت]] من تلاش نمودید. {{متن قرآن|ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ}}: پس از آن، کار را برای از بین بردن من و برای [[قتل]] من به انقضا برسانید. {{متن قرآن|وَلَا تُنْظِرُونِ}}: و به من مهلت ندهید<ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۰۴.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، فرموده: “مقام”، مصدر میمی و اسم [[زمان]] و مکان از [[قیام]] است. مراد از آن، قیام به امر [[دعوت به توحید]] [[الله]]، یا مرتبه و [[منزلت]] است که آن، منزلت [[رسالت]] است، و [[اجماع]]؛ یعنی [[عزم]]، و معنای [[آیه]] چنین است: ای [[محمد]] {{صل}}! برای آنان بخوان خبر [[نوح]] را، و در آن، خبر عظیمی است، زمانی که مواجه با قومش شد و او [[تنهایی]] درباره خودش سخن می‌گفت و او فرستاده‌ای به [[اهل]] [[دنیا]] بود، پس آنان را به مقابله خواند: به این که آنچه برای‌تان مسلم است، اگر [[قدرت]] بر آن دارید، انجام دهید (و چیزی را فرونگذارید)، و [[حجت]] را بر کسانی که او را [[تکذیب]] کردند، تمام نمود، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي}}: هنگامی که برای قومش گفت: ای [[قوم]] من! اگر [[نهضت]] من برای دعوت به توحید، یا منزلت و [[مقام]] من از رسالت، {{متن قرآن|وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ}}: و [[یادآوری]] و موعظه‌ام شما را به [[آیات]] [[خدای تعالی]]، بر شما سنگین است، و آن، شما را لامحاله بر می‌انگیز‌اند بر [[قتل]] من و وارد آوردن آنچه قدرت بر آن دارید، از [[شر]] به من، برای راحت ساختن نفوستان از من {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}، پس من در قبال آنچه مرا با آن [[تهدید]] می‌کنید، از تنگی و [[سختی]] سینه‌هایتان و تنگی نفوستان، امر خود را به [[خدای متعال]] ارجاع داده و او را [[وکیل]] خود قرار داده‌ام تا در شوؤن [[زندگی]] من [[تصرف]] نماید، بدون این که خودم به تدبیری بپردازم. {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ}}: پس آنچه را در نظر دارید، با شرکایی که می‌پندارید آنان در سختی‌هایتان شما را کمک می‌کنند، در مورد من به [[اجرا]] در آورید. {{متن قرآن|ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً}}: پس از آن، امرتان بر شما پوشیده نخواهد بود. اگر در [[توسل]] جستن به هر وسیله‌ای برای [[هلاکت]] من تلاش نمودید. {{متن قرآن|ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ}}: پس از آن، کار را برای از بین بردن من و برای [[قتل]] من به انقضا برسانید. {{متن قرآن|وَلَا تُنْظِرُونِ}}: و به من مهلت ندهید<ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۰۴.</ref>.


هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، فرموده: دابه، هر آنچه از اصناف حیوان که در [[زمین]] می‌جنبند، و {{متن قرآن|آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}؛ کنایه از کمال [[سلطه]] و نهایت [[قدرت]] است، و اینکه او تعالی بر [[صراط مستقیم]] است، این است که [[سنت]] او در [[طبیعت]]، یکسان، [[ثابت]] و بدون [[تغییر]] است، و آن، [[تدبیر امور]] به روش [[عدالت]] و [[حکمت]] است. پس او [[حق]] را تحقق می‌دهد و [[باطل]] را هنگام [[تعارض]]، از بین می‌برد. پس معنای: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ...}}، چنین است: البته، من بر [[خدای تعالی]] که [[پروردگار]] من و پروردگار شماست، [[توکل]] نمودم در امر [[پیروزی]] دلیلم که بر شما ارائه می‌کنم، و آن، [[تبری]] نمودن از الهه‌های شماست، و الهه‌های شما هیچ ضرری به من نمی‌رسانند. پس او (تعالی) [[مالک]] و صاحب [[سلطنت]] بر من و بر شما و بر هر جنبنده‌ای است، و سنت او بر عدالت، ثابت و غیر متغیر است. پس به زودی دینش را [[یاری]] کرده و مرا از [[شر]] شما [[حفظ]] نماید. فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، نفرمود: {{عربی|ان ربی و ربکم علی صراط مستقیم}} بر وزان قوله: {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ}}؛ زیرا در قوله: {{متن قرآن|إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، در [[مقام]] [[دعا]] برای خودش و علیه قومش می‌باشد، و [[انتظار]] دارد که [[خدای تعالی]] او را از آنان [[حفظ]] کند، و این است که او بر خلاف قومش، خدای تعالی را “رب” می‌گیرد. پس مناسب‌تر است که آن [[رب]] برای نفس خودش به شمار آید، و [[تمسک]] می‌نماید به رابطه عبودیتی که بین او و بین پروردگارش می‌باشد، تا در خواسته‌اش [[پیروز]] گردد و این بر خلاف مقام قوله: {{متن قرآن|تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ}} است که از آن [[اراده]] بیان عموم [[سلطه]] و احاطه را نموده است<ref>المیزان، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، فرموده: دابه، هر آنچه از اصناف حیوان که در [[زمین]] می‌جنبند، و {{متن قرآن|آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}؛ کنایه از کمال [[سلطه]] و نهایت [[قدرت]] است، و اینکه او تعالی بر [[صراط مستقیم]] است، این است که [[سنت]] او در [[طبیعت]]، یکسان، [[ثابت]] و بدون [[تغییر]] است، و آن، [[تدبیر امور]] به روش [[عدالت]] و [[حکمت]] است. پس او [[حق]] را تحقق می‌دهد و [[باطل]] را هنگام [[تعارض]]، از بین می‌برد. پس معنای: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ...}}، چنین است: البته، من بر [[خدای تعالی]] که [[پروردگار]] من و پروردگار شماست، [[توکل]] نمودم در امر [[پیروزی]] دلیلم که بر شما ارائه می‌کنم، و آن، [[تبری]] نمودن از الهه‌های شماست، و الهه‌های شما هیچ ضرری به من نمی‌رسانند. پس او (تعالی) [[مالک]] و صاحب [[سلطنت]] بر من و بر شما و بر هر جنبنده‌ای است، و سنت او بر عدالت، ثابت و غیر متغیر است. پس به زودی دینش را [[یاری]] کرده و مرا از [[شر]] شما [[حفظ]] نماید. فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، نفرمود: {{عربی|ان ربی و ربکم علی صراط مستقیم}} بر وزان قوله: {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ}}؛ زیرا در قوله: {{متن قرآن|إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، در [[مقام]] [[دعا]] برای خودش و علیه قومش می‌باشد، و [[انتظار]] دارد که [[خدای تعالی]] او را از آنان [[حفظ]] کند، و این است که او بر خلاف قومش، خدای تعالی را “رب” می‌گیرد. پس مناسب‌تر است که آن [[رب]] برای نفس خودش به شمار آید، و [[تمسک]] می‌نماید به رابطه عبودیتی که بین او و بین پروردگارش می‌باشد، تا در خواسته‌اش [[پیروز]] گردد و این بر خلاف مقام قوله: {{متن قرآن|تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ}} است که از آن [[اراده]] بیان عموم [[سلطه]] و احاطه را نموده است<ref>المیزان، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.


فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} هم فرموده: مراد از این که او بر بیّنه‌ای از سوی پروردگارش می‌باشد، [[آیه بینه]] است، و آن، نشانه [[نبوت]] و [[معجزه]] است که دال بر [[صدق]] [[نبی]] در [[دعوی نبوت]] است. مراد به این که آن، رزقاً من [[الله]] حسنا می‌باشد، این است که خدای تعالی از جانب خودش به او [[وحی]] نبوت اعطا فرمود که مشتمل بر اصول [[معارف]] و [[شرایع]] است، و معنای [[آیه]] چنین است: ای [[قوم]]! به من خبر دهید، اگر من فرستاده‌ای از جانب [[خدا]] به سوی شما باشم و مختص به وحی معارف و شرایع باشم، و مرا به [[دلیل]] روشنی که دلالت بر صدق ادعای من باشد، [[تأیید]] نموده باشد، پس آیا باز هم من در رأیم سفیهم؟ و آیا آنچه شما را به سوی آن [[دعوت]] می‌کنم، سفیهانه است؟ و آیا در آن از جانب من بر شما تحکم بوده یا سلب [[آزادی]] شماست؟، و قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ}}، {{متن قرآن|أُخَالِفَ}} را با “إلی” متعدی کرده است تا متضمن معنای [[تعدی]] به آن باشد، مانند: میل و نحو آن، و تقدیر آن، {{عربی|اخالفکم مائلا الی ما انهاکم عنه او امیل الی ما انهاکم عنه مخالفاً لکم}} است؛ یعنی با شما [[مخالفت]] می‌کنم، در حالی که مایل هستم به آنچه شما را از آن [[نهی]] می‌کنم، یا مایلم به آنچه شما را از آن نهی می‌کنم، در حالی که با شما مخالفت می‌کنم، و البته، [[اراده]] مخالفت با آنان را ندارد و به اندازه [[قدرت]] و [[توانایی]]، اراده [[اصلاح]] دارد، و بر این کار هم اراده [[پاداش]] ندارد، پاداش او نیست مگر بر [[پروردگار]] عالمیان. قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، در [[مقام]] استثنا از [[استطاعت]] است، پس [[شعیب]]{{ع}} همین که برای آنان ذکر فرمود که اراده [[اصلاح جامعه]] آنان را به وسیله [[علم نافع]] و [[عمل صالح]] به اندازه آنچه در خور استطاعت است، دارد و برای خودش توانایی و قدرت معلوم است، و برای [[بنده]] بالاستقلال و در قبال نفس خودش، استطاست، بدون [[افاضه]] [[خدای سبحان]] نیست، سخن را در [[نقص]] و [[قصور]] با قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}}، به اتمام رسانید؛ یعنی البته، آنچه از اراده من به استطاعتم مترشح می‌شود؛ از [[تدبیر]] اجتماعتان و [[توفیق]] اسباب بعضی از آنها را با بعضی دیگر تا منتج به [[سعادت]] گردد، ترشح آن به واسطه خدای سبحان بوده که از او هیچ کس [[بی‌نیاز]] نیست، و هیچ کس از احاطه او خارج نیست، و هیچ کس از امر او مستقل نیست، پس اوست که به من اعطا نموده آنچه نزد من است از استطاعت، و اوست که از طریق استطاعت من، اسباب را وفق می‌دهد، پس استطاعت من از او بوده و توفیق من به وسیله اوست. شعیب{{ع}} این [[حقیقت]] را بیان نمود و اعتراف کرد به این که [[توفیق]] او به وسیله [[خدای تعالی]] است، و لازمه آن این است که خدای تعالی در [[تدبیر]] امورش، [[وکیل]] هر چیز است. پس آن، منسوب به خدای تعالی است در تحقق یافتن آن، و به همین جهت، چون [[شعیب]]{{ع}} ذکر نمود که توفیق او به وسیله خدای تعالی است، در تعقیب آن [[توکل]] و [[انابه]] را انشا کرد، پس گفت: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>المیزان، ج۱۰، ص۳۷۸-۳۸۳.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}} هم فرموده: مراد از این که او بر بیّنه‌ای از سوی پروردگارش می‌باشد، [[آیه بینه]] است، و آن، نشانه [[نبوت]] و [[معجزه]] است که دال بر [[صدق]] [[نبی]] در [[دعوی نبوت]] است. مراد به این که آن، رزقاً من [[الله]] حسنا می‌باشد، این است که خدای تعالی از جانب خودش به او [[وحی]] نبوت اعطا فرمود که مشتمل بر اصول [[معارف]] و [[شرایع]] است، و معنای [[آیه]] چنین است: ای [[قوم]]! به من خبر دهید، اگر من فرستاده‌ای از جانب [[خدا]] به سوی شما باشم و مختص به وحی معارف و شرایع باشم، و مرا به [[دلیل]] روشنی که دلالت بر صدق ادعای من باشد، [[تأیید]] نموده باشد، پس آیا باز هم من در رأیم سفیهم؟ و آیا آنچه شما را به سوی آن [[دعوت]] می‌کنم، سفیهانه است؟ و آیا در آن از جانب من بر شما تحکم بوده یا سلب [[آزادی]] شماست؟، و قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ}}، {{متن قرآن|أُخَالِفَ}} را با “إلی” متعدی کرده است تا متضمن معنای [[تعدی]] به آن باشد، مانند: میل و نحو آن، و تقدیر آن، {{عربی|اخالفکم مائلا الی ما انهاکم عنه او امیل الی ما انهاکم عنه مخالفاً لکم}} است؛ یعنی با شما [[مخالفت]] می‌کنم، در حالی که مایل هستم به آنچه شما را از آن [[نهی]] می‌کنم، یا مایلم به آنچه شما را از آن نهی می‌کنم، در حالی که با شما مخالفت می‌کنم، و البته، [[اراده]] مخالفت با آنان را ندارد و به اندازه [[قدرت]] و [[توانایی]]، اراده [[اصلاح]] دارد، و بر این کار هم اراده [[پاداش]] ندارد، پاداش او نیست مگر بر [[پروردگار]] عالمیان. قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، در [[مقام]] استثنا از [[استطاعت]] است، پس [[شعیب]] {{ع}} همین که برای آنان ذکر فرمود که اراده [[اصلاح جامعه]] آنان را به وسیله [[علم نافع]] و [[عمل صالح]] به اندازه آنچه در خور استطاعت است، دارد و برای خودش توانایی و قدرت معلوم است، و برای [[بنده]] بالاستقلال و در قبال نفس خودش، استطاست، بدون [[افاضه]] [[خدای سبحان]] نیست، سخن را در [[نقص]] و [[قصور]] با قوله: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}}، به اتمام رسانید؛ یعنی البته، آنچه از اراده من به استطاعتم مترشح می‌شود؛ از [[تدبیر]] اجتماعتان و [[توفیق]] اسباب بعضی از آنها را با بعضی دیگر تا منتج به [[سعادت]] گردد، ترشح آن به واسطه خدای سبحان بوده که از او هیچ کس [[بی‌نیاز]] نیست، و هیچ کس از احاطه او خارج نیست، و هیچ کس از امر او مستقل نیست، پس اوست که به من اعطا نموده آنچه نزد من است از استطاعت، و اوست که از طریق استطاعت من، اسباب را وفق می‌دهد، پس استطاعت من از او بوده و توفیق من به وسیله اوست. شعیب {{ع}} این [[حقیقت]] را بیان نمود و اعتراف کرد به این که [[توفیق]] او به وسیله [[خدای تعالی]] است، و لازمه آن این است که خدای تعالی در [[تدبیر]] امورش، [[وکیل]] هر چیز است. پس آن، منسوب به خدای تعالی است در تحقق یافتن آن، و به همین جهت، چون [[شعیب]] {{ع}} ذکر نمود که توفیق او به وسیله خدای تعالی است، در تعقیب آن [[توکل]] و [[انابه]] را انشا کرد، پس گفت: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>المیزان، ج۱۰، ص۳۷۸-۳۸۳.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}، فرموده: این کلمه را [[یعقوب]] به فرزندانش [[القا]] نمود هنگامی که آنان آماده و مجهز برای [[سفر]] بودند، و معلوم است که بر فرزندانش که آنان یازده نفر به صورت گروه مجتمع و هماهنگ بودند، [[خوف]] داشت، نه از این نظر که [[عزیز مصر]] آنها را مجتمع در صف واحدی می‌بیند، بلکه بر آنان می‌ترسید که [[مردم]] آنان را ببینند و بنا بر [[حسادت]]، به آنان [[چشم زخم]] بزنند، قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}، خالی از دلالت یا اشعار نیست به اینکه آن [[حضرت علی]]{{ع}} بر آنان خوف داشت. پس [[مقید]] نمود کلامش را به آنچه [[صلاح]] بود، و آنان را مخاطب قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}، و سپس تعلیل نمود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}. من به آنچه از سبب به شما امر نمودم، رفع [[حاجت]] شما را از [[خدای سبحان]] نمی‌کنم، و این اسباب، چیزی را از [[خدا]]، [[بی‌نیاز]] نکرده و حکمی برای آن بدون خدا نیست، بلکه این اسباب ظاهری زمانی مؤثر است که خدای تعالی به آنها اثر بخشد، و لذا در تعقیب کلامش فرمود: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}. این سببی که به شما امر نمودم آن را به کار ببندید، برای دفع آنچه از بالاست که بر شما [[خوف]] دارم. با این همه، در به کار گرفتن بر دریافت این سبب و سایر اسبابی که در امورم اتخاذ می‌کنم، بر [[خدای تعالی]] [[توکل]] نمایم و بر این مسیر، [[واجب]] است که هر فرد رشیدی ملاحظه کند که به [[استقلال]] خودش، برای [[اداره امور]] توانا نیست و اسباب عادی هم به استقلال خودشان بر رساندن به اهدافی که می‌طلبد، توانا نیستند، بلکه بر اوست که در امورش به وکیلی که صلاحیت [[شأن]] اوست و [[تدبیر امر]] او را به صورت [[نیکوترین]] [[تدبیر]] می‌نماید، [[پناه]] برد، و آن [[وکیل]]، [[خدای سبحان]] است، [[درهم]] شکننده‌ای است که هیچ چیزی غالب بر او نیست، و او مغلوب هیچ چیزی نیست، و آنچه بخواهد، انجام می‌دهد، و به آنچه [[اراده]] کند، [[حکم]] می‌دهد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}، فرموده: این کلمه را [[یعقوب]] به فرزندانش [[القا]] نمود هنگامی که آنان آماده و مجهز برای [[سفر]] بودند، و معلوم است که بر فرزندانش که آنان یازده نفر به صورت گروه مجتمع و هماهنگ بودند، [[خوف]] داشت، نه از این نظر که [[عزیز مصر]] آنها را مجتمع در صف واحدی می‌بیند، بلکه بر آنان می‌ترسید که [[مردم]] آنان را ببینند و بنا بر [[حسادت]]، به آنان [[چشم زخم]] بزنند، قوله: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}، خالی از دلالت یا اشعار نیست به اینکه آن [[حضرت علی]] {{ع}} بر آنان خوف داشت. پس [[مقید]] نمود کلامش را به آنچه [[صلاح]] بود، و آنان را مخاطب قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}، و سپس تعلیل نمود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}. من به آنچه از سبب به شما امر نمودم، رفع [[حاجت]] شما را از [[خدای سبحان]] نمی‌کنم، و این اسباب، چیزی را از [[خدا]]، [[بی‌نیاز]] نکرده و حکمی برای آن بدون خدا نیست، بلکه این اسباب ظاهری زمانی مؤثر است که خدای تعالی به آنها اثر بخشد، و لذا در تعقیب کلامش فرمود: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}. این سببی که به شما امر نمودم آن را به کار ببندید، برای دفع آنچه از بالاست که بر شما [[خوف]] دارم. با این همه، در به کار گرفتن بر دریافت این سبب و سایر اسبابی که در امورم اتخاذ می‌کنم، بر [[خدای تعالی]] [[توکل]] نمایم و بر این مسیر، [[واجب]] است که هر فرد رشیدی ملاحظه کند که به [[استقلال]] خودش، برای [[اداره امور]] توانا نیست و اسباب عادی هم به استقلال خودشان بر رساندن به اهدافی که می‌طلبد، توانا نیستند، بلکه بر اوست که در امورش به وکیلی که صلاحیت [[شأن]] اوست و [[تدبیر امر]] او را به صورت [[نیکوترین]] [[تدبیر]] می‌نماید، [[پناه]] برد، و آن [[وکیل]]، [[خدای سبحان]] است، [[درهم]] شکننده‌ای است که هیچ چیزی غالب بر او نیست، و او مغلوب هیچ چیزی نیست، و آنچه بخواهد، انجام می‌دهد، و به آنچه [[اراده]] کند، [[حکم]] می‌دهد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، فرموده: “{{متن قرآن|مَتَابِ}}، مصدر میمی برای [[توبه]] است، و آن، عبارت از [[رجوع]] و بازگشت است، و {{متن قرآن|كَذَلِكَ}}، اشاره است به آنچه از [[سنت]] جاریه که خدای تعالی در [[دعوت]] امم به [[توحید]] داشت. پس از آن، به [[ضلالت]] انداختن هر که خواست و [[هدایت]] هر که خواست، بر وفق [[نظام]] رجوع به خدای سبحان، [[ایمان]] به او (تعالی) و سکون [[قلب]] به ذکرش، و عدم رجوع به او. معنای [[آیه]] چنین است: و فرستادیم تو را در امتی که پیش از آن، امت‌هایی درگذشتند، فرستادنی که همانند این سنت جاریه بوده و در امر خود بر وفق این نظام جاری می‌باشد تا این که آنچه را بر تو [[وحی]] می‌کنیم، بر آنان بخوانی، و بر آنان آنچه را که این کتاب متضمن بر آن است، [[تبلیغ]] کنی، در حالی که آنان [[کافر]] به [[رحمان]] هستند. البته، گفته شده: {{متن قرآن|بِالرَّحْمَنِ}} بدون اینکه گفته شود: “بنا” بنا بر آنچه اقتضای ظاهر [[سیاق]] اشاره بدان دارد؛ به این که آنان این [[وحی]] را که [[پیامبر]]{{صل}} بر آنان می‌خواند و آن، [[قرآن]] بود، رد کردند، و عدم اعتنای آنها به امر او، آن جاست که با حصول [[نزول قرآن]]، می‌گفتند: {{متن قرآن|لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ}}<ref>«چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟» سوره انعام، آیه ۳۷.</ref> آنان به [[رحمت]] عام [[الهی]] که اگر به آن توجه داشتند و آن را عمل می‌کردند، آن، ضامن [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] آنان بود، کافر بودند. پس از آن، [[خدای سبحان]] امر نمود که قول [[توحید]] را بر آنان آشکار و مصرح گرداند، پس فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}: بگو او به [[تنهایی]] [[پروردگار]] من است بدون شریکی که شما می‌گویید، و برای [[ربوبیت]] او نسبت به خودم، او را به تنهایی قیام‌کننده در جمیع امورم گرفته و در نیازهایم به او مراجعه می‌کنم. با این مطلب آشکار می‌شود قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، از آثار ربوبیت متفرع بر آن است، پس “رب”، تنها [[مالک]] [[مدبر]] است. بنابراین محصل معنا این است که: او [[وکیل]] من بوده و بازگشت من به سوی اوست<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۹۵.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، فرموده: “{{متن قرآن|مَتَابِ}}، مصدر میمی برای [[توبه]] است، و آن، عبارت از [[رجوع]] و بازگشت است، و {{متن قرآن|كَذَلِكَ}}، اشاره است به آنچه از [[سنت]] جاریه که خدای تعالی در [[دعوت]] امم به [[توحید]] داشت. پس از آن، به [[ضلالت]] انداختن هر که خواست و [[هدایت]] هر که خواست، بر وفق [[نظام]] رجوع به خدای سبحان، [[ایمان]] به او (تعالی) و سکون [[قلب]] به ذکرش، و عدم رجوع به او. معنای [[آیه]] چنین است: و فرستادیم تو را در امتی که پیش از آن، امت‌هایی درگذشتند، فرستادنی که همانند این سنت جاریه بوده و در امر خود بر وفق این نظام جاری می‌باشد تا این که آنچه را بر تو [[وحی]] می‌کنیم، بر آنان بخوانی، و بر آنان آنچه را که این کتاب متضمن بر آن است، [[تبلیغ]] کنی، در حالی که آنان [[کافر]] به [[رحمان]] هستند. البته، گفته شده: {{متن قرآن|بِالرَّحْمَنِ}} بدون اینکه گفته شود: “بنا” بنا بر آنچه اقتضای ظاهر [[سیاق]] اشاره بدان دارد؛ به این که آنان این [[وحی]] را که [[پیامبر]] {{صل}} بر آنان می‌خواند و آن، [[قرآن]] بود، رد کردند، و عدم اعتنای آنها به امر او، آن جاست که با حصول [[نزول قرآن]]، می‌گفتند: {{متن قرآن|لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ}}<ref>«چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟» سوره انعام، آیه ۳۷.</ref> آنان به [[رحمت]] عام [[الهی]] که اگر به آن توجه داشتند و آن را عمل می‌کردند، آن، ضامن [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] آنان بود، کافر بودند. پس از آن، [[خدای سبحان]] امر نمود که قول [[توحید]] را بر آنان آشکار و مصرح گرداند، پس فرمود: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}: بگو او به [[تنهایی]] [[پروردگار]] من است بدون شریکی که شما می‌گویید، و برای [[ربوبیت]] او نسبت به خودم، او را به تنهایی قیام‌کننده در جمیع امورم گرفته و در نیازهایم به او مراجعه می‌کنم. با این مطلب آشکار می‌شود قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، از آثار ربوبیت متفرع بر آن است، پس “رب”، تنها [[مالک]] [[مدبر]] است. بنابراین محصل معنا این است که: او [[وکیل]] من بوده و بازگشت من به سوی اوست<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۹۵.</ref>.


همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، فرموده: سخن از [[نبی]]{{صل}} حکایت شده و اشاره {{متن قرآن|ذَلِكُمُ}}، به اقامه [[دلایل]] در دو [[آیه]] (۹ و ۱۰) است بر [[وجوب]] اتخاذ ولی، و آن، [[خدای تعالی]] بوده و لازمه [[ولایت]] او، ربوبیت اوست. همین که اقامه [[براهین]] نمود بر این که او تعالی تنها ولی بوده و هیچ ولی‌ای غیر او نیست، به پیامبر{{صل}} [[دستور]] داد، اعلام کند او [[اللّه]] است و این که او را با اعتراف به ربوبیتش که همان [[مالک]] بودن بر [[تدبیر]] است، ولی بگیرد و پس از آن، تصریح نمود که اتخاذ مذکور از آثار آن بوده، و آن، قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}است، و آن، به این است که [[ولایت]] [[ربوبیت]]، متعلق به [[نظام تکوین]] است به [[تدبیر امور]] و تنظیم اسباب و مسببات؛ به گونه‌ای که به وسیله آن برای مخلوق [[مدبر]] هم چون [[انسان]]، معلوم می‌شود که مثلاً به چه اندازه و چه مقدار از وجود و بقا برای او هست، و متعلق به [[نظام]] [[تشریع]] است و آن همان در تدبیر [[اعمال انسان]] است با [[جعل قوانین]] و احکامی که انسان با [[تطبیق]] [[اعمال]] خود بر آنها در مسیر زندگی‌اش، آنها را مراعات می‌نماید تا حیاتش با آن به کمال سعادتش بیانجامد، و لازمه اتخاذ [[خدای تعالی]] رباً ولیاً از جهت [[تکوین]]، ارجاع امر تدبیر به او است با [[انقطاع]] از اسباب ظاهری و میل به سوی او از حیث این که او سببی غیر مغلوب است؛ آن چنان که هر سببی به سوی او منتهی می‌شود، و این همان [[توکل]] است، و از جهت تشریع، [[رجوع]] به [[حکم]] اوست در هر واقعه‌ای که انسان در مسیر [[حیات]] خود به آن روی می‌آورد، و این، همان [[انابه]] است، فقوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}؛ یعنی در جمیع امورم به او مراجعه می‌کنم، تصریح به ارجاع امر است به او از لحاظ تکوین و از لحاظ تشریع<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۳.</ref>.
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، فرموده: سخن از [[نبی]] {{صل}} حکایت شده و اشاره {{متن قرآن|ذَلِكُمُ}}، به اقامه [[دلایل]] در دو [[آیه]] (۹ و ۱۰) است بر [[وجوب]] اتخاذ ولی، و آن، [[خدای تعالی]] بوده و لازمه [[ولایت]] او، ربوبیت اوست. همین که اقامه [[براهین]] نمود بر این که او تعالی تنها ولی بوده و هیچ ولی‌ای غیر او نیست، به پیامبر {{صل}} [[دستور]] داد، اعلام کند او [[اللّه]] است و این که او را با اعتراف به ربوبیتش که همان [[مالک]] بودن بر [[تدبیر]] است، ولی بگیرد و پس از آن، تصریح نمود که اتخاذ مذکور از آثار آن بوده، و آن، قوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}است، و آن، به این است که [[ولایت]] [[ربوبیت]]، متعلق به [[نظام تکوین]] است به [[تدبیر امور]] و تنظیم اسباب و مسببات؛ به گونه‌ای که به وسیله آن برای مخلوق [[مدبر]] هم چون [[انسان]]، معلوم می‌شود که مثلاً به چه اندازه و چه مقدار از وجود و بقا برای او هست، و متعلق به [[نظام]] [[تشریع]] است و آن همان در تدبیر [[اعمال انسان]] است با [[جعل قوانین]] و احکامی که انسان با [[تطبیق]] [[اعمال]] خود بر آنها در مسیر زندگی‌اش، آنها را مراعات می‌نماید تا حیاتش با آن به کمال سعادتش بیانجامد، و لازمه اتخاذ [[خدای تعالی]] رباً ولیاً از جهت [[تکوین]]، ارجاع امر تدبیر به او است با [[انقطاع]] از اسباب ظاهری و میل به سوی او از حیث این که او سببی غیر مغلوب است؛ آن چنان که هر سببی به سوی او منتهی می‌شود، و این همان [[توکل]] است، و از جهت تشریع، [[رجوع]] به [[حکم]] اوست در هر واقعه‌ای که انسان در مسیر [[حیات]] خود به آن روی می‌آورد، و این، همان [[انابه]] است، فقوله: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}؛ یعنی در جمیع امورم به او مراجعه می‌کنم، تصریح به ارجاع امر است به او از لحاظ تکوین و از لحاظ تشریع<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۳.</ref>.
در [[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، آمده است: اگر آنها از [[حق]] روی بگردانند، نگران نباش و بگو، [[خداوند]] برای من کافی است؛ چرا که او بر هر چیزی توانا است: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ}}. همان خداوندی که هیچ معبودی، به جز او نیست، و بنابراین تنها [[پناهگاه]] اوست: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}. آری، من تنها بر چنین معبودی تکیه کرده‌ام، و به او [[دل]] بسته‌ام و کارهایم را به او واگذارده‌ام: “{{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، و او [[پروردگار]] [[عرش]] بزرگ است: {{متن قرآن|وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}. جایی که عرش و عالم بالا و [[جهان]] ماورای [[طبیعت]]، با آن همه عظمتی که دارد، در قبضه [[قدرت]] او و تحت [[حمایت]] و [[کفالت]] اوست، چگونه مرا تنها می‌گذارد و در برابر [[دشمن]] [[یاری]] نمی‌کند؟ مگر قدرتی در برابر قدرتش تاب [[مقاومت]] دارد؟ و یا [[رحمت]] و عطوفتی بالاتر از رحمت و [[عطوفت]] او [[تصور]] می‌شود؟<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۰۸.</ref>.
در [[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}، آمده است: اگر آنها از [[حق]] روی بگردانند، نگران نباش و بگو، [[خداوند]] برای من کافی است؛ چرا که او بر هر چیزی توانا است: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ}}. همان خداوندی که هیچ معبودی، به جز او نیست، و بنابراین تنها [[پناهگاه]] اوست: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}. آری، من تنها بر چنین معبودی تکیه کرده‌ام، و به او [[دل]] بسته‌ام و کارهایم را به او واگذارده‌ام: “{{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، و او [[پروردگار]] [[عرش]] بزرگ است: {{متن قرآن|وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}. جایی که عرش و عالم بالا و [[جهان]] ماورای [[طبیعت]]، با آن همه عظمتی که دارد، در قبضه [[قدرت]] او و تحت [[حمایت]] و [[کفالت]] اوست، چگونه مرا تنها می‌گذارد و در برابر [[دشمن]] [[یاری]] نمی‌کند؟ مگر قدرتی در برابر قدرتش تاب [[مقاومت]] دارد؟ و یا [[رحمت]] و عطوفتی بالاتر از رحمت و [[عطوفت]] او [[تصور]] می‌شود؟<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۰۸.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، فرموده: سرگذشت [[نوح]] را بر آنها [[تلاوت]] کن، هنگامی که به قومش گفت: ای [[قوم]] من! اگر توقفم در میان شما و [[یادآوری]] کردن [[آیات الهی]] برایتان سخت و غیرقابل [[تحمل]] است، هر کاری از دستتان ساخته است، انجام دهید، و کوتاهی نکنید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ}}؛ چرا که من بر [[خدا]] تکیه کرده‌ام و به همین [[دلیل]] از غیر او نمی‌ترسم و نمی‌هراسم: “{{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}} سپس تأکید می‌کند، اکنون که چنین است، [[فکر]] خود را جمع کنید و از بت‌های خود [[دعوت]] به عمل آورده تا در [[تصمیم‌گیری]] به شما کمک کند: {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ}} [در پاورقی توضیحی این چنین آمده است: در این که جزای شرط در جمله {{متن قرآن|إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ}}چیست؟ در میان [[مفسران]] [[گفتگو]] است، و از میان تمام احتمالاتی که ذکر کرده‌اند، دو احتمال نزدیک‌تر به نظر می‌رسد؛ نخست این که: {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ}}، جزای شرط باشد و جمله {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}، یک جمله معترضه است که میان شرط و [[جزا]] فاصله شده. دوم این که: جزا محذوف است و جمله‌های بعد دلالت بر آن دارد و تقدیر چنین است: {{عربی|فافعلوا ما تریدون؛ فانی متوکل علی الله}}. در واقع، جمله {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}، از قبیل علتی است که [[جانشین]] معلول شده است، و {{متن قرآن|شُرَكَاءَكُمْ}} در جمله بعد، اشاره به بت‌هاست و واو قبل از آن، به معنای “مع” است. [و در [[تفسیر]] جمله بعد می‌فرماید:] آن چنان که هیچ چیز بر شما [[مکتوم]] نماند و [[غم]] و اندوهی از این نظر بر خاطر شما نباشد، بلکه با نهایت روشنی [[تصمیم]] خود را درباره من بگیرید: {{متن قرآن|ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً}}. {{متن قرآن|غُمَّةً}}، از ماده غم به معنای پوشاندن چیزی است، و این که به [[اندوه]] نیز غم گفته می‌شود، به خاطر آن است که [[قلب]] [[انسان]] را می‌پوشاند. سپس می‌گوید: اگر می‌توانید، برخیزید و به [[زندگی]] من پایان دهید و لحظه‌ای مرا مهلت ندهید: {{متن قرآن|ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}. [[نوح]] فرستاده بزرگ [[پروردگار]] با قاطعیتی که ویژه [[پیامبران اولوالعزم]] است، در نهایت [[شجاعت]] و [[شهامت]] با نفرات کم و محدودی که داشت، مقابل [[دشمنان]] نیرومند و سرسخت [[ایستادگی]] می‌کند و [[قدرت]] آنها را به باد مسخره می‌گیرد، و [[بی‌اعتنایی]] خویش را به نقشه‌ها و [[افکار]] و بت‌های آنها نشان می‌دهد، و به این وسیله، یک ضربه محکم [[روانی]] بر افکارشان وارد می‌سازد. با توجه به اینکه این [[آیات]] در [[مکه]] نازل شده، در آن زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} نیز در شرایطی مشابه نوع زندگی می‌کرد و [[مؤمنان]] در [[اقلیت]] بودند، [[قرآن]] می‌خواهد به پیامبر نیز همین [[دستور]] را بدهد که باید به قدرت [[دشمن]] اهمیت ندهد، بلکه با [[قاطعیت]] و شهامت پیش رود؛ چرا که تکیه‌گاهش [[خدا]] است و هیچ نیرویی تاب [[مقاومت]] در برابر قدرت او را ندارد. گرچه بعضی [[مفسران]] این تعبیر نوح یا شبیه آن را در [[تاریخ]] سایر [[انبیا]]، یک نوع [[اعجاز]] گرفته‌اند؛ چرا که آنها با نبودن امکانات ظاهری، [[دشمن]] را [[تهدید]] به [[شکست]] کرده و از [[پیروزی]] نهایی خود، خبر داده‌اند، و این جز از طریق اعجاز امکان‌پذیر نیست؛ ولی به هر حال این یک درس است برای همه [[رهبران]] [[اسلامی]] که در برابر انبوه [[دشمنان]] هرگز نهراسند، بلکه با اتکا و [[توکل]] بر [[پروردگار]] و با [[قاطعیت]] هر چه بیشتر آنها را به میدان فرا خوانند و قدرتشان را [[تحقیر]] کنند که این، عامل مهمی برای تقویت [[روحی]] [[پیروان]] و شکست [[روحیه]] دشمنان خواهد بود<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۵۰-۳۵۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}، فرموده: سرگذشت [[نوح]] را بر آنها [[تلاوت]] کن، هنگامی که به قومش گفت: ای [[قوم]] من! اگر توقفم در میان شما و [[یادآوری]] کردن [[آیات الهی]] برایتان سخت و غیرقابل [[تحمل]] است، هر کاری از دستتان ساخته است، انجام دهید، و کوتاهی نکنید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ}}؛ چرا که من بر [[خدا]] تکیه کرده‌ام و به همین [[دلیل]] از غیر او نمی‌ترسم و نمی‌هراسم: “{{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}} سپس تأکید می‌کند، اکنون که چنین است، [[فکر]] خود را جمع کنید و از بت‌های خود [[دعوت]] به عمل آورده تا در [[تصمیم‌گیری]] به شما کمک کند: {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ}} [در پاورقی توضیحی این چنین آمده است: در این که جزای شرط در جمله {{متن قرآن|إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ}}چیست؟ در میان [[مفسران]] [[گفتگو]] است، و از میان تمام احتمالاتی که ذکر کرده‌اند، دو احتمال نزدیک‌تر به نظر می‌رسد؛ نخست این که: {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ}}، جزای شرط باشد و جمله {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}، یک جمله معترضه است که میان شرط و [[جزا]] فاصله شده. دوم این که: جزا محذوف است و جمله‌های بعد دلالت بر آن دارد و تقدیر چنین است: {{عربی|فافعلوا ما تریدون؛ فانی متوکل علی الله}}. در واقع، جمله {{متن قرآن|فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ}}، از قبیل علتی است که [[جانشین]] معلول شده است، و {{متن قرآن|شُرَكَاءَكُمْ}} در جمله بعد، اشاره به بت‌هاست و واو قبل از آن، به معنای “مع” است. [و در [[تفسیر]] جمله بعد می‌فرماید:] آن چنان که هیچ چیز بر شما [[مکتوم]] نماند و [[غم]] و اندوهی از این نظر بر خاطر شما نباشد، بلکه با نهایت روشنی [[تصمیم]] خود را درباره من بگیرید: {{متن قرآن|ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً}}. {{متن قرآن|غُمَّةً}}، از ماده غم به معنای پوشاندن چیزی است، و این که به [[اندوه]] نیز غم گفته می‌شود، به خاطر آن است که [[قلب]] [[انسان]] را می‌پوشاند. سپس می‌گوید: اگر می‌توانید، برخیزید و به [[زندگی]] من پایان دهید و لحظه‌ای مرا مهلت ندهید: {{متن قرآن|ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}. [[نوح]] فرستاده بزرگ [[پروردگار]] با قاطعیتی که ویژه [[پیامبران اولوالعزم]] است، در نهایت [[شجاعت]] و [[شهامت]] با نفرات کم و محدودی که داشت، مقابل [[دشمنان]] نیرومند و سرسخت [[ایستادگی]] می‌کند و [[قدرت]] آنها را به باد مسخره می‌گیرد، و [[بی‌اعتنایی]] خویش را به نقشه‌ها و [[افکار]] و بت‌های آنها نشان می‌دهد، و به این وسیله، یک ضربه محکم [[روانی]] بر افکارشان وارد می‌سازد. با توجه به اینکه این [[آیات]] در [[مکه]] نازل شده، در آن زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} نیز در شرایطی مشابه نوع زندگی می‌کرد و [[مؤمنان]] در [[اقلیت]] بودند، [[قرآن]] می‌خواهد به پیامبر نیز همین [[دستور]] را بدهد که باید به قدرت [[دشمن]] اهمیت ندهد، بلکه با [[قاطعیت]] و شهامت پیش رود؛ چرا که تکیه‌گاهش [[خدا]] است و هیچ نیرویی تاب [[مقاومت]] در برابر قدرت او را ندارد. گرچه بعضی [[مفسران]] این تعبیر نوح یا شبیه آن را در [[تاریخ]] سایر [[انبیا]]، یک نوع [[اعجاز]] گرفته‌اند؛ چرا که آنها با نبودن امکانات ظاهری، [[دشمن]] را [[تهدید]] به [[شکست]] کرده و از [[پیروزی]] نهایی خود، خبر داده‌اند، و این جز از طریق اعجاز امکان‌پذیر نیست؛ ولی به هر حال این یک درس است برای همه [[رهبران]] [[اسلامی]] که در برابر انبوه [[دشمنان]] هرگز نهراسند، بلکه با اتکا و [[توکل]] بر [[پروردگار]] و با [[قاطعیت]] هر چه بیشتر آنها را به میدان فرا خوانند و قدرتشان را [[تحقیر]] کنند که این، عامل مهمی برای تقویت [[روحی]] [[پیروان]] و شکست [[روحیه]] دشمنان خواهد بود<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۵۰-۳۵۲.</ref>.


هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، ضمن ترجمه و [[تفسیر]] آن، به دو نکته به شرح زیر توجه داده: نخست این که “ناصیه” در اصل، به معنای موی پیش‌سر می‌باشد، و از ماده “نصا” (بر وزن [[نصر]])، به معنای اتصال و [[پیوستگی]] آمده است، و اخذ به ناصیه (گرفتن موی پیش سر)، کنایه از [[تسلط]] [[قهر]] و [[غلبه]] بر چیزی است، و این که در جمله بالا [[خداوند]] می‌فرماید: هیچ جنبنده‌ای نیست مگر این که ما ناصیه او را می‌گیریم، اشاره به [[قدرت]] قاهره او بر همه چیز است؛ به گونه‌ای که هیچ موجودی در برابر [[اراده]] او هیچ‌گونه تاب [[مقاومت]] ندارد؛ زیرا معمولاً هنگامی که موی پیش سر [[انسان]] یا حیوانی را محکم بگیرند، قدرت مقاومت از او سلب می‌شود. این تعبیر، برای آن است که [[مستکبران]] [[مغرور]]، [[بت‌پرستان]] از خودراضی و سلطه‌جویان [[ستمکار]] [[فکر]] نکنند اگر چند روزی میدان به آنها داده شده است، [[دلیل]] بر آن است که می‌توانند در برابر [[اراده پروردگار]]، کوچک‌ترین مقاومتی کنند. باشد که آنها به این [[واقعیت]] توجه کنند و از مرکب [[غرور]] فرود آیند. دیگر این که: جمله {{متن قرآن|إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، از زیباترین تعبیرات درباره قدرت آمیخته با [[عدالت]] [[پروردگار]] است؛ چراکه قدرتمندان غالباً زورگو و ظالمند، اما [[خداوند]] با [[قدرت]] بی‌انتهایش همواره بر [[صراط مستقیم]] عدالت و جاده صاف [[حکمت]]، [[نظم]] و حساب می‌باشد. این نکته را نیز از نظر نباید دور داشت که سخنان [[هود]]{{ع}} در برابر [[مشرکان]]، بیان کننده این [[واقعیت]] است که هر [[قدر]] [[دشمنان]] لجوج بر [[لجاجت]] خود بیفزایند، [[رهبر]] [[قاطع]] باید بر [[استقامت]] خود بیفزاید. [[قوم]] هود او را سخت از [[بت‌ها]] ترساندند. او در مقابل، آنها را به نحو شدیدتری از قدرت قاهره خداوند [[بیم]] داد<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۳۸-۱۳۹.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، ضمن ترجمه و [[تفسیر]] آن، به دو نکته به شرح زیر توجه داده: نخست این که “ناصیه” در اصل، به معنای موی پیش‌سر می‌باشد، و از ماده “نصا” (بر وزن [[نصر]])، به معنای اتصال و [[پیوستگی]] آمده است، و اخذ به ناصیه (گرفتن موی پیش سر)، کنایه از [[تسلط]] [[قهر]] و [[غلبه]] بر چیزی است، و این که در جمله بالا [[خداوند]] می‌فرماید: هیچ جنبنده‌ای نیست مگر این که ما ناصیه او را می‌گیریم، اشاره به [[قدرت]] قاهره او بر همه چیز است؛ به گونه‌ای که هیچ موجودی در برابر [[اراده]] او هیچ‌گونه تاب [[مقاومت]] ندارد؛ زیرا معمولاً هنگامی که موی پیش سر [[انسان]] یا حیوانی را محکم بگیرند، قدرت مقاومت از او سلب می‌شود. این تعبیر، برای آن است که [[مستکبران]] [[مغرور]]، [[بت‌پرستان]] از خودراضی و سلطه‌جویان [[ستمکار]] [[فکر]] نکنند اگر چند روزی میدان به آنها داده شده است، [[دلیل]] بر آن است که می‌توانند در برابر [[اراده پروردگار]]، کوچک‌ترین مقاومتی کنند. باشد که آنها به این [[واقعیت]] توجه کنند و از مرکب [[غرور]] فرود آیند. دیگر این که: جمله {{متن قرآن|إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}، از زیباترین تعبیرات درباره قدرت آمیخته با [[عدالت]] [[پروردگار]] است؛ چراکه قدرتمندان غالباً زورگو و ظالمند، اما [[خداوند]] با [[قدرت]] بی‌انتهایش همواره بر [[صراط مستقیم]] عدالت و جاده صاف [[حکمت]]، [[نظم]] و حساب می‌باشد. این نکته را نیز از نظر نباید دور داشت که سخنان [[هود]] {{ع}} در برابر [[مشرکان]]، بیان کننده این [[واقعیت]] است که هر [[قدر]] [[دشمنان]] لجوج بر [[لجاجت]] خود بیفزایند، [[رهبر]] [[قاطع]] باید بر [[استقامت]] خود بیفزاید. [[قوم]] هود او را سخت از [[بت‌ها]] ترساندند. او در مقابل، آنها را به نحو شدیدتری از قدرت قاهره خداوند [[بیم]] داد<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۳۸-۱۳۹.</ref>.


همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، [[تفسیر]] فرموده: اما [[شعیب]] در پاسخ آنها که سخنانش را حمل بر [[سفاهت]] و [[دلیل]] بر [[بی‌خردی]] گرفته بودند، گفت: ای قوم من! (ای گروهی که شما از منید و من هم از شما، و آنچه را برای خود [[دوست]] می‌دارم، برای شما هم می‌خواهم)، هر گاه خداوند دلیل روشن، [[وحی]] و [[نبوت]] به من داده باشد و علاوه بر این، روزی [[پاکیزه]] و [[مال]] به قدر نیاز به من ببخشد، آیا در این صورت، صحیح است که من [[مخالفت]] [[فرمان]] او کنم و یا نسبت به شما قصد و غرضی داشته باشم و خیرخواهتان نباشم؟: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا}}. باید توجه داشت که جزای جمله شرطیه در [[آیه]] فوق، محذوف است و [[جزا]] چنین بوده است: {{عربی|أفاعدل مع ذلک عما أنا علیه من عبادته و تبلیغ دینه}}. شعیب{{ع}} با این جمله می‌خواهد بگوید، من در این کار تنها [[انگیزه]] [[معنوی]]، [[انسانی]] و [[تربیتی]] دارم؛ من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید، و همیشه [[انسان]] [[دشمن]] چیزی است که نمی‌داند. جالب توجه این که: در این [[آیات]]، تعبیر {{متن قرآن|يَا قَوْمِ}}؛ ای [[قوم]] من، تکرار شده است؛ به خاطر این که [[عواطف]] آنها را برای [[پذیرش حق]]، [[بسیج]] کند و به آنها بفهماند که شما از من هستید و من هم از شما، خواه قوم در این جا به معنای [[قبیله]] باشد و [[طایفه]] و [[فامیل]]، و خواه به معنای گروهی که او در میان آنها [[زندگی]] می‌کرد و جزء [[اجتماع]] آنها محسوب می‌شد. سپس این [[پیامبر]] بزرگ اضافه می‌کند، [[گمان]] مبرید که من می‌خواهم شما را از چیزی [[نهی]] کنم ولی خودم به سراغ آن بروم: {{متن قرآن|وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ}}. به شما بگویم [[کم‌فروشی]] نکنید و [[تقلب]] و [[غش]] در [[معامله]] روا مدارید، اما خودم با انجام این [[اعمال]]، ثروتی بیندوزم، و یا شما را از [[پرستش]] [[بت‌ها]] منع کنم، اما خودم در برابر آنها سر [[تعظیم]] فرود آورم. نه، هرگز چنین نیست. از این جمله، چنین بر می‌آید که آنها [[شعیب]] را متهم می‌کردند که او قصد [[سودجویی]] برای شخص خودش را دارد، و لذا صریحاً این موضوع را [[نفی]] می‌کند. سرانجام به آنها می‌گوید: من یک [[هدف]] بیشتر ندارم و آن، [[اصلاح]] شما و [[جامعه]] شماست تا آنجا که در [[قدرت]] دارم: {{متن قرآن|إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ}}. این همان هدفی است که تمام [[پیامبران]] آن را تعقیب می‌کردند: اصلاح [[عقیده]]، اصلاح [[اخلاق]]، [[اصلاح عمل]] و اصلاح [[روابط]] و [[نظامات اجتماعی]]، و برای رسیدن به این هدف، تنها از [[خدا]] [[توفیق]] می‌طلبم: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}} به همین [[دلیل]] برای انجام [[رسالت]] خود، و رسیدن به این هدف بزرگ، تنها بر او تکیه می‌کنم و در همه چیز به او باز می‌گردم: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}. برای حل [[مشکلات]] با تکیه بر [[یاری]] او، تلاش می‌کنم و برای [[تحمل]] [[شداید]] این [[راه]]، به او باز می‌گردم<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۰۸-۲۰۹.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}، [[تفسیر]] فرموده: اما [[شعیب]] در پاسخ آنها که سخنانش را حمل بر [[سفاهت]] و [[دلیل]] بر [[بی‌خردی]] گرفته بودند، گفت: ای قوم من! (ای گروهی که شما از منید و من هم از شما، و آنچه را برای خود [[دوست]] می‌دارم، برای شما هم می‌خواهم)، هر گاه خداوند دلیل روشن، [[وحی]] و [[نبوت]] به من داده باشد و علاوه بر این، روزی [[پاکیزه]] و [[مال]] به قدر نیاز به من ببخشد، آیا در این صورت، صحیح است که من [[مخالفت]] [[فرمان]] او کنم و یا نسبت به شما قصد و غرضی داشته باشم و خیرخواهتان نباشم؟: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا}}. باید توجه داشت که جزای جمله شرطیه در [[آیه]] فوق، محذوف است و [[جزا]] چنین بوده است: {{عربی|أفاعدل مع ذلک عما أنا علیه من عبادته و تبلیغ دینه}}. شعیب {{ع}} با این جمله می‌خواهد بگوید، من در این کار تنها [[انگیزه]] [[معنوی]]، [[انسانی]] و [[تربیتی]] دارم؛ من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید، و همیشه [[انسان]] [[دشمن]] چیزی است که نمی‌داند. جالب توجه این که: در این [[آیات]]، تعبیر {{متن قرآن|يَا قَوْمِ}}؛ ای [[قوم]] من، تکرار شده است؛ به خاطر این که [[عواطف]] آنها را برای [[پذیرش حق]]، [[بسیج]] کند و به آنها بفهماند که شما از من هستید و من هم از شما، خواه قوم در این جا به معنای [[قبیله]] باشد و [[طایفه]] و [[فامیل]]، و خواه به معنای گروهی که او در میان آنها [[زندگی]] می‌کرد و جزء [[اجتماع]] آنها محسوب می‌شد. سپس این [[پیامبر]] بزرگ اضافه می‌کند، [[گمان]] مبرید که من می‌خواهم شما را از چیزی [[نهی]] کنم ولی خودم به سراغ آن بروم: {{متن قرآن|وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ}}. به شما بگویم [[کم‌فروشی]] نکنید و [[تقلب]] و [[غش]] در [[معامله]] روا مدارید، اما خودم با انجام این [[اعمال]]، ثروتی بیندوزم، و یا شما را از [[پرستش]] [[بت‌ها]] منع کنم، اما خودم در برابر آنها سر [[تعظیم]] فرود آورم. نه، هرگز چنین نیست. از این جمله، چنین بر می‌آید که آنها [[شعیب]] را متهم می‌کردند که او قصد [[سودجویی]] برای شخص خودش را دارد، و لذا صریحاً این موضوع را [[نفی]] می‌کند. سرانجام به آنها می‌گوید: من یک [[هدف]] بیشتر ندارم و آن، [[اصلاح]] شما و [[جامعه]] شماست تا آنجا که در [[قدرت]] دارم: {{متن قرآن|إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ}}. این همان هدفی است که تمام [[پیامبران]] آن را تعقیب می‌کردند: اصلاح [[عقیده]]، اصلاح [[اخلاق]]، [[اصلاح عمل]] و اصلاح [[روابط]] و [[نظامات اجتماعی]]، و برای رسیدن به این هدف، تنها از [[خدا]] [[توفیق]] می‌طلبم: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ}} به همین [[دلیل]] برای انجام [[رسالت]] خود، و رسیدن به این هدف بزرگ، تنها بر او تکیه می‌کنم و در همه چیز به او باز می‌گردم: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}. برای حل [[مشکلات]] با تکیه بر [[یاری]] او، تلاش می‌کنم و برای [[تحمل]] [[شداید]] این [[راه]]، به او باز می‌گردم<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۰۸-۲۰۹.</ref>.


نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}، چنین [[تفسیر]] فرموده: سرانجام [[برادران یوسف]] پس از جلب موافقت [[پدر]]، [[برادر]] کوچک را با خود همراه کردند و برای دومین بار آماده حرکت به سوی [[مصر]] شدند. در این جا، پدر [[نصیحت]] و سفارشی به آنها کرد: فرزندانم! شما از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای مختلف وارد شوید: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ}}، و اضافه کرد: من با این [[دستور]] نمی‌توانم حادثه‌ای را که از سوی [[خدا]] حتمی است، از شما برطرف سازم: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}، ولی یک سلسله حوادث و [[پیشامدهای ناگوار]] است که قابل اجتناب می‌باشد و [[حکم]] حتمی [[الهی]] درباره آن صادر نشده، [[هدف]] من آن است که آنها از شما برطرف گردد، و این، امکان‌پذیر است، و در پایان گفت: حکم و [[فرمان]]، مخصوص خدا است: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ}}. بر خدا [[توکل]] کردم: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، و همه متوکلان باید بر او توکل کنند، و از او [[استمداد]] بجویند و کار خود را به او واگذارند: {{متن قرآن|وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}. بدون [[شک]] پایتخت مصر مانند هر [[شهر]] دیگر، دیوار و [[برج]] و بارو داشت و دروازه‌های متعدد، اما این که چرا [[یعقوب]] سفارش کرد، فرزندانش از یک دروازه وارد نشوند، بلکه تقسیم به گروه‌هایی شوند و هر گروهی از یک دروازه وارد شود؟ [[دلیل]] آن در [[آیه]] فوق ذکر نشده. گروهی از [[مفسران]] گفته‌اند: علت آن دستور، این بوده که برادران یوسف هم از [[جمال]] کافی بهره‌مند بودند. (گرچه [[یوسف]] نبودند، ولی بالاخره برادر یوسف بودند) و هم قامت‌های [[رشید]] داشتند، و پدر نگران بود که [[جمعیت]] یازده نفری که قیافه‌های آنها نشان می‌داد از یک [[کشور]] دیگر به [[مصر]] آمده‌اند، توجه [[مردم]] را به خود جلب کند. او نمی‌خواست از این [[راه]] چشم‌زخمی به آنها برسد، و به دنبال این [[تفسیر]]، بحث مفصلی در میان [[مفسران]] در زمینه تاثیر چشم زدن درگرفته و شواهدی از [[روایات]] و [[تاریخ]] برای آن ذکر کرده‌اند که به خواست [[خدا]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ}}<ref>«و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.</ref>، از آن، بحث خواهیم کرد، و [[ثابت]] خواهیم نمود که قسمتی از این موضوع، [[حق]] است، و از نظر [[علمی]] نیز به وسیله سیاله مغناطیسی مخصوصی که از چشم بیرون می‌پرد، قابل توجیه می‌باشد، هر چند [[عوام الناس]] آن را با مقدار زیادی از [[خرافات]] آمیخته‌اند. علت دیگری که برای این [[دستور]] [[یعقوب]]{{ع}} ذکر شده، این است که ممکن بود وارد شدن دست‌جمعی آنها به یک دروازه مصر و حرکت گروهی آنان، قیافه‌های جذاب و اندام درشت، [[حسد]] [[حسودان]] را برانگیزد و نسبت به آنها نزد [[دستگاه حکومت]] [[سعایت]] کنند و آنها را به عنوان [[جمعیت]] [[بیگانه]] که قصد خرابکاری دارند، مورد [[سوءظن]] قرار دهند. لذا [[پدر]] به آنها دستور داد که از دروازه‌های مختلف وارد شوند تا جلب توجه نکنند. بعضی از مفسران (مراد عالم و [[خطیب]] بزرگوار مرحوم اشراقی است)، یک تفسیر ذوقی نیز برای آیه فوق گفته‌اند و آن، این که یعقوب می‌خواست یک دستور مهم [[اجتماعی]] به عنوان بدرقه راه، به [[فرزندان]] بدهد، و آن، این که: گمشده خود را از یک در نجویند، بلکه از هر دری وارد شوند؛ چرا که بسیار می‌شود [[انسان]] برای رسیدن به یک [[هدف]]، گاه تنها یک راه را [[انتخاب]] می‌کند و هنگامی که به بن بست کشید، [[مأیوس]] شده، به کنار می‌رود، اما اگر به این [[حقیقت]] توجه داشته باشد که گمشده‌ها معمولاً یک [[راه]] ندارند و از طرق مختلف به جستجوی آن برخیزد، غالباً [[پیروز]] می‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹-۳۱.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}، چنین [[تفسیر]] فرموده: سرانجام [[برادران یوسف]] پس از جلب موافقت [[پدر]]، [[برادر]] کوچک را با خود همراه کردند و برای دومین بار آماده حرکت به سوی [[مصر]] شدند. در این جا، پدر [[نصیحت]] و سفارشی به آنها کرد: فرزندانم! شما از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای مختلف وارد شوید: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ}}، و اضافه کرد: من با این [[دستور]] نمی‌توانم حادثه‌ای را که از سوی [[خدا]] حتمی است، از شما برطرف سازم: {{متن قرآن|وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ}}، ولی یک سلسله حوادث و [[پیشامدهای ناگوار]] است که قابل اجتناب می‌باشد و [[حکم]] حتمی [[الهی]] درباره آن صادر نشده، [[هدف]] من آن است که آنها از شما برطرف گردد، و این، امکان‌پذیر است، و در پایان گفت: حکم و [[فرمان]]، مخصوص خدا است: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ}}. بر خدا [[توکل]] کردم: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ}}، و همه متوکلان باید بر او توکل کنند، و از او [[استمداد]] بجویند و کار خود را به او واگذارند: {{متن قرآن|وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}. بدون [[شک]] پایتخت مصر مانند هر [[شهر]] دیگر، دیوار و [[برج]] و بارو داشت و دروازه‌های متعدد، اما این که چرا [[یعقوب]] سفارش کرد، فرزندانش از یک دروازه وارد نشوند، بلکه تقسیم به گروه‌هایی شوند و هر گروهی از یک دروازه وارد شود؟ [[دلیل]] آن در [[آیه]] فوق ذکر نشده. گروهی از [[مفسران]] گفته‌اند: علت آن دستور، این بوده که برادران یوسف هم از [[جمال]] کافی بهره‌مند بودند. (گرچه [[یوسف]] نبودند، ولی بالاخره برادر یوسف بودند) و هم قامت‌های [[رشید]] داشتند، و پدر نگران بود که [[جمعیت]] یازده نفری که قیافه‌های آنها نشان می‌داد از یک [[کشور]] دیگر به [[مصر]] آمده‌اند، توجه [[مردم]] را به خود جلب کند. او نمی‌خواست از این [[راه]] چشم‌زخمی به آنها برسد، و به دنبال این [[تفسیر]]، بحث مفصلی در میان [[مفسران]] در زمینه تاثیر چشم زدن درگرفته و شواهدی از [[روایات]] و [[تاریخ]] برای آن ذکر کرده‌اند که به خواست [[خدا]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ}}<ref>«و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.</ref>، از آن، بحث خواهیم کرد، و [[ثابت]] خواهیم نمود که قسمتی از این موضوع، [[حق]] است، و از نظر [[علمی]] نیز به وسیله سیاله مغناطیسی مخصوصی که از چشم بیرون می‌پرد، قابل توجیه می‌باشد، هر چند [[عوام الناس]] آن را با مقدار زیادی از [[خرافات]] آمیخته‌اند. علت دیگری که برای این [[دستور]] [[یعقوب]] {{ع}} ذکر شده، این است که ممکن بود وارد شدن دست‌جمعی آنها به یک دروازه مصر و حرکت گروهی آنان، قیافه‌های جذاب و اندام درشت، [[حسد]] [[حسودان]] را برانگیزد و نسبت به آنها نزد [[دستگاه حکومت]] [[سعایت]] کنند و آنها را به عنوان [[جمعیت]] [[بیگانه]] که قصد خرابکاری دارند، مورد [[سوءظن]] قرار دهند. لذا [[پدر]] به آنها دستور داد که از دروازه‌های مختلف وارد شوند تا جلب توجه نکنند. بعضی از مفسران (مراد عالم و [[خطیب]] بزرگوار مرحوم اشراقی است)، یک تفسیر ذوقی نیز برای آیه فوق گفته‌اند و آن، این که یعقوب می‌خواست یک دستور مهم [[اجتماعی]] به عنوان بدرقه راه، به [[فرزندان]] بدهد، و آن، این که: گمشده خود را از یک در نجویند، بلکه از هر دری وارد شوند؛ چرا که بسیار می‌شود [[انسان]] برای رسیدن به یک [[هدف]]، گاه تنها یک راه را [[انتخاب]] می‌کند و هنگامی که به بن بست کشید، [[مأیوس]] شده، به کنار می‌رود، اما اگر به این [[حقیقت]] توجه داشته باشد که گمشده‌ها معمولاً یک [[راه]] ندارند و از طرق مختلف به جستجوی آن برخیزد، غالباً [[پیروز]] می‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹-۳۱.</ref>.


هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، زیر عنوان: “هر کار کنی، این لجوجان [[ایمان]] نمی‌آورند”، چنین [[تفسیر]] کرده است که: بار دیگر در این [[آیات]] به بحث [[نبوت]] باز می‌گردیم. آیات فوق، قسمت دیگری از گفتگوهای [[مشرکان]] و پاسخ آنها را در زمینه نبوت بازگو می‌کند. نخست می‌گوید: همان‌گونه که [[پیامبران پیشین]] را برای [[هدایت]] [[اقوام]] گذشته فرستادیم، تو را نیز به میان امتی فرستادیم که قبل از آنها امت‌های دیگری آمدند و رفتند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ}}. و [[هدف]] این بود که آنچه را بر تو [[وحی]] کرده‌ایم، بر آنها بخوانی: {{متن قرآن|لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}، در حالی که آنها به “رحمان” [[کفر]] می‌ورزند (به خداوندی که رحمتش همگان را در بر گرفته و [[فیض]] گسترده و عامش [[کافر]] و [[مؤمن]]، و گبر و ترسا را شامل شده است): {{متن قرآن|وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ}}. بگو، اگر نمی‌دانید [[رحمان]]، آن، خداوندی که فیض و رحمتش عام است، [[پروردگار]] من است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي}}. هیچ معبودی جز او نیست. من بر او [[توکل]] کردم، و بازگشتم به سوی او ست: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}، زیر عنوان: “هر کار کنی، این لجوجان [[ایمان]] نمی‌آورند”، چنین [[تفسیر]] کرده است که: بار دیگر در این [[آیات]] به بحث [[نبوت]] باز می‌گردیم. آیات فوق، قسمت دیگری از گفتگوهای [[مشرکان]] و پاسخ آنها را در زمینه نبوت بازگو می‌کند. نخست می‌گوید: همان‌گونه که [[پیامبران پیشین]] را برای [[هدایت]] [[اقوام]] گذشته فرستادیم، تو را نیز به میان امتی فرستادیم که قبل از آنها امت‌های دیگری آمدند و رفتند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ}}. و [[هدف]] این بود که آنچه را بر تو [[وحی]] کرده‌ایم، بر آنها بخوانی: {{متن قرآن|لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}، در حالی که آنها به “رحمان” [[کفر]] می‌ورزند (به خداوندی که رحمتش همگان را در بر گرفته و [[فیض]] گسترده و عامش [[کافر]] و [[مؤمن]]، و گبر و ترسا را شامل شده است): {{متن قرآن|وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ}}. بگو، اگر نمی‌دانید [[رحمان]]، آن، خداوندی که فیض و رحمتش عام است، [[پروردگار]] من است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ رَبِّي}}. هیچ معبودی جز او نیست. من بر او [[توکل]] کردم، و بازگشتم به سوی او ست: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}.
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
در باره جمله مذکور، اولاً: در پاورقی چنین گفته: در آغاز این جمله، کلمه “قُلْ” مقدر است؛ بنابراین، تنها این جمله و ما بعد آن است که از زبان [[پیامبر]] ادا می‌شود، اما جمله {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ}}، ادامه بیانات پروردگار است و آنها که غیر این را [[انتخاب]] کرده‌اند، ظاهراً [[راه]] [[درستی]] را نپیموده‌اند، و ثانیاً به [[نقل]] از [[تفسیر المیزان]]، ج۱۸، ص۲۳، چنین می‌فرماید که: قابل توجه این که جمله {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي}}، اشاره به [[ربوبیت]] مطلقه خداو ند؛ یعنی [[مالکیت]] توأم [[با تدبیر]]، می‌کند و می‌دانیم ربوبیت دارای دو شاخه است؛ شاخه [[تکوینی]] که به اداره [[نظام آفرینش]] باز می‌گردد، و شاخه [[تشریعی]] که بیانگر [[احکام]] و وضع [[قوانین]] و [[ارشاد]] و [[مردم]] وسیله [[سفیران الهی]] است، و بر این اساس، به دنبال آن، دو مسأله “توکل” و “انابه” مطرح شده است که اولی، واگذاری امور خویش در [[نظام تکوین]] به خداست، و دومی، بازگشت در [[امور تشریعی]] به اوست. به همین [[دلیل]] من او را ولی و [[یاور]] خود برگزیده‌ام؛ بر او [[توکل]] کردم و به سوی او در [[مشکلات]] و [[گرفتاری‌ها]] و [[لغزش‌ها]] باز می‌گردم: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۴۹-۴۷۴.</ref>
در باره جمله مذکور، اولاً: در پاورقی چنین گفته: در آغاز این جمله، کلمه “قُلْ” مقدر است؛ بنابراین، تنها این جمله و ما بعد آن است که از زبان [[پیامبر]] ادا می‌شود، اما جمله {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ}}، ادامه بیانات پروردگار است و آنها که غیر این را [[انتخاب]] کرده‌اند، ظاهراً [[راه]] [[درستی]] را نپیموده‌اند، و ثانیاً به [[نقل]] از [[تفسیر المیزان]]، ج۱۸، ص۲۳، چنین می‌فرماید که: قابل توجه این که جمله {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي}}، اشاره به [[ربوبیت]] مطلقه خداو ند؛ یعنی [[مالکیت]] توأم [[با تدبیر]]، می‌کند و می‌دانیم ربوبیت دارای دو شاخه است؛ شاخه [[تکوینی]] که به اداره [[نظام آفرینش]] باز می‌گردد، و شاخه [[تشریعی]] که بیانگر [[احکام]] و وضع [[قوانین]] و [[ارشاد]] و [[مردم]] وسیله [[سفیران الهی]] است، و بر این اساس، به دنبال آن، دو مسأله “توکل” و “انابه” مطرح شده است که اولی، واگذاری امور خویش در [[نظام تکوین]] به خداست، و دومی، بازگشت در [[امور تشریعی]] به اوست. به همین [[دلیل]] من او را ولی و [[یاور]] خود برگزیده‌ام؛ بر او [[توکل]] کردم و به سوی او در [[مشکلات]] و [[گرفتاری‌ها]] و [[لغزش‌ها]] باز می‌گردم: {{متن قرآن|عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۴۹-۴۷۴.</ref>


==توکل در [[تفاسیر]] [[روایی]]==
== توکل در [[تفاسیر]] [[روایی]] ==
مرحوم [[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]]، زیر عنوان: “باب معنی التوکل”، [[حدیثی]] را به [[روایت]] ابن‌بابویه، از پیامبر{{صل}} در صفحه ۴۹۳ نقل نموده است. اصل این [[حدیث]] و ترجمه آن در فصل [[تفویض]] این کتاب در حدیث شماره ۵ آورده شده است. در بخشی از آن درباره معنای توکل بر خدای آمده است: {{متن حدیث|فقلت: و ما التوکل علی الله؟ فقال: العلم ان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لایعطی و لایمنع و استعمال الیأس من الخلق. فاذا کان العبد کذلک، لایعمل لأحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله، و لم یطمع فی احد سوی الله، فهذا التوکل}}: [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: گفتم: [[توکل]] بر [[خدای تعالی]] چیست؟ [[جبرئیل]]{{ع}} گفت: [[علم]] به این که مخلوق نه ضرر و نه نفعی، و نه [[بخشش]] و نه ممانعتی، نمی‌تواند داشته باشد و [[ناامیدی]] و [[یأس]] از [[خلق]]. پس چون بنده‌ای این چنین باشد، برای احدی به جز خدای تعالی کار نمی‌کند، و از کسی به جز خدای تعالی [[امید]] و ترسی ندارد، و از احدی به جز خدای تعالی توقع بی‌حد و [[حرص]] در خواهش ندارد. پس این است توکل بر خدای تعالی.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۴.</ref>
مرحوم [[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]]، زیر عنوان: “باب معنی التوکل”، [[حدیثی]] را به [[روایت]] ابن‌بابویه، از پیامبر {{صل}} در صفحه ۴۹۳ نقل نموده است. اصل این [[حدیث]] و ترجمه آن در فصل [[تفویض]] این کتاب در حدیث شماره ۵ آورده شده است. در بخشی از آن درباره معنای توکل بر خدای آمده است: {{متن حدیث|فقلت: و ما التوکل علی الله؟ فقال: العلم ان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لایعطی و لایمنع و استعمال الیأس من الخلق. فاذا کان العبد کذلک، لایعمل لأحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله، و لم یطمع فی احد سوی الله، فهذا التوکل}}: [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرماید: گفتم: [[توکل]] بر [[خدای تعالی]] چیست؟ [[جبرئیل]] {{ع}} گفت: [[علم]] به این که مخلوق نه ضرر و نه نفعی، و نه [[بخشش]] و نه ممانعتی، نمی‌تواند داشته باشد و [[ناامیدی]] و [[یأس]] از [[خلق]]. پس چون بنده‌ای این چنین باشد، برای احدی به جز خدای تعالی کار نمی‌کند، و از کسی به جز خدای تعالی [[امید]] و ترسی ندارد، و از احدی به جز خدای تعالی توقع بی‌حد و [[حرص]] در خواهش ندارد. پس این است توکل بر خدای تعالی.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۴.</ref>


==[[تدبر]] در [[آیات توکل]]==
== [[تدبر]] در [[آیات توکل]] ==
قوله تعالی: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>.
قوله تعالی: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>.
در بررسی لغوی و [[تفسیری]] دانستیم که [[توکل به خدا]]، معنا و مفهومش عبارت است از: [[اعتماد]] و [[اطمینان]] داشتن به خدای تعالی و امور خود را به او واگذاردن به عنوان سبب [[حقیقی]] با [[عنایت]] به این که برای وصول به خواسته، به عنوان سبب ظاهری، باید تلاش و [[کوشش]] نماید، و به عبارت دیگر، توکل به خدا، دارای [[روحی]] است و جسمی؛ [[روح]] آن، واگذاردن امور به خدای تعالی است، و [[جسم]] آن، تلاش و کوشش فرد می‌باشد برای انجام خواسته. لذا خواسته در نفس [[ظهور]] کرده و جسم در وصول به آن تلاش می‌نماید، اما آن ظهور و این تلاش، از [[امیدواری]] و [[اعتماد به خدا]] و [[تفویض]] امر به [[خدای متعال]]، قوت و نیرو می‌گیرد. حال برای بررسی اشخاصی که متوکلین به خدای تعالی هستند، با [[استعانت]] از امدادها و [[الطاف]] خاص [[خدای سبحان]] در آیات توکل به تدبر می‌پردازیم.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۴.</ref>
در بررسی لغوی و [[تفسیری]] دانستیم که [[توکل به خدا]]، معنا و مفهومش عبارت است از: [[اعتماد]] و [[اطمینان]] داشتن به خدای تعالی و امور خود را به او واگذاردن به عنوان سبب [[حقیقی]] با [[عنایت]] به این که برای وصول به خواسته، به عنوان سبب ظاهری، باید تلاش و [[کوشش]] نماید، و به عبارت دیگر، توکل به خدا، دارای [[روحی]] است و جسمی؛ [[روح]] آن، واگذاردن امور به خدای تعالی است، و [[جسم]] آن، تلاش و کوشش فرد می‌باشد برای انجام خواسته. لذا خواسته در نفس [[ظهور]] کرده و جسم در وصول به آن تلاش می‌نماید، اما آن ظهور و این تلاش، از [[امیدواری]] و [[اعتماد به خدا]] و [[تفویض]] امر به [[خدای متعال]]، قوت و نیرو می‌گیرد. حال برای بررسی اشخاصی که متوکلین به خدای تعالی هستند، با [[استعانت]] از امدادها و [[الطاف]] خاص [[خدای سبحان]] در آیات توکل به تدبر می‌پردازیم.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۴.</ref>


===[[پیامبران الهی]] در امورشان به خدای تعالی توکل می‌کنند.===
=== [[پیامبران الهی]] در امورشان به خدای تعالی توکل می‌کنند. ===
# [[پیامبر اسلام]] [[حضرت محمد]]{{صل}} در برابر [[اعراض]] [[کافران]] از پذیرش [[نبوت]] او و از قبول دعوتش، به [[خدای تعالی]] [[توکل]] می‌کند: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}.
# [[پیامبر اسلام]] [[حضرت محمد]] {{صل}} در برابر [[اعراض]] [[کافران]] از پذیرش [[نبوت]] او و از قبول دعوتش، به [[خدای تعالی]] [[توکل]] می‌کند: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}.
# [[حضرت نوح]]{{ع}} [[قوم]] خودش را [[دعوت به توحید]] [[اللّه]] می‌کرد. این [[دعوت]] برای آن [[کافران]] گران بود؛ زیرا هم او را [[تکذیب]] می‌کردند و هم دعوتش را [[اجابت]] نمی‌نمودند. در مقابل [[جمعیت]] انبوه آن کافران که او را به کشتن هم [[تهدید]] می‌کردند، [[نوح]]{{ع}} به خدای تعالی توکل می‌کند: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}.
# [[حضرت نوح]] {{ع}} [[قوم]] خودش را [[دعوت به توحید]] [[اللّه]] می‌کرد. این [[دعوت]] برای آن [[کافران]] گران بود؛ زیرا هم او را [[تکذیب]] می‌کردند و هم دعوتش را [[اجابت]] نمی‌نمودند. در مقابل [[جمعیت]] انبوه آن کافران که او را به کشتن هم [[تهدید]] می‌کردند، [[نوح]] {{ع}} به خدای تعالی توکل می‌کند: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}.
# [[حضرت هود]]{{ع}} در [[بیزاری جستن]] از الهه‌های [[مشرکان]] و دعوت آنان به [[کید]] و حیله‌ای که می‌توانند علیه او انجام دهند، به خدای تعالی که [[پروردگار]] عالمیان است و [[قدرت]] قاهره او، بر هر چیزی احاطه دارد، و بر [[راه]] [[حق]] و [[عدل]] است، توکل می‌کند: {{متن قرآن|إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ * إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«ما جز این نمی‌گوییم که یکی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده است؛ گفت: من خداوند را گواه می‌گیرم و (شما نیز) گواه باشید که من از شرکی که در برابر او می‌ورزید، بیزارم * از این روی همه هر نیرنگی دارید در برابر من به‌کار برید و به من مهلت ندهید * من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۴-۵۶.</ref>.
# [[حضرت هود]] {{ع}} در [[بیزاری جستن]] از الهه‌های [[مشرکان]] و دعوت آنان به [[کید]] و حیله‌ای که می‌توانند علیه او انجام دهند، به خدای تعالی که [[پروردگار]] عالمیان است و [[قدرت]] قاهره او، بر هر چیزی احاطه دارد، و بر [[راه]] [[حق]] و [[عدل]] است، توکل می‌کند: {{متن قرآن|إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ * إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«ما جز این نمی‌گوییم که یکی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده است؛ گفت: من خداوند را گواه می‌گیرم و (شما نیز) گواه باشید که من از شرکی که در برابر او می‌ورزید، بیزارم * از این روی همه هر نیرنگی دارید در برابر من به‌کار برید و به من مهلت ندهید * من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۴-۵۶.</ref>.
# [[حضرت شعیب]]{{ع}} [[توفیق]] خود را در [[اطاعت]] از [[اوامر و نواهی الهی]] از جانب [[خدای متعال]] دانسته و به همین سبب، با [[رضایت]] به [[تدبیر الهی]]، برای [[موفقیت]] امر خود در [[اصلاح]] [[دین]] و دنیای قومش و برای [[تحمل]] اتهامات و تنش‌های روحی‌ای که قومش به او وارد می‌کردند، به [[خدای تعالی]] [[توکل]] می‌کند: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}.
# [[حضرت شعیب]] {{ع}} [[توفیق]] خود را در [[اطاعت]] از [[اوامر و نواهی الهی]] از جانب [[خدای متعال]] دانسته و به همین سبب، با [[رضایت]] به [[تدبیر الهی]]، برای [[موفقیت]] امر خود در [[اصلاح]] [[دین]] و دنیای قومش و برای [[تحمل]] اتهامات و تنش‌های روحی‌ای که قومش به او وارد می‌کردند، به [[خدای تعالی]] [[توکل]] می‌کند: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}.
# [[حضرت یعقوب]]{{ع}} هر چیزی را درباره فرزندانش، [[نیازمند]] به خدای تعالی دیده و رفع حوادث و هر گونه پیشامدی را در مورد آنان، منحصر به اقتضای [[حکم الهی]] می‌داند، و به همین سبب، امورش را به خدای تعالی واگذار کرده و بر او توکل می‌نماید: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}.
# [[حضرت یعقوب]] {{ع}} هر چیزی را درباره فرزندانش، [[نیازمند]] به خدای تعالی دیده و رفع حوادث و هر گونه پیشامدی را در مورد آنان، منحصر به اقتضای [[حکم الهی]] می‌داند، و به همین سبب، امورش را به خدای تعالی واگذار کرده و بر او توکل می‌نماید: {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}.
# خدای تعالی: به پیامبرش، [[حضرت محمد]]{{صل}}، امر فرموده: به آنان که به نام [[مبارک]] [[رحمان]]، یکی از اسمای مبارک [[اللّه]] که گستردگی [[رحمت]] و [[لطف]] عامش فراگیر است، کافرند، بگوید: او [[پروردگار]] و تدبیرکننده امر من است. هیچ [[الهی]] و معبودی سوای او نیست. در تدبیرش، به او [[اعتماد]] دارم، و امورم را به او واگذار نموده و بر او توکل می‌کنم، و بازگشت و [[پشیمانی]] بر خطاهای گذشته با [[عزم]] در ترک بازگشت به مثل آنها، به سوی اوست: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}.
# خدای تعالی: به پیامبرش، [[حضرت محمد]] {{صل}}، امر فرموده: به آنان که به نام [[مبارک]] [[رحمان]]، یکی از اسمای مبارک [[اللّه]] که گستردگی [[رحمت]] و [[لطف]] عامش فراگیر است، کافرند، بگوید: او [[پروردگار]] و تدبیرکننده امر من است. هیچ [[الهی]] و معبودی سوای او نیست. در تدبیرش، به او [[اعتماد]] دارم، و امورم را به او واگذار نموده و بر او توکل می‌کنم، و بازگشت و [[پشیمانی]] بر خطاهای گذشته با [[عزم]] در ترک بازگشت به مثل آنها، به سوی اوست: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}.
# [[پیامبر اسلام]] حضرت محمد{{صل}} فرمود: و آنچه از امور دین و دنیایتان، در آن [[اختلاف]] نمودید، [[حکم]] آن را به خدای تعالی واگذار کنید. آن خدای تعالی، “الله”، پروردگار من و تدبیرکننده امر من است. به او اعتماد و [[اطمینان]] داشته، بر او توکل می‌نمایم و در امورم به سوی او برگشت می‌کنم: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۵.</ref>
# [[پیامبر اسلام]] حضرت محمد {{صل}} فرمود: و آنچه از امور دین و دنیایتان، در آن [[اختلاف]] نمودید، [[حکم]] آن را به خدای تعالی واگذار کنید. آن خدای تعالی، “الله”، پروردگار من و تدبیرکننده امر من است. به او اعتماد و [[اطمینان]] داشته، بر او توکل می‌نمایم و در امورم به سوی او برگشت می‌کنم: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۵.</ref>


===[[مؤمنین]] در امورشان به [[خدای تعالی]] [[توکل]] می‌کنند===
=== [[مؤمنین]] در امورشان به [[خدای تعالی]] [[توکل]] می‌کنند ===
خدای تعالی به [[مؤمنان]] [[یاری]] و [[نصرت]] می‌دهد، و بر مؤمنان [[ولایت]] دارد، و [[شیطان]]، مؤمنان را محزون و [[غمگین]] می‌کند. پس باید مؤمنان بر خدای تعالی توکل نمایند. شیطان بر مؤمنانی که بر پروردگارشان توکل می‌کنند، تسلطی ندارد، و آنچه نزد خدای تعالی بهتر و پاینده‌تر است، برای مؤمنانی است که بر پروردگارشان توکل می‌کنند، و اصولاً شرط [[مؤمن]] بودن، توکل نمودن بر خدای تعالی است:
خدای تعالی به [[مؤمنان]] [[یاری]] و [[نصرت]] می‌دهد، و بر مؤمنان [[ولایت]] دارد، و [[شیطان]]، مؤمنان را محزون و [[غمگین]] می‌کند. پس باید مؤمنان بر خدای تعالی توکل نمایند. شیطان بر مؤمنانی که بر پروردگارشان توکل می‌کنند، تسلطی ندارد، و آنچه نزد خدای تعالی بهتر و پاینده‌تر است، برای مؤمنانی است که بر پروردگارشان توکل می‌کنند، و اصولاً شرط [[مؤمن]] بودن، توکل نمودن بر خدای تعالی است:
#اگر خدای تعالی شما را یاری کند، هیچ کس غلبه‌ای بر شمانخواهد داشت، و اگر از نصرت نمودن به شما، دست بردارد، چه کسی بعد از خدای تعالی شما را نصرت و یاری می‌کند؟ پس مؤمنان، باید بر خدای تعالی توکل کنند: {{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>.
# اگر خدای تعالی شما را یاری کند، هیچ کس غلبه‌ای بر شمانخواهد داشت، و اگر از نصرت نمودن به شما، دست بردارد، چه کسی بعد از خدای تعالی شما را نصرت و یاری می‌کند؟ پس مؤمنان، باید بر خدای تعالی توکل کنند: {{متن قرآن|إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref>.
#او خدای تعالی مولای ماست و بر ما ولایت دارد، و باید مؤمنان بر خدای تعالی توکل کنند، و خدای تعالی بر مؤمنین ولایت دارد و آنان را از تاریکی‌ها خارج، و به سوی [[نور هدایت]] می‌کند: {{متن قرآن|هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.</ref>،{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
# او خدای تعالی مولای ماست و بر ما ولایت دارد، و باید مؤمنان بر خدای تعالی توکل کنند، و خدای تعالی بر مؤمنین ولایت دارد و آنان را از تاریکی‌ها خارج، و به سوی [[نور هدایت]] می‌کند: {{متن قرآن|هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.</ref>،{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
#البته، [[نجوا]] کردن و سخنان در گوشی گفتن، از ناحیه شیطان است. برای این که مؤمنان را محزون و غمگین گرداند، اما بدون [[اذن]] خدای تعالی، به آنان ضرری نمی‌رسد. پس [[مؤمنان]] باید بر [[خدای متعال]] [[توکل]] نمایند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمی‌رساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.</ref>.
# البته، [[نجوا]] کردن و سخنان در گوشی گفتن، از ناحیه شیطان است. برای این که مؤمنان را محزون و غمگین گرداند، اما بدون [[اذن]] خدای تعالی، به آنان ضرری نمی‌رسد. پس [[مؤمنان]] باید بر [[خدای متعال]] [[توکل]] نمایند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمی‌رساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.</ref>.
#مسلماً، [[شیطان]] بر مؤمنانی که بر پروردگارشان توکل می‌کنند، سلطه‌ای ندارد: {{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو * که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۸-۹۹.</ref>.
# مسلماً، [[شیطان]] بر مؤمنانی که بر پروردگارشان توکل می‌کنند، سلطه‌ای ندارد: {{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو * که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۸-۹۹.</ref>.
#و آنچه نزد [[خدای تعالی]] بهتر و پایدارتر است، برای کسانی است که [[ایمان]] آورده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند: {{متن قرآن|وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref>.
# و آنچه نزد [[خدای تعالی]] بهتر و پایدارتر است، برای کسانی است که [[ایمان]] آورده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند: {{متن قرآن|وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref>.
#و اگر [[مؤمن]] بودید، بر خدای تعالی توکل می‌کردید: {{متن قرآن|وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۷.</ref>
# و اگر [[مؤمن]] بودید، بر خدای تعالی توکل می‌کردید: {{متن قرآن|وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۷۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۲۱۸٬۸۵۹

ویرایش