توقف جنگ صفین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = امام علی | |||
| عنوان مدخل = [[امام علی]] | |||
| مداخل مرتبط = [[امام علی در قرآن]] - [[امام علی در حدیث]] - [[امام علی در کلام اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = امام علی (پرسش) | |||
}} | |||
==نیرنگِ شب== | == نیرنگِ شب== | ||
* [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[عمار بن ربیعه]]-: [[علی]]{{ع}} به [[خطبه]] ایستاد و پس از [[سپاس]] و [[ستایش]] خدای گفت: "ای [[مردم]]! کار برای شما و دشمنتان بدینجا رسید که دیدید و ایشان را جز نَفَسِ واپسین نمانده است. [[کارها]] هر گاه روی آوَرَند، میتوان پایانشان را از آغازشان سنجید. آن [[قوم]] با انگیزهای جز [[دینداری]]، برابرِ شما ایستادند تا این که در کار [درهم کوبیدن] ایشان، تا بدینجا رسیدیم که رسیدیم. صبحگاهِ فردا من به آنان یورش میبرم تا نزد خدای عز و جل [بر ستمکاری] شان [[دادخواهی]] کنم". این خبر به [[معاویه]] رسید. پس [[عمرو بن عاص]] را فرا خواند و گفت: ای عمرو! جز این نیست که تنها همین یک [[شب]] باقی مانده تا [[علی]] بر ما بتازد و کار را یکسره کند. تو چه میاندیشی؟ گفت: مردان تو یارای [[برابری]] با مردان وی را ندارند و تو، خود [نیز] همانند او نیستی. او برای چیزی با تو میجنگد و تو برای چیزی دیگر با او میجنگی. تو خواهانِ بَقایی و او خواستار فنا [در [[راه خدا]] است. عراقیان بیمناکاند که تو بر ایشان چیره شوی؛ اما [[شامیان]] هراسی ندارند که [[علی]] بر آنان چیره گردد. و اما [[رأی]] من آن است که ایشان را پیشنهادی دِه که اگر آن را بپذیرند، به اختلاف افتند؛ و اگر نپذیرند نیز چنین شود. آنان را به [[کتاب خدا]] فرا خوان تا میان تو و ایشان داور باشد. بدینسان، تو به خواست خویش از آنان دست مییابی. من همواره این مطلب را [در نظر داشتم؛ | * [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[عمار بن ربیعه]]-: [[علی]] {{ع}} به [[خطبه]] ایستاد و پس از [[سپاس]] و [[ستایش]] خدای گفت: "ای [[مردم]]! کار برای شما و دشمنتان بدینجا رسید که دیدید و ایشان را جز نَفَسِ واپسین نمانده است. [[کارها]] هر گاه روی آوَرَند، میتوان پایانشان را از آغازشان سنجید. آن [[قوم]] با انگیزهای جز [[دینداری]]، برابرِ شما ایستادند تا این که در کار [درهم کوبیدن] ایشان، تا بدینجا رسیدیم که رسیدیم. صبحگاهِ فردا من به آنان یورش میبرم تا نزد خدای عز و جل [بر ستمکاری] شان [[دادخواهی]] کنم". این خبر به [[معاویه]] رسید. پس [[عمرو بن عاص]] را فرا خواند و گفت: ای عمرو! جز این نیست که تنها همین یک [[شب]] باقی مانده تا [[علی]] بر ما بتازد و کار را یکسره کند. تو چه میاندیشی؟ گفت: مردان تو یارای [[برابری]] با مردان وی را ندارند و تو، خود [نیز] همانند او نیستی. او برای چیزی با تو میجنگد و تو برای چیزی دیگر با او میجنگی. تو خواهانِ بَقایی و او خواستار فنا [در [[راه خدا]] است. عراقیان بیمناکاند که تو بر ایشان چیره شوی؛ اما [[شامیان]] هراسی ندارند که [[علی]] بر آنان چیره گردد. و اما [[رأی]] من آن است که ایشان را پیشنهادی دِه که اگر آن را بپذیرند، به اختلاف افتند؛ و اگر نپذیرند نیز چنین شود. آنان را به [[کتاب خدا]] فرا خوان تا میان تو و ایشان داور باشد. بدینسان، تو به خواست خویش از آنان دست مییابی. من همواره این مطلب را [در نظر داشتم؛ لکن] به تأخیر میافکندم تا زمان نیازت به آن فرا رسد. [[معاویه]] این [[رأی]] را [[نیک]] [[شناخت]] و گفت: راست گفتی<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۷۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==بر افراشته شدنِ قرآنها== | == بر افراشته شدنِ قرآنها == | ||
* [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: [[یاران علی]]{{ع}} برتاختند و بر [[یاران]] [[معاویه]] [[چیرگی]] قاطعی یافتند تا اینکه به [[معاویه]] بس نزدیک شدند. آنگاه، [[معاویه]] اسبش را خواست تا با آن بگریزد. [[عمرو بن عاص]] به وی گفت: به کدام سو [میروی]؟ گفت: میبینی چه پیش آمده است! آیا اندیشهای داری؟ گفت: تنها یک چاره باقی مانده است: قرآنها را برافرازی و ایشان را به [[حکم]] آن فرا خوانی و بدینسان، آنان را باز داری و شدتشان را در هم شکنی و در نیروشان [[سستی]] افکنی. [[معاویه]] گفت: آنچه خواهی، کن! پس قرآنها را برافراشتند و [[یاران علی]]{{ع}} را به [[داوری]] [[قرآن]] فرا خواندند و گفتند: شما را به [[کتاب خدا]] فرا میخوانیم. [[علی]]{{ع}} گفت: "این، [[نیرنگ]] است. ایشان اهلِ [[قرآن]] نیستند". [[اشعث بن قیس کندی]] به [[اعتراض]] برخاست- [[معاویه]] پیشتر دلش را به دست آورده، طی نامهای او را به سوی خود فرا خوانده بود- و گفت: آنان ما را به [[حق]] [[دعوت]] کردهاند. [[علی]]{{ع}} گفت: "همانا جز این نیست که ایشان با شما [[نیرنگ]] میبازند و قصد دارند شما را از خود، باز دارند". [[اشعث]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر دعوتشان را نپذیری، از تو کناره خواهم گرفت. یمنیها به [[اشعث]] گرویدند و او گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، یا [[دعوت]] ایشان را [[اجابت]] میکنی و یا تو و یارانت را، به ایشان میسپاریم!<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۸۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | * [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: [[یاران علی]] {{ع}} برتاختند و بر [[یاران]] [[معاویه]] [[چیرگی]] قاطعی یافتند تا اینکه به [[معاویه]] بس نزدیک شدند. آنگاه، [[معاویه]] اسبش را خواست تا با آن بگریزد. [[عمرو بن عاص]] به وی گفت: به کدام سو [میروی]؟ گفت: میبینی چه پیش آمده است! آیا اندیشهای داری؟ گفت: تنها یک چاره باقی مانده است: قرآنها را برافرازی و ایشان را به [[حکم]] آن فرا خوانی و بدینسان، آنان را باز داری و شدتشان را در هم شکنی و در نیروشان [[سستی]] افکنی. [[معاویه]] گفت: آنچه خواهی، کن! پس قرآنها را برافراشتند و [[یاران علی]] {{ع}} را به [[داوری]] [[قرآن]] فرا خواندند و گفتند: شما را به [[کتاب خدا]] فرا میخوانیم. [[علی]] {{ع}} گفت: "این، [[نیرنگ]] است. ایشان اهلِ [[قرآن]] نیستند". [[اشعث بن قیس کندی]] به [[اعتراض]] برخاست- [[معاویه]] پیشتر دلش را به دست آورده، طی نامهای او را به سوی خود فرا خوانده بود- و گفت: آنان ما را به [[حق]] [[دعوت]] کردهاند. [[علی]] {{ع}} گفت: "همانا جز این نیست که ایشان با شما [[نیرنگ]] میبازند و قصد دارند شما را از خود، باز دارند". [[اشعث]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر دعوتشان را نپذیری، از تو کناره خواهم گرفت. یمنیها به [[اشعث]] گرویدند و او گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، یا [[دعوت]] ایشان را [[اجابت]] میکنی و یا تو و یارانت را، به ایشان میسپاریم!<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۸۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==[[امام]]{{ع}} در محاصره سِیهپیشانیها== | == [[امام]] {{ع}} در محاصره سِیهپیشانیها == | ||
* [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]- پس از بیانِ برافراشته شدنِ قرآنها-: چون بسیاری از عراقیان چنین دیدند، گفتند: " [داوری] [[کتاب خدا]] را [[اجابت]] میکنیم و به سوی آن باز میگردیم". و [در [[حقیقت]]،] ایشان دوستار [[سازش]] بودند. به [[علی]]{{ع}} گفته شد: [[معاویه]] [[حق]] را به تو عرضه کرد و به [[کتاب خدا]] فرا خوانْدت. پس، از او بپذیر. و آن روز، از همه سرسختتر در این سخن، [[اشعث بن قیس]] بود. پس [[علی]]{{ع}} گفت: "ای [[مردم]]! همواره کار شما چنان بود که میخواستم، تا آنگاه که جنگْ زخمیتان کرد. به [[خدا]] [[سوگند]]، به [[راستی]] که [[جنگ]] شما را درگرفت و وا نهاد. من دیروز [[فرمانده]] بودم و امروز فرمانبَرم و به [[راستی]]، شما خواهانِ زنده ماندن هستید!"<ref>[[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]، ج ۲، ص ۴۰۰.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | * [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]- پس از بیانِ برافراشته شدنِ قرآنها-: چون بسیاری از عراقیان چنین دیدند، گفتند: " [داوری] [[کتاب خدا]] را [[اجابت]] میکنیم و به سوی آن باز میگردیم". و [در [[حقیقت]]،] ایشان دوستار [[سازش]] بودند. به [[علی]] {{ع}} گفته شد: [[معاویه]] [[حق]] را به تو عرضه کرد و به [[کتاب خدا]] فرا خوانْدت. پس، از او بپذیر. و آن روز، از همه سرسختتر در این سخن، [[اشعث بن قیس]] بود. پس [[علی]] {{ع}} گفت: "ای [[مردم]]! همواره کار شما چنان بود که میخواستم، تا آنگاه که جنگْ زخمیتان کرد. به [[خدا]] [[سوگند]]، به [[راستی]] که [[جنگ]] شما را درگرفت و وا نهاد. من دیروز [[فرمانده]] بودم و امروز فرمانبَرم و به [[راستی]]، شما خواهانِ زنده ماندن هستید!"<ref>[[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]، ج ۲، ص ۴۰۰.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==بازگشت اشتر از عرصه [[نبرد]]== | == بازگشت اشتر از عرصه [[نبرد]] == | ||
* [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[ابراهیم]] بن اشتر، در بیان ماجرای پس از برافراشته شدن قرآنها-: اشتر گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! صفوف [[عراق]] را بر صفهای [[شامیان]] بتازان تا ایشان بر [[خاک]] افتند. پس حَکمیتخواهان بانگ برآوردند: همانا [[علی]] [[امیر مؤمنان]]، [[داوری]] را پذیرفته و به [[حکم]] [[قرآن]]، [[خشنود]] است و او را جز این نرسد. اشتر گفت: اگر [[امیر مؤمنان]]، [[حکم]] [[قرآن]] را پذیرفته و بدان [[خشنود]] است، من نیز به آنچه وی بدان [[رضایت]] دهد، راضیام. آنگاه، افراد پیش آمده، گفتند: [[امیر مؤمنان]] [[رضایت]] داد؛ [[امیر مؤمنان]] پذیرفت. و این در حالی بود که وی [[سکوت]] گزیده بود، کلمهای سخن نگفته، سر به زیر افکنده بود<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۹۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | * [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[ابراهیم]] بن اشتر، در بیان ماجرای پس از برافراشته شدن قرآنها-: اشتر گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! صفوف [[عراق]] را بر صفهای [[شامیان]] بتازان تا ایشان بر [[خاک]] افتند. پس حَکمیتخواهان بانگ برآوردند: همانا [[علی]] [[امیر مؤمنان]]، [[داوری]] را پذیرفته و به [[حکم]] [[قرآن]]، [[خشنود]] است و او را جز این نرسد. اشتر گفت: اگر [[امیر مؤمنان]]، [[حکم]] [[قرآن]] را پذیرفته و بدان [[خشنود]] است، من نیز به آنچه وی بدان [[رضایت]] دهد، راضیام. آنگاه، افراد پیش آمده، گفتند: [[امیر مؤمنان]] [[رضایت]] داد؛ [[امیر مؤمنان]] پذیرفت. و این در حالی بود که وی [[سکوت]] گزیده بود، کلمهای سخن نگفته، سر به زیر افکنده بود<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۹۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==[[شادمانی]] معاویه== | == [[شادمانی]] معاویه== | ||
* [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[معاویه]] پس از پایان یافتنِ [[جنگ]] میگفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اشتر به روزِ برافراشته شدنِ قرآنها، در حالی از من منصرف شد که بر آن بودم تا از وی بخواهم برایم از [[علی]] [[امان]] طلبد. آن روز میخواستم بگریزم، اما سخن عمرو بن اطنابه را یاد آوردم که گفته است: [[عفت]] و [[آزمون]] دیدگیام، مرا [از گریختن] بازداشت و نیز این که میخواهم به [[بهایی]] گران، ستوده شوم<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۸۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | * [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[معاویه]] پس از پایان یافتنِ [[جنگ]] میگفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اشتر به روزِ برافراشته شدنِ قرآنها، در حالی از من منصرف شد که بر آن بودم تا از وی بخواهم برایم از [[علی]] [[امان]] طلبد. آن روز میخواستم بگریزم، اما سخن عمرو بن اطنابه را یاد آوردم که گفته است: [[عفت]] و [[آزمون]] دیدگیام، مرا [از گریختن] بازداشت و نیز این که میخواهم به [[بهایی]] گران، ستوده شوم<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۸۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==[[نامه]] [[معاویه]] به [[امام]]{{ع}}== | == [[نامه]] [[معاویه]] به [[امام]] {{ع}}== | ||
* [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[ابراهیم بن اشتر]]-: [[معاویه]]، [[ابو اعور سلمی]] را سوار بر استری سپید، روانه کرد. وی، [[قرآن]] بر سر، میان دو صفِ عراقیان و [[شامیان]] به حرکت درآمد، در حالی که میگفت: [[کتاب خدا]] میان ما و شما داور است! پس [[معاویه]] برای [[علی]]{{ع}} [چنین] [[پیام]] فرستاد: کار میان ما و تو به درازا کشید و هر یک از ما خود را در آنچه از دیگری میخواهد، بر [[حق]] میداند، بی آنکه هیچ یک از ما به [[اطاعت]] از دیگری تن دهد. افراد بسیار میان ما کشته شدند و من [[بیم]] دارم که آنچه در پیش است، سختتر از گذشته باشد. به زودی، ما را در باب این موضع، بازخواست خواهند کرد و در [[حقیقت]]، از کسی جز من و تو [[حسابرسی]] نخواهد شد. آیا تن میدهی به کاری که در آن برای ما و تو، زندگانی و [[حجت]] و [[برائت]] باشد و [[امت]] را سامان دهد، [[خونها]] را پاس دارد، میان دیندارانْ [[الفت]] برقرار سازد، و [[کینهها]] و [[آشوبها]] را از میان ببرد؛ بدینسان که میان ما و تو دو داور مورد پسند، یکی از یارانم و یکی از یارانت باشند و بنا بر [[کتاب خدا]] میان ما [[داوری]] کنند؟ پس آن برای من و تو بهتر است و این [[آشوبها]] را ریشهکن میکند. در آنچه بدان فرا خوانده شدهای، خدای را بپرهیز و اگر اهلِ [[قرآنی]]، به [[حکم]] آن [[خشنود]] باش. والسلام!<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۹۳.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | * [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[ابراهیم بن اشتر]]-: [[معاویه]]، [[ابو اعور سلمی]] را سوار بر استری سپید، روانه کرد. وی، [[قرآن]] بر سر، میان دو صفِ عراقیان و [[شامیان]] به حرکت درآمد، در حالی که میگفت: [[کتاب خدا]] میان ما و شما داور است! پس [[معاویه]] برای [[علی]] {{ع}} [چنین] [[پیام]] فرستاد: کار میان ما و تو به درازا کشید و هر یک از ما خود را در آنچه از دیگری میخواهد، بر [[حق]] میداند، بی آنکه هیچ یک از ما به [[اطاعت]] از دیگری تن دهد. افراد بسیار میان ما کشته شدند و من [[بیم]] دارم که آنچه در پیش است، سختتر از گذشته باشد. به زودی، ما را در باب این موضع، بازخواست خواهند کرد و در [[حقیقت]]، از کسی جز من و تو [[حسابرسی]] نخواهد شد. آیا تن میدهی به کاری که در آن برای ما و تو، زندگانی و [[حجت]] و [[برائت]] باشد و [[امت]] را سامان دهد، [[خونها]] را پاس دارد، میان دیندارانْ [[الفت]] برقرار سازد، و [[کینهها]] و [[آشوبها]] را از میان ببرد؛ بدینسان که میان ما و تو دو داور مورد پسند، یکی از یارانم و یکی از یارانت باشند و بنا بر [[کتاب خدا]] میان ما [[داوری]] کنند؟ پس آن برای من و تو بهتر است و این [[آشوبها]] را ریشهکن میکند. در آنچه بدان فرا خوانده شدهای، خدای را بپرهیز و اگر اهلِ [[قرآنی]]، به [[حکم]] آن [[خشنود]] باش. والسلام!<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۹۳.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==پاسخ [[امام]]{{ع}} به [[معاویه]] و پذیرشِ داوری== | == پاسخ [[امام]] {{ع}} به [[معاویه]] و پذیرشِ داوری== | ||
* [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[ابراهیم]] بن اشتر، پس از ذکر [[نامه]] [[معاویه]] به [[امام]]{{ع}}-: پس [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} به [[معاویه]] نوشت: "از [[بنده | * [[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[ابراهیم]] بن اشتر، پس از ذکر [[نامه]] [[معاویه]] به [[امام]] {{ع}}-: پس [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به [[معاویه]] نوشت: "از [[بنده خدا]]، [[علی]] [[امیر مؤمنان]] به [[معاویة بن ابیسفیان]]. اما بعد؛ [[برترین]] کاری که [[انسان]] خود را به آن مشغول میکند، [[پیروی]] از شیوهای است که با آن، کارش [[نیک]] گردد، از فضیلتش بهره گیرد، و از [[زشتی]] آن برکنار مانَد. همانا [[ستم]] و باطلگرایی، شخص را در [[دین]] و [[دنیا]] [[فرومایه]] مینمایند و نزد کسی که آنچه [[خدا]] به او وانهاده بینیازش ساخته، چنان عیوبش را آشکار میکنند که هیچگونه چارهاندیشیاش، او را بینیاز نمیکند. پس از [[دنیا]] برحذر باش، که همانا در هیچ چیزش که بدان دست یافتهای، [[شادمانی]] نیست. و به [[راستی]]، دریافتهای که نمیتوانی آنچه را از دست رفتنش مقدر است، به دست آری. گروهی خواستارِ چیزی به ناحق شدند و آن را به [[خدای تعالی]] نسبت دادند و [[خداوند]]، ایشان را [[دروغگو]] خواند و بهرهای کم نصیبشان فرمود و سپس به عذابی سخت دچارشان کرد. پس [[پروا]] کن از روزی که هر کس سرانجام کارش را ستوده ساختهباشد، در آنروز مورد [[غبطه]] است و هر کس زمامش را بهشیطان وا نهادهو با او نستیزیدهباشد، [[پشیمانی]] میکشد که چرا [[دنیا]] او را فریفت و او به آن [[دل]] بست. آنگاه مرا به [[حکم]] [[قرآن]] فرا خواندهای و تو خود، خوب میدانی که [[اهل قرآن]] نیستی و [[حکم]] آن را نمیخواهی؛ و خداست آنکه از او [[یاری]] میتوان خواست. ما [[حکم]] [[قرآن]] را پذیرفتیم و این نه به آن معناست که [[دعوت]] تو را قبول کرده باشیم. و هرکس به [[حکم]] [[قرآن]] [[خشنود]] نشود، در بیراههای [[ناپیدا]] کرانه افتاده است"<ref>[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]، ص ۴۹۳.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
==گفتار [[امام]]{{ع}} در [[نکوهش]] یارانش== | == گفتار [[امام]] {{ع}} در [[نکوهش]] یارانش== | ||
* [[امام علی]]{{ع}}- آنگاه که [[قرآن]] برافراشتنِ [[معاویه]]، [[یاران امام]]{{ع}} را فریفت و ایشان در [[صفین]] از [[نبرد]] | * [[امام علی]] {{ع}}- آنگاه که [[قرآن]] برافراشتنِ [[معاویه]]، [[یاران امام]] {{ع}} را فریفت و ایشان در [[صفین]] از [[نبرد]] دست کشیدند-: شما کاری کردید که نیروی [[اسلام]] را فرو کاست و توانش را از میان برد و [[سستی]] و [[خواری]] بر جای نهاد. آنگاه که شما [[سربلندی]] یافته بودید و دشمنتان [[بیم]] داشت که ریشهکن شود و کشتاری سخت به ایشان روی آورده بود و دردِ جراحت را میچشیدند، ایشان قرآنها را برافراشتند و شما را [به دروغ] به [[حکم]] آن فرا خواندند تا خشمتان را از خود، دور کنند و [[جنگ]] میان شما و خویش را فرو بنشانند و به [[حیله]] و [[فریب]]، شما را [[منتظر]] [[حوادث آینده روزگار]] سازند. آنگاه که بر آنچه ایشان [[دوست]] داشتند، همدست شدید و آنان را به خواستشان رساندید، جز فریبخوردگانی نبودید. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] ندارم که از این پس راه [[هدایت]] بیابید و به [[خردورزی]] روی آورید<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- مِن کلامِهِ {{ع}} حینَ رَجَعَ أصحابُهُ عَنِ القِتالِ بِصِفینَ، لَما اغتَرهُم مُعاوِیةُ بِرَفعِ المَصاحِفِ-: لَقَد فَعَلتُم فَعلَةً ضَعضَعَت مِنَ الإِسلامِ قُواهُ، وأسقَطَت مُنتَهُ، وأورَثَت وَهناً وذِلةً. لَما کنتُم الأَعلَینَ، وخافَ عَدُوکمُ الاجتِیاحَ، وَاستَحَر بِهِمُ القَتلُ، ووَجَدوا ألَمَ الجِراحِ؛ رَفَعُوا المَصاحِفَ ودَعَوکم إلی ما فیها لِیفثَؤوکم عَنهُم، ویقطَعُوا الحَربَ فیما بَینَکم وبَینَهُم، ویتَرَبصوا بِکم رَیبَ المَنونِ خَدیعَةً ومَکیدَةً. فَما أنتُم إن جامَعتُموهُم عَلی ما أحَبوا، وأعطَیتُموهُمُ الذی سَأَلوا إلامَغرورونَ. وَایمُ اللهِ، ما أظُنکم بَعدَها مُوافِقی رُشدٍ، ولا مُصیبی حَزمٍ}} (الارشاد، ج ۱، ص ۲۶۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۴۹-۴۵۵.</ref>. | ||
{{صفین}} | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[سران قاسطین]] | |||
* [[سیاستهای امام علی در برابر معاویه]] | |||
* [[آماده شدن معاویه برای جنگ صفین]] | |||
* [[حرکت امام علی به سوی صفین]] | |||
* [[حکمیت]] | |||
* [[حوادث جنگ صفین]] | |||
* [[رویارویی دو سپاه در صفین]] | |||
* [[سختترین روزهای جنگ صفین]] | |||
* [[توقف جنگ صفین]] | |||
* [[بازگشت از صفین]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
{{امام علی}} | {{امام علی}} | ||
[[رده:جنگ صفین]] | [[رده:جنگ صفین]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۷
نیرنگِ شب
- وقعة صفین- به نقل از عمار بن ربیعه-: علی (ع) به خطبه ایستاد و پس از سپاس و ستایش خدای گفت: "ای مردم! کار برای شما و دشمنتان بدینجا رسید که دیدید و ایشان را جز نَفَسِ واپسین نمانده است. کارها هر گاه روی آوَرَند، میتوان پایانشان را از آغازشان سنجید. آن قوم با انگیزهای جز دینداری، برابرِ شما ایستادند تا این که در کار [درهم کوبیدن] ایشان، تا بدینجا رسیدیم که رسیدیم. صبحگاهِ فردا من به آنان یورش میبرم تا نزد خدای عز و جل [بر ستمکاری] شان دادخواهی کنم". این خبر به معاویه رسید. پس عمرو بن عاص را فرا خواند و گفت: ای عمرو! جز این نیست که تنها همین یک شب باقی مانده تا علی بر ما بتازد و کار را یکسره کند. تو چه میاندیشی؟ گفت: مردان تو یارای برابری با مردان وی را ندارند و تو، خود [نیز] همانند او نیستی. او برای چیزی با تو میجنگد و تو برای چیزی دیگر با او میجنگی. تو خواهانِ بَقایی و او خواستار فنا [در راه خدا است. عراقیان بیمناکاند که تو بر ایشان چیره شوی؛ اما شامیان هراسی ندارند که علی بر آنان چیره گردد. و اما رأی من آن است که ایشان را پیشنهادی دِه که اگر آن را بپذیرند، به اختلاف افتند؛ و اگر نپذیرند نیز چنین شود. آنان را به کتاب خدا فرا خوان تا میان تو و ایشان داور باشد. بدینسان، تو به خواست خویش از آنان دست مییابی. من همواره این مطلب را [در نظر داشتم؛ لکن] به تأخیر میافکندم تا زمان نیازت به آن فرا رسد. معاویه این رأی را نیک شناخت و گفت: راست گفتی[۱][۲].
بر افراشته شدنِ قرآنها
- تاریخ الیعقوبی: یاران علی (ع) برتاختند و بر یاران معاویه چیرگی قاطعی یافتند تا اینکه به معاویه بس نزدیک شدند. آنگاه، معاویه اسبش را خواست تا با آن بگریزد. عمرو بن عاص به وی گفت: به کدام سو [میروی]؟ گفت: میبینی چه پیش آمده است! آیا اندیشهای داری؟ گفت: تنها یک چاره باقی مانده است: قرآنها را برافرازی و ایشان را به حکم آن فرا خوانی و بدینسان، آنان را باز داری و شدتشان را در هم شکنی و در نیروشان سستی افکنی. معاویه گفت: آنچه خواهی، کن! پس قرآنها را برافراشتند و یاران علی (ع) را به داوری قرآن فرا خواندند و گفتند: شما را به کتاب خدا فرا میخوانیم. علی (ع) گفت: "این، نیرنگ است. ایشان اهلِ قرآن نیستند". اشعث بن قیس کندی به اعتراض برخاست- معاویه پیشتر دلش را به دست آورده، طی نامهای او را به سوی خود فرا خوانده بود- و گفت: آنان ما را به حق دعوت کردهاند. علی (ع) گفت: "همانا جز این نیست که ایشان با شما نیرنگ میبازند و قصد دارند شما را از خود، باز دارند". اشعث گفت: به خدا سوگند، اگر دعوتشان را نپذیری، از تو کناره خواهم گرفت. یمنیها به اشعث گرویدند و او گفت: به خدا سوگند، یا دعوت ایشان را اجابت میکنی و یا تو و یارانت را، به ایشان میسپاریم![۳][۴].
امام (ع) در محاصره سِیهپیشانیها
- مروج الذهب- پس از بیانِ برافراشته شدنِ قرآنها-: چون بسیاری از عراقیان چنین دیدند، گفتند: " [داوری] کتاب خدا را اجابت میکنیم و به سوی آن باز میگردیم". و [در حقیقت،] ایشان دوستار سازش بودند. به علی (ع) گفته شد: معاویه حق را به تو عرضه کرد و به کتاب خدا فرا خوانْدت. پس، از او بپذیر. و آن روز، از همه سرسختتر در این سخن، اشعث بن قیس بود. پس علی (ع) گفت: "ای مردم! همواره کار شما چنان بود که میخواستم، تا آنگاه که جنگْ زخمیتان کرد. به خدا سوگند، به راستی که جنگ شما را درگرفت و وا نهاد. من دیروز فرمانده بودم و امروز فرمانبَرم و به راستی، شما خواهانِ زنده ماندن هستید!"[۵][۶].
بازگشت اشتر از عرصه نبرد
- وقعة صفین- به نقل از ابراهیم بن اشتر، در بیان ماجرای پس از برافراشته شدن قرآنها-: اشتر گفت: ای امیر مؤمنان! صفوف عراق را بر صفهای شامیان بتازان تا ایشان بر خاک افتند. پس حَکمیتخواهان بانگ برآوردند: همانا علی امیر مؤمنان، داوری را پذیرفته و به حکم قرآن، خشنود است و او را جز این نرسد. اشتر گفت: اگر امیر مؤمنان، حکم قرآن را پذیرفته و بدان خشنود است، من نیز به آنچه وی بدان رضایت دهد، راضیام. آنگاه، افراد پیش آمده، گفتند: امیر مؤمنان رضایت داد؛ امیر مؤمنان پذیرفت. و این در حالی بود که وی سکوت گزیده بود، کلمهای سخن نگفته، سر به زیر افکنده بود[۷][۸].
شادمانی معاویه
- الفتوح: معاویه پس از پایان یافتنِ جنگ میگفت: به خدا سوگند، اشتر به روزِ برافراشته شدنِ قرآنها، در حالی از من منصرف شد که بر آن بودم تا از وی بخواهم برایم از علی امان طلبد. آن روز میخواستم بگریزم، اما سخن عمرو بن اطنابه را یاد آوردم که گفته است: عفت و آزمون دیدگیام، مرا [از گریختن] بازداشت و نیز این که میخواهم به بهایی گران، ستوده شوم[۹][۱۰].
نامه معاویه به امام (ع)
- وقعة صفین- به نقل از ابراهیم بن اشتر-: معاویه، ابو اعور سلمی را سوار بر استری سپید، روانه کرد. وی، قرآن بر سر، میان دو صفِ عراقیان و شامیان به حرکت درآمد، در حالی که میگفت: کتاب خدا میان ما و شما داور است! پس معاویه برای علی (ع) [چنین] پیام فرستاد: کار میان ما و تو به درازا کشید و هر یک از ما خود را در آنچه از دیگری میخواهد، بر حق میداند، بی آنکه هیچ یک از ما به اطاعت از دیگری تن دهد. افراد بسیار میان ما کشته شدند و من بیم دارم که آنچه در پیش است، سختتر از گذشته باشد. به زودی، ما را در باب این موضع، بازخواست خواهند کرد و در حقیقت، از کسی جز من و تو حسابرسی نخواهد شد. آیا تن میدهی به کاری که در آن برای ما و تو، زندگانی و حجت و برائت باشد و امت را سامان دهد، خونها را پاس دارد، میان دیندارانْ الفت برقرار سازد، و کینهها و آشوبها را از میان ببرد؛ بدینسان که میان ما و تو دو داور مورد پسند، یکی از یارانم و یکی از یارانت باشند و بنا بر کتاب خدا میان ما داوری کنند؟ پس آن برای من و تو بهتر است و این آشوبها را ریشهکن میکند. در آنچه بدان فرا خوانده شدهای، خدای را بپرهیز و اگر اهلِ قرآنی، به حکم آن خشنود باش. والسلام![۱۱][۱۲].
پاسخ امام (ع) به معاویه و پذیرشِ داوری
- وقعة صفین- به نقل از ابراهیم بن اشتر، پس از ذکر نامه معاویه به امام (ع)-: پس علی بن ابی طالب (ع) به معاویه نوشت: "از بنده خدا، علی امیر مؤمنان به معاویة بن ابیسفیان. اما بعد؛ برترین کاری که انسان خود را به آن مشغول میکند، پیروی از شیوهای است که با آن، کارش نیک گردد، از فضیلتش بهره گیرد، و از زشتی آن برکنار مانَد. همانا ستم و باطلگرایی، شخص را در دین و دنیا فرومایه مینمایند و نزد کسی که آنچه خدا به او وانهاده بینیازش ساخته، چنان عیوبش را آشکار میکنند که هیچگونه چارهاندیشیاش، او را بینیاز نمیکند. پس از دنیا برحذر باش، که همانا در هیچ چیزش که بدان دست یافتهای، شادمانی نیست. و به راستی، دریافتهای که نمیتوانی آنچه را از دست رفتنش مقدر است، به دست آری. گروهی خواستارِ چیزی به ناحق شدند و آن را به خدای تعالی نسبت دادند و خداوند، ایشان را دروغگو خواند و بهرهای کم نصیبشان فرمود و سپس به عذابی سخت دچارشان کرد. پس پروا کن از روزی که هر کس سرانجام کارش را ستوده ساختهباشد، در آنروز مورد غبطه است و هر کس زمامش را بهشیطان وا نهادهو با او نستیزیدهباشد، پشیمانی میکشد که چرا دنیا او را فریفت و او به آن دل بست. آنگاه مرا به حکم قرآن فرا خواندهای و تو خود، خوب میدانی که اهل قرآن نیستی و حکم آن را نمیخواهی؛ و خداست آنکه از او یاری میتوان خواست. ما حکم قرآن را پذیرفتیم و این نه به آن معناست که دعوت تو را قبول کرده باشیم. و هرکس به حکم قرآن خشنود نشود، در بیراههای ناپیدا کرانه افتاده است"[۱۳][۱۴].
گفتار امام (ع) در نکوهش یارانش
- امام علی (ع)- آنگاه که قرآن برافراشتنِ معاویه، یاران امام (ع) را فریفت و ایشان در صفین از نبرد دست کشیدند-: شما کاری کردید که نیروی اسلام را فرو کاست و توانش را از میان برد و سستی و خواری بر جای نهاد. آنگاه که شما سربلندی یافته بودید و دشمنتان بیم داشت که ریشهکن شود و کشتاری سخت به ایشان روی آورده بود و دردِ جراحت را میچشیدند، ایشان قرآنها را برافراشتند و شما را [به دروغ] به حکم آن فرا خواندند تا خشمتان را از خود، دور کنند و جنگ میان شما و خویش را فرو بنشانند و به حیله و فریب، شما را منتظر حوادث آینده روزگار سازند. آنگاه که بر آنچه ایشان دوست داشتند، همدست شدید و آنان را به خواستشان رساندید، جز فریبخوردگانی نبودید. به خدا سوگند، گمان ندارم که از این پس راه هدایت بیابید و به خردورزی روی آورید[۱۵][۱۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ وقعة صفین، ص ۴۷۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۰۰.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ وقعة صفین، ص ۴۹۲.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ الفتوح، ج ۳، ص ۱۸۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ وقعة صفین، ص ۴۹۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ وقعة صفین، ص ۴۹۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.
- ↑ «الإمام علی (ع)- مِن کلامِهِ (ع) حینَ رَجَعَ أصحابُهُ عَنِ القِتالِ بِصِفینَ، لَما اغتَرهُم مُعاوِیةُ بِرَفعِ المَصاحِفِ-: لَقَد فَعَلتُم فَعلَةً ضَعضَعَت مِنَ الإِسلامِ قُواهُ، وأسقَطَت مُنتَهُ، وأورَثَت وَهناً وذِلةً. لَما کنتُم الأَعلَینَ، وخافَ عَدُوکمُ الاجتِیاحَ، وَاستَحَر بِهِمُ القَتلُ، ووَجَدوا ألَمَ الجِراحِ؛ رَفَعُوا المَصاحِفَ ودَعَوکم إلی ما فیها لِیفثَؤوکم عَنهُم، ویقطَعُوا الحَربَ فیما بَینَکم وبَینَهُم، ویتَرَبصوا بِکم رَیبَ المَنونِ خَدیعَةً ومَکیدَةً. فَما أنتُم إن جامَعتُموهُم عَلی ما أحَبوا، وأعطَیتُموهُمُ الذی سَأَلوا إلامَغرورونَ. وَایمُ اللهِ، ما أظُنکم بَعدَها مُوافِقی رُشدٍ، ولا مُصیبی حَزمٍ» (الارشاد، ج ۱، ص ۲۶۸).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۴۹-۴۵۵.