جابر ابوخالد کوفی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل = جابر ابوخالد کوفی | مداخل مرتبط = جابر ابوخالد کوفی در تاریخ اسلامی - جابر ابوخالد کوفی در تراجم و رجال| پرسش مرتبط = }} {{جعبه اطلاعات اصحاب | نام = جابر ابوخالد کوفی | مشهور به = | نام تصوی...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
جابر کنیهاش ابو خالد از [[تابعین]] و [[اهل کوفه]] و از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود و در [[جنگ نهروان]] [[حضرت]] را [[یاری]] کرد. | جابر کنیهاش ابو خالد از [[تابعین]] و [[اهل کوفه]] و از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود و در [[جنگ نهروان]] [[حضرت]] را [[یاری]] کرد. | ||
[[خطیب بغدادی]]، وی را از [[تابعین]] [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} و از [[اهل کوفه]] یاد میکند و مینویسد: خالد [[فرزند]] [[جابر]] از پدرش [[نقل]] میکند که گفت: من در [[جنگ نهروان]] همراه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بودم و همین که [[امام]] {{ع}} چشمش به نهروانیان افتاد به اصحابش فرمود: «از [[جنگ]] خودداری کنید». [[یاران]] [[حضرت]] فریاد برآوردند که ما باید [[قصاص]] [[خون]] [[عبدالله بن خباب]] را - که عامل [[حضرت]] در [[نهروان]] بود و به | [[خطیب بغدادی]]، وی را از [[تابعین]] [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} و از [[اهل کوفه]] یاد میکند و مینویسد: خالد [[فرزند]] [[جابر]] از پدرش [[نقل]] میکند که گفت: من در [[جنگ نهروان]] همراه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بودم و همین که [[امام]] {{ع}} چشمش به نهروانیان افتاد به اصحابش فرمود: «از [[جنگ]] خودداری کنید». [[یاران]] [[حضرت]] فریاد برآوردند که ما باید [[قصاص]] [[خون]] [[عبدالله بن خباب]] را - که عامل [[حضرت]] در [[نهروان]] بود و به دست [[خوارج]] با [[همسر]] و [[فرزند]] در رحم همسرش کشته شده بود، بگیریم. در این موقع تمام نهروانیان فریاد برآوردند که همه ما کشنده [[عبدالله بن خباب]] هستیم، آن گاه [[امام]] با گفتن [[الله اکبر]] فریاد برآورد: «آنها را تیرباران کنید و به آنها حمله کنید». حمله آغاز شد و نهروانیان را تار و مار کردند و به [[قتل]] رساندند، پس از پایان [[جنگ نهروان]]، [[حضرت]] فرمود: «برگردید مجدع (ذو الخویصره) را پیدا کنید». دنبال جنازه او رفتند ولی وی را نیافتند، باز [[حضرت]] تأکید کرد که: «بروید سراغ او که به [[خدا]] [[سوگند]] نه من [[دروغ]] میگویم و نه به من [[دروغ]] گفته شده است، او را پیدا کنید». | ||
[[اصحاب]] جست و جو کردند و [[جسد]] او را از میان کشتهها در وسط آب و گل پیدا کردند. که یک | [[اصحاب]] جست و جو کردند و [[جسد]] او را از میان کشتهها در وسط آب و گل پیدا کردند. که یک دست او مانند پستان [[زن]] بود، هر وقت میکشیدند، کشیده میشد و هر وقت آن دست را رها میکردند، جمع میشد. [[حضرت]] چون جنازه این نهروانی را دید فریاد زد: {{متن حدیث| اَللَّهُ أَكْبَرُ }}، «به [[خدا]] قسم اگر خیلی سرمست و مسرور نمیشدید، آنچه بر زبان پیامبرتان برای [[جنگ]] کنندگان با اینها جاری شده بود، برای شما [[حدیث]] میکردم»<ref>تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۵
جابر ابوخالد کوفی | |
---|---|
نام کامل | جابر ابوخالد کوفی |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابو خالد |
محل زندگی | کوفه |
از اصحاب | امام علی |
حضور در جنگ | جنگ نهروان |
مقدمه
جابر کنیهاش ابو خالد از تابعین و اهل کوفه و از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود و در جنگ نهروان حضرت را یاری کرد. خطیب بغدادی، وی را از تابعین اصحاب رسول خدا (ص) و از اهل کوفه یاد میکند و مینویسد: خالد فرزند جابر از پدرش نقل میکند که گفت: من در جنگ نهروان همراه امیرالمؤمنین (ع) بودم و همین که امام (ع) چشمش به نهروانیان افتاد به اصحابش فرمود: «از جنگ خودداری کنید». یاران حضرت فریاد برآوردند که ما باید قصاص خون عبدالله بن خباب را - که عامل حضرت در نهروان بود و به دست خوارج با همسر و فرزند در رحم همسرش کشته شده بود، بگیریم. در این موقع تمام نهروانیان فریاد برآوردند که همه ما کشنده عبدالله بن خباب هستیم، آن گاه امام با گفتن الله اکبر فریاد برآورد: «آنها را تیرباران کنید و به آنها حمله کنید». حمله آغاز شد و نهروانیان را تار و مار کردند و به قتل رساندند، پس از پایان جنگ نهروان، حضرت فرمود: «برگردید مجدع (ذو الخویصره) را پیدا کنید». دنبال جنازه او رفتند ولی وی را نیافتند، باز حضرت تأکید کرد که: «بروید سراغ او که به خدا سوگند نه من دروغ میگویم و نه به من دروغ گفته شده است، او را پیدا کنید». اصحاب جست و جو کردند و جسد او را از میان کشتهها در وسط آب و گل پیدا کردند. که یک دست او مانند پستان زن بود، هر وقت میکشیدند، کشیده میشد و هر وقت آن دست را رها میکردند، جمع میشد. حضرت چون جنازه این نهروانی را دید فریاد زد: « اَللَّهُ أَكْبَرُ »، «به خدا قسم اگر خیلی سرمست و مسرور نمیشدید، آنچه بر زبان پیامبرتان برای جنگ کنندگان با اینها جاری شده بود، برای شما حدیث میکردم»[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۳۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.