←پانویس
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
(←پانویس) |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = امام علی | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = امام علی (پرسش) | |||
}} | |||
{{ | == مقدمه == | ||
[[امام علی]] {{ع}} در دوران کمتر از پنج سال حکومتش با سه [[جنگ]] رسمی روبهرو شد. همچنین درگیریهای فراوانی را [[معاویه]] با [[تجاوز]] به سرزمینهای تحت [[حکومت علوی]] ایجاد کرد که در [[منابع تاریخی]] از آن با عنوان غارات (غارتهای) [[معاویه]] یاد میشود. [[امام]] {{ع}} به ناچار برای رفع و دفع این تجاوزات نیرو اعزام میکرد. [[امام]] درباره هر دو نوع [[نبرد]] در [[نهج البلاغه]] سخنانی دارد. [[رسول خدا]] {{صل}}، [[امام]] {{ع}} را از سه [[نبرد]] [[آگاه]] کرده بود و به او فرموده بود: تو با [[ناکثین]] ([[بیعتشکنان]]: [[طلحه]] و [[زبیر]])، [[قاسطین]] ([[ستمگران]]: [[معاویه]] و همدستانش) و [[مارقین]] ([[خوارج نهروان]]) [[نبرد]] خواهی کرد. این خبر افزون بر [[امام]] {{ع}} عدهای از [[صحابه]] با عبارتهای مختلف از قول [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کردهاند.<ref>از جمله عمار یاسر و عبدالله بن مسعود از امسلمه، ابوسعید خدری و ابوایوب انصاری.</ref> [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای هر یک از این [[نبردها]] نشانههایی ارائه دادند تا افراد حقطلب دچار [[گمراهی]] نشوند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۵.</ref>. | |||
== | == یورشهای [[معاویه]] == | ||
[[معاویه]] پس از اطلاع از [[نیت]] [[خوارج]] در برپایی [[جنگ نهروان]]، که پیشتر از [[یاران امام]] بهشمار میآمدند، افرادی را برای یورش به سرزمینهای تحت سیطره [[امام]] فرستاد که درباره برخی از آنها سخنانی در [[نهج البلاغه]] آمده است: | |||
# یورش [[ضحاک بن قیس بن قطقطانه]] و [[شهادت]] [[عمرو بن عمیس]]. | |||
# یورش [[نعمان بن بشیر]] به [[عین التمر]]، که در [[نهج البلاغه]] به آن اشاره شده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۹.</ref>. | |||
# یورش [[سفیان بن عوف غامدی]] به [[شهر]] [[انبار]] و [[غارت]] [[شهر]] و [[خطبه جهادیه]] حضرت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷ و حکمت ۲۶۹.</ref>. | |||
# یورش [[یزید بن شجره]] به [[مکه]] و [[نامه]] [[حضرت]] به [[قُتَم بن عباس]] در این مورد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۳.</ref>. | |||
# یورش [[بُسر بن اَرتات]] به [[مدینه]]، [[مکه]]، [[یمن]] و [[کشتار]] [[شیعیان]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۵.</ref>. | |||
# [[فتنه]] [[عبدالله بن عامر]] حَضرمیدر [[بصره]] و [[شهادت]] [[اَعَین بن ضَبیعه]]، اولین فرستاده [[حضرت]] و [[سرکوب]] آن بهدست [[جاریة بن قُدامه]]. | |||
# [[سرکوب]] [[نمایندگان]] اعزامی [[معاویه]] که به منطقه سماوه برای دریافت [[زکات]] رفته بودند بهدست نیروهای اعزامی [[کوفه]]. | |||
البته غیر از این موارد که مربوط به [[یورشهای معاویه]] بوده، موارد دیگری از اعزام نیرو وجود داشته است<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۶۵.</ref>. | |||
== نگاهی کلی به جنگهای امام == | |||
[[امام علی]] {{ع}} با [[هجوم]] شگفت [[مردم]] و اقبال [[عظیم]] تودهها و [[اصرار]] فراوان [[مسلمانان]]، زمام [[خلافت]] را به دست گرفت و در یکی از آغازین سخنرانیهای شکوهمند و پرشورش، [[سیاست]] [[آینده]] خویش را به صراحت [[تبیین]] کرد و نشان داد که امتیازهای بیبنیاد را برنخواهد تابید و در [[جامعه]]، دگرگونی بنیادینی به وجود خواهد آورد و برتریجوییها و امتیازهای بیاساس را از همه سوی [[جامعه]]، خواهد زدود؛ چرا که این همه در نگاه او از ویژگیهای [[تفکر]] [[جاهلی]] است که چونان [[پیش از بعثت]]، به سوی [[مردمان]] بازگشته است. روشن است که کسان بسیاری، این دیگرسانی را بر نمیتابیدند و از دست هِشْتن موقعیتها و امتیازها را [[تحمل]] نمیکردند و از جمله، کسانی که در هنگامه [[شورش بر عثمان]]، آب را [[گِل]] آلود کرده بودند تا ماهی [[منصب]] و [[قدرت]] بگیرند، اکنون آرام نمینشستند و کسانی که بدون هیچ امتیازی سالها بر گُرده [[مردمان]] سوار بودند و بدون توجه به [[حکومت]] مرکزی، هر آنچه روا میدانستند، انجام میدادند، این [[سیاست]] توفانزا را [[تحمل]] نمیکردند. بدینسان، هنوز روزهایی از [[حکومت]] [[علی]] {{ع}} نگذشته بود که رویاروییها آغاز شد و بهانههای بیاساس، چهره نمود و در تداوم خود، تمام [[حکومت]] چهار سال و اندی او را با [[نبرد]] و [[خون]] بیالود. این رویاروییها با توجه به بنیاد جریانها و چگونگی شکلگیری ساختارها و شخصیتِ به وجود آورندگان، بهویژه جَملیان و نَهروانیان، بسی دشوار بود. [[علی]] {{ع}} خود، بارها از این دشواریها پرده برگرفته است: {{عربی|لَو لَم أک فیکم ما قوتِلَ أصحابُ الجَمَلِ وأصحابُ النهرَوانِ}}<ref>خصائص أمیر المؤمنین، نَسایی، ص ۱۴۹، ح ۱۸۴.</ref>. اگر من در میان شما نبودم، جملیان و نهروانیان کشته نمیشدند. و فرمود: {{متن حدیث|إنی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ، ولَم یکن لِیجتَرِئَ عَلَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أن ماجَ غَیهَبُها وَاشتَد کلَبُها}}<ref>نهج البلاغة، خطبه ۹۳.</ref>. به [[راستی]] که من چشم [[فتنه]] را درآوردم و کسی جز من بر این کار جرئت نمیکرد، [بهویژه] پس از آنکه تاریکیاش فراگیر شد و هاریاش شدت یافت. چه کسی توان آن را داشت که در پسِ عنوانهای [[فریبنده]] "[[صحابی]]" و "[[سابقون]]" و چهرههای [[عابد]] نما و پیشانیهای پینه بسته از [[سجده]]، انبوه بر هم هشته اندیشههای [[فاسد]] و [[جهل]] متراکم و [[شرک]] پیچیده را بنگرد و [[فرمان]] قلع و قمع دهد؟ [[راستی]] را، کار [[علی]] {{ع}} بس دشوار بود و [[پیامبر خدا]] که در آینه زمان این همه را میدید، بارها به این [[حقیقت]] اشاره کرده بود که: {{متن حدیث|"... تُقاتِلُ عَلَی التأویلِ کما قاتَلتُ عَلَی التنزیلِ}}<ref>کفایة الأثر، ص ۷۵- ۷۶.</ref>. تو بر اساس [[تأویل]] میجنگی، چنان که من بر اساس تنزیل جنگیدم. و فرموده بود: {{متن حدیث|إن عِلی بنَ أبی طالِبٍ أخی و وَصِیی، یقاتِلُ بَعدی عَلی تَأویلِ القُرآنِ کما قاتَلتُ عَلی تَنزیلِهِ}}<ref>«به راستی که علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من است. پس از من برای تأویل قرآن میجنگد، چنان که من برای تنزیل آن جنگیدم». الارشاد، ج ۱، ص ۱۸۰.</ref>. و فراتر از این، چگونگی جنگافروزان را نیز نشان داده و با اشاره به [[امام علی]] {{ع}} فرموده بود: {{متن حدیث|هذا وَاللهِ قاتِلُ القاسِطینَ وَالناکثینَ، والمارِقینَ}}<ref>«به خدا سوگند، این (علی بن ابی طالب {{ع}})، نبرد کننده با قاسطین (طغیانگران)، ناکثین (بیعت شکنان) و مارقین (منحرفان از دین) است». تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۶۳، ح ۱۲۰۳.</ref>. و بر این اساس، برخی از [[صحابیان]]، پیش از آنکه [[علی]] {{ع}} به [[خلافت]] برسد، از این [[حقیقت]]، سخن گفته بودند<ref>همانند ابو ایوب و ابو سعید خُدْری.</ref>. | |||
[[پیامبر خدا]] که [[رسالت]] [[ابلاغ]] [[دین]] را داشت، [[مسئولیت]] برنمودن چگونگیهای [[آینده]] این [[امت]] را نیز به عهده داشت؛ چرا که [[دین]] او جاودانه بود و آیینش زمانشمول و [[جهانشمول]]. بدینسان، این رویاروییها را [[پیشبینی]] کرد و با وصف چگونگی [[فتنه]] افروزان- چنان که آمد- بر موضع آنان خط بطلان کشید و آنان را جمعی [[فتنهانگیز]] و گروهی [[ستمپیشه]] و "[[باغی]]" معرفی کرد: {{متن حدیث|یا عَلِی! سَتُقاتِلُک الفِئَةُ الباغِیةُ، وأنتَ عَلَی الحَق، فَمَن لَم ینصُرک فَلَیسَ مِنی}}<ref>«ای علی! به زودی گروه طغیانگر با تو میجنگند و تو بر حقی، و آنکه تو را یاری نکند، از من نیست». تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۷۳، ح ۹۰۴۴.</ref>. و از سوی دیگر، افزون بر ارج گزاریها بر [[شخصیت علی]] {{ع}} و تأکید بر این که او هماره با [[حق]] است و [[حق]] با اوست<ref>تاریخ بغداد، ج ۱۴، ص ۳۲۱.</ref>، [[حقانیت]] او در [[نبردها]] و [[استوار]] گامی او در [[جنگها]] را نیز به همگان نشان داد و فرمود: {{متن حدیث|أنتَ... تُقاتِلُ عَلی سُنتی}}<ref>«تو... بر سنت من میجنگی». مسند أبی یعلی، ج ۱، ص ۲۷۱، ح ۵۲۴.</ref>. وفرمود: {{متن حدیث|حَربُ عَلِی حَربُ اللهِ}}<ref>«نبرد علی، نبرد خداست» الخصال، ص ۴۹۶، ح ۵.</ref>. و یا: {{متن حدیث|حَربُک حَربی}}<ref>«جنگ تو، جنگ من است». المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۳۵۱، ح ۲۷۸.</ref>. و یا: {{متن حدیث|حَربُک حَربی وسِلمُک سِلمی}}<ref>«جنگ تو جنگ من، و آشتی تو آشتی من است». الأمالی، طوسی، ص ۳۶۴، ح ۷۶۳.</ref>. و... و با این همه، [[پیامبر]] {{صل}} موضع [[الهی]] [[علی]] {{ع}} را شناسانْد تا در [[آینده]]، صف [[حق]] و [[باطل]]، به روشنی از هم جدا شود و آنچه اکنون پس از این نگاه کوتاه میآید، گزینشی از انبوه نقلها و اسناد است در جهت روشن ساختن آنچه آوردیم: | |||
# '''[[پرهیز]] دادن [[پیامبر]] {{صل}} از [[نبرد]] با [[علی]] {{ع}}''': [[پیامبر خدا]] {{صل}}: ای [[علی]]! [[جنگ]] با تو، [[جنگ]] با من است، و [[آشتی]] با تو [[آشتی]] با من، و [[جنگ]] با من، [[جنگ]] با خداست. آن کس که با تو [[آشتی]] کند، با من [[آشتی]] کرده است، و آن کس که با من آشتی کند، با [[خداوند]] عز و جل [[آشتی]] کرده است<ref>{{متن حدیث|رسول الله {{صل}}: یا عَلِی، حَربُک حَربی، وسِلمُک سِلمی، وحَربی حَربُ اللهِ، ومَن سالَمَک فَقَد سالَمَنی، ومَن سالَمَنی فَقَد سالَمَ اللهَ عَز وجَل}} (الأمالی، صدوق، ص ۶۵۶، ح ۸۹۱).</ref>. [[پیامبر خدا]] {{صل}}- خطاب به [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}}-: من در جنگم با آنکه با شما بجنگد و آشتیام با آنکه با شما [[آشتی]] باشد<ref>{{متن حدیث|رسول الله {{صل}}- لِعَلِی وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ {{عم}}-: أنَا حَربٌ لِمَن حاربَتُم، وسِلمٌ لِمَن سالَمتُم}} (سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۹۹، ح ۳۸۷۰).</ref>. | |||
# '''خبردادن [[پیامبر]] {{صل}} از فتنههای پس از خود''': [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین]]- به [[نقل]] از [[ابو ایوب انصاری]]-: از [[پیامبر خدا]] شنیدم که به [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} میفرمود: "تو با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] در راهها، نهرها و بلندی کوهها [[جنگ]] میکنی". گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! اینان با چه کسی [[جنگ]] میکنند؟ فرمود: "با [[علی بن ابی طالب]]"<ref>{{متن حدیث|المستدرک علی الصحیحین عن أبی أیوب الأنصاری: سَمِعتُ النبِی {{صل}} یقولُ لِعَلِی بنِ أبیطالِبٍ: تُقاتِلُ الناکثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ بِالطرُقاتِ وَالنهرَواناتِ وبَالشعَفاتِ. قالَ أبو أیوبَ: قُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، مَعَ مَن تُقاتِلُ هؤُلاءِ الأقوامُ؟! قالَ: مَعَ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ}} (المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۵۰، ح ۴۶۷۵).</ref>. | |||
# '''[[فرمان پیامبر]] {{صل}} به [[نبرد]] با فریبخوردگان''': [[امام علی]] {{ع}}: [[مأموریت]] داشتم تا با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] بجنگم. پس در آنچه [[مأمور]] بودم، [[انجام وظیفه]] کردم؛ اما [[ناکثین]]، آنان، بصریان و گروه [[جمل]] بودند؛ و اما [[مارقین]]، همان [[خوارج]] بودند؛ و اما [[قاسطین]]، آنان [[شامیان]] و دار و دسته [[معاویه]] بودند<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}: امِرتُ أن اقاتِلَ الناکثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ، فَفَعَلتُ ما امِرتُ بِهِ؛ فَأَما الناکثونَ: فَهُم أهلُ البَصرَةِ وغَیرُهُم مِن أصحابِ الجَمَلِ، وأما المارِقونَ: فَهُمُ الخَوارِجُ، وأما القاسِطونَ: فَهُم أهلُ الشامِ وغَیرُهُم مِن أحزابِ مُعاوِیةَ}} (دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۳۸۸).</ref>. | |||
# '''انگیزههای [[تجاوز]] کاران در [[نبرد]] با [[امام علی]] {{ع}}''': | |||
## '''برتریجویی''': [[الارشاد (کتاب)|الارشاد]]: آن گاه که خبر حرکت [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[مکه]] به [[بصره]] به او ([[علی]] {{ع}}) رسید، [[خدا]] را [[ستایش]] کرد و ثنا گفت و فرمود: "[[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]]، حرکت کردند و هر یک از [[طلحه]] و [[زبیر]]، [[حکومت]] را برای خود میخواهد و نه همراهش. [[طلحه]] ادعای [[خلافت]] نمیکند، مگر از آن رو که پسر عموی [[عایشه]] است و زبیرْ مدعی آن نیست، مگر از آن رو که داماد [[پدر]] اوست. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر آنان به آنچه میخواهند، دست یابند، [[زبیر]]، گردن [[طلحه]] را خواهد زد و [[طلحه]]، گردن [[زبیر]] را و هر یک با دیگری بر سر این [[حکومت]]، [[ستیز]] خواهند کرد<ref>الارشاد، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>. | |||
[[ | ## '''کینه''': [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، خوارزمی: در گزارش روز بیست و ششم از جنگهای [[صِفین]]، [[روایت]] شده است: بزرگان گروه [[معاویه]]، نزد او گِرد آمدند و از [[شجاعت]] [[علی]] {{ع}} و اشتر یاد کردند. عقبة بن [[ابی سفیان]] گفت: اگرچه اشتر [[شجاع]] است؛ اما برای [[علی]]، همتایی در [[شجاعت]]، بزرگی و [[نیرومندی]] نیست. [[معاویه]] گفت: هیچ یک از ما نیست، جز آنکه [[علی]]، [[پدر]] یا [[برادر]] یا فرزندش را کشته است. ای [[ولید]]! در [[جنگ بدر]]، [[پدر]] تو را کشت و عموی تو را- ای ابو الأعور!- در [[جنگ]] احُد به [[قتل]] رسانید و- ای ابن طلحة الطلحات!- [[پدر]] تو را در [[جنگ جمل]] کشت. اگر همه بر او [[هجوم]] آورید، [[انتقام]] خود را از او خواهید گرفت و دلهایتان تَسلی خواهد یافت<ref>المناقب، خوارزمی، ص ۲۳۴.</ref>. | ||
[[ | ## '''حسادت''': [[الأمالی (کتاب)|الأمالی]]، مفید- به [[نقل]] از [[حسن بن سَلَمه]]-: وقتی خبر حرکت [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] از [[مکه]] به سوی [[بصره]] به [[امیر مؤمنان]] رسید، [[ابو هیثم بن تیهان]] به پا خاست و گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! [[حسد]] [[قریشیان]] نسبت به تو دو گونه است. نیکانشان بر [[فضیلت]] و [[برتری]] [[مقام]] تو [[رشک]] بَرند، و بدانِ آنها چنان [[حسد]] ورزیدند که [[خداوند]]، [[اعمال]] آنان را تباه ساخت و گناهشان را سنگین کرد. آنها به [[برابری]] با تو [[رضایت]] ندادند؛ بلکه خواستند بر تو پیشی گیرند؛ [لکن] [[هدف]]، دست نیافتنی بود و مسابقه، آنان را فرو افکند. تو از خودِ [[قریش]] به آنان سزاوارتری. پیامبرِ آنان را در زندگیاش [[یاری]] رساندی و پس از [[مرگ]]، [[حق]] او را ادا نمودی. به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان جز بر خویش [[ستم]] نکردند. اینک ما [[یاران]] و [[یاوران]] توایم. کارت را به ما بفرما<ref>الأمالی، مفید، ص ۱۵۴، ح ۶.</ref>. | ||
## '''حرص''' [[الأمالی (کتاب)|الأمالی]]، [[طوسی]]- به [[نقل]] از [[مالک بن اوس]]-: [[[علی]] {{ع}}] به دنبال [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد و آنان را فرا خواند. پس به آنان فرمود: "آیا شما دو نفر از روی میل و بدون [[اکراه]] به سراغ من نیامدید و با من [[بیعت]] نکردید؟ پس [در [[حکومت]] من] چه چیز را ناروا دیدید؟ آیا در [[داوری]] [[ستم]] کردم یا [[بیت المال]] را به خود اختصاص دادم؟". گفتند: نه. فرمود: "آیا مرا در کاری مربوط به [[مسلمانان]] فرا خواندید و کوتاهی کردم؟". گفتند: [[پناه]] بر [[خدا]]! فرمود: "پس کدام کارِ مرا خوش نمیدارید که به [[مخالفت]] با من برخاستید؟". گفتند: این که تو با روش [[عمر بن خطاب]] در تقسیم [[[بیت]] المال]، [[مخالفت]] ورزیدی و سهم ما را از [[ثروتهای عمومی]] کم ساختی و بهره ما را در [[اسلام]]، از آنچه [[خداوند]] به واسطه شمشیرهای ما [[غنیمت]] قرار داد، مانند دیگران قرار دادی؛ دیگرانی که خودْ [روزی] جزوِ غنیمتهای ما بودند و میان ما و آنان به یک سانْ [[رفتار]] کردی<ref>الأمالی، طوسی، ص ۷۳۱، ح ۱۵۳۰.</ref>. | |||
## '''نادانی''': [[امام علی]] {{ع}}- از نامهاش به [[عقیل]]-: بدان که [[اعراب]]، امروز بر [[جنگ]] با برادرت گرد آمدهاند، چنان که دیروز بر [[جنگ]] با [[پیامبر]] {{صل}} گِرد آمدند. اینان، [[حق]] او (برادرت) را نشناختند و برتریاش را مغرضانه [[انکار]] کردند<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- مِن کتابٍ لَهُ إلی عَقیلٍ-: ألا وإن العَرَبَ قَدِ اجتَمَعَت عَلی حَربِ أخیک الیومَ اجتِماعَها عَلی حَربِ النبِی {{صل}} قَبلَ الیومِ، فَأَصبَحوا قَد جَهِلوا حَقهُ، وجَحَدوا فَضلَهُ}} (الغارات، ج ۲، ص ۴۳۱).</ref>. | |||
# '''[[اهداف]] [[امام علی]] {{ع}} در [[نبرد]] با سرکشان''': | |||
## '''زنده نگهداشتن دین''': [[مسند ابن حنبل (کتاب)|مسند ابن حنبل]]- به [[نقل]] از [[ابو سعید خدری]]-: ما نشسته بودیم و [[انتظار]] [[پیامبر خدا]] را میکشیدیم که [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] یکی از زنانش به سوی ما بیرون آمد. ما به همراه او به پا خاستیم که کفشش پاره شد. [[علی]] {{ع}} ماند تا آن را وصله زند و [[پیامبر خدا]] رفت و ما به همراه او رفتیم. آن گاه ایستاد و [[انتظار]] [[علی]] {{ع}} را میکشید و ما هم با او ایستادیم. سپس فرمود: "کسی از شما بر سرِ" [[تأویل]]"<ref>تأویل و تنزیل به معنای باطن و ظاهر قرآن است. (م)</ref> این [[قرآن]] خواهد جنگید، چنان که من بر" تنزیل"<ref>تأویل و تنزیل به معنای باطن و ظاهر قرآن است. (م)</ref> آن جنگیدم". ما به پا خاستیم و در میان ما [[ابو بکر]] و [[عمر]] نیز بودند. آن گاه فرمود: " [شما] نه؛ بلکه آن وصله کننده [[کفش]] [بر سرِ [[تأویل]] میجنگد]". به نزد او ([[علی]] {{ع}}) آمدیم، تا مژدهاش دهیم؛ ولی گویا آن را شنیده بود<ref>مسند ابن حنبل، ج ۴، ص ۱۶۳، ح ۱۱۷۷۳.</ref>. | |||
## '''[[دفاع]] از سنت''': [[پیامبر خدا]] {{صل}}- [خطاب] به [[علی]] {{ع}}-: تو [[برادر]] من و [[پدر]] [[فرزندان]] [[منی]]. در [[دفاع]] از [[سنت]] من میجنگی و آنچه را بر عهده من است، ادا میکنی<ref>{{متن حدیث|رسول الله {{صل}}- لِعَلِی {{ع}}-: أنتَ أخی، وأبو وُلدی، تُقاتِلُ عَن سُنتی، وتُبرِئُ ذِمتی}} (مسند أبی یعلی، ج ۱، ص ۲۷۱، ح ۵۲۴).</ref>. | |||
## '''[[پیکار]] با [[بدعتها]]''': [[الأمالی (کتاب)|الأمالی]]، [[طوسی]]- بهنقل از [[ابو سعید]] خُدْری-: [[پیامبر خدا]]، به [[علی]] {{ع}} از آنچه پس از او با آن رو به رو میشود، خبر داد. [[علی]] {{ع}} گریست و گفت: ای [[پیامبر خدا]]! از تو میخواهم به حقی که بر تو دارم و خویشاوندیام و [[حق]] [[مصاحبت]] و [[همراهی]] با تو، آن گاه که [[خداوند]] عز و جل را میخوانی، از او بخواه که مرا به سوی خود بَرَد. فرمود: "از من میخواهی که درباره اجلی که وقت معین دارد، پروردگارم را بخوانم؟". گفت: پس بر چه [جرمی] با آنان [[پیکار]] کنم؟ فرمود: "به [[جرم]] بدعتگذاری در [[دین]]"<ref>الأمالی، طوسی، ص ۵۰۱، ح ۱۰۹۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۳۲۱-۳۳۴.</ref> | |||
# | == سخنی در بر [[حق]] بودن [[امام علی]] {{ع}} در تمام [[جنگها]] == | ||
[[ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان]]، معروف به "[[شیخ مفید]]"، میگوید: از [[دلایل]] آنکه [[امیرمؤمنان]] در تمامی جنگهایش بر [[حق]] بود و مخالفانش در گمراهی بودند، روایتهای فراوانی است که از [[پیامبر]] {{صل}} به این تعبیر رسیده است که: {{متن حدیث|"حَربُک یا عَلِی حَربی، وسِلمُک یا عَلِی سِلمی"}}<ref>«ای علی! جنگِ تو، جنگِ من است و صلحِ تو، صلح من» الفصول المختارة، ص ۲۴۵.</ref> و نیز این سخن که: {{متن حدیث|"یا عَلِی، أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَک، وسِلمٌ لِمَن سالَمَک"}}<ref>«ای علی! من با کسی که با تو پیکار کند، در جنگم و با آنکه با تو در آشتی باشد، در آشتیام» الأمالی، مفید، ص ۲۱۳، ح ۴.</ref>. این دو [[حدیث]]، از طریق [[اهل سنت]] و [[شیعه]] و نیز [[محدثان]] منسوب به [[اهل سنت]] و [[محدثان]] منسوب به [[شیعه]]، [[روایت]] شده است و هیچ یک از [[عالمان]]، در [[سند]] آنها ایرادی وارد نساختهاند و هیچ فرد [[حدیثشناسی]] ادعا نکرده است که [[راویان]] این دو [[حدیث]]، [[دروغگو]] بودهاند. | |||
سخنانی که وضعشان چنین است، باید آنها را پذیرفت و به آنها عمل کرد؛ چرا که هر یک از آنها اگر سخنی ناصواب بود، [[امت اسلامی]] از دانشمندی که آن را رد کند و راویانش را [[تکذیب]] نماید، تهی نبود. چنین سخنی از [[طعن]] و ایراد، مصون نمیمانْد و انگیزههای ساختگی بودنش روشن میگشت و نشانههای [[خداوند سبحان]] بر بطلانش اقامه میگردید. بدین ترتیب، صحت و [[سلامت]] این دو [[حدیث]] از تمام آنچه گفته شد، خود، دلیلی روشن است بر ثابت بودن آنها- چنان که ما بیان کردیم-. | سخنانی که وضعشان چنین است، باید آنها را پذیرفت و به آنها عمل کرد؛ چرا که هر یک از آنها اگر سخنی ناصواب بود، [[امت اسلامی]] از دانشمندی که آن را رد کند و راویانش را [[تکذیب]] نماید، تهی نبود. چنین سخنی از [[طعن]] و ایراد، مصون نمیمانْد و انگیزههای ساختگی بودنش روشن میگشت و نشانههای [[خداوند سبحان]] بر بطلانش اقامه میگردید. بدین ترتیب، صحت و [[سلامت]] این دو [[حدیث]] از تمام آنچه گفته شد، خود، دلیلی روشن است بر ثابت بودن آنها- چنان که ما بیان کردیم-. | ||
از همین قبیل است [[روایت]] مستفیضی از [[پیامبر]]{{صل}} که به [[امیرمؤمنان]] فرمود: {{متن حدیث|"تُقاتِلُ یا عَلِی عَلی تَأویلِ القُرآنِ، کما قاتَلتُ عَلی تَنزیلِهِ"}}<ref>«ای علی! تو برای تأویل قرآن میجنگی، چنان که من برای تنزیلش جنگیدم» المسترشد، ص ۴۲۹، ح ۱۴۲.</ref>. نیز این [[سخن پیامبر]]{{صل}} خطاب به [[سهیل بن عمرو]] و همراهان او- که برای درخواست بازگرداندن بردگان به [[اسلام]] گرویده به [[مکه]]، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمده بودند- که: "ای گروه [[قریش]]! [یا از این [[کارها]]] | از همین قبیل است [[روایت]] مستفیضی از [[پیامبر]] {{صل}} که به [[امیرمؤمنان]] فرمود: {{متن حدیث|"تُقاتِلُ یا عَلِی عَلی تَأویلِ القُرآنِ، کما قاتَلتُ عَلی تَنزیلِهِ"}}<ref>«ای علی! تو برای تأویل قرآن میجنگی، چنان که من برای تنزیلش جنگیدم» المسترشد، ص ۴۲۹، ح ۱۴۲.</ref>. نیز این [[سخن پیامبر]] {{صل}} خطاب به [[سهیل بن عمرو]] و همراهان او- که برای درخواست بازگرداندن بردگان به [[اسلام]] گرویده به [[مکه]]، نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمده بودند- که: "ای گروه [[قریش]]! [یا از این [[کارها]]] دست بر میدارید، یا این که [[خداوند]]، مردی را به سوی شما برمیانگیزد که برای [[تأویل قرآن]] با شما بجنگد، چنان که من برای تنزیلش با شما جنگیدم". | ||
برخی از [[یاران پیامبر]]{{صل}} به او گفتند: ای [[پیامبر خدا]]! او کیست؟ آیا فلانی است؟ فرمود: "نه". گفتند: پس فلانی است؟ فرمود: "نه؛ بلکه او همان وصله کننده [[کفش]] است که اکنون درون اتاق است". نگاه کردند و [[علی]]{{ع}} را در اتاق یافتند که [[کفش]] [[پیامبر خدا]] را وصله میزد<ref>الإفصاح، ص ۱۳۵.</ref>. | |||
و از همین قبیل است [[سخن پیامبر]]{{صل}} به [[امیرمؤمنان]] که: {{متن حدیث|"تُقاتِلُ بَعدِی الناکثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ"}}<ref>پس از من با ناکثین، قاسطین و مارقین میجنگی.</ref>. سخن درباره این [[حدیث]] هم مانند دیگر احادیثی است که [[گذشت]]. این [[حدیث]] نیز از هر ایراد سَندی مبراست و دلیلی بر بطلان صدور آن نیست و ثبوتش [[مسلم]] است و [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[تسلیم]] [[نقل]] و [[روایت]] آناند و این، دلیلی دیگر است بر [[درستی]] آن [[حدیث]]. و از همین نمونههاست [[سخن پیامبر]]{{صل}} که: {{متن حدیث|"عَلِی مَعَ الحَق وَالحَق مَعَ عَلِی، اللهُم أدِرِ الحَق مَعَ عَلِی حَیثُما دارَ"}}<ref>«علی با حق است و حق با علی است. بار خدایا! حق را بر محور علی بچرخان، هر کجا که او چرخید» الطرائف، ص ۱۰۳، ح ۱۵۰.</ref>. این را نیز [[محدثان]] [[اهل سنت]] [[روایت]] کردهاند و از جمله [[احادیث صحیح]] خود به شمار آوردهاند و کسی بر سندش [[اعتراض]] نکرده است و هیچ یک از آنان بر [[تکذیب]] راویانش اقدامی نکرده است و دلیلی [[عقلی]] یا [[نقلی]] بر [[باطل]] بودنش یافت نمیشود. پس [[اعتقاد]] به [[درستی]] آن، لازم است. و از همینهاست این [[سخن پیامبر]]{{صل}}:{{متن حدیث"اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ"}}<ref>«بارخدایا! دوست بدار آن را که علی را دوست بدارد، و دشمن باش با آنکه با علی دشمن است، و یاری کن آن را که علی را یاری رسانَد، و درمانده کن آن را که از یاری علی دست بدارد» مسند ابن حنبل، ج ۱، ص ۲۵۴، ح ۹۶۴.</ref>. این [[روایت]]، مشهورتر از آن است که [[نیازمند]] جمع [[سند]] باشد و این [[حدیث]] نیز نزد ناقلان [[اخبار]]، [[مسلم]] است. و نیز [[سخن پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} که:{{متن حدیث|"قاتَلَ اللهُ مَن قاتَلَک، وعادَی اللهُ مَن عاداک"}}<ref>«خدا بکشد آن را که با تو میجنگد و دشمن باشد با کسی که با تو دشمنی میکند» الکافئة، ص ۳۶، ح ۳۷.</ref>. این [[روایت]] نیز مشهور است و نزد [[محدثان]] و [[اهل]] [[روایت]]، شناخته شده است و در کتب آنان ذکر شده است. و نیز این [[سخن پیامبر]]{{صل}} که:{{متن حدیث|"مَن آذی عَلِیاً فَقَد آذانی، ومَن آذانی فَقَد آذَی اللهَ تَعالی"}}<ref>«آن که علی را اذیت کند، مرا اذیت کرده است، و کسی که مرا اذیت کند، خداوند متعال را اذیت کرده است» ذخائر العقبی، ص ۱۲۲.</ref>. [[پیامبر خدا]] با این سخن، [[حکم]] کرد که آزُردن [[علی]]{{ع}} آزردن [[خداوند]] است و آزردن [[خداوند]]- که نامش شکوهمند است- | برخی از [[یاران پیامبر]] {{صل}} به او گفتند: ای [[پیامبر خدا]]! او کیست؟ آیا فلانی است؟ فرمود: "نه". گفتند: پس فلانی است؟ فرمود: "نه؛ بلکه او همان وصله کننده [[کفش]] است که اکنون درون اتاق است". نگاه کردند و [[علی]] {{ع}} را در اتاق یافتند که [[کفش]] [[پیامبر خدا]] را وصله میزد<ref>الإفصاح، ص ۱۳۵.</ref>. | ||
و از همین قبیل است [[سخن پیامبر]] {{صل}} به [[امیرمؤمنان]] که: {{متن حدیث|"تُقاتِلُ بَعدِی الناکثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ"}}<ref>پس از من با ناکثین، قاسطین و مارقین میجنگی.</ref>. سخن درباره این [[حدیث]] هم مانند دیگر احادیثی است که [[گذشت]]. این [[حدیث]] نیز از هر ایراد سَندی مبراست و دلیلی بر بطلان صدور آن نیست و ثبوتش [[مسلم]] است و [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[تسلیم]] [[نقل]] و [[روایت]] آناند و این، دلیلی دیگر است بر [[درستی]] آن [[حدیث]]. و از همین نمونههاست [[سخن پیامبر]] {{صل}} که: {{متن حدیث|"عَلِی مَعَ الحَق وَالحَق مَعَ عَلِی، اللهُم أدِرِ الحَق مَعَ عَلِی حَیثُما دارَ"}}<ref>«علی با حق است و حق با علی است. بار خدایا! حق را بر محور علی بچرخان، هر کجا که او چرخید» الطرائف، ص ۱۰۳، ح ۱۵۰.</ref>. این را نیز [[محدثان]] [[اهل سنت]] [[روایت]] کردهاند و از جمله [[احادیث صحیح]] خود به شمار آوردهاند و کسی بر سندش [[اعتراض]] نکرده است و هیچ یک از آنان بر [[تکذیب]] راویانش اقدامی نکرده است و دلیلی [[عقلی]] یا [[نقلی]] بر [[باطل]] بودنش یافت نمیشود. پس [[اعتقاد]] به [[درستی]] آن، لازم است. و از همینهاست این [[سخن پیامبر]] {{صل}}:{{متن حدیث"اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ"}}<ref>«بارخدایا! دوست بدار آن را که علی را دوست بدارد، و دشمن باش با آنکه با علی دشمن است، و یاری کن آن را که علی را یاری رسانَد، و درمانده کن آن را که از یاری علی دست بدارد» مسند ابن حنبل، ج ۱، ص ۲۵۴، ح ۹۶۴.</ref>. این [[روایت]]، مشهورتر از آن است که [[نیازمند]] جمع [[سند]] باشد و این [[حدیث]] نیز نزد ناقلان [[اخبار]]، [[مسلم]] است. و نیز [[سخن پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} که:{{متن حدیث|"قاتَلَ اللهُ مَن قاتَلَک، وعادَی اللهُ مَن عاداک"}}<ref>«خدا بکشد آن را که با تو میجنگد و دشمن باشد با کسی که با تو دشمنی میکند» الکافئة، ص ۳۶، ح ۳۷.</ref>. این [[روایت]] نیز مشهور است و نزد [[محدثان]] و [[اهل]] [[روایت]]، شناخته شده است و در کتب آنان ذکر شده است. و نیز این [[سخن پیامبر]] {{صل}} که:{{متن حدیث|"مَن آذی عَلِیاً فَقَد آذانی، ومَن آذانی فَقَد آذَی اللهَ تَعالی"}}<ref>«آن که علی را اذیت کند، مرا اذیت کرده است، و کسی که مرا اذیت کند، خداوند متعال را اذیت کرده است» ذخائر العقبی، ص ۱۲۲.</ref>. [[پیامبر خدا]] با این سخن، [[حکم]] کرد که آزُردن [[علی]] {{ع}} آزردن [[خداوند]] است و آزردن [[خداوند]]- که نامش شکوهمند است- هلاک کننده و بیرون برنده از [[ایمان]] است. [[خداوند]] عز و جل فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>. | |||
از این گونه [[احادیث]] که آوردیم، با همان مضامینی که بر [[حقانیت]] [[امیرمؤمنان]] و خطاکاری مخالفانش دلالت کنند، بسیار است که اگر بخواهیم همه را گرد آوریم، کتابی قطور میشود و سخن به درازا میکشد و آنچه در این جا آوردیم، برای [[اثبات]] [[حقانیت]] و هدفی که [[آرزو]] میکنیم، بس است- اگر [[خداوند متعال]] بخواهد-<ref>الجمل، ص ۷۹ و ۸۲.</ref>. | از این گونه [[احادیث]] که آوردیم، با همان مضامینی که بر [[حقانیت]] [[امیرمؤمنان]] و خطاکاری مخالفانش دلالت کنند، بسیار است که اگر بخواهیم همه را گرد آوریم، کتابی قطور میشود و سخن به درازا میکشد و آنچه در این جا آوردیم، برای [[اثبات]] [[حقانیت]] و هدفی که [[آرزو]] میکنیم، بس است- اگر [[خداوند متعال]] بخواهد-<ref>الجمل، ص ۷۹ و ۸۲.</ref>. | ||
همچنین در پی گفتار [[شیخ مفید]]، این سخن [[ابن ابی الحدید]]، درخورِ توجه است که میگوید: امامتِ پس از [[پیامبر]] {{صل}}، [[حق امام علی]] {{ع}} بود و اگر او [پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}] [[شمشیر]] میکشید، بیتردید ما [[حکم]] به خطاکاری و [[هلاکت]] تمام کسانی میکردیم که با او [[مخالفت]] کردند؛ زیرا از [[پیامبر خدا]] [[احادیث]] صحیحی به [[اثبات]] رسیده است که: "[[علی]] با [[حق]] است و [[حق با علی است]] و [[حق]]، آنجا میچرخد که [[علی]] بچرخد" و بارها به [[علی]] {{ع}} فرمود: "[[جنگ]] با تو، [[جنگ]] با من است و [[آشتی]] با تو [[آشتی]] با من"<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۲، ص ۲۹۷.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۲۱-۳۳۴.</ref> | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']] | |||
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{امام علی}} | {{امام علی}} | ||
[[رده:امام علی]] | [[رده:امام علی]] | ||
[[رده:مدخل نهج البلاغه]] | [[رده:مدخل نهج البلاغه]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] |