|
|
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{امامت}}
| | | موضوع مرتبط = امام علی |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام علی]]{{ع}} است. "'''امام علی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| | | مداخل مرتبط = |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = امام علی (پرسش) |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام علی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == شکستن بتها == |
| ==[[شکستن بتها]]==
| | [[الإرشاد]]- در ذکر حوادث پس از [[جنگ]] [[حُنَین]]-: سپس [[پیامبر]] {{صل}}، خود به سوی [[طائف]] حرکت کرد و آنان را چندین روز در محاصره داشت و [[امیر مؤمنان]] را با گروهی از سواران روانه کرد و به او [[فرمان]] داد که هر چه از آثار [[جاهلیت]] یافت، نابود کند و هر بتی دید، بشکند. [[علی]] {{ع}} حرکت کرد تا به گروه فراوانی از سواران [[قبیله]] خَثعَم برخورد و مردی از آنان به نام شهاب، در تاریک و [[روشنایی]] صبح بیرون آمد و [[مبارز]]طلبید. [[امیر مؤمنان]] فرمود: "چه کسی به رویاروییاش میرود؟". هیچ کس برنخاست. [[امیر مؤمنان]]، خود برخاست که [[ابو العاص]] بن [[ربیع]]، [[همسر]] [[دختر پیامبر]] [[خدا]] ([[زینب]])، از جا جَست و گفت: ای [[فرمانده]]! [سرانجام،] یکی از ما با او مقابله میکند و نیازی به میدان رفتن تو نیست؛ اما [[علی]] {{ع}} فرمود: "نه. [من میروم]؛ اما اگر کشته شدم، تو [[فرمانده لشکر]] باش". پس [[امیرمؤمنان]] به مبارزهاش درآمد و چنین میخواند: "بی [[گمان]]، بر عهده هر [[رئیس]]، این [[وظیفه]] است، یا نیزهاش را [[سیراب]] کند یا خُرد و کوبیده شود". پس بر او ضربهای زد و وی را کشت و با سواران همراهش رفت و [[بتها]] را [[شکست]] و به سوی [[پیامبر]] [[خدا]]- که [[طائف]] را در محاصره داشت- بازگشت. چون [[پیامبر]] {{صل}} او را دید، برای پیروزیاش [[تکبیر]] گفت و دستش را گرفت و با او مدت زیادی در [[خلوت]] به [[نجوا]] پرداخت<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۵۲.</ref>. |
| * الإرشاد- در ذکر حوادث پس از [[جنگ]] حُنَین-: سپس [[پیامبر]] {{صل}}، خود به سوی [[طائف]] حرکت کرد و آنان را چندین روز در محاصره داشت و [[امیر مؤمنان]] را با گروهی از سواران روانه کرد و به او [[فرمان]] داد که هر چه از آثار [[جاهلیت]] یافت، نابود کند و هر بتی دید، بشکند. [[علی]] {{ع}} حرکت کرد تا به گروه فراوانی از سواران [[قبیله]] خَثعَم برخورد و مردی از آنان به نام شهاب، در تاریک و [[روشنایی]] صبح بیرون آمد و [[مبارز]] طلبید. [[امیر مؤمنان]] فرمود: "چه کسی به رویاروییاش میرود؟". هیچ کس برنخاست. [[امیر مؤمنان]]، خود برخاست که ابو العاص بن [[ربیع]]، [[همسر]] [[دختر پیامبر]] [[خدا]] ([[زینب]])، از جا جَست و گفت: ای [[فرمانده]]! [سرانجام،] یکی از ما با او مقابله میکند و نیازی به میدان رفتن تو نیست؛ اما [[علی]] {{ع}} فرمود: "نه. [من میروم]؛ اما اگر کشته شدم، تو [[فرمانده لشکر]] باش". پس [[امیرمؤمنان]] به مبارزهاش درآمد و چنین میخواند: "بی [[گمان]]، بر عهده هر [[رئیس]]، این [[وظیفه]] است، یا نیزهاش را سیراب کند یا خُرد و کوبیده شود". پس بر او ضربهای زد و وی را کشت و با سواران همراهش رفت و [[بتها]] را [[شکست]] و به سوی [[پیامبر]] خدا- که [[طائف]] را در محاصره داشت- بازگشت. چون [[پیامبر]] {{صل}} او را دید، برای پیروزیاش [[تکبیر]] گفت و دستش را گرفت و با او مدت زیادی در خلوت به [[نجوا]] پرداخت<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۵۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[اعلان برائت از مشرکان]]== | | == اعلان برائت از مشرکان == |
| * آیههای [[برائت]] و اعلام انزجار از [[شرک]] و [[بت پرستی]] و [[لزوم]] پیراستن سرزمین [[وحی]] از جلوههای [[شرک]]، یکی از شکوهمندترین فصول [[تاریخ اسلام]] است. در هنگامه برگزاری [[حج]] سال نهم هجری، [[آیات برائت]] نازل میشود و [[ابو بکر]] [[مأمور]] میشود که آن [[آیات]] را به ضمیمه قطعنامهای چهار مادهای در اجتماع عظیم [[حج]] گزاران، بر [[مردم]] بخواند. [[ابو بکر]]، راهی [[مکه]] شد؛ اما اندکی نرفته بود که پیک [[الهی]] فرا رسید و چنین [[ابلاغ]] کرد: [[[پیام]] را] از جانب تو، جز خودت یا مردی از [خاندان] تو نمیرسانَد. [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را فرا خواند و جریان را باز گفت و مَرکب ویژه خود را در اختیارش نهاد و [[دستور]] داد که به سرعت، [[مدینه]] را ترک کند و [[آیات]] [سوره برائت] را از [[ابو بکر]] بگیرد و روز دهم [[ذی حجه]]، در اجتماع عظیم [[مردم]]، بر آنان بخواند. چنین شد و یکی دیگر از عظمتهای [[علی]] {{ع}} رقم خورد و همبَری و همسانی [[علی]] {{ع}} با [[پیامبر خدا]] در پیشدید عصرها و نسلها نهاده شد<ref>ر.ک: الغدیر، ج ۶، ص ۳۳۸- ۳۵۰؛ مؤلف، طریقهای گوناگون این حدیث را جمع آوری کرده و آن را «متواتر معنوی» دانسته است.</ref>.
| | آیههای [[برائت]] و اعلام انزجار از [[شرک]] و [[بتپرستی]] و [[لزوم]] پیراستن سرزمین [[وحی]] از جلوههای [[شرک]]، یکی از شکوهمندترین فصول [[تاریخ اسلام]] است. در هنگامه برگزاری [[حج]] [[سال نهم هجری]]، [[آیات برائت]] نازل میشود و [[ابو بکر]] [[مأمور]] میشود که آن [[آیات]] را به ضمیمه قطعنامهای چهار مادهای در [[اجتماع]] [[عظیم]] [[حج]] گزاران، بر [[مردم]] بخواند. [[ابو بکر]]، راهی [[مکه]] شد؛ اما اندکی نرفته بود که پیک [[الهی]] فرا رسید و چنین [[ابلاغ]] کرد: ([[پیام]] را) از جانب تو، جز خودت یا مردی از [خاندان] تو نمیرسانَد. [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را فرا خواند و جریان را باز گفت و مَرکب ویژه خود را در اختیارش نهاد و [[دستور]] داد که به سرعت، [[مدینه]] را ترک کند و [[آیات]] [[[سوره]] برائت] را از [[ابو بکر]] بگیرد و روز دهم [[ذی حجه]]، در [[اجتماع]] [[عظیم]] [[مردم]]، بر آنان بخواند. چنین شد و یکی دیگر از عظمتهای [[علی]] {{ع}} رقم خورد و همبَری و همسانی [[علی]] {{ع}} با [[پیامبر خدا]] در پیشدید عصرها و نسلها نهاده شد<ref>ر.ک: الغدیر، ج ۶، ص ۳۳۸- ۳۵۰؛ مؤلف، طریقهای گوناگون این حدیث را جمعآوری کرده و آن را «متواتر معنوی» دانسته است.</ref>. |
| * [[الإرشاد]]: در ماجرای [[برائت]] آمده است که [[پیامبر]] {{صل}}، آن (آیههای [[برائت]]) را به [[ابو بکر]] داد تا با آن، [[پیمان]] با [[مشرکان]] را به کنار افکند. هنوز دور نشده بود که [[جبرئیل]] {{ع}} بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد و گفت: [[خداوند]] بر تو [[درود]] میفرستد و میگوید: "از جانب تو، جز خودت یا مردی از [خاندان] تو [[[پیام]] را] نمیرسانَد". [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را خواست و به او فرمود: "بر عَضباء، شتر من، سوار شو و به [[ابو بکر]] برس و [آیههای] [[برائت]] را از دست او بگیر و آنها را به [[مکه]] برسان و [[پیمان]] [[مشرکان]] را به پیش خودشان بینداز و [[ابو بکر]] را مخیر کن که یا در رکاب تو بیاید یا به سوی من بازگردد". [[امیر مؤمنان]] بر "عَضباء"، شتر [[پیامبر خدا]]، سوار شد و رفت تا به [[ابو بکر]] رسید. چون [[ابو بکر]]، [[علی]] {{ع}} را دید، هراسان شد و به پیشبازش آمد و گفت: ای [[ابو الحسن]]! برای چه آمدهای؟ آیا همراه من میآیی یا به منظور دیگری آمدهای؟ [[امیر مؤمنان]] به او فرمود: "[[پیامبر خدا]] به من [[فرمان]] داده است که به تو برسم و آیههای [[برائت]] را از تو بگیرم و با آنها، [[پیمان]] [[مشرکان]] را به پیش خودشان بیفکنم و به من [[فرمان]] داده که تو را مخیر کنم که یا با من بیایی و یا به سوی او بازگردی". [[ابو بکر]] گفت: به سوی او باز میگردم. به سوی [[پیامبر]] {{صل}} بازگشت و چون بر او وارد شد، گفت: ای [[پیامبر خدا]]! تو مرا برای کاری [[شایسته]] دیدی که بدان، گردنها به سویم کشیده شد و چون به سوی آن رو کردم، مرا از آن بازگرداندی. برای چه؟ آیا [آیهای از] [[قرآن]] درباره من نازل شده است؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "نه؛ اما [[جبرئیل امین]] از سوی [[خداوند]] عز و جل به نزد من آمد و اینگونه گفت:" از جانب تو، جز خودت یا مردی از خاندانت [[[پیام]] را] نمیرسانَد" و [[علی]] از من است و جز [[علی]] از جانب من [[ابلاغ]] نمیکند"<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۶۵.</ref>.
| |
| * [[تاریخ]] دمشق- به [[نقل]] از ابن عباس-: در حالی که با [[عمر بن خطاب]] در یکی از کوچههای [[مدینه]]، دست در دست هم میرفتیم، به من گفت: ای [[ابن عباس]]! من رفیقت را [[مظلوم]] میدانم. گفتم: ای [[امیر مؤمنان]]! پس [[حق]] [[غصب]] شدهاش را به او بازگردان! دستش را از دستم بیرون کشید و از من دور شد و زیر لب زمزمهای کرد. سپس ایستاد تا به او رسیدم. به من گفت: ای [[ابن عباس]]! اینگونه میبینم که [[مردم]]، رفیقت را کوچک شمردند.
| |
| گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[پیامبر خدا]]، او را کوچک نشمرد، آن گاه که او را فرستاد و به او [[فرمان]] داد که [آیههای] [[برائت]] را از [[ابو بکر]] بگیرد و بر [[مردم]] بخواند! [[عمر]]، ساکت شد<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۳۴۹.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[مأموریت به سوی یمن]]==
| | [[الإرشاد]]: در ماجرای [[برائت]] آمده است که [[پیامبر]] {{صل}}، آن (آیههای [[برائت]]) را به [[ابو بکر]] داد تا با آن، [[پیمان]] با [[مشرکان]] را به کنار افکند. هنوز دور نشده بود که [[جبرئیل]] {{ع}} بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد و گفت: [[خداوند]] بر تو [[درود]] میفرستد و میگوید: "از جانب تو، جز خودت یا مردی از [خاندان] تو ([[پیام]] را) نمیرسانَد". [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را خواست و به او فرمود: "بر عَضباء، شتر من، سوار شو و به [[ابو بکر]] برس و [آیههای] [[برائت]] را از دست او بگیر و آنها را به [[مکه]] برسان و [[پیمان]] [[مشرکان]] را به پیش خودشان بینداز و [[ابو بکر]] را مخیر کن که یا در رکاب تو بیاید یا به سوی من بازگردد". [[امیر مؤمنان]] بر "عَضباء"، شتر [[پیامبر خدا]]، سوار شد و رفت تا به [[ابو بکر]] رسید. چون [[ابو بکر]]، [[علی]] {{ع}} را دید، هراسان شد و به پیشبازش آمد و گفت: ای [[ابو الحسن]]! برای چه آمدهای؟ آیا همراه من میآیی یا به منظور دیگری آمدهای؟ [[امیر مؤمنان]] به او فرمود: "[[پیامبر خدا]] به من [[فرمان]] داده است که به تو برسم و آیههای [[برائت]] را از تو بگیرم و با آنها، [[پیمان]] [[مشرکان]] را به پیش خودشان بیفکنم و به من [[فرمان]] داده که تو را مخیر کنم که یا با من بیایی و یا به سوی او بازگردی". [[ابو بکر]] گفت: به سوی او باز میگردم. به سوی [[پیامبر]] {{صل}} بازگشت و چون بر او وارد شد، گفت: ای [[پیامبر خدا]]! تو مرا برای کاری [[شایسته]] دیدی که بدان، گردنها به سویم کشیده شد و چون به سوی آن رو کردم، مرا از آن بازگرداندی. برای چه؟ آیا [آیهای از] [[قرآن]] درباره من نازل شده است؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "نه؛ اما [[جبرئیل امین]] از سوی [[خداوند]] عز و جل به نزد من آمد و اینگونه گفت:" از جانب تو، جز خودت یا مردی از خاندانت ([[پیام]] را) نمیرسانَد" و [[علی]] از من است و جز [[علی]] از جانب من [[ابلاغ]] نمیکند"<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۶۵.</ref>. |
| * [[پیامبر خدا]]، پس از [[فتح مکه]] و [[پیروزی]] بر قبیلههای اطراف آن در [[نبرد]] [[حنین]]، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به [[یمن]] گسیل داشت. او در حل برخی از مسائل درماند و بازگشت. سپس [[خالد بن ولید]] را فرستاد؛ ولی او هم کاری از پیش [[نبرد]] و پس از شش ماه اقامت، توفیقی به دست نیاورد. آنگاه [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را فرا خواند و او را همراه با نامهای به آن سو فرستاد. [[علی]] {{ع}} با بیانی رسا و گفتاری مؤثر، [[نامه]] را بر [[مردم]] فروخواند و آنان را به [[توحید]]، [[دعوت]] کرد. پس [[قبیله]] "هَمْدانْ" [[اسلام]] آورد. [[علی]] {{ع}} خبر [[اسلام آوردن]] آنان را به [[پیامبر خدا]] گزارش داد. [[پیامبر]] {{صل}}، شادمان شد و همْدانیان را [[دعا]] کرد.
| |
| در گزارشهای دیگر از درگیری [[علی]] {{ع}} با [[قبیله]] "مَذحِج" سخن رفته است که [[امام]] {{ع}} به سرزمین آنان درآمد و ایشان را به [[اسلام]]، [[دعوت]] نمود و چون نپذیرفتند و [[جنگ]] را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فراری دادن آنان، دوباره به [[اسلام]]، دعوتشان کرد و [[غنایم]] [[نبرد]] را گِرد آورد و به ضمیمه صدقات [[نجران]] در موسم [[حج]] به [[پیامبر]] {{صل}} ملحق شد. [[پیامبر]] {{صل}}، [[قضاوت]] در [[یمن]] را نیز به عهده [[علی]] {{ع}} نهاد و برای [[استواری]] در آن دعایش کرد. [[منابع تاریخی]]، نمونههایی از این قضاوتها را گزارش کردهاند. اکنون این سؤال میتواند چهره بنماید که همه این وقایع در یک سفر برای [[علی]] {{ع}} رخ داده است یا در چند سفر؟ [[ابن سعد]] به دو سفر [[علی]] {{ع}} تصریح میکند. افزون بر این، چگونگی گزارشهای درگیری با [[قبیله]] مَذحِج نیز مستقلبودن آن "سریه" را نشان میدهد.
| |
| * [[امام علی]] {{ع}}: [[پیامبر خدا]]، مرا به [[یمن]] فرستاد و به من فرمود: "ای [[علی]]! با کسی مجنگ تا آن که او را [[دعوت]] کنی و به [[خدا]] قسم، اگر [[خداوند]] به دست تو کسی را [[هدایت]] کند، برایت از آنچه [[خورشید]] بر آن میتابد، بهتر است و تو بر او [[ولایت]] داری، ای [[علی]]!"<ref>الإمام علی {{ع}}: {{متن حدیث|بَعَثَنی رَسولُ اللهِ {{صل}} إلَی الیمَنِ وقالَ لی: یا عَلِی، لا تُقاتِلَن أحَداً حَتی تَدعوَهُ، وَایمُ اللهِ لَأَن یهدِی اللهُ عَلی یدَیک رَجُلًا خَیرٌ لَک مِما طَلَعَت عَلَیهِ الشمسُ وغَرَبَت! ولَک وَلاؤُهُ یا عَلِی}} (الکافی، ج ۵، ص ۲۸، ح ۴).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴-۸۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==جستارهای وابسته == | | [[تاریخ دمشق]] - به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: در حالی که با [[عمر بن خطاب]] در یکی از کوچههای [[مدینه]]، [[دست]] در دست هم میرفتیم، به من گفت: ای [[ابن عباس]]! من رفیقت را [[مظلوم]] میدانم. گفتم: ای [[امیر مؤمنان]]! پس [[حق]] [[غصب]] شدهاش را به او بازگردان! دستش را از دستم بیرون کشید و از من دور شد و زیر لب زمزمهای کرد. سپس ایستاد تا به او رسیدم. به من گفت: ای [[ابن عباس]]! اینگونه میبینم که [[مردم]]، رفیقت را کوچک شمردند. گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[پیامبر خدا]]، او را کوچک نشمرد، آن گاه که او را فرستاد و به او [[فرمان]] داد که [آیههای] [[برائت]] را از [[ابو بکر]] بگیرد و بر [[مردم]] بخواند! [[عمر]]، ساکت شد<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۳۴۹.</ref>. |
| | |
| | == مأموریت به سوی یمن == |
| | [[پیامبر خدا]]، پس از [[فتح مکه]] و [[پیروزی]] بر قبیلههای اطراف آن در [[نبرد]] [[حنین]]، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] گسیل داشت. او در حل برخی از مسائل درماند و بازگشت. سپس [[خالد بن ولید]] را فرستاد؛ ولی او هم کاری از پیش [[نبرد]] و پس از شش ماه اقامت، توفیقی به دست نیاورد. آنگاه [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را فرا خواند و او را همراه با نامهای به آن سو فرستاد. [[علی]] {{ع}} با بیانی رسا و گفتاری مؤثر، [[نامه]] را بر [[مردم]] فروخواند و آنان را به [[توحید]]، [[دعوت]] کرد. پس [[قبیله]] "هَمْدانْ" [[اسلام]] آورد. [[علی]] {{ع}} خبر [[اسلام آوردن]] آنان را به [[پیامبر خدا]] گزارش داد. [[پیامبر]] {{صل}}، شادمان شد و همْدانیان را [[دعا]] کرد. |
| | |
| | در گزارشهای دیگر از درگیری [[علی]] {{ع}} با [[قبیله]] "مَذحِج"[[سخن]] رفته است که [[امام]] {{ع}} به سرزمین آنان درآمد و ایشان را به [[اسلام]]، [[دعوت]] نمود و چون نپذیرفتند و [[جنگ]] را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فراری دادن آنان، دوباره به [[اسلام]]، دعوتشان کرد و [[غنایم]] [[نبرد]] را گِرد آورد و به ضمیمه [[صدقات]] [[نجران]] در موسم [[حج]] به [[پیامبر]] {{صل}} ملحق شد. [[پیامبر]] {{صل}}، [[قضاوت]] در [[یمن]] را نیز به عهده [[علی]] {{ع}} نهاد و برای [[استواری]] در آن دعایش کرد. [[منابع تاریخی]]، نمونههایی از این قضاوتها را گزارش کردهاند. اکنون این سؤال میتواند چهره بنماید که همه این وقایع در یک سفر برای [[علی]] {{ع}} رخ داده است یا در چند سفر؟ [[ابن سعد]] به دو سفر [[علی]] {{ع}} تصریح میکند. افزون بر این، چگونگی گزارشهای درگیری با [[قبیله]] مَذحِج نیز مستقلبودن آن "سریه" را نشان میدهد. |
| | |
| | [[امام علی]] {{ع}}: [[پیامبر خدا]]، مرا به [[یمن]] فرستاد و به من فرمود: "ای [[علی]]! با کسی مجنگ تا آنکه او را [[دعوت]] کنی و به [[خدا]] قسم، اگر [[خداوند]] به دست تو کسی را [[هدایت]] کند، برایت از آنچه [[خورشید]] بر آن میتابد، بهتر است و تو بر او [[ولایت]] داری، ای [[علی]]!"<ref>الإمام علی {{ع}}: {{متن حدیث|بَعَثَنی رَسولُ اللهِ {{صل}} إلَی الیمَنِ وقالَ لی: یا عَلِی، لا تُقاتِلَن أحَداً حَتی تَدعوَهُ، وَایمُ اللهِ لَأَن یهدِی اللهُ عَلی یدَیک رَجُلًا خَیرٌ لَک مِما طَلَعَت عَلَیهِ الشمسُ وغَرَبَت! ولَک وَلاؤُهُ یا عَلِی}} (الکافی، ج ۵، ص ۲۸، ح ۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴-۸۷.</ref> |
| | |
| | == جستارهای وابسته == |
| {{مدخل امام علی}} | | {{مدخل امام علی}} |
| | |
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |
| * [[مأموریتهای مهم امام علی چه بود؟ (پرسش)]] | | * [[مأموریتهای مهم امام علی چه بود؟ (پرسش)]] |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']].
| |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == منابع == |
| {{یادآوری پانویس}} | | {{منابع}} |
| {{پانویس2}} | | # [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] |
| | {{پایان منابع}} |
| | |
| | == پانویس == |
| | {{پانویس}} |
| | |
| {{امام علی}} | | {{امام علی}} |
|
| |
|
| |
|
| [[رده:امام علی]] | | [[رده:امام علی]] |
| [[رده:مأموریت امام علی]]
| |
| [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] |
| [[رده:اتمام لینک داخلی]]
| |