نظریه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == مراد از نظریه سیاسی (Political Theory)، توضیح نحوه عمل یا عملکرد حکومتها نیست، بلکه تفکر منتظم درباره غرض و غایت حکومت است. نظریه سیاسی مؤکداً غیر تحلیل زبا...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←مقدمه) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
مراد از | مراد از نظریه سیاسی (Political Theory)، توضیح نحوه عمل یا عملکرد [[حکومتها]] نیست، بلکه [[تفکر]] منتظم درباره غرض و [[غایت]] [[حکومت]] است. نظریه سیاسی مؤکداً غیر تحلیل زبانی، و در واقع صورتی از [[فلسفه]] عملی است. این فلسفه از آنرو عملی است که با حکومت مربوط است. میان نظریه سیاسی و [[فلسفه سیاسی]] تمایزی وجود ندارد و اغلب آن را هممعنا میدانند<ref>فلسفه سیاسی، ص۴۵-۴۳.</ref>. ولی میتوان به دو تفاوت عمده میان نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی اشاره کرد: نخست اینکه، [[فیلسوفان سیاسی]] قبل از دست زدن به تشریح نتایج و تأثیرات دیدگاه خود بر [[زندگی سیاسی]]، مفاهیم خاصی از [[طبیعت]] [[انسانی]] ارائه داده و از آن [[دفاع]] کردهاند؛ ولی نظریه سیاسی ممکن است کمتر بلندپروازانه باشد و به تشریح این نکته بپردازد که در صورت ارائه فرضیاتی درباره طبیعت انسانی، چه در پی خواهد آمد. و دوم آنکه، از آنجا که نظریه سیاسی التقاطی است، بر آثار نهتنها [[فیلسوفان]] بلکه [[وکلا]] و [[محققان]] [[علوم اجتماعی]] و [[علوم سیاسی]] هم تکیه میکند. بلندپروازیهای نظریه سیاسی، تبیین قلمروی [[سیاسی]]، و تشریح مشکل عمده در عمل سیاسی و روشن کردن ارزشهایی است که [[انگیزه]] [[اقدام]] سیاسی هستند یا تحت تأثیر آن قرار میگیرند<ref>فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۶۳۴ – ۶۳۳.</ref>. | ||
اغلب گفته میشود که نظریه سیاسی دیگر مرده یا اهمیت خود را به [[میزان]] قابل ملاحظهای از دست داده است. این [[اعتقاد]] بر چندین برداشت مبتنی است: | |||
#در گذشته نظریه سیاسی اغلب متضمن دو مشغله بوده است؛ از یکسو توضیح چگونگی عملکرد [[دولتها]] و چگونگی نشأت یافتن آنها و چرایی [[ضرورت]] [[اطاعت]] از آنها، و از سوی دیگر اظهارنظر درباره اینکه [[هدف حکومت]] چه باید باشد و برای نیل به این [[هدف]] یا اهداف، حکومت چگونه باید [[سازمان]] بیابد. این دو مشغله که بهطور کامل متمایز از یکدیگرند، همیشه بهدرستی تفکیک نشدهاند؛ | |||
#نشان داده شده است که آنچه در گذشته تحت نام [[فلسفه سیاسی]] ارائه میشد، به نحو قابل ملاحظهای مغشوش و آشفته بوده است و [[فلسفه سیاسی]] چیزی جز تحلیل مفاهیم [[سیاسی]] نیست و کارهای متفکران سیاسی گذشته از اساس بیارزش بوده است؛ | |||
# تنوع فراوان نظریههای مختلف درباره اینکه باید [[اهداف حکومت]] چه باشد و [[حکومت]] چگونه [[سازمان]] بیاید، تا حدود زیادی از اعتبار این نظریهها کاسته است. این نظریهها کاری بیش از توضیح رجحانهای فراهم آورندگانشان نمیکنند و با توجه به جهات و جوانب [[اجتماعی]] پرداخته شدهاند<ref>فلسفه سیاسی، ص۵۱ – ۴۵.</ref>. درست است که [[فلسفه]] عملی و نظریه سیاسی [[القا]] کننده عقیدهاند و تنها طبقهبندی و تفکیک آرا و [[اندیشهها]] و تضمّنات آنها نیستند، ولی به هیچوجه لازم نیست که [[القاء]] [[عقیده]] در انحصار یک فلسفه عملی یا نظریه سیاسی خاص باشد<ref>فلسفه سیاسی، ص۶۵.</ref>. | |||
نظریه سیاسی در [[حقیقت]] رابط بین [[اندیشه سیاسی]] و [[نظام سیاسی]] است<ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۱۸.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۷۱۷.</ref> | نظریه سیاسی در [[حقیقت]] رابط بین [[اندیشه سیاسی]] و [[نظام سیاسی]] است<ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۱۸.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۷۱۷.</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۶
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
مراد از نظریه سیاسی (Political Theory)، توضیح نحوه عمل یا عملکرد حکومتها نیست، بلکه تفکر منتظم درباره غرض و غایت حکومت است. نظریه سیاسی مؤکداً غیر تحلیل زبانی، و در واقع صورتی از فلسفه عملی است. این فلسفه از آنرو عملی است که با حکومت مربوط است. میان نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی تمایزی وجود ندارد و اغلب آن را هممعنا میدانند[۱]. ولی میتوان به دو تفاوت عمده میان نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی اشاره کرد: نخست اینکه، فیلسوفان سیاسی قبل از دست زدن به تشریح نتایج و تأثیرات دیدگاه خود بر زندگی سیاسی، مفاهیم خاصی از طبیعت انسانی ارائه داده و از آن دفاع کردهاند؛ ولی نظریه سیاسی ممکن است کمتر بلندپروازانه باشد و به تشریح این نکته بپردازد که در صورت ارائه فرضیاتی درباره طبیعت انسانی، چه در پی خواهد آمد. و دوم آنکه، از آنجا که نظریه سیاسی التقاطی است، بر آثار نهتنها فیلسوفان بلکه وکلا و محققان علوم اجتماعی و علوم سیاسی هم تکیه میکند. بلندپروازیهای نظریه سیاسی، تبیین قلمروی سیاسی، و تشریح مشکل عمده در عمل سیاسی و روشن کردن ارزشهایی است که انگیزه اقدام سیاسی هستند یا تحت تأثیر آن قرار میگیرند[۲].
اغلب گفته میشود که نظریه سیاسی دیگر مرده یا اهمیت خود را به میزان قابل ملاحظهای از دست داده است. این اعتقاد بر چندین برداشت مبتنی است:
- در گذشته نظریه سیاسی اغلب متضمن دو مشغله بوده است؛ از یکسو توضیح چگونگی عملکرد دولتها و چگونگی نشأت یافتن آنها و چرایی ضرورت اطاعت از آنها، و از سوی دیگر اظهارنظر درباره اینکه هدف حکومت چه باید باشد و برای نیل به این هدف یا اهداف، حکومت چگونه باید سازمان بیابد. این دو مشغله که بهطور کامل متمایز از یکدیگرند، همیشه بهدرستی تفکیک نشدهاند؛
- نشان داده شده است که آنچه در گذشته تحت نام فلسفه سیاسی ارائه میشد، به نحو قابل ملاحظهای مغشوش و آشفته بوده است و فلسفه سیاسی چیزی جز تحلیل مفاهیم سیاسی نیست و کارهای متفکران سیاسی گذشته از اساس بیارزش بوده است؛
- تنوع فراوان نظریههای مختلف درباره اینکه باید اهداف حکومت چه باشد و حکومت چگونه سازمان بیاید، تا حدود زیادی از اعتبار این نظریهها کاسته است. این نظریهها کاری بیش از توضیح رجحانهای فراهم آورندگانشان نمیکنند و با توجه به جهات و جوانب اجتماعی پرداخته شدهاند[۳]. درست است که فلسفه عملی و نظریه سیاسی القا کننده عقیدهاند و تنها طبقهبندی و تفکیک آرا و اندیشهها و تضمّنات آنها نیستند، ولی به هیچوجه لازم نیست که القاء عقیده در انحصار یک فلسفه عملی یا نظریه سیاسی خاص باشد[۴].
نظریه سیاسی در حقیقت رابط بین اندیشه سیاسی و نظام سیاسی است[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ فلسفه سیاسی، ص۴۵-۴۳.
- ↑ فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۶۳۴ – ۶۳۳.
- ↑ فلسفه سیاسی، ص۵۱ – ۴۵.
- ↑ فلسفه سیاسی، ص۶۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۱۸.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۱۷.