مصداقشناسی ولی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'حکومت عثمان' به 'حکومت عثمان') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ولایت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
== مصداقشناسی ولی در [[آیه ولایت]] == | |||
==مصداقشناسی ولی در [[آیه ولایت]]== | |||
اینک که مؤلفههای معنایی ولی در [[آیه ولایت]] روشن شد، لازم است به بررسی مصداق آن بپردازیم. در گذشته روشن شد که [[خداوند متعال]] در این [[آیه]]، به دنبال معرفی مصداق، و نه عرضه تعریف و [[جعل قانون]]، است؛ از اینرو، باید به [[روایات]] [[شأن نزول]] مراجعه کرد تا مصداق ولی در این [[آیه]] شناخته شود. | اینک که مؤلفههای معنایی ولی در [[آیه ولایت]] روشن شد، لازم است به بررسی مصداق آن بپردازیم. در گذشته روشن شد که [[خداوند متعال]] در این [[آیه]]، به دنبال معرفی مصداق، و نه عرضه تعریف و [[جعل قانون]]، است؛ از اینرو، باید به [[روایات]] [[شأن نزول]] مراجعه کرد تا مصداق ولی در این [[آیه]] شناخته شود. | ||
[[حاکم حسکانی]] بیش از بیست [[روایت]] [[نقل]] میکند که در آنها گقته شده که این [[آیه]] در [[شأن امام علی]]{{ع}} نازل شده است<ref>عبدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.</ref>. با وجود آنکه [[ابن تیمیه]] [[شأن نزول]] یادشده را [[تکذیب]] کرده و [[اجماع]] [[اهل]] [[علم]] را با [[عقیده]] خود یکی دانسته است<ref>ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت {{عربی|كان الرفض اعظم باب و دهليز الى الكفر و الإلحاد}}، کینه خود را نسبت به تشیع علنی میکند، درباره این آیه مینویسد: {{عربی|قوله قد اجمعوا انها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبة بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع اهل العلم بالحديث على ان القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع}}. احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵. گفتنی است که، ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود، مدعی میشود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امام علی{{ع}} را نقل نکردهاند و تنها کسانی همچون ثعلبی و واحدی، روایات یاد شده را نقل کردهاند؛ این در حالی است که چنانکه خواهد آمد، ابن ابی حاتم و طبری همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان این روایاتاند.</ref>، اما دیگر [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] روایاتی را [[نقل]] کردهاند که بیانگر [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} است<ref>برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲-۱۱۶۳؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۶؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰؛ نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج۱، ص۱۹۷؛ علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منع الفوائد، ج۷، ص۱۷؛ علی المتقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۰۸؛ عبدالرحمن بن ابیبکر جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴-۲۵.</ref>، تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از [[عالمان اهل سنت]] در کتابهای [[کلامی]] و [[تفسیری]] خود این [[روایات]] را [[نقل]] کردهاند<ref>جعفر سبحانی، کاوشهایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.</ref>. افزون بر آن، [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] نیز که پس از [[نزول]] [[آیه ولایت]] سروده شده، دلیلی بر [[تطبیق]] این [[آیه]] بر [[امام علی]]{{ع}} است.(...) | [[حاکم حسکانی]] بیش از بیست [[روایت]] [[نقل]] میکند که در آنها گقته شده که این [[آیه]] در [[شأن امام علی]] {{ع}} نازل شده است<ref>عبدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.</ref>. با وجود آنکه [[ابن تیمیه]] [[شأن نزول]] یادشده را [[تکذیب]] کرده و [[اجماع]] [[اهل]] [[علم]] را با [[عقیده]] خود یکی دانسته است<ref>ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت {{عربی|كان الرفض اعظم باب و دهليز الى الكفر و الإلحاد}}، کینه خود را نسبت به تشیع علنی میکند، درباره این آیه مینویسد: {{عربی|قوله قد اجمعوا انها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبة بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع اهل العلم بالحديث على ان القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع}}. احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵. گفتنی است که، ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود، مدعی میشود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امام علی {{ع}} را نقل نکردهاند و تنها کسانی همچون ثعلبی و واحدی، روایات یاد شده را نقل کردهاند؛ این در حالی است که چنانکه خواهد آمد، ابن ابی حاتم و طبری همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان این روایاتاند.</ref>، اما دیگر [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] روایاتی را [[نقل]] کردهاند که بیانگر [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} است<ref>برای نمونه، ر. ک: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲-۱۱۶۳؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۶؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰؛ نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج۱، ص۱۹۷؛ علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منع الفوائد، ج۷، ص۱۷؛ علی المتقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۰۸؛ عبدالرحمن بن ابیبکر جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴. برای تفصیل بیشتر، ر. ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴-۲۵.</ref>، تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از [[عالمان اهل سنت]] در کتابهای [[کلامی]] و [[تفسیری]] خود این [[روایات]] را [[نقل]] کردهاند<ref>جعفر سبحانی، کاوشهایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر. ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.</ref>. افزون بر آن، [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] نیز که پس از [[نزول]] [[آیه ولایت]] سروده شده، دلیلی بر [[تطبیق]] این [[آیه]] بر [[امام علی]] {{ع}} است. (...) | ||
گفتنی است، [[امیر المؤمنین]]{{ع}} نیز خود در مواضع متعددی، از این [[آیه]] برای [[اثبات]] [[برتری]] خود بر دیگران استفاده کردهاند که [[احتجاج]] ایشان در [[شورای شش نفره]]، پس از [[مرگ]] [[عمر]]<ref>احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۳۹.</ref>، [[احتجاج]] ایشان با [[مهاجران]] و [[انصار]] در زمان [[حکومت عثمان]]<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۶؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۱۴۷.</ref> و [[گفتوگو]] با برخی زنادقه که مدعی تناقض در [[قرآن]] بودند<ref>احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۲۵۵.</ref>، از جمله آنها است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۴.</ref>. | گفتنی است، [[امیر المؤمنین]] {{ع}} نیز خود در مواضع متعددی، از این [[آیه]] برای [[اثبات]] [[برتری]] خود بر دیگران استفاده کردهاند که [[احتجاج]] ایشان در [[شورای شش نفره]]، پس از [[مرگ]] [[عمر]]<ref>احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۳۹.</ref>، [[احتجاج]] ایشان با [[مهاجران]] و [[انصار]] در زمان [[حکومت عثمان]]<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۶؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۱۴۷.</ref> و [[گفتوگو]] با برخی زنادقه که مدعی تناقض در [[قرآن]] بودند<ref>احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۲۵۵.</ref>، از جمله آنها است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۴.</ref>. | ||
==رابطه میان [[ولایت قرآنی]] و [[امامت شیعی]]== | == رابطه میان [[ولایت قرآنی]] و [[امامت شیعی]] == | ||
تاکنون با مفهوم [[ولایت]] و وی در [[قرآن کریم]] آشنا شدیم و بر این اساس که [[آیه ولایت]] در [[شأن]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} نازل شده است، ایشان را نیز ولی دانستیم. | تاکنون با مفهوم [[ولایت]] و وی در [[قرآن کریم]] آشنا شدیم و بر این اساس که [[آیه ولایت]] در [[شأن]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} نازل شده است، ایشان را نیز ولی دانستیم. | ||
یادکرد این نکته ضروری است که اگرچه [[شأن نزول]] این [[آیه]] برای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} است و نخستین مصداق آن، ایشاناند، اما ولایتِ مزبور در ایشان منحصر نیست، بلکه چنانکه [[روایات مستفیض]] بر آن دلالت دارند، این [[مقام]] برای تمام [[امامان]] [[پاک]]{{عم}} وجود دارد؛ برای نمونه، [[حسین]] بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: آیا [[اطاعت]] [[اوصیا]] [[واجب]] است؟ [[حضرت]] فرمود: “آری، آنها کسانیاند که [[خداوند]] در وصفشان فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، و آنها کسانیاند که [[خداوند]] راجع به آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع | یادکرد این نکته ضروری است که اگرچه [[شأن نزول]] این [[آیه]] برای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} است و نخستین مصداق آن، ایشاناند، اما ولایتِ مزبور در ایشان منحصر نیست، بلکه چنانکه [[روایات مستفیض]] بر آن دلالت دارند، این [[مقام]] برای تمام [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} وجود دارد؛ برای نمونه، [[حسین]] بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: آیا [[اطاعت]] [[اوصیا]] [[واجب]] است؟ [[حضرت]] فرمود: “آری، آنها کسانیاند که [[خداوند]] در وصفشان فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، و آنها کسانیاند که [[خداوند]] راجع به آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref><ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹. گفتنی است، اگرچه در حال حاضر در مقام بحث از معناشناسی قرآن امامت هستیم، به دلیل تتمیم این بحث، ناگزیریم که روایات را نیز به قدر ضرورت بررسی کنیم. برای تفصیل بیشتر روایات، ر. ک: محمد مؤمن قمی، الولایة الالهیة الاسلامیة، ج۱، ص۲۲-۳۰.</ref>. | ||
برخی از [[اهل سنت]]، بر این باورند که اگر مصداق [[آیه کریمه]] را منحصراً [[امام علی]]{{ع}} دانستیم، بدین معناست که حتی دیگر [[امامان]] [[شیعی]] نیز دارای چنین [[ولایتی]] نیستند<ref>سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۳.</ref>. | برخی از [[اهل سنت]]، بر این باورند که اگر مصداق [[آیه کریمه]] را منحصراً [[امام علی]] {{ع}} دانستیم، بدین معناست که حتی دیگر [[امامان]] [[شیعی]] نیز دارای چنین [[ولایتی]] نیستند<ref>سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۳.</ref>. | ||
در پاسخ باید گفت: اینکه [[آیه کریمه]] [[ولایت]]، دلالت مصداقی، به گونه [[شأن]] نزولی، بر سایر [[امامان]] [[شیعی]] ندارد، سخنی درست است، اما با [[حفظ]] [[شأن نزول]]، میتوان [[معتقد]] بود که [[ولایت]] در [[آیه]] یاد شده میتواند بر بیش از مصداق معهود دلالت کند. به دیگر بیان، انحصار [[شأن نزول]] یک [[آیه]] در یک مصداق خاص، [[مانع]] از تسرّی [[حکم]] آن بر دیگران، به گونه [[شأن]] نزولی میشود؛ بدین معنا که نمیتوان گفت [[شأن نزول]] این [[آیه]] کسانی غیر از آن مصداق خاصاند؛ امّا این سخن [[مانع]] از آن نمیشود که بتوان [[حکم]] [[آیه]] را از غیر طریق [[شأن نزول]]، بر دیگر افراد تسرّی داد. آری، آنگاه که [[رسول]] گرامی [[اسلامی]]{{صل}}، که [[صاحب ولایت]] الهیه است، [[اهل بیت]]{{عم}} را [[جانشینان]] خود در کنار [[قرآن]] معرفی کرده است و [[مفسران]] [[حقیقی]] [[وحی]] از وجود مصادیق دیگری جز [[امیر المؤمنین]]{{ع}} یعنی [[امامان دوازده گانه]] [[شیعی]]، برای این [[آیه]] خبر دادهاند، میتوان گفت تمام [[امامان شیعه]]، از همان [[ولایت]] الهیهای برخوردارند که [[خداوند متعال]] به [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} عطا فرموده است؛ از اینرو، [[امام هادی]]{{ع}} در [[زیارت جامعه کبیره]] از تمام [[امامان]]{{عم}} با عنوان {{متن حدیث|السَّادَةِ الْوُلَاة}} یاد کرده است<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰.</ref> و در [[شأن]] آنها میفرماید: {{متن حدیث|إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ... وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي... وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ... وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ...}}<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۴.</ref>؛ بازگشت آفریدگان به سوی شماست... مقدم دارنده شما پیش روی [[خواستهها]] و [[حاجات]] و ارادهام در تمام احوال و امور هستم... و در همه این حالات، کار را به شما میسپارم... به واسطه شما [[باران]] میبارد و به واسطه شما [[آسمان]] نگهداشته میشود تا روی [[زمین]] قرار نگیرد، مگر به [[اذن خدا]].... | در پاسخ باید گفت: اینکه [[آیه کریمه]] [[ولایت]]، دلالت مصداقی، به گونه [[شأن]] نزولی، بر سایر [[امامان]] [[شیعی]] ندارد، سخنی درست است، اما با [[حفظ]] [[شأن نزول]]، میتوان [[معتقد]] بود که [[ولایت]] در [[آیه]] یاد شده میتواند بر بیش از مصداق معهود دلالت کند. به دیگر بیان، انحصار [[شأن نزول]] یک [[آیه]] در یک مصداق خاص، [[مانع]] از تسرّی [[حکم]] آن بر دیگران، به گونه [[شأن]] نزولی میشود؛ بدین معنا که نمیتوان گفت [[شأن نزول]] این [[آیه]] کسانی غیر از آن مصداق خاصاند؛ امّا این سخن [[مانع]] از آن نمیشود که بتوان [[حکم]] [[آیه]] را از غیر طریق [[شأن نزول]]، بر دیگر افراد تسرّی داد. آری، آنگاه که [[رسول]] گرامی [[اسلامی]] {{صل}}، که [[صاحب ولایت]] الهیه است، [[اهل بیت]] {{عم}} را [[جانشینان]] خود در کنار [[قرآن]] معرفی کرده است و [[مفسران]] [[حقیقی]] [[وحی]] از وجود مصادیق دیگری جز [[امیر المؤمنین]] {{ع}} یعنی [[امامان دوازده گانه]] [[شیعی]]، برای این [[آیه]] خبر دادهاند، میتوان گفت تمام [[امامان شیعه]]، از همان [[ولایت]] الهیهای برخوردارند که [[خداوند متعال]] به [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} عطا فرموده است؛ از اینرو، [[امام هادی]] {{ع}} در [[زیارت جامعه کبیره]] از تمام [[امامان]] {{عم}} با عنوان {{متن حدیث|السَّادَةِ الْوُلَاة}} یاد کرده است<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰.</ref> و در [[شأن]] آنها میفرماید: {{متن حدیث|إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ... وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي... وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ... وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ...}}<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۴.</ref>؛ بازگشت آفریدگان به سوی شماست... مقدم دارنده شما پیش روی [[خواستهها]] و [[حاجات]] و ارادهام در تمام احوال و امور هستم... و در همه این حالات، کار را به شما میسپارم... به واسطه شما [[باران]] میبارد و به واسطه شما [[آسمان]] نگهداشته میشود تا روی [[زمین]] قرار نگیرد، مگر به [[اذن خدا]]... . | ||
در [[حقیقت]] [[ولایتی]] این چنین، همان کارکردی را دارد که مفاهیمی همچون [[حجت الله]] و [[خلیفة الله]] در [[آیات]] و [[روایات]] دارند که بر اساس آن، [[حجت]] و [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]]، کار خدایی میکند؛ به [[اذن]] او روزی میدهد، [[حیات]] و ممات میدهد و...<ref>در ادامه نوشتار و به هنگام بررسی معناشناسی امامت در روایات، به تفصیل به چیستی امامت، با توجه به دو مفهوم حجت الله و خلیفة الله خواهیم پرداخت.</ref>. | در [[حقیقت]] [[ولایتی]] این چنین، همان کارکردی را دارد که مفاهیمی همچون [[حجت الله]] و [[خلیفة الله]] در [[آیات]] و [[روایات]] دارند که بر اساس آن، [[حجت]] و [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]]، کار خدایی میکند؛ به [[اذن]] او روزی میدهد، [[حیات]] و ممات میدهد و...<ref>در ادامه نوشتار و به هنگام بررسی معناشناسی امامت در روایات، به تفصیل به چیستی امامت، با توجه به دو مفهوم حجت الله و خلیفة الله خواهیم پرداخت.</ref>. | ||
آری [[امامان]] [[پاک]]{{عم}} نیز در بیابانشان از بهره مندی خود از [[اسم اعظم الهی]] - به گونهای که [[آصف بن برخیا]] از آن برخوردار بود -[[سخن]] به میان آوردهاند؛ چنانکه [[امام باقر]]{{ع}} به [[جابر]] فرمود: “به [[راستی]] [[اسم اعظم]] [[خدا]] ۷۳ حرف است و همانا یک حرف از آن را [[آصف]] داشت و آن را به زبان آورد و [[زمین]] میان او و میان [[تخت بلقیس]]، به هم درنوردید تا آن تخت به دستش رسید و سپس [[زمین]] به حال خود برگشت. این کار در کمتر از چشم برهم زدن انجام شد؛ در حالی که ۷۲ حرف از [[اسم اعظم]] نزد ماست و یک حرف از آن، مخصوص خداست که برای خویش در [[علم غیب]] [[برگزیده]] است”<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً- وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۰. گفتنی است، اگرچه این روایت به خودی خود، به دلیل وجود شریس الوابشی، که مجهول الحال است، معتبر نیست، روایات متعدد و مستفیضی به همین مضمون وجود دارد که از طریق تراکم ظنون، موجب اطمینان نسبی، نسبت به صدور این محتوا از ائمه{{عم}} میشود. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۸-۲۱۷.</ref><ref>در پایان این قسمت از نوشتار، یادکرد این نکته ضروری است که اندیشمندان اهل سنت از دیرباز، اشکالات متعددی بر تقریر عالمان شیعی از آیه ولایت و اثبات امامت امام علی{{ع}} وارد کردهاند؛ تا آنجا که ابن تیمیه نوزده اشکال را در این باره مطرح ساخته است. غالب اشکالات مانند یکدیگر است که به برخی از آنها در ضمن نوشتار اشاره شده و برخی دیگر را نیز با توجه به آنچه در تقریر این آیه آمده است، میتوان پاسخ داد. از آنجا که اندیشمندان شیعی در پاسخگویی به این اشکالات، در طول تاریخ اندیشهورزی تشیع، تلاشی سترگ و بلیغ کردهاند. از اطاله کلام در این باره اجتناب کردهایم. برای آشنایی با اشکالات اهل سنت، ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴-۳۸۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸؛ احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة، ج۴، ص۵-۱۳؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۷۸-۱۷۹؛ عبدالکریم خطیب، التفسیر القرآن للقرآن، ج۳، ص۱۱۲۴-۱۱۲۵. همچنین برای تفصیل بیشتر راجع به پاسخ به اشکالات یاد شده، ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۳۲-۲۴۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶-۱۰، سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۴۷-۶۱؛ فتح الله نجارزادگان، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت در دیدگاه فریقین، ص۵۱-۷۰.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۶.</ref>. | آری [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} نیز در بیابانشان از بهره مندی خود از [[اسم اعظم الهی]] - به گونهای که [[آصف بن برخیا]] از آن برخوردار بود -[[سخن]] به میان آوردهاند؛ چنانکه [[امام باقر]] {{ع}} به [[جابر]] فرمود: “به [[راستی]] [[اسم اعظم]] [[خدا]] ۷۳ حرف است و همانا یک حرف از آن را [[آصف]] داشت و آن را به زبان آورد و [[زمین]] میان او و میان [[تخت بلقیس]]، به هم درنوردید تا آن تخت به دستش رسید و سپس [[زمین]] به حال خود برگشت. این کار در کمتر از چشم برهم زدن انجام شد؛ در حالی که ۷۲ حرف از [[اسم اعظم]] نزد ماست و یک حرف از آن، مخصوص خداست که برای خویش در [[علم غیب]] [[برگزیده]] است”<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً- وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۰. گفتنی است، اگرچه این روایت به خودی خود، به دلیل وجود شریس الوابشی، که مجهول الحال است، معتبر نیست، روایات متعدد و مستفیضی به همین مضمون وجود دارد که از طریق تراکم ظنون، موجب اطمینان نسبی، نسبت به صدور این محتوا از ائمه {{عم}} میشود. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۸-۲۱۷.</ref><ref>در پایان این قسمت از نوشتار، یادکرد این نکته ضروری است که اندیشمندان اهل سنت از دیرباز، اشکالات متعددی بر تقریر عالمان شیعی از آیه ولایت و اثبات امامت امام علی {{ع}} وارد کردهاند؛ تا آنجا که ابن تیمیه نوزده اشکال را در این باره مطرح ساخته است. غالب اشکالات مانند یکدیگر است که به برخی از آنها در ضمن نوشتار اشاره شده و برخی دیگر را نیز با توجه به آنچه در تقریر این آیه آمده است، میتوان پاسخ داد. از آنجا که اندیشمندان شیعی در پاسخگویی به این اشکالات، در طول تاریخ اندیشهورزی تشیع، تلاشی سترگ و بلیغ کردهاند. از اطاله کلام در این باره اجتناب کردهایم. برای آشنایی با اشکالات اهل سنت، ر. ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴-۳۸۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸؛ احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة، ج۴، ص۵-۱۳؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۷۸-۱۷۹؛ عبدالکریم خطیب، التفسیر القرآن للقرآن، ج۳، ص۱۱۲۴-۱۱۲۵. همچنین برای تفصیل بیشتر راجع به پاسخ به اشکالات یاد شده، ر. ک: سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۳۲-۲۴۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶-۱۰، سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۴۷-۶۱؛ فتح الله نجارزادگان، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت در دیدگاه فریقین، ص۵۱-۷۰.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۶.</ref>. | ||
==نتیجهگیری== | == نتیجهگیری == | ||
از بررسی مفهوم [[ولایت]] در [[قرآن کریم]]، این نتیجه به [[دست]] میآید که ولی که بر [[امامان]] [[شیعی]] نیز منطبق میشود، کسی است که به [[اذن خداوند]] [[سرپرست]] [[عالم هستی]] است؛ از اینرو، دارای [[ولایت تکوینی]] و [[علم الهی]] است؛ [[رهبری اجتماعی]] و [[مرجعیت دینی]] را بر عهده دارد و از طرف [[خداوند متعال]] [[برگزیده]] میشود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۴-۱۹۰.</ref>. | از بررسی مفهوم [[ولایت]] در [[قرآن کریم]]، این نتیجه به [[دست]] میآید که ولی که بر [[امامان]] [[شیعی]] نیز منطبق میشود، کسی است که به [[اذن خداوند]] [[سرپرست]] [[عالم هستی]] است؛ از اینرو، دارای [[ولایت تکوینی]] و [[علم الهی]] است؛ [[رهبری اجتماعی]] و [[مرجعیت دینی]] را بر عهده دارد و از طرف [[خداوند متعال]] [[برگزیده]] میشود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۴-۱۹۰.</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۲۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:ولایت]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۶
مصداقشناسی ولی در آیه ولایت
اینک که مؤلفههای معنایی ولی در آیه ولایت روشن شد، لازم است به بررسی مصداق آن بپردازیم. در گذشته روشن شد که خداوند متعال در این آیه، به دنبال معرفی مصداق، و نه عرضه تعریف و جعل قانون، است؛ از اینرو، باید به روایات شأن نزول مراجعه کرد تا مصداق ولی در این آیه شناخته شود. حاکم حسکانی بیش از بیست روایت نقل میکند که در آنها گقته شده که این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده است[۱]. با وجود آنکه ابن تیمیه شأن نزول یادشده را تکذیب کرده و اجماع اهل علم را با عقیده خود یکی دانسته است[۲]، اما دیگر اندیشمندان اهل سنت روایاتی را نقل کردهاند که بیانگر نزول این آیه در شأن امیر المؤمنین (ع) است[۳]، تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از عالمان اهل سنت در کتابهای کلامی و تفسیری خود این روایات را نقل کردهاند[۴]. افزون بر آن، شعر حسان بن ثابت نیز که پس از نزول آیه ولایت سروده شده، دلیلی بر تطبیق این آیه بر امام علی (ع) است. (...)
گفتنی است، امیر المؤمنین (ع) نیز خود در مواضع متعددی، از این آیه برای اثبات برتری خود بر دیگران استفاده کردهاند که احتجاج ایشان در شورای شش نفره، پس از مرگ عمر[۵]، احتجاج ایشان با مهاجران و انصار در زمان حکومت عثمان[۶] و گفتوگو با برخی زنادقه که مدعی تناقض در قرآن بودند[۷]، از جمله آنها است[۸].
رابطه میان ولایت قرآنی و امامت شیعی
تاکنون با مفهوم ولایت و وی در قرآن کریم آشنا شدیم و بر این اساس که آیه ولایت در شأن امیر المؤمنین (ع) نازل شده است، ایشان را نیز ولی دانستیم. یادکرد این نکته ضروری است که اگرچه شأن نزول این آیه برای امیر المؤمنین (ع) است و نخستین مصداق آن، ایشاناند، اما ولایتِ مزبور در ایشان منحصر نیست، بلکه چنانکه روایات مستفیض بر آن دلالت دارند، این مقام برای تمام امامان پاک (ع) وجود دارد؛ برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از امام صادق (ع) پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: “آری، آنها کسانیاند که خداوند در وصفشان فرمود: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۹]، و آنها کسانیاند که خداوند راجع به آنها فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۰][۱۱]. برخی از اهل سنت، بر این باورند که اگر مصداق آیه کریمه را منحصراً امام علی (ع) دانستیم، بدین معناست که حتی دیگر امامان شیعی نیز دارای چنین ولایتی نیستند[۱۲].
در پاسخ باید گفت: اینکه آیه کریمه ولایت، دلالت مصداقی، به گونه شأن نزولی، بر سایر امامان شیعی ندارد، سخنی درست است، اما با حفظ شأن نزول، میتوان معتقد بود که ولایت در آیه یاد شده میتواند بر بیش از مصداق معهود دلالت کند. به دیگر بیان، انحصار شأن نزول یک آیه در یک مصداق خاص، مانع از تسرّی حکم آن بر دیگران، به گونه شأن نزولی میشود؛ بدین معنا که نمیتوان گفت شأن نزول این آیه کسانی غیر از آن مصداق خاصاند؛ امّا این سخن مانع از آن نمیشود که بتوان حکم آیه را از غیر طریق شأن نزول، بر دیگر افراد تسرّی داد. آری، آنگاه که رسول گرامی اسلامی (ص)، که صاحب ولایت الهیه است، اهل بیت (ع) را جانشینان خود در کنار قرآن معرفی کرده است و مفسران حقیقی وحی از وجود مصادیق دیگری جز امیر المؤمنین (ع) یعنی امامان دوازده گانه شیعی، برای این آیه خبر دادهاند، میتوان گفت تمام امامان شیعه، از همان ولایت الهیهای برخوردارند که خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام (ص) و امام علی (ع) عطا فرموده است؛ از اینرو، امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره از تمام امامان (ع) با عنوان «السَّادَةِ الْوُلَاة» یاد کرده است[۱۳] و در شأن آنها میفرماید: «إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ... وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي... وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ... وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ...»[۱۴]؛ بازگشت آفریدگان به سوی شماست... مقدم دارنده شما پیش روی خواستهها و حاجات و ارادهام در تمام احوال و امور هستم... و در همه این حالات، کار را به شما میسپارم... به واسطه شما باران میبارد و به واسطه شما آسمان نگهداشته میشود تا روی زمین قرار نگیرد، مگر به اذن خدا... .
در حقیقت ولایتی این چنین، همان کارکردی را دارد که مفاهیمی همچون حجت الله و خلیفة الله در آیات و روایات دارند که بر اساس آن، حجت و خلیفه خدا بر روی زمین، کار خدایی میکند؛ به اذن او روزی میدهد، حیات و ممات میدهد و...[۱۵]. آری امامان پاک (ع) نیز در بیابانشان از بهره مندی خود از اسم اعظم الهی - به گونهای که آصف بن برخیا از آن برخوردار بود -سخن به میان آوردهاند؛ چنانکه امام باقر (ع) به جابر فرمود: “به راستی اسم اعظم خدا ۷۳ حرف است و همانا یک حرف از آن را آصف داشت و آن را به زبان آورد و زمین میان او و میان تخت بلقیس، به هم درنوردید تا آن تخت به دستش رسید و سپس زمین به حال خود برگشت. این کار در کمتر از چشم برهم زدن انجام شد؛ در حالی که ۷۲ حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف از آن، مخصوص خداست که برای خویش در علم غیب برگزیده است”[۱۶][۱۷][۱۸].
نتیجهگیری
از بررسی مفهوم ولایت در قرآن کریم، این نتیجه به دست میآید که ولی که بر امامان شیعی نیز منطبق میشود، کسی است که به اذن خداوند سرپرست عالم هستی است؛ از اینرو، دارای ولایت تکوینی و علم الهی است؛ رهبری اجتماعی و مرجعیت دینی را بر عهده دارد و از طرف خداوند متعال برگزیده میشود[۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ عبدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.
- ↑ ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت كان الرفض اعظم باب و دهليز الى الكفر و الإلحاد، کینه خود را نسبت به تشیع علنی میکند، درباره این آیه مینویسد: قوله قد اجمعوا انها نزلت في علي من اعظم الدعاوي الكاذبة بل اجمع اهل العلم بالنقل على انها لم تنزل في علي بخصوصه و ان علياً لم يتصدق بخاتمه في الصلاة و اجمع اهل العلم بالحديث على ان القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع. احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵. گفتنی است که، ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود، مدعی میشود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امام علی (ع) را نقل نکردهاند و تنها کسانی همچون ثعلبی و واحدی، روایات یاد شده را نقل کردهاند؛ این در حالی است که چنانکه خواهد آمد، ابن ابی حاتم و طبری همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان این روایاتاند.
- ↑ برای نمونه، ر. ک: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲-۱۱۶۳؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۶؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰؛ نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج۱، ص۱۹۷؛ علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منع الفوائد، ج۷، ص۱۷؛ علی المتقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۰۸؛ عبدالرحمن بن ابیبکر جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴. برای تفصیل بیشتر، ر. ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴-۲۵.
- ↑ جعفر سبحانی، کاوشهایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر. ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.
- ↑ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۶؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۱۴۷.
- ↑ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۲۵۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۸۴.
- ↑ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹. گفتنی است، اگرچه در حال حاضر در مقام بحث از معناشناسی قرآن امامت هستیم، به دلیل تتمیم این بحث، ناگزیریم که روایات را نیز به قدر ضرورت بررسی کنیم. برای تفصیل بیشتر روایات، ر. ک: محمد مؤمن قمی، الولایة الالهیة الاسلامیة، ج۱، ص۲۲-۳۰.
- ↑ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۴.
- ↑ در ادامه نوشتار و به هنگام بررسی معناشناسی امامت در روایات، به تفصیل به چیستی امامت، با توجه به دو مفهوم حجت الله و خلیفة الله خواهیم پرداخت.
- ↑ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً- وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۰. گفتنی است، اگرچه این روایت به خودی خود، به دلیل وجود شریس الوابشی، که مجهول الحال است، معتبر نیست، روایات متعدد و مستفیضی به همین مضمون وجود دارد که از طریق تراکم ظنون، موجب اطمینان نسبی، نسبت به صدور این محتوا از ائمه (ع) میشود. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۸-۲۱۷.
- ↑ در پایان این قسمت از نوشتار، یادکرد این نکته ضروری است که اندیشمندان اهل سنت از دیرباز، اشکالات متعددی بر تقریر عالمان شیعی از آیه ولایت و اثبات امامت امام علی (ع) وارد کردهاند؛ تا آنجا که ابن تیمیه نوزده اشکال را در این باره مطرح ساخته است. غالب اشکالات مانند یکدیگر است که به برخی از آنها در ضمن نوشتار اشاره شده و برخی دیگر را نیز با توجه به آنچه در تقریر این آیه آمده است، میتوان پاسخ داد. از آنجا که اندیشمندان شیعی در پاسخگویی به این اشکالات، در طول تاریخ اندیشهورزی تشیع، تلاشی سترگ و بلیغ کردهاند. از اطاله کلام در این باره اجتناب کردهایم. برای آشنایی با اشکالات اهل سنت، ر. ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴-۳۸۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸؛ احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة، ج۴، ص۵-۱۳؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۷۸-۱۷۹؛ عبدالکریم خطیب، التفسیر القرآن للقرآن، ج۳، ص۱۱۲۴-۱۱۲۵. همچنین برای تفصیل بیشتر راجع به پاسخ به اشکالات یاد شده، ر. ک: سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۳۲-۲۴۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶-۱۰، سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۴۷-۶۱؛ فتح الله نجارزادگان، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت در دیدگاه فریقین، ص۵۱-۷۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۸۶.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۸۴-۱۹۰.