تقوا در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'تکامل عقول' به 'تکامل عقول')
 
(۴۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = تقوا
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = تقوا
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[تقوا]]''' است. "'''[[تقوا]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[تقوا در لغت]] - [[تقوا در قرآن]] - [[تقوا در حدیث]] - [[تقوا در نهج البلاغه]] - [[تقوا در اخلاق اسلامی]] - [[تقوا در کلام اسلامی]] - [[تقوا در معارف دعا و زیارات]] - [[تقوا در معارف و سیره علوی]] - [[تقوا در معارف و سیره سجادی]] - [[تقوا در معارف و سیره امام جواد]] - [[تقوا در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقوا در معارف و سیره نبوی]] - [[تقوا در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تقوا در قرآن]] | [[تقوا در حدیث]] | [[تقوا در نهج البلاغه]] | [[تقوا در معارف دعا و زیارات]] | [[تقوا در اخلاق اسلامی]]| [[تقوا در سیره پیامبر خاتم]]</div>
| پرسش مرتبط  =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
}}
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تقوا (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== معناشناسی ==
*[[تقوی]] [[برترین]] راه برای وصول به [[حضرت حق]] است. [[دانشمندان]] این [[علم]]، منزل نخست از منازل [[سلوک]] را [[توبه]] و [[بیداری]] دانسته‌اند. در آنجا اشاره نمودیم که مراد آنان از [[توبه]]، [[رجوع]] به سوی [[حضرت]] [[متعال]] بواسطة تقیّد به [[ظواهر]] [[شرع]] و انجام [[واجبات]] و ترک محرّمات، می‌‌باشد.
[[تقوا]] در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و [[مراقبت]] شدید و فوق العاده است و در اصطلاح به معنی [[حفظ]] [[آدمی]] از مطلق [[آلودگی]] [[اخلاقی]] و پرهیز از هر امری که [[غضب]] [[خداوند]] را به همراه دارد. در واقع می‌‌توان گفت [[تقوا]] حالتی درونی است و نوعی [[تسلط]] بر خویش و مهار [[تمایلات نفسانی]] است که نتیجۀ آن ایمان به خدا و [[یقین]] به [[قیامت]] و حساب و کتاب است. ایمان به خدا و [[یقین]] به [[قیامت]] و حساب و کتاب عامل پیدایش تقواست و ثمرۀ آن در [[رفتار]] و [[دوری از گناه]] آشکار می‌شود. [[متّقی]] کسی است که خودنگهدار، [[خداترس]] و مسلّط بر [[هوای نفس]] خویش باشد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[تقوا]] را اینچنین توصیف می‌‌کند: «[[تقوا]] یعنی اینکه [[انسان]] در گفتار، اظهار نظر، رفت و آمد، کسب و درآمد، خوردن و آشامیدن و گوش دادن و نگاه کردن و همۀ [[کارها]] [[خدا]] را در نظر داشته باشد و از مرز [[حلال]] به محدوده [[حرام]] وارد نشود»<ref>نهج البلاغه، ۱۸۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۵۶. </ref>  
*این مرحله، خود نخستین مرتبه از مراتب [[تقوی]] است. هم از این‌روست که در [[قرآن کریم]] و [[احادیث]] اهل [[عصمت]]{{ع}}، بیشترین تأکید ممکن برتقوی رفته است، تا اهمیّت آن را فراروی [[مؤمنان]] نهد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۵.</ref>.
*[[تقوی]] - از مادّة "وَقی یَقی وقایَة" - [[حفظ نفس]] [[آدمی]] است از هر آنچه که برای او ضرری در پی داشته باشد؛ از این‌رو با توجّه به این حفظ و آن ضرر، می‌‌توان برای آن مراتبی اینگونه تصوّر نمود:
*'''مرتبه نخست:''' [[مخالفت]] با [[نفس]] امّاره و هوی و [[هوس]] و [[رذائل اخلاقی]]؛ این مرتبه، مرتبة تقوای عامیان است، که برای همه [[مردمان]] از آن هیچ گریزی نیست.
*'''مرتبه دوم:''' مرتبه [[مخالفت]] با هرچه جز از [[حضرت حق]]، در [[قلب]] [[آدمی]] وجود داشته باشد. متّقیانی که به این مرتبه واصل شوند، کسانی هستند که تمامی بتها را در [[حریم]] [[قلب]] شکسته و از آن بیرون رانده باشند؛ آنگاه [[صاحب]] خانه را به آن [[دعوت]] کرده در آن جایگزین اصنام واوهام نموده باشند. "تقوای [[قلب]]" در عرف [[قرآن کریم]]، به همین معنی آمده است.
*'''مرتبه سوّم:''' توجّه به غیر مستقل بودن تمامی عوالم، بجز از [[حضرت]] [[حقّ]]؛ آنان که در این مرتبه از [[تقوی]] به سر می‌‌برند، نه تنها [[حقیقت]] [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> را [[درک]] نموده‌اند، که نیک‌‌بختانه بانگ {{متن حدیث| عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ}}<ref> کور باد چشمی که تو را نبیند؛ بحار الانوار، ۶۷ / ۱۳۸.</ref> در می‌دهند، و سرافرازانه [[مناجات]] می‌‌نمایند که: هیچ چیزی را ندیدیم مگر آنکه [[خداوند]] را پیش از آن و بعد از آن و بهمراه آن دیدم"<ref>{{متن حدیث| مَا رَأَيْتُ شَيْئاً إِلَّا وَ رَأَيْتُ اللَّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ}}اللّمعة البیضاء، ص ۱۶۹.</ref>. این مرتبه، مرتبه تقوای [[خواص]] است.
*'''مرتبه چهارم:''' [[خویشتن‌داری]] از التفات و توجّه به سوی غیر او. متّقیانی که در این مرتبه به سر می‌‌برند، هیچ توجّهی به عالم کثرت نداشته، یکسر در عالم [[وحدت]] منغمرند. اینان از آن رو که خبری از عالم مادّه ندارند، چون به [[اجبار]] التفاتی به آن نمایند، این التفات راگناهی [[عظیم]] شمرده در پی رفع آن بر می‌‌آیند. این مرتبه، مرتبه تقوای اخصّ [[خواص]] می‌‌باشد؛ که مرتبة خاصّ ویژگان بارگاه ربوبی است. این مرتبه را پهنائی وسیع است، که نشان دهندة مراتب متعدّد آن است. دریغ که ما را نرسد تا در آن سخن گوئیم؛ چه حریمی است که تنها [[پاکان]] و خاصّان را در آن راه است و بس!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۶-۱۸۷.</ref>.
*اشاره به این نکته در اینجا خالی از فائده نیست که: اختصاص دادن لفظ [[تقوی]] در [[قرآن کریم]] به مرتبه اوّل از مراتب پیشگفته، هیچ وجهی نخواهد داشت؛ چه به‌راحتی می‌‌توان گفت که تقوای مذکور در [[کتاب الهی]]، هر چهار مرتبه حاضر را در بر می‌‌گیرد. از این‌روست که [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>، نه تنها تقوای عموم، که تقوای خاص و اخصّ [[خواص]] را نیز شامل می‌‌شود. از این‌رو، این [[آیه]] و دیگر آیاتی که در اینجا به آن اشاره می‌‌کنیم -، [[دعوت]] عامی است که همه متّقیان را، به رعایت مرتبه‌ای که در آن بسر می‌‌برند، [[دعوت]] نموده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ}}<ref>«(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانه‌های (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بی‌گمان، این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست» سوره حج، آیه ۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸-۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۷.</ref>.
*پُر واضح است که مرتبه نخست [[تقوی]] نیز، در پیراستن است [[نفس]] از رذائل و آراستن آن به [[فضائل]]، سخت مؤثّر است و کارا. [[راز]] این مطلب نیز در آن است که مخالفت‌ورزی با [[نفس]] امّاره و [[رذائل اخلاقی]]، موجب می‌‌شود که این قوا اندک اندک در [[انسان]] رو به [[ضعف]] نهد، تا آنگاه که [[انسان]] متّقی بر این قوا تسلّط یافته خود را از دام آنها رهائی بخشد. در این حال، اگر ملکه [[عدالت]] برای او حاصل شود، [[مخالفت]] با [[رذائل اخلاقی]] بدون هیج زحمتی انجام یافته، متقی در تمامی [[عمر]] گرد هیج عمل ناشایستی نخواهد گردید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۸.</ref>.
*روشن است که [[تقوی]] به معنای [[مخالفت]] با [[رذائل اخلاقی]]، نخسیتن مرحله از مراحل این مسیر است؛ هم از این روست که [[عالمان]] [[علم]] [[اخلاق]]، همواره توصیه می‌نموده‌اند که: اگر کسی را سر آن است تا از صفت [[بخل]] رهائی یابد، باید در حد مقدور خود به [[انفاق]] و [[بخشش]] بپردازد، و خویشتن را به آن عادت دهد. [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا }}<ref> هر مالداری از مال خود نفقه دهد، و کسی که تنگدست باشد، از هرچه خدا به او داده است نفقه دهد؛ سوره طلاق ، آیه: ۷.</ref>. حال چون کسی که سر [[مخالفت]] با صفت ناشایست [[بخل]] را دارد، [[بخشش]] نماید، این صفت در او ضعیف شده کم کم ریشه آن از جانش سترده می‌شود؛ و بجای آن درخت پرطراوت و شاداب سخاء و [[بخشش]] جایگزین می‌گردد. این درخت اندک اندک ثمره می‌دهد، تا آنگاه که ثمرات بسیاری را برای او فراهم آورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۸.</ref>.
*[[مخالفت]] با دیگر راذئل [[اخلاقی]] - همچون صفت [[ترس]] - نیز، داستانی همین‌گونه دارد. [[شاهد]] بر درستی این سخن، آنست که دانشجویان و دانش‌پژوهان، چون در طلب [[علمی]] [[مقاومت]] ورزند، اندک اندک در آن از تخصص بهره‌مند شده در آن [[صاحب]] ملکه [[علمی]] می‌گردند؛ همانگونه که سالکان راه [[حضرت حق]] نیز در این مسیر، کم کم ملکه [[عدالت]] یافته [[صفات]] [[شایسته]] را در [[نفس]] خویش جمع می‌آورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۸.</ref>.
*از این‌رو می‌توان گفت که همانگونه که استمرار در تحصیل [[علم]]، تخصص را به همراه خواهد آورد؛ استمرار در عمل نیز، تخصص در [[فضائل]] را برای [[آدمی]] به ارمغان خواهد آورد.
*اینکه [[قرآن کریم]] در سرآغاز خود، متّقیان را مخاطبان خویش دانسته نیز، اشارتی دیگر به اهمیّت [[تقوی]] است: {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>؛ و نیز اشارتی به این نکته که: آنان که اهل [[تقوی]] نیستند، از آنجا که [[رذائل اخلاقی]] در جانشان ثابت و [[استوار]] شده است، [[توان]] هدایت‌پذیری را از دست داده [[نور]] [[قرآن]] را در نمی‌یابند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۹.</ref>.
*این کتاب آسمانی باز در دفعات بسیار امر فرموده است، تا مؤمنین با هوای نفس خویش مخالفت ورزند، تا دست کم به مرتبه اوّل از مراتب [[تقوی]] نائل شوند. این [[آیه]] در شمار این گونه [[آیات]] است: {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«اما آنکه سرکشی کرده باشد، و زندگی این جهان را برگزیده باشد، تنها دوزخ جایگاه اوست و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۳۷-۴۱.</ref>. {{متن قرآن|الْهَوَى}} - همانگونه که راغب اصفهانی نیز در "المفردات" آورده است -، [[گرایش]] و تمایل [[نفس]] [[انسان]] به شهوات و خواهش‌های ناشایست است. برخی از [[دانشمندان]] برآنند که: {{متن قرآن|الْهَوَى}} را از آنرو هون خوانده‌اند، که [[صاحب]] خود را در [[دنیا]] به سوی همه مخاطرات میل داده، در [[آخرت]] به سوی [[آتش]] رهنمون می‌‌سازد<ref>مفردات غریب القرآن، ص ۵۶۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۹.</ref>.
*'''کوتاه سخن آنکه:''' از آنجا که تمامی [[گناهان]] و [[شرور]] از [[نفس]] و رذائل آن سرچشمه می‌‌گیرد، بازداشتن او از اینگونه [[اعمال]] - که در عرف [[قرآن کریم]]، [[تقوی]] و [[مخالفت]] با [[هوای نفس]] خوانده می‌‌شود-، موجب می‌‌گردد تا [[نفس]] در مقابل این صفات [[قدرت]] یافته، خود را از دام آنها باز رهاند. در این حال نه تنها قبائح [[اخلاقی]] از [[نفس]] سترده می‌‌شود، که درخت [[فضائل]] در او ریشه‌دار می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۸۹-۱۹۰.</ref>.
*آیاتی در [[قرآن]] [[حکیم]] نیز، [[مؤیّد]] این معنی است؛ در شمار این [[آیات]] است: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ}}<ref>«و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>و از ا« که دلش را از ذکر خود بی‌خبر ساخته‌ایم، و از پی هوای نفس خود می‌رود؛ سوره کهف، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۱۹۰.</ref>.
*[[تقوی]] ملکه‌ای است که [[آدمی]] را از [[مخالفت]] با [[حضرت حق]] باز می‌دارد. این ملکه در مقابل [[نافرمانی]] قرار داشته، کلمه‌ای [[مقدّس]] است که در [[قرآن کریم]] به‌همراه دیگر مشتقّاتش، بیش از یک‌صد و پنجاه مرتبه به‌کار رفته است. در بسیاری از این موارد، [[حضرت حق]] [[وعده]] فرموده است که خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را در [[تقوی]] نهاده، بهره‌مندان از آن را به خیرات دو سرای نائل فرماید؛ به این چند [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا}}<ref>«و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد و هر که از خدا پروا کند (خداوند) گناهانش را می‌پوشاند و برای وی پاداشی سترگ فراهم می‌گرداند» سوره طلاق، آیه ۲-۵.</ref>؛{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>؛{{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>«اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۵۷.</ref>.
*بلکه از بسیاری از [[آیات]] قرانی چنین استفاده می‌شود که [[تقواپیشگان]] سرانجام [[زمین]] را به [[ارث]] خواهند برد همان‌گونه که [[بهشت]] را مالک خواهند شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنانند که میراث برند همانان که بهشت را به میراث می‌برند؛ آنان در آن جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰-۱۱. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۵۸.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه از [[قرآن کریم]]، به‌خوبی استفاده می‌شود که هیچ [[کرامت]] و بزرگواری‌ای نیست، مگر آنکه تقواپیشه‌گان و [[پرهیزگاران]] از آن بهره‌مندند؛ همان‌گونه که هیچ عملی جز از اینان پذیرفته نمی‌شود.
*نیز این [[کتاب آسمانی]] بر آن دلالت می‌نماید، که [[جهان آخرت]] با تمامی [[نعمت‌ها]] و لذائذش، تنها برای اینان آفریده شده؛ و خود [[قرآن کریم]] نیز تنها و تنها برای اینان نازل شده است!. [[حضرت حق]] خود می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«برای پرهیزگاران آماده شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.</ref>؛
*{{متن قرآن|هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>.
*کلمه [[تقوی]]، از ریشه وقایه / [[خویشتن‌داری]] آمده است؛ از این رو هر آن کس که خویشتن را از [[مخالفت]] با [[حضرت حق]] باز دارد، "متّقی / تقواپیشه" خوانده می‌شود.
*در [[دانش]] [[فقه اسلامی]]، اگر این حالت به مرتبه ملکه رسد، آن را "[[عدالت]]" می‌خوانند. "عادلان" کسانی هستند که به ملکه [[خویشتن‌داری]] از [[مخالفت]] با [[خداوند]] دست یافته‌اند؛ و از این رو بدون آنکه بر خویشتن تحمیل کنند، همیشه سر در پی [[فرمان]] او جلَّ وعلا! - می‌نهند.
*در [[دانش]] [[اخلاق اسلامی]] نیز "[[تقوی]]"، بازداشتن [[قلب]] از [[صفات ناپسند]] است. از این رو هرکس دو [[مقام]] پاکسازیِ [[نفس]] از [[رذائل]]، و آراستن آن به [[فضائل]] را به‌دست آورده باشد، متّقی خوانده می‌شود.
*از منظر [[قرآن کریم]]، [[متّقیان]] از علامتی ویژه برخوردارند، که می‌توان آن را [[تعظیم]] [[شعائر]] [[الهی]] دانست. منظور از "[[شعائر]]" در اینجا، همان مظاهر و نمودهای [[شریعت]] است، که با [[التزام]] بدان، [[شریعت]] به [[اجرا]] در می‌آید و تحقّق می‌یابد. [[حضرت حق]] خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ}}<ref>«(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانه‌های (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بی‌گمان، این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست» سوره حج، آیه ۳۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۵۹.</ref>.
*منظور از [[تعظیم]] / بزرگداشت [[شعائر]] نیز، اهتمام و پرداختن به آن است؛ برپاداشتن [[نماز]]، [[حج]] و [[برتر]] از همه اینها [[ولایت]] [[اهل‌بیت]] اطهار{{عم}}، و زان پس اموری که در متن [[شرع]] به [[سختی]] [[واجب]] شمرده شده است- همچون پوشیدگی و عفّت بانوان -، مجموعه اموری است که می‌توان آنها را [[شعائر]] [[دین]] نامید؛ از این رو "[[مؤمنان]]" با عمل به این‌گونه [[واجبات]]، می‌توانند به مراتب "[[متّقیان]]" نائل شوند.
*[[اهل دل]] امّا، [[برتر]] از این، بر آن رفته‌اند که برپاداشتن [[شعائر]] [[دین]]، بدان است که [[آدمی]] بتواند [[اعمال]]، [[اندیشه‌ها]] و حتّی نیّت‌های خود را در مقابل دیگران، و بلکه در مقابل [[حضرت]] [[مولی]] - جلَّ وعلا! - به نمایش گذارد؛ از این رو هرکس بتواند [[کارها]] و اندیشه‌های خود را در مقابل دیگران به نمایش درآورد، متّقی خوانده می‌شود. چه بر اساس برخی از [[آیات]]، [[قرآن کریم]] [[متّقیان]] را این‌گونه معرفی می‌کند، که اینان در [[قیامت]] [[اعمال]] خود را به نمایش می‌نهند؛ و در مقابل اینان، [[فاسقان]] در آن عرصه سر در پی آن دارند که [[اعمال]]، [[افکار]] و اقوال خود را پوشیده داشته، از مقابل دید و شنید دیگران دور کنند: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ * فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ * وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ}}<ref>«در این روز پیش آورده می‌شوید، هیچ رازی از (رازهای) شما پوشیده نخواهد ماند * امّا آنکه کارنامه‌اش به دست راست وی داده شود می‌گوید: بگیرید کارنامه مرا بخوانید! * و اما آنکه کارنامه‌اش به دست چپ وی داده شود می‌گوید: کاش کارنامه‌ام به من داده نشده بود * و نمی‌دانستم که حسابم چیست » سوره حاقه، آیه ۱۸-۲۴. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۰.</ref>.
*[[قرآن کریم]در ابتدای [[سوره]] بقره اوصافی را برای [[متّقیان]] ذکر می‌کند. بر این اساس، آنان کسانی هستند که به [[عالم غیب]] [[باور]] یافته‌اند، به [[نماز]]، [[انفاق]]، [[ایمان]] و امور مربوط به [[آخرت]] اهتمام می‌نمایند، و در عین آنکه به انجام امور [[شایسته]] می‌پردازند، خود را از انجام تمامی امور ناشایست باز می‌دارند.
*حال با توجّه به آنکه [[نماز]] و [[انفاق]] از داشته‌ها نیز، در شمار اموری است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود به [[تبیین]] آن پرداخته‌اند، می‌توان گفت که شدّت اهتمام [[قرآن کریم]] به این امور، موجب شده تا آنها را به گونه ویژه در کنار دیگر موارد مذکور در [[شریعت]]، یاد نماید.
*توجّه به این نکته نیز لازم می‌نماید، که در این [[آیات]] از [[ایمان]] و [[یقین]] برای [[متّقیان]] یاد شده است؛ امّا از [[علم]] هیچ یادی به میان نیامده؛ شاید سرّ این مطلب در آن است که در [[صدق]] [[تقوی]]، گذشته از [[تصدیق]] [[عقلی]] مبدأ و [[معاد]] و [[نبوّت]] و [[امامت]]- که مهمترین جزء از اجزاء چندگانه [[شریعت]] است-، [[تصدیق قلبی]] این امور نیز لازم می‌باشد.
*بر اساس این نکته، می‌توان گفت که از دیدگاه این [[کتاب آسمانی]]، متّقی کسی است که در این امور به [[یقین]] و [[اذعان]] قلبی رسد، و عمل خود را بر اساس این [[امور قلبی]] بنا نهد. در این صورت، [[ادراک]] [[عقلی]]، [[ایمان]] قلبی و عمل به‌وسیله اندام‌ها، هر سه در او جمع شده است.
*بنا بر این، بر اساس نگرش [[قرآن کریم]]، می‌توان گفت که متّقی کسی است که [[خداوند]] را به‌واسطة [[بصیرت]]، و نه بصر، به مشاهده می‌گیرد. از این رو آنچه برای دیگر [[مردمان]] در شمار [[غیب]] قرار دارد، برای او در [[حکم]] [[شهود]] است؛ او می‌تواند [[حقیقت]] [[پیامبری]] و [[امامت]] را [[درک]] کند، و هر آنچه دیگران از [[درک]] آن [[ناتوان]] بوده برای اثبات آن به [[برهان]] و [[استدلال]] محتاجند، برای او ظاهر بوده نیازی به [[اقامه برهان]] بر آن ندارد. او [[قیامت]] و تمامی مراحل آن - از [[قبر]] و [[برزخ]] و حساب و [[بهشت]] و جهنّم - را همان‌گونه در می‌یابد، که [[جان]] خویش را به‌وضوح در می‌یابد.
*در این نگرش، [[متّقیان]] دست‌کم امور اُخروی را همچون امور محسوس این عالَم، در می‌یابند؛ از این رو، همچون بنده‌ای که خویشتن را در محضر [[حضرت حق]] در می‌یابد، و یا همچون گرسنه تشنه‌ای که بر سر سفرهای پرنعمت نشیند، یا از سر عبودیّت و یا از سر میل و رغبت فراوان، به [[بندگی]] [[حضرت حق]] می‌پردازد. او این‌گونه به انجام [[اعمال]] شایست می‌پردازد، و همان‌گونه از انجام [[گناهان]] باز می‌نشیند. بالاتر از این، همچون انسانی که از [[آتش]] فروزان می‌گریزد، از انجام محرّمات [[الهی]] دست می‌کشد.
*کوتاه سخن آنکه از نظر [[قرآن کریم]]، [[تقوی]] از سویی [[اعتقادی]] قلبی است، و از سویی دیگر عمل بر مقتضای آن [[اعتقاد]]؛ عملی که به‌صورت معمول از [[اعتقاد]] جدایی نمی‌پذیرد؛ از این رو، می‌توان [[تقوی]] را محلّ اجتماع [[عقیده]] صحیح و [[عمل صالح]] دانست<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۱.</ref>.
*تحصیل [[تقوی]] امّا، به ریاضات [[دینی]] - همچون [[توبه]]، [[بیداری]]، ستردن [[رذائل]] از [[نفس]] و آراستن آن به [[فضائل]] - [[نیازمند]] است. این مطلب در این [[آیه]] به اشاره گرفته شده است: {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد؛ سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ گویا منظور از "فرقان" در این [[آیه شریفه]]، همان [[روشنایی]] [[قلب]] به‌واسطه [[نور الهی]] باشد، که می‌تواند [[آدمی]] را از مهالک گوناگون باز رهاند.
*در این مسیر نیز، [[انسان]] به اهتمام و پرداختن کامل به تمامی [[واجبات]]، و دست کشیدن از تمامی محرّمات [[نیازمند]] است؛ همان‌گونه که پرداختن به مستحبّات و اجتناب از مکروهات نیز، برای او لازم است.
*حال می‌توان نتیجه گرفت که [[تقوی]]، مطلبی آموزشی نیست، چرا که در شمار امور [[علمی]] صرف نمی‌باشد؛ بلکه [[تقوی]] به‌وسیله عمل به‌دست می‌آید، چراکه مطلبی دریافتنی، کشفی و شهودی است؛ و "دریافتن" نیز تنها به‌وسیله عمل به‌دست می‌آید و بس<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۲.</ref>.
*[[آیات]] بسیاری از [[قرآن کریم]]، به‌وضوح بر این مطلب دلالت می‌نماید، که [[هدف]] نهایی از [[تشریع]] [[ادیان الهی]] - بلکه از خود [[آفرینش]] نیز - [[تقوی]] است؛ و پر واضح است که آنچه [[هدف]] نهایی چیزی دیگر است، به‌وسیله همان به‌دست می‌آید. از این رو [[تقوی]] به‌وسیله [[التزام]] و عمل به [[شریعت]] به‌دست می‌آید و بس؛ به این [[آیات]] [[نورانی]] بنگرید: {{متن قرآن|الَمِ ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«الف، لام، میم این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱-۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي}}<ref>«بی‌گمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.</ref>
*این [[آیات]]، که تنها نمونه‌ای از [[آیات]] پیش‌گفته را نشان می‌دهد، به‌خوبی دلالت می‌نماید که [[تقوی]] علّت نهایی [[تشریع]] و انزال [[ادیان الهی]] است؛ بلکه [[آیه]] [[مبارک]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا...}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref> بر آن دلالت می‌کند که [[تقوی]]، علّت [[آفرینش]] عالَم نیز می‌باشد؛ از این رو به‌صورت همزمان هم از [[شرف]] و [[برتری]] [[تقوی]] پرده برمی دارد، و هم [[وابستگی]] آن به عمل به [[قرآن]] و [[سنّت]] [[نبوی]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]]{{عم}} را به نمایش می‌گذارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۳.</ref>.
*به این چند [[آیه]]، می‌توان [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید» سوره مائده، آیه ۳۵.</ref>.
*این [[آیه]]، نشان از آن دارد که تمسّک به [[ولایت]] [[عترت]] [[نبوی]] نیز، شرطی دیگر در راه تحصیل [[تقوی]] است.
*بدین ترتیب، می‌توان میان این [[آیات]] را بدین‌گونه وفاق داد، که [[تقوی]] تنها به‌وسیله تمسّک به [[قرآن و عترت]] [[نبوی]]{{صل}} به‌دست می‌آید. [[حدیث شریف]] [[ثقلین]] - که در میان [[شیعه]] و [[سنّی]]، به‌صورت [[متواتر]] [[نقل]] شده است-، نیز بر همین مطلب دلالت می‌نماید. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در موارد بسیاری، چون به اهمیّت مکان و حُضّار التفاتی می‌فرمودند، این مطلب را به تذکّر می‌گرفتند. در شمار این موارد، می‌توان به آخرین ساعات حیات [[مبارک]] ایشان اشاره کرد، که درخواست فرمودند تا سخن ایشان نوشته شود؛ هرچند در این مورد، کسانی از [[نوشتن]] [[وصیّت]] ایشان جلوگیری کردند!. به‌هرحال ایشان در موارد بسیاری تصریح می‌فرمودند که: "من در میان شما دو چیز پربها را به یادگار می‌گذارم: [[کتاب خدا]] و [[خاندان]] خود را، این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند" <ref>{{متن حدیث| إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۳۲.</ref>.
*بدین ترتیب، ایشان حصول [[سعادت]] دو جهانی، که تنها در پرتو [[تقوی]] ممکن است را، به تبعیّت از [[خاندان]] مکرّم خود وابسته می‌دانستند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۴.</ref>.


==معانی دیگر [[تقوی]]==
== مراتب [[تقوا]] ==
*هرچند در [[دانش]] [[اخلاق اسلامی]]، از تقوایی که به حالت ملکه درآمده است سخن می‌رود، امّا این اصطلاح در چند معنای دیگر نیز به کار رفته است؛ در اینجا به شماری از این معانی اشاره می‌کنیم.
[[تقوی]] امری دارای مراتب است و از چهار مرحله تشکیل می‌‌شود:
*۱. پرداختن به [[واجبات]] و پرهیز از محرّمات، گاه نه از روی ملکه که بر اساس تحمیل بر خویشتن انجام می‌شود. این حالت، گاه [[تقوی]] خوانده شده است. این نوع از [[تقوی]] نیز سخت [[نیکو]] شمرده شده، و [[ثواب]] اُخروی را در پی خواهد داشت؛ بلکه شماری از [[فقیهان]]، [[تقوی]] و عدالتی که در [[دانش]] [[فقه]] در [[امام]] [[جماعت]]، [[قاضی]]، [[شاهد]] و [[حاکم]] لازم دانسته شده است را، همین نوع از [[تقوی]] دانسته‌اند. این مبحث در [[علم]] [[فقه]] پی‌گیری می‌شود، امّا همین، نشان از اهمیّت این نوع از [[تقوی]] دارد.
# مخالفت با [[نفس امّاره]] و [[هوی و هوس]] و [[رذائل اخلاقی]]: این مرتبه، مرتبة تقوای [[مردم]] عادی است که همۀ [[مردم]] برای ایجاد [[تقوا]] در نفسشان باید از این مرحله عبور کنند. به عبارتی می‌‌توان گفت دوری [[متقین]] از [[رذائل اخلاقی]] و هوای [[نفسانی]] عامل موثر در [[قوی]] شدن قوای [[نفسانی]] برای [[ترک گناهان]] است. چنانکه [[قرآن کریم]] این نوع از [[تقوا]] را راه رسیدن به [[بهشت]] می‌‌داند: {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«اما آنکه سرکشی کرده باشد، و زندگی این جهان را برگزیده باشد، تنها دوزخ جایگاه اوست. و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ تنها بهشت جایگاه اوست.» سوره نازعات، آیه ۳۷ ـ ۴۱</ref>.
*اکنون اضافه می‌کنیم که این نوع از [[تقوی]]، مقدّمه‌ای است که با آن می‌توان به ملکه [[عدالت]] دست یافت؛ چرا که تمامیِ ملکات در سایه [[افعال]] [[آدمی]] حاصل می‌شود. از این رو هرکس از سویی به [[واجبات]] اهتمام ورزد و بر انجام آن مداومت نماید، و از سویی دیگر از محرّمات [[الهی]] دوری گزیند، ملکه [[تقوی]] را به دست خواهد آورد. این مطلب نیز می‌تواند [[شرافت]] آن نوع از [[تقوی]] را نشان دهد.
# مخالفت با هر چه غیر [[خدا]] در [[قلب]] [[آدمی]] است. متّقیانی که به این مرحلۀ از [[تقوا]] رسیدند، کسانی هستند که هر چه غیر از خداست را از [[حریم]] [[قلب]] بیرون می‌‌کنند و آنگاه [[خداوند]] و اوامرش را به صورت تام و کامل بر قلبشان مسلط می‌‌کنند.
*توجّه به این نکته سخت لازم است، که هر ملکه‌ای در میان دو دسته از [[اعمال]] قرار دارد:
# توجّه به غیر مستقل بودن تمامی [[عوالم]]، به غیر از [[خداوند]]: [[متقیان]] در این مرحله غرق در [[خداوند]] شده و [[عوالم]] را چنین می‌‌بینند: «هیچ چیزی را ندیدیم مگر آنکه [[خداوند]] را پیش از آن و بعد از آن و به همراه آن دیدم»<ref>{{متن حدیث|مَا رَأَیْتُ شَیْئاً إِلَّا وَ رَأَیْتُ اللَّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ}}؛ اللّمعة البیضاء، ص ۱۶۹.</ref>.
*اعمالی پیشینی، که موجب پیدایش ملکه می‌شود؛
# توجه و [[وابستگی]] کامل به [[خداوند]]: [[متّقیان]] در این مرحله سراسر نگاهشان آمیخته به [[توحید]] به [[خداوند]] است و به هیچ وجه چیزی غیر از [[خداوند]] توجهشان را جلب نمی‌کند. این مرتبه، مرتبۀ تقوای اخصّ [[خواص]] است<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۱۸۷.</ref>. مصداق بارز کسانی که به این مرحله رسیدند، [[ائمه]] {{ع}} هستند، چنانکه بعد از [[نزول]] آیۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref> که بیانگر بالاترین حد از تقواست [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «قسم به [[خدا]] کسی جز ما [[اهل بیت]] به آن عمل نکرده است؛ ما هستیم که [[خدا]] را یاد می‌‌کنیم و هیچ گاه او را فراموش نمی‌کنیم؛ ماییم که [[خدا]] را شاکریم و هرگز وی را [[ناسپاسی]] نمی‌کنیم و ما هستیم که او را [[اطاعت]] کرده و هرگز [[نافرمانی]] نخواهیم کرد؛ آنگاه [[حضرت]] فرمود: چون این [[آیه]] نازل شد، [[صحابه]] گفتند: ما توان عمل به آن را نداریم، پس]]خداوند]] آیۀ {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref> برای کسانی که نمی‌توانند به این مرحله برسند نازل کرد»<ref>{{متن حدیث|سألت علی بن أبی طالب {{ع}} عن قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ. قال: «و الله ما عمل بها غیر أهل بیت رسول الله، نحن ذکرنا الله فلا ننساه، و نحن شکرناه فلن نکفره، و نحن أطعناه فلم نعصه، فلما نزلت هذه الآیة، قالت الصحابة: لا نطیق ذلک. فأنزل الله تعالی: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ}}؛ البرهان، ج ۱، ص ۶۶۷. </ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.</ref> دربارۀ شخص [[پیامبر خاتم]] نیز این موضوع آمده است، چنانکه [[پیامبر]] در [[روایات]] متعددی خودشان را با تقواترین [[انسان‌ها]] می‌‌داند: «[[پرهیزگارترین]] و خداشناس‌ترین شما، من هستم»<ref>{{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إنّ أتقاکم و أعلمکم بالله أنا}}؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۱۶، ح۲۰؛ التمهید لابن عبد البرّ، ج۵، ص۱۲۰ بزیادة للهِ" بعد "أتقاکم" و کلاهما عن عائشه، کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۲۵، ح۳۱۹۹۱. </ref>.
*و اعمالی پسینی، که از پس پیدایش ملکه به [[ظهور]] می‌رسد.
*[[اعمال]] پیشینی موجب پیدایش ملکه؛ و [[اعمال]] پسینی موجب تقویت آن می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۵.</ref>.
*بر همین اساس، می‌توان گفت که اهتمام به [[واجبات]] و پرهیز از محرّمات، قبل از حصول ملکه [[تقوی]]، [[افضل]] از همین امور پس از پیدایش آن است؛ چه با حصول این ملکه پرداختن به این امور سخت آسان می‌شود، و می‌دانیم که: "[[برترین]] [[اعمال]]، سخت‌ترین آن‌هاست" <ref>{{متن حدیث| أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا}}.</ref>
*آری! پیش از پیدایش ملکه [[تقوی]]، [[اعمال انسان]] از ریشه‌ای ثابت و اصلی [[استوار]] برخوردار نخواهد بود، همچون نهالی نورس که تازه در [[زمین]] نشانیده شده باشد، و با هر [[باد]] مخالف در معرض سقوط قرار گیرد: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود ؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref>.
*از همین رو است که برخی از مردمانی که از این ملکه پر [[ارزش]] برخوردار نشده‌اند، تنها تا زمانی که در معرض انجام [[گناه]] واقع نشده‌اند، به [[واجبات]] و محرّمات [[الهی]] بها می‌دهند؛ امّا چون حرامی در مسیر آنان قرار گیرد، چنان نسبت به آن [[اشتیاق]] از خود نشان می‌دهند که گویی بویی از [[حرمت]] آن فعل به مشام آنان نرسیده است!. سخت‌تر آنکه اینان چون به مصیبتی دچار شوند، برخی از [[واجبات]] را برای [[انتقام]] ستاندن از [[حضرت حق]] ترک می‌گویند!، [[نماز]] با تمامی اهمیّتی که در [[شریعت]] بدان داده شده است، می‌تواند برای آنها در همین شمار قرار گیرد!.
*۲. در شمار دیگر معانی [[تقوی]]، می‌توان به عزلت‌گزینی اشاره کرد. عزلت‌گزینان از [[جامعه]] کناره می‌گیرند و فعّالیّت‌های [[اجتماعی]] را ترک می‌کنند، تا در مساجد و مکان‌های [[مقدّس]] مجاورت گزینند و به [[عبادت الهی]] بپردازند. اینان [[نزدیکان]] و [[یاران]] خویش را فراموش می‌کنند، و تنها در خلوت خود به [[عبادات]] گوناگون اشتغال می‌یابند؛
*امّا تمامی سخن در آن است که اینان اگر عبادتی انجام می‌دهند، از آن رو است که کاری جز از آن برای خود باقی نگذارده‌اند؛ و اگر از محرّمات [[الهی]] دست می‌کشند، از آن رو است که هرگز در مسیر کار حرامی واقع نمی‌شوند؛ نه به [[اموال]] [[مردم]] دست‌درازی می‌کنند، و نه به [[غیبت]] آنان می‌پردازند، و نه هرگز دروغی بر زبان می‌آورند؛ امّا این همه از آن رو است که در کنار [[مردم]] نیستند تا در برخوردهای خود به رعایت [[تقوی]] پرداخته از انجام [[گناه]] باز مانند.
*با این همه امّا، این نوع از [[تقوی]] را نمی‌توان [[پسندیده]] دانست؛ چه عزلت‌گزینی خود مذموم است. گذشته از آن، عزلت‌گزینان هرچند به عقوبتی دچار نخواهند شد، امّا ثوابی نیز بر آنچه انجام می‌دهند نخواهند برد. گذشته از این، آنچه در مورد پیشین اشاره کردیم در اینجا نیز جریان می‌یابد؛ چه عزلت‌گزین هرچند هم‌اکنون دست در گناهی نمی‌برد، امّا اگر فعل حرامی در مسیر [[زندگی]] او قرار گیرد، چون ملکه [[تقوی]] را به‌دست نیاورده است می‌تواند در دام آن گرفتار شده تن به [[گناه]] بیالاید. در این حال، او دانسته به [[هلاکت]] می‌افتد و بر اساس [[علم]] به [[حرمت]] محرّمات گرفتار [[دوزخ]] می‌گردد!
. تقوای گزینشی نیز در شمار اقسام [[تقوی]] قرار دارد. گزینش‌گران در [[تقوی]]، از [[تقوای الهی]] در برخی از [[اعمال]] برخوردارند، امّا در دیگر زمینه‌ها گویی نشانی از [[تقوی]] نیافته‌اند!. برخی از اینان به [[نماز]] سخت بها می‌دهند، و از خوردن [[اموال]] [[مردمان]] پرهیز می‌کنند، امّا برخی از دیگر [[واجبات]] را ترک و از انجام محرّمات [[الهی]] نیز اجتناب نمی‌ورزند. در این زمینه، پرهیز نکردن از محرّمات جنسی از رواج بیشتری برخوردار است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۷.</ref>.
*این نوع از [[تقوی]]، در میان [[مردمان]] از شیوع بیشتری برخوردار است؛ از همین رو است که بسیاری از اینان در [[تقوی]] به [[گزینش]] می‌پردازند، و بدون آنکه از [[خداوند]] ترسی به [[دل]] راه دهند، به آنچه خود می‌پسندند عمل می‌کنند. [[حضرت حق]] در اشاره به اینان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref>.
*پُر واضح است که آثار [[فقهی]] و [[اخلاقی]] [[تقوی]]، بر این نوع مترتّب نشده؛ به عبارت دیگر این فردِ متّقی -اگر اطلاق این نام بر اینان صحیح باشد-، نه در [[فقه]] [[عادل]] شمرده می‌شود، و نه در [[اخلاق]] سالک إلی [[الله]] خوانده می‌شود.
*اینان گاه در [[گزینش]] [[تقوی]] به ملکه دچار می‌شوند؛ [[سرنوشت]] اینان از دیگر گزینش‌گران تلخ‌تر است و درد آورتر!. چه اینان برخی از [[واجبات]] را همیشه ترک می‌کنند، و برخی از محرّمات را همیشه به جای می‌آورند.
*در شمار اینان می‌توان از کسانی یاد کرد که در انجام [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] نیز دچار [[آشفتگی]] و [[بی‌ثباتی]] هستند؛ چه اینان نیز در این [[عاقبت]] دردآور با آنان شرکند. اینان روزی [[نماز]] می‌خوانند و روزی آن را ترک می‌کنند!، روزی از نوشیدن مسکرات دست می‌کشند و روزی دیگر آن را بی‌مهابا می‌نوشند!.
*بیشتر [[مردم]] از تقوای گزینشی برخوردارند، و از این رو است که سرانجام در صحنه‌های [[قیامت]] به مهلکه‌هایی جانگداز دچار شده، از [[نعمت]] بهشتی که از پی [[تقوی]] حاصل می‌شود بی‌نصیب خواهند ماند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۸.</ref>.
*پُر واضح است که اینان از [[اعمال شایسته]] خود بهره‌مند شده [[ثواب]] آن را به دست خواهند آورند، به این سه [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>
*بالاتر از این، آن که از بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] می‌توان استفاده نمود که [[قیامت]] صحنه حساب و مقابله دوکفّه ترازوی [[اعمال]] است. در آن روز هرکفّه‌ای که سنگین‌تر نماید، [[تکلیف]] [[صاحب]] خود را مشخّص خواهد کرد. از این رو همان‌گونه که [[خداوند]] در این [[دنیا]] بسیاری از [[گناهان]] را می‌بخشد – همان‌گونه که خود در این زمینه فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ}}<ref>«و هر گزندی به شما برسد از کردار خود شماست و او از بسیاری (از گناهان شما نیز) در می‌گذرد» سوره شوری، آیه ۳۰.</ref>- در [[قیامت]] نیز بسیاری از گناهانی که قابلیّت بخشیده شدن را داشته باشد، خواهد بخشید. او خود این مطلب را بدین‌گونه بیان داشته است: {{متن قرآن|وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند» سوره اعراف، آیه ۸.</ref>، نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ}}<ref>«پس هر که ترازوهایش (در کار نیک) سنگین آید و او در زندگانی پسندیده‌ای به سر خواهد برد» سوره قارعة، آیه ۶-۷.</ref>. این [[آیه]] به‌خوبی نشان از آن دارد، که اگر کفّه نیک‌کرداری [[انسان]] بر کفّه بدکرداری او رجحان یابد، [[خداوند متعال]] یا به [[عفو]] خود و یا به‌واسطه [[شفاعت]] [[شفیعان]]، از دیگر [[گناهان]] [[انسان]] خواهد [[گذشت]]<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۶۹.</ref>.


==مراتب ملکه [[تقوی]]==
در [[قرآن کریم]] به تمامی این مراحل اشاره شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>، این [[آیه]] به سبب اطلاقی که در کلمۀ [[تقوا]] وجود دارد شامل چهار مرحله می‌‌شود، چنانکه در [[آیات]] دیگر [[قرآن]] هم [[دعوت]] عامی نسبت به [[تقوا]] صورت گرفته مانند: {{متن قرآن|وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ}}<ref>«(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانه‌های (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بی‌گمان، این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست» سوره حج، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد.» سوره شمس، آیه ۷ ـ ۸</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۱۸۷. </ref>
*ملکه [[تقوی]] نیز، همچون دیگر ملکات [[آدمی]]، از مراتبی چند برخوردار است؛ که نشانگر [[قوّت]] و [[ضعف]] آن ملکه می‌باشد؛ در شمار این مراتب، می‌توان به این امور اشاره کرد:
===مرتبه نخست===
*مرتبه نخست این ملکه، [[قدرت]] یافتن بر آن است که به آسانی [[واجبات]] را انجام، و محرّمات را ترک گوید. اینان حتّی بدون آنکه خود توجّه داشته باشند، این‌گونه عمل می‌کنند.
===مرتبه دوم===
*[[قدرت]] یافتن بر آن است که به آسانی و بدون هیچ مشکلی، امور [[مکروه]] و بلکه امور مشتبه را نیز ترک گوید. اینان تنها در صورتی که انجام فعل [[مکروه]] و یا مشتبه را [[برتر]] از ترک آن یابند، به انجام آن دست می‌برند. به عنوان مثال می‌توان به این نکته اشاره کرد، که اگر کسی بخواهد تنها از [[حلال]] روشنِ بدون [[شبهه]]، استفاده کند، می‌باید سر در بیابان نهد و تنها از دسترنج شخصی خود ارتزاق نماید؛ همان‌گونه که در پی پاک‌خواری بودن نیز [[آدمی]] را به همین [[سرنوشت]] [[مبتلا]] خواهد ساخت؛ امّا از آنجا که حضور در [[جامعه]] و فعالیت‌های [[اجتماعی]] و اخلال نیفکندن در مسیر [[زندگی شخصی]]، سخت ترجیح داشته در [[اسلام]] بر آن تأکید رفته است، پر واضح است که دست کشیدن از آن مطلب و حضور در [[جامعه]] ترجیح یافته، [[آدمی]] را به استفاده از آنچه در میان [[مردم]] موجود است امّا از چگونگی [[حلال]] بودن و نیز [[پاک]] بودن آن [[اطمینان]] ندارد، وادار می‌نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۰.</ref>.
*در خبر است که [[حضرت حق]] همان‌گونه که مشتاق آن است که [[مردمان]] [[واجبات]] او را انجام دهند، به همان‌سان مشتاق آن است که [[مردم]] از آنچه اجازه انجام آن را داده است نیز، استفاده نمایند<ref>بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۶۰.</ref>. از این [[حدیث شریف]] حتّی می‌توان [[مستحب]] بودن این‌گونه رفتارها را نیز استفاده کرد.
*از همین رو است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، ائمّه هُدی و نیز به [[پیروی]] از آنان، بزرگان [[شیعه]] هیچ‌گاه از آنچه در مباحث [[طهارت]] و نجاستْ مشتبه / مردّد خوانده می‌شود، اجتناب نمی‌کرده‌اند. آری! در تمامی این موارد بایسته است که تنها دست در اندازه [[واجب]] برَد، و امور مشتبه را در آن حد که از آن گریزی نیست انجام دهد؛ ورنه نادانسته به امور [[حرام]] [[مبتلا]] خواهد شد.
*دست کشیدن از انجام مکروهات نیز همین‌گونه است، چه هیچ‌گاه انجام عمل [[مکروه]] [[شایسته]] نیست، مگر آنکه ضرورتی [[آدمی]] را بدان وادارد. پر واضح است که هر یک از مراتب [[مردم]] را مکروهات و مشتبهاتی است، که هریک می‌باید با توجّه به مرتبه خود به آن بپردازد. آیاتی از [[قرآن کریم]] که دلالت بر [[صدور گناه]] از جانب [[پیامبران]] عظیم‌الشّأنی همچون [[حضرت آدم]] و [[یونس]] و [[داود]] و [[یعقوب]]{{عم}} دارد نیز، نشان از آن می‌دهد که در مراتب آن بزرگان [[تاریخ]] بشریّت، هیچ عمل مکروهی [[شایسته]] نبوده، آنان از ترک اولاهای خود به درگاه باری - جلَّ وعلا! - [[پناه]] می‌برده‌اند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۱.</ref>.
===مرتبه سوّم===
*آن است که [[آدمی]] [[توان]] آن را بیابد، که از فروافتادن در خواسته‌ای نفسانی و امور غیر لازم [[زندگی]]، خود را محفوظ دارد؛ چه امور مادّی و [[معنوی]] در مقابل یکدیگر بوده هرگاه کفّه یکی از آن دو سنگینی گیرد، کفّه آن دیگری خواه ناخواه سبک خواهد شد. از این رو فروافتادن در خواستن‌های نفسانی - هرچند در شمار خواسته‌ای [[حلال]] باشد-، موجب آن می‌شود که [[آدمی]] از معنویّات [[غفلت]] ورزیده، به امور مادّی اشتغال یابد.
*این امر، خود همچون سدّی مستحکم [[مانع]] از پیمودن مسیر [[حضرت حق]] شده، پای‌بندی می‌شود تا [[آدمی]] را از سفر به آن سوی باز دارد. از این رو سالکان کوی کمال را به شدّت سفارش می‌کنیم که از درافتادن در [[چاه]] [[دنیا]] - هرچند امور [[حلال]] آن باشد- اجتناب ورزند؛ چه بسیاری از حلال‌های این عالم نیز [[مانع]] از ترقّی و تعالیِ [[انسان]] خواهد بود.
*آنان که به خانه‌های فراخ، [[همسران]] زیبا و خورد و خفته‌ای دلپسند اهتمام می‌ورزند، هرچند از لذّت‌های [[حلال]] این [[دنیا]] بهره‌مند شوند، امّا هرگز گامی به سوی عالم [[نور]] فرا نخواهند نهاد؛ چه هرگامی که در عالم مادّه در طلب مادّیات برداشته شود، [[انسان]] را فرسنگ‌ها از عالم معنویّت به‌دور خواهد راند.
*ما پیش از این در باب [[زهد]] اشاره کردیم، که [[زهد]] [[اخلاقی]]، آن است که [[قلب]] [[آدمی]] به چیزی جز از [[حضرت حق]] بستگی نیابد. این مطلب به‌ویژه برای سالکان کوی کمال بیشتر از دیگر [[مردمان]] اهمیّت دارد؛ چه دلبستگی به [[امور دنیا]] [[آدمی]] را از تلاش برای رسیدن به مراتب والای انسانی و توشه گرفتن برای سفر کمال، باز می‌دارد؛ و روشن است که در این راه تنها با زاد و توشه [[تقوی]] است که می‌توان به پایان سفر رسید: {{متن قرآن|تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى}}<ref>«و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است» سوره بقره، آیه ۱۹۷.</ref>.
*[[زندگی]] زهدآمیز، زندگی‌ای است که فوائد بسیاری را در پی خواهد داشت؛ [[بی‌نیازی]] از [[مردمان]] و داشته‌های آنان، [[نشاط]] و [[شادابی]]، [[آزادگی]]، آسودگی و فراخیِ سینه، [[آمادگی]] برای [[سفر آخرت]]، و سرانجام امکان پرگشودن به سوی بارگاه ربوبی، و [[برتر]] از همه این‌ها سبک‌بالی به هنگام [[حسابرسی]] در [[قیامت]]، در این شمار است؛
*چه از سویی نیازها و اندوه‌ها [[مانع]] از آن است که [[آدمی]] به سوی او - جلَّ وعلا! - بال بگشاید، و از سویی دیگر [[زندگی]] سرشار از مادّیات حساب [[آدمی]] را در روز جزاء سنگین خواهد نمود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۲.</ref>.
*امّا زندگیِ مقتصدانه، هرچند برای عموم [[مردم]] [[شایسته]] است، برای کسانی که خود را در معرض [[زعامت]] [[جامعه دینی]] نهاده از این رو [[اسوه]] [[مردمان]] شده‌اند، [[واجب]] می‌باشد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، ائمّه هدی{{عم}}، [[عالمان]] و به‌ویژه مشهوران آنان - همچون ائمّه [[جمعه]] و [[مراجع]] [[دینی]]- و [[حاکمان]] در این شمارند. این مسأله، در متن [[وحی]] و سخنان [[معصومان]]{{عم}} به شدّت مورد تأکید قرار گرفته است؛ در این زمینه به این [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را می‌خواهید، بی‌گمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹. </ref>.
*در زمینه [[روایات]] نیز، تنها به بخشی از [[نامه]] ایشان به [[عثمان بن حُنَیف]] که به عنوان فرماندار در [[بصره]] مشغول [[خدمت]] بود، اشاره می‌کنیم: "[[آگاه]] باشید که پیشوای شما از دنیای خود به دو [[لباس]] کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است؛ و شما بر چنین [[رفتاری]] [[طاقت]] ندارید ولی مرا به [[پرهیزگاری]] و کوشش و [[پاکدامنی]] و درستکاری [[یاری]] کنید. به [[خدا]] قسم از دنیای شما طلا نیندوخته و از غنیمت‌های آن [[مال]] فراوانی [[ذخیره]] نکرده، و با لباسی کهنه که در بردارم جامه کهنه دیگری آماده ننموده‌ام... در حالی که اگر بخواهم می‌توانم به عسل [[پاکیزه]] و مغز نان گندم و لباس‌های بافته از ابریشم دست یابم؛ ولی چه دور است که هوا و خواهش بر من [[غلبه]] کند، و بسیاریِ [[حرص]] مرا به [[برگزیدن]] طعام‌ها وادارد، و حال آنکه شاید در [[حجاز]] و یا یمامه کسی باشد که [[طمع]] در قرص نان هم نداشته و سیر شدن را هم به یاد نداشته باشد... آیا [[قناعت]] می‌کنم که به من بگویند [[زمامدار]] و سردار [[مؤمنین]]، در حالی که به سختی‌های روزگار با آنان همدرد نبوده یا در تلخ‌کامی جلو ایشان نباشم!" <ref>{{متن حدیث| أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً ... وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ ... أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ}}؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، کتاب ۴۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۳-۳۷۴.</ref>.
*نمونه این سخن، در [[خطبه‌ها]] و رساله‌های [[حضرت امیر]]{{ع}} و نیز سخنان دیگر ائمّه هدی{{عم}}، فراوان آمده است.
*با این حال اما، نه تنها [[زندگی]] آسوده فراتر از حدّ لازم، جایز شمرده است، که گاه بر [[زندگی]] مقتصدانه ترجیح می‌یابد. پر واضح است که این ترجیح، تنها در اثر عنوانی خاص پدید می‌آید، که از آن به "عنوان ثانوی" یاد می‌شود. به عنوان نمونه، اگر کسی از سویی خود در شمار اسوه‌های [[جامعه]] نبوده و خانواده‌اش نیز به این چنین زندگی‌ای [[راضی]] نباشند، و از سویی دیگر [[میانه‌روی]] در [[زندگی]] را برای [[دین]] آنان مُضر تشخیص دهد، می‌تواند از [[اموال]] شخصی خود بهره برده [[زندگی]] مجلّلی برای آنان فراهم آورَد.
*جلوگیری از [[شماتت]] [[دشمنان]] نیز در همین شمار است، بدین ترتیب که اگر در زمانی و یا مکانی خاص، [[آدمی]] با [[دشمنی]] روبه‌رو شد که به [[شماتت]] او می‌پردازد، می‌تواند با بهره‌گیری از [[ثروت]] خود، به جلال و [[شکوه]] [[زندگی]] خود بیفزاید، تا از [[سرزنش]] و [[بدگویی]] [[دشمن]] جلوگیری نماید. در خبر است که یکی از زاهدان [[مدینه]] بر [[امام صادق]]{{ع}} خرده گرفت، که چرا به [[زندگی]] شکوهمند و لباس‌های فاخر روی آورده‌اند؛ [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ آنان سخنی بر زبان آوردند، که از آن درب‌هایی از [[دانش]] و [[اخلاق]] گشوده، و از هر درب هزار درب دیگر گشوده می‌شود؛ مراجعه به متن این [[حدیث]]، سالکان کمال را بسیار کارآست<ref>اصول کافی، ج۵ ص۶۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۴-۳۷۵.</ref>.
===مرتبه چهارم===
*از دیگر مراتب [[تقوی]]، می‌توان به [[قدرت]] یافتن بر دفع وسوسه‌های نفسانی و اندیشه‌های [[شیطانی]] و خیالات و توهّم‌های بی‌اساس، اشاره کرد. [[متّقیان]] چون به این مرتبه از [[تقوی]] دست یابند، به [[نفس]] مطمئنّه نیز دست می‌یابند؛ نفسی که چون برای [[آدمی]] حاصل شد، [[شایسته]] خطاب بازگشت به سوی [[پروردگار]] می‌گردد: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي}}<ref>«ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰. </ref>.
*از بسیاری از [[روایات]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}، این‌چنین استفاده می‌شود که این [[اندیشه‌ها]]، وسوسه‌ها، توهّم‌ها و خیالات بی‌اساس، هرچند در شمار [[گناهان]] قرار دارد، امّا گناهانی است که خود از پیش بخشیده شده است. از این رو همین [[روایات]] از سویی بر مبغوض بودن این‌گونه اوهام در محضر [[حضرت حق]] دلالت می‌کند، و از سویی دیگر [[عنایت]] و [[لطف]] حضرتش را نشان می‌دهد، تا [[بندگان]] به سبب [[مبتلا]] شدن به این [[اندیشه‌ها]] دچار حرمان و [[عذاب]] نگردند.
*بر این اساس، هرکس مشمول [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] شود و این مرتبه از ملکه [[تقوی]] را به‌دست آورَد، از [[هجوم]] این‌گونه [[اندیشه‌ها]] در [[امان]] می‌ماند؛ و چه [[سعادتمند]] بنده‌ای است، این [[بنده]] که از این دام نفسانی رهیده است!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۵-۳۷۶.</ref>.
===مرتبه پنجم===
*مرتبه‌ای دیگر از [[تقوی]]، آن است که [[آدمی]] را نه چیزی از [[دنیا]] مشغول دارد، و نه حتّی چیزی از امور [[آخرت]] او را از ذکر [[حضرت حق]] باز نماید. این‌چنین کس، همیشه متوجّه بارگاه ربوبی بوده، هرچند در [[دنیا]] به‌سر می‌برد و بدان مشغول است، امّا هرگز لحظه‌ای از توجّه به بارگاه [[الهی]] غافل نیست؛ [[حضرت حق]] با اشاره به اینان می‌فرماید: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref>.
*پُر واضح است که فرق میان آنان که [[دنیا]] نمی‌تواند به خویش مشغولشان دارد، با آنان که [[دنیا]] را [[کعبه]] خویش نهاده‌اند، بسیار است!؛ آنان حتی به [[حلال]] [[دنیا]] نیز اعتنایی ندارند، و اینان [[حرام]] و [[حلال]] [[دنیا]] را یکسر معبود خویش نهاده‌اند! آری! تفاوت میان این دو بس زیاد است و واضح!.
*این مطلب، به گونه‌ای دیگر در حالات [[معصومان]]{{عم}} نیز دیده می‌شود، چه آنان هرچند هیچ ارزشی برای [[دنیا]] قائل نبوده آن را به هیچ می‌شمردند، و از این رو تمامی [[دنیا]] نمی‌توانست برای لحظه‌ای آنان را به خود مشغول دارد، امّا با این حال حالات آنان در دقایق عادی [[زندگی]] با حالات آنان در لحظات [[نماز]] و [[مناجات]] با [[حضرت حق]]، سخت متفاوت بود؛ چه حالات عادی [[زندگی]]، لحظات قطع آنان به حساب می‌آمد، و لحظات [[نماز]] و [[عبادت]] آنان، حالات وصل و پیوستگی‌شان؛ آیا می‌توان این دو حالت را با هم به مقایسه گرفت؟!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۶.</ref>.
*گریه‌ها و تضرع‌های آنان به درگاه [[الهی]] -که گاه آنان را به حالت غشوه فرو می‌برد-، و استغفارهای جان‌سوز و اقرارهایی که به [[گناهان]] خود داشتند نیز، تنها به خاطر همین لحظات قطعی بود که در [[زندگی]] عادی برای آنان حاصل می‌شود؛ هرچند هیچ گریزی از این [[انقطاع]] - که حاصل توجّه به [[زندگی]] ضروری مادّی است - نمی‌باشد؛ امّا با این همه آنان در همین لحظات خود را مقصّر دانسته از توجّه به دنیای مادّی [[استغفار]] می‌کردند. آیا می‌توان پنداشت که کسی از رودی خروشان بگذرد، امّا جامه‌اش تر نشود؟؛ [[خداوند متعال]] خود از این مرتبه این‌گونه خبر داده است: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا}}<ref>«و هر یک از شما در آن درخواهد آمد این، بر پروردگارت حکمی است ناگزیر انجام‌پذیر» سوره مریم، آیه ۷۱.</ref>.
*عبور از پل [[دنیا]] و تأثیر آن در [[نفس]] [[انسان]]، امری ناگزیر است؛ امّا مقدار تأثیری که [[آدمی]] از این گذرگاه می‌پذیرد، در چگونگی شخصیّت [[الهی]] او تعیین کننده می‌باشد. [[دنیاطلبان]] به گونه خود از آن رنگ و تأثیر می‌پذیرند، و [[آخرت]] [[دوستان]] نیز به گونه خود؛ و در این میانه خداجویان تنها به مقدار لازم از آن پرداخته تأثیری دیگر از آن نخواهند یافت.
*این سخن را به گونه‌ای دیگر نیز می‌توان بیان داشت: "پُل" [[باطن]] این [[دنیا]] است، که همگان به ناگزیر می‌باید بر آن گذر کنند؛ اما تنها دنیاگرویِ آنان است که [[میزان]] تأثیرپذیریِ آنان از این [[دنیا]] را تعیین می‌کند؛دنیاگروی نیز در مقابل [[تقوی]] قرار داشته هر اندازه [[آدمی]] از تقوای کمتری برخوردار باشد، بیشتر به [[دنیا]] آلوده خواهد شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۷.</ref>.


==فوائد ملکه تقوی==
در یک نگاه کلی می‌‌توان تمام مراحل [[تقوا]] را به واسطۀ روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} به صورت جامع بیان کرد: «[[حق]] [[تقوا]] این است که [[خداوند]] به گونه ای [[اطاعت]] شود که هرگز معصیتی همراه آن نباشد و به شکلی از وی یاد شود که هیچ گاه فراموش نگردد و به طوری از او [[سپاسگزاری]] شود که هیچ کفرانی با آن صورت نپذیرد»<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ قَالَ یُطَاعُ فَلَا یُعْصَی وَ یُذْکَرُ فَلَا یُنْسَی وَ یُشْکَرُ فَلَا یُکْفَرُ}}؛ معانی الاخبار، ص ۲۴۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸. </ref>
*در اینجا، بعضی از فواید این ملکه [[نورانی]] را ذکر می‌نماییم؛ تا جان‌های مشتاق را [[اشتیاق]] افزاید، و همت‌های سالکان را توانی بیشتر بخشد.
===فایده نخست===
*یکی از فواید ملکه [[تقوی]]، [[درک]] [[حقیقت قرآن]] است؛ چه [[نور]] این [[کتاب آسمانی]] تنها در قلب‌های متّقی نفوذ می‌نماید، و آن [[قلوب]] را به [[مسیر کمال]] [[هدایت]] می‌فرماید. از [[قرآن کریم]] به روشنی برداشت می‌شود، که [[خروج]] از [[ظلمت]] به سوی [[نور]] مطلق و وصول به مطلوب و مقصود [[جان]] [[آدمیان]]، تنها با [[تقوی]] ممکن است. آری! تنها [[تقوی]] است که [[آدمی]] را به سوی [[حضرت حق]]، همان [[معشوق]] ازلی، [[راهنمایی]] می‌نماید. به این دو [[آیه]] [[مبارک]] بنگرید: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>« به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۸.</ref>.
*اگر مراد از {{متن قرآن|كِفْلَيْنِ}} را در این [[آیه شریفه]]، دو [[نور]] [[قرآن]] و [[ولایت]] دانسته، و نیز عبارت [[مبارک]] {{متن قرآن|وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ}}<ref>«و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> را نیز عطف تفسیری دانستیم، معنای [[آیه]] از وضوح بیشتری برخوردار می‌شود؛ چه در این صورت در می‌یابیم که [[تقوی]] موجب رسیدن به این دو [[نور]] خواهد بود: [[نور]] [[قرآن]]، و [[نور]] [[ولایت]].
*آری! هرکس به این دو [[نور]] دست یابد، نه تنها هیچ‌گاه به [[گمراهی]] و ظلالت دچار نخواهد شد، که دیگران را نیز به [[هدایت]] خواهد گرفت؛ چه سخن او که از قلبی [[نورانی]] برمی خیزد، بر [[جان]] [[مشتاقان]] خواهد نشست، و مایه [[هدایت]] آنان خواهد شد.
*نیز [[حضرت حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>که این قرآنی ارجمند است در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>.
*این [[آیه]]، به خوبی نشان می‌دهد که [[قرآن کریم]]، کتابی است با حقیقتی فراتر از ظاهری که در [[اختیار]] عموم [[مردمان]] قرار دارد؛ آن [[حقیقت]] اما تنها به وسیله [[پاکان]] لمس و [[درک]] می‌گردد؛ و پر واضح است که "[[پاکان]]"، تقواپیشه‌گانی هستند که [[جان]] خویش را به تقوای ظاهر و قلبی آراسته‌اند.
*توضیح آنکه از خود [[قرآن کریم]] در می‌یابیم، که این [[کتاب مبین]] را مراتبی بی‌شمار است، که تمسّک به یکایک آن مراتب نه تنها برای [[انسان]] مفید، که لازم شمرده می‌شود. نخستین مرتبه تمسّک به آن، همان قرائت آن است. این مرتبه در آیاتی چند به اشاره گرفته شده است؛ در این شمار است [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ}}<ref>«اکنون آنچه میسّر است از قرآن بخوانید! او معلوم داشت که برخی از شما بیمار خواهند بود و برخی دیگر در زمین، گام می‌زنند و (روزی خود را) از بخشش خداوند می‌جویند و گروهی دیگر در راه خداوند جنگ می‌کنند بنابراین آنچه میسّر است از آن (قرآن) بخوانید» سوره مزمل، آیه ۲۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۷۹.</ref>.
*تأکید آشکاری که در این [[آیه]] بر [[قرائت قرآن]] [[کریم]] رفته است، در دیگر [[آیات]] این [[کتاب الهی]] به چشم نمی‌آید.
*مرتبه دوم از مراتب تمسّک به این کتاب، [[تدبّر]] در آن برای [[کشف]] معانی بلند آن، و تلاش برای رسیدن به عمق آن معانی است؛ در خود [[قرآن کریم]] این‌گونه می‌خوانیم که: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ}}<ref>«و ما به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کرده‌ایم، آیا پندپذیری هست؟» سوره قمر، آیه ۱۷.</ref>.
*مرتبه سوّم امّا، [[ادراک]] [[نور]] [[قرآن]] و پذیرفتن [[هدایت]] خاصّ آن است؛ هدایتی که [[آدمی]] را با عبور دادن از تمامیِ موانع، به بارگاه [[الهی]] واصل می‌نماید. به دست آوردن این مرتبه، مستقیماً در گرو تحصیل [[تقوی]] است؛ و فزون‌تر آنکه، هر اندازه تقوای [[آدمی]] بیشتر شود، [[ادراک]] [[قرآنی]] او بیشتر شده از [[هدایت]] بیشتری برخوردار می‌گردد؛ و به همین ترتیب آسان‌تر، زودتر و به‌گونه مطلوب‌تر به [[هدف]] خود دست می‌یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۰.</ref>.
===فایده دوّم===
*[[انسان]]، به‌گونه ذاتی سر در پی زندگی‌ای راحت دارد، که در آن از [[اندوه]] و [[غم]] و اضطراب‌های روحی و [[فکری]] نشانی یافت نشود. [[قرآن کریم]] در پاسخ به این [[نیاز]] [[فطری]] [[انسان]]، به او [[وعده]] فرموده است که این‌گونه [[زندگی]]، برای [[تقواپیشگان]] هم در [[دنیا]] و هم در [[آخرت]] حاصل می‌شود؛
*درباره [[زندگی]] آسوده اُخروی [[متّقیان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ}<ref>«و می‌گویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بی‌گمان پروردگار ما آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است  همان که ما را از بخشش خود در سرای ماندگار جای داد که در آن نه رنجی به ما می‌رسد و نه ماندگی» سوره فاطر، آیه ۳۴-۳۵. </ref>؛
*و نیز تصریح می‌کند که: {{متن قرآن|إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُمْ مَا يَدَّعُونَ سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ}}<ref>«بی‌گمان بهشتیان آن روز به شادی سرگرمند آنان و همسرانشان در سایه‌سارها بر تخت‌ها پشت می‌دهند آنان را در آنجا، میوه (ها) است و (نیز) آنچه بخواهند آنان راست * "درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (می‌شنوند)» سوره یس، آیه ۵۵.</ref>.
*گویا مراد از این [[آیات]]، [[شادمانی]] [[بهشتیان]] از نعمتی است که در [[بهشت]] به‌گونه ویژه بدان دست یافته‌اند. این [[نعمت]] خاص، نظر آنان است به [[وجه الله]]، که خود [[برترین]] [[نعمت]] [[بهشت]] شمرده می‌شود. این [[نعمت]] به وضوح در این [[آیه]] به توضیح گرفته شده است: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«چهره‌هایی در آن روز شاداب است (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.</ref>.
*آنان به واسطه این نظر، دائماً در سیری [[روحانی]] بوده از مرتبه‌ای از کمال به مرتبه‌ای [[برتر]] پر می‌کشند. این سیر، همان سیر من الحقّ فی الحقّ / از [[حضرت حق]] در [[حضرت حق]] است، که نه تنها پایانی ندارد، که اصلاً پایانی برای آن متصوّر نیست. آنان در این [[مقام]] در سایه سار [[لطف الهی]] به سر برده، با تکیه بر تخت‌های بهشتی، تمامی نیازهای روحی و جسمی خود را فراهم می‌آورند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۱.</ref>.
*[[برتر]] از همه امّا، آنان از [[سلام]] و تحیّت [[الهی]] نیز برخوردارند؛ تحیّتی که دائماً آنان را در وجد می‌نهد؛ و اگر هیچ نعمتی جز از آن را در نمی یافتند، باز کافی بود تا دائماً در مستی حضور به سر برند، و از شراب [[محبّت]] [[الهی]] سیراب گردند.
*گفتیم که [[قرآن کریم]] [[زندگی]] آسوده را نه تنها در [[جهان آخرت]]، که در [[دنیا]] نیز نصیب [[تقواپیشگان]] دانسته است؛ در این زمینه نیز به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟ آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۱-۸۲.</ref>
*پُر واضح است که حیات [[پاکیزه]] انسانی، [[نیازمند]] به [[دارایی]] بسیار، تجمّلات غیر لازم و [[ریاست]] بر کسان نیست؛ بلکه می‌توان گفت که تمامی این امور، [[زندگی]] انسانی را از [[پاکیزگی]] و [[امنیّت]] روحی خارج ساخته، زمینه‌های پیدایش اضطراب‌های [[فکری]] را پدید می‌آورَد.
*[[زندگی پاک]] انسانی -که [[قرآن کریم]] آن را {{متن قرآن|حَيَاةً طَيِّبَةً}}<ref>«زندگانی پاکیزه‌ای» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref> می‌خواند-، زندگی‌ای است که [[آدمی]] در آن به داده‌های [[الهی]] شادمان بوده، از [[مردم]] و داشته‌های آنان احساس [[بی‌نیازی]] نماید. این‌گونه [[مردمان]] تنها به [[رحمت الهی]] می‌نگرند؛ از این رو از دیگر اشیاء این عالم چشم فرو می‌پوشند، با [[حضرت حق]] نرد [[محبّت]] می‌بازند، و [[حریم]] [[قلب]] خویش را تنها بر روی او می‌گشایند. اینان بدین ترتیب نه تنها در شمار متوکّلان در می‌آیند، که هیچ قدرتی جز از [[حضرت حق]] را نیز بر خود [[حکمران]] نمی‌سازند. از این رو لذّتی که اینان در شبگاهان از [[مناجات]] با [[حضرت حق]] می‌یابند را، تنها او - جلَّ وعلا - در می‌یابد و بس!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۲.</ref>.
*همان‌گونه که چون قدمی برای او بردارند، از [[سروری]] بهره‌مند می‌گردند که تنها رسیدگان به آن مراتب، می‌توانند چگونگی آن را [[درک]] کنند!. به این [[آیه شریفه]] که به خوبی از حال آنان خبر می‌دهد، بنگرید: {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«از بسترها پهلو تهی می‌کنند (و برای نماز برمی‌خیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید می‌خوانند و از آنچه به آنان روزی کرده‌ایم می‌بخشند پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۶-۱۷.</ref>
*اینان در سایه‌سار [[رحمت]] اویند، و تنها [[مُهر]] [[بندگی]] او را بر پیشانی خویش نهاده‌اند؛ از این رو در [[نور]] همو حرکت می‌کنند و بدین خاطر، هیچ [[ظلمت]] و وحشتی در [[زندگی]] مادّی [[دنیایی]] آنان را لمس نخواهد کرد. او - جلَّ وعلا! - خود در اشاره به این مطلب می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۳.</ref>.
===فایده سوم===
*[[برترین]] و بالاترین نعمتی که برای هر فرد و یا حتّی هر جامعه‌ای - اعم از [[جوامع]] کوچک و یا بزرگ، می‌توان تصوّر نمود؛ حُسن [[عاقبت]] / پایان [[نیکو]]، است. از همین رو است که چون کسی از [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} سؤال کرد که: "در [[شب قدر]]، چه چیزی را از [[حضرت حق]] درخواست نمائیم؟ پاسخ دادند: پایان [[نیکو]] را" <ref>{{متن حدیث| أی شیء نسئل الله - تعالی! - لیلة القدر؟ أجاب: حُسْنِ الْعَاقِبَة}}</ref>
*[[قرآن کریم]]، گذشته از نعمت‌های پیش‌گفته، در بسیاری از [[آیات]] خود حُسن [[عاقبت]] را نیز برای [[تقواپیشگان]] [[وعده]] فرموده است. این مطلب در بسیاری از [[آیات]] این [[کتاب آسمانی]]، به تصریح و یا به کنایه بیان شده است. برخورداری از [[عاقبت]] [[نیکو]]، بدان معنا است که [[آدمی]] در ایّام آخر [[زندگی]] دنیایی‌اش، از مسیر [[سلامت]] [[دینی]] و جسمی خارج نشده، در میان دوران و [[نزدیکان]] همچنان محترم بماند، به آنان [[نیازمند]] نگردد و از این رو به [[رسوایی]] و [[بی‌آبرویی]] [[مبتلا]] نشود: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>؛ {{متن قرآن|نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«تو را روزی می‌دهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>؛{{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>.
*در مقابل این [[آیات]]، آیاتی دیگر نیز دلالت می‌نماید که سوء [[عاقبت]] / بدفرجامی، نتیجه‌ای است که بدون تردید نصیب بی‌تقوایان خواهد شد: {{متن قرآن|فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}<ref>«پس روی زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ}}<ref>«سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند» سوره روم، آیه ۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۴.</ref>.
*برای حُسن [[عاقبت]]، معنایی دیگر نیز می‌توان تصوّر نمود. بر اساس این معنی، [[خداوند]] [[مرگ]] [[انسان]] را به گونه‌ای مقدّر می‌فرماید، که [[آدمی]] با [[ایمان]] از این سرای رخت به سرای دیگر کشد؛ و از این رو در [[قیامت]] "[[مؤمن]]" خوانده شود. [[مؤمنان]] نیز بدون تردید از [[روح]] و ریحان و نعمت‌های بی‌پایان بهشتی بهره‌مند می‌گردند.
*این معنا نیز در آیاتی چند به اشاره گرفته شده؛ نمونه را به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی می‌نهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ}}<ref>«و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است و سرانجام کارها با خداوند است» سوره لقمان، آیه ۲۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۵.</ref>.


===فایده چهارم===
== اهمیت [[تقوا]] از نگاه [[قرآن]] [[احادیث]] ==
*[[ایمان]]، به اقسامی چند تقسیم می‌شود:
باتوجه به [[آیات]] و [[روایات]] مواردی در بیان اهمیت [[تقوا]] بیان شده است که عبارت‌اند از:
#ایمانی که تنها در زبان نشسته است، و از این رو تنها از سر زبان برمی خیزد. این [[ایمان]] هرچند برای عموم [[مردمان]] مفید است، امّا نمی‌تواند [[انسان]] را در مواضع [[گناه]] و سقوط حفظ کرده به سر منزل امن و [[امان]] [[راهبر]] شود: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود ؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۵.</ref>.
# [[تقوا]] ملاک [[کرامت]] و [[سعادت]] و [[پذیرفتن]] [[اعمال]] است: به [[نص]] صریح [[قرآن]] فقط [[اعمال]] [[متقین]] پذیرفته می‌‌شود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>سوره مائده، آیه ۲۷.</ref>. درواقع می‌‌توان گفت [[خداوند متعال]] ملاک [[برتری]] [[انسان‌ها]] را داشتن [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] می‌‌داند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. همچنین در روایتی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمودند: «[[خداوند]] در [[قیامت]] به همۀ [[انسان‌ها]] خطاب می‌کند که من شما را به اموری [[فرمان]] دادم؛ ولی آنها را ضایع ساختید و در مقابل، انساب و [[قوم]] عشیرۀ خودتان را بالا بردید اما امروز من [[منسوبان]] به خود را بالا می‌برم و نسب‌های شما را نابود می‌‌کنم. سپس [[متقیان]] را مورد خطاب قرار می‌‌دهد و می‌‌گوید کجایند [[متقیان]]؟»<ref>{{متن حدیث|یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَمَرْتُکُمْ فَضَیَّعْتُمْ مَا عَهِدْتُ إِلَیْکُمْ فِیهِ وَ رَفَعْتُمْ أَنْسَابَکُمْ فَالْیَوْمَ أَرْفَعُ نَسَبِی وَ أَضَعُ أَنْسَابَکُمْ أَیْنَ‏ الْمُتَّقُون}}؛ ‏ بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۷۸ - ۲۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۴۶۴. </ref>.
#[[ایمان]] [[عقلی]] و استدلالی، که تنها در مغز [[آدمی]] می‌نشیند و در استدلال‌های [[اعتقادی]] به کار می‌آید. این مرتبه از [[ایمان]]، برای [[خواص]] مفید است و [[آدمی]] را به هنگام پیدایش شبهه‌های [[اعتقادی]]، در مباحث [[علمی]] نگاه می‌دارد. در مهالک [[گناه]] امّا، تنها در برخی از موارد است که می‌توان به این نوع از [[ایمان]] [[دل]] خوش داشت. این موارد نیز آن‌گاه پدید می‌آید، که [[قلب]] [[آدمی]] رنگ [[ایمان]] را پذیرفته خود را به آن زینت بخشد. [[حضرت حق]] در اشاره این نوع از [[ایمان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. این نوع از [[ایمان]] "[[علم الیقین]]" خوانده می‌شود؛ چه همچون دیگر انواع [[علوم]]، [[نیازمند]] به [[آموزش]] پایه‌های [[توحید]] و دانش‌های مربوط به آن می‌باشد. استمرار در این [[دانش]]، از دیگر نیازهای لازم "[[علم الیقین]]" است، تا اندک اندک این نوع از [[ایمان]] بر [[ادراک]] انسانی نشیند و در [[عقل]] [[رسوخ]] نماید.
# [[بهترین]] توشه: [[تقوا]] [[بهترین]] توشۀ معنوی است، چنانکه در آیۀ {{متن قرآن|تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«ره توشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است» سوره بقره، آیه ۱۹۷.</ref> از [[تقوا]] به عنوان [[بهترین]] توشه یاد شده است. ذکر [[تقوا]] به عنوان توشه بعد از بیان [[اعمال]] [[حج]] می‌‌تواند به این [[دلیل]] باشد، همان گونه که [[انسان]] در [[سفر]] [[حج]] [[نیازمند]] توشۀ مادی است، در [[سفر]] به [[آخرت]] نیز محتاج توشۀ معنوی مانند تقواست و چون [[انسان]] در [[سفر]] [[حج]] به [[ضرورت]] زاد و توشه پی می‌برد، به خوبی می‌تواند [[درک]] کند [[سفر آخرت]] با آن همه [[عظمت]] و پیچیدگی بدون ‌توشۀ [[تقوا]] میسّر نخواهد شد<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸. </ref>، چنانکه [[امام حسن]] {{ع}} درباره توشه [[آخرت]] فرمودند: «ای [[فرزند]] [[آدم]]! همانا تو از زمانی که از [[مادر]] متولد شدی یکسره در نابودی عمرت به سر می‌‌بری، پس آنچه در [[اختیار]] داری برای روزی که در پیش‌داری ([[آخرت]]) چیزی [[ذخیره]] کن. همانا [[مؤمن]] برای [[آخرت]] توشه برمی‌گیرد و [[کافر]] فقط مشغول [[لذت]] بردن و بهره وری از دنیاست و به [[فکر]] [[آخرت]] نیست». بنابراین مسیر [[آخرت]] بدون توشۀ معنوی به [[درستی]] طی نخواهد شد و [[بهترین]] توشه از نگاه [[قرآن]] و [[روایات]] فقط تقواست، چنانکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با [[خداوند]] اینچنین [[مناجات]] می‌‌کردند: «خدایا! همه ما را در مسیر [[هدایت]] و [[تقوا]] را ‌توشۀ راه و [[بهشت]] را پایانِ کارمان ما قرار بده»<ref>{{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: اللَّهُمَّ اجْمَعْ أَمْرَنَا عَلَی الْهُدَی وَ اجْعَلِ التَّقْوَی زَادَنَا وَ الْجَنَّةَ مَآبَنَا}}؛ الأمالی للصدوق، ص۴۲۱، ح۵۵۹، روضه الواعظین، ص۴۹۵؛ بحارالأنوار، ج۷۰، ص۳۷۸، ح </ref>.<ref>ر.ک: [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ص ۲۸۴-۲۸۵. </ref>
#[[ایمان]] قلبیِ [[فطری]] و وجدانی امّا، [[برترین]] نوع [[ایمان]] است. این [[ایمان]] نیز خود از مراتبی چند برخوردار است: مرتبه نخست آن "عین الیقین"؛ و مرتبه شدید آن "[[حق]] الیقین" خوانده شده است.
# [[پوشش]] معنوی: [[تقوا]] [[بهترین]] [[پوشش]] معنوی است: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.</ref>. [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] پس از یادآوری [[لباس]] ظاهری [[انسان]] به ذکر [[لباس]] [[باطنی]] و معنوی تحت عنوان [[تقوا]] می‌پردازد که بدی‌های [[باطنی]] [[انسان]] مانند [[شرک]]، [[گناهان]] و [[رذائل اخلاقی]] را می‌پوشاند. همچنین در آیۀ دیگر [[خداوند]] به [[فرزندان آدم]] هشدار می‌دهد مواظب باشید [[شیطان]] شما را [[فریب]] ندهد و [[لباس]] تقوایی را که بر شما پوشاندیم از شما نگیرد، همانطور که [[لباس]] پدر و مادر شما را با [[فریب]] از آنها گرفت: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا}}<ref>«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>. اما اینکه چرا [[تقوا]] از نگاه [[قرآن]] [[بهترین]] [[پوشش]] معنوی است، شاید بدین [[دلیل]] که در [[روایات]]، [[تقوا]] به عنوان [[لباس]] [[پاکیزه]] معرفی شده است، چنانکه سعید بن ابی هلال از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] می‌‌کند هرگاه [[پیامبر]] آیۀ «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»<ref>سوره شمس، آیه ۹ </ref>را می‌خواند، می‌‌فرمود: «خدایا! به نفس من [[تقوا]] عطا کن و آن را [[پاکیزه]] فرما که برای [[تزکیه]] و [[پاکیزه]] کردن آن، تو بهترینی»<ref>{{متن حدیث|عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی هِلَالٍ: کَانَ رَسُولُ اللَّه‏{{صل}} إذا قَرَأَ هذه الایة ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا﴾ وقف ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا وَ أَنْتَ وَلِیُّهَا وَ مَوْلَاهَا وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا}}؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۱۸۷، ح۱۱؛ المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۸۷؛ ح۱۱۱۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۴۳۶؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۳۱، ص۱۹۴؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۳۳۸، ح۱۴۸۱ عن أبی هریره و کلّها نحوه، کنز العمّال، ج۲، ص۶۹۶، ح۵۱۱۳ و راجع، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۸۸ ح۷۳. </ref>.<ref>ر.ک: [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ص ۲۸۴-۲۸۵. </ref>
*[[قرآن کریم]]، تقواپیشگانی که در مرتبه نخست به سر می‌برند را، با ظرافت تمام به کسی که به [[آتش]] نزدیک شده امّا هنوز خود [[آتش]] را لمس نکرده است [[تشبیه]] می‌کند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۶.</ref>.
# [[تقوا]] [[دستور]] مستقیم [[خداوند]] به [[پیامبر خاتم]]: در [[قرآن کریم]] خطاب به [[رسول اکرم]] {{صل}} آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ}}<ref>«ای پیامبر! از خداوند پروا کن» سوره احزاب، آیه ۱.</ref>. [[تقوا]] همچنین سفارش [[خداوند]] به پیروان اسلام و دیگر [[ادیان الهی]] است. در اهمیت [[تقوا]] می‌‌توان گفت اگر ویژگی دیگری بیش از آن به [[صلاح]] [[بندگان]] و در خوبی، جامع‌تر و در [[ارزش]] عظیم‌تر و در [[عبودیت]] فراگیرتر می‌بود، [[خداوند]] [[مهربان]] به آن [[وصیت]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ}}<ref>«و ما به کسانی که به آنان پیش از شما کتاب (آسمانی) داده شده است و به شما، سفارش کرده‌ایم که از خداوند پروا کنید» سوره نساء، آیه ۱۳۱.</ref>.
*متّقیانی که مرتبه دوّم را به‌دست آورده‌اند امّا، در این [[کتاب آسمانی]] به کسی که در [[آتش]] افتاده و خود سوزندگی آن را با [[جان]] خویش لمس می‌کند- و از این‌رو در وجود آن هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دهد-، [[تشبیه]] شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و چون نزد آن آمد، بانگی برآمد که خجسته باد آن کس که در (کنار این) آتش و آنکه پیرامون آن است و پاکا خداوندی که پروردگار جهانیان است» سوره نمل، آیه ۸.</ref>
*این مرتبه، به خوبی می‌تواند واصلان به خود را از تمامی مهلکه‌های [[فکری]] و عملی و لغزش‌گاه‌ها [[حفاظت]] نموده، همچون سدّی در مقابل [[طغیان]] [[غرائز]] لجام گسیخته انسانی بایستد. این مرتبه تنها و تنها با تقوای شدید [[الهی]] به دست می‌آید، و [[برترین]] مرتبتی است که می‌توان برای [[تقواپیشگان]] تصوّر نمود. به این [[آیه]] [[مبارک]] بنگرید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۷.</ref>.
===فایده پنجم===
*[[انسان]] به صورت [[فطری]] در پی به دست آوردن [[عزّت]] و بزرگی و [[بزرگواری]] در [[قلوب]] [[مردمان]] است؛ شاید سِرّ این مطلب که بسیاری از [[مردم]] به راحتی اموالی بسیار گران‌سنگ را فدای آبروی خود می‌نمایند، تا در [[جامعه]] و در میان همگنان به بزرگی یاد شوند، در همین نکته نهفته باشد. فراتر از این، عموم [[مردم]] هیچ ارزشی برای [[مالی]] که در مقابل آبرو، [[عزّت]] و [[شرف]] آنان قرار گیرد، قائل نشده گه‌گاه [[دین]] و [[آخرت]] خود را نیز در مقابل آبرویشان به هیچ می‌انگارند!. این، سراسر نشان از آن دارد که [[انسان]] به صورت [[فطری]] دل‌بسته [[شرف]] و [[عزّت]] خویشتن است.
*با این همه امّا، [[قرآن کریم]] و [[روایات اهل بیت]]{{عم}}، به خوبی نشان می‌دهند که تمامی [[عزّت]] و [[سربلندی]] از آن خداست؛ و [[آدمی]] نیز تنها با [[تقوا]] می‌تواند به درجاتی از آن نائل شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۷.</ref>.
*آری! به دست آوردن [[عزّت]] از راهی جز از [[تقوا]]، همچون سرابی است که [[انسان]] تشنه آبش می‌پندارد، به سویش می‌دود و زندگی خود را برای به دست آوردنش هزینه می‌کند، امّا سرانجام جز از زنجیری گران چیزی بر گردن خود نمی‌یابد!؛ او در پی تاج [[عزّت]] است امّا فقط زنجیر [[بندگی]] بر گردن خویش می‌نهد؛
*از این رو نه به حُسن [[عاقبت]]، که به سوء [[عاقبت]]- که از آن گریزان بوده است- دچار می‌شود؛ از این رو است که تأکید می‌کنیم [[عزّت]] و [[سربلندی]] تنها در گرو [[تقوا]] است و بس: {{متن قرآن|أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند ؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا}}<ref>«به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، (در دل‌ها) مهری خواهد نهاد» سوره مریم، آیه ۹۶.</ref>
*[[امام مجتبی]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: "چون خواهی که بدون آنکه خاندانی داشته باشی عزّتی به دست آوری، و بدون آنکه سلطنتی داشته باشی هیبتی به دست آوری، از [[ذلّت]] [[گناه]] [[خداوند]] به سوی [[عزّت]] [[اطاعت]] از او - جلَّ وعلا! - خارج شو" <ref>{{متن حدیث| وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۳۹.</ref>.
*[[حضرت]] [[سیدالشهداء]]{{ع}} نیز فرموده‌اند: "هرکس تلاش کند که به واسطه [[گناه]] [[خداوند]] به چیزی دست یابد، آنچه را که بدان [[امید]] بسته سریع‌تر از دست می‌دهد، و به آنچه که از آن دوری می‌کند سریع‌تر [[مبتلا]] می‌گردد"<ref>{{متن حدیث| مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَا يَحْذَرُ}}؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۱۱۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۸.</ref>.


==پاسخ به اشکالی مهم==
== انواع [[تقوا]] ==
*در روزگار ما، اشکالی [[علمی]] برای برخی از [[دانشمندان]] و دانشجویان [[علوم]] غیر [[دینی]] پدید آمده است؛ که گه‌گاه در قالب سؤالی رخ می‌نماید. این سؤال، بر این اساس [[استوار]] است که چرا [[وحی]] و ارتباط میان [[زمین]] و [[آسمان]] / [[انسان]] و [[خداوند]]، در روزگار ما برچیده شده؛ در حالی که در روزگاران پیشین به واسطه حضور هزاران [[پیامبر]]، چنین ارتباطی همیشه برقرار بوده است. آیا این مطلب امتیازی برای ملّت‌های پیشین و ظلمی در [[حقّ]] ملّت‌های پسین شمرده نمی‌شود؟، امتیازی که هدایت‌پذیریِ آنان و [[هدایت]] ناپذیری [[مردمان]] روزگاران سپسین را پدید می‌آورد!؛
سه نوع [[تقوا]] برای انسان‌های [[متقی]] وجود دارد:
*این در حالی است که روزگار ما نیز همچون آن روزگاران، از استعداد پذیرش [[وحی]] بهره‌مند است؛ و حتّی در نتیجه [[تکامل عقول]]، می‌توان گفت که [[مردم]] عصرهای متأخّر، بهتر از [[مردمان]] آن دوران می‌توانند پذیرای [[وحی الهی]] باشند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} آیا جز در میان مشتی [[مردم]] عامی که نه از دانشی بهره‌مند بودند، و نه از بینشی برخوردار، می‌زیستند-: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>-؟؛
# تقوای مقدماتی: تقوای مقدماتی یعنی تقوایی که فرد را به صورت خودکار به انجام [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] سوق نمی‌دهد، بلکه [[اعمال]] توسط فرد از روی تکرار، تلاش و [[تحمیل]] حاصل می‌‌شود؛ درواقع می‌‌توان گفت تقوای مقدماتی تقوایی است که انجام [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] به سبب ملکۀ [[تقوا]] شکل نمی‌گیرد، بلکه از طریق تکرار و تمرین و تلاش ایجاد می‌‌شود. این نوع از [[تقوا]] در مرحلۀ قبل از ایجاد ملکۀ [[تقوا]] حاصل می‌‌شود؛ به عبارتی تقوای مقدماتی، مقدمۀ ایجاد ملکۀ تقواست.
*و [[قرآن کریم]] که هیچ کتاب دیگری در [[مقام علم]] و عمل همسان او نیست، آیا جز در میان مردمی بی‌بهره از مبانیِ انسانیّت فرود آمد؟ پر واضح است که جامعه‌ای که این [[کتاب آسمانی]] در آن نازل می‌شد، از نظر [[اخلاقی]] در شمار منحط‌ترین [[جوامع انسانی]] بود، که کمتر نمونه‌ای در [[پستی]] و سستیِ مبانیِ [[اخلاق]] انسانی برای آن می‌توان دست‌یاب کرد. آیا [[مردم]] این روزگار برای دریافت سخن [[خداوند]]، شایسته‌تر از حجازیان نیستند؟ و آیا بهتر از آنان پذیرای [[قرآن کریم]] نمی‌شوند؟<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۸۹.</ref>.
# ملکۀ [[تقوا]]: این ملکه بر اثر ممارست و تلاش در مرحلۀ اول [[تقوا]] یعنی تقوای مقدماتی ایجاد می‌‌شود. مثلاً گاهی شخص در انجام [[اعمال عبادی]] مثل [[نماز خواندن]] [[متوسل]] به تکرار و تمرین و دشواری می‌‌شود، به نحوی که اگر این ابزارها برای فرد مهیا نباشد [[اعمال عبادی]] وی دچار خلل می‌‌شود، چنین فردی قطعاً [[انسان]] [[متقی]] است اما عمل وی بر اثر ملکۀ [[تقوا]] صورت نگرفته است چراکه اگر [[اعمال]] وی بر اثر ملکۀ [[تقوا]] شکل می‌‌گرفت نباید [[متوسل]] به تکرار و تمرین دشواری می‌‌شد، بلکه باید اعمالش به صورت خودکار و بدون هیچ تکرار، تمرین، دشواری انجام می‌‌پذیرفت. درواقع می‌‌توان گفت تمامیِ ملکات در سایۀ [[افعال]] [[آدمی]] حاصل می‌شود. بنابراین هرکس [[مقید]] به [[واجبات]] باشد و به [[واجبات]] اهتمام بورزد و بر انجام آن [[مداومت]] کند و از طرفی از [[محرّمات]] دوری کند، دارای ملکۀ [[تقوا]] خواهد شد. البته باید توجه داشت به دست آوردن ملکۀ [[تقوا]] از طریق [[عزلت]] و [[گوشه نشینی]] راهی غلط است زیرا تقوایی که در وجود فرد بر اثر [[انزوا]] و [[عزلت]] ایجاد شده بسیار شکننده است، چراکه انجام [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] برای فرد همراه با تحریکات نبوده است.  
*این اشکال، توجّه کسانی که در دانش‌های [[اسلامی]] اطّلاع چندانی ندارند را، به خوبی جلب می‌کند. از این رو در اینجا به اختصار به بررسی این اشکال پرداخته جوابی کوتاه به آن ارائه می‌دهیم.
# تقوای گزینشی: [[تقوا]] گزینشی یعنی اینکه فرد برخی [[اعمال]] مانند [[نماز خواندن]] و [[زکات]] دادن را انجام می‌‌دهد، اما نسبت به بعضی از [[اعمال]] که باید در آن [[تقوا]] رعایت شود [[سستی]] کرده و رعایت نمی‌کند، در واقع فرد نسبت به تمام امور [[تقوا]] را رعایت نمی‌کند به این نوع [[تقوا]]، تقوای گزینشی می‌‌گویند<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]] و [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۱.</ref>.  
*به نظر ما، [[وحی]]، فرستادن [[پیامبران]]، و فروفرستادن [[کتاب‌های آسمانی]] بعد از [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و انزال [[قرآن کریم]]، عملی لغو و بیهوده است؛ چه آمدن [[پیامبری]] دیگر و آوردن کتابی دیگر پس از دوران [[پیامبری]] [[پیامبر اسلام]] و [[نزول]] [[قرآن کریم]]، تنها به دو [[دلیل]] می‌تواند فایده‌مند باشد:
#یا نقصان این [[پیامبر]] وکتاب او؛
#و یا فقدان این دو.
*این در حالی است که این هر دو علّت منتفی بوده در عالم واقع تحقّق نخواهد یافت؛ چه نه نقصانی در الفاظ و یا [[معانی قرآن]] [[کریم]] از ابتدا وجود داشته، و نه چنین نقصانی در روزگاران پسین پدید آمده است. خائنان به [[اسلام]] و [[دشمنان]] آن، هرگز نتوانسته‌اند الفاظ و یا معانیِ این [[کتاب آسمانی]] را تغییر دهند؛ و از این رو صورت کامل [[وحی الهی]] همیشه در دسترس [[مردمان]] حاضر خواهد بود.
*از سویی دیگر، یاد، نام و آموزه‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز هرگز به [[فراموشی]] سپرده نشده، و [[مردمان]] از ایشان روی‌گردان نشده‌اند؛
*از این رو، با توجّه به حضور صورت کامل [[قرآن کریم]] در [[جوامع بشری]]، و نیز استفاده اینان از [[تعالیم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، آیا می‌توان [[بعثت]] [[پیامبری]] دیگر و فروفرستادن کتابی دیگر را فایده‌مند دانست؟؛ و آیا می‌توان پنداشت که [[خداوند]] [[حکیم]]، دست به کاری لغو و بیهوده بَرَد و با فرستادن [[پیامبری]] دیگر، به کاری که هیچ منفعتی بر آن متصوّر نیست بپردازد؟.
*[[قرآن کریم]]، این مطلب را بارها به گونه‌های مختلف به اشاره گرفته است؛ نمونه را به دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۹۰.</ref>.
*از سویی دیگر، اگر [[وحی]] را نه به معنای [[وحی تشریعی]] و ارسال [[پیامبر]] دانسته، آن را به معنای دریافت حقایق عالم [[ملکوت]] و وجود ارتباط و اتّصال میان [[حضرت حق]] و بندگانش دانستیم، در آن صورت، این گونه ارتباط که [[آدمی]] را از حضیض عالم مادّه به بالاترین مدارج عالم [[ملکوت]] مرتبط می‌سازد، هرگز قطع نشده؛ همان‌گونه که هرگز قطع نخواهد شد. این مطلب، در [[آیات]] بسیاری به تأکید گرفته شده، و [[روایات]] بسیاری - که می‌توان آنها را از نظر [[علمی]] "[[مستفیض]] / فراوان" خواند - نیز بر وجود آن دلالت می‌نماید. این چند [[آیه]] در شمار این‌گونه [[آیات]] است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>« اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ}}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد! * ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم» سوره فصلت، آیه ۳۰-۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۹۱-۳۹۲.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[حدیثی]] نغز- که همین معنا از آن استفاده می‌شود- فرموده‌اند: "هرکس [[چهل]] روز برای [[خداوند متعال]] [[اخلاص]] ورزد، [[خداوند]] چشمه‌های [[حکمت]] را از [[قلب]] او به زبانش جاری می‌سازد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۴۹. </ref>.
*و [[امام صادق]]{{ع}} نیز می‌فرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[معراج]] برده شدند، سؤال نمودند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ [[حضرت حق]] فرمود:... [[بنده]] من با هیچ امری به من نزدیک نمی‌شود که نزد من [[دوست]] داشتنی‌تر از [[واجبات]] باشد؛ پس از آن، [[بنده]] با مستحبّات به من نزدیک می‌شود، تا آنگاه که من او را [[دوست]] خواهم داشت؛ در این حال من [[شنوایی]] او خواهم بود که بدان می‌شنود، و [[بینایی]] او که به آن می‌بیند، و گویایی او که به آن سخن می‌کند، و [[توانایی]] او که بدان انجام می‌دهد. این [[بنده]] اگر مرا بخواند اجابتش می‌کنم، و اگر درخواستی کند برآورده‌اش می‌سازم" <ref>{{متن حدیث| لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ{{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ: ... وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۹۲.</ref>.
*اهل [[کشف و شهود]] را نیز با خدایشان خلوت‌هایی است، که دست بیگانگان هرگز بدان نمی‌رسد؛ و حکایاتی است که گوش [[خواص]] نیز [[شایسته]] شنیدن آن نیست، تا در این میانه گوش عوام خود از چه منزلتی برخوردار باشد!. اینان هرگز نمی‌توانند این [[اسرار]] را جز برای اهل [[اسرار]] و آگاهان از آن بازگویند؛ اسراری که نشان دهنده چگونگی ارتباط آنان با [[آسمان]] است، و [[هدایت]] پذیریِ آنان از آن منبع [[فیض]] و [[عزّت]] را نشان می‌دهد.
*بر این اساس، [[آشکار]] می‌شود که [[تقواپیشگان]] می‌توانند با [[ملکوت]] اعلی ارتباط برقرار کنند، و با [[ملائکه]] [[مقرّب]] [[الهی]] به سخن نشینند، و آنچه را دیگران نمی‌بینند دریابند، و [[الهامات]] [[الهی]] را در [[جان]] خویش بیابند، و سرانجام به [[مقام]] لقاء [[الهی]] رسند. اینان هراندازه از تقوایی بیشتر برخوردار باشند، از ارتباطی شدیدتر و مستحکم‌تر با آن عالم برخوردار شده، به ادراکات ژرف‌تری دست می‌یابند.
*[[خداوند]] این [[سعادت]] بزرگ را نصیب ما و شما بفرماید، و همه را از این جام طهور سیراب نماید!؛ شاعر [[عربی]] سُرای، با توجّه به آنچه در [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱-۱۹۵.</ref>. به اشارت گرفته شده است، به [[زیبایی]] جرعه پیمایی اینان در نیمه شبان از شراب وصل [[الهی]] را نعمتی خوشایند دانسته، که می‌باید بر نوشندگانش [[غبطه]] خورد و بر کوتاه دستیِ خود افسوس: "صاحبان [[نعمت]] را نعمتشان گوارا [[باد]]! و نیز گوارا [[باد]] بر [[عاشق]] بیچاره رنجی که جرعه جرعه می‌آشامد!"<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۳۹۳.</ref>.


==منابع==
== مصادیق [[تقوا]] از نگاه [[قرآن]] و [[روایات]] ==
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
نکته ای که نباید از آن [[غفلت]] کرد این است که مفهوم [[تقوا]] در [[قلب]] [[متقین]] شکل می‌‌گیرد، در واقع ریش، [[تقوا]] امری [[قلبی]] است چنانکه در روایتی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمودند: «هر چیزی معدنی دارد و معدن [[تقوا]] [[قلوب]] عاقلان است»<ref>{{متن حدیث|لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مَعْدِنٌ وَ مَعْدِنُ التُّقَی قُلُوبُ الْعَاقِلِین}}؛ ‏ روضة الواعظین، ج۱، ص ۴. </ref>. در [[آیات قرآن]] هم می‌‌توان [[اثبات]] کرد، [[تقوا]] امری مربوط به [[قلب]] است چنانکه در آیۀ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند دل‌های کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو می‌دارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۳.</ref> این مطلب به چشم می‌‌خورد. همچنین [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[تقوا]] را امر [[روحی]] و [[قلبی]] می‌‌داند: «شما را به [[تقوای الهی]] سفارش می‌کنم... که [[تقوا]] داروی درد قلب‌ها، رفع کننده کوردلی و دل‌مردگی، زداینده [[فساد]] [[قلبی]]، پاک‌کننده زنگار [[روانی]]، برطرف سازنده تیرگی دیده‌ها، امنیت‌بخش اضطراب‌ها و فروغ تاریکی‌های شماست»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹ </ref>.
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۳''']]


==پانویس==
تحقق مفهوم [[تقوا]] در خارج در قالب مصادیقی شکل می‌‌گیرد مانند:
{{یادآوری پانویس}}
# پرهیز از [[ربا]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>.
{{پانویس2}}
# دوری از [[نجوا]] به قصد [[گناه]] و [[تجاوز]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref>.
# اجتناب از [[استهزا]]، [[عیب‌جویی]]، [[لقب]] [[زشت]] دادن، [[گمان]] بد، تجسّس، [[غیبت]] و بدگویی: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زنانى زنانِ [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقب هاى زشت مدهيد چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیر است. ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۱ ـ ۱۳</ref>.
# امر به [[نماز خواندن]]: {{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن، ما از تو روزی نمی‌خواهیم که خود، تو را روزی می‌دهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>. همچنین [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[نماز خواندن]] و [[تلاوت قرآن]] را مصداق دیگری از [[تقوا]] می‌‌داند، چنانکه یکی از اوصاف [[متقین]] را اینچنین بیان می‌‌کند: «شب هنگام به [[نماز]] می‌ایستند و [[آیات]] [[نورانی]] [[قرآن]] را با همه وجود [[تلاوت]] می‌کنند»<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۰۸. </ref>.
# [[لزوم]] [[وصیت]] کردن: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref>.
# یادآوری [[خدا]] در ایام خاص [[حج]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«و خداوند را در روزهایی چند یاد کنید و آنکه (برای کوچ کردن از منا) بشتابد (و اعمال را) دو روزه (انجام دهد) گناهی نکرده است و آنکه دیر کند (و سه روزه بجای آورد، نیز) گناهی بر او نیست (و این اختیار) برای کسی است که (از محرّمات احرام) پرهیز کرده باشد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهند آورد.» سوره بقره، آیه ۲۰۳.</ref>.


و موارد دیگری مانند: اتمام [[حج]] و [[عمره]]<ref>سوره بقره، آیه: ۱۹۶. </ref>؛ پاس داشتن [[حق]] در نوشتن دیون و ادای شهادات<ref>سوره بقره، آیه: ۲۸۲ - ۲۸۳. </ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸.</ref>
== عوامل ایجاد [[تقوا]] ==
برخی از عواملی که موجب ایجاد [[تقوا]] می‌‌شوند عبارت‌اند از:
# اولین عامل ایجاد [[تقوا]]، [[پرستش]] [[خداوند]] است چنانکه در آغاز [[سورۀ بقره]] پس از بیان حال [[متقین]]، [[کافران]] و [[منافقین]] [[مردم]] به [[عبادت]] [[خداوند]] [[دعوت]] شدند تا از صف کافرین و [[منافقین]] جدا شده و به صف [[متقین]] اضافه شوند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>.
# [[اطاعت]] از [[امر و نهی]] [[خداوند]]: در روایتی [[امام صادق]] {{ع}} برای به دست آوردن [[تقوا]] فرمودند: «[[تقوا]] آن است که همان جایی باشی که [[خداوند]] تو را به آن امر کرده و هرگز در جایی که از آن نهیت کرده است نباشی»<ref>{{متن حدیث|سُئِلَ الصَّادِقُ {{ع}} عَنْ تَفْسِیرِ التَّقْوَی فَقَالَ أَنْ لَا یَفْقِدَکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ حَیْثُ نَهَاک}}؛ بحارالأنوار، ج۷، ص۲۸۵. </ref>.
# صدق در گفتار، [[میانه‌روی]]، [[فروتنی]]، عمل نافع، [[یقین]] به [[بهشت و جهنم]]، بزرگ داشتن [[خداوند]]، عواملی است که می‌‌تواند موجب به وجود آمدن [[تقوا]] شود، چنانکه در روایتی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[متقین]] را با چنین اوصافی وصف کردند: «[[پرهیزگاران]] در [[دنیا]] دارای [[فضیلت‌ها]] هستند، گفتارشان از روی [[راستی]] است و پوشاکشان [[میانه‌روی]] و رفتارشان به [[فروتنی]] است. از آنچه که [[خداوند]] برایشان روانداشته چشم پوشیده‌اند و به عملی که آنان را سود رساند گوش فرا داشته‌اند، در [[سختی]] و گرفتاری چنانند که دیگران در آسایس و [[خوشی]] و اگر نبود [[اجل]] و مدّتی که [[خدا]] برای ایشان [[تعیین]] فرموده، از [[شوق]] [[ثواب]] و [[بیم]] [[عذاب]] چشم برهم زدنی [[جان]] در بدنشان قرار نمی‌گرفت. [[خداوند]] در نظر آنان بزرگ است و غیر او در دیدۀ آنها کوچک و [[یقین]] و باورشان به [[بهشت]] مانند [[یقین]] و [[باور]] کسی است که آن را دیده که [[اهل]] آن در آن به [[خوشی]] بسر می‌‌برند و ایمانشان به [[آتش]] همچون [[ایمان]] کسی است که آن را دیده که [[اهل]] آن در آن گرفتار عذابند»<ref>{{متن حدیث|فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ}}؛ نهج البلاغة، چاپ عبده، خطبه ۱۹۱ </ref>.
# [[روزه‌داری]]: روزه‌داری سبب تقویت اراده، [[مقاومت]] در برابر [[شهوات]] و فروکش کردن [[هواهای نفسانی]] و در نهایت، رسیدن به تقواست: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.</ref>
# مراعات و [[اجرای حدود الهی]]: از آنجا که [[خداوند]] امور دشواری چون [[قصاص]] را به انگیزۀ پرهیز از [[آتش]] با اجتناب از [[معاصی]] [[واجب]] ساخته است، می‌توان [[اجرای حدود الهی]] را از جمله عوامل [[تقوا]] دانست: {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>.
# پذیرش جدّی [[کتاب‌های آسمانی]] و یادآوری پیام‎های آنها می‌تواند عامل مهمی برای [[متقی]] شدن [[انسان‌ها]] باشد: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۶۳.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خداوند]] اصل [[نزول قرآن]] و وعیدهای آن را بر اساس [[متقی]] شدن [[انسان‌ها]] پایه گذاری کرده است<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸. </ref>.
== آثار [[تقوا]] ==
ثمرات [[تقوا]] در دو حوزۀ فردی و [[اجتماعی]] خلاصه می‌‌شود:
# اثرات [[تقوا]] در حوزه فردی:
## اثرات مادی [[تقوا]]: [[تقوا]] فقط امری ورای [[زندگی]] و در راستای پیشرفت‌های معنوی نیست، بلکه در مسیر عادی و مادی [[زندگی]] عنصر بسیار موثر برای کمک رسانی به [[متقین]] است، چنانکه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «[[بندگان خدا]]، بدانید که [[متقین]]، هم از نعمت‌های [[دنیا]] بهرمند می‌‌شوند و هم از پاداش‌های [[آخرت]]. بنابراین آنان با [[اهل]] [[دنیا]] در نعمت‌های دنیاشان شریکند، اما [[اهل]] [[دنیا]] در [[آخرت]] آنان سهمی ندارند. آنان در [[دنیا]] به [[بهترین]] وجه [[زندگی]] می‌‌کنند و از [[بهترین]] چیزی که بهترین‌ها از آن بهره‌مند می‌شوند، بهره مند خواهند شد»<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ، فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ وَ لَمْ [یُشَارِکْهُمْ أَهْلُ] یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ؛ سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ وَ أَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۷.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۰۵-۲۰۶. </ref> چنانکه در [[قرآن]] هم به این موضوع اشاره شده است، به این بیان که [[متقین]] سرانجام [[زمین]] را به [[ارث]] می‌‌برند: {{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. همان‌گونه که مالک [[بهشت]] هم خواهند شد: {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنانند که میراث برند همانان که بهشت را به میراث می‌برند؛ آنان در آن جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰ ـ ۱۱</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]] و [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۳۵۸. </ref>
## [[ایمان به غیب]]: [[تقوا]] سبب پیدا شدن [[ایمان به غیب]] برای [[متقین]] می‌‌شود: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب». نکته ای که در این صفت [[مقدس]] وجود دارد این است، [[ایمان به غیب]] با [[علم به غیب]] متفاوت است، در واقع [[ایمان به غیب]] مرحله ای بالاتر از [[علم به غیب]] است، به این بیان که [[ایمان به غیب]] یعنی [[تصدیق قلبی]] به [[امور معنوی]]، در حالی که [[علم به غیب]] فقط [[شناخت عقلی]] به این امور است، درواقع می‌‌توان گفت شخص [[متّقی]] کسی است که [[خداوند]] را به واسطۀ [[بصیرت]]، [[مشاهده]] می‌‌کند نه به واسطه بصرف به همین [[دلیل]] آنچه برای [[مردمان]] عادی غایب و پوشیده است، برای [[متقی]] در [[حکم]] [[شهود]] است؛ او می‌تواند [[حقیقت]] [[پیامبر]] و [[امامت]] را [[درک]] کند و هر چیزی که برای دیگران باید از طریق [[برهان]] و [[استدلال]] ثابت شود برای او مشهود و ظاهر است و به اقامۀ [[برهان]] نیازی ندارد، همچنین [[انسان]] [[متقی]] چنان به [[قیامت]] و تمامی مراحل آن از جمله [[قبر]] و [[برزخ]] و حساب و [[بهشت]] و جهنّم مأنوس است که گویی هر لحظ آن مراحل را [[مشاهده]] می‌‌کند<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]] و [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۳۶۲. </ref>.
## [[تقوا]] سبب تشخیص [[حق]] از [[باطل]] برای [[متقین]] خواهد شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>.
## [[تقوا]] عاملی موثر برای جلب [[دوستی]] [[پروردگار]] برای [[متقین]] می‌‌شود: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.</ref>، چنین جلب [[دوستی]] به معنای دریافت تمام [[نیکی]] و خیر توسط تقواست، چنانکه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در نامه‌ای که به وسیلۀ [[محمّد بن ابی بکر]] برای [[مردم مصر]] نوشتند، این عبارت را نیز آوردند: «[[تقوای الهی]] را پیشه کنید، چرا که تنها [[تقوا]] است که تمامی [[نیکی‌ها]] را به‌همراه دارد آنقدر به وسیلۀ [[تقوی]] خوبی‌های [[دنیا]] و [[آخرت]] به دست می‌‌آید که به وسیله چیز دیگری این مقدار خوبی به دست نمی‌آید. [[خداوند]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«و به پرهیزگاران می‌گویند: پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند نکویی را؛ برای آنان که در این جهان نیکی ورزیده‌اند (پاداش)، نیکی است و به یقین سرای واپسین بهتر است و سرای پرهیزگاران نیکوست!» سوره نحل، آیه ۳۰.</ref>.<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ {{ع}} إِلَی أَهْلِ مِصْرَ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ: عَلَیْکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا تَجْمَعُ الْخَیْرَ وَ لَا خَیْرَ غَیْرُهَا وَ یُدْرَکُ بِهَا مِنَ الْخَیْرِ مَا لَا یُدْرَکُ بِغَیْرِهَا مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَقِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیْرًا لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۰ ص ۶۶. </ref>
## [[تقوا]] موجب [[رهایی]] از تنگناها، خطاها و [[نجات]] از [[سختی‌ها]] و [[شبهات]] و آسان شدن [[کارها]] و [[مشکلات]] [[متقین]] می‌‌شود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>سوره طلاق، آیه ۲.</ref>. همچنین [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: «[[آگاه]] باشید که به وسیلۀ [[تقوا]] [[رگ]] خطاها قطع می‌‌شود»<ref>{{متن حدیث|قَالَ {{ع}}:... أَلَا وَ بِالتَّقْوَی تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَایَا}}؛ نهج البلاغه، چاپ عبده، خطبه ۱۵۵. </ref>.
## روزی غیرمنتظره: [[تقوا]] سبب روزی غیر منتظره می‌‌شود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ}}<ref>سوره طلاق، آیه ۲ ـ ۳.</ref>.
## عمل همراه با [[تقوا]] ناچیز نیست: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «هیچ عملی با [[تقوی]] اندک نیست و چگونه عملی با توجه به [[تقوا]] ناچیز و اندک باشد آنچه پذیرفته می‌شود اندک است»<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ {{صل}} یَقُولُ لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَی وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۷۵ </ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸. </ref>
## [[تقوا]] سبب [[نجات]] می‌‌شود: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «اگر درهای [[آسمان]] و [[زمین]] بر بنده‌ای بسته شود اما او [[تقوای الهی]] پیشه کند، [[خداوند]] حتماً برای او راه نجاتی را مقرّر می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰ </ref>.<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۰۵-۲۰۶. </ref>
# اثرات [[تقوا]] در حوزه [[اجتماعی]]:
## [[حفظ]] [[شعائر]]: [[تقوا]] سبب می‌‌شود [[متقین]] [[شعائر اسلامی]] را [[حفظ]] کنند: منظور از [[حفظ]] و [[احترام]] به [[شعائر اسلامی]] یعنی اهتمام و پرداختن به مسائلی مانند برپاداشتن [[نماز]]، [[حج]] و [[برتر]] از همه [[ولایت اهل‌بیت]] (علیهم [[اسلام]]).
## [[تقوا]] سبب خنثی شدن توطئه‌های [[دشمنان]] خواهد شد: {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}}<ref>«چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>.
## [[تقوا]] [[سبب نزول]] [[برکات الهی]] برای همۀ [[متقین]] خواهد شد: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.
## [[تقوا]] موجب [[نزول]] [[امداد الهی]] برای [[متقین]] خواهد شد: {{متن قرآن|بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند و خداوند آن را جز مژده‌ای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دل‌هاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶</ref>.
## [[تقوا]] سبب زدوده شدن [[کینه]] از دل‌های [[متقیان]] و ایجاد [[برادری]] میان آنان در [[آخرت]] و [[روز قیامت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ}}<ref>«اما پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌سارانند. در آن با تندرستی و ایمنی درآیید! و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند» سوره حجر، آیه ۴۵ ـ ۴۷</ref>؛ {{متن قرآن|الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ}}<ref>«در آن روز دوستان دشمن یکدیگرند مگر پرهیزگاران» سوره زخرف، آیه ۶۷.</ref>.
## [[تقوا]] عامل [[برتری]] [[متقین]] بر [[کافران]] در [[روز قیامت]] است: {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸. </ref>
== ویژگی‌های [[متقین]] ==
در [[آیات]] و [[روایات]] ویژگی‌هایی برای [[متقین]] بیان شده است مانند:
# [[ترس از خدا]]: [[ترس از خدا]] و [[نگرانی]] دربارۀ [[قیامت]] یکی از ویژگی‌های بارز [[متقین]] است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«و به راستی به موسی و هارون فرقان و روشنایی و یادکردی برای پرهیزگاران دادیم؛ آنان که از پروردگارشان در نهان می‌هراسند و از رستخیز می‌ترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۸ ـ ۴۹</ref>.
# [[ایمان]] به [[آخرت]]، [[ملائکه]]، [[پیامبران خدا]]، [[کتاب‌های آسمانی]] و... : {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى‏] و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ‏ماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن‏] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته ‏اند، و آنان همان پرهيزگارانند.» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>، {{متن قرآن|يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و به کارهای خیر می‌شتابند و آنان از شایستگانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۴.</ref>.
# [[حفظ]] [[آبرو]]: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «[[متقین]] در هنگام [[تنگ‌دستی]] و [[سختی]]، آبروی خود را [[حفظ]] می‌کنند و با [[حفظ]] [[شخصیت]] خویش با [[صبر]] و [[پایداری]] و [[تدبیر]] و [[قناعت]] بر [[مشکلات]] فائق می‌آیند»<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۰۷. </ref>.
# [[پاکی]]، [[احسان]]، فرونشاندن [[خشم]] و [[گذشت]] از [[لغزش‌ها]] از جمله ویژگی‌های [[متقین]] است: {{متن قرآن|جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ كَذَلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«بهشت‌هایی جاودان که در آن درمی‌آیند، از بن آنها جویبارها روان است، هر چه بخواهند در آن دارند، بدین‌گونه خداوند پرهیزگاران را پاداش می‌دهد. همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را می‌گیرند؛ (و به آنان) می‌گویند: داخل بهشت شوید به خاطر کارهایی که کرده اید» سوره نحل، آیه ۳۱ ـ ۳۲</ref>. همچنین [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: «[[متقین]] [[خشم]] خود را فرو می‌برند و [[اسیر]] [[غضب]] نمی‌شوند، زیرا نزد [[امام]] جرعه‌ای خوش‌تر از [[فروخوردن خشم]] نیست»<ref>"وَ تَجَرَّعِ الْغَیْظَ فَإِنِّی لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَی مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً"؛ نهج البلاغه، نامه ۶۹.</ref>. ایشان نسبت به [[عفو و گذشت]] [[متقین]] می‌‌فرماید: «[[عفو و گذشت]]، [[خصلت]] [[متقین]] است، زیرا همان‌گونه که آنان توقع دارند [[خداوند]] برخورد کریمانه ای با آنان داشته باشد، خودشان نیز به برخورد کریمانه با [[خلق]] [[خدا]] موظف هستند»<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۰۹. </ref>.
# [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ویژگی‌های دیگر [[متقین]] را اینچنین عنوان می‌‌کند: در [[فراگیری دانش]] حریص‌اند و [[دانش]] را با [[حلم]] و [[بردباری]] آمیخته‌اند، در [[زندگی]] و [[امور اقتصادی]] و [[مالی]] [[مراقبت]] ویژه دارند و از [[اسراف]] و [[تبذیر]]، [[پرهیز]] دارند، هنگام تلاش برای [[زندگی]] و تنظیم [[معیشت]] از [[عبادت]] و [[راز و نیاز]] با [[خدا]] نمی‌کاهند، همواره درصدد تحصیل [[مال]] از راه حلال‌اند، در مسیر [[زندگی]]، از بزرگ‌ترین خطر [[مالی]] و [[اقتصادی]] و [[اخلاقی]] که همان طمع‌ورزی است به‌شدت [[پرهیز]] می‌کنند، در [[پوشش]] و لباسشان اصل [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] را رعایت می‌کنند.
# [[زکات]] دادن و [[انفاق مال]] در [[راه خدا]]: {{متن قرآن|وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.</ref>، [[متقیان]] از روزی‌های مادی ([[ثروت]]، [[غذا]] و...) و معنوی خود ([[جاه و مقام]] و [[دانش]] و...) در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌کنند.
# [[آمرزش خواهی]] از [[خدا]] و عدم [[اصرار]] بر [[گناهان]]: [[متقین]] به خاطر گناهانشان بسیار [[استغفار]] می‌‌کنند و اصراری بر [[گناهان]] ندارند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟ - و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.</ref> [[متقین]] هرگاه، [[فکر]] [[گناه]] به ذهنشان خطور کنند [[خدا]] و [[ثواب]] و [[عقاب]] او را به یاد می‌آورند و آنگاه آن [[گناه]] را ترک می‌کنند: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ}}<ref>«بی‌گمان پرهیزگاران چون دمدمه‌ای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد می‌کنند و ناگاه دیده‌ور می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.</ref>.
# [[وفای به عهد]] و [[صبر]] در [[سختی‌ها]] و [[جنگ]]: {{متن قرآن|وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته‏ اند، و آنان همان پرهيزگارانند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>.
# [[نیکی]] به [[پدر]] [[مادر]] و رعایت حال [[همسایگان]] [[فقیر]]: در روایتی [[جابر]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند که [[امام]] به او فرمودند: «ای [[جابر]]! آیا آنان که نام [[شیعه]] را بر خود بسته‌اند، تنها به این اکتفا می‌کنند که خود را [[دوستدار]] ما بدانند! به [[خدا]] قسم [[شیعه]] ما کسی نیست مگر آنکه [[تقوای الهی]] داشته باشد و او را [[اطاعت]] نماید. ای [[جابر]]! [[شیعیان]] ما شناخته نمی‌شوند مگر به [[تواضع]] و [[خشوع]] و [[امانت‌داری]] و بسیاری [[یاد خدا]] و [[روزه]] و [[نماز]] و [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]] و رعایت حال [[همسایگان]] [[فقیر]] و [[مسکین]] و بدهکار و [[یتیمان]] و [[راستگویی]] و [[قرآن]] خوانی و یاد نکردن [[مردم]] مگر به [[نیکی]] و [[شایستگی]]. اینان در میان [[خاندان]] و [[قبایل]] خود امینان دارائی آنانند»<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ قَالَ لِی یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ...}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۷۴. </ref>.
* در مجموع می‌‌توان گفت [[متقین]] [[مطیع]] کامل [[اوامر الهی]] هستند، چنانکه [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: «در [[شناخت]] [[شیعیان]] ما این سوی و آن سوی نشوید، به [[خدا]] قسم شیعۀ ما کسی نیست جز آن کس که [[خداوند]] را کامل [[اطاعت]] نماید»<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: لَا تَذْهَبْ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۷۳ </ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا (مقاله)|تقوا]] [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸. </ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']] و [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|'''ج۳''']]
# [[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا - خراسانی (مقاله)|'''تقوا''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۸]]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:تقوا]]
[[رده:تقوا]]
۱۱۸٬۱۹۶

ویرایش