بحث:عصمت در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۶۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۰: خط ۶۰:
در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، [[حضرت مریم]]<ref>{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵.</ref>، [[ادریس]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و یوسف<ref>{{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است.
در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، [[حضرت مریم]]<ref>{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵.</ref>، [[ادریس]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و یوسف<ref>{{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است.
نظیر ادعایی که در مورد کلمه [[امین]] و [[صدیق]] شده است، می‌تواند در مورد کلمه «[[شهید]]» به معنای [[گواه]] بر [[اعمال]] [[بندگان]] یا کلمه «[[حجّت]]» نیز صورت بگیرد. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از [[مراتب عصمت]] یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و [[عالمان ربانی]] تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref>.
نظیر ادعایی که در مورد کلمه [[امین]] و [[صدیق]] شده است، می‌تواند در مورد کلمه «[[شهید]]» به معنای [[گواه]] بر [[اعمال]] [[بندگان]] یا کلمه «[[حجّت]]» نیز صورت بگیرد. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از [[مراتب عصمت]] یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و [[عالمان ربانی]] تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref>.
== واژگان مشابه ==
واژه‌های دیگری نیز هستند که گاه اشتباها به جای [[عصمت]] به کار برده می‌شوند. با این حال ترادف این واژه‌ها با [[عصمت]] بسیار بعید به نظر می‌رسد.
=== [[عدالت]] ===
برخی از [[متکلمین]] در راستای بیان نقش علت قابلی به عنوان جزء العله تحقق [[عصمت]] در [[معصوم]]، تفاوت عصمت و [[عدالت]] را مطرح کرده و گفته‌اند: «عصمت علت تامه انجام [[طاعات]] و [[ترک معاصی]] است؛ اما عدالت مقتضی برای آن است. ایشان عصمت را حاصل دو عنصر همزمان می‌دانند.
الف: [[لطف الهی]] به عنوان علت فاعلی
ب: [[تهذیب نفس]] به عنوان علت قابلی
از این رو در بیان تفاوت عصمت و عدالت چنین گفته‌اند: عصمت بیشتر به لطف الهی یعنی علت فاعلی وابسته است و عدالت تکیه بیشتری بر [[ریاضت]] دادن نفس یعنی علت قابلی دارد.<ref>[[شیخ طوسی]]، تلخیص [[الشافی]]، ج۱، ص۶۲.</ref>.
با این توضیح، از منظر ایشان وجه اشتراک عصمت و عدالت در این است که هر دو [[قوه]] و [[ملکه]] هستند و هر دو موجب [[سلب اختیار]] و [[آزادی]] و [[قدرت]] بر [[گناه]] نمی‌شوند. بر اساس این دیدگاه، عصمت مراتب بالا و اتم [[ملکه عدالت]] است و تنها تفاوتی که با آن دارد در این است که در اثر تقویت و زمینه‌سازی بسیار مناسب این ملکه به ضمیمه ملکه [[تقوا]]، [[آمادگی]] برای پذیرش [[موهبت]] عصمت از سوی [[خداوند متعال]] می‌شود. <ref>مینایی بهروز، [[اندیشه]] [[کلامی]] عصمت، ص۱۵۸.</ref>.
=== [[ذکاء]] و فطانت ===
در دیدگاه [[امامیه]] ذکی بودن و سرعت در [[فهم]] و عدم [[غباوت]] یکی از شرایط [[پیامبر]] و [[امام]] است. [[خواجه طوسی]] پس از آنکه [[عصمت]] را یکی از شرایط [[انبیا]] بر می‌شمارد، شروز دیگری را نیز برای پیامبر ذکر کرده و می‌نویسد: «لازم است پیامبر دارای کمال هقل، [[ذکاء]]، خوش فهمی و سرعت در فهم و [[قدرت]] بر [[تصمیم‌گیری]] باشد. همه اینها برای این است که پیامبر در امر [[ارشاد]] و [[تبلیغ]] به [[تحیر]] نیفتد و دودل نباشد و توان تصمیم‌گیری و اتخاذ موضع صحیح و پیشبرد [[اهداف الهی]] خود را داشته باشد و بتواند با [[درایت]] و [[توانمندی]]، [[رأی]] صائب را در هر زمینه‌ای اتخاذ کند. <ref>[[علامه حلی]]، [[کشف]] المراد، ص349.</ref>.
از این [[کلام]] خواجه برداشت می‌شود که ذکاء و [[فطانت]] دو ویژگی [[ذهنی]] و درونی در پیامبر هستند که از شروط عقلایی پیامبر شدن بوده و با عصمت تفاوت دارند. با این حال خواجه به دنبال این چند صفت، صفت عدم [[سهو]] را نیز افزوده است؛ حال آنکه عدم سهو یکی از [[مراتب عصمت]] از [[خطا]] است. پس اگر هم فطانت و ذکاء به این قرینه بخشی از عصمت باشند، همانند [[عدالت]] و [[تقوا]] به عنوان زمینه‌های دریافت [[موهبت]] عصمت محسوب می‌شوند. با این تفاوت که برخی از این زمینه‌ها اختیاری هستند مثل عدالت و تقوا و برخی دیگر غیر اختیاری‌اند مانند ذکاء و فطانت.<ref>مینایی، بهروز، [[اندیشه]] [[کلامی]] عصمت، ص159 و 160.</ref>.
=== [[حجیت]] ===
ویژگی دیگری که گاه مترادف با [[عصمت]] یا مصادیق [[معصوم]] تلقی می‌شود و نویسندگان معاصر به دلیل خلط مفاهیم، واژه عصمت و معصوم را در دایره‌ای وسیع‌تر از محدوده اصلی آن به کار می‌گیرند، مفهوم [[حجیت]] است. معصوم از جهت اینکه معصوم است کلامش [[مطابق با واقع]] است و [[افعال]] و سکنات او می‌تواند منشأ [[علم]] به واقع و صدور و [[استنباط احکام]] [[الهی]] قرار گیرد و همان طور که در [[فقه]] [[امامیه]] و [[اصول فقه]] آمده است،[[ سنت]] به معنای عام آن یعنی [[سخن معصوم]] و فعل و تقریر او، می‌تواند مدرکی برای [[اثبات]] [[حکم الهی]] قرار گیرد. [[امر و نهی]] او همچون [[اوامر و نواهی]] [[خداوند]]، [[واجب الاطاعه]] و منجّز و معذر است.
گر چه لفظ [[حجت]] بر خود معصوم اعم از [[نبی]] و [[وصی]] او نیز به [[تنهایی]] اطلاق می‌شود و [[انبیا]] و [[اوصیا]] [[حجت الهی]] در [[زمین]] هستند و به [[عقیده امامیه]] هیچ گاه زمین از حجت خالی نمی‌گردد، با این حال آن بحث [[اعتقادی]] در مورد حجت در اینجا مقصود و مراد ما نیست بلکه همان بحث اصولی حجیت و معذریت بر انجام یا ترک فعلی طبق سخن یا فعل و [[تقریر معصوم]] یا حجت مراد ماست.
این شیوه نگرش به عصمت ناشی از آن است که عصمت را در مفهوم یا مصداق یا حجیت و مبنای [[استدلال]] قراردادن سخن با فعل کسی مساوق پنداشته‌اند؛ حال آنکه عصمت اصطلاحی با این برداشت سازگاری ندارد.
=== جمع‌بندی ===
بعضی از واژه‌های [[قرآنی]] مانند [[مطهّر]] و [[مخلَص]] می‌توانند دقیقا معادل همان واژه معصوم باشند. بعضی دیگر از واژه‌های ترکیبی مانند موفَق، مسدَد و مویَد به [[روح القدس]] نیز چنین است. [[صدیق]]، [[امین]]، مبلغ [[رسالات]] الهی یا واژه‌های [[مجتبی]]، [[مصطفی]] و مختار ([[برگزیده]]) با دلالت التزامی بیانگر [[عصمت معصوم]] هستند. واژه [[روایی]] منزَه نیز همانند مخلَص و مطهَر است. از واژه‌های مشابه می‌توان [[عدالت]] را به عنوان پیش‌زمینه اختیاری دریافت و [[موهبت]] [[عصمت]] و [[ذکاء]] و [[فطانت]] را به عنوان پیش زمینه غیراختیاری آن در نظر گرفت. واژه [[حجیت]] نیز کاربرد عامی دارد و اگر درباره سخن یا [[فعل معصوم]] از این واژه استفاده می‌شود با چند مقدمه و واسطه می‌توان به صورت [[برهان]] انّی [[عصمت معصوم]] را از آن برداشت کرد. مینایی، بهروز، [[اندیشه]] [[کلامی]] عصمت، ص161-165.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۱٬۱۶۶

ویرایش