موانع بهرهمندی از ولایت الهی در قرآن (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۲
، ۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = موانع بهرهمندی از ولایت الهی | عنوان مدخل = موانع بهرهمندی از ولایت الهی | مداخل مرتبط = موانع بهرهمندی از ولایت الهی در قرآن | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == از جمله موانع بهرهمندی از ولایت الهی موارد ذیل هستند: === ...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
[[انسان]] برای [[رستگاری]] و [[هدایت]] تحت [[ولایت الهی]]، نیاز به [[راهنمایی]] [[اولیای الهی]] دارد. همچنین برخی [[افعال]] و [[اعمال]] '''مانعی برای بهرهمندی از ولایت الهی''' است؛ [[عصیان]]، [[شرک]]، عقوق والدین، [[رباخواری]]، [[زنا]]، شرب خمر، [[استهزا]]، غرور، اصرار بر گناه و غیره از مهمترین این عوامل هستند. | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
از جمله موانع بهرهمندی از ولایت الهی موارد ذیل هستند: | از جمله موانع بهرهمندی از ولایت الهی موارد ذیل هستند: | ||
=== [[عصیان]] === | === نخست: [[عصیان]] === | ||
[[عصیان]]، یکی از اساسیترین موانع تحقق ولایتمداری ولی [[حق]] است و دیگر موانع از مصادیق آن محسوب میشوند. [[عصیان]]، به معنای [[تبعیت]] نکردن است و [[مخالفت]] و ترک عمل بر طبق [[سیره]] و دستورهای [[خلیفه]] [[خدای سبحان]]، از موارد بارز آن هستند. [[عصیان]] موجب [[بیزاری]] ولی [[حق]] از [[عمل]] [[عاصیان]] میشود: {{متن قرآن|فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۶.</ref>؛ و سبب [[گمراهی]] آشکار میگردد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>؛ و باعث بُعد از [[قرب الهی]] و گرفتار شدن در قهر و [[عذاب الهی]] خواهد شد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref>.<ref>عصیان علاوه بر مانع بودن برای بهرهمندی، موجب آثار مخرب دیگری نیز میشود، چون که: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}} («هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸)؛ "وقتی انسان در گرو کارهای بدش شد، دست و بالش باز نیست تا درست کوشش کند، چون فکرش آزاد نیست تا بتواند صحیح بیندیشد، چشمش باز نیست تا بتواند درست همه جا را ببیند و عبرت بگیرد و به راه راست متوجه شود و آن را در زندگی انتخاب کند، این که در بعضی از موارد، بسیاری از ادله عقلی و نقلی اقامه میشود، اما عدهای با داشتن بسیاری از چراغها، راه را نمیبینند و بیراهه میروند، برای آن است که در گرو رفتارهای ناپسند سابق خود بوده و در بند هستند، چون در بند هستند، قدرت تفکر و تعقل را ندارند"؛ تفسیر موضوعی، ج۶، ص۴۲۲.</ref> | [[عصیان]]، یکی از اساسیترین موانع تحقق ولایتمداری ولی [[حق]] است و دیگر موانع از مصادیق آن محسوب میشوند. [[عصیان]]، به معنای [[تبعیت]] نکردن است و [[مخالفت]] و ترک عمل بر طبق [[سیره]] و دستورهای [[خلیفه]] [[خدای سبحان]]، از موارد بارز آن هستند. [[عصیان]] موجب [[بیزاری]] ولی [[حق]] از [[عمل]] [[عاصیان]] میشود: {{متن قرآن|فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۶.</ref>؛ و سبب [[گمراهی]] آشکار میگردد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>؛ و باعث بُعد از [[قرب الهی]] و گرفتار شدن در قهر و [[عذاب الهی]] خواهد شد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref>.<ref>عصیان علاوه بر مانع بودن برای بهرهمندی، موجب آثار مخرب دیگری نیز میشود، چون که: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}} («هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸)؛ "وقتی انسان در گرو کارهای بدش شد، دست و بالش باز نیست تا درست کوشش کند، چون فکرش آزاد نیست تا بتواند صحیح بیندیشد، چشمش باز نیست تا بتواند درست همه جا را ببیند و عبرت بگیرد و به راه راست متوجه شود و آن را در زندگی انتخاب کند، این که در بعضی از موارد، بسیاری از ادله عقلی و نقلی اقامه میشود، اما عدهای با داشتن بسیاری از چراغها، راه را نمیبینند و بیراهه میروند، برای آن است که در گرو رفتارهای ناپسند سابق خود بوده و در بند هستند، چون در بند هستند، قدرت تفکر و تعقل را ندارند"؛ تفسیر موضوعی، ج۶، ص۴۲۲.</ref> | ||
بنابراین، افرادی که ادعای [[پیروی]] و از [[ولایت]] حَقّه را مینمایند، اما در عمل بر خلاف آن ادعا باشند، به نحوی مصداق این [[آیه شریفه]] هستند: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ}}<ref>«و میگویند: فرمان میبریم اما چون از نزد تو بیرون میروند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو میگویی میاندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته میدارد؛ پس، از آنان دوری گزین» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref>. | بنابراین، افرادی که ادعای [[پیروی]] و از [[ولایت]] حَقّه را مینمایند، اما در عمل بر خلاف آن ادعا باشند، به نحوی مصداق این [[آیه شریفه]] هستند: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ}}<ref>«و میگویند: فرمان میبریم اما چون از نزد تو بیرون میروند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو میگویی میاندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته میدارد؛ پس، از آنان دوری گزین» سوره نساء، آیه ۸۱.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۹: | ||
انجام [[محرّمات]] و ترک واجبات<ref>البته در صورتی که با آگاهی و عمدی و همراه با اصرار باشد.</ref> از موارد [[عصیان]] هستند که موجب ناخرسندی [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref>. | انجام [[محرّمات]] و ترک واجبات<ref>البته در صورتی که با آگاهی و عمدی و همراه با اصرار باشد.</ref> از موارد [[عصیان]] هستند که موجب ناخرسندی [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref>. | ||
=== انجام [[گناهان بزرگ]] === | === دوم: انجام [[گناهان بزرگ]] === | ||
{{متن قرآن|إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا}}<ref>«اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.</ref>. [[گناه]] با توجه به [[آیه شریفه]]، به دو نوع تقسیم شده است: بزرگ و کوچک؛ در تعریف [[گناهان بزرگ]] و کوچک [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>دو نظریه در این باره در منابع فقهی ارائه شده: الف. المعاصی کلّها کبیره یا کلّ معصیة کبیرة، و صغیره و کبیره بودن آنها امری نسبی است، مثلاً زدن نسبت به کشتن صغیره است... و این نظریه، استناد به قدما شده است؛ ب. وجود دو نوع گناه کبیره و صغیره و اینکه آن دو امری نسبی نیستند و عدهای از متاخرین فقها قائل به آن هستند؛ جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۰۷ و مستمسک العروة، ج۷، ص۳۳۳.</ref>. از ظاهر عبارات برخی [[مفسران]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ صاحب المیزان در این باره مینویسد: “و اما مسأله گناهان کبیره و صغیره همانطور که توجه فرمودید گفتیم از ظاهر آیه مورد بحث بر میآید که گناهان در مقایسه با یکدیگر صغیره و کبیره میشوند، مثلاً قتل نفس محترمه از در ستمگری، گناه است، و نظر کردن به زن نامحرم نیز گناه است ولی اولی نسبت به دومی کبیره است، و نیز میخوردن و مست شدن از در طغیان و بیاعتنایی به نهی خدای تعالی و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روی هوای نفس نیز گناه خواهد بود، لکن دومی نسبت به اولی کوچکتر است، و اما اینکه از کجا بفهمیم فلان گناه کبیره است یا صغیره، پاسخش را در اول بحث دادیم که از راه شدت نهی وارد از آن، و یا از اینکه مرتکبش تهدید به عذاب آتش شده، و یا امثال آن فهمیده میشود، حال چه اینکه آن نهی در کتاب خدا آمده باشد، و چه این که در سنّت وارد شده باشد، چون هیچ دلیلی نداریم بر این که گناه کبیره تنها آن گناهانی است که در قرآن از آن نهی شدید، یا تهدید به عذاب آتش شده باشد”؛ المیزان، ج۴، ص۳۳۲.</ref> استفاده میشود که آنان قائل به بزرگ بودن همه [[گناهان]] بوده و کبیره و صغیره بودن را نسبی دانستهاند، ولی ظاهر [[آیه شریفه]] حاکی از وجود دو نوع [[گناه]] بزرگ و کوچک است. همینطور در اینکه [[گناهان بزرگ]] چیست و تعداد آن، چه عددی و مصادیق آن کدامند؟ عدهای در تعریف [[گناهان بزرگ]] گفتهاند: [[گناه]] بزرگ، گناهی است که در [[قرآن مجید]] درباره مرتکبین، [[وعده]] [[عذاب]] داده شده است؛ ولی این تعریف، قابل مناقشه است و جامع نیست؛ چون برخی [[گناهان بزرگ]] هستند که درباره آن [[وعده]] [[عذاب]] نیست. عدهای دیگر گفتهاند: بر مرتکبین آنها، حدّی تعیین شده باشد؛ این نیز قابل مناقشه است، چون بعضی [[گناهان بزرگ]] هستند که حدّی بر عامل آن، تعیین نشده است، مانند [[ریا]]. | {{متن قرآن|إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا}}<ref>«اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.</ref>. [[گناه]] با توجه به [[آیه شریفه]]، به دو نوع تقسیم شده است: بزرگ و کوچک؛ در تعریف [[گناهان بزرگ]] و کوچک [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>دو نظریه در این باره در منابع فقهی ارائه شده: الف. المعاصی کلّها کبیره یا کلّ معصیة کبیرة، و صغیره و کبیره بودن آنها امری نسبی است، مثلاً زدن نسبت به کشتن صغیره است... و این نظریه، استناد به قدما شده است؛ ب. وجود دو نوع گناه کبیره و صغیره و اینکه آن دو امری نسبی نیستند و عدهای از متاخرین فقها قائل به آن هستند؛ جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۰۷ و مستمسک العروة، ج۷، ص۳۳۳.</ref>. از ظاهر عبارات برخی [[مفسران]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ صاحب المیزان در این باره مینویسد: “و اما مسأله گناهان کبیره و صغیره همانطور که توجه فرمودید گفتیم از ظاهر آیه مورد بحث بر میآید که گناهان در مقایسه با یکدیگر صغیره و کبیره میشوند، مثلاً قتل نفس محترمه از در ستمگری، گناه است، و نظر کردن به زن نامحرم نیز گناه است ولی اولی نسبت به دومی کبیره است، و نیز میخوردن و مست شدن از در طغیان و بیاعتنایی به نهی خدای تعالی و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روی هوای نفس نیز گناه خواهد بود، لکن دومی نسبت به اولی کوچکتر است، و اما اینکه از کجا بفهمیم فلان گناه کبیره است یا صغیره، پاسخش را در اول بحث دادیم که از راه شدت نهی وارد از آن، و یا از اینکه مرتکبش تهدید به عذاب آتش شده، و یا امثال آن فهمیده میشود، حال چه اینکه آن نهی در کتاب خدا آمده باشد، و چه این که در سنّت وارد شده باشد، چون هیچ دلیلی نداریم بر این که گناه کبیره تنها آن گناهانی است که در قرآن از آن نهی شدید، یا تهدید به عذاب آتش شده باشد”؛ المیزان، ج۴، ص۳۳۲.</ref> استفاده میشود که آنان قائل به بزرگ بودن همه [[گناهان]] بوده و کبیره و صغیره بودن را نسبی دانستهاند، ولی ظاهر [[آیه شریفه]] حاکی از وجود دو نوع [[گناه]] بزرگ و کوچک است. همینطور در اینکه [[گناهان بزرگ]] چیست و تعداد آن، چه عددی و مصادیق آن کدامند؟ عدهای در تعریف [[گناهان بزرگ]] گفتهاند: [[گناه]] بزرگ، گناهی است که در [[قرآن مجید]] درباره مرتکبین، [[وعده]] [[عذاب]] داده شده است؛ ولی این تعریف، قابل مناقشه است و جامع نیست؛ چون برخی [[گناهان بزرگ]] هستند که درباره آن [[وعده]] [[عذاب]] نیست. عدهای دیگر گفتهاند: بر مرتکبین آنها، حدّی تعیین شده باشد؛ این نیز قابل مناقشه است، چون بعضی [[گناهان بزرگ]] هستند که حدّی بر عامل آن، تعیین نشده است، مانند [[ریا]]. | ||
بنابراین، [[گناهان بزرگ]]، گناهانی هستند که در [[شرع]] [[مقدس]] از آنها [[نهی]] شدید شده است، بعضی از آنها، دارای حد بوده و بعضی دیگر حدّی برای عامل آنها تعیین نشده بلکه [[وعده]] [[عذاب]] بر عامل آنها داده شده است. پس معیار [[شناخت]] آنها، [[وعده]] [[عذاب]] یا تعیین حد بر عامل آنها و در غیر این دو صورت، [[نهی]] شدید از آنهاست<ref>از ظاهر محّرمات مذکور در رسالههای مراجع عظام، استفاده میشود که آنچه به عنوان حرام مطرح شده، از گناهان بزرگ هستند؛ البته گناهان کوچک نیز جزو محرمات هستند و اصرار بر آنها، آنها را تبدیل به گناه بزرگ میکند.</ref>. بعضی، آنها را حدود هفتاد دانستهاند و بعضی دیگر هفتصد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۳؛ غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۲، ص۴۰۵.</ref> و بیشتر از آن، با توجه به [[کثرت]] آنها، در این کتاب فقط با استناد به روایتی، به بعضی از آنها اشاره میشود و بقیه موارد، مشمول عنوان عِصیان<ref>یا از جهتی مشمول تقوا که برای تحقق آن، پرهیز از آنها بر هر فرد ولایتمدار ولی حق، لازم است.</ref> و از مصادیق آن هستند. | بنابراین، [[گناهان بزرگ]]، گناهانی هستند که در [[شرع]] [[مقدس]] از آنها [[نهی]] شدید شده است، بعضی از آنها، دارای حد بوده و بعضی دیگر حدّی برای عامل آنها تعیین نشده بلکه [[وعده]] [[عذاب]] بر عامل آنها داده شده است. پس معیار [[شناخت]] آنها، [[وعده]] [[عذاب]] یا تعیین حد بر عامل آنها و در غیر این دو صورت، [[نهی]] شدید از آنهاست<ref>از ظاهر محّرمات مذکور در رسالههای مراجع عظام، استفاده میشود که آنچه به عنوان حرام مطرح شده، از گناهان بزرگ هستند؛ البته گناهان کوچک نیز جزو محرمات هستند و اصرار بر آنها، آنها را تبدیل به گناه بزرگ میکند.</ref>. بعضی، آنها را حدود هفتاد دانستهاند و بعضی دیگر هفتصد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۳؛ غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۲، ص۴۰۵.</ref> و بیشتر از آن، با توجه به [[کثرت]] آنها، در این کتاب فقط با استناد به روایتی، به بعضی از آنها اشاره میشود و بقیه موارد، مشمول عنوان عِصیان<ref>یا از جهتی مشمول تقوا که برای تحقق آن، پرهیز از آنها بر هر فرد ولایتمدار ولی حق، لازم است.</ref> و از مصادیق آن هستند. | ||
در [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده که: آن حضرت در درخواست [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] و تعیین [[گناهان بزرگ]]، مواردی را طبق [[آیات]] دیگر بیان میفرمایند: {{متن حدیث|عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ الله الْحَسَنِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ {{ع}} يَقُولُ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ عَلَی أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ثُمَّ أَمْسَكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله {{ع}} مَا أَسْكَتَكَ قَالَ أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْكَبَائِرَ مِنْ كِتَابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ نَعَمْ يَا عَمْرُو أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الْإِشْرَاكُ بِالله يَقُولُ الله وَ مَنْ يُشْرِكْ بِالله فَقَدْ حَرَّمَ الله عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ بَعْدَهُ الْإِيَاسُ مِنْ رَوْحِ الله لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ الله إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ ثُمَّ الْأَمْنُ لِمَكْرِ الله- لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ الله إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ مِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ الله سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِيًّا وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ الله إِلَّا بِالْحَقِّ* لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها إِلَی آخِرِ الْآيَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ وَ أَكْلُ الرِّبَا لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ وَ السِّحْرُ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ الزِّنَا لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً وَ الْيَمِينُ الْغَمُوسُ الْفَاجِرَةُ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ الله وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ الْغُلُولُ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَتُكْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ وَ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ نَهَی عَنْهَا كَمَا نَهَی عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ تَرْكُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ الله لِأَنَّ رَسُولَ الله {{صل}} قَالَ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ الله وَ ذِمَّةِ رَسُولِ الله {{صل}} وَ نَقْضُ الْعَهْدِ وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ قَالَ فَخَرَجَ عَمْرٌو وَ لَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُكَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَلَكَ مَنْ قَالَ بِرَأْيِهِ وَ نَازَعَكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۲۸۶، ح۲۴، باب الکبائر؛ من لایحضرهالفقیه، ج۳، ص۵۶۳، باب معرفة الکبائر، ح۴۹۳۲؛ عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۸۶، باب ۲۸، ح۳۳؛ المناقب، ج۴، ص۲۵۱؛ علل الشرایع، ج۲، ص۳۹۲، باب ۱۲۱، ح۱؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۷۷ و بحارالانوار، ج۷۶، ص۶، باب ۶۸، ح۷.</ref>.<ref>در سند حدیث، احمد بن محمد بن خالد، است که معروف به خالد البرقی است، و بنابر آثار رجالی، امثال رجال النجاشی، ص۷۷؛ مینویسد: {{عربی|كوفي و كان ثقة في نفسه يروي عن الضعفاء}}؛ در حالی که در این مورد از عبدالعظیم حسنی نقل میکند؛ در رجال طوسی، او را از اصحاب امام موسی کاظم {{ع}} میداند؛ رجال الطوسی، ص۳۳۱، ش۴۹۳۸-۱۷؛ یا در فهرست الطوسی، ص۵۲، مینویسد: {{عربی|اصله كوفي كان ثقة في نفسه غير انه اكثر الرواية عن الضعفاء}}؛ یا در رجال ابنالغضائری، ج۱، ص۴۰، مینویسد: {{عربی|يكني أبا جعفر. طعن القميون عليه و ليس الطعن فيه. إنما الطعن في من يروي عنه فإنه كان لا يبالي عمن يأخذ على طريقة أهل الأخبار. و كان أحمد بن محمد بن عيسى أبعده عن قم ثم أعاده إليها و اعتذر إليه}}؛ یا در رجالابنداود، ص۴۱، ش۱۱۹، مینویسد: {{عربی|أصله كوفي... و كان ثقة في نفسه يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل صنف كثيرا. أقول: و ذكرته في الضعفاء لطعن (غض) فيه و يقوي (عندي) ثقته مشي أحمد بن محمد بن عيسى في جنازته حافيا حاسرا تنصلا مما قذفه به}}؛ یا در الخلاصة، ص۱۵، ش۷، مینویسد: {{عربی|أصله كوفي ثقة غير أنه أكثر الرواية عن الضعفاء و اعتمد المراسيل}}.</ref> | در [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده که: آن حضرت در درخواست [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] و تعیین [[گناهان بزرگ]]، مواردی را طبق [[آیات]] دیگر بیان میفرمایند: {{متن حدیث|عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ الله الْحَسَنِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ {{ع}} يَقُولُ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ عَلَی أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ثُمَّ أَمْسَكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله {{ع}} مَا أَسْكَتَكَ قَالَ أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْكَبَائِرَ مِنْ كِتَابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ نَعَمْ يَا عَمْرُو أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الْإِشْرَاكُ بِالله يَقُولُ الله وَ مَنْ يُشْرِكْ بِالله فَقَدْ حَرَّمَ الله عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ بَعْدَهُ الْإِيَاسُ مِنْ رَوْحِ الله لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ الله إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ ثُمَّ الْأَمْنُ لِمَكْرِ الله- لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ الله إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ مِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ الله سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِيًّا وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ الله إِلَّا بِالْحَقِّ* لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها إِلَی آخِرِ الْآيَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ وَ أَكْلُ الرِّبَا لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ وَ السِّحْرُ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ الزِّنَا لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً وَ الْيَمِينُ الْغَمُوسُ الْفَاجِرَةُ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ الله وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ الْغُلُولُ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَةِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَتُكْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ وَ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ نَهَی عَنْهَا كَمَا نَهَی عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ تَرْكُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ الله لِأَنَّ رَسُولَ الله {{صل}} قَالَ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ الله وَ ذِمَّةِ رَسُولِ الله {{صل}} وَ نَقْضُ الْعَهْدِ وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ قَالَ فَخَرَجَ عَمْرٌو وَ لَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُكَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ هَلَكَ مَنْ قَالَ بِرَأْيِهِ وَ نَازَعَكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۲۸۶، ح۲۴، باب الکبائر؛ من لایحضرهالفقیه، ج۳، ص۵۶۳، باب معرفة الکبائر، ح۴۹۳۲؛ عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۸۶، باب ۲۸، ح۳۳؛ المناقب، ج۴، ص۲۵۱؛ علل الشرایع، ج۲، ص۳۹۲، باب ۱۲۱، ح۱؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۷۷ و بحارالانوار، ج۷۶، ص۶، باب ۶۸، ح۷.</ref>.<ref>در سند حدیث، احمد بن محمد بن خالد، است که معروف به خالد البرقی است، و بنابر آثار رجالی، امثال رجال النجاشی، ص۷۷؛ مینویسد: {{عربی|كوفي و كان ثقة في نفسه يروي عن الضعفاء}}؛ در حالی که در این مورد از عبدالعظیم حسنی نقل میکند؛ در رجال طوسی، او را از اصحاب امام موسی کاظم {{ع}} میداند؛ رجال الطوسی، ص۳۳۱، ش۴۹۳۸-۱۷؛ یا در فهرست الطوسی، ص۵۲، مینویسد: {{عربی|اصله كوفي كان ثقة في نفسه غير انه اكثر الرواية عن الضعفاء}}؛ یا در رجال ابنالغضائری، ج۱، ص۴۰، مینویسد: {{عربی|يكني أبا جعفر. طعن القميون عليه و ليس الطعن فيه. إنما الطعن في من يروي عنه فإنه كان لا يبالي عمن يأخذ على طريقة أهل الأخبار. و كان أحمد بن محمد بن عيسى أبعده عن قم ثم أعاده إليها و اعتذر إليه}}؛ یا در رجالابنداود، ص۴۱، ش۱۱۹، مینویسد: {{عربی|أصله كوفي... و كان ثقة في نفسه يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل صنف كثيرا. أقول: و ذكرته في الضعفاء لطعن (غض) فيه و يقوي (عندي) ثقته مشي أحمد بن محمد بن عيسى في جنازته حافيا حاسرا تنصلا مما قذفه به}}؛ یا در الخلاصة، ص۱۵، ش۷، مینویسد: {{عربی|أصله كوفي ثقة غير أنه أكثر الرواية عن الضعفاء و اعتمد المراسيل}}.</ref> | ||
نکته مورد توجه در [[روایت]] مذکور، این است که به بعضی [[گناهان]]، مانند. [[سرقت]]، [[غیبت]] و... اشاره نشده، در حالی که آنها نیز از گناههای بزرگ هستند، علت آن معلوم نیست. و در روایاتی دیگر نیز هنگام سؤال از [[گناهان بزرگ]]، به بعضی از آنها اشاره شده و در [[روایت]] مذکور، [[سائل]] [[فلسفه]] عدم ذکر [[گناهان]] دیگر را نپرسید<ref>حتی صبر نکرد تا امام {{ع}} گناهان دیگر را بیان کنند و گریان از نزدِ آن حضرت خارج شد!</ref>، آن یا به [[دلیل]] معلوم بودن بزرگ بودن غیر موارد مذکور بوده یا اینکه [[امام]] {{ع}} در مقام بیان بعضی از [[گناهان]] بوده، نه همه آنها. | نکته مورد توجه در [[روایت]] مذکور، این است که به بعضی [[گناهان]]، مانند. [[سرقت]]، [[غیبت]] و... اشاره نشده، در حالی که آنها نیز از گناههای بزرگ هستند، علت آن معلوم نیست. و در روایاتی دیگر نیز هنگام سؤال از [[گناهان بزرگ]]، به بعضی از آنها اشاره شده و در [[روایت]] مذکور، [[سائل]] [[فلسفه]] عدم ذکر [[گناهان]] دیگر را نپرسید<ref>حتی صبر نکرد تا امام {{ع}} گناهان دیگر را بیان کنند و گریان از نزدِ آن حضرت خارج شد!</ref>، آن یا به [[دلیل]] معلوم بودن بزرگ بودن غیر موارد مذکور بوده یا اینکه [[امام]] {{ع}} در مقام بیان بعضی از [[گناهان]] بوده، نه همه آنها. | ||
خط ۲۸: | خط ۳۰: | ||
اما [[فلسفه]] ذکر [[روایت]] در این کتاب، به [[دلیل]] ذکر [[گناهان بزرگ]] با استناد به [[آیات شریفه]] بوده و آن با روش کتاب که عمده مستندات آن، [[آیات شریفه]] است، همخوانی دارد. بنابراین، مراد از [[گناهان بزرگ]] فقط آنچه در این [[روایت]] ذکر شدهاند، نیست، بلکه شامل همه [[گناهان بزرگ]]، همانندِ [[سرقت]]، تضییع [[حقوق]] دیگران، [[غیبت]]، نمّامی و... است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۱۷-۲۲۰.</ref>. | اما [[فلسفه]] ذکر [[روایت]] در این کتاب، به [[دلیل]] ذکر [[گناهان بزرگ]] با استناد به [[آیات شریفه]] بوده و آن با روش کتاب که عمده مستندات آن، [[آیات شریفه]] است، همخوانی دارد. بنابراین، مراد از [[گناهان بزرگ]] فقط آنچه در این [[روایت]] ذکر شدهاند، نیست، بلکه شامل همه [[گناهان بزرگ]]، همانندِ [[سرقت]]، تضییع [[حقوق]] دیگران، [[غیبت]]، نمّامی و... است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۱۷-۲۲۰.</ref>. | ||
=== [[شرک]] === | === سوم: [[شرک]] === | ||
{{متن قرآن|إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ}}<ref>«بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را نمیآمرزد و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد به گمراهی ژرفی درافتاده است» سوره نساء، آیه ۱۱۶.</ref>. | {{متن قرآن|إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ}}<ref>«بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را نمیآمرزد و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد به گمراهی ژرفی درافتاده است» سوره نساء، آیه ۱۱۶.</ref>. | ||
معنای لغوی [[شرک]]، | معنای لغوی [[شرک]]، عبارت از: "همراهی و تقارن دو [[فرد]] یا افرادی در عمل یا امری است به نحوی که هر یک از آنان، نصیب یا تأثیری در آن داشته باشد"<ref>التحقیق، ج۶، ص۵۰، کلمه شرک.</ref>. بنابراین، [[شرک]] دارای معنای عامی است که شامل همه موارد [[شرک]] جَلی ([[بتپرستی]]) و خَفی ([[ریا]]) میشود، لذا هر دو، مورد عِقاب و [[عذاب الهی]] هستند. | ||
[[شرک]] در مقابل [[توحید]] است، چنان که [[توحید]] دارای مراتب سهگانه [[توحید]] در ذات، [[توحید]] در صفات، [[توحید]] در [[افعال]] است، [[شرک]] نیز دارای همان مراتب است و عمده مطلب، [[شرک]] در [[افعال]] است که اگر توجه به واسطهها و مسببها از باب [[استقلال]] در تأثیر باشد، [[شرک]] در [[افعال]] محقَّق میشود، و چه بسا مفهوم [[شرک]] را آنچه گفته عامیانه است: امیدم اول به [[خدا]] و بعد فلانی است، برساند یا سخنان دیگری مشابه آن، در این مواقع به جای آن گفتارها، باید گفت: همه امیدم به خداست و مشکلم را اگر [[خدا]] بخواهد، توسط کسی به نتیجه میرساند. | [[شرک]] در مقابل [[توحید]] است، چنان که [[توحید]] دارای مراتب سهگانه [[توحید]] در ذات، [[توحید]] در صفات، [[توحید]] در [[افعال]] است، [[شرک]] نیز دارای همان مراتب است و عمده مطلب، [[شرک]] در [[افعال]] است که اگر توجه به واسطهها و مسببها از باب [[استقلال]] در تأثیر باشد، [[شرک]] در [[افعال]] محقَّق میشود، و چه بسا مفهوم [[شرک]] را آنچه گفته عامیانه است: امیدم اول به [[خدا]] و بعد فلانی است، برساند یا سخنان دیگری مشابه آن، در این مواقع به جای آن گفتارها، باید گفت: همه امیدم به خداست و مشکلم را اگر [[خدا]] بخواهد، توسط کسی به نتیجه میرساند. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۵: | ||
[[ریا]] در [[عبادات]] و هر عملی که قصد قربت [[الهی]]، شرط صحت آن باشد، ملحق به [[شرک]] میشود؛ زیرا قصد [[ریاکار]] و هدفش رسیدن به شُهرت و جاه و [[منزلت]] نزد [[مردم]] یا [[مال]] است، پس در واقع [[مطیع]] [[خدای سبحان]] نبوده، بلکه برای [[مردم]] بوده است و آن به موجب کوچک لحاظ کردن [[خداوند]] عظیم است، زیرا کسی که در [[عبادت]] پروردگارش، بندهای از بندگانش را قصد میکند، بیتردید میپندارد او در برآوردن مطلوبش از خدای قادر، تواناتر و [[تقرب]] به وی از [[تقرب]] به [[خدای متعال]] بهتر است، پس کدام [[اهانت]] و استحقار به [[پروردگار]] عالمیان از این بدتر است؟!: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ}}<ref>«پس وای بر (آن) نمازگزاران * آنان که از نماز خویش غافلند * کسانی که ریا میورزند» سوره ماعون، آیه ۴-۶.</ref>. | [[ریا]] در [[عبادات]] و هر عملی که قصد قربت [[الهی]]، شرط صحت آن باشد، ملحق به [[شرک]] میشود؛ زیرا قصد [[ریاکار]] و هدفش رسیدن به شُهرت و جاه و [[منزلت]] نزد [[مردم]] یا [[مال]] است، پس در واقع [[مطیع]] [[خدای سبحان]] نبوده، بلکه برای [[مردم]] بوده است و آن به موجب کوچک لحاظ کردن [[خداوند]] عظیم است، زیرا کسی که در [[عبادت]] پروردگارش، بندهای از بندگانش را قصد میکند، بیتردید میپندارد او در برآوردن مطلوبش از خدای قادر، تواناتر و [[تقرب]] به وی از [[تقرب]] به [[خدای متعال]] بهتر است، پس کدام [[اهانت]] و استحقار به [[پروردگار]] عالمیان از این بدتر است؟!: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ}}<ref>«پس وای بر (آن) نمازگزاران * آنان که از نماز خویش غافلند * کسانی که ریا میورزند» سوره ماعون، آیه ۴-۶.</ref>. | ||
یا آیهای دیگر، [[ریاکار]] را [[فرد]] بیایمان به [[خدای متعال]] و به [[روز قیامت]] معرفی میکند؛ [[ریاکار]] و [[مشرک]] در صفت | یا آیهای دیگر، [[ریاکار]] را [[فرد]] بیایمان به [[خدای متعال]] و به [[روز قیامت]] معرفی میکند؛ [[ریاکار]] و [[مشرک]] در صفت بیایمانی، مانند هم هستند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«و آن کسان که داراییهای خود را برای نشان دادن به مردم، میبخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند» سوره نساء، آیه ۳۸.</ref>. | ||
ریا امری خطرناک است که بسیاری از وجود آن در افعالشان [[غافل]] هستند و در ظاهر آن را [[انکار]] مینمایند، اما [[ریا]] با [[انکار]]، برطرف نمیشود، بلکه برای رفع آن از درون خود، [[مجاهده]] و [[مراقبت]] همهجانبه لازم است؛ زیرا افرادی یک [[عمر]] [[اعمال عبادی]] انجام میدهند، ولی از ثمرات عمل [[خالص]] از [[ریا]] که [[حکمت]] باشد، بیبهره هستند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref>. | |||
=== ناامیدی از رحمت بیانتهای الهی === | === چهارم: ناامیدی از رحمت بیانتهای الهی === | ||
{{متن قرآن|لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ}}<ref>«گفت: و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید میگردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.</ref>. | {{متن قرآن|لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ}}<ref>«گفت: و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید میگردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۸: | ||
بنابراین، اگر [[ناامیدی]] کسی از [[رحمت]] بیکران [[الهی]] و دادرسی او از جهت [[اعتقاد]] به عدم [[توانایی]] خدای [[قادر]] متعال بر گسترش دادن رحمتش و رفع گرفتاریها و مشکلاتش باشد، چنین [[اعتقادی]] [[کفر]] است؛ زیرا در واقع ایمانش [[تبعیض]] شده و [[معتقد]] است [[خدای متعال]]، [[قدرت]] بر [[رحمت]] و [[گشایش]] دادن امور و رفع [[سختیها]] و [[مشکلات]] او را ندارد. اما اگر فقط [[ناامید]] است و به پیشگاه [[پروردگار]] متعال [[تضرع]] و [[دعا]] نکند، مرتکب گناهی بزرگ شده که باید از آن حالت [[ناامیدی]]، [[استغفار]] و [[توبه]] کند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>. | بنابراین، اگر [[ناامیدی]] کسی از [[رحمت]] بیکران [[الهی]] و دادرسی او از جهت [[اعتقاد]] به عدم [[توانایی]] خدای [[قادر]] متعال بر گسترش دادن رحمتش و رفع گرفتاریها و مشکلاتش باشد، چنین [[اعتقادی]] [[کفر]] است؛ زیرا در واقع ایمانش [[تبعیض]] شده و [[معتقد]] است [[خدای متعال]]، [[قدرت]] بر [[رحمت]] و [[گشایش]] دادن امور و رفع [[سختیها]] و [[مشکلات]] او را ندارد. اما اگر فقط [[ناامید]] است و به پیشگاه [[پروردگار]] متعال [[تضرع]] و [[دعا]] نکند، مرتکب گناهی بزرگ شده که باید از آن حالت [[ناامیدی]]، [[استغفار]] و [[توبه]] کند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>. | ||
=== ايمن بودن از مكر [[الهی]] === | === پنجم: ايمن بودن از مكر [[الهی]] === | ||
{{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref>. مفسری در معنای مكر، مینويسد: "مكر در اصل به معنای [[خدعه]] و نيرنگ است و بر [[پوشش]] نيز اطلاق میشود. گفته میشود: {{عربی|مكر الليل أي ستر بظلمته ما هو فيه}}"<ref>روح المعانی، ج۹، ص۱۲ و ۱۳.</ref>. | {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref>. مفسری در معنای مكر، مینويسد: "مكر در اصل به معنای [[خدعه]] و نيرنگ است و بر [[پوشش]] نيز اطلاق میشود. گفته میشود: {{عربی|مكر الليل أي ستر بظلمته ما هو فيه}}"<ref>روح المعانی، ج۹، ص۱۲ و ۱۳.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۷: | ||
شايد اشكال شود كه: چرا افراد [[مؤمن]] و مبرّا از [[گناهان]]، همواره بايد بين [[ترس]] از مكر [[الهی]] و اميد به [[رحمت]] واسعه [[الهی]] باشند، آنان كاری انجام ندادهاند تا [[مجازات]] شوند؟! پاسخ اين است: زيرا افراد با ايمان همواره احتمال میدهند شايد در انجام وظيفهشان، كوتاهی كرده، يا چنان كه بايد و شايسته است، انجام نداده باشند، لذا مقصر و گناهكار شده و موجب سلب توفيق [[الهی]] شوند يا از فيضهای [[الهی]] [[محروم]] گردند و به مقصد و [[هدف]] نهايی كه [[قرب الهی]] است، نرسند. از طرف ديگر در حالت اميد و [[رجا]] قرار دارند كه خدای كريم با كَرَم و رحمتش، از تقصیرها و کوتاهی و کمکاری در انجام وظایفشان میگذرد و آنان مورد عنایت الهی قرار گرفته، از فیضهای او بهرهمند میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۴-۲۲۵.</ref>. | شايد اشكال شود كه: چرا افراد [[مؤمن]] و مبرّا از [[گناهان]]، همواره بايد بين [[ترس]] از مكر [[الهی]] و اميد به [[رحمت]] واسعه [[الهی]] باشند، آنان كاری انجام ندادهاند تا [[مجازات]] شوند؟! پاسخ اين است: زيرا افراد با ايمان همواره احتمال میدهند شايد در انجام وظيفهشان، كوتاهی كرده، يا چنان كه بايد و شايسته است، انجام نداده باشند، لذا مقصر و گناهكار شده و موجب سلب توفيق [[الهی]] شوند يا از فيضهای [[الهی]] [[محروم]] گردند و به مقصد و [[هدف]] نهايی كه [[قرب الهی]] است، نرسند. از طرف ديگر در حالت اميد و [[رجا]] قرار دارند كه خدای كريم با كَرَم و رحمتش، از تقصیرها و کوتاهی و کمکاری در انجام وظایفشان میگذرد و آنان مورد عنایت الهی قرار گرفته، از فیضهای او بهرهمند میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۴-۲۲۵.</ref>. | ||
=== عقوق والدین === | === ششم: عقوق والدین === | ||
{{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} با استناد به [[آیه]] مذکور، عقوق والدین را از [[گناهان]] بزرگ برشمرده است و فرموده:{{متن حدیث|وَ مِنْهَا (أي الكبائر) عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ الله تَعَالَی جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِيًّا}}. کلمه "عقوق" از "عقق" مشتق شده که اهللغت در معنای آن نوشتهاند: {{عربی|يقال عَقَّ الولد أباه يَعُقُّهُ عُقُوقاً من باب قعد: إذا آذاه و عصاه و ترك الإحسان إليه و هو البر به. و أصله من العَقِّ و هو الشق و القطع}}<ref>مجمعالبحرین، ج۵، ص۲۱۶.</ref>. | {{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} با استناد به [[آیه]] مذکور، عقوق والدین را از [[گناهان]] بزرگ برشمرده است و فرموده:{{متن حدیث|وَ مِنْهَا (أي الكبائر) عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ الله تَعَالَی جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِيًّا}}. کلمه "عقوق" از "عقق" مشتق شده که اهللغت در معنای آن نوشتهاند: {{عربی|يقال عَقَّ الولد أباه يَعُقُّهُ عُقُوقاً من باب قعد: إذا آذاه و عصاه و ترك الإحسان إليه و هو البر به. و أصله من العَقِّ و هو الشق و القطع}}<ref>مجمعالبحرین، ج۵، ص۲۱۶.</ref>. | ||
خط ۷۸: | خط ۸۰: | ||
عقوق والدین و رعایت نکردن [[حقوق]] آنان موجب [[شقاوت]] میشود و معنای [[شقاوت]] "عدم قابلیت [[رحمت]] است که از [[عصیان]] و عدم [[ایمان]] بهوجود آید... ؛ [[شقاوت]] عدم نیل بهخواستهها و آرزوهاست؛ چنانکه [[سعادت]] خلاف آن است"<ref>قاموس قرآن، ج۴، ص۲.</ref>. بنابراین، [[شقاوت]]، [[محروم]] شدن از [[خیرات]] است و ثمره [[احسان به پدر و مادر]]، بهرهمند شدن از [[خیرات]] و نیل به [[خواستهها]] و [[آرزوها]] و [[سعادتمند]] شدن و [[پیشرفت]] در امور [[زندگی]] بدون [[مشقت]] و [[سختی]] است، مخصوصاً اگر فردی طالب کمال و وصول به [[قرب الهی]] باشد. نمونه بارز آن در [[تاریخ]]، [[اویس قَرَنی]] است که با وجود [[محرومیت]] از محضر [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، به [[دلیل]] [[احسان]] همهجانبه به مادرش به مقام عالی کمال واصل، و سرانجام: در محضر [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به مقام عظمای [[شهادت]] نایل آمد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۵-۲۲۷.</ref>. | عقوق والدین و رعایت نکردن [[حقوق]] آنان موجب [[شقاوت]] میشود و معنای [[شقاوت]] "عدم قابلیت [[رحمت]] است که از [[عصیان]] و عدم [[ایمان]] بهوجود آید... ؛ [[شقاوت]] عدم نیل بهخواستهها و آرزوهاست؛ چنانکه [[سعادت]] خلاف آن است"<ref>قاموس قرآن، ج۴، ص۲.</ref>. بنابراین، [[شقاوت]]، [[محروم]] شدن از [[خیرات]] است و ثمره [[احسان به پدر و مادر]]، بهرهمند شدن از [[خیرات]] و نیل به [[خواستهها]] و [[آرزوها]] و [[سعادتمند]] شدن و [[پیشرفت]] در امور [[زندگی]] بدون [[مشقت]] و [[سختی]] است، مخصوصاً اگر فردی طالب کمال و وصول به [[قرب الهی]] باشد. نمونه بارز آن در [[تاریخ]]، [[اویس قَرَنی]] است که با وجود [[محرومیت]] از محضر [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، به [[دلیل]] [[احسان]] همهجانبه به مادرش به مقام عالی کمال واصل، و سرانجام: در محضر [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به مقام عظمای [[شهادت]] نایل آمد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۵-۲۲۷.</ref>. | ||
=== [[قتل نفس محترمه]] === | === هفتم: [[قتل نفس محترمه]] === | ||
{{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>. | {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۳: | ||
زیرا کشتن فردی به [[دلیل]] ایمانش، در واقع [[ستیز]] و [[دشمنی]] و [[جنگیدن]] با [[خدای متعال]] است و کسی که در مقام [[ستیز]] با اوست، چگونه توقع رحمتش را دارد؟!<ref>سؤال: آيا توبه قاتل عمدی مؤمن، قبول میشود يا نَه؟ بعضی مفسران طبق آيه مذكور، جواب نفی دادهاند، در صورتی كه قتل مؤمن فقط به دليل دين و ايمانش باشد؛ تفسير علی بن ابراهيم، ج۱، ص۱۴۸. برخی ديگر طبق حديثی، قتل مؤمن را به دو قسم تقسيم نموده است: الف - قتل به دليل دين و ايمان، توبه او قبول نمیشود؛ ب - قتل مؤمن برای غير ايمان و دينش و به خاطر مسائل دنيوی كه توبه قاتل قبول است، به شرط اينكه در نزد (حاكم شرع) و اولياء مقتول اعتراف نمايد كه يا او را میبخشند، در اين صورت ديه میپردازد و ۲ ماه روزه میگيرد و ۶۰ مسكين را طعام میدهد، يا نمیبخشند كه بايد پذيرای تصميم (قصاص) اوليا باشد؛ كنزالدقائق، ج۲، ص۵۷۸؛ اما با توجه به آيات شريفه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا}} («خداوند همه گناهان را میآمرزد» سوره زمر، آیه ۵۳)؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}} («بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸)؛ قبول توبه قاتل عمدی مؤمن را به طور قطع نمیشود، منتفی دانست و خداوند ارحم الراحمين هر كس را خواست، توبهاش را قبول كرده و او را میبخشد و هر كس را نخواست، توبه او را قبول نكرده و او را به جزای عملش، عذاب مینمايد: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد میآمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref> | زیرا کشتن فردی به [[دلیل]] ایمانش، در واقع [[ستیز]] و [[دشمنی]] و [[جنگیدن]] با [[خدای متعال]] است و کسی که در مقام [[ستیز]] با اوست، چگونه توقع رحمتش را دارد؟!<ref>سؤال: آيا توبه قاتل عمدی مؤمن، قبول میشود يا نَه؟ بعضی مفسران طبق آيه مذكور، جواب نفی دادهاند، در صورتی كه قتل مؤمن فقط به دليل دين و ايمانش باشد؛ تفسير علی بن ابراهيم، ج۱، ص۱۴۸. برخی ديگر طبق حديثی، قتل مؤمن را به دو قسم تقسيم نموده است: الف - قتل به دليل دين و ايمان، توبه او قبول نمیشود؛ ب - قتل مؤمن برای غير ايمان و دينش و به خاطر مسائل دنيوی كه توبه قاتل قبول است، به شرط اينكه در نزد (حاكم شرع) و اولياء مقتول اعتراف نمايد كه يا او را میبخشند، در اين صورت ديه میپردازد و ۲ ماه روزه میگيرد و ۶۰ مسكين را طعام میدهد، يا نمیبخشند كه بايد پذيرای تصميم (قصاص) اوليا باشد؛ كنزالدقائق، ج۲، ص۵۷۸؛ اما با توجه به آيات شريفه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا}} («خداوند همه گناهان را میآمرزد» سوره زمر، آیه ۵۳)؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}} («بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸)؛ قبول توبه قاتل عمدی مؤمن را به طور قطع نمیشود، منتفی دانست و خداوند ارحم الراحمين هر كس را خواست، توبهاش را قبول كرده و او را میبخشد و هر كس را نخواست، توبه او را قبول نكرده و او را به جزای عملش، عذاب مینمايد: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد میآمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref> | ||
=== [[تهمت]] [[زنا]] به [[زنان]] با [[ایمان]] === | === هشتم: [[تهمت]] [[زنا]] به [[زنان]] با [[ایمان]] === | ||
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>. کلمه {{متن قرآن|الْمُحْصَنَاتِ}} از "حصن" مشتق شده که به معنای "قلعه، جای محکم و حصار شده است، این معنای نخست [[حصن]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۱۴۹، كلمه حصن.</ref>. سپس مَجازاً در هر تحفظ و نگه داشتن به کار میرود، به کسی که خود را از بیعفتی حفظ کند، گویند: محصن و به زنی که بر اثر داشتن [[عفت]] یا شوهردار بودن و... ، خود را از بیعفتی نگاه دارد، محصنه گویند. و "گفته شده: المحصنات یعنی المزّوجات به [[تصور]] اینکه شوهر، کسی است که [[زن]] را از بیعفتی حفظ میکند"<ref>مفردات راغب، ص۲۳۹، كلمه حصن.</ref>. | {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>. کلمه {{متن قرآن|الْمُحْصَنَاتِ}} از "حصن" مشتق شده که به معنای "قلعه، جای محکم و حصار شده است، این معنای نخست [[حصن]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۱۴۹، كلمه حصن.</ref>. سپس مَجازاً در هر تحفظ و نگه داشتن به کار میرود، به کسی که خود را از بیعفتی حفظ کند، گویند: محصن و به زنی که بر اثر داشتن [[عفت]] یا شوهردار بودن و... ، خود را از بیعفتی نگاه دارد، محصنه گویند. و "گفته شده: المحصنات یعنی المزّوجات به [[تصور]] اینکه شوهر، کسی است که [[زن]] را از بیعفتی حفظ میکند"<ref>مفردات راغب، ص۲۳۹، كلمه حصن.</ref>. | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۰: | ||
حکم کلی در [[تهمت]] [[زنا]]، این است که اگر کسی خانمی را متهم به [[زنا]] کند و نزد [[حاکم شرع]] نتواند با همراه با سه نفر [[عادل]] دیگر [[اثبات]] کند، به هشتاد ضربه تازیانه توسط [[قاضی]] [[شرع]] محکوم میشود و دیگر به هیچ وجه شهادتش مورد قبول واقع نمیشود و از [[فاسقین]] محسوب میگردد، مگر اینکه کار بدش را با [[توبه]] جبران کند{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref> «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref> | حکم کلی در [[تهمت]] [[زنا]]، این است که اگر کسی خانمی را متهم به [[زنا]] کند و نزد [[حاکم شرع]] نتواند با همراه با سه نفر [[عادل]] دیگر [[اثبات]] کند، به هشتاد ضربه تازیانه توسط [[قاضی]] [[شرع]] محکوم میشود و دیگر به هیچ وجه شهادتش مورد قبول واقع نمیشود و از [[فاسقین]] محسوب میگردد، مگر اینکه کار بدش را با [[توبه]] جبران کند{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref> «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref> | ||
=== خوردن مال یتیم === | === نهم: خوردن مال یتیم === | ||
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}}<ref>«آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>. کلمه "اکل"، از باب کنایه و شامل هر نوع [[تصرف]] ناحق از جمله خوردن است. و [[یتیم]] به کسی میگویند که پدرش [[وفات]] کند و هنوز به سنّ [[بلوغ]] نرسیده باشد، بر عکس حیوانات که [[یتیمی]] آنها با از [[دست]] دادن مادرشان تحقق مییابد. بنابراین، فردی که به سنّ [[بلوغ]] برسد، دیگر [[یتیم]] نیست. | {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}}<ref>«آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>. کلمه "اکل"، از باب کنایه و شامل هر نوع [[تصرف]] ناحق از جمله خوردن است. و [[یتیم]] به کسی میگویند که پدرش [[وفات]] کند و هنوز به سنّ [[بلوغ]] نرسیده باشد، بر عکس حیوانات که [[یتیمی]] آنها با از [[دست]] دادن مادرشان تحقق مییابد. بنابراین، فردی که به سنّ [[بلوغ]] برسد، دیگر [[یتیم]] نیست. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۵: | ||
البته درباره [[سرپرستی]] صحیح از [[یتیم]] و [[ثواب]] عظیم آن، [[حدیثی]] [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|قَالَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ {{ع}}: مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَّى يَنْقَطِعَ يُتْمُهُ أَوْ يَسْتَغْنِيَ بِنَفْسِهِ أَوْجَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ اَلنَّارَ لِمَنْ أَكَلَ مَالَ اَلْيَتِيمِ}}<ref>كنز الدقائق، ج۳، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۹-۲۳۱.</ref> | البته درباره [[سرپرستی]] صحیح از [[یتیم]] و [[ثواب]] عظیم آن، [[حدیثی]] [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|قَالَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ {{ع}}: مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَّى يَنْقَطِعَ يُتْمُهُ أَوْ يَسْتَغْنِيَ بِنَفْسِهِ أَوْجَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ اَلنَّارَ لِمَنْ أَكَلَ مَالَ اَلْيَتِيمِ}}<ref>كنز الدقائق، ج۳، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۲۹-۲۳۱.</ref> | ||
=== فرار از میدان جهاد === | === دهم: فرار از میدان جهاد === | ||
{{عربی|وَ اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ}}: {{متن قرآن|وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.</ref>. | {{عربی|وَ اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ}}: {{متن قرآن|وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.</ref>. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۳۰: | ||
بعضی [[مفسران]] [[اهل سنت]]<ref>المنار، ج۹، ص۵۷۰، ذيل آيه شريفه.</ref>، [[حرمت]] [[فرار از جنگ]] را مختصّ [[جنگ]] [[بدر]] دانستهاند و دلیلشان را، [[شأن نزول]] [[آیات]] بیان کردهاند: اینکه آن در زمان [[جنگ بدر]] بوده، و کلمه {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ}} اختصاص به همان [[جنگ]] را میرساند. اما طبق [[احادیث]] منقول در کتابهای [[روایی]] آنان<ref>صحيح مسلم، ج۲، ص۸۳ و صحيح بخاری، باب وصايا، ص۱۲.</ref>، حُرمت فرار، مخصوص [[جنگ]] [[بدر]] نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۱-۲۳۳.</ref>. | بعضی [[مفسران]] [[اهل سنت]]<ref>المنار، ج۹، ص۵۷۰، ذيل آيه شريفه.</ref>، [[حرمت]] [[فرار از جنگ]] را مختصّ [[جنگ]] [[بدر]] دانستهاند و دلیلشان را، [[شأن نزول]] [[آیات]] بیان کردهاند: اینکه آن در زمان [[جنگ بدر]] بوده، و کلمه {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ}} اختصاص به همان [[جنگ]] را میرساند. اما طبق [[احادیث]] منقول در کتابهای [[روایی]] آنان<ref>صحيح مسلم، ج۲، ص۸۳ و صحيح بخاری، باب وصايا، ص۱۲.</ref>، حُرمت فرار، مخصوص [[جنگ]] [[بدر]] نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۱-۲۳۳.</ref>. | ||
=== [[ربا خواری]] === | === یازدهم: [[ربا خواری]] === | ||
{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ}}<ref>«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>. | {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ}}<ref>«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۹: | ||
طبق [[حدیث]] منقول از [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، حُرمت [[ربا]] فقط مخصوص گیرنده [[ربا]] نیست، بلکه شامل پنج نفر، خورنده و دهنده آن، دو [[شاهد]] بر آن و کاتب آن خواهد بود: {{متن حدیث|عَنْ عَلِيٍّ {{ع}} قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ [[الله]] {{صل}} فِي الرِّبَا خَمْسَةً آكِلَهُ وَ مُؤْكِلَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ كَاتِبَهُ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۳۳۰۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۳-۲۳۴.</ref> | طبق [[حدیث]] منقول از [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، حُرمت [[ربا]] فقط مخصوص گیرنده [[ربا]] نیست، بلکه شامل پنج نفر، خورنده و دهنده آن، دو [[شاهد]] بر آن و کاتب آن خواهد بود: {{متن حدیث|عَنْ عَلِيٍّ {{ع}} قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ [[الله]] {{صل}} فِي الرِّبَا خَمْسَةً آكِلَهُ وَ مُؤْكِلَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ كَاتِبَهُ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۳۳۰۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۳-۲۳۴.</ref> | ||
=== [[سحر|سِحر]] === | === دوازدهم: [[سحر|سِحر]] === | ||
{{متن قرآن|وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ...}}<ref>«و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن [[سحر|سِحر]] و جادو باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>. [[آیه شریفه]] درباره [[قوم یهود]] است که در زمان [[حضرت سلیمان]] {{ع}} و بعد از ایشان، بر اثر وسوسههای [[شیاطین]] و به [[گمان]] اینکه کامیابی و [[قدرت]] آن حضرت، بر اثر [[سحر|سِحر]] بوده، به سوی [[کسب علم]] [[سحر|سِحر]] روآوردند و با آن وسیله کسب درآمد کرده و بین [[زنان]] و شوهران جدایی میانداختند. [[آیه]] مذکور قسمتی از ذیل [[آیه]] مبسوطی است که درباره [[سحر|سِحر]]آموزی و مسائل آن توسط [[قوم یهود]] مطرح شده است. | {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ...}}<ref>«و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن [[سحر|سِحر]] و جادو باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>. [[آیه شریفه]] درباره [[قوم یهود]] است که در زمان [[حضرت سلیمان]] {{ع}} و بعد از ایشان، بر اثر وسوسههای [[شیاطین]] و به [[گمان]] اینکه کامیابی و [[قدرت]] آن حضرت، بر اثر [[سحر|سِحر]] بوده، به سوی [[کسب علم]] [[سحر|سِحر]] روآوردند و با آن وسیله کسب درآمد کرده و بین [[زنان]] و شوهران جدایی میانداختند. [[آیه]] مذکور قسمتی از ذیل [[آیه]] مبسوطی است که درباره [[سحر|سِحر]]آموزی و مسائل آن توسط [[قوم یهود]] مطرح شده است. | ||
[[سحر|سِحر]]آموزی و کسب درآمد از آن طریق، موجب [[محروم]] شدن از نیکیهای عالَمِ [[آخرت]] که همان [[رضوان]] [[الهی]] و [[بهشت]] اوست، میشود؛ پس: از نعمتهای [[اخروی]] منع شده و گرفتار [[مجازات]] سحرآموزی و اضرار به دیگری میشوند. آیهای دیگر، صریحا [[فلاح]] و [[رستگاری]] را از ساحر [[نفی]] میکند: {{متن قرآن|إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى}}<ref>«هر چه برساختهاند نیرنگ جادوگری است و جادوگر هر جا آید کامیاب نمیگردد» سوره طه، آیه ۶۹.</ref>. [[سحر]] عبارت از: "تصرف در چشمها و خیالات [[مردم]]، برای نشان دادن چیزی بر خلاف واقع و [[حق]] است"<ref>التحقيق، ج۵، ص۷۲، كلمه سحر.</ref>. | [[سحر|سِحر]]آموزی و کسب درآمد از آن طریق، موجب [[محروم]] شدن از نیکیهای عالَمِ [[آخرت]] که همان [[رضوان]] [[الهی]] و [[بهشت]] اوست، میشود؛ پس: از نعمتهای [[اخروی]] منع شده و گرفتار [[مجازات]] سحرآموزی و اضرار به دیگری میشوند. آیهای دیگر، صریحا [[فلاح]] و [[رستگاری]] را از ساحر [[نفی]] میکند: {{متن قرآن|إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى}}<ref>«هر چه برساختهاند نیرنگ جادوگری است و جادوگر هر جا آید کامیاب نمیگردد» سوره طه، آیه ۶۹.</ref>. [[سحر]] عبارت از: "تصرف در چشمها و خیالات [[مردم]]، برای نشان دادن چیزی بر خلاف واقع و [[حق]] است"<ref>التحقيق، ج۵، ص۷۲، كلمه سحر.</ref>. | ||
سِرّ تأثیر [[سحر|سِحر]] بین [[زن]] و شوهر، همان تصرف در خیالبافی آنان و ایجاد کدورت [[ذهنی]] و خیالی به یکدیگر که به همدیگر علاقه ندارند یا به همدیگر [[خیانت]] میکنند یا در گفتار و کردارشان نسبت به همدیگر [[صداقت]] ندارند، که منجر به [[مشاجره]] لفظی و اختلافهای [[خانوادگی]] میشود و در نتیجه: از همدیگر جدا میشوند. البته تأثیرش بر کسانی است که مراعات مسائل [[دین اسلام]] را نمیکنند وگرنَه در [[اسلام]] از هر گونه [[سوءظن]] و خیالبافی [[سوء]] نسبت به [[مسلمان]] دیگری همچون [[همسر]] [[نهی]] شده و برای جلوگیری از ایجاد آن، به افراد [[مسلمان]] سفارش گردیده از گفتارها و مکانهای ایجاد [[سوء ظن]] و [[تهمت]] دوری کنند. | |||
در [[اسلام]]، یاد گرفتن و [[تعلیم]] [[سحر]] و عمل به آن، ممنوع و [[حرام]] بوده و [[اقدام]] به هر یک جزو [[گناهان]] بزرگ است. اما آنچه در بعضی از [[کتابهای تفسیری]] از باب [[وجوب]] کفایی برای رفع آثار [[سوء]] [[سحر]]، برای عدهای جایز دانستهاند<ref>تفسير نمونه، ج۱، ص۳۷۹.</ref>، صحیح نیست و خلاف صریح [[قرآن]] است:{{متن قرآن|وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى}}<ref>«و جادوگر هر جا آید کامیاب نمیگردد» سوره طه، آیه ۶۹.</ref>. | در [[اسلام]]، یاد گرفتن و [[تعلیم]] [[سحر]] و عمل به آن، ممنوع و [[حرام]] بوده و [[اقدام]] به هر یک جزو [[گناهان]] بزرگ است. اما آنچه در بعضی از [[کتابهای تفسیری]] از باب [[وجوب]] کفایی برای رفع آثار [[سوء]] [[سحر]]، برای عدهای جایز دانستهاند<ref>تفسير نمونه، ج۱، ص۳۷۹.</ref>، صحیح نیست و خلاف صریح [[قرآن]] است:{{متن قرآن|وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى}}<ref>«و جادوگر هر جا آید کامیاب نمیگردد» سوره طه، آیه ۶۹.</ref>. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۵۰: | ||
و طبق فرموده [[قرآن مجید]]، ساحر بدون [[اذن الهی]]، نمیتواند به دیگری ضرری برساند: {{متن قرآن|وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref> و دیگر اینکه، اگر افراد [[مسلمان]] واقعاً [[احکام اسلامی]] و [[آداب]] [[اخلاقی]] آن را به [[دلیل]] رسیدن به [[قرب الهی]] مراعات کنند، به [[قوّت]] نَفْسی میرسند که با [[اذن الهی]] میتوانند، آثار [[سوء]] [[سحر|سِحر]] را از خود و دیگران رفع کنند. یک سؤال: آیا [[ائمه اطهار]] {{عم}} به [[سحر|سِحر]] دیگران، با [[سحر|سِحر]] پاسخ میدادند یا با [[قوّت]] ملکوتی نَفْسی که داشتند؟! مسلّماً با قوّتِ ملکوتی بوده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۴-۲۳۶.</ref>. | و طبق فرموده [[قرآن مجید]]، ساحر بدون [[اذن الهی]]، نمیتواند به دیگری ضرری برساند: {{متن قرآن|وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref> و دیگر اینکه، اگر افراد [[مسلمان]] واقعاً [[احکام اسلامی]] و [[آداب]] [[اخلاقی]] آن را به [[دلیل]] رسیدن به [[قرب الهی]] مراعات کنند، به [[قوّت]] نَفْسی میرسند که با [[اذن الهی]] میتوانند، آثار [[سوء]] [[سحر|سِحر]] را از خود و دیگران رفع کنند. یک سؤال: آیا [[ائمه اطهار]] {{عم}} به [[سحر|سِحر]] دیگران، با [[سحر|سِحر]] پاسخ میدادند یا با [[قوّت]] ملکوتی نَفْسی که داشتند؟! مسلّماً با قوّتِ ملکوتی بوده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۴-۲۳۶.</ref>. | ||
=== [[زنا]] === | === سیزدهم: [[زنا]] === | ||
{{متن قرآن|وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا}}<ref>«و زنا نمیکنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. [[زنا]] یکی از محّرمات و [[گناهان]] بزرگ و قباحت آن به حدی است که در ردیف دو [[گناه]] بزرگ "[[شرک]]" و "[[قتل]] [[نفس]] محترمه" قرار گرفته است. | {{متن قرآن|وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا}}<ref>«و زنا نمیکنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. [[زنا]] یکی از محّرمات و [[گناهان]] بزرگ و قباحت آن به حدی است که در ردیف دو [[گناه]] بزرگ "[[شرک]]" و "[[قتل]] [[نفس]] محترمه" قرار گرفته است. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۱: | ||
طبق [[آیه]] مذکور، باید از مقدمات [[زنا]] مانندِ چشمچرانی، خلوت با نامحرم و گفتوگوها و برخوردهای غیر ضرور، اجتناب کرد. و کسی که مرتکب عمل [[زشت]] [[زنا]] میشود هرچند مخفیانه باشد، باید بیدرنگ [[استغفار]] و [[توبه]] کند وگرنه ارتکاب به آن و [[توبه]] نکردن از آن، مانع مهمی برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[حق]] است <ref>نكته مورد توجه اينكه اگر فرد مسلمانی، تقوای الهی را پيشه كند و در برابر وسوسه زنا، خود را حفظ كند، مورد عنايت ويژه الهی و خليفه او قرار میگيرد.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> | طبق [[آیه]] مذکور، باید از مقدمات [[زنا]] مانندِ چشمچرانی، خلوت با نامحرم و گفتوگوها و برخوردهای غیر ضرور، اجتناب کرد. و کسی که مرتکب عمل [[زشت]] [[زنا]] میشود هرچند مخفیانه باشد، باید بیدرنگ [[استغفار]] و [[توبه]] کند وگرنه ارتکاب به آن و [[توبه]] نکردن از آن، مانع مهمی برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[حق]] است <ref>نكته مورد توجه اينكه اگر فرد مسلمانی، تقوای الهی را پيشه كند و در برابر وسوسه زنا، خود را حفظ كند، مورد عنايت ويژه الهی و خليفه او قرار میگيرد.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> | ||
=== [[سوگند]] [[دروغ]] === | === چهاردهم: [[سوگند]] [[دروغ]] === | ||
{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref>. | {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref>. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۲: | ||
هنگامی که آماده ارائه [[سوگند]] [[دروغ]] برای ادعای [[مالکیت]] کاذب خود شده بود، [[آیه]] مذکور نازل گردید، و او نیز با اطلاع از [[آیه شریفه]] و مضامین تهدیدآمیز آن، از انجام [[سوگند]] [[دروغ]] خود، پشیمان شد و به [[اشتباه]] خویش اقرارکرد و [[زمین]] را به صاحبش برگردانید<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۷-۲۳۸.</ref>. | هنگامی که آماده ارائه [[سوگند]] [[دروغ]] برای ادعای [[مالکیت]] کاذب خود شده بود، [[آیه]] مذکور نازل گردید، و او نیز با اطلاع از [[آیه شریفه]] و مضامین تهدیدآمیز آن، از انجام [[سوگند]] [[دروغ]] خود، پشیمان شد و به [[اشتباه]] خویش اقرارکرد و [[زمین]] را به صاحبش برگردانید<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۷-۲۳۸.</ref>. | ||
=== غُلُول ([[خیانت]]) === | === پانزدهم: غُلُول ([[خیانت]]) === | ||
{{متن قرآن|وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.</ref>. کلمه "غلّ" که مصدر آن، "غُلُول" است، به معنای [[خیانت]] کردن است و معنای اصلی آن، [[نفوذ]] تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است. و چون [[خیانت]] به صورت مخفیانه و تدریجی صورت میگیرد، به آن غُلُول میگویند؛ و موارد آن، [[خیانت]] در [[مال]] یا ناموس یا [[آبرو]] و حُرمت [[مسلمانی]] و از مصادیق آن، پنهانی [[مال]] [[مردم]] را خوردن، نگهداشتن [[مال]] دیگری بدون نیاز به آن، کمفروشی، غشّ در معامله از قبیل پنهان کردن [[عیب]] کالا بر خریدار، عدم [[صدق]] و [[فریب]] و تزویر در آن است. و با توجه به اطلاق [[آیه شریفه]]، کم و زیاد آن از جهت [[گناه]] بزرگ و [[حرام]] بودن فرقی با هم ندارند، مانند خوردن مال یتیم بهناحق. | {{متن قرآن|وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.</ref>. کلمه "غلّ" که مصدر آن، "غُلُول" است، به معنای [[خیانت]] کردن است و معنای اصلی آن، [[نفوذ]] تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است. و چون [[خیانت]] به صورت مخفیانه و تدریجی صورت میگیرد، به آن غُلُول میگویند؛ و موارد آن، [[خیانت]] در [[مال]] یا ناموس یا [[آبرو]] و حُرمت [[مسلمانی]] و از مصادیق آن، پنهانی [[مال]] [[مردم]] را خوردن، نگهداشتن [[مال]] دیگری بدون نیاز به آن، کمفروشی، غشّ در معامله از قبیل پنهان کردن [[عیب]] کالا بر خریدار، عدم [[صدق]] و [[فریب]] و تزویر در آن است. و با توجه به اطلاق [[آیه شریفه]]، کم و زیاد آن از جهت [[گناه]] بزرگ و [[حرام]] بودن فرقی با هم ندارند، مانند خوردن مال یتیم بهناحق. | ||
ابتدای [[آیه]] از همه [[پیامبران]] {{عم}} [[نفی]] [[خیانت]] میکند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ}}؛ و در ادامه، [[آیه شریفه]] مرتکبین به آن را [[وعده]] [[مجازات]] در [[روز قیامت]] داده است که خیانتشان در [[روز قیامت]] مجسّم گردیده و در برابر همگان رسوا خواهند شد و آنچه بِدان وسیله، کسب کردهاند به صورت آلت [[عذاب]] درآمده و آنان را با همان عِقاب میکنند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۸.</ref>. | ابتدای [[آیه]] از همه [[پیامبران]] {{عم}} [[نفی]] [[خیانت]] میکند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ}}؛ و در ادامه، [[آیه شریفه]] مرتکبین به آن را [[وعده]] [[مجازات]] در [[روز قیامت]] داده است که خیانتشان در [[روز قیامت]] مجسّم گردیده و در برابر همگان رسوا خواهند شد و آنچه بِدان وسیله، کسب کردهاند به صورت آلت [[عذاب]] درآمده و آنان را با همان عِقاب میکنند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۸.</ref>. | ||
=== نپرداختن [[زکات]] [[واجب]] === | === شانزدهم: نپرداختن [[زکات]] [[واجب]] === | ||
{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده! روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۴-۳۵.</ref>. | {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده! روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۴-۳۵.</ref>. | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۶: | ||
[[آیه شریفه]]، همه احتکارکنندگان را به [[عذاب]] شدید [[تهدید]] میکند و در جمله {{متن قرآن|وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«و آن را در راه خداوند نمیبخشند» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>، [[احتکار]] را توضیح میدهد: احتکاری مبغوض [[پروردگار]] است که مستلزم خودداری از [[انفاق]] در [[راه]] او شود و [[انسان]] را از [[انفاق]] در [[حقوق مالی]] [[واجب]] که یکی از موارد آن، [[زکات]] است، باز دارد؛ چون او خودش را بر [[پروردگار]] خویش، مقدّم داشته و احتیاج موهوم و احتمالی خود و فرزندانش را بر احتیاج قطعی و ضرور [[اجتماع]] [[دینی]]، [[برتری]] داده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۹.</ref>. | [[آیه شریفه]]، همه احتکارکنندگان را به [[عذاب]] شدید [[تهدید]] میکند و در جمله {{متن قرآن|وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«و آن را در راه خداوند نمیبخشند» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>، [[احتکار]] را توضیح میدهد: احتکاری مبغوض [[پروردگار]] است که مستلزم خودداری از [[انفاق]] در [[راه]] او شود و [[انسان]] را از [[انفاق]] در [[حقوق مالی]] [[واجب]] که یکی از موارد آن، [[زکات]] است، باز دارد؛ چون او خودش را بر [[پروردگار]] خویش، مقدّم داشته و احتیاج موهوم و احتمالی خود و فرزندانش را بر احتیاج قطعی و ضرور [[اجتماع]] [[دینی]]، [[برتری]] داده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۳۹.</ref>. | ||
=== شهادت دروغ و کتمان شهادت حق === | === هفدهم: شهادت دروغ و کتمان شهادت حق === | ||
{{متن قرآن|وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ}}<ref>«و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است» سوره بقره، آیه ۲۸۳.</ref>. گناهانی که بعضی افراد انجام میدهند، یا بیرونی و [[عمل]] خارجی است، مانند [[سرقت]]، [[قتل]] [[نفس|نَفْس]] محترمه و... یا درونی و [[قلبی]] است، مانندِ [[کتمان]] [[شهادت]]، [[ریا]] و... . | {{متن قرآن|وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ}}<ref>«و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است» سوره بقره، آیه ۲۸۳.</ref>. گناهانی که بعضی افراد انجام میدهند، یا بیرونی و [[عمل]] خارجی است، مانند [[سرقت]]، [[قتل]] [[نفس|نَفْس]] محترمه و... یا درونی و [[قلبی]] است، مانندِ [[کتمان]] [[شهادت]]، [[ریا]] و... . | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۳: | ||
بر همین اساس هنگامی که [[کتمان]] [[شهادت]] [[حق]]، از [[گناهان]] بزرگ محسوب شود به طریق اولی، طبق مستفاد از بیان [[امام]] {{ع}}، [[گناه]] [[شهادت]] [[دروغ]] و بر خلاف واقع بر [[ضرر]] [[مسلمانی]] [[شهادت]] دادن، اگر بیشتر از [[کتمان]] [[شهادت]] حقه نباشد، کمتر نخواهد بود؛ زیرا مستلزم دو [[گناه]] ([[دروغ]] و تضییع [[حقوق]] دیگران) است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۰.</ref>. | بر همین اساس هنگامی که [[کتمان]] [[شهادت]] [[حق]]، از [[گناهان]] بزرگ محسوب شود به طریق اولی، طبق مستفاد از بیان [[امام]] {{ع}}، [[گناه]] [[شهادت]] [[دروغ]] و بر خلاف واقع بر [[ضرر]] [[مسلمانی]] [[شهادت]] دادن، اگر بیشتر از [[کتمان]] [[شهادت]] حقه نباشد، کمتر نخواهد بود؛ زیرا مستلزم دو [[گناه]] ([[دروغ]] و تضییع [[حقوق]] دیگران) است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۰.</ref>. | ||
=== شُرب خَمر === | === هجدهم: شُرب خَمر === | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. | {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۲: | ||
معنای اصلی خَمر، مستور کردن است و مایع مستکننده به این اسم نامیده شده، زیرا عقلِ شرابخوار را میپوشاند و نمیگذارد که خیر، [[شرّ]]، قُبح و [[حُسن]] را تشخیص بدهد و در نتیجه بعد از شُرب آن، ممکن است، بدون توجه به ضرر و زیان امری، [[اقدام]] به کارهایی خطرناک کند. با توجه به اینکه یکی از اهداف اساسی [[ارسال پیامبران]] {{عم}} و پایهگذاری [[ادیان الهی]]، [[رشد]] و باروری قوه نهفته [[عقل انسانها]] و به فعلیت و [[ظهور]] رساندن آن است؛ هر چیزی که مانع [[رشد]] آن یا موجب زوال آن شود، به شدت ممنوع و مورد [[تحریم]] واقع میشود. البته افزون بر زوال [[عقل]] در حال مستی، موجب امراض گوارشی نیز میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۰-۲۴۱.</ref>. | معنای اصلی خَمر، مستور کردن است و مایع مستکننده به این اسم نامیده شده، زیرا عقلِ شرابخوار را میپوشاند و نمیگذارد که خیر، [[شرّ]]، قُبح و [[حُسن]] را تشخیص بدهد و در نتیجه بعد از شُرب آن، ممکن است، بدون توجه به ضرر و زیان امری، [[اقدام]] به کارهایی خطرناک کند. با توجه به اینکه یکی از اهداف اساسی [[ارسال پیامبران]] {{عم}} و پایهگذاری [[ادیان الهی]]، [[رشد]] و باروری قوه نهفته [[عقل انسانها]] و به فعلیت و [[ظهور]] رساندن آن است؛ هر چیزی که مانع [[رشد]] آن یا موجب زوال آن شود، به شدت ممنوع و مورد [[تحریم]] واقع میشود. البته افزون بر زوال [[عقل]] در حال مستی، موجب امراض گوارشی نیز میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۰-۲۴۱.</ref>. | ||
=== ترک عمدی [[نماز]] و [[واجبات]] دیگر === | === نوزدهم: ترک عمدی [[نماز]] و [[واجبات]] دیگر === | ||
{{متن حدیث|وَ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ اَللَّهُ لِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ تَرَكَ اَلصَّلاَةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اَللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ}}. [[امام]] {{ع}} در ادامه بیان تعداد [[گناهان بزرگ]] میفرمایند: ترک عمدی نماز واجب و هر چیزی که [[خدای متعال]] [[واجب]] کرده، نیز از [[گناهان بزرگ]] محسوب میشوند. | {{متن حدیث|وَ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ اَللَّهُ لِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ تَرَكَ اَلصَّلاَةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اَللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ}}. [[امام]] {{ع}} در ادامه بیان تعداد [[گناهان بزرگ]] میفرمایند: ترک عمدی نماز واجب و هر چیزی که [[خدای متعال]] [[واجب]] کرده، نیز از [[گناهان بزرگ]] محسوب میشوند. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۹: | ||
در اهمیت [[نماز]]، به یک [[روایت]] اکتفا میشود: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: قَال رَسُولُ [[الله]] {{صل}} لَيْسَ مِنِّي مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ لاَ يَرِدُ عَلَيَّ اَلْحَوْضَ لاَ وَ اَللَّهِ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۴، ص۲۵، باب ۶، ح۴۴۲۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref> | در اهمیت [[نماز]]، به یک [[روایت]] اکتفا میشود: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: قَال رَسُولُ [[الله]] {{صل}} لَيْسَ مِنِّي مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ لاَ يَرِدُ عَلَيَّ اَلْحَوْضَ لاَ وَ اَللَّهِ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۴، ص۲۵، باب ۶، ح۴۴۲۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref> | ||
=== [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم === | === بیستم: [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم === | ||
{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تبهکاری میورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>. [[گناهان بزرگ]] دیگری که [[امام]] {{ع}} بیان میفرمایند: [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم است. [[عهد]] به دو نوع تقسیم میشود: [[عهد الهی]] و [[عهد]] با همنوعان. | {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تبهکاری میورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>. [[گناهان بزرگ]] دیگری که [[امام]] {{ع}} بیان میفرمایند: [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم است. [[عهد]] به دو نوع تقسیم میشود: [[عهد الهی]] و [[عهد]] با همنوعان. | ||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۴: | ||
خصوصیتی که [[خویشان]] رَحِمی دارند، این است که اگر فردی بر یکی از [[خویشان]] رحمی خود، [[غضب]] کرده یا کینهای از او در [[دل]] داشته باشد، برای رفع آن، با او [[مصافحه]] و معانقه کند تا کدروت و [[ناراحتی]] برطرف شود: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: ذُكِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فَقَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَی أَبَداً حَتَّی يَدْخُلَ النَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی ذِي رَحِمَ فَلْيَدْنُ مِنْهُ فَلْيَمَسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مُسَّتْ سَكَنَتْ}}<ref>الكافی، ج۲، ص۳۰۲، باب الغضب، ح۲؛ وسائلالشيعة، ج۱۵، ص۳۵۸، باب ۵۳، ح۲۰۷۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۷۰، باب ۱۳۲، ح۲۳؛ جامعالاخبار، ص۱۶۰، الفصل الرابع و العشرون و المائة و مكارمالاخلاق، ص۳۵، فی الغضب.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۵۰.</ref> | خصوصیتی که [[خویشان]] رَحِمی دارند، این است که اگر فردی بر یکی از [[خویشان]] رحمی خود، [[غضب]] کرده یا کینهای از او در [[دل]] داشته باشد، برای رفع آن، با او [[مصافحه]] و معانقه کند تا کدروت و [[ناراحتی]] برطرف شود: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: ذُكِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فَقَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَی أَبَداً حَتَّی يَدْخُلَ النَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی ذِي رَحِمَ فَلْيَدْنُ مِنْهُ فَلْيَمَسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مُسَّتْ سَكَنَتْ}}<ref>الكافی، ج۲، ص۳۰۲، باب الغضب، ح۲؛ وسائلالشيعة، ج۱۵، ص۳۵۸، باب ۵۳، ح۲۰۷۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۷۰، باب ۱۳۲، ح۲۳؛ جامعالاخبار، ص۱۶۰، الفصل الرابع و العشرون و المائة و مكارمالاخلاق، ص۳۵، فی الغضب.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۵۰.</ref> | ||
=== [[اسراف]] === | === بیست و یکم: [[اسراف]] === | ||
{{متن قرآن|وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ}}<ref>«و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.</ref>. کلمه "[[اسراف]]" از "سرف" مشتق شده است. سرف با مشتقات آن، ۲۱ بار در [[قرآن مجید]] در مصادیق گوناگونی مطرح شده است: | {{متن قرآن|وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ}}<ref>«و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.</ref>. کلمه "[[اسراف]]" از "سرف" مشتق شده است. سرف با مشتقات آن، ۲۱ بار در [[قرآن مجید]] در مصادیق گوناگونی مطرح شده است: | ||
# در خوردن و آشامیدن {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.</ref>، | # در خوردن و آشامیدن {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.</ref>، | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۵: | ||
# اسرافی که سبب [[ستیز]] با [[حق]] و حقانیت نباشد، مانند زیادهرَوی در خوردن، آشامیدن، [[انفاق]]، صرف وقت بیشتر از حدّ معقول برای درآمد بیشتر، خرید مازاد بر احتیاج [[زندگی]]، [[تجملگرایی]]، [[زیادهروی]] در تفریحات سالم<ref>اما اسراف و زيادهروی در هدر دادن اموال بيت المال، مانند آب، برق يا روشن گذاشتن ماشين و هدر دادن بنزين و آلوده كردن هوای پاك و... از موارد حرام در اسراف محسوب میشوند.</ref> و ...؛ بنابراین، قسم اول، مراد است نَه قِسم دوم<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۴-۲۴۵.</ref>. | # اسرافی که سبب [[ستیز]] با [[حق]] و حقانیت نباشد، مانند زیادهرَوی در خوردن، آشامیدن، [[انفاق]]، صرف وقت بیشتر از حدّ معقول برای درآمد بیشتر، خرید مازاد بر احتیاج [[زندگی]]، [[تجملگرایی]]، [[زیادهروی]] در تفریحات سالم<ref>اما اسراف و زيادهروی در هدر دادن اموال بيت المال، مانند آب، برق يا روشن گذاشتن ماشين و هدر دادن بنزين و آلوده كردن هوای پاك و... از موارد حرام در اسراف محسوب میشوند.</ref> و ...؛ بنابراین، قسم اول، مراد است نَه قِسم دوم<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۴-۲۴۵.</ref>. | ||
=== [[تبعیت]] از [[هوای نفس]] [[نامشروع]] === | === بیست و دوم: [[تبعیت]] از [[هوای نفس]] [[نامشروع]] === | ||
{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهشها (ی نفس) شان پیروی میکنند و گمراهتر از آنکه بیرهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref>. کلمه {{متن قرآن|هَوَاهُ}} به معنای میل است و [[هوای نفس]] یعنی میل [[نفس|نَفْس]] "هوی و هواء: به مفهوم [[تمایل]] پیدا کردن است بهسوی پَستی و پایین؛ خواه مادّی باشد یا معنوی؛ و از مصادیق این معنا: [[تمایل]] [[نفس|نَفْس]] به امور مادّی و [[شهوات]] است"<ref>تفسير روشن، ج۱، ص۴۳۱.</ref>. | {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهشها (ی نفس) شان پیروی میکنند و گمراهتر از آنکه بیرهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref>. کلمه {{متن قرآن|هَوَاهُ}} به معنای میل است و [[هوای نفس]] یعنی میل [[نفس|نَفْس]] "هوی و هواء: به مفهوم [[تمایل]] پیدا کردن است بهسوی پَستی و پایین؛ خواه مادّی باشد یا معنوی؛ و از مصادیق این معنا: [[تمایل]] [[نفس|نَفْس]] به امور مادّی و [[شهوات]] است"<ref>تفسير روشن، ج۱، ص۴۳۱.</ref>. | ||
خط ۲۶۶: | خط ۲۶۸: | ||
از اینرو [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "پس از آن كه [[خداوند]]، ابليس را بهسجده بر [[آدم]] {{ع}} [[فرمان]] داد، وی گفت: به عزتت [[سوگند]]، اگر مرا از [[سجده]] بر [[آدم]] معاف كنی، چنان تو را [[عبادت]] كنم كه تاكنون كسی اين گونه عبادتت نكرده باشد. [[خداوند]] حكيم فرمود: من دوست دارم آن گونه كه خود میخواهم [[عبادت]] شوم آن گونه كه تو میخواهی"<ref>{{متن حدیث|أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۲، باب ۳۲ - البدعة و السنة و الفريضة.</ref>. | از اینرو [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "پس از آن كه [[خداوند]]، ابليس را بهسجده بر [[آدم]] {{ع}} [[فرمان]] داد، وی گفت: به عزتت [[سوگند]]، اگر مرا از [[سجده]] بر [[آدم]] معاف كنی، چنان تو را [[عبادت]] كنم كه تاكنون كسی اين گونه عبادتت نكرده باشد. [[خداوند]] حكيم فرمود: من دوست دارم آن گونه كه خود میخواهم [[عبادت]] شوم آن گونه كه تو میخواهی"<ref>{{متن حدیث|أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۲، باب ۳۲ - البدعة و السنة و الفريضة.</ref>. | ||
=== [[کبر]] === | === بیست و سوم: [[کبر]] === | ||
{{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}<ref>«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref>. کلمه "[[کبر]]" به معنای بزرگی در مقابل آن "صِغَر"، به معنای کوچکی است و آن حالت خود بزرگبینی است که [[فرد]] خود را بالاتر از دیگری میبیند و [[معتقد]] است بر دیگری، [[برتری]] دارد. و آن یک صفت [[باطنی]] است که توسط [[اعمال]]، حرکات و سخنانی ظاهر میشود و با ظاهر شدن آن [[اعمال]] و حرکات، شخص متصف به [[تکبر]] میشود؛ و آن [[اعمال]]، مانندِ ترک [[معاشرت]] و [[همراهی]] با دیگری، قبول نکردن [[پند]]، [[موعظه]] و [[راهنمایی]] دیگری و توجه نکردن به آن است. | {{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}<ref>«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref>. کلمه "[[کبر]]" به معنای بزرگی در مقابل آن "صِغَر"، به معنای کوچکی است و آن حالت خود بزرگبینی است که [[فرد]] خود را بالاتر از دیگری میبیند و [[معتقد]] است بر دیگری، [[برتری]] دارد. و آن یک صفت [[باطنی]] است که توسط [[اعمال]]، حرکات و سخنانی ظاهر میشود و با ظاهر شدن آن [[اعمال]] و حرکات، شخص متصف به [[تکبر]] میشود؛ و آن [[اعمال]]، مانندِ ترک [[معاشرت]] و [[همراهی]] با دیگری، قبول نکردن [[پند]]، [[موعظه]] و [[راهنمایی]] دیگری و توجه نکردن به آن است. | ||
خط ۲۷۵: | خط ۲۷۷: | ||
بنابراین، تکبرورزی و [[کبر]]، یکی از موانع اساسی برای توجه به امور دارای حقانیت از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]] است، و در مقابل آن، صفت [[نیک]] [[تواضع]]، [[فروتنی]] و [[خشوع]] موجب فراهمسازی برای میل و رغبت به امور دارای حقانیت از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]]، و نیز موجب بهرهمندی از آن در جهت [[رشد]] و [[تکامل]] [[روحی]] و معنوی میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>. | بنابراین، تکبرورزی و [[کبر]]، یکی از موانع اساسی برای توجه به امور دارای حقانیت از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]] است، و در مقابل آن، صفت [[نیک]] [[تواضع]]، [[فروتنی]] و [[خشوع]] موجب فراهمسازی برای میل و رغبت به امور دارای حقانیت از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]]، و نیز موجب بهرهمندی از آن در جهت [[رشد]] و [[تکامل]] [[روحی]] و معنوی میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>. | ||
=== [[تبعیض]] در [[ایمان]] === | === بیست و چهارم: [[تبعیض]] در [[ایمان]] === | ||
جدا کردن [[خلفای الهی]] از یکدیگر و فرق گذاشتن در [[ایمان]] و [[تصدیق]] به آنان، نشانه عدم [[تسلیم محض]] در برابر [[خدای متعال]] بوده و حاکی از [[انکار]] و [[کفر]] واقعی است که [[خدای سبحان]] برای آن، عذابی خوارکننده قرار داده است هرچند در [[تصدیق]] [[پیامبر]] خود و [[احکام]] [[تبیین]] شده توسط او، [[تعهد]] عملی داشته و در [[دین]] خودش، به اصطلاح [[متدین]] و [[زاهد]] باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند. آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | جدا کردن [[خلفای الهی]] از یکدیگر و فرق گذاشتن در [[ایمان]] و [[تصدیق]] به آنان، نشانه عدم [[تسلیم محض]] در برابر [[خدای متعال]] بوده و حاکی از [[انکار]] و [[کفر]] واقعی است که [[خدای سبحان]] برای آن، عذابی خوارکننده قرار داده است هرچند در [[تصدیق]] [[پیامبر]] خود و [[احکام]] [[تبیین]] شده توسط او، [[تعهد]] عملی داشته و در [[دین]] خودش، به اصطلاح [[متدین]] و [[زاهد]] باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند. آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | ||
خط ۲۸۲: | خط ۲۸۴: | ||
جدا کردن بین [[احکام دین]] و [[تصدیق]] و پذیرش برخی از آنها و [[انکار]] برخی دیگر، نیز مصداق [[تبعیض]] در [[ایمان]] است که موجب [[ذلت]] [[دنیوی]] و در پی آن، شدیدترین [[عذاب]] در [[آخرت]] خواهد بود: {{متن قرآن|أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> | جدا کردن بین [[احکام دین]] و [[تصدیق]] و پذیرش برخی از آنها و [[انکار]] برخی دیگر، نیز مصداق [[تبعیض]] در [[ایمان]] است که موجب [[ذلت]] [[دنیوی]] و در پی آن، شدیدترین [[عذاب]] در [[آخرت]] خواهد بود: {{متن قرآن|أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> | ||
=== [[مغرور]] به [[علوم]] ماّدی === | === بیست و پنجم: [[مغرور]] به [[علوم]] ماّدی === | ||
{{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>. [[علوم]] ماّدی چون متعلق آن، جامدات و امور ماّدی است، موجب [[جمود]] [[فکری]] و غرور [[علمی]] و [[غفلت]] از [[خودشناسی]] میشود و [[انسان]] اگر خود را نشناسد، و پی به عجز و [[ناتوانی]] خود نَبَرد، داعیه [[تکبر]] و غرور در سر میپندارد و میپندارد که بینیاز و مستغنی است و رو به [[طغیان]] میآورد{{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref> «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. | {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>. [[علوم]] ماّدی چون متعلق آن، جامدات و امور ماّدی است، موجب [[جمود]] [[فکری]] و غرور [[علمی]] و [[غفلت]] از [[خودشناسی]] میشود و [[انسان]] اگر خود را نشناسد، و پی به عجز و [[ناتوانی]] خود نَبَرد، داعیه [[تکبر]] و غرور در سر میپندارد و میپندارد که بینیاز و مستغنی است و رو به [[طغیان]] میآورد{{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref> «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. | ||
خط ۲۸۹: | خط ۲۹۱: | ||
'''در نتیجه:''' راه صحیح [[خودشناسی]] را ترک کردند که اگر راه را درست را میپیمودند، طبق [[حدیث شریف]]: {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵۸، ص۱۰۰؛ در توضيح و چگونگی آن روايت، مرحوم مجلسی - اعلی الله مقامه - مینويسد: قال بعض العلماء الروح لطيفة لاهوتية في صفة ناسوتية دالة من عشرة أوجه علی وحدانية ربانية ۱. لما حركت الهيكل و دبرته علمنا أنه لا بد للعالم من محرك و مدبر. ۲. دلت وحدتها علی وحدته. ۳. دل تحريكها للجسد علی قدرته. ۴. دل اطلاعها علی ما في الجسد علی علمه. ۵. دل استواوا إلی الأعضاء علی استوائه إلی خلقه. ۶. دل تقدمها عليه و بقاوا بعده علی أزله و أبده. ۷. دل عدم العلم بكيفيتها علی عدم الإحاطة به. ۸. دل عدم العلم بمحلها من الجسد علی عدم أينيته. ۹. دل عدم مسها علی امتناع مسه. ۱۰. دل عدم إبصارها علی استحالة روته.</ref>، حتماً عظمت و [[قدرت]] [[خدای متعال]] را [[درک]] میکردند و به [[ناتوانی]] خود معترف میشدند. | '''در نتیجه:''' راه صحیح [[خودشناسی]] را ترک کردند که اگر راه را درست را میپیمودند، طبق [[حدیث شریف]]: {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵۸، ص۱۰۰؛ در توضيح و چگونگی آن روايت، مرحوم مجلسی - اعلی الله مقامه - مینويسد: قال بعض العلماء الروح لطيفة لاهوتية في صفة ناسوتية دالة من عشرة أوجه علی وحدانية ربانية ۱. لما حركت الهيكل و دبرته علمنا أنه لا بد للعالم من محرك و مدبر. ۲. دلت وحدتها علی وحدته. ۳. دل تحريكها للجسد علی قدرته. ۴. دل اطلاعها علی ما في الجسد علی علمه. ۵. دل استواوا إلی الأعضاء علی استوائه إلی خلقه. ۶. دل تقدمها عليه و بقاوا بعده علی أزله و أبده. ۷. دل عدم العلم بكيفيتها علی عدم الإحاطة به. ۸. دل عدم العلم بمحلها من الجسد علی عدم أينيته. ۹. دل عدم مسها علی امتناع مسه. ۱۰. دل عدم إبصارها علی استحالة روته.</ref>، حتماً عظمت و [[قدرت]] [[خدای متعال]] را [[درک]] میکردند و به [[ناتوانی]] خود معترف میشدند. | ||
بنابراین، اکثر افراد طبق فرموده [[قرآن مجید]]، خود واقعی را فراموش و فقط ظاهر ماّدی خویش را میبینند و برای آن چارهاندیشی میکنند: {{متن قرآن|قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ}}<ref>«گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> و از جهت [[جهانشناسی]] نیز فقط در [[فکر]] عاَلمِ [[دنیا]] و | بنابراین، اکثر افراد طبق فرموده [[قرآن مجید]]، خود واقعی را فراموش و فقط ظاهر ماّدی خویش را میبینند و برای آن چارهاندیشی میکنند: {{متن قرآن|قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ}}<ref>«گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> و از جهت [[جهانشناسی]] نیز فقط در [[فکر]] عاَلمِ [[دنیا]] و ظواهر [[فریبنده]] آن بوده و از عاَلمِ [[آخرت]] [[غافل]] هستند و چه بسا آن را قبول ندارند. {{متن قرآن|يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ}}<ref>«نمایی از زندگانی این جهان را میشناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۷.</ref>. | ||
[[جمود]] و غرور به [[علوم]] ماّدی و خود را مستغنی از [[علوم]] و [[معارف دینی]] دانستن، موجب [[قساوت قلب]] شده و به جای حُبّ صادق، حُبّ کاذب در [[دل]] [[رسوخ]] میکند و در نتیجه محبوب واقعی را منکرشده و به دعوت الهی توسط [[خلفای الهی]] پاسخ مناسب نمیدهد و گرفتار [[گمراهی]] آشکار و [[آتش]] سوزان درونی نفس اماره به [[سوء]] و [[شیطان]] میشود و بعد از مردن نیز با آنها [[محشور]] و معذب میگردد: {{متن قرآن|وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر که پاسخ فراخواننده به خداوند را ندهد در زمین به ستوه آورنده (ی خداوند) نیست و در برابر او سرورانی ندارد، آنان در گمراهی آشکاری خواهند بود» سوره احقاف، آیه ۳۲.</ref>. | [[جمود]] و غرور به [[علوم]] ماّدی و خود را مستغنی از [[علوم]] و [[معارف دینی]] دانستن، موجب [[قساوت قلب]] شده و به جای حُبّ صادق، حُبّ کاذب در [[دل]] [[رسوخ]] میکند و در نتیجه محبوب واقعی را منکرشده و به دعوت الهی توسط [[خلفای الهی]] پاسخ مناسب نمیدهد و گرفتار [[گمراهی]] آشکار و [[آتش]] سوزان درونی نفس اماره به [[سوء]] و [[شیطان]] میشود و بعد از مردن نیز با آنها [[محشور]] و معذب میگردد: {{متن قرآن|وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر که پاسخ فراخواننده به خداوند را ندهد در زمین به ستوه آورنده (ی خداوند) نیست و در برابر او سرورانی ندارد، آنان در گمراهی آشکاری خواهند بود» سوره احقاف، آیه ۳۲.</ref>. | ||
خط ۲۹۵: | خط ۲۹۷: | ||
بنابراین، کسب [[علوم]] برای اغراض [[دنیوی]] و [[مغرور]] شدن به آنکه منجر به [[کبر]] و [[انکار]] امور دارای حقانیت از جمله حقانیت ولی [[حق]] میشود، یکی از موانع مهم، برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[خلیفه الهی]] است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۱-۲۵۳.</ref>. | بنابراین، کسب [[علوم]] برای اغراض [[دنیوی]] و [[مغرور]] شدن به آنکه منجر به [[کبر]] و [[انکار]] امور دارای حقانیت از جمله حقانیت ولی [[حق]] میشود، یکی از موانع مهم، برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[خلیفه الهی]] است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۱-۲۵۳.</ref>. | ||
=== [[تکذیب]] و [[افترا]] === | === بیست و ششم: [[تکذیب]] و [[افترا]] === | ||
[[افترا]]، به معنای "جعل [[دروغ]] و چیزی از خود درآوردن"<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۱۷۱، كلمه فری.</ref> است؛ اما [[تکذیب]]، از [[کذب]] مشتق شده به معنای [[دروغگو]] دانستن و نسبتِ [[دروغ]] دادن است که در مقابل آن، [[تصدیق]] و نسبت [[صدق]] و [[راستی]] دادن و [[اذعان]] به آن است. | [[افترا]]، به معنای "جعل [[دروغ]] و چیزی از خود درآوردن"<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۱۷۱، كلمه فری.</ref> است؛ اما [[تکذیب]]، از [[کذب]] مشتق شده به معنای [[دروغگو]] دانستن و نسبتِ [[دروغ]] دادن است که در مقابل آن، [[تصدیق]] و نسبت [[صدق]] و [[راستی]] دادن و [[اذعان]] به آن است. | ||
خط ۳۱۴: | خط ۳۱۶: | ||
[[حدیث]] ذکر شده در ذیل عنوان [[تبعیت]] و [[اطاعت]]، مخصوصاً قسمت آخر آن: {{متن حدیث|مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۹۸.</ref>؛ ادعای ولایتمداری با داشتن روحیه [[تکذیب]] عملی نسبت به آن را [[مذمت]] کرده، چنین کسی را [[دشمن]] ولی [[حق]] دانسته و بهرهمندی از آن را [[نفی]] میکند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۳-۲۵۶.</ref>. | [[حدیث]] ذکر شده در ذیل عنوان [[تبعیت]] و [[اطاعت]]، مخصوصاً قسمت آخر آن: {{متن حدیث|مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۹۸.</ref>؛ ادعای ولایتمداری با داشتن روحیه [[تکذیب]] عملی نسبت به آن را [[مذمت]] کرده، چنین کسی را [[دشمن]] ولی [[حق]] دانسته و بهرهمندی از آن را [[نفی]] میکند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۳-۲۵۶.</ref>. | ||
=== [[استهزاء]] === | === بیست و هفتم: [[استهزاء]] === | ||
{{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر که او را ریشخند میکردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref>. کلمه "استهزای" از "هزء" مشتق شده و به معنای "مطلق تحقیر و [[اهانت]]"<ref>التحقيق، ج۱۱، ص۲۵۶، كلمه هزء.</ref> است که یا گفتاری یا عملی یا با ایما و اشاره بوده و برای خنداندن دیگران است. فرق آن با مزاح اینکه در مزاح قصد تحقیر و [[اهانت]] نیست و [[اعتقادی]] نیز به آن نیست، بلکه فقط برای خنداندن یا [[انس]] و [[دوستی]] با دیگری است، اما در [[استهزاء]]، برای کوچک کردن دیگری، [[اهانت]] به او و با [[اعتقاد]] به بیارزشی اوست. | {{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر که او را ریشخند میکردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref>. کلمه "استهزای" از "هزء" مشتق شده و به معنای "مطلق تحقیر و [[اهانت]]"<ref>التحقيق، ج۱۱، ص۲۵۶، كلمه هزء.</ref> است که یا گفتاری یا عملی یا با ایما و اشاره بوده و برای خنداندن دیگران است. فرق آن با مزاح اینکه در مزاح قصد تحقیر و [[اهانت]] نیست و [[اعتقادی]] نیز به آن نیست، بلکه فقط برای خنداندن یا [[انس]] و [[دوستی]] با دیگری است، اما در [[استهزاء]]، برای کوچک کردن دیگری، [[اهانت]] به او و با [[اعتقاد]] به بیارزشی اوست. | ||
خط ۳۲۳: | خط ۳۲۵: | ||
آنچه به عنوان یکی از موانع مطرح بوده، [[تمسخر]] گرفتن همه [[خلفای الهی]] یا یکی از آنان در گفتار یا سیرهشان یا [[دین]] یا هر یک از افراد [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[دینداری]] آنان است، لذا دیگر موارد [[استهزاء]] که جهتگیری آن مسائل [[دینی]] نباشد، اگر چه مذموم است، مرادِ عنوان مطرح شده نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | آنچه به عنوان یکی از موانع مطرح بوده، [[تمسخر]] گرفتن همه [[خلفای الهی]] یا یکی از آنان در گفتار یا سیرهشان یا [[دین]] یا هر یک از افراد [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[دینداری]] آنان است، لذا دیگر موارد [[استهزاء]] که جهتگیری آن مسائل [[دینی]] نباشد، اگر چه مذموم است، مرادِ عنوان مطرح شده نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | ||
=== اصرار بر گناه === | === بیست و هشتم: اصرار بر گناه === | ||
{{متن قرآن|وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.</ref>؛ [[خدای متعال]] در بیان حالات و صفات [[اصحاب]] شِمال که [[اهل]] [[جهنم]] هستند، میفرماید: آنان کسانی بودند که در [[دنیا]] در [[ارتکاب گناهان]] بزرگ اصرار میورزیدند. | {{متن قرآن|وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.</ref>؛ [[خدای متعال]] در بیان حالات و صفات [[اصحاب]] شِمال که [[اهل]] [[جهنم]] هستند، میفرماید: آنان کسانی بودند که در [[دنیا]] در [[ارتکاب گناهان]] بزرگ اصرار میورزیدند. | ||