اجلح بن وقاص: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '(مخضرمین)' به '(مخضرمین)')
 
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
وی از [[تیره فَهم]]، از [[قبیله]] [[قیس بن عیلان]]، یا [[ازد]]، یا [[اسد بن وبره]] است<ref> سیوطی، ص۲۰۰.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۰.</ref> نام او را در بخش سوم (مخضرمین) آورده که [[زمان رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] کرده است. احتمال دارد اجلح [[لقب]] باشد<ref>طبسی، ص۳۹.</ref>؛ در این صورت نام وی معلوم نیست.
وی از [[تیره فَهم]]، از [[قبیله]] [[قیس بن عیلان]]، یا [[ازد]]، یا [[اسد بن وبره]] است<ref> سیوطی، ص۲۰۰.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۰.</ref> نام او را در بخش سوم ([[مخضرمین]]) آورده که [[زمان رسول خدا]] {{صل}} را [[درک]] کرده است. احتمال دارد اجلح [[لقب]] باشد<ref>طبسی، ص۳۹.</ref>؛ در این صورت نام وی معلوم نیست.


ابن حجر به نقل از [[ابو عبیده]]، [[معمر بن مثنی]] - در کتاب [[مقاتل الفرسان (کتاب)|مقاتل الفرسان]] – می‌گوید: اجلح با [[عمرو بن معدیکرب]] بر عمر وارد شدند، در حالی که مشغول وزن کردن چیزی بود. [[خلیفه]] پس از [[فراغت]] به آنان گفت: بنشینید. سپس عمرو بن معدیکرب از [[تندخویی]]، گذشت و چالاک بودن دوستش برای خلیفه گفت. وقتی خلیفه این اوصاف را شنید، [[خشم]] در صورتش نمایان شد. اجلح درباره عمرو بن معدیکرب به خلیفه و به خطاب کلی گفت: [[مردم]] [[صالح]] هستند و نسل‌شان زیاد، روزیشان برقرار، زمین‌هایشان سبز، بر دشمنانشان [[جری]] هستند، و صالح بودن آنان به خوبی امیرشان است. در این هنگام خلیفه به اجلح گفت: چه چیز مانع شد تا تو مانند آنچه دوستت گفت درباره او نگویی، گفت: خشم در صورت تو<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۱۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> عمر گفت: درست است<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref><ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اجلح بن وقاص»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰-۱۱.</ref>
ابن حجر به نقل از [[ابو عبیده]]، [[معمر بن مثنی]] - در کتاب [[مقاتل الفرسان (کتاب)|مقاتل الفرسان]] – می‌گوید: اجلح با [[عمرو بن معدیکرب]] بر عمر وارد شدند، در حالی که مشغول وزن کردن چیزی بود. [[خلیفه]] پس از [[فراغت]] به آنان گفت: بنشینید. سپس عمرو بن معدیکرب از [[تندخویی]]، گذشت و چالاک بودن دوستش برای خلیفه گفت. وقتی خلیفه این اوصاف را شنید، [[خشم]] در صورتش نمایان شد. اجلح درباره عمرو بن معدیکرب به خلیفه و به خطاب کلی گفت: [[مردم]] [[صالح]] هستند و نسل‌شان زیاد، روزیشان برقرار، زمین‌هایشان سبز، بر دشمنانشان [[جری]] هستند، و صالح بودن آنان به خوبی امیرشان است. در این هنگام خلیفه به اجلح گفت: چه چیز مانع شد تا تو مانند آنچه دوستت گفت درباره او نگویی، گفت: خشم در صورت تو<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۱۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> عمر گفت: درست است<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.</ref><ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اجلح بن وقاص»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰-۱۱.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۳

مقدمه

وی از تیره فَهم، از قبیله قیس بن عیلان، یا ازد، یا اسد بن وبره است[۱]. ابن حجر[۲] نام او را در بخش سوم (مخضرمین) آورده که زمان رسول خدا (ص) را درک کرده است. احتمال دارد اجلح لقب باشد[۳]؛ در این صورت نام وی معلوم نیست.

ابن حجر به نقل از ابو عبیده، معمر بن مثنی - در کتاب مقاتل الفرسان – می‌گوید: اجلح با عمرو بن معدیکرب بر عمر وارد شدند، در حالی که مشغول وزن کردن چیزی بود. خلیفه پس از فراغت به آنان گفت: بنشینید. سپس عمرو بن معدیکرب از تندخویی، گذشت و چالاک بودن دوستش برای خلیفه گفت. وقتی خلیفه این اوصاف را شنید، خشم در صورتش نمایان شد. اجلح درباره عمرو بن معدیکرب به خلیفه و به خطاب کلی گفت: مردم صالح هستند و نسل‌شان زیاد، روزیشان برقرار، زمین‌هایشان سبز، بر دشمنانشان جری هستند، و صالح بودن آنان به خوبی امیرشان است. در این هنگام خلیفه به اجلح گفت: چه چیز مانع شد تا تو مانند آنچه دوستت گفت درباره او نگویی، گفت: خشم در صورت تو[۴] عمر گفت: درست است[۵][۶]

منابع

پانویس

  1. سیوطی، ص۲۰۰.
  2. ابن حجر، ج۱، ص۳۳۰.
  3. طبسی، ص۳۹.
  4. ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۱۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.
  5. ابن حجر، ج۱، ص۳۳۱.
  6. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «اجلح بن وقاص»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۰-۱۱.