ابواسید بن ثابت انصاری مدنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'توضیح تصویر = تصویر قدیمی مدینه' به 'توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه')
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = ابواسید بن ثابت انصاری مدنی | مداخل مرتبط = [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تراجم و رجال]] - [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = ابواسید بن ثابت انصاری مدنی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg   
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه
| نام کامل = ابواسید بن ثابت انصاری مدنی 
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = 
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[خزرج]]     
| از تیره = [[بنی‌زریق]]     
| پدر =       
| مادر =     
| همسر =   
| پسر =         
| دختر =
| خواهر = 
| برادر =
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = 
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر =   
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[پیامبر خاتم]] 
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ بدر]]
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها = 
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =
| آخرین راوی از او =
}}


{{امامت}}
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
نام او را عبدالله<ref>دارقطنی، ج۷، ص۳۳؛ ابن اثیر، ج۵، ص۱۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و برخی نیز ثابت گفته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۱۵.</ref>. وی به تیره [[بنی زریق]] [[خزرج]] [[نسب]] می‌برد<ref>مزی‌، ج۳۳، ص۴۰؛ ذهبی، ج۲، ص۴۰۸.</ref>. او از خدمتکاران [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و در [[بدر]] شرکت کرد. وی می‌گوید: در بدر، [[شمشیر]] [[سیف بن عابد مخزومی]] که به مرزبان [[شهرت]] داشت، به دست من افتاد. چون رسول خدا {{صل}} [[دستور]] داده بود هر چه به دست آوردید در [[اموال]] [[غنایم]] بگذارید، آن را در بین غنایم انداختم. اما از آنجا که رسول خدا {{صل}} خواسته کسی را رد نمی‌کرد، [[ارقم بن ابی ارقم]] شمشیر را [[شناخت]] و آن را از آن [[حضرت]] مطالبه کرد و ایشان آن را به او بخشید<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ج۲، ص۴۶.</ref>. برخی این داستان را به [[ابواسید ساعدی]] و [[مالک بن ربیعه]] نسبت داده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ طبری، ج۹، ص۲۳۱.</ref>؛ البته تصریح شده که داستان یاد شده، در مورد ابواسید ساعدی نیست<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۲؛ همو، اصابه، ج۴، ص۱۴.</ref>.
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تراجم و رجال]] | [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
ابواسید، از رسول خدا {{صل}} نقل کرده است که حضرت فرمود: «روغن زیتون بخورید و از آن روغن [[مالی]] کنید که آن از درخت بابرکت و مبارکی است»<ref>{{متن حدیث|كُلُوا اَلزَّيْتَ وَ اِدَّهِنُوا بِالزَّيْتِ فَإِنَّهُ «مِنْ شَجَرَةٍ مُبٰارَكَةٍ»}}؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن اثیر، دانسته ج۳، ص۱۸۹.</ref>. [[مبارک بن اثیر]] <ref>مبارک بن اثیر، ج۵، ص:۱۵۳.</ref> این حدیث را از احادیث غریب دانسته و [[بخاری]] نیز آن را [[استوار]] و معتبر نمی‌داند - {{عربی|«لم يقم حديثه»}}- چنانکه عقیلی نیز او را در شمار [[ضعفا]] می‌آورد<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۱۹۷.</ref>. ابواسید، روزی [[فرزندان]] خویش را جمع کرد و به آنان دستور داد سرهایشان را با روغن زیتون روغن مالی کنند – چرب کردن سر با روغن از وسایل آرایش در آن [[زمان]] بود، اما آنان [[امتناع]] کردند. پس به آنان گفت: آیا از مالیدن روغنی که مخصوص رسول خدا {{صل}} بود بر [[بدن]] خود [[امتناع]] می‌کنید؟ سپس عصای خود را برداشت و [[فرزندان]] خویش را زد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۵۸؛ مزی، ج۳۳، ص۴۰.</ref>. این [[روایت]]، بیانگر برخی [[ویژگی‌های اخلاقی]] وی است.
نام او را عبدالله<ref>دارقطنی، ج۷، ص۳۳؛ ابن اثیر، ج۵، ص۱۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و برخی نیز ثابت گفته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۱۵.</ref>. وی به تیره [[بنی زریق]] [[خزرج]] [[نسب]] می‌برد<ref>مزی‌، ج۳۳، ص۴۰؛ ذهبی، ج۲، ص۴۰۸.</ref>. او از خدمتکاران [[رسول خدا]]{{صل}} بود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و در [[بدر]] شرکت کرد. وی می‌گوید: در بدر، [[شمشیر]] [[سیف بن عابد مخزومی]] که به مرزبان [[شهرت]] داشت، به دست من افتاد. چون رسول خدا{{صل}} [[دستور]] داده بود هر چه به دست آوردید در [[اموال]] [[غنایم]] بگذارید، آن را در بین غنایم انداختم. اما از آنجا که رسول خدا{{صل}} خواسته کسی را رد نمی‌کرد، [[ارقم بن ابی ارقم]] شمشیر را [[شناخت]] و آن را از آن [[حضرت]] مطالبه کرد و ایشان آن را به او بخشید<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ج۲، ص۴۶.</ref>. برخی این داستان را به [[ابواسید ساعدی]] و [[مالک  بن ربیعه]] نسبت داده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ طبری، ج۹، ص۲۳۱.</ref>؛ البته تصریح شده که داستان یاد شده، در مورد ابواسید ساعدی نیست<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۲؛ همو، اصابه، ج۴، ص۱۴.</ref>.


ابواسید، از رسول خدا{{صل}} نقل کرده است که حضرت فرمود: "روغن زیتون بخورید و از آن روغن [[مالی]] کنید که آن از درخت بابرکت و مبارکی است"<ref>{{متن حدیث|كُلُوا اَلزَّيْتَ وَ اِدَّهِنُوا بِالزَّيْتِ فَإِنَّهُ «مِنْ شَجَرَةٍ مُبٰارَكَةٍ»}}؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن اثیر، دانسته ج۳، ص۱۸۹.</ref>. [[مبارک بن اثیر]] <ref>مبارک بن اثیر، ج۵، ص:۱۵۳.</ref> این حدیث را از احادیث غریب دانسته و [[بخاری]] نیز آن را [[استوار]] و معتبر نمی‌داند - {{عربی|"لم يقم حديثه"}}- چنانکه عقیلی نیز او را در شمار [[ضعفا]] می‌آورد<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۱۹۷.</ref>. ابواسید، روزی [[فرزندان]] خویش را جمع کرد و به آنان دستور داد سرهایشان را با روغن زیتون روغن مالی کنند – چرب کردن سر با روغن از وسایل آرایش در آن [[زمان]] بود، اما آنان [[امتناع]] کردند. پس به آنان گفت: آیا از مالیدن روغنی که مخصوص رسول خدا{{صل}} بود بر [[بدن]] خود [[امتناع]] می‌کنید؟ سپس عصای خود را برداشت و [[فرزندان]] خویش را زد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۵۸؛ مزی، ج۳۳، ص۴۰.</ref>. این [[روایت]]، بیانگر برخی [[ویژگی‌های اخلاقی]] وی است.
[[عبدالله بن ثابت]] می‌گوید: روزی [[عمر بن خطاب]] [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و عرض کرد: یا [[رسول الله]]! یکی از [[برادران]] [[طایفه]] [[بنی قریظه]] [[یهود]] را دیدم و او بخش‌هایی از [[تورات]] را برای من نوشت، آیا می‌خواهی آن را بر شما بخوانم؟ [[حضرت]] از این گفته [[عمر]] چهره [[درهم]] کشید و [[خشمگین]] شد. [[عبدالله بن ثابت]]، عمر را [[توبیخ]] کرد تا دیگر با این گونه سخنان، موجب [[ناراحتی]] رسول خدا {{صل}} نشود<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. [[ابونعیم اصفهانی]]، [[ابن عبدالبر]] و [[ابن اثیر]]، عبدالله بن ثابت را همان ابواسید دانسته و هردو روایت فوق را مربوط به او می‌دانند<ref>ابونعیم، ج۳، ص۱۶۰۱؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. روایت اول را [[ابوالطفیل]] و روایت دوم را [[شعبی]] از ابواسید، [[خادم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} روایت کرده‌اند؛ چنانکه [[ابن ابی‌حاتم]]<ref>ابن ابی‌حاتم، ج۵، ص۱۹.</ref> نیز به این مطلب تصریح کرده است. بنابراین، نمی‌توان عبدالله بن ثابت موجود در دو روایت فوق را به دلیل [[اختلاف]] [[راوی]]، از هم تفکیک و دو [[شخصیت]] جدا [[تصور]] کرد.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۲۰.</ref>


[[عبدالله بن ثابت]] می‌گوید: روزی [[عمر بن خطاب]] [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و عرض کرد: یا [[رسول الله]]! یکی از [[برادران]] [[طایفه]] [[بنی قریظه]] [[یهود]] را دیدم و او بخش‌هایی از [[تورات]] را برای من نوشت، آیا می‌خواهی آن را بر شما بخوانم؟ [[حضرت]] از این گفته [[عمر]] چهره [[درهم]] کشید و [[خشمگین]] شد. [[عبدالله بن ثابت]]، عمر را [[توبیخ]] کرد تا دیگر با این گونه سخنان، موجب [[ناراحتی]] رسول خدا{{صل}} نشود<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. [[ابونعیم اصفهانی]]، [[ابن عبدالبر]] و [[ابن اثیر]]، عبدالله بن ثابت را همان ابواسید دانسته و هردو روایت فوق را مربوط به او می‌دانند<ref>ابونعیم، ج۳، ص۱۶۰۱؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. روایت اول را [[ابوالطفیل]] و روایت دوم را [[شعبی]] از ابواسید، [[خادم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} روایت کرده‌اند؛ چنانکه [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۵، ص۱۹.</ref> نیز به این مطلب تصریح کرده است. بنابراین، نمی‌توان عبدالله بن ثابت موجود در دو روایت فوق را به دلیل [[اختلاف]] [[راوی]]، از هم تفکیک و دو [[شخصیت]] جدا [[تصور]] کرد.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۲۰.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
{{پایان منابع}}


== جستارهای وابسته ==
== پانویس ==
 
==منابع==
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
 
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابواسید بن ثابت انصاری مدنی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه}}
[[رده:خزرج]]
[[رده:بنی‌زریق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۱

ابواسید بن ثابت انصاری مدنی
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابواسید بن ثابت انصاری مدنی
جنسیتمرد
از قبیلهخزرج
از تیرهبنی‌زریق
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگجنگ بدر

مقدمه

نام او را عبدالله[۱] و برخی نیز ثابت گفته‌اند[۲]. وی به تیره بنی زریق خزرج نسب می‌برد[۳]. او از خدمتکاران رسول خدا (ص) بود[۴] و در بدر شرکت کرد. وی می‌گوید: در بدر، شمشیر سیف بن عابد مخزومی که به مرزبان شهرت داشت، به دست من افتاد. چون رسول خدا (ص) دستور داده بود هر چه به دست آوردید در اموال غنایم بگذارید، آن را در بین غنایم انداختم. اما از آنجا که رسول خدا (ص) خواسته کسی را رد نمی‌کرد، ارقم بن ابی ارقم شمشیر را شناخت و آن را از آن حضرت مطالبه کرد و ایشان آن را به او بخشید[۵]. برخی این داستان را به ابواسید ساعدی و مالک بن ربیعه نسبت داده‌اند[۶]؛ البته تصریح شده که داستان یاد شده، در مورد ابواسید ساعدی نیست[۷].

ابواسید، از رسول خدا (ص) نقل کرده است که حضرت فرمود: «روغن زیتون بخورید و از آن روغن مالی کنید که آن از درخت بابرکت و مبارکی است»[۸]. مبارک بن اثیر [۹] این حدیث را از احادیث غریب دانسته و بخاری نیز آن را استوار و معتبر نمی‌داند - «لم يقم حديثه»- چنانکه عقیلی نیز او را در شمار ضعفا می‌آورد[۱۰]. ابواسید، روزی فرزندان خویش را جمع کرد و به آنان دستور داد سرهایشان را با روغن زیتون روغن مالی کنند – چرب کردن سر با روغن از وسایل آرایش در آن زمان بود، اما آنان امتناع کردند. پس به آنان گفت: آیا از مالیدن روغنی که مخصوص رسول خدا (ص) بود بر بدن خود امتناع می‌کنید؟ سپس عصای خود را برداشت و فرزندان خویش را زد[۱۱]. این روایت، بیانگر برخی ویژگی‌های اخلاقی وی است.

عبدالله بن ثابت می‌گوید: روزی عمر بن خطاب خدمت رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! یکی از برادران طایفه بنی قریظه یهود را دیدم و او بخش‌هایی از تورات را برای من نوشت، آیا می‌خواهی آن را بر شما بخوانم؟ حضرت از این گفته عمر چهره درهم کشید و خشمگین شد. عبدالله بن ثابت، عمر را توبیخ کرد تا دیگر با این گونه سخنان، موجب ناراحتی رسول خدا (ص) نشود[۱۲]. ابونعیم اصفهانی، ابن عبدالبر و ابن اثیر، عبدالله بن ثابت را همان ابواسید دانسته و هردو روایت فوق را مربوط به او می‌دانند[۱۳]. روایت اول را ابوالطفیل و روایت دوم را شعبی از ابواسید، خادم پیامبر اکرم (ص) روایت کرده‌اند؛ چنانکه ابن ابی‌حاتم[۱۴] نیز به این مطلب تصریح کرده است. بنابراین، نمی‌توان عبدالله بن ثابت موجود در دو روایت فوق را به دلیل اختلاف راوی، از هم تفکیک و دو شخصیت جدا تصور کرد.[۱۵]

منابع

پانویس

  1. دارقطنی، ج۷، ص۳۳؛ ابن اثیر، ج۵، ص۱۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.
  2. ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۱۵.
  3. مزی‌، ج۳۳، ص۴۰؛ ذهبی، ج۲، ص۴۰۸.
  4. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.
  5. احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ج۲، ص۴۶.
  6. احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ طبری، ج۹، ص۲۳۱.
  7. ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۲؛ همو، اصابه، ج۴، ص۱۴.
  8. «كُلُوا اَلزَّيْتَ وَ اِدَّهِنُوا بِالزَّيْتِ فَإِنَّهُ «مِنْ شَجَرَةٍ مُبٰارَكَةٍ»»؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن اثیر، دانسته ج۳، ص۱۸۹.
  9. مبارک بن اثیر، ج۵، ص:۱۵۳.
  10. ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۱۹۷.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۵۸؛ مزی، ج۳۳، ص۴۰.
  12. احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۶۵.
  13. ابونعیم، ج۳، ص۱۶۰۱؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۹.
  14. ابن ابی‌حاتم، ج۵، ص۱۹.
  15. محمدی، رمضان، مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۲۰.