←جستارهای وابسته
(←منابع) برچسب: برگرداندهشده |
برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[رده:قاتلان امام حسین]] | [[رده:قاتلان امام حسین]] | ||
==[[حکومت]] جنایتبار یزید== | |||
آخرین حلقه حوادثی که به ماجرای خونین [[کربلا]] ختم شد، به دست گرفتن [[خلافت]] توسط [[یزید بن معاویه]] بود. | |||
حوادثی که از [[سقیفه]] شروع شد و هر دورهای بیش از گذشته سبب تقویت «[[جبهه]] [[اموی]]» و [[منافقان]] گردید، در نهایت کار را به آنجا رساند که با نهایت [[تأسف]] [[خلافت مسلمین]] به دست یزید [[فاسد]]، شرابخوار و [[هوسباز]] افتاد. | |||
او با [[غرور]] و [[خودخواهی]] در پی [[بیعت گرفتن]] و به رسمیت بخشیدن [[حکومت فاسد]] خویش برآمد و در مسیر اجرای اهداف خود، دست به هر جنایتی میزد. به گفته «[[مسعودی]]» [[مورخ]] معروف: «[[سیره]] یزید، همان روش [[فرعون]] بود؛ بلکه باید گفت فرعون در میان [[مردم]]، بیش از یزید به [[عدالت]] [[رفتار]] میکرد»<ref>{{عربی|وَ سِیَرُهُ سِیرَةٌ فِرْعَوْنَ، بَلْ کَانَ فِرْعَوْنُ أَعْدَلَ مِنْهُ فِي رَعِیَّتِهِ}}؛ (مروج الذهب، ج۳، ص۶۸).</ref>. | |||
در این قسمت، برای آشنایی با [[افکار]] و [[عقاید]] و [[اعمال]] یزید، کارنامه سیاه او را کمی بررسی میکنیم. | |||
===ولادت و [[تربیت]] یزید=== | |||
یزید در سال ۲۵ یا ۲۶ [[هجری]] زاده شد و مادر وی «میسون» نام داشت؛ [[معاویه]] «میسون» را در حالی که یزید را در شکم داشت، [[طلاق]] داد و «میسون» وی را در زمانی که [[همسر]] معاویه نبود، به [[دنیا]] آورد<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۹.</ref>. | |||
برخی از نویسندگان معتقدند: یزید نزد داییهای خود در [[بادیه]] پرورش یافت و [[قبیله]] مادرش پیش از [[اسلام]] [[مسیحی]] بودند و هنوز حال و هوای دوران [[مسیحیت]] در سر آنان بود و از این رو، یزید بیش از آنکه تربیت او [[اسلامی]] باشد، تربیت مسیحی داشت؛ بنابراین، [[پردهدری]] وی نسبت به [[ارزشهای اسلامی]] امر غریبی نبود<ref>حیاة الامام الحسین بن علی{{ع}}، ج۲، ص۱۸۰. این سخن از استاد عبدالله علائلی نقل شده است.</ref>. | |||
شاید از این روست که یزید در اشعار خویش- به هنگامی که میخواهد شراب بنوشد- چنین میسراید: | |||
{{عربی|وَ إِنْ حَرُمَتْ یَوْماً عَلَی دِینِ أَحْمَدَ فَخُذْهَا عَلَی دِینِ الْمَسِیحِ بْنِ مَرْیَمَ}} | |||
«اگر [[نوشیدن شراب]] در [[دین اسلام]] [[حرام]] است؛ آن را مطابق [[دین]] [[مسیح]] بنوش!»<ref>تتمّة المنتهی در تاریخ خلفا، ص۶۶. البته ما معتقدیم شراب در همه ادیان الهی حرام بوده است و از جمله در دین حضرت مسیح{{ع}} هر چند به این دین نسبت داده شده که آن را جایز میشمارند.</ref>. | |||
[[دولت]] [[روم]] در دربار [[بنیامیه]] [[نفوذ]] داشت و برخی از [[مسیحیان]] روم در دربار [[شام]] به عنوان [[مستشار]] حضور داشتند. [[مورخان]] تصریح میکنند که به هنگام [[حرکت امام حسین]]{{ع}} به سوی [[کوفه]]، یزید به توصیه «سَرْجون» [[رومی]] «عبیدالله زیاد» را که [[والی بصره]] بود (با [[حفظ]] سِمَت) به [[حکومت کوفه]] نیز [[منصوب]] کرد. [[سرجون]] این توصیه را به نقل از [[معاویه]] به یزید نمود<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸. سرجون هم پیاله یزید در بادهنوشی نیز بود (انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۱).</ref>. | |||
«[[ابوالفرج اصفهانی]]» درباره همنشینان یزید میگوید: «در طلیعه ندیمان یزید، [[شاعری]] [[مسیحی]] به نام «اخطل» قرار داشت. این دو تن با هم شراب مینوشیدند و ساز و [[آواز]] میشنیدند و یزید وی را در سفرها به همراه خود میبرد. پس از [[مرگ یزید]] و انتقال [[خلافت]] به [[مروانیان]]، اخطل در دوران خلافت [[عبدالملک مروان]]، از [[نزدیکان]] او قرار گرفت و هر [[زمان]] میخواست، نزد او میرفت، در حالی که گردنبند طلا در گردن داشت و قطرات خمر از موی صورتش میچکید»<ref>الاغانی، ج۷، ص۱۷۰ (مطابق نقل حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۲، ص۱۸۴).</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۲۰۷.</ref>. | |||
==[[افکار]]، [[اندیشهها]] و رفتارهای ضد [[دینی]] یزید== | |||
آنچه را که [[تاریخ]] از افکار و اندیشههای این عامل [[فساد]] و [[تباهی]] و رفتارهای او نقل میکند، همه حکایت از [[فسق]] و [[فجور]] و رفتارهای [[الحادی]] دارد. | |||
[[قاضی]] نعمان [[مصری]] مینویسد: | |||
روزی [[رسول خدا]]{{صل}} به معاویه نظر افکند و فرمود: | |||
{{متن حدیث|أَیُّ یَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْکَ، وَ أَیُّ یَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّیَّتِي مِنْکَ مِنْ جَرْوٍ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ، یَتَّخِذُ آیَاتِ اللهِ هُزُواً وَ یَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ «[[امت]] من چه [[روز]] ([[سختی]]) از تو خواهند داشت؟ و [[خاندان]] من از [[فرزندی]] که از صلب تو خارج میشود، [[روز]] [[بدی]] را در پیش دارد! همان [[فرزندی]] که [[آیات خدا]] را به [[استهزا]] میگیرد و آنچه را که [[خداوند]] از [[حریم]] من [[حرام]] کرده، وی [[حلال]] میشمارد»<ref>المناقب و المثالب، ص۷۱ (مطابق نقل حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۲، ص۱۸۰).</ref>. | |||
اشعار [[کفرآمیز]] یزید و [[سخن گفتن]] از [[انتقام]] از [[پیامبر]] و یادآوری کشتگان [[مشرک]] در [[جنگ بدر]] و [[کشتن امام حسین]]{{ع}} در برابر آنان، همگی از عدم [[اعتقاد]] او به [[دین اسلام]] حکایت دارد<ref>اشعار و سخنان وی را پیش از این در دومین ریشه از ریشههای قیام عاشورا آوردهایم.</ref>. | |||
وی در [[زمان]] [[خلافت]] پدرش به میگساری و [[هوسرانی]] مشغول بود، [[معاویه]] تصمیم گرفت برای ساختن سابقهای [[دینی]]، وی را به [[جهاد]] بر ضد «[[رومیان]]» بفرستد؛ از این رو، او را به [[فرماندهی]] لشکری برای [[جنگ]] با رومیان اعزام کرد و «[[سفیان بن عوف]] غامدی» را نیز در این مسیر با وی همراه ساخت. یزید در این [[سفر]] [[جهادی]]! معشوقه خود «[[امّ کلثوم]]» را نیز به همراه داشت. در این سفر [[لشکریان]] یزید که گروهی از لشکرش وارد [[روم]] شده بودند، به تب و آبله گرفتار شدند؛ ولی یزید در همان حال در منزلی به نام «دیر مُرّان» (محلی در نزدیک [[دمشق]]) در کنار «[[ام کلثوم]]» به [[استراحت]] و هوسرانی میپرداخت. وقتی از این حادثه باخبر شد (با [[بیاعتنایی]] به آنچه بر لشکریانش اتفاق افتاد)، چنین سرود: | |||
{{عربی|مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا لَاقَتْ جُمُوعُهُمْ بِالْغَذْقَذَوُنَةِ مِنْ حُمَّی وَ مِنْ مُومٍ | |||
إِذَا اتَّکَأْتُ عَلَی الْأَنْمَاطِ فِي غُرَفٍ بِدِیر مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ کُلْثُومٍ!}} | |||
«من باکی ندارم از این که آن [[جمعیت]] در منطقه غذقذونه (ناحیهای در نزدیک [[سرزمین روم]]) دچار تب و آبله شدند؛ آنگاه که من در «دیر مرّان» در میان غرفهها بر بالشها تکیه زدهام و [[امکلثوم]] را در کنار خود دارم!»<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۹؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۳- ۲۴.</ref>. | |||
در زمان خلافت کوتاهش دربار یزید، مرکز [[فساد]] و [[فحشا]] و [[گناه]] بود و آثار آن در [[جامعه]] نیز گسترش یافته بود؛ به گونهای که به گفته «[[مسعودی]]» در دوران [[حکومت]] کوتاه وی، حتی در محیط مقدسی همچون [[مکه]] و [[مدینه]] جمعی به نوازندگی و استعمال آلات [[لهو و لعب]] میپرداختند<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.</ref>. | |||
هنگامی که گروهی از [[مردم مدینه]] به [[سرپرستی]] «[[عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه]]» برای [[آگاهی]] از [[افکار]] و [[عقاید]] و [[اعمال]] یزید به [[شام]] [[سفر]] کردند و برگشتند، عباراتی در معرفی یزید گفتهاند که از عمق فاجعهای که [[مسلمین]] گرفتار آن شده بودند، حکایت میکند. | |||
«[[ابن اثیر]]» در کتاب خویش نقل میکند، آنان گفتند: | |||
«ما از نزد مردی آمدیم که [[دین]] ندارد، شراب مینوشد، طنبور مینوازد، نوازندگان به نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگها [[بازی]] میکند، با جمعی از دزدان شبنشینی دارد»<ref>{{عربی|قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَیْسَ لَهُ دِینٌ، یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُ بِالطَّنَابِیرِ وَ یُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِیَانُ وَ یَلْعَبُ بِالْکِلَابِ وَ یَسْمُرُ عِنْدَهُ الْحَرَّابُ وَ هُمُ اللُّصُوصُ}}؛ (کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۰۳).</ref>. | |||
دیگری گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]! وی شراب مینوشد و به گونهای مست میشود که [[نماز]] را نیز ترک میکند!»<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۰۳.</ref>. | |||
«[[ابن جوزی]]»، دانشمند معروف [[اهل سنت]] از قول «[[عبدالله بن حنظله]]» نقل میکند، که گفت: | |||
{{متن حدیث|وَاللهِ مَا خَرَجْنَا عَلَی یَزِیدَ حَتَّی خِفْنَا أَنْ نُرْمَی بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ! إِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الْأُمُّهَاتِ، وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَدَعُ الصَّلَاةَ}}؛ «ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که [[خوف]] آن داشتیم که (بر اثر [[گناهان]] فراوان وی) از [[آسمان]] سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است با [[مادران]] و [[دختران]] و [[خواهران]] نیز [[زنا]] میکند؛ وی شراب مینوشد و نماز نمیخواند»<ref>المنتظم، ج۴، ص۱۷۹ (حوادث سال ۶۳). شبیه همین جملات را سیوطی در تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳ آورده است.</ref>. | |||
میگساری وی به طور علنی و سرودن اشعاری در حال مستی و دهنکجی به [[ارزشهای اسلامی]] در آن حالت، از صفحات تاریک [[زندگی]] یزید است. | |||
«[[سبط بن جوزی]]» در «تذکرةالخواص» مینویسد، وی در حال مستی چنین میسرود: | |||
«[[یاران]] هم پیاله من! برخیزید و به نغمههای خوانندگان گوش فرا دهید. پیالههای شراب را پی در پی سر بکشید و بحثهای [[علمی]] را کنار بگذارید. نغمههای ساز و [[آواز]] (به گونهای مستم میکند که) مرا از شنیدن صدای [[اذان]] باز میدارد و من خمرههای شراب را با [[حوران]] [[بهشتی]] معاوضه کردم. (و [[لذات]] مستی را بر [[وعدههای الهی]] ترجیح میدهم!)»<ref>{{عربی|مَعْشَرَ النِّدْمَانِ قُومُوا وَاسْمَعُوا صَوْتَ الْأَغَانِي | |||
وَاشْرَبُوا کَأْسَ مُدَامٍ وَاتْرُکُوا ذِکْرَ الْمَعَانِي | |||
شَغَلَتْنِي نَغْمَةُ الْعِیدَانِ عَنْ صَوْتِ الْأَذَانِ | |||
وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحُورِ خُمُوراً فِی الدِّنَانِ}} ([[تذکرة الخواص]]، ص۲۶۱).</ref>. | |||
در [[تاریخ]] آمده است که پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} یزید برای تشکر از «[[ابن زیاد]]» وی را به [[شام]] [[دعوت]] کرد و بساط [[بادهنوشی]] را پهن کرد و در حالی که «ابن زیاد» در کنار وی نشسته بود، خطاب به باده به دستان و ساقیان سرود: | |||
{{عربی|إِسْقِنِي شَرْبَةً تُرَوِّي مُشَاشِي ثُمَّ مِلْ فَاسْقِ مِثْلَهَا اِبْنَ زِیَادِ | |||
صَاحِبِ السِّرِّ وَالْأَمَانَةِ عِنْدِي وَ لِتَسْدِیدِ مَغْنَمِي وَ جِهَادِي}} | |||
«ای ساقی! به من شرابی بنوشان که [[جان]] مرا [[سیراب]] کند؛ سپس جامی از شراب پر کن و به ابن زیاد بنوشان. همو که رازدار و [[امانتدار]] من است. آن کس که کار [[جهاد]] و [[غنیمت]] من به دست او [[استحکام]] یافت!». | |||
آنگاه به نوازندگان دستور داد که بنوازند<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.</ref>. | |||
یزید به قدری دلبسته شراب بود که حتی در [[زمان]] پدرش در [[سفر حج]] هنگامی که وارد [[مدینه]] شد، در آنجا نیز بساط شراب را گستراند!<ref>رجوع کنید به: مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۴.</ref>. | |||
[[امام حسین]]{{ع}} در [[نامه]] معروف خود به [[معاویه]]، به شرابخواری یزید اشاره میکند؛ آن حضرت در شمردن خلافکاریهای وی فرمود: | |||
{{متن حدیث|وَ أَخْذَكَ النَّاسَ بِبَيْعَةِ ابْنِكَ غُلَامٍ مِنَ الْغِلْمَانِ يَشْرَبُ الشَّرَابَ وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ}}؛ «(از خلافکاریهای دیگرت) [[بیعت گرفتن]] از [[مردم]] برای پسرک جوانت میباشد، همان که شراب مینوشد و [[قماربازی]] میکند»<ref>احتجاج طبرسی، ج۲، ص۹۲. این جملات با اندکی تفاوت در الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۴ نیز آمده است.</ref>. | |||
مجموعه فسادهای [[اخلاقی]] و انجام کارهای سبک و جلف توسط- به اصطلاح- [[خلیفه مسلمین]]! ([[یزید بن معاویه]]) در عبارت کوتاهی از [[ابن کثیر]]- [[مورخ]] و دانشمند [[متعصب]] و معروف [[اهل سنت]]- چنین آمده است: | |||
{{عربی|وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ یَزِیدَ کَانَ قَدِ اشْتَهَرَ بِالْمَعَازِفِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الْغِنَا وَ الصَّیْدِ وَ اتِّخَاذِ الْغِلْمَانَ وَ الْقِیَانَ وَ الْکِلَابَ وَ النِّطَاحَ بَیْنَ الْکِبَاشِ وَ الدِّبَابِ وَ الْقُرُودِ؛ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا یُصْبِحُ فِیهِ مَخْمُوراً وَ کَانَ یَشُدُّ الْقِرْدَ عَلَی الْفَرَسِ مُسْرِجَةً بِحِبَالٍ وَ یَسُوقُ بِهِ وَ یَلْبِسُ الْقِرْدَ قَلَانِسَ الذَّهَبِ وَ کَذَلِکَ الْغِلْمَانَ وَ کَانَ إِذَا مَاتَ الْقِرْدُ حَزَنَ عَلَیْهِ}}؛ «یزید به نوازندگی، شرابنوشی، خوانندگی، شکار، به [[خدمت]] گرفتن [[غلامان]] و کنیزان خنیاگر، سگبازی و به [[جان]] هم انداختن قوچها، چهارپایان و بوزینهها [[شهرت]] داشت. هر بامدادان مست و میزده برمیخاست. او بوزینهای را بر پشت اسب زین شدهای سوار میکرد و میگرداند و بر بوزینه و غلامان، کلاههای زرین میپوشانید و هنگامی که بوزینهاش مرد، بر او [[اندوهگین]] شد»<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۳۹.</ref>. | |||
او را میمونی بود که «[[ابوقیس]]» نام داشت و همدم او بود! هنگامی که آن میمون بر اثر حادثهای مرد، یزید در [[مرگ]] او بسیار اندوهگین شد و دستور [[کفن و دفن]] وی را صادر کرد! و به [[شامیان]] [[فرمان]] داد که به وی در این [[مصیبت]] بزرگ! تغریب بگویند و خود نیز اشعاری در سوگ «ابوقیس» سرود!<ref>حیاة الامام الحسین بن علی{{ع}}، ج۲، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۲۰۹.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |