|
|
خط ۱۰۰: |
خط ۱۰۰: |
| جمعبندی مطلب چنین است که حضرت در مقام مناظره و [[احتجاج]] بوده است و توجه و آگاهسازی مخاطبان این سان میسر بوده که بر پایه ظاهر حال سخن بگوید و شکسته شدن [[بتها]] را به [[بت]] بزرگ نسبت دهد؛ چون آن بت برخلاف دیگر بتها شکسته نشده بود. ظاهر حال، حاکی از آن بود که آن بت این کار را انجام داده باشد و همین، [[حس]] حقیقتجویی [[مردم]] را برانگیخت و زمینه را برای پاسخگویی به جمله {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} فراهم ساخت. این [[تفسیر]]، [[برترین]] تفسیر در میان [[تفاسیر]] است. در نتیجه، دیگر تفاسیر مورد نقد قرار میگیرند یا با وجود تفسیر [[برتر]]، پذیرش آنها توجیه وجیهی نمییابد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۱۳-۲۱۷.</ref>. | | جمعبندی مطلب چنین است که حضرت در مقام مناظره و [[احتجاج]] بوده است و توجه و آگاهسازی مخاطبان این سان میسر بوده که بر پایه ظاهر حال سخن بگوید و شکسته شدن [[بتها]] را به [[بت]] بزرگ نسبت دهد؛ چون آن بت برخلاف دیگر بتها شکسته نشده بود. ظاهر حال، حاکی از آن بود که آن بت این کار را انجام داده باشد و همین، [[حس]] حقیقتجویی [[مردم]] را برانگیخت و زمینه را برای پاسخگویی به جمله {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ}} فراهم ساخت. این [[تفسیر]]، [[برترین]] تفسیر در میان [[تفاسیر]] است. در نتیجه، دیگر تفاسیر مورد نقد قرار میگیرند یا با وجود تفسیر [[برتر]]، پذیرش آنها توجیه وجیهی نمییابد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۱۳-۲۱۷.</ref>. |
|
| |
|
| === آیات 76 الی 78 سوره انعام === | | === آیات ۷۶ الی ۷۸ سوره انعام === |
| یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت ابراهیم {{ع}} را برای برخی به وجود آورده آیات 76 الی 78 سوره انعام است که میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي...}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>؛ و {{متن قرآن|فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>. | | {{اصلی|آیا آیه ۷۶ سوره انعام بر عدم عصمت حضرت ابراهیم دلالت میکند؟ (پرسش)}} |
| | یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت ابراهیم {{ع}} را برای برخی به وجود آورده آیات ۷۶ سوره انعام است که میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>. اگر [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در این گفتار خود از ایده و عقیدهاش پرده برداشته است، پس [[اعتقاد]] آن حضرت به الوهیت این اختران آسمانی به [[اثبات]] میرسد و اگر میان ایده آن حضرت با آنچه از گفتارش برمیآید دوگانگی باشد، این نمونه روشن [[دروغ]] خواهد بود و در هر دو صورت، [[عصمت]] آن حضرت به چالش کشیده خواهد شد<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۲۶.</ref>. |
|
| |
|
| '''تبیین [[شبهه]]''': | | '''پاسخ نخست: گفتار بر مبنای [[تقیه]]''': حضرت برای گفتوگو و بحث با آنان، ناچار بود در ظاهر، ایده ایشان را بر زبان خود جاری سازد. آن حضرت با دلی آرام و [[قلبی]] مطمئن، دست به این کار زد. [[انسان]] برای [[نجات]] خود، میتواند گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری سازد: {{متن قرآن|...إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ...}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> پس اظهار [[کفر]] برای نجات دیگر [[انسانها]] از [[شقاوت]] جاویدان و [[هدایت]] آنان به [[سعادت]] ماندگار، به طریق اولی روا خواهد بود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>. |
|
| |
|
| اگر [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در این گفتار خود از ایده و عقیدهاش پرده برداشته است، پس [[اعتقاد]] آن [[حضرت]] به [[الوهیت]] این اختران آسمانی به [[اثبات]] میرسد، و اگر میان ایده آن حضرت با آنچه از گفتارش برمیآید دوگانگی باشد، این نمونه روشن [[دروغ]] خواهد بود و در هر دو صورت، [[عصمت]] آن حضرت به چالش کشیده خواهد شد<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۲۶.</ref>.
| | '''پاسخ دوم: ابراز این جمله بر اساس [[جدال احسن]]''': [[شأن]] و [[منزلت]] خلیل الرحمن {{ع}} [[برتر]] از این بود که در برههای از عمرش [[مشرک]] باشد. [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بر اساس قاعده جدال برتر، برای [[همراهی]] با [[خصم]]، مطابق [[عقیده]] و [[گمان]] آنان سخن گفته است؛ چون او با ستاره پرستانی روبهرو بود که ستاره را [[رب]] خود و خدای همه [[انسانها]] میدانستند. از این رو نخست بر اساس [[سیاست]] مماشات و همراهی با خصم، ستاره را رب خود خواند. در محاورات [[عرفی]] و [[احتجاجها]] این گونه [[سخن گفتن]] رایج است و در قرآن نیز گاه «رب» و «[[اله]]» مطابق گمان [[باطل]] مشرکان به کار رفته است. بر این اساس، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به خصم فرموده است شما که [[ستاره]] را رب من و خود میدانید، من نیز مطابق گمان شما میگویم {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} تا صلاحیت [[ربوبیت]] او بررسی شود؛ رب باید محبوب و از احوال مربوب باخبر باشد و توان رفع نیازها و حل مشکلاتش را داشته باشد. آیا ستاره که غروب، [[غیبت]] و [[غفلت]] دارد و فیضش قطع میشود، این صلاحیت را دارد؟ هرگز؛ {{متن قرآن|قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>. |
|
| |
|
| '''پاسخ به شبهه:'''
| | '''پاسخ سوم: سخن حضرت بر اساس [[بینش]] [[قوم]]''': مقصود حضرت از این گفتار، این بوده است که به [[اعتقاد]] شما این [[ستاره]] [[پروردگار]] من است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>. شمایید که [[فکر]] میکنید این ستاره، پروردگار [[ابراهیم]] است<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۲؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۹۶-۲۰۶.</ref> |
| | |
| '''پاسخ نخست: گفتار بر مبنای [[تقیه]]''': حضرت برای [[گفتوگو]] و بحث با آنان، ناچار بود در ظاهر، ایده ایشان را بر زبان خود جاری سازد. آن حضرت با دلی آرام و [[قلبی]] مطمئن، دست به این کار زد. [[انسان]] برای [[نجات]] خود، میتواند گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری سازد: {{متن قرآن|...إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ...}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> پس اظهار [[کفر]] برای نجات دیگر [[انسانها]] از [[شقاوت]] جاویدان و [[هدایت]] آنان به [[سعادت]] ماندگار، به طریق اولی روا خواهد بود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>.
| |
| | |
| '''پاسخ دوم: ابراز این جمله بر اساس [[جدال احسن]]''': [[شأن]] و [[منزلت]] [[خلیل الرحمن]] {{ع}} [[برتر]] از این بود که در برههای از عمرش [[مشرک]] باشد. [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بر اساس قاعده جدال برتر، برای [[همراهی]] با [[خصم]]، مطابق [[عقیده]] و [[گمان]] آنان سخن گفته است؛ چون او با [[ستاره]] پرستانی روبهرو بود که ستاره را [[رب]] خود و خدای همه [[انسانها]] میدانستند. از این رو نخست بر اساس [[سیاست]] مماشات و همراهی با خصم، ستاره را رب خود خواند. در محاورات [[عرفی]] و [[احتجاجها]] این گونه [[سخن گفتن]] رایج است و در قرآن نیز گاه «رب» و «[[اله]]» مطابق گمان [[باطل]] مشرکان به کار رفته است. وقتی به مشرکان میفرماید که من از شما و رب شما بیزارم، یعنی از هرچه به [[گمان]] شما [[رب]] است؛ نه از رب [[واقعی]] شما. در [[جدال احسن]] و [[مناظره]] میتوان با مقدمات پذیرفته [[خصم]]، او را محکوم کرد؛ هرچند درست بودن مقدمات آن فرضی باشد، نه واقعی. بر این اساس، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به خصم فرموده است شما که [[ستاره]] را رب من و خود میدانید، من نیز مطابق گمان شما میگویم {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} تا صلاحیت [[ربوبیت]] او بررسی شود؛ رب باید [[محبوب]]، و از احوال مربوب باخبر باشد و توان رفع نیازها و حل مشکلاتش را داشته باشد. آیا ستاره که غروب، [[غیبت]] و [[غفلت]] دارد و فیضش قطع میشود، این صلاحیت را دارد؟ هرگز؛ {{متن قرآن|قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>.
| |
| | |
| '''پاسخ سوم: قصد [[حضرت]]؛ رسیدن به [[حق الیقین]] در آغاز [[بلوغ]]''': [[ابراهیم]] {{ع}} شخصاً میخواست درباره [[خداشناسی]] بیندیشد و معبودی را که با [[فطرت]] [[پاک]] خویش در اعماق جانش مییافت، پیدا کند. او [[خدا]] را با [[نور]] فطرت و دلیل اجمالی [[عقل]] شناخته بود و تمام تعبیراتش نشان میدهد که در وجود او هیچگونه تردیدی نداشت، اما در جستوجوی مصداق [[حقیقی]] او بود؛ بلکه مصداق حقیقی او را نیز میدانست، اما میخواست از طریق استدلالهای روشنتر [[عقلی]] به مرحله «حق الیقین» برسد و این جریان قبل از دوران [[نبوت]] و احتمالاً در آغاز بلوغ یا قبل از بلوغ بود...<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۱۱.</ref>. روایاتی نیز در این مجال گویای این حقیقتاند <ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۴؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۵.</ref>. | |
| | |
| '''پاسخ چهارم: اظهار این سخن بر اساس فرض''': [[انسان]] در تکاپوی یافتن [[حقیقت]]، هر ایدهای را با دید فرض مینگرد. این گفتار [[حضرت ابراهیم]] {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} اینسان توجیه میپذیرد؛ یعنی آن [[حضرت]] این جمله را به صورت فرض فرموده است، نه آنکه بخواهد از ایده خود حکایت کرده باشد تا لغزشی برای آن حضرت به [[اثبات]] رسد<ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۵، ص۱۲۰؛ ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۷، ص۱۹۸.</ref>. یعنی هنگامی که [[ابراهیم]] {{ع}} میگوید {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} (این خدای من است) یک خبر [[قطعی]] نیست، بلکه یک فرض و احتمال، برای [[تفکر]] و [[اندیشیدن]] است <ref> ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. البته این پاسخ دچار ایراداتی است از جمله اینکه [[آیات قرآنی]] که بر [[استواری]] ایده [[پیامبران]] دلالت دارند، ایراد این پاسخ را نشان میدهند؛ مانند: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي}}<ref>«بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي...}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکا که خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref> [[حضرت]] با جمله {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref>، [[ستیز]] خود را با [[مشرکان]] اعلام میدارد. گذشته از آنکه این ماجرا، پس از آن بوده است که حضرت [[ملکوت]] [[آسمان]] و [[زمین]] را دیده بود: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۵۹-۱۶۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۹۶-۲۰۶.</ref>.
| |
| | |
| '''پاسخ پنجم: سخن حضرت بر اساس [[بینش]] [[قوم]]''': مقصود حضرت از این گفتار، این بوده است که به [[اعتقاد]] شما این [[ستاره]] [[پروردگار]] من است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>. شمایید که [[فکر]] میکنید این ستاره، پروردگار [[ابراهیم]] است<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۲؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.
| |
| | |
| '''پاسخ ششم: بیان مطلب به گونه استفهام انکاری''': این جمله در واقع نوعی استفهام انکاری است (مردود دانستن در قالب [[پرسش]])؛ هر چند حرف استفهام به دلیل روشن بودن مطلب، حذف شده است<ref>ر.ک: محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا، تهیه کننده خسرو تقدسی نیا، ص۲۷۸.</ref>. این پاسخ ناکارآمد است؛ چراکه حضرت پس از این جمله، گفتار خود را با بیان بزرگتر بودن [[خورشید]] پی گرفته است: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ...}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref>. با نگاهی به این جمله، روشن خواهد شد که جمله پیشین، از موضع [[انکار]] بیان نگردیده است؛ زیرا اگر انکار بود، تکیه بر بزرگتر بودن خورشید، توجیه [[درستی]] نمیداشت.
| |
| | |
| '''پاسخ هفتم: بیان جمله از زبان [[مشرکان]]''': [[آیه شریفه]]، جملهای را در تقدیر دارد، به این صورت: {{عربی|قال: يقولون هذا ربي}}؛ [[حضرت]] آن هنگام که [[ستاره]] را دید، چنین گفت: آنان میگویند این [[پروردگار]] من است. نمونه این توجیه و تقدیر گرفتن را در دیگر [[آیات]] نیز میتوان یافت<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۴۱.</ref>. ایراد این [[تفسیر]] در این است که بیدلیل نمیتوان چیزی را در تقدیر گرفت.
| |
| | |
| '''پاسخ هشتم: ابراز این جمله به [[انگیزه]] [[مسخره کردن]] آنان''': حضرت این جمله را به انگیزه مسخره کردن مشرکان بر زبان جاری ساخته و هرگز پردهبرداری از ایده خود را در نظر نداشته است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۰.</ref>؛ بلکه مقصود او تعرض و کنایه به طرف مقابل بوده و [[اثبات]] فعل برای او، رنگ [[استهزا]] داشته است<ref>ر.ک: [[محمود بن عمر زمخشری]]، [[الکشاف]]، ج۳، ص۱۲۴</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۹۶-۲۰۶.</ref>.
| |
| | |
| '''جمع بندی'''
| |
| | |
| بنابراین، [[آیات]] یاد شده، هیچگونه دلالتی بر [[شک و تردید]] [[ابراهیم]] {{ع}} ندارد؛ تا در پاسخ آن گفته شود: این شک و تردید، مقدمهای برای [[کشف]] [[حقیقت]] بوده و وجود چنین مرحلهای در [[زندگی]] هر [[انسانی]] ضروری است و یا اینکه: این جریان در هنگام [[طفولیت]] و قبل از [[بلوغ]] آن [[حضرت]] روی داده و چون در آن [[زمان]]، تکلیفی متوجه او نبوده است، اشکالی در آن نیست»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۵۹-۱۶۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| === آیات 88 و 89 سوره صافات === | | === آیات 88 و 89 سوره صافات === |