|
|
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{نبوت}} | | {{ولایت}} |
| {{مدخل مرتبط | | {{مدخل مرتبط |
| | موضوع مرتبط = ولایت فقیه | | | موضوع مرتبط = ولایت فقیه |
خط ۶: |
خط ۶: |
| | پرسش مرتبط = | | | پرسش مرتبط = |
| }} | | }} |
| ==شرایط رهبری در عصر غیبت==
| | '''[[ولی فقیه]]''' و [[حاکم اسلامی]] برای اداره [[حکومت]] باید دارای '''شرایطی''' باشد که مهمترین آنها عبارتاند از:"[[بلوغ]]، [[عقل]]، [[ایمان]]، [[عدالت]]، مرد بودن، [[اجتهاد]] و آگاهی از [[اسلام]]، زنده بودن، حلالزاده بودن، اعلمیّت، [[تدبیر]] و [[مدیریت]]، تکیه به [[دنیا]] و [[مال]] و [[ثروت]] نداشتن و داشتن ورع". |
| {{همچنین|ولایت فقیه}}
| |
| با توجه به مسؤولیتهایی که در [[نظام اسلامی]]، متوجه [[رهبری]] است و [[هدایت]] [[نظام]] در ابعاد [[تبیین]] [[استراتژی]]، [[سیاستگذاریها]] و [[تعیین]] صلاحیت [[مناصب]] حساس را برعهده دارد، علاوه بر ویژگیهایی؛ چون: [[عقل]]، [[بلوغ]]، [[حرّیت]]، [[پاکزادی]] و [[ذکوریت]]، باید از شرایط خاص و ویژهای برخوردار باشد.
| |
|
| |
|
| خاصه آنکه رهبری نظام اسلامی در رأس وظایفش، [[مسؤولیت]] [[توسعه قدرت]] [[اسلام]]، در مقابله با نظام [[کفر]] و [[حفظ مصالح نظام]] را دارا است. این شرایط تحت سه عنوان اصلی، [[آگاهی]]، [[عدالت]] و کفایت مورد بررسی قرار میگیرند:
| | == مقدمه == |
| | "[[ولی فقیه]]" و "[[مرجع تقلید]]" هر دو دارای اوصاف و شرایطی هستند که در طول تاریخ [[اسلام]] مورد بحث فقهای اسلام بوده و مباحث مفصّلی در اینباره در کتابهای [[فقهی]] ثبت و ضبط است. |
|
| |
|
| ==نخست: [[آگاهی]] ([[علم]])==
| | مهمترین این شرایط که مورد اتفاقنظر و [[اجماع]] [[علما]] و [[فقها]] قرار گرفته عبارت است از: "[[بلوغ]]، [[عقل]]، [[ایمان]]، [[عدالت]]، مرد بودن، [[مجتهد]] مطلقبودن، زنده بودن، حلالزاده بودن، اعلمیّت، تکیه به [[دنیا]] و [[مال]] و [[ثروت]] نداشتن و داشتن ورع"<ref>مستمسک العروةالوثقی، ج۱، ص۴۰. توضیح: برخی از فقها "حریت" را نیز شرط دانستهاند و برخی نیز اعلم بودن را مستحب دانستهاند و نه واجب.</ref>. |
| معمولاً [[انسانها]] در [[زندگی اجتماعی]] از کسی [[پیروی]] کرده و عنان امور خویش را به دست او میسپارند که نسبت به اهداف و شیوههای نیل به آن، [[علم]] و آگاهی داشته باشد. “قرآن [[کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
| |
| [[آیه مبارکه]] در امر پیروی و [[اطاعت]] به [[صراحت]]، بر مقدم داشتن عالم بر [[جاهل]] دلالت داشته و در آخر [[آیه]]، [[داوری]] را به [[وجدان]] [[مردم]] واگذار نموده است تا آنجا که فرموده: {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}. | |
|
| |
|
| علم و آگاهی رهبری، شامل: مقولههای کیفیت [[استنباط]] [[احکام الهی]]، کیفیت [[اداره جامعه]] و آگاهی و اشراف بر مسائل [[سیاسی]]، [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] [[جامعه]] میشود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۷۷.</ref>
| | اینها شرایط مرجع تقلید و [[رهبر]] است. هرکس یکی از این صفات و شرایط را نداشته باشد، نمیتواند رهبر و مرجع تقلید شود و [[حق ولایت]] پیدا نمیکند<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۵.</ref>. |
|
| |
|
| === [[اجتهاد دینی]] ([[شناخت کیفیت استنباط احکام الهی]])=== | | == ویژگیهای فقیه جامع الشرایط == |
| [[سید الشهداء]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ}}<ref>وافی، ص۳۰.</ref>؛ جریان امور و [[اجرای احکام]] ([[الهی]]) به دست [[عالمان ربانی]] که [[امین]] بر [[حلال و حرام]] هستند میباشد. | | === [[بلوغ]] === |
| اساساً در باب احکام الهی، مسئله [[رجوع]] جاهل به عالم و پیروی از او [[نیازمند]] [[استدلال]] نیست و امری [[بدیهی]] و وجدانی به نظر میرسد. مرحوم آخوند [[خراسانی]] در این باره میفرماید: {{عربی|ثم انه لا یذهب علیک ان جواز التقلید و رجوع الجاهل إلی العالم فی الجمله یکون بدیهیا جبلیا فطریا لا یحتاج إلی دلیل و الا لزم شد باب العلم به علی العامی غالبا، لعجزه عن معرفة ما دل علیه کتاب و سنة ولا یجوز التقلید فیه ایضا و إلا لدار او تسلسل بل هذه هی العمدة فی ادلته}}<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، باب اجتهاد و تقلید، ص۵۳۹.</ref>؛ مخفی نماند که جواز [[تقلید]] و [[رجوع]] کردن [[جاهل]] به عالم، اجمالاً از جمله مسائل [[بدیهی]] و روشن و [[فطری]] است و نیازی به [[دلیل]] ندارد و اگر [[نیازمند]] دلیل باشد، باب [[علم]] و [[معرفت]] بر عامی و [[ناآگاه]] در بیشتر موارد بسته میشود؛ چون عامی و کسی که مطلع نیست، عاجز و [[ناتوان]] از [[شناخت]] آن چیزی است که [[کتاب و سنت]] بر آن دلالت دارد و در مسئله جواز تقلید و رجوع جاهل به عالم تقلید متصور و منطقی نیست؛ چون اگر در همین مسئله هم جاهل بخواهد تقلید کند، لازمهاش دور یا [[تسلسل]] است و عمده؛ دلیل در باب جواز تقلید همین است.
| | اولین شرط [[مرجع تقلید]] شدن و [[رهبری]]، رسیدن به سن بلوغ است؛ بنابراین بچه نمیتواند مرجع تقلید باشد، دلیل این مطلب نیز [[اجماع]] فقهای [[امت]] است؛ یعنی [[فقها]] به اتفاق آرا، بلوغ را شرط [[مرجعیت]] و رهبری میدانند، حتی صاحب کتاب بسیار [[ارزشمند]] "جواهر" آن را از جمله ضروریات میداند. |
| در نتیجه، اصل علم و [[آگاهی]] به [[معارف الهی]]، یکی از مهمترین ویژگیهای ولی است؛ زیرا [[سرپرست]] [[نظام]]، اصلیترین نقش را در محوریت [[نظام اجتماعی]] داراست؛ بنابراین در [[مقام]] [[اندیشه]]، علم و آگاهی بر قوانینی که ملاک عمل خود و [[جامعه]] است نیز باید سرآمد افراد عصر خود باشد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۷۸.</ref>
| |
|
| |
|
| ===کلمات [[وحی]]، تکیهگاه اصلی [[فقها]]===
| | این مسأله، فقط در غیر [[معصوم]] شرط است، اما در مورد [[پیامبران]] و [[امامان معصوم]] {{عم}} شرط نیست؛ مانند: [[حضرت یحیی]] و نیز [[مهدی موعود]] {{ع}} که در دوران قبل از بلوغ رسمی (پانزدهسالگی) به [[نبوّت]] و [[امامت]] رسیدند. |
| [[فقاهت]]، به معنای [[استنباط]] [[احکام الهی]] از [[ادله شرعی]] است که این [[ادله]]، موضوع کار [[فقیه]] است.
| |
| قبل از توصیف [[روش استنباط]] فقها، نکتهای باید روشن شود و آن اینکه، تکیهگاه اصلی فقها در استنباط [[احکام]] شرعیه، کلمات وحی است که در “کتاب” و “سنت” وجود دارد و باید کلیه احکام و فتاوای صادره مستقیم یا غیرمستقیم، از این سرچشمه گرفته شود. هیچ عالمی نمیتواند، در موضع انتساب [[حکم]] به [[خداوند]]، به غیر از این دو مأخذ، چیز دیگری را به عنوان [[سند]] معرفی نماید.
| |
| “اجماع” نیز بر اساس [[نظریه]] [[فقهای شیعه]]، باید کاشف از قول [[معصوم]] باشد تا بتوان از آن به عنوان [[مدرک]] حکم استفاده کرد؛ همچنین “عقل”، که ابزار [[کشف]] مدلول کلمات [[وحی]] است.
| |
|
| |
|
| برای نشان دادن اهمیت کار [[فقیه]] و [[ضرورت]] [[تفقه]] برای [[استنباط]] [[احکام الهی]]، به مراحل استنباط و تفقه به اختصار اشاره میکنیم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۷۹.</ref>
| | بنابراین، اگر کسی در [[دوران کودکی]] و قبل از بلوغ رسمی، از نظر [[علمی]] و [[فقهی]]، به [[درجه]] [[اجتهاد]] و [[استنباط]] برسد، نمیتواند مرجع تقلید و یا [[رهبر]] [[مسلمانان]] شود<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص۲۲۵.</ref>. |
|
| |
|
| ====[[سنت]]==== | | === عقل === |
| سنت به مجموع [[اخبار]] و احادیثی گفته میشود که حاوی [[کلام]] با عملکرد و [[رفتار]] [[معصوم]] است و یا اینکه سیرهای در [[زمان]] معصوم جریان داشته و [[امام]]{{ع}} در صورت [[خلاف شرع]] بودن، امکان [[نهی]] از آن را داشته؛ ولی آن را منع و ردّ نکردهاند. که در مجموع “قول، فعل و تقریر معصوم” گفته میشود.
| | شخص [[فقیه]] و مجتهد باید [[عاقل]] باشد تا به [[منصب رهبری]] و یا مرجعیت نائل شود، بر همین اساس، [[مجنون]] و سفیه نمیتواند مرجع تقلید و یا رهبر شود و عنوان [[ولیّفقیه]] بر او [[صدق]] نمیکند هر چند که قبل از دوران دیوانگیاش به درجه اجتهاد رسیده باشد، [[ضرورت]] وجود [[عقل]] در [[مرجعیت]] و [[رهبری]]، به چند دلیل است: |
| [[روایات]] و [[احادیث]] منقول از [[معصومین]]{{عم}} از گزند و دستبرد کجروان و بداندیشان در [[امان]] نمانده و گاه دچار [[تحریف]] و حتی [[جعل]] شده است. در اینجا این مسئله مطرح میشود که [[فقیه]] در مواجهه با احادیث و روایات، چه موضعی اتخاذ کند؟ آیا باید تمام احادیث [[نقل]] شده را بیچون و چرا بپذیرد یا همچون روشنفکر نماها و آنان که ابزار لازم برای تمییز صحیح از [[فاسد]] را ندارند، به بهانه مخدوش بودن بعضی از احادیث، تمام آنها را [[نفی]] کند؟ | | # عقل، ملاک بازشناسی [[نیک]] و بد و صحیح و سقیم از یکدیگر بوده و موجب [[شرافت]] و تمایز [[انسان]] از حیوان است. |
| آنچه مسلم است نمیتوان [[حجیّت]] اصل خبر را [[انکار]] کرد؛ چرا که وجود خبر، لازمه تشکیل هر جمع و [[اجتماعی]] است و نفی آن در واقع نفی هرگونه مفاهمه، [[ارتباط]] و پیوند اجتماعی است.
| | # [[خداوند متعال]] بارها در [[قرآن]] [[مردم]] را به [[تعقل]] فراخوانده و [[پیروی]] از عقل را موجب [[سعادت]] و [[نجات]] انسان شمرده است: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.</ref>. |
| | # [[اجماع]] و [[اتفاق نظر]] جمیع فقهای قدیم و جدید بر این است که [[مرجع تقلید]] باید [[عاقل]] باشد<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۶.</ref>. |
|
| |
|
| از طرف دیگر، [[ادله نقلی]] و [[عقلی]] [[حکم]] میکند که نباید هر بیانی را بیچون و چرا به عنوان خبر و [[روایت]] از گذشتگان به خصوص [[پیامبر]] و [[ائمه طاهرین]]{{عم}} پذیرفت؛ بلکه باید در صحت و سقم آن دقت نمود.
| | === [[ایمان]] === |
| بنابراین همانطور که فقهای گرانقدر عمل کردهاند، در مواجهه با احادیث و اخبار با واقعبینی به [[کشف]] [[قوانین]] و اصولی پرداختند که در سایه آن بتوانند کلام صحیح از [[باطل]] را تمییز دهند.
| | منظور از [[ایمان]] این است که [[مرجع تقلید]] و [[رهبر]] [[مسلمانان]] باید [[مسلمان]] دوازده امامی باشد. [[تقلید]] از مسلمان غیر دوازده امامی صحیح نیست، و [[رهبری]] او نیز نافذ نیست. |
| متداولترین [[راه]] تحقیق در اصل صدور خبر، بررسی پیرامون وضعیت [[راویان احادیث]] است که برای این منظور، [[علم رجال]]<ref>در علم رجال، پیرامون وثاقت یا عدم وثاقت شخصیتهای ناقل اخبار و احادیث معصومین{{عم}} بحث میشود. </ref> پیریزی شده است.
| |
|
| |
|
| سرانجام فقیه با [[شناخت کامل]] [[راویان احادیث]] و همچنین آشنایی لازم با [[علوم]] دیگر، میتواند [[راوی]] صادق و [[امین]] را از جاعلین [[حدیث]] متمایز سازد و از این طریق، [[میزان]] [[استحکام]] زنجیره ناقلین خبر را که در [[حقیقت]] کلامشان رابط بین ما و [[معصومین]]{{عم}} است آشکار سازد.
| | دلیل این مطلب اولاً [[اجماع]] [[فقها]] و ثانیاً روایاتی است که از [[ائمه معصومین]] {{عم}} در اینباره به ما رسیده است: |
| [[روایت]]، بعد از [[شناخت]] [[راویان حدیث]]، در یکی از دستهبندیهای چهارگانه قرار میگیرد که عبارتند از: صحیح، [[موثق]]، [[حسن]]، [[ضعیف]] و هرکدام به تقسیمات دیگری منتهی میشود که نشانگر جایگاه حدیث در [[نظام]] اطلاعات [[فقیه]] برای استخراج [[حکم شرعی]] است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۰.</ref>
| | # [[روایت]] [[مقبوله عمر بن حنظله]] است که [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: "به قضاوت و حکومت آن شخصی از شما که حدیث ما را روایت میکند، تن دردهید"<ref>{{متن حدیث|... مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا}}</ref>. |
| | # روایت دیگر [[حسنه ابو خدیجه]] است که باز [[امام]] میفرماید: "به آن مردی از شما که چیزی از قضایای ما را میداند رجوع کنید و او را به حکومت و مرجعیت و افتا بپذیرید"»<ref>{{متن حدیث|... وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ يَعْلَمُ شَيْئاً مِنْ قَضَايَانَا}}؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴، باب ۱، حدیث ۵.</ref>. |
|
| |
|
| ====تحقیق در اصل صدور====
| | قید "از شما" در هر دو [[حدیث]] دلالت بر [[شرط تشیع]] و [[دوازده]] امامی بودن دارد<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۷.</ref>. |
| اولین [[وظیفه]] فقیه در برخورد با [[کلمات معصومین]]{{عم}}، این است که [[اطمینان]] حاصل نماید، آیا [[کلام]] و خبری که در [[اختیار]] اوست از طرف [[شارع]] صادر شده یا نه؟ [[شیخ انصاری]] که از بزرگترین فقهای سدههای اخیر است، میگوید: {{عربی|ان اثبات الحکم الشرعی بالأخبار المرویة عن الحجج موقوف علی مقدمات ثلاث: الأولی کون الکلام صادراً عن الحجة}}<ref>فرائد الاصول، ص۶۶.</ref>؛ همانا [[ثابت]] شدن [[حکم شرعی]] بهوسیله اخباری که از [[ائمه]]{{عم}} [[روایت]] شده متوقف بر سه مقدمه است: اول اینکه کلام صادره از [[حجت]] و معصوم{{عم}} باشد.
| |
| که این قسمت از کار فقیه را تحقیق در اصل صدور مینامند. از نقطه نظر فوق، مجموعه کلمات منتسب به [[شرع]] را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۷۹.</ref>
| |
|
| |
|
| ====[[کتاب]] ([[قرآن مجید]])==== | | === [[عدالت]] === |
| [[قرآن]]، [[معجزه جاوید]] [[رسول الله]]{{صل}} و منبع اصلی [[احکام]] و حجت [[قاطع]] بین [[خدای سبحان]] و [[بندگان]] او بوده که از هرگونه [[تحریف]] و تبدیل مصون مانده است. از این جهت [[فقها]] بدون دغدغهای و با اطمینان خاطر از [[آیات قرآن]] در استنباط احکام الهی استفاده میکنند؛ بنابراین قرآن را قطعیالصدور مینامند و به این علت ائمه{{عم}} نیز اولین معیار صحت [[اخبار]] مروی را موافقت با کتاب بیان کردهاند؛ در نتیجه [[آیات قرآن کریم]] از این مرحله مستثنی است و صدور آنها بیهیچ شبههای [[قطعی]] تلقی میشود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۰.</ref> | | یکی دیگر از شرایط مهم مرجعیت و [[رهبری]] در [[اسلام]]، داشتن "عدالت" است. مقابل [[عدالت]]، [[فسق]] است؛ یعنی اگر کسی [[عادل]] نباشد، [[فاسق]] است، اما حالتی نیز بین عدالت و فسق وجود دارد که "وثاقت" و موثقبودن است. پس، [[رهبر]] و [[مرجع]] باید عادل باشد حتی موثقبودن نیز کافی نیست، اما عدالت و عادلبودن چیست و چه مفهومی دارد؟ |
|
| |
|
| ====تحقیق در جهت صدور====
| | تعریف [[فقهی]] آن چنین است: "[[عادل]] کسی است که هیچگاه مرتکب [[گناه کبیره]] نشود و بر [[گناه صغیره]] نیز تکرار و [[اصرار]] نورزد"<ref>{{عربی|"العادل من لايكون مرتكباً على الكبائر و مصرّاً على الصغائر"}}؛ مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۴۸.</ref>. [[گناهان کبیره]] [[گناهان]] بسیار [[مذموم]] و بزرگی، مانند: [[قتل نفس]]، [[زنا]]، [[ربا]]، لواط و... را میگویند. |
| بعد از دقت در [[سند حدیث]] باید این مسئله برای فقیه [[محرز]] شود که [[کلام]] [[معصوم]]{{ع}} برای بیان [[حکم خداوند]] صادر شده و [[هدف]] دیگری همچون [[تقیه]] و یا امر دیگری در نظر نبوده است<ref>لازم به ذکر است که در قرآن تقیه راه ندارد؛ بنابراین در جهت صدور آیات قرانی نیاز به بررسی نمیباشد.</ref>.
| |
| [[شیخ انصاری]] در این باره میفرماید: {{عربی|الثانیه کون صدوره لبیان حکم الله لا علی وجه آخر من تقیه و غیرها}}<ref>فرائد الاصول، ص۶۶.</ref>؛ دومین مقدمه آن است که (برای فقیه احراز شود) [[کلامی]] که از معصوم{{عم}} صادر شده برای بیان [[حکم]] [[الله]] است، نه برای جهت دیگری همچون تقیه و غیر آن.
| |
| چون وجود شرایط تقیه در [[زمان]] [[ائمه]]{{عم}}؛ خصوصاً از [[امام چهارم]]{{ع}} به بعد، سبب شد که مقداری از [[روایات]] به صورت تقیه صادر شود؛ البته [[امامان معصوم]]{{عم}}خود به این مطلب اشاره نمودهاند؛ بنابراین چنین خصوصیاتی در روایات اقتضا میکند که کنکاش فراوانی در اطراف خصوصیات روایات انجام گیرد هر چند از نظر [[سند صحیح]] باشد، بر همین اساس، چه بسا روایتی از نظر سند صحیح است، ولی [[مدرک]] فتوای [[فقها]] فرار نمیگیرد؛ بنابراین فقها میفرمایند: اگر فقهای گذشته روایتی را عمل نکردهاند نشانه [[ضعف]] آن است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۱.</ref>
| |
|
| |
|
| ====تحقیق در دلالت کلام====
| | صاحب عروةالوثقی که یکی از [[علما]] و فقهای بزرگ متأخر است و [[فقها]] شروح زیادی بر کتاب او نوشتهاند، در تعریف عدالت مینویسد: "(حضور [[ذهنی]] دایم و مستمر یک معنا در [[انسان]] را ملکه مینامند) و عدالت عبارت است از اینکه، انجام [[واجبات]] و ترک [[محرّمات]] برای انسان به صورت ملکه در آید"<ref>{{عربی|العدالة عبارة عن ملکة اتیان الواجبات و ترک المحرّمات}}؛ مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۴۶.</ref>. |
| پس از بررسی [[سند]] [[روایات]] و مشخص شدن اینکه به کدامیک از [[احادیث]] در [[استنباط]] [[احکام]] میتوان تکیه نمود. همچنین با تفکیک [[احکام کلی]] از جزئی و موارد [[تقیه]] از غیر آن، تحقیق در دلالت [[کلام]] [[معصوم]] آغاز میشود.
| |
| کار سنگین و محققانه [[فقیه]] در این مرحله، بسیار مهمتر از دو مورد قبل است؛ چون هم باید ابزار لازم استنباط را با دقت به کار گیرد و هم احتمالات متعدد پیرامون موضوع موردنظر را بررسی کند و سرانجام وقتی به نظر [[قطعی]] رسید، فقط [[رضای الهی]] را در نظر گرفته و بدون دخالت دادن هیچگونه [[منفعت]] خاصی با حال [[تضرع]] از [[خداوند]] بخواهد که او را از [[لغزش]] [[حفظ]] کند و آنگاه [[حکم]] استنباط شده را به خداوند نسبت دهد.
| |
| مطالبی که بیان شد، کلیترین رئوس شیوه استنباط [[فقه جواهری]] است که [[امام امت]] فرمود: “اینجانب [[معتقد]] به [[فقه سنتی]] و [[اجتهاد]] جواهری هستم و [[تخلف]] از آن را جایز نمیدانم”<ref>۳/۲/۶۷؛ امام امت.</ref> و در جای دیگری میفرماید: “اگر از فقه سنتی [[منحرف]] شویم، [[فقه]] از بین میرود، باید به همان صورت و قدرتی که [[مشایخ]] ما از ابتدا فقه را حفظ کردهاند، حفظ کنید”<ref>۱۴/۱۱/۶۷؛ امام امت.</ref>.
| |
| [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] هم بر این ویژگی [[عنایت]] داشته و یکی از شرایط رهبری را، “صلاحیت [[علمی]] لازم برای [[افتاء]] در ابواب مختلف فقه”<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۰۹، شرایط و صفات رهبری.</ref> بیان میکند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۲.</ref>
| |
|
| |
|
| ====[[شناخت]] تأثیر [[زمان]] و مکان در اجتهاد====
| | از مجموع دو تعریف فوق این مطلب به دست میآید که شخص عادل، کسی را گویند که ملتزم به [[واجبات الهی]] بوده و از [[معاصی]] بپرهیزد و از [[خدا]] بترسد و در [[خدمت]] و خط [[ظلمه]] و [[دشمنان اسلام]] نباشد<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، ابواب صفات قاضی.</ref>.<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۸.</ref> |
| شناخت زمان، مکان و تأثیر آن در [[هدایت]] [[جامعه]] تا آن اندازه اهمیت دارد که اصل بحث [[ولایت]] [[اجتماعی]] از نظر [[اعتقادی]] مهم تلقی میشود.
| |
| عدم توجه نسبت به شناخت نیازها، شرایط، مقتضیات عصر و جامعه مورد [[سرپرستی]]، همیشه علت به وجود آمدن اشکالاتی بوده که اگر درست [[تبیین]] شود و نحوه [[ارتباط]] آن با احکام التزامی و فقه سنتی بیان گردد. بسیاری از نابهسامانیهای [[اجتماع]] برطرف میشود.
| |
| [[کفار]] با وجود [[اختلاف]] [[فکری]] فراوان، به لحاظ توجه به [[زمان]] و مکان باهم [[متحد]] هستند؛ بنابراین [[مسلمین]] اگر در مسایل نظری مشترک نباشند، در عینیت دچار تشتت و [[انفعال]] میشوند و [[قدرت]] [[شناخت]] و [[سرپرستی]] حرکت اصلاحگرایانه و [[رشد]] آفرین را نخواهند یافت، [[امام امت]] در این باره میفرماید: “مهم شناخت درست [[حکومت]] و [[جامعه]] است که براساس آن، [[نظام اسلامی]] بتواند به نفع [[مسلمانان]] [[برنامهریزی]] کند که [[وحدت]] رویه و عمل ضروری است و همین جا است که [[اجتهاد]] مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد؛ بلکه یک فرد اگر [[اعلم]] در [[علوم]] معهود حوزهها باشد؛ ولی نتواند [[مصلحت جامعه]] را تشخیص دهد و یا نتواند افراد [[صالح]] و مفید را از افراد [[ناصالح]] تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] فاقد [[بینش]] صحیح و قدرت [[تصمیمگیری]] باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و [[حکومتی]] [[مجتهد]] نیست و نمیتواند زمام جامعه را بهدست گیرد”<ref>صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۹۰.</ref>
| |
|
| |
|
| ===شناخت [[امور فرهنگی]]، سیاسی و اجتماعی مورد نیاز===
| | از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لاَ تَصْلُحُ اَلْإِمَامَةُ إِلاَّ لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ اَلْوَلاَيَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ اَلرَّحِيمِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى حَتَّى يَكُونَ لِلرَّعِيَّةِ كَالْأَبِ اَلرَّحِيمِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، باب ما یجب من [[حق]] الامام، ح ۸، ص ۴۰۷.</REF> [[امامت]] (و [[رهبری]]) [[شایسته]] نیست جز برای کسی که سه [[خصلت]] در او باشد؛ ورعی که او از [[نافرمانی خدا]] باز دارد، حلمی که با داشتن آن بر [[خشم]] و [[غضب]] خویش غالب شود، و [[مدیریت]] خوب در قلمرو [[ولایت]] و [[سرپرستی]] خویش، تا جایی که [[مردم]] همچون [[پدری]] [[مهربان]] باشد. در [[حدیث]] دیگری، [[امام حسین]] {{ع}} این دو شرط را چنین بیان فرموده است: {{متن حدیث|مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ }}<REF>«تنها کسی میتواند [[امام]] و [[حاکم]] [[مسلمانان]] باشد که از روی [[قرآن]] [[حکم]] کند، مجری کامل [[عدالت]] باشد، [[متدین]] به [[دین حق]] بوده و جلو همه هواهای نفس خویش را گرفته باشد.» الارشاد فی معرفة حجج [[الله]] [[علی]] العباد، ج ۲، ص ۳۹.</REF>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱۱-۲۲۰.</ref> |
| نکته قابل توجه این است که با اجتهاد مصطلح، [[فقیه]] قدرت بر [[استنباط]] [[احکام الهی]] پیدا میکند؛ در حالی که [[اداره حکومت]]، [[نیازمند]] شناخت صحیح حکومت و جامعه، افراد صالح از ناصالح، داشتن [[قدرت سیاسی]] و اجتماعی و داشتن قدرت تصمیمگیری به نفع مسلمانان است که یقیناً با اجتهاد مصطلح، حاصل شدنی نیست و نیازمند شناخت زمان و مکان است.
| |
|
| |
|
| اصولاً برنامهریزی به نفع مسلمانان تابع شناخت درست [[مصالح اجتماعی]] است و [[تشخیص مصلحت]] که خود موضوع سرپرستی است؛ و شناخت موضوع هم، مهمترین نقش را در چگونگی [[حکم]] ایفا میکند. اگر ولی اجتماعی به [[درستی]] تشخیص دهد که در یک زمان [[جنگ]] به سود [[اسلام]] و گسترش آن است و یا اگر تشخیص دهد که در شرایط زمانی خاص، [[صلح]] و یا [[ارتباط]] با کفار به نفع اسلام و مسلمین است، مسلماً عمل به هر یک از این تشخیصها، پیامدهای خاصی را به همراه دارد و در کل [[جامعه]] تأثیر میگذارد.
| | عدالت از محوریترین اوصافی است که در [[فقه شیعه]] برای [[حاکم اسلامی]] فرض شده و در کنار [[فقاهت]] از ارکان شرایط [[ولایت فقیه]] برشمرده شده است. در حالی که وصف فقاهت موجب شناخت [[قوانین]] و [[مقررات الهی]] شده و [[هدایت]] جامعه به سوی اهداف عالیه [[نظام]] را تأمین میکند، وصف عدالت موجب تضمین [[سلامت]] نظام اسلامی و عدم [[انحراف]] آن به سوی [[فساد]]، [[بیعدالتی]] و [[ظلم]] گردیده و [[مساوات]]، [[برابری]] [[مردم]] در مقابل [[قانون]] و [[استبداد]] و [[دیکتاتوری]] را از بین برده، بلکه زمینه آن را محو میکند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۷.</ref>. [[حکومت اسلامی]] [[حکومت]] [[قانون]] است، بلکه حکومت [[قانون الهی]] است که برای [[اجرای قانون]] [[خدا]] و [[گسترش عدالت]] [[الهی]] برقرار شده است. پس ناچار در [[رهبر]] باید دو صفت موجود را داشته باشد که آن دو صفت اساس حکومت قانونی هستند و معقول نیست حکومت بدون آن دو تحقق یابد؛ یکی [[علم]] است و دیگری عدالت...<ref>ر.ک: امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۳ ـ ۶۲۴.</ref>. |
| بنابراین تشخیص حوادث و سیاستهای [[حاکم]] بر [[جهان]] و در یک کلمه، [[شناخت]] پدیدهها در [[زمان]] و مکان از ویژگیهای [[ولایت امر]] [[مسلمین]] است که در صورت فقدان آن به فرموده [[امام]]، فرد نمیتواند زمام جامعه را به دست بگیرد و به فرمایش [[امام صادق]]{{ع}} {{متن حدیث|الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ}}<ref>میزان الحکمه، ج۴، ص۲۳۴؛ تحف العقول، ص۲۶۳؛ کافی، ج۱، ص۲۶، از امام سجاد{{ع}}.</ref>؛ [[آگاه به زمان]]، مورد [[هجوم]] [[اشتباهات]] قرار نمیگیرد.
| |
| [[آگاهی]] [[فقیه]] به زمان و مکان و [[ارتباط]] درونی و بیرونی یک [[نظام]]، او را در تزاحم ملاکها [[یاری]] میدهد، در تراجم بین [[صلح]]، [[جنگ]] و [[قطع]] یا ارتباط با [[بیگانه]] و هزاران مسئله دیگر، به او کمک میکند تا مسئله درست را به نفع [[مسلمانان]] [[انتخاب]] کند و بر آن [[فتوا]] دهد، نمونههای فراوانی در [[تاریخ]] [[نورانی]] [[فقاهت]] [[شیعه]] وجود دارد که فقهای عظیمالشأن با [[درک]] شرایط زمانی و مکانی و موقعیت خاص مسلمین در هر برهه، [[اسلام]] را از خطر رهانیده و مسلمین را از قرار گرفتن در زیر [[سلطه]] [[کفر]] [[نجات]] دادهاند. مرحوم [[میرزای شیرازی]] بزرگ با فتوای [[تحریم تنباکو]]، [[ایران]] را از حلقوم [[انگلیس]] بیرون آورد و این تنها با تشخیص زمان و [[شرایط حاکم]] بر [[وضعیت اجتماعی]] آن ممکن بود و گرنه تنباکو به عنوان اولی، [[حرمت]] نداشت؛ بلکه مضار [[قرارداد]] انحصاری [[خرید و فروش]] آنکه پیامدهای [[اسارت]] باری را برای [[ملت ایران]] به دنبال داشت، سبب شد که آن فقیه بزرگوار [[حکم]] [[تحریم]] آن را صادر نماید. [[حضرت]] [[امام خمینی]]، حکم [[ارتداد]] [[سلمان]] رشدی با شناخت شرایط، موقعی صادر میکند که کفر و [[استکبار جهانی]] که حامی او بودند به [[انفعال]] میافتند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۳.</ref>
| |
|
| |
|
| ===شناخت کیفیت اداره===
| | اتصاف به وصف [[عدالت]] برای [[حاکم اسلامی]] کاربردهای زیادی داشته و ثمرات بسیاری را در پی دارد. "[[زمامدار]] بایستی از کمال [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]] برخوردار و [[عادل]] باشد و دامنش به [[معاصی]] [[آلوده]] نباشد. کسی که میخواهد “حدود” جاری کند؛ یعنی [[قانون]] جزای [[اسلام]] را به مورد [[اجرا]] گذارد، متصدی [[بیتالمال]] و [[خرج]] و دخل مملکت شود و خداوند [[اختیار]] اداره بندگانش را به او بدهد، باید [[معصیت کار]] نباشد، زمامدار اگر عادل نباشد در دادن حقوق [[مسلمین]]، اخذ [[مالیاتها]] و صرف صحیح آن و [[اجرای قانون]] [[جزا]] عادلانه [[رفتار]] نخواهد کرد و ممکن است اعوان و [[انصار]] و [[نزدیکان]] خود را بر [[جامعه]] [[تحمیل]] نماید و بیتالمال مسلمین را صرف اغراض شخصی و [[هوسرانی]] خویش کند"<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴۶.</ref> |
| [[اداره جامعه اسلامی]]، آن هم در سطح [[رهبری]]، امری تخصصی و مستلزم [[دانشها]] و آگاهیهای ویژهای است و سپردن عنان [[جامعه]] به کسی که از آن [[علوم]] بیبهره است، موجب [[انحطاط جامعه]] و دور افتادن از [[هدفها]] و ارزشهای مورد قبول جامعه [[سیاسی]] میشود. | |
| [[انتخاب]] آگاهانه شیوه اداره [[کشور]] و [[امت اسلامی]] از مهمترین ملزومات [[رهبری]] است؛ زیرا با هر شیوه و روشی نمیتوان به [[آرمانها]] و اهداف موردنظر جامعه رسید؛ چه بسا ممکن است انتخاب روشی نامناسب، تقویت [[ضد ارزشها]] و نابودی ارزشهای متعالی را به دنبال داشته باشد و [[رهبری جامعه]] در جهت [[اسلامی]]، روشی مبتنی بر اصول و [[اهداف]] اسلامی را میطلبد که تفصیلاً در فصل جداگانهای مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۴.</ref> | |
|
| |
|
| ==دوم: [[عدالت]]== | | === مرد بودن === |
| یکی دیگر از ویژگیهای رهبری، عدالت است، در دست داشتن زمام امور [[مردم]] در هر ردهای و خصوصاً بالاترین رده [[اجتماعی]] آن، یعنی [[زمامداری]] امت اسلامی، امانتی بسیار بزرگ محسوب میشود؛ بنابراین شرط [[امانتداری]] و رعایت [[تقوی]] و عدالت برای [[رهبری امت اسلامی]]، امری ضروری تلقی میشود و [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی به طور صریح شرطیت آن را در [[ولی امر]] بیان میفرماید؛ البته قبل از بیان آن، ذکر مقدمهای کوتاه لازم است. | | یکی دیگر از اوصاف و شرایطی که برای [[مرجعیت]] ذکر شده مرد بودن است؛ طبق این قول، [[زن]] [[مجتهد]] نمیتواند [[مرجع تقلید]] باشد و لذا در صورت [[فقاهت]] نیز [[ولایت]] پیدا نمیکند. |
| هرچند “هدف خلقت” و “غایت [[جهان]] هستی” و “حرکت همه مخلوقات” [[نزدیکی به حق تعالی]] و [[کمال مطلق]] است اما در این [[دنیا]] که میدان [[اختیار]] است، برای صاحبان اختیار دو [[راه]] کاملاً متمایز و مختلف وجود دارد؛ یکی راه “ضلالت، [[گمراهی]] و بدبختی” که همان راه [[شیطان]] بوده و دیگری راه “نجات، [[فلاح]] و سعادت” که [[راه خدا]] و [[انبیا]] و [[اولیا]] است؛ و به عبارت دیگر، [[نظام]] عالم در “رتبه اختیار” [[تحمل]] وقوع نسبی هر دو جریان [[نور]] یا [[ظلمت]] را دارد و هر جریان در حیطه و گستره خود، از قانونمندی، [[روابط]] و مناسبات ویژهای برخوردار است؛ به گونهای که هم برای هوی پرستی و رفتن به سمت [[ظلمت]] و تاریکیها، اسباب و [[علل]] فراهم است و هم پویندگان [[راه]] [[حق]] و [[حقیقت]] از وسایل و ابزار [[هدایت]] برخوردارند و همانگونه که حرکت به سوی [[نور]] و کمال، مراتب و مراحل مختلفی دارد، حرکت به سوی ظلمت نیز دارای مراتب و درجات گوناگون است که [[انسان]] به [[اختیار]] خود آن را میپیماید و بسته به این که در چه رتبهای از شدت و [[ضعف]]، نور یا ظلمت را اختیار نموده باشد، جایگاه مختلفی پیدا میکند. بدین ترتیب در [[نظام]] اختیارات، آنهایی که دارای اختیار شدیدی در مسیر نور یا ظلمت هستند، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] سایر افراد هم جهت خود را به عهده میگیرند و اساسیترین نقش را در جهت دادن آنها ایفا میکنند.
| |
|
| |
|
| در یک [[نظام الهی]] کسی که از اختیار شدیدی در جهت [[بندگی خدا]] برخوردار است و دارای رتبه بالایی از [[ایمان]] و [[تقوا]] باشد، محور نظام قرار میگیرد. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>.
| | همان طوری که فقها گفتهاند<ref>محمد فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله، ج۱، ص۷۹.</ref>: این مطلب [[دلیل عقلی]] ندارد، زیرا در [[سیره]] و روش عقلا، [[جاهل]] به عالم [[رجوع]] میکند، اما دیگر [[زن]] و [[مرد بودن]] [[مرجع]]، مدخلیتی ندارد و لذا فقط در این باب به برخی از [[روایات]] استدلال شده که عمده آنها دو [[حدیث]] [[ابوخدیجه]] و [[مقبوله عمر بن حنظله]] است. |
| مراد از اتکا. چه [[مودت]] و چه [[اطاعت]] باشد، در [[آیه شریفه]] به شدت [[نهی]] شده است و باتوجه به ذیل آنکه میفرماید: تکیه به [[ظلم]]، [[تمسک]] به [[آتش]] است، نهی آن، شدیدتر میشود و حال آنکه چه تکیهای بیاساستر از این است که انسان به سرپرستی [[طاغوت]] [[اعتماد]] کند یا از او اطاعت کند.
| |
| در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمودند: {{متن حدیث|قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۰۷.</ref>؛ [[خداوند]] میفرماید: هر شخص یا جمعیت [[مسلمانی]] که [[ولایت ولی]] [[جائر]] و غیرخدایی را بپذیرد و از آن [[پیروی]] کند، حتماً ایشان را [[عذاب]] میکنم ولو اینکه در [[رفتار]] خود، [[نیکوکار]] و [[متقی]] باشند.
| |
| و همچنین در جای دیگری فرموده است: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: لَاتَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: و رَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ، و حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ، و حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلى مَنْ يَلِي، حَتّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۳۶، ح۸، باب ما یجب من حق الامام علی الرعیة و حق الرعیة علی الامام.</ref>؛ [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: منحصراً فردی [[صلاحیت امامت]] و [[رهبری امت اسلامی]] را دارد که دارای سه ویژگی باشد. ۱. [[تقوا]] و ورعی که او را از [[معصیت خدا]] [[حفظ]] کند. ۲. [[حلم]] و [[بردباری]] که به وسیله آن [[غضب]] خود را نگه دارد. ۳. خوب [[سرپرستی]] کردن نسبت به کسانی که پیرو او هستند، تا آنجا که نسبت به آنها مثل [[پدری]] [[مهربان]] باشد.
| |
|
| |
|
| مسئله [[عدالت]] در [[رهبری]] و [[ولی فقیه]] بین [[فقهای شیعه]]، [[اجماعی]] است؛ و اکثر [[اهل سنت]] نیز به آن [[فتوا]] دادهاند و در میان فقهای شیعه به شکلی است که گویا ضروری تلقی میشود؛ چون وقتی عدالت در [[امام جماعت]]، [[امام جمعه]]، [[قضاوت]] و یا [[شاهد]] [[خصومت]] که اموری نسبتاً جزئیتر تلقی میشود شرط باشد، در رهبری به طریق اولی شرط است؛ اگر [[دلیل]] و [[مدرک]] معتبر هم نداشتیم، میتوان از مجموعه فتاوی که در بسیاری امور آن را شرط دانستهاند، شرطیت عدالت را در رهبری نیز احراز کنیم؛ هرچند که مدارک معتبر نیز در شرطیت آن وجود دارد.
| | امّا در مورد [[استدلال]] به این دو [[روایت]] و استفاده [[حصر]] "مرد بودن" ایرادهایی وارد شده که در کتابهای مفصّل [[فقهی]]، مذکور است و به جز اینها، دلیل عمدهای در این باب به چشم نمیخورد، جز اینکه به [[احساسات]] لطیف [[زنان]] و مغایرت آن با [[مسؤولیت]] [[مرجعیت]] و [[رهبری]]، استناد شده است<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۹.</ref>. |
| [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] نیز یکی از ویژگیهای ولی فقیه را “عدالت و تقوای لازم برای رهبری [[امت]] اسلام”<ref>قانون اساسی، اصل یکصدونهم.</ref> ذکر میکند، تقوا و عدالت در جایگاه رهبری، قطعاً با عدالت در [[امامت]] [[جمعه]] یا [[جماعت]] فرق دارد و در رتبه بالاتری است. ولی فقیه در حساسترین [[موقعیت اجتماعی]] و در عین حال خطیرترین آن قرار دارد. [[سلامت]] [[نظام اسلامی]] وابسته به او و [[لغزش]] او موجب [[تباهی]] و [[گمراهی]] یک [[امت]] میشود؛ از همین رو باید در مرتبه عالی [[تقوا]] قرار داشته باشد که [[عدالت]] جلوهای از [[ظهور]] [[تقوی]] و [[خداترسی]] یک [[انسان]] است و از مرتبه فردی آغاز و تا مرتبه [[اجتماعی]] گسترش مییابد.
| |
| در محدوده فردی، عدالت را اینگونه تعریف میکنند: “ملکهای است که انسان را بر انجام [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] [[قادر]] میسازد”. در صحنه اجتماعی، عدالت ولیفقیه به این است که بتواند [[رفتار]]، [[وظایف]] و مسؤولیتهای اجتماعی خود و ابعاد مختلف [[نظام اجتماعی]] را به [[صبغه]] [[الهی]] بیاراید و بر محور [[پرستش]] [[خداوند]] تنظیم نماید و همچنین نمود عدالت وی در مرتبه [[رهبری]] این است که اهتمام به [[مصالح]] [[عامه]] و [[نظام اسلامی]] داشته باشد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==سوم: کفایت== | | === [[اجتهاد]] و آگاهی از [[اسلام]] === |
| اگر [[علم]] را به معنای وسیع آن مد نظر قرار دهیم خصوصاً باتوجه به اینکه علم به [[زمان]] و مکان را در عنوانی مجزّا مورد بحث و دقت نظر قرار دادیم، شاید همین دو ویژگی، علم و عدالت برای رهبری [[جامعه اسلامی]] کافی باشد؛ اما از آنجا که بین [[دانش]] به عنوان ابزار [[تصرف]] و کاربرد صحیح آن میتواند تفاوت عملی وجود داشته باشد، کفایت و [[تدبیر]] را به عنوان شرط سوم [[زمامدار]] بررسی مینماییم<ref>امام خمینی در شؤون و اختیارات ولیفقیه میفرماید: “البته ویژگی کفایت و صلاحیت که برای زمامدار امری ضروری است، در همان شرط نخست؛ یعنی علم به معنای وسیع آن، مندرج است و شک نیست که حاکم جامعه اسلامی باید این ویژگی را نیز داشته باشد؛ البته اگر کسی کفایت را به عنوان شرط سوم زمامدار مطرح کند نیز به سزا است.</ref>.
| | چون [[جامعۀ اسلامی]] باید براساس این [[قوانین]] اداره شود، [[حاکم]] [[جامعه]] باید از این محتوا [[آگاهی]] کافی داشته باشد؛ به همین [[دلیل]] باید در همه [[فروع]] [[اسلامی]] و [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، صاحبنظر باشد؛ یعنی به وسیله [[علوم]] مختلف [[اسلامی]] [[توانایی]] استخراج [[احکام خدا]] را از منابع آنکه [[قرآن]] و [[سنت]] [[معصومان]] است داشته باشد. به چنین کسی [[مجتهد]] و [[فقیه]] میگویند<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱۱-۲۲۰.</ref>. |
| “تدبیر” در لغت به معنای [[اندیشه]] در یک مسئله و توجه به [[عاقبت]] آن و سرانجام [[نظام]] بخشیدن به آن است<ref>{{عربی|دبر الأمر: تفکر و نظر فی عاقبته، اعتنی به و نظمه، المنجد، ماده دبر}}.</ref>.
| |
| با توجه به وظایفی که [[مقام ولایت]] در [[جامعه]] برعهده دارد بر هیچ [[انسان]] عاقلی پوشیده نیست که انجام این [[وظایف]]، [[نیازمند]] [[کاردانی]] و [[شایستگی]] است؛ همانطور که اگر پدری نسبت به [[فرزندان]] خود، از [[لیاقت]] پدری برخوردار نباشد، [[سرپرستی]] و [[خیرخواهی]] او بر ایشان تحقق نمیپذیرد، همین مسئله در مورد [[ولایت]] نیز صادق است؛ بنابراین لازم است در تحقق ولایت و [[مشروعیت]] تصرفات [[زمامدار]]، کفایت و شایستگی او را مدّ نظر قرار داده و ملازمات آن؛ از قبیل: [[قدرت]]، [[شجاعت]]، [[بصیرت]]، [[آیندهنگری]] و سیاستمداری را شرط اداره صحیح امر [[حکومت]] بدانیم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ===[[قدرت]] و [[سلامت]]===
| | حاکم و [[خلیفه]] باید [[احکام اسلام]] را بداند، یعنی قانوندان باشد؛... عقل همین اقتضا را دارد؛ زیرا حکومت اسلامی حکومت قانون است، نه خودسری و نه حکومت اشخاص بر [[مردم]]. اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند، لایق حکومت نیست: چون اگر تقلید کند، قدرت حکومت شکسته میشود و اگر نکند، نمیتواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۸ ـ ۴۹.</ref>. [[حاکم اسلامی]] میبایست [[آگاه]] به [[موازین اسلامی]] بوده و [[قادر]] باشد در فرایند اجتهاد به [[استنباط]] قوانین جدید بپردازد. از این روی [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[جامعه]] در [[فقه شیعه]] بر عهده [[فقیه]] نهاده شده و از آن به “ولایت فقیه” یاد شده است: "کسی را [[شایستگی]] تکفل [[امور سیاسی]]، مانند [[اجرای حدود]] و [[قضا]] و [[امور مالی]]، مانند أخذ [[خراج]] و [[مالیات]] شرعیه نیست مگر [[امام]] [[مسلمین]] و کسی که برای این منظور (از جانب [[معصوم]]) [[نصب]] شده است و در [[عصر غیبت]] [[نایبان خاص]] آن حضرت که [[فقهای جامع الشرایط]] [[فتوا]] و قضا هستند [[جانشین]] آن حضرت هستند"<ref>تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۹.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref> |
| [[قرآن کریم]] در مورد [[برگزیدن]] [[طالوت]] به [[فرماندهی سپاه]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>«خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>. | |
| ظاهر این [[آیه]]، میرساند که شرط [[فرماندهی]] بر [[سپاه]] که میدان [[کارزار]] با [[خصم]] است، [[دانش]] [[جنگیدن]] و [[توانمندی]] جسمی است. طبعاً گستره [[نظام اجتماعی]] که مقام ولایت، [[هدایت]] و [[رهبری]] [[رشد]] و توسعه آن را برعهده دارد، به مراتب علاوه بر [[دانشهای لازم]] نیازمند توانمندی فزونتری در [[اداره جامعه]] است. این توانمندی به مقتضای نوع کار، قدرت [[تصمیمگیری]] و [[نفوذ]] [[اراده]] اصلاحی خود در داخل [[نظام]] و قدرت [[سازماندهی]] [[اراده جمعی]] [[مسلمین]] در [[مقام]] [[رویارویی]] با تهدیدهای بیرونی است.
| |
| روایاتی نیز همین معنا را مورد تأکید قرار میدهند که به برخی از آنها اشاره میشود.
| |
| #امیرالمؤمنین علی{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.</ref>؛ [[شایستهترین]] [[مردم]] به این امر (ولایت و حکومت)، قویترین آنها بر [[اداره حکومت]] و [[داناترین]] آنان بر [[فرامین الهی]] در زمینه حکومت است.
| |
| # [[علی]]{{ع}}، [[دلیل]] شایستگی خود برای رهبری را چنین بیان میفرماید: {{متن حدیث|أَنَا أَوْلَى بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}}... وَ أَفْقَهُكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَعْلَمُكُمْ بِعَوَاقِبِ الْأُمُورِ وَ أَذْرَبُكُمْ لِسَاناً وَ أَثْبَتُكُمْ جَنَاناً}}<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۹۵.</ref>؛ همانا من نزدیکترین فرد به [[رسول خدا]] هستم... و [[فقیه]] ترین شما در [[دین]] و [[داناترین]] شما به عواقب امور و قاطعترین شما در گفتار و قویترین شما در [[قلب]] و [[دل]] میباشم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۸.</ref>
| |
| ===[[شجاعت]]===
| |
| [[رهبری]] [[نظام اسلامی]] در موقعیتی قرار دارد که از یک زاویه، [[سرپرستی]] گروه را برعهده دارد که مورد تهاجم سنگین [[سپاهیان]] [[شرک]]، [[کفر]] و [[نفاق]] قرار دارد؛ از این رو باید در تصمیمگیریهای به هنگام شجاعت بر دوش گرفتن مسؤولیتهای خطیر و بزرگ را داشته باشد و بدون [[هراس]] از [[دشمن]] و [[مشکلات]]، [[روحیه]] [[خودباوری]]، شکستناپذیری و [[مقاومت]] [[روانی]] را به [[جامعه]] تزریق نماید.
| |
| شجاعت در این حیطه از آن رو واجد اهمیت است که گاه [[سرنوشت]] یک [[امت]] و [[سعادت]] یا [[تباهی]] آن با یک [[تصمیم]] رقم میخورد.
| |
|
| |
|
| نمونه آن را میتوان در [[زندگی سیاسی]] [[حضرت]] [[امام خمینی]] [[مشاهده]] کرد؛ چنانچه زمانی که [[رژیم]] پهلوی در واپسین روزهای [[حیات]] خود برای از میان برداشتن سران [[انقلاب]] و انهدام کانونهای [[نهضت]]، در [[تهران]] [[حکومت]] نظامی اعلام میکند، [[امام]] تصمیمی غیر متعارف و در عین حال شجاعانه اتخاذ میکند و طی فرمانی در [[مخالفت]] صریح با حکومت نظامی از [[مردم]] میخواهد به خیابانها بریزند که این امر، منجر به [[شکست]] رژیم پهلوی در مقابل [[اراده]] مردم و رهبری آن گردید. یا در اوج حملات موشکی و بمباران مناطق شهری، توسط رژیم بعثی [[عراق]]، امام حاضر به [[تغییر]] مکان و [[اختفا]] نشدند. شجاعت و [[پایمردی]] امام و [[رهبر]] یک جامعه، تأثیر آنی و مستقیم بر [[رفتار]] امت دارد و وقتی مردم مشاهده کنند که رهبر آنها حقیقتاً در شجاعت و [[جسارت]] در مقابل دشمن پیشقدم و جلودار است، چنان [[صلابت]] و اقتداری مییابند که هر نوع [[دشمنی]] را در مقابل [[عظمت]] خود به زانو در میآورند. از سوی دیگر، با [[اقتدا]] به [[رهبر]] خود، شجاعانه و بدون محافظه کاری، خواست و [[اراده]] خود را [[اعلان]] و بر آن پافشاری مینمایند. [[روحیات]] [[شهادتطلبی]]، [[ایثار]] [[صراحت]] بیان و شفافیت موضعگیری [[امت]] انقلابی و [[اسلامی]] [[ایران]] بینسبت و بدون تأثیر از [[روح]] بلند و مواضع شجاعانه [[امام]] بزرگوارش نبوده است. همچنانکه [[شجاعت]] [[رهبر معظم انقلاب]] [[حضرت]] [[آیتالله]] [[خامنهای]] مدظله العالی در لحظات حساس [[تاریخی]] که حادثهای [[دل]] [[جامعه]] را خالی میکند و [[هراس]] و [[یأس]] ایجاد مینماید، آنچنان فضای [[روانی]] جامعه را [[تغییر]] میدهد که چون دمیدن روح در کالبدی بیجان، موجب [[حیات]] و تحرک جامعه میگردد.
| | البته یکی از شرایط [[مرجع تقلید]] و رهبری، "مجتهد مطلق" بودن است. [[مجتهد]] متجزی (مجتهدی که در چند مورد محدود، دارای [[استنباط]] و [[فتوا]] میباشد) نمیتواند مرجع تقلید بشود؛ اما کسی که در اکثر مسائل و [[احکام]] [[مبتلا]] به فقهی، دارای [[قدرت]] استنباط میباشد، میتواند مرجع تقلید شود، مشروط بر این که مجتهدی که از او [[اعلم]] باشد، در قید [[حیات]] و [[زندگی]] نباشد<ref>ر. ک: تفصیل الشریعه، ص۸۷.</ref>.<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۹.</ref> |
| همانطور که شجاعت، از ویژگیهای مثبت و قابل تحسین [[رهبری]] [[نظام اسلامی]] است، [[سستی]]، [[جبن]] و [[ضعف]] در این [[مقام]] نیز به شدت مورد [[نکوهش]] واقع شده است. [[امام علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|خَوَرُ السُّلْطَانِ أَشَدُّ عَلَى الرَّعِيَّةِ مِنْ جَوْرِ السُّلْطَانِ}}<ref>آمدی، غررالحکم و دررالکلم. </ref>؛ سستی و ضعف فرمانروا از [[ظلم]] او بر [[مردم]]، بدتر است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۸۹.</ref>
| |
|
| |
|
| ===[[مدیریت]]=== | | === حیات === |
| از ویژگیهای دیگر رهبری، [[مدیریت جامعه اسلامی]] است. مدیریت، علاوه بر آنکه [[نیازمند]] [[علم]] و [[دانش]] کافی نسبت به خطمشیهای کلی، [[سیاستها]]، برنامهها، نیازها، [[روابط]] و سازوکارهای [[اجتماع]] میباشد، خصوصیتی را میطلبد که ناشی از [[خصلت]] روانی و پرورش متناسب با اداره کلان [[اجتماعی]] است. بنیانگذار [[جمهوری اسلامی ایران]] فرموده است: “یک [[مجتهد]] باید [[زیرکی]] و هوش و [[فراست]] [[هدایت]] یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر [[خلوص]]، [[تقوا]] و زهدی که در خور [[شأن]] مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبّر باشد”<ref>صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۸.</ref>. | | یکی دیگر از شرایط مرجعیت و [[زعامت]]، حیات و زنده بودن است. کسی نمیتواند ابتداءاً از شخص مرده [[تقلید]] نماید؛ اما اگر کسی از مجتهد و [[فقیه]] زندهای تقلید نماید و او بمیرد، در صورتی که یک مجتهد زنده دیگر اجازه بدهد، آنگاه میتواند در تقلید خود باقی بماند و این، اصطلاحاً "بقای بر میّت" نامیده میشود. با توجه به اینکه خود بقای بر میّت باید با اجازه و تقلید از مجتهد زنده صورت بگیرد، میتوان گفت که اساساً تقلید از زنده است و نه مرده و میّت. این ویژگی خاص [[فقه شیعی]] است. |
|
| |
|
| امروزه، یکی از مباحث مطرح علم مدیریت این است که آیا مدیریت، [[فطری]] و ذاتی است یا اکتسابی؟
| | اما [[برادران]] [[اهل تسنّن]]، تقلید از مرده را جایز میشمارند، چنانکه [[پیروان]] [[مذاهب چهارگانه]] معروف [[حنفی]]، [[مالکی]]، [[شافعی]] و [[حنبلی]]، از علمایی که صدها سال پیش مرده و از [[دنیا]] رفتهاند، [[تقلید]] میکنند. |
| اگرچه نمیتوان پتانسیلهای نهفته در [[آدمی]] را که حاصل فاعلیتهای پیشین با ظرفیتهای اعطایی [[خداوند]] است، نادیده گرفت؛ اما “شکوفایی [[سرشت]] مدیریت نیازمند دو عامل [[تعلیم]] و تجربه است... حتی [[پیامبران خدا]]، آنگونه که از برخی [[احادیث]] بر میآید با [[هدایت الهی]] [[تعلیم]] و تجربه میبینند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ حَتَّى يَسْتَرْعِيَهُ الْغَنَمَ يُعَلِّمُهُ بِذَلِكَ رِعْيَةَ النَّاسِ}}<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۶۵.</ref>؛ [[خداوند]] هیچ [[پیامبری]] را [[مبعوث]] نساخت، مگر اینکه مدتی او را به [[شبانی]] گوسفندان وا داشت و با این کار، چگونگی [[سرپرستی]] [[مردم]] را به آنان [[آموزش]] میداد”<ref>محمدی ری شهری، رهبری در اسلام، ص۲۰۸.</ref>.
| |
| و سرانجام در پرتو [[هوشمندی]]، [[ذکاوت]]، [[دوراندیشی]]، تیزبینی، همهجانبهنگری، موقعشناسی، [[بهرهگیری از فرصتها]]، شمّ [[سیاسی]] [[اجتماعی]]، گمانهزنی نزدیک به واقع و همچنین سرعت و دقت در [[تصمیمگیری]] است که توانمندیهای [[مدیریتی]] [[رهبری]]، به فعلیت رسیده، [[جامعه اسلامی]] را در [[مسیر کمال]] قرار داده و در این مسیر با گذر از بحرانها و حوادث دشوار، به اهداف متعالی خود میرساند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۹۰.</ref> | |
|
| |
|
| == پرسش مستقیم== | | مبنای [[فقهی]] نظریه جواز تقلید از [[مجتهد]] متوفّی، در اصطلاح [[علم اصول فقه]] "انسداد باب علم" نامیده میشود؛ یعنی بسته شدن در [[علم]] که [[فقه شیعی]] آن را مردود میداند و به [[اجتهاد]] مستمر و انفتاح باب علم، [[معتقد]] است. [[اعتقاد]] به "انسداد باب علم" و جواز تقلید از میّت در [[فقه]] [[اهل]] [[سنّت]]، موجب رکود و [[جمود]] بسیاری در عالم [[اسلام]] شده و زمینه [[سلطه بیگانگان]] بر [[مسلمانان]] را در عرصه [[سیاست]] و [[اقتصاد]] فراهم آورده است. |
| | |
| | علاوه بر روایاتی که جواز تقلید از میّت و انسداد باب علم را مردود میشمارند، [[عقل]] و [[سیره عقلا]] نیز برخلاف آن است، برای اینکه در مسائل نوظهور و مستحدثه [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، معاملاتی و [[اقتصادی]]، [[انسان]] باید از کسی [[تبعیت]] کند که خودش زنده بوده و آن شرایط را بفهمد و واقعیّات را ببیند و بر آن اساس، [[فتوا]] بدهد و مرده چیزی نمیفهمد و نمیتواند نظری بدهد<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۰.</ref>. |
| | |
| | === [[حلال]] زادگی === |
| | یکی دیگر از شرایط [[مرجعیت]] و مقام افتا، حلالزادگی است. بنابراین، زنازاده و حرامزاده نمیتواند [[مرجع تقلید]] شود و [[زعامت]] پیدا کند، هرچند دارای مقام اجتهاد باشد. در اینباره [[آیه]] و [[حدیثی]] وجود ندارد و از [[ائمه]] ما اشارهای به این مسأله نشده است. |
| | |
| | [[مدرک]] فقهی آن، [[اجماع]] مستمر و بلا وقفه [[علما]] و [[فقهای شیعه]] میباشد که همگی به اتفاق آرا، آن را از شرایط مرجعیت معرفی کردهاند؛ برای [[امامت]] [[نماز جماعت]] نیز این مسأله شرط است؛ یعنی [[امام جماعت]] باید حلالزاده باشد؛ پس یک [[رهبر]] و مرجع تقلید به طریق اولی باید حلالزاده باشد<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۱.</ref>. |
| | |
| | === اعلم بودن === |
| | از جمله شرایط مهمی که بحث فراوان درباره آن شده، [[اعلم بودن]] است<ref>مجاهد طباطبایی، سید محمد، مفاتیح الاصول، ص۶۳۰؛ شیخ انصاری، مطارح الأنظار، ج۲، ص۶۳۸ ـ ۶۳۹؛ یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۹.</ref>. برخی اعلم بودن را شرط نمی دانند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۴۳؛ یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۵۸ ـ ۵۹؛ خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، کتاب التقلید، ج۱، ص۳۵۵ و ۳۶۱ ـ ۳۶۵.</ref>. برخی نیز اعلم بودن را شرط دانستهاند<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ج۲، ص۸۶، ۱۰۸ و ۱۷۸ ـ ۱۸۴.</ref>.<ref>[[احمد مهدیزاده آری|مهدیزاده آری، احمد]]، [[ولایت فقیه - مهدیزاده آری (مقاله)| مقاله «ولایت فقیه»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱۰]] ص ۳۱۶.</ref> |
| | |
| | برخی گرچه اعلمیت [[فقهی]] را در امر [[حکومت]] و [[زعامت سیاسی]] شرط ندانسته و اشتراط مرجعیت را انکار کردهاند، اما با توجه به نقش مهم [[حاکم]] در اداره صحیح [[جامعه]]، عنوان “اصلحیت” در مقابل عنوان “افقهیت” و اعلمیت فقهی مورد [[عنایت]] قرار گرفته و [[شناخت]] صحیح حکومت و جامعه و [[درک]] صحیح [[مصلحت]] را محور اساسی و وصفی لازم برای حاکم دانسته شده است و [[توانایی]] تشخیص افراد [[صالح]] از [[ناصالح]] و [[بینش]] صحیح [[اجتماعی]] و [[قدرت]] [[تصمیمگیری]] در مواقع لازم امری ضروری است<ref>صحیفه امام خمینی، ج۲۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref> |
| | |
| | قاطبه علما و فقهای اسلام معتقدند که مرجع تقلید باید از دیگر [[مجتهدان]]، [[افضل]]، [[اعلم]] و أورع ([[باتقواتر]]) باشد. |
| | |
| | مرحوم آیةالله العظمی [[سید محمد کاظم طباطبائی یزدی]] و آیةالله العظمی [[حکیم]] و نیز [[مرجع]] بزرگ و [[فقیه]] [[مجدد]] و [[سیاستمدار]] [[زمان]]، آیةالله العظمی [[امام خمینی]] و دیگر اعاظم [[فقه]]، همگی به این مسأله مذکور تأکید داشته و [[فتوا]] دادهاند<ref>مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۴۰ و ۴۵؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۶، مسأله ۵.</ref>. |
| | |
| | [[عقل]] نیز این مطلب را [[تأیید]] میکند، چراکه [[اعلم]] به معنای داناتر از همه میباشد. آنجا که دو نفر پزشک وجود دارند و یکی داناتر از دیگری است و تخصص بیشتری دارد، عقل [[حکم]] میکند که مریض به داناتر مراجعه نماید نه به [[دانا]]. |
| | |
| | در مسأله [[مرجع تقلید]] نیز چنین است، آنجا که چندین فقیه دارای شرایط موجود باشد، [[انسان]] باید با تقواترین و [[داناترین]] آنها را برگزیند و از ایشان [[اطاعت]] و [[پیروی]] نماید<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۱.</ref>. |
| | |
| | === [[تدبیر]] و [[مدیریت]] === |
| | از شرایط اساسی که برای [[حاکم اسلامی]] به عنوان مدیر [[جامعه]] لازم محسوب میشود، توانایی تدبیر و [[مدیریت کلان جامعه]] است. با توجه به اشتراط شرط توانایی و تدبیر، [[قدرت]] [[اجتهاد]] و صفت عدالت به [[تنهایی]] برای تکیه زدن بر اریکه [[حاکمیت سیاسی]] بر جامعه کفایت نکرده، بلکه توانایی و قدرت [[اداره امور]] جامعه نیز میبایست به حاکم اضافه شده و به آن دو شرط ضمیمه شود. چه آنکه در صورت عدم توانایی و تدبیر، وی [[قادر]] نخواهد بود امورات جامعه را به سامان رسانده و عهدهدار [[زمامداری]] جامعه شود<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۴۹.</ref>. |
| | |
| | به [[حکم عقل]] و [[منطق]] صحیح، [[حاکم]] [[جامعه اسلامی]] باید [[توانایی]] [[مدیریت]] و [[رهبری]] را دارا باشد و در [[روایات اسلامی]] نیز به این اصل [[عقلی]] تصریح شده است. [[امیر المؤمنین]] [[امام علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ اَلنَّاسِ بِهَذَا اَلْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اَللَّهِ فِيهِ}}<REF>«ای [[مردم]]! [[شایستهترین]] افراد برای اینکار [[امامت]] و [[حکومت]] کسی است که بر آن تواناتر و از [[حکم خدا]] دربارۀ آن آگاهتر است» نهج البلاغه، [[خطبه ۱۷۳]].</REF>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱۱-۲۲۰.</ref> |
| | |
| | === جاهطلب و حریص به [[دنیا]] نباشد === |
| | از ویژگیهای اساسی که در [[فقه سیاسی شیعه]] برای [[حاکم اسلامی]] لازم برشمرده شده است، بیتوجهی به دنیاست، [[فقیهان]] افرادی که موصوف به صفات خاصی از قبیل زهد و [[اعراض]] از [[دنیا]]، [[منصوب]] از جانب ائمه هدی {{عم}} هستند. کسی که می خواهد [[ولی امر مسلمین]] و [[نایب]] [[امیرالمؤمنین]] باشد و در اعراض، اموال و [[نفوس]] مردم، مغانم، حدود و امثال آن دخالت کند، باید منزه بوده [[دنیا]] [[طلب]] نباشد. آن کسی که برای دنیا دست و پا میکند، هر چند در امر [[مباح]] باشد، [[امین الله]] نیست و نمیتوان به او [[اطمینان]] کرد"<ref>امام حمینی، ولایت فقیه، ص۱۴۶.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۵۰.</ref> |
| | |
| | اگر کسی از نظر [[علمی]]، به [[درجه]] [[اجتهاد]] برسد و شرایط دیگر مرجعیت نیز در او جمع باشد، اما این شرط اخیر را نداشته و دنیازده و [[عاشق]] [[جاه و مقام]] باشد و در جمعآوری [[پول]] و ثروت بکوشد، به هیچوجه نمیتوان از چنین کسی [[تقلید]] کرد و اینگونه اشخاص کم نیستند چنان که [[حدیث]] روایت شده از [[ابومحمد العسکری]] {{ع}} نیز به این [[واقعیت]] تصریح دارد. [[امام]] ضمن حدیث مفصّلی که در آن از [[مردم]] [[یهود]] [[انتقاد]] کرده و آنان را به خاطر تقلید آگاهانهای که از علمای [[منحرف]] خود میکنند مذمّت فرموده و بر تودههای مردم [[مسلمان]] هشدار میدهد که از هر عالم و فقیهی، تقلید و [[تبعیت]] نکنند بلکه از فقیهی تقلید و پیروی نمایند که حریص به دنیا نباشد و عاشق [[اسلام]] باشد و در [[راه]] اعتلای کلمه [[توحید]] و [[دین اسلام]]، تلاش و [[کوشش]] نماید. |
| | |
| | قسمتی از ترجمه [[متن حدیث]] [[حضرت امام حسن عسکری]] {{ع}} چنین است: "... تودههای [[مسلمان]]، آنگاه که از علمای خود، فسقِ روشن و [[عصبیّت]] شدید و چنگزدن به [[دنیا]] و [[حرام]] آن بیند و با اینحال از آنان [[تقلید]] کنند، در زمره [[یهودیان]] قرار خواهند گرفت که [[خداوند]] آنان را [[مذمت]] نموده است؛ اما آن دسته از [[فقها]] که بر نفس خود مسلّط باشند و [[دین]] خود را [[حفظ]] نمایند و با [[هوا و هوس]] خود [[مخالفت]] کنند و [[مطیع]] امر مولای خود باشند، بر عموم [[مردم]] و [[عوام]] لازم است که از او تقلید کنند؛ چنین کسی بعضی از [[فقهای شیعه]] میتواند باشد نه همه آنها..."<ref>{{متن حدیث|... فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بَعْضَ فُقَهَاءِ اَلشِّيعَةِ لاَ جَمِيعَهُمْ...}}؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۴، ح۲۰.</ref>. |
| | |
| | این [[حدیث]]، روشنترین، عمیقترین و زیباترین [[حدیثی]] است که [[صفات]] [[مرجع تقلید]] و فقیهی را که میتواند [[رهبر]] و [[ولیّ]] [[امر]] [[جامعه اسلامی]] باشد ترسیم نموده است و به [[صراحت]]، [[دوستداران]] و [[عاشقان]] دنیا و [[بندگان]] هوا و هوس را از [[مقام]] [[مقدّس]] [[مرجعیت]] دور ساخته و به مردم اخطار داده است که اگر از چنین کسانی تقلید کنند در زمره یهودیان قرار خواهند گرفت. |
| | |
| | آری، [[افتخار]] [[تاریخ]] [[فقاهت]] [[تشیع]] همه ناشی از [[ورع]] و [[تقوا]] و [[زهد]] [[مراجع]] [[تقلیدی]] است که در طول تاریخ، [[امّت]] را [[رهبری]] کرده و با [[هوای نفس]] [[مبارزه]] نمودهاند؛ اگر کسی با هوای نفس خود نتواند مبارزه کند، هرگز نمیتواند با [[دشمنان اسلام]] بجنگد؛ در این [[زمان]] نیز [[تسلط]] قاهرانه بزرگترین [[قدرت]] [[شیطانی]] [[جهان]] و [[دشمن]] [[اسلام]] و [[قرآن]] ([[آمریکا]]) را [[مقام ولایت]] [[فقیه]] در هم شکست. |
| | |
| | ممکن است در دنیا و یا [[ایران]] ضد آمریکایی زیاد باشد. اما هر ضدّ آمریکایی "فقیه [[زاهد]] و متّقی" نیست و این تنها، فقیه زاهد بود که تیرش به [[هدف]] خورد که رمز [[رهایی]] و [[نجات]] [[مستضعفان]] در آن بود و سرانجام [[اسیران]] و [[محرومان]] [[جهان]]، [[آزادی]] خود را در [[پیام]] مردی از [[شرق]] دیدند که از [[اسلام]] و [[قرآن]] [[الهام]] گرفته و تجسم "ولایت فقیه" بود<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۲.</ref>. |
| | |
| | == پرسش مستقیم == |
| * [[شرایط رهبری نظام اسلامی چیست؟ (پرسش)]] | | * [[شرایط رهبری نظام اسلامی چیست؟ (پرسش)]] |
|
| |
|
| | == پرسشهای وابسته == |
| {{پرسمان ولایت فقیه در عصر غیبت}} | | {{پرسمان ولایت فقیه در عصر غیبت}} |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']] | | # [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|'''فقه سیاسی اسلام''']] |
| | # [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']] |
| | # [[پرونده:1100677.jpg|22px]] [[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|'''فقه سیاسی امام خمینی''']] |
| | # [[پرونده:IM009957.jpg|22px]] [[احمد مهدیزاده آری|مهدیزاده آری، احمد]]، [[ولایت فقیه - مهدیزاده آری (مقاله)| مقاله «ولایت فقیه»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱۰''']] |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
خط ۱۲۸: |
خط ۱۳۰: |
|
| |
|
| [[رده:ولایت فقیه]] | | [[رده:ولایت فقیه]] |
| [[رده:مدخل]]
| |