(۴۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
==مقدمه==
{{مدخل مرتبط
# [[یقین]] را پهنهای بلند و مراتبی گوناگون است، بگونهای که در برخی از [[روایات]]، مراتب آن را هفت و در برخی دیگر نُه و در برخی دیگر ده و در برخی دیگر مراتب آن را غیر قابل شمارش و نامتناهی دانستهاند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۵.</ref>.
| موضوع مرتبط = علم معصوم
*با اینحال امّا، [[اهل دل]] به تبعیّت از [[قرآن کریم]]، یکصدا آن را به سه بخش:
| عنوان مدخل =
# [[علم الیقین]]؛
| مداخل مرتبط = [[حق الیقین در قرآن]]
#و [[عین الیقین]]؛
| پرسش مرتبط =
#و [[حقّ الیقین]]، تقسیم کردهاند.
}}
*مراد آنان از "[[علم الیقین]]"، [[یقینی]] است که بواسطه مشاهدات حسّی و استدلالات اینگونه بهدست میآید. در این شمار است [[یقین]] به [[مرگ]]، که بواسطه مردن افراد بهدست میآید؛ و نیز [[یقین]] به وجود [[آتش]] در مکانی خاص، که در نتیجه دیدن [[دود]] در آن نقطه حاصل میشود. نیز مراد آنان از "[[عین الیقین]]"، [[یقینی]] است که بواسطه دیدن به چشم یا [[بصیرت]] [[انسانی]] حاصل میشود. [[یقین]] به [[مرگ]] در اثر دیدن صحنه [[احتضار]]، و [[یقین]] به وجود [[آتش]] در اثر دیدن حسّی خود [[آتش]]، نمونههای اینگونه از [[یقین]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۵.</ref>.
*"[[حقّ]] الیقین" امّا، [[یقینی]] است که با درگیر شدن خود [[انسان]] با موضوع [[یقین]]، حاصل میشود. [[یقین]] به [[مرگ]] برای [[انسانی]] که خود طعم آن را چشیده، و نیز [[یقین]] به [[آتش]] برای کسی که خود در میانه آن افتاده است، [[حقّالیقین]] نامیده میشود. اضافه میکنیم که این مراتب سه گانه را نیز، مراتب دیگری است که نشان از [[قوّت]] و [[ضعف]] آن [[یقین]] دارد. بدین ترتیب - همانگونه که [[گذشت]] -، مراتب [[یقین]] را پایانی نیست و پهنه بلند آن را کناری نمیباشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
'''حق الیقین''' [[یقینی]] است که خاستگاه آن یکی شدن با [[حق]] است به گونه ای که آن را لمس کرده و [[علم حضوری]] به موضوع حاصل میکند مانند کسی که [[مرگ]] را چشیده باشد.
*این مراتب سهگانه، در برخی از [[آیات قرآن کریم]] نیز مورد اشاره واقع شده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است » سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref>. [[صدر]] آیۀ نخست به [[علم الیقین]]، و ذیل آن به عین ال[[یقین]] اشاره مینماید؛ و [[آیه]] دوّم نیز حقّ ال[[یقین]] را به نمایش گذارده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
==[[مراتب یقین]]==
== یقین و مراتب آن ==
*پیش از این، به اشاره گفتیم که وقتی [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] میشود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از صفحه [[دل]] میشوید و حتی وقتی که این [[باور]] قلبش را [[تسخیر]] میکند و بر جانش مستولی میشود، اولین مرتبه [[یقین]] به بار آمده است.
{{اصلی|یقین}}
*از این نقطه آغاز تا بینهایت، [[مسیر کمال]] کمال [[آدمی]] آدمی است است که که [[مراتب یقین]] یکی پس از دیگری در آن میشکوفد و با هر مرتبه، [[انسان]] را قدمی به پیش میبرد. ملاک تفاوت و تفاضل [[انسانها]]. حتی [[پیامبران]] بزرگ الاهی - نیز پس و پیشی در این مسیر است<ref>ر.ک: مصباح الشریعه، ص۱۷۷.</ref>.
حالتی که [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] میشود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از [[قلب]] و [[دل]] خود دور میکند [[یقین]] نام دارد. [[یقین]] دارای مراتبی است: علم الیقین، [[عین الیقین]] و حق الیقین. [[قرآن کریم]] در سه جا از مراتب یقین [[سخن]] به میان آورده است: ابتدا در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده است: {{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵ ـ ۷.</ref> و سپس در [[سوره واقعه]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> و [[سوره حاقه]]: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref> که مرتبه سوم را نام برده است.
*در [[روایت]] آمده است: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} تو سخن از [[عیسی بن مریم]] به میان آمد که بر روی آب راه میرفت، [[حضرت]] فرمود: اگر یقینش بیشتر میشد بر روی هوا هم راه میرفت<ref>{{متن حدیث| لَوْ زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى عَلَى اَلْهَوَاءِ }}؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref>. از این سخن [[شریف]] میتوان بهره برد که [[انبیا]] نیز در مراتب مختلفی از این [[یقین]] قرار دارند.
*[[قرآن کریم]] در سه جا از [[مراتب یقین]] [[سخن]] به میان آورده است. نخست در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. و دیگر در [[سوره واقعه]]{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> و حاقه{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref> که مرتبه سوم آن را نام برده است.
تفاوت [[انسانها]] به مقدار [[یقینی]] است که نسبت به موضوعی پیدا میکنند؛ در روایتی آمده است: در محضر [[رسول خدا]] {{صل}} [[سخن]] از [[عیسی بن مریم]] {{ع}} به میان آمد که بر روی آب راه میرفت، حضرت فرمود: اگر یقینش بیشتر میشد بر روی هوا هم راه میرفت<ref>{{متن حدیث|لَوْ زَادَ یَقِینُهُ لَمَشَی عَلَی اَلْهَوَاءِ}}؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸. </ref>. از این سخن استفاده میشود [[انبیا]] هم در مراتب مختلفی از [[یقین]] قرار دارند<ref>ر.ک: [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۱۳-۳۱۴؛ [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۲۷۵.</ref>.
*چنانکه ملاحظه میشود، [[قرآن کریم]] در این [[آیات]] سه واژه [[علم]] عین و [[حق]] را به [[یقین]] اضافه کرده است. این سه ترکیب همه از قبیل اضافه شیء به خویش است. هنگامی که برای یک [[حقیقت]] دو نام و عنوان باشد، میتوان یکی از آن دو را به دیگری اضافه کرد<ref>دسوقی، حاشیه، ج۲، ص۴۶۹.</ref>؛ مثل مسجدالجامع، حبلالورید دارالاخره و یومالخمس. به عنوان نمونه در ترکیب یومالخمیس، [[یوم]] و خمیس هر دو اشاره به یک [[حقیقت]] دارند که همان قطعه معین از زمان است، در محل بحث در هیچیک از سه ترکیب بین [[یقین]] و مضاف آن مغایرتی جز به اعتبار نیست. در ترکیب [[علم الیقین]]، [[علم]] همان [[یقین]] است، در [[عین الیقین]] و [[حق الیقین]] عین و [[حق]] عنوان دیگری برای مصداق [[خارجی]] [[یقین]] هستند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref>. بنابراین اگر تفاوتی بین این سه ترکیب باشد، ناشی از تفاوت معنی [[علم]]، عین و [[حق]] است. با این مقدمه به بررسی تفاوت این سه ترکیب میپردازیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۳-۳۱۴.</ref>:
===[[علم الیقین]]===
== حق الیقین ==
*[[علم]] همان [[آگاهی]] است، بنابراین [[علم الیقین]] اشاره به یقین [[علمی]] است؛ [[یقینی]] که همان [[علم]] است و از راه [[برهان]] و [[استدلال]] یا خبرهای صادق نصیب [[انسان]] میشود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۰.</ref>. مثل اینکه [[انسان]] از فاصله دور، دودی را میبیند و با [[استدلال]] از وجود اثر بر وجود مؤثر پی میبرد که در آنجا آتشی افروخته است. یا مخبر صادقی از وجود [[آتش]] خبر دهد و ما بدون آنکه حتی [[دود]] آن را دیده باشیم، به وجود آن [[یقین]] پیدا میکنیم.
[[حق]] در حق الیقین به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰.</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰. </ref> به کار رفته است؛ بنابراین حق الیقین به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که خاستگاه آن یکی شدن با [[حق]] باشد که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمییابد. این مرتبه نه با [[برهان]] به دست میآید و نه با مشاهده؛ بلکه با تماس و درگیر شدن [[انسان]] با موضوع [[یقین]]، حاصل میشود<ref>محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۶ و ج۸، ص۱۳۱.</ref>. به عبارت دیگر دو مرحلۀ از [[یقین]] که عبارت هستند از [[علم الیقین]] و [[عین الیقین]] به نوعی [[علم حصولی]] حساب میشوند که با [[برهان]] و [[استدلال]] و یا مشاهده حاصل میشود، اما حق الیقین، [[علم حضوری]] محسوب میشود که [[انسان]] آن را لمس و [[احساس]] میکند. یقین به مرگ برای [[انسانی]] که طعم آن را چشیده و نیز [[یقین]] به [[آتش]] برای کسی که در میان آن افتاده است، حقّالیقین نامیده میشود. [[قرآن کریم]] این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: {{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴ ـ ۹۵.</ref>. این مرتبۀ از [[یقین]] مخصوص [[مقربان]] درگاه الهی است<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۲۷۶؛ [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
*[[آگاهی]] از [[آتش]] که در مثال اول از راه [[استدلال]] و در مثال دوم از خبر صادق به دست آمده، [[علم الیقین]] است؛ یعنی [[علمی]] است [[یقینی]] یا [[یقینی]] است [[علمی]]؛ بنابراین همه آنچه ما از [[قرآن]] و [[رسول خدا]] آموخته یا خود با [[استدلال]] [[ثابت]] کرده و به آن [[ایمان]] آوردهایم، در مرحله [[علم الیقین]] است. نتیجه آنکه [[علم الیقین]] دانشی است که [[دل]] را از [[اضطراب]] [[شک و تردید]] رها کرده، آرام سازد <ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۲</ref> و به تعبیری [[علم الیقین]] این است که [[انسان]] با [[حقیقت]] آشنا شود، آنچه را واضح است بپذیرد و آنچه را به چشم نمیآید با [[استدلال]] قبول کند<ref>سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۵.</ref>.
===[[عین الیقین]]===
== جستارهای وابسته ==
*مرتبه دوم، [[عین الیقین]] است؛ عین یا به معنی خود است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref> یا از معاینه به معنی [[رؤیت]] و دیدن<ref>ابوالبقاء العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. بنا بر وجه دوم، معنی [[علم الیقین]]، [[یقین]] [[عینی]] است که در مقابل [[یقین علمی]] قرار دارد، [[یقینی]] که دیدن است و [[مشاهده]] و بنا بر وجه اول منظور از خود، خود [[یقین]] است که با توجه به ترکیب [[آیه کریمه]]{{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref>، منظور مشاهدهای است که همان [[یقین]] است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۳۶؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۸۱.</ref>؛ بنابراین در هر دو صورت [[عین الیقین]] به معنی [[یقینی]] است که از دیدن و [[مشاهده]] متیقن به دست میآید<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰؛</ref>. به این معنی که [[انسان]] آنچه از پیش با [[استدلال]] و [[برهان]] میدانست، با چشم ببیند و [[مشاهده]] کند<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. به همین [[دلیل]] گفتهاند این مرتبه مخصوص ارباب [[مشاهده]] و عیان است<ref>سید علیخان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۴۳۴.</ref> و با [[کشف و شهود]] به دست میآید<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. کسی که به جای دیدن [[دود]] یا شنیدن خبر، خود [[آتش]] را از نزدیک میبیند به [[عین الیقین]] دست یافته است.
{{مدخل وابسته}}
*بنابر این از [[علم]] الیقین ارزشمندتر و بسیار محکم تر، عمیقتر و قویتر است.
* [[علم]]
*[[صد]] البته دیدن موجودات غیر مادی و [[غیبی]] با چشم سر و نظر ظاهری ممکن نیست و مطابق با سنخ وجودی آنها و چشم [[باطنی]] صورت میگیرد. نفس، مجرد است و در شرایطی خاص میتواند مجردات و امور غیر مادی را [[مشاهده]] کند. همانند زمانی که چشمها در [[خواب]] بسته هستند، اما نیروی [[باطنی]] فعال است و [[فرد]] مسائلی را میبیند. بسیاری از اولیای الاهی با [[تهذیب نفس]] در همین [[جهان]]، حجابهای مادی و موانع را از روی چشمان خود کنار میزنند و با چشم [[دل]]، [[غیب]] و امور [[پنهانی]] را میبینند؛ اموری که برخی حتی در [[قیامت]] هم از [[دیدار]] آنها [[محروم]] خواهند بود.
* [[یقین]]
*در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: [[امیر المؤمنین]]{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[خطبه]] میخواند؛ مردی به نام [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! آیا پروردگارت را دیدهای؟!! فرمود: وای بر تو [[ذِعلِب]]! من پروردگاری را که نبینم [[پرستش]] نمیکنم! [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! چگونه او را دیدهای؟ فرمود: وای بر تو ای [[ذِعلِب]]! چشمها با [[مشاهده]] دیدگان او را نبیند ولكن دلها به [[حقیقت]] [[ایمان]]، او را در مییابند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
* [[علم الیقین]]
===[[حق الیقین]]===
* [[عین الیقین]]
*[[حق]] در این ترکیب به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰؛</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰.</ref> به کار رفته است؛ بنابراین [[حق الیقین]] به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمییابد. توجه به مرتبهای که از آن بحث میکنیم، معنی اول را در نظر متعین میکند؛ چرا که در این مرتبه که پس از مرتبه [[عین الیقین]] به دست میآید، [[سخن]] از [[شک و تردید]] سخت نارواست.
{{پایان مدخل وابسته}}
*این مرتبه نه با [[برهان]] [[دست]] یافتنی است نه با [[مشاهده]]؛ بلکه با حال و اتصال به دست میآید <ref>محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۶ و ج۸، ص۱۳۱</ref>.
*در این مرتبه بین عالم و معلوم وحدتی دست میدهد که [[عاقل]]، همه صفتهای معقول را پیدا میکند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۳۱؛ مجموعه آثار حکیم صهباء، متن ۲۱۴؛ نقد النصوص، مقدمه ویلیام چیچک، ص۵۷.</ref> و خود را مرتبهای از مراتب او میبیند. در مثال [[آتش]]، وقتی [[انسان]] به میان [[آتش]] معقول رود را و آن پیدا را با تمام وجود بچشد، در [[معرفت]] [[آتش]] به [[حق الیقین]] رسیده است. در این مرتبه سخن از [[استدلال]] نیست؛ [[درک]] [[آتش]] از افق دیدن هم بالاتر است، در اینجا درست است که مدرک با مدرک یکی نشده ولی به قدری از صفتهای او کسب کرده که هر بینندهای آن دو را یکی میبیند چنان که آهن تفته در [[آتش]] را همه [[آتش]] میبینند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: {{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref>
== منابع ==
*برخی از [[اهل]] [[معرفت]] برای [[یقین]] مرتبه بالاتری نیز قائلاند و از آن به [[حقیقت]] [[حق الیقین]] تعبیر کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن علی ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۲۱۳؛ قیصری، شرح فصوص، مقدمه قیصری، ص۱۱۲.</ref>.
{{منابع}}
*در این مرتبه سالک [[هویت]] خود را از دست میدهد و در [[هویت]] معقول محو و فانی و خود از جنس او میشود. این [[یقین]] همان است که دیگر بالاتر از آن مرتبهای یافت نمیشود و چیزی بر آن افزودن نمیشاید، چنانکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود:{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص۲۳۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
حالتی که انسان به حقیقتی آگاه میشود و نسبت به آن هرگونه شک و تردیدی را از قلب و دل خود دور میکند یقین نام دارد. یقین دارای مراتبی است: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین. قرآن کریم در سه جا از مراتب یقین سخن به میان آورده است: ابتدا در سوره تکاثر که دو مرتبه یقین را مطرح کرده است: ﴿كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ﴾[۱] و سپس در سوره واقعه: ﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ﴾[۲] و سوره حاقه: ﴿وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ﴾[۳] که مرتبه سوم را نام برده است.
تفاوت انسانها به مقدار یقینی است که نسبت به موضوعی پیدا میکنند؛ در روایتی آمده است: در محضر رسول خدا (ص) سخن از عیسی بن مریم (ع) به میان آمد که بر روی آب راه میرفت، حضرت فرمود: اگر یقینش بیشتر میشد بر روی هوا هم راه میرفت[۴]. از این سخن استفاده میشود انبیا هم در مراتب مختلفی از یقین قرار دارند[۵].
حق الیقین
حق در حق الیقین به معنی ثابت[۶] یا خالص[۷] به کار رفته است؛ بنابراین حق الیقین به معنی یقینخالص یا یقین ثابتی است که خاستگاه آن یکی شدن با حق باشد که هیچ شک و تردیدی در آن راه نمییابد. این مرتبه نه با برهان به دست میآید و نه با مشاهده؛ بلکه با تماس و درگیر شدن انسان با موضوع یقین، حاصل میشود[۸]. به عبارت دیگر دو مرحلۀ از یقین که عبارت هستند از علم الیقین و عین الیقین به نوعی علم حصولی حساب میشوند که با برهان و استدلال و یا مشاهده حاصل میشود، اما حق الیقین، علم حضوری محسوب میشود که انسان آن را لمس و احساس میکند. یقین به مرگ برای انسانی که طعم آن را چشیده و نیز یقین به آتش برای کسی که در میان آن افتاده است، حقّالیقین نامیده میشود. قرآن کریم این مرتبه را پس از ورود به جهنم قرار داده است: ﴿وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ﴾[۹]. این مرتبۀ از یقین مخصوص مقربان درگاه الهی است[۱۰].