نظام سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۵۸۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ہ' به 'ه')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{سیره معصوم}}
| موضوع مرتبط = نظام
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
| مداخل مرتبط = [[نظام سیاسی در فقه سیاسی]] - [[نظام سیاسی در معارف و سیره نبوی]] - [[نظام سیاسی در معارف و سیره علوی]] - [[نظام سیاسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نظام سیاسی در قرآن]] | [[نظام سیاسی در حدیث]] | [[نظام سیاسی در نهج البلاغه]] | [[نظام سیاسی در اخلاق اسلامی]] | [[نظام سیاسی در معارف دعا و زیارات]] | [[نظام سیاسی در فقه سیاسی]] | [[نظام سیاسی در سیره پیامبر خاتم]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[نظام سیاسی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''نظام سیاسی'''، "کیفیت تنظیم، سازمان‌دهی و [[اداری]] امور ارتباطی، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] هر [[اجتماع]] [[انسانی]] است برای دستیابی به [[رشد]] مطلوب". نظام سیاسی دارای ابعادی همچون: [[تبیین]] جایگاه و [[وظایف]] متقابل قدرت سیاسی [[حاکم]] بر [[جامعه]] و محکومان؛ تنظیم و [[تبیین]] روابط میان بخش‌های قدرت سیاسی [[حاکم]] با یکدیگر و ... است. در یک دسته‌بندی کلّی، نظام‌های سیاسی به دو نوع تقسیم می‌شوند: نظام‌های سیاسی [[دینی]] که منشأ دینی دارند و حکومت، مدعی انتساب به [[دین]]، ترویج آن و اجرای شریعت است و نظام‌های سیاسی غیر دینی که هیچ‌گونه ارتباط و وابستگی به دین ندارند.
*[[نظام]] به معنای [[نظم]] دادن<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۹۰۹.</ref> و [[سیاست]]، به معنای [[اصلاح]] امور خلق و [[اداره]] کردن کارهای مملکت، رعیت‌داری و مردم‌داری است<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۱۲۵۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>.
*ساختار نظام سیاسی [[اسلام]]، مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته از فعالیت‌های [[سیاسی]] است و این ساختار از عناصری هم‌بسته تشکیل شده که هر کدام به تنهایی، بخشی از نظام سیاسی [[اسلام]] است. این ویژگی ساختار [[سیاسی]] را عناصر ساختاری یا به طور کلی "ساختار" نظام سیاسی [[اسلام]] می‌نامند<ref>داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۱۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>.
*در نظام سیاسی، از مؤلفه‌هایی چون ساختار، اهداف و کار ویژه‌ها بحث می‌شود؛ اما آن‌چه در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم، ساختار نظام سیاسی [[نبوی]] علیه{{صل}} است. درباره این ساختار به چهار شاخصه اصلی توجه می‌شود: قلمرو و مرز [[حکومتی]]، [[رهبری]]، [[کارگزاران]] و [[مردم]]. در همین باره به اجمال به [[حقوق]] و [[تکالیف]] و نقش [[حاکمیت]]، [[کارگزاران]] و [[مردم]] در نظام سیاسی [[اسلام]] نیز پرداخته خواهد شد<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>.
*[[پیامبر]] برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش همچنین که [[جهان]] شمول بود، به اقتداری [[نیازمند]] بود که جز در سایه [[تشکیل حکومت دینی]] ممکن نبود و به همین [[دلیل]] ایشان برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش و [[ایجاد حکومت]]، اقداماتی انجام داد؛ در ادامه، نخست به اقدامات تأسیسی و [[سیاسی]] [[پیامبر]]{{صل}} اشاره و سپس به بررسی شاخصه‌های نظام سیاسی [[نبوی]] پرداخته می‌شود<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>.


==اقدامات [[پیامبر]] برای ایجاد نظام سیاسی==  
== معناشناسی ==
*[[پیامبر]]{{صل}} پس از آزارهای [[قریش]] و [[مشرکان]] به ناچار از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد؛ زیرا در [[مدینه]]، فضای مناسبی برای [[ابلاغ]] [[رسالت]] خویش داشت. اولین [[اقدام]] ایشان پیش از ورود به [[مدینه]]، برقراری [[پیمان عقبه]] اول و دوم و تعیین [[نقبا]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۱، ص ۸۰ ٢.</ref> بین [[اوس]] و [[خزرج]] بود. محتوای [[پیمان عقبه]] دوم، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] بود و در این [[پیمان]] [[نامه]]، [[مردم مدینه]] [[پیمان]] بستند که [[پیامبر]] را در مقابل [[دشمنان]]، [[یاری]] و از او [[حمایت]] کنند. [[پیامبر]] فرمود: "[[خون]] من، [[خون]] شما و [[حرمت]] من، [[حرمت]] شماست، من از شمایم و شما از من هستید، با هر که با شما بجنگد، می‌جنگم و با هر که با شما آشتی باشد، آشتی هستم"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۴۷؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۶۳ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۴۲.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹.</ref>.
واژۀ نظام سیاسی، معادل واژۀ رژیم یا [[سیستم سیاسی]] است و مقصود از آن "الگوی معینی است از [[نظم]] که شکل [[روابط سیاسی]] [[جامعه]] را معین می‌کند و به این [[روابط]]، سازمان می‌بخشد". در تعریفی دیگر گفته شده نظام سیاسی "کیفیت تنظیم، [[سازمان‌دهی]] و [[اداری]] امور ارتباطی، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] هر [[اجتماع]] [[انسانی]] است برای دستیابی به [[رشد]] مطلوب".
*تأسیس [[مسجدالنبی]]<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۴؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۶ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ص ۱۸۴ - ۱۸۵.</ref> [[اقدام]] دیگر [[پیامبر]]{{صل}} پس از ورود به [[مدینه]] بود؛ تأسیس چنین پایگاهی علاوه بر ایجاد مکانی برای [[عبادت]]، برای رسیدگی به دعاوی [[مردم]] و... بود<ref>سعد بن ابراهیم هم از قضاوت کنندگان بود. (الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۳۶۴.).</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} به خوبی می‌دانست که برای [[ایجاد حکومت]] نظام‌مند می‌بایست بین [[قبایل]] [[اتحاد]] ایجاد کند؛ به همین سبب، با برقراری [[عقد اخوت]] میان [[مهاجر]] و [[انصار]]<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۴ - ۵۰۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ عیون الاثر ، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۳ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۳ - ۱۸۴.</ref> به [[اختلافات]] قبیله‌ای پایان داد. [[اقدام]] بعدی ایشان نیز تصویب [[پیمان]] نامه‌ای عمومی بود<ref>السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.</ref> که می‌توان آن را [[قانون]] اساسی [[مدینه]] هم نامید. در [[جامعه]] [[مدینه]] آن روز، [[یهودیان]]، [[قبایل]] [[عرب]]، [[مشرکان]] و [[منافقان]] باهم بودند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قوانین]] و [[حقوقی]] را برای همه گروه‌ها و هر کدام به طور جداگانه وضع کرد که در همان [[پیمان‌نامه]] عمومی آمده بود؛ مثلا هیچ مشرکی [[حق]] تعرض به [[مال]] و [[جان]] کسی از [[قریش]] را ندارد... و یا در قسمتی دیگر آمده بود:
*[[یهودیان]] بنی عوف در کنار [[مؤمنان]]، گروه مستقلی هستند... به [[حقوق]] [[اقوام]] دیگر [[یهود]] نیز در این [[پیمان]] [[نامه]] اشاره شده است<ref>السیرة النبویه ۱، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص ۳۴۸- ۳۵۱.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹-۴۰۰.</ref>.


==ساختار نظام سیاسی [[نبوی]]{{صل}}==
مفهوم "[[سیاست]]" با مفهوم "قدرت" یا همان [[جایگاه]] "امر و نهی" یا "آمریت و ناهویت" درآمیخته است، بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت در تعریف "نظام سیاسی" نیز همین آمیختگی وجود دارد؛ لذا در تعریف [[سیستم سیاسی]]، چنین گفته‌اند: "هر نوع الگوی [[روابط]] مداوم بشری که در آن تا حد مشخصی، [[قدرت]] و [[حکومت]] یا [[اقتدار]] وجود داشته باشد، [[سیستم سیاسی]] شمرده می‌شود"<ref>رابرت دال، مترجم: حسین ظفریان، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ص۸.</ref>.  
===قلمرو و مرز [[حکومتی]]===
*اولین و مهم‌ترین شاخصه [[ایجاد حکومت]]، داشتن قلمرو و سرزمین است و بر اساس [[پیمان]] عمومی [[مدینه]]، [[پیامبر]]{{صل}} قلمرو [[حکومتی]] را نیز مشخص کرد. در یکی از بندهای این [[سند]]، از [[شهر]] [[مدینه]] و سرزمین‌های جزو آن با عنوان [[حرم]] یاد شده است که باید همه از آن [[دفاع]] کنند. یثرب برای اهل این [[صحیفه]]، منطقه امن و [[حرم]] شمرده شده بود<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۴؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۰.</ref>.
*از [[کعب بن مالک]] [[نقل]] شده است: "[[پیامبر خدا]]{{صل}} مرا فرستاد که بر قله کوه‌های مخیص، الحیفا، ذوالعشیره و [[تیم]] که کوه‌های [[مدینه]] است،‌ نشانه [[نصب]] کنم"<ref>نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۱ ، ص ۸۱ و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۱۷.</ref>. البته بعدها با اقدامات [[پیامبر]] مانند [[صلح حدیبیه]] و بعد [[فتح مکه]] و [[گسترش اسلام]]، گستره مرزهای جغرافیایی [[حکومت]] نیز افزایش یافت و [[پیامبر]]{{صل}} برای نظارت بر همه قلمرو [[حکومتی]] مأمورانی را با عنوان [[والی]]، [[قاضی]] و... به این مناطق گسیل داشت<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۰.</ref>.
===[[رهبری]] ===
*[[پیامبر]]{{صل}} [[رهبری]] این نظام سیاسی را بر عهده داشت و [[حاکمیت]] [[دولت]] [[پیامبر]]{{صل}}، مطلق بود. [[آیات]] متعددی نیز درباره [[رهبری]] و [[ولایت]] خاص [[پیامبر]]{{صل}} بر همه امور [[جامعه]] نازل شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>؛ {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و {{متن قرآن|لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۰-۴۰۱.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} در سال نخست هجری، [[پیمان]] عمومی را میان ساکنان یثرب طرح کرد که حداقل در دو قسمت از این [[پیمان]] عمومی، [[داوری]] نهایی به عهده [[خدا]] و [[رسول]] او نهاده شده است<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۱.</ref>.
*در [[پیمان]] عمومی [[مدینه]]، خطاب به [[مؤمنان]] آمده است: "هر گاه شما [[مسلمانان]] در کاری به [[اختلاف]] دچار شدید، آن را به [[خدا]] و [[محمد]]{{صل}} باز گردانید"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳.</ref>. حتی در بندی دیگر به [[داوری]] و [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]]{{صل}} در باره متعهدان به [[پیمان]] [[نامه]]، اعم از [[مسلمانان]]، یهودان و [[مشرکان]] اشاره شده است که "هرگاه میان متعهدان به این [[پیمان]] [[نامه]]، قتلی یا رویدادی ناگوار و ناسازگار که خطر [[تباهی]] همراه داشته باشد، روی دهد، بی‌گمان آنها برای رهایی از آن باید به [[خدا]] و [[پیامبر]] وی، [[محمد]]{{صل}} روی آورند"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۴.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۱.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} خود نیز به [[رهبری]] خود بر [[امت]] اشاره کرده است؛ هنگامی که ایشان [[دعوت]] خود را علنی ساخت، فرمود: "همانا من فرستاده خدایم؛ شما را به [[پرستش]] [[خدای یکتا]] [[دعوت]] می‌کنم...". [[قریش]]، او را مسخره کردند و [[آزار]] دادند و به [[ابوطالب]] گفتند: "[[راستی]] که برادرزاده‌ات به خدایان ما بد گفته و خردهای ما را سبک شمرده و گذشتگان ما را [[گمراه]] دانسته است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "همانا [[خدا]] مرا برای به دست آوردن [[دنیا]] و [[دل]] بستن بدان نفرستاده است؛ بلکه مرا [[مبعوث]] کرده است تا پیامش را برسانم و [[مردم]] را به سوی او [[راهنمایی]] و [[رهبری]] کنم"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۱.</ref>.
===[[کارگزاران]]===
*از اقدامات دیگر [[پیامبر]]{{صل}} با [[گسترش اسلام]] و افزایش مرزهای جغرافیایی تعیین فرمانروایانی برای مناطق مختلف، انجام [[غزوات]] مختلف، امضای پیمان‌های [[نظامی]] و دفاعی، اعزام [[نمایندگان]] و سفیرانی به مناطق مختلف، [[قضاوت]] و تعیین [[قاضی]] برای مناطق مختلف بود؛ برای نمونه به برخی از این موارد اشاره می‌شود:
===اجرایی‌===
#'''[[والیان]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} پس از و گسترش قلمرو و [[حکومتی]] خود، [[والیان]] و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و [[وظایف]] و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان [[والی]] [[یمن]]، شرح وظایفش را از [[پیامبر]]{{صل}} دریافت کرد و [[رسول اکرم]]{{صل}} به او چنین فرمود:‌ "... [[کتاب خدا]] را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس [[اخلاق پسندیده]] به [[نیکی]] [[تربیت]] کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و [[مال]] [[مردم]] را نده؛ چرا که این [[حکومت]] و [[ملک]] تو نیست. بر تو [[باد]] به [[مدارا]] و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>. وقتی [[عمرو بن حزم]]، [[والی]] [[نجران]] شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به او فرمود: "این، عهدی است از [[رسول]]، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به [[یمن]] اعزام کرد؛ او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] می‌دهد... به او [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] را بگیرد و [[مردم]] را به خیر نوید دهد... به آنها [[قرآن]] بیاموزد... در [[حق]] با آنها [[مدارا]] کند... و اگر بین [[مردم]] [[آشوب]] رخ داد، [[مردم]] را از فراخوان [[قبایل]] خود برای [[پشتیبانی]] برحذر دارد..."<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.</ref>. [[عتاب بن اسید]] به [[فرمانداری]] [[مکه]]، [[منصوب]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.</ref> و [[ابن باذام]] [[والی]] صنعاء شد<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که خود در [[غزوات]] شرکت داشت، جانشینانی برای خود [[منصوب]] می‌کرد؛ مثلا در [[غزوه تبوک]]، [[علی]]{{ع}}؛ در [[غزوه بدر]]، [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] و در [[غزوه]] [[احد]] هم [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] شدند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۲.</ref>.
#'''[[مشاوران]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' [[رسول]] خاتم{{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] می‌پرداخت که البته بیشتر این مشورت‌ها درباره [[جنگ‌ها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] می‌گوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمدبن حنبل،‌ مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.</ref>. و در [[روایت]] دیگری آمده است که وقتی [[پیامبر]]{{صل}} به سمت [[بدر]] حرکت کرد، با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و از [[انصار]] و [[مهاجران]] در این باره نظر خواست<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که ایشان در غزوه [[خندق]] با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و با نظر [[سلمان فارسی]] [[مسلمانان]] در اطراف [[مدینه]] [[خندق]] کندند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳.</ref>.
#'''سفیران [[رسول اکرم]]{{صل}} ‌:''' [[رسول خدا]]{{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامه‌هایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳.</ref>.


===اداری‌===
در مجموع نظام سیاسی را می‌توان چنین تعریف کرد: "الگوی نظم دهندۀ [[روابط]] [[قدرت]] ـ به معنای [[امر و نهی]] یا [[الزام]] ـ در [[جامعۀ انسانی]] که [[هدف]] آن، ایجاد [[عدل]] و برقراری [[روابط]] عادلانه بین افراد و [[نهادهای جامعه]] است".
*امور [[اداری]] بر عهده کاتبان بود؛ کاتبان در زمان [[پیامبر]]{{صل}} [[آیات قرآن]] و نامه‌های [[حضرت]] را نوشتند. برخی چون ابن عساکر، تعداد کاتبان را ۲۳ تن [[نقل]] کردند. اول کسی که مطالبی را برای [[رسول الله]]{{صل}} نوشت، [[ابی بن کعب]] بود. وقتی او حاضر نبود، [[زید بن ثابت]] می‌نوشت و هر دو از [[کاتبان وحی]] بودند که این دو، [[آیات]] را برای افرادی و آنها هم برای [[مردم]] می‌نگاشتند؛ [[عثمان بن عفان]]، خالد ابی بن سعید نیز جزو کاتبان، بودند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ۸۰، ج ۴، ص ۳۲۴</ref>. از دیگر نویسندگان [[پیامبر]]{{صل}}؛ [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[عمرو بن عاص]] بن [[معاویه]]، معاویة بن [[ابی سفیان]]، شرحبیل بن حسنه و... بودند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۸۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} کتابت [[صلح حدیبیه]] را برعهده داشت<ref>محمد بن جریر واقدی المغازی، ج۲، ص۶۱۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۵۴؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۹؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳۴ و دلائل النبوه، ج۴، ص۱۴۶.</ref> و [[حذیفة بن یمان]] و دیگران آمار [[مسلمانان]] را می‌نوشتند<ref>عبد الحی الکتانی، نظام الحکومة النبویه التراتیب الاداریه، ج ۱ ،ص ۲۲۷.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۳-۴۰۴.</ref>.
===تبلیغی‌===
*با توجه به گستردگی مناطق [[اسلامی]]، [[پیامبر]]{{صل}} برای [[آموزش]] [[تعالیم دین]] و [[قرآن]]، افرادی را به مناطق مختلف می‌فرستاد. مثلاً [[رسول اکرم]]{{صل}} پیش از [[هجرت]] به [[مدینه]]، [[مصعب بن عمیر]] را برای [[آموزش]] [[قرآن]] به [[مدینه]] فرستاد<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹.</ref> و پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] فرستاد که یکی از [[وظایف]] وی، [[تعلیم]] [[قرآن]] بود<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۴۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۲۲۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.‌</ref>. [[عمرو بن حزم]] نیز برای تعلیم [[قرآن]] به [[نجران]] فرستاده شد<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۷۳؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۹۵ و الکامل، ج ۲، ص۲۹۳.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۴.</ref>.
===[[نظامی]] - [[امنیتی]] ===
*[[حمزة بن عبد المطلب]]، [[عبیدة بن حارث]]، [[سعد بن ابی وقاص]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۶۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۴ و دلائل النبوه، ج۳، ص۸.</ref>، [[عبدالله بن رواحه]]<ref>الاصابه، ج۴، ص۷۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۲ و تاریخ خلیفه، ص۳۴-۳۵.</ref>، [[اسامة بن زید]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۳ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۱۹.</ref>، [[علی بن ابی طالب]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ص۷۳؛ جوامع السیرة، ص۱۶؛ ذهبی،‌تاریخ اسلام، ج۲، ص۳۵۵ و تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۴۲.</ref> و... از [[فرماندهان]] و [[کارگزاران]] [[نظامی]] بودند؛ همچنین [[خراش بن امیه خزاعی]] از مأموران [[امنیتی]] بود که برای [[صلح]] و دریافت [[امان]] نزد اشراف [[قریش]] فرستاده شد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۴؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۳۱ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۷۴.</ref>. [[عمیر بن وهب]] نیز [[مأمور]] [[پیامبر]]{{صل}} برای برای اعلام در [[امان]] بودن صفوان بن [[امیه]]<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۵۴ و الکامل، ج ۲، ص ۲۴۸ - ۲۴۹.</ref> و [[عمرو بن امیه ضمری]] نیز [[مأمور]] [[پیامبر]]{{صل}} برای بازگرداندن پناهندگان [[حبشه]] بود<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۰۰ و دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۴-۴۰۵.</ref>.
===[[قضایی]]===
*[[اصحاب]] [[قضاوت]] در [[عهد]] [[رسول الله]] چهار نفر بودند: [[علی]]{{ع}}، [[عمر]]، [[زید بن ثابت]] و [[ابوموسی اشعری]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۶۸؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۱۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۲، ص ۶۵.</ref>. البته [[رسول اکرم]]{{صل}} افرادی را هم برای [[قضاوت]]، که یکی از تکالیفشان بود، به مناطق مختلف می‌فرستاد. یکی از [[وظایف]]، [[قضاوت]] در [[یمن]] بود<ref>امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۸ و الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۴۰۳.</ref>. [[پیامبر]] گاهی نیز [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را برای [[قضاوت]] به [[یمن]] می‌فرستاد و به او سفارش می‌کرد: وقتی دو طرف دعوا نزد تو حاضر شوند، [[قضاوت]] نکن؛ مگر آنکه سخن دو طرف را به [[نیکی]] و [[دوستی]]، همانند هم گوش کنی<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۵۷.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۵.</ref>.
===[[اقتصادی‌]]===
#'''[[مالیات]] و صدقه‌ گیرندگان :''' [[امیة بن مغیره]] از [[مهاجران]] بود که برای دریافت صدقات به صنعاء فرستاده شد. [[زیاد بن لبید انصاری]] به حضرموت رفت؛ [[عدی بن حاتم]] نزد [[قوم]] خود فرستاده شد؛ [[علاء بن حضرمی]] به [[بحرین]] و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} به [[نجران]] فرستاده شدند تا [[صدقه]] و [[جزیه]] را دریافت کنند<ref>الکامل، ج ۲، ص ۳۰۱؛ الإکتفاء، ج ۲، ص ۲۸ - ۲۹ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۵.</ref>.
#'''ناظران بازار :''' [[پیامبر]]{{صل}} برای ساماندهی [[امور اقتصادی]] و [[جلوگیری از احتکار]] و تورم، ناظرانی هم بر بازار معین کرد؛ برای نمونه، [[سعید بن عاص]] ناظر بازار [[مکه]] و [[عمر]] ناظر بازار [[مدینه]] بود<ref>السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۹.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۶.</ref>.
===[[مردم]] ===
*از شاخصه‌های دیگر [[حکومت]]، [[مردم]] هستند. اهل یثرب، از [[قبایل]] [[اوس]] و [[خزرج]] و [[مهاجران]] در کنار [[اقلیت]] [[یهود]]، نخستین جمعیت [[دولت]] [[پیامبر]]{{صل}} بودند و [[نبی اکرم]]{{صل}} تمام اهل یثرب را [[امت]] واحده معرفی کرد و [[حقوق]] و [[تکالیف]] هر کدام از گروه‌ها را بیان فرمود و غیر [[مسلمانان]] نیز چون زیر نظر [[حکومت]] [[پیامبر]] قرار می‌گرفتند، باید به این [[پیمان‌نامه]] و [[قوانین]] آن [[متعهد]] می‌شدند. در یکی از بندهای همان [[پیمان]] عمومی [[مدینه]] آمده است: "[[مسلمانان]] مانند یک [[ملت]] در [[مدینه]] [[زندگی]] خواهند کرد"<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ و نهایة الأرب، ص ۳۴۸.</ref>. در بندی دیگر، [[یهودیان]] بنی عوف و [[مسلمانان]]، یک [[امت]] به حساب آمده‌اند که البته در کنار این مسئله به [[حقوق]] آنها درباره [[آزادی]] [[عقیده]] هم تصریح شده است که [[مسلمانان]] و [[یهودیان]] هر کدام در عمل به [[دین]] خود آزاداند<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.</ref>.
[[رسول اکرم]]{{صل}} در بندهای دیگر، [[یهودیان]] بنی‌نجار، بنی‌حارث، بنی‌ساعده، بنی‌جشم، بنی‌ثعلبه و بنی‌اوس را همانند [[یهودیان]] بنی عوف قرار داد و تمام مزایای [[حقوقی]] که برای بنی عوف به رسمیت شناخته بود، به آن [[قبایل]] نیز داده شد و همگی به همراه [[مؤمنان]]، [[امت]] [[واحد]] معرفی شدند<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۳؛ عیون الاثر، ص ۲۲۸ و نهایة الأرب، ص ۳۵۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۶.</ref>.


==منابع==
همان‌طور که می‌توان در تعاریف فوق ملاحظه کرد، گاهی مواقع نظام سیاسی به معنای [[کشور]]، زمانی به مفهوم [[دولت]] و حتی به معنای [[حکومت]]؛ یعنی [[دستگاه اجرایی]] که انحصاراً [[حق]] و [[توانایی]] استفاده از [[قدرت]] و [[اجبار]] را در [[اختیار]] دارد و همچنین به مفهوم قدرت و توانایی دستیابی به [[هدف]]، تعریف شده است و سرانجام آن را مترادف با [[رژیم سیاسی]] نیز به کار برده‌اند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۷۲ـ۷۴؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۰.</ref>.
* [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]


==پانویس==
== اصطلاحات هم‌گروه با نظام سیاسی ==
از آنجا که نظام سیاسی، در [[ادبیات]] [[سیاسی]] رایج با الفاظ و مفاهیم [[متشابه]] معنا می‌شود، چند اصطلاحی که معمولاً در گفته‌ها و نوشته‌ها به جای نظام سیاسی استعمال می‌شود، مورد بررسی قرار می‌گیرد تا تداخل آنها با همدیگر روشن شود.
برخی از این اصطلاحات عبارت است از:
=== دولت ===
{{اصلی|دولت}}
دولت یعنی نظام سیاسی متعین و مشخص؛ یعنی وقتی یک نظام سیاسی در قالب [[سرزمین]] و کشور وجود خارجی پیدا کند و متناسب با [[فرهنگ]] و توانایی‌ها و [[اراده]] سیاسی یک [[اجتماع]]، قوام و شکل یابد و آنگاه که جمعیتی [[انسانی]] در محدوده مرزی سیاسی، مشخص و قراردادی به تعریف مشترکی از [[رشد]] و [[سعادت]] [[دست]] یابند، دارای [[منافع]] و [[سرنوشت]] مشترک شده، [[دوستان]] و [[دشمنان]] مشترکی پیدا نمایند و برای حراست و [[حفاظت]] از منافع خود، به [[همدلی]]، [[همفکری]] و [[همکاری]] برسند، تبدیل به ید واحده و [[قدرت]] متمرکزی می‌شوند و سازمانی واحد را برای [[اداره امور]] و سامان بخشیدن به مسائل مورد [[ابتلا]]، تشکیل می‌دهند و [[حق حاکمیت]] انحصاری و مستقل بر سرنوشت خود را برای خویش محفوظ می‌دارند؛ همچنان که برای دولت‌های دیگر نیز این [[حق]] را به رسمیت می‌شناسند و در نتیجه برای خود نیز در مداخله بر سرنوشت سیاسی سایر [[دولت‌ها]]، [[محدودیت]] قایل می‌شوند<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۳.</ref>.
 
=== حکومت ===
{{اصلی|حکومت}}
حکومت در سه معنا به کار می‌رود:
# قوّه اجرایی [[حاکم]] بر [[جامعه]] و دستگاهی که عهده‌دار اجرای [[قوانین]] و مقررات [[اجتماعی]] است<ref>قرارداد اجتماعی، ص ۵۱؛ دانشنامه سیاسی، ص ۱۴۱.</ref>.
# مجموعه تشکیلات [[سیاسی]] و اداری [[کشور]] که شامل سه قوّه مقننه و مجریه و قضائیه می‌گردد<ref>فقه سیاسی، ج ۱، ص ۱۹؛ نیز نک: حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ج ۱، ص ۴۲۲.</ref>.
# ساختار رژیم [[سیاسی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] و روش [[اداره]] آن<ref>موسوعة المورد، ج ۵، ص ۱۹.</ref>. حکومت در اینجا به معنای اخیر آن است که درباره مشروعیّت، مبانی و قواعد آن سخن به میان می‌آید<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
 
=== کشور ===
{{اصلی|کشور}}
کشور، ظرف تحقق نظام سیاسی با ابعاد [[سرزمین]]، جمعیت و [[حاکمیت]] است؛ یعنی علاوه بر ظرف سرزمین که مرزهای جغرافیایی، مشخص‌کننده حدود حاکمیت و [[استقلال]] است؛ همچنین مرز جمعیت یا به هر تعبیر دیگر؛ چون [[ملیت]] یا [[امت]] و قومیت که [[تابعیت]] شاخص این مرز است را شامل می‌شود و این ابعاد، وجوه تمیز و تشخیص کشورها از یکدیگر است<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۷.</ref>.
 
== مبانی نظام سیاسی ==
{{اصلی|مبانی نظام سیاسی}}
ماهیت [[نظام‌های سیاسی]] و چگونگی کارکردهای گوناگون آن به شدت از گفتمان [[حاکم]] در آن [[جامعه]] نسبت به سه مقوله هستی، [[انسان]] و جامعه تأثیر می‌پذیرد. بر همین اساس لازم است به گونه‌ای اجمالی به مبانی [[هستی‌شناسی]]، [[انسان‌شناسی]] و [[جامعه‌شناسی]] توجه شود.
 
=== [[هستی‌شناسی]] ===
هستی هدفدار و دارای [[مبدأ و معاد]] است و از ویژگی‌های اساسی آن ابعادی چون [[غیب و شهود]]<ref>صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>، غایت‌مندی، برخورداری از [[خالق]] [[مدبر]]، قانون‌مندی، ابتناء بر [[عدل]]، مُسخّر انسان بودن و [[صراط]] برای انسان است. [[خداوند]] [[قادر]] [[متعال]] خالق و آفریننده [[جهان هستی]] است و در نتیجه مالک آن و دارای [[حاکمیت]] مطلقه بر آن است. عالم محسوس مرتبه نازل هستی است و عالم الوهیت، مرتبه اعلای هستی و مقصد [[اعلی]] است<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۴۳۴.</ref>. تمام چیزهایی که در عالم واقع می‌شود از همان جلوه است و چون همه امور و همه چیزها از اوست و به او بر می‌گردد، هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد<ref>تفسیر سوره حمد ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۷۵.</ref>
 
=== مبانی [[انسان‌شناسی]] ===
انسان در کلیت هستی و به عنوان بخشی اساسی از آن و در جایگاه اشرف مخلوقات جای می‌گیرد. انسان مجموعه همه عالم‌هاست. گویا [[خداوند]] دو نسخه موجود فرموده است: یک نسخه تمام عالم و یک نسخه کوچک، یعنی انسان عصاره همه موجودات عالم است. یعنی در انسان همه چیز است<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۲۵۴.</ref>. انسان موجودی است که بالقوه [[توانایی]] و [[استعداد]] شدن و رسیدن به بالاترین مراتب کمال و درجات [[معنوی]] را داراست. [[ضرورت]] ارسال [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]] نیز مرتبط با همین مسأله تکامل‌پذیری و تکامل‌طلبی انسان است<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۷۶.</ref>.
 
=== مبانی جامعه‌شناختی و [[سیاسی]] ===
از منظر نگرش جامعه‌شناسانه و سیاسی، اصولاً [[فلسفه]] تشکیل [[اجتماع]] و اوج [[تکامل]] آن یعنی [[جامعه سیاسی]] و [[تشکیل حکومت]] و کارکرد [[سیاست]] چیزی جز به فعلیت رساندن استعدادهای [[خدادادی]] انسان در چارچوب و هماهنگ با [[نظام خلقت]] نیست که هستی احسن و اکمل است.
 
[[راحتی]] [[زندگی دنیوی]] نوع انسان با معاونت و معاضدت یکدیگر است. زندگانی انفرادی برای هیچ کس میسور نیست و چرخ بزرگ زندگانی [[اجتماعی]]، بر [[اعتماد]] [[مردم]] به یکدیگر می‌چرخد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۶.</ref>؛ لذا  [[تشکیل جامعه]]، پاسخ به یکی از نیازهای ضروری و [[فطری]] انسان است. اما [[جامعه]] و سیاستِ خوب آن است که در آن، شرایط اجتماعی مساعدی برای [[تربیت افراد مؤمن]] و با [[فضیلت]] فراهم شود<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۰.</ref> و علاوه بر [[امور مادی]] به [[معنویت]] و [[حفظ]] و گسترش آن در جامعه توجه شود<ref>صحیفه نور، ج۴، ص۲۰.</ref>.ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۷۷.</ref>
 
== ابعاد نظام سیاسی ==
بنابراین تعریف، الگوی نظام سیاسی، طرحی است جامع، که متضمن مسائل زیر است:
# [[تبیین]] [[جایگاه]] و [[وظایف]] متقابل [[قدرت سیاسی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] و محکومان؛
# تنظیم و [[تبیین]] [[روابط]] میان بخش‌های [[قدرت سیاسی]] [[حاکم]] با یکدیگر؛
# تنظیم [[روابط]] میان بخش‌های [[قدرت سیاسی]] از یک سو و [[مردم]] و نهادهای [[اجتماعی]] از سوی دیگر؛
# تنظیم [[روابط]] [[مردم]] و [[نهادهای جامعه]] با یکدیگر در چارچوب [[قدرت سیاسی]] و به عبارتی دیگر، تنظیم رفتارهای متقابل [[سیاسی]] [[مردم]] و [[نهادهای جامعه]] با یکدیگر؛
# تنظیم [[روابط سیاسی]] جامعۀ محکوم [[قدرت سیاسی]] [[واحد]] با برون آن.
 
براین اساس، [[نظام سیاسی اسلام]]، به معنای طرحی است که [[اسلام]] جهت تنظیم [[روابط]] عادلانۀ [[سیاسی]] [[جامعه]] در تمام ابعاد پنج‌گانۀ فوق الاشاره ارائه می‌کند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۷۲ـ۷۴.</ref>.
 
== اصول راهبردی نظام سیاسی ==
=== [[وحدت اسلامی]] ===
[[اسلام]] [[آیین]] [[فطرت]] است؛ از این رو [[طبیعت]] تکامل‌پذیر [[انسانی]] ایجاب می‌کند روزی تمام [[بشریت]] به این آیین رو آورند. در واقع یکی از آرمان‌های نهایی اسلام رسیدن به [[امت واحد]] بشری و نیز از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و قید و بندهای مرزی و به وجود آمدن [[کشور]] واحد جهانی، تحت [[حاکمیت قانون]] واحد الهی است<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۹۶.</ref>.
 
=== [[مسئولیت همگانی]] و مشارکت سیاسی ===
ماهیت مشارکت سیاسی [[مردم]] از جنس مسئولیت همگانی است و مردم و به‌ویژه پابرهنگان و طبقات [[محروم]] و متوسط که بار [[انقلاب]] بر دوش آنها بوده است دارای نقش محوری و فعال هستند و قوام [[دولت]] متکی به آنهاست<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۳۴.</ref> . دولت به‌جای دخالت مستقیم در همه امور و تصدی‌گری همیشگی، نقش [[نظارت]] را بر عهده گرفته و مانع حضور مردم در عرصه‌های مختلف نگردد؛ زیرا بدون [[پشتیبانی]] مردم نمی‌شود کار کرد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۳۹.</ref>. [[آگاهی]] مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با [[حکومت]] منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت [[حفظ]] [[امنیت]] در [[جامعه]] است<ref>امام خمینی، کلمات قصار (پندها و حکمت‌ها)، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۹۹.</ref>
 
=== [[کرامت]] [[شهروندی]] ===
[[حقوق بشر]] در [[اسلام]] محترم است و هیچ‌کس حتی به اسم [[حفظ]] [[آزادی]] و [[استقلال]]، [[حق]] سلب آن را از مردم ندارد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۶۹.</ref> و هیچ [[سازمان]] و [[حکومتی]] به اندازه اسلام، حقوق بشر را لحاظ نکرده است و در اینگونه حقوق، شخص اول [[حکومت اسلامی]] با آخرین فرد مساوی است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۷۰.</ref>. اسلام با نگرش قدسی و تعالی‌جویانه به همه [[آحاد]] بشری، [[ملل]] و [[ادیان]] نگریسته و رعایت حقوق همه آنها را [[وظیفه]] خود به شمار می‌آورد و در این بین فرقی بین اقشار [[ملت‌ها]] نیست؛ زیرا اسلام تمام افراد عالم را «[[بشر]]» می‌داند و حق و کرامت بشری برای آنها قائل است و به دنبال [[نجات]] آنها و تقریب ایشان به [[عوالم قدسی]] و [[روحانی]] است<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. حکومت اسلامی موظف است تا از حقوق و [[امنیت]] مذاهب [[دفاع]] کند و آنان نیز مثل سایر مردم [[مسلمان]] [[ایران]]، [[ایرانی]] و محترم هستند<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۶۰۰.</ref>
 
== ویژگی‌های نظام سیاسی ==
# نظام سیاسی، جنبه نرم‌افزاری و برنامه‌ای دارد و بیشتر به [[تئوری]] نزدیک است؛ البته یک تئوری جامع که به سازمان‌دهی امور مختلف [[جامعه]] توجه دارد؛ بنابراین کلی و غیر متعین است.
# [[مقید]] به [[زمان]] و مکان نیست؛ یعنی مخصوص زمان خاصی نیست و ممکن است در زمان‌های مختلف تحقق پیدا کند؛ همچنان که قابلیت پیاده شدن در مناطق مختلف و اجتماعات گوناگون را نیز دارد.
# توجه به امر مهم "رشد"، به عنوان [[هدف]] تغییرات [[اجتماعی]] در تعریف مذکور، ویژگی دیگر آن است؛ البته باید توجه داشت که رشد، کمال و [[سعادت]] در دیدگاه [[اعتقادی]] و مکتبی هر نظام سیاسی خاص چگونه تعریف می‌شود، گاه رشد و تعالی به [[ارزش‌های الهی]] و [[خصال]] والای انسانی، و گاه در نگاهی دیگر، تنها به تلذذ و بهره‌وری فزون‌تر از [[دنیا]] و امکانات مادی، تعریف می‌شود<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۰.</ref>.
 
== انواع [[نظام‌های سیاسی]] ==
در یک دسته‌بندی کلّی، نظام‌های سیاسی به دو نوع تقسیم می‌شوند: نظام‌های سیاسی [[دینی]] که منشأ دینی دارند و حکومت، مدعی انتساب به [[دین]]، [[ترویج]] آن و [[اجرای شریعت]] است و نظام‌های سیاسی غیر دینی که هیچ‌گونه [[ارتباط]] و [[وابستگی]] به دین ندارند<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۳.</ref>.
 
=== نظام‌های سیاسی غیر دینی ===
{{اصلی|نظام‌های سیاسی غیر دینی|نظام سیاسی سکولار}}
نظام‌های سیاسی که به هیچ شکلی خود را [[متعهد]] به [[پاسداری]] و [[ترویج دین]] نمی‌دانند و ریشه دینی ندارند، شکل‌های متفاوتی دارند که در [[حقیقت]] می‌توان به تعداد این نوع [[جوامع]] سیاسی و حکومت‌ها، نظام سیاسی غیردینی ذکر کرد؛ زیرا هر کدام دارای ویژگی‌هایی است که آن را از دیگر [[نظام‌ها]] متمایز می‌سازد. این نوع از نظام‌ها چند قسم هستند:
# نظام سیاسی با حاکمیت یک فرد که یک نفر در رأس [[نظام]] قرار می‌گیرد و با عنوان‌هایی همانند [[سلطان]]، شاه و امپراتور، [[جامعه]] [[سیاسی]] را اداره می‌کند که دارای دو قسم [[نظام استبدادی]] و [[نظام پادشاهی مشروطه]] است.
# نظام سیاسی با [[حاکمیت]] گروهی که [[حکومت]] توسط تنی چند یا گروه معدودی اداره می‌شود که با توجه به ویژگی‌ها و اهداف موردنظر آنان، سه نوع حکومت آریستوکراسی، الیگارشی و حکومت [[نخبگان]] را می‌توان نام برد<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۸.</ref>.
 
=== نظام‌های سیاسی دینی ===
{{اصلی|نظام‌های سیاسی دینی}}
ملاک و معیار تشخیص دینی بودن یک نظام سیاسی، [[دین‌مداری]] دستگاه [[حکومتی]] آن است؛ یعنی باید شاکله و اجزاء [[حکومت]]، خود را [[مبعوث]] [[دین]] مروج و عامل به [[احکام]] و [[قوانین]] آن بدانند و نیز [[زمامداری]] را نوعی [[مأموریت الهی]] در [[حفظ]] و گسترش دین به شمار آورند. همین که حکومت، مدعی [[نمایندگی]]، [[اجرا]] یا [[حمایت]] از دین است و به [[دلیل]] همین ادعا، [[مردم]] به [[حاکمیت]] آن تن می‌دهند، عموم مردم، این [[نظام]] را دینی و [[نماینده]] [[حاکمیت دینی]] قلمداد می‌کنند.
 
بر این اساس و باتوجه به اینکه [[رهبری]] و زمامداری، مهم‌ترین عنصر حکومت در نظام‌های دینی است، اقسام و اشکال کلی نظام‌های دینی با توجه به تفاوت ملاک‌های رهبری معین می‌شود؛ از این رو در اولین قدم، نظام‌هایی که [[رهبران]] آن حقیقتاً با مأموریت الهی [[اقدام]] به تأسیس و [[اداره نظام سیاسی]] کردند، “نظام‌های منصوب” و آن دسته از [[نظام‌ها]] که رهبران آنها، به طریقی غیر از [[نصب]]، این [[مقام]] را اشغال نموده‌اند، “نظام‌های غیر منصوب” نام‌گذاری شده‌اند.
# نظام‌های سیاسی دینی با رهبری منصوب: این دسته از نظام‌ها، تحت سه مقوله مورد بررسی قرار می‌گیرند: [[نظام سیاسی با رهبری پیامبر]]؛ [[نظام سیاسی با رهبری امام معصوم]]؛ [[نظام سیاسی با رهبری فقیه]]
# نظام‌های سیاسی دینی با رهبری غیرمنصوب: دسته‌ای دیگر از نظام‌های سیاسی وجود دارد که فاقد ریشه دینی است و فقط مدعی انتساب به دین هستند. این [[نظام‌ها]] نیز بر دو دسته‌اند: [[نظام سیاسی با رهبری خلیفه]] و [[نظام سیاسی با رهبری پادشاه]]<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۰ ـ ۸۴</ref>.
 
== [[اهداف]] نظام سیاسی ==
=== تربیت الهی انسان ===
[[اسلام]] [[دین توحید]] و شکننده [[شرک]] و [[کفر]]، [[دین]] [[فطرت]] و رهایی‌بخش از قید و بندهای [[طبیعت]] و [[وسواس]] [[شیاطین جن]] و انس در [[نهان]] و ظاهر است. [[دینی]] است که عبادتش توأم با سیاست، و سیاستش [[عبادت]] است<ref>صحیفه نور، ج۱۰، ص۱۵۸.</ref>. اسلام برنامه [[زندگی]] و [[برنامه حکومت]] دارد<ref>صحیفه نور، ج۲، ص۳۱.</ref> و برای [[نجات بشر]] آمده است<ref>صحیفه نور، ج۶، ص۴۶۷.</ref> و جز آن را برای [[سعادت]] [[جامعه]] نمی‌پذیرد<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۳۸۹.</ref>. بنابراین [[حکومت اسلامی]] نیز بنا به [[آموزه‌های اسلامی]]، همان طور که به [[معنویات]] و [[روحیات]] نظر دارد و [[تربیت]] و [[تهذیب]] دینی و [[نفسانی]] می‌کند همان‌طور هم به [[مادیات]] نگریسته و [[مردم]] را تربیت می‌کند<ref>صحیفه نور، ج۶ ص۴۶۷.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۷۸.</ref>
 
=== تأمین [[آسایش]] و رفاه مردم ===
[[حکومت اسلامی]] [[حکومتی]] است که زندگی رفاهی مردم را تأمین می‌نماید و همه اقشار [[ملت]] باید در [[رفاه]] باشند و هرگونه [[سعادت]] و رفاه در سایه [[اسلام راستین]] است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۰۱.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۸۶.</ref>
 
=== [[استقلال سیاسی]] ===
تمامی [[گرفتاری‌ها]] و [[بدبختی]] [[مسلمین]] از عدم [[استقلال]] ممالک آنها و دخالت [[اجانب]] در مقدّرات آنان است و [[رشد]] و [[استقلال]] [[کشورهای اسلامی]] با قطع ایادی [[اجانب]] از این کشورها ملازمه دارد<ref>صحیفه نور، ج۳، صص ۴۸۵ – ۴۸۶.</ref>؛ لذا [[سیر]] [[نظام]] به طرف استقلال و خودکفایی از جمله راهبردها برای [[حفاظت]] و [[پیشرفت]] است<ref>صحیفه نور، ج۱۰، ص۳۳۳.</ref>. رمز استقلال و رفع وابستگی کشور به خارج در گرو [[اسلام]] است و اسلام برای [[ملت]]، تمام آزادی‌ها و استقلال را فراهم می‌کند<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۸۷.</ref>
 
=== توسعه سیاسی ===
[[هدف]] از توسعه ـ اعم از [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] و غیر آن ـ برقراری [[قسط]] و [[عدالت]]، آن هم در راستای [[اهداف]] [[توحیدی]] و حقانی در سطح [[جوامع بشری]] است. بر این اساس نباید در [[نظام اسلامی]]، فرایند توسعه، زمینه [[وابستگی]] به [[اجانب]] را فراهم آورد<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۴۶؛ ج۴، ص۲۲۷.</ref> و شرط تحقق ابعاد همه جانبه توسعه، تحقق [[اسلام راستین]] است<ref>صحیفه نور، ج۶، ص۲۱۶.</ref>.
 
مدل توسعه [[اسلامی]] با توجه صرف به [[مادیات]] و [[شهوات]] و محدود کردن توسعه به این دایره تنگ مخالف است و [[وظیفه]] [[مردم]] و [[حکومت]] [[سیر]] به سوی إلی [[الله]] و [[انسان‌سازی]] است و در پرتو انسان‌سازی صحیح و [[اصلاح]] [[معنوی]] آنها، توسعه مادی [[جوامع]] نیز اصلاح خواهد شد<ref>صحیفه نور، ج۷، ص۶۲؛ ج۸، ص۶۳.</ref>. بدین‌ترتیب توسعه یافتگی [[تابعی]] از [[ارزش‌های دینی]] و [[فرهنگ]] است و مقدمه هرگونه توسعه و اصلاحی، در [[فرهنگ دینی]] نهفته است<ref>صحیفه نور، ج۱، ص۹۷.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۸۹.</ref>
 
== رفتارهای [[سیاسی]] ==
=== [[حاکمان]] و دولتمردان ===
[[اسلام]] در رابطه بین [[دولت]] و [[زمامدار]] و [[ملت]] ضوابط و حدودی معین کرده است و برای هر یک بر دیگری [[حقوقی]] تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هرگز رابطه مسلط و زیر [[سلطه]]، به وجود نمی‌آید. اساساً [[حکومت]] کردن و [[زمامداری]] در اسلام یک [[تکلیف]] و [[وظیفه الهی]] است که یک فرد در [[مقام حکومت]] و [[زمامداری]]، گذشته از وظایفی که بر همه [[مسلمین]] [[واجب]] است، یک سلسله [[تکالیف]] سنگین دیگری نیز بر عهده اوست که باید انجام دهد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۰۷.</ref>. جدایی [[دولت‌ها]] از [[ملت‌ها]] منشأ همه گرفتاری‌های یک نظام سیاسی است. این در حالی است که [[حکومت اسلامی]]، نظامی [[ظالمانه]] نبوده و رابطه متقابل آن با [[مردم]] نه تنها مبتنی بر [[ترس]] نیست بلکه محبت‌آمیز است و مردم [[پشتیبان]] حکومت‌شان هستند. بدین خاطر، عمل به [[آموزه‌های اسلامی]] در این زمینه موجب [[رفاه]] و [[پیشرفت]] [[کشور]] خواهد گردید<ref>صحیفه امام، ج۹، صص ۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۶۸۸.</ref>
 
=== [[شهروندان]] ===
ماهیت [[مشارکت سیاسی]] [[مردم]] از جنس [[مسئولیت همگانی]] است و این [[حق]] و تکلیفی است که همه شهروندان [[نظام اسلامی]] از آن برخوردارند. همگان موظف‌اند در تمام اموری که مربوط به دستگاه‌های اجرایی است [[امر به معروف]] نمایند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۷۰.</ref>؛ لذا [[نظارت همگانی]] به طور کامل با [[فریضه]] مهم [[امر به معروف و نهی از منکر]] مرتبط است<ref>صحیفه امام، ج۸، ص‌۵ و ۶.</ref>. باید همه [[زنان]] و مردان در مسائل [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] وارد شده و بر [[کارها]] و امور [[دولت]] و مجلس ناظر باشند و از اظهار نظر کوتاهی ننمایند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۶۱۰.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
# [[حاکمان الهی]]
# انواع [[حاکمان]]
# ویژگی حاکمان [[کفر]]
# [[عهد]] و [[پیمان]] [[خدا]] با [[حکومت‌ها]]
# [[وظایف حاکمان]]
# [[ارزش]] [[حکومت]] در [[اسلام]]
# ویژگی [[حاکمان]] [[غافل]]
# [[مفاسد]] حکومت
# [[وظایف]] [[مردم]] نسبت به حاکمان
# پایه‌های حکومت
# [[اهداف حکومت]] در اسلام
# عوامل [[سست]] شدن پایه‌های حکومت
# عوامل تقویت پایه‌های حکومت
# [[ضرورت حکومت]]
# [[احزاب]]
# حکومت‌های [[باطل]]
# شرایط حاکمان
# [[عبادات]] [[سیاسی]]
# بدعت‌های سیاسی
# آثار حکومت‌های باطل
# سفارش‌های سیاسی
# تأثیر [[رهبران]] در اطرافیان خود
# اهمیت [[رهبری]] در اسلام
# رقابت‌های سیاسی
# نقش [[بیعت]] در [[تعیین حاکم]]
# [[سکوت]] سیاسی
# تهمت‌های سیاسی
# شیطنت‌های سیاسی
# [[شئون]] [[حاکم]]
# وظایف [[نمایندگان]] حاکم
# رهبری و مردم
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]
# [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']]
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت - کاظمی (مقاله)|حکومت]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{حکومت}}
{{حکومت}}
[[رده:مدخل]]
 
[[رده:سیره پیامبر خاتم]]
[[رده:نظام]]
[[رده:حکومت]]
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
[[رده:نظام سیاسی]]
۷۶٬۰۸۹

ویرایش