فساد سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = فساد | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  =}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = فساد | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  =}}
==مقدمه==
==مقدمه==
«[[فساد سیاسی]]»، یا [[سوءاستفاده از قدرت]]، برای [[تأمین منافع]] فردی یا گروهی، آفت ویرانگر همه [[جوامع]] و [[نظام‌های سیاسی]] است. برای مقابله با آن، شیوه‌ها، راهکارها و رویکردهای مختلفی به کار گرفته شده که ملاک و [[میزان]] آنها، برای ارزیابی بودن و نبودن [[فساد]] [[قانون]] است. بر این اساس، وقتی [[رفتار]] [[کارگزاران]] [[سیاسی]] در چارچوب قانون است، دیگر فسادی رخ نخواهد بود و در چنین وضعی [[جامعه]] عاری از فساد و سوءاستفاده از قدرت خواهد بود. در حالی که ممکن است علی‌رغم رعایت قانون، [[صاحبان قدرت]] سیاسی از [[قدرت]] [[سوءاستفاده]] کرده و آن را در جهت [[منافع]] خود به کار گرفته باشند. علت وجود این پدیده؛ یعنی فساد و سوءاستفاده از قدرت، همراه با رعایت قانون، این است که قانون به گونه‌ای تصویب شده که یا امکان سوءاستفاده از قدرت، در چارچوب قانون را فراهم می‌کند یا قانون برای صاحبان قدرت، امتیازات ویژه‌ای مقرر کرده است که محصول آن، بهره‎‌مندی‎‌های هنگفت با استفاده از امکانات و منابع عمومی برای آنهاست.
«فساد سیاسی»، یا [[سوءاستفاده از قدرت]]، برای [[تأمین منافع]] فردی یا گروهی، آفت ویرانگر همه [[جوامع]] و [[نظام‌های سیاسی]] است. برای مقابله با آن، شیوه‌ها، راهکارها و رویکردهای مختلفی به کار گرفته شده که ملاک و [[میزان]] آنها، برای ارزیابی بودن و نبودن [[فساد]] [[قانون]] است. بر این اساس، وقتی [[رفتار]] [[کارگزاران]] [[سیاسی]] در چارچوب قانون است، دیگر فسادی رخ نخواهد بود و در چنین وضعی [[جامعه]] عاری از فساد و سوءاستفاده از قدرت خواهد بود. در حالی که ممکن است علی‌رغم رعایت قانون، [[صاحبان قدرت]] سیاسی از [[قدرت]] [[سوءاستفاده]] کرده و آن را در جهت [[منافع]] خود به کار گرفته باشند. علت وجود این پدیده؛ یعنی فساد و سوءاستفاده از قدرت، همراه با رعایت قانون، این است که قانون به گونه‌ای تصویب شده که یا امکان سوءاستفاده از قدرت، در چارچوب قانون را فراهم می‌کند یا قانون برای صاحبان قدرت، امتیازات ویژه‌ای مقرر کرده است که محصول آن، بهره‎‌مندی‎‌های هنگفت با استفاده از امکانات و منابع عمومی برای آنهاست.


بنابراین، [[پرسش]] اصلی، این است که علی‌رغم [[اجرای قانون]] در روابط [[حاکم]] بر صاحبان قدرت، چه شاخص یا شاخص‎هایی ممکن است بیان‌گر این باشد که از قدرت سوءاستفاده می‎شده و موجب فساد سیاسی شده است؟ پیش از پرداختن به این پرسش لازم است به این پرسش پاسخ داده شود آیا صرف اجرای قانون و [[اعمال]] [[نظارت]] بر اجرای آن، بیانگر این است که از قدرت سوءاستفاده نشده است؟ پاسخ به این پرسش‌ها، بر این [[کلام امیرمؤمنان]] علی{{ع}} [[استوار]] است که «[[فقر]] و [[تنگدستی]] [[مردم]] همزمان با [[ثروت]] [[حاکمان]]، نشان سوءاستفاده از قدرت و فساد سیاسی است»، که با توصیف و تحلیل [[سنت نبوی]]، همراه با [[سیره علوی]]، که راه چاره مقابله با این سوءاستفاده و فساد است، به تبیین این پدیده خواهیم پرداخت و بدین وسیله به این پرسش نیز پاسخ داده شود که چگونه به طور ریشه‌ای باید با این پدیده مقابله کرد؟
بنابراین، [[پرسش]] اصلی، این است که علی‌رغم [[اجرای قانون]] در روابط [[حاکم]] بر صاحبان قدرت، چه شاخص یا شاخص‎هایی ممکن است بیان‌گر این باشد که از قدرت سوءاستفاده می‎شده و موجب فساد سیاسی شده است؟ پیش از پرداختن به این پرسش لازم است به این پرسش پاسخ داده شود آیا صرف اجرای قانون و [[اعمال]] [[نظارت]] بر اجرای آن، بیانگر این است که از قدرت سوءاستفاده نشده است؟ پاسخ به این پرسش‌ها، بر این [[کلام امیرمؤمنان]] علی{{ع}} [[استوار]] است که «[[فقر]] و [[تنگدستی]] [[مردم]] همزمان با [[ثروت]] [[حاکمان]]، نشان سوءاستفاده از قدرت و فساد سیاسی است»، که با توصیف و تحلیل [[سنت نبوی]]، همراه با [[سیره علوی]]، که راه چاره مقابله با این سوءاستفاده و فساد است، به تبیین این پدیده خواهیم پرداخت و بدین وسیله به این پرسش نیز پاسخ داده شود که چگونه به طور ریشه‌ای باید با این پدیده مقابله کرد؟


بررسی و مطالعه درباره [[سوءاستفاده از قدرت]] و [[فساد سیاسی]]، از دیدگاه [[قرآن]] و [[سنت]] و راه چاره مقابله با آن، در پرتو [[سیره نبوی]] و [[علوی]]، آنگاه که آنها برخوردار از [[قدرت سیاسی]] در [[جامعه اسلامی]] بودند، به طور خاص یا وجود ندارد، یا اگر وجود داشته باشد، با وجود جست‎وجو در این باره، در دسترس نگارندگان قرار نگرفته است. از این رو، کاری آنچنان که باید درباره این موضوع انجام نشده است. با توجه به اهمیت موضوع، این مقاله در تلاش است تا در حد یک مقاله، این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>
بررسی و مطالعه درباره [[سوءاستفاده از قدرت]] و فساد سیاسی، از دیدگاه [[قرآن]] و [[سنت]] و راه چاره مقابله با آن، در پرتو [[سیره نبوی]] و [[علوی]]، آنگاه که آنها برخوردار از [[قدرت سیاسی]] در [[جامعه اسلامی]] بودند، به طور خاص یا وجود ندارد، یا اگر وجود داشته باشد، با وجود جست‎وجو در این باره، در دسترس نگارندگان قرار نگرفته است. از این رو، کاری آنچنان که باید درباره این موضوع انجام نشده است. با توجه به اهمیت موضوع، این مقاله در تلاش است تا در حد یک مقاله، این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>


== [[ضرورت]] [[مقابله با فساد سیاسی]]==
== [[ضرورت]] [[مقابله با فساد سیاسی]]==
خط ۱۴: خط ۱۴:
فساد در ذات تمامی سیستم‌‎های [[اجتماعی]] – [[فئودالیسم]]، [[کاپیتالیسم]] و [[سوسیالیسم]] - وجود دارد و تمامی [[طبقات جامعه]]، تمامی [[سازمان‌های دولتی]]، پادشاهی‌‎ها، و جمهوری‌‎ها، تمامی وضعیت‌ها چه در [[جنگ]] چه در [[صلح]]، تمامی گروه‌‎های [[سنی]]، [[مذکر]] و مؤنث و همه زمان‌‎ها از باستان و قرون وسطی تا معاصر را تحت تأثیر قرار می‌دهد<ref>هیوود، پل، فساد سیاسی، ترجمه محمد طاهری و میرقاسم بنی‎ هاشمی، ص۱۹.</ref>.
فساد در ذات تمامی سیستم‌‎های [[اجتماعی]] – [[فئودالیسم]]، [[کاپیتالیسم]] و [[سوسیالیسم]] - وجود دارد و تمامی [[طبقات جامعه]]، تمامی [[سازمان‌های دولتی]]، پادشاهی‌‎ها، و جمهوری‌‎ها، تمامی وضعیت‌ها چه در [[جنگ]] چه در [[صلح]]، تمامی گروه‌‎های [[سنی]]، [[مذکر]] و مؤنث و همه زمان‌‎ها از باستان و قرون وسطی تا معاصر را تحت تأثیر قرار می‌دهد<ref>هیوود، پل، فساد سیاسی، ترجمه محمد طاهری و میرقاسم بنی‎ هاشمی، ص۱۹.</ref>.


به نظر می‌رسد، این اظهار نظر دور از [[واقعیت]] نیست که «[[فساد سیاسی]] نزد ما سرطانی است که [[تمدن]] و [[آرمان]] ما را در طی قرن‌‎های گذشته به نابودی کشانده است... [[حاکمان]] ما از زمان‌های دور در موجودیت ما، گروهی [[فاسد]] بوده‌اند<ref>غزالی، ابوحامد، الفساد السیاسی فی المجتمعات العربیه و الاسلامیه، ص۲۱.</ref>. هر چند ممکن است [[سوءاستفاده از قدرت]]، برای اهدافی غیر از رسیدن به [[ثروت]] به وقوع پیوسته باشد، ولی [[هدف]] نهایی سوءاستفاده از قدرت، در اکثر موارد به چنگ آوردن ثروت و بهره‌مندی‌های مادی است که سایر اهداف آن را تحت شعاع خود قرار می‌دهد، به گونه‌ای که بی‌تردید ثروت، برجسته‌ترین، مهمترین و فراگیرترین هدف سوءاستفاده از قدرت است. در بیشتر موارد، فساد سیاسی و سوءاستفاده از قدرت در جهت دستیابی به ثروت رخ داده است. علاوه بر این، اهداف دیگر سوءاستفاده از قدرت، در نهایت به ثروت و انباشت آن منتهی می‌شود. چنان که به‌کارگیری [[قدرت]] برای دستیابی به [[مدرک]]، [[مقام]]، عنوان [[اجتماعی]] یا [[سیاسی]] و هرگونه [[ستم]] و [[استبدادی]]، سرانجام به ثروت و بهره‌مندی مادی منجر می‌شود. این امر، به آسانی در [[جامعه]] قابل [[مشاهده]] و [[شناسایی]] است و موارد بسیاری از آن در هر جایی رخ داده است. به طور قطع، «بیشترین انگیزه سوءاستفاده از قدرت مقاصد مادی و [[اقتصادی]] است»<ref>عمید زنجانی، عباسعلی، کلیات حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۹۸.</ref>. علاوه بر این، [[گرایش]] به ثروت و مال ‎اندوزی، به ویژه در حاکمان از عوامل اصلی ویرانی جامعه به حساب می‌آید. چنان که «در مدت نیم [[قرن]] عامل‎‌های چندی در [[سقوط]] [[جامعه اسلامی]] مؤثر بود، اما هیچ یک از آنها در شدت اثر به پایه این عامل ([[رغبت]] به مال‎ اندوزی) نمی‎‌رسد»<ref>شهیدی، سید جعفر، قیام امام حسین{{ع}}، ص۶۱.</ref>.
به نظر می‌رسد، این اظهار نظر دور از [[واقعیت]] نیست که «فساد سیاسی نزد ما سرطانی است که [[تمدن]] و [[آرمان]] ما را در طی قرن‌‎های گذشته به نابودی کشانده است... [[حاکمان]] ما از زمان‌های دور در موجودیت ما، گروهی [[فاسد]] بوده‌اند<ref>غزالی، ابوحامد، الفساد السیاسی فی المجتمعات العربیه و الاسلامیه، ص۲۱.</ref>. هر چند ممکن است [[سوءاستفاده از قدرت]]، برای اهدافی غیر از رسیدن به [[ثروت]] به وقوع پیوسته باشد، ولی [[هدف]] نهایی سوءاستفاده از قدرت، در اکثر موارد به چنگ آوردن ثروت و بهره‌مندی‌های مادی است که سایر اهداف آن را تحت شعاع خود قرار می‌دهد، به گونه‌ای که بی‌تردید ثروت، برجسته‌ترین، مهمترین و فراگیرترین هدف سوءاستفاده از قدرت است. در بیشتر موارد، فساد سیاسی و سوءاستفاده از قدرت در جهت دستیابی به ثروت رخ داده است. علاوه بر این، اهداف دیگر سوءاستفاده از قدرت، در نهایت به ثروت و انباشت آن منتهی می‌شود. چنان که به‌کارگیری [[قدرت]] برای دستیابی به [[مدرک]]، [[مقام]]، عنوان [[اجتماعی]] یا [[سیاسی]] و هرگونه [[ستم]] و [[استبدادی]]، سرانجام به ثروت و بهره‌مندی مادی منجر می‌شود. این امر، به آسانی در [[جامعه]] قابل [[مشاهده]] و [[شناسایی]] است و موارد بسیاری از آن در هر جایی رخ داده است. به طور قطع، «بیشترین انگیزه سوءاستفاده از قدرت مقاصد مادی و [[اقتصادی]] است»<ref>عمید زنجانی، عباسعلی، کلیات حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۹۸.</ref>. علاوه بر این، [[گرایش]] به ثروت و مال ‎اندوزی، به ویژه در حاکمان از عوامل اصلی ویرانی جامعه به حساب می‌آید. چنان که «در مدت نیم [[قرن]] عامل‎‌های چندی در [[سقوط]] [[جامعه اسلامی]] مؤثر بود، اما هیچ یک از آنها در شدت اثر به پایه این عامل ([[رغبت]] به مال‎ اندوزی) نمی‎‌رسد»<ref>شهیدی، سید جعفر، قیام امام حسین{{ع}}، ص۶۱.</ref>.


این شیوه بهره‌برداری از [[قدرت سیاسی]] و به‌کارگیری آن، در جهت [[منافع شخصی]] و انباشت [[ثروت]] و [[سوءاستفاده]] از آن، برخلاف [[سود]] جمعی، با توجه به اینکه نفع عمومی و [[خدمت به مردم]] [[فلسفه وجودی]] قدرت سیاسی است، موجب ویرانی [[جامعه]] و [[فقر]] و [[بدبختی]] [[اکثریت]] [[مردم]] است و [[فساد]] شمرده می‌شود. [[وظیفه]] [[حقوق]] به عنوان فن [[سازمان]] دهنده [[روابط انسانی]]، به طور عام و [[حقوق عمومی]]، به ویژه [[حقوق اساسی]] به عنوان ابزار قالب ‎بندی قدرت سیاسی به طور خاص، مقابله با این فساد است، به گونه‌ای که راهکارهایی مناسب و مؤثر باید در برابر این فساد ویرانگر به کار گرفته شود تا جلوی آن گرفته شود و بدین‎سان جامعه از [[شر]] آن در [[امان]] باشد تا [[قدرت]] به کارکرد مناسب خود در جهت [[رفاه عمومی]]، سود جمعی و [[خوشبختی]] مردم گام [[نهد]]؛ زیرا با وجود [[سیطره]] جریان فساد ناشی از رابطه قدرت سیاسی و ثروت، دستیابی به هر [[آرمان]] [[اجتماعی]]، [[خیر]] عام، عمل در جهت [[منافع عمومی]] و خوشبختی مردم ناممکن خواهد بود. به ویژه اینکه «فساد از چندین مسیر، [[رشد اقتصادی]] را کند می‎سازد؛ زیرا به صورت نوعی [[مالیات]] عمل می‌کند و سطح [[سرمایه‌گذاری]] را کاهش داده، به [[سوء]] تخصیص استعدادها میانجامد؛ زیرا انگیزه‌‎ها را [[منحرف]] ساخته، [[منابع مالی]] را از پروژه‎‌های کمک‎رسانی... دور می‌‎سازد. درآمدهای مالیاتی [[حکومت]] مرکزی را کاهش داده، عواقب [[ناگواری]] برای [[بودجه]] به همراه دارد. همچنین کیفیت خدمات زیربنایی و عمومی را [[تضعیف]] و بالاخره، ترکیب هزینه‎‌های دولتی را برهم می‎زند<ref>ر.ک: هیوود، پل، فساد سیاسی، ترجمه محمد طاهری و میرقاسم بنی‎ هاشمی، ص۴۲.</ref>.
این شیوه بهره‌برداری از [[قدرت سیاسی]] و به‌کارگیری آن، در جهت [[منافع شخصی]] و انباشت [[ثروت]] و [[سوءاستفاده]] از آن، برخلاف [[سود]] جمعی، با توجه به اینکه نفع عمومی و [[خدمت به مردم]] [[فلسفه وجودی]] قدرت سیاسی است، موجب ویرانی [[جامعه]] و [[فقر]] و [[بدبختی]] [[اکثریت]] [[مردم]] است و [[فساد]] شمرده می‌شود. [[وظیفه]] [[حقوق]] به عنوان فن [[سازمان]] دهنده [[روابط انسانی]]، به طور عام و [[حقوق عمومی]]، به ویژه [[حقوق اساسی]] به عنوان ابزار قالب ‎بندی قدرت سیاسی به طور خاص، مقابله با این فساد است، به گونه‌ای که راهکارهایی مناسب و مؤثر باید در برابر این فساد ویرانگر به کار گرفته شود تا جلوی آن گرفته شود و بدین‎سان جامعه از [[شر]] آن در [[امان]] باشد تا [[قدرت]] به کارکرد مناسب خود در جهت [[رفاه عمومی]]، سود جمعی و [[خوشبختی]] مردم گام [[نهد]]؛ زیرا با وجود [[سیطره]] جریان فساد ناشی از رابطه قدرت سیاسی و ثروت، دستیابی به هر [[آرمان]] [[اجتماعی]]، [[خیر]] عام، عمل در جهت [[منافع عمومی]] و خوشبختی مردم ناممکن خواهد بود. به ویژه اینکه «فساد از چندین مسیر، [[رشد اقتصادی]] را کند می‎سازد؛ زیرا به صورت نوعی [[مالیات]] عمل می‌کند و سطح [[سرمایه‌گذاری]] را کاهش داده، به [[سوء]] تخصیص استعدادها میانجامد؛ زیرا انگیزه‌‎ها را [[منحرف]] ساخته، [[منابع مالی]] را از پروژه‎‌های کمک‎رسانی... دور می‌‎سازد. درآمدهای مالیاتی [[حکومت]] مرکزی را کاهش داده، عواقب [[ناگواری]] برای [[بودجه]] به همراه دارد. همچنین کیفیت خدمات زیربنایی و عمومی را [[تضعیف]] و بالاخره، ترکیب هزینه‎‌های دولتی را برهم می‎زند<ref>ر.ک: هیوود، پل، فساد سیاسی، ترجمه محمد طاهری و میرقاسم بنی‎ هاشمی، ص۴۲.</ref>.


از آنجا که بررسی‌‎های اجتماعی مطالعات [[سیاسی]] و [[تجربه]] [[تاریخی]] نشان می‌دهد جریان مسلط، به‌کارگیری قدرت سیاسی، بیش از آنکه در جهت منافع عمومی باشد، همسو با [[منفعت]] شخصی [[صاحبان قدرت]] است و حرکت کلی آن، نادیده گرفتن [[سود]] جمعی برای تأمین [[منفعت]] فردی و انباشت هر چه بیشتر [[ثروت]] است. [[شناخت]] ریشه‌ها، [[نشانه‌ها]] و شاخص‎های آن و دستیابی به راهکارهایی کارآمد و اثربخش که بتواند مانعی مستحکم در برابر این جریان [[فاسد]] باشد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بنابراین تا زمانی که خطر [[سوءاستفاده از قدرت]] [[سیاسی]] و به‌کارگیری آن برای دستیابی به ثروت وجود دارد، [[ضرورت]] مقابله با آن و یافتن راهکارهایی که بتواند هر چه دقیق‌تر جلوی این جریان [[فساد]] را بگیرد وجود خواهد داشت، به ویژه اینکه تا [[فساد سیاسی]] از بین نرود، [[مقابله با فساد اداری]] ممکن نخواهد بود؛ چون [[نظام سیاسی]] در سطحی بالاتر و [[برتر]] از [[نظام اداری]] قرار دارد و [[پیشوا]] و راهنمای نظام اداری می‌باشد. وقتی پیشوا فاسد باشد، محال است که زیرمجموعه خود را پاکسازی کند و مانع از فساد آن شود.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>
از آنجا که بررسی‌‎های اجتماعی مطالعات [[سیاسی]] و [[تجربه]] [[تاریخی]] نشان می‌دهد جریان مسلط، به‌کارگیری قدرت سیاسی، بیش از آنکه در جهت منافع عمومی باشد، همسو با [[منفعت]] شخصی [[صاحبان قدرت]] است و حرکت کلی آن، نادیده گرفتن [[سود]] جمعی برای تأمین [[منفعت]] فردی و انباشت هر چه بیشتر [[ثروت]] است. [[شناخت]] ریشه‌ها، [[نشانه‌ها]] و شاخص‎های آن و دستیابی به راهکارهایی کارآمد و اثربخش که بتواند مانعی مستحکم در برابر این جریان [[فاسد]] باشد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بنابراین تا زمانی که خطر [[سوءاستفاده از قدرت]] [[سیاسی]] و به‌کارگیری آن برای دستیابی به ثروت وجود دارد، [[ضرورت]] مقابله با آن و یافتن راهکارهایی که بتواند هر چه دقیق‌تر جلوی این جریان [[فساد]] را بگیرد وجود خواهد داشت، به ویژه اینکه تا فساد سیاسی از بین نرود، [[مقابله با فساد اداری]] ممکن نخواهد بود؛ چون [[نظام سیاسی]] در سطحی بالاتر و [[برتر]] از [[نظام اداری]] قرار دارد و [[پیشوا]] و راهنمای نظام اداری می‌باشد. وقتی پیشوا فاسد باشد، محال است که زیرمجموعه خود را پاکسازی کند و مانع از فساد آن شود.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>


== امکان دور زدن موانع فساد سیاسی در چارچوب تعاریف رایج==
== امکان دور زدن موانع فساد سیاسی در چارچوب تعاریف رایج==
خط ۲۵: خط ۲۵:
از آنجا که مبنای اکثریت رایج تعاریف فساد سیاسی، قانون است و لازمه فساد سیاسی [[نقض قانون]] است، معیار سوءاستفاده از قدرت در جهت سود شخصی، دست‎اندازی به [[حریم]] قانون می‌باشد.
از آنجا که مبنای اکثریت رایج تعاریف فساد سیاسی، قانون است و لازمه فساد سیاسی [[نقض قانون]] است، معیار سوءاستفاده از قدرت در جهت سود شخصی، دست‎اندازی به [[حریم]] قانون می‌باشد.


فساد سیاسی هنگامی روی می‌دهد که یک [[کارگزار]] [[قانون]] را به نفع شخص خودش با [[قربانی کردن]] [[منافع]] حاصله از یک اصل [[حقوقی]] نقض کند. در [[حقیقت]]، «غیرقانونی بودن»، مسئله محوری بسیاری از تعریف‎‌های [[فساد سیاسی]] است و می‌‌توان [[استدلال]] کرد که مبنای لازم برای انجام تحلیل مقایسه‎ای فقط با [[رجوع]] به هنجارهای حقوقی فراهم می‌شود<ref>هیوود، پل، فساد سیاسی، ترجمه محمد طاهری و میرقاسم بنی‎ هاشمی، ص٣۴.</ref>.
فساد سیاسی هنگامی روی می‌دهد که یک [[کارگزار]] [[قانون]] را به نفع شخص خودش با [[قربانی کردن]] [[منافع]] حاصله از یک اصل [[حقوقی]] نقض کند. در [[حقیقت]]، «غیرقانونی بودن»، مسئله محوری بسیاری از تعریف‎‌های فساد سیاسی است و می‌‌توان [[استدلال]] کرد که مبنای لازم برای انجام تحلیل مقایسه‎ای فقط با [[رجوع]] به هنجارهای حقوقی فراهم می‌شود<ref>هیوود، پل، فساد سیاسی، ترجمه محمد طاهری و میرقاسم بنی‎ هاشمی، ص٣۴.</ref>.


برای نمونه، بند الف ماده یک قانون ارتقای [[سلامت اداری]] و [[مبارزه با فساد]] مصوب ۲۹/۲/۱۳۸۷، [[فساد]] را به طور کلی اینگونه تعریف کرده است:
برای نمونه، بند الف ماده یک قانون ارتقای [[سلامت اداری]] و [[مبارزه با فساد]] مصوب ۲۹/۲/۱۳۸۷، [[فساد]] را به طور کلی اینگونه تعریف کرده است:
خط ۴۷: خط ۴۷:
بنابراین، صرف وجود [[قانون]] و حتی اجرای آن، نمی‎‌تواند همیشه جلوی سوءاستفاده از قدرت را بگیرد. در این شرایط، باید در جست‎وجوی شاخص یا شاخص‎هایی بود که بیانگر عینی فساد باشد، تا با ظهور نمودهای آن در [[جامعه]]، با وجود [[اجرای قوانین]] ضدفساد، مشخص شود که به واقع از [[قدرت]] [[سوءاستفاده]] می‌شود.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>
بنابراین، صرف وجود [[قانون]] و حتی اجرای آن، نمی‎‌تواند همیشه جلوی سوءاستفاده از قدرت را بگیرد. در این شرایط، باید در جست‎وجوی شاخص یا شاخص‎هایی بود که بیانگر عینی فساد باشد، تا با ظهور نمودهای آن در [[جامعه]]، با وجود [[اجرای قوانین]] ضدفساد، مشخص شود که به واقع از [[قدرت]] [[سوءاستفاده]] می‌شود.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>


==ثروت [[صاحبان قدرت]] شاخص [[فساد سیاسی]]==
==ثروت [[صاحبان قدرت]] شاخص فساد سیاسی==
وقتی که مبنای تعاریف رایج از فساد، [[نقض قوانین]] است و فساد به طور کلی و فساد سیاسی به طور خاص، آنگاه رخ می‌دهد که قانونی زیر پا نهاده شود، در این شرایط این امکان وجود دارد که بی‌آنکه با قانون برخورد شود، قدرت سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه [[هدف]] [[حاکمیت]] در [[اسلام]]، [[اداره جامعه]] و [[راهنمایی]] [[مردم]] به سوی [[رستگاری]] و تأمین [[منافع عمومی]] و [[خدمت]] به آنهاست، جایی برای [[فزون‌خواهی]] و [[جمع‌آوری ثروت]] برای [[اصحاب]] قدرت باقی نمی‌‎ماند. از این رو، در اینجا به ترتیب هدف قدرت سیاسی در اسلام و این [[واقعیت]] که [[ثروتمندان]] و [[مرفهان]] بعید است که در پی رستگاری[[انسان]] باشند، مورد بررسی قرار می‎‌گیرد و سرانجام، به این موضوع می‌پردازیم که ثروت انبوه صاحبان قدرت، نماد عینی فساد سیاسی است. بنابراین، باید قوانین تنظیم کننده روابط و [[اعمال]] [[کارگزاران]] [[سیاست]]، به گونه‌ای باشد که کسانی از قدرت سیاسی برخوردار باشند که اولاً، به صراحت و در عمل، در پی ثروت و [[منافع]] فردی نباشند. ثانیاً، به طور روشن نه تنها هنگامی که در [[قدرت]] هستند، ثروتشان افزوده نشود، بلکه پس از خروج از قدرت هم در موقعیتی قرار نداشته باشند که با افزایش ثروتشان در مظان [[سوءاستفاده از قدرت]] قرار گیرند در غیر این صورت، باید آماده باشند تا اگر [[مشروعیت]] اموالشان روشن نگردد، [[مصادره]] شود.
وقتی که مبنای تعاریف رایج از فساد، [[نقض قوانین]] است و فساد به طور کلی و فساد سیاسی به طور خاص، آنگاه رخ می‌دهد که قانونی زیر پا نهاده شود، در این شرایط این امکان وجود دارد که بی‌آنکه با قانون برخورد شود، قدرت سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه [[هدف]] [[حاکمیت]] در [[اسلام]]، [[اداره جامعه]] و [[راهنمایی]] [[مردم]] به سوی [[رستگاری]] و تأمین [[منافع عمومی]] و [[خدمت]] به آنهاست، جایی برای [[فزون‌خواهی]] و [[جمع‌آوری ثروت]] برای [[اصحاب]] قدرت باقی نمی‌‎ماند. از این رو، در اینجا به ترتیب هدف قدرت سیاسی در اسلام و این [[واقعیت]] که [[ثروتمندان]] و [[مرفهان]] بعید است که در پی رستگاری[[انسان]] باشند، مورد بررسی قرار می‎‌گیرد و سرانجام، به این موضوع می‌پردازیم که ثروت انبوه صاحبان قدرت، نماد عینی فساد سیاسی است. بنابراین، باید قوانین تنظیم کننده روابط و [[اعمال]] [[کارگزاران]] [[سیاست]]، به گونه‌ای باشد که کسانی از قدرت سیاسی برخوردار باشند که اولاً، به صراحت و در عمل، در پی ثروت و [[منافع]] فردی نباشند. ثانیاً، به طور روشن نه تنها هنگامی که در [[قدرت]] هستند، ثروتشان افزوده نشود، بلکه پس از خروج از قدرت هم در موقعیتی قرار نداشته باشند که با افزایش ثروتشان در مظان [[سوءاستفاده از قدرت]] قرار گیرند در غیر این صورت، باید آماده باشند تا اگر [[مشروعیت]] اموالشان روشن نگردد، [[مصادره]] شود.


خط ۶۵: خط ۶۵:


بنا بر آنچه در [[قرآن]] آمده است، ثروتمندان، رفاه‎‌زدگان، نازپروردگان یا همان مترقین، [[دشمنان]] همیشه [[پیامبران]] و از [[اصحاب شمال]] و از اهالی [[جهنم]] هستند و بنا بر [[سنت]]، گناهان آنها، موجب فقر و [[تنگدستی]] و گرسنگی مردم است. از این رو، از [[اهل]] [[ایمان]] خواسته شده است که از آنها دوری کنند. آیا ممکن است این گروه، که خود از عوامل [[بدبختی]] و [[رنج]] و [[درد]] [[مردم]] هستند، در پی [[رستگاری]] آنها باشند؟ به تعبیر مذکور از [[حضرت عیسی]]{{ع}} اگر شتری بتواند از سوراخ سوزنی بگذرد، [[ثروتمندان]] هم که از عوامل [[فقر]] و بدبختی مردم هستند، ممکن است در پی رستگاری[[انسان]] باشند. بر این اساس، همچون هر قاعده [[انسانی]]، این گزاره، که ثروتمندان ممکن نیست در پی رستگاری مردم باشند، اصل است و وجود عده‌ای معدود از آنها، که در پی رستگاری مردم باشند، استثناء و [[عقل]]، نقل و [[تجربه]] [[تاریخی]] درباره این گروه [[حکم]] می‌کند که درباره آنها، باید قاعده چراغ راه باشد، نه استثناء، از این رو، نمی‌توان در رستگاری مردم به ثروتمندان [[اعتماد]] کرد و در [[انتظار]] نقش مثبت آنها، در راه [[آسایش]] و [[خوشبختی]] مردم بود.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>
بنا بر آنچه در [[قرآن]] آمده است، ثروتمندان، رفاه‎‌زدگان، نازپروردگان یا همان مترقین، [[دشمنان]] همیشه [[پیامبران]] و از [[اصحاب شمال]] و از اهالی [[جهنم]] هستند و بنا بر [[سنت]]، گناهان آنها، موجب فقر و [[تنگدستی]] و گرسنگی مردم است. از این رو، از [[اهل]] [[ایمان]] خواسته شده است که از آنها دوری کنند. آیا ممکن است این گروه، که خود از عوامل [[بدبختی]] و [[رنج]] و [[درد]] [[مردم]] هستند، در پی [[رستگاری]] آنها باشند؟ به تعبیر مذکور از [[حضرت عیسی]]{{ع}} اگر شتری بتواند از سوراخ سوزنی بگذرد، [[ثروتمندان]] هم که از عوامل [[فقر]] و بدبختی مردم هستند، ممکن است در پی رستگاری[[انسان]] باشند. بر این اساس، همچون هر قاعده [[انسانی]]، این گزاره، که ثروتمندان ممکن نیست در پی رستگاری مردم باشند، اصل است و وجود عده‌ای معدود از آنها، که در پی رستگاری مردم باشند، استثناء و [[عقل]]، نقل و [[تجربه]] [[تاریخی]] درباره این گروه [[حکم]] می‌کند که درباره آنها، باید قاعده چراغ راه باشد، نه استثناء، از این رو، نمی‌توان در رستگاری مردم به ثروتمندان [[اعتماد]] کرد و در [[انتظار]] نقش مثبت آنها، در راه [[آسایش]] و [[خوشبختی]] مردم بود.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>
===[[فساد سیاسی]] حاصل خروجی [[قدرت]] با تراکم [[ثروت]]===
===فساد سیاسی حاصل خروجی [[قدرت]] با تراکم [[ثروت]]===
با توجه به آنچه درباره قارون‎‌ها، ثروتمندان و [[مترفین]] آمد، وقتی [[قدرت سیاسی]] در دست قارون‌ها باشد، نه تنها ممکن نیست این قدرت در سمت ‎وسوی رستگاری مردم به کار گرفته شود، بلکه درست در جهت مخالف آن مورد استفاده قرار خواهد گرفت. دلیل بارز این مدعی، فقر و بدبختی و [[گرسنگی]] [[اکثریت]] مردم و افزایش ثروت قارون‌های صاحب قدرت سیاسی و وابستگان آنهاست. به همین علت، «طبیعی است که در زیر [[سلطه]] [[حکومت فاسد]]، [[جامعه]] دچار فقر و [[محرومیت]] شود. [[ثروت]] گروهی خاص متراکم گردد و اکثریت مردم از آن [[محروم]] باشند»<ref>شریف القرشی، باقر، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۸۲.</ref>. در این وضعیت که اکثریت [[صاحبان قدرت]] [[سیاسی]] و بستگان آن‎ها، [[غرق]] در ثروت و [[رفاه]] هستند و عموم مردم از فقر و [[تنگدستی]] در رنج می‌باشند، حتی اگر به ظاهر، افزایش ثروت آنها در چارچوب [[قانون]] باشد و همراه با تراکم ثروت روزافزون این گروه قانونی نقض نشده باشد؛ به طور قطع، این تراکم [[ثروت]] ناشی از [[فساد]] و نشانگر [[فساد سیاسی]] و [[سوءاستفاده از قدرت]] است؛ زیرا [[فلسفه]] [[قدرت سیاسی]] [[رستگاری]] [[مردم]] و فراهم آوردن شرایط مناسب برای [[زندگی]]، همراه با [[سعادت]] برای عموم می‌باشد، نه انباشت ثروت [[صاحبان قدرت]] و وابستگان آنها. [[سخن]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[نامه]] خود به [[مالک اشتر]]، بی‌تردید عین [[واقعیت]] و [[فصل الخطاب]] این مدعی است که [[فقر]] و [[تنگدستی]] مردم، ناشی از [[فزون‌خواهی]] [[حاکمان]] است: {{متن حدیث|إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ...}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۴۳۶.</ref>؛ «[[زمین]] به خاطر فقر و تنگدستی مردم ویران می‌گردد و مردم آنگاه [[فقیر]] و [[تنگدست]] می‎‌شوند که حاکمان در پی ثروت‌‎اندوزی باشند».
با توجه به آنچه درباره قارون‎‌ها، ثروتمندان و [[مترفین]] آمد، وقتی [[قدرت سیاسی]] در دست قارون‌ها باشد، نه تنها ممکن نیست این قدرت در سمت ‎وسوی رستگاری مردم به کار گرفته شود، بلکه درست در جهت مخالف آن مورد استفاده قرار خواهد گرفت. دلیل بارز این مدعی، فقر و بدبختی و [[گرسنگی]] [[اکثریت]] مردم و افزایش ثروت قارون‌های صاحب قدرت سیاسی و وابستگان آنهاست. به همین علت، «طبیعی است که در زیر [[سلطه]] [[حکومت فاسد]]، [[جامعه]] دچار فقر و [[محرومیت]] شود. [[ثروت]] گروهی خاص متراکم گردد و اکثریت مردم از آن [[محروم]] باشند»<ref>شریف القرشی، باقر، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۸۲.</ref>. در این وضعیت که اکثریت [[صاحبان قدرت]] [[سیاسی]] و بستگان آن‎ها، [[غرق]] در ثروت و [[رفاه]] هستند و عموم مردم از فقر و [[تنگدستی]] در رنج می‌باشند، حتی اگر به ظاهر، افزایش ثروت آنها در چارچوب [[قانون]] باشد و همراه با تراکم ثروت روزافزون این گروه قانونی نقض نشده باشد؛ به طور قطع، این تراکم [[ثروت]] ناشی از [[فساد]] و نشانگر فساد سیاسی و [[سوءاستفاده از قدرت]] است؛ زیرا [[فلسفه]] [[قدرت سیاسی]] [[رستگاری]] [[مردم]] و فراهم آوردن شرایط مناسب برای [[زندگی]]، همراه با [[سعادت]] برای عموم می‌باشد، نه انباشت ثروت [[صاحبان قدرت]] و وابستگان آنها. [[سخن]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[نامه]] خود به [[مالک اشتر]]، بی‌تردید عین [[واقعیت]] و [[فصل الخطاب]] این مدعی است که [[فقر]] و [[تنگدستی]] مردم، ناشی از [[فزون‌خواهی]] [[حاکمان]] است: {{متن حدیث|إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ...}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۴۳۶.</ref>؛ «[[زمین]] به خاطر فقر و تنگدستی مردم ویران می‌گردد و مردم آنگاه [[فقیر]] و [[تنگدست]] می‎‌شوند که حاکمان در پی ثروت‌‎اندوزی باشند».


بنابراین، زمانی که دستاورد و خروجی قدرت سیاسی، به جای [[رفاه]] و [[آسایش]] مردم و فراهم آوردن زمینه [[رستگاری]] عمومی، افزایش ثروت صاحبان قدرت و دست‌نشاندگان آنها باشد، بی‌تردید [[جامعه]] دچار فساد سیاسی است که شاخص عینی آن، تراکم ثروت [[اکثریت]] [[حاکم]] از یک سو و فقر و تنگدستی عموم مردم از سوی دیگر است. با این حال، هیچ کس نمی‎‌تواند مدعی شود که جامعه دچار فساد سیاسی فراگیر نمی‌باشد، هر چند قانونی نقض نشده باشد و کسی به [[اتهام]] سوءاستفاده از قدرت تحت پیگیری قرار نگرفته باشد و محکومیتی در این باره وجود نداشته باشد. همچنان که به گفته [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، جامعه به علت فقر و تنگدستی مردم، رو به ویرانی گذاشته است. در حالی که فقر و تنگدستی مردم، ناشی از فزون‌خواهی و ثروت‎اندوزی صاحبان قدرت؛ یعنی حاکمان جامعه می‌باشد. در این موقعیت که اکثریت صاحبان قدرت [[سیاسی]] [[غرق]] در ثروت و رفاه هستند و عموم مردم، [[اسیر]] فقر و تنگدستی، جامعه بی‌تردید دچار فساد سیاسی فراگیر است که اگر با این فساد، برخوردی [[قاطع]] و ریشه‌ای نشود، ویرانی کل جامعه را در پی خواهد داشت.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>
بنابراین، زمانی که دستاورد و خروجی قدرت سیاسی، به جای [[رفاه]] و [[آسایش]] مردم و فراهم آوردن زمینه [[رستگاری]] عمومی، افزایش ثروت صاحبان قدرت و دست‌نشاندگان آنها باشد، بی‌تردید [[جامعه]] دچار فساد سیاسی است که شاخص عینی آن، تراکم ثروت [[اکثریت]] [[حاکم]] از یک سو و فقر و تنگدستی عموم مردم از سوی دیگر است. با این حال، هیچ کس نمی‎‌تواند مدعی شود که جامعه دچار فساد سیاسی فراگیر نمی‌باشد، هر چند قانونی نقض نشده باشد و کسی به [[اتهام]] سوءاستفاده از قدرت تحت پیگیری قرار نگرفته باشد و محکومیتی در این باره وجود نداشته باشد. همچنان که به گفته [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، جامعه به علت فقر و تنگدستی مردم، رو به ویرانی گذاشته است. در حالی که فقر و تنگدستی مردم، ناشی از فزون‌خواهی و ثروت‎اندوزی صاحبان قدرت؛ یعنی حاکمان جامعه می‌باشد. در این موقعیت که اکثریت صاحبان قدرت [[سیاسی]] [[غرق]] در ثروت و رفاه هستند و عموم مردم، [[اسیر]] فقر و تنگدستی، جامعه بی‌تردید دچار فساد سیاسی فراگیر است که اگر با این فساد، برخوردی [[قاطع]] و ریشه‌ای نشود، ویرانی کل جامعه را در پی خواهد داشت.<ref>[[محمد قدسی]] و [[عمار قدسی]]، [[پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت (مقاله)|'''پدیدارشناسی فساد سیاسی در پرتو قرآن و سنت''']]</ref>


==[[سیره نبوی]] و [[علوی]] راهکار [[مقابله با فساد سیاسی]]==
==[[سیره نبوی]] و [[علوی]] راهکار [[مقابله با فساد سیاسی]]==
برای مقابله با حاکمیتی که این‎گونه دچار [[فساد سیاسی]] فراگیر شده بود، یکی از شعارهای در آستانه [[پیروزی انقلاب]] این بود: «تا [[شاه]] [[کفن]] نشود، این [[وطن]]، وطن نشود». این [[شعار]] اگر با اندکی [[تغییر]]، این‎گونه [[اصلاح]] می‌‌شد «تا [[زندگی]] شاهانه کفن نشود، این وطن، وطن نشود» و در عمل، به وقوع می‌پیوست و تحقق عینی می‌یافت، این اظهار نظر که «مملکت به خاطر این ریخت و پاش‌‎ها و اختلاس‌‎ها محتاج شده است، و گرنه نفت ما کم است؟ یا ذخایر [[معادن]] نداریم؟ همه چیز داریم، اما این مفت‎خوری‌‎ها و اختلاس‌‎ها و گشادبازی‎‌هایی که به حساب [[مردم]] و از [[خزانه عمومی]] می‌شود، مملکت را بیچاره کرده است»<ref>موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه، ص۵۷.</ref>.
برای مقابله با حاکمیتی که این‎گونه دچار فساد سیاسی فراگیر شده بود، یکی از شعارهای در آستانه [[پیروزی انقلاب]] این بود: «تا [[شاه]] [[کفن]] نشود، این [[وطن]]، وطن نشود». این [[شعار]] اگر با اندکی [[تغییر]]، این‎گونه [[اصلاح]] می‌‌شد «تا [[زندگی]] شاهانه کفن نشود، این وطن، وطن نشود» و در عمل، به وقوع می‌پیوست و تحقق عینی می‌یافت، این اظهار نظر که «مملکت به خاطر این ریخت و پاش‌‎ها و اختلاس‌‎ها محتاج شده است، و گرنه نفت ما کم است؟ یا ذخایر [[معادن]] نداریم؟ همه چیز داریم، اما این مفت‎خوری‌‎ها و اختلاس‌‎ها و گشادبازی‎‌هایی که به حساب [[مردم]] و از [[خزانه عمومی]] می‌شود، مملکت را بیچاره کرده است»<ref>موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه، ص۵۷.</ref>.


درباره وضعیت [[قدرت سیاسی]] این [[سرزمین]] در بیش از نیم [[قرن]] پیش بیان شده بود، اکنون با وجود تغییر [[نظام سیاسی]] و پس از دادن صدها هزار [[شهید]] و جانباز، همچنان به قوت خود باقی نمی‌‎ماند و [[اکثریت]] [[صاحبان قدرت]] [[غرق]] در [[زندگی اشرافی]] و شاهانه نمی‌بودند.
درباره وضعیت [[قدرت سیاسی]] این [[سرزمین]] در بیش از نیم [[قرن]] پیش بیان شده بود، اکنون با وجود تغییر [[نظام سیاسی]] و پس از دادن صدها هزار [[شهید]] و جانباز، همچنان به قوت خود باقی نمی‌‎ماند و [[اکثریت]] [[صاحبان قدرت]] [[غرق]] در [[زندگی اشرافی]] و شاهانه نمی‌بودند.
۱۱۲٬۶۶۲

ویرایش