اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۱۲: خط ۳۱۲:
=== تقلید از فرهنگ بیگانه ===
=== تقلید از فرهنگ بیگانه ===
از جمله [[مشکلات]] و چالش‌های پیش روی گسترش اخلاق و [[فضائل اخلاقی]]، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ [[اسراف]] و [[تجمل‌گرایی]] در جامعه، میل به [[خشونت]]، پخش فیلم‌های [[خشن]] و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای [[نظام اخلاقی]] به شمار می‌آیند<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|خامنه‌ای حسینی، سید علی]]، ۱۶/۵/۱۳۹۰.</ref>.<ref>[[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی]]، ص ۹۸.</ref>
از جمله [[مشکلات]] و چالش‌های پیش روی گسترش اخلاق و [[فضائل اخلاقی]]، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ [[اسراف]] و [[تجمل‌گرایی]] در جامعه، میل به [[خشونت]]، پخش فیلم‌های [[خشن]] و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای [[نظام اخلاقی]] به شمار می‌آیند<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|خامنه‌ای حسینی، سید علی]]، ۱۶/۵/۱۳۹۰.</ref>.<ref>[[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی]]، ص ۹۸.</ref>
== [[اخلاق دینی]] ==
اخلاق منهای دین ـ بنا به اعتراف برخی از غربی‌ها ـ پایه‌ای ندارد. [[تجربه]] نشان داده است که هرجا [[اخلاق]] از [[دین]] جدا شده، خیلی عقب مانده است. هیچ یک از مکتب‌های [[اخلاقی]] غیردینی در کار خود [[موفقیت]] نیافته‌اند. قدر مسلم این است که دین لااقل به عنوان یک پشتوانه برای اخلاق [[بشر]] ضروری است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۵۹۲.</ref>.
در [[جوامع اسلامی]] سه نوع اخلاق داریم:
# [[اخلاق فیلسوفانه]] یا اخلاق سقراطی که به دلیل خشک و [[علمی]] بودن به محیط [[علما]] و [[فلاسفه]] محدود بوده و به میان عموم [[مردم]] نرفته است.
# [[اخلاق عارفانه]] که عرفا و [[اهل تصوف]] مروج آن بوده‌اند؛ هرچند در مقیاس وسیعی بر [[کتاب و سنت]] نیز مبتنی هست.
# [[اخلاق حدیثی]] یعنی اخلاقی که [[محدثین]] با نقل و نشر [[اخبار]] و [[احادیث]] در میان مردم به وجود آورده‌اند.
اخلاق عارفانه و اخلاق حدیثی [[مشترکات]] فراوانی دارند هرچند ممکن است در برخی نقاط با هم [[اختلاف]] داشته باشند. محور اخلاق عارفانه، [[مبارزه]] و [[مجاهده با نفس]] است که موافق با [[تعالیم]] صحیح [[اسلام]] و اخلاق کتاب و سنت است؛ اما دچار نوعی [[افراط]] کاری و در مواردی [[ناسازگاری]] با کتاب و سنت شده و [[اخلاق اسلامی]] را در مقداری از [[زندگی]] به مردگی کشانده است و تحت عنوان [[مبارزه با نفس]] و [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]]، [[حفظ کرامت]] و [[شرافت نفس]] را که در تعلیمات [[اسلامی]] مورد تأکید و توصیه فراوان شده است نادیده می‌گیرند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۶. چند مورد از دیدگاه ناصحیح آنها را ببینید در مجموعه آثار، ج۲۲، ص۶۵۰. ر.ک: مجموعه آثار، ج۲۳، صص ۲۴۶-۲۰۷؛ صص ۶۳۲ و ۶۳۳؛ ج۲۲، صص ۳۹۷ و ۳۹۸.</ref>. اخلاقی عالی عبارت است از [[اخلاق متعادل]] و موزون<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۲.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۷۰.</ref>
== پایه و اساس اخلاق اسلامی ==
زیربنای همه [[اصول اخلاقی]] و [[منطق]] همه آنها بلکه سرسلسله همه معنویت‌ها، [[ایمان مذهبی]] یعنی [[ایمان]] و [[اعتقاد به خدا]]ست. [[کرامت]]، [[شرافت]]، [[تقوا]]، [[عفت]]، [[امانت]]، [[راستی]]، درست‌کاری، [[فداکاری]]، [[احسان]]، [[صلح]] و [[سلم]] بودن با [[خلق]] [[خدا]]، طرفداری از [[عدالت]] و [[حقوق بشر]] و تمام اموری که [[فضیلت]] بشری نامیده می‌شود و همه افراد و [[ملت‌ها]] آنها را [[تقدیس]] می‌کنند و آنهایی هم که ندارند به داشتن آنها [[تظاهر]] می‌کنند، بر ایمان مبتنی است؛ زیرا تمام آنها با اصل منفعت‌پرستی مغایر است و [[التزام]] به هر یک از اینها مستلزم تحمل یک نوع [[محرومیت]] مادی است. [[آدمی]] باید دلیلی داشته باشد که به محرومیت [[رضایت]] بدهد. این رضایت آنگاه میسر است که به [[ارزش]] [[معنویت]] پی برده و [[لذت]] آن را چشیده باشد.
زیربنای هر [[اندیشه]] [[معنوی]]، [[ایمان به خدا]] است، حداقل اثر ایمان به [[خدای عادل]] [[حکیم]] این است که یک [[مؤمن]] عادی مطمئن می‌شود که کار خوب و صفت خوب در نزد خدا از بین نمی‌رود: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref>.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۶۲. برای تفصیل بیشتر ر.ک: ج۲۲، ص۳۸۲.</ref>
حضرت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید: کسی که یک [[خصلت]] از خصلت‌های خیر و [[نیک]] را داشته و فاقد دیگر خصلت‌های نیک باشد، می‌شود تحمل کرد مگر دو چیز: بی‌عقلی و بی‌ایمانی. آنجا که [[عقل]] و ایمان نیست [[امنیت]] نیست. به [[آدم]] بی‌ایمان در هیچ چیز نمی‌شود اعتماد و [[اطمینان]] کرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]]، ص ۷۱.</ref>
=== مقیاس و ملاک در فعل [[اخلاقی]] [[اسلامی]] ===
با توجه به مسئلۀ قبلی در بیان اساس و پایه [[اخلاق]]، تعلیمات اسلامی مقیاس و ملاک در فعل اخلاقی را [[پرستش]] [[خداوند متعال]] و رضای او می‌دانند. فعل اخلاقی فعلی است که [[هدف]] و انگیزه‌اش رضای [[حق تعالی]] باشد و اگر به خودش و یا دیگری هم نفعی می‌رساند، بدان جهت است که [[رضای الهی]] را تأمین کند که<ref>برای تفصیل بحث ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۶۴۷-۶۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.</ref>.
چنانکه گفته شد، دیدگاه‌های دیگری که برای مقیاس و ملاک [[اخلاق]] مطرح شده است هر کدام قسمتی از [[حقیقت]] را دارند اما تمام حقیقت اخلاق در «[[عبادت]] و [[پرستش]]» است. بدین‌سان به همان [[میزان]] که [[خدا]] را [[ناآگاهانه]] پرستش می‌کند، ناآگاهانه هم یک سلسله [[دستورهای الهی]] را [[پیروی]] می‌کند؛ وقتی [[شعور]] ناآگاهیش به شعور [[آگاه]] تبدیل شود که [[پیغمبران]] برای همین آمده‌اند، آن وقت دیگر تمام کارهای او می‌شود [[اخلاقی]]<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۸۷.</ref>،؛ چراکه با عبادت و پرستش [[خداوند]]، [[انسان]] از محدوده خودخواهی‌ها، خودپرستی‌ها و آروزها و امور [[پست]] و کوچک بیرون می‌رود<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۷۹.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۷۳.</ref>
=== محور مسائل اخلاقی ===
در [[اخلاق اسلامی]] محور و آن چیزی که فعل اخلاقی به دور آن می‌گردد و نقطه‌ای از [[روح انسان]] که [[اسلام]] روی آن دست گذاشته است و برای احیای اخلاقی [[انسانی]] و برای اینکه انسان را به سوی اخلاق سوق بدهد، [[کرامت]] و [[عزت نفس]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۹۶.</ref>. [[خداوند متعال]] [[عزت]] را از آنِ خدا، [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] می‌داند<ref>{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}} «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. [[مؤمن]] باید همیشه [[عزیز]] باشد.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده‌اند: {{متن حدیث|اطْلُبُوا الْحَوَائِجَ بِعِزَّةِ الْأَنْفُسِ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۳۲۵، ص۶۴.</ref>؛ حاجت‌هایتان را بخواهید ولی عزت نفس را از دست ندهید. آنجا که حاجتتان را با [[دوست]] و رفیقی بیان می‌کنید تا آنجا که شرافتتان، عزت و کرامت نفستان پایمال نشده است جلو بروید. آنجا که دارد به کرامت و عزت نفستان خدشه وارد می‌آید، توقف کنید. [[نیازمندی]] و نداشتن بهتر است. چنان‌که [[امام]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده است: [[مرگ]] آری ولی [[پستی]] نه. به کم ساختن آری ولی دست پیش کس و ناکس دراز کردن نه<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۶.</ref>.
و در جای دیگری فرموده است: نفس خویش را از هر پستی بزرگ بدار چراکه آنچه از نفس خود را که ببازی عوض ندارد. نفس خود را نباز که آن گوهری است که آن را با هرچه [[معامله]] کنی مغبون هستی<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱، بند ۸۶.</ref>.
بعد از [[عزت]] و [[کرامت نفس]]، [[نفی]] خود و از خود گذشتن<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۲۳.</ref>، [[غیرت]]<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۶۵۷ و ۶۵۸.</ref>، [[حریت]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>، [[نوع‌دوستی]] و [[محبت]] به همنوع<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۷۴۵–۷۵۸.</ref>، [[مراقبه]]، [[محاسبه]]<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص۷۵۸–۷۶۲.</ref> و [[خودشناسی]]<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۴۲۷–۴۴۴.</ref> از جمله مهم‌ترین مسائل [[اخلاقی]] است که مورد بحث قرار گرفته است<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]]، ص ۷۴.</ref>.
==منابع [[اخلاق]]==
منابع اخلاق، اموری هستند که اخلاق از آنها مایه می‌گیرد و [[تغذیه]] می‌کند. این منابع عبارت‌اند از: [[فطرت]] و [[دین]].
===فطرت===
فطرت یعنی نوع خاصی از [[خلقت]] که بی‌سابقه باشد. استعمال این واژه در مورد [[خلقت انسان]] ظاهراً برای اولین بار توسط [[خداوند متعال]] در [[آیه]] ۳۰ [[سوره روم]] بوده است. از استعمال این واژه در مورد خلقت انسان استفاده می‌شود که [[انسان]] دارای یک بعد وجودی خاص و بی‌سابقه است و انسان به [[حکم]] این بعد وجودی و به [[حکم عقل]] و [[اراده]] و تشخیص خود، راهی خاص برای [[تکامل]] دارد و اینها است که انسان را در مسیر تکامل [[اجتماعی]] انداخته است؛ برخلاف [[حیوان]] که به حکم اقتضاء [[طبیعت]] راه تکاملی خود را [[ناآگاهانه]] طی می‌کند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۳، صص ۷۸۷ و ۷۸۹؛ ج۳، صص ۴۵۱، ۴۵۴ و ۴۵۵.</ref>.
ویژگی ذاتی اشیاء بی‌جان، مثل [[شوری]] نمک و سوزانندگی [[آتش]] را طبیعت اشیاء گویند. [[غریزه]] حالتی نیمه آگاهانه و غیر اکتسابی در حیوانات است که آنها را در مسیر [[زندگی]] [[راهنمایی]] می‌کند. فطرت نیز مثل طبیعت و غریزه، خاصیتی ذاتی و غیر اکتسابی در [[بشر]] است با این تفاوت که اولاً طبیعت و غریزه به [[امور مادی]] مربوط هستند؛ ولی فطرت به امور ماوراء مادی مربوط است؛ ثانیاً انسان می‌داند که چنین فطریاتی دارد؛ یعنی [[علم]] به دانسته‌های [[فطری]] خود دارد ولی حیوان، علم به علم خود ندارد و نمی‌داند که اموری غریزی در او وجود دارند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، صص ۴۶۳-۴۶۶.</ref>.
در واقع [[فطریات]] انسان، خصوصیات ذاتی «من» [[حقیقی]] و [[ملکوتی]] او هستند، و همین خصوصیات ذاتی [[روح آدمی]] است که منشأ احساس‌های [[اخلاقی]] و منبع [[ارزش‌ها]] است. وقتی انسان خود را [[شناخت]]، آنچه را که با [[حقیقت]] خود سازگار یافت [[ارزش]] می‌شمارد و مقابل آن را [[ضد ارزش]] تلقی می‌کند. برای همین است که [[اسلام]] محور اخلاق را [[خودشناسی]] و [[کرامت نفس]] قرار داده است.
الهام‌بخش [[اسلام فطری]] نیز همین خود [[حقیقی]] و [[الهی]] [[آدمی]] است؛ لذا [[خداوند متعال]] فرمود:
{{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۴۱.</ref>
===[[گرایش‌های فطری]] [[انسان]] و [[تربیت]]===
انسان از آن جهت که مرکب از دو بعد حیوانی و فوق حیوانی است، دارای دو گونه [[گرایش]] مادی و خودمحورانه و [[معنوی]] و ضد خودمحورانه است. شکی نیست که این دو گونه گرایش بر یکدیگر اثر متقابل دارند. البته ممکن است یکی بر دیگری [[حاکم]] شود؛ اما سؤال این است که کدام‌یک از این دو گرایش اصیل‌اند و باید بر دیگری حاکم شوند؟ نحوه جواب به این [[پرسش]]، دو گونه مکتب‌های [[اخلاقی]] ماده‌گرا و معناگرا را پدید آورده است. روشن است که از نظر [[اسلام]] گرایش‌های معنوی اصیل‌اند و باید بر گرایش‌های مادی حاکم شوند؛ چراکه گرایش‌های معنوی و [[مقدس]] از [[سرشت]] «من» حقیقی و الهی انسان برمی‌خیزند. درحالی‌که گرایش‌های مادی از «من» حیوانی انسان سرچشمه می‌گیرند. پس گرایش‌های ناشی از «من» الهی که استعدادهای [[روحی]] انسان هستند اصیل‌اند و آن استعدادها عبارت‌اند از:
# [[استعداد]] [[عقلی]] و [[علمی]] (گرایش به [[حقیقت‌جویی]])؛
# [[استعداد دینی]] (گرایش به [[عشق]] و [[پرستش]] و [[تقدیس]])؛
# استعداد [[هنری]] ([[گرایش به زیبایی]] و [[جمال]])؛
# استعداد [[خلاقیت]] (گرایش به آفرینندگی و [[ابداع]] و [[ابتکار]])؛
# استعداد اخلاقی ([[گرایش به خیر]] و [[فضیلت]] یا [[وجدان اخلاقی]])<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۳۵۸ - ۳۶۱، ۴۰۷ و ۴۱۳؛ ج۳، صص ۴۸۹–۵۰۰؛ ج۲۲، صص ۵۵۹، ۵۶۰ و ۶۶۶–۶۶۸.</ref>.
تربیت یعنی به فعلیت رساندن استعدادهای طبیعی یک شیء و جلوگیری از [[افراط]] و [[تفریط]] آنها. بنابراین برای تربیت یک چیز، وجود یک سری استعدادهای ذاتی و [[شناخت]] درست آنها ضروری است. بنابراین [[تربیت اخلاقی]] انسان نیز بر وجود یک سری استعدادهای [[فطری]] در انسان و شناخت درست آنها مبتنی است.
برخلاف حیوان‌ها که از حیث صفت‌های طبیعی کاملاً مجهز [[آفریده]] شده‌اند [[غرایز]] اولیه [[انسان]] برای [[زندگی]] او کافی نیستند ولی در عین حال استعدادهای زیادی در انسان تعبیه شده‌اند که می‌تواند به صورت [[انتخاب]] شده و آگاهانه آنها را متناسب با نیاز زندگی خویش شکوفا کند. برای همین است که انسان دائماً به دنبال یافتن روش [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] برای خود است و [[انبیا]] [[مبعوث]] شده‌اند تا پاسخگوی این [[نیاز فطری انسان]] باشند و [[ضعف]] خلقتی او را تتمیم و تکمیل کنند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند:
{{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۵۰۶ و ۵۰۷.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۴۲.</ref>
===[[دین]]، دومین منبع [[اخلاق]] و شکوفا کننده [[فطرت]]===
منشأ تفاوت بینش‌های اخلاقی، [[اختلاف]] جهان‌بینی‌ها است؛ چراکه [[سیستم]] اخلاقی هر مکتبی متناسب با [[جهان‌بینی]] آن است. [[جهان‌بینی دینی]]، عالم را تحت یک [[اراده]] [[حکیمانه]] [[ازلی]] و [[روح انسان]] را نفخه‌ای [[الهی]] می‌داند و با همین مبنا سیستم اخلاقی خود را ارائه می‌دهد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۲۸۹.</ref>.
عده‌ای معتقدند که می‌توان یک سیستم اخلاقی [[علمی]] و [[عقلی]] مستقل ارائه داد به‌طوری‌که یک منکر [[خدا]] هم آن را قبول داشته باشد. در مقابل عده‌ای معتقدند اخلاق مساوی است با [[اخلاق دینی]] و اخلاق دینی یعنی اخلاقی که از [[احساسات]] خداجویانه [[فطری]] سرچشمه گرفته است و اخلاق غیر [[دینی]] کلمه‌ای بی‌محتوا است؛ چراکه بدون [[اعتقاد به خدا]] که سرسلسله معنویت‌ها و [[مقدسات]] است، تمام کلمات اخلاقی و [[معنوی]] و [[مقدس]]، بی‌اساس و بی‌منطق خواهند بود.
بنابراین بدون دین همه نظریه‌های اخلاقی که شرحشان قبلاً گذشت مثل اسکناسی بدون پشتوانه خواهند بود! افزون بر اینها دین، تنها ضامن اجرای اخلاق و تنها رام کننده [[نفس اماره]] است، کاری که نه از [[عقل]] ساخته است و نه از [[علم]] و [[زور]]. بدون اعتقاد به خدا هر کاری جایز خواهد بود و هیچ دلیل منطقی برای [[رعایت حقوق دیگران]] وجود نخواهد داشت. [[تجربه]] نیز نشان داده که مکتب‌های اخلاقی غیردینی در کار خود ناموفق بوده‌اند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۸۴-۸۶ و ۴۷۰، ۴۷۱، ۵۰۸-۵۱۱، ۵۹۲، ۵۹۳ و ۶۰۱-۶۰۴؛ ج۲۳، صص ۵۱۶ و ۵۱۷.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۴۴.</ref>
== مهم‌ترین ویژگی [[اخلاق]] ==
[[اسلام]] مهم‌ترین ویژگی اخلاق و ملاک و معیار تعالی آن را همچون بسیاری موارد دیگر [[دوری از افراط و تفریط]] و رعایت [[تعادل]] و [[توازن]] می‌داند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۲.</ref>. [[کمال انسان]] در تعادل و توازن او است. یعنی [[انسان]] با داشتن این همه استعدادهای گوناگون آن وقت [[انسان کامل]] است که فقط به سوی یک [[استعداد]] [[گرایش]] پیدا نکند و استعدادهای دیگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در یک وضع [[متعادل]] و متوازن همراه هم [[رشد]] دهد.
انسان کامل [[انسانی]] است که همه [[ارزش‌های انسانی]] به‌طور هماهنگ با یکدیگر و به حد [[اعلی]] در او رشد کنند و هیچ کدام بی‌رشد نمانند. [[امام علی]]{{ع}} چون همه ارزش‌های انسانی «در حد اعلی» و به‌طور «هماهنگ» در او رشد کرده بود، آیینه تمام‌نمای انسان کامل و [[الگوی کامل]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۱۱۲. نمونه‌هایی از افراط و تفریط را ببینید در: مجموعه آثار، ج۲۳، صص۱۲۰-۱۱۴.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]]، ص ۷۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۳۳۳: خط ۳۹۷:
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[روح‌الله شاطری|شاطری، روح‌الله]]، [[نظام اخلاق اسلامی - شاطری (مقاله)|مقاله «نظام اخلاق اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[روح‌الله شاطری|شاطری، روح‌الله]]، [[نظام اخلاق اسلامی - شاطری (مقاله)|مقاله «نظام اخلاق اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:IM009731.jpg|22px]] [[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009731.jpg|22px]] [[ مهدی علی‌زاده|علی‌زاده]] و [[مهدی احمدپور|احمدپور]]، [[اخلاق - علی‌زاده و احمدپور (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱''']]
# [[پرونده:1100621.jpg|22px]] [[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|'''اسلام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1100608.jpg|22px]] [[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|'''اخلاق و فرا اخلاق''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۰۸٬۴۶۶

ویرایش