اصلاح اقتصادی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۴۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[مهر]]|روز=[[22]]|سال=[[۱۴۰۲]]|کاربر=Bahmani}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصلاح اقتصادی
| موضوع مرتبط = اصلاح اقتصادی
خط ۶: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
تحولاتی که قبل از دوره [[حکومت امیرمؤمنان]]{{ع}} شکل گرفته بود، جامعه را دچار ناهنجاری‎‌ها و بحران‎‌های بسیاری نموده بود. در رأس این ناهنجاری‎ها، [[مفاسد اقتصادی]] وجود داشت. و مردمانی که علیه سیاست‌های دوره [[عثمان]] [[قیام]] کردند، از جمله [[دلایل]] قیام خود را نابسامانی اقتصادی، بی‌توجهی به [[معیشت]] [[مردم]] و [[چپاول]] [[اموال عمومی]] ذکر کرده‌اند<ref>ابن الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص۱۰۲.</ref>.
چنین فضایی، امام علی{{ع}} را در معرض اتخاذ روشی به منظور مهار این ناهنجاری‎ها قرار داد. و از آنجایی که به هم ریختگی اوضاع [[اقتصادی]] کشور و دست‎درازی‎های گسترده به [[اموال]] مردم، پایه‎‌های [[محبوبیت]] [[حکومت دینی]] را در جامعه، [[سست]] کرده بود، [[انتخاب]] تدبیری درست در [[تغییر]] و تبدیل [[تفکر]] جامعه نسبت به [[دین]]، کاری بس مشکل می‌‎نمود و شاید تغییر اوضاع و احوال اقتصادی جامعه در آن وضعیت، از دشوارترین مواضع [[مدیریتی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود. در مقابل [[جرائم]] بسیاری که در مرزهای گسترده [[اسلامی]] در آن [[زمان]]، رخ داده بود، [[امام]]{{ع}} سعی کرد مهم‎ترین و تأثیرگذارترین آنها را مهار کند. اولین قدمی که امیرمؤمنان{{ع}} در برقراری [[ثبات]] اقتصادی جامعه برداشت، سامان‎دهی امور مربوط به [[بیت المال]] و رسیدگی به وضع معیشت مردم بود. امام در اجرای این کار و در راستای تحقق [[عدالت اجتماعی]] و اقتصادی، [[مساوات در تقسم بیت المال]] را، در مورد همه مردم، اعم از [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[عرب]] و [[عجم]] و... برقرار نمود: {{متن حدیث|وَ أَيُّمَا رَجُلٍ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَصَدَّقَ مِلَّتَنَا وَ دَخَلَ فِي دِينِنَا وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ فَأَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ يُقْسَمُ بَيْنَكُمْ بِالسَّوِيَّةِ لَا فَضْلَ فِيهِ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷.</ref>؛ یعنی: و هر کس که [[دعوت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] را پذیرفت و به [[دین]] ما درآمد و رو به [[قبله]] ما ایستاد، مستحق [[حقوق]] و حدود [[اسلام]] است؛ شما [[بندگان]] خدایید و [[مال]]، مال خدا است، و میان شما برابر بخش خواهد شد و هیچ کس را در آن بر دیگری [[برتری]] نیست.
بدین‌سان، [[امام]] توانست با این کار، زیرساخت‎‍‌های [[جامعه]] را ترمیم نماید. زیرساخت‎‌هایی که [[سستی]] در آن، باعث به وجود آمدن بسیاری [[مفاسد]] در جامعه می‌گردد.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
برای [[شناخت]] [[اقدامات اصلاح‌گرانه امام علی]]{{ع}} در زمینه [[اقتصادی]]، ابتدا لازم است نگاهی کلی بر [[روش اقتصادی]] خلفای پیش از او و سپس روش اقتصادی ایشان افکنده شود.


== روش اقتصادی خلفای سه‌گانه ==
== روش اقتصادی خلفای سه‌گانه ==
خط ۱۰۷: خط ۱۱۵:


=== برخورد با تخلف و ظلم اقتصادی ===
=== برخورد با تخلف و ظلم اقتصادی ===
از موارد تخلفات [[کارگزاران]] که در [[تاریخ]] نقل شده [[سعد بن عمر انصاری]] است، او بخشی از خراجی که جمع‌آوری می‌کرد را به دست امام نمی‌رساند. امام او را به ستون [[مسجد]] بست و او را وادار کرد که [[اموال]] [[بیت‌المال]] را برگرداند. [[سرپیچی]] کارگزاران از [[ادای امانت]] به این مسئله برمی‌گردد که آنها [[گمان]] می‌کردند مانند دوره خلفای پیشین می‌توانند بخشی از اموال بیت‌المال را برای خود بردارند. [[عثمان بن حنیف]] یکی دیگر از این افراد بود. او در زمان خلیفه دوم مسئول جمع‌آوری مالیات [[عراق]] بود و مساحت [[زمین‌ها]] را اندازه‌گیری و مشخص می‌کرد هر فرد چه مقدار باید [[جزیه]] بدهد. [[عثمان]] در مجلس مهمانی اشرافی شرکت می‌کند، گزارش این مهمانی به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌رسد، [[امام]] طی نامه‌ای او را [[نهی]] می‌کنند که چرا در [[مجلسی]] شرکت کردی که در آن فقط اشراف بودند و [[فقرا]] را در آن مهمانی راهی نبود و سپس او را عزل می‌کنند.  
در سیره مدیریتی امیرمؤمنان{{ع}}، [[تجاوز به حقوق]] [[اجتماعی]] و دارایی‌‎های مردمی، [[جرم]] بزرگی بود و [[مجازات]] سنگینی در پی داشت. چنان‎چه پس از اجرای تمامی اقدامات پیشگیرانه از سوی [[امام]]، گزارش‎‌هایی مبنی بر ارتکاب جرایم و [[مفاسد]] [[کارگزاران]]، به دست امام می‎رسید، حضرت اقدامات سرکوب‎‌گرانه را اجرا می‌نمود.
 
در برابر مجازات‌‎ها و مفاسد رخ داده از سوی افراد مختلف، نیز{{ع}} امام سیره‎‌ای ویژه و کارآمد داشت. حضرت{{ع}} در [[تنبیه]] و [[مجازات مجرمان]] به نوع [[جرم]] ارتکابی، ویژگی‌های شخصیتی [[مجرمان]] و [[جایگاه اجتماعی]] آنان توجه داشت. در نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} مجازات باید درست، به اندازه و متناسب با جرم [[مجرم]] باشد تا تأثیری مثبت و سازنده از خود برجای گذارد:
{{متن حدیث|الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يُشِبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجَةِ}}<ref>آمدی تیمی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۲۳؛ در مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۴ و ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۴ آمده است: {{متن حدیث|يَشُبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجِ}}.</ref>؛ یعنی: [[افراط]] در [[سرزنش]]، [[آتش]] [[لجاجت]] را افزون می‌کند.
 
بنابراین امیرمؤمنان{{ع}} با در نظر گرفتن همه جوانب و به تناسب [[شناختی]] که از اطرافیان خود داشت، برخی از مجرمان را فقط با [[نوشتن]] [[نامه]] سرزنش‌‎آمیز<ref>مانند نامه‌ای که عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نوشت و او را به خاطر شرکت در یک مهمانی اشرافی سرزنش نمود. ن.ک: سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref> و برخی را با برکناری از کار و برخی دیگر را با مجازات‎های سنگین‎تری چون [[تنبیه بدنی]] و [[زندانی]] کردن، اشتهار (مانند [[منذر بن جارود]] و [[ابن هرمه]]) و... مجازات می‌‎نمود.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
 
====(۱): سخت‌گیری نسبت به اقوام و یاران نزدیک====
امیرمؤمنان{{ع}} در بخش‌هایی از [[عهدنامه مالک اشتر]]، به او دستور می‌دهد، در صورتی که یکی از [[نزدیکان]] او [[خیانت]] ورزید، با او چنین کند: {{متن حدیث|فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: پس اگر یکی از آنان دستش را به [[خیانت]] گشود و گزارش دیده‎‌بانانت همگی بر خیانت او هم‎داستان بود، بدین [[گواه]] بسنده کن، و [[کیفر]] او را با تننبیه بدنی بدو برسان و آن‎چه به‌دست آورده بستان. سپس او را در جایگاه [[خواری]] بدار و [[خیانتکار]] شمار و طوق بدنامی را در گردنش آر<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
===== نهیب به [[مصقله بن هبیره]] =====
[[امام]]{{ع}} نسبت به رفتارهای [[نزدیکان]] خود بسیار حساس بودند، چنان که در نامه‌ای به مصقله بن هبیره، که در مورد بیت‎ المال دست و دلبازی به [[خرج]] داده بود، می‌نویسد: {{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>؛ یعنی: گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به [[خشم]] آورده‌ای، و امام خویش را [[نافرمانی]] کرده‌ای، خبر رسید که تو [[غنیمت]] [[مسلمانان]] را که نیزه‌ها و اسب‎هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون‌هایشان به دست آمده، به [[اعرابی]] که [[خویشاوندان]] تواند، و تو را برگزیدند، می‎بخشی! به خدایی که دانه را شکافت، و پدیده‌ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من [[خوار]] شده و [[منزلت]] تو سبک گردیده است! پس [[حق]] پروردگارت را سبک مشمار، و دنیای خود را با نابودی [[دین]] آباد نکن، که زیان‎کارترین [[انسانی]]. [[آگاه]] باش، [[حق]] مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در [[تقسیم بیت المال]] مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
===== نهیب به [[ابورافع قبطی]] =====
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} نسبت به [[بیت المال]]، بسیار دقت می‌کرد و در برابر کم و زیاد شدن چیزی از آن، به شدت عکس‎العمل نشان می‌داد. نقل شده یکی از [[دختران امام علی]]، از ابورافع - که [[خزانه‌دار بیت المال]] بود - گردنبندی [[امانت]] گرفت و ضمانت کرد که پس از سه [[روز]] آن را بازگرداند. وقتی امام{{ع}} متوجه گردنبند شد، ابورافع را [[نکوهش]] کرد و دستور داد آن را به بیت المال بازگرداند وگرنه از جانب حضرت{{ع}} [[عقوبت]] می‌شود. امام{{ع}} سپس رو به ابورافع کرد و فرمود: «اگر دخترم آن را به صورت عاریه مضمونه نگرفته بود، اولین [[زن]] [[هاشمی]] بود که دستش به خاطر [[دزدی]] قطع میشد» وقتی دختر امام{{ع}} ین سخن را شنید و به پدرش [[اعتراض]] کرد که من فقط آن را عاریه گرفتم و قول دادم به بیت‎المال برگردانم، امام{{ع}} فرمود: «دخترم از [[حق]] [[کناره‌گیری]] نکن. آیا همه [[زنان]] [[مهاجر]]، در [[عید قربان]] می‌توانستند از این نوع مروارید استفاده کنند؟»<ref>ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۱۰۸؛ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۱۰، ص۲۳۴؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج۱۵، ص۵۵۴؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۵۲.</ref>.
 
آن‎گاه که [[کارگزاران]]، چنین [[رفتاری]] را از [[رهبر]] [[جامعه]]، در برابر نزدیک‌ترین افرادش، ببینند، به خود [[جرأت]] [[تخلف]] نمی‌دهند و این مسأله، باعث کاهش قابل توجهی از جرایم و [[مفاسد]] خواهد شد<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.


[[یزید بن غیث ارحبی]] نیز مدتی از جانب امام [[والی مدائن]]، پس از آن [[والی ری]] و [[همدان]] و مدتی نیز والی [[اصفهان]] بود. امام به او [[نامه]] می‌نویسد و می‌فرماید تو در پرداخت و فرستادن خراجت تأخیر داشتی، من علت آن را نمی‌دانم اما تو را به [[تقوای الهی]] [[دعوت]] می‌کنم و تو را بر حذر می‌دارم از اینکه [[اجر]] و [[پاداش]] [[خدا]] را ضایع نمایی و [[جهاد]] خود را با [[خیانت]] به [[مسلمانان]] [[باطل]] سازی، از خدا بترس و نفس خود را از [[حرام]] دو نگه دار و راهی برای [[عتاب]] من قرار مده. در [[حقیقت]] امام با این نامه به یزید اخطار می‌دهد.
===== نهیب به [[ابن عباس]] =====
نمونه دیگری که امام{{ع}} با [[نزدیکان]] خود، برخورد نمودند، واکنش ایشان در برابر دستدرازی [[ابن عباس]]، پسر عموی امیرمؤمنان{{ع}} است. امام{{ع}} [[نامه]] تندی به او نوشت و در ضمن آن فرمود: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَمْ يَكُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِي أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَيَّ فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ... خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِينَ فَلَا ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ... فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذُ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لَاتَ حِينَ مَناصٍ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۱.</ref>؛ یعنی: همانا من تو را در [[امانت]] خود شرکت دادم، و هم‎راز خود گرفتم، و هیچ یک از افراد خاندانم برای [[یاری]] و مددکاری، و امانت‎داری، چون تو مورد اعتمادم نبود. آن هنگام که دیدی [[روزگار]] بر پسرعمویت سخت گرفته، و [[دشمن]] به او [[هجوم]] آورده، و امانت [[مسلمانان]] تباه گردیده... با دیگر [[خیانت]] کنندگان خیانت کردی. نه پسرعمویت را یاری کردی، و نه امانت‎ها را رساندی... پس از [[خدا]] بترس، و [[اموال]] آنان را بازگردان، و اگر چنین نکنی و خدا مرا [[فرصت]] دهد تا بر تو دست یابم، تو را [[کیفر]] خواهم کرد، که نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشیری تو را می‎زنم که به هر کس زدم وارد [[دوزخ]] گردید. [[سوگند]] به خدا! اگر حسن و حسین چنان می‌کردند که تو انجام دادی، از من [[روی خوش]] نمی‌دیدند و به [[آرزو]] نمی‌‎رسیدند تا آن‎که [[حق]] را از آنان باز پس ستانم، و باطلی را که به دستم پدید آمده نابود سازم. به [[پروردگار]] جهانیان سوگند، اگر آن‎چه که تو از [[اموال مسلمانان]] به ناحق بردی، بر من [[حلال]] بود، [[خشنود]] نبودم که آن را [[میراث]] بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و [[اندیشه]] نما، [[فکر]] کن که به پایان [[زندگی]] رسیده‌ای، و در زیر خاک‎ها پنهان شده، و [[اعمال]] تو را بر تو عرضه داشتند، آن‎جا که [[ستمکار]] با [[حسرت]] فریاد می‎زند، و تباه‎کننده [[عمر]] و [[فرصت‌ها]]، آرزوی بازگشت دارد اما «راه [[فرار]] و چاره مسدود است».<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>


[[یزید بن حجیه تیمی]] مدتی والی ری بود، او در ارسال [[خراج]] سی هزار درهم کم فرستاد، امام او را به مرکز [[خلافت]] احضار کرد و از او خواست بقیه [[اموال]] [[بیت‌المال]] را به [[خزانه]] برگرداند که یزید منکر شد، امام او را تازیانه زد و [[حبس]] کرد. یزید بن حجیه تیمی موفق شد از [[زندان]] فرار کند و به [[معاویه]] بپیوندد، معاویه هم اموالی را که او برداشته بود به خودش بخشید و بعد از اینکه توانست بر [[جهان اسلام]] مسلط شود او را به عنوان حاکم ری [[منصوب]] کرد. این روش معاویه بود که سعی می‌کرد با [[بخشش]] اموال بیت‌المال افرادی را که از حکومت عادلانه امیرالمؤمنین{{ع}} ناراضی بودند، جذب کند.
====(۲): سخت‎گیری نسبت به والیان و کارگزاران دولتی====
[[نامه‌ها]] و نقل‌‎های رسیده از شیوه [[جزایی امام علی]]{{ع}} حاکی از این است که مجازات‌‎های شدیدی را که [[امام]]، در مورد [[کارگزاران]] و [[کارکنان دولتی]] اتخاذ می‌کردند، برای اشخاص غیردولتی در نظر نمی‌گرفتند. آن‎گاه که گزارشی از [[تخلف]] [[کارگزاری]]، به امام{{ع}} می‌رسید، حضرت{{ع}} در ابتدا نامه‌ای به فرد می‌‎نوشت و از او توضیح می‌‎خواست و چون جرمش به [[اثبات]] می‌رسید، در نامه‌ای جرمش را شرح می‌داد و او را احضار می‌نمود یا فرد امینی را برای [[مجازات]] او می‌فرستاد.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>


[[مصقلة بن هبیره شیبانی]] نیز داستان مفصلی دارد. او تعدادی از [[اسیران]] را با [[پول]] بیت‌المال می‌خرد و [[آزاد]] می‌کند. امام به او می‌فرمایند این کار خیلی خوبی است که شما اسیرانی را بخری و آزاد کنی اما اینکه از پول بیت‌المال این کار را بکنی درست نیست و تو باید این [[پول]] را به [[خزانه]] برگردانی. او هم مقداری از پول را فرستاد و در فرستادن بخش دیگر آن تعلل کرد. اسیرانی که مصقله آزاد کرده بود افرادی بودند که در [[شورش]] علیه [[حکومت امام علی]]{{ع}} [[اسیر]] شده بودند و افراد [[فقیر]] و [[ناداری]] نبودند، مصقله می‌توانست از خود آنها برای آزادی‌شان کمک بگیرد اما این کار را نکرد و وقتی دید مطالبه [[امام]] از او جدی است از امام رویگردان شد، فرار کرد و به [[معاویه]] [[پناهنده]] شد، معاویه هم او را تحویل گرفت و بعدها مسئولیت‌هایی را به او سپرد.
===== تخلف [[زیاد ابن ابیه]] =====
امام علی{{ع}} فرستاده‌ای را نزد زیاد فرستاد تا مالیات‎‌هایی را که جمع کرده بود، از او بستاند. زیاد به فرستاده گفت: کُردها مالیات‎ها را نابود کرده‌اند، اما تو این سخن را به امام{{ع}} نگو. امام چون از این ماجرا باخبر شد و دانست که زیاد [[دروغ]] گفته، نامه‌ای به او نوشت و فرمود: «فرستاده‎ام خبری شگفت به من داد، گفت که تو میان خود و او گفته‌ای که کُردها تو را برانگیخته‌اند تا بسیاری از [[خراج]] را بر خود شکسته‌ای و به او گفته‌ای که [[امیرمؤمنان]] را بدان خبر مده، ای زیاد به [[خدا]] [[سوگند]] همانا تو دروغ‎گویی و هر آینه اگر خراجت را نفرستادی چنان بر تو فشار آورم که تو را تهی‎دست و سنگین بار سازد جز آن‎که آن‎چه را از خراج نقض کرده‌ای، در عهده‌گیری»<ref>ن.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۶۲؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
 
===== تخلف [[ابن هرمه]] =====
شیوه‌های مجازات والیان [[مجرم]]، از سوی امیرمؤمنان، بسیار سرسختانه و در عین حال، اثربخش بود. امام{{ع}} در مواردی به شلاق زدن مجرم اقدام می‌کرد و همه اموالی را که در [[اختیار]] گرفته بود، به [[بیت المال]] باز می‎گرداند و گاه با شهره کردن فرد، درس عبرتی برای دیگر [[کارگزاران]] به شمار می‌آمد. این [[مجازات]] در مورد «[[ابن هرمه]]» که خود، [[مأمور]] [[مراقبت]] و [[نظارت]] [[بازار]] [[اهواز]] بود، به [[جرم]] رشوه‌خواری‌اش، [[اجرا]] شد: {{متن حدیث|إِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي فَنَحِّ ابْنَ هَرْمَةَ عَنِ السُّوقِ وَ أَوْقِفْهُ لِلنَّاسِ وَ اسْجُنْهُ وَ نَادِ عَلَيْهِ وَ اكْتُبْ إِلَى أَهْلِ عَمَلِكَ تُعْلِمُهُمْ رَأْيِي فِيهِ}}<ref>تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۲؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۷، ص۳۷۹.</ref>؛ یعنی: هنگامی که [[نامه]] مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار، و او را به [[مردم]] معرفی کن، و به زندانش افکن، و رسوایش ساز، و به همه بخش‌‎های تابع «اهواز» بنویس که من این‎گونه عقوبتی (شدید) برای او معین کرده‎‌ام. [[امام علی]]{{ع}} این شیوه جزایی را به [[فرماندهان]] خود نیز سفارش می‎‌نمود تا در برابر [[مجرمان]]، آن را به کار برند و از به وجود آمدن ناهنجاری‌‎های ناشی از جرایم کارگزاران جلوگیری نمایند.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
 
===== تخلف [[سعد بن عمرو انصاری]] =====
از موارد تخلفات [[کارگزاران]] که در [[تاریخ]] نقل شده سعد بن عمرو انصاری است، او بخشی از خراجی که جمع‌آوری می‌کرد را به دست امام نمی‌رساند. امام او را به ستون [[مسجد]] بست و او را وادار کرد که [[اموال]] [[بیت‌المال]] را برگرداند. [[سرپیچی]] کارگزاران از [[ادای امانت]] به این مسئله برمی‌گردد که آنها [[گمان]] می‌کردند مانند دوره خلفای پیشین می‌توانند بخشی از اموال بیت‌المال را برای خود بردارند. [[عثمان بن حنیف]] یکی دیگر از این افراد بود. او در زمان خلیفه دوم مسئول جمع‌آوری مالیات [[عراق]] بود و مساحت [[زمین‌ها]] را اندازه‌گیری و مشخص می‌کرد هر فرد چه مقدار باید [[جزیه]] بدهد. [[عثمان]] در مجلس مهمانی اشرافی شرکت می‌کند، گزارش این مهمانی به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌رسد، [[امام]] طی نامه‌ای او را [[نهی]] می‌کنند که چرا در [[مجلسی]] شرکت کردی که در آن فقط اشراف بودند و [[فقرا]] را در آن مهمانی راهی نبود و سپس او را عزل می‌کنند<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
===== تخلف [[یزید بن غیث ارحبی]] =====
یزید بن غیث ارحبی،  مدتی از جانب امام [[والی مدائن]]، پس از آن [[والی ری]] و [[همدان]] و مدتی نیز والی [[اصفهان]] بود. امام به او [[نامه]] می‌نویسد و می‌فرماید تو در پرداخت و فرستادن خراجت تأخیر داشتی، من علت آن را نمی‌دانم اما تو را به [[تقوای الهی]] [[دعوت]] می‌کنم و تو را بر حذر می‌دارم از اینکه [[اجر]] و [[پاداش]] [[خدا]] را ضایع نمایی و [[جهاد]] خود را با [[خیانت]] به [[مسلمانان]] [[باطل]] سازی، از خدا بترس و نفس خود را از [[حرام]] دو نگه دار و راهی برای [[عتاب]] من قرار مده. در [[حقیقت]] امام با این نامه به یزید اخطار می‌دهد<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
===== تخلف [[یزید بن حجیه تیمی]] =====
یزید بن حجیه تیمی، مدتی والی ری بود، او در ارسال [[خراج]] سی هزار درهم کم فرستاد، امام او را به مرکز [[خلافت]] احضار کرد و از او خواست بقیه [[اموال]] [[بیت‌المال]] را به [[خزانه]] برگرداند که یزید منکر شد، امام او را تازیانه زد و [[حبس]] کرد. یزید بن حجیه تیمی موفق شد از [[زندان]] فرار کند و به [[معاویه]] بپیوندد، معاویه هم اموالی را که او برداشته بود به خودش بخشید و بعد از اینکه توانست بر [[جهان اسلام]] مسلط شود او را به عنوان حاکم ری [[منصوب]] کرد. این روش معاویه بود که سعی می‌کرد با [[بخشش]] اموال بیت‌المال افرادی را که از حکومت عادلانه امیرالمؤمنین{{ع}} ناراضی بودند، جذب کند<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
===== تخلف [[مصقلة بن هبیره شیبانی]] =====
مصقلة بن هبیره شیبانی، داستان مفصلی دارد. او تعدادی از [[اسیران]] را با [[پول]] بیت‌المال می‌خرد و [[آزاد]] می‌کند. امام به او می‌فرمایند این کار خیلی خوبی است که شما اسیرانی را بخری و آزاد کنی اما اینکه از پول بیت‌المال این کار را بکنی درست نیست و تو باید این [[پول]] را به [[خزانه]] برگردانی. او هم مقداری از پول را فرستاد و در فرستادن بخش دیگر آن تعلل کرد. اسیرانی که مصقله آزاد کرده بود افرادی بودند که در [[شورش]] علیه [[حکومت امام علی]]{{ع}} [[اسیر]] شده بودند و افراد [[فقیر]] و [[ناداری]] نبودند، مصقله می‌توانست از خود آنها برای آزادی‌شان کمک بگیرد اما این کار را نکرد و وقتی دید مطالبه [[امام]] از او جدی است از امام رویگردان شد، فرار کرد و به [[معاویه]] [[پناهنده]] شد، معاویه هم او را تحویل گرفت و بعدها مسئولیت‌هایی را به او سپرد<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
====(۳): مسامحه در مجازات اشخاص غیردولتی====
امام علی{{ع}} در بخش‌‎هایی از نامه مشهور خود به [[مالک اشتر]]، پس از آنکه به خطر وجود [[احتکار]] در [[جامعه]]، از سوی برخی [[بازرگانان]]، اشاره می‌کند، از او می‌خواهد با جرم آنان برخورد نماید: {{متن حدیث|وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگ‎نظر و بد [[معامله]] و [[بخیل]] و احتکار کننده‌اند، که تنها با [[زورگویی]] به [[سود]] خود می‎اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می‌خواهند، می‎فروشند، که این [[سودجویی]] و گران‎فروشی برای همه افراد [[جامعه]] زیان‎بار، و [[عیب]] بزرگی بر [[زمامدار]] است. پس، از [[احتکار]] کالا جلوگیری کن، که [[رسول خدا]]{{صل}} از آن جلوگیری می‌کرد، باید [[خرید و فروش]] در [[جامعه اسلامی]]، به [[سادگی]] و با [[موازین]] [[عدالت]] انجام گیرد، با نرخ‌هایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند، کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را [[کیفر]] ده تا [[عبرت]] دیگران شود، اما در کیفر او [[اسراف]] نکن.
 
نکته قابل توجه در [[نامه امام]] این است که، [[امام]]{{ع}} از مالک می‌خواهد که در برابر جرایم [[بازرگانان]] [[محتکر]]، زیاد‎ه‎روی نکند و به نحوی برخورد نکند که به [[تشکیلات]] [[اقتصادی]] جامعه، آسیب وارد کرده، [[سرمایه‌گذاری]] را کاهش دهد. شاید علت این برخورد، این باشد که ممکن است مجازات‎های شدید و [[خشن]] سبب [[ترس]] آنان از سرمایه‌گذاری و در نتیجه، کاهش آن و خروج [[سرمایه]] از جامعه شود. این در حالی است که [[کارگزاران]]، به [[اموال عمومی]] دستبرد زده‌اند و به [[ملت]] و [[دولت]]، که آنان را [[امین]] دانسته‌اند، پشت کرده و [[خیانت]] ورزیده‌اند <ref>سرکشیان، محمد حسین، «سازوکارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی در نظام حکومتی امام علی{{ع}}»، مجله کارآگاه، ش۷، ص۷۶.</ref>.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>


در مجموع مطالعه و بررسی [[رفتار]] و سبک [[اقتصادی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نحوه برخورد و مواجهه آن حضرت با [[مفسدان]] اقتصادی نشان می‌دهد که ایشان به هیچ وجه در مقابله با [[فساد اقتصادی]] کوتاه نمی‌آمدند. [[سیاست]] امام بر [[عدالت اقتصادی]] و مقابله شدید با مفسدان اقتصادی بود<ref>[[اسماعیل اثباتی|اثباتی، اسماعیل]]، گفتاری با عنوان [https://atna.atu.ac.ir/fa/news/303771/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF «سیاست اقتصادی امام علی»]</ref>.
در مجموع مطالعه و بررسی [[رفتار]] و سبک [[اقتصادی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نحوه برخورد و مواجهه آن حضرت با [[مفسدان]] اقتصادی نشان می‌دهد که ایشان به هیچ وجه در مقابله با [[فساد اقتصادی]] کوتاه نمی‌آمدند. [[سیاست]] امام بر [[عدالت اقتصادی]] و مقابله شدید با مفسدان اقتصادی بود<ref>[[اسماعیل اثباتی|اثباتی، اسماعیل]]، گفتاری با عنوان [https://atna.atu.ac.ir/fa/news/303771/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF «سیاست اقتصادی امام علی»]</ref>.
خط ۱۲۷: خط ۱۷۴:


==== یک. شناسایی بسترهای فساد اقتصادی و مقابله مجدانه با مفسدان ====
==== یک. شناسایی بسترهای فساد اقتصادی و مقابله مجدانه با مفسدان ====
'''[[ایستادگی]] در برابر رانت [[خواری]]'''
'''[[ایستادگی]] در برابر [[رانت‌خواری]]'''


از سیاست‌های اصولی و راهکارهای اساسی برای [[دولتمردان]]، ایستادگی در برابر هرگونه [[امتیاز خواهی]] بستگان و [[نزدیکان]] است؛ موضوعی که در سراسر دوران [[حکومت امام]]{{ع}} آشکارا دیده شده است: {{متن حدیث|... وَلا تُقْطِعَنَّ لأَحَد مِنْ حَاشِیَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِیعَةٌ. وَلَا یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِمَادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیها مِنَ النَّاسِ فِی شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَکَ یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ، فَیَکُونَ مَهْناً ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. وَالْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَریبِ وَالْبَعِیدِ، وَکُنْ فی ذلک صابراً مُحْتَسِباً، واقعاً ذلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَخَاصَّتِکَ حَیْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَنْقُلُ عَلَیْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِکَ مَحْمُودَةٌ}}، در [[عهد]] [[نامه]] [[مالک اشتر]]:... و به هیچ یک از [[خواص]] و نزدیکان خود ملکی را به تیول وامگذار تا چنان نباشد که مالک ملکی شود و بر کسانی که [[همسایه]] او هستند در آبیاری یا کار مشترک [[زیان]] رساند و [[هزینه]] خود را به گردن [[همسایگان]] اندازد که در نتیجه دیگران [[سود]] خواهند برد و [[عیب]] [[دنیا]] و [[آخرت]] نصیب تو خواهد شد. [[حق]] را درباره هر کس از نزدیک و دور جاری کن و در این کار [[شکیبا]] باش و [[خدا]] را در نظر بگیر، نتیجه آن برای [[خویشان]] و خاصان تو هرچه می‌خواهد باشد و در کاری که بزم سنگین می‌نماید [[عاقبت]] آن را در نظر داشته باش که سرانجامی [[پسندیده]] است<ref>نهج البلاغه، ص۱۰۲۵؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۲.</ref>.  
از سیاست‌های اصولی و راهکارهای اساسی برای دولتمردان، ایستادگی در برابر هرگونه امتیاز خواهی بستگان و [[نزدیکان]] است؛ موضوعی که در سراسر دوران حکومت امام{{ع}} آشکارا دیده شده است: در [[عهد]] [[نامه]] [[مالک اشتر]]: «و به هیچ یک از [[خواص]] و نزدیکان خود ملکی را به تیول وامگذار تا چنان نباشد که مالک ملکی شود و بر کسانی که [[همسایه]] او هستند در آبیاری یا کار مشترک [[زیان]] رساند و هزینه خود را به گردن [[همسایگان]] اندازد که در نتیجه دیگران سود خواهند برد و [[عیب]] [[دنیا]] و [[آخرت]] نصیب تو خواهد شد. [[حق]] را درباره هر کس از نزدیک و دور جاری کن و در این کار [[شکیبا]] باش و [[خدا]] را در نظر بگیر، نتیجه آن برای [[خویشان]] و خاصان تو هرچه می‌خواهد باشد و در کاری که بزم سنگین می‌نماید عاقبت آن را در نظر داشته باش که سرانجامی [سندیده است»<ref>{{متن حدیث|... وَلا تُقْطِعَنَّ لأَحَد مِنْ حَاشِیَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِیعَةٌ. وَلَا یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِمَادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیها مِنَ النَّاسِ فِی شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَکَ یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ، فَیَکُونَ مَهْناً ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. وَالْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَریبِ وَالْبَعِیدِ، وَکُنْ فی ذلک صابراً مُحْتَسِباً، واقعاً ذلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَخَاصَّتِکَ حَیْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَنْقُلُ عَلَیْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِکَ مَحْمُودَةٌ}}، نهج البلاغه، ص۱۰۲۵؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۲.</ref>.  


[[مسئولیت‌ها]] و پیامدهای هرگونه [[خاصه]] خواهی و جانبداری از بستگان متوجه [[زمامداران]] است و این آنانند که باید در برابر کارهای [[دوستان]] و خویشان خود پاسخگو باشند: {{متن حدیث|ومهما کانَ فی کُتابِکَ مِنْ عَیْبٍ فَتَعَابَیْتَ عَنْهُ الْزَمْتَهُ}}، [ای مالک!]: هر عیبی که در نویسندگان و دبیران تو باشد، چون از آن [[غافل]] بمانی بر دوش تو خواهد بود<ref>نهج البلاغه، ص۱۰۱۶؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۰.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۵ ـ ۱۶.</ref>
[[مسئولیت‌ها]] و پیامدهای هرگونه [[خاصه]] خواهی و جانبداری از بستگان متوجه [[زمامداران]] است و این آنانند که باید در برابر کارهای [[دوستان]] و خویشان خود پاسخگو باشند: «[ای مالک!]: هر عیبی که در نویسندگان و دبیران تو باشد، چون از آن [[غافل]] بمانی بر دوش تو خواهد بود»<ref>{{متن حدیث|ومهما کانَ فی کُتابِکَ مِنْ عَیْبٍ فَتَعَابَیْتَ عَنْهُ الْزَمْتَهُ}}، نهج البلاغه، ص۱۰۱۶؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۰.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۵ ـ ۱۶.</ref>


'''ادای [[حقوق مردم]]'''
'''ادای [[حقوق مردم]]'''


[[زمامدار]] پیرو [[مکتب]] [[امام]] باید در [[احقاق حقوق]] [[مردم]] ذره‌ای [[سهل‌انگاری]] نکند و با دقت کافی هر حقی را ـ گرچه خُرد ـ از [[تجاوزگران]] بازپس گیرد و به صاحبان آن برساند: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این زمینه فرمودند: {{متن حدیث|أیها الناسُ إِنَّ لِی عَلیکُم حَقّاً ولکم عَلَیَّ حَقٌّ، فَامَّا حَقُکُم عَلَی فَاتَّبِیحَة لکم، وتوفیر فینکم}}، ای مردم مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی. بر من است که [[خیرخواه]] و نصیحت‌گوی شما باشم و [[اموال عمومی]] را زیاد کنم<ref>نهج البلاغه، ص۱۱۴؛ الحیاة، ج۶، ص۴۵۸.</ref>.
[[زمامدار]] پیرو [[مکتب]] [[امام]] باید در [[احقاق حقوق]] [[مردم]] ذره‌ای [[سهل‌انگاری]] نکند و با دقت کافی هر حقی را ـ گرچه خُرد ـ از [[تجاوزگران]] بازپس گیرد و به صاحبان آن برساند: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این زمینه فرمودند: «ای مردم مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی. بر من است که [[خیرخواه]] و نصیحت‌گوی شما باشم و [[اموال عمومی]] را زیاد کنم»<ref>{{متن حدیث|أیها الناسُ إِنَّ لِی عَلیکُم حَقّاً ولکم عَلَیَّ حَقٌّ، فَامَّا حَقُکُم عَلَی فَاتَّبِیحَة لکم، وتوفیر فینکم}}، نهج البلاغه، ص۱۱۴؛ الحیاة، ج۶، ص۴۵۸.</ref>.


در ادای [[حقوق مردم]] فوریت لازم است و هرگونه سهل‌انگاری و تأخیر، ناسازگار با [[تعالیم]] [[علوی]] است: {{متن حدیث|اما بعدا فان من أعظم الخیانَة خِیانَةُ الأمة، وأعظمُ الغِشَّ علی أهل المصر غِشُّ الامام من حق المسلمین، خَمس مئة الف درهم فأبعث بها إلَیَّ حین یأتیک رَسُولی، وإلا فأقبل إلیَّ حین تنظر فی کتابی فانّی قد تقدَّمتُ إلی رَسُولی أن لا یدَعَکَ سَاعَةً واحدةً تُقِیمُ بعد قدومه علیک، إلّا أن تَبعَثَ بالمالِ والسلام}}، از نامه‌ای به [[کارگزار]] خود در «[[اردشیر]] خُره»: اما بعد از بزرگترین خیانت‌ها [[خیانت]] کردن به [[امت]] است و بزرگ‌ترین [[فریب‌کاری]] بر [[اهل]] شهری [[فریب دادن]] امام است. در نزد تو پانصد هزار درهم از [[حق]] [[مسلمانان]] موجود است پس چون فرستاده من نزد تو آمد آنها را بفرست و اگر جز این باشد به محض دریافت این [[نامه]] نزد من آی، من به فرستاده خود سفارش کرده‌ام که یک [[ساعت]] هم بعد از آمدن او در آنجا نمانی مگر اینکه [[پول]] را بفرستی، والسلام<ref>بحارالانوار، ج۳۳، ص۴۱۶؛ الحیاة، ج۲، ص۴۲.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۶ ـ ۱۷.</ref>
در ادای [[حقوق مردم]] فوریت لازم است و هرگونه سهل‌انگاری و تأخیر، ناسازگار با تعالیم [[علوی]] است: از نامه‌ای به [[کارگزار]] خود در «اردشیر خُره»: «اما بعد از بزرگترین خیانت‌ها [[خیانت]] کردن به [[امت]] است و بزرگ‌ترین [[فریب‌کاری]] بر [[اهل]] شهری [[فریب دادن]] امام است. در نزد تو پانصد هزار درهم از [[حق]] [[مسلمانان]] موجود است پس چون فرستاده من نزد تو آمد آنها را بفرست و اگر جز این باشد به محض دریافت این [[نامه]] نزد من آی، من به فرستاده خود سفارش کرده‌ام که یک [[ساعت]] هم بعد از آمدن او در آنجا نمانی مگر اینکه [[پول]] را بفرستی، والسلام»<ref>{{متن حدیث|اما بعدا فان من أعظم الخیانَة خِیانَةُ الأمة، وأعظمُ الغِشَّ علی أهل المصر غِشُّ الامام من حق المسلمین، خَمس مئة الف درهم فأبعث بها إلَیَّ حین یأتیک رَسُولی، وإلا فأقبل إلیَّ حین تنظر فی کتابی فانّی قد تقدَّمتُ إلی رَسُولی أن لا یدَعَکَ سَاعَةً واحدةً تُقِیمُ بعد قدومه علیک، إلّا أن تَبعَثَ بالمالِ والسلام}}، بحارالانوار، ج۳۳، ص۴۱۶؛ الحیاة، ج۲، ص۴۲.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۶ ـ ۱۷.</ref>


'''[[قاطعیت]] در برابر [[ستمکاران]]'''
'''[[قاطعیت]] در برابر [[ستمکاران]]'''


[[دولت علوی]] در برابر ستمکاران قاطعیت بی‌مانند دارد و کمترین [[سستی]] و سهل‌انگاری در راه [[حقوق]] توده‌ها را روا نمی‌داند؛ زیرا که [[ستم]] به حقوق مردم بیشتر در بخش‌های [[اقتصادی]] صورت می‌گیرد: {{متن حدیث|أَیُّهَا النَّاسُ، أَعینُونِی عَلی أَنْفُسِکُمْ، وَایْمُ اللَّهِ لَأَنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَ لَاقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَإِنْ کَانَ کارِها}}، ای [[مردم]]! مرا در برابر نفس (هوس‌های) خودتان [[یاری]] کنید. به [[خدا]] [[سوگند]] که من داد ستمدیده را از [[ستمگر]] خواهم گرفت من مهار ستمگر را چندان می‌کشم تا او را _ هرچند [[دوست]] نداشته باشد _ به سرچشمه [[حق]] برسانم<ref>نهج البلاغه، ص۴۱۷؛ الحیاة، ج۲، ص۴٢.</ref>.
[[دولت علوی]] در برابر ستمکاران قاطعیت بی‌مانند دارد و کمترین [[سستی]] و سهل‌انگاری در راه [[حقوق]] توده‌ها را روا نمی‌داند؛ زیرا که [[ستم]] به حقوق مردم بیشتر در بخش‌های [[اقتصادی]] صورت می‌گیرد: «ای [[مردم]]! مرا در برابر نفس (هوس‌های) خودتان [[یاری]] کنید. به [[خدا]] [[سوگند]] که من داد ستمدیده را از [[ستمگر]] خواهم گرفت من مهار ستمگر را چندان می‌کشم تا او را _ هرچند [[دوست]] نداشته باشد _ به سرچشمه [[حق]] برسانم»<ref>{{متن حدیث|أَیُّهَا النَّاسُ، أَعینُونِی عَلی أَنْفُسِکُمْ، وَایْمُ اللَّهِ لَأَنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَ لَاقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَإِنْ کَانَ کارِها}}، نهج البلاغه، ص۴۱۷؛ الحیاة، ج۲، ص۴٢.</ref>.


این [[قاطعیت]] نه تنها در [[رئیس]] [[دولت]] باید باشد، بلکه باید در تمام [[کارگزاران]] به روشنی دیده شود: {{متن حدیث|ثُمَّ اخْتَرْ لِلحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ! مِمَّنْ لا تَضِیقُ بِهِ الأمور و لا تُمحِکُهُ الخُصومُ وَلا یَتمادی فِی الزَّلَةِ، وَلا یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَی الْحَقِّ إِذا عرفه و لا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَع وَلا یکتفی بأدنی فِهم دُونَ أقصاه... وَأَخَذَهُم بِالْحُجج... و أَصْبَرَهُمْ عَلی تَکَشْفِ الأُمورِ، وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ انْصاحِ الحُکم؛ مِمَّنْ لا یزدهیه إطراء، ولا یَستَمیلُهُ إغراءٌ}}، از [[عهدنامه مالک اشتر]]: برای [[قضاوت]] و [[داوری]] میان مردم [[نیکوترین]] [[رعیت]] را در نظر خود برگزین؛ کسی که [[کارها]] او را در تنگنا قرار نمی‌دهد و درگیری دو طرفِ دعوا او را به [[خشم]] و [[لجبازی]] برنمی‌انگیزد و بر [[خطا]] [[اصرار]] نمی‌ورزد و از قبول حق پس از دانستن آن ناراحت نمی‌شود و نفس او به [[طمع]] رو نمی‌کند و از تحقیق بسیار برای [[فهم]] موضوع خودداری نمی‌ورزد... (کسی که) بیشتر در پی به‌دست آوردن [[برهان]] و دلیل باشد... و برای دریافت [[حقیقت]] امور بسیار [[بردبار]] باشد و چون [[حکم]] روشن شد قاطعانه داوری کند و خوشامدگویی و [[فریبکاری]] او را از راه به در [[نبرد]]<ref>نهج البلاغه، ص۱۰۰۹ ـ ۱۰۱۰؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۴.</ref>. این شیوه‌ها را باید در برابر [[تجاوزکاران]] به [[حقوق مردم]] به کار بست<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۷ ـ ۱۸.</ref>.
این [[قاطعیت]] نه تنها در [[رئیس]] [[دولت]] باید باشد، بلکه باید در تمام [[کارگزاران]] به روشنی دیده شود: از [[عهدنامه مالک اشتر]]: «برای [[قضاوت]] و [[داوری]] میان مردم نیکوترین [[رعیت]] را در نظر خود برگزین؛ کسی که [[کارها]] او را در تنگنا قرار نمی‌دهد و درگیری دو طرفِ دعوا او را به [[خشم]] و [[لجبازی]] برنمی‌انگیزد و بر [[خطا]] اصرار نمی‌ورزد و از قبول حق پس از دانستن آن ناراحت نمی‌شود و نفس او به [[طمع]] رو نمی‌کند و از تحقیق بسیار برای فهم موضوع خودداری نمی‌ورزد... (کسی که) بیشتر در پی به‌دست آوردن [[برهان]] و دلیل باشد... و برای دریافت [[حقیقت]] امور بسیار [[بردبار]] باشد و چون [[حکم]] روشن شد قاطعانه داوری کند و خوشامدگویی و [[فریبکاری]] او را از راه به در نبرد»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ اخْتَرْ لِلحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ! مِمَّنْ لا تَضِیقُ بِهِ الأمور و لا تُمحِکُهُ الخُصومُ وَلا یَتمادی فِی الزَّلَةِ، وَلا یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَی الْحَقِّ إِذا عرفه و لا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَع وَلا یکتفی بأدنی فِهم دُونَ أقصاه... وَأَخَذَهُم بِالْحُجج... و أَصْبَرَهُمْ عَلی تَکَشْفِ الأُمورِ، وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ انْصاحِ الحُکم؛ مِمَّنْ لا یزدهیه إطراء، ولا یَستَمیلُهُ إغراءٌ}}، نهج البلاغه، ص۱۰۰۹ ـ ۱۰۱۰؛ الحیاة، ج۲، ص۷۰۴.</ref>. این شیوه‌ها را باید در برابر [[تجاوزکاران]] به [[حقوق مردم]] به کار بست<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۷ ـ ۱۸.</ref>.


'''جهت‌گیری [[قاطع]] در برابر مال‌اندوزان'''
'''جهت‌گیری [[قاطع]] در برابر مال‌اندوزان'''


[[تجاوزگری]] [[سرمایه‌داران]] به [[توده]] مردم در اجتماعات [[انسانی]] آشکار است. [[دولتمردان]] اگر [[علوی]] می‌اندیشند باید در برابر این تجاوزگری‌ها بایستند و فرصتی برای آنان باقی نگذارند. تا توده‌های [[مردم]] به [[حقوق]] خود دست یابند: {{متن حدیث|أمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لا یُقارُوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُوم}}، بدانید، [[سوگند]] به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر آن [[جماعت]] نمی‌بود و با گرد آمدن [[یاران]] [[حجت]] بر من تمام نمی‌شد و [[خداوند]] از [[عالمان]] [[پیمان]] نگرفته بود که در برابر [[پرخوری]] [[ستمگر]] و [[گرسنگی]] ستمکشان و [[مظلومان]] خاموش و آرام ننشینند...}}<ref>نهج البلاغه، ص۵۲؛ الحیاة، ج۲، ص۳۶۴.</ref>.
[[تجاوزگری]] [[سرمایه‌داران]] به توده مردم در اجتماعات [[انسانی]] آشکار است. دولتمردان اگر [[علوی]] می‌اندیشند باید در برابر این تجاوزگری‌ها بایستند و فرصتی برای آنان باقی نگذارند. تا توده‌های [[مردم]] به [[حقوق]] خود دست یابند: «بدانید، [[سوگند]] به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر آن جماعت نمی‌بود و با گرد آمدن [[یاران]] [[حجت]] بر من تمام نمی‌شد و [[خداوند]] از [[عالمان]] [[پیمان]] نگرفته بود که در برابر پرخوری [[ستمگر]] و [[گرسنگی]] ستمکشان و [[مظلومان]] خاموش و آرام ننشینند»<ref>{{متن حدیث|أمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لا یُقارُوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُوم}}، نهج البلاغه، ص۵۲؛ الحیاة، ج۲، ص۳۶۴.</ref>.


آنگاه که [[مسئولیت]] [[زمامداری]] برعهده [[انسانی]] قرار گرفت، باید جلو تجاوزگری‌های [[ظالمان]] بایستد و گرسنگی مظلومان را از میان ببرد. باید از [[گردش ثروت]] میان طبقه [[ثروتمند]] جلوگیری کرد و سرمایه‌ها را عادلانه در دسترس همه طبقات به ویژه زحمتکشان قرار داد. [[امام علی]]{{ع}} در این رابطه فرمودند: {{متن حدیث|ولم أجْعَلْها (الأموال) دُولَةٌ بین الأغنیاء}}، [[اموال]] را در [[انحصار]] [[ثروتمندان]] قرار ندادم<ref>کافی، ج۸، ص۶۱؛ الحیاة، ج۳، ص۲۰۵.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۸ ـ ۱۹.</ref>
آنگاه که [[مسئولیت]] [[زمامداری]] برعهده [[انسانی]] قرار گرفت، باید جلو تجاوزگری‌های [[ظالمان]] بایستد و گرسنگی مظلومان را از میان ببرد. باید از گردش ثروت میان طبقه [[ثروتمند]] جلوگیری کرد و سرمایه‌ها را عادلانه در دسترس همه طبقات به ویژه زحمتکشان قرار داد. [[امام علی]]{{ع}} در این رابطه فرمودند: «[[اموال]] را در انحصار [[ثروتمندان]] قرار ندادم»<ref>{{متن حدیث|ولم أجْعَلْها (الأموال) دُولَةٌ بین الأغنیاء}}، کافی، ج۸، ص۶۱؛ الحیاة، ج۳، ص۲۰۵.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۸ ـ ۱۹.</ref>


'''فوریت در زدایش [[بی‌عدالتی]]'''
'''فوریت در زدایش [[بی‌عدالتی]]'''


[[رویارویی]] با ستمبارگان و نابودی [[تجاوزگران]] به [[حقوق مردم]] زمان‌بردار نیست و باید به فوریت صورت گیرد تا محرومیت‌ها ادامه نیابد و [[تجاوزگری]] در نطفه خفه شود. امام علی{{ع}} هنگامی که [[مردمان]] نزد آن [[امام]] آمدند و خواستند تا با [[عثمان]] [[سخن]] گوید؛ امام نزد او رفت و سخن مشهور خود را که در [[نهج البلاغه]] آمده است، گفت. عثمان به امام گفت: {{عربی|کَلَّمَ النَّاسَ فِی أَنْ یُوجِلُونِی حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ}}، {{متن حدیث|فَقَالَ: مَا کَانَ بِالْمَدِینَةِ فَلَا أجَلَ فیهِ وَ ما غاب فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِکَ إِلَیْهِ}}، از مردم بخواه که به من مهلتی بدهند تا از [[بی‌عدالتی‌ها]] جلوگیری کنم. امام چنین پاسخ داد: آنچه در [[مدینه]] است مهلتی نمی‌خواهد و آنچه بیرون مدینه است، مهلت به اندازه رسیدن دستور تو به آنجاست<ref> نهج البلاغه، ص۵۲۵ ـ ۵۲۷؛ الحیاة، ج۳، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۹.</ref>
رویارویی با ستمبارگان و نابودی [[تجاوزگران]] به [[حقوق مردم]] زمان‌بردار نیست و باید به فوریت صورت گیرد تا محرومیت‌ها ادامه نیابد و [[تجاوزگری]] در نطفه خفه شود. امام علی{{ع}} هنگامی که [[مردمان]] نزد آن [[امام]] آمدند و خواستند تا با [[عثمان]] [[سخن]] گوید؛ امام نزد او رفت و سخن مشهور خود را که در [[نهج البلاغه]] آمده است، گفت. عثمان به امام گفت: «از مردم بخواه که به من مهلتی بدهند تا از [[بی‌عدالتی‌ها]] جلوگیری کنم. امام چنین پاسخ داد: آنچه در [[مدینه]] است مهلتی نمی‌خواهد و آنچه بیرون مدینه است، مهلت به اندازه رسیدن دستور تو به آنجاست»<ref>{{عربی|کَلَّمَ النَّاسَ فِی أَنْ یُوجِلُونِی حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ}}، {{متن حدیث|فَقَالَ: مَا کَانَ بِالْمَدِینَةِ فَلَا أجَلَ فیهِ وَ ما غاب فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِکَ إِلَیْهِ}}، نهج البلاغه، ص۵۲۵ ـ ۵۲۷؛ الحیاة، ج۳، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۹.</ref>
 
'''بازپس‌گیری اموال غصب شده'''
 
از روش‌های انکارناپذیر سیاستهای [[اقتصادی]] [[دولت علوی]]، بازپس‌گیری اموال به یغما رفته و رانت‌خواری‌های وابستگان دولت‌هاست. [[دولت اسلامی]] با اشراف اطلاعاتی دقیق باید اموالی را که گروه‌های وابسته و [[پول]] پرست با نیرنگ‌های قانونی [[غصب]] کرده‌اند بازپس گیرند و به [[خزانه دولت]] بازگردانند و کمترین و کوچک‌ترین آنها را از نظر دور ندارند.
 
این موضوع در دولت علوی انکارناپذیر است و هر دولت اسلامی اگر [[علوی]] می‌اندیشد باید بدان عمل کند و در این راه گامی عقب ننهد و ذره ای کوتاهی نورزد: «درباره آنچه از تیول‌های [[خلیفه سوم]] که به [[مسلمانان]] بازگرداند: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر در می‌‌یافتم با آن ([[اموال]])، زنانی را به [[ازدواج]] درآورده (و کابین آنها قرار داده اند)، یا کنیزانی را مالک شده‌اند، آنها را فسخ می‌کردم زیرا که [[آسایش]] در [[عدالت]] است و آن کس که از اجرای عدالت به تنگ آید، [[ستم]] بر او تنگ‌تر خواهد بود»<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزوجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةٌ، وَمَنْ صَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیقُ}}، نهج البلاغه، ص۶۶؛ الحیاة، ج۶، ص۵۰۸.</ref>.
 
در این راه و برای تحقق این اصل حیاتی اگر لازم شد اموالی را به فروش برساند و هرگونه منابعی را از چنگال چپاول‌گران بیرون آورد: «[[سلمة بن کهیل]] گفت: از علی شنیدم که به [[شریح]] می‌گفت مواظب [[مردمان]] پولدار و ثروتمندانی باش (که از راه وقت‌گذرانی) [[حقوق مردم]] را نمی‌پردازند و آنان را سر می‌دوانند و از [[مال]] مسلمانان به [[حاکمان]] [[رشوه]] می‌دهند، [[حقوق]] مردمان را از آنان بستان و برای این امر، [[خانه‌ها]] و [[املاک]] آنان را بگیر و بفروش که من از [[پیامبر خدا]] شنیدم که فرمود: سر دوانیدن فرد [[مسلمان]] متمکن مسلمان دیگر را [[ستم]] است»<ref>{{متن حدیث|سلمة بن کهیل: سَمِعْتُ عَلیّاً یَقُولُ لِشُرَیْحٍ: أَنْظُرْ إِلَی أَهْلِ الْمَعْکِ وَالْمَطلِ وَ دَفْعِ حُقوقِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْمَقْدُرَةِ وَ الْیسَارِ، مِمَّنْ یُدْلِی بِأَمْوَالِ الْمُسْلِمِینَ إِلَی الْحُکَّامِ، فَخُذْ لِلنَّاسِ بِحُقُوقِهِمْ مِنْهُمْ، وَبِعْ فِیهَا الْعَقَارَ وَالدِّیَارً! فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَ، یَقُولُ: مطلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمُ لِلْمُسْلِمِ}}، کافی، ج۷، ص۴۱۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۵؛ الحیاة، ج۲، ص۷۵۹ و ج۶، ص۴۵۹.</ref>.
 
چپاولگران [[رفتاری]] بسیار زیرکانه دارند و برای هر [[تجاوزگری]] نیرنگ‌های قانونی دست و پا می‌کنند. از این رو [[امام]]{{ع}} به [[مالک اشتر]] دستور می‌دهد با کمک سرویس‌های اطلاعاتی و آگاهی‌های محرمانه موارد خلاف را [[شناسایی]] کن و اموالی را که آنها با هر ترفندی ربودند به [[بیت المال]] بازگردان: «ای مالک!... سپس مراقب کارهای ایشان باش و کسانی از [[اهل]] [[صدق]] و [[وفا]] برای [[مراقبت]] برایشان بگمار؛ زیرا که مراقبت سرّی از کارهای ایشان سبب وادار شدنشان به [[امانت‌داری]] و ارفاق کردن به [[رعیت]] خواهد شد»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ تفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَأَبْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ تعاهدک فِی السِرّْ لِأُمُورِهِمْ حَدُوَةً لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَالرَّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ}}، نهج البلاغه، ص۱۰۱۱؛ الحیاة، ج۲، ص۶۹۹.</ref>.
 
کاربرد نیرو و رفتارهای [[خشونت]] آمیز نیز برای این بازپس‌گیری کاری رواست: «ای [[مؤمنان]]! هرکس [[ظلم]] و تجاوزی را ببیند که به آن عمل می‌‌شود و کار زشت و نادرستی که [[مردم]] را به آن فرا می‌خوانند، اگر در [[دل]] آن را منکر شود و [[زشت]] شمارد، سالم مانده و از آن ظلم، بریءالذمه است و هر کس به زبان [[انکار]] کند، [[پاداش]] خواهد داشت و از آنکه در دل انکار کرده [[برتر]] است و هر کس با [[شمشیر]] (و [[قیام]]) انکار کند، تا چنان شود که سخن [[خدا]] برتر آید و سخن [[ستمکاران]] فرو افتد، آن کس است که به راه هدایت رسیده و [[نور]] [[یقین]] در دلش تابیده است»<ref>{{متن حدیث|أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَی عُدْوَاناً یُعْمَلُ بِهِ، وَ مُنْکَراً یُدْعَی إِلَیْهِ، فَأَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَبَرِئَ، وَمَنْ أَنْکَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ، وَمَنْ أَنْکَرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا، وَکَلِمَةُ الظَّالِمِینَ هِیَ السُّفْلَی، فَذَلِکَ الَّذِی أَصَابَ سَبِیلَ الْهُدَی وَقَامَ عَلَی الطَّرِیقِ وَ نوَّرَ فِی قَلْبِهِ الْیَقِینُ}}، نهج البلاغه، ص۱۲۶۲؛ الحیاة، ج۸، ص۱۴۲.</ref>.
 
بیشترین [[زیان]] و ضرر به سرمایه‌های ملی و [[اموال]] [[بیت‌المال]] رانت‌خواری‌ها، دزدی‌ها و دست‌اندازی‌های آشکار و پنهان بر [[اموال عمومی]] است که [[نزدیکان]] [[حکومت‌ها]] بدان دست می‌زنند و با کمک مراکز [[قدرت]] جیب [[ملت]] را تهی می‌سازند. در برابر چنین رفتارهایی که فراوان است [[قاطعیت]] [[الهی]] لازم است که با قدرت جلو چنین چپاولگری‌هایی را بگیرند تا در راه عدل علوی قرار گیرند.
 
ماجرای دختر [[امام]] و عاریه گرفتن گردن‌بند از [[علی بن ابی رافع]] مسئول بیت‌المال و برخورد امام با او و با دختر خویش در تواریخ به ثبت رسیده است و نیز ماجرای [[طلحه]] و [[زبیر]] و خواستن سهمی بیشتر از دیگر [[مردم]] در کتب حدیثی و [[تاریخی]] آمده است و اینها همه گویای [[وظیفه]] سنگین مدیران در [[جامعه]] [[علوی]] است<ref>الحیاة، ج۲، ص۲۱۱ ـ ۲۱۲.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۳۳ ـ ۳۵.</ref>
 
'''بازپس‌گیری اموال عمومی'''
 
در اجرای دقیق [[عدالت]] بازپس‌گیری اموال و [[حقوق]] [[غارت]] شده شرط اصلی است. [[حقوق مردم]] از این راه بدانان باز می‌گردد و می‌توان [[تجاوزگران]] را سر جایشان نشاند و به [[کیفر]] رساند. این [[اموال]] در هر جا و هر نقطه بود باید آنها را به [[بیت المال]] بازگرداند. این راه و روش امام علی{{ع}} است و [[نهج البلاغه]] فریادگر آن است: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر ببینم [[مالی]] را (که به‌ناحق در [[اختیار]] آنان قرار گرفته است)، صرف [[ازدواج]] کرده‌اند... آن را به بیت المال باز می‌گردانم و در میان همه تقسیم می‌کنم؛ زیرا که تنها در [[سایه]] عدالت می‌توان نفس کشید و در [[رفاه]] قرار گرفت و هر کس [[تحمل]] عدالت برایش مشکل است [[تحمّل]] [[ظلم]] برای او مشکل‌تر خواهد بود»<ref>{{متن حدیث|وَاللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوجَ بِهِ النساء... لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَمَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیقُ}}، نهج البلاغه، ص۶۶.</ref>.
 
این سخنان را [[امام علی]]{{ع}} در دومین روزی که در [[مدینه]] با او [[بیعت]] کردند گفت. آری [[قسط]] و تلاش در راه اجرای آن در [[زندگی]] [[مردم]]... نشانه اصلی هر انقلاب اسلامی ... یا [[حکومت اسلامی]]»... است و جای خالی آن را هیچ چیز دیگری پر نمی‌تواند کرد<ref>الحیاة، ج۵، ص۲۷۵.</ref>.
 
باید در عینیت و عمل به مردم نشان داد که حقوق از دست رفته آنان باز خواهد گشت: «لیکن از جمله حقوقی که [[خداوند]] بر [[بندگان]] [[واجب]] کرده [[نصیحت]] (و [[خیرخواهی]] برای هم) به اندازه توان و کمک‌رسانی به یکدیگر در [[یاری کردن]] [[حق]] (و حقوق) است»<ref>{{متن حدیث|ولکن من واجب حُقوقِ اللهِ عَلَی العِبادِ النَّصِیحَةُ بِمبلغ جُهدهم، والتعاون علی إقامةِ الحَقِّ بَینَهم}}، نهج البلاغه، ص۴۸۴.</ref>.
 
[[ستم]] به حقوق مردم [[دشمنی]] با خداست و باید از این دست [[دشمنی‌ها]] مانع گردید. برای [[تحقق عدالت]] و زدودن ظلم باید به مردم توضیح داد و با منطق بدانان فهماند که [[حق]] به حق‌دار می‌رسد و [[زمامداران]] مدافعان راستین ملت‌اند: در عهدنامه اشتری آمده است: اگر [[رعیت]] بر تو [[گمان]] [[ستم]] برد، آشکارا عذر خود را نزد آنان بیان کن و با این کار از بدگمانیشان درآر! این کار برای تو [[ریاضت]] و تمرین اجرای عدالت است و برای [[مردم]] [[رفتاری]] به [[مدارا]] و [[محبت]] و بی‌پرده گویی در بیان عذر و در نتیجه، استوارداری توده‌ها در راه [[حق]] است<ref>نهج البلاغه، ص۱۰۲۶.</ref>.
 
بازگرداندن [[اموال]] به یغما رفته حق مسلم ملتها بر دولت‌هاست که هیچ گاه نمی‌توانند از آن سرباز زنند و شانه از زیر بار این [[مسئولیت]] بزرگ خدایی و مردمی تهی کنند: «و چنان گمان نکنید که درباره سخن حقی که به من گفته شود، [[احساس]] سنگینی می‌کنم؛ یا [[فکر]] کنید در بند آنم که مرا بزرگ شمارید، چه هر کس از حقی که به او گفته می‌شود یا عدالتی که بر او عرضه می‌گردد، احساس سنگینی کند، عمل کردن به آنها برای او سنگین‌تر است بنابراین از گفتن سخن حق یا اظهار نظر عادلانه خودداری کنید»<ref>{{متن حدیث|وَلا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فی حَقٍّ قیل لی، وَلَا الْتِمَاسَ إِعْظَامِ لِنَفْسِی، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَنْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ، أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أثقَلَ عَلَیْهِ، فَلَا تَکَفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقِّ، أَوْ مَشُورَةِ بِعَدْلٍ}}، نهج البلاغه، ص486 ـ 487.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۰۳ ـ ۱۰۵.</ref>
 
[[فساد]] و [[خیانت]] [[کارگزاران]]
 
این موضوع در سخنان امام{{ع}} بارها آمده است و آن حضرت از نفوذ فساد در شبکه [[دولت]] به فراوانی سخن گفته و به مدیران هشدار داده است که این شیوه‌ها را [[شناسایی]] کنید و در برابر آن بایستید، و ریشه‌های آن را بخشکانید: از نامه‌ای به یکی از کارگزاران خویش... «تو نیز با خائنان دیگر همسو شدی و خیانت کردی... گویا می‌خواستی [[مسلمانان]] را به منظور [[سوء]] استفاده بفریبی و آنان را از [[اموال]] مسلم خودشان غافل‌سازی و چون در کار خیانت [[چیرگی]] جستی، با [[شتاب]] جَستی و خیانت به خیانت پیوستی و از [[اموال عمومی]] که از آن بیوه‌زنان و [[یتیمان]] بود آنچه توانستی ربودی و بربَستی ـ چنان که گرگ تیز پا [[بزاز]] پا افتاده را برباید ـ پس آن [[مال]] را با خیال آسوده به [[حجاز]] بردی و از خیانتی که کردی بیمی به خود راه ندادی گویا تو ـ دیگری بی‌پدر باد ـ [[ارث]] پدری خویش را به نزد خانواده‌ات آورده‌ای. [[سبحان الله]]! آیا [[معاد]] و [[قیامت]] را [[باور]] نداری؟ و یا از حسابرسی‌های خدایی نمی‌هراسی؟!»<ref>{{متن حدیث|خُنته (أی خُنْتَ امیرالمؤمنین) مَعَ الْحَائِنِینَ... وَکَأَنَّکَ إِنَّمَا کُنْتَ تَکِیدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْیَاهُمْ، وَتَنْوی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیْئهِمْ، فَلَمَّا أَمْکَنَتْکَ الشِّدَّةُ فِی خِیانَةِ الْأُمَةِ أَسْرَعْتَ الکرةَ، وَعاجَلْتَ الْوَثْبَةَ، وَاخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَأَبْنَامِهِمْ، اخْتِطَافَ الذَّنْبِ الْأَزْلِ دامِیَّةَ الْمِعْزَی الْکَسِیرَةِ، فَحَمَلْتَهُ إِلَی الْحِجَازِ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ، غَیْرَ منَاثم مِنْ أَخْذِهِ، کَأَنَّکَ ـ لا أبا لِغَیْرِکَ - حَدَرْتَ إِلی أَهْلِکَ تُرَاثکَ مِنْ أَبِیکَ وَأَمِّکَ، فَسُبْحَانَ الله! أما تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ؟ أَوَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ}}؛ نهج البلاغه، ص۹۵۶ ـ ۹۵۷.</ref>
 
همچنین در نامه‌ای دیگر به کارگزاران تأکید می‌کند: از [[نامه]] وی به یکی از مأموران گردآوری زکات: «تو را در این [[زکات]] سهمی است معین و [[قطعی]] و شریکانی داری [[مسکین]] و [[ناتوان]] و نادار، ما [[حق]] تو را به تمام می‌پردازیم، تو هم [[حقوق]] ایشان را تمام بده، اگر چنین نکنی در [[روز بازپسین]] بیشترین [[دشمنان]] را خواهی داشت و وای بر حال کسی که مدعیان او نزد [[خدای متعال]] [[فقیران]] و [[مسکینان]] و بینوایان و رانده‌شدگان و وامداران و [[در راه ماندگان]] باشند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لَکَ فی هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصیباً مَفْرُوضَاً، وَحَفَاً مَعْلُوماً، وَ شُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ، وَضُعَفَاءَ ذَوی فاقَةٍ، وَإِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ، فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ؛ وَإِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرٍ الناسِ خُصُوماً یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَبُؤْساً لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَالْمَسَاکِینُ، وَالسَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ، وَالْغارِمُ، وَابْنُ السَّبِیلِ}}، نهج البلاغه، ص۴۸۸؛ الحیاة، ج۴، ص۴۹۸.</ref>.
 
[[امام]] در بازپس‌گیری اموال توده‌های [[مردم]] به ویژه تهیدستان، قاطعیتی بی‌مانند داشت و با تمام [[قدرت]] و بدون هیچ ملاحظه‌ای حقوق [[مردمان]] را از [[زمامداران]] بازپس می‌گرفت: «[[انسان]] [[ضعیف]] نزد من نیرومند است؛ بدان سان که حق او را (از توانگران و [[قدرتمندان]]) خواهم گرفت و [[انسان]] [[قدرتمند]] در نزد من ضعیف است، بدان سان که حق ([[محرومان]] و [[ضعیفان]]) را از او خواهم ستاند»<ref>{{متن حدیث|الذّلیلُ عِندِی عَزِیزٌ حَتَّی آخُذَ الحَقَّ لَه والقوی عِندَی ضَعِیفٌ حَتَّی آخُذ الحقَّ منه}}، نهج البلاغه، ص۱۲۱.</ref>.
 
ماجرای برخورد امام با [[برادر]] خود و تقاضای بسیار اندک او سیاستی [[جاودانه]] است که [[تکلیف]] را در برابر همه وابستگان [[حاکمان]] روشن می‌سازد و از هرگونه [[نفوذ]] در بدنه [[دولت‌ها]] برای رانت‌خواری و چپاول‌گری مانع می‌گردد؛ البته اگر [[علوی]] می‌اندیشند و اگر أموی می‌‌اندیشند دست [[خویشان]] خود را برای دست اندازی به منابع ثروت عمومی باز می‌گذارند و راه‌های چپاول‌گری را هموار می‌سازند: در نامه‌ای به یکی از کارگزارانش: «از تو به من خبر رسیده است که اگر چنان باشد پروردگارت را [[خشمگین]] ساخته‌ای و از امام خود [[نافرمانی]] کرده‌ای و در [[امانت]] [[خیانت]] روا داشته‌ای، به من گزارش دادند که [[زمین]] را از محصول تهی ساخته‌ای و هرچه زیر پایت بوده گرفته‌ای و آنچه از [[بیت المال]] نزدت بوده [[چپاول]] کرده‌ای؟! حساب و کتاب خود را نزد من بفرست و بدان که [[حسابرسی]] [[خداوند]] از بازپرسی [[آدمیان]] دشوارتر است؛ والسلام»<ref>{{متن حدیث|بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَاخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ، وَأَکَلْتَ مَا تحْتَ یَدَیْکَ، فَارْفَعْ إِلَی حِسَابَکَ، وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسابِ النَّاسِ وَالسَّلامُ}}، نهج البلاغه، ص۹۵۵.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۱۵ ـ ۱۱۸.</ref>


==== دو. بازپس‌گیری زمین‌های شخصی‌سازی شده در زمان خلیفه سوم ====
==== دو. بازپس‌گیری زمین‌های شخصی‌سازی شده در زمان خلیفه سوم ====
خط ۱۹۱: خط ۲۷۶:
بعد از اینکه حضرت حکومت را به دست گرفت، تلاش می‌کرد این اصل که کسی [[حق تصرف]] غیرقانونی در دارایی‌های عمومی را ندارد، القا کند، منتها ذهنیتی از قبل شکل گرفته بود که وابستگان به گروه حاکم یا کسانی که برای گروه به [[قدرت]] رسیده خدماتی انجام داده‌اند باید امتیازات [[مالی]] بگیرند. یکی از [[اصحاب]] و [[یاران امام علی]]{{ع}} به نام [[عبدالله بن زمعه]] با چنین نگاهی که از قبل پیدا شده بود نزد [[امام]]{{ع}} آمد و درخواست کرد که امتیاز، فرصت و رانت مالی به او بدهد. [[شریف رضی]] در [[کلام]] ۲۳۲ [[نهج البلاغه]] آورده که در این هنگام حضرت خطاب به عبدالله فرمود: {{متن حدیث|ان هذا المال لیس لی و لا لک}}؛ دارایی‌های عمومی [[بیت‌المال]] نه از آن من است و نه از آن تو، {{متن حدیث|و انما هو فیء للمسلمین}}؛ این دارایی‌های عمومی مردم است». در واقع نه من می‌توانم در این [[دارایی‌ها]] دخل و تصرف کنم نه شخص دیگری. اگر تو [[حق]] قانونی داری بهره می‌بری و اگر نداری هیچ بهره‌ دیگری نخواهی برد. سپس [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «آنچه نتیجه زحمت و تلاش دیگران است به دهان دیگری نمی‌رسد». عبدالله از سخن امام علی{{ع}} بسیار ناراحت شد و رفت، اما برای امام علی{{ع}} مهم نبود که [[دوستان]]، [[نزدیکان]]، [[خویشان]] و طرفدارانش از حفظ حدود، حریم‌ها، مرزها و [[قانون]] ناراحت شوند.
بعد از اینکه حضرت حکومت را به دست گرفت، تلاش می‌کرد این اصل که کسی [[حق تصرف]] غیرقانونی در دارایی‌های عمومی را ندارد، القا کند، منتها ذهنیتی از قبل شکل گرفته بود که وابستگان به گروه حاکم یا کسانی که برای گروه به [[قدرت]] رسیده خدماتی انجام داده‌اند باید امتیازات [[مالی]] بگیرند. یکی از [[اصحاب]] و [[یاران امام علی]]{{ع}} به نام [[عبدالله بن زمعه]] با چنین نگاهی که از قبل پیدا شده بود نزد [[امام]]{{ع}} آمد و درخواست کرد که امتیاز، فرصت و رانت مالی به او بدهد. [[شریف رضی]] در [[کلام]] ۲۳۲ [[نهج البلاغه]] آورده که در این هنگام حضرت خطاب به عبدالله فرمود: {{متن حدیث|ان هذا المال لیس لی و لا لک}}؛ دارایی‌های عمومی [[بیت‌المال]] نه از آن من است و نه از آن تو، {{متن حدیث|و انما هو فیء للمسلمین}}؛ این دارایی‌های عمومی مردم است». در واقع نه من می‌توانم در این [[دارایی‌ها]] دخل و تصرف کنم نه شخص دیگری. اگر تو [[حق]] قانونی داری بهره می‌بری و اگر نداری هیچ بهره‌ دیگری نخواهی برد. سپس [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «آنچه نتیجه زحمت و تلاش دیگران است به دهان دیگری نمی‌رسد». عبدالله از سخن امام علی{{ع}} بسیار ناراحت شد و رفت، اما برای امام علی{{ع}} مهم نبود که [[دوستان]]، [[نزدیکان]]، [[خویشان]] و طرفدارانش از حفظ حدود، حریم‌ها، مرزها و [[قانون]] ناراحت شوند.


===== گذشت نکردن از تعرض به دارایی‌های عمومی =====
'''گذشت نکردن از تعرض به دارایی‌های عمومی'''
 
دارایی‌های عمومی و درآمدهای [[بیت المال]] به عموم [[مسلمانان]] تعلق دارد و [[حاکم اسلامی]] موظف است در [[مصرف]] آن، منافع و [[مصالح]] همه اصناف و طبقات [[اجتماع]] را در نظر بگیرد<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی، سید رضا]]، [[بیت‌المال (مقاله)| بیت‌المال]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱.</ref>.
دارایی‌های عمومی و درآمدهای [[بیت المال]] به عموم [[مسلمانان]] تعلق دارد و [[حاکم اسلامی]] موظف است در [[مصرف]] آن، منافع و [[مصالح]] همه اصناف و طبقات [[اجتماع]] را در نظر بگیرد<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی، سید رضا]]، [[بیت‌المال (مقاله)| بیت‌المال]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱.</ref>.


[[امام علی]]{{ع}} اگر کم‌ترین تعرض به دارایی‌های عمومی می‌دید گذشت نمی‌کرد. آن حضرت [[معتقد]] بود اگر در امور این چنینی گذشت صورت بگیرد، آن [[زمان]] راه این نوع اقدامات نه تنها باز، بلکه هموار می‌شود، آن گاه اوضاع به گونه‌ای خواهد شد که دیگر نمی‌توان جلوی آن را گرفت. مثلا گزارشی رسید به امام علی{{ع}} که [[زیاد بن ابیه]] قائم مقام عبدالله عباس در فارس به دخل و تصرف [[اموال عمومی]] توجهی کرده است، حضرت بلافاصله نامه‌ای به او نوشت: «به [[خدا]] سوگندی راست می‌‌خورم که اگر به من گزارش برسد که تو در دارایی‌های عمومی [[مسلمانان]] اندک یا بسیار [[خیانت]] کردی چنان بر تو سخت بگیرم که اندک [[مال]] بمانی و درمانده هزینه خانوارت گردی و خار و پریشان حال شوی. بدرود»<ref> نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref>. پس از این نامۀ امام علی{{ع}} اتفاقی دیده نشد و یک سر سوزن خطایی در آنجا اتفاق نیفتاد. یا مثلا گزارشی به حضرت رسید که [[عبدالله بن عباس]] بخشی از [[درآمدهای عمومی]] را از [[بصره]] به [[مکه]] منتقل کرده است، حضرت نامه‌ای به او نوشت. او پاسخ امام علی{{ع}} را داد و خواست کار خود را توجیه کند، حضرت [[نامه]] تندتری به او نوشت، عبدالله باز جوابی داد. حضرت نامه سوم را چنین نوشت: «اگر همه چیز به جای خودش باز نگردد تو را با شمشیری خواهم زد که کسی را با آن [[شمشیر]] نزدم مگر اینکه به قعر جنهم رفت. به خدا اگر حسن و حسینم خیانت [[مالی]] کرده باشند نزد من هیچ پناهی ندارند». پس از این نامه نیز دیگر خطایی گزارش نشد. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که حضرت در مسایل مالی و [[اقتصادی]] نسبت به هیچ کس به هیچ روی [[چشم پوشی]] و مسامحه روا نمی‌داشت<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، گفتاری با عنوان [https://fararu.com/fa/news/394196/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DB%B1%DB%B0-%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»]</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} اگر کم‌ترین تعرض به دارایی‌های عمومی می‌دید گذشت نمی‌کرد. آن حضرت [[معتقد]] بود اگر در امور این چنینی گذشت صورت بگیرد، آن [[زمان]] راه این نوع اقدامات نه تنها باز، بلکه هموار می‌شود، آن گاه اوضاع به گونه‌ای خواهد شد که دیگر نمی‌توان جلوی آن را گرفت. مثلا گزارشی رسید به امام علی{{ع}} که [[زیاد بن ابیه]] قائم مقام عبدالله عباس در فارس به دخل و تصرف [[اموال عمومی]] توجهی کرده است، حضرت بلافاصله نامه‌ای به او نوشت: «به [[خدا]] سوگندی راست می‌‌خورم که اگر به من گزارش برسد که تو در دارایی‌های عمومی [[مسلمانان]] اندک یا بسیار [[خیانت]] کردی چنان بر تو سخت بگیرم که اندک [[مال]] بمانی و درمانده هزینه خانوارت گردی و خار و پریشان حال شوی. بدرود»<ref> نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref>. پس از این نامۀ امام علی{{ع}} اتفاقی دیده نشد و یک سر سوزن خطایی در آنجا اتفاق نیفتاد. یا مثلا گزارشی به حضرت رسید که [[عبدالله بن عباس]] بخشی از [[درآمدهای عمومی]] را از [[بصره]] به [[مکه]] منتقل کرده است، حضرت نامه‌ای به او نوشت. او پاسخ امام علی{{ع}} را داد و خواست کار خود را توجیه کند، حضرت [[نامه]] تندتری به او نوشت، عبدالله باز جوابی داد. حضرت نامه سوم را چنین نوشت: «اگر همه چیز به جای خودش باز نگردد تو را با شمشیری خواهم زد که کسی را با آن [[شمشیر]] نزدم مگر اینکه به قعر جنهم رفت. به خدا اگر حسن و حسینم خیانت [[مالی]] کرده باشند نزد من هیچ پناهی ندارند». پس از این نامه نیز دیگر خطایی گزارش نشد. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که حضرت در مسایل مالی و [[اقتصادی]] نسبت به هیچ کس به هیچ روی چشم پوشی و مسامحه روا نمی‌داشت<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، گفتاری با عنوان [https://fararu.com/fa/news/394196/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DB%B1%DB%B0-%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»]</ref>.


==== چهار. برقراری نظام مالیاتی عادلانه ====
==== چهار. برقراری نظام مالیاتی عادلانه ====
درباره مالیات‌های حکومتی که یکی از منابع تأمینِ توزیع مجدد است، بحث‌های فراوانی وجود دارد. آیا [[حکومت اسلامی]] با در [[اختیار]] داشتن منابع سه‌گانه پیشین [[حق]] دارد از [[مردم]] [[مالیات]] بگیرد؟ مجوز اخذ مالیات چیست؟ آیا مالیات‌های حکومتی در عرض منابع سه گانه پیشین شمرده می‌شود یا در طول آنهاست؛ یعنی در صورتی که آن منابع کافی نباشد، حکومت اسلامی[[حق]] دارد از مردم مالیات اخذ کند؟ آیا این [[مالیات‌ها]] در برابر ارائه خدمات اخذ می‌شود یا به علت رفع برخی از نیازهای [[جامعه]] از جمله [[فقر]]؟ بنابراین اگر [[حکومت]] به مردم خدماتی ارائه دهد اما هزینه‌های خدمات از منابع سه گانه تأمین شود، حق اخذ مالیات از مردم را نخواهد داشت؟
با پاسخ به پرسش‌های، پیشین مشخص خواهد شد که مالیات‌های حکومتی در چه وضعی می‌تواند یکی از منابع توزیع مجدد باشد گرچه بررسی مفصل و دقیق [[فقهی]] این مطلب تحقیق مستقلی می‌طلبد. اشاره به این مطلب در اینجا [[گریز]] ناپذیر است؟
بحث درباره مالیات‌های حکومتی و پرسش‌های پیشین در دستگاه [[فقه شیعه]] به طور عمده بعد از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] مطرح شد؛ چون به لحاظ فقهی تردیدی نیست که دادن مالیات به حکومت جائز، [[اعانه]] به آن شمرده می‌‌شود و به طور قطع [[حرام]] است و بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است تا از هرگونه کمکی به [[حکومت جائر]] بپرهیزند؛ اما وقتی [[جمهوری اسلامی]] برپا شد و [[رابطه مردم با حکومت]] بر اساس حق و [[تکلیف]] شکل گرفت، مردم در برابر هزینه‌هایی که حکومت اسلامی با آن مواجه است، تکلیف دارند؛ آنگاه پرسش‌های پیشین مطرح شد.
برخی [[روایات]] و [[آموزه‌های اسلامی]] منشأ جواز اخذ مالیات‌های حکومتی هستند که در ادامه اشاره می‌شود:
1. [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «[[امیرمؤمنان]] بر هر اسب نژاد اصیل، سالانه دو دینار و بر اسب غیر اصیل یک دینار وضع کرد<ref>{{متن حدیث|وَضَعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الله عَلَی الْخَیْلِ الْعِتَاقِ الرَّاعِیَةِ فِی کُلِّ فَرَسٍ فِی کُلِّ عَامٍ دِینَارَیْنِ وَ جَعَلَ عَلَی الْبَرَادَین دیناراً}}؛ وسائل الشیعة، ج ۹، باب ١٦ از ابواب ما تجب فیه الزکاة، ص٧٧، ج ١.</ref>.
آنچه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} وضع کرد آیا [[زکات]] بود یا [[مالیات]]؟ آیا [[مستحب]] بود یا بر هر اسب اصیلی دو دینار و بر اسب غیر اصیل [[واجب]]؟ امیرمؤمنان{{ع}} مطلقاً بر هر اسب اصیلی دو دینار و بر اسب غیر اصیل یک دینار وضع کرد و هیچ نصابی بیان نفرمود و نیز آنچه وضع کرد، از سنخ خود اسب نبود؛ بنابراین نمی‌توان گفت زکات بود. حضرت [[آیت‌الله]] جوادی
[[آملی]] می‌‌فرماید: «از باب زکات نیست. اگر زکات بود از سنخ خودش می‌گرفتند و بر آن نصاب معین می‌کردند این نه نصاب دارد نه از جنس خودش است.... از اینکه نصاب ندارد صاحب هر اسبی سالانه دو دینار باید بپردازد، معلوم می‌شود این یک مالیات است که حضرت وضع کرده است<ref>نظام مالی اسلام، ص۲۸۵.</ref>.
درباره [[حکم]] پرداخت این مالیات، وی و برخی [[فقیهان]] دیگر<ref>دراسات فی ولایة الفقیه حسینعلی منتظری، ج ۳، ص۲۷.</ref> معتقدند که پرداخت این مالیات واجب است؛ چنان که از ظاهر [[روایت]] برمی‌آید این وضع منشأ [[حکومتی]] داشت و بر [[مردم]] واجب بود آن را بپردازند.
وقتی مالیات شمرده شود به [[یقین]] برای تأمین هزینه‌هایی بود که [[حکومت]] باید آنها را تأمین می‌‌کرد؛ پس هم قابل [[عدول]] از اسب است و هم مقدارش در موقعیت‌های گوناگون متفاوت می‌شود.
۲. در بسیاری از [[روایات]] وارد شده است که خدای متعالی در [[اموال]] [[اغنیا]] به مقداری که برای [[رفع فقر]] [[فقیران]] کافی باشد، واجب کرده است و پیش‌تر نیز بیان شد که [[امام]] فرمود اگر زکات کفایت نکرد، [[وجوب]] رسیدگی به فقیران تا حدی که نیازهای ضرور آنها برطرف شود برعهدۀ اغنیا است؛ بنابراین، اگر [[مالیات‌های منصوص]] برای رفع فقر و نیازهای ضرور [[اجتماع]] کفایت نکند، [[حکومت اسلامی]] [[حق]] دارد بر اموال اغنیای [[جامعه]] مالیات وضع کند و بر اغنیا نیز واجب است آن را بپردازند.
3. حکومت اسلامی حق دارد به ازای خدماتی که به [[مردم]] ارائه می‌‌دهد از آنها [[مالیات]] دریافت کند. تأمین آب، برق، گاز، تلفن، آسفالت، پارک، [[امنیت]] و... نیازمند [[هزینه]] هستند. همان طور که وقتی [[انسان]] گرسنه است و برای تهیه نان باید هزینه کند، همین انسان هنگامی که از خدمات پیش‌گفته بخواهد بهره ببرد، باید بهای آنها را بپردازد. برخی از هزینه‌ها مستقیم و براساس [[میزان]] [[مصرف]] اخذ می‌شود؛ همانند هزینۀ مصرف آب، برق و گاز؛ اما هزینه‌هایی از قبیل [[شهرسازی]] و [[تأمین امنیت]]، به‌طور سرانه از مردم اخذ می‌شود؛ بنابراین مالیات، مابه‌ازای خدماتی است که [[دولت]] به مردم ارائه می‌دهد و اخذ آن هیچ اشکالی ندارد.
[[حکومت]] می‌تواند برای [[حمایت]] از [[فقیران]] و افراد کم درآمد هزینه‌های این خدمات را از آنها دریافت نکند و فقط [[اغنیا]] به [[پرداخت مالیات]] موظف باشند. از سوی دیگر برخی [[روایات]] از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و نیز بعضی آموزه‌های [[فقهی]] منشأ تردید در جواز اخذ [[مالیات‌های حکومتی]] هستند:
الف) امیرمؤمنان{{ع}} در گفتاری به یکی از [[اصحاب]] خود به نام [[نوف بکالی]] می‌‌فرماید: «ای [[نوف]] داوود در چنین ساعتی از شب برخاست و گفت این لحظه‌ای است که بنده‌ای در آن لحظه [[دعا]] نکند جز آنکه دعای او [[مستجاب]] شود مگر مالیات بگیر باشد»<ref>{{متن حدیث|یَا نَوْف إِنْ دَاوُدَ لا قَامَ فی مثل هذه السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ، فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَاراً}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص۳۷۸، ش ١٠٤.</ref>.
برخی [[فقیهان]] این بیان امیرمؤمنان{{ع}} را بر موردی که عشّار از [[اعوان ظلمه]] باشند، حمل کرده‌اند؛ یعنی کسی که از مردم برای [[حاکم جائر]] مالیات اخذ کند، [[حرام]] است؛ اما اگر [[حکومت جائر]] نباشد، اخذ مالیات اشکالی ندارد.
ب) در برخی از آموزه‌های [[روایی]] [[معصومان]]{{ع}} [[احترام]] [[مال]] مردم همانند [[احترام]] [[خون]] آنان دانسته شده است. همان‌گونه در خون مردم باید به شدت [[احتیاط]] کرد و فقط در صورتی که [[دلیل شرعی]] محکم داشته باشیم می‌توان متعرض خون [[مردم]] شد، مثل [[جهاد]] یا [[دفاع]]، درباره [[مال]] مردم نیز باید این‌گونه [[احتیاط]] کرد و فقط در صورتی که [[شریعت مقدس اسلام]] [[اجازه]] داده است می‌توان مال مردم را گرفت که فقط در مثل [[خمس]] و [[زکات]] چنین مجوّزی مسلّم است. دربارۀ [[مالیات‌های حکومتی]] مجوزِ اخذ نداریم.
ج) به مقتضای [[قاعده فقهی]] {{متن حدیث|الناس مسلطون علی اموالهم}} فقط در صورتی می‌توان در مال مردم [[تصرف]] کرد که آنها [[راضی]] باشند. مالیات‌های حکومتی را فقط هنگامی که مردم راضی باشند می‌توان اخذ کرد؛ پس [[دولت حق]] دارد [[میزان]] [[مالیات]] سهم مردم را به آنها اعلام کند و این اعلام نیز برای [[دولت]] در برابر مردم حقی ایجاد نمی‌کند و نیز تکلیفی را متوجه مردم نخواهد کرد؛ بنابراین مردم در دادن مالیات اعلام شده مختارند.
به رغم [[ادله]] عدم جواز اخذ مالیات‌های حکومتی، در وضعیت فعلی، مالیات اخذ می‌شود و هیچ گونه مخالفتی هم از [[فقیهان]] [[مشاهده]] نمی‌شود. گویا به طور کلی دستگاه [[فقه]] ما پذیرفته که مالیات‌های حکومتی یکی از منابع تأمین [[توزیع مجدد]] است؛ اما آیا این منبع در طول منابع دیگر است یا در عرض آنها؟
پاسخ این [[پرسش]] را با مراجعه به آرای فقیهان می‌توان دریافت. همه فقیهانی که اخذ مالیات‌های حکومتی را جایز شمرده‌اند، اظهار می‌‌دارند در صورتی که [[مالیات‌های منصوص]] همانند خمس و زکات برای [[رفع فقر]] و تأمین سایر هزینه‌های ضرور [[حکومت]] کافی نباشد [[حکومت اسلامی]] می‌‌تواند بر [[دارایی]] مردم مالیات وضع کند و بر مردم نیز [[تکلیف]] است مالیات را بپردازند<ref>ر.ک: نظام مالی اسلام ص۱۲۵۸ دارسات فی ولایة النقیه، ج ۳، ص۲۷ صحیفه امام خمینی (ره)، ج ۱۸، ص٤٢٥٥ ج ١٧، ص١٢٧٤ ج ٨ ص٢٣٤.</ref>.
از این بیان فقیهان، نتایج ذیل به دست می‌‌آید:
# دولت در صورتی می‌‌تواند از مردم مالیات بگیرد که منابع سه گانۀ پیش گفته برای رفع نیاز [[بیچارگان]] و سایر نیازهای ضرور [[جامعه]] و حکومت کافی نباشد، پس در صورتی که منابع درآمدی از سه منبع پیش گفته کافی باشد، اخذ [[مالیات‌های حکومتی]] جای [[تأمل]] جدی دارد.
# در صورتی که درآمدهای حاصل از منابع پیشین کافی نباشد برای [[رفع فقر]] و نیازهای شدید [[مردم]] فقط باید از [[اغنیا]] [[مالیات]] اخذ کرد، چون اخذ مالیات از [[فقیران]] برای رفع فقر، شبیه لقمه گذاشتن در دهان از پشت سر است. به رغم این نتیجه، در حال حاضر از درآمد اندک افراد کارمندی که زیر خط مطلق [[فقر]] [[زندگی]] می‌کنند و هنوز با نیازهایی همانند [[مسکن]] که امر ضرور شدید است. مواجه‌اند مالیات دریافت می‌شود.
# وضع مالیات‌های حکومتی با توجه به [[ادله]] عدم جواز آن و آرای [[فقیهان]] فقط برای تأمین هزینه‌های ضرور [[دولت]] است؛ بنابراین اگر حجم دولت بیش از حد ضرور افزایش یابد و در نتیجه هزینه‌های اضافی بطلبد، آن هزینه‌ها نیز غیر ضرور خواهد بود و بر دستگاه دولت لازم است در جهت تعدیل حجم دولت بکوشد وگرنه اخذ مالیات به ازای آن هزینه‌ها جایز نیست.
# با توجه به فتاوای فقیهان در باب اخذ [[مالیات حکومتی]]، معلوم شد که این گونه مالیات در طول [[مالیات‌های منصوص]] است؛ پس بر [[دولت اسلامی]] [[واجب]] است تمام تلاش خود را برای گرفتن همۀ مالیات‌های منصوص انجام دهد و افزون بر آن از همۀ ابزارهای تشویقی برای اتفاق‌های مستحبی استفاده کند. به بیان دیگر، بر دولت لازم است به طور جدی برای [[اصلاح]] ساختار اخذ مالیات‌های منصوص [[برنامه‌ریزی]] کند تا [[هزینه]] رفع نیازهای ضرور [[جامعه]] و فقر از این منبع تأمین شود.
به رغم مطالب پیشین، ممکن است گفته شود که تعدیل [[ثروت]] و کاهش [[شکاف طبقاتی]] مطلوب [[اسلام]] است، بنابراین گرچه درآمدهای حاصل از منابع سه گانه برای رفع فقر کافی است، به دلیل کاهش شکاف طبقاتی، [[دولت حق]] دارد از اغنیای جامعه، مالیات حکومتی اخذ کند.
در پاسخ این اشکال می‌توان گفت با توجه به مطالبی که تاکنون درباره [[توازن اقتصادی]] مطرح شد اسلام راهکارهای لازم و کافی را برای جلوگیری از [[شکاف طبقاتی]] شدید ارائه داده است. علت پدید آمدن شکاف طبقاتی شدید عدم پیگیری راهکارهای ارائه شده برای [[توازن]] [[دارایی]] در [[اسلام]] است؛ بنابراین باید ریشه و علت را برطرف کرد. افزون بر این اگر کسی از همه توان جسمی [[فکری]] و [[مالی]] خود برای افزایش درآمد و [[ثروت]] خود استفاده و نیز تمام [[حقوق مالی]] درآمد و ثروت خود را ادا کرده و [[حکومت]] نیز درآمد کافی برای [[رفع فقر]] [[فقیران]] در [[اختیار]] داشته باشد هیچگاه تفاوت‌های درآمدی چنین شخصی با سایر افراد نمی‌تواند مجوز اخذ [[مالیات]] باشد<ref>[[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|نظام اقتصاد علوی]]، ص۴۲۴ ـ ۴۳۰.</ref>.
'''[[مالیات‌ها]] برای [[تحقق عدالت]]'''
'''[[مالیات‌ها]] برای [[تحقق عدالت]]'''


گرفتن درصدی از [[اموال]]، اصلی [[اسلامی]] است و [[قرآن]] بدان فراخوانده است و [[زکات]] و [[نماز]] در کنار هم قرار گرفته است و این اهمیت آن را می‌‌رساند. اصل [[عدالت]] در [[تعالیم]] [[علوی]] همگانی و همه‌جایی است و در همه [[برنامه‌ریزی‌های اقتصادی]] و مبادلات [[مالی]] باید رعایت شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: {{متن حدیث|... ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاةِ قُرباناً لأهْلِ الإسلام، فَمَن أَعْطاها طَیِّبَ النفس بها، فإنَّها تَجعَلُ لَه کَفَّارةً و مِن النارِ حِجازاً و وقایة، فلا عنها أحد نفسه...}}، [[زکات]] و نماز برای [[مسلمانان]] موجب [[تقرب]] است؛ هرکس زکات را با [[خشنودی]] (روانی) بدهد، [[کفاره]] او شود و مانع میان او و [[آتش دوزخ]] گردد، پس مبادا کسی دلش در پی آنچه داده است برود...<ref>الحیاة، ج۶، ص۳۴۳.</ref>.
گرفتن درصدی از [[اموال]]، اصلی [[اسلامی]] است و [[قرآن]] بدان فراخوانده است و [[زکات]] و [[نماز]] در کنار هم قرار گرفته است و این اهمیت آن را می‌‌رساند. اصل [[عدالت]] در تعالیم [[علوی]] همگانی و همه‌جایی است و در همه برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و مبادلات [[مالی]] باید رعایت شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: «[[زکات]] و نماز برای [[مسلمانان]] موجب [[تقرب]] است؛ هرکس زکات را با [[خشنودی]] (روانی) بدهد، [[کفاره]] او شود و مانع میان او و [[آتش دوزخ]] گردد، پس مبادا کسی دلش در پی آنچه داده است برود»<ref>{{متن حدیث|... ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاةِ قُرباناً لأهْلِ الإسلام، فَمَن أَعْطاها طَیِّبَ النفس بها، فإنَّها تَجعَلُ لَه کَفَّارةً و مِن النارِ حِجازاً و وقایة، فلا عنها أحد نفسه...}}، الحیاة، ج۶، ص۳۴۳.</ref>.


مالیات‌ها در [[اسلام]] برای تعدیل [[ثروت]] است تا از ثروت [[ثروتمندان]] کاسته شود و به سوی نیازهای مردمی روانه گردد. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|... وَانْظُرْ إِلی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَی مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِبَالِ وَالْمَجَاعَةِ، مُصیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ... وَ ما فَضَلَ عَنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ إِلَیْنَا لِنَفْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا}}، در [[نامه]] ای به [[قثم بن عباس]] [[کارگزار مکه]]: به [[مال]] [[خدا]] ([[اموال عمومی]]) که نزد تو فراهم شده است رسیدگی کن و آنها را به عیال‌مندان و گرسنگانی که در آنجاها هستند برسان و نیازهای گوناگون آنان را برطرف کن و باقیمانده را نزد ما بفرست تا میان کسانی که اینجاها هستند قسمت کنیم<ref>نهج البلاغه، ص۱۰۶۳.</ref>.
مالیات‌ها در [[اسلام]] برای تعدیل [[ثروت]] است تا از ثروت [[ثروتمندان]] کاسته شود و به سوی نیازهای مردمی روانه گردد. [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: در [[نامه]] ای به [[قثم بن عباس]] [[کارگزار مکه]]: «به [[مال]] [[خدا]] ([[اموال عمومی]]) که نزد تو فراهم شده است رسیدگی کن و آنها را به عیال‌مندان و گرسنگانی که در آنجاها هستند برسان و نیازهای گوناگون آنان را برطرف کن و باقیمانده را نزد ما بفرست تا میان کسانی که اینجاها هستند قسمت کنیم»<ref>{{متن حدیث|... وَانْظُرْ إِلی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَی مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِبَالِ وَالْمَجَاعَةِ، مُصیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ... وَ ما فَضَلَ عَنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ إِلَیْنَا لِنَفْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا}}، نهج البلاغه، ص۱۰۶۳.</ref>.


در [[مکتب]] [[امام]]{{ع}} [[فقر]] [[فقیران]] باید از میان برود و زکات یکی از مالیات‌هایی است که برای این منظور قرار داده شده است: {{متن حدیث|إِنَّ الله عز وجل فرض علی أغنیاء الناس فی أموالهم، قدرَ الَّذی یَسعُ فقراءَهُم فإن ضاعَ الفَقیرُ، أو أجْهَدَ، أَو عُرِیَ، فَبِمَا یَصْنَعُ الغَنِیُّ، فَإِنَّ اللَّهَ مُحاسِبُ الأغنیاء فی ذلکَ یَومَ القِیامَةِ و مُعَذِّبُهُم بِهِ عَذَاباً أَلِیماً}}، [[خدای بزرگ]] در اموال [[توانگران]] مقداری معین کرده است که [[زندگی]] بینوایان را اداره کند؛ پس اگر [[فقیری]] نابسامان ماند یا به [[سختی]] افتاد یا [[پوشاک]] [[درستی]] نداشت یا سرپناهی نیافت یا همسری نگرفت.... سبب آن خودداری [[ثروتمند]] از دادن [[حق]] اوست و [[خداوند]] حساب [[ثروتمندان]] را در [[روز قیامت]] از این بابت می‌رسد و به سبب آن با عذابی دردناک عذابشان می‌‌کند<ref>مستدرک الوسائل، ج۱، ص۵۰۶؛ الحیاة، ج۶، ص۳۹۷.</ref>.
در [[مکتب امام علی]]{{ع}} [[فقر]] [[فقیران]] باید از میان برود و زکات یکی از مالیات‌هایی است که برای این منظور قرار داده شده است: «[[خدای بزرگ]] در اموال توانگران مقداری معین کرده است که [[زندگی]] بینوایان را اداره کند؛ پس اگر [[فقیری]] نابسامان ماند یا به [[سختی]] افتاد یا [[پوشاک]] [[درستی]] نداشت یا سرپناهی نیافت یا همسری نگرفت.... سبب آن خودداری [[ثروتمند]] از دادن [[حق]] اوست و [[خداوند]] حساب [[ثروتمندان]] را در [[روز قیامت]] از این بابت می‌رسد و به سبب آن با عذابی دردناک عذابشان می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الله عز وجل فرض علی أغنیاء الناس فی أموالهم، قدرَ الَّذی یَسعُ فقراءَهُم فإن ضاعَ الفَقیرُ، أو أجْهَدَ، أَو عُرِیَ، فَبِمَا یَصْنَعُ الغَنِیُّ، فَإِنَّ اللَّهَ مُحاسِبُ الأغنیاء فی ذلکَ یَومَ القِیامَةِ و مُعَذِّبُهُم بِهِ عَذَاباً أَلِیماً}}، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۵۰۶؛ الحیاة، ج۶، ص۳۹۷.</ref>.


همچنین در سخن دیگری [[امام]]{{ع}} بر [[فقرزدایی]] از راه مالیاتِ [[زکات]] تأکید می‌کند: {{متن حدیث|... مع ما فِی الزَّکَاةِ مِن صَرفِ ثَمَرَاتِ الأرضِ وغَیرِ ذلک الی أهلِ المَسْکَنَةِ و الفقر....}}، «... از راه [[پرداخت زکات]] میوههای [[زمین]] و جز آن به بینوایان و [[تهیدستان]] نیز می‌‌رسد.»..<ref>نهج البلاغه، ص۷۹۸.</ref>.
همچنین در سخن دیگری [[امام علی]]{{ع}} بر فقرزدایی از راه مالیاتِ [[زکات]] تأکید می‌کند: «از راه [[پرداخت زکات]] میوه‌های [[زمین]] و جز آن به بینوایان و تهیدستان نیز می‌‌رسد»<ref>{{متن حدیث|مع ما فِی الزَّکَاةِ مِن صَرفِ ثَمَرَاتِ الأرضِ وغَیرِ ذلک الی أهلِ المَسْکَنَةِ و الفقر}}، نهج البلاغه، ص۷۹۸.</ref>. در قانونی کلی در [[مکتب]] امام [[مسئولیت]] تهیدستی بینوایان متوجه ثروتمندان است (و نظام‌های طرفدار آنان).  


در قانونی کلی در [[مکتب]] امام [[مسئولیت]] تهیدستی بینوایان متوجه ثروتمندان است (و نظام‌های طرفدار آنان).  
در اجرای قانون [[مالیات]] ممکن است زیاده‌روی‌هایی صورت گیرد و ستمی بر مالیات پردازان روی دهد. [[دولت‌ها]] باید از این زیاده‌روی‌ها جلوگیری کنند و مالیات گرفتن نیز باید در چهارچوب [[عدالت]] قرار گیرد. [[امام علی]]{{ع}} در این زمینه می‌فرمایند: «و بیش از [[حق خدا]] از [[مال]] او مستان»<ref>{{متن حدیث|ولا تأخذن منه أکثر من حنّی الله فی ماله}}، نهج البلاغه، ص۸۷۹.</ref>.


در [[اجرای قانون]] [[مالیات]] ممکن است زیاده‌روی‌هایی صورت گیرد و ستمی بر مالیات پردازان روی دهد. [[دولت‌ها]] باید از این زیاده‌روی‌ها جلوگیری کنند و مالیات گرفتن نیز باید در چهارچوب [[عدالت]] قرار گیرد. [[امام علی]]{{ع}} در این زمینه می‌فرمایند: {{متن حدیث|ولا تأخذن منه أکثر من حنّی الله فی ماله}}، «... و بیش از [[حق خدا]] از [[مال]] او مستان»<ref>نهج البلاغه، ص۸۷۹.</ref>.
اگر از غیر [[مسلمانان]] نیز مالیاتی گرفته می‌شود، باید عادلانه باشد و از هرگونه [[زیاده‌روی]] ـ برای غیر مسلمان بودن ـ دوری گردد: از سخنان امام به بعضی از تحصیل‌داران مالیاتی: از آن بپرهیز که برای گرفتن درهمی [[خراج]] [[مسلمان]] یا [[یهودی]] یا [[نصرانی]] را بزنی یا حیوانی را که برای صاحب خود کار می‌کند به فروش برسانی که دستور ما از جانب [[شرع]] این است که از ایشان [[عفو]] (یعنی از مقدار [[مالی]] که زاید بر هزینه‌هاست و نه اصل مال آنان) را بگیریم<ref>{{متن حدیث|... إیاک أن تضرب مسلماً، أو یهودیاً، أو نَصرانیاً، فی درهم خَراج، أو تبیع دائةً عمل فی درهم، فَأَنَّما أُمرنا أن نأخُدَ مِنْهُمُ العَفْوَ}} {{عربی|ای الزائد لا اصل المال}}، وسائل الشیعه، ج۶، ص۹۰؛ الحیاة، ج۶، ص۴۸۰.</ref>.


اگر از غیر [[مسلمانان]] نیز مالیاتی گرفته می‌شود، باید عادلانه باشد و از هرگونه [[زیاده‌روی]] ـ برای [[غیر مسلمان]] بودن ـ دوری گردد: {{متن حدیث|... إیاک أن تضرب مسلماً، أو یهودیاً، أو نَصرانیاً، فی درهم خَراج، أو تبیع دائةً عمل فی درهم، فَأَنَّما أُمرنا أن نأخُدَ مِنْهُمُ العَفْوَ}} {{عربی|ای الزائد لا اصل المال}}، از [[سخنان امام]] به بعضی از تحصیل‌داران مالیاتی: از آن بپرهیز که برای گرفتن درهمی [[خراج]] [[مسلمان]] یا [[یهودی]] یا [[نصرانی]] را بزنی یا حیوانی را که برای صاحب خود کار می‌کند به فروش برسانی که دستور ما از جانب [[شرع]] این است که از ایشان [[عفو]] (یعنی از مقدار [[مالی]] که زاید بر هزینه‌هاست و نه اصل مال آنان) را بگیریم<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۹۰؛ الحیاة، ج۶، ص۴۸۰.</ref>.
هرگونه باج‌خواهی و [[زیاده‌روی]] در [[مالیات‌ها]]، غیر [[اسلامی]] است و با تعالیم [[امام]]{{ع}} سازگاری ندارد: «در نامه‌ای به [[کارگزاران حکومت]] دربارۀ [[خراج]] و [[مالیات]]: «برای گرفتن خراج [[مردمان]]، [[لباس]] زمستانی و تابستانی ایشان را مفروشید و نه چهارپایی را که با آن کار می‌کنند و نه بنده‌ای را که در [[اختیار]] دارند و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و به [[مال]] هیچ یک از [[مردم]] ـ چه [[مسلمان]] چه [[اقلیت]] ـ دست مبرید، مگر اینکه اسب یا سلاحی باشد که در [[جنگ]] با [[مسلمانان]] به کار می‌رود»<ref>{{متن حدیث|وَ لا تَبِیعُنَّ لِلنَّاسِ فِی الْخَراجِ کِسْوَةَ شِمَاءٍ وَلَا صَیْفٍ؛ وَلَا دَابَّةٌ یَعْتَمِلُونَ عَلَیْهَا، وَلا عَبْداً، وَلا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَکانٍ دِرْهَمٍ، وَلَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ ـ مُصَلَّ وَلا مُعَاهَدٍ ـ إِلَّا أَنْ تَجِدُوا فَرَساً أَوْ سِلاحاً یُعْدِی بِهِ عَلَی أَهْلِ الْإِسْلام}}، نهج البلاغه، ص۹۸۴؛ الحیاة، ج۳، ص۲۳۳.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۱۹ ـ ۱۲۱.</ref>
 
هرگونه باج‌خواهی و [[زیاده‌روی]] در [[مالیات‌ها]]، غیر [[اسلامی]] است و با [[تعالیم]] [[امام]]{{ع}} سازگاری ندارد: {{متن حدیث|وَ لا تَبِیعُنَّ لِلنَّاسِ فِی الْخَراجِ کِسْوَةَ شِمَاءٍ وَلَا صَیْفٍ؛ وَلَا دَابَّةٌ یَعْتَمِلُونَ عَلَیْهَا، وَلا عَبْداً، وَلا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَکانٍ دِرْهَمٍ، وَلَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ ـ مُصَلَّ وَلا مُعَاهَدٍ ـ إِلَّا أَنْ تَجِدُوا فَرَساً أَوْ سِلاحاً یُعْدِی بِهِ عَلَی أَهْلِ الْإِسْلام}}، «در نامه‌ای به [[کارگزاران حکومت]] دربارۀ [[خراج]] و [[مالیات]]:... برای گرفتن خراج [[مردمان]]، [[لباس]] زمستانی و تابستانی ایشان را مفروشید و نه چهارپایی را که با آن کار می‌کنند و نه بنده‌ای را که در [[اختیار]] دارند و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و به [[مال]] هیچ یک از [[مردم]] ـ چه [[مسلمان]] چه [[اقلیت]] ـ دست مبرید، مگر اینکه اسب یا سلاحی باشد که در [[جنگ]] با [[مسلمانان]] به کار می‌رود<ref>نهج البلاغه، ص۹۸۴؛ الحیاة، ج۳، ص۲۳۳.</ref>.<ref>[[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|اقتصاد در نهج البلاغه]]، ص۱۱۹ ـ ۱۲۱.</ref>


==== پنج. فقرزدایی و ایجاد سازوکارهای حمایت از نیازمندان ====
==== پنج. فقرزدایی و ایجاد سازوکارهای حمایت از نیازمندان ====
خط ۲۹۴: خط ۳۳۳:
در خطبه ۳۴ [[نهج البلاغه]] در این زمینه چنین آمده است: «ای مردم از جمله حقوقی که شما بر گردن حکومت و دولت دارید و دولت موظف است آنها را انجام دهد این است که درآمدهای عمومی که در اختیار حکومت است را افزایش دهد، به وفور برساند و بر شما سرریز کند». به طور مثال اگر [[معادن]]، گنجینه‌ها و امکاناتی به عنوان دارایی‌های عمومی در اختیار حکومت است، دولت آنها را مصرف و تمام نکند بلکه باید برنامه‌ و اقدامی را انجام دهد که منجر به سودآوری شود و سود حاصل از آن را به شکل‌های مناسب به جامعه تزریق کند.
در خطبه ۳۴ [[نهج البلاغه]] در این زمینه چنین آمده است: «ای مردم از جمله حقوقی که شما بر گردن حکومت و دولت دارید و دولت موظف است آنها را انجام دهد این است که درآمدهای عمومی که در اختیار حکومت است را افزایش دهد، به وفور برساند و بر شما سرریز کند». به طور مثال اگر [[معادن]]، گنجینه‌ها و امکاناتی به عنوان دارایی‌های عمومی در اختیار حکومت است، دولت آنها را مصرف و تمام نکند بلکه باید برنامه‌ و اقدامی را انجام دهد که منجر به سودآوری شود و سود حاصل از آن را به شکل‌های مناسب به جامعه تزریق کند.


===== برنامه اقتصادی حکومت [[ثروتمند]] شدن جامعه باشد =====
'''برنامه اقتصادی حکومت [[ثروتمند]] شدن جامعه باشد'''
 
امیرمؤمنان [[معتقد]] بود که نگاه حکومت باید به سمت ثروتمند شدن جامعه باشد و حکومت از ثروتمند شدن مردم بهره‌ بگیرد و آن بهره را در بخش‌هایی که لازم است، سرریز کند نه اینکه در [[جامعه]] [[فقر]] توزیع نماید. به عنوان مثال دولت‌‌ها می‌توانند تولیدات را افزایش دهند و به تناسب آن، درآمدها بالا می‌رود، [[مالیات]] [[دولت]] بیشتر می‌شود و پس از آن دولت با این درآمد می‌تواند [[مشکلات]] جامعه در زمینه‌های مختلف را برطرف کند. در [[عهدنامه مالک اشتر]] حضرت به مالک می‌گوید: «باید نگاهت این باشد که [[زمین]] آباد و [[تولید]] زیاد شود، تصورت اینگونه نباشد که باید مالیات بیشتر بگیری». سپس حضرت توضیح می‌دهند و می‌فرماید: «مالیات جز بهره حاصل از [[عمران]] و آبادی و تولید نیست». [[امام علی]]{{ع}} با همین [[اقدام]] یعنی بردن جامعه به سمت فراوانی، [[نعمت]]، [[ثروت]] و [[دارایی]] موفق شد بعد از مدت کوتاهی از [[حکومت]] خود در بخش‌هایی از جامعه که این برنامه [[اجرا]] شده بود، فقر را از میان ببرد: «به وسیله [[عدالت]] خود [[لباس]] عافیت و [[رفاه]] بر همه شما پوشانده‌ام»<ref>{{متن حدیث|و البستکم العافیه من عدلی}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>. در رابطه با همین مسأله بزرگان [[اهل سنت]] مانند [[ابن ابی شیبه]] و پسر [[احمد بن حنبل]] و پس از ایشان بزرگان [[شیعه]] نقل کرده‌اند که حضرت فرمود: «هیچ کس‌ در کوفه‌ به‌ سر نمی‌برد و [[روز]] را آغاز نمی‌کند مگر اینکه تأمین شده و در رفاه است و بی‌گمان پایین‌ترین آنان از نظر جایگاه و موقعیت نان گندم می‌‌خورد و سرپناه دارد و از آب [[پاک]] [[فرات]] می‌‌آشامد»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، گفتاری با عنوان [https://fararu.com/fa/news/394196/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DB%B1%DB%B0-%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»]</ref>.
امیرمؤمنان [[معتقد]] بود که نگاه حکومت باید به سمت ثروتمند شدن جامعه باشد و حکومت از ثروتمند شدن مردم بهره‌ بگیرد و آن بهره را در بخش‌هایی که لازم است، سرریز کند نه اینکه در [[جامعه]] [[فقر]] توزیع نماید. به عنوان مثال دولت‌‌ها می‌توانند تولیدات را افزایش دهند و به تناسب آن، درآمدها بالا می‌رود، [[مالیات]] [[دولت]] بیشتر می‌شود و پس از آن دولت با این درآمد می‌تواند [[مشکلات]] جامعه در زمینه‌های مختلف را برطرف کند. در [[عهدنامه مالک اشتر]] حضرت به مالک می‌گوید: «باید نگاهت این باشد که [[زمین]] آباد و [[تولید]] زیاد شود، تصورت اینگونه نباشد که باید مالیات بیشتر بگیری». سپس حضرت توضیح می‌دهند و می‌فرماید: «مالیات جز بهره حاصل از [[عمران]] و آبادی و تولید نیست». [[امام علی]]{{ع}} با همین [[اقدام]] یعنی بردن جامعه به سمت فراوانی، [[نعمت]]، [[ثروت]] و [[دارایی]] موفق شد بعد از مدت کوتاهی از [[حکومت]] خود در بخش‌هایی از جامعه که این برنامه [[اجرا]] شده بود، فقر را از میان ببرد: «به وسیله [[عدالت]] خود [[لباس]] عافیت و [[رفاه]] بر همه شما پوشانده‌ام»<ref>{{متن حدیث|و البستکم العافیه من عدلی}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>. در رابطه با همین مسأله بزرگان [[اهل سنت]] مانند [[ابن ابی شیبه]] و پسر [[احمد بن حنبل]] و پس از ایشان بزرگان [[شیعه]] نقل کرده‌اند که حضرت فرمود: «هیچ کس‌ در کوفه‌ به‌ سر نمی‌برد و [[روز]] را آغاز نمی‌کند مگر اینکه تأمین شده و در رفاه است و بی‌گمان پایین‌ترین آنان از نظر جایگاه و موقعیت نان گندم می‌‌خورد و سرپناه دارد و از آب [[پاک]] [[فرات]] می‌‌آشامد»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، گفتاری با عنوان [https://fararu.com/fa/news/394196/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DB%B1%DB%B0-%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF «بررسی ۱۰ اقدام عملی حضرت علی(ع) برای سامان یافتن نظام اقتصاد»]</ref>.


خط ۳۱۲: خط ۳۵۲:


==== چهارم. برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های اقتصادی ====
==== چهارم. برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های اقتصادی ====
'''سفارش به آبادانی زمین'''
حضور [[دولت]] در حوزۀ [[اقتصاد]] برای تحقق اهداف اقتصادی است، [[عدالت]]، [[امنیت]] و رشد اقتصادی اهداف مقدمیِ اقتصاد برای رسیدن به [[هدف]] عالی [[اقتصادی]]، یعنی [[رفاه عمومی]] به شمار می‌آید. تحقق اهداف اقتصادی آن است که همۀ افراد [[جامعه]] از سطح کفاف [[زندگی]] بهره‌مند شوند. از جمله اقدام‌های دولت برای رسیدن به هدف رشد اقتصادی [[آبادانی]] است که می‌تواند هم از ابزارهای سیاست‌گذاری استفاده کند و هم به طور مستقیم به آبادانی بپردازد. آبادانی، سبب رونق فعالیت‌های اقتصادی و افزایش [[تولید]] می‌شود و در واقع با [[عمران]]، بستر تولید و رشد اقتصادی برای جامعه فراهم می‌آید. از این رو، یکی از [[سیاست‌های اقتصادی امام علی]]{{ع}}، توسعۀ اقتصادی و بسترسازی مناسب برای رشد اقتصادی از راه [[آبادانی زمین]] بود تا به سبب آن درآمد فعالان اقتصادی و نیز درآمد دولت افزایش یابد و دولت بتواند با اجرای [[سیاست‌های اقتصادی]] به اهداف خود برسد. [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} در ابتدای [[عهدنامه مالک اشتر]]، [[وظیفه]] او را [[اصلاح]] کار [[مردم]] و آبادسازی شهرهای [[مصر]] می‌‌داند: «و کار مردمش را به [[صلاح]] آورد و شهرهایش را آباد سازد<ref>{{متن حدیث|واستصلاح أهلها وعمارة بلادها}}، نهج البلاغه نامه ۵۳.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲.</ref>.
 
حضور [[دولت]] در حوزۀ [[اقتصاد]] برای تحقق [[اهداف اقتصادی]] است، [[عدالت]]، [[امنیت]] و [[رشد اقتصادی]] اهداف مقدمیِ اقتصاد برای رسیدن به [[هدف]] عالی [[اقتصادی]]، یعنی [[رفاه عمومی]] به شمار می‌آید. تحقق اهداف اقتصادی آن است که همۀ افراد [[جامعه]] از سطح [[کفاف]] [[زندگی]] بهره‌مند شوند. از جمله اقدام‌های دولت برای رسیدن به هدف رشد اقتصادی [[آبادانی]] است که می‌تواند هم از ابزارهای [[سیاست‌گذاری]] استفاده کند و هم به طور مستقیم به آبادانی بپردازد. آبادانی، سبب رونق [[فعالیت‌های اقتصادی]] و افزایش [[تولید]] می‌شود و در واقع با [[عمران]]، بستر تولید و رشد اقتصادی برای جامعه فراهم می‌آید. از این رو، یکی از [[سیاست‌های اقتصادی امام علی]]{{ع}}، توسعۀ اقتصادی و [[بسترسازی]] مناسب برای رشد اقتصادی از راه [[آبادانی زمین]] بود تا به سبب آن درآمد فعالان اقتصادی و نیز درآمد دولت افزایش یابد و دولت بتواند با اجرای [[سیاست‌های اقتصادی]] به اهداف خود برسد. [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} در ابتدای [[عهدنامه مالک اشتر]]، [[وظیفه]] او را [[اصلاح]] کار [[مردم]] و آبادسازی شهرهای [[مصر]] می‌‌داند: {{متن حدیث|واستصلاح أهلها وعمارة بلادها}}، «و کار مردمش را به [[صلاح]] آورد و شهرهایش را آباد سازد<ref>نهج البلاغه نامه ۵۳.</ref>.
 
با آنکه یکی از [[وظایف دولت]] گردآوری [[خراج]] است ولی تا وقتی اموالی در درست مردم نباشد نمی‌توان از آنها خراج گرفت، در نتیجه دولت باید در جهت [[رشد]] و آبادانی [[اقدام]] کند و زمینه‌های لازم را فراهم آورد و گرنه گردآوری [[مالیات]] بدون آبادانی به معنای نابودی [[شهرها]]، کشاورزان و تولید کنندگان است که سرانجام به نابودی [[حکومت]] می‌انجامد. همان‌طور که در [[عهدنامه]] به مالک می‌فرماید که ابتدا زمینه‌های تولید را آماده کند و آنگاه از [[مردمان]] [[خرج]] بگیرد<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲.</ref>.


==== پنجم: بازسازی اعتماد عمومی در پرداخت تکالیف مالی ====
==== پنجم: بازسازی اعتماد عمومی در پرداخت تکالیف مالی ====
خط ۳۴۴: خط ۳۸۰:
# [[امام]] به [[مالک‌اشتر]] سفارش می‌کند که در هر [[روز]]، کار همان روز را سامان بده؛ زیرا هر روز، کار مخصوص خود را دارد. از شتاب‌زدگی در امور پیش از رسیدن وقت آنها یا غرق شدن در آنها هنگام امکانشان یا [[لجاجت]] در آنها هنگامی که پیچیده شدند یا [[سستی]] در آنها هنگامی که روشن شدند، بپرهیز؛ پس هر چیزی را در جای خویش بگذار و هر امری را به وقت خود انجام ده<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
# [[امام]] به [[مالک‌اشتر]] سفارش می‌کند که در هر [[روز]]، کار همان روز را سامان بده؛ زیرا هر روز، کار مخصوص خود را دارد. از شتاب‌زدگی در امور پیش از رسیدن وقت آنها یا غرق شدن در آنها هنگام امکانشان یا [[لجاجت]] در آنها هنگامی که پیچیده شدند یا [[سستی]] در آنها هنگامی که روشن شدند، بپرهیز؛ پس هر چیزی را در جای خویش بگذار و هر امری را به وقت خود انجام ده<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.


[[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه‌ها]]، [[نامه‌ها]] و حکمت‌های خویش به برخی مسائل مدیریت [[سیاسی]]، مدیریت نظامی، مدیریت [[اقتصادی]]، مدیریت دولتی و مدیریت [[خانواده]] پرداخته است. در مدیریت [[اقتصادی]]، به روش‌های درست استفاده از [[بیت‌المال]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.</ref> و بهره گرفتن از اموال شخصی [[تذکر]] می‌دهد<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.</ref>.<ref>دشتی، محمد، الگوهای رفتاری امام علی و مدیریت، ج۷، ص۹۰-۷۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۱۱۷.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه‌ها]]، [[نامه‌ها]] و حکمت‌های خویش به برخی مسائل مدیریت [[سیاسی]]، مدیریت نظامی، مدیریت [[اقتصادی]]، مدیریت دولتی و مدیریت [[خانواده]] پرداخته است. در مدیریت [[اقتصادی]]، به روش‌های درست استفاده از [[بیت‌المال]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.</ref> و بهره گرفتن از اموال شخصی [[تذکر]] می‌دهد<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.</ref>.<ref>دشتی، محمد، الگوهای رفتاری امام علی و مدیریت، ج۷، ص۹۰-۷۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۱۱۷.</ref>


===اقدامات اصلاحی این محور===
===اقدامات اصلاحی این محور===
خط ۳۶۱: خط ۳۹۷:
ممکن است این [[پرسش]] مطرح شود که چرا [[امام علی]] {{ع}} برای اداره امور از گروه دوم و سوم استفاده می‌کرد. پاسخ این پرسش در واقعیت‌های تلخ [[زمان]] او نهفته است. در آن زمان، مناطق بسیاری تحت [[سیطره]] [[حکومت اسلامی]] بود؛ در حالی که افراد دسته اول انگشت‌شمار بودند؛ از این رو، حضرت چاره‌ای جز استفاده از دسته دوم و سوم نداشت؛ ولی برای آن‌که خطای این دو گروه به ویژه گروه سوم به کم‌ترین حد برسد، بر [[کردار]] آنها به دقت [[نظارت]] و فرد [[خطا]] کننده را به شدت [[مجازات]] می‌کرد.
ممکن است این [[پرسش]] مطرح شود که چرا [[امام علی]] {{ع}} برای اداره امور از گروه دوم و سوم استفاده می‌کرد. پاسخ این پرسش در واقعیت‌های تلخ [[زمان]] او نهفته است. در آن زمان، مناطق بسیاری تحت [[سیطره]] [[حکومت اسلامی]] بود؛ در حالی که افراد دسته اول انگشت‌شمار بودند؛ از این رو، حضرت چاره‌ای جز استفاده از دسته دوم و سوم نداشت؛ ولی برای آن‌که خطای این دو گروه به ویژه گروه سوم به کم‌ترین حد برسد، بر [[کردار]] آنها به دقت [[نظارت]] و فرد [[خطا]] کننده را به شدت [[مجازات]] می‌کرد.


گروهی از جمله [[مغیرة بن شعبه]] به حضرت پیشنهاد کردند که استانداران پیشین از جمله [[معاویه]] را بر منصب خود تثبیت، و پس از آن‌که اوضاع سامان یافت، آنها را عزل کند؛ ولی حضرت با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا}}<ref>«آنان را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراه‌کنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.</ref>، با این پیشنهاد به طور [[قاطع]] [[مخالفت]] می‌نمود<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص۸۷ ح۱۳۳؛ طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی، ص۲۶۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۵؛ ر. ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۵۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۰۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۴ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۶؛ و ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۲۹.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} بدون تردید نمی‌توانست عده‌ای [[فاسق]] و [[دنیاپرست]] را که با او [[بیعت]] نکرده‌اند و [[فرمان]] او نمی‌برند، بر [[جان]] و [[مال]] [[مسلمانان]] چیره سازد؛ زیرا این مشارکت در [[ظلم]] آنها به شمار می‌رفت و با [[هدف]] حضرت از پذیرش حکومت [[اصلاحات]] تعارض داشت. از [[بعد اقتصادی]] نیز ابقای آنان به معنای کمک به تشدید [[فقر]] و [[نابرابری]] بود که با اصلاحات [[اقتصادی]] وی منافات داشت؛ از این رو، برای آن‌که یکی از عوامل مهم [[بی‌عدالتی]] به ویژه در حوزه [[اقتصاد]]، به کلی از بین برود، به عزل [[کارگزاران]] پیشین و [[نصب]] کسانی [[اقدام]] کرد که با [[فرمانبردار]] او بودند و در [[سیره فردی]] و [[حکومتی]] خود، حضرت را [[الگو]] قرار می‌دادند یا با [[راهنمایی]] و [[تهدید]]، قابل [[نظارت]] بوده، یارای مخالفت جدی با وی را نداشتند؛ در نتیجه، کارگزاران جدید کم‌تر فرصت می‌یافتند از منصب و موقعیت خود [[سوء]] استفاده [[مالی]] کنند و در توزیع فرصت‌های درآمدزا و شغلی از مسیر [[عدالت]] [[منحرف]] شوند، و در صورتی که چنین کاری می‌کردند، با برخورد شدید و جدی [[امام]] مواجه می‌شدند<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۷۹.</ref>
گروهی از جمله [[مغیرة بن شعبه]] به حضرت پیشنهاد کردند که استانداران پیشین از جمله [[معاویه]] را بر منصب خود تثبیت، و پس از آن‌که اوضاع سامان یافت، آنها را عزل کند؛ ولی حضرت با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا}}<ref>«آنان را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراه‌کنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.</ref>، با این پیشنهاد به طور [[قاطع]] [[مخالفت]] می‌نمود<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص۸۷ ح۱۳۳؛ طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی، ص۲۶۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۵؛ ر. ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۵۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۰۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۴ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۶؛ و ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۲۹.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} بدون تردید نمی‌توانست عده‌ای [[فاسق]] و [[دنیاپرست]] را که با او [[بیعت]] نکرده‌اند و [[فرمان]] او نمی‌برند، بر [[جان]] و [[مال]] [[مسلمانان]] چیره سازد؛ زیرا این مشارکت در [[ظلم]] آنها به شمار می‌رفت و با [[هدف]] حضرت از پذیرش حکومت [[اصلاحات]] تعارض داشت. از [[بعد اقتصادی]] نیز ابقای آنان به معنای کمک به تشدید [[فقر]] و [[نابرابری]] بود که با اصلاحات [[اقتصادی]] وی منافات داشت؛ از این رو، برای آن‌که یکی از عوامل مهم [[بی‌عدالتی]] به ویژه در حوزه [[اقتصاد]]، به کلی از بین برود، به عزل [[کارگزاران]] پیشین و [[نصب]] کسانی [[اقدام]] کرد که با [[فرمانبردار]] او بودند و در [[سیره فردی]] و [[حکومتی]] خود، حضرت را [[الگو]] قرار می‌دادند یا با [[راهنمایی]] و [[تهدید]]، قابل [[نظارت]] بوده، یارای مخالفت جدی با وی را نداشتند؛ در نتیجه، کارگزاران جدید کم‌تر فرصت می‌یافتند از منصب و موقعیت خود [[سوء]] استفاده [[مالی]] کنند و در توزیع فرصت‌های درآمدزا و شغلی از مسیر [[عدالت]] [[منحرف]] شوند، و در صورتی که چنین کاری می‌کردند، با برخورد شدید و جدی [[امام]] مواجه می‌شدند<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۷۹.</ref>.
 
=====نهادینه‌سازی [[شایسته‌سالاری]] برای پیشگیری از فساد=====
تثبیت رویکرد شایسته‌سالاری در [[انتخاب کارگزاران]] لایق و با [[تقوا]] نه تنها اصلاح رویکرد سابق [[دوست‌گماری]] و [[خویشاوندسالاری]] خلفای پیشین بود، بلکه اقدامی مؤثر در [[پیشگیری]] از [[مفاسد اقتصادی]] به شماره می‌رود. [[امام علی]]{{ع}} در [[نامه]] آموزنده خود به [[مالک اشتر]]، او را به [[آزمودن]] افراد برای [[انتخاب]] فرد [[اصلح]] و شایسته، سفارش نموده‌‎اند: {{متن حدیث|ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: آن‎گاه در کارهای کارگزارانت [[نیک]] بنگر، و آنان را از روی آزمودن به کار گمار، و بر پایه [[دوستی]] و [[تبعیض]] [و دلخواه خود] آنان را [[سرپرست]] مکن، که آن دو، گونه‌هایی از شاخه‌های [[ستمگری]] و خیانت‌‎ورزی است.
 
امام علی{{ع}} در مورد خطر انتخاب کارگزاران [[زیرک]] و خیانت‌‎کار، به فرمانده‌اش هشدار می‌دهد: {{متن حدیث|ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِهِمْ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: مبادا در [[گزینش]] نویسندگان و [[منشیان]]، بر [[تیزهوشی]] و [[اطمینان]] شخصی و خوش باوری خود تکیه نمایی؛ زیرا افراد زیرک با ظاهر‌سازی و خوش خدمتی، نظر [[زمامداران]] را به خود جلب می‎نمایند، که در پس این ظاهرسازیها، نه [[خیرخواهی]] وجود دارد، و نه از امانت‎داری نشانی یافت می‌شود.
 
[[امام]]{{ع}} سپس معیارهای [[انتخاب کارگزاران]] را برای او بر می‌شمارد: {{متن حدیث|وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: و کسانی را جستجو کن و برگزین که [[تجربه]] و [[حیا]] دارند، از خاندان‌‎های شایسته و [[پارسا]] که در [[مسلمانی]] قدمی پیش‎تر دارند؛ زیرا اینان دارای [[اخلاق]] گرامی‎‌ترند و آبروهایی پاک‎تر و طمعشان کم‎تر است و [[عاقبت]] نگریشان فزون‎تر.
 
بنابر آموزه‌های [[ارزشمند]] [[امام علی]]{{ع}}، کفایت‌مندی افراد، تجربه و [[علم]] آنان، در کنار امانت‎داری و [[تقوا]] مؤثر خواهد بود، و [[انتخاب]] چنین افرادی برای [[مناصب]] [[حکومتی]]، از رواج [[فساد]] و [[جرائم]] [[اقتصادی]] پیش‎گیری خواهد کرد.


==== دو. نظام‌مند ساختن بیت‌المال ====
==== دو. نظام‌مند ساختن بیت‌المال ====
خط ۴۰۹: خط ۴۵۴:


== محور چهارم: اصلاحات در نظارت و کنترل مالی و اقتصادی ==
== محور چهارم: اصلاحات در نظارت و کنترل مالی و اقتصادی ==
«نظارت» از ارکان مهم مدیریت علمی است که در تصمیم‌گیری و رهبری نقش مهمی ایفا می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} در سخنان خود به [[نظارت]] فراگیر بر امور [[کارگزاران]] تأکید و بر همین اساس، با [[فرماندار آذربایجان]] ([[مصقله بن هبیره]])<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۴.</ref> برخورد می‌کند و درباره [[محمد بن ابی بکر]]، [[والی مصر]]، تصمیم به جابه‌جایی می‌گیرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۲.</ref>. [[عمر بن ابی سلمه]]، [[استاندار بحرین]] و فارس را نیز برای شرکت در [[جنگ صفین]] منتقل می‌کند و [[نعمان بن عجلان]] را به جای وی می‌گمارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۲.</ref>. [[امام]]، به [[زیاد بن ابیه]] بارها [[تذکر]] می‌دهد<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref> یا [[کمیل بن زیاد]]، [[فرماندار هیت]] را [[سرزنش]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۱.</ref> و [[منذر بن جارود]] را به دلیل [[خیانت]] [[مالی]] عزل می‌کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۱.</ref>. تمام این [[رفتارها]] و تصمیم‌های [[مدیریتی]] از اصل نظارت [[علوی]] سرچشمه گرفته است. [[تشویق]] مدیران و کارگزاران لایق و شایسته، مانند تشویق [[سعد بن مسعود]] [[فرماندار مدائن]]، نیز زاییده اصل نظارت است. حضرت در [[نامه]] خویش به [[مالک اشتر]] نیز بر اصول نظارت، [[تنبیه]] و تشویق تأکید فراوان دارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۴ و ۲۱.</ref>.<ref>دشتی، محمد، الگوهای رفتاری امام علی و مدیریت، ج۷، ص۹۰-۷۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۱۱۷.</ref>
«نظارت» از ارکان مهم مدیریت علمی است که در تصمیم‌گیری و رهبری نقش مهمی ایفا می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} در سخنان خود به [[نظارت]] فراگیر بر امور [[کارگزاران]] تأکید و بر همین اساس، با [[فرماندار آذربایجان]] ([[مصقله بن هبیره]])<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۴.</ref> برخورد می‌کند و درباره [[محمد بن ابی بکر]]، [[والی مصر]]، تصمیم به جابه‌جایی می‌گیرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۲.</ref>. [[عمر بن ابی سلمه]]، [[استاندار بحرین]] و فارس را نیز برای شرکت در [[جنگ صفین]] منتقل می‌کند و [[نعمان بن عجلان]] را به جای وی می‌گمارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۲.</ref>. [[امام]]، به [[زیاد بن ابیه]] بارها [[تذکر]] می‌دهد<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref> یا [[کمیل بن زیاد]]، [[فرماندار هیت]] را [[سرزنش]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۱.</ref> و [[منذر بن جارود]] را به دلیل [[خیانت]] [[مالی]] عزل می‌کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۱.</ref>. تمام این [[رفتارها]] و تصمیم‌های [[مدیریتی]] از اصل نظارت [[علوی]] سرچشمه گرفته است. [[تشویق]] مدیران و کارگزاران لایق و شایسته، مانند تشویق [[سعد بن مسعود]] [[فرماندار مدائن]]، نیز زاییده اصل نظارت است. حضرت در [[نامه]] خویش به [[مالک اشتر]] نیز بر اصول نظارت، [[تنبیه]] و تشویق تأکید فراوان دارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳ و نامه ۲۴ و ۲۱.</ref>.<ref>دشتی، محمد، الگوهای رفتاری امام علی و مدیریت، ج۷، ص۹۰-۷۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۱۱۷.</ref>


=== اقدامات اصلاحی این محور ===
=== اقدامات اصلاحی این محور ===
اقدامات اصلاحی امام{{ع}} در این راستا متعدد است؛ از جمله:
اقدامات اصلاحی امام{{ع}} در این راستا متعدد است؛ از جمله:
==== یک. نظارت بر بازار و جلوگیری از احتکار و گران‌فروشی ====
==== یک. نظارت بر بازار و جلوگیری از احتکار و گران‌فروشی ====
روایاتی که درباره [[نظارت]] حضرت بر بازارهای [[کوفه]] بر جای مانده است، به خوبی این مطلب را نشان می‌دهد. [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: «[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} هر صبح در کوفه بازار به بازار می‌گشت»<ref>الکافی، ج۵، ص۱۵۱، ح۳؛ شیخ طوسی، تهذیب، ج۷، ص۷، ح۱۷.</ref>.
[[بازار]]، تلاش‌‎های [[اقتصادی]] [[جامعه]] را عرضه می‌کند و [[داد و ستد]] در بازار شکل می‎‌گیرد، و [[بازاریان]] به گونه‌ای مستقیم با [[مردم]] در پیوندند؛ [[سلامت]] بازار، سلامت داد و ستد را در پی خواهد داشت. سلامت بازار، بهره‎وری درست مردم از فرایند تلاش‎‌های اقتصادی و معیشتی را در برخواهد داشت، و بی‎گمان اولین [[ضرر]] [[ناهنجاری]] در روابط نادرست در [[داد و ستد]] [[بازار]]، متوجه [[مردم]] خواهد بود. علی{{ع}} به لحاظ اهمیت [[بازار]] و نقش‌‎آفرینی شگرف آن در [[اقتصاد]] و [[معیشت]] مردم، به گونه‌ای مستقیم بر بازار و چگونگی داد و ستد در آن، [[نظارت]] می‌کرد. آن [[بزرگوار]] هر [[روز]] صبح به بازار [[کوفه]] می‎‌رفت، و به تعبیر «[[راوی]]» چونان [[معلم]] [[کودکان]]، [[بازاریان]] را به [[تقوا]] و دوری از کم‎‌فروشی، [[دروغ]]، [[خیانت]] و [[ظلم]] سفارش می‌‎کرد. متونی که این نظارت مستقیم را گزارش کرده، بسی خواندنی و درس‎آموز است<ref>نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۵۱؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶؛ مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۱۰، ص۴۶۰؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج۱۷، ص۴۳۸؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۱۳۳.</ref>. [[امام]]{{ع}} در میان [[مسلمانان]] فریاد بر می‌آورد که در [[معامله]] «[[غش]]» نکنند [[احتکار]] را روا ندارند، [[انصاف]] را پیشه سازند و کالا را بدان گونه که هست، عرضه کنند، [[نیک]] نمایی نکنند، با مراجعه کنندگان با [[خلق و خوی]] [[انسانی]] برخورد کنند، به هنگام خرید کالا، فروشنده را کم‎ارزش نسازند، و چون آهنگ فروش چیزی داشتند، کالای خود را چنین و چنان وا ننمایند. همه این [[گفتارها]] و [[هشدارها]] و توصیه‌های امام{{ع}} به بازاریان در رعایت انصاف، [[عدالت]] و خلق و خوی انسانی و [[کرامت]] و [[رادمردی]] شایان توجه‌اند. گزارش [[امام حسین]]{{ع}} نیز از نظارت [[امام علی]]{{ع}} بر بازار بسیار آوزنده و خواندنی است<ref>ر.ک: ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، ص۲۳۸-۲۳۹؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۶، ص۱۵۷.</ref>. نقل‌های بسیاری از روش نظارتی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بر بازار وارد شده که اهمیت این اصل را در [[سیره]] آن بزرگوار نشان می‌دهد<ref>ر.ک: تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۸؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۳، ص۲۳۵؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص۱۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۱۰.</ref>.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>


برخی بازارهای تخصصی زمان امام علی {{ع}} عبارت بود از: [[بازار]] قصابان، بازار خرمافروشان، بازار ماهی فروشان. وجود این‌گونه بازارها می‌تواند با تضمین عادلانه قیمت، خرید کالا را آسان‌تر کند، و خریدار با توجه به کیفیت و قیمت کالا درباره خرید خود بهتر تصمیم بگیرد. همچنین از روایت استفاده می‌شود که در محلی به نام «[[کناسه]]» صرافی، بزازی، خیاطی و خرید و فروش شتر انجام می‌شده است<ref>قاضی نعمان، ابوحنیفه، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۳.</ref>. روند تشکیل بازارهای تخصصی تا آنجا پیش رفت که در کوفه بازارهای خاصی برای برده فروشان، سلاخان و روغن فروشان پدید آمد و دکان‌های متعدد صرافی نزدیک [[مسجد کوفه]] بنا شد. خرمافروشان و ماهی فروشان نیز برای خود بازارهایی ساختند و پس از مدتی شتر فروشان و نانوایان نیز در بازارهای ویژه خود به رقابت پرداختند<ref>شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، ص۷۳.</ref>. تخصصی شدن بازارها به دیگر [[شهرها]] نیز سرایت کرد و شکل روشن‌تری به خود گرفت در سال ۱۴۵ هجری در [[مدینه]]، خرمافروشان، پرنده فروشان، هیزم فروشان و روغن فروشان، محصولات خود را در بازارهای مخصوص خود عرضه می‌کردند<ref>شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، ص۷۴.</ref>. به این ترتیب تشکیل بازارهای تخصصی به دلیل مزایا و خصوصیات برجسته‌شان در [[جامعه اسلامی]] به صورت یک [[سنت]] پسندیده رواج یافت<ref>[[محمد تقی نظرپور|نظرپور، محمد تقی]]، [[بازار (مقاله)| مقاله «بازار»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۵۰۶.</ref>
===== نظارت بر قیمت‌ها و عملکرد عمومی بازاریان=====
روایاتی که درباره [[نظارت]] حضرت بر [[بازارهای کوفه]] بر جای مانده است، به خوبی این مطلب را نشان می‌دهد. [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: «[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} هر صبح در کوفه بازار به بازار می‌گشت»<ref>الکافی، ج۵، ص۱۵۱، ح۳؛ شیخ طوسی، تهذیب، ج۷، ص۷، ح۱۷.</ref>. برخی بازارهای تخصصی زمان امام علی {{ع}} عبارت بود از: [[بازار]] قصابان، بازار خرمافروشان، بازار ماهی فروشان. وجود این‌گونه بازارها می‌تواند با تضمین عادلانه قیمت، خرید کالا را آسان‌تر کند، و خریدار با توجه به کیفیت و قیمت کالا درباره خرید خود بهتر تصمیم بگیرد. همچنین از روایت استفاده می‌شود که در محلی به نام «[[کناسه]]» صرافی، بزازی، خیاطی و خرید و فروش شتر انجام می‌شده است<ref>قاضی نعمان، ابوحنیفه، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۳.</ref>. روند تشکیل بازارهای تخصصی تا آنجا پیش رفت که در کوفه بازارهای خاصی برای برده فروشان، سلاخان و روغن فروشان پدید آمد و دکان‌های متعدد صرافی نزدیک [[مسجد کوفه]] بنا شد. خرمافروشان و ماهی فروشان نیز برای خود بازارهایی ساختند و پس از مدتی شتر فروشان و نانوایان نیز در بازارهای ویژه خود به رقابت پرداختند<ref>شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، ص۷۳.</ref>. تخصصی شدن بازارها به دیگر [[شهرها]] نیز سرایت کرد و شکل روشن‌تری به خود گرفت در سال ۱۴۵ هجری در [[مدینه]]، خرمافروشان، پرنده فروشان، هیزم فروشان و روغن فروشان، محصولات خود را در بازارهای مخصوص خود عرضه می‌کردند<ref>شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، ص۷۴.</ref>. به این ترتیب تشکیل بازارهای تخصصی به دلیل مزایا و خصوصیات برجسته‌شان در [[جامعه اسلامی]] به صورت یک [[سنت]] پسندیده رواج یافت<ref>[[محمد تقی نظرپور|نظرپور، محمد تقی]]، [[بازار (مقاله)| مقاله «بازار»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۵۰۶.</ref>.


از سوی دیگری، یکی از وظایف دولت اسلامی، جلوگیری از احتکار است تا مکانیزم قیمت ـ متناسب با عرضه و تقاضا و سیاست‌هایی که از طرف [[دولت]] [[اعمال]] می‌شود ـ سطح [[تولید]] و قیمت‌های عادلانه را تعیین کند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پس از آنکه به برخی از روحیات بازرگانان و صاحبان صنایع اشاره فرمود، به [[مالک اشتر]] توصیه می‌کند: «پس بایدت از احتکار منع نمود که [[رسول خدا]] {{صل}} از آن منع فرمود و باید [[خرید و فروش]] آسان صورت پذیرد و با [[میزان]] [[عدل]] انجام گیرد با نرخ‌های رایج بازار نه به زیان فروشنده و نه خریدار. و آن‌که پس از منع تو دست به احتکار زند، او را [[کیفر]] ده و [[عبرت]] دیگران گردان و در کیفر او [[اسراف]] مکن»<ref>{{متن حدیث|فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ}}؛ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۵.</ref>. از سخن حضرت به دست می‌آید که احتکار، مانع تحقق [[عدالت]] است؛ زیرا قیمت‌هایی که سود بالایی را برای یک طرف مبادله داشته و موجب اجحاف به طرف دیگر باشد، عادلانه نیست و [[حقوق]] دو طرف در آن رعایت نشده است. از [[کلام]] حضرت این مطلب نیز استفاده می‌شود که مکانیزم قیمت‌ها با [[نظارت]] دولت، پذیرفته شده است و علت [[مخالفت]] با احتکار و جلوگیری از آن، این است که احتکار [[نظام]] قیمت‌ها را مخدوش می‌سازد؛ از این رو، حضرت در کلام دیگری می‌فرماید: رسول خدا {{صل}} بر محتکران گذشت و امر فرمود که آن‌چه را احتکار کرده بودند، به بازار بیاورند و در دید مردم بگذارند. کسی از حضرت خواست تا قیمتی برای اشیایی که احتکار شده بود، تعیین فرماید؛ ولی آثار [[نگرانی]] در چهره حضرت ظاهر شد و فرمود: چگونه من قیمتی تعیین کنم؛ در حالی که قیمت‌ها به دست خداست. اگر بخواهد بالا می‌برد و اگر خواست کاهش می‌دهد<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۷.</ref>.[[امام علی]] {{ع}} در موارد متعددی به خوی [[زیاده‌خواهی]] [[انسان‌ها]] زمانی که [[تربیت]] درست [[اسلامی]] نداشته یا تحت [[نظارت]] [[دولت اسلامی]] قرار نگرفته باشند، اشاره می‌فرماید؛ از جمله در [[نامه]] به والی مصر می‌نویسد: دیگر این که [[نیکی]] به بازرگانان و صنعت‌گران را بر خود بپذیر و سفارش کردن به نیکویی درباره آنان را به عهده گیر،... و با این همه بدان که میان بازرگانان بسیار کسانند که معاملتی بد دارند. بخیلند و در پی احتکارند. می‌جویند و کالا را به هر بها که خواهند می‌فروشند و این سودجویی و گران‌فروشی زیانی است برای همگان و [[عیب]] است بر والیان<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۵.</ref>. با توجه به سخن حضرت، صفت [[بخل]] و انحصارطلبی، [[اقتصاد آزاد]] مطلق را اجازه نمی‌دهد؛ زیرا احتمال تبانی صنعت‌گران، بازرگانان و... برای [[تغییر]] قیمت‌ها به سود و اصولاً [[غفلت]] از [[خداوند]] و دستورهایش و [[طغیان]] در برابر [[خدا]] و [[مردم]] برای این گروه از افراد محتمل است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref>«حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ}}<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ «کسی که به [[مالی]] رسید، باید از [[فساد]] و استفاده نادرست از آن برحذر باشد»<ref>[[محمد مهدی کرمی|کرمی]] و [[عسکر دیرباز|دیرباز]]، [[عدالت اقتصادی (مقاله)| مقاله «عدالت اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۹۷.</ref>.
===== نظارت به هدف جلوگیری از احتکار =====
یکی از وظایف دولت اسلامی، جلوگیری از احتکار است تا مکانیزم قیمت ـ متناسب با عرضه و تقاضا و سیاست‌هایی که از طرف [[دولت]] [[اعمال]] می‌شود ـ سطح [[تولید]] و قیمت‌های عادلانه را تعیین کند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} پس از آنکه به برخی از روحیات بازرگانان و صاحبان صنایع اشاره فرمود، به [[مالک اشتر]] توصیه می‌کند: «پس بایدت از احتکار منع نمود که [[رسول خدا]] {{صل}} از آن منع فرمود و باید [[خرید و فروش]] آسان صورت پذیرد و با [[میزان]] [[عدل]] انجام گیرد با نرخ‌های رایج بازار نه به زیان فروشنده و نه خریدار. و آن‌که پس از منع تو دست به احتکار زند، او را [[کیفر]] ده و [[عبرت]] دیگران گردان و در کیفر او [[اسراف]] مکن»<ref>{{متن حدیث|فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ}}؛ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۵.</ref>. از سخن حضرت به دست می‌آید که احتکار، مانع تحقق [[عدالت]] است؛ زیرا قیمت‌هایی که سود بالایی را برای یک طرف مبادله داشته و موجب اجحاف به طرف دیگر باشد، عادلانه نیست و [[حقوق]] دو طرف در آن رعایت نشده است. از [[کلام]] حضرت این مطلب نیز استفاده می‌شود که مکانیزم قیمت‌ها با [[نظارت]] دولت، پذیرفته شده است و علت [[مخالفت]] با احتکار و جلوگیری از آن، این است که احتکار [[نظام]] قیمت‌ها را مخدوش می‌سازد؛ از این رو، حضرت در کلام دیگری می‌فرماید: رسول خدا {{صل}} بر محتکران گذشت و امر فرمود که آن‌چه را احتکار کرده بودند، به بازار بیاورند و در دید مردم بگذارند. کسی از حضرت خواست تا قیمتی برای اشیایی که احتکار شده بود، تعیین فرماید؛ ولی آثار [[نگرانی]] در چهره حضرت ظاهر شد و فرمود: چگونه من قیمتی تعیین کنم؛ در حالی که قیمت‌ها به دست خداست. اگر بخواهد بالا می‌برد و اگر خواست کاهش می‌دهد<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۷.</ref>.[[امام علی]] {{ع}} در موارد متعددی به خوی [[زیاده‌خواهی]] [[انسان‌ها]] زمانی که [[تربیت]] درست [[اسلامی]] نداشته یا تحت [[نظارت]] [[دولت اسلامی]] قرار نگرفته باشند، اشاره می‌فرماید؛ از جمله در [[نامه]] به والی مصر می‌نویسد: دیگر این که [[نیکی]] به بازرگانان و صنعت‌گران را بر خود بپذیر و سفارش کردن به نیکویی درباره آنان را به عهده گیر،... و با این همه بدان که میان بازرگانان بسیار کسانند که معاملتی بد دارند. بخیلند و در پی احتکارند. می‌جویند و کالا را به هر بها که خواهند می‌فروشند و این سودجویی و گران‌فروشی زیانی است برای همگان و [[عیب]] است بر والیان<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۳، ص۳۳۵.</ref>. با توجه به سخن حضرت، صفت [[بخل]] و انحصارطلبی، [[اقتصاد آزاد]] مطلق را اجازه نمی‌دهد؛ زیرا احتمال تبانی صنعت‌گران، بازرگانان و... برای [[تغییر]] قیمت‌ها به سود و اصولاً [[غفلت]] از [[خداوند]] و دستورهایش و [[طغیان]] در برابر [[خدا]] و [[مردم]] برای این گروه از افراد محتمل است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref>«حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ}}<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ «کسی که به [[مالی]] رسید، باید از [[فساد]] و استفاده نادرست از آن برحذر باشد»<ref>[[محمد مهدی کرمی|کرمی]] و [[عسکر دیرباز|دیرباز]]، [[عدالت اقتصادی (مقاله)| مقاله «عدالت اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۹۷.</ref>.
 
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} علاوه بر [[نظارت]] مستقیم توسط خویش، [[بازار]] [[شهرها]] را با نیروهای نظارتی نیز، زیر نظر داشت، تا به [[مردم]] [[ستم]] روا ندارند و با گران‎فروشی و [[احتکار]] اساس [[نظام]] را [[تضعیف]] نکنند<ref>تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۲؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۷، ص۳۷۹.</ref>.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
 
بنابراین در [[سیستم حکومتی امام علی]]{{ع}} کنترل و نظارت یکی از اساسی‌ترین محورهای [[مدیریتی]] به حساب میآمد و [[امام]]، کار همه [[کارگزاران]] را به وسیله نیروهای [[مؤمن]] ارزیابی می‎فرمود و سریع و به موقع عکس العمل نشان می‌داد.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>


==== دو. نظارت بر دارایی‌های عمومی و جلوگیری از هدررفت امکانات ====
==== دو. نظارت بر دارایی‌های عمومی و جلوگیری از هدررفت امکانات ====


==== سه. نظارت بر رفتار کارگزاران مالی و اقتصادی و اصلاح آسیب‌ها ====
==== سه. نظارت بر ثروت و رفتار اقتصادی و غیر اقتصادی کارگزاران و اصلاح آسیب‌ها ====
یکی دیگر از اقدامات [[امام علی]]{{ع}} در اصلاحات اقتصادی، [[نظارت]] بر [[ثروت]] [[کارگزاران حکومت]] و نحوه تعامل آنان با دیگران بوده است. امام به [[کارگزاران]] خود سفارش می‌نمود تا از حضور در [[دعوت]] [[ثروتمندان]] [[پرهیز]] نمایند و نیز آنان را از [[تکاثر]] [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] پرهیز می‌دهد. [[نامه]] سوم [[نهج‌البلاغه]]، نامه‌ای است که امام{{ع}} به [[شریح قاضی]] پسر [[حارث]] که در [[زمان]] [[حکومت]] آن حضرت، خانه‌ای به هشتاد دینار خرید، نوشته شد و در آن امام [[خشم]] خود از چنین کاری را ابراز داشته است و از چنین اقدامی هشدار می‌دهند<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> و یا [[نامه امام]] به [[عثمان]] پسر [[حنیف]] [[کارگزار]] امام در [[بصره]] که به مهمانی یکی از ثروتمندان رفته، نوشته‌اند و در آن از حضور در چنین مجالسی پرهیز داده‌اند. «خبر یافتم که یکی از [[جوانان]] بصره تو را به مهمانی خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای... [[گمان]] نمی‌کردم بر سر سفره مردمی بنشینی که نیازمندانشان را به [[جفا]] می‌‌رانند و توانگرشان را به آن فرا می‌خوانند.»..<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۹۵.</ref> و یا امام در نامه‌ای به [[منذر بن جارود]]، ایشان را به خاطر [[خیانت]] و دنیاطلبی مورد [[سرزنش]] قرار داده، از [[مسئولیت]] [[عزل]] می‌کند «اگر آنچه که از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر [[خانواده]] تو و بند کفشت از تو بهتر است کسی با صفات تو [[شایسته]] آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او [[اجرا]] گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی [[شریک]] شود.»..<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۷۱، ص۵۴۹.</ref> و یا می‌‌فرماید «با خبر شدم تو غنمیت‌های [[مسلمانان]] را که از نیزه‌ها و اسب‌های آنان گرد آمده و خونشان بر سر آن [[زمین]] ریخته در میان [[بادیه‌نشینان]] [[قبیله]] خودت که تو را برگزیده‌اند، تقسیم می‌کنی [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید اگر این خبر [[حقیقت]] داشته باشد [[منزلت]] خود را نزد من کاسته‌ای. [[آگاه]] باش [[حق]] [[مسلمانی]] که نزد تو یا من هستند از تقسیم [[غنیمت]]، برابر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۳، ص۴۹۳.</ref>. بدین‌سان [[امام]]{{ع}} از سویی با دقت در [[رفتار]] [[کارگزاران حکومت]] آنان را مورد ارزیابی دقیق قرار می‌دهد و از سویی از انباشت [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] مفرط بر [[حذر]] می‌دارد و در همه این موارد، خود به عنوان [[الگو]] پیش روی آنان است.
یکی دیگر از اقدامات [[امام علی]]{{ع}} در اصلاحات اقتصادی، [[نظارت]] بر [[ثروت]] [[کارگزاران حکومت]] و نحوه عملکرد و تعامل آنان با دیگران بوده است<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۸۱.</ref>.  


تلاش حضرت در [[سلوک]] بر مسیر [[سیاست اقتصادی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اصلاح]] [[سیاست‌های اقتصادی]] خلفای پیشین، اگر چه در دوران [[حاکمان]] بعدی استمرار نیافت اما نقطه عطفی در [[تاریخ سیاسی اسلام]] به شمار می‌رود. تبیین دقیق [[اندیشه]] [[اقتصادی]] [[اسلام]] در بُعد نظری و عملی و کاربست آن در اندیشه [[حکومتی]] توسط [[امام علی]]{{ع}} موجب شد تا این اندیشه دستخوش [[سیاست]] بازی‌ها و شعارهای [[عوام]] فریبانه حاکمان بعدی قرار نگیرد و به عنوان اصول [[حاکم]] بر [[رفتار عادلانه]] [[حکومت‌ها]] در طول [[تاریخ]]، معیار سنجش حکومت‌ها به شمار آید. هر چند هیچ حاکمی در درازای تاریخ [[حکومت‌های اسلامی]] نتوانست چنین از سیاست‌های اقتصادی اسلام [[پیروی]] نماید.
در هر جامعه‌ای، یکی از مهم‎ترین اموری که [[رهبر]] آن [[جامعه]]، باید به [[درستی]] به آن بپردازد تا آن [[نظام]] از گردشی سالم و [[استوار]] برخوردار شود، [[نظارت]] بر عملکرد [[مسئولان]] و [[کارمندان]] بخش‎‌های مختلف و [[بازرسی]] و پیگیری امور آنهاست. این اصل مهم، خود یکی از اصول سفارش شده [[قرآن کریم]] می‌باشد. آنجا که [[خداوند]]، [[پیامبر گرامی]] خود را [[گواه]] [[اعمال]] [[مردم]] معرفی کرده و فرموده: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>. در [[حکومت علوی]] نیز، علاوه بر آنکه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خود بدین مسأله اهمیت می‌داد، از مسئولان نیز میخواست که این امر را به دقت رعایت نمایند<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. نظارت بر کارگزاران، در آنان این [[احساس]] را به وجود می‎آورد که همواره تحت کنترل نیروهای نظارتی هستند، و اگر تخلفی از آنان سر زند، [[مجازات]] خواهند شد. بنابراین وجود چنین نیروهایی، امکان ارتکاب [[فساد]] را، تا حد بسیاری، کاهش خواهد داد<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.  


[[ساده زیستی]] در سلوک شخصی امام{{ع}}، [[نظارت]] و [[قاطعیت]] بر رفتار و [[ثروت‌اندوزی]] [[کارگزاران]]، برخورد عادلانه در برخورداری کارگزاران، بستگان و وابستگان آنان از رانت‌های حکومتی، رعایت [[حرمت]] و [[کرامت]] [[انسان‌ها]] در [[سیاست‌های اقتصادی]] و [[حمایت]] روشمند و منطقی از [[تهیدستان]]، بدون [[ترویج]] حمایت‌های گداپرور، از اصلاحات اقتصادی [[امام علی]]{{ع}} بوده است که می‌تواند به عنوان الگوی [[اقتصادی]] در [[جامعه جهانی]] معرفی نماید که امروزه [[جامعه انسانی]] با سیاست‌های اقتصادی [[حکومت امام علی]]{{ع}} راه به [[رشد]] و شکوفایی خواهد برد<ref>[[بهروز یدالله‌‌پور|یدالله‌‌پور، بهروز]]، مقاله‌ای با عنوان [https://orumiyeh.iqna.ir/fa/news/2246761/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%83%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9 «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»]</ref>
===== ضرورت نظارت بر کارگزاران و بازرسی از عملکرد آنان =====
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[نظارت]] و [[بازرسی]] را امری ضروری مطرح می‌کند، و آن را ضامن امانت‎داری، [[خوش رفتاری]] و درست‎کاری [[کارگزاران]] عنوان می‎‌نماید. نامه‌های رسیده از [[امام علی]]{{ع}} روشن می‌کند که آن [[امام همام]] در دوران [[زمامداری]] خویش، همواره بر [[اعمال]] و [[رفتار]]، مناسبات و حتی نوع [[زندگی]] کارگزاران خویش نظارت داشت و تمامی امور مربوط به آنها را مورد بازرسی و پیگیری قرار می‌داد. به طور کلی می‌‌توان گفت در [[سیستم حکومتی امام علی]]{{ع}} کنترل و نظارت، یکی از اساسی‌ترین محورهای [[مدیریت]] ایشان به حساب می‌آمد. نوع نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به افراد [[جامعه]]، برگرفته از [[حسی]] دلسوزانه و پدرانه بود، و چنان به کارهای مربوط به آنان اهمیت می‌داد که گویی [[پدری]] [[مهربان]] به دنبال کار فرزندانش است. این نوع نگاه [[امام]]{{ع}} در نامه‌هایی که به کارگزارانش نوشته، منعکس شده است. امام{{ع}} به [[مالک اشتر]] چنین می‌نویسد: {{متن حدیث|ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: پس در کارهای آنان به گونه‌ای بیاندیش که پدری مهربان درباره فرزندش می‌‎اندیشد، و مبادا آن‎چه را که آنان را بدان نیرومند می‌کنی در نظرت بزرگ جلوه کند، و [[نیکوکاری]] تو نسبت به آنان - هر چند اندک باشد- [[خوار]] مپ‌ندار؛ زیرا [[نیکی]]، آنان را به [[خیرخواهی]] تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو [[نیکو]] گرداند، و رسیدگی به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگی به کارهای بزرگشان وامگذار؛ زیرا از نیکی اندک تو [[سود]] می‌برند، و به نیکی‎‌های بزرگ تو [[بی‌نیاز]] نیستند.


امام علی {{ع}} به شدت بر [[رفتار]] [[کارگزاران]] خود [[نظارت]] می‌کرد و برای این کار جاسوسانی را چون [[کعب بن مالک]] گمارده بود<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴؛ در موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۳۸، در پاورقی آمده است که صحیح، مالک بن کعب است؛ زیرا کعب بن مالک با علی {{ع}} بیعت نکرد؛ ولی مالک بن کعب از کارگزاران حضرت بود.</ref>. در [[عهدنامه]] او به [[مالک اشتر]] نیز آمده است:
با توجه به اینکه نظارت در اداره یک [[جامعه]] نقشی اساسی و مهم دارد، هیچ جامعه‎‌ای بدون [[نظارت]] و [[بازرسی]] نمی‎تواند به سوی اهداف خود [[سیر]] کند، و [[سلامت]] و [[صلابت]] خود را مستحکم سازد. این مسأله و در [[مدیریت اقتصادی]] حساس‌تر و دقیق‌تر است،؛ چراکه یک جامعه، بدون [[اقتصادی]] سالم و پویا نمی‎تواند [[رضایت مردم]] را در پی داشته باشد، و رسیدن به یک [[اقتصاد سالم]] و اثرگذار، بدون نظارت بر [[اعمال]] و [[رفتار]] [[کارگزاران]] و دست‎اندرکاران در بخش مربوط به [[مسائل مالی]] جامعه امکان پذیر نخواهد بود.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
در [[اعمال]] کارگزاران خود [[کاوش]] نمای و جاسوسانی از [[مردم]] راستگوی و [[وفادار]] به خود بر آنان برگمار؛ زیرا [[مراقبت]] نهایی تو در کارهایشان آنان را به رعایت [[امانت]] و [[مدارا]] در [[حق رعیت]] وا می‌دارد و بنگر تا [[یاران]] کارگزارانت تو را به [[خیانت]] نیالایند. هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و [[اخبار]] [[جاسوسان]] در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان [[گواهی]] دادند، همین خبرها تو را بس است. باید به سبب خیانتی که کرده، تنش را به [[تنبیه]] بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی؛ سپس [[خوار]] و ذلیلش‌سازی و مهر خیانت بر او زنی و [[ننگ]] را بر گردنش آویزی<ref>نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۵۳، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.


[[حضرت امیر]] {{ع}}، خود، سفارش‌هایش به مالک را عملی می‌کرد. در [[تاریخ]]، موارد متعددی نقل شده که حضرت از خطای کارگزاران خود [[آگاه]] شده و آنها را [[توبیخ]] یا تنبیه کرده است. نامه‌های متعددی در [[نهج البلاغه]] بر همین مطلب [[گواه]] است<ref>ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۴۰-۱۵۷.</ref>. علت خطای برخی کارگزاران و نظارت شدید و توبیخ حضرت را پیش‌تر بیان کردیم. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با توجه به تعداد اندک افراد [[مؤمن]] و مدیر، و گستردگی [[حکومت اسلامی]] چاره‌ای جز این نداشت<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۸۱.</ref>.
===== گماردن خبرچین برای اعمال نظارت =====
با وجود اینکه [[امام علی]]{{ع}} کارگزارانی شایسته، باتقوا و مطمئن را به کار گماردند، و تدابیری در پیش‎گیری از [[جرائم]]، اتخاذ نمودند، باز هم نسبت به [[حفظ]] [[بیت المال]] نگران بودند. به همین دلیل بر گماردن نیروهای نظارتی [[مؤمن]] و [[متعهد]] [[اصرار]] داشت، و از امرای بلاد مختلف می‎خواست، بر کارگزاران خود افرادی را بگمارند: {{متن حدیث|ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: سپس [[رفتار]] کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی [[راستگو]]، و [[وفا]] پیشه بر آنان بگمار، که [[مراقبت]] و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت‎داری، و [[مهربانی]] با [[رعیت]] خواهد بود<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>.
 
امام برای این کار جاسوسانی را چون [[کعب بن مالک]] گمارده بود<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴؛ در موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۳۸، در پاورقی آمده است که صحیح، مالک بن کعب است؛ زیرا کعب بن مالک با علی {{ع}} بیعت نکرد؛ ولی مالک بن کعب از کارگزاران حضرت بود.</ref>. در عهدنامه او به [[مالک اشتر]] نیز آمده است: در [[اعمال]] کارگزاران خود کاوش نمای و جاسوسانی از [[مردم]] راستگوی و [[وفادار]] به خود بر آنان برگمار؛ زیرا [[مراقبت]] نهایی تو در کارهایشان آنان را به رعایت [[امانت]] و [[مدارا]] در حق رعیت وا می‌دارد و بنگر تا [[یاران]] کارگزارانت تو را به [[خیانت]] نیالایند. هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و [[اخبار]] [[جاسوسان]] در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان [[گواهی]] دادند، همین خبرها تو را بس است. باید به سبب خیانتی که کرده، تنش را به [[تنبیه]] بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی؛ سپس [[خوار]] و ذلیلش‌سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ را بر گردنش آویزی<ref>نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۵۳، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
 
[[حضرت امیر]] {{ع}}، خود، سفارش‌هایش به مالک را عملی می‌کرد. در [[تاریخ]]، موارد متعددی نقل شده که حضرت از خطای کارگزاران خود [[آگاه]] شده و آنها را توبیخ یا تنبیه کرده است. نامه‌های متعددی در [[نهج البلاغه]] بر همین مطلب [[گواه]] است<ref>ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۴۰-۱۵۷.</ref>. علت خطای برخی کارگزاران و نظارت شدید و توبیخ حضرت را پیش‌تر بیان کردیم. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با توجه به تعداد اندک افراد [[مؤمن]] و مدیر، و گستردگی [[حکومت اسلامی]] چاره‌ای جز این نداشت<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۸۱.</ref>.
 
===== نهی از ثروت‌اندوزی و دنیاطلبی کارگزاران =====
امام به [[کارگزاران]] خود سفارش می‌نمود تا از حضور در [[دعوت]] [[ثروتمندان]] پرهیز نمایند و نیز آنان را از [[تکاثر]] [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] پرهیز می‌دهد. [[نامه]] سوم [[نهج‌البلاغه]]، نامه‌ای است که امام{{ع}} به [[شریح قاضی]] پسر [[حارث]] که در [[زمان]] [[حکومت]] آن حضرت، خانه‌ای به هشتاد دینار خرید، نوشته شد و در آن امام [[خشم]] خود از چنین کاری را ابراز داشته است و از چنین اقدامی هشدار می‌دهند<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> و یا نامه امام به [[عثمان]] پسر [[حنیف]] [[کارگزار]] امام در [[بصره]] که به مهمانی یکی از ثروتمندان رفته، نوشته‌اند و در آن از حضور در چنین مجالسی پرهیز داده‌اند. «خبر یافتم که یکی از [[جوانان]] بصره تو را به مهمانی خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای... [[گمان]] نمی‌کردم بر سر سفره مردمی بنشینی که نیازمندانشان را به جفا می‌‌رانند و توانگرشان را به آن فرا می‌خوانند.»..<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۹۵.</ref> و یا امام در نامه‌ای به [[منذر بن جارود]]، ایشان را به خاطر [[خیانت]] و دنیاطلبی مورد [[سرزنش]] قرار داده، از [[مسئولیت]] عزل می‌کند «اگر آنچه که از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر [[خانواده]] تو و بند کفشت از تو بهتر است کسی با صفات تو شایسته آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او [[اجرا]] گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی [[شریک]] شود.»..<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۷۱، ص۵۴۹.</ref> و یا می‌‌فرماید «با خبر شدم تو غنمیت‌های [[مسلمانان]] را که از نیزه‌ها و اسب‌های آنان گرد آمده و خونشان بر سر آن [[زمین]] ریخته در میان [[بادیه‌نشینان]] [[قبیله]] خودت که تو را برگزیده‌اند، تقسیم می‌کنی [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید اگر این خبر [[حقیقت]] داشته باشد [[منزلت]] خود را نزد من کاسته‌ای. [[آگاه]] باش [[حق]] [[مسلمانی]] که نزد تو یا من هستند از تقسیم [[غنیمت]]، برابر است<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۳، ص۴۹۳.</ref>. بدین‌سان [[امام]]{{ع}} از سویی با دقت در [[رفتار]] [[کارگزاران حکومت]] آنان را مورد ارزیابی دقیق قرار می‌دهد و از سویی از انباشت [[ثروت]] و [[دنیاطلبی]] مفرط برحذر می‌دارد و در همه این موارد، خود به عنوان [[الگو]] پیش روی آنان است.
 
تلاش حضرت در [[سلوک]] بر مسیر سیاست اقتصادی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اصلاح]] [[سیاست‌های اقتصادی]] خلفای پیشین، اگر چه در دوران [[حاکمان]] بعدی استمرار نیافت اما نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام به شمار می‌رود. تبیین دقیق [[اندیشه]] [[اقتصادی]] [[اسلام]] در بُعد نظری و عملی و کاربست آن در اندیشه [[حکومتی]] توسط [[امام علی]]{{ع}} موجب شد تا این اندیشه دستخوش [[سیاست]] بازی‌ها و شعارهای عوام فریبانه حاکمان بعدی قرار نگیرد و به عنوان اصول [[حاکم]] بر رفتار عادلانه [[حکومت‌ها]] در طول [[تاریخ]]، معیار سنجش حکومت‌ها به شمار آید. هر چند هیچ حاکمی در درازای تاریخ [[حکومت‌های اسلامی]] نتوانست چنین از سیاست‌های اقتصادی اسلام [[پیروی]] نماید.
 
[[ساده زیستی]] در سلوک شخصی امام{{ع}}، [[نظارت]] و [[قاطعیت]] بر رفتار و [[ثروت‌اندوزی]] [[کارگزاران]]، برخورد عادلانه در برخورداری کارگزاران، بستگان و وابستگان آنان از رانت‌های حکومتی، رعایت [[حرمت]] و [[کرامت]] [[انسان‌ها]] در [[سیاست‌های اقتصادی]] و حمایت روشمند و منطقی از تهیدستان، بدون ترویج حمایت‌های گداپرور، از اصلاحات اقتصادی [[امام علی]]{{ع}} بوده است که می‌تواند به عنوان الگوی [[اقتصادی]] در جامعه جهانی معرفی نماید که امروزه [[جامعه انسانی]] با سیاست‌های اقتصادی [[حکومت امام علی]]{{ع}} راه به [[رشد]] و شکوفایی خواهد برد<ref>[[بهروز یدالله‌‌پور|یدالله‌‌پور، بهروز]]، مقاله‌ای با عنوان [https://orumiyeh.iqna.ir/fa/news/2246761/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%83%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9 «اصلاحات اقتصادی در حكومت امام علی(ع)»]</ref>.
 
از مجموعه آموزه‌های [[امام]]{{ع}} می‌‌توان دریافت که ایشان بر بخش‎‌های مختلف [[حکومتی]]، به دو روش کلی [[نهان]] و آشکار [[نظارت]] می‌نمودند:
===== نظارت به روش نهان=====
امام{{ع}} در [[عهدنامه مالک اشتر]] از وی می‌خواهد که با [[گماردن مأموران]] مخفی برای نظارت و پیگیری امور [[کارگزاران]]، زمینه امانت‎داری و [[نرمی]] با [[مردم]] را آماده نماید: {{متن حدیث|ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: سپس [[رفتار]] کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی [[راستگو]]، و [[وفا]] پیشه بر آنان بگمار، که [[مراقبت]] و [[بازرسی]] پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت‎داری، و [[مهربانی]] با [[رعیت]] خواهد بود. [[امام علی]]{{ع}} در [[نظام مدیریتی]] خود، چنان بر کار [[مسئولان]] نظارت می‌کرد که [[اجازه]] کم‎ترین [[نافرمانی]] و [[بی‌عدالتی]] به آنان داده نشود. امام{{ع}} به محض دریافت گزارش بی‌عدالتی کارگزاران، به سرعت دست به اقدامات لازم و مناسب میزدند. این دقت و سرعت امام در نامه‌ای که در [[توبیخ]] [[عثمان بن حنیف]]، به خاطر حضورش در میهمانی یکی از [[ثروتمندان]] [[بصره]] نوشته، نمایان است<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>. این [[نامه]] نمایانگر [[میزان]] دقت و حساسیت امام در نظارت کارگزارش است. به نحوی که امام، [[گرایش]] وی را به سرمایه‎داران تاب نمی‌آورد و فوراً او را توبیخ می‌کند. نامه دیگری که امام{{ع}} به «[[مصقلة بن هبیرة شیبانی]]»، [[فرماندار اردشیر خره]]، از شهرهای فارس، نوشته بیان‎گر وجود مأموران مخفی امام‌{{ع}} برای [[نظارت بر کارگزاران]] می‌باشد<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>. نمونه دیگری که نشان می‌دهد امام{{ع}} از روش نظارت مخفی بر کارگزارانش استفاده می‎‌نمودند، حتی کسانی که به آنان [[اعتماد]] دارند، قضیه [[شریح]] است: به امام{{ع}} گزارش دادند که [[شریح قاضی]] در [[کوفه]] [[خانه]] گران قیمتی خریده، و با [[شهادت]] [[شهود]]، قباله‌ای برای آن تنظیم کرده است چون خانه بالاتر از [[شأن]] یک [[کارگزار]] بود، مورد [[نکوهش]] امام‌{{ع}} قرار گرفت و حضرت{{ع}} [[نامه]] تندی به او نوشت<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۳.</ref>. شیوه [[نهان]] و غیرعلنی در [[نظارت]] فوایدی دارد که یکی از آن‎ها، پیش‎گیری از خلاف و [[رفتار]] نادرست است. در این روش، گزارش کنندگان در محذورهایی که در شیوه مستقیم و آشکار نظارت وجود دارد، قرار نمی‌گیرند، و برای [[کارگزاران]] نیز امکان مخفی کردن امور و ظاهر‌سازی وجود ندارد. علاوه بر این مسائل، در این روش به سرعت می‌‌توان جلوی [[کجی]]، [[انحراف]] و مناسبات نادرست را گرفت<ref>ر.ک: دلشاد تهرانی، رایت درایت، اخلاق مدیریتی در عهدنامه مالک اشتر، ص۱۸۷؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی{{ع}}، ص۴۴۴.</ref>.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
 
===== نظارت علنی و آشکار=====
استفاده از شیوه نهان به معنای [[نفی]] شیوه‌‎های دیگر، از جمله شیوه نظارت و بازرسی آشکار و علنی نیست. بلکه در مواردی برای برخورد با خلاف و رفتارهای خودکامانه و چپاول‎گرایانه، لازم است با شیوه علنی با خلاف‎کار برخورد شود تا این‎گونه [[اعمال]] و رفتار در امارات و سازمان‌‎ها ریشه‎‌کن گردد. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در اصول [[مدیریتی]] خود از این شیوه نیز استفاده می‌کردند. حضرت{{ع}} در نامه‌ای که به [[کعب بن مالک]] نوشت، به او [[فرمان]] داد تا منطقه‌ای را به شیوه علنی و آشکار بازرسی نماید، و از اعمال و رفتار کارگزاران آن منطقه جویا شود<ref>نک: تستری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۵۵۷؛ میر جهانی طباطبایی، سید حسن، مصباح البلاغة فی مشکاة الصیاغه، ج۴، ص۱۵۸؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۴، ص۱۴۱؛ نیز ر.ک: یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۲۰۴ و۲۰۵، با اندکی تغییر در الفاظ.</ref>.<ref>[[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)|مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی»]].</ref>
 
==== چهار. [[نظارت]] و رسیدگی به کار [[زمامداران]] و کارگزاران مالیاتی ====
=====[[نظارت]] و بازرسی=====
هر سازمانی برای دستیابی به اهداف خود به نظارت بازرسی و [[حسابرسی]] کارمندانش نیازمند است. اجرای [[کارها]] بر پایه برنامه و کاستن از نقص‌ها و [[عیب‌ها]]، مستلزم پیگیری درست و پیوسته است؛ چراکه لازمه [[مسئولیت‌پذیری]]، پاسخ‌گویی است و [[احساس]] حاشیه [[امن]] در پاسخ‌گو نبودن، [[آدمی]] را به انجام رفتارهای خودسرانه و ستمگرانه می‌کشاند. [[حضرت امیر]]{{ع}} در نامه‌ای توضیح می‌دهد که فرودست باید پاسخ‌گوی فرادست خود باشد و از انجام رفتارهای [[استبدادی]] و دلخواه بپرهیزد: «حوزه فرمانروای‌یات طعمه تو نیست، بلکه امانتی است بر گردن تو، و از تو خواسته‌اند [[فرمان‌بردار]] کسی باشی که فراتر از توست. تو را نرسد که خود هرچه خواهی [[رعیت]] را [[فرمان]] دهی یا خود را درگیر کاری بزرگ کنی، مگر آنکه [[دستوری]] به تو رسیده باشد»<ref>نهج البلاغه، نامه ۵. </ref>. خود [[امام علی]]{{ع}} با آنکه در [[انتخاب]] و [[نصب]] زمامداران و [[کارگزاران]] مالیاتی‌اش، بر اساس معیارهای مشخص عمل کرد، ولی از بازرسی و پیگیری کارهای انجام شده و نشده آنها [[غافل]] نبود؛ چنان که در نامه‌های متعددی، زمامدارانش را از دریافت گزارش‌هایی درباره آنان [[آگاه]] می‌ساخت. حضرت در [[نامه]] ۴۵ خطاب به [[عثمان بن حنیف]] در نامه ۴۰ خطاب به [[مصقلة بن هبیره]] و...، نشان می‌دهد رفتارهای کوچک و بزرگ آنان را زیر نظر دارد. در نامه ۴۵ نوشت: «ای پسر [[حنیف]]! به من خبر رسیده که مردی از [[جوانان]] [[بصره]] تو را به سوری فراخوانده و تو نیز بدانجا شتافته‌ای».
 
حضرت به زمامداران خودش نیز دستور می‌دهد مثل او عمل کنند و بر [[مسئولان]] زیردست خود نظارت داشته باشند و کارهای آنان را بررسی نمایند: {{متن حدیث|وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ «پس در کارهایشان [[تفقد]] کن و [[کاوش]] نمای و جاسوسانی از [[مردم]] راست‌گوی و [[وفادار]] به خود، بر آنان بگمار؛ زیرا [[مراقبت]] نهانی تو در کارهایشان، آنان را به رعایت [[امانت]] و [[مدارا]] در [[حق رعیت]] وامی‌دارد».
 
روشی که [[امیرمؤمنان]]، علی{{ع}} در [[نظارت]] به کار می‌برد و به [[زمامداران]] خود می‌آموخت، به سه صورت بود (البته این سخن به معنای [[نفی]] دیگر روش‌ها نیست):
 
۱. '''نظارت غیرمستقیم و مخفی''': این نوع نظارت، از راه به‌کارگیری [[جاسوسان]] و نیروهای اطلاعاتی و گماردن آنها برای نظارت بر زمامداران صورت می‌گرفت. [[امام علی]]{{ع}} جاسوسانی را به [[ولایت‌ها]] و [[شهرها]] می‌فرستاد تا از [[کارها]] و رفتارهای آنان گزارش تهیه کنند و ایشان را [[آگاه]] سازند. [[آگاهی]] حضرت از [[اعمال]] کارگزارانش در جای جای [[کشور]] بیشتر بدین وسیله صورت می‌گرفت این شیوه از چند مزیت برخوردار است:
#«شیوه غیرعلنی و مخفی، نقشی پیشگیری کننده از خلاف و [[رفتار]] نادرست و روش‌های خودکامانه دارد.
#در این روش، گزارش کنندگان در محذورهایی که در شیوه مستقیم و علنی نظارت و [[بازرسی]] وجود دارد، قرار نمی‌گیرند.
#در این روش، امکان مخفی کردن امور و تصنع و ظاهرسازی وجود ندارد.
#در این روش، به سرعت می‌توان جلو [[کجی]] و [[انحراف]] و مناسبات نادرست را گرفت»<ref>مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی{{ع}}، ص۴۴۴.</ref>.
 
عبارت‌هایی مانند {{متن حدیث|وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ... فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ...}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref> ناظر به این معنا هستند. بهره‌گیری از جاسوسان، پیامدهایی بسیار ارزنده برای [[حکومت]] دارد و جلو بسیاری از [[انحراف‌ها]] و [[کاستی‌ها]] را در حکومت می‌گیرد. بعضی از این پیامدها که در سفارش‌های حضرت، در نامه‌های ۴۵ و ۵۳ آمده، بدین قرار است: [[امانت‌داری]]، [[رفتار نرم]] با [[مردم]]، آگاهی از تلاش‌ها و زحمت‌ها و نیز [[سستی]] و کم‌کاری زمامداران و [[کارگزاران]]، دادن پاداش‌های متناسب با فعالیت‌ها و جلوگیری سریع از انحراف‌ها.
 
از سفارش‌های امام می‌توان به ویژگی‌های نظارت کنندگان و جاسوسان نیز پی برد. به کارگزاران [[فرمان]] می‌دهد جاسوسان خود را از [[اهل]] [[صدق]] و [[وفا]] و [[امانت‌دار]] و راست‌گو در میان مردم برگزینند.
 
در [[تحف العقول]] آمده است: {{متن حدیث|ثُمَّ لَا تَدَعْ أَنْ يَكُونَ لَكَ عَلَيْهِمْ عُيُونٌ مِنْ أَهْلِ الْأَمَانَةِ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ عِنْدَ النَّاسِ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴۹. </ref>؛ «پس فراموش نکن که باید بر آنان، مأموران مخفی از [[مردمان]] [[امین]] و [[حق]] گوی را که در میان [[مردم]] بدین صفات شناخته شده باشند، بگماری».
 
۲. '''[[نظارت]] مستقیم''': در این نوع نظارت، خود حضرت به طور مستقیم و آشکار، بر امور نظارت و آنها را بررسی می‌کرد و به [[زمامداران]] نیز چنین سفارش می‌فرمود. [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}}در نامه‌ای به یکی از [[کارگزاران]] خود به نام [[کعب بن مالک]]، به وی [[فرمان]] می‌دهد منطقه‌ای خاص را به شیوه مستقیم و علنی [[بازرسی]] کند و از [[اعمال]] و [[رفتار]] کارگزاران آن منطقه جویا شود: {{متن حدیث|أمَّا بَعدُ؛ فاستَخلِفْ علَى عَمَلِكَ، واخرُجْ في طائِفةٍ مِن أصْحابِكَ‌، حَتَّى تَمُرَّ بأرضِ السَّوادِ كُورةً كُورةً، فتسأَلُهم عَن عُمَّالِهِم وتَنظُرَ في سِيرَتِهِم}}<ref>قاضی ابویوسف، کتاب الخراج، ص۱۳۱.</ref>؛ «اما بعد، شخصی را به جای خود در [[مقام]] [[جانشین]] قرار ده و خود به همراه گروهی از یارانت [برای بازرسی و نظارت بر عملکرد و رفتار کارگزاران و [[مسئولان]] به همه مناطق روانه شوید و] تمام سرزمین سواد ([[عراق]]) را منطقه به منطقه بگردید و از چگونگی رفتار و اعمال کارگزاران جویا شوید و [[سیره]] آنان را مورد بررسی و پیگیری قرار دهید».
 
۳. '''گزارش‌های مردمی''': یکی از منابع نظارتی و [[آگاهی امام]] از [[کارها]] و فعالیت‌های مسئولان، گزارش‌های مردمی بود که از شهرهای گوناگون نزد آن حضرت می‌آمدند: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۹.</ref>؛ «اما بعد، دهقانان محل فرمانداری‌ات از [[خشونت]]، [[قساوت]]، [[تحقیر]] و [[سنگ‌دلی]] تو [[شکایت]] آورده‌اند...».
 
[[دستور امام]] به [[مالک اشتر]]، برای تشکیل جلسه‌های عمومی با مردم، از یک نظر به دلیل دریافت گزارش‌هایی از وضعیت مسئولان بود. [[امر به معروف و نهی از منکر]]، نظارتی همگانی بر عملکردهای [[کارگزاران]] است. حضرت در سخنان مهمی، [[مردم]] را به [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[دعوت]] می‌کند و درباره پیامدهای ناگوار ترک آن هشدار می‌دهد<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۴۲.</ref>.
 
=====رسیدگی ([[حسابرسی]])=====
[[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} در پی [[نظارت]]، به عملکرد کارگزاران نیز رسیدگی می‌کرد و از آنان می‌خواست حساب‌های خود را برای رسیدگی نزدش بفرستند و سپس بر اساس عملکرد آنان، برخورد لازم و مناسب داشت.
#'''رسیدگی و برخورد شدید با اختلاس‌گران''': «از خدای بترس و [[اموال]] این [[قوم]] را به آنان بازگردان که اگر چنین نکنی و [[خداوند]] مرا بر تو [[پیروزی]] دهد، با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند، عذرخواه من باشد. با این [[شمشیر]] که هر کس را ضربتی زده‌ام به دوزخش فرستاده‌ام، تو را نیز خواهم زد. به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر از حسن و حسین چنین عملی سر می‌زد، نه با ایشان [[مدارا]] و [[مصالحه]] می‌کردم و نه هیچ یک از خواهش‌هایشان را بر می‌آوردم، تا آن‌گاه که [[حق]] را از ایشان بستانم و باطلی را که از [[ستم]] ایشان پاگرفته است، بزدایم»<ref>{{متن حدیث|فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذُ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۱.</ref>.
#'''[[سرزنش]] کردن''': «چون [[فرصت]] به دست آوردی، به مردم [[خیانت]] کردی و شتابان تاخت آوردی و برجستی و هرچه میسرت بود، از اموالی که برای بیوه‌زنان و [[یتیمان]] نهاده بودند، برگرفتی و بربودی؛ آن‌سان که گرگ تیزچنگ، بز مجروح را می‌رباید. [[اموال مسلمانان]] را به [[حجاز]] بردی با دلی [[آسوده]]، بی‌آنکه خود را در این [[اختلاس]] [[گناهکار]] پنداری. وای بر تو! چنان می‌نمودی که [[میراث]] پدر و مادرت را نزد آنها می‌بری. [[سبحان الله]]! آیا به [[قیامت]] ایمانت نیست؟ آیا از [[روز حساب]] بیمی به [[دل]] راه نمی‌دهی؟ ای کسی که در نزد من از [[خردمندان]] می‌بودی! چگونه [[آشامیدن]] و خوردن بر تو گواراست و حال آنکه آنچه می‌خوری و می‌آشامی از [[حرام]] است»<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا أَمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فِي خِيَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ كَأَنَّكَ لَا أَبَا لِغَيْرِكَ حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ أَ وَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۱؛ و ر.ک: نامه ۷۱.</ref>.
#'''[[تذکر]]''': «به من خبر داده‌اند [[زمین]] را از محصول عاری کرده‌ای و هرچه در زیر پایت بوده، برگرفته‌ای و هرچه به دستت آمده، خورده‌ای. حساب خود را نزد من بفرست و بدان که حساب کشیدن [[خدا]] از حساب کشیدن [[آدمیان]] شدیدتر است»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۰.</ref>.
#'''هشدار به [[خیانت]]''': {{متن حدیث|وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْ‌ءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref>؛ «به خدا [[سوگند]] می‌خورم! سوگندی راست که اگر به من خبر رسد در [[غنایم]] [[مسلمانان]] به اندک یا بسیار خیانت کرده‌ای، چنان بر تو سخت گیرم که کم‌مایه مانی و بار [[هزینه]] عیال بر دوشت سنگینی کند و حقیر و [[خوار]] شوی».
#'''[[نهی]] از [[گرایش]] به طرف [[سرمایه‌داران]]''': «اما بعد، ای پسر [[حنیف]]، به من خبر رسیده که مردی از [[جوانان]] [[بصره]] تو را به سوری فراخوانده و تو نیز بدانجا شتافته‌ای. سفرهای رنگین برایت افکنده و کاسه‌ها پیشت نهاده. هرگز نمی‌پنداشتم [[دعوت]] را [[اجابت]] کنی که بینوایان را از در می‌رانند و [[توانگران]] را بر سفره می‌نشانند»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.
#'''بازگرداندن [[اموال]] تاراج شده به خزانه عمومی''': همراه با [[سیاست]] ضروری [[نفی تبعیض]] و [[نظارت بر کارگزاران]]، اقدام دیگری نیز لازم بود که برنامه [[اصلاحی]] را تکمیل کند و آن، بازگرداندن اموال به تاراج رفته [[مسلمانان]] بود. حضرت هم‌زمان با اعلام سیاست [[مساوات]] و رفع [[تبعیض]] و [[نظارت]]، سیاست بازگرداندن اموال غیرقانونی به [[خزانه]] را نیز اعلام کرد و فرمود: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ...}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵.</ref>؛ «به [[خدا]] [[سوگند]]! آنچه از عطایای [[عثمان]] و آنچه را [[بیهوده]] از بیت المال مسلمانان به این و آن بخشیده، اگر بیابم به صاحبانش باز می‌گردانم...»<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۴۵.</ref>.


== محور پنجم: اصلاح الگوی مصرف ==
== محور پنجم: اصلاح الگوی مصرف ==
{{همچنین|مصرف|مصرف بیت المال}}
{{همچنین|مصرف|مصرف بیت المال}}
مسائل [[اقتصادی]] مربوط به [[مصرف]]، بخش عمده‌ای از مباحث اقتصادی را به خود اختصاص داده که دلیل روشنی بر اهمیت آن در عرصه [[اقتصاد]] است. تأثیر نگرش خاص [[امام]] در زمینه [[ارتباط]] [[دنیا]] و [[آخرت]] بر مصرف، به طور کامل از گفتار ایشان به دست می‌آید. از دید حضرت، [[اعتقاد به آخرت]] و اصالت دادن به آن، چارچوبی برای مصرف شخص [[مسلمان]] پدید می‌آورد که آن را با [[اراده]] و [[اختیار]]، به صورت الزامی [[دینی]]، در جهت مصرف بر می‌گزیند. تأثیر نگرش امام در رابطه دنیا و آخرت بر مصرف، این است که مسلمان نمی‌تواند به بهانه [[مالکیت]] بی‌چون و چرای خویش بر [[اموال]] و دارایی‌هایی که در دست دارد، در مصرف آن [[آزاد]] باشد و آن را به هر نحوی در جهت تأمین لذت‌های شخصی به کار گیرد. حضرت می‌فرماید: دنیا خانه‌ای است ناپایدار و [[مردم]] آن ناچار از گذاشتن [[شهر]] و دیار... ؛ پس رخت از آن بربندید با [[نیکوترین]] توشه‌ای که شما را آماده است و مپرسید در دنیا افزون از آن‌چه شما را بسنده است و مخواهید در آن، بیش‌تر از آن‌چه شما را کفایت کننده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.</ref>.
مسائل [[اقتصادی]] مربوط به [[مصرف]]، بخش عمده‌ای از مباحث اقتصادی را به خود اختصاص داده که دلیل روشنی بر اهمیت آن در عرصه [[اقتصاد]] است. تأثیر نگرش خاص [[امام]] در زمینه ارتباط [[دنیا]] و [[آخرت]] بر مصرف، به طور کامل از گفتار ایشان به دست می‌آید. از دید حضرت، [[اعتقاد به آخرت]] و اصالت دادن به آن، چارچوبی برای مصرف شخص [[مسلمان]] پدید می‌آورد که آن را با [[اراده]] و [[اختیار]]، به صورت الزامی [[دینی]]، در جهت مصرف بر می‌گزیند. تأثیر نگرش امام در رابطه دنیا و آخرت بر مصرف، این است که مسلمان نمی‌تواند به بهانه [[مالکیت]] بی‌چون و چرای خویش بر [[اموال]] و دارایی‌هایی که در دست دارد، در مصرف آن [[آزاد]] باشد و آن را به هر نحوی در جهت تأمین لذت‌های شخصی به کار گیرد. حضرت می‌فرماید: دنیا خانه‌ای است ناپایدار و [[مردم]] آن ناچار از گذاشتن [[شهر]] و دیار... ؛ پس رخت از آن بربندید با نیکوترین توشه‌ای که شما را آماده است و مپرسید در دنیا افزون از آن‌چه شما را بسنده است و مخواهید در آن، بیش‌تر از آن‌چه شما را کفایت کننده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.</ref>.


دنیا در این جا به معنای شهر و [[خانه]] و [[دارایی‌ها]] و تمام لوازم [[زندگی]] و [[لذات]] زودگذر است و امام، سازگاری بین دنیا و آخرت را بدین‌گونه بیان فرموده که با برگرفتن بهترین توشه از دنیا به سوی آخرت کوچ کنید و الگوی بهره‌مندی شما در این دنیا، زندگی در سطح [[کفاف]] باشد و از [[زیاده‌خواهی]] بپرهیزید؛ بنابراین، توشه برگرفتن و آهنگ آخرت داشتن در این [[جهان]] با فرض زندگی در سطح کفاف، مناسبت و سازگاری دارد، نه با [[رفاه‌طلبی]] و [[فزون‌خواهی]] (سازگاری در سطح کفاف)<ref>[[عبدالامیر خادم علی‌زاده|خادم علی‌زاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۱۴۹.</ref>.
دنیا در این جا به معنای شهر و [[خانه]] و [[دارایی‌ها]] و تمام لوازم [[زندگی]] و [[لذات]] زودگذر است و امام، سازگاری بین دنیا و آخرت را بدین‌گونه بیان فرموده که با برگرفتن بهترین توشه از دنیا به سوی آخرت کوچ کنید و الگوی بهره‌مندی شما در این دنیا، زندگی در سطح کفاف باشد و از [[زیاده‌خواهی]] بپرهیزید؛ بنابراین، توشه برگرفتن و آهنگ آخرت داشتن در این [[جهان]] با فرض زندگی در سطح کفاف، مناسبت و سازگاری دارد، نه با [[رفاه‌طلبی]] و [[فزون‌خواهی]] (سازگاری در سطح کفاف)<ref>[[عبدالامیر خادم علی‌زاده|خادم علی‌زاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۱۴۹.</ref>.


=== اقدامات اصلاحی این محور ===
=== اقدامات اصلاحی این محور ===
خط ۴۴۵: خط ۵۵۰:
==== یک. الگوسازی از زندگی ساده و قناعت ====
==== یک. الگوسازی از زندگی ساده و قناعت ====
{{همچنین|قناعت|ساده‌زیستی}}
{{همچنین|قناعت|ساده‌زیستی}}
از آثار [[اقتصادی]] نگرش [[علوی]]، دوری از [[زیاده‌خواهی]] در عرصه اقتصاد است که می‌تواند آثار [[فرهنگی]] نامطلوبی نیز داشته باشد؛ لذا سفارش‌های مکرر [[امام]] به [[قناعت]] در زندگی در جهت این نگرش است؛ چون با این دید خاص است که [[غنا]] در قناعت موجود می‌شود<ref>محدث قمی، عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۸۷.</ref> و [[غنی]] کسی است که با قناعت و میانه‌روی در مصرف، از دیگران [[بی‌نیاز]] شده باشد<ref>غررالحکم، ح۲۸. روایات مربوط به میانه‌روی و قناعت از حفرت، بسیار است که در صدد بیان آنها نیستیم و فقط روایات راجع به رابطه دنیا و آخرت مورد نظرند.</ref> و حتی امام در بیانی با [[تلاوت]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ...}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref> در وصف [[پرهیزگاران]]، به مصرف [[کفاف]] آنان اشاره می‌فرماید؛ یعنی آنان در حالی که از طیبات مصرف می‌کنند و در این جهت، با [[اهل]] دنیا شریکند، در سایه نگاه به آخرت، به اندازه کفایت نیازهای اساسی زندگی بهره می‌برند»<ref>شیخ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۵.</ref>.<ref>[[عبدالامیر خادم علی‌زاده|خادم علی‌زاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۴۹.</ref>


[[امام علی]] {{ع}} همان‌گونه که در [[رفتار]] تولیدی الگویی کامل بودند، در مصرف نیز نمونه ایده‌آلی از رفتار مصرفی فرد مسلمان را مجسم کرده‌اند. [[سیره امام]] در این زمینه در ضمن چند بحث قابل بررسی است که بارزترین آنها، در مخارج [[خوراک]] و پوشاک نمود دارند.
'''شفافیت زندگی و پرهیز از ثروت‌اندوزی'''
 
آن هنگام که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به صورت رسمی با [[مردم]] [[بیعت]] کرد و [[زمامداری]] [[حکومت اسلامی]] را در دست گرفت، با انتخاب سبک متفاوتی از زندگی، نسبت به خلفای پیشین، اولین گام را در [[مبارزه با مفاسد اقتصادی]] برداشت. [[امام]]{{ع}} از همان ابتدا به نحوی [[زندگی]] کرد که [[میزان]] دارایی‌‎های خود و خانواده‌‎اش، در معرض دید همگان قرار داشت. حضرت{{ع}} چنان شیوه ساده‎‌زیستی را برگزیده بود، که تنگ‎دست‌ترین [[مردم]] نیز، با [[مشاهده]] وضع زندگی [[رهبر]] [[جامعه]]، به خود [[اجازه]] [[اعتراض]] و [[شکایت]] نمی‎داد. در نگاه پر مهر [[امام علی]]{{ع}} اگر [[ثروت]]، در دست [[حاکمان]] و [[زمامداران]] جمع شود، تنگ‎دستان به ستوه و [[طغیان]] خواهند آمد: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>؛ یعنی: [[خداوند]] بر [[پیشوایان حق]] [[واجب]] کرده که خود را با مردم [[ناتوان]] هم‎سو کنند، تا [[فقر]] و نداری، تنگ‎دست را به [[هیجان]] نیاورد، و به طغیان نکشاند.
 
[[امیرمؤمنان]] خود درباره میزان دارایی‌اش، قبل و بعد از [[حکومت]]، چنین می‌گوید: {{متن حدیث|دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِي هَذِهِ وَ رَحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي هَا هِيَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَيْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِي مِنَ الْخَائِنِينَ}}<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۲۵؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۹۸.</ref>؛ یعنی: با این جامه‌ها(ی مندرس) به [[سرزمین]] شما آمدم، و بار و بنه‎ام همین است که می‌‌بینید، اکنون اگر از بلاد شما با چیزی جز آن‎چه با آن آمده بودم بیرون [[روم]]، از خیانت‎کاران خواهم بود. در این سخن، امیرمؤمنان{{ع}}، هر گونه افزایش [[دارایی]] را در طول [[زمامداری]]، [[خیانت]] میشمارد و علاوه بر اینکه خود را بدان ملزم نموده بود، [[والیان]] و [[کارگزاران]] را از [[جمع‌آوری ثروت]] و افزایش دارایی از سرانه مردمی منع می‎‌کرد: {{متن حدیث|وَ كَانَ عُثْمَانُ اسْتَعْمَلَهُ عَلَى آذَرْبِيجَانَ فَأَصَابَ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَبَعْضٌ يَقُولُ أَقْطَعَهُ عُثْمَانُ إِيَّاهَا وَ بَعْضٌ يَقُولُ أَصَابَهَا الْأَشْعَثُ فِي عَمَلِهِ فَأَمَرَهُ عَلِيٌّ بِإِحْضَارِهَا فَدَافَعَهُ وَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ أُصِبْهَا فِي عَمَلِكَ قَالَ وَ اللَّهِ لَئِنْ أَنْتَ لَمْ تُحْضِرْهَا بَيْتَ مَالِ الْمُسْلِمِينَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي هَذَا أَصَابَ مِنْكَ مَا أَصَابَ فَأَحْضَرَهَا وَ أَخَذَهَا مِنْهُ وَ صَيَّرَهَا فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ تَتَبَّعَ عُمَّالَ عُثْمَانَ فَأَخَذَ مِنْهُمْ كُلَّ مَا أَصَابَهُ قَائِماً فِي أَيْدِيهِمْ وَ ضَمَّنَهُمْ مَا أَتْلَفُوا}}<ref>تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۶.</ref>؛ یعنی: علی{{ع}}، [[اشعث بن قیس]] را احضار کرد، وی از سوی [[عثمان]]، [[فرماندار آذربایجان]] بود و صد هزار درهم به دست آورد. برخی گویند آن را عثمان به وی بخشید و برخی دیگر گویند که آن را در کارش به دست آورد. [[امام علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد آن را آماده سازد؛ ولی وی سرباز زد و گفت: ای [[امیرمؤمنان]]! این [[ثروت]] را در دوران [[حکومت]] تو به دست نیاورده‎ام. [[امام]] فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر آن را در [[بیت المال مسلمانان]] حاضر نسازی، این [[شمشیر]] را چنان بر تو فرود آورم که هرچه خواست، از تو باز ستانَد». پس [[اشعث]]، [[اموال]] را آورد و امام، آنها را از او گرفت و در [[بیت المال]] قرار داد. [این جستجو و پیگیری را] نسبت به [[کارگزاران]] عثمان، پی گرفت و هر چه از ثروت در دستشان بود، باز ستاند و در آن چه از میان برده بودند، آن‎ها را ضامن کرد.
 
علاوه بر این، امیرمؤمنان{{ع}} هرگز [[فرزندان]] خود را - با وجود [[لیاقت]] [[حقیقی]] آنان - به سمت‌ها و [[مناصب]] [[حکومتی]] قرار نداد و بدین ترتیب، راه بهانه‎‌جویی خائنان و سوء استفاده‎‌کنندگان را بست. ایشان در این زمینه به [[فرمانداران]] نیز هشدار داده‌اند که هرگونه [[سوء استفاده]] [[نزدیکان]] را ریشه‎‌کن کنند، و [[تکلیف]] همگان را در برابر موضع خویش روشن نمایند: {{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ یعنی: همانا [[زمامداران]] را [[خواص]] و نزدیکانی است که [[خوی]] [[برتری]] جستن و خودگزینی، و به [[حق دیگران]] [[دست]] دراز کردن، دارند و در [[معاملات]] [[انصاف]] ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت [[زمین]] را واگذار مکن، و به گونه‌ای با آنان [[رفتار]] کن که [با استفاده از [[نفوذ]] تو] قرار دادی به سودشان منعقد نگردد که به [[مردم]] [[زیان]] رساند، مانند: آبیاری مزارع، یا [[زراعت]] مشترک، که هزینه‌های آن را بر دیگران [[تحمیل]] کنند، در آن صورت سودش برای آنان، و [[عیب]] و ننگش در [[دنیا]] و [[آخرت]] برای تو خواهد ماند.
 
'''دوری از زیاده‌خواهی و اشرافی‌گری'''
 
دوری از [[زیاده‌خواهی]] در عرصه اقتصاد یکی از مؤلفه های پررنگ و مهم سیره اقتصادی امام علی {{ع}} است. به همین دلیل، ایشان سفارش‌های مکرر به [[قناعت]] در زندگی در جهت این نگرش است؛ چون با این دید خاص است که غنا در قناعت موجود می‌شود<ref>محدث قمی، عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۸۷.</ref> و [[غنی]] کسی است که با قناعت و میانه‌روی در مصرف، از دیگران بی‌نیاز شده باشد<ref>غررالحکم، ح۲۸. روایات مربوط به میانه‌روی و قناعت از حفرت، بسیار است که در صدد بیان آنها نیستیم و فقط روایات راجع به رابطه دنیا و آخرت مورد نظرند.</ref> و حتی امام در بیانی با [[تلاوت]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ...}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref> در وصف [[پرهیزگاران]]، به مصرف کفاف آنان اشاره می‌فرماید؛ یعنی آنان در حالی که از طیبات مصرف می‌کنند و در این جهت، با [[اهل]] دنیا شریکند، در سایه نگاه به آخرت، به اندازه کفایت نیازهای اساسی زندگی بهره می‌برند»<ref>شیخ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۵.</ref>.<ref>[[عبدالامیر خادم علی‌زاده|خادم علی‌زاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۴۹.</ref>
 
[[امام علی]] {{ع}} همان‌گونه که در [[رفتار]] تولیدی الگویی کامل بودند، در مصرف نیز نمونه ایده‌آلی از رفتار مصرفی فرد مسلمان را مجسم کرده‌اند. [[سیره امام]] در این زمینه در ضمن چند بحث قابل بررسی است که بارزترین آنها، در مخارج خوراک و پوشاک نمود دارند.
 
'''نمونه قناعت و ساده‌زیستی در خوراک'''


===== نمونه قناعت و ساده‌زیستی در خوراک =====
مخارج خوراک در الگوی [[مصرف]] امام کم‌ترین مقدار ممکن بوده است. حکایات شنیدنی و شگفت‌آوری در [[صرفه‌جویی]] و [[قناعت]] ایشان در مصرف [[خوردنی‌ها]] و آشامیدنی‌ها نقل شده است<ref>ر. ک: ری‌شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۴۹-۳۵۶.</ref>. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} همواره نان جو، که از آرد صاف نشده تهیه می‌شد، می‌خورد؛ به گونه‌ای که نخاله‌های آرد بر روی نان قابل [[مشاهده]] بود. خشکی و سفتی این نان‌ها به حدی بود که باید به کمک زانو تکه‌تکه می‌شد. [[امام]] این نان‌ها را درون صندوق و یا کیسه‌ای می‌گذاشت و بر آن [[مُهر]] می‌زد تا مبادا دیگران، از سر [[دلسوزی]]، خورشتی بر آن بیفزایند. امام می‌فرمود: «[[دوست]] ندارم به جز چیزی که بدان [[علم]] دارم، چیز دیگری را به شکمم وارد کنم»<ref>ری‌شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۵۰.</ref>.
مخارج خوراک در الگوی [[مصرف]] امام کم‌ترین مقدار ممکن بوده است. حکایات شنیدنی و شگفت‌آوری در [[صرفه‌جویی]] و [[قناعت]] ایشان در مصرف [[خوردنی‌ها]] و آشامیدنی‌ها نقل شده است<ref>ر. ک: ری‌شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۴۹-۳۵۶.</ref>. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} همواره نان جو، که از آرد صاف نشده تهیه می‌شد، می‌خورد؛ به گونه‌ای که نخاله‌های آرد بر روی نان قابل [[مشاهده]] بود. خشکی و سفتی این نان‌ها به حدی بود که باید به کمک زانو تکه‌تکه می‌شد. [[امام]] این نان‌ها را درون صندوق و یا کیسه‌ای می‌گذاشت و بر آن [[مُهر]] می‌زد تا مبادا دیگران، از سر [[دلسوزی]]، خورشتی بر آن بیفزایند. امام می‌فرمود: «[[دوست]] ندارم به جز چیزی که بدان [[علم]] دارم، چیز دیگری را به شکمم وارد کنم»<ref>ری‌شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۹، ص۳۵۰.</ref>.


خط ۴۶۴: خط ۵۸۱:
از سوی دیگر [[امام]] کسانی را که به دلیل [[سوء]] برداشت از [[سیره]] ایشان، خوردن غذاهای [[پاکیزه]] را برخود [[حرام]] می‌کردند، [[عتاب]] می‌کند و با بیان تفاوت خود با آنها، به دلیل عهده‌دار بودن [[رهبری جامعه اسلامی]]، آنان را به استفاده صحیح از [[نعمت‌های الهی]] فرا می‌خواند. [[مباحثه]] امام با [[عاصم بن زیاد]] در این باره شنیدنی است. وقتی به ایشان خبر دادند که او نعمت‌های پاکیزه [[خدا]] را بر خود حرام کرده و از [[زندگی]] کناره گرفته است، وی را خواست و با چهره‌ای برافروخته او را عتاب کرد و فرمود: آیا از خانواده‌ات [[شرم]] نمی‌کنی؟ آیا به فرزندانت رحم نمی‌کنی؟ آیا چنین می‌پنداری که [[خداوند]] چیزهای پاکیزه را بر تو [[حلال]] کرده، اما [[دوست]] ندارد که از آنها استفاده کنی؟ تو در پیشگاه خداوند کم‌تر از آنی که این‌گونه با تو [[رفتار]] کند. آیا خداوند نمی‌گوید: {{متن قرآن|وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ}}<ref>«و زمین را برای آفریدگان پدید آورد * که در آن (هر گونه) میوه‌ای است و نخل (با خوشه‌هایی) دارای پوشش» سوره الرحمن، آیه ۱۰-۱۱.</ref> آیا خداوند نمی‌گوید: {{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت * میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند... از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۱۹-۲۲.</ref>. به خدا قسم که [[آشکار کردن]] [[نعمت‌های خداوند]] با عمل، نزد او محبوب‌تر از بازگویی آنها با زبان است، در حالی که خداوند فرمود: {{متن قرآن|وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ}}<ref>«و نعمت پروردگارت را باز گوی!» سوره ضحی، آیه ۱۱.</ref>. [[عاصم]] پس از شنیدن این سخنان گفت: «ای [[امیرمؤمنان]]، شما خود را به غذاهای ناگوار و لباس‌های [[خشن]] اکتفا کرده‌اید؟» امام فرمود: «وای بر تو من مثل تو نیستم. خداوند بر [[پیشوایان حق]] [[واجب]] کرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه [[ضعیف]] [[مردم]] باشند، تا [[فقر]] آنان را به ستوه نیاورد و سر از [[فرمان خداوند]] نکشند»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۰، ج۳؛ نیز ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی، سید رضا]]، [[سیره اقتصادی امام علی (مقاله)| مقاله «سیره اقتصادی امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۲۷۵.</ref>
از سوی دیگر [[امام]] کسانی را که به دلیل [[سوء]] برداشت از [[سیره]] ایشان، خوردن غذاهای [[پاکیزه]] را برخود [[حرام]] می‌کردند، [[عتاب]] می‌کند و با بیان تفاوت خود با آنها، به دلیل عهده‌دار بودن [[رهبری جامعه اسلامی]]، آنان را به استفاده صحیح از [[نعمت‌های الهی]] فرا می‌خواند. [[مباحثه]] امام با [[عاصم بن زیاد]] در این باره شنیدنی است. وقتی به ایشان خبر دادند که او نعمت‌های پاکیزه [[خدا]] را بر خود حرام کرده و از [[زندگی]] کناره گرفته است، وی را خواست و با چهره‌ای برافروخته او را عتاب کرد و فرمود: آیا از خانواده‌ات [[شرم]] نمی‌کنی؟ آیا به فرزندانت رحم نمی‌کنی؟ آیا چنین می‌پنداری که [[خداوند]] چیزهای پاکیزه را بر تو [[حلال]] کرده، اما [[دوست]] ندارد که از آنها استفاده کنی؟ تو در پیشگاه خداوند کم‌تر از آنی که این‌گونه با تو [[رفتار]] کند. آیا خداوند نمی‌گوید: {{متن قرآن|وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ}}<ref>«و زمین را برای آفریدگان پدید آورد * که در آن (هر گونه) میوه‌ای است و نخل (با خوشه‌هایی) دارای پوشش» سوره الرحمن، آیه ۱۰-۱۱.</ref> آیا خداوند نمی‌گوید: {{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت * میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند... از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۱۹-۲۲.</ref>. به خدا قسم که [[آشکار کردن]] [[نعمت‌های خداوند]] با عمل، نزد او محبوب‌تر از بازگویی آنها با زبان است، در حالی که خداوند فرمود: {{متن قرآن|وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ}}<ref>«و نعمت پروردگارت را باز گوی!» سوره ضحی، آیه ۱۱.</ref>. [[عاصم]] پس از شنیدن این سخنان گفت: «ای [[امیرمؤمنان]]، شما خود را به غذاهای ناگوار و لباس‌های [[خشن]] اکتفا کرده‌اید؟» امام فرمود: «وای بر تو من مثل تو نیستم. خداوند بر [[پیشوایان حق]] [[واجب]] کرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه [[ضعیف]] [[مردم]] باشند، تا [[فقر]] آنان را به ستوه نیاورد و سر از [[فرمان خداوند]] نکشند»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۰، ج۳؛ نیز ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی، سید رضا]]، [[سیره اقتصادی امام علی (مقاله)| مقاله «سیره اقتصادی امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۲۷۵.</ref>


===== نمونه قناعت و ساده‌زیستی در پوشاک =====
'''نمونه قناعت و ساده‌زیستی در پوشاک'''
 
مخارج پوشاک از مخارج مهم شخصی است. پوشاک وسیله محافظت [[بدن]] از سرما و [[گرما]]، [[پوشش]] ظاهری اعضای آن و مایه [[حفظ آبرو]] و [[حرمت]] [[اجتماعی]] و اظهار [[نعمت‌های الهی]] است. از سوی دیگر، پوشاک، [[نیاز انسان]] به [[زیبایی]] را برآورده می‌سازد. تأمین پوشاک، در حد [[اعتدال]]، لازمه [[نشاط]] و [[سلامت]] [[زندگی]] است، اما عدم اعتدال در آن به ویژه [[زیاده‌روی]] برخاسته از [[حس]] [[تفاخر]] و [[تکبر]]، [[مشکلات]] اجتماعی و [[اقتصادی]] را به دنبال خواهد داشت.
مخارج پوشاک از مخارج مهم شخصی است. پوشاک وسیله محافظت [[بدن]] از سرما و [[گرما]]، [[پوشش]] ظاهری اعضای آن و مایه [[حفظ آبرو]] و [[حرمت]] [[اجتماعی]] و اظهار [[نعمت‌های الهی]] است. از سوی دیگر، پوشاک، [[نیاز انسان]] به [[زیبایی]] را برآورده می‌سازد. تأمین پوشاک، در حد [[اعتدال]]، لازمه [[نشاط]] و [[سلامت]] [[زندگی]] است، اما عدم اعتدال در آن به ویژه [[زیاده‌روی]] برخاسته از [[حس]] [[تفاخر]] و [[تکبر]]، [[مشکلات]] اجتماعی و [[اقتصادی]] را به دنبال خواهد داشت.


خط ۴۸۴: خط ۶۰۲:


==== دو. تشویق مردم به صرفه‌جویی در مصرف و پرهیز از اسراف ====
==== دو. تشویق مردم به صرفه‌جویی در مصرف و پرهیز از اسراف ====
از نگاه امام، [[اسراف]] (به ویژه در مصرف)، افزون بر آثار منفی اقتصادی، گناهی است که با اصالت دادن به آخرت ناسازگار است؛ بنابراین، [[پرهیز]] از اسراف و [[تبذیر]]، یکی از آثار عملی نگرش جمع بین [[دنیا]] و [[آخرت]] از دید او به شمار می‌رود. حضرت، [[اقتصاد]] و [[میانه‌روی]] در [[زندگی]] و [[مصرف]] را موجب آماده شدن برای مقابله با پیامدهای ناگوار زندگی می‌داند<ref>غررالحکم، ح۲۹۶.</ref>؛ به طوری که اگر [[انسان]] در چارچوب میانه‌روی معقول مصرف نکند، [[اسراف]] او را از بین می‌برد<ref>غررالحکم، ح۲۷۴.</ref>. این [[امام همام]] به اندازه نگه داشتن در زندگی (به ویژه مصرف) تأکید کرده و آن را «نصف العیش» خوانده است<ref>تحف العقول، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[عبدالامیر خادم علی‌زاده|خادم علی‌زاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۱۴۹.</ref>
از نگاه امام، [[اسراف]] (به ویژه در مصرف)، افزون بر آثار منفی اقتصادی، گناهی است که با اصالت دادن به آخرت ناسازگار است؛ بنابراین، پرهیز از اسراف و [[تبذیر]]، یکی از آثار عملی نگرش جمع بین [[دنیا]] و [[آخرت]] از دید او به شمار می‌رود. حضرت، [[اقتصاد]] و [[میانه‌روی]] در [[زندگی]] و [[مصرف]] را موجب آماده شدن برای مقابله با پیامدهای ناگوار زندگی می‌داند<ref>غررالحکم، ح۲۹۶.</ref>؛ به طوری که اگر [[انسان]] در چارچوب میانه‌روی معقول مصرف نکند، [[اسراف]] او را از بین می‌برد<ref>غررالحکم، ح۲۷۴.</ref>. این امام همام به اندازه نگه داشتن در زندگی (به ویژه مصرف) تأکید کرده و آن را «نصف العیش» خوانده است<ref>تحف العقول، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[عبدالامیر خادم علی‌زاده|خادم علی‌زاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۱۴۹.</ref>


==== سه. ارزشمند شمردن کار و تولید بیش از مصرف و تجمل ====
==== سه. ارزشمند شمردن کار و تولید بیش از مصرف و تجمل ====
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در تمام [[زندگی]] خود به کار و [[تولید]] اهمیت فراوانی می‌داد و خود شخصاً [[سرمایه‌گذاری]]، کار و تولید می‌کرد و از این طریق، [[ثروت]] و [[املاک]] فراوانی به دست آورد و از ناحیه آن [[ثروت]] و املاک، سالانه درآمدهای فراوانی نصیب حضرت می‌شد [[پرسش]] اساسی این است که انگیزه [[امام علی]] از تحصیل این همه ثروت و درآمد چه بود؟
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در تمام [[زندگی]] خود به کار و [[تولید]] اهمیت فراوانی می‌داد و خود شخصاً [[سرمایه‌گذاری]]، کار و تولید می‌کرد و از این طریق، [[ثروت]] و [[املاک]] فراوانی به دست آورد و از ناحیه آن [[ثروت]] و املاک، سالانه درآمدهای فراوانی نصیب حضرت می‌شد. در نظریه‌های دانش اقتصاد، تن را به [[رنج]] و [[سختی]] انداختن و تولید و درآمد فراوان کسب کردن اما از آن همه درآمدها [[سود]] نبردن هیچ جایگاهی ندارد و [[رفتاری]] عاقلانه نیست.
 
در نظریه‌های [[دانش اقتصاد]]، تن را به [[رنج]] و [[سختی]] انداختن و تولید و درآمد فراوان کسب کردن اما از آن همه درآمدها [[سود]] نبردن هیچ جایگاهی ندارد و [[رفتاری]] عاقلانه نیست.
 
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} در سخن دیگری به لحاظ [[جایگاه اجتماعی]] خود به شدت اصالت [[لذت‌طلبی]] مادی را در رفتارهای [[اقتصادی]] [[نفی]] کرده و نظریه حداکثر کردن سود مادی را در تولید منکر می‌‌شود: «آیا به همین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان خوانند و با [[مردم]] در سختی‌های روزگارشان مشارکت نداشته باشم؟ یا در گرفتاری‌های زندگی [[الگو]] برای آنها نباشم؟ مرا برای آن نیافریده‌اند تا همچون [[چارپایان]] بسته، همه همتشان خوردن علف باشد... یا [[بیهوده]] و [[عبث]] [[آفریده]] نشدم»<ref>نهج البلاغه نامه ۴۵ ص۳۱۸.</ref>.
 
اگر انگیزه امیرمؤمنان از درآمد و تولید، لذت‌طلبی مادی و حداکثر کردن سود شخصی مادی بود، هرگز با آن همه درآمد حاضر نبود [[سطح زندگی]] خود را در حدی قرار دهد تا الگوی [[فقیران]] در زندگی فقیرانه آنها باشد. [[امام باقر]]{{ع}} زندگی حضرت را هنگامی که [[حکومت]] داشت، چنین معرفی می‌کند: «[امام علی{{ع}}] به مدت پنج سال بر مردم حکومت کرد، نه آجری بر آجری قرار داد و نه خشتی بر خشتی نهاد، نه زمینی و ملکی برای خود جدا کرد و نه درهم و دیناری را به [[ارث]] گذاشت. فقط هفتصد درهم از سهمش از [[بیت المال]] مانده بود که خواست با آن خدمتکاری برای خانواده‌اش فراهم کند»<ref>الکافی، کلینی، ج ۸ ص۱۳۰، ج ۱۰۰.</ref>.
 
حضرت در حالی که [[حاکم]] بود و افزون بر [[اموال]] شخصی‌اش که از منطقه [[ینبع]] نصیبش می‌شد و خزینه [[بیت المال]] در اختیارش بود، همچنان [[سطح زندگی]] خود را در حد سطح زندگی کم درآمدترین افراد [[جامعه]] [[حفظ]] می‌کرد.
 
بر اساس [[نظریه]] [[حب‌الذات]] و اینکه هر [[انسانی]] اعم از [[معصوم]] و غیر معصوم در پی [[سعادت]]، [[رفاه]] و [[لذت]] هستند، این [[رفتار]] [[اقتصادی]] علی{{ع}} را چگونه باید تحلیل کرد؟ آیا می‌شود گفت [[امیرمؤمنان]] انگیزه‌اش از این رفتارهای اقتصادی بیشینه کردن [[سود]] و لذت نبود و سعادت و [[رفاه]] را دنبال نمی‌کرد؟
 
پاسخ این [[پرسش]] را در نوع [[جهان‌بینی]] حضرت باید جست. او نیز به دنبال سعادت، رفاه، سود و لذت بود؛ اما از دیدگاه آن [[بزرگوار]]، سود و لذت فقط به سود و لذت مادی [[دنیایی]] [[تفسیر]] نمی‌شود؛ بلکه باید مجموع سود و لذت [[آخرتی]] و دنیایی را در نظر داشت. همچنین در [[گزینش]] سود و لذت به سود و لذتی باید اندیشید که هم بیشتر و هم پایدارتر باشد. گذشتن از سود و لذت ناپایدار و اندک دنیایی برای سود و لذت [[پایدار]] و فراوان آخرتی گزینه‌ای کاملاً عقلایی است. این گزینه به کسانی اختصاص دارد که بتوانند جهانی فراتر از [[جهان مادی]] را که دارای نعمت‌های گسترده و پایدار است [[درک]] کنند. هر کس آن را بهتر درک کند و ایمانش بیشتر باشد، ضریب اهمیت سود و لذت آن [[جهان]] در نظرش افزون‌تر خواهد شد و تلاش وی برای کسب سود و لذت آن جهان با رها کردن سود و لذت دنیایی افزون‌تر می‌‌شود. اگر درک انسانی از [[جهان آخرت]] و [[نعمت]] فراوان و پایدار آن همانند درک [[امام علی]]{{ع}} باشد، زاهدانه رفتار خواهد کرد و خطاب به [[دنیا]] چنین می‌‌گوید: «ای دنیا از من دور شو. افسارت را به پشتت افکندم. من خود را از چنگال‌هایت رها کردم و از دام‌هایت بیرون افکندم و از آن پرتگاه‌ها که بر سر راه من کنده‌ای، اجتناب کردم»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص٣١٩.</ref>.
 
البته خود حضرت هشدار می‌دهد که هیچ گاه دیگران در این [[درک]] از [[آخرت]] و [[سود]] و لذت‌های آن و در نوع [[رفتار]] در این [[دنیا]] هماورد او نمی‌توانند باشند: «[[آگاه]] باش که هر [[پیروی]] را [[پیشوایی]] است که پیِ وی را پوید و از [[نور]] [[دانش]] او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما بسنده کرده است از دنیای خود به دو [[جامه]] فرسوده و دو قرص نان را خوردنی خویش نمود بدان که شما چنین نتوانید کرد؛ لیکن مرا [[یاری]] کنید به [[پارسایی]] و [[پاکدامنی]] و [[درستی]] ورزیدن که به [[خدا]] از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمت‌های آن ذخیره ننمودم و بر جامه کهنه‌ام کهنه‌ای نیفزودم<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۳۱۷.</ref>.


در [[اقتصاد علوی]] انگیزه فرد در [[تولید]]، بیشینه کردن مجموع سود [[دنیایی]] و [[آخرتی]] است و سود آخرتی با صرف نظر کردن از سود دنیایی ضریب ده می‌شود {{متن قرآن|فله عشر امثالها}} و سود آخرتی از سود دنیایی پایدارتر است و [[میزان]] سود آخرتی و دنیایی به میزان [[ایمان]] افراد و ضریب اهمیتی بستگی دارد که افراد برای سود دنیایی و آخرتی قائل می‌شوند.
در اقتصاد علوی انگیزه فرد در [[تولید]]، بیشینه کردن مجموع سود [[دنیایی]] و [[آخرتی]] است و سود آخرتی با صرف نظر کردن از سود دنیایی ضریب ده می‌شود: {{متن قرآن|فله عشر امثالها}} و سود آخرتی از سود دنیایی پایدارتر است و [[میزان]] سود آخرتی و دنیایی به میزان [[ایمان]] افراد و ضریب اهمیتی بستگی دارد که افراد برای سود دنیایی و آخرتی قائل می‌شوند<ref>[[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|نظام اقتصاد علوی]]، ص۲۱۲ ـ ۲۱۵.</ref>.
 
آنچه گذشت، بر آن دلالت دارد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز برای حداکثر کردن سود و [[پاداش]] آخرتی فعالیت می‌کرد، در حالی که روشن است [[نیّت]] حضرت در [[عبادت]] و در تمام اعمالش از جمله [[انفاق در راه خدا]]، فقط [[رضای خدا]] و [[حب الله]] بود، نه [[بهشت]] و سود آخرتی؛ چراکه چنین عباداتی از نظر وی عبادت تاجران است نه عبادت [[آزادگان]]؛ بنابراین نمی‌توان گفت که [[اعمال]] حضرت به جهت حداکثر کردن سود و پاداش آخرتی بود؟
 
در پاسخ این [[پرسش]] می‌توان گفت پاداش و سود آخرتی اعم از حب الله و رضای خدای متعالی است، برای امیرمؤمنان{{ع}} [[رضوان الهی]] و حب الله [[پاداش]] آخرتی است؛ ولی برای سایر [[مؤمنان]] در رتبه‌های [[پایین‌تر]] بهشت و نعمت‌های آن پاداش آخرتی به شمار می‌رود. گرچه شاید حب الله و رضوان الهی را نیز بتوان درجه بالایی از [[بهشت]] دانست که [[اهل]] [[تخصص]] و فن در این باره باید نظر دهند<ref>[[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|نظام اقتصاد علوی]]، ص۲۱۲ ـ ۲۱۵.</ref>.


==== چهار. محدود کردن مصارف دستگاه خلافت و حکومت ====
==== چهار. محدود کردن مصارف دستگاه خلافت و حکومت ====
خط ۵۱۳: خط ۶۱۳:


'''جلوگیری از [[اسراف]]'''
'''جلوگیری از [[اسراف]]'''
اسراف دارای دو معنا است. یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی و کاربردی؛ معنای لغوی آن گذشتن از حد [[اعتدال]] در هر کار است<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۶، ص۲۴۶.</ref> و معنای کاربردی و مشهورتر آن گذشتن از حد اعتدال در مصرف اموال است<ref>حسین بن محمد، راغب اصفهانی مفردات الفاظ القرآن، ص۴۰۷.</ref> که معنای دوم مشهور است که در موارد فراوانی [[قرآن]] از آن [[نهی]] و [[مذمت]] کرده است. از جمله موارد بسیار آن آنجاست که [[خدای متعال]] در خصوص استفاده مردم از [[نعمت]] هایش فرموده است: «بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید»<ref>{{متن قرآن|وکُلُوا وَاشْرَبُوا حسین بن محمد ولا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُشرفین}}، سوره اعراف، آیه ٣۶.</ref>.  
اسراف دارای دو معنا است. یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی و کاربردی؛ معنای لغوی آن گذشتن از حد [[اعتدال]] در هر کار است<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۶، ص۲۴۶.</ref> و معنای کاربردی و مشهورتر آن گذشتن از حد اعتدال در مصرف اموال است<ref>حسین بن محمد، راغب اصفهانی مفردات الفاظ القرآن، ص۴۰۷.</ref> که معنای دوم مشهور است که در موارد فراوانی [[قرآن]] از آن [[نهی]] و [[مذمت]] کرده است. از جمله موارد بسیار آن آنجاست که [[خدای متعال]] در خصوص استفاده مردم از [[نعمت]] هایش فرموده است: «بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید»<ref>{{متن قرآن|وکُلُوا وَاشْرَبُوا حسین بن محمد ولا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُشرفین}}، سوره اعراف، آیه ٣۶.</ref>.  


خط ۵۵۱: خط ۶۵۲:


رفاه زدگی [[کارگزار]] [[اسلامی]]، از هم‌نشینی با اشراف، بدتر و تأثیرش بر [[مردم]] بیشتر است. رفاه زدگی، [[انسان]] را به [[دنیاپرستی]] و [[خواری]] و دوری از [[قناعت]] و [[عزت]] می‌کشاند؛ گرچه از [[حلال]] فراهم آمده باشد. رفاه‌زدگی، کارگزار را در معرض [[اتهام]] و گمان بد قرار می‌دهد: «گویند [[شریح بن الحارث]]، [[قاضی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[زمان]] او خانه‌ای خرید به هشتاد دینار؛ این خبر به علی{{ع}} رسید. او را فراخواند و و گفت: شنیده‌ام خانه‌ای خریده‌ای به هشتاد دینار و برای آن قباله نوشته‌ای و چندتن را هم به [[شهادت]] گرفته‌ای؟ [[شریح]] گفت: چنین است یا امیرمؤمنان. علی به [[خشم]] در او نظر کرد، سپس فرمود: ای شریح! زودا که کسی بر سر تو آید که در قباله‌ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بی‌هیچ [[مال]] و خواسته‌ای به گورت سپارد. پس ای شریح! بنگر نکند که این [[خانه]] را از [[دارایی]] خود نخریده باشی یا نقدی که بر شمرده‌ای از حلال به دست نیامده باشد که اگر چنین باشد هم در [[دنیا]] [[زیان]] کرده‌ای و هم در [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|وروى أَنَّ شُرَيْح بن الْحَارِثِ قَاضِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ اسْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ ديناراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَقَالَ لَهُ بَلَغْنى أَنَّكَ ابْتَعْت دَاراً بثمانين ديناراً وكتبت لها كتاباً وأَشْهَدت فيه شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٍ قَدْ كَانَ ذَلكَ يَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ الْمُغْضَب ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنظُرُ في كتابكَ وَلَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيْنَتَكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخصاً ويُسلمك إلَى قَبْركَ خالصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْح لا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذه الدَّارَ مِنْ غَيْر مَالك أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَدَارَ الْآخِرَةِ}}، نهج البلاغه، نامه ٣.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۸ ـ ۲۵۹.</ref>
رفاه زدگی [[کارگزار]] [[اسلامی]]، از هم‌نشینی با اشراف، بدتر و تأثیرش بر [[مردم]] بیشتر است. رفاه زدگی، [[انسان]] را به [[دنیاپرستی]] و [[خواری]] و دوری از [[قناعت]] و [[عزت]] می‌کشاند؛ گرچه از [[حلال]] فراهم آمده باشد. رفاه‌زدگی، کارگزار را در معرض [[اتهام]] و گمان بد قرار می‌دهد: «گویند [[شریح بن الحارث]]، [[قاضی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[زمان]] او خانه‌ای خرید به هشتاد دینار؛ این خبر به علی{{ع}} رسید. او را فراخواند و و گفت: شنیده‌ام خانه‌ای خریده‌ای به هشتاد دینار و برای آن قباله نوشته‌ای و چندتن را هم به [[شهادت]] گرفته‌ای؟ [[شریح]] گفت: چنین است یا امیرمؤمنان. علی به [[خشم]] در او نظر کرد، سپس فرمود: ای شریح! زودا که کسی بر سر تو آید که در قباله‌ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بی‌هیچ [[مال]] و خواسته‌ای به گورت سپارد. پس ای شریح! بنگر نکند که این [[خانه]] را از [[دارایی]] خود نخریده باشی یا نقدی که بر شمرده‌ای از حلال به دست نیامده باشد که اگر چنین باشد هم در [[دنیا]] [[زیان]] کرده‌ای و هم در [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|وروى أَنَّ شُرَيْح بن الْحَارِثِ قَاضِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ اسْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ ديناراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَقَالَ لَهُ بَلَغْنى أَنَّكَ ابْتَعْت دَاراً بثمانين ديناراً وكتبت لها كتاباً وأَشْهَدت فيه شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٍ قَدْ كَانَ ذَلكَ يَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ الْمُغْضَب ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنظُرُ في كتابكَ وَلَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيْنَتَكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخصاً ويُسلمك إلَى قَبْركَ خالصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْح لا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذه الدَّارَ مِنْ غَيْر مَالك أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَدَارَ الْآخِرَةِ}}، نهج البلاغه، نامه ٣.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۸ ـ ۲۵۹.</ref>
== محور ششم: اصلاح قوانین و روش‌ها ==
یکی از منابع [[تغییر]]، ساختارهای اجتماعی است؛ زیرا ترکیب و شکل‌یافتگی بیشتر الگوهای [[روابط اجتماعی]]، خود بذرهای تغییرند<ref>جاناتان، اچ، ترنر، مفاهیم و کاربردهای جامعه‌شناسی، ترجمه محمد فولادی و محمد عزیز بختیاری، ص۳۷۶.</ref>. [[دولت‌ها]] با دستکاری در ساختارهای اجتماعی می‌توانند تغییرات مورد نظر را در لایه‌های اجتماعی به وجود آورند یکی از این روش‌ها، ایجاد [[قوانین]] جدید و تأثیر آن در تغییر الگوهای روابط اجتماعی است. الگوی [[امام علی]]{{ع}} در روابط اجتماعی [[دولت]] و [[مردم]]، حکومت پیامبر اعظم{{صل}} بود که [[میزان]] [[انحراف]] دولت‌ها را با آن می‌سنجید: «به ریسمان [[قرآن]] تمسک جسته‌اند و سنت‌های [[خدا]] و رسولش را احیا می‌کنند. نه [[تکبر]] می‌ورزند و نه [[علو]] و [[برتری]] پیشه می‌سازند. نه [[خیانت]] می‌کنند و نه [[فساد]] راه می‌اندازند. [[دل‌ها]] و قلب‌هایشان در [[بهشت]] و بدن و پیکرهاشان در انجام وظیفه و عمل»<ref>{{متن حدیث|مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ يُحْيُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَ لَا يَعْلُونَ وَ لَا يَغُلُّونَ وَ لَا يُفْسِدُونَ قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَلِ}}؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. «در حالی که می‌دانید [[پیامبر]]{{صل}}، زناکار همسردار را سنگسار می‌کرد، پس از آن به وی [[نماز]] می‌خواند.»..<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.</ref>. بنابراین، برای ایجاد تغییر، به [[اصلاح]] بعضی از قوانین دست یازید و آنها را به [[زمامداران]] و کارگزاران مالیاتی خود بخش‌نامه کرد<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۳۰.</ref>.
=== یک. قوانین و روش گرفتن مالیات ===
۱. '''[[حفظ]] [[بیت المال]]''': [[دیوان]] [[مالیات]]، نخستین مؤسسه یا دیوانی بود که در [[اسلام]] شکل گرفت و به [[امور مالی]] و [[اقتصادی]] و لشکری [[جامعه]] رسیدگی می‌کرد. در [[صدر اسلام]]، مرکز یا مکانی خاص برای آن وجود نداشت و آنچه از [[اموال]]، [[غنایم]] و [[زکات]] به دست می‌آمد، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} میان [[مسلمانان]] تقسیم می‌فرمود. در دوره [[خلفا]] (از [[خلیفه دوم]] به بعد) به علت افزایش درآمد مسلمانان، مرکزی به نام «دیوان عطا» به وجود آمد که محل حفظ بیت المال بود. بیت المال از [[گردآوری زکات]] ([[صدقات]])، غنایم (که [[خمس]] آن به [[بیت المال]] می‌آمد و بر اساس نظر [[خلیفه]] به مصارف عموم می‌رسید)، [[جزیه]] ([[مالیات]] سرانه از [[اهل ذمه]]) و [[خراج]] (مالیات ارضی) تشکیل می‌شد<ref>مریم معینی نیا، سیره اداری امام علی{{ع}} در دوران خلافت، ص۱۰۴.</ref>. [[امام علی]]{{ع}}، بیت المال را امانتی در دست [[زمامدار]] می‌دانست که عهده‌دار [[پاسداری]] از آن است و [[وظیفه]] دارد در [[مصرف]] آن [[احتیاط]] کند و بر آن [[طمع]] نورزد و [[خیانت]] نکند. حضرت در نامه‌ای به [[زیاد بن ابیه]]، [[جانشین]] [[ابن عباس]]، [[فرماندار بصره]] هشدار داد: «به [[خدا]] [[سوگند]] می‌خورم، سوگندی راست! که اگر به من خبر رسد در [[غنایم]] [[مسلمانان]] به اندک یا بسیار خیانت کرده‌ای، چنان بر تو سخت گیرم که کم‌مایه مانی و بار [[هزینه]] عیال بر دوشت سنگینی کند و حقیر و [[خوار]] شوی»<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۰. </ref>.
۲. '''[[ضرورت]] رسیدگی به امور بیت المال''': دخل و [[خرج]] بیت المال و چگونگی مصرف آن، از امور مهمی بود که حضرت توجه زیادی به آن داشت. ایشان به [[کارگزاران]] سفارش می‌کرد با فرستادن عاملان، به وضعیت مالیات [[نظارت]] و رسیدگی کنند؛ برای هنگام [[سختی]] و قحطی و [[گشایش]]، [[برنامه‌ریزی]] داشته باشند و وضعیت [[مردم]] و مالیات دهندگان را در نظر بگیرند: در کار خراج [[نیکو]] نظر کن، به گونه‌ای که به [[صلاح]] خراج‌گزاران باشد؛ زیرا صلاح کار خراج و خراج‌گزاران، صلاح کار دیگران است و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراج‌گزاران؛ زیرا همه مردم روزی‌خوار خراج و خراج‌گزاران‌اند... هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیآمدن [[باران]] یا دگرگون شدن [[زمین]]، چون در آب [[فرورفتن]] آن یا بی‌آبی، [[شکایت]] نزد تو آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه، آن قدر که [[امید]] می‌داری کارشان را سامان دهد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
مشخص ساختن [[حقوق]] هر یک از اقشار از بیت المال و تنظیم و ثبت و ضبط آنها، با [[یاری‌طلبی]] از [[خداوند]]، [[شکیبایی]] و توجه به برنامه‌ریزی در [[بیت المال]] ممکن است: {{متن حدیث|وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ نزد [[خداوند]]، برای هر یک از این اصناف گشایشی است، و هر یک را بر [[والی]] حقی است، آن قدر که حال او را [[نیکو]] دارد و کارش را به [[صلاح]] آورد؛ و والی از عهده آنچه [[خدا]] بر او مقرر داشته برنیاید، مگر به [[کوشش]] و [[یاری خواستن]] از خدای و ملزم ساختن خویش به [[اجرای حق]] و [[شکیبایی]] ورزیدن در [[کارها]]؛ خواه بر او دشوار آید یا آسان نماید.
۳. '''[[تبلیغات]] درباره [[مالیات]]''': تبلیغات و تأثیر آن در [[گرفتن مالیات]]، از شیوه‌هایی است که [[امام علی]]{{ع}} به [[کارگزاران مالیاتی]] خود می‌آموزد و می‌فرماید پیش از هر چیزی به محل تجمع [[مردم]] روند و به همه آنها اعلام کنند برای دریافت [[حقوق خدا]] از سوی [[خلیفه]] آمده‌اند. از یک سو همراه با [[آداب]] و [[اخلاق اسلامی]] میان مردم رفتن و [[مهربانی]] کردن و از سوی دیگر، [[سخنرانی]] عمومی و از خدا و ولی او یاد کردن و سپس [[دستور خدا]] را بیان داشتن، در [[روح]] و روان مردم تأثیر می‌گذارد و آنها را به دادن مالیات [[تشویق]] می‌کند. حضرت در فرمانی به [[مأموران گردآوری مالیات]] فرمود: چون به قبیله‌ای برسی، بر سر آب آنها فرود آی و به خانه‌هایشان داخل مشو. آن‌گاه با [[آرامش]] و [[وقار]] به سوی ایشان رو تا به میانشان برسی. سلامشان کن و [[تحیت]] گوی و در [[سلام]] و تحیت امساک منمای. سپس بگوی که ای [[بندگان خدا]]! [[ولی خدا]] و خلیفه او مرا نزد شما فرستاده تا سهمی را که خدا در اموالتان دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به [[ولی خدا]] بپردازید؟<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>.
۴. '''رعایت [[اخلاق اسلامی]]''': [[مردم]] با دیدن کسی که متخلق به اخلاق اسلامی است، فرستاده ولی خداست و [[احکام خدا]] را [[تبلیغ]] می‌کند و می‌خواهد با اظهار خود [[مالیات]] بپردازند، بیشتر تحت تحت تأثیر قرار می‌گیرند و به [[دولت]] [[امیدوار]] می‌شوند تا اینکه [[کارگزاری]] با [[زور]] از آنان مالیات بگیرد. رعایت اخلاق اسلامی را پیش‌تر در نقل از [[نامه]] ۲۵ آوردیم.
۵. '''بیان پیامدهای نپرداختن مالیات''': اجرای برنامه‌های [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] برای [[برقراری عدالت]]، مستلزم در آمد. داشتن دولت است. در [[زمان امام علی]]{{ع}}، درآمد دولت از راه [[جزیه]]، [[خراج]]، [[زکات]] و [[غنایم]] به دست می‌آمد که دولت با گردآوری، آنها را در مصارف عمومی [[مصرف]] می‌کرد. درآمد دولت آن‌گاه سامان می‌یابد که مالیات دهندگان به [[راحتی]] از عهده [[مالیات‌ها]] برآیند. از سوی دیگر، یکی از موارد مصارف عمومی که دولت، درآمدها را در آن مصرف می‌کند، [[نیروی نظامی]] است. اگر نیروی نظامی وجود خارجی نداشته یا از انجام [[وظایف]] [[ناتوان]] باشد، [[امنیت]] از بین می‌رود، مالیات و به تبع آن درآمد دولت کاهش می‌یابد و به طور کلی [[نظم عمومی]] به هم می‌ریزد. در این صورت، دولت [[تضعیف]] می‌شود و به تدریج از بین می‌رود. [[حضرت علی]]{{ع}} با بیان این مطلب، [[وابستگی]] متقابل اجزای [[نظام]] و تأثیر و تأثر آنها را از یکدیگر گوشزد می‌کند و روشن می‌دارد که اگر یکی از اجزا وظایف خود را انجام ندهد، نه تنها به ضرر اجزای دیگر، بلکه به ضرر خود او هم هست: {{متن حدیث|لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>؛ «[[حق]] به نفع کسی جریان نمی‌یابد، جز اینکه در مقابل برایش مسئولیتی به وجود می‌آورد؛ و حق بر [[زیان]] کسی جاری نمی‌شود، جز اینکه به همان اندازه به [[سود]] او جریان می‌یابد».
اگر مالیات دهندگان با تصور اینکه نباید دسترنج و سود خود را به دیگران بدهند، مالیات نپردازند، در واقع چون در نظامی قرار گرفته‌اند که جزئی از آن هستند و برخی از نیازهایشان به وسیله اجزای دیگر برآورده می‌شود، آن نیاز معطل می‌ماند و سرانجام به ضررشان تمام خواهد شد (عدم تأمین مادی [[نظامیان]] و [[تضعیف]] آنان و سرانجام از بین رفتن امینت). بنابراین، [[آگاه کردن]] منطقی [[مردم]] از پیامدهای شوم [[مالیات]] ندادن، آنان را از اهمیت مالیات [[آگاه]] می‌سازد و با [[خرسندی]] مالیات می‌پردازند. حضرت در [[نامه]] ۵۳ در فرازی خطاب به [[مالک اشتر]] نوشت: اما لشکرها، به [[فرمان خدا]] دژهای [[استوار]] رعیت‌اند و [[زینت]] [[والیان]]. [[دین]] به آنها [[عزت]] یابد و راه‌ها به آنها [[امن]] گردد و کار [[رعیت]] جز به آنها [[استقامت]] نپذیرد؛ و کار [[لشکر]] سامان نیابد، جز به خراجی که [[خداوند]] برای ایشان مقرر داشته تا در [[جهاد]] با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهای خویش [[اعتماد]] کنند و نیازهایشان را برآورند. این دو صنف برپای نماند، مگر به صنف سوم که قاضیان و [[کارگزاران]] و دبیران‌اند... .
۶. '''رعایت حال مالیات‌دهندگان''': افزایش درآمد [[دولت]]، به بهبودی وضعیت مالیات‌دهندگان بستگی دارد. مالیات‌دهندگان به دو صورت خرسندی خود را از دادن مالیات نشان می‌دهند: نخست اینکه با [[رضایت]] و خواست خود مالیات بپردازند، نه با [[زور]] و [[تهدید]]. این مسئله به رابطه [[زمامدار]] و نیز [[کارگزاران مالیاتی]] با مردم مربوط است که با توجه به اهمیت آن در عنوانی دیگر به توضیح آن خواهیم پرداخت. دوم اینکه دولت به وضعیت شغلی آنان رسیدگی کند و نیازهایشان را برآورد. در [[سختی]]، قحطی و [[گرفتاری]]، در [[گرفتن مالیات]] [[سخت‌گیری]] نکند و همواره در [[توسعه]] و [[آبادانی]] زمینشان بکوشد. تنها به سودهای کوتاه مدت نیندیشد و به [[فکر]] نتایج بلندمدت نیز باشد. رضایت و [[رفاه مردم]] و آبادانی [[زمین‌ها]] را به گرفتن مالیات ترجیح دهد. [[امیرمؤمنان]]، علی{{ع}} در بخش‌هایی از همان نامه، آشکارا پیامدهای رعایت حال مالیات‌دهندگان را به مالک توضیح می‌دهد: در کار [[خراج]] [[نیکو]] نظر کن، به گونه‌ای که به [[صلاح]] خراج‌گزاران باشد.... هرگاه از سنگینی [[خراج]] یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیآمدن [[باران]] یا دگرگون شدن [[زمین]]، چون در آب [[فرورفتن]] آن یا بی‌آبی، نزد تو [[شکایت]] آوردند، از [[هزینه]] و رنجشان بکاه، آن قدر که [[امید]] می‌داری کارشان را سامان دهد<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۳۱.</ref>.
=== دو. [[قوانین]] و روش توزیع مالیات ===
اگر [[گرفتن مالیات]]، مهم و دشوار است، [[توزیع]] و تقسیم عادلانه آن مهم‌تر و دشوارتر خواهد بود و پیامدهای وخیم توزیع ناعادلانه [[مالیات]]، از گرفتن آن بیشتر است. علتی که سبب [[انحراف]] چشمگیر [[جامعه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} شد و سرانجام موجب [[شورش]] عمومی و کشته شدن [[خلیفه سوم]] گردید، توزیع ناعادلانه مالیات بود، نه گرفتن مالیات، حتی با [[زور]]. [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه ۳]]، یکی از علل نابودی [[دولت]] [[عثمان]] را [[اسراف]] در [[خرج]] [[بیت المال]] می‌داند؛ زیرا به طور کلی، گردآوری و ذخیره [[اموال]] و [[مصرف]] نکردن آن در امور عام، به تدریج نابودی دولت و [[ملت‌ها]] را در پی دارد. حضرت در [[نامه]] ۷۹ در این باره فرموده است: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ}}؛ «اما بعد، آنان که پیش از شما بودند، هلاک شدند؛ زیرا [[مردم]] را از حقشان [[محروم]] کردند تا آن را با دادن [[رشوه]] به دست آوردند. مردم را به راه [[باطل]] کشانیدند و مردم هم از پی ایشان رفتند». ایشان افزون بر آنکه قوانین مربوط به [[توزیع مالیات]] را [[تغییر]] داد، روش‌های آن را نیز [[اصلاح]] کرد.
۱. '''[[تقسیم عادلانه بیت المال]]''': [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} پس از آنکه [[حکومت]] را به دست گرفت، [[سیاست]] [[مالی]] [[دو خلیفه]] پیشین را بر هم زد و به شیوه رسول خدا{{صل}} به تقسیم عادلانه و مساوی اموال، میان [[مسلمانان]] پرداخت و در این باره، به هیچ برتری‌ای میان [[فقیر]] و [[ثروتمند]]، اشرافی و غیراشرافی، [[انصار]] و [[مهاجر]]، [[تازه مسلمان]] و [[مسلمان]] باسابقه و برده و ارباب قایل نشد. در [[سیره]] آن حضرت، افراد خاص و طبقه ممتاز معنایی نداشت. همه در [[مسلمانی]] برابر بودند و بنابراین، باید از [[بیت المال]] سهم مساوی می‌گرفتند. به [[امام]] گفتند [[مردم]] به [[دنیا]] [[دل]] بسته‌اند و [[معاویه]] با [[هدایا]] و پول‌های فراوان، آنها را به طرف خود جذب می‌کند. لازم است بنا به [[مصلحت]]، شما نیز از [[اموال عمومی]] به اشراف [[عرب]] و [[بزرگان قریش]] ببخشی و از [[تقسیم مساوی بیت المال]] دست برداری تا به تو [[گرایش]] یابند. حضرت در برابر این سخنان پاسخ داد: آیا مرا [[فرمان]] می‌دهید [[پیروزی]] را [[طلب]] کنم به [[ستم]] کردن بر کسی که [[زمامدار]] او شده‌ام. به [[خدا]] [[سوگند]]! چنین نکنم تا شب و [[روز]] از پی هم می‌آیند و در [[آسمان]] ستاره‌ای از پس [[ستاره]] دیگر طلوع می‌کند اگر این [[مال]] از آن من می‌بود، باز هم آن را به [[تساوی]] میانشان تقسیم می‌کردم. پس چگونه چنین نکنم، در حالی که مال از آن [[خداوند]] است؟ بخشیدن مال به کسی که [[حق]] او نباشد، خود گونه‌ای [[تبذیر]] و [[اسراف]] است که [[بخشنده]] را در این [[جهان]] بر می‌افرازد و در آن دنیا [[پست]] می‌سازد. در میان مردم گرامی‌اش می‌دارد و نزد خدا [[خوار]] می‌گرداند. هر کس [[دارایی]] خود را بی‌جا صرف کند و به نااهلش ببخشد، خداوند از [[سپاسگزاری]] آنها محرومش گرداند. آنان به جای او، دیگری را به [[دوستی]] خواهند گرفت و اگر روزی او را حادثه‌ای پیش آید و به یاری‌شان نیاز افتد، آنها را بدترین [[یاران]] و [[سرزنش]] کننده‌ترین کسان خود خواهد یافت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.</ref>.
ایشان بر نادرستی این پیشنهاد، استدلال‌های منطقی می‌آورد و پیامدهای ناگوار آن را یادآور می‌شود تا همه با [[عقل]] خود دریابند چنین کاری گرچه شاید مدت کوتاهی سودمند باشد، سرانجام به ضرر همه تمام می‌شود.
یکی از [[وظایف]] مهم [[حکومت]] در برابر مردم که حق ایشان شمرده می‌شود و در چند [[خطبه]] [[نهج البلاغه]] به آن اشاره شده، [[تقسیم عادلانه بیت المال]] است. در [[خطبه ۳۴]] در مورد [[حقوق مردم]] بر [[حکومت]] فرمود: «ای [[مردم]]! مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی است. حقی که شما به گردن من دارید... اینکه [[غنایم]] را به تمامی میان شما تقسیم کنم». در سخنی دیگر، [[وظیفه امام]] را برگرفته از [[دستور خدا]] می‌داند که رساندن سهم‌های [[بیت المال]] به مردم، یکی از آنهاست {{متن حدیث|وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.</ref>؛ «و [[حق مظلومان]] را به آنها بازگرداند».
افزون بر [[تقسیم مساوی بیت المال]]، [[تقسیم غنایم جنگی]] نیز بر عهده [[امام]] و [[زمامدار]] بود و [[وظیفه]] داشت غنایم را میان کسانی که در [[جنگ]] شرکت کرده و [[جان]] خود را به خطر انداخته‌اند، مساوی قسمت کند. حتی امام در مواردی، سهم خود را از غنایم به دیگران بخشید، بدون اینکه از سهم دیگران بکاهد. روزی هنگام تقسیم غنایم جنگی، [[عبدالله بن زمعه]]، از [[یاران]] حضرت به حضور رسید و [[درخواست مال]] کرد، ولی ایشان در پاسخ فرمود: «این [[ثروت]]، نه [[مال]] من است و نه از آن تو. غنیمتی است مربوط به [[مسلمانان]] که با شمشیرهایشان به دست آورده‌اند. اگر تو در [[نبرد]] همراهشان بوده‌ای. سهمی همچون سهم آنان داری؛ وگرنه، دستچین آنها برای غیردهان آنان نخواهد بود»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‌ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۲۳.</ref>.
[[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} در تقسیم [[مالیات]] و [[غنایم جنگی]]، به وسیله مأموران اطلاعاتی خود، [[رفتار]] کارگزارانش را زیر نظر داشت و مواظب آنها بود که به بیت المال [[خیانت]] نکنند و در این راه، هیچ تبعیضی را روا نمی‌داشت. آن‌گاه که شنید [[مصقلة بن هبیرة شیبانی]]، [[فرماندار]] یکی از شهرهای [[ایران]]، غنایم مسلمانان را به [[خویشان]] خود بخشیده است، نامه‌ای به او نوشت و سرزنشش کرد و او را از انجام چنان عملی ترساند: از تو خبری به من رسیده که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به [[خشم]] آورده‌ای و [[امام]] خود را [[غضبناک]] کرده‌ای. تو [[غنایم جنگی]] [[مسلمانان]] را که به نیروی نیزه‌ها و اسبانشان گرد آمده است و بر سر آنها [[خون‌ها]] ریخته شده، به جماعتی از عرب‌های [[قوم]] خود بخشیده‌ای که تو را [[اختیار]] کرده‌اند. [[سوگند]] به کسی که دانه را شکافته و جانداران را [[آفریده]]! اگر این [[سخن راست]] باشد، از [[ارج]] خود نزد من کاسته‌ای و کفه اعتبار خود را سبک کرده‌ای. پس [[حقیقت]] پروردگارت را سهل مینگار و [[خوار]] [[مدان]] و دنیایت را به نابودی دینت آباد مگردان، که در شمار زیان‌کارترین [[مردم]] در [[روز رستاخیز]] خواهی بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۳.</ref>.
۲. '''تسریع در تقسیم''': [[امام علی]]{{ع}}به [[مالک اشتر]] فرمود: {{متن حدیث|وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِكُلِ يَوْمٍ مَا فِيهِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ «کار هر [[روز]] را در همان روز به انجام رسان؛ زیرا هر روز را کاری است خاص خود».
به نقل از [[ابوصالح]] [[سمان]] آمده است: [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} را دیدم که وارد [[بیت المال]] شد و در آن اموالی دید، فرمود: اینها اینجاست و مردم نیازمندند؟ پس دستور داد آن را میان مردم تقسیم و بیت المال را جارو و آب‌پاشی کنند و سپس در آن [[نماز]] گزارد<ref>محمد محمدی ری‌شهری، سیاست‌نامه امام علی{{ع}}، ترجمه مهدی مهریزی، ص۳۸۷.</ref>. امام علی{{ع}} نگه داشتن [[اموال]] را در [[خزانه دولت]] روا نمی‌دانست و می‌کوشید هرچه زودتر آنها را به دست [[نیازمندان]] برساند. [[تعجیل]] حضرت در [[توزیع بیت المال]]، دو [[هدف]] مهم داشت: ۱. هدف [[سیاسی]]؛ به این معنا که ذخیره اموال، موجب [[فساد]] [[دولت]] است؛ زیرا هر قدر درآمدها در خزانه دولت گرد آید، [[چاپلوسان]] و آزمندان برای دریافت بخشی از اموال، در اطراف [[حاکم]] جمع می‌شوند و حاکم برای تقویت خود به آنان سهم بیشتری می‌دهد. ۲. [[هدف]] [[اقتصادی]]؛ که [[توزیع]] سریع آن، به [[تولید]] بیشتر می‌انجامد. هر چه زودتر [[اموال]] به دست [[مردم]] برسد، [[سرمایه]] فزونی می‌یابد و در تولید به کار گرفته می‌شود<ref>محسن باقر الموسوی، دولة الامام علی{{ع}}، ص۳۴۵ و ۳۴۶.</ref>.
۳. '''[[حقوق]] ویژه هر جزء [[نظام]]''': به نظر [[امام علی]]{{ع}}، هر جزئی از اقشار [[جامعه]]، [[حقوقی]] مناسب دارند که در [[شرع]]، معین شده است و باید بر اساس شرع عمل کرد و حقوق ایشان را پرداخت: {{متن حدیث|وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ{{صل}} عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ «هر یک را [[خداوند]] سهمی معین کرده و [[میزان]] آن را در کتاب خود و [[سنت]] پیامبرش بیان فرموده و [[دستوری]] داده که نزد ما نگه‌داری می‌شود».
۴. '''[[مصرف]] [[مالیات]] در محل مالیات‌دهندگان''': امام علی{{ع}}به هر یک از [[والیان]] [[ولایت‌ها]]، [[خودمختاری]] داده بود به وضعیت اقشار گوناگون محل [[حکومت]] خود رسیدگی کنند. این [[فرمان]] اقتضا می‌کرد [[والی]]، مالیات دریافتی را [[برنامه‌ریزی]] کند و سهم هر بخش را بدهد و به مصارف عمومی برساند. در [[عهدنامه مالک اشتر]]، هنگامی که حضرت وجود اقشار مختلف را برای وی برمی‌شمارد، به [[ادای حقوق]] آنان سفارش می‌کند. والی [[وظیفه]] دارد به افراد و گروه‌های متعدد تحت فرمانش رسیدگی کند و مشکلاتشان را برطرف نماید. در نامه‌ای دیگر به [[فرماندار]] [[شهر مکه]]، [[قثم بن عباس]] دستور می‌دهد در [[مصرف اموال]] گردآمده بیندیشد و آن را به مصارف عمومی محل خودش برساند: {{متن حدیث|وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۷.</ref>؛ «در [[مال]] [[خدا]] که نزد تو گرد می‌آید، نظر کن. آن را به عیالمندان و گرسنگانی که نزد تو هستند و به محتاجان و [[فقیران]] برسان».
۵. '''موارد [[تقسیم بیت المال]]''': امام علی{{ع}} در [[تقسیم اموال]]، به مواردی که در شرع معین شده، توجه کامل داشت و بر اساس آن عمل می‌کرد: این [[قرآن]] بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل شد، در حالی که چهار نوع [[مال]] وجود داشت: [[اموال مسلمانان]] که آنها را بر اساس دستور قرآن بین [[ورثه]] تقسیم فرمود فی که آن را به مستحقان آن بخشید، [[خمس]] که آن را مخصوص خود قرار داد و [[صدقات]] که آنها را نیز در مواردش صرف کرد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ{{صل}} وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ وَ الْفَيْ‌ءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۷۰.</ref>.
۶. '''جلوگیری از اجحاف [[اقتصادی]] (ممنوعیت امتیازهای اقتصادی)''': «آیا مرا [[فرمان]] می‌دهید [[پیروزی]] را [[طلب]] کنم، به [[ستم]] کردن بر کسی که [[زمامدار]] او شده‌ام؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! چنین نکنم تا شب وروز از پی هم می‌آیند و در [[آسمان]] ستاره‌ای از پس [[ستاره]] دیگر طلوع می‌کند»<ref>{{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶، فراز ۲.</ref>.
اگر این مال از آن من می‌بود، باز هم آن را به [[تساوی]] به میانشان تقسیم می‌کردم. پس چگونه چنین نکنم، در حالی که مال از آن [[خداوند]] است. «سپس بدان برای زمامدار، خاصان و صاحب اسراری است که [[خودخواه]] و دست‌درازند و در دادوستد با [[مردم]]، [[عدالت]] و [[انصاف]] را رعایت نمی‌کنند. ریشه ستم آنان را با قطع وسایل از بیخ برکن»<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ نیز ر.ک: خطبه‌های ۲۲۴ و ۲۳۲ و نامه ۴۳.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۳۶.</ref>
== محور هفتم: [[اصلاح]] روابط اقتصادی [[زمامدار]] با [[مردم]]==
===یک. [[وابستگی]] صنف‌ها (قشرهای اجتماعی) به یکدیگر===
پیش‌تر گفتیم که [[جامعه]] از دو [[قطب]] [[دولت]] و مردم تشکیل می‌شود و آن دو همواره در روابط متقابل هستند. روابط متقابل آن دو را می‌توان به روابط اقتصادی نیز سرایت داد؛ یعنی افزون بر [[روابط سیاسی]]، دولت و مردم روابط متقابل [[اقتصادی]] نیز دارند. به نظر [[امام علی]]{{ع}}، درآمدهای دولت به وسیله مردم تأمین می‌شود و مردم آن‌گاه می‌توانند [[مالیات]] بدهند که زمین‌هایشان آباد و اسباب [[تجارت]] و [[تولید]] از سوی دولت فراهم شود. بنابراین، لازمه بقای دولت، مالیات است و تأمین مالیات، در گرو [[آبادانی]] و [[توسعه]] است و سرانجام تولید به دست مردم صورت می‌گیرد. عبارت زیر از امام علی{{ع}}، بیانگر بقا و وابستگی دولت به آبادانی زمینی است که مردم روی آن کار می‌کنند و نیز وابستگی مردم به دولت است (رابطه متقابل دولت و مردم): {{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ «ولی باید بیش از تحصیل [[خراج]]، در [[اندیشه]] [[زمین]] باشی؛ زیرا خراج حاصل نشود، مگر به [[آبادانی زمین]] و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد، [[شهرها]] و مردم را هلاک کرده است و کارش [[استواری]] نیابد، مگر اندکی».
از سوی دیگر، قشرهای مردمی نیز به یکدیگر وابسته‌اند. [[بازرگانان]] لوازم [[زندگی]]، کشاورزان مالیات، [[نظامیان]] [[امنیت]] و [[نظم]] و همین طور هر کدام از قشرهای دیگر، بخشی از نیازهای جامعه را تأمین می‌کنند و هیچ کدام نمی‌توانند از یکدیگر مستقل باشند. در نتیجه، اصلاح و توسعه یک بخش، به اصلاح و [[رشد]] بخش دیگر می‌انجامد و کارکردهای لازم و محول به وقوع می‌پیوندد؛ یعنی اگر دولت نتواند به [[توسعه اقتصادی]] بپردازد، نظامیان به ایجاد و [[حفظ امنیت]]، توانا نخواهند بود و [[کارمندان]]، قاضیان و... نیز به [[وظایف]] خود عمل نخواهند کرد<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۴.</ref>.
=== دو. رابطه [[زمامدار]] و مأموران مالیاتی با [[مردم]]===
مأموران مالیاتی، عاملان [[اقتصادی]] هستند که همواره در ارتباط مستقیم با مردم قرار دارند. [[رفتار]] و [[منش]] آنان با مردم، به نوعی نشان دهنده دیدگاه [[دولت]] درباره مردم است. چگونگی رفتار عاملان اقتصادی، در نگرش مردم به [[حکومت]] تأثیر دارد و افزون بر آن، رفتار مردم نیز تحت تأثیر شدید [[مأموران حکومتی]] است. از این رو، دوری مردم از [[اخلاق]] و روابط [[زشت]] [[اجتماعی]] و نزدیکی و عمل به اخلاق و روابط [[نیک]]، متأثر از رفتار حکومتیان خواهد بود. این امر از نظر [[امام علی]]{{ع}} اصالت دارد و اینکه مردم در دادن [[مالیات]]، چقدر از [[روابط اجتماعی]] [[پسندیده]] مأموران متأثر شده و به آن اقدام کرده‌اند، در مرتبه بعدی است. حضرت در نامه‌های متعدد، پیش از هر برنامه و [[تذکر]]، نخست به رعایت [[تقوای الهی]] و سپس به رعایت [[حقوق معنوی]] مردم سفارش می‌کند که از آن میان می‌توان موارد زیر را برشمرد:
#'''نترساندن مردم''': {{متن حدیث|انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛ «در حرکت آی، با [[پرهیزکاری]] و [[ترس]] از خداوندی که یگانه است و او را شریکی نیست. زنهار! [[مسلمانی]] را مترسانی».
#'''گرفتن مالیات به اندازه [[شرعی]]''': {{متن حدیث|وَ لَا تَأْخُذَنَ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِ اللَّهِ فِي مَالِهِ‌}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛ «و بیش از آنچه [[حق خداوند]] است، از او مستانی».
#'''توجه به خوداظهاری مالیات‌دهندگان''': سپس بگوی... آیا [[خدا]] را در اموالتان سهمی هست که آن را به [[ولی خدا]] بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه به سراغش [[مرو]] و اگر کسی گفت: آری، بی‌آنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی، یا بر او سخت گیری، یا به دشواری‌اش افکنی، به همراهش برو و آنچه از زروسیم دهد، بستان<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>.
#'''نترساندن حیوانات''': {{متن حدیث|فَإِنْ كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لَا عَنِيفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛ «و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد، جز به اجازت صاحبانش به میان رمه [[مرو]]؛ زیرا بیشتر آنها از آن اوست و چون به رمه [[چارپایان]] رسیدی، مانند کسی مباش که خود را بر صاحب آنها مسلط می‌شمارد یا می‌خواهد بر او سخت گیرد. چارپایی را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان».
#'''پرهیز از [[دروغ]] و [[تهمت]] درباره [[مردم]]''': {{متن حدیث|وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ‌}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۶.</ref>؛ «او را [[فرمان]] می‌دهم که مردم را نرنجاند و دروغ‌گویشان نخواند و تهمت ننهد».
#'''بی‌اعتنا نبودن''': {{متن حدیث|وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۶.</ref>؛ «و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد، روی از ایشان برمتابد؛ زیرا آنها [[برادران دینی]] او و در گرفتن [[حقوق خداوند]]، [[یاران]] او هستند».
#'''[[نهی]] از برخورد [[خشونت‌آمیز]]''': {{متن حدیث|وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ‌}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>؛ «بر هیچ کس به دلیل نیازمندی‌اش به سبب موقعیت خود، [[خشم]] نگیرید».
#'''[[شکیبایی]] و [[انصاف]] داشتن''': {{متن حدیث|فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>؛ «پس خود، داد مردم را بدهید و در [[معاشرت]] با آنان انصاف را فرومگذارید و برای برآوردن نیازهایشان، حوصله به [[خرج]] دهید».
#'''[[ستم]] نکردن''': {{متن حدیث|وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ وَ لَا تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاءٍ وَ لَا صَيْفٍ وَ لَا دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا وَ لَا عَبْداً وَ لَا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَمٍ وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ وَ لَا مُعَاهَدٍ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>؛ «و او را از مطلوبش باز ندارید و برای گرفتن [[خراج]]، [[جامه]] تابستانی و زمستانی مردم یا ستوری که با آن کار می‌کنند یا [[بنده]] آنها را مفروشید و هیچ کس را برای درهمی تازیانه نزنید و دست به [[مال]] هیچ کس، چه [[مسلمان]] و چه [[ذمی]] نبرید»<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۵.</ref>.
===سه. [[نهی]] از هم‌نشینی با اشراف===
در [[اندیشه]] [[امام علی]]{{ع}}، معمولاً وجود [[فقیر]]، به دلیل وجود [[ثروتمند]] و چپاول‌گری اوست. اگر بر فرض بپذیریم [[ثروتمندان]]، [[ثروت]] خود را با تلاش فراوان و از راه [[حلال]] و قانونی و بدون [[ستم]] بر دیگران نیز به دست آورده‌اند، با این حال، از آن رو که انسان‌اند و به [[خدا]] و [[حقوقی]] [[شرعی]] و قانونی که درباره [[نیازمندان]] و [[محرومان]] بر عهده دارند، معتقدند، باید این [[حقوق]] را بپردازند تا هیچ فقیر و [[تهی‌دستی]] باقی نماند. وجود نیازمندان، دست‌کم بدین معناست که ثروتمندان حقوق خود را نپرداخته‌اند. بنابراین، حضور [[زمامدار]] [[اسلامی]] در مجلس ثروتمندان، به معنای [[تأیید]] آنان و [[انجام وظیفه]] نکردن آنان و نیز [[بی‌اعتنایی]] به محرومان [[جامعه]] است. این کار، نه تنها [[همدردی]] نکردن با [[فقیران]] و نیازمندان و تسکین ندادن [[درد]] آنهاست، بلکه افزودن به دردهای آنان نیز هست. امام علی{{ع}} [[زمامداران]] را [[دعوت]] می‌کند که در عمل نیز به یاد محرومان باشند و از راه هم‌نشینی با آنان، مشکلاتشان را [[درک]] کنند، و گرنه هم‌نشینی با اشراف، زمامدار را اشرافی می‌سازد. این مطلب از [[نامه]] ۴۵ [[امام]] به [[عثمان بن حنیف]] که او را از هم‌نشینی با اشراف بازداشته، روشن می‌شود<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۷.</ref>.
=== چهار. نهی از رفاه‌زدگی===
رفاه‌زدگی [[کارگزار]] اسلامی، از هم‌نشینی با اشراف، بدتر و تأثیرش بر [[مردم]] بیشتر است. رفاه‌زدگی، [[انسان]] را به [[دنیاپرستی]] و [[خواری]] و دوری از [[قناعت]] و [[عزت]] می‌کشاند؛ گرچه از حلال فراهم آمده باشد. رفاه‌زندگی، کارگزار را در معرض [[اتهام]] و [[گمان بد]] قرار می‌دهد. «گویند [[شریح بن الحارث]]، [[قاضی]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در [[زمان]] او خانه‌ای خرید به هشتاد دینار؛ این خبر به علی{{ع}} رسید. او را فراخواند و گفت: شنیده‌ام خانه‌ای خریده‌ای به هشتاد دینار و برای آن قباله نوشته‌ای و چند تن را هم به [[شهادت]] گرفته‌ای. [[شریح]] گفت: چنین است یا [[امیر مؤمنان]]. علی{{ع}} به [[خشم]] در او نظر کرد، سپس فرمود: ای [[شریح]]! زودا که کسی بر سر تو آید که در قباله‌ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بی‌هیچ [[مال]] و خواسته‌ای به گورت سپارد. پس ای شریح! بنگر نکند که این [[خانه]] را از [[دارایی]] خود نخریده باشی، یا نقدی که بر شمرده‌ای ای از [[حلال]] به دست نیامده باشد که اگر چنین باشد، هم در [[دنیا]] [[زیان]] کرده‌ای و هم در [[آخرت]]»<ref>{{متن حدیث|وَ رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ لَهَا كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الآْخِرَةِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۸.</ref>
=== پنج. آزمند نبودن و [[قناعت]]===
قناعت و آزمند نبودن به دنیا، از سفارش‌های بسیار مهم [[امام علی]]{{ع}} به همه [[مردم]] است؛ البته خطاب ایشان به کسی که در [[حکومت اسلامی]] [[زمامداری]] و [[مسئولیت]] دارد، ویژه و مهم‌تر است. [[زمامدار]] [[وظیفه]] دارد به دلیل مسئولیتی که بر عهده اوست، خود را با افراد طبقات پایین جامعه هماهنگ سازد تا آنان با دیدن [[زندگی]] زمامدار، به دلیل [[فقر]] خود، عزتشان را از دست ندهند. [[زمامداران]] باید در دشواری‌های زندگی [[مردمان]] خویش [[شریک]] باشند تا [[نور]] امیدی در دل‌های آنان پدیدار شود: {{متن حدیث|أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>؛ «آیا به همین [[راضی]] باشم که مرا [[امیر مؤمنان]] گویند و با [[مردم]] در سختی‌های روزگارشان مشارکت نداشته باشم؟ یا آنکه در [[سختی]] [[زندگی]] مقتدایشان نشوم؟ مرا برای آن نیافریده‌اند که چون [[چارپایان]] در آغل بسته که همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهای لذیذ و دلپذیر، به خود مشغولم دارد».
امیر مؤمنان، علی{{ع}} [[زمامداران]] را به [[قناعت]] فرامی‌خواند تا با [[الگو]] گرفتن از [[رهبر]]، در حد توان در این راه بکوشند و در استفاده از [[دنیا]] به کمترین حد بسنده کنند: «بدان که هر کس را امامی است که بدو [[اقتدا]] می‌کند و از [[نور]] [[دانش]] او فروغ می‌گیرد. اینک [[امام]] شما از همه دنیایش به پیرهنی و آزاری و از همه طعام‌هایش به دو قرص نان بسنده کرده است. البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید، ولی مرا به [[پارسایی]] و [[مجاهدت]] و [[پاک‌دامنی]] و [[درستی]] خویش [[یاری]] دهید. به [[خدا]] [[سوگند]]! از دنیای شما پاره زری نیندوخته‌ام و از همه [[غنایم]] آن، [[مالی]] ذخیره نکرده‌ام و به جای این [[جامه]] که اینک کهنه شده است، جامه‌ای دیگر آماده نساخته‌ام»<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‌ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۵۹.</ref>
== هشتم: [[تغییر]] در طبقات اجتماعی (از بین بردن [[نابرابری‌های اقتصادی]])==
[[فقر]]، [[ناداری]] و کمبود درآمد ملی [[جامعه]]، پیامدهای ناگوار [[انسانی]] و [[اجتماعی]] دارد. توجه به این پیامدهای ناگوار، مستلزم [[برنامه‌ریزی]] گسترده برای برطرف ساختن آن است. در [[نهج البلاغه]]، پیامدهایی برای فقر ذکر شده است. [[تهی‌دستی]] و ناداری، عامل [[وحشت]] و [[سرگردانی]] [[عقل]] است؛ زیرا در این صورت، فرد و جامعه نادار از تصمیم‌گیری عاقلانه محروم‌اند. چنین کسی (فرد یا گروه) [[ترسو]] [[تربیت]] می‌شود و بزهکاری، [[پستی]] و فساد اخلاقی را در جامعه رواج می‌دهد. جامعه مستمند از [[سلامت]] [[دینی]] نیز [[محروم]] است؛ به طوری که ناداری‌اش او را به [[کفر]] نزدیک می‌سازد، فقر، [[دشمنی]] و [[ستیز]] را میان افراد و گروه‌های اجتماعی پدید می‌آورد. [[امام]] به [[محمد بن حنفیه]] فرزندش فرمود: {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹.</ref>؛ «فرزندم! از فقر بر تو می‌ترسم. از آن به [[خدا]] [[پناه]] ببر؛ چراکه فقر، [[دین]] [[انسان]] را ناقص و عقل و [[اندیشه]] او را پریشان و [[مردم]] را به او، و او را به مردم بدبین می‌سازد».
جامعه [[تنگ‌دست]] دچار [[چاپلوسی]]، [[ستایش]] از [[بخشندگان]] و نیز [[سازش]] و انعطاف با جانیان و شروران می‌شود. [[تنگ‌دستی]]، نیروی [[تدبیر]] و مدیریت جامعه را به تحلیل می‌برد و موجب [[وابستگی]] به [[جوامع]] دیگر و سپردن [[سرنوشت]] به دست آنان و پذیرش [[سلطه]] و [[استعمار]] می‌گردد. چنین جامعه‌ای، توان [[استدلال]] و دفاع از حقوق خود را در تنش‌های بین‌المللی از دست می‌دهد و حقوقش از بین می‌رود: «و فقر، شخص [[زیرک]] را از بیان دلیلش گنگ می‌سازد»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳.</ref>. و مورد [[مشاوره]] و نظرخواهی قرار نمی‌گیرد و بدین وسیله، از تحرک [[سیاسی]] باز می‌ماند و [[منزوی]] و بدون [[پشتیبان]] می‌شود: «و شخص [[فقیر]]، در شهرش نیز [[غریب]] است»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳.</ref>. حال که چنین جامعه‌ای به انواع [[کاستی‌ها]] دچار است، به برنامه‌ریزی و روش‌هایی برای از بین بردن [[فقر]] نیاز دارد تا از پیامدهای منفی آن [[رهایی]] یابد و عزتمند شود<ref>ر.ک: هیئت تحریریه بنیاد نهج البلاغه، مسایل جامعه‌شناسی از دیدگاه امام علی{{ع}}، ص۱۳۷-۱۴۱.</ref>.<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۶۱.</ref>
===یک. معنای طبقه اجتماعی===
«افرادی از [[انسان‌ها]] که دارای [[زندگی]] یک شکل و کار و درآمدی همسان و مشابه‌اند، یک طبقه را تشکیل می‌دهند. افرادی که در یک طبقه قرار می‌گیرند، در شکل کار و زندگی و اندازه برخورداری از [[جامعه]] و درآمد با یکدیگر مشابه‌اند. اینها یک واحد و یک گروه مجتمع را درست می‌کنند. پس پیوند اینها در اشتراک کار و درآمد و یا شکل زندگی و به ویژه وضع و پایگاه اجتماعی است»<ref>علی رضا شایان مهر، دایرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، ص۳۶۲.</ref>. در تعریفی به نسبت دقیق‌تر از طبقه اجتماعی، آمده است: «از پیوند قشرهای کمابیش مشابه جامعه، واحد بزرگ‌تری فراهم می‌شود و طبقه اجتماعی نام می‌گیرد. طبقه اجتماعی، گروه نسبتاً [[پایداری]] است که اعضای آن در [[تولید]] و بهره‌برداری از [[ثروت]] [[اجتماعی]]، پایگاه کمابیش یکسان دارند. بر روی هم، در هر دوره از زندگی یک جامعه [[متمدن]]، دو طبقه اصلی می‌توان یافت: طبقه [[حاکم]] یا تن‌آسا و طبقه بهره یا [[رنج]]»<ref>علی رضا شایان مهر، دایرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، ص۳۶۶.</ref>.
طبقه اجتماعی را معمولاً با شاخص‌های [[اقتصادی]] تعریف می‌کنند و در این تحقیق نیز، صرف نظر از منشأهای دیگر آن، به همین معانی ارائه شده بسنده می‌کنیم. پس بر اساس تعریف طبقه و طبقه اجتماعی، دست‌کم می‌توان در زمان امام علی{{ع}}، به دو طبقه مرفه و [[ثروتمند]] و [[محروم]] و [[فقیر]] اشاره کرد. گرچه شاید معنایی که می‌توان برای طبقه اجتماعی از سخنان امام علی{{ع}} برداشت کرد، متفاوت از معانی یاد شده بوده، به معنای قشرهای اجتماعی نزدیک باشد. با این همه، بدون اینکه تعریف طبقه اجتماعی را از نظر حضرت بیان کرده باشیم، دو طبقه یادشده در [[زمان]] ایشان وجود داشته که عامل آن، همان [[نابرابری]] اقتصادی بوده است. منظور از [[تغییر]] در طبقات اجتماعی، مجموعه روش‌ها و اقداماتی است که [[امام]] برای از بین بردن یا کاهش شکاف طبقاتی ([[اقتصادی]]) به کار می‌گرفت. در این تحقیق، به مواردی اشاره می‌کنیم که می‌توان از سخنان ایشان برداشت کرد<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۶۲.</ref>.
===دو. [[نهی]] از [[دنیاگرایی]] و [[تشویق]] به [[انفاق]]، [[بخشش]] و...===
در [[خطبه‌ها]] و نامه‌های متعددی، دنیاگرایی و پیامدهای آن نکوهش و در برابر، آخرت‌گرایی و [[لزوم]] توجه به آن و پیامدهایش [[ستایش]] شده است. برای نمونه در [[خطبه ۱۹۱]] می‌فرماید: «[[آگاه]] باشید! [[دنیا]] همچون روسپی، زنی است هوس‌انگیز که خود را نشان می‌دهد و مردان را می‌فریبد و سپس با [[نفرت]] پشت می‌کند، و همچون مرکب [[سرکش]] است که هنگام حرکت و تاخت از رفتن باز می‌ایستد. [[دروغ‌گویی]] است [[خیانت‌پیشه]]، [[ناسپاسی]] است حق‌نشناس، [[دشمنی]] است فاصله‌گیر، پشت‌کننده‌ای است مضطرب، حالش [[دگرگونی]]، جای گام‌هایش لرزان، عزتش [[ذلت]]، کارهای جدی‌اش [[بازی]] و [[شوخی]] و بلندی‌اش عین [[سقوط]] است. سرای [[جنگ]] و [[غارتگری]] و تبهکاری و هلاکت است»<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ هِيَ الْمُتَصَدِّيَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْكَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَيُودُ الْمَيُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ}}</ref>.
[[مکر]]، [[غرور]]، فناپذیری، آمیختگی [[حلال]] با [[حرام]]، شیرینی با تلخی، خیر با [[شر]] و...، از دیگر ویژگی‌های دنیاست که در خطبه ۱۱۳ بدان اشاره شده است. البته ویژگی‌های دیگری نیز در خطبه‌های دیگر ایشان برای دنیا آمده است. حضرت در برخی موارد، توجه [[مردم]] را به انفاق، بخشش، [[صدقه]]، [[زکات]] و... جلب، و آنها را در عمل به این موارد تشویق کرده است تا با انجام چنان رفتارهایی و [[کمک به محرومان]] [[جامعه]]، عده‌ای را به وسیله نقش مستقیم مردم از آن حالت برهاند: {{متن حدیث|وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد» سوره محمد، آیه ۷.</ref> وَ قَالَ تَعَالَى {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا (خداوند) آن را برای وی دو چندان کند و او را پاداشی ارزشمند باشد؟» سوره حدید، آیه ۱۱.</ref> فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ {{متن قرآن|وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«و سپاهیان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و خداوند، پیروزمند فرزانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۷.</ref> وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ {{متن قرآن|خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«با آنکه گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است» سوره منافقون، آیه ۷.</ref> وَ {{متن قرآن|هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«بی‌گمان خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره حج، آیه ۶۴.</ref> وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ {{متن قرآن|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}<ref>«تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید» سوره هود، آیه ۷.</ref>}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ١٨٣.</ref>؛ «و اموالتان را [[انفاق]] کنید و از تن‌هایتان بگیرید و به جان‌های خود ببخشید و در این گرفتن و دادن، [[بخل]] مورزید. [[خدای سبحان]] فرماید: «اگر [[خدا]] را [[یاری]] کنید، شما را یاری کند و پایداری‌تان خواهد بخشید» و نیز گوید: «کیست که خدا را [[قرض الحسنه]] دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداشی [[نیکو]] باشد». اگر خدا از شما یاری می‌خواهد، نه از روی خوارمایگی است و اگر از شما وام می‌خواهد، نه به سبب [[بینوایی]] است. از شما یاری خواسته، در حالی که لشکرهای [[آسمان]] و [[زمین]] از آن اوست و اوست پیروزمند و [[حکیم]] و از شما وام می‌خواهد و حال آنکه خزاین [[آسمان‌ها]] و زمین از آن اوست و [[خداوند]]، [[بی‌نیاز]] و [[ستوده]] است. می‌خواهد شما را بیازماید تا کدام یک از شما به عمل، بهتر از دیگران هستید». در مورد [[صدقه]] نیز می‌فرماید: {{متن حدیث|إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۵۸.</ref>؛ «آن گاه که [[فقیر]] و نیازمند شدید، با [[خداوند]] به وسیله صدقه [[تجارت]] کنید»<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۶۳.</ref>.
===سه. [[ضرورت]] توجه به محرومان [[جامعه]]===
[[امام علی]]{{ع}} از همان روزهای نخست، [[سیاست]] حمایت از محرومان را اعلام داشت و فرمود: «اکنون هر [[ذلیل]] ستم‌دیده‌ای نزد من [[عزیز]] و ارجمند است تا حقش را بگیرم و به او دهم، و هر نیرومند [[سرکش]] نزد من [[ناتوان]] و حقیر است که [[حق]] [[ستم‌دیدگان]] را از او بستانم. ما به [[قضای خداوند]]، [[راضی]] و [[تسلیم]] [[فرمان]] او هستیم»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۷.</ref>.
ایشان افزون بر اینکه به [[خویشان]] و [[مردم]] سفارش می‌کرد به [[محرومان]] جامعه (اعم از قومی، نژادی و مذهبی) توجه کنند {{متن حدیث|اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ، فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ‌، وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ «[[خدا]] را خدا را درباره [[یتیمان]]. مباد آنها را روزی [[سیر]] نگه دارید و دیگر [[روز]] گرسنه، و مباد که نزد شما تباه شوند»، خود نیز در عمل پیش‌گام بود و همواره با آنان نشست‌وبرخاست می‌کرد و [[اموال]] خود را به ایشان می‌بخشید. آن حضرت در [[نامه]] ۵۳، تأکید بیشتری به طبقه [[محروم]] دارد و [[لزوم]] [[بخشش]] و [[یاری]] به آنان را گوشزد می‌کند؛ گویی مهم‌ترین [[وظیفه]] [[حاکم]]، رسیدگی به وضعیت آنان است و هیچ عذری برای انجام ندادن آن پذیرفته نیست: {{متن حدیث|ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ}}؛ «آن‌گاه صنف فُرودین، یعنی [[نیازمندان]] و مسکینان‌اند و سزاوار است [[والی]]، آنان را به بخشش خود بنوازد و یاری‌شان کند»<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۶۵.</ref>.
===چهار. سیاست حمایت از محرومان===
امام علی{{ع}} در [[عهدنامه مالک اشتر]]، افزون بر اینکه به او سفارش می‌کند به طبقه محروم جامعه توجه ویژه داشته باشد و آنان را به [[فراموشی]] نسپارد، در بخش‌نامه اعلام می‌دارد بودجه‌ای مخصوص برای آنان تعیین کند: «نزد خداوند، برای هر یک از این اصناف گشایشی است و هر یک را بر والی حقی است؛ آن‌قدر که حال او را [[نیکو]] دارد و کارش را به [[صلاح]] آورد؛ و [[والی]] از عهده آنچه [[خدا]] بر (عهده) او مقرر داشته، برنیاید، مگر به کوشش و یاری خواستن از خدای و ملزم ساختن خویش به اجرای حق و [[شکیبایی]] ورزیدن در [[کارها]]؛ خواه بر او دشوار آید یا آسان نماید»<ref>{{متن حدیث|وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ فَوَلِّ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
[[مالک اشتر]] موظف است نخست افرادی را برگزیند و [[مأمور]] [[شناسایی]] [[محرومان]] ([[فقیران]]، [[پیران]]، [[یتیمان]] و...) و [[مشکلات]] آنان قرار دهد تا هر آنچه تحقیق کرده‌اند، گزارش دهند. آن‌گاه پس از تحقیق، برای برطرف ساختن مشکلات محرومان [[برنامه‌ریزی]] کند، به صورتی که حقوقشان از بین نرود؛ [[حقوقی]] که از طرف خدا معین شده است و [[رضایت خداوند]] را در پی دارد. [[تأمین اجتماعی]] محرومان، از مواردی است که [[دولت]] آن را به عهده دارد و باید از [[بیت المال]] حقوقی را برای آنان تعیین کند. سپردن تأمین اجتماعی محرومان به دولت، به معنای کاهش شکاف طبقاتی و نیز استمرار تأمین آنان از سوی [[حکومت]] است، به طوری که [[مستمری]] ثابت داشته باشند در این گونه موارد، تنها سفارش‌های [[اخلاقی]] کارساز نیست و چندان مشکلی را از طبقه [[محروم]] حل نمی‌کند، ولی وقتی این مسئله در ساختار دولت جایگاهی یافت، برنامه‌ریزی‌های لازم و مقتضی در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون صورت می‌گیرد. [[امام علی]]{{ع}} در سخنی، تأمین محرومان را، در برابر تأمین [[زمامدار]] از طرف [[رهبر]] قرار می‌دهد. همان طور که زمامدار پیرو و زیردست رهبر و [[حاکم اسلامی]] است، طبقات اجتماعی نیز زیر [[سلطه]] زمامدار قرار دارند و زمامدار با مسئولیتش، حقوقی را عهده‌دار می‌شود که باید ادا کند.
حضرت تنها به بخش‌نامه یا [[تذکر]] بسنده نمی‌کند و او را به یاد [[روز رستاخیز]] و پاسخ‌گویی در برابر [[خداوند]] می‌اندازد. این روش، نوعی تحریک و انگیزش وجدان [[اخلاقی]] و [[رفتار]] بر اساس [[انصاف]] است: {{متن حدیث|وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۶.</ref>؛ «او را [[فرمان]] می‌دهم که [[مردم]] را نرنجاند و دروغ‌گویشان نخواند و [[تهمت]] ننهد و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد، روی از ایشان بر متابد؛ زیرا آنها [[برادران دینی]] او و در گرفتن [[حقوق خداوند]]، [[یاران]] او هستند»<ref>[[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی]]، ص ۲۶۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۵۶۵: خط ۷۶۹:
# [[پرونده:IM010610.jpg|22px]] [[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|'''سیره معصومان در فقرزدایی''']]
# [[پرونده:IM010610.jpg|22px]] [[محمد حسین علی اکبری|علی اکبری، محمد حسین]]، [[سیره معصومان در فقرزدایی (کتاب)|'''سیره معصومان در فقرزدایی''']]
# [[پرونده:IM010602.jpg|22px]] [[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|'''اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی''']]
# [[پرونده:IM010602.jpg|22px]] [[مهدی محمدی صیفار|محمدی صیفار، مهدی]]، [[اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی (کتاب)|'''اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی''']]
# [[پرونده:1368105.jpg|22px]] [[فاطمه ترابی|ترابی، فاطمه]]، [[ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی (مقاله)| '''ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی''']]
# [[پرونده:IM010614.jpg|22px]] [[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|'''اقتصاد در نهج البلاغه''']]
# [[پرونده:IM010614.jpg|22px]] [[محمد حکیمی|حکیمی، محمد]]، [[اقتصاد در نهج البلاغه (کتاب)|'''اقتصاد در نهج البلاغه''']]
# [[پرونده:IM010612.jpg|22px]] [[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|'''نظام اقتصاد علوی''']]
# [[پرونده:IM010612.jpg|22px]] [[احمد علی یوسفی|یوسفی، احمد علی]]، [[نظام اقتصاد علوی (کتاب)|'''نظام اقتصاد علوی''']]
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش