بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
بحث از '''عصمت امام در تاریخ اسلامی'''، به خلاف بحث از اصل مسأله [[عصمت]] که ریشه در سایر ادیان دارد، نه تنها در ادیان قبل وجود ندارد، بلکه از اختصاصات امامیه است. هر چند بر اساس [[آیات قرآن]] و [[روایات]]، [[اهل بیت]]{{ع}} از ارتکاب هر گونه [[گناه]]، [[خطا]]، اشتباه و نسیانی مصون هستند، اما تصریح به عصمت ایشان و بحث و گفتگو پیرامون آن، تا قبل از عصر صادقین{{ع}} به چشم نمیخورد. همین مسأله موجب شده تا برخی چنین توهم کنند که این بحث از ابداعات [[هشام بن حکم]] از شاگردان [[امام صادق]]{{ع}} است. با این حال نگاهی به تاریخ اسلامی حاکی از [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] و [[اصحاب ائمه]]{{ع}} به مصونیت [[امامان]] از گناه و [[اشتباه]] و خطاست با این تفاوت که از عصر صادقین{{ع}} اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گستردهتری از سوی [[امامان معصوم]] مطرح و توسط [[اصحاب]] بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردیده است. | |||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
=== معنای لغوی === | === معنای لغوی === | ||
{{اصلی|عصمت در لغت}} | {{اصلی|عصمت در لغت}} | ||
عصمت، واژهای | عصمت، واژهای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار میرود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref> | ||
=== در اصطلاح [[متکلمان]] === | === در اصطلاح [[متکلمان]] === | ||
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است: | در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است: | ||
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین | #'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. | ||
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | #'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==== اندیشه عصمت در عصر حضور پیامبر و ائمه ==== | ==== اندیشه عصمت در عصر حضور پیامبر و ائمه ==== | ||
[[قرآن کریم]]، [[سنت نبوی]] و [[سیره]] [[صحابه پیامبر اکرم]] {{صل}} در سالهای آغازین ظهور اسلام تا [[زمان]] درگذشت آن حضرت، همگی از این واقعیت پرده برمیدارند که مسئله [[عصمت]] در آن زمان نیز مطرح بوده است و [[مسلمانان]]، گفتههای آن حضرت را واقعی و [[وحیانی]] و وی را از [[گناهان]] [[معصوم]] میدانستند؛ اگرچه شاید همه آنان در این باره اندیشهای یکسان نداشتند | [[قرآن کریم]]، [[سنت نبوی]] و [[سیره]] [[صحابه پیامبر اکرم]] {{صل}} در سالهای آغازین ظهور اسلام تا [[زمان]] درگذشت آن حضرت، همگی از این واقعیت پرده برمیدارند که مسئله [[عصمت]] در آن زمان نیز مطرح بوده است و [[مسلمانان]]، گفتههای آن حضرت را واقعی و [[وحیانی]] و وی را از [[گناهان]] [[معصوم]] میدانستند؛ اگرچه شاید همه آنان در این باره اندیشهای یکسان نداشتند<ref>به عنوان نمونه ر.ک: [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۶۹-۷۹؛ [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۸۳-۱۹۹.</ref>. [[جامعه]] [[شیعی]] پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، با توجه به [[روایات]] متعددی که از آن حضرت درباره [[عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}}، به ویژه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} صادر شده بود، به طور غالب، عصمت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را پذیرفته بود. اگرچه در [[قلمرو عصمت]] وی، میان [[اصحاب]] وفاقی وجود نداشت. [[امامان]] پاک {{عم}} نیز، نقش انکارناپذیری در ترویج [[اندیشه]] [[عصمت امام]] داشتهاند، و نخستین برهانهای عصمت امام در روایتهای آنان انعکاس یافته است. پس از آن، [[شاهد]] حضور همان برهانها در کلمات اصحابی همچون [[هشام بن حکم]] هستیم. | ||
با اینکه در [[اعتقاد]] اصحاب به عصمت امام، از زمان [[امام علی]] {{ع}} تردیدی نیست، [[حق]] این است که هشام بن حکم را نخستین کسی بدانیم که مسئله عصمت امام را به طور مستدل و [[علمی]] تئوریزه کرد و پای آن را به مجامع علمی عصر خود گشود. اعتقاد به عصمت در عصر حضور [[امامان شیعه]]، در دوره امامان متأخر به کمال خود نزدیک میشود، تا اینکه فضای جامعه شیعی درباره مسئله عصمت چنان میشود که [[حسین بن سعید اهوازی]]، از شاگردان [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}} علمای شیعه را در قبول آن متفق میداند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۷.</ref>. | با اینکه در [[اعتقاد]] اصحاب به عصمت امام، از زمان [[امام علی]] {{ع}} تردیدی نیست، [[حق]] این است که هشام بن حکم را نخستین کسی بدانیم که مسئله عصمت امام را به طور مستدل و [[علمی]] تئوریزه کرد و پای آن را به مجامع علمی عصر خود گشود. اعتقاد به عصمت در عصر حضور [[امامان شیعه]]، در دوره امامان متأخر به کمال خود نزدیک میشود، تا اینکه فضای جامعه شیعی درباره مسئله عصمت چنان میشود که [[حسین بن سعید اهوازی]]، از شاگردان [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}} علمای شیعه را در قبول آن متفق میداند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۷.</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
===== نمونههایی در گفتار پیشوایان ===== | ===== نمونههایی در گفتار پیشوایان ===== | ||
در گذر تاریخ اسلام از موضوع عصمت در منابع دینی و گفتار [[مسلمانان]] سخن به میان آمده است که در این مجال نمونههایی از آنها نقل میشود. نمونههایی در گفتار [[پیشوایان]] و [[یاران]]: | در گذر تاریخ اسلام از موضوع عصمت در منابع دینی و گفتار [[مسلمانان]] سخن به میان آمده است که در این مجال نمونههایی از آنها نقل میشود. نمونههایی در گفتار [[پیشوایان]] و [[یاران]]: | ||
# [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|وَ الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ...}}<ref> محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>. از شرایط [[رهبران الهی]]، [[پاک]] بودن آنان از [[لغزش]] [[گناه]] است. در این [[روایت]]، از [[عصمت امام]] سخن به میان آمده، ولی [[شیعه]] بر این [[باور]] است که در [[رهبری]] و [[هدایت مردم]]، از این منظر تفاوتی میان [[امام]] به اصطلاح خاص و [[پیامبران]] وجود ندارد. مرحوم [[شیخ مفید]]، طلایه دار [[تفکر]] [[کلامی]] شیعه، بر این یکسان بودن تصریح میکند<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، المقنعه، ج۱، ص۴.</ref>. نکته: در اینجا در مقام اثبات عصمت [[معصومان]] با [[کلام]] خودشان نیستیم تا [[شبهه]] دور به میان آید که چگونه میتوان با گفتار خود معصومان عصمتشان را [[اثبات]] کرد، بلکه صرفاً سخن از به کار رفتن این کلمه در [[روایات]] است. بیان پیشینه با مقام اثبات متفاوت است. | # [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|وَ الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ...}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>. از شرایط [[رهبران الهی]]، [[پاک]] بودن آنان از [[لغزش]] [[گناه]] است. در این [[روایت]]، از [[عصمت امام]] سخن به میان آمده، ولی [[شیعه]] بر این [[باور]] است که در [[رهبری]] و [[هدایت مردم]]، از این منظر تفاوتی میان [[امام]] به اصطلاح خاص و [[پیامبران]] وجود ندارد. مرحوم [[شیخ مفید]]، طلایه دار [[تفکر]] [[کلامی]] شیعه، بر این یکسان بودن تصریح میکند<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، المقنعه، ج۱، ص۴.</ref>. نکته: در اینجا در مقام اثبات عصمت [[معصومان]] با [[کلام]] خودشان نیستیم تا [[شبهه]] دور به میان آید که چگونه میتوان با گفتار خود معصومان عصمتشان را [[اثبات]] کرد، بلکه صرفاً سخن از به کار رفتن این کلمه در [[روایات]] است. بیان پیشینه با مقام اثبات متفاوت است. | ||
# [[فلسفه]] [[لزوم]] پیروی مطلق از [[اولی الامر]] در روایتی چنین تبیین شده است: {{متن حدیث|لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۰۵.</ref>؛ «زیرا آنان معصوماند و هیچگاه گناه نمیکنند و دیگران را نیز به آن دستور نمیدهند»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۵۵؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۶.</ref>. | # [[فلسفه]] [[لزوم]] پیروی مطلق از [[اولی الامر]] در روایتی چنین تبیین شده است: {{متن حدیث|لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۰۵.</ref>؛ «زیرا آنان معصوماند و هیچگاه گناه نمیکنند و دیگران را نیز به آن دستور نمیدهند»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۵۵؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۶.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
پس از پایان دوران حضور [[امام]] {{ع}} و آغاز دوران غیبت حضرت مهدی {{ع}} جامعه شیعی به طور عمده حضور در جبهه [[فکری]]، با دو [[گرایش]] متفاوت را در خود [[احساس]] میکرد. جبهه نخست در [[اختیار]] محدثان [[امامیه]]، به ویژه محدثان مدرسه و حوزه قم و [[ری]] بود، و جبهه دوم در اختیار متکلمان امامیه، به ویژه [[متکلمان]] [[مکتب]] [[بغداد]]. | پس از پایان دوران حضور [[امام]] {{ع}} و آغاز دوران غیبت حضرت مهدی {{ع}} جامعه شیعی به طور عمده حضور در جبهه [[فکری]]، با دو [[گرایش]] متفاوت را در خود [[احساس]] میکرد. جبهه نخست در [[اختیار]] محدثان [[امامیه]]، به ویژه محدثان مدرسه و حوزه قم و [[ری]] بود، و جبهه دوم در اختیار متکلمان امامیه، به ویژه [[متکلمان]] [[مکتب]] [[بغداد]]. | ||
اندیشههای محدثان از روایات اهل بیت {{عم}} | اندیشههای محدثان از روایات اهل بیت {{عم}} ـ فارغ از بررسیهای [[عقلانی]] آن ـ سرچشمه میگرفت. با وجود آن، [[جامعه]] [[حدیثی]]، از [[زمان غیبت]] [[امام]] {{ع}} تا قرن پنجم هجری را به [[حق]] باید [[معتقد]] به آموزه عصمت امام از گناه دانست، و این مدعا با مراجعهای کوتاه به آثار محدثاتی همچون برقی صفار، [[کلینی]]، [[ابن بابویه]]، [[شیخ صدوق]]، ابن قولویه و [[نعمانی]] ثابت میشود. | ||
با وجود این، [[روایات]] «[[سهوالنبی]] {{صل}}» در آثار اندیشمندانی همچون کلینی، ابن بابویه و شیخ صدوق موجود است. از اینرو، باید این بزرگان را به همراه ابن ولید طرفدار [[نظریه سهوالنبی]] به شمار آورد؛ اما وجود این روایات به معنای انکار عصمت امامان به طور مطلق نیست. برای نمونه، مرحوم شیخ صدوق با وجود [[اعتقاد]] به نظریه سهوالنبی {{صل}}، از [[باور]] خود به عصمت امامان از گناه دست نکشیده و در کتابی همچون "الاعتقادات فی دین الامامیه" آن را مطرح کرده، که درحقیقت از دیدگاه وی چنین اعتقاداتی، [[اندیشه]] جامعه [[شیعی]] است. افزون بر آن، وجود روایتهایی درباره [[عصمت امامان]] در آثار این بزرگان، دلیل دیگری بر اعتقاد آنان به عصمت امام از گناه است. | با وجود این، [[روایات]] «[[سهوالنبی]] {{صل}}» در آثار اندیشمندانی همچون کلینی، ابن بابویه و شیخ صدوق موجود است. از اینرو، باید این بزرگان را به همراه ابن ولید طرفدار [[نظریه سهوالنبی]] به شمار آورد؛ اما وجود این روایات به معنای انکار عصمت امامان به طور مطلق نیست. برای نمونه، مرحوم شیخ صدوق با وجود [[اعتقاد]] به نظریه سهوالنبی {{صل}}، از [[باور]] خود به عصمت امامان از گناه دست نکشیده و در کتابی همچون "الاعتقادات فی دین الامامیه" آن را مطرح کرده، که درحقیقت از دیدگاه وی چنین اعتقاداتی، [[اندیشه]] جامعه [[شیعی]] است. افزون بر آن، وجود روایتهایی درباره [[عصمت امامان]] در آثار این بزرگان، دلیل دیگری بر اعتقاد آنان به عصمت امام از گناه است. |