شیخیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[شیخیه در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شیخیه در کلام اسلامی]] | [[شیخیه در تاریخ فرق و مذاهب]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[شیخیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
*[[شیخیه]] نام فرقه‌ای از [[شیعه]] [[اثناعشریه]] که منسوب به [[شیخ]] [[احمد احسائی]] است. [[پیروان]] این [[فرقه]]، نسبت به [[امام مهدی|امام زمان]]، [[معاد]]، [[حدیث]]، [[معراج]]، [[امامت]] و... دیدگاه‌های خاصّی دارند که در کتب بزرگان شیخیّه آمده است<ref>ر.ک. دائرة المعارف تشیع ج۱۰ص۱۸۵.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰.</ref>
شیخیه، فرقه‌‏ای جدا شده از [[شیعیان دوازده ‏امامی]] هستند که بر اساس آموزه‏‌های [[شیخ احمد احسایی]]، در نیمه اول [[قرن سیزدهم]] به وجود آمد. اساس این [[اندیشه]]، بر ترکیب برخی از [[افکار]] [[عرفانی]] و [[عقاید]] [[غالیان]] با [[اخبار]] [[آل محمد]] {{صل}} پایه‌‏گذاری شده است. این [[فرقه]] دارای نام‌های دیگری مانند "کشفیه" و "[[پایین سری]]" بوده و عمده [[پیروان]] آن، در [[کربلا]]، [[قطیف]]، [[بحرین]] و بعضی شهرهای [[ایران]] بودند. آموزه‌‏های ویژه بنیانگذار این [[فرقه]]، مایۀ انشعاب داخلی [[فرقه]] و زمینه‌‏ساز پیدایش دو [[فرقه]] [[منحرف]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] گردید<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۸۴؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۴.</ref>.
*[[شیخیه]]، فرقه‌‏ای جدا شده از [[شیعیان]] [[دوازده]] ‏امامی است که بر اساس آموزه‏‌های [[شیخ]] [[احمد احسائی]]، در نیمه اول قرن سیزدهم پدید آمد. اساس این [[اندیشه]]، بر ترکیب برخی از افکار عرفانی و [[عقاید]] [[غالیان]] با [[اخبار]] [[آل محمد]]{{عم}} پایه‌‏گذاری شده است. آموزه‌‏های ویژه بنیانگذار این [[فرقه]]، غیر از آن‏که مایه انشعاب داخلی [[فرقه]] شد، زمینه‌‏ساز پیدایش دو [[فرقه]] [[منحرف]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] نیز گردید<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.


==شیخ [[احمد احسائی]]==
== شرح حال بنیانگذار [[فرقه]] ==
*[[شیخ]] [[احمد احسائی]]، [[فرزند]] [[زین الدین بن ابراهیم]] در [[رجب]] ۱۱۶۶ ق، در منطقه احساء در شرق [[عربستان]] چشم به [[جهان]] گشود و در ذیقعده سال ۱۲۴۱ ق به دیار باقی شتافت. وی، در سال ۱۱۸۶ ق برای تحصیل [[علم]] رهسپار عتبات شد. او افزون بر [[فقه]] و اصول و [[حدیث]]، در طب و نجوم و ریاضی قدیم و [[علم]] حروف و اعداد و طلسمات و [[فلسفه]] مطالعاتی داشته است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
[[شیخ احمد احسایی]]، در سال ۱۱۶۶ ق. در منطقه [[احساء]] در [[شرق]] [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد و جهت تحصیل [[علوم دینی]] به [[عراق]] رفت. در [[کربلا]] و [[نجف]] در محضر علمایی چون [[آقا باقر وحید بهبهانی]] و آقا [[سید مهدی بحرالعلوم]] و [[کاشف‌الغطاء]] و [[سید علی طباطبایی]] معروف به [[صاحب ریاض]]، به تحصیل پرداخت<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>.
*[[شیخ]] [[احمد احسائی]] در سال ۱۲۲۱ ق عازم [[زیارت]] مشهد [[رضوی]] شد و در راه بازگشت، در یزد توقفی کرد. اهل یزد، از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به اصرار ایشان، در یزد مقیم شد و شهرت بسیاری کسب کرد<ref>ر.ک: عبد اللّه احسایی، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ترجمه: محمد طاهر کرمانی، ص ۱۹- ۲۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*در این زمان که آوازه [[احسایی]] در [[ایران]] پیچیده بود، [[فتحعلی شاه قاجار]] از وی برای اقامت در [[تهران]]، [[دعوت]] به عمل آورد. [[احسایی]] ابتدا [[دعوت]] شاه را نپذیرفت؛ اما سرانجام به [[تهران]] رفت؛ ولی اصرار شاه را مبنی بر مقیم شدن در [[تهران]] نپذیرفت و در سال ۱۲۲۳ ق همراه خانواده‏‌اش به یزد بازگشت<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*[[شیخ]] [[احمد احسائی]] در سال ۱۲۲۹ ق در راه [[زیارت]] عتبات، به [[کرمانشاه]] وارد شد و با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] روبه‌‏رو شد. که وی را به اقامت راضی‏ کرد. اقامت او در [[کرمانشاه]] ده سال طول کشید. [[شیخ]] [[احمد احسائی]] در سال ۱۲۴۱ ق راهی [[مکه]] شد؛ اما در دو منزلی [[مدینه]] درگذشت و در قبرستان [[بقیع]] [[دفن]] گردید<ref>ر.ک: عبد اللّه احسایی، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ترجمه: محمد طاهر کرمانی، ص ۲۶- ۴۰</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
===مقام علمی و اجازه روایت‏===
*[[شیخ]] [[احمد احسایی]]، تا بیست سالگی در احساء [[علوم دینی]] متداول را فرا گرفت؛ اما از زندگی تحصیلی وی چیزی در دسترس نیست. برخی از شیخی‌‏مذهبان بر این عقیده‏‌اند که وی در مراحل بعد، استاد خاصی نداشت و استفاده‌‏های او، از مجالس درس [[عالمان]]، تحصیل به معنای متعارف نبود؛ به ویژه آن‏که او در جایی از آثارش، با کسی با عنوان استاد، استناد نکرده است<ref>  دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۶۶۲</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*[[احمد احسایی]] در سال ۱۱۸۶ ق، مقارن با آشوب‌‏های ناشی از حملات [[عبد العزیز]] [[حاکم]] سعودی به "احساء"، به [[کربلا]] و [[نجف]] مهاجرت کرد و در درس دانشورانی چون [[سید مهدی بحر العلوم]] و آقا [[محمد باقر وحید بهبهانی]]، حضور یافت و در مدمت اقامت در عتبات، اجازه‏‌های پرشماری گرفت<ref>  دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۶۶۳ به نقل از: حسین علی محفوظ، اجازات الشیخ احمد الأحسایی، ص ۳۷- ۴۰</ref>. مهم‏ترین [[مشایخ]] اجازه روایی [[شیخ]] [[احمد احسایی]] عبارتند از: [[سید مهدی بحر العلوم]]، میرزا [[محمد مهدی شهرستانی]]، آقا [[سید علی طباطبایی]] "معروف به [[صاحب ریاض]]"، [[شیخ]] [[جعفر کاشف الغطاء]]، و [[شیخ]] [[حسین آل عصفور]]<ref>  دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۶۶۳ به نقل از: علی بحرانی، انوار البدرین، به کوشش محمد علی طبسی، ص ۴۰۶- ۴۰۷؛ احمد احسایی، چند اجازه، ص ۱ و ۲، ۷؛ سید کاظم رشتی، دلیل المتحیرین، ص ۵۱- ۵۵</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*[[احمد احسایی]]، شاگردان بسیار داشت که از میان ایشان، [[سید کاظم رشتی]]، پس از [[وفات]] او در گسترش و ترویج افکار او، کوشید و [[جانشین]] وی بود<ref>ر. ک: ابو القاسم ابراهیمی، فهرست کتب مشایخ عظام، ص ۱۱۵ و ....</ref>.
*[[شیخ]] [[احمد احسایی]]، گرچه به وارستگی و [[علم]] ستوده شده است، آرا و نظریاتش، از [[خطا]] مصون نبود و برخی از [[عالمان]] معروف آن عصر، با انتقاد جدی از اندیشه‌‏ها و لغزش‏‌های وی، او را غالی، [[منحرف]] و حتی [[کافر]] خواندند. در [[قزوین]]، ملا [[محمد تقی برغانی]] [[شیخ]] [[احمد]] را به [[دلیل]] دیدگاه‏ وی درباره [[معاد]] جسمانی [[تکفیر]] کرد.
*[[شیخ]] [[احمد احسایی]] [[معتقد]] بود [[انسان]] با جسم این [[جهان]] وارد [[قیامت]] نشده، بلکه با جسم هورقلیایی از [[قبر]] بیرون می‌‏آید<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*[[حکم]] [[تکفیر]] [[شیخ]]، در [[ایران]]، [[عراق]] و [[عربستان]]، نشر یافت.
*شاخص [[اندیشه]] غلوآمیز او که باعث [[تکفیر]] وی از سوی [[دانشمندان]] دیگر [[شهرها]] شد، این است که وی [[امامان]]{{عم}} را علل اربعه کائنات "علت فاعلی، مادّی، صوری و غایی" معرفی می‌‏کند<ref>ر. ک: شیخ احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج ۳، ص ۶۵، ۲۹۶- ۲۹۸ و ج ۴، ص ۴۷ و ۴۸، ۷۸</ref>. چنین دیدگاه غلوآمیزی، علاوه بر آن‏که خود [[گناه]] بزرگی است، زمینه پیدایش افکار دیگری "مثل ادعای [[الوهیت]]، تجلی ذات [[حق]]، و حلول حق‏تعالی در افراد و ..." شده است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*[[پیروان]] این [[فرقه]] مجموعا از [[مردم بصره]]، حلّه، [[کربلا]]، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای [[ایران]] بودند<ref>ر. ک: شریف یحیی الأمین، معجم الفرق الاسلامیة، ص ۱۴۹</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.


==[[سید کاظم رشتی]] (جانشین شیخ [[احمد احسایی]])==
وی پس از مدتی به وطنش بازگشت و پس از اقامتی چهار ساله، در سال ۱۲۱۲ رهسپار [[عتبات]] و از آنجا عازم [[ایران]] شد. ابتدا به سمت [[مشهد]] حرکت کرد، بین راه، در یزد توقفی نمود. [[اهل]] یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به [[اصرار]] ایشان، پس از بازگشت از [[مشهد]]، در یزد مقیم شد. چندی بعد به [[دعوت]] فتحعلی‌شاه قاجار، عازم [[تهران]] شد که نهایت [[احترام]] و استقبال را در [[حق]] او روا داشتند؛ اما به‌رغم [[اصرار]] شاه، مبنی بر مقیم شدن در [[تهران]] به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ در راه [[زیارت]] [[عتبات]]، وارد [[کرمانشاه]] شد و با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] روبه‌رو گشت که وی را به اقامت ده ساله در آن دیار [[راضی]] کردند. [[شیخ احمد احسایی]] پس از [[مرگ]] [[حاکم]] [[کرمانشاه]] به [[قزوین]] رفت و مورد استقبال علمای این [[شهر]] قرار گرفت و به [[تدریس]] و [[امامت جماعت]] در این [[شهر]] مشغول شد<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۸۵-۱۸۷؛ احسائی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسائی، ص۲۳؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵.</ref>.
*[[سید کاظم رشتی]] - از [[سادات]] [[مهاجر]] [[حجاز]] به رشت- در سال ۱۲۱۲ ق در رشت به [[دنیا]] آمد. او در [[جوانی]] در یزد به [[شیخ]] پیوست و همیشه ملازم او بود. [[شیخ]] [[احمد احسایی]] پیش از [[وفات]] خود، [[سید کاظم رشتی]] را [[جانشین]] خود ساخت<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*[[پیروان]] وی نیز بی‏‌هیچ [[اختلاف]]، [[سید]] را به [[پیشوایی]] خویش پذیرفتند<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*طایفه شیخی که در [[احترام]] [[قبور]] [[امامان]]{{عم}}، [[غلو]] داشتند، بالای ضریح [[حسینی]]، [[نماز]] نمی‌‏گذاردند و آن مکان را فوق‌العاده [[تقدیس]] می‌‏کردند. [[مخالفان]] آنان از روحانیان [[شیعه]] و [[پیروان]] آنان که در بالای سر ضریح [[امام حسین]]{{ع}} [[نماز]] می‏‌خواندند در مقابل شیخی، بالاسری نامیده شدند.
دوره [[ریاست]] [[سید کاظم رشتی]]، شانزده سال طول کشید. طایفه شیخی، همه جا، طبق تعلیمات [[شیخ]] [[احمد احسایی]] و [[سید کاظم رشتی]]، [[معالم دین]] خود را به جای می‏‌آوردند و خود را از دیگر فرقه‏‌های [[شیعه]] ممتاز می‏‌دانستند.
*[[سید کاظم رشتی]]، زمانی به جای استاد نشست که کمتر از سی سال سن داشت. وی، به سبب نطق و [[قلم]] و تصنیف و تألیف کتاب، عهده‏‌دار انتشار افکار استاد خود شد. او، در تمام مدت [[پیشوایی]] خود، به [[ایران]] سفر نکرد و مرکز خود را همان عتبات عالیات قرار داد و از آن‏جا، با [[هند]] و ممالک [[عثمانی]] و [[حجاز]]، رابطه داشت. و در سال ۱۲۵۹ ق در [[کربلا]] از [[دنیا]] رفت<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*یکی از شاگردان وی، حاج [[محمد کریم خان قاجار]] مؤسس [[فرقه]] [[شیخیه]] کرمانیه است.
*[[سید علی محمد شیرازی]]، معروف به "باب" نیز از شاگردان [[سید کاظم رشتی]] است. برخی علمای [[آذربایجان]] نیز نزد [[شیخ]] [[احمد احسایی]] و [[سید کاظم رشتی]] شاگردی کرده و [[شیخیه]] [[آذربایجان]] را تأسیس کردند.
*خانواده‌‏های [[ثقة الاسلام]]، [[حجة الاسلام]] و احقاق، سه طایفه معروف [[شیخیه]] [[آذربایجان]] هستند. میرزا [[موسی احقاقی]] و فرزندانش، [[ریاست]] [[شیخیه]] [[آذربایجان]] را عهده‌‏دار بودند و به نقد تفکرات [[شیخیه]] کرمانیه و [[بابیه]] و [[بهائیت]] پرداختند. اکنون مرکز این گروه، کویت است و فرق چندانی با [[امامیه]] ندارند<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
==[[بدعت]] [[رکن رابع]]‏==
*از موضوعات جنجال‌ ‏برانگیز در [[عقاید]] [[شیخیه]]، [[اعتقاد]] به رکن رابع است<ref>ر. ک: بررسی عقاید و ادیان، ص ۴۶۳- ۴۶۶</ref>. اکثرا، آن را به [[سید کاظم رشتی]] نسبت می‌‏دهند. مقصود از رکن رابع، آن است که میان [[شیعیان]]، [[شیعه]] کاملی وجود دارد که [[واسطه فیض]] میان [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و [[مردم]] است. آنان، [[اصول دین]] را چهار چیز می‌‏دانند: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و رکن رابع. آنان، [[معاد]] و [[عدل]] را از اصول [[عقاید]] نمی‌‏شمارند؛ زیرا [[اعتقاد]] به [[توحید]] و [[نبوت]]، خود مستلزم [[اعتقاد]] به [[قرآن]] است و چون در [[قرآن]] [[عدالت]] [[خدا]] و [[معاد]] ذکر شده است، لزومی ندارد این دو اصل را کنار [[توحید]] و [[نبوت]] قرار دهیم. همان‏گونه که ملاحظه شد، این [[عقیده]]، بر خلاف [[عقاید]] [[شیعه]] است و [[مسلمانان]]، به طور عموم، [[معاد]] را از [[اصول دین]] می‌‏دانند.
*طرح رکن رابع، سبب [[اختلاف]] و انشعاب در [[شیخیه]] گردید و پس از اندکی، دستاویزی برای ادعای جدید به نام [[بابیت]] شد. [[ادعای بابیت]] از سوی یکی از شاگردان [[سید کاظم رشتی]] صورت گرفت که خود، سرآغاز فسادی بزرگ میان [[مسلمانان]] به شمار می‌‏رود<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
*ادعای دروغین "[[بابیت]]"، از زمان [[امامان]]{{عم}} تا قرن حاضر، کم‏وبیش رواج داشته است؛ امّا هیچ‏یک از [[مدّعیان دروغین]] آن، به اندازه [[علی محمد باب]]، [[جامعه اسلامی]] را به [[انحراف]] نکشاند. علاوه بر آن- چنان‏که گفته شد- [[علی محمد باب]]، غیر از ادعای دروغین [[بابیت]]، ادعای دیگری مطرح کرد که زمینه‌‏ساز [[فرقه]] دیگری به نام "[[بهائیت]]" شد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
از مهم‌ترین آثار او [[جوامع]] الکلام است که حاوی پاسخ‌های او به سؤالات و قصایدی در رثای [[امام حسین]] {{ع}} است. [[شرح زیارت جامعه کبیره]] بزرگ‌ترین و معروف‌ترین اثر [[شیخ احمد احسایی]] است. از آثار دیگر او می‌‌شود از حیاة النفس فی حضیرة القدس، شرح المشاعر، العصمة و الرجعة، الفوائد، مجموعه الرسائل و... نام برد. او همچنین از علمای [[عراق]]، [[قطیف]] و [[بحرین]] دارای اجازاتی است که این اجازات به زمانی مربوط است که [[احمد احسایی|شیخ احمد]]، [[انحراف فکری]] پیدا نکرده و به [[تأویل]] و [[کشف]] روی نیاورده بود<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>.
{{:فرهنگنامه مهدویت (نمایه)}}


==منابع==
== [[تکفیر]] [[شیخ احمد احسایی]] ==
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
با ابراز [[عقیده]] شیخ در بعضی مسائل، عده‌ای به [[مخالفت]] با او پرداختند، تا جایی که او را به خاطر بیان عقایدش [[تکفیر]] کردند. مؤلف کتاب روضات الجنات گزارش می‌‌کند: "[[احمد احسایی|احسایی]] پس از فوت اساتید و [[مشایخ]] اجازات خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود که در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] سر و صدایی به راه انداخت. عده‌ای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]]، کوشیدند [[احمد احسایی|شیخ احمد]] را مجاب کنند، ولی اصرار او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او از سوی تعداد کثیری از علمای [[ایران]] و [[عراق]] شد.
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']].


==پانویس==
به دنبال این اتفاقات، [[شیخ احمد احسایی]] از [[قزوین]] به [[مشهد]] و از آنجا به [[اصفهان]] و بعد به [[کرمانشاه]] عزیمت کرد و در تمام این [[شهرها]] با سردی از او استقبال شد. [[احمد احسایی|احسایی]] [[ایران]] را به قصد [[عراق]] ترک گفت، ولی در [[عراق]] نیز با همان روش [[مردم ایران]] روبه‌رو شده و ناچار از [[کربلا]] به [[مکه]] رفت و پس از [[مکه]]، عازم موطن خود گردید. در این [[سفر]]، در نزدیکی‌ [[شهر مدینه]] در سال ۱۲۴۱ در ۷۵ سالگی درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۶-۳۰۷.</ref>.
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


== [[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]] ==
پس از [[شیخ احمد احسایی]]، راه او توسط یکی از از شاگردانش به نام [[سید کاظم رشتی]] تداوم یافت. [[سید کاظم رشتی|سید کاظم]] در یزد به [[شیخ احمد احسایی]] ملحق شد و از محضر او استفاده کرد و نزد شیخ، به مقامی رسید که تا او در مجلس درس حاضر نمی‌شد، درس را شروع نمی‌کرد<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۷.</ref>.


{{فرقه های شیعه}}
پس از [[وفات]] [[احمد احسایی|احسایی]]، [[پیروان]] وی بدون [[اختلاف]]، [[سید کاظم رشتی|سید رشتی]] را [[نایب]] مناسب او دانستند. از آن پس، حوزه درس و [[ریاست]] [[شرعی]] او قوت گرفت و به سبب نطق و قلم و تصنیف و تألیف کتاب، عهده‏‌دار انتشار [[افکار]] استاد خود شد. از این رو [[طایفه]] شیخیه در همه‌جا از روی تعلیمات [[احمد احسایی|شیخ احمد]] و [[سید کاظم رشتی|سید کاظم]] [[معالم دین]] خود را به جای می‌‌آوردند. کتاب‌ها و رسائلی که [[سید کاظم رشتی|سید]] نوشته و تألیف کرده بیش از [[صد]] جلد است که معروف‌ترین این آثار [[دلیل المتحیرین]] است <ref>ر. ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۸۷، ۱۸۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۷.</ref>. [[سید کاظم رشتی]]، در سال ۱۲۵۹ توسط نجیب پاشا [[عثمانی]]، والی [[بغداد]] [[مسموم]] و [[وفات]] نمود و در [[حرم اباعبدالله]] {{ع}} [[دفن]] شد.
[[رده:شیخیه]]
 
پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی|سید کاظم]]، [[میرزا علی‌محمد شیرازی]] ادعای [[جانشینی]] او نمود، که برخی از [[عالمان]] شیخیه و [[شاگردان]] [[سید کاظم رشتی|سید]]، از او اعلام [[حمایت]] کردند. این رویه همچنان ادامه یافت تا به پیدایش [[فرقه بهائیت]] انجامید، هر چند همواره [[فرقه شیخیه]] [[مخالفان]] جدی [[بابیت]] و [[بهائیت]] بودند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۷.</ref>.
 
== [[عقاید]] شیخیه ==
شیخیه به جای پنج اصل [[مورد اتفاق]] [[شیعیان]] [[امامیه]]، [[اصول دین]] را در چهار اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] منحصر می‌‌دانند. [[معاد]] و [[عدل]] را از [[اصول عقاید]] نمی‌‏شمارند و می‌‌گویند چون در [[قرآن]] [[عدالت خدا]] و [[معاد]] ذکر شده، لزومی ندارد این دو اصل را کنار [[توحید]] و [[نبوت]] قرار دهند<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
 
دیگر [[عقاید]] این [[فرقه]] که برگرفته و متأثر از آثار [[احمد احسایی|شیخ احمد]] می‌‌باشند، عبارتند از:
# '''[[معاد]] و [[بدن]] هورقلیایی''': معروف‌ترین [[رأی]] [[احمد احسایی|احسایی]]، درباره کیفیت "[[معاد جسمانی]]" است که باعث [[تکفیر]] او توسط برخی از دانشمندان شد. به [[عقیده]] او، [[انسان]] دارای یک [[بدن]] عنصری و یک [[بدن]] هورقلیایی است. [[جسم]] هورقلیایی در [[جسم]] عنصری است و به هنگام [[معاد]] تنها همین [[جسم]] هورقلیایی باز می‌‌گردد، نه [[جسم]] عنصری. [[احمد احسایی|احسایی]] تأکید می‌‌کند [[بدن]] [[اخروی]] [[انسان]]، همان [[بدن]] [[دنیوی]] اوست، با این تفاوت که [[بدن]] [[دنیوی]] متراکم است؛ اما [[بدن]] [[اخروی]]، از تصفیه‌های متعدد عبور کرده و لطیف و [[خالص]] شده و قابل لمس و دیگر آثار مادی در [[دنیا]] نیست. این نظریه، خود مبنای [[فکری]] برخی دیگر از اندیشه‌های [[احمد احسایی|شیخ احمد]] شد.
# '''[[جسم]] ظاهری [[معصومین]] {{ع}}''': براساس مبنای [[احمد احسایی|شیخ احمد]]، [[جسم]] عنصری [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{ع}} با [[مرگ]] تجزیه می‌‌شود و اگر در [[احادیث]] از بقایای اجساد [[امامان]] در [[قبر]] [[سخن]] رفته، مقصود [[جسد]] هورقلیایی است که آن [[جسد]] تنها برای [[امامان]] دیگر قابل [[مشاهده]] است.
# '''[[معراج]] [[پیامبر]] {{صل}}''': به [[اعتقاد]] [[احمد احسایی|احسایی]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} با [[جسد]] هورقلیایی به [[معراج]] رفته و در هر فلکی، جسمی متناسب با آن داشته است.
# [[زندگی]] هورقلیایی [[امام زمان]] {{ع}}: [[احمد احسایی|احسایی]] [[معتقد]] است، [[امام زمان]] {{ع}} [[هنگام غیبت]] در عالم هورقلیاست و هرگاه بخواهد به اقالیم تشریف بیاورد، صورتی از صورت‌های [[اهل]] این اقالیم را می‌‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد. [[جسم]] و زمان و مکان ایشان از عالم اجسام لطیف‌تر بوده و از [[عالم مثال]] است. [[روح]] [[امام دوازدهم]]، قابل انتقال و از [[بدن]] یک نفر به [[بدن]] دیگری منتقل می‌‌شود و به این طریق زندگی‌اش را می‌‌گذراند و زنده است.
# '''[[غلو]] درباره [[اهل بیت]] {{ع}}''': [[احمد احسایی|شیخ احمد]] [[معتقد]] بود [[خداوند]] هرچه را که در هستی وجود دارد، از قبیل [[خلق]]، [[رزق]]، [[حیات]] و [[مرگ]] را به [[ائمه]] {{ع}} [[تفویض]] کرده و [[علم ائمه]] {{ع}} به آنچه واقع شده و یا واقع خواهد شد، [[علم حضوری]] است، نه حصولی.
# '''[[رکن رابع]] یا [[شیعه]] کامل''': بنیادی‌ترین و مهم‌ترین [[اعتقاد]] [[فرقه شیخیه]]، مسئله "[[رکن رابع]]" است یعنی در میان [[شیعیان]] و در تمام دوران، [[شیعه]] کاملی وجود دارد که [[واسطه فیض]] میان [[امام عصر]] {{ع}} و [[مردم]] است و با وجود چنین واسطه‌ای هیچ‌کدام از [[علما]] نباید ادعای [[استقلال]] و [[اجتهاد]] نمایند<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۱-۳۱۲.</ref>. سه [[شخصیت]] معروف شیحیه که [[نظریه]] [[رکن رابع]] تا حد زیادی به آنها منسوب است، عبارتند از: [[شیخ احمد احسایی]]، [[سید کاظم رشتی]] و [[محمد]] کریم‌خان کرمانی که بنا به [[نقلی]]، پدیدآورنده این اصل است.. طرح [[رکن رابع]]، سبب [[اختلاف]] و انشعاب در شیخیه گردید و پس از اندکی، دستاویزی برای ادعای جدید به نام [[بابیت]] از سوی [[علی محمد شیرازی]]، یکی از [[شاگردان]] [[سید کاظم رشتی]] شد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۲؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>.
 
== فرقه‌های شیخیه ==
با [[مرگ]] [[سید کاظم رشتی]]، بر سر [[جانشینی]] او [[اختلاف]] شد و این [[فرقه]] به گروه‌هایی منشعب شدند:
# '''[[شیخیه کریمخانیه]]''': یکی از [[شاگردان]] [[سید کاظم رشتی|سیدکاظم]] و [[شیخ احمد احسایی]] به نام [[محمد کریم‌خان کرمانی]]، مدعی [[رهبری]] این [[فرقه]] شد و برخی نیز دور او جمع شدند و او سومین [[رهبر]] این [[فرقه]] شد. [[پدر]] او، ظهیرالدوله [[پسر عمو]] و داماد فتحعلی‌شاه و [[حاکم]] [[خراسان]] و کرمان بوده است. از این‌رو، [[محمد کریم‌خان]]، با [[عنایت]] به این موقعیت ویژه، توانست برای این [[فرقه]]، [[جایگاه]] محکمی فراهم کند و به [[تبلیغ]] آن بپردازد. طرف‌داران [[محمد کریم‌خان]]، به "[[شیخیه کرمانیه]]" معروفند و به [[فرقه]] "[[کریم‌خانیه]]" نیز خوانده می‌‌شوند. اکثر [[شیخیه کرمانیه]]، پس از [[مرگ]] محمدخان، برادرش زین‌العابدین‌خان را به [[رهبری]] خویش برگزیدند. پس از او، ابوالقاسم‌خان و سپس [[عبدالرضاخان]] به [[ریاست]] شیخیه [[برگزیده]] شدند.
# '''[[شیخیه آذربایجان]]''': در [[آذربایجان]] [[ایران]]، علمای زیادی به [[تبلیغ]] و [[ترویج]] آرای [[احمد احسایی|شیخ احمد]] پرداختند. مهم‌ترین گروه‌های آنان عبارتند از:
## '''[[خاندان]] حجت‌الاسلام''': بزرگ این [[خاندان]]، میرزا [[محمد]] مامقانی، معروف به [[حجت الاسلام]] است. او نخستین عالم و [[مجتهد]] [[شیخی]] [[آذربایجان]]، مدتی [[شاگرد]] [[شیخ احمد احسایی]] بود و [[نماینده]] وی در تبریز شد. او همان شخصی است که [[حکم تکفیر]] و اعدام علی‌محمد باب(مؤسس [[فرقه بابیه]]) را در تبریز صادر کرد.
## '''[[خاندان ثقة‌الاسلام]]''': میرزا شفیع تبریزی، معروف به ثقةالاسلام، بزرگ این [[خاندان]]، از [[شاگردان]] [[شیخ احمد احسایی]] بوده است<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۶.</ref>.
## '''[[خاندان احقاقی]]''': بزرگ این [[خاندان]]، [[میرزا محمد باقر]] اسکویی است که پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی|سید کاظم]] [[جانشینی]] او را ادعا کرد. [[فرزند]] [[میرزا محمد باقر]]، [[میرزا موسی]] از [[علما]] و [[مراجع]] شیخیه، کتابی به‌نام [[احقاق الحق و ابطال الباطل]] دارد که پس از این [[تاریخ]]، او و خاندانش به [[احقاقی]] مشهور شدند.
# '''[[شیخیه باقریه]]''': به [[پیروان]] [[میرزا محمد باقر خندق‌آبادی دُرچه‌ای]] گفته می‌‌شود که بعداً به [[میرزا باقر همدانی]] معروف شد. وی [[نماینده]] حاج [[محمد کریم‌خان]] در [[همدان]] بود و پس از وی، [[جانشینی]] او را ادعا کرد و سلسله [[باقریه]] را در [[همدان]] تأسیس کرد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۴-۳۱۷.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']]
# [[پرونده:136864.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|'''درسنامه مهدویت ج۲''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فرقه‌های شیعه}}
 
[[رده:فرقه‌ها]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۶

مقدمه

شیخیه، فرقه‌‏ای جدا شده از شیعیان دوازده ‏امامی هستند که بر اساس آموزه‏‌های شیخ احمد احسایی، در نیمه اول قرن سیزدهم به وجود آمد. اساس این اندیشه، بر ترکیب برخی از افکار عرفانی و عقاید غالیان با اخبار آل محمد (ص) پایه‌‏گذاری شده است. این فرقه دارای نام‌های دیگری مانند "کشفیه" و "پایین سری" بوده و عمده پیروان آن، در کربلا، قطیف، بحرین و بعضی شهرهای ایران بودند. آموزه‌‏های ویژه بنیانگذار این فرقه، مایۀ انشعاب داخلی فرقه و زمینه‌‏ساز پیدایش دو فرقه منحرف بابیت و بهائیت گردید[۱].

شرح حال بنیانگذار فرقه

شیخ احمد احسایی، در سال ۱۱۶۶ ق. در منطقه احساء در شرق عربستان به دنیا آمد و جهت تحصیل علوم دینی به عراق رفت. در کربلا و نجف در محضر علمایی چون آقا باقر وحید بهبهانی و آقا سید مهدی بحرالعلوم و کاشف‌الغطاء و سید علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض، به تحصیل پرداخت[۲].

وی پس از مدتی به وطنش بازگشت و پس از اقامتی چهار ساله، در سال ۱۲۱۲ رهسپار عتبات و از آنجا عازم ایران شد. ابتدا به سمت مشهد حرکت کرد، بین راه، در یزد توقفی نمود. اهل یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به اصرار ایشان، پس از بازگشت از مشهد، در یزد مقیم شد. چندی بعد به دعوت فتحعلی‌شاه قاجار، عازم تهران شد که نهایت احترام و استقبال را در حق او روا داشتند؛ اما به‌رغم اصرار شاه، مبنی بر مقیم شدن در تهران به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ در راه زیارت عتبات، وارد کرمانشاه شد و با استقبال مردم و حاکم کرمانشاه روبه‌رو گشت که وی را به اقامت ده ساله در آن دیار راضی کردند. شیخ احمد احسایی پس از مرگ حاکم کرمانشاه به قزوین رفت و مورد استقبال علمای این شهر قرار گرفت و به تدریس و امامت جماعت در این شهر مشغول شد[۳].

از مهم‌ترین آثار او جوامع الکلام است که حاوی پاسخ‌های او به سؤالات و قصایدی در رثای امام حسین (ع) است. شرح زیارت جامعه کبیره بزرگ‌ترین و معروف‌ترین اثر شیخ احمد احسایی است. از آثار دیگر او می‌‌شود از حیاة النفس فی حضیرة القدس، شرح المشاعر، العصمة و الرجعة، الفوائد، مجموعه الرسائل و... نام برد. او همچنین از علمای عراق، قطیف و بحرین دارای اجازاتی است که این اجازات به زمانی مربوط است که شیخ احمد، انحراف فکری پیدا نکرده و به تأویل و کشف روی نیاورده بود[۴].

تکفیر شیخ احمد احسایی

با ابراز عقیده شیخ در بعضی مسائل، عده‌ای به مخالفت با او پرداختند، تا جایی که او را به خاطر بیان عقایدش تکفیر کردند. مؤلف کتاب روضات الجنات گزارش می‌‌کند: "احسایی پس از فوت اساتید و مشایخ اجازات خود، ادعای کشف و الهام و تفویض و غلو و موهومات نمود که در مراکز شیعه و محافل علمی سر و صدایی به راه انداخت. عده‌ای از علما و متخصصین فلسفه الهی و حدیث و فقه، کوشیدند شیخ احمد را مجاب کنند، ولی اصرار او به رأی خویش باعث تکفیر او از سوی تعداد کثیری از علمای ایران و عراق شد.

به دنبال این اتفاقات، شیخ احمد احسایی از قزوین به مشهد و از آنجا به اصفهان و بعد به کرمانشاه عزیمت کرد و در تمام این شهرها با سردی از او استقبال شد. احسایی ایران را به قصد عراق ترک گفت، ولی در عراق نیز با همان روش مردم ایران روبه‌رو شده و ناچار از کربلا به مکه رفت و پس از مکه، عازم موطن خود گردید. در این سفر، در نزدیکی‌ شهر مدینه در سال ۱۲۴۱ در ۷۵ سالگی درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[۵].

جانشینی سید کاظم رشتی

پس از شیخ احمد احسایی، راه او توسط یکی از از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی تداوم یافت. سید کاظم در یزد به شیخ احمد احسایی ملحق شد و از محضر او استفاده کرد و نزد شیخ، به مقامی رسید که تا او در مجلس درس حاضر نمی‌شد، درس را شروع نمی‌کرد[۶].

پس از وفات احسایی، پیروان وی بدون اختلاف، سید رشتی را نایب مناسب او دانستند. از آن پس، حوزه درس و ریاست شرعی او قوت گرفت و به سبب نطق و قلم و تصنیف و تألیف کتاب، عهده‏‌دار انتشار افکار استاد خود شد. از این رو طایفه شیخیه در همه‌جا از روی تعلیمات شیخ احمد و سید کاظم معالم دین خود را به جای می‌‌آوردند. کتاب‌ها و رسائلی که سید نوشته و تألیف کرده بیش از صد جلد است که معروف‌ترین این آثار دلیل المتحیرین است [۷]. سید کاظم رشتی، در سال ۱۲۵۹ توسط نجیب پاشا عثمانی، والی بغداد مسموم و وفات نمود و در حرم اباعبدالله (ع) دفن شد.

پس از درگذشت سید کاظم، میرزا علی‌محمد شیرازی ادعای جانشینی او نمود، که برخی از عالمان شیخیه و شاگردان سید، از او اعلام حمایت کردند. این رویه همچنان ادامه یافت تا به پیدایش فرقه بهائیت انجامید، هر چند همواره فرقه شیخیه مخالفان جدی بابیت و بهائیت بودند[۸].

عقاید شیخیه

شیخیه به جای پنج اصل مورد اتفاق شیعیان امامیه، اصول دین را در چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع منحصر می‌‌دانند. معاد و عدل را از اصول عقاید نمی‌‏شمارند و می‌‌گویند چون در قرآن عدالت خدا و معاد ذکر شده، لزومی ندارد این دو اصل را کنار توحید و نبوت قرار دهند[۹].

دیگر عقاید این فرقه که برگرفته و متأثر از آثار شیخ احمد می‌‌باشند، عبارتند از:

  1. معاد و بدن هورقلیایی: معروف‌ترین رأی احسایی، درباره کیفیت "معاد جسمانی" است که باعث تکفیر او توسط برخی از دانشمندان شد. به عقیده او، انسان دارای یک بدن عنصری و یک بدن هورقلیایی است. جسم هورقلیایی در جسم عنصری است و به هنگام معاد تنها همین جسم هورقلیایی باز می‌‌گردد، نه جسم عنصری. احسایی تأکید می‌‌کند بدن اخروی انسان، همان بدن دنیوی اوست، با این تفاوت که بدن دنیوی متراکم است؛ اما بدن اخروی، از تصفیه‌های متعدد عبور کرده و لطیف و خالص شده و قابل لمس و دیگر آثار مادی در دنیا نیست. این نظریه، خود مبنای فکری برخی دیگر از اندیشه‌های شیخ احمد شد.
  2. جسم ظاهری معصومین (ع): براساس مبنای شیخ احمد، جسم عنصری پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) با مرگ تجزیه می‌‌شود و اگر در احادیث از بقایای اجساد امامان در قبر سخن رفته، مقصود جسد هورقلیایی است که آن جسد تنها برای امامان دیگر قابل مشاهده است.
  3. معراج پیامبر (ص): به اعتقاد احسایی پیامبر اسلام (ص) با جسد هورقلیایی به معراج رفته و در هر فلکی، جسمی متناسب با آن داشته است.
  4. زندگی هورقلیایی امام زمان (ع): احسایی معتقد است، امام زمان (ع) هنگام غیبت در عالم هورقلیاست و هرگاه بخواهد به اقالیم تشریف بیاورد، صورتی از صورت‌های اهل این اقالیم را می‌‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد. جسم و زمان و مکان ایشان از عالم اجسام لطیف‌تر بوده و از عالم مثال است. روح امام دوازدهم، قابل انتقال و از بدن یک نفر به بدن دیگری منتقل می‌‌شود و به این طریق زندگی‌اش را می‌‌گذراند و زنده است.
  5. غلو درباره اهل بیت (ع): شیخ احمد معتقد بود خداوند هرچه را که در هستی وجود دارد، از قبیل خلق، رزق، حیات و مرگ را به ائمه (ع) تفویض کرده و علم ائمه (ع) به آنچه واقع شده و یا واقع خواهد شد، علم حضوری است، نه حصولی.
  6. رکن رابع یا شیعه کامل: بنیادی‌ترین و مهم‌ترین اعتقاد فرقه شیخیه، مسئله "رکن رابع" است یعنی در میان شیعیان و در تمام دوران، شیعه کاملی وجود دارد که واسطه فیض میان امام عصر (ع) و مردم است و با وجود چنین واسطه‌ای هیچ‌کدام از علما نباید ادعای استقلال و اجتهاد نمایند[۱۰]. سه شخصیت معروف شیحیه که نظریه رکن رابع تا حد زیادی به آنها منسوب است، عبارتند از: شیخ احمد احسایی، سید کاظم رشتی و محمد کریم‌خان کرمانی که بنا به نقلی، پدیدآورنده این اصل است.. طرح رکن رابع، سبب اختلاف و انشعاب در شیخیه گردید و پس از اندکی، دستاویزی برای ادعای جدید به نام بابیت از سوی علی محمد شیرازی، یکی از شاگردان سید کاظم رشتی شد[۱۱].

فرقه‌های شیخیه

با مرگ سید کاظم رشتی، بر سر جانشینی او اختلاف شد و این فرقه به گروه‌هایی منشعب شدند:

  1. شیخیه کریمخانیه: یکی از شاگردان سیدکاظم و شیخ احمد احسایی به نام محمد کریم‌خان کرمانی، مدعی رهبری این فرقه شد و برخی نیز دور او جمع شدند و او سومین رهبر این فرقه شد. پدر او، ظهیرالدوله پسر عمو و داماد فتحعلی‌شاه و حاکم خراسان و کرمان بوده است. از این‌رو، محمد کریم‌خان، با عنایت به این موقعیت ویژه، توانست برای این فرقه، جایگاه محکمی فراهم کند و به تبلیغ آن بپردازد. طرف‌داران محمد کریم‌خان، به "شیخیه کرمانیه" معروفند و به فرقه "کریم‌خانیه" نیز خوانده می‌‌شوند. اکثر شیخیه کرمانیه، پس از مرگ محمدخان، برادرش زین‌العابدین‌خان را به رهبری خویش برگزیدند. پس از او، ابوالقاسم‌خان و سپس عبدالرضاخان به ریاست شیخیه برگزیده شدند.
  2. شیخیه آذربایجان: در آذربایجان ایران، علمای زیادی به تبلیغ و ترویج آرای شیخ احمد پرداختند. مهم‌ترین گروه‌های آنان عبارتند از:
    1. خاندان حجت‌الاسلام: بزرگ این خاندان، میرزا محمد مامقانی، معروف به حجت الاسلام است. او نخستین عالم و مجتهد شیخی آذربایجان، مدتی شاگرد شیخ احمد احسایی بود و نماینده وی در تبریز شد. او همان شخصی است که حکم تکفیر و اعدام علی‌محمد باب(مؤسس فرقه بابیه) را در تبریز صادر کرد.
    2. خاندان ثقة‌الاسلام: میرزا شفیع تبریزی، معروف به ثقةالاسلام، بزرگ این خاندان، از شاگردان شیخ احمد احسایی بوده است[۱۲].
    3. خاندان احقاقی: بزرگ این خاندان، میرزا محمد باقر اسکویی است که پس از درگذشت سید کاظم جانشینی او را ادعا کرد. فرزند میرزا محمد باقر، میرزا موسی از علما و مراجع شیخیه، کتابی به‌نام احقاق الحق و ابطال الباطل دارد که پس از این تاریخ، او و خاندانش به احقاقی مشهور شدند.
  3. شیخیه باقریه: به پیروان میرزا محمد باقر خندق‌آبادی دُرچه‌ای گفته می‌‌شود که بعداً به میرزا باقر همدانی معروف شد. وی نماینده حاج محمد کریم‌خان در همدان بود و پس از وی، جانشینی او را ادعا کرد و سلسله باقریه را در همدان تأسیس کرد[۱۳].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۵۰؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ درسنامه مهدویت، ص۱۸۴؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۴.
  2. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.
  3. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ درسنامه مهدویت، ص۱۸۵-۱۸۷؛ احسائی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسائی، ص۲۳؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵.
  4. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.
  5. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۶-۳۰۷.
  6. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۷.
  7. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ درسنامه مهدویت، ص۱۸۷، ۱۸۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۷.
  8. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۷.
  9. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ - ۲۸۰.
  10. ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۱۱-۳۱۲.
  11. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۲؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۶ - ۲۸۰.
  12. ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۱۶.
  13. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۱۴-۳۱۷.