←پانویس
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
(←پانویس) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = کوفه | | موضوع مرتبط = کوفه | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = کوفه | ||
| مداخل مرتبط = [[کوفه در | | مداخل مرتبط = [[کوفه در نهج البلاغه]] - [[کوفه در معارف و سیره علوی]] - [[کوفه در معارف و سیره حسینی]] - [[کوفه در معارف مهدویت]] - [[کوفه در تاریخ اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''کوفه''' نام یکی از شهرهای مهمّ [[عراق]]، که مرکز هواداران [[اهل بیت]] {{ع}} و "مغرس [[شیعه]]" بوده است و [[علی]] {{ع}} آنجا را بعنوان پایگاه [[حکومت]] خویش قرار داد. شهری است با [[فضیلت]] که [[احادیث]] متعدّدی در [[فضیلت]] آن [[نقل]] شده و طبق [[حدیث]] [[امام صادق]] {{ع}}، [[حرم]] [[امام علی بن ابی طالب]] {{ع}} است و "طور سینین" در [[قرآن]]، به آن [[تفسیر]] شده است<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۴۹۸. احادیث مربوط به فضیلت کوفه در بحار الأنوار، ج۹۷، ص۳۸۵ است.</ref>. این [[شهر]]، در [[غرب]] نهر [[فرات]] بنا شده و بنای آن در زمان [[عمر بن خطاب]] و پس از [[فتح]] [[قادسیه]] به [[دست]] [[سعد بن ابی وقاص]] بود و در سالهای بعد شکوفاتر شد. پیشتر به آن "[[کوفان]]" هم گفته میشد. ریشۀ لغوی آن، به معنای گرد آمدن است، چون بنای [[شهر]] دایره وار بوده، [[کوفه]] نام نهاده شد. [[کوفه]] به معنای شنزار سرخ هم آمده است<ref>مجمع البحرین، طریحی، واژه کوفه.</ref>. | '''کوفه''' نام یکی از شهرهای مهمّ [[عراق]]، که مرکز هواداران [[اهل بیت]] {{ع}} و "مغرس [[شیعه]]" بوده است و [[علی]] {{ع}} آنجا را بعنوان پایگاه [[حکومت]] خویش قرار داد. شهری است با [[فضیلت]] که [[احادیث]] متعدّدی در [[فضیلت]] آن [[نقل]] شده و طبق [[حدیث]] [[امام صادق]] {{ع}}، [[حرم]] [[امام علی بن ابی طالب]] {{ع}} است و "طور سینین" در [[قرآن]]، به آن [[تفسیر]] شده است<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۴۹۸. احادیث مربوط به فضیلت کوفه در بحار الأنوار، ج۹۷، ص۳۸۵ است.</ref>. این [[شهر]]، در [[غرب]] نهر [[فرات]] بنا شده و بنای آن در زمان [[عمر بن خطاب]] و پس از [[فتح]] [[قادسیه]] به [[دست]] [[سعد بن ابی وقاص]] بود و در سالهای بعد شکوفاتر شد. پیشتر به آن "[[کوفان]]" هم گفته میشد. ریشۀ لغوی آن، به معنای گرد آمدن است، چون بنای [[شهر]] دایره وار بوده، [[کوفه]] نام نهاده شد. [[کوفه]] به معنای شنزار سرخ هم آمده است<ref>مجمع البحرین، طریحی، واژه کوفه.</ref>. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
این [[شهر]]، پس از [[فتح]] [[سرزمین]] [[عراق]] به [[دست]] [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]]، مرکز و پایگاهی نظامی برای نیروهای [[مسلمان]] شد تا از آنجا به سوی [[شرق]] حرکت کنند و در طول [[تاریخ]]، موقعیّت [[سیاسی]] و نظامی ویژهای یافت. به آن "[[کوفه]] الجند" هم میگفتند. در نزدیکی [[کوفه]]، "[[کربلا]]"محلّ زیست گروهی اندک بود که به کار [[کشاورزی]] در منطقۀ نزدیک به آب میپرداختند<ref>موسوعة العتبات المقدسه، ج۸، ص۴۶. برای آگاهی از نام محلهها، قبایل، تاریخچه، اعصار گوناگون و موقعیت جغرافیایی و محصولات و... آن رجوع کنید به بحث مفصل و مفید کتاب «عنصر شجاعت»، خلیل کمرهای، ج۱، ص۳۵۹ تا ۴۱۱. و فصل پنجم کتاب «تشیع در مسیر تاریخ» ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، نیز «الکوفه نشاه المدینه الاسلامیه» هشام جعیط، دار الطلیعه، بیروت.</ref>. | این [[شهر]]، پس از [[فتح]] [[سرزمین]] [[عراق]] به [[دست]] [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]]، مرکز و پایگاهی نظامی برای نیروهای [[مسلمان]] شد تا از آنجا به سوی [[شرق]] حرکت کنند و در طول [[تاریخ]]، موقعیّت [[سیاسی]] و نظامی ویژهای یافت. به آن "[[کوفه]] الجند" هم میگفتند. در نزدیکی [[کوفه]]، "[[کربلا]]"محلّ زیست گروهی اندک بود که به کار [[کشاورزی]] در منطقۀ نزدیک به آب میپرداختند<ref>موسوعة العتبات المقدسه، ج۸، ص۴۶. برای آگاهی از نام محلهها، قبایل، تاریخچه، اعصار گوناگون و موقعیت جغرافیایی و محصولات و... آن رجوع کنید به بحث مفصل و مفید کتاب «عنصر شجاعت»، خلیل کمرهای، ج۱، ص۳۵۹ تا ۴۱۱. و فصل پنجم کتاب «تشیع در مسیر تاریخ» ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، نیز «الکوفه نشاه المدینه الاسلامیه» هشام جعیط، دار الطلیعه، بیروت.</ref>. | ||
خط ۱۱: | خط ۱۳: | ||
پس از [[امتناع]] [[امام حسین]] {{ع}} از [[بیعت]] با [[یزید]] و حرکت به سوی [[مکّه]]، [[سران شیعه در کوفه]] نامههای [[دعوت]] به [[امام]] نوشتند. [[حضرت]]، [[مسلم بن عقیل]] را به نمایندگی به [[کوفه]] فرستاد. [[کوفیان]] انقلابی با [[مسلم]] [[بیعت]] کردند ولی با آمدن [[ابن زیاد]]، اوضاع عوض شد و نگذاشتند [[امام]] به [[کوفه]] برسد. [[کوفه]] آن روز، از بافت خاصّی ترکیب یافته بود و [[مردم]] آن یک [[دست]] نبودند. هم هواداران [[اهل بیت]] و علاقه مندان به [[علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] او در [[کوفه]] میزیستند، هم گروههایی که [[تفکّر]] [[خوارج]] را داشتند، یا هواداران [[بنی امیّه]] در [[کوفه]] بودند. | پس از [[امتناع]] [[امام حسین]] {{ع}} از [[بیعت]] با [[یزید]] و حرکت به سوی [[مکّه]]، [[سران شیعه در کوفه]] نامههای [[دعوت]] به [[امام]] نوشتند. [[حضرت]]، [[مسلم بن عقیل]] را به نمایندگی به [[کوفه]] فرستاد. [[کوفیان]] انقلابی با [[مسلم]] [[بیعت]] کردند ولی با آمدن [[ابن زیاد]]، اوضاع عوض شد و نگذاشتند [[امام]] به [[کوفه]] برسد. [[کوفه]] آن روز، از بافت خاصّی ترکیب یافته بود و [[مردم]] آن یک [[دست]] نبودند. هم هواداران [[اهل بیت]] و علاقه مندان به [[علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] او در [[کوفه]] میزیستند، هم گروههایی که [[تفکّر]] [[خوارج]] را داشتند، یا هواداران [[بنی امیّه]] در [[کوفه]] بودند. | ||
روحیّۀ فرصتطلبی، [[تبعیّت]] از [[زور]]، زودباوری و تأثیرپذیری از شایعات و [[تبلیغات]]، از ویژگیهای دیگر جامعۀ [[کوفه]] بود. پولدارترین افراد هم که نبض [[مالی]] [[شهر]] را در [[دست]] داشتند، همچون [[اشعث بن قیس]]، [[عمرو بن حریث]]، [[شبث بن ربعی]] از بازوان اصلی [[ابن زیاد]] محسوب میشدند. شهری با عناصر مختلف و ساکنان ناهمگون و ناهمدل و اغلب [[مهاجر]] به آن [[شهر]] تازه تأسیس، سبب شده بود که [[ثبات]] [[سیاسی]] نداشته باشد و همواره دستخوش امواج گردد. [[روح]] قبایلی و تعصّبهای طایفگی در [[اقوام]] ساکن [[کوفه]] شدید بود و [[ابن زیاد]]، با تحت [[سلطه]] گرفتن بزرگان [[قبایل]] و عشایر، براحتی توانسته بود اوضاع [[شهر]] را در کنترل خویش در آورد. این بود که آن همه [[دعوت]] و [[بیعت]]، کارساز نشد و هزاران [[دست]] بیعتگر، در برابر [[طوفان]] "[[ابن زیاد]]"، از هم گسیخت و [[حسین]] {{ع}} تنها ماند. | روحیّۀ فرصتطلبی، [[تبعیّت]] از [[زور]]، زودباوری و تأثیرپذیری از شایعات و [[تبلیغات]]، از ویژگیهای دیگر جامعۀ [[کوفه]] بود. پولدارترین افراد هم که نبض [[مالی]] [[شهر]] را در [[دست]] داشتند، همچون [[اشعث بن قیس]]، [[عمرو بن حریث]]، [[شبث بن ربعی]] از بازوان اصلی [[ابن زیاد]] محسوب میشدند. شهری با عناصر مختلف و ساکنان ناهمگون و ناهمدل و اغلب [[مهاجر]] به آن [[شهر]] تازه تأسیس، سبب شده بود که [[ثبات]] [[سیاسی]] نداشته باشد و همواره دستخوش امواج گردد. [[روح]] قبایلی و تعصّبهای طایفگی در [[اقوام]] ساکن [[کوفه]] شدید بود و [[ابن زیاد]]، با تحت [[سلطه]] گرفتن بزرگان [[قبایل]] و عشایر، براحتی توانسته بود اوضاع [[شهر]] را در کنترل خویش در آورد. این بود که آن همه [[دعوت]] و [[بیعت]]، کارساز نشد و هزاران [[دست]] بیعتگر، در برابر [[طوفان]] "[[ابن زیاد]]"، از هم گسیخت و [[حسین]] {{ع}} تنها ماند. | ||
[[حادثۀ کربلا]] در نزدیکی این [[شهر]] اتفاق افتاد و [[سپاه]] یزیدی عموما از این [[شهر]] برای [[جنگ]] با [[حسین]] {{ع}} آمدند. پس از [[عاشورا]] نیز، [[اسرای اهل بیت]] وارد این [[شهر]] شدند و [[زینب]] کبری {{ع}} آنجا [[خطبه]] خواند و [[شادی]] [[کوفیان]] را به عزا مبدل ساخت. [[نهضت توّابین]] به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد]] و نیز [[قیام مختار]] در همین [[شهر]] به وقوع پیوست. [[مردم کوفه]]، همانگونه که در رکاب [[علی]] {{ع}} در [[جنگ جمل]] و [[صفّین]] شرکت داشتند، همواره در فعالیّتهای ضدّ [[اموی]] حضور چشمگیر داشتند. این [[شهر]] در [[تاریخ اسلام]]، همواره دستخوش امواج [[سیاسی]]، [[انقلابها]]، حوادث و [[آشوبها]] بوده است. [[حجر بن عدی]]، با [[اصحاب]] پاکبازش در [[کوفه]] [[قیام]] کرد و به [[شهادت]] رسید. [[عمرو بن حمق خزاعی]]، در [[کوفه]] [[شهید]] شد. | [[حادثۀ کربلا]] در نزدیکی این [[شهر]] اتفاق افتاد و [[سپاه]] یزیدی عموما از این [[شهر]] برای [[جنگ]] با [[حسین]] {{ع}} آمدند. پس از [[عاشورا]] نیز، [[اسرای اهل بیت]] وارد این [[شهر]] شدند و [[زینب]] کبری {{ع}} آنجا [[خطبه]] خواند و [[شادی]] [[کوفیان]] را به عزا مبدل ساخت. [[نهضت توّابین]] به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد]] و نیز [[قیام مختار]] در همین [[شهر]] به وقوع پیوست. [[مردم کوفه]]، همانگونه که در رکاب [[علی]] {{ع}} در [[جنگ جمل]] و [[صفّین]] شرکت داشتند، همواره در فعالیّتهای ضدّ [[اموی]] حضور چشمگیر داشتند. این [[شهر]] در [[تاریخ اسلام]]، همواره دستخوش امواج [[سیاسی]]، [[انقلابها]]، حوادث و [[آشوبها]] بوده است. [[حجر بن عدی]]، با [[اصحاب]] پاکبازش در [[کوفه]] [[قیام]] کرد و به [[شهادت]] رسید. [[عمرو بن حمق خزاعی]]، در [[کوفه]] [[شهید]] شد. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۴: | ||
بر خلاف مردم [[شام]] - که سالها سابقۀ [[شهر نشینی]] داشتند و [[معاویه]] از نظم پذیری آنها کمال استفاده را میکرد<ref>«مردمشناسی کوفه»، مجله مشکوة، شماره ۵۳، زمستان ۱۳۷۵، ص۲۰ و ۲۱.</ref> - این گروه بیطرف در [[جریانات سیاسی]] همچون موجی به دنبال طرف [[برتر]] میرفتند، نه از [[امیر]] [[راضی]] بودند و نه امیر از آنان [[راضی]] بود! در هنگام بروز [[ناآرامیها]] و [[جابجایی]] [[قدرت]] به [[منافع]] مادی خود مینگریستند. | بر خلاف مردم [[شام]] - که سالها سابقۀ [[شهر نشینی]] داشتند و [[معاویه]] از نظم پذیری آنها کمال استفاده را میکرد<ref>«مردمشناسی کوفه»، مجله مشکوة، شماره ۵۳، زمستان ۱۳۷۵، ص۲۰ و ۲۱.</ref> - این گروه بیطرف در [[جریانات سیاسی]] همچون موجی به دنبال طرف [[برتر]] میرفتند، نه از [[امیر]] [[راضی]] بودند و نه امیر از آنان [[راضی]] بود! در هنگام بروز [[ناآرامیها]] و [[جابجایی]] [[قدرت]] به [[منافع]] مادی خود مینگریستند. | ||
بنابراین وقتی [[معاویه]] هلاک شد و آنان [[جوانی]] و بیتجربگی [[یزید]] را دیدند، به صف [[یاران]] مسلم پیوستند. آنان [[والی]] [[نرمخوی]] [[کوفه]]، [[نعمان بن بشیر]] را که سنین [[پیری]] را میگذراند، [[قادر]] یا مقابله با قیامی جدی نمیدیدند. شاید همین افراد بودند که [[فرزدق]] در وصفشان به [[امام حسین]] {{ع}} گفت: | بنابراین وقتی [[معاویه]] هلاک شد و آنان [[جوانی]] و بیتجربگی [[یزید]] را دیدند، به صف [[یاران]] مسلم پیوستند. آنان [[والی]] [[نرمخوی]] [[کوفه]]، [[نعمان بن بشیر]] را که سنین [[پیری]] را میگذراند، [[قادر]] یا مقابله با قیامی جدی نمیدیدند. شاید همین افراد بودند که [[فرزدق]] در وصفشان به [[امام حسین]] {{ع}} گفت: «دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیه توست»<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۵۹.</ref>. | ||
«دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیه توست»<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۵۹.</ref>. | |||
در چنین اوضاعی که کنترل از دست نعمان بن بشیر خارج شده بود، تعدادی از [[اشراف کوفه]] مانند: [[عمر بن سعد بن ابی وقاص]] (پسر بنیانگذار کوفه)، [[عبدالله بن مسلم]] و [[عماره بن ولید]] بن [[عقبه]] به یزید [[نامه]] نوشتند تا اگر کوفه را میخواهد، فرد قدرتمندی بر آن گمارد. در ضمن خبر آمدن مسلم به کوفه را نیز دادند<ref>وقعة الطف، ص۱۰۱ - ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۸۰؛ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. یزید به پیشنهاد «[[سرجون]]»، [[عبیدالله بن زیاد]] را با [[حفظ]] سمت [[ولایت]] [[بصره]]، به [[ولایت کوفه]] برگزید<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۷۵؛ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. | در چنین اوضاعی که کنترل از دست نعمان بن بشیر خارج شده بود، تعدادی از [[اشراف کوفه]] مانند: [[عمر بن سعد بن ابی وقاص]] (پسر بنیانگذار کوفه)، [[عبدالله بن مسلم]] و [[عماره بن ولید]] بن [[عقبه]] به یزید [[نامه]] نوشتند تا اگر کوفه را میخواهد، فرد قدرتمندی بر آن گمارد. در ضمن خبر آمدن مسلم به کوفه را نیز دادند<ref>وقعة الطف، ص۱۰۱ - ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۸۰؛ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. یزید به پیشنهاد «[[سرجون]]»، [[عبیدالله بن زیاد]] را با [[حفظ]] سمت [[ولایت]] [[بصره]]، به [[ولایت کوفه]] برگزید<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۷۵؛ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۹: | ||
# [[ضعف]] [[شخصیت]] [[یزید]]: از نظر [[مردم کوفه]] او [[جوانی]] تازه کار بود و ضعف [[مدیریتی]]، سیاسی و [[اجتماعی]] داشت. | # [[ضعف]] [[شخصیت]] [[یزید]]: از نظر [[مردم کوفه]] او [[جوانی]] تازه کار بود و ضعف [[مدیریتی]]، سیاسی و [[اجتماعی]] داشت. | ||
# ضعف شخصیت [[نعمان بن بشیر]] ([[والی]] وقت کوفه): [[بشیر بن سعد]] [[پدر]] نعمان، در جریان [[سقیفه]] در [[مخالفت]]<ref>واقدی، کتاب الرده، ص۷۱ و۷۲.</ref> با [[سعد بن عباده]] که او هم [[انصاری]] و [[خزرجی]] بود، با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد. [[بشیر]] در امر بیعت با [[اسید بن حضیر اوسی]] در [[رقابت]] هم بود<ref>زبیر بن بکار، اخبار الموفقیات، ص۵۸۷.</ref>. [[نعمان بن بشیر]] و [[مسلمة بن نحله]] هم تنها انصاریانی بودند که [[عثمانی]] و همراه [[معاویه]] شدند و از [[حضرت علی]] {{ع}} کناره گرفتند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۹؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۵.</ref>. معاویه خود را [[منتقم]] [[خون عثمان]] معرفی میکرد. نعمان در این [[زمان]] که مسلم در [[کوفه]] و [[امام]] در راه آن بود، سنین [[پیری]] را میگذراند و [[قدرت]] جمعآوری [[سپاه]] و مقابله با مسلم را نداشت. | # ضعف شخصیت [[نعمان بن بشیر]] ([[والی]] وقت کوفه): [[بشیر بن سعد]] [[پدر]] نعمان، در جریان [[سقیفه]] در [[مخالفت]]<ref>واقدی، کتاب الرده، ص۷۱ و۷۲.</ref> با [[سعد بن عباده]] که او هم [[انصاری]] و [[خزرجی]] بود، با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد. [[بشیر]] در امر بیعت با [[اسید بن حضیر اوسی]] در [[رقابت]] هم بود<ref>زبیر بن بکار، اخبار الموفقیات، ص۵۸۷.</ref>. [[نعمان بن بشیر]] و [[مسلمة بن نحله]] هم تنها انصاریانی بودند که [[عثمانی]] و همراه [[معاویه]] شدند و از [[حضرت علی]] {{ع}} کناره گرفتند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۹؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۵.</ref>. معاویه خود را [[منتقم]] [[خون عثمان]] معرفی میکرد. نعمان در این [[زمان]] که مسلم در [[کوفه]] و [[امام]] در راه آن بود، سنین [[پیری]] را میگذراند و [[قدرت]] جمعآوری [[سپاه]] و مقابله با مسلم را نداشت. | ||
# در اثر گذشت زمان نسلی به وجود آمده بود که دوران [[ظلم]] معاویه را تجربه کرده و افرادی مانند [[سلیمان بن صرد]]، [[رفاعة بن شداد]] و [[مسیب بن نجبه]] در میان آنها [[حکومت عدل]] علی {{ع}} را دیده بودند. آنها میخواستند از | # در اثر گذشت زمان نسلی به وجود آمده بود که دوران [[ظلم]] معاویه را تجربه کرده و افرادی مانند [[سلیمان بن صرد]]، [[رفاعة بن شداد]] و [[مسیب بن نجبه]] در میان آنها [[حکومت عدل]] علی {{ع}} را دیده بودند. آنها میخواستند از خلأ [[قدرت سیاسی]] استفاده کرده و قبل از تثبیت قدرت [[یزید]] [[حکومتی]] نظیر [[حکومت امام علی]] {{ع}} به [[رهبری]] فرزندش - که او هم امام بود - تشکیل دهند. | ||
# رقابت [[شام]] و [[عراق]]: قبل از [[اسلام]] در زمان درگیریهای [[روم]] و [[ایران]]، در شام [[حکومت]] [[عربی]] غسانیان ([[آل]] جَفْنه) دستنشانده روم و در عراق نزدیک کوفه، حکومت عربی [[حمیریان]] ([[لخمیان]]) دستنشانده ایران، در رقابت و [[ستیزه]] بودند<ref>غلامحسین زرگرینژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۶۹ و ۷۴.</ref>. پس از اسلام، کوفه در [[زمان حضرت علی]] {{ع}} پایتخت رسمی و مهمترین [[شهر]] [[مملکت اسلامی]] بود. برخی [[فتوحات]] [[لشکر اسلام]] پیش از زمان [[حضرت]]، از کوفه [[هدایت]] میگردید و کوفه [[مظهر]] قدرت و [[عزت اسلام]] بود. | # رقابت [[شام]] و [[عراق]]: قبل از [[اسلام]] در زمان درگیریهای [[روم]] و [[ایران]]، در شام [[حکومت]] [[عربی]] غسانیان ([[آل]] جَفْنه) دستنشانده روم و در عراق نزدیک کوفه، حکومت عربی [[حمیریان]] ([[لخمیان]]) دستنشانده ایران، در رقابت و [[ستیزه]] بودند<ref>غلامحسین زرگرینژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۶۹ و ۷۴.</ref>. پس از اسلام، کوفه در [[زمان حضرت علی]] {{ع}} پایتخت رسمی و مهمترین [[شهر]] [[مملکت اسلامی]] بود. برخی [[فتوحات]] [[لشکر اسلام]] پیش از زمان [[حضرت]]، از کوفه [[هدایت]] میگردید و کوفه [[مظهر]] قدرت و [[عزت اسلام]] بود. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۹: | ||
# عمل به [[سیره پیامبر]] و [[حضرت علی]] {{ع}}. این اهداف نیز با [[تشکیل حکومت اسلامی]] قابل تحقق و سازگارند.<ref>[[علی اصغر رجاء|رجاء، علی اصغر]]، [[امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی (مقاله)|مقاله «امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۸ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۸]] ص ۹۵.</ref> | # عمل به [[سیره پیامبر]] و [[حضرت علی]] {{ع}}. این اهداف نیز با [[تشکیل حکومت اسلامی]] قابل تحقق و سازگارند.<ref>[[علی اصغر رجاء|رجاء، علی اصغر]]، [[امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی (مقاله)|مقاله «امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۸ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۸]] ص ۹۵.</ref> | ||
== علل عدم | == علل عدم موفقیت سیاسی ـ نظامی [[امام]] == | ||
مهمترین علت، ورود [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه است. وی هنگامی که در [[بصره]] بود، توسط [[منذر بن الجارود]]<ref>وقعة الطف، ص۱۰۷؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۶.</ref> از فرستادن [[نامه امام حسین]] {{ع}} به [[مردم بصره]] [[آگاه]] شد و پیک امام (سلیمان) را کشت. اشراف [[هوادار]] [[حکومت اموی]] در کوفه قبلاً [[یزید]] را از آمدن مسلم به کوفه خبردار کرده بودند. با رسیدن [[نامه]] [[امارت کوفه]] از طرف یزید، [[ابن زیاد]] به کوفه آمد. مردم کوفه به [[گمان]] ورود امام به او خیرمقدم میگفتند. او بدون هیچ مقاومتی وارد قصر شد و کنترل اوضاع را در دست گرفت. | مهمترین علت، ورود [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه است. وی هنگامی که در [[بصره]] بود، توسط [[منذر بن الجارود]]<ref>وقعة الطف، ص۱۰۷؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۶.</ref> از فرستادن [[نامه امام حسین]] {{ع}} به [[مردم بصره]] [[آگاه]] شد و پیک امام (سلیمان) را کشت. اشراف [[هوادار]] [[حکومت اموی]] در کوفه قبلاً [[یزید]] را از آمدن مسلم به کوفه خبردار کرده بودند. با رسیدن [[نامه]] [[امارت کوفه]] از طرف یزید، [[ابن زیاد]] به کوفه آمد. مردم کوفه به [[گمان]] ورود امام به او خیرمقدم میگفتند. او بدون هیچ مقاومتی وارد قصر شد و کنترل اوضاع را در دست گرفت. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۷: | ||
اگر مسلم در جریان محاصره قصر میتوانست ابن زیاد را از آنجا بیرون براند یا او را بکشد و بر [[خزانه]] کوفه مسلط شود، نیروی او چند برابر میگردید و شمشیرهای زیادی به خدمتش درمیآمدند. به طوری که با ورود [[امام]] به کوفه به کلی اوضاع [[تغییر]] میکرد و امام نیز با تحریک [[انگیزهها]]، دلهای [[کوفیان]] را بیشتر به خود جذب مینمود. حتی در اندک مدتی با پیوستن [[بصره]] و [[حجاز]] [[حکومت امام]] نیز گسترش مییافت. بیست سال سلطۀ [[امویان]] و [[ظلم و جور]] آنها نیز باعث میشد که قدر [[حکومت]] [[آل علی]] {{ع}} را بدانند. | اگر مسلم در جریان محاصره قصر میتوانست ابن زیاد را از آنجا بیرون براند یا او را بکشد و بر [[خزانه]] کوفه مسلط شود، نیروی او چند برابر میگردید و شمشیرهای زیادی به خدمتش درمیآمدند. به طوری که با ورود [[امام]] به کوفه به کلی اوضاع [[تغییر]] میکرد و امام نیز با تحریک [[انگیزهها]]، دلهای [[کوفیان]] را بیشتر به خود جذب مینمود. حتی در اندک مدتی با پیوستن [[بصره]] و [[حجاز]] [[حکومت امام]] نیز گسترش مییافت. بیست سال سلطۀ [[امویان]] و [[ظلم و جور]] آنها نیز باعث میشد که قدر [[حکومت]] [[آل علی]] {{ع}} را بدانند. | ||
جواب [[نامه]] عدهای از [[مردم بصره]] و اعلام [[همراهی]] آنان نیز به دست [[امام حسین]] {{ع}} رسیده بود<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۳۱۸.</ref>. «[[شریک بن اعور]]» از بزرگان بصره هم قبل از فوت قول جلب همراهی مردم بصره را به مسلم داده بود<ref>وقعة الطف، ص۱۱۴؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۸.</ref>. همچنین [[ابن زبیر]] در حجاز فعالیت خود را آغاز کرده در [[مخالفت]] با [[حکومت یزید]] با امام [[همرأی]] بود. | جواب [[نامه]] عدهای از [[مردم بصره]] و اعلام [[همراهی]] آنان نیز به دست [[امام حسین]] {{ع}} رسیده بود<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۳۱۸.</ref>. «[[شریک بن اعور]]» از بزرگان بصره هم قبل از فوت قول جلب همراهی مردم بصره را به مسلم داده بود<ref>وقعة الطف، ص۱۱۴؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۸.</ref>. همچنین [[ابن زبیر]] در حجاز فعالیت خود را آغاز کرده در [[مخالفت]] با [[حکومت یزید]] با امام [[همرأی]] بود. | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۱۰: | ||
در کربلا [[عمر بن سعد]] به [[طمع]] [[حکومت ری]]<ref>الاخبار الطوال، ص۱۸۹.</ref> در مذاکرات<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۳۸۶-۳۸۹.</ref> خود با امام به نتیجه نرسید و سرانجام در [[رقابت]] با [[شمر بن ذی الجوشن]] [[جنگ]] را با امام آغاز کرد. [[ابن زیاد]]، [[شمر]] را فرستاده بود تا [[ابن سعد]]، یا [[فرماندهی]] را به شمر واگذارد یا کار [[جنگ]] را یکسره کند. بدین ترتیب حادثۀ بزرگ [[کربلا]] و [[شهادت]] مظلومانۀ [[امام حسین]] {{ع}} شکل گرفت.<ref>[[علی اصغر رجاء|رجاء، علی اصغر]]، [[امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی (مقاله)|مقاله «امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۸ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۸]] ص ۹۸.</ref> | در کربلا [[عمر بن سعد]] به [[طمع]] [[حکومت ری]]<ref>الاخبار الطوال، ص۱۸۹.</ref> در مذاکرات<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۳۸۶-۳۸۹.</ref> خود با امام به نتیجه نرسید و سرانجام در [[رقابت]] با [[شمر بن ذی الجوشن]] [[جنگ]] را با امام آغاز کرد. [[ابن زیاد]]، [[شمر]] را فرستاده بود تا [[ابن سعد]]، یا [[فرماندهی]] را به شمر واگذارد یا کار [[جنگ]] را یکسره کند. بدین ترتیب حادثۀ بزرگ [[کربلا]] و [[شهادت]] مظلومانۀ [[امام حسین]] {{ع}} شکل گرفت.<ref>[[علی اصغر رجاء|رجاء، علی اصغر]]، [[امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی (مقاله)|مقاله «امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۸ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۸]] ص ۹۸.</ref> | ||
== مقاومت و جهاد تبیینی | == مقاومت و جهاد تبیینی کاروان اسیران حسینی در [[کوفه]] == | ||
نخستین فرصتی که پس از ترک [[کربلا]] برای کاروان اسیران پیش آمد، هنگام ورود به کوفه بود. کوفهای که چندی پیش مردمانش با نامههای بسیار از [[امام]] [[دعوت]] کرده بودند تا به آن سوی رود و با [[یاری]] و [[حمایت]] شان [[رهبری امت اسلامی]] را در دست گیرد، اینک خاندان آن | نخستین فرصتی که پس از ترک [[کربلا]] برای کاروان اسیران پیش آمد، هنگام ورود به کوفه بود. کوفهای که چندی پیش مردمانش با نامههای بسیار از [[امام]] [[دعوت]] کرده بودند تا به آن سوی رود و با [[یاری]] و [[حمایت]] شان [[رهبری امت اسلامی]] را در دست گیرد، اینک خاندان آن حضرت را در حالت اسیری میپذیرد. | ||
=== موقعیت کوفه === | === موقعیت کوفه === | ||
موقعیت کوفه با [[شام]] متفاوت است. این شهر حدود پنج سال [[مرکز حکومت]] علی {{ع}} و [[شیعیان]] و پایگاه [[دوستان]] آن حضرت بوده است. زینب کبری و بسیاری از [[زنان]] [[بنیهاشم]] تا چند سال پیش، با [[احترام]] در آنجا به سر میبردهاند. اینک آنان میخواهند وارد بر آن شهر شوند، در حالی که اسیرند و در میان محملی بیرو پوش جای دارند. موقعیت خاص آن [[شهر]] بر [[ابن زیاد]] نیز پوشیده نیست. از این رو او با این که بر اوضاع مسلط است و توانسته است با [[زر و زور]] [[مردم کوفه]] را در برابر [[حکومت]] خود [[خاضع]] کند، ولی در عین حال، از آوردن [[اهل بیت امام حسین]] به [[کوفه]] به عنوان [[اسیر]] [[ترس]] دارد؛ لذا به شدت مراقب اوضاع است، به گونهای که دستور داده است هنگام ورود کاروان [[اسیران]] هیچ کس اجازه حمل [[سلاح]] را ندارد. همچنین دستور داده است ده هزار مرد مسلح در قسمتهای حسّاس شهر و مسیر کاروان اسیران گمارده شوند تا به شدت مراقب اوضاع باشند<ref>معالی السبطین، ج۲، ص۵۷.</ref>. کاروان اسیران را در این شرایط وارد کوفه کردند. | موقعیت کوفه با [[شام]] متفاوت است. این شهر حدود پنج سال [[مرکز حکومت]] علی {{ع}} و [[شیعیان]] و پایگاه [[دوستان]] آن حضرت بوده است. زینب کبری و بسیاری از [[زنان]] [[بنیهاشم]] تا چند سال پیش، با [[احترام]] در آنجا به سر میبردهاند. اینک آنان میخواهند وارد بر آن شهر شوند، در حالی که اسیرند و در میان محملی بیرو پوش جای دارند. موقعیت خاص آن [[شهر]] بر [[ابن زیاد]] نیز پوشیده نیست. از این رو او با این که بر اوضاع مسلط است و توانسته است با [[زر و زور]] [[مردم کوفه]] را در برابر [[حکومت]] خود [[خاضع]] کند، ولی در عین حال، از آوردن [[اهل بیت امام حسین]] به [[کوفه]] به عنوان [[اسیر]] [[ترس]] دارد؛ لذا به شدت مراقب اوضاع است، به گونهای که دستور داده است هنگام ورود کاروان [[اسیران]] هیچ کس اجازه حمل [[سلاح]] را ندارد. همچنین دستور داده است ده هزار مرد مسلح در قسمتهای حسّاس شهر و مسیر کاروان اسیران گمارده شوند تا به شدت مراقب اوضاع باشند<ref>معالی السبطین، ج۲، ص۵۷.</ref>. کاروان اسیران را در این شرایط وارد کوفه کردند. | ||
=== چگونگی استقبال مردم کوفه از | === چگونگی استقبال مردم کوفه از کاروان حسینی === | ||
[[اجتماع]] بزرگ و بیسابقهای از [[زن]] و مرد و طبقات گوناگون [[مردم]] در خیابانها و کوچههای کوفه گرد آمده بودند تا تماشاگر ورود کاروان اسیران باشند. | [[اجتماع]] بزرگ و بیسابقهای از [[زن]] و مرد و طبقات گوناگون [[مردم]] در خیابانها و کوچههای کوفه گرد آمده بودند تا تماشاگر ورود کاروان اسیران باشند. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۵: | ||
بسیاری از [[مورخان]] و نویسندگان، واکنش مردم کوفه را آوردهاند. بیشتر آنان از [[گریه]] و ناله [[زنان]] کوفه سخن گفتهاند. نویسنده ریاض الاحزان در این باره مینویسد: «زن و مرد، پیر و [[جوان]]، [[دوست]] و [[دشمن]] اجتماع کرده بودند. برخی [[گریه و زاری]] میکردند و بعضی [[خنده]] و [[شادی]]. گروهی بر حادثه عظیمی که برای [[خاندان پیامبر]] پیش آمده بود، آگاه و عدهای دیگر [[غافل]] بودند»<ref>ریاض الاحزان، ص۴۸.</ref>. | بسیاری از [[مورخان]] و نویسندگان، واکنش مردم کوفه را آوردهاند. بیشتر آنان از [[گریه]] و ناله [[زنان]] کوفه سخن گفتهاند. نویسنده ریاض الاحزان در این باره مینویسد: «زن و مرد، پیر و [[جوان]]، [[دوست]] و [[دشمن]] اجتماع کرده بودند. برخی [[گریه و زاری]] میکردند و بعضی [[خنده]] و [[شادی]]. گروهی بر حادثه عظیمی که برای [[خاندان پیامبر]] پیش آمده بود، آگاه و عدهای دیگر [[غافل]] بودند»<ref>ریاض الاحزان، ص۴۸.</ref>. | ||
[[ابن اعثم کوفی]]، [[یعقوبی]]، [[شیخ طوسی]]، [[ | [[ابن اعثم کوفی]]، [[یعقوبی]]، [[شیخ طوسی]]، [[سید بن طاووس]]، [[شیخ صدوق]] و بسیاری از دیگر مورخان و نویسندگان از [[گریه]] و ناله [[زنان]] [[کوفی]] گزارش دادهاند<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵؛ الملهوف، ص۱۹۱؛ امالی صدوق، ص۱۴۰، مجلس ۳۱،ح ۳.</ref>. | ||
[[شیخ طوسی]] مینویسد: [[سپاه ابن زیاد]]، کاروان [[اسیران]] را در محاصره داشتند. [[مردم]] برای تماشا بیرون آمده بودند. زنان [[کوفه]] با دیدن آنها بر شتران بیجهاز میگریستند و سیلی به صورت میزدند. [[راوی]] نقل میکند: «شنیدم که [[علی بن الحسین]] در حالی که از شدت [[بیماری]] [[ناتوان]] گشته بود و کند و زنجیر به گردن داشت، میگفت: این زنان گریه میکنند، پس چه کسی ما را کشته است؟»<ref>امالی طوسی، ص۹۱؛ امالی مفید، ۳۲۱.</ref>. | [[شیخ طوسی]] مینویسد: [[سپاه ابن زیاد]]، کاروان [[اسیران]] را در محاصره داشتند. [[مردم]] برای تماشا بیرون آمده بودند. زنان [[کوفه]] با دیدن آنها بر شتران بیجهاز میگریستند و سیلی به صورت میزدند. [[راوی]] نقل میکند: «شنیدم که [[علی بن الحسین]] در حالی که از شدت [[بیماری]] [[ناتوان]] گشته بود و کند و زنجیر به گردن داشت، میگفت: این زنان گریه میکنند، پس چه کسی ما را کشته است؟»<ref>امالی طوسی، ص۹۱؛ امالی مفید، ۳۲۱.</ref>. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۹: | ||
بنا به نقل برخی از نویسندگان، زینب کبری در این جا از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تعبیر به [[پدر]] میکند، با این که [[روش اهل بیت]] در خطابهها این نبود و آنان همواره از آن [[حضرت]] به [[رسول]]، [[نبی]] و جدّ یاد میکردند و بر وی درود میفرستادند. شاید یک مورد نیز نتوان یافت که [[دودمان وحی]] از [[پیامبر]] به عنوان پدر یاد کرده باشند، اما در این جا زینب فرمود: [[درود]] بر پدرم پیامبر! او میخواهد پیش از شروع به گفتار، خود و کاروان [[اسیران]] را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد، تا همگان در یابند که اینها چه کسانیاند و از کدامین [[دودمان]] و قبیلهاند و تا از این راه [[افکار]] و [[احساسات مردم]] را در [[اختیار]] بگیرد. از این لحظه دیگر [[مردم]] به عنوان [[دختر پیامبر]] به او نگاه میکنند، نه به عنوان یک بانوی [[اسیر]]. سپس آن بزرگوار سخنان خود را با [[سرزنش]] [[اهل کوفه]] ادامه میدهد. | بنا به نقل برخی از نویسندگان، زینب کبری در این جا از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تعبیر به [[پدر]] میکند، با این که [[روش اهل بیت]] در خطابهها این نبود و آنان همواره از آن [[حضرت]] به [[رسول]]، [[نبی]] و جدّ یاد میکردند و بر وی درود میفرستادند. شاید یک مورد نیز نتوان یافت که [[دودمان وحی]] از [[پیامبر]] به عنوان پدر یاد کرده باشند، اما در این جا زینب فرمود: [[درود]] بر پدرم پیامبر! او میخواهد پیش از شروع به گفتار، خود و کاروان [[اسیران]] را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد، تا همگان در یابند که اینها چه کسانیاند و از کدامین [[دودمان]] و قبیلهاند و تا از این راه [[افکار]] و [[احساسات مردم]] را در [[اختیار]] بگیرد. از این لحظه دیگر [[مردم]] به عنوان [[دختر پیامبر]] به او نگاه میکنند، نه به عنوان یک بانوی [[اسیر]]. سپس آن بزرگوار سخنان خود را با [[سرزنش]] [[اهل کوفه]] ادامه میدهد. | ||
=== سرزنش [[مردم کوفه]] === | === سرزنش [[مردم کوفه]] === | ||
[[زینب کبری]] در سرزنش اهل کوفه چنین فریاد برمیآورد: | [[زینب کبری]] در سرزنش اهل کوفه چنین فریاد برمیآورد: ای مردم کوفه، ای [[اهل]] [[فریب]] و [[نیرنگ]]! آیا بر ما میگریید؟ هنوز چشمهای ما گریان و نالههای ما خاموش نشده است. مثل شما، مثل همان زنی است که رشتههای خود را میبافت سپس آن را برمی گشود<ref>اصل داستان چنین است: زنی به نام «ریطه» دختر عمرو بن کعب بن سعد تمیمی مکی، زنی احمق در میان قریش بود که برای هر کار احمقانهای به او مثال زده میشد؛ زیرا او تعدادی کارگر داشت که از صبح تا ظهر آنان را به پشمریسی وادار میکرد و از ظهر به بعد به آنان دستور میداد آنچه را رشتهاند پنبه و پاره کنند و او این عمل را هر روز تکرار میکرد. قرآن هم مردمان نمکنشناس و پیمانشکن را به آن زن همانند کرده است. عقیله بنیهاشم نیز در سخنان خود کار مردم کوفه را همانند کار او دانسته است.</ref>. شما هم به [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردید، اما با این [[گناه بزرگ]] دو باره آن را گشودید. در میان شما جز [[چاپلوسی]]، [[شر]]، [[فساد]]، [[نخوت]]، [[خودپسندی]]، [[کینه]] و [[تملقگویی]]، از [[کنیز]] زادگان و غمّازی با [[دشمنان]] دیده نمیشود. شما همانند گیاهی هستید که بر مزبلهای بروید، نه قابل خوردن است و نه موجب سود و یا مانند نقرهای میمانید که در [[دل]] [[خاک]] مدفون باشد. شما بد ذخیرههایی برای [[آخرت]] خود فرستاده [[اید]]. شما مستوجب [[عذاب]] خدایید و در [[دوزخ]] جای دارید. آیا بر ما میگریید؟ آری، به [[خدا]] [[سوگند]] که باید بسیار بگریید و اندک بخندید! [[ننگ]] این [[جنایت]] دامن شما را گرفته و با هیچ آبی نمیتوانید آن را بشویید. مگر میشود [[خون]] پسر پیامبر و [[سید جوانان اهل بهشت]] را شست. شما کسی را کشتید که [[پناهگاه]] [[نیکان]] تان و [[دادرس]] در هنگام [[بلا]] و مصیبتتان بوده است. | ||
ای مردم کوفه، ای [[اهل]] [[فریب]] و [[نیرنگ]]! آیا بر ما میگریید؟ هنوز چشمهای ما گریان و نالههای ما خاموش نشده است. مثل شما، مثل همان زنی است که رشتههای خود را میبافت سپس آن را برمی گشود<ref>اصل داستان چنین است: زنی به نام «ریطه» دختر عمرو بن کعب بن سعد تمیمی مکی، زنی احمق در میان قریش بود که برای هر کار احمقانهای به او مثال زده میشد؛ زیرا او تعدادی کارگر داشت که از صبح تا ظهر آنان را به پشمریسی وادار میکرد و از ظهر به بعد به آنان دستور میداد آنچه را رشتهاند پنبه و پاره کنند و او این عمل را هر روز تکرار میکرد. قرآن هم مردمان نمکنشناس و پیمانشکن را به آن زن همانند کرده است. عقیله بنیهاشم نیز در سخنان خود کار مردم کوفه را همانند کار او دانسته است.</ref>. شما هم به [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردید، اما با این [[گناه بزرگ]] دو باره آن را گشودید. در میان شما جز [[چاپلوسی]]، [[شر]]، [[فساد]]، [[نخوت]]، [[خودپسندی]]، [[کینه]] و [[تملقگویی]]، از [[کنیز]] زادگان و غمّازی با [[دشمنان]] دیده نمیشود. شما همانند گیاهی هستید که بر مزبلهای بروید، نه قابل خوردن است و نه موجب سود و یا مانند نقرهای میمانید که در [[دل]] [[خاک]] مدفون باشد. شما بد ذخیرههایی برای [[آخرت]] خود فرستاده [[اید]]. شما مستوجب [[عذاب]] خدایید و در [[دوزخ]] جای دارید. | |||
آیا بر ما میگریید؟ آری، به [[خدا]] [[سوگند]] که باید بسیار بگریید و اندک بخندید! [[ننگ]] این [[جنایت]] دامن شما را گرفته و با هیچ آبی نمیتوانید آن را بشویید. مگر میشود [[خون]] پسر پیامبر و [[سید جوانان اهل بهشت]] را شست. شما کسی را کشتید که [[پناهگاه]] [[نیکان]] تان و [[دادرس]] در هنگام [[بلا]] و مصیبتتان بوده است. | |||
کسی که نشانه حجتهای شما و جایگاه [[سنت]] شما بوده است. ای [[اهل کوفه]]! [[گناه]] [[زشتی]] را مرتکب شدید و هلاک و [[عذاب]] بر شما باد. کوششهای شما بینتیجه و دستهای شما [[بریده]] باد. در این کار سخت زیان کردید و [[خشم خدا]] را بر خود نازل کردید و داغ [[ذلت]] و [[مسکنت]] بر شما نقش بست. | کسی که نشانه حجتهای شما و جایگاه [[سنت]] شما بوده است. ای [[اهل کوفه]]! [[گناه]] [[زشتی]] را مرتکب شدید و هلاک و [[عذاب]] بر شما باد. کوششهای شما بینتیجه و دستهای شما [[بریده]] باد. در این کار سخت زیان کردید و [[خشم خدا]] را بر خود نازل کردید و داغ [[ذلت]] و [[مسکنت]] بر شما نقش بست. | ||
وای بر شما، ای [[مردم کوفه]]! آیا میدانید کدام پاره جگر از [[مصطفی]] را شکافتید و کدام پرده نشینان [[عصمت]] را از پرده بیرون افکندید؟ آیا میدانید چه خونی از [[پیامبر]] بر [[زمین]] ریختید و چه حرمتی را از او هتک نمودید؟ شما گناهی بزرگ و [[زشت]] انجام دادید؛ گناهی که زمین را پر کرده و [[آسمان]] را فرا گرفته است. آیا در شگفتید اگر از آسمان [[خون]] ببارد؟ هر آینه عذاب [[خدا]] در [[آخرت]] ذلت آورتر و سختتر است. شما در آن [[روز]] [[یاری]] نمیشوید و [[حمایت]] نخواهید شد. مبادا مهلتی که خدا به شما داده شما را تحریک کند؛ زیرا [[خداوند]] در دادن [[کیفر]] [[شتاب]] نمیکند و [[بیم]] ندارد که وقت کیفر سپری گردد و سرعت در [[مکافات]] او را تحریک نمیکند و بدانید که [[پروردگار]] شما در کمین گاه است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۸. متن خطبه زینب کبری در کوفه به شرح زیر است: {{متن حدیث|قَالَ بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِیُّ... ثُمَّ قَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الْأَخْيَارِ أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ أَ تَبْكُونَ فَلَا رَقَأَتِ الدَّمْعَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي {{متن قرآن|نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ وَ مَلَقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ كَمَرْعًى عَلَى دِمْنَةٍ أَوْ كَفِضَّةٍ عَلَى مَلْحُودَةٍ أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ أَ تَبْكُونَ وَ تَنْتَحِبُونَ إِي وَ اللَّهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِيلِ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلَاذِ خِيَرَتِكُمْ وَ مَفْزَعِ نَازِلَتِكُمْ وَ مَنَارِ حُجَّتِكُمْ وَ مَدَرَةِ سُنَّتِكُمْ أَلَا سَاءَ مَا تَزِرُونَ وَ بُعْداً لَكُمْ وَ سُحْقاً فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُ وَ تَبَّتِ الْأَيْدِي وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَيْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُمْ وَ لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْآءَ فَقْمَاءَ وَ فِي بَعْضِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ كَطِلَاعِ الْأَرْضِ أَوْ مِلْءِ السَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ أَنْتُمْ لَا تُنْصَرُونَ فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهْلُ فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا يُخَافُ فَوْتُ الثَّارِ وَ إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ}}.</ref> | وای بر شما، ای [[مردم کوفه]]! آیا میدانید کدام پاره جگر از [[مصطفی]] را شکافتید و کدام پرده نشینان [[عصمت]] را از پرده بیرون افکندید؟ آیا میدانید چه خونی از [[پیامبر]] بر [[زمین]] ریختید و چه حرمتی را از او هتک نمودید؟ شما گناهی بزرگ و [[زشت]] انجام دادید؛ گناهی که زمین را پر کرده و [[آسمان]] را فرا گرفته است. آیا در شگفتید اگر از آسمان [[خون]] ببارد؟ هر آینه عذاب [[خدا]] در [[آخرت]] ذلت آورتر و سختتر است. شما در آن [[روز]] [[یاری]] نمیشوید و [[حمایت]] نخواهید شد. مبادا مهلتی که خدا به شما داده شما را تحریک کند؛ زیرا [[خداوند]] در دادن [[کیفر]] [[شتاب]] نمیکند و [[بیم]] ندارد که وقت کیفر سپری گردد و سرعت در [[مکافات]] او را تحریک نمیکند و بدانید که [[پروردگار]] شما در کمین گاه است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۸. متن خطبه زینب کبری در کوفه به شرح زیر است: {{متن حدیث|قَالَ بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِیُّ... ثُمَّ قَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الْأَخْيَارِ أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ أَ تَبْكُونَ فَلَا رَقَأَتِ الدَّمْعَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي {{متن قرآن|نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ وَ مَلَقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ كَمَرْعًى عَلَى دِمْنَةٍ أَوْ كَفِضَّةٍ عَلَى مَلْحُودَةٍ أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ أَ تَبْكُونَ وَ تَنْتَحِبُونَ إِي وَ اللَّهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِيلِ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلَاذِ خِيَرَتِكُمْ وَ مَفْزَعِ نَازِلَتِكُمْ وَ مَنَارِ حُجَّتِكُمْ وَ مَدَرَةِ سُنَّتِكُمْ أَلَا سَاءَ مَا تَزِرُونَ وَ بُعْداً لَكُمْ وَ سُحْقاً فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُ وَ تَبَّتِ الْأَيْدِي وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَيْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُمْ وَ لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْآءَ فَقْمَاءَ وَ فِي بَعْضِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ كَطِلَاعِ الْأَرْضِ أَوْ مِلْءِ السَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ أَنْتُمْ لَا تُنْصَرُونَ فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهْلُ فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا يُخَافُ فَوْتُ الثَّارِ وَ إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ}}.</ref>.<ref>الملهوف، ص۱۹۳؛ مثیر الاحزان، ص۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۸ - ۱۱۰.</ref> | ||
پس از نقل ترجمه [[خطبه]] چند نکته در خور یادآوری است: | پس از نقل ترجمه [[خطبه]] چند نکته در خور یادآوری است: | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۸: | ||
به [[خدا]] [[سوگند]]! در آن [[روز]] مردم کوفه را دیدم که حیران و سرگردان [[اشک]] میریختند و از شدت [[غم]] دستها را بر دهان گرفته بودند و انگشتهای خود را میگزیدند. پیرمردی را دیدم که در کنارم ایستاده بود و آن قدر [[گریه]] کرده بود که محاسنشتر شده بود و میگفت: [[پدر]] و مادرم فدایتان! [[پیران]] تان [[بهترین]] پیرها، [[جوانان]] تان بهترین جوانان، [[زنان]] تان [[بهترین زنان]] و [[نسل]] شما بهترین نسل هاست. شما نه خوار میشوید نه [[شکست]] میخورید<ref>الملهوف، ص۱۹۴؛ مثیر الاحزان، ص۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۰.</ref>. | به [[خدا]] [[سوگند]]! در آن [[روز]] مردم کوفه را دیدم که حیران و سرگردان [[اشک]] میریختند و از شدت [[غم]] دستها را بر دهان گرفته بودند و انگشتهای خود را میگزیدند. پیرمردی را دیدم که در کنارم ایستاده بود و آن قدر [[گریه]] کرده بود که محاسنشتر شده بود و میگفت: [[پدر]] و مادرم فدایتان! [[پیران]] تان [[بهترین]] پیرها، [[جوانان]] تان بهترین جوانان، [[زنان]] تان [[بهترین زنان]] و [[نسل]] شما بهترین نسل هاست. شما نه خوار میشوید نه [[شکست]] میخورید<ref>الملهوف، ص۱۹۴؛ مثیر الاحزان، ص۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۰.</ref>. | ||
[[امام زین العابدین]] پس از [[خطابه]] یاد شده به زینب فرمود: عمه [[جان]] آرام بگیر؛ زیرا در وجود بازماندگان، برای مردم درس عبرتی وجود دارد | [[امام زین العابدین]] پس از [[خطابه]] یاد شده به زینب فرمود: عمه [[جان]] آرام بگیر؛ زیرا در وجود بازماندگان، برای مردم درس عبرتی وجود دارد<ref>{{متن حدیث|و أنتِ بحَمدِاللهِ عالمةٌ غیرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهمَةٌ غیرُ مُفَهَّمَةٍ}}احتجاج، ج۲، ص۳۱.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:کوفه | [[رده:کوفه]] | ||
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]] | [[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]] |