بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==مقدمه== | |||
*[[غیبت]]، اسم مصدر از ثلاثی مجرد ماده "غ ی ب" و به معنای ناپدید شدن و [[پنهان]] شدن از دیدگان است. [[غایب]] به کسی گفته میشود که حاضر و ظاهر نیست. و در اصل، درباره [[پنهان]] شدن [[خورشید]]، ماه و [[ستارگان]] به کار میرود<ref> جوهری، الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۶</ref>. همچنین درباره کسی به کار میرود که مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن، از دیدگان رفته و دیگر دیده نمیشود<ref> ابو هلال عسکری، الفروق اللغویة، ص ۶۳</ref>. در اصطلاح [[مهدویت]] به [[پنهانزیستی]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} گفته میشود. | |||
==معنای [[غیبت]]== | |||
*غیبت بهمعنای "پوشیده بودن از دیدگان" است، نه حاضر نبودن؛ ازاینرو، [[امام مهدی]]{{ع}} از چشمان [[مردمان]] [[غایب]] است و آنها او را نمیبینند و یا اینکه او را میبینند، ولی او را نمیشناسند. این در حالی است که آن بزرگوار، میان [[مردم]] حضور دارد و در کنار ایشان [[زندگی]] میکند. این [[حقیقت]] در [[روایات]] [[امامان معصوم]]{{عم}} به عبارتهای گوناگون آمده است. | |||
*اتصاف وجود [[مبارک]] [[امام عصر]]{{ع}} به وصف [[غائب]]، با نگاه به [[محرومیت]] [[جامعه]] از [[ادراک]] وجود [[مبارک]] اوست. پس باید گفت، [[مردم]] از محضر ایشان غائباند، نه آن [[حضرت]]؛ زیرا او ولی [[حق]] و [[شاهد]] بر [[خلق]] است و هرگز از خود و غیر خود [[غائب]] نبوده و نیست<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی،عبدالله ]]، [[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]، ص۱۳۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۹۸.</ref>. | |||
==سه دیدگاه کلی درباره [[چگونگی غیبت]]== | |||
*با بهرهگیری از بیانات [[معصومان]]{{عم}}، سه دیدگاه کلّی و قابل توجّه درباره چگونگی [[غیبت]] حضرتش قابل ارائه است: | |||
# [[پنهان]] بودن [[جسم]] "ناپیدایی"؛ | |||
# [[پنهان]] بودن عنوان "ناشناسی"؛ | |||
# [[پنهان]] بودن [[جسم]] و [[پنهان]] بودن عنوان به تناسب شرایط. | |||
*اما بررسی دیدگاههای یادشده: | |||
===پنهان بودن جسم؛=== | |||
*پارهای [[روایات]]، چگونگی [[غیبت]] آن حضرت را به [[پنهان]] بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم، در [[دوران غیبت]] به دو گونه قابل [[تفسیر]] است: | |||
#بسان [[فرشتگان]]، [[ارواح]] و جنّ، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان [[جوامع بشری]] حضور دارد قابل دیدن نیست. | |||
#جسمی مرئی دارد؛ | |||
*امّا به [[قدرت الهی]] در دیدگان [[مردم]] تأثیر و تصرّف نماید که آن حضرت را نبینند. این کار، از [[اولیای الهی]] که از سوی [[خدا]] دارای [[قدرت]] در [[جهان آفرینش]] هستند، بعید نیست. از [[قرآن کریم]] نیز میتوان امکان استتار و اختفای [[انسان]] از دیدگان را - چه به صورت کوتاه مدت یا دراز مدت- دریافت کرد<ref>ر.ک: سوره یس: آیه:۹ و سوره اسراء: آیه:۴۵.</ref>. | |||
*به نظر میرسد [[تفسیر]] نخست، غیر قابل پذیرش باشد؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این [[تفسیر]] باشد. بلکه برعکس، آن حضرت مانند همه [[انسانها]]، دارای جسمی مادی است؛ آنگونه که پدران بزرگوارش و [[رسول گرامی اسلام]]{{عم}} بودند. با این بیان، [[تفسیر]] دوم مورد پذیرش است. در یک بررسی جامع در سخنان [[معصومان]]{{عم}} برخی [[روایات]] که بیان کننده این دیدگاه کلّی است، بدین قرار است: [[امام علی]]{{ع}} در این باره فرمود: "... تا آنگاه که از [[فرزندان]] من از دیدگان مردمان [[پنهان]] شود ... پس به [[پروردگار]] [[علی]] [[سوگند]]! [[حجّت]] [[حق]]، بر [[زمین]] استوار است، در جادهها حرکت میکند. در خانهها و قصرها وارد میشود و در شرق و غرب [[زمین]] به گردش میپردازد، سخن [[مردم]] را میشنود و بر [[مردم]] [[سلام]] میکند، میبیند و دیده نمیشود، تا [[زمان ظهور]] [[وعده الهی]] و [[ندای آسمانی]]. هان! آن روز، روز شادی [[فرزندان علی]] و [[پیروان]] او است<ref> نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴</ref>. | |||
*[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "[[مردم]] [[امام]] خویش را گم میکنند؛ پس آن [[امام]] در موسم [[حج]] حضور مییابد و [[مردم]] را میبیند؛ ولی [[مردم]] او را نمیبینند"<ref> {{عربی|" يَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ يَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَيَرَاهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ"}}، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳</ref>. | |||
*وقتی درباره [[امام مهدی]]{{ع}} از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیدند، فرمود: "جسمش دیده نمیشود"<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۳۳؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۷۰</ref>. | |||
*روشن است که این [[روایات]] و احادیثی مانند آن، بر دیده نشدن آن حضرت دلالت دارد و قابل [[تأویل]] بر شناخته نشدن، نخواهد بود؛ چرا که در معنای دیده نشدن صراحت دارد. | |||
*این برداشت، افزون بر آنکه با معنای لغوی [[غیبت]] مطابقت دارد، با روایاتی که [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} در [[دوران غیبت]] را به [[خورشید]] پس ابر [[تشبیه]] نموده، همخوانی بیشتری دارد. | |||
===پنهان بودن عنوان=== | |||
*این دیدگاه، بر این است که آن حضرت، افزون بر اینکه [[عمر]] شریف خود را در [[جوامع]] انسانی، سپری میکند، [[مردم]] را میبیند و [[مردم]] نیز او را میبینند؛ ولی او را نمیشناسند. به تعبیر دیگر، فقط از نگاه معرفتی و شناختی [[مردم]] [[پنهان]] است، نه از دید ظاهری. افرادی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند، به روایاتی [[استدلال]] کردهاند؛ از جمله روایتی که سدیر از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که: "در [[قائم]]، سنّتی از [[یوسف]] است ... چرا این [[مردم]] منکرند که خدای تعالی با [[حجت]] خود همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند. تا آنگاه که [[خدای تعالی]] به او [[اذن]] دهد که خود را به آنها معرفی کند؛ همانگونه که به [[یوسف]] اجازه داد ..."<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳</ref> | |||
*نیز سخن [[نایب خاص]] آن حضرت، [[محمد بن عثمان]] که در این باره میگوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]! همانا [[صاحب]] این امر، هرسال در موسم [[حج]] حاضر میشود؛ [[مردم]] را میبیند و آنها را میشناسد و [[مردم]] او را میبینند؛ ولی نمیشناسند<ref>[[شیخ طوسی]]، [[کتاب الغیبة]]، ص ۳۶۲؛ [[شیخ صدوق]]، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰؛ نیز: | |||
سیّد [[رضا]] صدر، راه [[مهدی]] علیه السّلام، ص ۷۸</ref>. | |||
*لازم یادآوری است با توجه به معنای لغوی [[غیبت]]، بهرهبرداری این معنا از روایاتی که به صورت مطلق [[غیبت]] را برای آن حضرت ثابت کردهاند، نیازمند قرینه است. | |||
===پنهان بودن جسم و [[پنهان]] بودن عنوان، به تناسب شرایط=== | |||
*[[آگاهی]] به چگونگی [[غیبت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} فقط نزد [[پروردگار]] متعال است؛ امّا از مجموع [[روایات]] میتوان دیدگاه سومی ارائه کرد. و آن عبارت است از اینکه: حضرت در مواردی که [[صلاح]] بداند از دیدگان [[مردم]] [[پنهان]] است - البته با تصرّفی که به [[قدرت الهی]] در دیدگان افراد مینماید. نه نامرئی کردن جسم خویش - و در مواردی که آن حضرت [[مصلحت]] بداند، به صورت [[آشکار]] در [[جامعه]] حرکت میکند و [[مردم]] او را میبینند؛ ولی نمیشناسند. | |||
*در برخی [[پیامبران پیشین]] نیز چنین [[پنهان]] زیستیای- البته با ویژگیهای خاص خود- سابقه داشته است؛ به گونهای که [[شیخ صدوق]] اساس نگارش کتاب [[کمال الدین و تمام النعمه]] را بر این باور بنا نهاده است. | |||
*بنابراین میتوان نتیجه گرفت سخنان نورانی [[پیشوایان]] [[معصوم]]{{عم}} از حقایق مربوط به [[غیبت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} آن مقدار که مخاطبان میفهمیدند در [[اختیار]] آنها قرار میداد و بیش از آن را به [[دوران ظهور]] حضرتش واگذار میکردند که آن دوران، [[عصر ظهور]] حقایق است. | |||
===طولانی بودن [[غیبت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}=== | |||
*در روایاتی پس از تصریح به اصل [[غیبت]]، به طولانی بودن آن نیز تأکید شده است. | |||
*[[امام جواد]]{{ع}} در پاسخ به [[دلیل]] نامگذاری [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به "[[منتظر]]"، فرمود: " همانا برای او غیبتی است که روزهای آن، فراوان و مدت آن، طولانی خواهد شد، پس افرادی که دارای [[اخلاص]] باشند، [[منتظر ظهور]] او خواهند بود"<ref> {{عربی|" إِنَ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ "}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۷۸</ref>. | |||
==[[فلسفه و علل غیبت امام مهدی]]== | |||
==انواع غیبت== | |||
*همزمان با مطرح شدن اصل [[غیبت]] برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} از سوی [[معصومان]]{{عم}} در روایاتی [[غیبت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به دو بخش کوتاه و بلند تقسیم میشود<ref>امروزه از این دو غیبت، با نامهای" غیبت صغرا" و" غیبت کبرا" یاد میشود؛ ولی در بیان اندیشوران شیعه از آنها با عنوانهایی چون" غیبت قصری" و" غیبت طولی" و مانند آن نیز یاد شده است</ref>. که هریک دارای ویژگیهای خاصی است. | |||
*این مطلب با تعبیرهای متفاوتی در سخنان [[معصومین]]{{عم}} به چشم میخورد؛ [[زراره]] گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمود: "همانا برای [[قائم]]، دو [[غیبت]] است که در یکی از آنها به خانوادهاش بر میگردد و در دیگری مکانش معلوم نیست. هر سال در مناسک [[حج]] حاضر میشود و [[مردم]] را میبیند؛ در حالی که [[مردم]] او را نمیبینند<ref> {{عربی|" إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَ فِي الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ "}}، نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵، ح ۱۵</ref>. | |||
*آن حضرت در روایتی به کوتاه و بلند بودن دو [[غیبت]] [[امام]] اینگونه اشاره کرده است: "برای [[قائم]]، دو [[غیبت]] است؛ یکی از آنها کوتاه و دیگری دراز. در [[غیبت]] نخست، جز [[شیعیان]] مخصوص، کسی از [[جایگاه]] او خبر ندارد و در دیگری، جز خدمتکار ویژه آن حضرت، کسی از مکانش [[آگاه]] نیست"<ref>{{عربی|" لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ الْغَيْبَةُ الْأُولَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ "}}، شیخ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰</ref> | |||
*لازم یادآوری است آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خویش نیز نوعی [[پنهانزیستی]] داشته است و به گونهای نبوده که همگان بتوانند آن حضرت را [[ملاقات]] کنند. همین باعث شده است برخی آغاز [[غیبت]] آن حضرت را از هنگام ولادت بدانند<ref> شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۴۰</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص ۳۱۴ - ۳۲۳.</ref>. | |||
==[[غیبت امام مهدی]] در [[معارف]] و [[عقاید]] ۵== | ==[[غیبت امام مهدی]] در [[معارف]] و [[عقاید]] ۵== | ||
===معنای [[غیبت]]=== | ===معنای [[غیبت]]=== | ||
خط ۸: | خط ۵۵: | ||
از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لايري جسمه و لا يسمي باسمه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود.</REF> شبیه به این [[روایت]]، [[روایت]] دیگری است که از [[امام هادی]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.</REF> به [[درستی]] که شما نمیبینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید. | از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لايري جسمه و لا يسمي باسمه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود.</REF> شبیه به این [[روایت]]، [[روایت]] دیگری است که از [[امام هادی]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.</REF> به [[درستی]] که شما نمیبینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید. | ||
===[[غیبت شخصیت]]=== | ===[[غیبت شخصیت]]=== | ||
[[سدیر]] صیرفی میگوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} میگوید: <REF>{{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح | [[سدیر]] صیرفی میگوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} میگوید: <REF>{{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱؛ [[غیبت نعمانی]]، ب ۱۰، فصل ۴، ح ۴</REF>؛ به [[درستی]] که در [[قائم]] شباهتی از [[یوسف]] وجود دارد. گفتم: گویا از [[حیرت]] یا [[غیبت]] یاد میکنید؟ فرمود: این [[امت]] همانند خوک چگونه آن را [[انکار]] میکنند؟ [[برادران یوسف]] [[اسباط]] و [[اولاد]] [[پیامبران]] بودند، با [[یوسف]] [[تجارت]] کردند و او را فروختند (عبارت [[نعمانی]]: «دخلوا عليه فكلموه خاطبوه و تاجرؤه و راودوه». بر او وارد شدند و با او سخن گفتند و [[گفتگو]] کردند و با وی [[تجارت]] کرده و آمد و شد داشتند)در حالی که آنها [[برادران]] او بودند و او هم [[برادر]] آنها بود، او را نشناختند تا آنکه به آنها گفت: «من [[یوسف]] هستم». پس چگونه است [[انکار]] میکنند که [[خدای تعالی]] در وقتی از اوقات [[اراده]] فرماید که حجتش را مستور کند؟.... | ||
پس چگونه [[انکار]] میکنند که [[خدای متعال]] با حجتش همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ او در بازارهایشان راه میرود و بر بساط آنها پا مینهد اما آنها او را نمیشناسند تا [[خدا]] اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به [[یوسف]] اجازه داد و به آنها گفت: آیا میدانید در [[نادانی]] با [[یوسف]] چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود [[یوسف]] باشی؟! گفت: من یوسفم و این [[برادر]] منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این [[روایت]] و [[روایات]] دیگری که به همین مضمون و محتوی است [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} به [[غیبت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[تشبیه]] شده است، و روشن است که [[حضرت یوسف]] دیده میشد و بقیه با او صحبت میکردند هر چند وی را نمیشناختند. پس [[مردم]] نیز [[حضرت مهدی]]{{ع}} را میبینند و از محضر ایشان بهره میبرند هر چند او را نمیشناسند. | پس چگونه [[انکار]] میکنند که [[خدای متعال]] با حجتش همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ او در بازارهایشان راه میرود و بر بساط آنها پا مینهد اما آنها او را نمیشناسند تا [[خدا]] اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به [[یوسف]] اجازه داد و به آنها گفت: آیا میدانید در [[نادانی]] با [[یوسف]] چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود [[یوسف]] باشی؟! گفت: من یوسفم و این [[برادر]] منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این [[روایت]] و [[روایات]] دیگری که به همین مضمون و محتوی است [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} به [[غیبت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[تشبیه]] شده است، و روشن است که [[حضرت یوسف]] دیده میشد و بقیه با او صحبت میکردند هر چند وی را نمیشناختند. پس [[مردم]] نیز [[حضرت مهدی]]{{ع}} را میبینند و از محضر ایشان بهره میبرند هر چند او را نمیشناسند. | ||
خط ۱۴: | خط ۶۱: | ||
و در روایتی به دیده شدن ایشان اشاره شده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إن في صاحب هذا الأمر سنن من الأنبياء... و أما سنته من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجابا يررونه و يايعرفونه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۴۶؛ در صاحب این امر سنتهایی از [[انبیاء]] وجود دارد... اما [[سنت]] او از [[یوسف]] مستور و پوشیده بودن است، [[خداوند]] بین او و [[خلق]] حجابی قرار میدهد، [[مردم]] او را میبینند و نمیشناسند»..</REF> | و در روایتی به دیده شدن ایشان اشاره شده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إن في صاحب هذا الأمر سنن من الأنبياء... و أما سنته من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجابا يررونه و يايعرفونه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۴۶؛ در صاحب این امر سنتهایی از [[انبیاء]] وجود دارد... اما [[سنت]] او از [[یوسف]] مستور و پوشیده بودن است، [[خداوند]] بین او و [[خلق]] حجابی قرار میدهد، [[مردم]] او را میبینند و نمیشناسند»..</REF> | ||
شاید بتوان چنین گفت: برای [[امام مهدی]]{{ع}} هر [[دو نوع غیبت]] قابل [[تصور]] است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمیشود و در مواردی شناخته نمیشود. و هر دو دسته از [[روایات]] با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از [[غیبت]] [[حضرت]] میباشند و [[نفی]] صورت دیگر نمیکند، هر چند حالت اولی [[غیبت]]، [[غیبت شخصیت]] است و در مواردی که لازم باشد [[غیبت شخص]] خواهد بود. | شاید بتوان چنین گفت: برای [[امام مهدی]]{{ع}} هر [[دو نوع غیبت]] قابل [[تصور]] است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمیشود و در مواردی شناخته نمیشود. و هر دو دسته از [[روایات]] با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از [[غیبت]] [[حضرت]] میباشند و [[نفی]] صورت دیگر نمیکند، هر چند حالت اولی [[غیبت]]، [[غیبت شخصیت]] است و در مواردی که لازم باشد [[غیبت شخص]] خواهد بود. | ||
===[[پیشینه غیبت]]=== | ===[[پیشینه غیبت]]=== | ||
[[انسانها]]، از نظر [[روانی]]، هنگام روبرو شدن با چیزی که برایشان تازهگی دارد و به خاطر پیچیده بودنش نمیتوانند به روشنی آن را [[درک]] کنند، و یا نسبت به امری که برخلاف حالت طبیعی اتفاق بیفتد، حالت تدافعی میگیرند و به [[راحتی]] آن را نمیپذیرند. [[غیبت]] فردی که راهبرو و [[هادی]] [[انسانها]] بوده و [[مردمان]] برای حرکت تکاملی خود به او وابستهاند، از اموری است که برخلاف [[زندگی]] عادی یک [[انسان]] [[راهنما]] میباشد و لذا بعید شمرده شده و مورد [[انکار]] واقع میشود. توجّه به [[پیشینه غیبت]] و تحقّق آن برای برخی از [[پیامبران]] گذشته ([[سلام]] [[الله]] علیهم) باعث میشود به [[درستی]] با مسئله [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} روبرو شده و آن را پذیرفت. [[شیخ صدوق]] که عصر [[غیبت صغرا]] و اوایل [[غیبت کبرا]] میزیسته است در [[کتاب]] [[کمال الدین و تمام النعمه]] –که برای رفع استبعاد نسبت به [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نوشته است<REF>وی در مقدمه [[کمال الدین]] در بیان بسیار [[زیبایی]] علت تالیف کتاب را نوشته است.</REF> به [[غیبت]] پیامبرانی مانند [[حضرت]] [[ادریس]]، [[حضرت صالح]]، [[حضرت یوسف]]، [[حضرت موسی]]{{عم}} اشاره میکند. | [[انسانها]]، از نظر [[روانی]]، هنگام روبرو شدن با چیزی که برایشان تازهگی دارد و به خاطر پیچیده بودنش نمیتوانند به روشنی آن را [[درک]] کنند، و یا نسبت به امری که برخلاف حالت طبیعی اتفاق بیفتد، حالت تدافعی میگیرند و به [[راحتی]] آن را نمیپذیرند. [[غیبت]] فردی که راهبرو و [[هادی]] [[انسانها]] بوده و [[مردمان]] برای حرکت تکاملی خود به او وابستهاند، از اموری است که برخلاف [[زندگی]] عادی یک [[انسان]] [[راهنما]] میباشد و لذا بعید شمرده شده و مورد [[انکار]] واقع میشود. توجّه به [[پیشینه غیبت]] و تحقّق آن برای برخی از [[پیامبران]] گذشته ([[سلام]] [[الله]] علیهم) باعث میشود به [[درستی]] با مسئله [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} روبرو شده و آن را پذیرفت. [[شیخ صدوق]] که عصر [[غیبت صغرا]] و اوایل [[غیبت کبرا]] میزیسته است در [[کتاب]] [[کمال الدین و تمام النعمه]] –که برای رفع استبعاد نسبت به [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نوشته است<REF>وی در مقدمه [[کمال الدین]] در بیان بسیار [[زیبایی]] علت تالیف کتاب را نوشته است.</REF> به [[غیبت]] پیامبرانی مانند [[حضرت]] [[ادریس]]، [[حضرت صالح]]، [[حضرت یوسف]]، [[حضرت موسی]]{{عم}} اشاره میکند. | ||
خط ۲۷: | خط ۷۵: | ||
[[احمد بن اسحاق بن سعد قمی]] میگوید: «روزی به محضر [[امام هادی]]{{ع}} رسیدم و عرض کردم: من گاهی [[غایب]] و گاهی حاضرم (یعنی گاهی در اینجا هستم و گاهی در نقطه دوردستی هستم) و نمیتوانم مسایل [[شرعی]] خود را از شما بپرسم. و وقتی هم که حاضرم همیشه نمیتوانم به حضور شما برسم. [[سخن]] چه کسی را بپذیرم و از چه کسی [[فرمان]] ببرم؟ [[امام]] فرمود: «این ابوعمرو ([[عثمان بن سعید عمری]]) فردی [[موثق]] و [[امین]] است، او مورد [[اعتماد]] و [[اطمینان]] من است، آنچه به شما میگوید، از جانب من میگوید و آنچه به شما میرساند از طرف من میرساند». بعد از آنکه [[امام هادی]]{{ع}} [[رحلت]] نمود، در یکی از روزها به نزد فرزندش [[امام حسن عسکری]]{{ع}} شرفیاب شدم و همان سوال را که نزد [[امام هادی]]{{ع}} بیان داشته بودم، از [[امام عسکری]]{{ع}} پرسیدم. [[حضرت]] همان پاسخ [[امام هادی]]{{ع}} را تکرار نمود و فرمود: «این ابوعمر و ([[عثمان بن سعید عمری]]) مورد [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[امام]] پیشین و نیز مورد [[اطمینان]] من در [[زندگی]] و پس از [[مرگ]] من است. آنچه به شما بگوید از جانب من میگوید و آنچه به شما برساند از جانب من میرساند.<REF>کتاب [[الغیبة]]، ص ۳۵۴.</REF> | [[احمد بن اسحاق بن سعد قمی]] میگوید: «روزی به محضر [[امام هادی]]{{ع}} رسیدم و عرض کردم: من گاهی [[غایب]] و گاهی حاضرم (یعنی گاهی در اینجا هستم و گاهی در نقطه دوردستی هستم) و نمیتوانم مسایل [[شرعی]] خود را از شما بپرسم. و وقتی هم که حاضرم همیشه نمیتوانم به حضور شما برسم. [[سخن]] چه کسی را بپذیرم و از چه کسی [[فرمان]] ببرم؟ [[امام]] فرمود: «این ابوعمرو ([[عثمان بن سعید عمری]]) فردی [[موثق]] و [[امین]] است، او مورد [[اعتماد]] و [[اطمینان]] من است، آنچه به شما میگوید، از جانب من میگوید و آنچه به شما میرساند از طرف من میرساند». بعد از آنکه [[امام هادی]]{{ع}} [[رحلت]] نمود، در یکی از روزها به نزد فرزندش [[امام حسن عسکری]]{{ع}} شرفیاب شدم و همان سوال را که نزد [[امام هادی]]{{ع}} بیان داشته بودم، از [[امام عسکری]]{{ع}} پرسیدم. [[حضرت]] همان پاسخ [[امام هادی]]{{ع}} را تکرار نمود و فرمود: «این ابوعمر و ([[عثمان بن سعید عمری]]) مورد [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[امام]] پیشین و نیز مورد [[اطمینان]] من در [[زندگی]] و پس از [[مرگ]] من است. آنچه به شما بگوید از جانب من میگوید و آنچه به شما برساند از جانب من میرساند.<REF>کتاب [[الغیبة]]، ص ۳۵۴.</REF> | ||
[[شیخ طوسی]] مینویسد: «[[عثمان بن سعید عمری]]»، به [[دستور]] [[حضرت عسکری]]{{ع}} را که اموالی جمعی از [[شیعیان]] «[[یمن]]» آورده بودند، از آنان تحویل گرفت، و در جواب افرادی که گفتند این [[اقدام]]، به اعتبار و [[احترام]] وی میافزاید فرمودند: «بله، [[گواه]] باشید که «[[عثمان بن سعید عمری]]» [[وکیل]] من است و پسرش «[[محمد]]» نیز [[وکیل]] پسرم «[[مهدی]]» خواهد بود.<REF>همان، ص ۳۵۶.</REF> | [[شیخ طوسی]] مینویسد: «[[عثمان بن سعید عمری]]»، به [[دستور]] [[حضرت عسکری]]{{ع}} را که اموالی جمعی از [[شیعیان]] «[[یمن]]» آورده بودند، از آنان تحویل گرفت، و در جواب افرادی که گفتند این [[اقدام]]، به اعتبار و [[احترام]] وی میافزاید فرمودند: «بله، [[گواه]] باشید که «[[عثمان بن سعید عمری]]» [[وکیل]] من است و پسرش «[[محمد]]» نیز [[وکیل]] پسرم «[[مهدی]]» خواهد بود.<REF>همان، ص ۳۵۶.</REF> | ||
*'''استفاده از [[نایب خاص]]''': آخرین راهکار برای ایجاد [[آمادگی]] در [[مردم]] برای ورود به [[عصر غیبت]] بود. بدین معنا که با [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در سال | *'''استفاده از [[نایب خاص]]''': آخرین راهکار برای ایجاد [[آمادگی]] در [[مردم]] برای ورود به [[عصر غیبت]] بود. بدین معنا که با [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در سال ۲۶۰ه ق و [[آغاز امامت امام مهدی]]{{ع}} و شروع [[غیبت]] ایشان، چهار نفر از بزرگان [[شیعه]] یکی پس از دیگری به عنوان [[نایب خاص امام]] زمان{{ع}} معرفی شدند و به مدت ۷۰ سال رابط بین [[امام]] و [[مردم]] بودند. بهکارگیری این شیوه که در ادامه برقراری [[نهاد وکالت]] مورد توجّه واقع میشود این امکان را فراهم میآورد تا [[شیعیان]] بتوانند با مرجعیّت [[نایب امام زمان]]{{ع}} [[أنس]] بگیرند و او را تنها [[مرجع]] مستقیم خود را در حلّ مسائل و [[معارف]] دانسته و بتوانند با [[اعتماد]] به او دوران عدم [[حضور ظاهری امام]] را پشت سر بگذارند. از ویژگیهای مهم این دوره [[نامه]] نگاری [[شیعیان]] به [[امام]] و [[فرمایشات امام]] به [[شیعیان]] ([[توقیعات]]) بود که توسط [[نایب خاص]] صورت میگرفت. | ||
بنابر آنچه که بیان شد [[غیبت امام زمان]]{{ع}} در دو مرحله به [[اجرا]] درآمد: ۱- [[غیبت]] کوتاه مدّت (صغرا) که چهار نفر از بزرگان [[شیعه]] از طرف [[امام]]{{ع}} به عنوان [[نایب خاص]] معرفی شده و [[سرپرستی]] امور [[شیعیان]] را به عهده داشتند؛ ۲- [[غیبت]] بلند مدّت (کبرا) که [[عالمان دینی]] با داشتن شرایطی که [[امام]] آنها را بیان فرموده به صورت عام (نه با معرفی خاص) به عنوان [[نایب امام زمان]]{{ع}} عهدهدار امور [[شیعیان]] هستند. | بنابر آنچه که بیان شد [[غیبت امام زمان]]{{ع}} در دو مرحله به [[اجرا]] درآمد: ۱- [[غیبت]] کوتاه مدّت (صغرا) که چهار نفر از بزرگان [[شیعه]] از طرف [[امام]]{{ع}} به عنوان [[نایب خاص]] معرفی شده و [[سرپرستی]] امور [[شیعیان]] را به عهده داشتند؛ ۲- [[غیبت]] بلند مدّت (کبرا) که [[عالمان دینی]] با داشتن شرایطی که [[امام]] آنها را بیان فرموده به صورت عام (نه با معرفی خاص) به عنوان [[نایب امام زمان]]{{ع}} عهدهدار امور [[شیعیان]] هستند. | ||
خط ۳۷: | خط ۸۵: | ||
===[[غیبت]] سری از [[اسرار الهی]]=== | ===[[غیبت]] سری از [[اسرار الهی]]=== | ||
در برخی [[روایات]] آمده است که [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} سری از [[اسرار الهی]] است که [[حکمت]] آن بر [[بندگان]] مخفی و پوشیده بوده و [[بعد از ظهور]] [[حضرت]] روشن خوهد شد. [[ابن عبّاس]] از [[رسول خدا]]{{ع}} [[روایت]] کند که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ اَلْقَائِمُ اَلْمُنْتَظَرُ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً إِنَّ اَلثَّابِتِينَ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ اَلْكِبْرِيتِ اَلْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِكَ غَيْبَةٌ قَالَ إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ اَلْكٰافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ عِلَّتُهُ مَطْوِيَّةٌ عَنْ عِبَادِ اَللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ اَلشَّكَّ فَإِنَّ اَلشَّكَّ فِي اَللَّهِ كُفْرٌ}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۸، ح | در برخی [[روایات]] آمده است که [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} سری از [[اسرار الهی]] است که [[حکمت]] آن بر [[بندگان]] مخفی و پوشیده بوده و [[بعد از ظهور]] [[حضرت]] روشن خوهد شد. [[ابن عبّاس]] از [[رسول خدا]]{{ع}} [[روایت]] کند که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ اَلْقَائِمُ اَلْمُنْتَظَرُ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً إِنَّ اَلثَّابِتِينَ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ اَلْكِبْرِيتِ اَلْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِكَ غَيْبَةٌ قَالَ إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ اَلْكٰافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ عِلَّتُهُ مَطْوِيَّةٌ عَنْ عِبَادِ اَللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ اَلشَّكَّ فَإِنَّ اَلشَّكَّ فِي اَللَّهِ كُفْرٌ}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۸، ح ۷.</REF>، علیّ بن أبی طالب پس از من [[امام]] [[امّت]] و [[خلیفه]] من بر آنها خواهد بود و [[قائم]] منتظری که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] نماید همان گونه که پر از [[ظلم و جور]] شده باشد از [[فرزندان]] اوست، و قسم به خدایی که مرا [[بشیر]] و نذیر [[مبعوث]] فرمود کسانی که در دوران غیبتش بر [[اعتقاد]] بدو ثابت باشند از [[کبریت احمر]] کمیابترند، آنگاه [[جابر بن عبدالله انصاری]] برخاست و پیش آمد و گفت: آیا پیش آمد و گفت: آیا قائمی که از [[فرزندان]] توست [[غیبت]] دارد؟ فرمود: به [[خدا]] چنین است تا در آن [[غیبت]] [[مؤمنان]] باز شناخته شده و کافراننابود شوند، ای [[جابر]]! این امر از امور [[الهی]] و سرّی از [[اسرار]] [[ربوبی]] و مستور از [[بندگان خدا]] است، مبادا در آن [[شکّ]] کنی که [[شکّ]] در امر [[خدای تعالی]] [[کفر]] است. برخی از [[صاحبنظران]] براساس این [[روایات]]، علت اصلی [[غیبت]] را از [[اسرار الهی]] دانسته و بقیه وجوه و موارد را از حکمتها و آثار [[غیبت]] برشمردهاند. | ||
===[[حفظ جان امام]]=== | ===[[حفظ جان امام]]=== |