بحث:غیبت امام مهدی
مقدمه
- غیبت، اسم مصدر از ثلاثی مجرد ماده "غ ی ب" و به معنای ناپدید شدن و پنهان شدن از دیدگان است. غایب به کسی گفته میشود که حاضر و ظاهر نیست. و در اصل، درباره پنهان شدن خورشید، ماه و ستارگان به کار میرود[۱]. همچنین درباره کسی به کار میرود که مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن، از دیدگان رفته و دیگر دیده نمیشود[۲]. در اصطلاح مهدویت به پنهانزیستی حضرت مهدی(ع) گفته میشود.
معنای غیبت
- غیبت بهمعنای "پوشیده بودن از دیدگان" است، نه حاضر نبودن؛ ازاینرو، امام مهدی(ع) از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمیبینند و یا اینکه او را میبینند، ولی او را نمیشناسند. این در حالی است که آن بزرگوار، میان مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی میکند. این حقیقت در روایات امامان معصوم(ع) به عبارتهای گوناگون آمده است.
- اتصاف وجود مبارک امام عصر(ع) به وصف غائب، با نگاه به محرومیت جامعه از ادراک وجود مبارک اوست. پس باید گفت، مردم از محضر ایشان غائباند، نه آن حضرت؛ زیرا او ولی حق و شاهد بر خلق است و هرگز از خود و غیر خود غائب نبوده و نیست[۳][۴].
سه دیدگاه کلی درباره چگونگی غیبت
- با بهرهگیری از بیانات معصومان(ع)، سه دیدگاه کلّی و قابل توجّه درباره چگونگی غیبت حضرتش قابل ارائه است:
- پنهان بودن جسم "ناپیدایی"؛
- پنهان بودن عنوان "ناشناسی"؛
- پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.
- اما بررسی دیدگاههای یادشده:
پنهان بودن جسم؛
- پارهای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم، در دوران غیبت به دو گونه قابل تفسیر است:
- بسان فرشتگان، ارواح و جنّ، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارد قابل دیدن نیست.
- جسمی مرئی دارد؛
- امّا به قدرت الهی در دیدگان مردم تأثیر و تصرّف نماید که آن حضرت را نبینند. این کار، از اولیای الهی که از سوی خدا دارای قدرت در جهان آفرینش هستند، بعید نیست. از قرآن کریم نیز میتوان امکان استتار و اختفای انسان از دیدگان را - چه به صورت کوتاه مدت یا دراز مدت- دریافت کرد[۵].
- به نظر میرسد تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش باشد؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه برعکس، آن حضرت مانند همه انسانها، دارای جسمی مادی است؛ آنگونه که پدران بزرگوارش و رسول گرامی اسلام(ع) بودند. با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است. در یک بررسی جامع در سخنان معصومان(ع) برخی روایات که بیان کننده این دیدگاه کلّی است، بدین قرار است: امام علی(ع) در این باره فرمود: "... تا آنگاه که از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود ... پس به پروردگار علی سوگند! حجّت حق، بر زمین استوار است، در جادهها حرکت میکند. در خانهها و قصرها وارد میشود و در شرق و غرب زمین به گردش میپردازد، سخن مردم را میشنود و بر مردم سلام میکند، میبیند و دیده نمیشود، تا زمان ظهور وعده الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان او است[۶].
- امام صادق(ع) فرمود: "مردم امام خویش را گم میکنند؛ پس آن امام در موسم حج حضور مییابد و مردم را میبیند؛ ولی مردم او را نمیبینند"[۷].
- وقتی درباره امام مهدی(ع) از امام رضا(ع) پرسیدند، فرمود: "جسمش دیده نمیشود"[۸].
- روشن است که این روایات و احادیثی مانند آن، بر دیده نشدن آن حضرت دلالت دارد و قابل تأویل بر شناخته نشدن، نخواهد بود؛ چرا که در معنای دیده نشدن صراحت دارد.
- این برداشت، افزون بر آنکه با معنای لغوی غیبت مطابقت دارد، با روایاتی که حضرت مهدی(ع) در دوران غیبت را به خورشید پس ابر تشبیه نموده، همخوانی بیشتری دارد.
پنهان بودن عنوان
- این دیدگاه، بر این است که آن حضرت، افزون بر اینکه عمر شریف خود را در جوامع انسانی، سپری میکند، مردم را میبیند و مردم نیز او را میبینند؛ ولی او را نمیشناسند. به تعبیر دیگر، فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است، نه از دید ظاهری. افرادی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند، به روایاتی استدلال کردهاند؛ از جمله روایتی که سدیر از امام صادق(ع) نقل کرده است که: "در قائم، سنّتی از یوسف است ... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند. تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی کند؛ همانگونه که به یوسف اجازه داد ..."[۹]
- نیز سخن نایب خاص آن حضرت، محمد بن عثمان که در این باره میگوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند؛ ولی نمیشناسند[۱۰].
- لازم یادآوری است با توجه به معنای لغوی غیبت، بهرهبرداری این معنا از روایاتی که به صورت مطلق غیبت را برای آن حضرت ثابت کردهاند، نیازمند قرینه است.
پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرایط
- آگاهی به چگونگی غیبت حضرت مهدی(ع) فقط نزد پروردگار متعال است؛ امّا از مجموع روایات میتوان دیدگاه سومی ارائه کرد. و آن عبارت است از اینکه: حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است - البته با تصرّفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد مینماید. نه نامرئی کردن جسم خویش - و در مواردی که آن حضرت مصلحت بداند، به صورت آشکار در جامعه حرکت میکند و مردم او را میبینند؛ ولی نمیشناسند.
- در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان زیستیای- البته با ویژگیهای خاص خود- سابقه داشته است؛ به گونهای که شیخ صدوق اساس نگارش کتاب کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است.
- بنابراین میتوان نتیجه گرفت سخنان نورانی پیشوایان معصوم(ع) از حقایق مربوط به غیبت حضرت مهدی(ع) آن مقدار که مخاطبان میفهمیدند در اختیار آنها قرار میداد و بیش از آن را به دوران ظهور حضرتش واگذار میکردند که آن دوران، عصر ظهور حقایق است.
طولانی بودن غیبت مهدی(ع)
- در روایاتی پس از تصریح به اصل غیبت، به طولانی بودن آن نیز تأکید شده است.
- امام جواد(ع) در پاسخ به دلیل نامگذاری حضرت مهدی(ع) به "منتظر"، فرمود: " همانا برای او غیبتی است که روزهای آن، فراوان و مدت آن، طولانی خواهد شد، پس افرادی که دارای اخلاص باشند، منتظر ظهور او خواهند بود"[۱۱].
فلسفه و علل غیبت امام مهدی
انواع غیبت
- همزمان با مطرح شدن اصل غیبت برای حضرت مهدی(ع) از سوی معصومان(ع) در روایاتی غیبت حضرت مهدی(ع) به دو بخش کوتاه و بلند تقسیم میشود[۱۲]. که هریک دارای ویژگیهای خاصی است.
- این مطلب با تعبیرهای متفاوتی در سخنان معصومین(ع) به چشم میخورد؛ زراره گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: "همانا برای قائم، دو غیبت است که در یکی از آنها به خانوادهاش بر میگردد و در دیگری مکانش معلوم نیست. هر سال در مناسک حج حاضر میشود و مردم را میبیند؛ در حالی که مردم او را نمیبینند[۱۳].
- آن حضرت در روایتی به کوتاه و بلند بودن دو غیبت امام اینگونه اشاره کرده است: "برای قائم، دو غیبت است؛ یکی از آنها کوتاه و دیگری دراز. در غیبت نخست، جز شیعیان مخصوص، کسی از جایگاه او خبر ندارد و در دیگری، جز خدمتکار ویژه آن حضرت، کسی از مکانش آگاه نیست"[۱۴]
- لازم یادآوری است آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خویش نیز نوعی پنهانزیستی داشته است و به گونهای نبوده که همگان بتوانند آن حضرت را ملاقات کنند. همین باعث شده است برخی آغاز غیبت آن حضرت را از هنگام ولادت بدانند[۱۵][۱۶].
غیبت امام مهدی در معارف و عقاید ۵
معنای غیبت
ابن فارس در مورد غیبت میگوید: غیب کلمهای است که دلالت دارد بر مستور بودن و مخفی بودن چیزی از چشمها، از جمله آن چیزی است که مخفی است و کسی جز خدا آن را نمیداند.[۱۷] با توجه به معنایی که گذشت میتوان برای حضرت مهدی(ع) دو نوع غیبت را تصور کرد:
- غیبت شخص: بدین معنی که شخص حضرت و جسم ایشان مخفی است و دیده نمیشود. بنابراین معنی ممکن است حضرت در میان مردم باشند ولی آنان، حضرت را نبینند.
- غیبت شخصیّت: بدین معنی که شخصیّت و مقام حضرت مخفی و ناشناخته است نه اینکه جسم ایشان مخفی باشد. بنابراین معنی ممکن است حضرت در میان گروهی قرار گیرد و آنان حضرت را (جسم و بدن ایشان) را ببینند ولی نشناسند و ندانند که این شخص همان امام مهدی(ع) هست. در هر دو معنی، مخفی و پنهان بودن لحاظ شده است، اما غیبت حضرت کدام مورد است؟
در روایاتی که پیرامون غیبت امام مهدی(ع) از ائمه معصومین(ع) نقل شده به هر دو معنی اشاره شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
غیبت شخص
از امام رضا(ع) نقل شده است: «لايري جسمه و لا يسمي باسمه».[۱۸] شبیه به این روایت، روایت دیگری است که از امام هادی(ع) نقل شده: «إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ»؛[۱۹] به درستی که شما نمیبینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید.
غیبت شخصیت
سدیر صیرفی میگوید: شنیدم امام صادق(ع) میگوید: [۲۰]؛ به درستی که در قائم شباهتی از یوسف وجود دارد. گفتم: گویا از حیرت یا غیبت یاد میکنید؟ فرمود: این امت همانند خوک چگونه آن را انکار میکنند؟ برادران یوسف اسباط و اولاد پیامبران بودند، با یوسف تجارت کردند و او را فروختند (عبارت نعمانی: «دخلوا عليه فكلموه خاطبوه و تاجرؤه و راودوه». بر او وارد شدند و با او سخن گفتند و گفتگو کردند و با وی تجارت کرده و آمد و شد داشتند)در حالی که آنها برادران او بودند و او هم برادر آنها بود، او را نشناختند تا آنکه به آنها گفت: «من یوسف هستم». پس چگونه است انکار میکنند که خدای تعالی در وقتی از اوقات اراده فرماید که حجتش را مستور کند؟....
پس چگونه انکار میکنند که خدای متعال با حجتش همان کند که با یوسف کرد؟ او در بازارهایشان راه میرود و بر بساط آنها پا مینهد اما آنها او را نمیشناسند تا خدا اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به یوسف اجازه داد و به آنها گفت: آیا میدانید در نادانی با یوسف چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود یوسف باشی؟! گفت: من یوسفم و این برادر منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این روایت و روایات دیگری که به همین مضمون و محتوی است غیبت امام مهدی(ع) به غیبت حضرت یوسف(ع) تشبیه شده است، و روشن است که حضرت یوسف دیده میشد و بقیه با او صحبت میکردند هر چند وی را نمیشناختند. پس مردم نیز حضرت مهدی(ع) را میبینند و از محضر ایشان بهره میبرند هر چند او را نمیشناسند.
و در روایتی به دیده شدن ایشان اشاره شده است. امام صادق(ع) میفرماید: «إن في صاحب هذا الأمر سنن من الأنبياء... و أما سنته من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجابا يررونه و يايعرفونه».[۲۱] شاید بتوان چنین گفت: برای امام مهدی(ع) هر دو نوع غیبت قابل تصور است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمیشود و در مواردی شناخته نمیشود. و هر دو دسته از روایات با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از غیبت حضرت میباشند و نفی صورت دیگر نمیکند، هر چند حالت اولی غیبت، غیبت شخصیت است و در مواردی که لازم باشد غیبت شخص خواهد بود.
پیشینه غیبت
انسانها، از نظر روانی، هنگام روبرو شدن با چیزی که برایشان تازهگی دارد و به خاطر پیچیده بودنش نمیتوانند به روشنی آن را درک کنند، و یا نسبت به امری که برخلاف حالت طبیعی اتفاق بیفتد، حالت تدافعی میگیرند و به راحتی آن را نمیپذیرند. غیبت فردی که راهبرو و هادی انسانها بوده و مردمان برای حرکت تکاملی خود به او وابستهاند، از اموری است که برخلاف زندگی عادی یک انسان راهنما میباشد و لذا بعید شمرده شده و مورد انکار واقع میشود. توجّه به پیشینه غیبت و تحقّق آن برای برخی از پیامبران گذشته (سلام الله علیهم) باعث میشود به درستی با مسئله غیبت امام مهدی(ع) روبرو شده و آن را پذیرفت. شیخ صدوق که عصر غیبت صغرا و اوایل غیبت کبرا میزیسته است در کتاب کمال الدین و تمام النعمه –که برای رفع استبعاد نسبت به غیبت امام مهدی(ع) نوشته است[۲۲] به غیبت پیامبرانی مانند حضرت ادریس، حضرت صالح، حضرت یوسف، حضرت موسی(ع) اشاره میکند.
مراحل غیبت
غیبت امام مهدی(ع) شامل دو دوره کوتاه و بلند است. دوره کوتاه غیبت همزمان با شهادت امام عسکری(ع) در سال ۲۶۰ ق شروع شد و به هنگام درگذشت «علی بن محمد سمری» آخرین نایب خاص حضرت در سلا ۳۲۹ ق پایان یافت.[۲۳] توضیحی پیرامون مراحل غیبت: با توجّه به این که برخورد نامناسب مردم با حقیقت امامت و ولایت ائمه اهل بیت(ع)، غیبت امام مهدی(ع) را امری اجتناب ناپذیر مینمود، و پیشوایان بزرگوار و معصوم نیز براساس علم الهی، از این رویداد تلخ آگاه بودند، از این رو، برای ان که مردم و شیعیان بتوانند به درستی با این واقعه روبرو شده و آن را تحمّل کنند، از راهکارهای متعددی استفاده کردند:
- آگاه نمودن مردم با بیان روایات و اخبار: موضوع ولادت مخفیانه و غیبت حضرت ولیّ عصر(ع) بخش زیادی از روایات مربوط با امام مهدی(ع) و مباحث مرتبط با ایشان را به خود اختصاص داده است. و نکته لطیف این است که از همه ائمه معصومین(ع) در مورد غیبت، روایت صادر شده است. مرحوم شیخ صدوق در کتاب خویش (کمال الدین و تمام النعمه) که پیرامون غیبت تألیف شده به این اخبار اشاره کرده و احادیث هر یک از آن بزرگواران را در ابوابی جداگانه ذکر کرده است.
- کم شدن تدریجی ارتباط مستقیم: از زمان امام هادی(ع) ارتباط مستقیم مردم با امام کمتر شد، به گونهای که امام در مواردی از پشت پرده با مردم صحبت میکردند تا آنان به ندیدن امام عادت کنند. البته علّت اصلی کمرنگ شدن ارتباط، سختگیری و ایجاد محدودیّت حکومت ستمگر عباسی بود، ولی ائمه از این محدودیّت برای آمادگی مردم برای دوران غیبت استفاده کردند. «مسعودی» در «اثبات الوصیه» میگوید: «امام هادی(ع) از بسیاری از موالیان خود، به جز معدودی از خواص، دوری میگزید، و زمانی که امر امامت به امام حسن عسکری(ع) منتهی شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن میگفت، مگر در اوقاتی که به قصد خانه سلطان سوار بر مرکب میشد.[۲۴]
- نهاد وکالت: از زمان امام باقر و امام صادق(ع) و به دنبال گسترده شدن مملکت اسلامی، وجود نهاد وکالت امری اجتناب ناپذیر بود، زیرا مردم از طرفی به راهنمایی امام در مسائل دینی و امور مالی نیازمند بودند و از طرف دیگر برای عموم آنان حضور در مدینه و مراجعه مستقیم به امام(ع) مقدور نبود. با تأسیس این نهاد و وجود وکیلان امام در مناطق مختلف، امکان ارتباط مردم با پیشوایان بزرگوار فراهم شد. (البته با إعمال فشار حکومت، این تشکیلات حالت مخفیانه به خود گرفت) در زمان امام هادی و عسکری(ع)، ترغیب مردم به وکلا بیشتر شد به گونهای که وقتی مردم به نزد امام میرفتند، آن بزرگوار مراجعه کنندگان را به نزد وکیل خود هدایت میکردند. ائمه(ع) با این شیوه رفتاری خود به مردم یاد میدادند که برای حلّ مسائل خود میتواند به وکلا اعتماد کرده و نزد آنان بروند.
احمد بن اسحاق بن سعد قمی میگوید: «روزی به محضر امام هادی(ع) رسیدم و عرض کردم: من گاهی غایب و گاهی حاضرم (یعنی گاهی در اینجا هستم و گاهی در نقطه دوردستی هستم) و نمیتوانم مسایل شرعی خود را از شما بپرسم. و وقتی هم که حاضرم همیشه نمیتوانم به حضور شما برسم. سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟ امام فرمود: «این ابوعمرو (عثمان بن سعید عمری) فردی موثق و امین است، او مورد اعتماد و اطمینان من است، آنچه به شما میگوید، از جانب من میگوید و آنچه به شما میرساند از طرف من میرساند». بعد از آنکه امام هادی(ع) رحلت نمود، در یکی از روزها به نزد فرزندش امام حسن عسکری(ع) شرفیاب شدم و همان سوال را که نزد امام هادی(ع) بیان داشته بودم، از امام عسکری(ع) پرسیدم. حضرت همان پاسخ امام هادی(ع) را تکرار نمود و فرمود: «این ابوعمر و (عثمان بن سعید عمری) مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین و نیز مورد اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من میگوید و آنچه به شما برساند از جانب من میرساند.[۲۵] شیخ طوسی مینویسد: «عثمان بن سعید عمری»، به دستور حضرت عسکری(ع) را که اموالی جمعی از شیعیان «یمن» آورده بودند، از آنان تحویل گرفت، و در جواب افرادی که گفتند این اقدام، به اعتبار و احترام وی میافزاید فرمودند: «بله، گواه باشید که «عثمان بن سعید عمری» وکیل من است و پسرش «محمد» نیز وکیل پسرم «مهدی» خواهد بود.[۲۶]
- استفاده از نایب خاص: آخرین راهکار برای ایجاد آمادگی در مردم برای ورود به عصر غیبت بود. بدین معنا که با رحلت امام حسن عسکری(ع) در سال ۲۶۰ه ق و آغاز امامت امام مهدی(ع) و شروع غیبت ایشان، چهار نفر از بزرگان شیعه یکی پس از دیگری به عنوان نایب خاص امام زمان(ع) معرفی شدند و به مدت ۷۰ سال رابط بین امام و مردم بودند. بهکارگیری این شیوه که در ادامه برقراری نهاد وکالت مورد توجّه واقع میشود این امکان را فراهم میآورد تا شیعیان بتوانند با مرجعیّت نایب امام زمان(ع) أنس بگیرند و او را تنها مرجع مستقیم خود را در حلّ مسائل و معارف دانسته و بتوانند با اعتماد به او دوران عدم حضور ظاهری امام را پشت سر بگذارند. از ویژگیهای مهم این دوره نامه نگاری شیعیان به امام و فرمایشات امام به شیعیان (توقیعات) بود که توسط نایب خاص صورت میگرفت.
بنابر آنچه که بیان شد غیبت امام زمان(ع) در دو مرحله به اجرا درآمد: ۱- غیبت کوتاه مدّت (صغرا) که چهار نفر از بزرگان شیعه از طرف امام(ع) به عنوان نایب خاص معرفی شده و سرپرستی امور شیعیان را به عهده داشتند؛ ۲- غیبت بلند مدّت (کبرا) که عالمان دینی با داشتن شرایطی که امام آنها را بیان فرموده به صورت عام (نه با معرفی خاص) به عنوان نایب امام زمان(ع) عهدهدار امور شیعیان هستند.
فلسفه غیبت
امر غیبت امام زمان(ع) را به دو صورت میتوان مورد ارزیابی قرار داد:
- تاریخی: وقتی به تاریخ صدر اسلام و حتی قبل از آن مینگریم، به خوبی میبینیم که جبهه کفر و باطل برای مقابله با جبهه حق و نابودی آن، از هیچ اقدامی فروگذاری نکرده و در این راه حتی از کشتن پیشوایان دین نیز ابایی نداشته است. آنچه وحشت و اضطراب حاکمان خودکامه را بیشتر میکرد، وعده ظهور حضرت مهدی(ع) به عنوان منجی و مصلح بود. از این رو خلفای معاصر امام حسن عسکری(ع) را به شدت تحت نظر داشتند ت وقتی فرزند ایشان به دنیا میآید، او را در همان ابتدای زندگی به شهادت برسانند. بنابراین بسیار طبیعی است که خداوند آخرین حجت خود را در پرده غیبت قرار دهد تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانی که مردم آمادگی ظهور داشتند ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید.
- روایی: در روایات به علت و حکمتهای متعددی اشاره شده است که باید مورد توجّه قرار گیرند.
غیبت سری از اسرار الهی
در برخی روایات آمده است که غیبت امام مهدی(ع) سری از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان مخفی و پوشیده بوده و بعد از ظهور حضرت روشن خوهد شد. ابن عبّاس از رسول خدا(ع) روایت کند که فرمود: «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ اَلْقَائِمُ اَلْمُنْتَظَرُ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً إِنَّ اَلثَّابِتِينَ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ اَلْكِبْرِيتِ اَلْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِكَ غَيْبَةٌ قَالَ إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ اَلْكٰافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ عِلَّتُهُ مَطْوِيَّةٌ عَنْ عِبَادِ اَللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ اَلشَّكَّ فَإِنَّ اَلشَّكَّ فِي اَللَّهِ كُفْرٌ».[۲۷]، علیّ بن أبی طالب پس از من امام امّت و خلیفه من بر آنها خواهد بود و قائم منتظری که زمین را پر از عدل و داد نماید همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد از فرزندان اوست، و قسم به خدایی که مرا بشیر و نذیر مبعوث فرمود کسانی که در دوران غیبتش بر اعتقاد بدو ثابت باشند از کبریت احمر کمیابترند، آنگاه جابر بن عبدالله انصاری برخاست و پیش آمد و گفت: آیا پیش آمد و گفت: آیا قائمی که از فرزندان توست غیبت دارد؟ فرمود: به خدا چنین است تا در آن غیبت مؤمنان باز شناخته شده و کافراننابود شوند، ای جابر! این امر از امور الهی و سرّی از اسرار ربوبی و مستور از بندگان خدا است، مبادا در آن شکّ کنی که شکّ در امر خدای تعالی کفر است. برخی از صاحبنظران براساس این روایات، علت اصلی غیبت را از اسرار الهی دانسته و بقیه وجوه و موارد را از حکمتها و آثار غیبت برشمردهاند.
حفظ جان امام
در روایات متعددی ذکر شده است که امام مهدی(ع) در پرده غیبت قرار گرفتند تا جان ایشان حفظ شود. در روایات فراوان، از پیامبر اکرم(ع) نقل شده که مردی از خاندان من به نام «مهدی» قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان غاصب و ستمگر عباسی که به خوبی میدانستند حکومت و امامت بر مردم به نصّ پیامبر حقّ ائمه معصومین(ع) است و آنان به ناحق بر مسند قدرت تکیه زدهاند، با اطلّاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی(ع)، ایشان را به قتل برسانند و بقای حکومت خود را تضمین کنند. از اینرو، ولادت مخفیانه و سپس غیبت ایشان امری بسیار طبیعی میباشد. امام صادق(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل میکند که حضرت فرمودند: «اَ بُدَّ لِلْغُلاَمِ مِنْ غَيْبَةٍ، فَقِيلَ لَهُ: وَ لِمَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ؟ قَالَ: يَخَافُ اَلْقَتْلَ».[۲۸]
اجرای سنّت انبیاء
یکی از راهکارهایی که در زندگی انبیاء مشاهده میشود استفاده از حالت غیبت است. آنان وظیفه دارند تا مردم را به طرف خدا راهنمایی کرده و دین الهی را به آنان ارائه نمایند. از این رو، باید برای انجام این مسئولیّت مهم برنامهریزی مناسب داشته باشند. و چون دشمنان خدا برای نابودی دین حقّ از هیچ عملی حتّی کشتن پیامبران روی گردان نبودند تا صدای دین از بین برود، لذا انبیاء به امر الهی در مواردی از حالت غیبت استفاده میکردند. امامت امام مهدی(ع) در راستای نبوت و رسالت پیام آوران الهی است، و روشن است که خداوند برای ایشان نیز، چنین راهکاری (به علت مشابهت) در نظر بگیرد. سدیر از پدرش از امام صادق(ع) نقل میکند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلاَّ أَنْ تَجْرِيَ فِيهِ سُنَنُ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فِي غَيْبَاتِهِمْ»[۲۹]
آزادی از بیعت با ظالمان
ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل میکند: «صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ تَعْمَى وِلاَدَتُهُ عَلَى هَذَا اَلْخَلْقِ لِئَلاَّ يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ»[۳۰]
تأدیب مردم
کوتاهی و ناسپاسی مردم نسبت به نعمت الهی و کفران آن در مواردی باعث محروم شدن از ان میشود. نعمت ولایت و امامت امام نیز نعمت بی بدیلی است که قدر نشناسی نسبت به آن، موجب میشود انسانها از رهبری او محروم شوند. از امام باقر(ع) نقل شده است: «إِنَّ اَللَّهَ إِذَا كَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِم»[۳۱]
امتحان و غربال انسانها
یکی از سنّتهای الهی امتحان و آزمایش مردم در فراز و نشیب زندگی است تا مقدار پایداری و استواری آنها در مسیر صحیح زندگی انسانی روشن شود. تا از این گذر افراد شایسته به پاداش نیک نایل آیند. غیبت امام زمان(ع) یکی از آزمونهای دشوار است تا دین داران شناخته شده و به آنچه سزاوار آنند برسند. در روایتی از امام صادق(ع) در مورد غیبت آمده است: «لأن الله عزوجل يجب أن يمتحن خلقه فعنى ذلك يرتاب المبطلون».[۳۲] از امام کاظم(ع) نقل شده است: «إِذَا فُقِدَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ مِنَ اَلْأَئِمَّةِ فَاللَّهَ اَللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لاَ يُزِيلَنَّكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا اَلْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ بِهَا خَلْقَهُ»[۳۳][۳۴].
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۶
- ↑ ابو هلال عسکری، الفروق اللغویة، ص ۶۳
- ↑ ر.ک: جوادی آملی،عبدالله ، امام مهدی موجود موعود، ص۱۳۶.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۹۸.
- ↑ ر.ک: سوره یس: آیه:۹ و سوره اسراء: آیه:۴۵.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴
- ↑ " يَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ يَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَيَرَاهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ"، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۳۳؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۰
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰؛ نیز: سیّد رضا صدر، راه مهدی علیه السّلام، ص ۷۸
- ↑ " إِنَ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۸
- ↑ امروزه از این دو غیبت، با نامهای" غیبت صغرا" و" غیبت کبرا" یاد میشود؛ ولی در بیان اندیشوران شیعه از آنها با عنوانهایی چون" غیبت قصری" و" غیبت طولی" و مانند آن نیز یاد شده است
- ↑ " إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَ فِي الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ "، نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵، ح ۱۵
- ↑ " لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ الْغَيْبَةُ الْأُولَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ "، شیخ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۴۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۱۴ - ۳۲۳.
- ↑ اصل صحیح یدل علی تستّر الشیء عن العیون ثم یقاس. من ذلک الغیب ما غاب مما لایعمله الا الله مقاییس اللغة، ج ۴، ص ۴۰۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.
- ↑ «إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱؛ غیبت نعمانی، ب ۱۰، فصل ۴، ح ۴
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۴۶؛ در صاحب این امر سنتهایی از انبیاء وجود دارد... اما سنت او از یوسف مستور و پوشیده بودن است، خداوند بین او و خلق حجابی قرار میدهد، مردم او را میبینند و نمیشناسند»..
- ↑ وی در مقدمه کمال الدین در بیان بسیار زیبایی علت تالیف کتاب را نوشته است.
- ↑ لازم به ذکر است که از منظر عموم دانشمندان، پنج سال اول زندگی امام مهدی(ع) جزء دوره غیبت صغرای آن حضرت محسوب نمیشود؛ زیرا ویژگی دوره غیبت صغرا یکی امامت آن حضرت است و دیگری نیابتِ نایبان خاص که این دو در دوران پنج سال اول نبوده است.
- ↑ اثبات الوصیة، ص ۲۶۲؛ تاریخ الغیبة الصغری، ص ۲۲۲.
- ↑ کتاب الغیبة، ص ۳۵۴.
- ↑ همان، ص ۳۵۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۸، ح ۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱؛ آن جوان ناچار میباید غائب شود. عرض کردند: یا رسول الله برای چه غیبت میکند؟ فرمود: میترسد او را بکشند.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، ح ۶؛ برای قائم ما غیبتی است که مدّت آن بهطول میانجامد. گفتم: ای فرزند رسول خدا! آن برای چیست؟ فرمود: زیرا خدای تعالی میخواهد در او سنّتهای پیامبران(ع) را در غیبتهایشان جاری کن.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۹، ح ۱؛ صاحب این امر و ولادتش بر این خلق پنهان است تا چون ظهور کند بیعت احدی در گردنش نباشد.
- ↑ علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹، ح ۲؛ وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ بر خداوند لازم است که بندگانش را بدین گونه؛ امتحان کند، و در آن موقع است که اهل باطل تردید خواهند کرد.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۶؛ هنگامی که پنجمین (امام) از اولاد هفتمین (امام) مفقود گردد، در خصوص دین خود پناه به خدا برید، مبادا کسی شما را از عقیده صحیح خود برگرداند! ای فرزند صاحب الامر ناگریز از غیبتی است که آنها که ایمان به او داشتند (از طولانی شدن غیبتش گمراه گشته) از آن عقیده برمیگردند. غیبت او امتحانی است از جانب خداوند که خواسته است بندگان خود را به وسیله آن امتحان کند.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۷۹-۱۸۸.