جوانی
مقدمه
جوانی یکی از بهترین مقاطع حیات انسانی به شمار میرود و بههمین دلیل این دوره از حساسیَت ویژهای برخوردار است. جوانها و نیروی جوانی از پرارجترین سرمایههای هر جامعه و ملّتی بهشمار میروند. اگر مراحل زندگی بشر را به هشت دوره تقسیم کنیم: دوران جنینی، مرحله کودکی، مرحله نوجوانی، دوره جوانی، دوره میانسالی، دوران بزرگسالی، دوران پیری و سرانجام مرحله کهنسالی، با نگاهی اجمالی به ایندورهها و بر اساس تجربیات فردی و جمعی بشر بهوضوح میتوان اهمیت دوره جوانی و ارزش آن را دریافت[۱].
بنا بر پارهای از اظهار نظرها، جوانی تعبیر و نام مرحلهای از عمر است که از مرز سنّی ۱۸ تا ۲۶ و به عقیده بعضی تا سنّ ۲۸ را شامل میشود.[۲][۳].
در فرهنگ واژگان فارسی، جوان یا بُرنا شامل افرادی میشود که از عمر آنان چندان نگذشته باشد. در لغت عرب، به جوان "شابّ" و به دوره جوانی "شباب" میگویند. شباب از نظر لغوی برافروختگی و زبانهکشیدن است. شاید جوان را از آن جهت شابّ گفتهاند که احساسات و عواطف در او برافروخته میشود و زبانه میکشد[۴].
با این مقدّمه، مناسب است که قدری در مورد خصایص دوره جوانی سخن بگوییم. خصایص و ویژگیهای این دوران در ابعاد مختلف قابل بررسی است. از نظر زیستی – جسمانی، رشد بدن سریع و در اواسط این دوره بسیار کُند و در پایان تقریباً صفر میشود. از نظر ذهنی، هوش خام منتهای سیر خود را طی میکند و به بالاترین درجه رشد میرسد. اما از نظر عاطفی، جوان رقیقالقلب و حساس است و این امر باعث میشود که چنانچه چیزی را دوست داشته باشد تا سر حدّ جانبازی به آن عشق ورزد و فداکاری کند و اگر از چیزی بدش بیاید به مقابله شدید با آن بپردازد. همه اینها –که مجملی از مفصل بود- نشانگر اهمیّت و خطیر بودن این دوره است. حقدوستی و آرمانگراییها عمدتاً در این دوره به اوج خود میرسد و چنانچه این آرمانگرایی با علم و معرفت از یک سو و تربیت صحیح از دیگر سو همراه شود، میتواند موجبات سعادت جوان و صلاح جامعه را فراهم آورد. از این رو باید به امر تعلیم و تزکیه جوان، البته در چارچوبی که با مقتضیات زمان و ظرافتهای روحی او متناسب است، مبادرت کرد و همت گماشت. مضمون یکی از سخنان امام صادق (ع) این است که به تعلیم فرزندانتان اقدام کنید، پیش از آنکه منحرفان به سراغ آنان روند. امیرالمؤمنین (ع) در سیره گهربارشان و نیز در سخنان و مکتوباتشان به این موضوع اهتمام ویژه داشتهاند. در کارنامه عملی آن حضرت تربیت جوانان برومند و نمونه که در رأس آنان حسنین (ع) و جوان رشیدی چون ابوالفضل (ع) قرار دارند، میدرخشند. اما در بیاناتی که از امام (ع) به یادگار مانده، نامهای که به امام حسن (ع) نوشتهاند، بسیار گویا و روشنگر است[۵]. در بخشی از نامه فرمودهاند: و دل جوان[۶] همچون زمین ناکشته است، هر چه در آن افکنند بپذیرد[۷]. از این سخن اهمیّت تربیت جوان بهخوبی نمایان است. نکته لطیفی که در این کلام وجود دارد، تشبیه روح جوان به کشتزاری است که آماده پذیرش بذر و زراعت است و هرچه در آن کاشته شود، بارور میشود و ثمر میدهد[۸].
مبانی تربیت جوان
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 267.
- ↑ هر چند در بیان عامّه اصطلاح جوانی تا سنّ ۴۰ سالگی را هم دربرمیگیرد.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 267.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 267- 268.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ با توجه به کاربرد کلمه "حدث" که در کلام امام (ع) آمده است، میتوان فهمید که فرمایش ایشان دوره نوجوانی را نیز دربرمیگیرد.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱: «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ»
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 268.