شوری
(تغییرمسیر از رایزنی)
مقدمه
- آیین اسلام بر مشورت در امور فردی و جمعی ارجی ویژه مینهد. قرآن کریم سورهای به نام "شوری" دارد که مشورت را در شمار فرائض اخلاقی و روحیات معنوی آورده است. بنای حکومت اسلامی نیز بر مشورت و دوری از استبداد و خودرأیی است و حاکمان اسلامی باید از مشورتِ مشاوران کارآزموده و آگاه بهرهمند باشند. البته پیروی از رأی آنان برای حاکم الزامی نیست و او میتواند به تشخیص خود عمل کند. حکومت پیامبر (ص) در مدینه از نخستین حکومتهای سیاسی مبتنی بر شوری بود و خداوند در قرآن کریم مسلمانان آن روزگار را اهل مشورت میخواند[۱][۲].
- مشورت در اسلام چنان ارجمند است که خداوند به پیامبر معصوم خویش- که به منبع دانش غیبی متصل است- فرمان میدهد با اصحاب، مشورت کند[۳]. پیامبر اسلام (ص) هر چند در امور مهم، تصمیم نهایی را خود میگرفت، به نظر دیگران نیز در تصمیمهای خود نقشی میداد[۴].
- مشورت در جایی که خداوند تکلیف چیزی را روشن کرده و انسان را موظف ساخته است به آن عمل کند، روا نیست. به عنوان نمونه، نمیتوان اصول دین را به مشورت گذاشت یا نمیتوان چگونگی نمازگزاردن را از راه مشورت با مؤمنین معین کرد. خداوند بنابر مصالحی تصمیمگیری در برخی امور را برای خود محفوظ داشته و اختیاری به انسان نداده است. در چنین اموری انسان قادر نیست با مشورت به مصلحت خویش و جامعه انسانی راه بیابد. مثلًا تعیین شخص امام معصوم از گذر مشورت روا نیست. این کار بر عهده خداوند است؛ زیرا امام باید دارای شرایطی مانند عصمت باشد و بازشناختن کسی که از این خصیصه برخوردار است، در توان انسان نیست. از این رو، مشورت برای تعیین امام کاری بیفایده است. شوری و مشورت تنها در اموری روا است که سودی برساند و کارگشایی بکند و نص و فرمان صریحی از خداوند یا بندگان معصومش در دست نباشد[۵].
منابع
پانویس
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾؛ سوره شوری، آیه ۳۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 315.
- ↑ ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 315.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 315.