افسردگی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
امروزه، نگرش خاصی به ماهیت انگیزههای اساسی محرک رفتار و ماهیت تهدیدهای اضطرابانگیز و اسباب ایجاد عوارض بیماریهای روانی و عقلانی میشود تا با شناخت آن از بروز آنها پیشگیری شود. موضوع پیشگیری از رفتارهای انحرافی و بحرانهای روحی و روانی به عنوان یکی از مسایل مهمی است که روانشناسان و جامعهشناسان درگیر آن هستند. افزایش بیچون و چرای بیماریهای روانی و عقلانی و آسیبهای جدیای که از این طریق به جوامع وارد میشود، همه را بر آن داشت تا در راه شناخت، پیشگیری و درمان اینگونه بیماریها تلاش جدیتری را در پیش گیرند.
به تازگی گرایش جدیدی در میان روانشناسان و رواندرمانگران پدید آمده است تا به تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی در شخصیت و نیازهای انسان بیشتر توجه شود. این گرایش طرفدار توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماریهای روانی است. آنان بر این باورند که در ایمان به خدا نیروی خارقالعادهای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان دیندار میبخشد و در تحمل سختیهای زندگی او را کمک میکند و از نگرانی اضطراب و در نتیجه پیامدهای زیانباری چون افسردگی و خودکشی باز میدارد. قرآن به عنوان یک درمانگر و درمان خود را معرفی میکند: ﴿وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ﴾[۱] و خدا را نیز به عنوان درمان و دارو بیان میدارد که بسیاری از بیماریهای روحی و روانی را درمان کرده و شفا میبخشد: ﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۲]؛ با یاد خدا دلها آرامش مییابد. افزون بر این قرآن میکوشد تا با پیشگیری و بیان روشهای مطلوب تعادل شخصیت را در انسان پدید آورد تا دچار پیامدهای زیانبار عدم تعادل شخصیتی نشود.[۳]
شخصیت انسان
شخصیت و تضادهای درونی
برای شناخت درست محرّکهای رفتاری و تهدیدهای اضطرابانگیز باید ماهیت انسان و شخصیت او را به دست آورد تا اسباب و عوامل ایجاد بیماریهای روانی و عقلانی دانسته و پیشگیری و یا درمان شود. معمولاً مردم به شخصیت از جهت تأثیری که فرد در دیگران ایجاد میکند و یا مهمترین تأثیراتی که در دیگران به جا میگذارد، مینگرند؛ از اینرو، شخصی را پرخاشگر یا مهربان، تندخو یا گرم میدانند. اما روانشناسان به هنگام بررسی «شخصیت» به آن، به عنوان مرکز ساختمانها و عملیات روانی ثابت مینگرند که سازماندهنده مهارتهای فرد و موجب کنشها و واکنشهای او در محیط زندگی است که مایه تمایزش از دیگران است. به سخنی دیگر، شخصیت نوعی سازماندهی میکانیکی دستگاهها و سیستمهای بدنی و روانی فرد است که سرشت و فطرت ویژه او را در سازگاری با محیط، مشخص میسازد. بنابراین، روانشناسان وقتی شخصیت را مورد مطالعه و تحقیق قرار میدهند، به فرد به عنوان مجموعهای که دارای کنش و واکنشهاست، مینگرند که مجموعه در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند و رفتارها و واکنشهای فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد.
در قرآن توصیف شخصیت انسان و خصوصیات عمومی آنکه باعث تمایز انسان از دیگر آفریدهها میشود، آمده است. چنانکه برخی از نمونههای عمومی شخصیت انسان همراه با ویژگیهای اساسی آن نیز وصف شده است. این نمونههای عینی چنان عمومی و رایج هستند که امروزه در جامعه ما و به طور کلی همه جوامع بشری دیده میشوند. در قرآن همچنین شخصیت بهنجار و نابهنجار و نیز عوامل سازنده بهنجاری و نابهنجاری شخصیت توصیف شده است. برای درک دقیق و درست شخصیت انسان، لازم است عوامل مختلف مشخصکننده شخصیت به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. در شناخت عوامل شخصیتساز باید به عوامل محیطی، وراثتی، اجتماعی و فرهنگی توجه کرد. عوامل مشخصکننده شخصیت را میتوان به دو گروه اصلی، عوامل وراثتی (درونی) و عوامل محیطی و بیرونی (فرهنگی، اجتماعی) تقسیم کرد. در بررسی عوامل درونی نباید تنها به عوامل جسمی و بیولوژیک توجه نمود و از جنبه روانی انسان غافل ماند. شاید علت فراموشی این عامل روش پژوهشی است که روانشناسان در پیش میگیرند و تنها به روش مشاهده و کاوشهای آزمایشگاهی بسنده میکنند. شاید عذر ایشان تا اندازهای پذیرفته باشد زیرا روشهای پژوهشهای علمی - تجربی نمیتواند به روان انسان دست یابد؛ اما ناتوانی آنان در رسیدن به این جنبه نباید باعث شود که برای درک درست از شخصیت انسان و علل رفتارهای او، این بُعد از شخصیت انسان به فراموشی سپرده شود؛ زیرا فراموشی این بُعد از شخصیت انسان موجب عدم دستیابی به روش درست رواندرمانی میشود. بدون شناخت ماهیت و حقیقت عوامل تعیینکننده شخصیت اعم از مادی و معنوی، درونی و بیرونی، درک روشن و کامل شخصیت انسان امکانپذیر نیست. اصولاً اکتفا کردن به بررسی عوامل جسمی و بیولوژیک و نادیده گرفتن جنبه روانی انسان تصویری مبهم و غیر دقیق از شخصیت به دست میدهد.
قرآن انسان را ترکیبی از ماده و روح میداند. خداوند از روح خویش پس از طی مراحلی از تبدیل شدن گِل (ماده) در انسان میدمد[۴] به همین دلیل ساختار وجودی انسان با سایر آفریدگان تفاوت دارد؛ زیرا انسان در بیشتر خصوصیات جسمانی و انگیزهها و انفعالات حفظ ذات و بقای نوع و نیز قدرت درک و یادگیری، با حیوان شریک است و تنها خصوصیات روحی او را از جانوران جدا میسازد خصوصیاتی که موجب گرایش و توجه انسان به شناخت و عبادت خداوند متعال و تشویق او به کسب فضایل و اخلاقیات والایی است که او را به سطوح بالای کمال انسانی میرساند. باید دانست که روح و ماده در انسان دو چیز جدا و مستقل از هم نیستند بلکه در یک کل متکامل و هماهنگ به هم آمیختهاند. و هویت و شخصیت انسان از این آمیزش متکامل و هماهنگ تشکیل مییابد.
انسان از نظر شخصیت دارای دو نوع خصوصیات مادی و معنوی است که گاهی میان آنها تعارض پیش میآید و نیازهای جسمانی و یا اشتیاقات او را به سوی خود جذب میکند به گونهای که انسان خود نیز این نزاع درونی را میان دو جنبه شخصیتی خود احساس میکند. قرآن به حالت نزاع میان جنبههای جسمانی و روانی انسان در چند جا اشاره دارد: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا﴾[۵] و نیز میفرماید: ﴿فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى * وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى﴾[۶].
بنابراین ساختمان وجودی انسان به طور فطری هم استعداد انجام کارهای زشت، پیروی از هوای نفس و شهوات جسمانی و لذتها و تمایلات دنیوی را دارد و هم آمادگی ارتقا به اوج فضیلت، تقوا و اخلاقیات عالی انسانی را. به همین دلیل طبیعی است که فطرت انسان بالقوه متضمن تضاد میان خیر و شر، فضیلت و رذیلت است. همین تضادها و افراط و تفریطها موجب میشود که شخصیت از تعادل خارج و دچار بیماریهای جسمی و روحی شود. قرآن برای آنکه شخصیت از تعادل برخوردار باشد دستورها و آموزههایی را بیان داشته است. مناسبترین راهحل مشکل تضاد میان جنبههای جسمانی و روانی انسان در واقع ایجاد هماهنگی میان آن دو است. به این معنا که انسان در حدود شریعت نیازهای جسمانی خود را ارضا کند و همزمان با آن به ارضای نیازهای روانی نیز بپردازد. اگر انسان در زندگی به میانهروی و اعتدال و دوری از زیادهروی و افراط و ارضای انگیزههای جسمانی و روانی ملتزم باشد، ایجاد و هماهنگی میان نیازهای جسم و روح کاملاً امکانپذیر است؛ زیرا در اسلام نه رهبانیتی وجود دارد که با ارضای انگیزههای جسمانی مخالف باشد و در جهت سرکوب آن عمل کند و نه نوعی اباحه مطلق که انگیزههای جسمانی را به طور کامل ارضا کند. اسلام خواهان هماهنگی انگیزههای جسم و روح است. برای تحقق این تعادل در شخصیت انسان به روشها و شیوههایی اشاره میکند که با بهکارگیری آن میتوان به هدف فوق رسید. یکی از شیوههای مورد اشاره آن است که در این آیه بدان توجه میدهد: ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾[۷]؛ و در آنچه خدا به تو داده سرای آخرت را جستجو کن و بهرهات را از دنیا فراموش مکن.
تعادل جسم و روح در شخصیت انسان، نمایانگر توازن موجود در کل هستی است؛ زیرا خداوند هر چیزی در اندازه و میزان قرار داده است. شخصیت بهنجار شخصیتی است که جسم و روح در آن متعادل و نیازهای هر کدام ارضا شود. انسانی که دارای شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت میدهد و نیازهای آن را در حدودی که شرع مقدس روا میداند برآورده میسازد و همزمان با آن به خدا ایمان میآورد. بنابراین از نظر اسلام فردی که پیرو هوای نفس خویش باشد، فردی نابهنجار است و کسی که خواستههای جسمانی خود را سرکوب و مقهور میکند و با رهبانیتی افراطی و ریاضتی شدید باعث ضعف جسمی خود میشود و تنها به ارضای نیازها و تمایلات معنوی میپردازد، شخص نابهنجار است؛ زیرا اینگونه گرایشهای افراطی و تفریطی با طبیعت و فطرت انسان مخالف و متضاد است. به همین دلیل هیچکدام از این دو گرایش به شکلگیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمیانجامد. چنانکه او را به کمال حقیقی شخصیتی نیز نمیرساند.[۸]
نگرش توحیدی قرآن به شخصیت
قرآن مردم را از لحاظ شخصیتی به انواع سهگانه مؤمن، کافر و منافق تقسیم کرده است[۹]. هر یک از این انواع سهگانه، خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خود را دارد که از دو نوع دیگر جدایش میسازد. از آنجا که قرآن کتاب عقیده و هدایت است اینگونه تقسیمبندی با اهداف آن نیز هماهنگ است. از سوی دیگر، این تقسیمبندی نشاندهنده اهمیت عقیده در ساختار شخصیت انسان و تشخیص خصوصیات متمایزکننده او است و نیز رفتار انسان را به شکل خاص و مشخص که موجب تمایز او از دیگران شود، جهت میدهد. این تقسیمبندی همچنین نشان میدهد که عامل اصلی ارزشیابی شخصیت از نظر قرآن عقیده است.
قرآن بیان میدارد که عدم تعادل شخصیتی انسان موجب میشود که به گروه منافقان و کافران بپیوندد. کفر و نفاق از منظر قرآن یک بیماری است. به این معنا که شخصیت کافر و منافق، یک شخصیت نامتعادل و بیمار است. این بیماری روحی و روانی است که تأثیر خود را در جسم انسان نیز نشان میدهد. کافران و منافقان دچار بیماریهای روحی و روانی هستند: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾[۱۰] و تنها در صورتی درمان میشود که به نسخه اعتدالبخش قرآن عمل نمایند. اگر گروهی از مؤمنان نیز دچار بیماریهای روحی و روانی هستند، علت و عامل آن را باید در عدم عمل به نسخه قرآنی جستجو کرد. هر کس به نسخه شفابخش قرآن پایبندتر باشد از بیماریهای روانی رستهتر است. بنابراین مؤمنان باید کوشش نمایند تا با بهرهگیری از قرآن به اعتدال و تعادل شخصیتی دست یابند. قرآن از اینرو بهترین نسخه برای درمان بیماریهای روحی بشری است و نمیتوان با دوری از این نسخه درمان قطعی دیگری یافت. علیرغم کوششهای فراوانی که جوامع در زمینههای تعلیم و تربیت جوانان به عمل میآورند تا از آنها انسانهای متعادل شخصیتی و مفید بسازند، اما این کوششها نتیجه مطلوب را به بار نمیآورد و انحرافات و بیماریهای روحی و روانی و در نتیجه اضطراب، افسردگی و خودکشی در جوامع افزایش مییابد. حتی کوششهای رواندرمانی با معیارها و روشهای غربی نیز نتوانسته است دردی از این مشکل را درمان کند.[۱۱]
نقش ایمان در کاهش اضطراب
در سالهای اخیر کوششهای زیادی در زمینه رواندرمانی افرادی که دچار بیماریهای روانی و اضطرابهای شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روشهای مختلفی برای رواندرمانی پدید آمده است که هیچکدام موفقیت مورد انتظار را درباره از میان بردن یا پیشگیری از بیماریهای روانی کسب نکرده است. برخی از تحقیقات نشان میدهد که میانگین درمان از هفتاد درصد تجاوز نمیکند. وانگهی حال عدهای از بیماران پس از درمانهای رواندرمانگران گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی عود کرده است. اینگونه پژوهشها نشان میدهد که میانگین درمان ناشی از رواندرمانی بر پایه روشهای علمی هنوز به میزان رضایتبخشی نرسیده است.
از اینرو، گرایش و توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماریهای روانی در میان روانشناسان و درمانگران روانی افزایش چشمگیری یافته است. آنان بر این باورند که «ایمان بدون شک مؤثرترین درمان بیماریهای روانی به ویژه اضطراب و افسردگی است». ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس آمریکایی میگوید: ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام میدارد. و در جای دیگر میگوید: همانطور که امواج خروشان اقیانوس نمیتواند آرامش ژرفای آن را بر هم زند و امنیت آن را پریشان سازد، شایسته است که دگرگونیهای سطحی و موقت زندگی، آرامش درونی انسان را که عمیقاً به خداوند ایمان دارد، بر هم نزند؛ چراکه انسان متدین واقعی، تسلیم اضطراب نمیشود و توازن شخصیت خویش را حفظ میکند و همواره آماده مقابله با مسایل ناخوشایندی است که احتمالاً روزگار برایش پیش میآورد. کارل یونک روانکاو میگوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیتهای مختلف جهان متمدن، با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کردهام، اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود به سر میبرند - یعنی از سی و پنج سالگی به بعد- حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت میتوانم بگویم که تکتک آنان به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود میدهند فاقد بودند و تکتک آنان تنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند[۱۲].
بسیاری از روانشناسان متأخر بر نقش مؤثر ایمان به خدا تأکید میورزند زیرا اعتماد به قدرت او موجب افزایش صبر و شکیبایی و تحمل سختیها میشود و احساس امنیت و آرامش را در نفس انسانی مستقر میسازد و آسودگی درونی را پدید میآورد. همه مکاتب رواندرمانی در این که دلیل اصلی بروز عوارض بیماریهای روانی اضطراب است اتفاقنظر دارند. ولی در تعیین عوامل اضطراببرانگیز، اختلافنظرهایی با هم دارند. این مکاتب هدف اصلی رواندرمانی را رهایی از اضطراب و به وجود آوردن احساس امنیت در نفس انسان میدانند، اما برای تحقق این هدف از روشهای مختلفی پیروی میکنند. قرآن نشان میدهد که ایمان به خدا، در درمان اینگونه بیماریها و تحقق احساس امنیت و آرامش و پیشگیری از اضطراب و بیماریهای روانی ناشی از آن کاملاً موفق بوده است. باید توجه داشت که درمان معمولاً پس از ابتلای شخص به بیماری روانی شروع میشود، اما ایمان به خدا اگر از کودکی در نفس انسان استقرار یابد نوعی مصونیت و پیشگیری از آسیب بیماریهای روانی به شخص میبخشد. قرآن، امنیت و آرامشی را که ایمان در نفس مؤمن ایجاد میکند چنین توصیف میکند: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۱۳]؛ تنها آنهایی که ایمان به خدا آورده و آن را به عبادت هیچ معبودی نیامیختهاند سزاوار آرامش، امنیت و طمأنینه هستند.
اصولاً آرامش، استقرار و امنیت نفس برای مؤمن متحقق میشود؛ زیرا ایمان راستینش به خداوند او را نسبت به کمک و حمایت و نظر و لطف خداوند امیدوار میسازد. مؤمنی که به خدا ایمان دارد از هیچ چیز در این دنیا نمیهراسد چون میداند تا خدا نخواهد هیچ شر و آزاری به او نمیرسد[۱۴] و تا خدا نخواهد هیچ انسان و یا قدرتی در دنیا قادر نیست به او ضرری رساند یا چیزی را از او منع کند؛ به همین دلیل مؤمن انسانی است که امکان ندارد ترس یا اضطراب بر او چیره شود[۱۵] از مرگ نمیهراسد و به آن با دیدی واقعبینانه مینگرد و آن را دروازهای برای زندگی جاودانه میبیند[۱۶].
روزیاش را در دست خدا میداند و درباره رزق و روزی اصولاً ترس و ناآرامی را نمیشناسد زیرا خدا را روزیدهنده میداند[۱۷]. از مصیبتهای روزگار و حوادث دهر نمیهراسد زیرا میداند که حوادث خوب یا بدی که برای مردم روی میدهد آزمایش خداوندی است[۱۸].
مؤمن هرگز دچار اضطراب ناشی از گناه نمیشود، احساسی که بسیاری از بیماران روانی از آن رنج میبرند این عدم اضطراب مؤمن معلول تربیت صحیح اسلامی اوست بهگونهای که دچار گناه نمیشود و پس از اشتباه و خطا خداوند را آمرزنده و غفار مییابد و توبه میکند[۱۹] اعتراف مؤمن به گناه و توبه به درگاه خداوندی او را از کوشش برای دور نگه داشتن فکر گناه از ذهن - به منظور رهایی از ناراحتی روانی ناشی از احساس گناه - باز میدارد. کسانی که ایمان ندارند برای دور نگه داشتن فکر گناه از ذهن به سرکوب ضمیر ناخودآگاه خود میپردازند. این سرکوب فکر گناه باعث نمیشود که آن نیروی انفعالی احساس پستی و حقارتی که همراه فکر گناه وجود داشته است نیز از میان برود. بنابراین نیروی انفعالی مزبور به شکل اضطرابی مبهم و پیچیده در انسان بروز میکند که باعث رنج و ایجاد تشنج روانی در شخص میشود و در نتیجه انسان سعی میکند با پناه بردن به عوارض برخی از بیماریهای روانی از شدت آن بکاهد. اصولاً روانکاوان میکوشند تا ضمیر ناخودآگاه را آشکار سازند و بیمار را به یادآوری مجدد آن کارها و مقابله با آنها وادار میسازند تا به جای اینکه آنها را انکار کرده و با سرکوبشان از رودرویی با آنها فرار کنند، نوعی داوری و قضاوت عقلانی درباره آنها پیدا کنند؛ یعنی به صدور حکم درباره آنها بپردازند. به همین دلیل است که یادآوری گناه توسط مؤمن و اعتراف به آنها و استغفار و توبه باعث جلوگیری از سرکوب ناخودآگاه احساس گناه میشود؛ زیرا اینگونه سرکوب کردن ایجاد اضطراب و بروز عوارض بیماریهای روانی میگردد. مؤمن احساس گناه را سرکوب نمیکند بلکه به آن اعتراف میکند و از خدا آمرزش میطلبد، ازاینرو مؤمن همواره دارای امنیت خاطر روانی و آرامش قلبی و احساس رضایت و آرامش خاطر است.
فقدان ایمان به خدا موجب میشود که انسان دچار سرگردانی و پوچی نماید. قرآن حالت تعارض و اضطراب و سرگردانی انسان فاقد ایمان را به حالت انسانی تشبیه میکند که حس نماید از آسمان فرو افتاده است و پرندگان او را در میان آسمان و زمین میربایند یا تندبادی به مکانی دور پرتابش میکند. ایمان به خدا تنها راه رهایی از اندوه و اضطراب[۲۰] چنانچه فقدان آن سرانجامی جز اندوه، افسردگی پوچی و خودکشی ندارد. حتی مؤمن گاه در حالت خروج از تعادل شخصیتی -به دنبال اعراض از یاد خدا- دچار بحرانهای اینچنینی میشود. از اینرو خداوند بیان درمان و نسخه شفابخش خویش ذکر خدا را درمان نهایی هر گونه اضطرابی میداند: ﴿من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا﴾[۲۱]؛ کسانی که از یاد خدا اعراض کنند در زندگی دچار سختی و تنگی میگردند. این تنگنا در ابعاد جسمی، مالی، جانی و روانی خود را نشان میدهد.[۲۲]
روشهای ایجاد تعادل شخصیت
یکی از روشهای درمانی بیماریهای روحی و روانی را قرآن ارتباط با مؤمنان بر میشمارد[۲۳]؛ زیرا احساس وابستگی فرد به گروه و از میان رفتن احساس انزوا و تنهایی و توجه به نقش فعال خود در جامعه، دارای اهمیت زیادی در سلامت روانی انسان است. بسیاری از رواندرمانگران به اهمیت روابط انسانی به منظور تأمین سلامت روانی توجه کردهاند. وابستگی فرد به گروه و دوستی گروه نسبت به فرد و ارتباط انسان میان آنها از عوامل مهمی است که به تشکیل شخصیتی سالم و تحقق امنیت خاطر و آرامش انسان کمکی شایان میکند.
قرآن روشهای چندی در رواندرمانی پیش گرفته است که مهمترین آنها ایجاد تعدیل یا تغییر در شخصیت و رفتار است. از اینرو نخست به تعدیل یا تغییر افکار و گرایشهای فکری آنها اقدام میکند؛ چراکه رفتار انسان به مقدار زیادی تحت تأثیر افکار و گرایش او قرار دارد. به همین دلیل است که هدف اساسی رواندرمانی را تغییر نوع تفکرات بیماران روانی درباره خود، هستی، مردم و زندگی، مشکلات و اهداف زندگی دانستهاند. اما بیمار روانی با تغییر افکاری که در اثر درمان حاصل میشود در برابر مشکلات و حل آنها توانا میشود و اضطرابش کاهش مییابد. اساساً یادگیری عملی است که در جریان آن، افکار، گرایشها، عادتها و رفتارهای انسان تعدیل میشود و تغییر مییابد. کار رواندرمانی در اصل، تصمیم یادگیریهای نادرست گذشته است که بیمار در جریان آن با افکاری اشتباه به زندگی و هستی مینگریسته است. این تغییر در نگرش، نسبت به خود، زندگی و هستی بیمار را در مقابله با مشکلات و حل آنها توانا میسازد و به این ترتیب از درگیری روانی و اضطراب رهایی مییابد[۲۴].
قرآن به منظور تغییر در افکار و گرایشها و رفتارهای مردم و هدایت آنها به رستگاری و خوشبختی یعنی آسایش و آرامش ایجاد فکری تازه درباره ماهیت و رسالت انسان را مورد توجه قرار داده است. از اینرو در پی دگرگونی شگرف و پایهریزی نظام جدید از بینش، نگرش و گرایش در انسانها و ایجاد نظام روابط انسانی بوده است. از اینرو به ابعاد شخصیت فردی و جمعی توجه داشته و با محوریت توحید آرامش و آسایش را به خود و جامعه بازگردانیده است. در دستگاه قرآن، همه نظامهای کوچک و شبکههای در هم تنیده به این مرکز باز میگردد و در محوریت توحید معنا مییابد. بنابراین عبادات و دستورها و آموزههای قرآنی چیزی جز بیان همین مسأله توحید نیست. عبادات مثلاً چیزی جز تمرین یادگیری توحید و تغییر در شخصیت انسانی نیست؛ یعنی گرچه تغییر افکار گام نخست و ضروری برای تغییر شخصیت و رفتار فرد است اما یادگیری رفتارهای جدید نیز مستلزم ممارست طولانی است تا این مسأله در نفس انسانی تثبیت و استقرار یابد. در حقیقت عبادت ابزاری است تا توحید در جان انسان جا خوش کند و همواره حضور دایم و نقش فعال داشته باشد.
از اینرو است که نماز «ذکر الله» نامیده شده است. یعنی نماز که عبادتی از عبادات است ابزاری برای «یاد خداست» پذیرش حضور دایم و تأثیر فعالانه خداوندی در همه امور و در جان انسان است؛ زیرا فرد بدون ممارست عملی و تمرین اینگونه ممارستها نمیتواند آنها را یاد بگیرد و در جانش نقش ببندد. در رواندرمانی برای درمان بیمار تنها کافی نیست که او به شناخت ماهیت مشکلات و تغییر فکر خود نسبت به آنها و نیز تغییر بینش نسبت به خود، زندگی و هستی دست یابد، بلکه باید افزون بر این کسب مهارتهای جدید در زندگی توسط بیمار روانی و پیاده کردن آمار جدید درباره خود و مردم در زمینههای تازه را لمس کند. به این ترتیب با ممارست عملی رفتارهای تازه ناشی از افکار جدید در زندگی و نتایج رضایتبخشی که این ممارست در بر دارد، تغییر زیادی در شخصیت بیمار ایجاد میشود و او را با گامهایی تند به سوی درمان پیش میبرد. قرآن برای پرورش شخصیت مردم و ایجاد تغییر در رفتار آنان، روش کار و ممارست عملی در زمینه افکار و عادات جدید رفتاری را که در نظر دارد در نفوس آنان تحکیم بخشد، به کار گرفته است. به همین منظور عبادات مختلفی چون نماز، روزه، زکات و حج و مانند آنها را واجب کرده است.
انجام منظم و مرتب این عبادت در اوقاتی معین مؤمن را به یاد خدا میاندازد و باعث میشود که او همواره در همه جا و در همه کار خدا را در نظر داشته باشد. حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی ناشی از نماز انسان را از اضطرابی که بیماران روانی همواره از آن رنج میبرند، میرهاند؛ چون این حالتها معمولاً تا مدتی پس از نماز نیز در انسان باقی میماند و ادامه مییابد. انسان گاهی در حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی پس از نماز با امور یا مواردی اضطرابانگیز روبهرو میشود یا آنها را به یاد آورد. تکرار حدوث این موارد و یادآوری آنها در حالت تمدد اعصاب و آرامش نفسانی پس از نماز به «خاموش شدن» تدریجی اضطراب در انسان منجر میشود. این تأثیر مهم که نماز در درمان اضطراب دارد، همانند تأثیر روش رواندرمانی برخی از درمانگران رفتارگرایی معاصر در درمان اضطراب بیماران روانی است که از طریق درمان از راه آرامسازی یا درمان از راه کاهش حساسیت انفعالی انجام میگیرد. دعا نیز موجب کاهش شدت اضطراب میشود[۲۵]. روشن است که اضطراب از عجز انسان در برابر حلّ تضادهای روانی وی ناشی میشود و اصولاً بخش بزرگی از نیروی روانی انسان برای حلّ تضادهای روانی مصروف میشود به همین دلیل است که بیماران روانی نمیتوانند به طور صحیح توانایی و امکاناتشان را بروز دهند؛ چون تضادهای روانی آنان نیرویشان را مصرف میکند. اما وقتی همین بیماران درمان میشوند و نیروهای روانی آنان آزاد میگردد، اظهار شادابی و نشاط میکنند و نیروی کار و تولیدشان افزایش مییابد.[۲۶]
منابع
پانویس
- ↑ «و شفایی برای دلها است» سوره یونس، آیه ۵۷.
- ↑ «آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ منصوری، خلیل، قرآن و درمان افسردگی
- ↑ ﴿إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾ «آنگاه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم بشری از گل بیافرینم * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره ص، آیه ۷۱-۷۲؛ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۸-۲۹.
- ↑ «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد * بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰.
- ↑ «اما آنکه سرکشی کرده باشد * و زندگی این جهان را برگزیده باشد * تنها دوزخ جایگاه اوست * و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۳۷-۴۱.
- ↑ «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ منصوری، خلیل، قرآن و درمان افسردگی
- ↑ قرآن و روانشناسی، دکتر محمد عثمان نجاتی، عباس عرب، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم، ۱۳۶۹، ص۳۰۴.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ منصوری، خلیل، قرآن و درمان افسردگی
- ↑ قرآن و روانشناسی، ص۳۶۵.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ «هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾ «هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست که در رستخیز پاداشهایتان تمام داده خواهد شد؛ آنگاه هر که را از دوزخ دور کنند و به بهشت درآورند به راستی رستگار است و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵؛ ﴿قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ «بگو: مرگی که از آن میگریزید بیگمان با شما دیدار خواهد کرد، آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده میشوید و شما را از آنچه میکردید آگاه میکنند» سوره جمعه، آیه ۸.
- ↑ ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعهگاه او را میداند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶؛ ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و چه بسیار جنبندگانی که روزی خویش را بر نمیتوانند داشت؛ خداوند آنها و شما را روزی میدهد و او شنوای داناست» سوره عنکبوت، آیه ۶۰؛ ﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ﴾ «خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میدارد یا تنگ میگرداند و (آنان) به زندگانی این جهان شادند و زندگانی این جهان در برابر (زندگانی) جهان واپسین جز بهرهای (اندک) نیست» سوره رعد، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ ﴿وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ «و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزندهای بخشاینده خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۱۰؛ ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى﴾ «و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲؛ ﴿لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ «تا خداوند از بدترین کار آنان که کردهاند درگذرد و پاداش آنان را برابر با بهترین کاری که انجام میدادهاند بدهد» سوره زمر، آیه ۳۵.
- ↑ ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى * وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾ «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد * و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۳-۱۲۴.
- ↑ ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾ «و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
- ↑ منصوری، خلیل، قرآن و درمان افسردگی
- ↑ ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ﴾ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ ر.ک: معجزههای دعا و نیایش، ریدزر دایجست، ترجمه امیر دیوانی، کیهان ۱۷۷۳۵، ۲۲ مرداد ۸۲.
- ↑ منصوری، خلیل، قرآن و درمان افسردگی