مروان بن حکم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'jpg|22px]] 22px دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
نام و [[نسب]] او [[مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی]] و [[کنیه]] او [[ابو القاسم]] بود که بعدها به ابا عبدالملک [[تغییر]] کرد<ref>انساب الأشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶.</ref>، از [[قبیله]] [[بنی امیه]] است؛ قبیله‌ای که با [[قبیله]] [[بنی‌هاشم]] و [[خاندان پیامبر]] {{صل}} [[دشمنی]] و [[کینه‌توزی]] دیرینه داشتند. [[مروان]] را با القابی چون "ابن الطرید" به‌معنای "پسر رانده‌شده"، "چلپاسه" به‌معنای "وزغ" می‌نامیدند<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۶۲-۲۶۴؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۸۶-۶۸۷.</ref>.
نام و [[نسب]] او [[مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی]] و [[کنیه]] او [[ابو القاسم]] بود که بعدها به ابا عبدالملک [[تغییر]] کرد<ref>انساب الأشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶.</ref>، از [[قبیله]] [[بنی امیه]] است؛ قبیله‌ای که با [[قبیله]] [[بنی‌هاشم]] و [[خاندان پیامبر]] {{صل}} [[دشمنی]] و [[کینه‌توزی]] دیرینه داشتند. [[مروان]] را با القابی چون "ابن الطرید" به‌معنای "پسر رانده‌شده"، "چلپاسه" به‌معنای "وزغ" می‌نامیدند<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۶۲-۲۶۴؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۸۶-۶۸۷.</ref>.


مروان بن حکم مردی کوتاه قد بود و صورتی سرخ، گردنی ناقص، سری بزرگ و ریشی بلند داشت و به او خیط [[باطل]] می‌گفتند؛ یعنی ریسمان باطل و دلیل این نامگذاری این بود که گردن باریکی داشت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۲۳۰.</ref>.
مروان بن حکم مردی کوتاه قد بود و صورتی سرخ، گردنی ناقص، سری بزرگ و ریشی بلند داشت و به او خیط [[باطل]] می‌گفتند؛ یعنی ریسمان باطل و دلیل این نامگذاری این بود که گردن باریکی داشت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۲۳۰.</ref>.
خط ۱۱: خط ۱۱:


== [[مروان]] و [[عثمان]] ==
== [[مروان]] و [[عثمان]] ==
مروان تا وقتی که [[پیامبر]] {{صل}} زنده بودند، جرأت بازگشت به [[مدینه]] را نداشت و حتی در [[زمان]] [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] نیز نتوانست به مدینه بازگردد تا اینکه [[خلافت]] به دست عثمان افتاد و او مروان را به مدینه آورد و او را کاتب خود ساخت و باعث [[خشم]] [[مسلمانان]] شد. همچنین عثمان اجازه [[تصرف در اموال]] [[بیت المال]] را به او داده بود و به همین دلیل، [[مردم]] نسبت به عثمان [[کینه]] داشتند، چون عثمان، مروان را بر دیگر مردم مقدم می‌دانست<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۲۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۷.</ref>. او باعث کشته شدن عثمان نیز شد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۶۴-۲۶۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۸۶-۶۸۷.</ref>
مروان تا وقتی که [[پیامبر]] {{صل}} زنده بودند، جرأت بازگشت به [[مدینه]] را نداشت و حتی در [[زمان]] [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] نیز نتوانست به مدینه بازگردد تا اینکه [[خلافت]] به دست عثمان افتاد و او مروان را به مدینه آورد و او را کاتب خود ساخت و باعث [[خشم]] [[مسلمانان]] شد. همچنین عثمان اجازه [[تصرف در اموال]] [[بیت المال]] را به او داده بود و به همین دلیل، [[مردم]] نسبت به عثمان [[کینه]] داشتند، چون عثمان، مروان را بر دیگر مردم مقدم می‌دانست<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۲۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۷.</ref>. او باعث کشته شدن عثمان نیز شد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۶۴-۲۶۷؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۸۶-۶۸۷.</ref>


== مروان و [[امام علی]] {{ع}} ==
== مروان و [[امام علی]] {{ع}} ==
خط ۲۴: خط ۲۴:


== مروان و جنگ با [[امام علی]] {{ع}} ==
== مروان و جنگ با [[امام علی]] {{ع}} ==
مروان به بهانه گرفتن [[انتقام]] [[خون عثمان]] و کشتن قاتلانش به همراه [[عایشه]] به جنگ با امام علی {{ع}} برخاستند که به [[جنگ جمل]] مشهور شد، در حالی که یکی از اسباب [[قتل عثمان]] همین مروان بن حکم بود و در این جنگ، مروان بن حکم سی و هفت زخم نیزه و تیر برداشت<ref>الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۵۱؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۶۱۹؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۴۳.</ref>، اما از چنگال [[مرگ]] گریخت و به [[اسارت]] [[امام]] {{ع}} درآمد. وی در جریان [[اسارت]]، [[حسنین]] را واسطه [[آزادی]] خویش قرار داد. [[حسنین]] به [[امام]] {{ع}} گفتند تا از او [[بیعت]] بگیرد. [[امام]] فرمود: مگر پس از [[کشته شدن عثمان]] با من [[بیعت]] نکرد؟! مرا به [[بیعت]] او نیازی نیست (که [[بیعت‌شکن]] است و غدار) با دستی چون دست جهود. (مکار اگر آشکارا) با دست خود [[بیعت]] کند، روگرداند و در [[نهان]] (با ریشخند) آن را بشکند. همانا وی بر [[مردم]] [[حکومت]] کند اما کوتاه، چندان که سگ بینی خود را لیسد. او [[پدر]] چهار فرمانرواست و زودا که [[امت]] از او و [[فرزندان]] او روزی خونین را ببینند<ref>{{متن حدیث|أَوَ لَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لَا حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ، إِنَّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِكَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ. أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۷۳</ref>. او در [[جنگ صفین]] نیز همراه با [[معاویه]] با امام علی {{ع}} به جنگ پرداخت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۶۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۶۸-۲۶۹؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۸۶-۶۸۷.</ref>
مروان به بهانه گرفتن [[انتقام]] [[خون عثمان]] و کشتن قاتلانش به همراه [[عایشه]] به جنگ با امام علی {{ع}} برخاستند که به [[جنگ جمل]] مشهور شد، در حالی که یکی از اسباب [[قتل عثمان]] همین مروان بن حکم بود و در این جنگ، مروان بن حکم سی و هفت زخم نیزه و تیر برداشت<ref>الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۵۱؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۶۱۹؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۴۳.</ref>، اما از چنگال [[مرگ]] گریخت و به [[اسارت]] [[امام]] {{ع}} درآمد. وی در جریان [[اسارت]]، [[حسنین]] را واسطه [[آزادی]] خویش قرار داد. [[حسنین]] به [[امام]] {{ع}} گفتند تا از او [[بیعت]] بگیرد. [[امام]] فرمود: مگر پس از [[کشته شدن عثمان]] با من [[بیعت]] نکرد؟! مرا به [[بیعت]] او نیازی نیست (که [[بیعت‌شکن]] است و غدار) با دستی چون دست جهود. (مکار اگر آشکارا) با دست خود [[بیعت]] کند، روگرداند و در [[نهان]] (با ریشخند) آن را بشکند. همانا وی بر [[مردم]] [[حکومت]] کند اما کوتاه، چندان که سگ بینی خود را لیسد. او [[پدر]] چهار فرمانرواست و زودا که [[امت]] از او و [[فرزندان]] او روزی خونین را ببینند<ref>{{متن حدیث|أَوَ لَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لَا حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ، إِنَّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِكَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ. أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۷۳</ref>. او در [[جنگ صفین]] نیز همراه با [[معاویه]] با امام علی {{ع}} به جنگ پرداخت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۶۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[مروان بن حکم (مقاله)|مقاله «مروان بن حکم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص ۲۶۸-۲۶۹؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۸۶-۶۸۷.</ref>


== [[مروان]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} ==
== [[مروان]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} ==
زمانی که [[عثمان]] در حال [[مرگ]] بود، به مروان گفت: "ای مروان، با [[علی]] خوب باش، چون من از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم که در [[روز]] [[خیبر]] چنین فرمودند: " [[رأی]] و نظر من (برای [[جنگ]]) کسی است که [[خدا]] و [[رسول خدا]] او را [[دوست]] دارند و همچنین از رسول خدا درباره [[حسن بن علی]] چنین شنیدم که می‌گفت: " خدایا! من [[حسن]] را دوست دارم، پس تو او را دوست بدار و هر آنکه او را دوست می‌دارد دوست بدار". در همان لحظه مروان منکر این [[حدیث]] شد و گفت: من از رسول خدا زیاد حدیث شنیده‌ام اما این [[روایت]] را تا به حال نشنیده‌ام". و به عثمان گفت: "تو حدیث رسول خدا را ضایع می‌کنی، زیرا این روایت را از کسی جز تو نشنیدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۳۵۸.</ref>.
زمانی که [[عثمان]] در حال [[مرگ]] بود، به مروان گفت: "ای مروان، با [[علی]] خوب باش، چون من از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم که در [[روز]] [[خیبر]] چنین فرمودند: " [[رأی]] و نظر من (برای [[جنگ]]) کسی است که [[خدا]] و [[رسول خدا]] او را [[دوست]] دارند و همچنین از رسول خدا درباره [[حسن بن علی]] چنین شنیدم که می‌گفت: " خدایا! من [[حسن]] را دوست دارم، پس تو او را دوست بدار و هر آنکه او را دوست می‌دارد دوست بدار". در همان لحظه مروان منکر این [[حدیث]] شد و گفت: من از رسول خدا زیاد حدیث شنیده‌ام اما این [[روایت]] را تا به حال نشنیده‌ام". و به عثمان گفت: "تو حدیث رسول خدا را ضایع می‌کنی، زیرا این روایت را از کسی جز تو نشنیدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۳۵۸.</ref>.


بعد از [[شهادت امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]] خصمانه مروان با امام حسین {{ع}} و [[خاندان]] [[نبوت]] ادامه داشت و نقل شده که بعد از مردن [[معاویه]] که [[خلافت]] به دست [[یزید]] رسید، یزید در [[نامه]]‌ای به [[ولید]] دستور داد که از [[اهل]] [[مدینه]] [[بیعت]] بگیرد؛ همان‌هایی که در [[زمان]] معاویه [[بیعت]] نکرده بودند و چون ولید نامه را خواند و از [[مرگ معاویه]] [[آگاه]] شد، مروان بن حکم را که عامل او بود، فرا خواند تا با او به [[مشورت]] بشیند. مروان گفت: آنان که بیعت نکردند را احضار کن؛ اگر بیعت کردند که کردند و اگر بیعت نکردند، پیش از آنکه از مرگ معاویه با خبر شوند آنان را بکش؛ زیرا اگر بدانند معاویه از میان رفته است، هر کس از سویی [[علم]] [[مخالفت]] با تو را بلند خواهد کرد. البته جز [[عبدالله بن عمر]] که نه [[دوستدار]] جنگ است و نه خواهان [[حکومت]]، مگر آنکه او را بدین کار [[دعوت]] کنند.
بعد از [[شهادت امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]] خصمانه مروان با امام حسین {{ع}} و [[خاندان]] [[نبوت]] ادامه داشت و نقل شده که بعد از مردن [[معاویه]] که [[خلافت]] به دست [[یزید]] رسید، یزید در [[نامه]]‌ای به [[ولید]] دستور داد که از [[اهل مدینه]] [[بیعت]] بگیرد؛ همان‌هایی که در [[زمان]] معاویه [[بیعت]] نکرده بودند و چون ولید نامه را خواند و از [[مرگ معاویه]] [[آگاه]] شد، مروان بن حکم را که عامل او بود، فرا خواند تا با او به [[مشورت]] بشیند. مروان گفت: آنان که بیعت نکردند را احضار کن؛ اگر بیعت کردند که کردند و اگر بیعت نکردند، پیش از آنکه از مرگ معاویه با خبر شوند آنان را بکش؛ زیرا اگر بدانند معاویه از میان رفته است، هر کس از سویی [[علم]] [[مخالفت]] با تو را بلند خواهد کرد. البته جز [[عبدالله بن عمر]] که نه [[دوستدار]] جنگ است و نه خواهان [[حکومت]]، مگر آنکه او را بدین کار [[دعوت]] کنند.


ولید بی‌درنگ [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را که [[جوانی]] تازه سال بود، به [[طلب]] امام حسین {{ع}} و [[ابن زبیر]] فرستاد و خواست تا آنها به خانه‌اش بیایند.
ولید بی‌درنگ [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را که [[جوانی]] تازه سال بود، به [[طلب]] امام حسین {{ع}} و [[ابن زبیر]] فرستاد و خواست تا آنها به خانه‌اش بیایند.
خط ۷۵: خط ۷۵:


[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مروان بن حکم]]
[[رده:دشمنان اهل بیت]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
۱۰۸٬۴۶۶

ویرایش