پرش به محتوا

مروان بن حکم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اهل مدینه' به 'اهل مدینه'
جز (جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
جز (جایگزینی متن - 'اهل مدینه' به 'اهل مدینه')
خط ۲۹: خط ۲۹:
زمانی که [[عثمان]] در حال [[مرگ]] بود، به مروان گفت: "ای مروان، با [[علی]] خوب باش، چون من از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم که در [[روز]] [[خیبر]] چنین فرمودند: " [[رأی]] و نظر من (برای [[جنگ]]) کسی است که [[خدا]] و [[رسول خدا]] او را [[دوست]] دارند و همچنین از رسول خدا درباره [[حسن بن علی]] چنین شنیدم که می‌گفت: " خدایا! من [[حسن]] را دوست دارم، پس تو او را دوست بدار و هر آنکه او را دوست می‌دارد دوست بدار". در همان لحظه مروان منکر این [[حدیث]] شد و گفت: من از رسول خدا زیاد حدیث شنیده‌ام اما این [[روایت]] را تا به حال نشنیده‌ام". و به عثمان گفت: "تو حدیث رسول خدا را ضایع می‌کنی، زیرا این روایت را از کسی جز تو نشنیدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۳۵۸.</ref>.
زمانی که [[عثمان]] در حال [[مرگ]] بود، به مروان گفت: "ای مروان، با [[علی]] خوب باش، چون من از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم که در [[روز]] [[خیبر]] چنین فرمودند: " [[رأی]] و نظر من (برای [[جنگ]]) کسی است که [[خدا]] و [[رسول خدا]] او را [[دوست]] دارند و همچنین از رسول خدا درباره [[حسن بن علی]] چنین شنیدم که می‌گفت: " خدایا! من [[حسن]] را دوست دارم، پس تو او را دوست بدار و هر آنکه او را دوست می‌دارد دوست بدار". در همان لحظه مروان منکر این [[حدیث]] شد و گفت: من از رسول خدا زیاد حدیث شنیده‌ام اما این [[روایت]] را تا به حال نشنیده‌ام". و به عثمان گفت: "تو حدیث رسول خدا را ضایع می‌کنی، زیرا این روایت را از کسی جز تو نشنیدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۳۵۸.</ref>.


بعد از [[شهادت امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]] خصمانه مروان با امام حسین {{ع}} و [[خاندان]] [[نبوت]] ادامه داشت و نقل شده که بعد از مردن [[معاویه]] که [[خلافت]] به دست [[یزید]] رسید، یزید در [[نامه]]‌ای به [[ولید]] دستور داد که از [[اهل]] [[مدینه]] [[بیعت]] بگیرد؛ همان‌هایی که در [[زمان]] معاویه [[بیعت]] نکرده بودند و چون ولید نامه را خواند و از [[مرگ معاویه]] [[آگاه]] شد، مروان بن حکم را که عامل او بود، فرا خواند تا با او به [[مشورت]] بشیند. مروان گفت: آنان که بیعت نکردند را احضار کن؛ اگر بیعت کردند که کردند و اگر بیعت نکردند، پیش از آنکه از مرگ معاویه با خبر شوند آنان را بکش؛ زیرا اگر بدانند معاویه از میان رفته است، هر کس از سویی [[علم]] [[مخالفت]] با تو را بلند خواهد کرد. البته جز [[عبدالله بن عمر]] که نه [[دوستدار]] جنگ است و نه خواهان [[حکومت]]، مگر آنکه او را بدین کار [[دعوت]] کنند.
بعد از [[شهادت امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]] خصمانه مروان با امام حسین {{ع}} و [[خاندان]] [[نبوت]] ادامه داشت و نقل شده که بعد از مردن [[معاویه]] که [[خلافت]] به دست [[یزید]] رسید، یزید در [[نامه]]‌ای به [[ولید]] دستور داد که از [[اهل مدینه]] [[بیعت]] بگیرد؛ همان‌هایی که در [[زمان]] معاویه [[بیعت]] نکرده بودند و چون ولید نامه را خواند و از [[مرگ معاویه]] [[آگاه]] شد، مروان بن حکم را که عامل او بود، فرا خواند تا با او به [[مشورت]] بشیند. مروان گفت: آنان که بیعت نکردند را احضار کن؛ اگر بیعت کردند که کردند و اگر بیعت نکردند، پیش از آنکه از مرگ معاویه با خبر شوند آنان را بکش؛ زیرا اگر بدانند معاویه از میان رفته است، هر کس از سویی [[علم]] [[مخالفت]] با تو را بلند خواهد کرد. البته جز [[عبدالله بن عمر]] که نه [[دوستدار]] جنگ است و نه خواهان [[حکومت]]، مگر آنکه او را بدین کار [[دعوت]] کنند.


ولید بی‌درنگ [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را که [[جوانی]] تازه سال بود، به [[طلب]] امام حسین {{ع}} و [[ابن زبیر]] فرستاد و خواست تا آنها به خانه‌اش بیایند.
ولید بی‌درنگ [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را که [[جوانی]] تازه سال بود، به [[طلب]] امام حسین {{ع}} و [[ابن زبیر]] فرستاد و خواست تا آنها به خانه‌اش بیایند.
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش