تولی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[تولی در لغت]] - [[تولی در فقه اسلامی]] - [[تولی در کلام اسلامی]] - [[تولی در معارف و سیره فاطمی]] | | مداخل مرتبط = [[تولی در لغت]] - [[تولی در فقه سیاسی]] - [[تولی در فقه اسلامی]] - [[تولی در کلام اسلامی]] - [[تولی در معارف دعا و زیارات]] - [[تولی در معارف و سیره فاطمی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
تولی | '''تولی''' به معنای کاری را عهدهدار شدن و قبول [[ولایت]] در اصطلاح به معنای دوستی با [[پیشوایان دینی]] و [[امامان]] و [[پذیرش ولایت]] آنان است. در فرهنگ اسلامی، [[انسانها]] یا در خط [[ولایت خدا]] و [[دوستان]] خداست و یا در خط [[ولایت شیطان]] و دوستان شیطان. | ||
==تولی در [[ | == معناشناسی == | ||
{{اصلی|تولی در لغت}} | |||
#{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور | تولی به معنای کاری را عهدهدار شدن، قبول [[ولایت]]، کسی را [[دوست]] و [[سرپرست]] گرفتن و [[پیروی]] کردن است. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در [[آیات]] و [[روایات]] میتوان گفت [[دوستی]] و [[سرپرستی]]، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش دوستی، مقدمۀ پذیرش سرپرستی است<ref>لسان العرب، ج ۱۵، مادۀ "ولی"؛ المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، ص۶۷۲ ـ۶۷۳؛ لغتنامۀ دهخدا، ج ۵، ص۶۲۷۲، مادۀ "تولی"؛ التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۴؛ مفردات، ص۸۸۵؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸.</ref>. | ||
تولی در اصطلاح به معنای دوستی با [[پیشوایان دینی]] و [[امامان]] و [[پذیرش ولایت]] آنان است و چنین [[ولایتی]] هم موجب سعادت اخروی و ورود به [[بهشت]] است و هم مایۀ [[نجات]] و [[وحدت]] و [[قدرت]] [[امت اسلام]] در دنیاست. تولی در کنار اصطلاح [[تبری]] به کار میرود و از [[فروع دین]] بوده و از نظر [[فقهی]] [[واجب]] هستند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>. | |||
=== ولایت و تولی === | |||
ولایت و تولی، رابطهای دو جانبه است،؛ چراکه [[ولاء]] و تولی، نوعی [[همبستگی]] و نزدیکی بین دو چیز است، بهنحویکه فاصلهای میان آن دو نباشد. "[[ولایت علی]] را پذیرفتن"، یعنی التزام به [[حکومت علوی]] با همۀ ابعاد و ضوابط و شرایطش با پیروی از او به عنوان یک [[سرمشق]] و [[الگو]]، [[تسلیم]] بودن تنها در برابر او، پیوند با او و گسستن و رها شدن از هر ولایتی دیگر و دفع نیروها و قطبها و عوامل مخرّب و ناهمساز با ولایت امام. در این ولایت دوجانبه، از یکسو [[امامان معصوم]] و [[حجتهای الهی]] بر [[امت]] ولایت دارند، از سویی پذیرش ولایت آنان و [[تبعیت]] و [[تسلیم]] بودن و [[موالات]] و تولی با آنان، [[تکلیف]] و [[وظیفه]] است و چنین ولایتی، هم موجب سعادت اخروی و ورود به بهشت است، هم مایۀ نجات و وحدت و قدرت امت اسلام در دنیاست و قطعا ولایت باید همراه با [[برائت]] از [[دشمنان]] هم باشد. به فرمودۀ [[امام رضا]]{{ع}}: {{متن حدیث|كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا}}<ref>اهل البيت فی الكتاب والسنّه، ص۳۷۸.</ref> آنچه [[حضرت رسول]]{{صل}} در [[غدیر خم]] و موارد متعدد دیگر با عبارتهای گوناگون بر آن تأکید داشت، بیان همین [[حقیقت]] بود و [[حدیث ولایت]] که آن [[روز]] از زبان آن حضرت شنیده شد، [[اثبات]] [[امامت علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود که فرمود: "[[خداوند]] مولای من است و من مولای مؤمنانم و من از خود آنان برایشان شایستهترم، پس هرکه را من مولای او بودم، علی{{ع}} مولای اوست، خدایا هرکه را با او [[دوستی]] و [[ولایت]] داشته باشد [[دوست]] بدار و با هرکس که با او [[دشمنی]] کند دشمنی کن"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ}}؛ الغدير، ج ۱ ص۱۱.</ref>، نیز فرمود: {{متن حدیث| مَنْ آمِنْ بِي وَ صدقني فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنْ وَلَايَتِهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ}}<ref>کنز العمّال، ج ۱۱ ص۶۱۱.</ref> بحث ولایت، بحثی گسترده است، [[ولایت تکوینی]] و [[ولایت تشریعی]] نیز در این موضوع میگنجد<ref>درباره ولایت تکوینی به بحث مبسوطی در «امامشناسی» علامه حسینی طهرانی، ج ۱ مراجعه کنید.</ref>. | |||
رابطۀ ولایت با [[محبت]] و عمل نیز از نکات مهمّ است، معنای ولایت و [[مولی]] از دیرباز مورد مناقشۀ بسیار میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در کتابهای کلامی بوده است که باید به منابع مفصّلتر رجوع کرد<ref>از جمله: «الغدیر» ج ۱ ص۳۶۲، «نفحات الأزهار» (خلاصه عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، «موسوعة الإمام علی بن ابیطالب»، ج ۲ ص۱۹۷، «فیض القدیر» (خلاصه عبقات) شیخ عباس قمی.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref> | |||
== تولی در [[قرآن]] == | |||
واژۀ تولی در قرآن نیامده است؛ ولی مادۀ "ولی" و مشتقات آن در مفهوم دوستی و [[سرپرستی]] و [[یاری]] در [[آیات]] به کار رفته است<ref>ر.ک: [[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تولی و تبری ۱ (مقاله)|تولی و تبری]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>: | |||
#{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>؛ براساس آیۀ یاد شده تنها [[خدا]]، [[پیامبر]] و [[جانشین پیامبر]] که در پایان [[آیه]] به کنایه از وی یاد شده است و او کسی جز [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} نیست، صلاحیت [[ولایت]] بر [[مؤمنان]] را دارند<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۴۷۵ ـ ۴۸۷.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>؛ | #{{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>؛ | ||
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>؛ و.... | #{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>؛ و... . | ||
==تولی در [[روایات]]== | == تولی در [[روایات]] == | ||
با توجه به اهمیت و نقش تولی در | با توجه به اهمیت و نقش تولی در زندگی فردی و [[اجتماعی]] [[اهل]] [[ایمان]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} در موارد متعددی، درباره آن بحث کرده و در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را [[دوست]] و [[سرپرست]] خود برگزینند به تفصیل سخن گفتهاند تا آنجا که در برخی از مجموعههای [[روایی]] [[شیعه]]، بابی با عنوان {{متن حدیث|اَلْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ}}؛ "[[دوستی]] و [[دشمنی]] در [[راه خدا]]" به این موضوع اختصاص یافته است<ref>ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص۱۲۴ ـ ۱۲۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۶۶، ص۲۳۶ ـ ۲۵۳.</ref>. برخی از این روایات عبارتاند از: | ||
# | # پیامبر اکرم{{صل}} فرمودند: «هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیرۀ [[استوار]] چنگ آویزد و ریسمان محکم خدا را بگیرد باید پس از من علی را دوست بدارد و با دشمنش، [[دشمنی]] ورزد و از پیشوایان هدایت که از [[نسل]] اویند، [[پیروی]] کند»<ref>{{متن حدیث|من أحبّ أن یرکب سفینة النجاة و یتمسّک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل اللّه المتین فلیوال علیّا بعدی و لیعاد عدوّه و لیأتمّ}}؛ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۹۲، ح۴۳؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۲، ص۹۷۴ ـ ۹۷۵.</ref>. | ||
# [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ کسی که از آن | # [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ کسی که از آن حضرت خواسته بود او را از [[دینی]] که خود و [[اهل]] بیتش بر آنند، [[آگاه]] سازد، فرمودند: «[[گواهی]] به اینکه خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست و اینکه محمد{{صل}} فرستادۀ خداست؛ [[اقرار]] به آنچه از سوی [[خدا]] آمده است؛ [[دوستی]] [[دوستان]] ما؛ [[بیزاری جستن از دشمنان]] ما [[تسلیم شدن]] در برابر [[فرمان]] ما؛ [[چشم به راه]] بودن [[قائم]] ما؛ تلاش در راه [[اطاعت خدا]] و پاکدامنی و [[پرهیزکاری]]»<ref>{{متن حدیث|شهادة أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه{{صل}}، والإقرار بماجاء من عنداللّه والولایة لولیّنا والبراءة من عدوّنا والتسلیم لأمرنا و انتظار قائمنا والإجتهاد والورع}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۶۶، ص۱۴، ح ۱۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۸۵ ـ۹۴.</ref> | ||
# [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در جمع [[اصحاب]] فرمودند: «کدام دستگیرۀ [[ایمان]] از همه محکمتر است؟ [[اصحاب]] هر یک چیزی گفتند: [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]]، [[جهاد]] و.... [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: همۀ اینها مهماند لکن محکمترین دستگیرۀ | # [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در جمع [[اصحاب]] فرمودند: «کدام دستگیرۀ [[ایمان]] از همه محکمتر است؟ [[اصحاب]] هر یک چیزی گفتند: [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]]، [[جهاد]] و.... [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: همۀ اینها مهماند لکن محکمترین دستگیرۀ ایمان، دوستی و [[دشمنی]] در راه خداست و اینکه دوستان خدا را [[دوست]] داشته باشی و از [[دشمنان]] او بیزار باشی»<ref>{{متن حدیث|قال رسول اللّه،{{صل}} لأصحابه: «أیّ عُری الإیمان أوثق؟ فقالوا: اللّه و رسوله أعلم و قال بعضهم: الصلاة و قال بعضهم: الزکاة و قال بعضهم: الصیام و قال بعضهم: الحجّ والعمرة و قال بعضهم: الجهاد. فقال رسول اللّه،{{صل}}: لکلّ ما قلتم فضل ولیس به ولکن أوثق عری الإیمان الحبّ فی اللّه والبغض فی اللّه و توالی (تولّی) أولیاء اللّه و التبرّی من أعداء اللّه}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ص۱۲۶ـ ۱۲۵، ح۶.</ref>. | ||
# [[امام علی]]{{ع}} میفرمایند: «[[حق]] ما بر عهده [[مردم]]، [[حقّ]] [[فرمانبرداری]] و [[ولایت]] است و از برای [[مردم]] از [[خدا]]، نیکویی جزاست»<ref>{{متن حدیث|لَنَا عَلَی النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ}}؛ غررالحکم، ص۱۱۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، | # [[امام علی]]{{ع}} میفرمایند: «[[حق]] ما بر عهده [[مردم]]، [[حقّ]] [[فرمانبرداری]] و [[ولایت]] است و از برای [[مردم]] از [[خدا]]، نیکویی جزاست»<ref>{{متن حدیث|لَنَا عَلَی النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ}}؛ غررالحکم، ص۱۱۷.</ref> و...<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص۷۴؛ [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۸۵ ـ۹۴.</ref>. | ||
==تولی در | == تولی در فرهنگ شیعی و [[اسلامی]] == | ||
در | در فرهنگ شیعه، زیارتنامههایی مانند [[زیارت عاشورا]]، [[زیارت جامعۀ کبیره]] و... نمونۀ برجستهای از بیان [[تولی و تبری]] است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref> و [[امامان معصوم]]{{ع}} مَظهر همۀ خوبیها و [[دشمنان]] آنها مظهر همۀ بدیها هستند. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه فرمودند: «ما ریشه همۀ خوبیهاییم و همۀ خوبیها از شاخ و برگ ماست و از جملۀ خوبیها [[یگانهپرستی]]، [[نماز]]، [[روزه]] و... است و [[دشمن]] ما ریشۀ همه بدیهاست و همۀ اعمال زشت و ناشایست از شاخ و برگ آنهاست که [[دروغگویی]]، تنگنظری، [[سخنچینی]] و.... از آن جمله است»<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّیَامُ... وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْکَذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِیمَةُ...}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص۳۰۳، ح ۳۳۶.</ref>. | ||
در | در فرهنگ اسلامی، [[انسانها]] یا در خط [[ولایت خدا]] و [[دوستان]] خدا هستند که خدا آنها را از تاریکیهای [[نادانی]] و [[گمراهی]] خارج و به روشنای [[دانایی]] و [[رستگاری]] داخل میکند، یا در خط [[ولایت شیطان]] و دوستان شیطان قرار دارند که اولیایشان، آنها را از [[روشنایی]] [[هدایت]] به سوی تاریکیهای [[ضلالت]] میکشانند: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref> بر اساس این نگرش همۀ [[اهل]] [[ایمان]] موظفند از یکسو در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن باشند و از سوی دیگر از [[ولایت شیطان]] و پیروان او [[بیزاری]] جویند و این همان [[حقیقت]] "تولی" و "[[تبری]]" است که در [[مکتب تشیع]] بر آن بسیار تأکید شده است<ref>ر.ک: [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۸۵ ـ۹۴.</ref>. | ||
در زمینه تولی باید توجه داشت هر [[مسلمانی]] باید به | در زمینه تولی باید توجه داشت هر [[مسلمانی]] باید به ولایت [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} [[معتقد]] باشد و در عین حال بایستی آنچه را ضد ایشان و راه اوست [[نفی]] و [[انکار]] کند و از نظر [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، [[سرپرستی]]، [[رهبری]]، [[دوستی]] و [[حکومت الهی]] را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید<ref>ر.ک: [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۸۵ ـ۹۴.</ref>. براساس روایات متواتر، [[حب]] و [[دوستی]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} عنوان و در رأس نامۀ عمل مؤمن<ref>فیض القدیر، ج۴، ص۴۸۱؛ خصائص الوحی المبین، ص۳۰.</ref> و علامت ایمان است و [[دشمنی با علی]]{{ع}} نشان [[کفر]] و [[نفاق]] است<ref>شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تولی و تبری ۱ (مقاله)|تولی و تبری]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> بنابراین تولی در کنار اصطلاح تبری به کار میرود و از [[فروع دین]] بوده و از نظر [[فقهی]] [[واجب]] هستند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>. | ||
==تولی مقدم بر | == تولی مقدم بر روابط دیگر == | ||
[[تولی و تبری]] بر همۀ پیوندها حتی پیوندهای [[عاطفی]] و [[خویشاوندی]] مقدم است و [[قرآن کریم]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و | [[تولی و تبری]] بر همۀ پیوندها حتی پیوندهای [[عاطفی]] و [[خویشاوندی]] مقدم است و [[قرآن کریم]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و پیروان وی را اسوۀ [[مؤمنان]] در این زمینه معرفی میکند: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. در حقیقت مدار [[تولی و تبری]]، [[ایمان]] و [[کفر]] است و کسانی که پدران و [[برادران]] [[کافر]] خود را [[دوست]] و [[سرپرست]] بگیرند، ستمکارند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.</ref>. | ||
آیهای دیگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را الگوی مطلق [[مؤمنان]] در همۀ زمینهها میشناساند: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای | آیهای دیگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را الگوی مطلق [[مؤمنان]] در همۀ زمینهها میشناساند: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> و چون تولی و تبری از [[وظایف]] و برنامههای [[پیامبر]]{{صل}} بود: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده! و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۴ ـ ۲۱۶</ref>، مؤمنان نیز باید در این زمینه به آن حضرت [[تأسی]] کنند. برخی با استناد به آیۀ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ}}<ref>«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref> گفتهاند: همۀ کسانی که ادعای محبت الهی میکنند ولی در عمل بر طریقۀ [[محمدیه]]{{صل}} نیستند در ادعایشان کاذباند<ref>ر.ک: [[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تولی و تبری ۱ (مقاله)|تولی و تبری]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>؛ زیرا [[خداوند متعال]] نشانۀ [[دوستی]] خود را در پیروی از پیامبر{{صل}} قرار داده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> و چون متابعت فرع بر [[مودت]] و دوستی است و [[خداوند]] [[مردم]] را به [[مودت اهل بیت]]{{ع}} فرا خوانده است: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ لذا [[مردم]] باید [[تبعیت]] کرده و ایشان را [[دوست]] داشته و [[ولایت]] آنها را پذیرا باشند<ref>ر.ک: [[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تولی و تبری ۱ (مقاله)|تولی و تبری]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>. | ||
==آثار تولی== | == آثار تولی == | ||
[[پذیرش ولایت اهل بیت]]{{ع}} ثمرات و [[برکات]] بیشماری دارد مانند: | [[پذیرش ولایت اهل بیت]]{{ع}} ثمرات و [[برکات]] بیشماری دارد مانند: | ||
# [[تقرب به خدا]]<ref>{{متن حدیث|أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّکُمْ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.</ref>؛ | # [[تقرب به خدا]]<ref>{{متن حدیث|أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّکُمْ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.</ref>؛ | ||
#از [[برکت]] [[ولایتپذیری اهل بیت]]{{ع}} "کلمه [[توحید]]" کمال یافته و [[نعمت]] | # از [[برکت]] [[ولایتپذیری اهل بیت]]{{ع}} "کلمه [[توحید]]" کمال یافته و [[نعمت]] عظمت گرفته و پراکندگی به [[الفت]] مبدّل شده است<ref>{{متن حدیث|وَ بِمُوَالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref>. | ||
#به | # به ولایتپذیری اهل بیت{{ع}} است که [[اعمال]] [[واجب]] ما، پذیرفته میشود<ref>{{متن حدیث|وَ بِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref>. | ||
# [[ولایت اهل بیت]]{{ع}} موجب [[پاکیزگی]] [[خلقت]] ما، [[پاکی]] جانهای ما، [[تزکیه نفوس]] ما و | # [[ولایت اهل بیت]]{{ع}} موجب [[پاکیزگی]] [[خلقت]] ما، [[پاکی]] جانهای ما، [[تزکیه نفوس]] ما و کفاره گناهان ما میشوند<ref>{{متن حدیث|وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref>.<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص۷۵.</ref> | ||
==تولی و [[مهدویت]]== | == پذیرش ولایت اهل بیت == | ||
{{اصلی|پذیرش ولایت اهل بیت}} | |||
براساس آیات و روایات '''[[پذیرش ولایت]] [[اهل بیت]] {{عم}}''' در ردیف [[پذیرش ولایت]] [[خدا]] قرار دارد و [[پذیرش ولایت]] [[اهل بیت]] {{عم}} ثمرات و [[برکات]] فراوانی دارد مانند: [[تقرب به خدا]]؛ پذیرفته شدن اعمال واجب و ...<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۷۳.</ref>. | |||
== تولی و [[مهدویت]] == | |||
صر حاضر به دلیل آنکه عصر [[امامت]] و ولایت [[امام مهدی]]{{ع}} است، از یک سو باید به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زد و همۀ مناسبات فردی و [[اجتماعی]] خود را بر اساس خواست و [[رضایت]] او سامان داد و از سوی دیگر باید از تمسک به ولایت [[دشمنان]] آن حضرت خودداری کرد و از هر آنچه در تقابل با این ولایت است [[بیزاری]] جست. این موضوع، مبنا و اساس [[انتظار]] در [[تفکر]] [[شیعه]] است و بدون تردید امروز [[فرهنگ]] و [[تمدن]] برخاسته از "[[اومانیسم]]"، "[[سکولاریسم]]" و "[[لیبرالیسم]]" غربی که با [[خوی]] استکباری و برتریطلبی خود در پی [[حاکمیت]] بخشیدن ولایتش بر سراسر [[جهان]] است در تقابل جدی با [[فرهنگ]] ولایتمحور [[شیعی]] و آرمان "حقیقت مدار"، "معنویتگرا" و "عدالت محور" مهدوی قرار دارد، بنابراین همۀ کسانی که طالب [[هدایت]] و رستگاریاند ضروری است که [[دوستان]] و [[دشمنان]] [[اهل]] [[ایمان]] را بشناسند؛ لذا تنها کسانی را میتوان از جمله [[منتظران واقعی]] دانست که در دوران غیبت [[تولی و تبری]] را به مفهوم کامل آن، پیشۀ خود سازند<ref>ر.ک: [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۸۵ ـ۹۴.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | # [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | ||
# [[پرونده:48623.jpg|22px]] [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|'''چشم به راه''']] | |||
# [[پرونده:48623.jpg|22px]] [[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|'''چشم به راه''']] | # [[پرونده:000060.jpg|22px]] [[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تولی و تبری ۱ (مقاله)|'''تولی و تبری''']]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']] | ||
# [[پرونده:000060.jpg|22px]] [[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تولی و تبری ۱ (مقاله)|'''تولی و تبری''']]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']] | # [[پرونده:IM010259.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|'''وظایف امت نسبت به قرآن و عترت''']] | ||
# [[پرونده: | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{ | |||
{{فروع دین}} | |||
{{اسلام}} | {{اسلام}} | ||
[[رده:حقوق امام]] | [[رده:حقوق امام]] | ||
[[رده:فروع دین]] | [[رده:فروع دین]] | ||
[[رده:مقالههای اولویت یک]] | [[رده:مقالههای اولویت یک]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۹
تولی به معنای کاری را عهدهدار شدن و قبول ولایت در اصطلاح به معنای دوستی با پیشوایان دینی و امامان و پذیرش ولایت آنان است. در فرهنگ اسلامی، انسانها یا در خط ولایت خدا و دوستان خداست و یا در خط ولایت شیطان و دوستان شیطان.
معناشناسی
تولی به معنای کاری را عهدهدار شدن، قبول ولایت، کسی را دوست و سرپرست گرفتن و پیروی کردن است. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در آیات و روایات میتوان گفت دوستی و سرپرستی، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش دوستی، مقدمۀ پذیرش سرپرستی است[۱].
تولی در اصطلاح به معنای دوستی با پیشوایان دینی و امامان و پذیرش ولایت آنان است و چنین ولایتی هم موجب سعادت اخروی و ورود به بهشت است و هم مایۀ نجات و وحدت و قدرت امت اسلام در دنیاست. تولی در کنار اصطلاح تبری به کار میرود و از فروع دین بوده و از نظر فقهی واجب هستند[۲].
ولایت و تولی
ولایت و تولی، رابطهای دو جانبه است،؛ چراکه ولاء و تولی، نوعی همبستگی و نزدیکی بین دو چیز است، بهنحویکه فاصلهای میان آن دو نباشد. "ولایت علی را پذیرفتن"، یعنی التزام به حکومت علوی با همۀ ابعاد و ضوابط و شرایطش با پیروی از او به عنوان یک سرمشق و الگو، تسلیم بودن تنها در برابر او، پیوند با او و گسستن و رها شدن از هر ولایتی دیگر و دفع نیروها و قطبها و عوامل مخرّب و ناهمساز با ولایت امام. در این ولایت دوجانبه، از یکسو امامان معصوم و حجتهای الهی بر امت ولایت دارند، از سویی پذیرش ولایت آنان و تبعیت و تسلیم بودن و موالات و تولی با آنان، تکلیف و وظیفه است و چنین ولایتی، هم موجب سعادت اخروی و ورود به بهشت است، هم مایۀ نجات و وحدت و قدرت امت اسلام در دنیاست و قطعا ولایت باید همراه با برائت از دشمنان هم باشد. به فرمودۀ امام رضا(ع): «كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا»[۳] آنچه حضرت رسول(ص) در غدیر خم و موارد متعدد دیگر با عبارتهای گوناگون بر آن تأکید داشت، بیان همین حقیقت بود و حدیث ولایت که آن روز از زبان آن حضرت شنیده شد، اثبات امامت علی بن ابی طالب(ع) بود که فرمود: "خداوند مولای من است و من مولای مؤمنانم و من از خود آنان برایشان شایستهترم، پس هرکه را من مولای او بودم، علی(ع) مولای اوست، خدایا هرکه را با او دوستی و ولایت داشته باشد دوست بدار و با هرکس که با او دشمنی کند دشمنی کن"[۴]، نیز فرمود: « مَنْ آمِنْ بِي وَ صدقني فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنْ وَلَايَتِهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ»[۵] بحث ولایت، بحثی گسترده است، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی نیز در این موضوع میگنجد[۶].
رابطۀ ولایت با محبت و عمل نیز از نکات مهمّ است، معنای ولایت و مولی از دیرباز مورد مناقشۀ بسیار میان شیعه و اهل سنت در کتابهای کلامی بوده است که باید به منابع مفصّلتر رجوع کرد[۷].[۸]
تولی در قرآن
واژۀ تولی در قرآن نیامده است؛ ولی مادۀ "ولی" و مشتقات آن در مفهوم دوستی و سرپرستی و یاری در آیات به کار رفته است[۹]:
- ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۰]؛ براساس آیۀ یاد شده تنها خدا، پیامبر و جانشین پیامبر که در پایان آیه به کنایه از وی یاد شده است و او کسی جز امیر مؤمنان علی(ع) نیست، صلاحیت ولایت بر مؤمنان را دارند[۱۱].
- ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ﴾[۱۲]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ﴾[۱۳]؛ و... .
تولی در روایات
با توجه به اهمیت و نقش تولی در زندگی فردی و اجتماعی اهل ایمان، پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در موارد متعددی، درباره آن بحث کرده و در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را دوست و سرپرست خود برگزینند به تفصیل سخن گفتهاند تا آنجا که در برخی از مجموعههای روایی شیعه، بابی با عنوان «اَلْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ»؛ "دوستی و دشمنی در راه خدا" به این موضوع اختصاص یافته است[۱۴]. برخی از این روایات عبارتاند از:
- پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیرۀ استوار چنگ آویزد و ریسمان محکم خدا را بگیرد باید پس از من علی را دوست بدارد و با دشمنش، دشمنی ورزد و از پیشوایان هدایت که از نسل اویند، پیروی کند»[۱۵].
- امام باقر(ع) در پاسخ کسی که از آن حضرت خواسته بود او را از دینی که خود و اهل بیتش بر آنند، آگاه سازد، فرمودند: «گواهی به اینکه خدایی جز خدای یکتا نیست و اینکه محمد(ص) فرستادۀ خداست؛ اقرار به آنچه از سوی خدا آمده است؛ دوستی دوستان ما؛ بیزاری جستن از دشمنان ما تسلیم شدن در برابر فرمان ما؛ چشم به راه بودن قائم ما؛ تلاش در راه اطاعت خدا و پاکدامنی و پرهیزکاری»[۱۶].[۱۷]
- پیامبر اکرم(ص) در جمع اصحاب فرمودند: «کدام دستگیرۀ ایمان از همه محکمتر است؟ اصحاب هر یک چیزی گفتند: نماز، روزه، حج، جهاد و.... پیامبر(ص) فرمودند: همۀ اینها مهماند لکن محکمترین دستگیرۀ ایمان، دوستی و دشمنی در راه خداست و اینکه دوستان خدا را دوست داشته باشی و از دشمنان او بیزار باشی»[۱۸].
- امام علی(ع) میفرمایند: «حق ما بر عهده مردم، حقّ فرمانبرداری و ولایت است و از برای مردم از خدا، نیکویی جزاست»[۱۹] و...[۲۰].
تولی در فرهنگ شیعی و اسلامی
در فرهنگ شیعه، زیارتنامههایی مانند زیارت عاشورا، زیارت جامعۀ کبیره و... نمونۀ برجستهای از بیان تولی و تبری است[۲۱] و امامان معصوم(ع) مَظهر همۀ خوبیها و دشمنان آنها مظهر همۀ بدیها هستند. امام صادق(ع) در این زمینه فرمودند: «ما ریشه همۀ خوبیهاییم و همۀ خوبیها از شاخ و برگ ماست و از جملۀ خوبیها یگانهپرستی، نماز، روزه و... است و دشمن ما ریشۀ همه بدیهاست و همۀ اعمال زشت و ناشایست از شاخ و برگ آنهاست که دروغگویی، تنگنظری، سخنچینی و.... از آن جمله است»[۲۲].
در فرهنگ اسلامی، انسانها یا در خط ولایت خدا و دوستان خدا هستند که خدا آنها را از تاریکیهای نادانی و گمراهی خارج و به روشنای دانایی و رستگاری داخل میکند، یا در خط ولایت شیطان و دوستان شیطان قرار دارند که اولیایشان، آنها را از روشنایی هدایت به سوی تاریکیهای ضلالت میکشانند: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۲۳] بر اساس این نگرش همۀ اهل ایمان موظفند از یکسو در گرو ولایت حق و پیروان آن باشند و از سوی دیگر از ولایت شیطان و پیروان او بیزاری جویند و این همان حقیقت "تولی" و "تبری" است که در مکتب تشیع بر آن بسیار تأکید شده است[۲۴].
در زمینه تولی باید توجه داشت هر مسلمانی باید به ولایت علی بن ابیطالب(ع) معتقد باشد و در عین حال بایستی آنچه را ضد ایشان و راه اوست نفی و انکار کند و از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری، دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید[۲۵]. براساس روایات متواتر، حب و دوستی علی بن ابی طالب(ع) عنوان و در رأس نامۀ عمل مؤمن[۲۶] و علامت ایمان است و دشمنی با علی(ع) نشان کفر و نفاق است[۲۷].[۲۸] بنابراین تولی در کنار اصطلاح تبری به کار میرود و از فروع دین بوده و از نظر فقهی واجب هستند[۲۹].
تولی مقدم بر روابط دیگر
تولی و تبری بر همۀ پیوندها حتی پیوندهای عاطفی و خویشاوندی مقدم است و قرآن کریم حضرت ابراهیم(ع) و پیروان وی را اسوۀ مؤمنان در این زمینه معرفی میکند: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[۳۰]. در حقیقت مدار تولی و تبری، ایمان و کفر است و کسانی که پدران و برادران کافر خود را دوست و سرپرست بگیرند، ستمکارند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۱].
آیهای دیگر پیامبر اکرم(ص) را الگوی مطلق مؤمنان در همۀ زمینهها میشناساند: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۳۲] و چون تولی و تبری از وظایف و برنامههای پیامبر(ص) بود: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۳۳]، مؤمنان نیز باید در این زمینه به آن حضرت تأسی کنند. برخی با استناد به آیۀ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ﴾[۳۴] گفتهاند: همۀ کسانی که ادعای محبت الهی میکنند ولی در عمل بر طریقۀ محمدیه(ص) نیستند در ادعایشان کاذباند[۳۵]؛ زیرا خداوند متعال نشانۀ دوستی خود را در پیروی از پیامبر(ص) قرار داده است: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي﴾[۳۶] و چون متابعت فرع بر مودت و دوستی است و خداوند مردم را به مودت اهل بیت(ع) فرا خوانده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۳۷]؛ لذا مردم باید تبعیت کرده و ایشان را دوست داشته و ولایت آنها را پذیرا باشند[۳۸].
آثار تولی
پذیرش ولایت اهل بیت(ع) ثمرات و برکات بیشماری دارد مانند:
- تقرب به خدا[۳۹]؛
- از برکت ولایتپذیری اهل بیت(ع) "کلمه توحید" کمال یافته و نعمت عظمت گرفته و پراکندگی به الفت مبدّل شده است[۴۰].
- به ولایتپذیری اهل بیت(ع) است که اعمال واجب ما، پذیرفته میشود[۴۱].
- ولایت اهل بیت(ع) موجب پاکیزگی خلقت ما، پاکی جانهای ما، تزکیه نفوس ما و کفاره گناهان ما میشوند[۴۲].[۴۳]
پذیرش ولایت اهل بیت
براساس آیات و روایات پذیرش ولایت اهل بیت (ع) در ردیف پذیرش ولایت خدا قرار دارد و پذیرش ولایت اهل بیت (ع) ثمرات و برکات فراوانی دارد مانند: تقرب به خدا؛ پذیرفته شدن اعمال واجب و ...[۴۴].
تولی و مهدویت
صر حاضر به دلیل آنکه عصر امامت و ولایت امام مهدی(ع) است، از یک سو باید به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زد و همۀ مناسبات فردی و اجتماعی خود را بر اساس خواست و رضایت او سامان داد و از سوی دیگر باید از تمسک به ولایت دشمنان آن حضرت خودداری کرد و از هر آنچه در تقابل با این ولایت است بیزاری جست. این موضوع، مبنا و اساس انتظار در تفکر شیعه است و بدون تردید امروز فرهنگ و تمدن برخاسته از "اومانیسم"، "سکولاریسم" و "لیبرالیسم" غربی که با خوی استکباری و برتریطلبی خود در پی حاکمیت بخشیدن ولایتش بر سراسر جهان است در تقابل جدی با فرهنگ ولایتمحور شیعی و آرمان "حقیقت مدار"، "معنویتگرا" و "عدالت محور" مهدوی قرار دارد، بنابراین همۀ کسانی که طالب هدایت و رستگاریاند ضروری است که دوستان و دشمنان اهل ایمان را بشناسند؛ لذا تنها کسانی را میتوان از جمله منتظران واقعی دانست که در دوران غیبت تولی و تبری را به مفهوم کامل آن، پیشۀ خود سازند[۴۵].
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج ۱۵، مادۀ "ولی"؛ المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، ص۶۷۲ ـ۶۷۳؛ لغتنامۀ دهخدا، ج ۵، ص۶۲۷۲، مادۀ "تولی"؛ التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۴؛ مفردات، ص۸۸۵؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
- ↑ اهل البيت فی الكتاب والسنّه، ص۳۷۸.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ»؛ الغدير، ج ۱ ص۱۱.
- ↑ کنز العمّال، ج ۱۱ ص۶۱۱.
- ↑ درباره ولایت تکوینی به بحث مبسوطی در «امامشناسی» علامه حسینی طهرانی، ج ۱ مراجعه کنید.
- ↑ از جمله: «الغدیر» ج ۱ ص۳۶۲، «نفحات الأزهار» (خلاصه عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، «موسوعة الإمام علی بن ابیطالب»، ج ۲ ص۱۹۷، «فیض القدیر» (خلاصه عبقات) شیخ عباس قمی.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
- ↑ ر.ک: حسینی، سید سعید، تولی و تبری، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۴۷۵ ـ ۴۸۷.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان! دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید» سوره ممتحنه، آیه ۱.
- ↑ ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص۱۲۴ ـ ۱۲۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۶۶، ص۲۳۶ ـ ۲۵۳.
- ↑ «من أحبّ أن یرکب سفینة النجاة و یتمسّک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل اللّه المتین فلیوال علیّا بعدی و لیعاد عدوّه و لیأتمّ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۹۲، ح۴۳؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۲، ص۹۷۴ ـ ۹۷۵.
- ↑ «شهادة أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه(ص)، والإقرار بماجاء من عنداللّه والولایة لولیّنا والبراءة من عدوّنا والتسلیم لأمرنا و انتظار قائمنا والإجتهاد والورع»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۶۶، ص۱۴، ح ۱۵.
- ↑ ر.ک: شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۸۵ ـ۹۴.
- ↑ «قال رسول اللّه،(ص) لأصحابه: «أیّ عُری الإیمان أوثق؟ فقالوا: اللّه و رسوله أعلم و قال بعضهم: الصلاة و قال بعضهم: الزکاة و قال بعضهم: الصیام و قال بعضهم: الحجّ والعمرة و قال بعضهم: الجهاد. فقال رسول اللّه،(ص): لکلّ ما قلتم فضل ولیس به ولکن أوثق عری الإیمان الحبّ فی اللّه والبغض فی اللّه و توالی (تولّی) أولیاء اللّه و التبرّی من أعداء اللّه»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ص۱۲۶ـ ۱۲۵، ح۶.
- ↑ «لَنَا عَلَی النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ»؛ غررالحکم، ص۱۱۷.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۷۴؛ شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۸۵ ـ۹۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
- ↑ «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّیَامُ... وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْکَذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِیمَةُ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص۳۰۳، ح ۳۳۶.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ ر.ک: شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۸۵ ـ۹۴.
- ↑ ر.ک: شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۸۵ ـ۹۴.
- ↑ فیض القدیر، ج۴، ص۴۸۱؛ خصائص الوحی المبین، ص۳۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ر. ک: حسینی، سید سعید، تولی و تبری، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده! و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۴ ـ ۲۱۶
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ ر.ک: حسینی، سید سعید، تولی و تبری، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ ر.ک: حسینی، سید سعید، تولی و تبری، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ «أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّکُمْ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
- ↑ «وَ بِمُوَالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «وَ بِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ ر. ک: مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۷۵.
- ↑ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۷۳.
- ↑ ر.ک: شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۸۵ ـ۹۴.