بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = قضاوت| عنوان مدخل = قضاوت| مداخل مرتبط = [[قضاوت در لغت | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = قضاوت | |||
| عنوان مدخل = قضاوت | |||
| مداخل مرتبط = [[قضاوت در لغت]] - [[قضاوت در فقه سیاسی]] - [[قضاوت در معارف و سیره علوی]] - [[قضاوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[امام خمینی]]، صفاتی برای «[[قاضی]]» چون: [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[ایمان]]، [[عدالت]]، [[اجتهاد]] مطلق، برشمرده و بنابر [[احتیاط]] [[واجب]]، [[اعلمیت]] در محل سکونت و غلبه نکردن [[نسیان]] را نیز افزوده است. | [[امام خمینی]]، صفاتی برای «[[قاضی]]» چون: [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[ایمان]]، [[عدالت]]، [[اجتهاد]] مطلق، برشمرده و بنابر [[احتیاط]] [[واجب]]، [[اعلمیت]] در محل سکونت و غلبه نکردن [[نسیان]] را نیز افزوده است. | ||
خط ۶: | خط ۱۲: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
[[قضاوت]] مصدر یا اسم مصدر ساختهشده در [[زبان فارسی]]، برای فعل «قضی» در [[زبان عربی]] است. مصدر [[عربی]] این فعل «[[قضاء]]» است.<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۲/۲۶۸۶.</ref> این واژه در معانی گوناگونی بهکار رفته است؛ ازجمله حکم کردن، تمام کردن، محکم کردن، امضا کردن، انجام دادن، فارغ شدن، ادا کردن و ایجاد کردن یا ساختن.<ref>جوهری، الصحاح، ۶/۲۴۶۳ ـ ۲۴۶۴؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۱۸۶ ـ ۱۸۷.</ref> برخی بازگشت همه معانی آن را به پایانیافتن شیء به معنای تمامیت و رسیدن به نهایت دانستهاند.<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۹/۲۸۴.</ref> مناسبت این معنای اصلی با معنای مقصود از قضاوت، در این است که با حکمکردن [[قاضی]]، [[نزاع]] میان [[متخاصمان]] به پایان میرسد. | «[[قضاوت]]» مصدر یا اسم مصدر ساختهشده در [[زبان فارسی]]، برای فعل «قضی» در [[زبان عربی]] است. مصدر [[عربی]] این فعل «[[قضاء]]» است.<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۲/۲۶۸۶.</ref> این واژه در معانی گوناگونی بهکار رفته است؛ ازجمله حکم کردن، تمام کردن، محکم کردن، امضا کردن، انجام دادن، فارغ شدن، ادا کردن و ایجاد کردن یا ساختن.<ref>جوهری، الصحاح، ۶/۲۴۶۳ ـ ۲۴۶۴؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۱۸۶ ـ ۱۸۷.</ref> برخی بازگشت همه معانی آن را به پایانیافتن شیء به معنای تمامیت و رسیدن به نهایت دانستهاند.<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۹/۲۸۴.</ref> مناسبت این معنای اصلی با معنای مقصود از قضاوت، در این است که با حکمکردن [[قاضی]]، [[نزاع]] میان [[متخاصمان]] به پایان میرسد. | ||
در اصطلاح، برخی [[فقها]]، قضاوت را به [[ولایت شرعی]] بر حکمکردن معنا کردهاند<ref>شهید اول، الدروس، ۲/۶۵؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۳/۳۲۵؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۱۰/۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۵/۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۰/۸؛ انصاری، القضاء و الشهادات، ۲۵.</ref> و برخی دیگر، خود حکمکردن را [[حقیقت]] قضاوت یا اعم از آن دو دانستهاند.<ref>نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۷/۷.</ref> البته این نزاع، به نزاع در حقیقت قضاوت بر میگردد که از سنخ [[ولایت]] یا نفس حکمکردن است.<ref>یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۲/۲؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۴.</ref> | در اصطلاح، برخی [[فقها]]، قضاوت را به [[ولایت شرعی]] بر حکمکردن معنا کردهاند<ref>شهید اول، الدروس، ۲/۶۵؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۳/۳۲۵؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۱۰/۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۵/۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۰/۸؛ انصاری، القضاء و الشهادات، ۲۵.</ref> و برخی دیگر، خود حکمکردن را [[حقیقت]] قضاوت یا اعم از آن دو دانستهاند.<ref>نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۷/۷.</ref> البته این نزاع، به نزاع در حقیقت قضاوت بر میگردد که از سنخ [[ولایت]] یا نفس حکمکردن است.<ref>یزدی طباطبایی، تکملة العروة الوثقی، ۲/۲؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۴.</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۹: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
با توجه به اینکه [[منافع]] و خواستههای گوناگون [[انسانها]] پیوسته در [[تزاحم]] با یکدیگر است و این امر، گاهی موجب [[نزاع]] و اختلاف میان افراد میشد، ضروری بود که فرد یا نهادی برای [[داوری]] و پایاندادن به [[خصومت]]، | با توجه به اینکه [[منافع]] و خواستههای گوناگون [[انسانها]] پیوسته در [[تزاحم]] با یکدیگر است و این امر، گاهی موجب [[نزاع]] و اختلاف میان افراد میشد، ضروری بود که فرد یا نهادی برای [[داوری]] و پایاندادن به [[خصومت]]، «قضاوت» کند. نخستین گام انسانِ نخستین برای [[حل منازعات]] و [[اختلافات]]، [[اقدام]] و [[انتقام]] شخصی بود و در مرحله بعد، [[حل اختلافات]] بر عهده بزرگ یا بزرگان [[قوم]] و [[قبیله]] قرار گرفت. با شکلگیری [[دولتها]]، [[امر]] قضاوت بر عهده آنها افتاد و محاکم دولتی با [[پیروی از قوانین]] عرفی و نیز [[وضع قوانین]] جدید، به داوری میان مردم پرداختند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ۱/۳۵ ـ ۳۷.</ref> پیشینه قضاوت و [[قوانین]] مربوط به آن را میتوان در تمدنهای [[ایران]]، یونان و [[روم]] یافت.<ref>صانعی، حقوق جزای عمومی، ۱/۵۰ و ۷۹ ـ ۸۱.</ref> پیشینه قوانین جزایی که گویای وجود [[دادرسی]] و [[محکمه]] در تمدنهای گذشته است در [[قانون]] [[الواح]] [[دوازدهگانه]] روم<ref>عوض، دیه، ۷۱.</ref> و در قانوننامه [[حمورابی]] در [[تمدن]] [[بابل]]<ref>دورانت، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ۱/۲۶۰ ـ ۲۶۱؛ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۹۸ ـ ۱۰۴.</ref> دیده میشود. [[آیین یهود]] نیز [[قوانین]] بسیاری در امر [[دادرسی]] و [[مجازات مجرمان]] دارد.<ref>کتاب مقدس، سفر اعداد، ب۳۵، ۳۰ ـ ۳۲؛ کتاب مقدس، سفر لاویان، ب۲۴، ۱۹ ـ ۲۲؛ کتاب مقدس، سفر خروج، ب۲۱، ۱۲ ـ ۲۷.</ref> [[دین مسیحیت]] موجود، در [[شریعت]] و قوانین، تابع [[یهودیت]] است و تنها برخی قوانین جزایی آیین یهود مانند [[قصاص]]، در آن [[نسخ]] شده است.<ref>کتاب مقدس، انجیل متی، ب۵، ۳۸ ـ ۴۱.</ref> | ||
[[قرآن کریم]] به [[قضاوت]] [[حضرت داوود]]{{ع}} و جایگاه او در این امر اشاره کرده و [[خداوند]] او را به قضاوت بر پایه [[حق]] فرا میخواند {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> در چندین [[آیه]] پیاپی نیز به قضاوت بر پایه «آنچه [[خدا]] نازل کرده»، [[فرمان]] داده شده و کسانی را که به غیر آنچه خدا نازل کرده [[حکم]] میکنند، [[کافر]]، [[فاسق]] و [[ظالم]] خوانده است.{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵.</ref>، {{متن قرآن| وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ }}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند. و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند. و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند «۳» و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷-۴۹.</ref> در [[روایات]] [[ائمه]]{{ع}} نیز توجه فراوانی به امر قضاوت دیده میشود،<ref>کلینی، الکافی، ۷/۴۰۶ ـ ۴۳۳؛ صدوق، من لایحضر، ۳/۲ ـ ۷۱.</ref> تا بدانجا که نخستین کتاب [[حدیثی]] ـ [[فقهی]] تألیف شده به دست [[شیعیان]] در سده اول از [[ابورافع]]، [[صحابی رسول خدا]] درباره قضاوت است.<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ۶؛ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۲۷؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ۱/۹۸.</ref> در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}، قاضیان به چهار دسته تقسیم شدهاند که سه دسته از آنها گرفتار [[آتش]] و یک گروه [[اهل]] بهشتاند؛ کسانی که عالمانه یا از روی [[جهل]]، به [[ستم]] حکم کنند یا اینکه حکمشان عادلانه باشد؛ ولی از روی [[علم]] نباشد، همه در آتشاند و تنها کسی که از روی علم و بهحق قضاوت کند، جایگاهش [[بهشت]] است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۲۲.</ref> افزون بر این، گاه در روایات با سخنانی تهدیدآمیز مانند «زبان [[قاضی]] میان دو زبانه [[آتش]] قرار دارد»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۲۹۲.</ref> به پُرخطر بودن این جایگاه اشاره شده است. [[امام خمینی]] نیز در آغاز بحث [[قضا]] به ذکر هفت [[روایت]] از [[معصومان]]{{ع}} پرداخته که بیشتر آنها درباره پرخطر بودن جایگاه [[قضاوت]] است.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۴.</ref> | [[قرآن کریم]] به [[قضاوت]] [[حضرت داوود]]{{ع}} و جایگاه او در این امر اشاره کرده و [[خداوند]] او را به قضاوت بر پایه [[حق]] فرا میخواند {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> در چندین [[آیه]] پیاپی نیز به قضاوت بر پایه «آنچه [[خدا]] نازل کرده»، [[فرمان]] داده شده و کسانی را که به غیر آنچه خدا نازل کرده [[حکم]] میکنند، [[کافر]]، [[فاسق]] و [[ظالم]] خوانده است.{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵.</ref>، {{متن قرآن| وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ }}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند. و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند. و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند «۳» و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷-۴۹.</ref> در [[روایات]] [[ائمه]]{{ع}} نیز توجه فراوانی به امر قضاوت دیده میشود،<ref>کلینی، الکافی، ۷/۴۰۶ ـ ۴۳۳؛ صدوق، من لایحضر، ۳/۲ ـ ۷۱.</ref> تا بدانجا که نخستین کتاب [[حدیثی]] ـ [[فقهی]] تألیف شده به دست [[شیعیان]] در سده اول از [[ابورافع]]، [[صحابی رسول خدا]] درباره قضاوت است.<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ۶؛ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۲۷؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ۱/۹۸.</ref> در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}، قاضیان به چهار دسته تقسیم شدهاند که سه دسته از آنها گرفتار [[آتش]] و یک گروه [[اهل]] بهشتاند؛ کسانی که عالمانه یا از روی [[جهل]]، به [[ستم]] حکم کنند یا اینکه حکمشان عادلانه باشد؛ ولی از روی [[علم]] نباشد، همه در آتشاند و تنها کسی که از روی علم و بهحق قضاوت کند، جایگاهش [[بهشت]] است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۲۲.</ref> افزون بر این، گاه در روایات با سخنانی تهدیدآمیز مانند «زبان [[قاضی]] میان دو زبانه [[آتش]] قرار دارد»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۲۹۲.</ref> به پُرخطر بودن این جایگاه اشاره شده است. [[امام خمینی]] نیز در آغاز بحث [[قضا]] به ذکر هفت [[روایت]] از [[معصومان]]{{ع}} پرداخته که بیشتر آنها درباره پرخطر بودن جایگاه [[قضاوت]] است.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۴.</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۶۲: | ||
[[امام خمینی]] همچون فقهای دیگر، درخواست تجدید نظر در حکم قاضی را تنها در موارد [[قطعی]] پذیرفته و برای آن، دو مورد ذکر کرده است؛ نخست احراز عدم صلاحیت قاضی برای [[قضاوت]] و دوم [[مخالفت]] [[حکم]] قاضی با ضروریات [[فقه]].<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶.</ref> مستند عدم جواز در غیر این دو صورت، [[دلایل]] عام [[نفوذ]] حکم قاضی است که شامل قاضی دوم نیز میشود و از همینرو قاضی دوم، [[حق]] نقض حکم قاضی اول را ندارد؛ ولی در صورت احراز عدم صلاحیت قاضی نخست، روشن میشود که حکم او نسبت به هیچکس ازجمله قاضی دوم، نافذ نبوده است. همچنین چون نفوذ حکم قاضی به دلیل طریقیت آن برای [[کشف]] از واقع است، پس اگر احراز شود که حکم او مخالف ضروریات فقه است و هیچگونه کاشفیتی نسبت به واقع ندارد، در این صورت نسبت به هیچکس ازجمله قاضی دوم، نافذ نخواهد بود.<ref>مؤمن، مبانی تحریر الوسیله، القضاء و الشهادات، ۴۶ ـ ۴۸.</ref>.<ref>[[مسعود امامی|امامی، مسعود]]، [[قضاوت (مقاله)|مقاله «قضاوت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۹۶-۲۰۳.</ref> | [[امام خمینی]] همچون فقهای دیگر، درخواست تجدید نظر در حکم قاضی را تنها در موارد [[قطعی]] پذیرفته و برای آن، دو مورد ذکر کرده است؛ نخست احراز عدم صلاحیت قاضی برای [[قضاوت]] و دوم [[مخالفت]] [[حکم]] قاضی با ضروریات [[فقه]].<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶.</ref> مستند عدم جواز در غیر این دو صورت، [[دلایل]] عام [[نفوذ]] حکم قاضی است که شامل قاضی دوم نیز میشود و از همینرو قاضی دوم، [[حق]] نقض حکم قاضی اول را ندارد؛ ولی در صورت احراز عدم صلاحیت قاضی نخست، روشن میشود که حکم او نسبت به هیچکس ازجمله قاضی دوم، نافذ نبوده است. همچنین چون نفوذ حکم قاضی به دلیل طریقیت آن برای [[کشف]] از واقع است، پس اگر احراز شود که حکم او مخالف ضروریات فقه است و هیچگونه کاشفیتی نسبت به واقع ندارد، در این صورت نسبت به هیچکس ازجمله قاضی دوم، نافذ نخواهد بود.<ref>مؤمن، مبانی تحریر الوسیله، القضاء و الشهادات، ۴۶ ـ ۴۸.</ref>.<ref>[[مسعود امامی|امامی، مسعود]]، [[قضاوت (مقاله)|مقاله «قضاوت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۹۶-۲۰۳.</ref> | ||
==قضاوت پیش و پس از | ==قضاوت پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی== | ||
امام خمینی به [[دستگاه قضایی]] پیش از [[انقلاب]] انتقادهایی داشت و آن را از حیث صلاحیت نداشتن قاضیان، رواج [[رشوه]]، طولانیبودن [[دادرسی]] و نبود [[قوانین]] دادرسی [[اسلامی]]، «فجیع» و «سوغاتی از غرب» میدانست؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۷، ۶/۲۴۲ و ۹/۵۰۱.</ref> به همین سبب با | امام خمینی به [[دستگاه قضایی]] پیش از [[انقلاب]] انتقادهایی داشت و آن را از حیث صلاحیت نداشتن قاضیان، رواج [[رشوه]]، طولانیبودن [[دادرسی]] و نبود [[قوانین]] دادرسی [[اسلامی]]، «فجیع» و «سوغاتی از غرب» میدانست؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۷، ۶/۲۴۲ و ۹/۵۰۱.</ref> به همین سبب با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بیشترین [[تحول]] در دستگاه قضایی صورت گرفت و شرط [[ریاست]] [[قوه قضاییه]] ـ طبق اصل یکصدوپنجاهوهفتم [[قانون اساسی]] ـ [[اجتهاد]] قرار داده شد. | ||
[[امام خمینی]] در آغاز [[پیروزی]]، بر [[اسلامی]] بودن [[دادگستری]] در [[ایران]] تأکید فراوان داشت<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۴۲.</ref> و برای رسیدن به این [[هدف]]، پیوسته و گاهی با لحن عتابآلود، [[روحانیان]] و [[مجتهدان]] [[حوزههای علمیه]] را به ورود به [[دستگاه قضایی]] و | [[امام خمینی]] در آغاز [[پیروزی]]، بر [[اسلامی]] بودن [[دادگستری]] در [[ایران]] تأکید فراوان داشت<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۴۲.</ref> و برای رسیدن به این [[هدف]]، پیوسته و گاهی با لحن عتابآلود، [[روحانیان]] و [[مجتهدان]] [[حوزههای علمیه]] را به ورود به [[دستگاه قضایی]] و تصدی امر [[قضاوت]] فرا میخواند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۸؛ امام خمینی، صحیفه۱۵/۳۳۳ ـ ۳۳۴، ۵۱۵؛ امام خمینی، صحیفه۱۷/۲۳۹ ـ ۲۴۰ و ۱۹/۱۵۵.</ref> به نظر ایشان، سرعت در [[دادرسی]] عادلانه<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۲۹۹؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۷۱ ـ ۲۷۲.</ref> و [[استقلال]] قوه قضاییه و شخص [[قاضی]] از مهمترین فواید [[نظام قضایی]] [[اسلام]] است. ایشان تأکید داشت که «قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد» و خطاب به قاضیان میگفت حتی اگر توصیهای از جانب ایشان، یا دفتر ایشان یا کسانی که به ایشان مربوط هستند آمد، آن را به [[دیوار]] بزنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۲.</ref> | ||
امام خمینی در سال ۱۳۶۱ دو [[فرمان]] مهم در راستای [[اصلاح]] [[امر]] قضاوت در ایران صادر کرد. نخست در مرداد ماه، طی یک [[سخنرانی]] به [[لغو]] همه [[قوانین]] غیر اسلامی فرمان داد و از [[مسئولان]] [[قانونگذاری]] و قوه قضاییه خواست به همه دادگستریها بخشنامه کنند که به «قوانین سابق که مخالف [[شرع]] بوده، نباید عمل شود و اگر کسی عمل بکند، [[مجرم]] است و باید [[محاکمه]] شود».<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۲۷.</ref> به دنبال این فرمان که به «فرمان [[انقلاب]] [[قضایی]]» معروف شد، شورای عالی قضایی طی بخشنامهای «کلیه قوانین گذشته که بر خلاف اسلام» بوده است را ملغی اعلام کرد.<ref>شفیعی، قانونگذاری در نظام جمهوری اسلامی، ۴۹ ـ ۵۰.</ref> دیگر اینکه ایشان در آذر، فرمان هشت مادهای صادر کرد که در آن بر اسلامی کردن [[دستگاه قضا]]، تهیه قوانین [[شرعی]]، رسیدگی دقیق به صلاحیت قاضیان، [[استقلال قاضی]] و منع از موارد غیر قانونی [[مصادره اموال]]، توقیف اشخاص، تعرض به اماکن خصوصی، [[تجسس]] در امور شخصی و افشای [[اسرار]] [[مردم]] تأکید شده بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۹ ـ ۱۴۰.</ref> این [[فرمان]] که با [[هدف]] [[اسلامی]] و قانونیکردن اقدامات دستگاه انتظامی و [[قضایی]] صادر شده بود، به «منشور قضایی [[انقلاب]]» [[شهرت]] یافت.<ref>[[مسعود امامی|امامی، مسعود]]، [[قضاوت (مقاله)|مقاله «قضاوت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۹۶-۲۰۳.</ref> | امام خمینی در سال ۱۳۶۱ دو [[فرمان]] مهم در راستای [[اصلاح]] [[امر]] قضاوت در ایران صادر کرد. نخست در مرداد ماه، طی یک [[سخنرانی]] به [[لغو]] همه [[قوانین]] غیر اسلامی فرمان داد و از [[مسئولان]] [[قانونگذاری]] و قوه قضاییه خواست به همه دادگستریها بخشنامه کنند که به «قوانین سابق که مخالف [[شرع]] بوده، نباید عمل شود و اگر کسی عمل بکند، [[مجرم]] است و باید [[محاکمه]] شود».<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۲۷.</ref> به دنبال این فرمان که به «فرمان [[انقلاب]] [[قضایی]]» معروف شد، شورای عالی قضایی طی بخشنامهای «کلیه قوانین گذشته که بر خلاف اسلام» بوده است را ملغی اعلام کرد.<ref>شفیعی، قانونگذاری در نظام جمهوری اسلامی، ۴۹ ـ ۵۰.</ref> دیگر اینکه ایشان در آذر، فرمان هشت مادهای صادر کرد که در آن بر اسلامی کردن [[دستگاه قضا]]، تهیه قوانین [[شرعی]]، رسیدگی دقیق به صلاحیت قاضیان، [[استقلال قاضی]] و منع از موارد غیر قانونی [[مصادره اموال]]، توقیف اشخاص، تعرض به اماکن خصوصی، [[تجسس]] در امور شخصی و افشای [[اسرار]] [[مردم]] تأکید شده بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۹ ـ ۱۴۰.</ref> این [[فرمان]] که با [[هدف]] [[اسلامی]] و قانونیکردن اقدامات دستگاه انتظامی و [[قضایی]] صادر شده بود، به «منشور قضایی [[انقلاب]]» [[شهرت]] یافت.<ref>[[مسعود امامی|امامی، مسعود]]، [[قضاوت (مقاله)|مقاله «قضاوت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۹۶-۲۰۳.</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۶: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:قضاوت]] |