|
|
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{خرد}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{نبوت}}
| | | موضوع مرتبط = شأن امام |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| | | مداخل مرتبط = [[شئون امام پیش از عالم ماده در کلام اسلامی]] |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = امامت (پرسش) |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شئون امام پیش از عالم ماده در قرآن]] | [[شئون امام پیش از عالم ماده در حدیث]] | [[شئون امام پیش از عالم ماده در کلام اسلامی]] | [[شئون امام پیش از عالم ماده در فلسفه اسلامی]] | [[شئون امام پیش از عالم ماده در عرفان اسلامی]]</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[شئون امام پیش از عالم ماده (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==شئون امام پیش از عالم ماده == | | == مقدمه == |
| *دیدگاه متکلمان درباره شئون امام پیش از عالم ماده عبارتاند از:
| | از جمله مباحث بسیار مهم و جذاب در مسئله [[شئون]] [[امامت]]، بررسی [[شئون امام]] پیش از ورود به عالم ماده است. از ظواهر [[آیات قرآن کریم]] درباره این مسئله چیزی به دست نمیآید، اما مراجعه به متون [[حدیثی]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]] روشن میسازد که [[امامان]] {{عم}} پیش از ورود به این [[دنیا]]، وجودی نوری داشتهاند. این [[حقیقت]]، دستکم در بیش از پنجاه [[روایت]] [[نقل]] شده است که در میان آنها [[احادیث]] معتبری نیز به چشم میخورند. بنابراین در مجموعه این [[روایات]]، اصل [[خلقت]] نوری - فارغ از جزئیات آن - آموزهای متقن است که میتوان آن را به [[معصوم]] نسبت داد. دیگر جزئیات را باید با توجه به بررسیهای دلالی و سندی روشن ساخت. در این فصل، مهمترین مباحث را که میتواند با مسئله [[شئون امامت]] مرتبط باشد، بررسی میکنیم. |
| ===دیدگاه [[شیخ مفید]]===
| |
| * گاه روایاتی نقل میکند که برای اثبات [[شئون امام]] پیش از عالم ماده مفید است، چنانکه در موضعی این فراز از برخی زیارتنامههای [[امامان]]{{عم}} را نقل میکند: {{عربی|"بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ یَخْتِمُ"}}.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، المزار، ص۱۱۱. پیشتر در فصل دوم از این روایت در تبیین حقیقت عالم نور استفاده کردیم.</ref> همچنین در روایتی دیگر از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} نقل میکند که خطاب به [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: {{عربی|"بِنَا یَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا یَخْتِمُ"}}.<ref>همو، الامالی، ص ۲۸۸-۲۹۰.</ref> او همچنین در آثار خود ناقل روایاتی است که از وجود ارواح پیش از اجساد خبر میدهد و میگوید نخستین روحی که به [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} ایمان آورد روح [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} بوده است.<ref>همان، ص۱۱۳-۱۱4.</ref> بر اساس نقل شیخ مفید، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} خود نیز تأکید کردند که ایشان نخستین کسی بوده که [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} را تصدیق فرمودند، درحالیکه حضرت آدم میان روح و جسد بود.<ref>همان، ص۳-۷.</ref> با وجود این، به نظر میرسد نتوان به صرف نقل چنین روایاتی، به دیدگاه شیخ مفید رسید، بهویژه آنکه نظریات او گاه با روایات یادشده معارض است، ازاینرو باید به دنبال سخنان صریح وی دراینباره بود. مرحوم شیخ مفید درباره روایاتی که بیانگر آفرینش ارواح پیش از اجساد و نیز خلقت نخستین [[امامان]]{{عم}} است، بر این باور است که الفاظ روایات یادشده با هم تفاوت دارد و معانی آنها نیز با یکدیگر متباین است، اما غالیان سخنان باطل فراوانی را بر پایه همین روایات مطرح کردهاند. وی در همین باره از کتابی با عنوان الأشباح و الأظلة یاد میکند که آن را به محمد بن سنان نسبت دادهاند. به اعتقاد شیخ مفید، اگر این انتساب درست باشد، باید دانست که محمد بن سنان متهم به غلو است و این مطالب نیز نشان از گمراهی او دارد و اگر این انتساب دروغ باشد، گناه آن بر عهده منتسبین است. به باور شیخ مفید آنچه از این روایات میتوان پذیرفت آن است که [[حضرت آدم]]{{ع}}، بر عرش اشباحی را دیده که درخشنده و نورانی بودند، آنگاه خداوند به وی فرمود که این اشباح، پنج تن آل عبایند. شیخ دلیل این کار را تعظیم و بزرگداشت ایشان و مقدمهچینی برای بیان این مطلب دانسته که صلاح دین و دنیا با آنها به سامان میرسد. همچنین شیخ تصریح میکند که ایشان در آن عرصه، موجوداتی زنده یا ارواحی ناطقه نبودهاند، بلکه صورتی همچون صورتهای بشری خود در این دنیا داشتهاند، و نوری که بر آنان افکنده شده، بیانگر آن بوده که در آینده دین از نور آنان بهرهمند خواهد بود.<ref>و لم یكونوا فی تلك الحال صورا محیاة و لا أرواحا ناطقة لكنها كانت صورا على مثل صورهم فی البشریة تدل على ما یكونون علیه فی المستقبل من الهیئة و النور الذی جعله علیهم یدل على نور الدین بهم و ضیاء الحق بحججهم (همو، المسائل السرویة، ص ۳۸-4۰).</ref> مرحوم شیخ مفید، این روایت را نیز میپذیرد که اسامی [[ائمه]] در عرش نوشته شده و [[حضرت آدم]]{{ع}} هنگام توبه، خداوند را به حق ایشان قسم داده است.<ref>همان.</ref> در همین راستا او روایتی نقل میکند که وقتی حضرت آدم{{ع}} اشباح [[ائمه]]{{عم}} را دید، خداوند وی را از این حقیقت آگاه کرد که {{عربی|"لَوْ لَا الْأَشْبَاحُ الَّتِی رَآهَا مَا خَلَقَهُ اللَّهُ وَ لَا خَلَقَ سَمَاءً وَ لَا أَرْضاً"}}.<ref>همان، ص۳۹</ref> او در جایی دیگر به این روایت اشاره میکند که اگر [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} نبودند، خداوند آسمان، زمین، بهشت و جهنم را نمیآفرید.<ref>همو، تفضیل [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، ص ۳۳.</ref> به باور ایشان، این سخن بیانگر فضیلت [[پیامبر]] و [[امام علی]]{{ع}} و نیز منوط بودن مصلحت بندگان به شناخت آن دو بزرگوار و پیروی از آنهاست.<ref>و هذا یفید فضلهما بالأعمال و تعلق الخلق فی مصالحهم بمعرفتهما و الطاعة لهما و التعظیم و الإجلال (همان).</ref> با توجه به آنچه گذشت روشن میشود که چون شیخ مفید به وجود واقعی [[امامان]]{{عم}} در عالم انوار معتقد نیست، نمیتواند نظریۀ وساطت فیض [[امامان]]{{عم}} در آفرینش دیگر موجودات را -که در بخش گذشته با توجه به روایاتی از این قبیل به دست آمد- بپذیرد. حاصل آنکه، اولاً شیخ مفید از [[امامان]] در عالم نخستین، با عنوان اشباح یاد کرده و قدیم بودن اشباح [[امامان]] را منکر شده است؛<ref>همو، المسائل العكبریة، ص۲۷-۲۹.</ref> ثانیاً وی این سخن را که ذات [[امامان]] پیش از حضرت آدم{{ع}} وجود داشته است، باطل و دور از حق میداند و آن را اعتقاد برخی غالیان و حشویه از شیعه معرفی میکند؛<ref>همان.</ref> ثالثاً به باور شیخ، این سخن که تنها صورت [[امامان]] در عرش وجود دارد و خداوند به خاطر نشان دادن شرافت و عظمت آنها، آن صورتها را به [[حضرت آدم]]{{ع}} نمایانده، پذیرفتنی است؛<ref>همان. شیخ مفید در جایی دیگر نیز مینویسد: فلذلك أظهر لآدم{{ع}} صورة شخصه و أشخاص أهل بیته{{عم}} و أثبت أسماءهم له لیخبره بعاقبتهم و یبین له عن محلهم عنده و منزلتهم لدیه (همو، المسائل السرویة، ص 41-42).</ref> رابعاً ایشان در آن حالت، ارواحی زنده نبودند؛<ref>شیخ مفید، المسائل السرویة، ص4۲.</ref> خامساً این روایت که خداوند متعال به خاطر [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} آسمان، زمین، بهشت و جهنم را آفریده، سخنی مشهور است. شاهد دیگری که دراینباره میتوان ارائه کرد آن است که در اندیشه شیخ مفید، عالم ذر توهمی بیش نیست و روایات بیانگر خلق ارواح پیش از اجساد، روایات آحاد است. او بر دیدگاه شیخ صدوق تاخته است و تصریح میکند که تناسخیان به خلق ارواح پیش از اجساد معتقدند. شگفت آنکه او بر این باور است مقصود از روایات آفرینش ارواح پیش از اجساد آن است که فرشتگان دو هزار سال قبل از خلق انسانها آفریده شدهاند.<ref>همو، تصحیح الاعتقاد، ص ۸۱-۸۹.</ref> او توجیه دیگری نیز از این روایات ارائه میکند که بر اساس آن، خداوند در علم خود ابتدا ارواح و اجساد را مقدر ساخت، اما در عالم تکوین، نخست اجساد و آنگاه ارواح آفریده شدند.<ref>همو، المسائل السرویة، ص 53.</ref> نتیجه کلی که میتوان از این بخش گرفت آن است که شیخ مفید، وجود نوری [[امامان]] –بهگونهای که موجوداتی زنده و فعال باشند- و حتى ارواح دیگر انسانها پیش از عالم ماده را نمیپذیرد تا بخواهد برای انوار [[امامان]]{{عم}} شئونی تعریف کند.
| |
|
| |
|
| ===دیدگاه [[سید مرتضی]] علم الهدی=== | | == نور ائمه {{عم}}؛ نخستین آفریدهها == |
| * در آثار سید مرتضی [[شئون امام]] پیش از عالم مادی تبیین نشده است؛ گویا سید به روایاتی که بیانگر خلقت نوری [[ائمه]]{{عم}} است، وقعی نمینهد. بالاتر از آن، روایاتی که ممکن است به نوعی در تحلیل محققان برای مسئله شئون [[امامت]] در آن عرصه به کار رود، در اندیشۀ سید بهگونهای دیگر تحلیل میشود. برای نمونه، روایتی وجود دارد به این مضمون که اگر [[پیامبر]] و [[اهل بیت]]{{عم}} نبودند، آسمان، زمین، [[بهشت]] و [[جهنم]] و دیگر مخلوقات آفریده نمیشدند. سید این روایت را چنین معنا میکند که خداوند مصلحت بندگانش را در آن دید که با [[نبوت]] [[پیامبر]] و وصایت خاندانش تکلیف به آنها برسد و کسی نیز نمیتواند جایگزین [[پیامبر]] در این مقام شود. ازاینرو اگر مسئله ابلاغ شرایع به آنها نبود، نه کسی آفریده میشد و نه آنکه بشر تکلیفی داشت.<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، تحقیق سید مهدی رجایی، ج ۱، ص ۲۸4-۲۸۵.</ref> همچنین روایاتی وجود دارد که مستمسک برخی برای اعتقاد به عالم ذر یا آفرینش ارواح پیش از ابدان قرار گرفته است و ممکن است کسی بر این باور باشد که [[امامان]]{{عم}} در آنجا شأنی داشتهاند. اما سید نه روایات بیانگر آفرینش ارواح پیش از ابدان را میپذیرد<ref>همان، ج 4، ص ۳۰.</ref> و نه روایات بیانگر عالم ذر را. وی استناد باورمندان به عالم ذر را به آیه معروف میثاق درست نمیداند و این مدعا را که خداوند تمام فرزندان حضرت آدم را از صلب او خارج کرده و آنها را مورد خطاب و تکلیف قرار داده است، سخن انسانهای بیبصیرت و فاقد فطانت میداند که فینفسه استحاله عقلی دارند.<ref>همو، الامالی، ج۱، ص۲۸.</ref> وی تأکید میکند که تکلیف وقتی درست است که مخاطب عاقل و بالغ باشد. اگر چنین باشد باید انسانها خاطره آن عالم را به یاد داشته باشند و امکان ندارد همۀ انسانها چنین رویدادی را فراموش کرده باشند. بنابراین روایات عالم ذر یا باطل و ساختگیاند یا آنکه مقصود از آنها این است که خداوند نشانههای خود را در درون و برون انسان چنان قرار داده است که هر کسی به وجود خدا اذعان میکند.<ref>همو، الرسائل، ج ۱، ص ۱۱۳-۱۱۵.</ref> حاصل آنکه در آثار سید مرتضی نشانی از پذیرش آموزه آفرینش نوری [[امامان]]{{عم}} دیده نمیشود، بلکه با توجه به آنکه وی وجود ارواح بیش از ابدان را به کلی رد میکند، میتوان گفت که وی منکر آفرینش نوری [[امامان]]{{عم}} است که به صورت ارواحی زندهاند.
| | {{اصلی|نور امام}} |
| | در [[روایات]] متعددی آمده است که [[نور]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} پیش از [[آفرینش]] دیگر موجودات، [[آفریده]] شدهاند. مضامین این [[روایات]]، گاه ناهمگون به نظر میرسند؛ ازاینرو لازم است این [[روایات]] بهدقت بررسی، و چیستی [[خلقت]] نخستین نیز روشن شود. از دیگر سو، روایاتی مشهور نیز وجود دارد که براساس آنها عقلْ نخستین [[آفریده]] [[خداوند]] بوده است. تحلیل ارتباط این دو گونه [[روایات]] نیز از مسائلی است که باید بررسی شود. در [[زیارت جامعه کبیره]] که از [[زیارات]] معتبر بهشمار میرود،<ref>در آینده درباره سند زیارت جامعه به تفصیل سخن خواهیم گفت.</ref> چنین آمده است: {{متن حدیث|خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً... بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ}}؛<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج ۲، ص۶۱۳- ۶۱۵؛ همو، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص ۲۷۵؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص ۹۷. در سند این روایت، برخی راویان، مانند محمد بن احمد بن علی همدانی وجود دارند که مجهول بهشمار میروند. اما چنانکه پیشتر گفته شد، فراوانی این روایات و بهویژه وجود آنها در منابع کهن شیعی، موجب اطمینان به صدور آنها میشود.</ref> «[[خداوند]] شما را بهصورت [[نور]] آفرید... بهوسیله شما آغاز کرد و بهوسیله شما به پایان میرساند». مضمون این عبارت نیز آن است که پیش از [[انوار]] [[معصومان]]، مخلوقی وجود نداشته است. در روایتی دیگر، [[امام رضا]] {{ع}} از اجداد طاهرینش، از [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} [[نقل]] کردند که فرمودند: {{متن حدیث|...أَوَّلَ مَا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا...}}؛<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص۲۵۴- ۲۵۶؛ همو، علل الشرایع، ج ۱، ص ۵ و ۶.</ref> "نخستین چیزی که [[خداوند]] آفرید، [[ارواح]] ما بود...". در این [[روایت]]، [[روح]] [[امامان]] {{عم}} نخستین آفریدههای [[خداوند]] بهشمار رفته است و چنانکه خواهد آمد، مقصود از [[نور]] در این [[روایات]]، همان [[ارواح]] [[مطهر]] ایشان است. این دو [[روایت]] و روایاتی که در ادامه خواهد آمد، بهروشنی بیان میکنند که [[نور]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} [[معصوم]] {{عم}} نخستین آفریدههای [[خداوند]] هستند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۸۴ ـ ۸۵.</ref>. |
|
| |
|
| ===دیدگاه [[خواجه نصیرالدین طوسی]]=== | | == غیرمادی بودن [[نور]] [[امامان]] {{عم}} == |
| * در آثار محقق طوسی مطالبی مرتبط با عالم انوار دیده میشود که میتوانند در دو دسته قرار گیرند:
| | یکی از محوریترین مسائل در بحث نور [[امامان]] {{عم}} آن است که [[حقیقت]] این نور چیست؟ آیا همان [[روح]] است؟ همراه با جسم است یا مجرد محض؟ اگر همراه با جسم است، آن جسم چه ویژگیهایی دارد؟ پاسخگویی دقیق به این [[پرسشها]] چندان آسان نیست، اما شاید بتوان برخی ابهامات در این مسئله را تا حدودی برطرف ساخت. در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است که فرمودند: "[[خداوند]] تبارکوتعالی فرمود: ای [[محمد]]، همانا من، نور تو و [[علی]] (یعنی بهصورت [[روح]] بدون بدن) را آفریدم؛ پیش از آنکه [[آسمانها]] و [[زمین]] و [[عرش]] و دریا را بیافرینم... [[روح]] تو و [[علی]] را جمع کرده، آنها را یک [[روح]] قرار دادم؛ پس این [[روح]]، مرا [[تمجید]] و [[تقدیس]] و [[تهلیل]] میکرد".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> در سطور پیشین، روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} از اجداد طاهرینش، از [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{ع}} [[نقل]] شد که فرمودند: {{متن حدیث|...أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا... ثُمَّ خَلَقَ الْمَلاَئِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اِسْتَعْظَمُوا أُمُورَنَا...}}؛<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص۲۵۴- ۲۵۶؛ همو، علل الشرایع، ج ۱، ص ۵ و ۶.</ref> "نخستین چیزی که [[خداوند]] آفرید، [[ارواح]] ما بود... آنگاه [[ملائکه]] را آفرید. پس وقتی [[ارواح]] ما را به شکل یک نور دیدند، از امر ما به عظمت یاد کردند". در این [[روایت]] نیز بیان شده که نور [[امامان]] {{عم}} همان [[روح]] آنهاست. ضمن آنکه تصریح شده که همین [[روح]]، نخستین [[آفریده]] [[خداوند]] است. [[امام صادق]] {{ع}} در [[حدیثی]] فرمودند: "[[خداوند]] تبارک و تعالی چهاردههزار سال پیش از [[آفرینش]] مخلوقات، چهارده نور آفرید. پس آنها [[ارواح]] ما بودند".<ref>همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۲۵۴- ۲۵۶.</ref> در این [[حدیث]]، افزون بر آنکه تأکید شده نور [[امامان]] {{عم}} نخستین آفریدهها بوده، تصریح میشود که مقصود از نور، همان [[روح]] است. دو [[روایت]] اخير، اعتبار سندی لازم را ندارند، اما با توجه به تکرار مضمون آنها در [[روایات]] صحیح، پذیرفتنیاند. بنابراین، روشن میشود که مقصود از نور [[امامان]] {{عم}}، همان [[ارواح]] [[مطهر]] آنهاست. طبیعی است که این [[روح]]، مجرد است و ویژگیهای مادی ندارد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۸۵ ـ ۸۶.</ref>. |
| # نفس حادث است<ref>نصیرالدین طوسی، اجوبة المسائل النصیریة، ص 34.</ref> و امکان ندارد پیش از بدن وجود داشته باشد.<ref>همان، ص ۷۰.</ref> در این صورت، معنا ندارد که بگوید [[امامان]] پیش از این دنیا وجود نوری و روحانی داشتهاند؛
| |
| # وی در جایی مینویسد: پس از این شرح، شرف رتبت انسان و فضیلت او بر دیگر موجودات عالم و خصوصیتی که او را ارزانی فرمودهاند معلوم شود، بل شرف رتبت کسانی که مطلع نور الهیت و مظهر فیض وحدت ضمایر ایشان است و غایت همه غایات و نهایات همۀ نهایات وجود ایشان، از انبیا و اولیا{{عم}} که خلاصۀ موجودات و زبدۀ كائناتاند لولاک لما خلقت الافلاک مصداق این معنی است، بل این معنی مقرر مقصود از آن اشارات.<ref>همو، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، ص63.</ref> وی همچنین به صراحت مینویسد:
| |
| * قویتر بنیادی که در تهذیب اخلاق نهند آن است که خود را دوست ندارند، و امر و اشارات [[امامان]] حق لذكرهم السلام که ایشان سبب و علت وجود همه کائنات و موجوداتاند از جسم و روح منزهاند و بهر دو محیط، «لو خلت الارض من امام ساعة لمادت باهلها»، در شأن ایشان لازم است.<ref> تصورات، ص۸6.</ref> بر اساس عبارت اول خواجه، دلیل آفرینش آفریدگان، پیامبران و [[امامان]]{{عم}} است. البته این کلام با مسئله وساطت فیض در آفرینش تفاوت دارد؛ بدین معنا که آنچه خواجه در پی آن است، بیان این مقصود است که علت غایی آفرینش دنیا و موجودات آن، [[امامان]]{{عم}} است. این سخن کاملاً سازگار است با آنکه ایشان اساساً خلقت نوری نیز نداشته باشند که این امر نیز با آنچه که پیشتر از خواجه -مبنی بر استحاله خلقت روح پیش از جسم- نقل کردیم، سازگار است. اما این آموزه که وجود نوری [[امامان]]{{عم}} واسطه فیض و مجرای آفرینش دیگر آفریدگان باشد، به صراحت از سخن خواجه قابل اصطیاد نیست. سخن دوم خواجه صراحتی تمام در مسئله مورد بحث دارد؛ اما نکته اینجاست که این دیدگاه در کتابی بیان شده است که انتساب آن به خواجه روشن نیست و نگاهی کلی به این کتاب حاکی از آن است که این اثر بر اساس مبانی فکری مذهب باطنیگرای اسماعیلیه نگاشته شده است؛<ref>برای نمونه میتوان به چهار مسئله اشاره کرد: '''الف)''' در کتاب تصورات بر نفی معاد جسمانی تأکید شده است (همان، ص47-48)، درحالیکه خواجه طوسی در دیگر آثار خود، معاد جسمانی را ضروری دین دانسته است (همو، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، ص۳۰۰). دانشمندان اسماعیلیه نیز معاد را تماماً روحانی دانستهاند (ر.ک: اسحاق بن احمد سجستانی، کتاب الافتخار، تحقیق اسماعیل قربان، ص۱۹۸-۲۰۲؛ علی بن ولید، تاج العقاید و معدن الفوائد، تحقیق عارف تامر، ص143-144. برای تفصیل بیشتر ر.ک: عبدالعلی صاعد رازی، اسماعیلیه، ص۲۰6-۲۱۰). در یافتن برخی آدرسها از منبع اخیر استفاده شده است. '''ب)''' در کتاب تصورات تصریح شده است که [[پیامبران]] اولوالعزم شش تناند (تصورات، ص ۱۲۸). این نظریه برخلاف دیدگاه مشهور شیعه است. اما اسماعیلیه نیز بدین مطلب تصریح کردهاند که پیامبران اولوالعزم شش تناند که نخستین آنها [[حضرت آدم]]{{ع}} است (ر.ک: حسین بن علی بن ولید، المبدأ و المعاد فی الفكر الاسماعیلی، تحقیق خالد المیر محمود، ص4۹). گفتنی است برخی دیگر از متفکران اسماعیلی حضرت آدم را صاحب شریعت دانسته، اما او را اولوالعزم ندانستهاند (ابوحاتم رازی، کتاب الاصلاح، ص60). '''ج)''' در کتاب تصورات از عالم عقول و نقش [[پیامبر]] و [[امام]] در آن عوالم سخن به میان آمده است (تصورات، ص ۱۰4-۱۰۵). این اندیشه در آثار هیچیک از متکلمان پیش از خواجه و نیز در دیگر آثار کلامی خواجه مطرح نیست. اما در آثار اسماعیلیه همین مباحث مطرح شده است (ر.ک: حسین بن علی بن ولید، المبدأ و المعاد فی الفكر الاسماعیلی، تحقیق خالد المیر محمود، ص 46-47). '''د)''' در کتاب تصورات، [[امام حسن]]{{ع}} به عنوان امام مستودع -کسی که [[امامت]] در فرزندان او نخواهد بود- شناخته شده است (تصورات، ص ۱۱4). صرفنظر از اینکه تعبیر امام مستودع کاملاً مفهومی منطبق با ادبیات مذهب اسماعیلیه است، متفکران اسماعیلی نیز درباره [[امام حسن]]{{ع}} این تعبیر را به کار بردهاند (ر.ک: گروهی از نویسندگان، اربعة كتب اسماعیلیة، تحقیق شترو طمان، ص۱۸۰).</ref> ازاینرو نمیتوان آن را به محقق طوسی نسبت داد.
| |
|
| |
|
| ===دیدگاه دیگر متکلمان=== | | == شبح نوری امامان {{عم}} == |
| * این دوران دراینباره سخنی نگفتهاند. اما با توجه به مبانی فکری ایشان میتوان به دیدگاه آنها دست یازید. توضیح آنکه، سید مرتضی درباره حقیقت انسان، تصریح میکند که انسان چیزی جز همین هیکل مشاهده شده نیست. او دیدگاه فلاسفه مبنی بر وجود نفس برای انسان و نیز دیدگاه نظام معتزلی مبنی بر وجود روح برای انسان را بیان و رد میکند.<ref>1. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۱۱4. شاید گفته شود معلوم نیست که نفس و روح در اندیشه سید چیست. ازاینرو احتمال دارد که با وجود انکار نفس، قایل به وجود روح باشد. در پاسخ باید گفت از عبارات سید استفاده میشود که نفس و روح به یک معنایند. وی در تعریف نفس مینویسد: فالنفس نفس الإنسان وغیره من الحیوان، وهی التی إذا فقدها خرج عن كونه حیّاً (همو، الامالی، ص ۳۲4). وی در تبین روح نیز مینویسد: أن الروح عبارة عن: الهواء المتردد فی مخارق الحی منا، الذی لا یثبت كونه حیا الا مع تردده (همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج ۱، ص ۱۳۰). او در عبارت دیگری مقصود خود را روشنتر بیان میکند. وی در مقابل کسانی که به روایات خلق ارواح پیش از ابدان استناد کردهاند، موضعگیری کرده و مینویسد: عمدة كلامهم على أن الروح نفسها حیة، والحی عندنا هو الجسم الذی الروح له. وهذه المسألة مبنیة على معرفة الإنسان الحی الفعال من هو، فإذا عرف سقط كلامهم وثبت ما نقوله (همان، ج 4، ص ۳۰). از این عبارت روشن میشود که وی روح را موجودی مستقل و دارای حیات نمیداند، بلکه موجود زنده همان جسمی است که روح -هوای متردد در بدن انسان و حیوان- دارد. ضمن آنکه بر اساس همین مبنای انسانشناختی است که او روایات خلق ارواح پیش از ابدان را رد کرده است. بنابراین در اندیشۀ سید، روح آنگونه که در روایات بدان تأکید شده و ساحتی از ساحتهای وجودی انسان است، حقیقتی ندارد.</ref> این دیدگاه برای طیفی گسترده از متكلمان امامیه پذیرفتنی است؛ برای نمونه، شیخ طوسی،<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۱۱۳-۱۱4.</ref> ابوالصلاح حلبی،<ref>ر.ک: ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۲۷.</ref> ابواسحاق نوبختی<ref>ر.ک: ابراهیم بن اسحاق نوبختی، الیاقوت فی علم الكلام، تحقیق علی اکبر ضیائی، ص 54.</ref> و سدیدالدین حمصی<ref>ر.ک: سدید الدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref> از این دیدگاه استقبال کردهاند. ابن میثم بحرانی<ref>ر.ک: میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام، تحقیق مهدی رجایی، ص۱۳۹.</ref> و فاضل مقداد نیز بر این باورند که حقیقت انسان اجزای اصلی بدن اوست که از آغاز تا پایان عمر باقی میمانند.<ref>ر.ک: فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص ۳۸۸. او به دیدگاه شیخ مفید و محقق طوسی مبنی بر اینکه حقیقت انسان، جوهری مجرد است، نیز اشاره و آن را رد میکند (همان، ص ۳۸۹. نیز ر.ک: همو، اللوامع الالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص4۱۸).</ref>
| | {{اصلی|شبح نوری امامان}} |
| * در این میان، [[علامه حلی]] در کتاب مناهج الیقین دیدگاه طرفداران خلق نفس پیش از بدن و منکران آن را ضعیف میداند.<ref>حسن بن یوسف حلی، مناهج الیقین، ص ۲۲۸.</ref> اما بر اساس آنچه فاضل مقداد -شاگرد و شارح نظریات علامه- به او نسبت میدهد، در برخی دیگر از کتابهای خود، به انکار نفس پیش از بدن تمایل یافته است.<ref>فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص ۳۸۸.</ref> ازاینرو دستکم به طور ظنّی میتوان علامه را از منکران وجود نفس پیش از بدن به شمار آورد.
| | در برخی [[روایات]]، گوشهای دیگر از [[حقیقت]] مسئله وجود نوری [[امامان]] {{عم}} آشکار میشود. توضیح آنکه [[روح آدمی]] در این [[دنیا]] به بدن تعلق گرفته است. اینک باید دید که [[روح]] و [[نور]] [[امامان]] {{عم}} در آن سرا چگونه بوده است. [[ابوحمزه ثمالی]] در روایتی صحیح از [[امام سجاد]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمودند: "همانا [[خداوند]]، [[محمد]]، [[علی]] و یازده فرزندش را از نور عظمت خود آفرید، سپس ایشان را بهصورت اشباحی در پرتو نور خود بهپا داشت و آنها [[امامان]] {{عم}} و از [[فرزندان]] [[پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} هستند".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۰ و ۵۳۱. این روایت با اندکی اختلاف در سند و مضمون در برخی دیگر از منابع نیز آمده است (ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۸ و ۳۱۹).</ref> در بخش نخست از این [[روایت]] تصریح شده است که [[خداوند]] این نورها را از نور عظمت خود آفرید. اینکه مقصود از نور عظمت [[خداوند]] چیست، روشن نیست؛ اما بهوضوح، از بزرگی این نوع [[آفرینش]] حکایت دارد. در بخش دوم این [[روایت]] تصریح شده است که این [[انوار]] بهصورت اشباح [[نورانی]] بودهاند. [[امام علی]] {{ع}} نیز در پاسخ کسی که پرسید پیش از [[آفرینش]] [[حضرت آدم]] {{ع}} شما چه بودید، فرمودند: ما اشباحی از نور بودیم.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۳.</ref> این مضمون در [[روایات]] دیگری نیز [[نقل]] شده است.<ref>همان، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref> البته [[روایات]] یادشده (جز [[روایت]] نخست) اعتبار سندی لازم را ندارند، اما بهدلیل تکثر مضمون آنها، پذیرفتنیاند. اینک [[پرسش]] آن است که مقصود از اشباح چیست؟ دراینباره بهنظر میرسد میتوان گفت نور [[امامان]] {{عم}}، قالبی بهنام شبح داشته است. این قالب بهطور [[قطع]]، بدن مادی نبوده؛ زیرا بدن مادی بعدها [[آفریده]] شده و اساساً آن سرا، سرای مادی نبوده است. بنابراین، ممکن است شبح یادشده، قالب مثالی ایشان باشد. این احتمالی است که مورد [[تأیید]] برخی از بزرگان نیز قرار گرفته است.<ref>محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۴، ص ۲۷۲؛ قاضی سعید قمی، شرح توحید صدوق، ج ۱، ص ۳۰۲؛ ابوالحسن شعرانی، تعليقات بر شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۳۷۱.</ref> ضمن آنکه نظریهای مخالف با آن نیز [[نقل]] نشده است. نکتهای دیگر نیز که میتواند با مسئله اخیر همراستا باشد، آن است که (چنانکه خواهد آمد) [[روایات]] فراوانی درباره [[عالم ذر]] وجود دارد. [[عالم ذر]] نیز عالمی است که به عالم اظلّه یا [[میثاق]] معروف است و اساساً برخی محدثان، [[روایات]] مربوط به [[عالم ذر]] را تحت عنوان "الاظلّة والذر" جمع کردهاند.<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۸۳.</ref> در روایتی نیز از اشباح با عنوان "ظل النور" یاد شده است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۴۲.</ref> چنانکه در [[روایت]] دیگری نیز [[امامان]] {{عم}} پیش از آفرينش تمام موجودات، خود را موجوداتی در اظله معرفی کردهاند که به [[تقدیس]] و [[تسبیح]] [[خداوند]] مشغول بودهاند.<ref>همان، ص۴۴۱.</ref> دو [[روایت]] اخیر، از اعتبار سندی برخوردار نیستند، اما جمع تمام [[روایات]]، [[اطمینان]] به صدور این مضمون به وجود میآورد که مقصود از اشباح و اظله یک چیز است و چنانکه گفته شد، مقصود از شبح، میتواند همان قالب مثالی باشد. [[عالم ذر]] نیز عالمی بوده که [[انسانها]] با بدن ذرهای یا مثالی خود حضور داشتهاند؛ چراکه این عالم نیز عالم اظله و اشباح است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۸۶ ـ ۹۴.</ref>. |
| * بنابر این اساساً این متکلمان برای انسان، ساحتی به نام روح یا نفس قایل نیستند تا وجود ارواح -از جمله ارواح [[امامان]]{{عم}}- را پیش از عالم ماده بپذیرند.
| |
| * البته برخی از ایشان به بهانههای گوناگون به نقل برخی روایاتی پرداختهاند که مرتبط با عالم نور بوده است. مرحوم ابوالصلاح حلبی به بهانه نقل روایاتی که نص بر [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} است، روایتی را به طور مرسل بیان میکند که بر اساس آن خداوند متعال [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] و [[امامان]]{{عم}} را از نور عظمت خود آفرید و آنها را به صورت شبحهایی در نور خود بهپا داشت که به تسبیح و تقد خداوند مشغول بودند.<ref>إن الله عز و جل خلق محمدا{{صل}} واثنی عشر من أهل بیته من نور عظمته فأقامهم أشباحاً فی ضیاء نوره یعبدونه ویسبحونه ویقدسونه وهم الأئمة من بعد محمد{{صل}} (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص 424-425)</ref>
| |
| * ابوالفتح کراجکی نیز روایتی نقل میکند که وقتی [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به معراج رفتند، خداوند متعال نور [[امامان]]{{عم}} را به وی نشان داد.<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref>
| |
| * [[شیخ طوسی]] که افزون بر آثار فقهی و کلامی، به روایات نیز عنایت داشته است گاهی به نقل روایاتی پرداخته که در آنها به مسئله آفرینش نور [[امامان]]{{عم}} اشاره شده است.<ref>محمد بن حسن طوسی، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص۱4۷-۱4۸؛ همو، الامالی، ص ۱۸۳ و 4۷۹.</ref> اما این سه متكلم به نقل روایات یادشده بسنده کرده و تحلیلی از آنها ارائه نکردهاند، ضمن آنکه ایشان در صدد بیان شئون امام نیز نبودهاند. نکته دیگری که درباره نظریات شیخ طوسی وجود دارد، آن است که وی در ذیل آیه معروف سوره اعراف که مربوط به عالم ذر است، دیدگاههایی نقل میکند، اما به روشنی نظر خود را نمیگوید. با وجود این، آشکارا مخالف این مطلب است که خداوند ذریه [[حضرت آدم]]{{ع}} را به صورت ذراتی از پشت وی خارج کرده، و مخاطب قرار داده است.<ref>همو، التبیان، ج ۵، ص۲۸.</ref>
| |
| * [[سدید الدین حمصی]] در اثری که انتساب آن به وی قطعی نیست،<ref>در آثاری همچون الذریعة الى تصانیف الشیعة و نیز اعیان الشیعة و... سخنی از انتساب این کتاب به حمصی نیست، اما برخی با جمع قراینی، معتقدند که به احتمال نزدیک به یقین این کتاب منسوب به اوست (ر.ک: محمد رضا انصاری قمی، مقدمه کتاب المعتمد من مذاهب الشیعة الإمامیة، ص۱۰-۱۳).</ref> روایتی را بدون تحلیل، نقل میکند که بیانگر آفرینش نور [[امامان]]{{عم}} از نور خداوند است.<ref>سدید الدین حمصی، المعتمد من مذهب الشیعة الإمامیة، ص ۳۱.</ref>
| |
| * در آثار علامه حلی نیز به سه روایت دست یافتیم که بیانگر آفرینش نور [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} است.<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref> وی این روایات را جهت اثبات فضایل [[امام علی]]{{ع}} نقل کرده، اما تبیینی از آنها ارائه نکرده است. در یکی از این روایات نیز آمده که خداوند از نور صورت [[امام علی]]{{ع}} هفتادهزار فرشته آفرید که برای او و دوستانش تا روز قیامت استغفار میکنند.<ref>همو، منهاج الكرامة، ص۸۹-۹۰.</ref> با توجه به این مبنا که ایشان، برای انسان ساحتی به نام روح یا نفس قایل نیستند، نمیتوانند مقصود از انوار را ارواح بدانند. حاصل آنکه بیشتر متکلمان این دوره به بحث درباره شئون امام پیش از عالم ماده نپرداختهاند. کسانی همچون شیخ مفید و سید مرتضی نیز به این بحث پرداختهاند که به نظر میرسد ایشان نیز منکر وجود نوری [[امامان]]{{عم}} به عنوان موجوداتی زنده و فعالاند. از مبانی فکری دیگر متکلمان نیز به دست میآید که نمیتوانند وجود نوری [[امامان]]{{عم}} را به عنوان موجوداتی زنده و فعال بپذیرند<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۲۰ الی ۳۲۹.</ref>.
| |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == [[نور]] [[امامان]]؛ موجوداتی زنده و فعال == |
| * [[مقام شئون امام پیش از عالم ماده به چه معناست؟ (پرسش)]]
| | یکی از پرسشهای مطرح دراینباره آن است که آیا [[نور]] [[امامان]] {{عم}} در آن عرصه [[حیات]] داشته یا صرفاً شبح و صورت بدون [[جان]] بوده و اصلاً فعالیتی هم داشته است یا خیر؟ برای پاسخ به این [[پرسش]] باید به چند نکته اشاره کرد: اول آنکه، بنابر [[روایات]] پیشین، [[آفرینش]] نوری [[امامان]] بهصورت [[روح]] همراه با شبح بوده است؛ دوم آنکه، در روایاتی پرشمار به این مطلب اشاره شده است که [[انوار]] [[مطهر]] [[ائمه]] {{عم}} در آن برهه، به [[تمجید]] و [[تقدیس]] [[خداوند متعال]] مشغول بودند. برای نمونه، در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است که پس از اشاره به [[آفرینش]] نوری پیامبر خاتم{{صل}} و [[امام علی]] {{ع}}، [[سخن]] [[خداوند]] به رسولش را چنین [[نقل]] فرمودند: "تو همواره مرا تهليل و [[تمجید]] میکردی؛ سپس [[روح]] تو و [[علی]] {{ع}} را جمع کرده و آنها را یک [[روح]] قرار دادم؛ پس این [[روح]] مرا [[تمجید]] و [[تقدیس]] و [[تهلیل]] میکرد".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۰.</ref> [[ابوحمزه ثمالی]] نیز از [[امام سجاد]] {{ع}} [[نقل]] میکند که با تأکید بر [[خلقت]] نوری [[پیامبر]] و [[امامان معصوم]] {{عم}} فرمودند: "پیش از [[آفرینش]] آفریدهها، [[خدا]] را [[عبادت]]، و او را [[تسبیح]] و [[تقدیس]] میکردند".<ref>همان، ص ۵۳۰ و ۵۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۸ و ۳۱۹.</ref> [[روایات]] دیگری نیز وجود دارند که اگرچه اعتبار سندی لازم را ندارند، بهعنوان مؤید میتوان از آنها بهره جست. برای نمونه، [[سلمان فارسی]] از پیامبر خدا{{صل}} [[نقل]] میکند که پس از تصریح به مسئله [[آفرینش]] نوری خود و [[امامان معصوم]]، بر اینکه در آنجا به [[تسبیح]] [[خداوند]] مشغول بودند، تأکید کردند.<ref>محمد بن جریر بن رستم طبری آملی، دلائل الامامة، ص۴۴۷ و ۴۴۸.</ref> افزون بر آن، انسبنمالک نیز چنین مضمونی را از [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} [[نقل]] کرده؛<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۸ و ۲۰۹؛ علی بن محمد بن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص ۱۲۱.</ref> چنانکه در برخی کتابهای [[اهل سنت]] نیز شبیه همین مضمون آمده است.<ref>محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷ و نیز ر. ک: علی بن محمد بن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۲۰ و ۱۲۱.</ref> در [[زیارت جامعه کبیره]] نیز چنین میخوانیم: «[[خداوند]] شما را بهصورت [[نور]] آفرید؛ پس شما را پیرامون [[عرش]] خود قرار داد».<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ همو، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۷۵؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref> البته در این [[روایت]]، از [[تمجید]] و [[تقدیس]] [[خداوند]] سخنی به میان نیامده است؛ اما از جمع این [[روایت]] با [[روایات]] پیشین، نتیجه گرفته میشود که وجود ایشان حول [[عرش الهی]] برای [[تمجید]] و [[تقدیس]] [[خداوند متعال]] بوده است. درباره اینکه این [[تقدیس]] و [[تهلیل]] چگونه بوده، باید گفت: طبیعی است که این کار، مانند [[تهلیل]] و تقديس ما [[انسانها]] در این [[دنیا]]، که با زبان و [[قلب]] صورت میگیرد، نبوده است؛ چراکه نوع [[آفرینش]] ایشان متفاوت از [[آفرینش]] [[دنیوی]] است. [[حقیقت]] این نوع تهليل و [[تقدیس]] نیز از اموری است که بر ما پوشیده است؛ اما بیگمان از مجموعه این شواهد و قراین میتوان به این نتیجه دست یافت که [[روح]] و [[نور]] [[امامان]] {{عم}} در آن سرا بهصورت موجوداتی زنده و فعال - متناسب با نوع وجودشان - بوده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۹۴ ـ ۹۶.</ref>. |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == حجیت بر دیگر آفریدهها == |
| | روشن است که امر [[آفرینش]] به [[انوار]] [[معصومان]] {{عم}} ختم نشده و پس از ایشان نیز ادامه یافته است. ترتیب [[آفرینش]] موجودات، از جمله مسائلی است که نمیتوان نظر قطعی درباره آن داد؛ با وجود این، از ظواهر [[روایات]] میتوان به دیدگاهی اجمالی دست یافت. برای نمونه، [[روایات]] پرشماری که خواهد آمد، بر وجود [[ارواح]] پیش از اجساد حکایت میکند و یا از [[عالم ذر]] [[سخن]] به میان میآورد. این [[روایات]] نشان میدهد که ابتدا [[ارواح]] و سپس بدنها [[آفریده]] شدهاند. همچنین اگر [[حضرت آدم]] {{ع}} را [[نخستین انسان]] آفریدهشده (که مرکّب از [[روح]] و جسم است) بدانیم، بهروشنی میتوان وجود [[فرشتگان]] و جنیان را پیش از [[انسان]] [[اثبات]] کرد؛ چراکه [[خداوند متعال]]، [[ملائکه]] و [[شیطان]] (که از [[جن]] است) را [[مأمور]] به [[سجده]] بر [[حضرت آدم]] {{ع}} کرد.<ref>بقره (۲): ۳۰-۳۴.</ref> از سوی دیگر، در روایاتی پرشمار، [[امامان معصوم]] {{عم}} خود را "حجةالله" نامیدهاند که بدون ایشان، [[خداوند]] در [[قیامت]] بر [[بندگان]] [[احتجاج]] نمیکند؛ چنانکه [[داود]] رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]] {{ع}} این سخن را [[نقل]] میکند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لاَ تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلاَّ بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).</ref> در برخی دیگر از [[روایات]] تأکید شده که [[حجت الهی]] در [[عوالم]] سهگانه (پیش از دنیای مادی، دنیای مادی و [[آخرت]]) وجود دارد؛ چنانکه [[ابان بن تغلب]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمودند: {{متن حدیث|اَلْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ}}.<ref>همان، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۲۱. در همین راستا میتوان به این روایت نیز استناد کرد: کنت نبيا و آدم بين الماء والطين (ر.ک: احمد بن عبدالله بكری، الانوار فی مولد النبی {{صل}}، ج۲، ص۲؛ محمد بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب {{عم}}، ج۱، ص۲۱۴). البته روایت یادشده مرسل بوده و در جوامع نخستین شیعی، اثری از آن دیده نمیشود.</ref> اکنون میتوان گفت: اولاً، پیش از حضور [[انسانها]] در این [[دنیا]]، مخلوقاتی وجود داشتهاند؛ ثانياً بر وجود [[حجت]] در آن سرا نیز تأکید شده است؛ و ثالثاً [[امامان]] {{عم}} [[حجتهای الهی]] هستند. البته چگونگی این حجیت پیش از دنیای مادی برای ما روشن نیست؛ اما اصل [[حجت]] بودن بر موجوداتی که پیش از آفرینش دنیا وجود داشتهاند، مسلّم است. در اینجا به رابطه [[امام]] با دو گروه از مخلوقاتی که پیش از [[دنیا]] وجود داشتهاند، اشاره میکنیم: |
| | # [[امام]] و [[فرشتگان]]؛ |
| | # [[امام]] و [[ارواح]] [[انسانها]]<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۹۶ ـ ۹۷.</ref>. |
|
| |
|
| | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| | # [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==منابع== | | == پانویس == |
| * [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| ==پانویس==
| | [[رده:شئون امامت]] |
| {{پانویس2}}
| | [[رده:ولایت تکوینی]] |
| [[رده:بررسی انطباق شئون امامت]] | |