←پانویس
(صفحهای تازه حاوی «==امامت علی و خلافت خلفا== عدهای از عالمان اهلسنت هم دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}} را پذیرفتهاند و هم خلافت خلفای پیش از علی{{ع}} را مشروع دانستهاند. به اعتقاد آنان از آنجا که مقصود از حدیث غدیر، [[امامت علی]...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) |
||
(۳۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حدیث غدیر | |||
| عنوان مدخل = حدیث غدیر | |||
| مداخل مرتبط = [[حدیث غدیر در قرآن]] - [[حدیث غدیر در حدیث]] - [[حدیث غدیر در تاریخ اسلامی]] - [[حدیث غدیر در کلام اسلامی]] - [[حدیث غدیر در پژوهشهای اسلامی]] - [[حدیث غدیر در سیره و معارف معصومان]] - [[حدیث غدیر در سیره و معارف و سیره فاطمی]] - [[حدیث غدیر در سیره و معارف صحابه]] - [[حدیث غدیر از دیدگاه اهل سنت]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
برخی از | == دیدگاه برخی از علمای اهل سنت == | ||
بسیاری از علمای اهل سنت، دلالت حدیث غدیر را بر [[امامت حضرت علی]]{{ع}} پذیرفته و بر این مطلب تصریح کردهاند: | |||
=== نخست: [[ابوحامد غزالی]] === | |||
او مینویسد: از خطبههای [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} خطبه غدیر خم است که همه [[مسلمانان]] بر متن آن اتفاق دارند. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «هر کس من مولا و [[سرپرست]] او هستم، علی{{ع}} مولا و سرپرست اوست». عُمَر پس از این فرمایش رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} اینگونه تبریک گفت: «[[مبارک]] مبارک! ای ابوالحسن! تو اکنون مولا و [[رهبر]] من و هر مولای دیگری هستی». | |||
این سخن عُمَر از [[تسلیم]] و رضایتی حکایت میکرد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عُمَر بر اثر [[هوای نفس]] و علاقه به [[ریاست]] و [[رهبری]]، مکان اصلی استوانه [[خلافت]] را [[تغییر]] داد و با لشکرکشیها، برافراشتن [[پرچمها]] و گشودن سرزمینهای دیگر، راه [[امت]] را به [[اختلاف]] و بازگشت به دوران [[جاهلی]] هموار کرد و [مصداق این [[آیه قرآن]] شد]: «پس آن [[عهد]] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن بهایی ناچیز به دست آوردند و چه بد معاملهای کردند»<ref>سرّ العالمین و کشف ما فی الدارین، ابوحامد محمد بن محمد الغزالی، ج۱، ص۱۸. {{عربی|و اجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع و هو يقول: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} فقال عمر بخ بخ! يا أبا الحسن! لقد أصبحت مولاي و مولى كل مولى فهذا تسليم و رضى و تحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود النبوة و خفقان الهوى في قعقعة الرايات و اشتباك ازدحام الخيول و فتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا}}.</ref>. | |||
===دوم: [[سبط ابن جوزی]] === | |||
او درباره [[حدیث غدیر]] و معنای کلمه «مولا» بحث درازدامنی آورده و بعد از نقل همه معانی «مولا» و رد آنها، گفته است: «این [[حدیث]] بر [[نصب]] [[امامت امام علی]]{{ع}} دلالت میکند». وی میگوید: دانشمندان [[عرب]] در [[تفسیر]] کلمه «[[مولی]]» در کلام پیامبر{{صل}} که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}}، وجوهی ذکر کردهاند که یکی از آنها به معنای مالک است و... معنای دهمین آن اولی و [[برتر]] است. [[خداوند]] فرمود «این مولای شماست»، به این معنا که او اولی و برتر به شما است و چون ثابت شد که مولا به معنای اولی است، پس حمل لفظ مولا در این [[حدیث]] بر کسی که مالک بندهای باشد، جایز نخواهد بود؛ چون [[پیامبر]]{{صل}} مالک علی و علی{{ع}} [[بنده]] [[رسول خدا]] و [[آزاد شده]] او نبوده و نیز حمل آن بر کسی که پسر عموی دیگری است، جایز نیست؛ زیرا او پسر عمویش بود و نه بر [[همپیمان]]؛ چون این قضیه مربوط به کسانی است که ضرر دیدهاند و [[پیمان]] بر کمک و [[همراهی]] میبندند و نه بر [[یاری]] و کمک؛ زیرا این معنا در خود کلمه موجود است، و نه بر کسی که [[سرپرستی]] ([[ضمان]] جریره) را دارد، و نه بر [[همسایه]] که چنین حملی [[لغو]] است، و نه بر آقا و [[سروری]] که اطاعتش لازم است. | |||
پس مقصود از کلمه مولا در این حدیث غیر از معنای دهم، یعنی همان حمل بر «اَولی» نخواهد بود و معنایش این میشود کسی که من اولی و برتر از [[جان]] وی به خود او هستم، پس علی{{ع}} هم اولی و برتر از جان او به اوست». من در این معنا و تفسیر تنها نیستم. بلکه [[ابوالفرج اصفهانی]] نیز در کتاب [[مرج البحرین]] این حدیث را از اساتیدش نقل کرده و میگوید: رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و فرمود: کسی که من ولی و [[سرپرست]] او و برتر از جانش به وی هستم، پس علی{{ع}} سرپرست اوست». | |||
از این تعابیر فهمیده میشود که همه معانی کلمه مولا، در نهایت به وجه دهم آن بازگشت دارد که جمله «آیا من بر جان [[مؤمنان]] برتر از خودشان نیستم؟»، بر آن دلالت دارد و این [[نص]] آشکاری است در [[اثبات امامت]] و [[پذیرفتن]] [[طاعت]] و [[پیشوایی]] او<ref>تذکرة الخواص، صص ۳۷ - ۳۹: {{عربی|فأما قوله من كنت مولاه، فقال علماء العربية لفظة المولى ترد على وجوه احدها بمعنى المالك... والعاشر بمعنى الأولى قال الله تعالى {{متن قرآن|... هِيَ مَوْلَاكُمْ}} أي أولى بكم و اذا ثبت هذا لم يجز حمل لفظة المولى في هذا الحديث على مالك الرق لأن النبي{{صل}} لم يكن مالكا لرق علي{{ع}} حقيقة ولا على المولى المعتِق لأنه لم يكن معتقا لعلي و لا على المعتَق لأن عليا كان حرا و لا على ابن العم لأنه كان ابن عمه و لا على الحليف لأن الحلف يكون بين الغرماء للتعاضد و التناصر و هذا المعنى موجود فيه و لا على المتولي لضمان الجريرة لما قلنا انه انتسخ ذلك و لا عى الجار لأنه يكون لغوا من الكلام و حوشي منصه الكريم من ذلك و لا على السيد المطاع لأنه كان مطيعا له يقيه بنفسه و يجاهد بين يديه و المراد من الحديث الطاعة المحضة المخصوصة فتعين الوجه العاشر و هو الأولى و معنا من كنت أولى به من نفسه فعلي أولى به. و قد صرح بهذا المعنى الحافظ أبو الفرج يحيى بن السعيد الثقفي الأصبهاني في كتابه المسمى بمرج البحرين فانه روى هذا الحديث بإسناده إلى مشايخه و قال فيه فاخذ رسول الله{{صل}} بيد علي{{ع}} فقال من كنت وليه و أولى به من نفسه فعلي وليه فعلم أن جميع المعاني راجعة إلى الوجه العاشر و دل عليه ايضا قوله{{ع}} {{متن حدیث|أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم}} و هذا نص صريح في اثبات امامته و قبول طاعته}}.</ref>. | |||
===سوم: [[طلحه شافعی]] === | |||
او بعد از [[نقل روایت]] مینویسد: ... این [[حدیث]] اگر چه از ظاهر آن برمیآید که [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشین]] تعیین نکرده، ولی [[حدیث غدیر خم]] دلیل بر تعیین [[سرپرست]] است که همان [[جانشینی]] [[رسول]] خداست. بنابراین حدیث غدیر خم [[ناسخ]] حدیث قبل میشود؛ چون [[حدیث غدیر]] در آخر [[عمر]] [[مبارک]] [[رسول الله]]{{صل}} ایراد شده و متأخر است<ref>کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبیطالب، صص ۱۶۶ و ۱۶۷: {{عربی|و هذا الحديث و إن دل على عدم الاستخلاف، لكن حديث غدير خم دليل على التولية و هي الاستخلاف، و هذا الحديث أعني حديث غدير خم ناسخ لأنه كان في آخر عمره{{صل}}}}.</ref>. | |||
===چهارم: [[شهرستانی]] === | |||
او به نقل از [[نظام]] معتزلی مینویسد: [[امامت]] محقق نمیشود، مگر با [[نص]] و مشخص نمودن به شکل واضح و روشن و [[راستی]] که [[پیامبر]]{{صل}} بارها بر [[امامت علی]]{{ع}} آشکارا تصریح کرده است به گونهای که بر [[مردم]] مشتبه نشود؛ اما عمر آن را پنهان کرد و او بود که [[روز سقیفه]] عهدهدار [[بیعت گرفتن]] بر [[خلافت ابوبکر]] بود<ref>الملل والنحل، ج۱، ص۷. {{عربی|قال: اولاً: لا امامة الا بالنص و التعيين ظاهراً مكشوفاً و قد نص النبي{{صل}} على علي{{ع}} في مواضع و أظهر اظهاراً لم يشتبه على الجماعة الا ان عمر كتم ذلك و هو الذي تولى بيعة ابي بكر يوم السقيفة}}.</ref>. | |||
===پنجم: [[سعید الدین فرغانی]] === | |||
او میگوید: «... [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را [[وصی]] خود و [[قائم مقام]] خود قرار داد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} و این واقعه در [[روز غدیر خم]] بود.»..<ref>نفحات الأزهار، ج۹، ص۲۰۳. {{عربی|... جعله النبي{{صل}} وصيه و قائماً مقام نفسه بقوله: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}، و ذلك كان يوم غدير خم على ما قاله كرم الله وجهه في جملة...}}.</ref>. | |||
===ششم: [[شمسالدین ذهبی]] === | |||
او به [[سند صحیح]] نقل میکند: [[براء]] میگوید: با رسول خدا{{صل}} زیر درخت نشسته بودیم که [[فرمان]] [[اقامه نماز]] [[جماعت]] صادر شد؛ سپس رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: «آیا من نسبت به [[مؤمنان]] از [[جان]] آنان به خودشان [[برتر]] نیستم»؟ گفتند: «آری». فرمود: «علی{{ع}} مولای کسی است که من مولای اویم. خداوندا [[دوست]] بدار آنکه علی{{ع}} را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار، دشمن او را». [[عمر بن خطاب]] گفت: «گوارا باشد بر تو ای علی! تو اکنون مولا و [[رهبر]] تمام مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] هستی» <ref>تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمسالدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، ج۳، ص۶۳۳. {{متن حدیث|و قال حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، و أبي هارون، عن عدي بن ثابت، عن البراء قال: كنا مع رسول الله{{صل}} تحت شجرتين، و نودي في الناس: الصلاة جامعة، و دعا رسول الله{{صل}} علياً فأخذ بيده و أقامه عن يمينه، فقال: أ لست أولى بكل مؤمن من نفسه قالوا: بلى، فقال: فإن هذا مولى من أنا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئا لك يا علي، أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة و رواه عبد الرزاق}}.</ref>. این [[حدیث]] را عبدالرزاق از معمر از علی بن زید نقل کرده است. | |||
افزون بر [[روایت]] صحیح السندی که از [[خطیب بغدادی]] در بحث [[آیه اکمال]] آمده است، [[روایات صحیح]] السند فراوانی در کتابهای [[اهل سنت]] وجود دارد که [[بیعت]] [[عمر]] را در [[روز غدیر]] ثابت میکنند؛ برای نمونه [[ابن عساکر]] [[شافعی]] به [[سند صحیح]]، ماجرای تبریک گفتن عمر را چنین نقل میکند: {{عربی|أبو بكر محمد بن عبد الباقي، أنا أبو الحسن علي بن إبراهيم بن عيسى المقريء الباقلاني قراءة عليه و أنا حاضر، نا أبو بكر بن مالك إملاء، نا بن صالح الهاشمي، نا هدبة بن خالد، حدثني حماد بن سلمة، عن علي بن زيد بن جدعان، عن عدي بن ثابت و أبي هارون العبدي، عن البراء بن عازب قال: كنا مع رسول الله{{صل}} في حجة الوداع فكسح الرسول الله{{صل}} تحت شجرتين و نودي في الناس إن الصلاة جامعة فدعا علياً فأقامه. و أخذ بيده عن يمينه فقال: أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا بلى. قال: ألست أولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا بلى وفي أحد الحديثين: أ ليس أزواجي أمهاتكم؟ قالوا بلى. قال هذا ولي و أنا مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه! فقال له عمر: هنيئاً لك يا علي أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن}}<ref>تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۲۲۱.</ref>. | |||
[[براء بن عازب]] میگوید: در [[حجه الوداع]] همراه [[رسول خدا]] بودیم که زیر درختها را تمیز کردند. [[فرمان]] [[اقامه نماز]] [[جماعت]] صادر شد؛ سپس رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: «آیا من نسبت به [[مؤمنان]] از [[جان]] آنان به خودشان [[برتر]] نیستم»؟ گفتند: «آری». فرمود: «آیا [[همسران]] من [[مادران]] شما نیستند»؟ گفتند «آری». فرمود: «این علی{{ع}} [[رهبر]] است و من رهبر اویم. خداوندا! [[دوست]] بدار آنکه علی{{ع}} را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار دشمن او را». عمر گفت: «مبارک باشد بر تو ای علی! تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی»<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۸۷.</ref>. | |||
===دیدگاههای دیگری=== | |||
برخی دیگر از عالمان اهلسنت را میآوریم که دلالت حدیث غدیر را بر امامت امیرالمؤمنین {{ع}} پذیرفتهاند عبارتاند از: | |||
# [[محمد رشید الدین]]<ref>وی شاگرد عبدالعزیز دهلوی مؤلف کتاب “التحفة الإثنا عشریة” است.</ref> گفته است: “ثبوت [[خلافت علی]] {{ع}} بر اساس غدیر با [[مذهب]] اهلسنت منافات ندارد، و برای این [[دلیل]] مختصر، به مقدمات طولانی نیازی نیست”<ref>نفحات الأزهار، ج۱۹، ص۲۲۷.</ref>. | |||
# [[شهابالدین دولتآبادی]] به [[دلالت حدیث غدیر بر امامت علی]] {{ع}} [[اذعان]] کرده و گفته است: “اهلسنت گفتهاند که مراد از [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} امامت علی {{ع}} در زمان خلافت و امامت اوست”<ref>نفحات الأزهار، ج۱۹، ص۲۲۸.</ref>. | |||
# [[ابوحامد غزالی]] در سرّ العالمین، [[سخن]] عمر را که گفت: {{عربی|بخ بخ یا أبالحسن أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه}} دلیل روشن بر امامت علی {{ع}} دانسته و یاد شده است که پس از آن، [[هوای نفس]] و [[خودخواهی]] برخی، سبب شد که به [[مخالفت]] برخیزند و [[سخن پیامبر]] {{صل}} را نادیده بگیرند<ref>سرّ العالمین، ص۷۴.</ref>. [[سبط ابنجوزی]] نیز سخن مزبور را از غزالی [[نقل]] کرده است<ref>تذکرة الخواص، ص۹۹. در اینکه کتاب “سر العالمین و کشف ما فی الدارین” از آثار غزالی است، تردیدی نیست، علاوه بر سخن سبط ابن الجوزی که مؤید این مطلب است، ذهبی در میزان الاعتدال نیز بر این مطلب تصریح کرده است. میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۰.</ref>. | |||
# [[سنایی غزنوی]] در [[حدیقه الحقیقه (کتاب)|حدیقه الحقیقه]] گفته است: [[نائب]] [[مصطفی]] به [[روز غدیر]] کرده بر [[شرع]] خود مر او را [[میر]]؛ [[سخن]] وی صریح در این است که [[پیامبر]] {{صل}} در [[غدیر خم]]، [[علی]] {{ع}}را به [[امامت]] [[منصوب]] کرده است. [[حکیم]] [[سنایی]] از بزرگان، [[دانشمندان]] و [[عارفان]] [[اهلسنت]] است. [[عبدالرحمان جامی]] در نفحات الانس وی را ستوده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۲۵۵-۲۶۰.</ref>. | |||
== بررسی سند == | |||
#[[محمد بن عبد الباقی]]؛ [[سمعانی]] گفته است: «کسی را که جامع [[فنون]] [[علمی]] باشد غیر از او ندیدم. از وی شنیدم که میگفت: از همه آموختههایم [[توبه]] کردم؛ مگر از [[حدیث]] و [[دانش]] حدیث»<ref>العبر فی خبر من غبر، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله الذهبی، ج۴، ص۹۶. {{عربی|قال ابن السمعاني ما رأيت أجمع للفنون منه نظر في كل علم و سمعته يقول تبت من كل علم تعلمته إلا الحديث و علمه}}.</ref>. عکری الحنبلی میگوید: ابن خشاب درباره وی میگوید: «با اینکه محمد بن عبد الباقی در دانش [[ریاضیات]] و [[ارث]] منحصر به فرد بود و در [[علوم]] دیگر هم [[صاحب رأی]] بود، در [[علم]] [[روایت]] و حدیث نیز متبحر و راستگو و [[استوار]] بود»<ref>شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، عبد الحی بن أحمد العکری الحنبلی، ج۴، ص۱۰۹. {{عربی|و قال ابن الخشاب كان مع تفرده بعلم الحساب و الفرائض و افتنانه في علوم عديدة صدوقا ثبتا في الرواية متحريا فيها}}.</ref>. [[ابوالفرج بن جوزی]] میگوید: «محمد بن عبد الباقی درکی استوار داشت و در دانشهای فراوانی [[الگو]] بود و در ارث منحصر به فرد بود»<ref>المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، ابوالفرج عبد الرحمان بن علی بن محمد ابن الجوزی، ج۸۱، ص۱۴. {{عربی|و كان فهما ثبتا، حجة متقنا في علوم كثيرة، متفردا في علم الفرائض}}.</ref>. | |||
#[[علی بن ابراهیم بن عیسی]] (۴۴۸ ه. ق)؛ استاد و پیشوای راستگو، علی بن ابراهیم [[ابن عیسی]] از [[ابوبکر]] [[قطیعی]] و حسینک تمیمی و [[محمد وراق]] [[حدیث]] شنید. [[خطیب]] درباره گفته است: «از [[علی بن عیسی]] [[روایت]] نوشتهام و ایرادی در وی نیست»<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۷۱، ص۶۶۲، رقم ۴۵۴. {{عربی|الباقلاني الشيخ الإمام الصادق أبو الحسن علي بن إبراهيم بن عيسى البغدادي الباقلاني المقرئ سمع أبا بكر بن مالك القطيعي و حسينك بن علي التميمي و محمد ابن إسماعيل الوراق قال الخطيب كتبنا عنه و كان لا بأس به}}.</ref>. | |||
#[[ابوبکر بن مالک القطیعی]] (۲۷۴ - ۳۶۸ه. ق)؛ وی، استاد، دانشمند و [[محدث]] [[زمان]] خودش بوده است...<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۶۱، ص۲۱۱. {{عربی|القطيعي الشيخ العالم المحدث، مسند الوقت...}}.</ref>. خطیب درباره او میگوید از ابوبکر برقانی درباره ابوبکر بن مالک قطیعی پرسیدند. او گفت: او استاد و [[شایسته]] بود اگرچه از وی متنفر بودم، برای من ثابت شد که او راستگو بود و در شنیدههایش [[شک]] و شبههای نیست»<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۲۹۴. {{عربی|سمعت أبا بكر البرقاني و سئل عن ابن مالك فقال: كان شيخا صالحا، و حدثني البرقاني. قال كنت شديد التنقير عن حال ابن مالك؟ حتى ثبت عندي أنه صدوق لا يشك في سماعه}}.</ref>. | |||
#[[فضل بن صالح]] (۳۰۰ ه. ق)؛ او [[ثقه]] است<ref>تاریخ بغداد، ج۲۱، ص۳۷۴، رقم ۶۸۲۱.</ref>. | |||
#[[هدبة بن خالد]] (۲۳۵ ه. ق)؛ از روات، [[بخاری]]، مسلم و [[ابوداوود]] است. | |||
#[[حماد بن سلمة]] (۱۶۷ ه. ق)؛ تعلیقی از رُوات [[صحیح مسلم]] و بخاری است. | |||
#[[علی بن زید بن جدعان]] (۱۳۱ ه. ق)؛ از روات صحیح مسلم و بقیه [[صحاح سته]] و بخاری در أدب المفرد است. | |||
#[[عدی بن ثابت]] (۱۱۶ ه. ق)؛ از روات بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته است. | |||
#[[ابیهارون العبدی]] (۱۳۴ ه. ق)؛ از روات [[بخاری]]، [[ترمذی]] و [[ابن ماجه]] است. | |||
بر پایه [[قواعد]] رجالی [[اهل سنت]] هر کس در [[صحیح بخاری]] و مسلم روایتی نقل کرده باشد، [[وثاقت]] و عدالتش [[قطعی]] است؛ چنانکه [[ابن حجر عسقلانی]] در فتح [[الباری]] مینویسد: «ابن دقیق العید از ابن [[مفضل]] که استاد پدرش بوده، است، [[نقل حدیث]] دارد که میگفت: کسی که در طریق [[راویان]] بخاری باشد، از پل عبور کرده است»<ref>فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۳۱، ص۴۵۷. {{عربی|و قد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل و كان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة}}.</ref>. | |||
[[ابن تیمیه حرانی]] درباره صحیح بخاری و مسلم میگوید: «محتوای صحیح بخاری و مسلم در بین [[پیشوایان]] [[حدیث]] پذیرفته شده و مورد قبول است و همگان بر این مطلب [[اجماع]] دارند که به طور قطع و [[یقین]] [[احادیث]] موجود در این دو کتاب از [[رسول خدا]]{{صل}} است»<ref>قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، أحمد بن عبد الحلیم أبو العباس ابن تیمیة، ج۱، ص۸۷. {{عربی|ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول و أجمعوا عليها و هم يعلمون علما قطعيا أن النبي قالها}}.</ref>. | |||
بنابراین [[سند حدیث]] از [[حماد بن سلمة]] تا [[براء بن عازب]]، همان [[سند روایت]] ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب درباره [[غدیر]] است که [[البانی]] آن را تصحیح کرده است<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳، ح۱۱۶؛ سنن ابن ماجه بتعلیق الألبانی، ج۱، ص۲۶، ح۱۱۳.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۹۲.</ref> | |||
== اشکال و جواب == | |||
'''اشکال''' | '''اشکال''' | ||
اگر مقصود از [[حدیث غدیر]] بیان [[امامت علی]]{{ع}} پس از [[خلافت]] خلفای پیش از او بوده است، چرا تنها [[امامت]] او بیان شده و امامت و خلافت خلفای سهگانه بیان نشده است؟ | اگر مقصود از [[حدیث غدیر]] بیان [[امامت علی]] {{ع}} پس از [[خلافت]] خلفای پیش از او بوده است، چرا تنها [[امامت]] او بیان شده و امامت و خلافت خلفای سهگانه بیان نشده است؟ | ||
'''پاسخ''' | '''پاسخ''' | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} میدانست که در [[زمان]] [[علی]]{{ع}} [[تباهی]] و [[تعدی]] رخ خواهد داد، و گروهی امامت او را [[انکار]] خواهند کرد، به این سبب امامت وی را بیان کرد تا [[رفتار]] [[شورشیان]] و [[مخالفان امامت]] او را محکوم کند<ref>مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۶۱؛ الامامة و النص، ص۶۱۳.</ref>. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میدانست که در [[زمان]] [[علی]] {{ع}} [[تباهی]] و [[تعدی]] رخ خواهد داد، و گروهی امامت او را [[انکار]] خواهند کرد، به این سبب امامت وی را بیان کرد تا [[رفتار]] [[شورشیان]] و [[مخالفان امامت]] او را محکوم کند<ref>مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۶۱؛ الامامة و النص، ص۶۱۳.</ref>. | ||
'''اولاً''': متفاهم عرفی در اینگونه موارد امامت و [[جانشینی بلافصل]] است، مگر آنکه تقیید شود، چنانکه وقتی [[ابوبکر]]، [[عمر]] را به [[جانشینی]] خود [[تعیین]] کرد، هیچ کس این احتمال را مطرح نکرد که شاید مقصود، جانشینی پس از علی {{ع}} یا دیگران است. | |||
'''ثانیاً''': کلمه “من” موصوله در حدیث غدیر، همه افراد را شامل میشود. بر این اساس؛ ابوبکر، عمر و [[عثمان]] نیز مشمول [[ولایت]] و امامت علی {{ع}} شدهاند. این معنا تنها با [[امامت بلافصل علی]] {{ع}} تحققپذیر است. | |||
'''ثالثاً''': ابوبکر و عمر، خود در غدیر خم، ولایت و امامت علی {{ع}} را به او تبریک گفتهاند: {{عربی|أصبحت یا بن ابیطالب مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة}}. | |||
[[ملا یعقوب لاهوری]] (متوفای ۱۰۹۸) در شرح “تهذیب الکلام”، [[تفتازانی]]، نخست عبارت وی را که گفته است: {{عربی|ولا حصر فی علی}} شرح کرده و گفته است: “مقصود، این است که بر فرض اینکه حدیث غدیر بر امامت علی {{ع}} دلالت کند، مفاد آن امامت او در [[آینده]] است، ولی بر [[نفی]] امامت دیگران قبل از او دلالت نمیکند، و فایده [[تنصیص]] به امامت او [[الزام]] بُغات و [[خوارج]] است”. سپس در نقد آن گفته است: “همانگونه که کلمه من موصوله بر عمومیت [[ولایت پیامبر]] {{صل}} دلالت میکند، بر عمومیت [[ولایت علی]] {{ع}} نیز دلالت میکند. بنابراین، علی {{ع}} بر ابوبکر ولایت دارد نه برعکس”<ref>نفحات الازهار، ج۹، ص۲۶۵. ملا یعقوب لاهوری از مشاهیر علمای اهلسنت است. عبدالعزیز دهلوی در بحث درباره حدیث ثقلین، او را از عالمان اهلسنت شمرده و سخن او را نقل و به آن اعتماد کرده است. حافظ عالم خان در کتاب “الافق المبین فی احوال المقربین”، او را در نهمین طبقه علما در کتاب خود ذکر کرده و جامع معقول و منقول و یگانه عالمان دوران خود دانسته است.</ref>. | |||
'''رابعاً''': نکتهای که [[عبدالعزیز دهلوی]] و دیگران در توجیه [[تنصیص]] [[پیامبر]] {{صل}} بر [[امامت علی]] {{ع}} گفتهاند، درست نیست، زیرا [[شورش]] و [[مخالفت]] با [[خلیفه پیامبر]] {{صل}} به [[زمان]] [[علی]] {{ع}} اختصاص ندارد، بلکه در زمان [[عثمان]] نیز جمعی از [[مسلمانان]] علیه عثمان شورش کردند و سرانجام، او در آن شورش کشته شد. افزون بر این، شورش و مخالفت در زمان عثمان نیز رخ داده است، ولی پیامبر {{صل}} در [[خطبه غدیر]] تنها از امامت علی {{ع}} [[سخن]] گفته است و به [[خلافت عثمان]] حتی اشارهای هم نکرده است؛ لازمه این مطلب آن است که پیامبر {{صل}} در دو موضوع همانند، به دو گونه متفاوت [[رفتار]] کرده باشد!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۲۵۵-۲۶۰.</ref> | |||
''' | |||
''' | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']] | |||
# [[پرونده:IM010218.jpg|22px]] [[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|'''امامت و دلایل انتصابی بودن آن''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:حدیث غدیر]] |