سالم مولی ابی‌حذیفه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خنثی‌سازی نسخهٔ 1304369 از Jaafari (بحث)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
(خنثی‌سازی نسخهٔ 1304369 از Jaafari (بحث))
برچسب‌ها: خنثی‌سازی پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =  
| موضوع مرتبط = سالم مولی ابی‌حذیفه
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  = [[سالم مولی ابی‌حذیفه]]
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[سالم مولی ابی‌حذیفه در قرآن]] - [[سالم مولی ابی‌حذیفه در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==گزارش سخن کسی برای [[اختلاف‌افکنی]]==
== مقدمه ==
[[سخن‌چینی]] واژه‌ای مرکب و حاصل مصدر است<ref>لغت نامه، ج۹، ص۱۳۵۱۱، «سخن‌چینی».</ref> که در [[عربی]] از آن با واژه‌هایی مانند نَمیم، نَمیمه، وِشایه، مِئبر وسِعایه<ref>فرهنگ فرزان، ص۵۳۸، «سخن‌چینی».</ref> و از [[سخن‌چین]] با واژه‌هایی همچون نَمّام، قَسّاس، قَتّات، غَمّاز و هَمّاز<ref>لسان العرب، ج۶، ص۱۷۳-۱۷۴، «قس»؛ نضرة النعیم، ج۱۱، ص۵۶۶۵.</ref> یاد می‌شود. سخن‌چینی به معنای بازگو کردن سخن کسی نزد دیگری برای اختلاف‌افکنی است<ref>احیاء علوم الدین، مج۳، ص۱۶۲۶-۱۶۲۷؛ مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۲۲۱؛ نضرة النعیم، ج۱۱، ص۵۶۶۵.</ref>. برخی با [[توسعه]] معنای آن، [[آشکار کردن]] هر چیزی که اظهار آن خوشایند نباشد، خواه با [[کلام]] یا اشاره یا [[نوشتن]] را از مصادیق سخن‌چینی دانسته‌اند<ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۲۹؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۷۷؛ المکاسب، ج۲، ص۶۴-۶۵.</ref>. سخن‌چینی در [[ادیان الهی]] امری [[ناپسند]] و ممنوع است و در برخی از [[کتاب‌های آسمانی]] پیشین، [[نکوهش]] و از آن [[نهی]] شده<ref>کتاب مقدس، لاویان ۱۹:۱۶؛ امثال ۱۸:۸؛ ۲۶:۲۲؛ ارمیا ۹:۴.</ref> و در [[اسلام]] عملی [[حرام]] و از [[گناهان کبیره]] بوده، بر [[حرمت]] آنبه [[قرآن]]، [[روایات]]، [[عقل]] و [[اجماع]] استناد شده است<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۸۶؛ المکاسب، ج۲، ص۶۳؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۶۲.</ref>. به گفته برخی، اگر شخص از نقل شدن سخنانش نزد دیگری [[راضی]] نباشد، سخن‌چینی وی از مصادیق [[غیبت]] نیز بوده و تمام آنچه بر حرمت غیبت دلالت دارد بر حرمت سخن‌چینی نیز دلالت می‌کند<ref>المکاسب، ج۲، ص۶۴.</ref>. در [[قرآن کریم]]، موضوع سخن‌چینی یک بار با صراحت با واژه نمیم به کار رفته است<ref>{{متن قرآن|هَمَّازٍۢ مَّشَّآءٍۭ بِنَمِيمٍۢ}} «خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی،» سوره قلم، آیه ۱۱.</ref>؛ ولی در [[منابع دینی]]، در [[تفسیر]] واژه‌ها و تعبیرهایی دیگر نیز از سخن‌چینی‌سخن به میان آمده است؛ مانند {{متن قرآن|حَمَّالَةَ الْحَطَبِ}}<ref>«و (نیز) همسرش در حالی که هیزم‌کش (دوزخ) است،» سوره مسد، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ}}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|فَخَانَتَاهُمَا}}<ref>{{متن قرآن|ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًۭا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا۟ ٱمْرَأَتَ نُوحٍۢ وَٱمْرَأَتَ لُوطٍۢ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَـٰلِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيْـًۭٔا وَقِيلَ ٱدْخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ}} «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.</ref>، [[بهتان]]<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ إِذَا جَآءَكَ ٱلْمُؤْمِنَـٰتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰٓ أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِٱللَّهِ شَيْـًۭٔا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَـٰنٍۢ يَفْتَرِينَهُۥ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِى مَعْرُوفٍۢ فَبَايِعْهُنَّ وَٱسْتَغْفِرْ لَهُنَّ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ}} «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|النَّفَّاثَاتِ}}<ref>{{متن قرآن|وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ}} «و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها» سوره فلق، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|لِيَمْكُرُوا۟}}<ref>{{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَـٰبِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا۟ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}} «و در هر شهری گناهکاران بزرگش را گماردیم تا به فرجام، در آن نیرنگ ورزند و آنان جز به خویش نیرنگی نمی‌ورزند اما درنمی‌یابند» سوره انعام، آیه ۱۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَأَوْضَعُوا۟ خِلَـٰلَكُمْ}}<ref>{{متن قرآن|لَوْ خَرَجُوا۟ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا۟ خِلَـٰلَكُمْ يَبْغُونَكُمُ ٱلْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّـٰعُونَ لَهُمْ وَٱللَّهُ عَلِيمٌۢ بِٱلظَّـٰلِمِينَ}} «اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷.</ref> و {{متن قرآن|ٱلْمُرْجِفُونَ}}.<ref>{{متن قرآن|لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ ٱلْمُنَـٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ وَٱلْمُرْجِفُونَ فِى ٱلْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلًا}} «اگر منافقان و بیماردلان و شایعه‌افکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمی‌انگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰.</ref> بعضی بر خلاف اصطلاح، [[سخن‌چینی]] را به دو نوع [[حرام]] و جایز قسمت کرده، سخن‌چینی جایز را در جایی دانسته‌اند که سبب [[اصلاح]] و پیوند میان [[مردم]] شود<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۵۴.</ref> و برای جواز آن به [[آیه]] ۲۰ [[سوره قصص]]<ref>{{متن قرآن|وَجَآءَ رَجُلٌۭ مِّنْ أَقْصَا ٱلْمَدِينَةِ يَسْعَىٰ قَالَ يَـٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَٱخْرُجْ إِنِّى لَكَ مِنَ ٱلنَّـٰصِحِينَ}} «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> [[استدلال]] کرده‌اند که بر پایه آن، مردی با سرعت از دورترین نقطه [[شهر]] نزد [[موسی]]{{ع}} آمد و به وی گفت: «ای موسی! این مردم برای کشتن تو به [[مشورت]] نشسته‌اند. فوراً از شهر خارج شو که من از [[خیرخواهان]] توام»<ref>روح المعانی، ج۱۰، ص۲۶۸؛ بیان المعانی، ج۲، ص۳۶۳.</ref>، ولی به نظر می‌رسد چنین مواردی در [[حقیقت]] از مصادیق سخن‌چینی نباشد.<ref>[[سید مجتبی موسوی احمدآبادی|موسوی احمدآبادی، سید مجتبی]]، [[سخن‌چینی (مقاله)|مقاله «سخن‌چینی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵، ص ۲۶۶.</ref>
[[ابوعبدالله]]،<ref> الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ المعارف، ص۲۷۳.</ref> سالم پسر مَعقِل، اصالتاً [[اهل]] [[اصطخر فارس]]، شهری در نزدیکی و شمال [[شیراز]] بود.<ref> صورة الارض، ج۲، ص۲۶۳؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۱.</ref> عموم [[منابع تاریخی]]، سالم را [[مولا]](برده آزادشده) [[ابوحذیفه]]، از [[قریشیان]] [[مکه]] معرفی کرده‌اند <ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۶۷۹؛ المغازی، ج۱، ص۱۵۴.</ref> و از این رو از اعضای [[طایفه]] عبدشمس از [[قریش]] به شمار می‌آید؛ ولی شواهدی دیگر در [[اختیار]] است که از انتساب او به طایفه [[بنی‌عمرو بن عوف]] از [[قبیله اوس]] در یثرب خبر می‌دهد. در صورتی که از عبدشمس باشد، از [[مهاجران]] و چنانچه از [[عمرو بن عوف]] باشد، از [[اوس]] و از [[انصار]] خواهد بود.


==[[نکوهش]] [[سخن چینی]]==
نخستین اطلاعات از سالم، مربوط به زمانی است که مهاجران [[قریشی]] مکه به یثرب آمدند. در آن دوره سالم برده [[آزاد]] شده (مَولی) ثُبَیتَه دختر یَعار از طایفه اَوسی بنی عَمرو بن عَوف بود که در یثرب و در منطقه [[قُبا]] می‌زیستند. مهاجرانِ نخستین در [[قبا]] سکونت یافتند و سالم در آنجا [[فرصت]] یافت [[امامت جماعت]] بخشی از مهاجران را بر عهده گیرد، زیرا بیش از دیگران [[قرآن]] می‌دانست<ref>الطبقات، ج۱، ص۱۷۵؛ ج۳، ص۶۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۱.</ref> و از همین‌روست که [[محمد]] بن کَعب قُرَظیّ (د. ۱۰۸ق.)، سالم را در شمار مهاجران نیاورده است.<ref> الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۰.</ref> [[زمان]] [[پذیرش اسلام]] وی دانسته نیست. در تحولات مکه همچون حوادث [[خانه ارقم]]، [[مهاجرت]] [[مسلمانان]] به [[حبشه]] و محاصره آنان در [[شعب ابی‌طالب]]، از سالم یادی نشده است، در حالی که چنانچه از [[موالی]] ابوحذیفه بود، همراه او و همسرش سَهلَه دختر [[سهیل]] (از [[طایفه قرشی]] [[بنی‌عامر]]) به حبشه مهاجرت می‌کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۰.</ref> منابعی که به [[اشتباه]] او را از مسلمانان نخستین مکه شمرده‌اند، محدود و متأخر هستند،<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۶۷؛ فتح الباری، ج۷، ص۸۰؛ الاعلام، ج۳، ص۷۳.</ref> بنابراین می‌توان گفت ابوحذیفه پس از مهاجرت به [[مدینه]] و ازدواجش با ثُبَیتَه دختر یَعار [[اوسی]]، با سالم آشنا شد و پس از اندی او را به [[فرزندی]] پذیرفت <ref>الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷.</ref> و [[فاطمه]] دختر برادرش [[ولید]] را به [[ازدواج]] سالم درآورد.<ref>الموطا، ج۲، ص۶۰۵؛ المصنف، صنعانی، ج۷، ص۴۵۹؛ کتاب الام، ج۵، ص۳۰.</ref> از آن پس او را با نام سالم پسر [[ابوحذیفه]] شناختند.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۸.</ref> از اینکه [[پیامبر]] {{صل}} در [[پیمان برادری]] میان [[مهاجران]] و [[انصار]] سالم را به [[برادری]] مُعاذ بن ماعص [[انصاری]] [[خزرجی]] درآورد،<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۴۴۶.</ref> دانسته می‌شود که به عنوان پسر ابوحذیفه، از مهاجران و از [[قریش]] شمرده شده است.
[[قرآن کریم]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] داده از کسی که برای سخن‌چینی میان مردم رفت و آمد می‌کند [[اطاعت]] نکند: {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ}}<ref>«و از هر سوگندخواره فرومایه‌ای فرمان مبر! خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی،» سوره قلم، آیه ۱۰-۱۱.</ref> نمیم، مصدر و به گفته برخی جمع نمیمه<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۵۹۲، «نم»؛ نثر طوبی، ص۵۰۲، «نمیم».</ref> در اصل به معنای [[آواز]] کوتاه و [[حرکت]] آهسته<ref>مفردات، ص۸۲۵؛ نثر طوبی، ص۵۰۲؛ التحقیق، ج۱۲، ص۲۵۶، «نم».</ref> و [[آراستن]] سخن به [[دروغ]] و بازگو کردن سخن کسی است. سپس در نقل سخن کسی به قصد [[تفرقه]] و [[اختلاف‌افکنی]] به کار رفته است<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۵۹۲، «نمّ».</ref>. [[مفسران]] نیز نمیم را در این [[آیه]] به [[سخن‌چینی]] [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>الکشاف، ج۴، ص۵۸۶؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۰۱؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۱۹۰.</ref>. در اینکه [[آیات]] فوق درباره چه کسی نازل شده‌اند میان مفسران اقوالی است و برخی، [[نزول]] آن را درباره [[ولید بن مغیره]] صحیح‌تر دانسته‌اند<ref>مواهب علیه، ص۱۲۸۳؛ منهج الصادقین، ج۹، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>. در آیه‌ای، از [[همسر ابولهب]] با وصف هیزم‌کش [[نکوهش]] شده است: {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ}}<ref>«و (نیز) همسرش در حالی که هیزم‌کش (دوزخ) است،» سوره مسد، آیه ۴.</ref> برخی مفسران، هیزم‌کشی را کنایه از سخن‌چینی وی دانسته<ref>روض الجنان، ج۲۰، ص۴۵۸-۴۶۰؛ مخزن العرفان، ج۱۵، ص۳۳۸.</ref> و گفته‌اند: وجه [[تشبیه]] سخن‌چینی به هیزم‌کشی این است که همان‌گونه که هیزم [[آتش]] را شعله‌ور می‌سازد، سخن‌چینی نیز آتش [[دشمنی]] و [[کینه]] را شعله‌ور می‌کند<ref>تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۳۲۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲؛ زاد المسیر، ج۴، ص۵۰۳.</ref>. در آیه‌ای نیز افرادی با وصف هُمَزه و لُمَزه [[تهدید]] شده‌اند: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ}}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.</ref> هَمز در اصل به معنای شکستن است و هُمزه به کسی گفته می‌شود که بدون جهت به دیگران [[طعنه]] می‌زند و عیبجویی می‌کند. لَمز نیز به معنای [[عیب]] است، بنابراین هُمزه و لُمزه به یک معنا هستند<ref>الصحاح، ج۳، ص۸۹۵، «لمز»؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۱۸؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۵۸.</ref>، گرچه برخی میان آن دو فرق‌هایی قائل شده‌اند به گفته [[ابن‌عباس]]، همزه و لمزه سخن‌چینانی هستند که میان [[مردم]] تفرقه می‌افکنند<ref>تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج۱۰، ص۳۴۶۳؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۳۹۶.</ref>. در آیه‌ای دیگر، از [[خیانت]] [[همسران]] نوح و [[لوط]] به شوهرانشان خبر داده شده است: {{متن قرآن|ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا۟ ٱمْرَأَتَ نُوحٍۢ وَٱمْرَأَتَ لُوطٍۢ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَـٰلِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيْـًۭٔا وَقِيلَ ٱدْخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.</ref> که برخی منظور از آن را [[سخن‌چینی]] آنان دانسته‌اند؛ زیرا آنها [[اسرار]] درون [[خانه]] را به [[مردم]] گزارش می‌کردند<ref>مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۴۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۲۰۲؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۳۵۷.</ref>. در آیاتی از [[قرآن]] نیز از اموری [[نکوهش]] یا از آن [[نهی]] شده و برخی از [[دانشمندان]]، آنها را به سخن‌چینی [[تفسیر]] یا سخن‌چینی را از مصادیق آنها به شمار آورده‌اند؛ از جمله عمل کسانی که در گره‌ها می‌دمند و قرآن [[فرمان]] داده که از [[شرّ]] آنان به [[پروردگار]] [[پناه]] برده شود: {{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ}}<ref>«بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها» سوره فلق، آیه ۱-۴.</ref>،<ref>التفسیر الوسیط، ج۱۵، ص۵۴۵.</ref>[[شفاعت]] [[ناپسند]]: {{متن قرآن|...وَمَن يَشْفَعْ شَفَـٰعَةًۭ سَيِّئَةًۭ يَكُن لَّهُۥ كِفْلٌۭ مِّنْهَا وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ مُّقِيتًۭا}}<ref>«و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست» سوره نساء، آیه ۸۵.</ref>،<ref>مجمع‌البیان، ج۳، ص۱۲۹؛ بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۶۳.</ref> [[ستمگری]] و [[سرکشی]] ناروا در [[زمین]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ يَظْلِمُونَ ٱلنَّاسَ وَيَبْغُونَ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَيْرِ ٱلْحَقِّ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌۭ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>،<ref>رسائل الشهید، ص۳۰۷؛ جامع السعادات، ج۲، ص۲۱۳.</ref> [[فساد در زمین]] که [[منافقان]] به [[دروغ]] آن را از خود [[نفی]] می‌کنند: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ قَالُوٓا۟ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ}}<ref>«و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.</ref>،<ref>التسهیل، ج۱، ص۷۱.</ref> شتافتن میان [[رزمندگان]] [[اسلام]] برای [[فتنه‌انگیزی]]: {{متن قرآن|لَوْ خَرَجُوا۟ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًۭا وَلَأَوْضَعُوا۟ خِلَـٰلَكُمْ يَبْغُونَكُمُ ٱلْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّـٰعُونَ لَهُمْ وَٱللَّهُ عَلِيمٌۢ بِٱلظَّـٰلِمِينَ}}<ref>«اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷.</ref>،<ref>التسهیل، ج۱، ص۳۴۰؛ لباب التاویل، ج۲، ص۳۶۹.</ref>[[دروغ]] و [[شایعه‌پراکنی]] در [[مدینه]]: {{متن قرآن|...وَٱلْمُرْجِفُونَ فِى ٱلْمَدِينَةِ...}}<ref> سوره احزاب، آیه ۶۰.</ref>،<ref>الفواتح الالهیه، ج۲، ص۱۶۴.</ref> [[بهتان]] که [[زنان]] [[مؤمن]] با [[پیامبر]]{{صل}} [[پیمان]] بستند که از آن بپرهیزند: {{متن قرآن|...وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَـٰنٍۢ يَفْتَرِينَهُۥ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ...}}<ref> سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>،<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۲۴؛ الوجیز، ج۳، ص۳۱۵-۳۱۶.</ref> و [[فسق]] که [[قرآن]] از پذیرش خبر شخص متصف به آن، بدون تحقیق [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقٌۢ بِنَبَإٍۢ فَتَبَيَّنُوٓا۟ أَن تُصِيبُوا۟ قَوْمًۢا بِجَهَـٰلَةٍۢ فَتُصْبِحُوا۟ عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَـٰدِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref> برخی از [[فقیهان]] برای [[اثبات]] [[حرمت]] [[سخن‌چینی]]، به [[آیه]] ۲۵ [[سوره رعد]] نیز استناد کرده‌اند که بر پایه آن کسانی که آنچه را [[خدا]] به وصل کردن آن [[فرمان]] داده قطع و در [[زمین]] [[فساد]] می‌کنند، گرفتار [[لعنت خدا]] و [[بدفرجامی]] [[آخرت]] می‌شوند: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعْدِ مِيثَـٰقِهِۦ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى ٱلْأَرْضِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَهُمُ ٱللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوٓءُ ٱلدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن می‌شکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌گسلند و در زمین تبهکاری می‌ورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>؛ زیرا [[سخن‌چین]] نیز آنچه را [[خدا]] به وصل کردن آن [[فرمان]] داده قطع و در [[زمین]] [[فساد]] بزرگی می‌کند. برخی نیز [[سخن‌چینی]] را از مصادیق [[فتنه]] دانسته و برای [[حرمت]] آن به [[آیه]] {{متن قرآن|...وَٱلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلْقَتْلِ...}}<ref> سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref> [[استدلال]] کرده‌اند<ref>المکاسب، ج۲، ص۶۳.</ref>؛ ولی استناد به این دو آیه برای [[اثبات]] حرمت مطلق سخن‌چینی ناتمام دانسته شده است<ref>مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۶۲-۶۶۴.</ref>. [[عالمان]] [[اخلاق]] برای [[انسان]] در مواجهه با سخن‌چین ۶ [[وظیفه]] تعیین کرده‌اند:
 
#او را [[تصدیق]] نکند؛ زیرا وی [[فاسق]] و شهادتش مردود است.<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقٌۢ بِنَبَإٍۢ فَتَبَيَّنُوٓا۟ أَن تُصِيبُوا۟ قَوْمًۢا بِجَهَـٰلَةٍۢ فَتُصْبِحُوا۟ عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَـٰدِمِينَ}} «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>
سالم پسر ابی‌حذیفه در [[سال دوم هجری]]، همراه ۱۴ تن از مهاجران، در نخستین اعزام نظامی پیامبر به [[فرماندهی]] [[حمزه عموی پیامبر]] به منطقه [[سیف]] البحر رفت.<ref> المغازی، ج۱، ص۱۰.</ref> او در جنگ‌های [[بدر]]، [[احد]]، [[خندق]] و نبردهای دیگر شرکت داشت.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ تاریخ‌الاسلام، ج۳، ص۵۷</ref> در [[نبرد بدر]] در [[سال سوم هجری]]، ۱۲ تن از اعضای [[طایفه]] عبدشمس، طایفه پدرش ابوحذیفه، به [[قتل]] رسیدند که ۶ نفر از آنان از جمله [[پدر]]، عمو و [[برادر]] ابوحذیفه به وسیله افرادی از طایفه [[بنی‌هاشم]] چون [[حمزه]] و [[علی بن ابی‌طالب]] کشته شدند. خود او [[عمیر]] بن ابی عمیر از این طایفه را کشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۴۸؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۸.</ref> پیامبر {{صل}} در این [[نبرد]] از [[مسلمانان]] خواسته بود هیچ یک از بنی‌هاشم را نکشند، زیرا آنان را به شرکت در این نبرد واداشته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۸.</ref> ابوحذیفه پنداشت که چنین فرمانی تبعیضی میان بنی‌هاشم و بنی‌عبدشمس است و [[سوگند]] یاد کرد چنانچه دستش به [[عباس]] برسد، طعم [[شمشیر]] را به او بچشاند؛ ولی پس از آنکه خشمش فرونشست، از گفته خود پشیمان شد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۷؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۹.</ref> به هر روی [[تمایلات]] قبیله‌ای ابوحذیفه علیه بنی‌هاشم، نمی‌توانست بر سالم بی‌تأثیر باشد.
#او را از سخن‌چینی [[نهی]] کند و [[اندرز]] دهد.<ref>{{متن قرآن|يَـٰبُنَىَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأْمُرْ بِٱلْمَعْرُوفِ وَٱنْهَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَٱصْبِرْ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ ٱلْأُمُورِ}} «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.</ref>
 
#برای خدا او را [[دشمن]] دارد.
در نبرد احد در سال سوم هجری، سالم پسر ابی‌حذیفه پس از شکسته شدن دندان [[پیامبر]]، [[صورت حضرت]] را شست‌وشو داد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۵.</ref> پیامبر، [[قرائت قرآن]] سالم پسر ابی‌حذیفه را [[تشویق]] کرد.<ref>مسند احمد، ج۶، ص۱۶۵؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ تاریخ‌الاسلام، ج۳، ص۵۵.</ref> چه بسا از همین روی باشد که پیامبر برای [[دعوت]] [[قبایل]] به [[اسلام]]، او را نیز می‌فرستاد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۸.</ref> او از افرادی معرفی شده که [[شایسته]] است قرائت قرآن از آنان آموخته شود،<ref>مسند احمد، ج۲، ص۱۶۳؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۴.</ref> از این رو در برخی [[منابع تفسیری]] متأخر [[شیعه]] و [[سنی]] به قرائت او استناد شده است.<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۷؛ تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۲۵۵.</ref> سالم در منابع [[شیعی]] از [[منافقان]] شمرده شده که احتمالاً مقصود آن است که به ظاهر [[جانشینی]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} را پذیرفتند؛ ولی بدان تمایلی نداشتند. بر پایه [[نقلی]] در پی [[برنامه‌ریزی]] برخی [[مسلمانان]] در [[سال نهم هجری]] برای [[ترور]] پیامبر و رماندن شتر ایشان در [[تاریکی]] [[شب]] و در مسیر بازگشت از [[تبوک]]، سالم نیز به آنان پیوست؛<ref> الخصال، ص۴۹۹؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۲۲-۲۲۳؛ ج۳۱، ص۶۳۲؛ نیز نک: ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref> ولی پیامبر از این [[توطئه]] [[آگاه]] شد و [[تهدید]] کرد که نام [[توطئه‌گران]] را فاش خواهد کرد ([[اصحاب عقبه]])؛ همچنین به گزارشی از [[امام صادق]] {{ع}}، سالم یکی از ۴ نفری بود که در [[غدیر خم]]، پس از آنکه پیامبر[[دست]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} را بلند کرد، پیامبر را دیوانه دانست.<ref> الکافی، ج۴، ص۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰؛ تهذیب، ج۳، ص۲۶۴.</ref> پس از [[اعلان]] جانشینی علی بن ابی طالب در غدیر خم، وی به اتفاق تنی چند از مسلمانان[[پیمان]] بستند که اجازه ندهند پس از [[نبوت]]، [[امامت]] نیز به [[طایفه]] [[بنی‌هاشم]] برسد؛<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۳۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref> همچنین سالم از افرادی بود که به درخواست [[عمر بن خطاب]] به [[خانه]] علی بن ابی طالب آمدند و وی را برای [[بیعت]] به [[مسجد]] بردند؛<ref> تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ الاختصاص، ص۱۸۶.</ref> نیز از کسانی بود که با فراهم کردن نیروهایی در اطراف [[خانه]] [[خلیفه اول]] که شمار آنها را ۱۰۰۰ تن دانسته‌اند، برای [[بیعت گرفتن]] از [[بنی‌هاشم]]، به طرف مسجد حرکت کرد.<ref> الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ نهج الایمان، ص۵۸۵-۵۸۶؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۲.</ref> خود نیز از نخستین [[بیعت کنندگان]] با [[خلیفه]] بود.<ref> شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۶.</ref> سالم در [[سال ۱۲ هجری]] به عنوان [[فرمانده]] یگان [[مهاجران]] علیه [[مرتدان]] یمامه در مرکز شبه جزیره، وارد [[نبرد]] شد. او با [[یادآوری]] [[مقاومت]] جنگجویان [[زمان]] [[رسول خدا]] {{صل}}، سنگری حفر کرد و درون آن ایستاد و در پایان همراه مولایش [[ابوحذیفه]] کشته شد.<ref> انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۹.</ref> [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]]، [[دارایی]] او را برای [[همسر]] ابوحذیفه فرستادند؛ ولی‌او با اظهار اینکه سالم را در [[راه خدا]] [[آزاد]] کرده، انتساب سالم به خود را نپذیرفت و آن [[اموال]] را بازگرداند و از این رو آنان اموالش را به [[بیت‌المال]] سپردند.<ref>الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ المنتظم، ج۴، ص۹۰-۹۱.</ref> مطابق [[نقلی]] دیگر عمر بن خطاب، ۲۰۰ [[درهم]] [[میراث]] او را در [[اختیار]] مادرش گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۵؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.</ref> عمر بن خطاب در روزهای پایانی [[عمر]] خود، گفته بود چنانچه سالم زنده بود، بی‌آنکه به [[شورا]] نیازی باشد،<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۸؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶؛ الوافی، ج۱۵، ص۵۸.</ref> وی را به [[قدرت]] می‌رساند.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۲؛ الکامل، ج۳، ص۶۵؛ نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳۳، ص۲۲۵.</ref> عمر در [[ستودن]] سالم [[زیاده‌روی]] می‌کرد، از این رو برخی با رد پذیرش سخن او، در صدد توجیه نظر [[خلیفه دوم]] برآمده‌اند <ref> الاستیعاب، ج۲، ص۵۶۷؛ جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۱۲، ص۴۳۱؛ نک: اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.</ref>. بنابر نقلی، عمر بن خطاب در دوره ابوبکر نیز گاهی سالم را مناسب‌تر از ابوبکر برای عهده‌داری [[خلافت]] می‌دانست.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۴؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> در پی کشته شدن شمار زیادی از [[قاریان قرآن]] از جمله [[سالم مولی ابی‌حذیفه]] در [[نبرد]] یَمامَه،<ref> الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.</ref> [[ابوبکر]] در صدد [[گردآوری قرآن]] برآمد.<ref>نک: الاتقان، ج۱، ص۱۹۳؛ فتح الباری، ج۹، ص۹، ۴۸؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۹.</ref> گفته شده: سالم نخستین کسی بود که [[قرآن]] را در اثری که به نام «[[مصحف]] سالم» شناخته شد، گردآوری کرد. [[سیوطی]] این گزارش را [[غریب]] و مرسل دانسته و برآن است که وی از کسانی بوده که به [[دستور]] ابوبکر قرآن را گردآوری کرده است.<ref> الاتقان، ج۱، ص۲۰۹.</ref> برخی صاحب‌نظران حداکثر برداشت خود را از این گزارش‌ها، گردآوری اولیه آیه‌ها و [[سوره‌های قرآن]] از طرف امثال سالم دانسته‌اند؛ اما نه به ترتیبی که امروزه در [[اختیار]] ماست؛<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱.</ref> اما در [[نقلی]] از سید بن طاوس، [[جمع‌آوری قرآن]] در [[زمان]] ابوبکر به دست [[زید بن ثابت]]، با [[مخالفت]] شماری از جمله سالم روبه‌رو شد و از طرفی [[عثمان]] مصاحف برخی مانند مصحف سالم را با آب شست<ref> سعد السعود، ص۲۷۸.</ref><ref>[[محمد اکبری کارمزدی|کارمزدی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[سالم مولی ابی حذیفه (مقاله)|مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
#به برادرش [[گمان بد]] پیدا نکند.
 
#به جست‌وجو و تحقیق درباره سخنان وی نپردازد.<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱجْتَنِبُوا۟ كَثِيرًۭا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ ٱلظَّنِّ إِثْمٌۭ وَلَا تَجَسَّسُوا۟ وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًۭا فَكَرِهْتُمُوهُ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌۭ رَّحِيمٌۭ}} «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>
== سالم در [[شأن نزول]] ==
#سخنان او را برای دیگری بازگو نکند<ref>احیاء علوم‌الدین، مج۳، ص۱۶۲۷؛ جامع‌السعادات،ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ المحجه‌البیضاء، ج۵،ص۲۷۷-۲۷۸.</ref>. در [[منابع روایی]]، [[احادیث]] گوناگونی در [[نکوهش]] و بیان پیامدهای ناگوار [[سخن‌چینی]] وارد شده‌اند؛ برای نمونه در [[حدیثی]] [[نبوی]]{{صل}} در [[تفسیر آیه]] ۱۸ [[سوره نبأ]]<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يُنفَخُ فِى ٱلصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًۭا}} «روزی که در «صور» دمیده شود و شما گروه گروه بیایید،» سوره نبأ، آیه ۱۸.</ref> که بر پایه آن [[انسان‌ها]] پس از دمیده شدن در [[صور]]، گروه گروه [[محشور]] می‌شوند: {{متن قرآن|يَوْمَ يُنفَخُ فِى ٱلصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًۭا}} آمده است که سخن‌چینان به شکل بوزینه برانگیخته می‌شوند<ref>مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۴۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۳۰۷.</ref> و سخن‌چینان بدترین انسان‌ها<ref>الکافی، ج۲، ص۳۶۹؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۱۶۷.</ref> و [[اهل آتش]]<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص۷۱؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۲۵۳.</ref> به شمار آمده‌اند که [[بهشت]] بر آنان [[حرام]] است<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۸۶؛ الامالی، ص۵۱۷؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۲.</ref>.<ref>[[سید مجتبی موسوی احمدآبادی|موسوی احمدآبادی، سید مجتبی]]، [[سخن‌چینی (مقاله)|مقاله «سخن‌چینی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵، ص ۲۶۷.</ref>
[[ابوحذیفه]] پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]]، بنابر [[سنت]] [[فرزندخواندگی]]، سالم را به [[فرزندی]] پذیرفت و از آن پس سالم پسر ابوحذیفه خوانده می‌شد. هنگامی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با [[زینب]] [[همسر]] پسر خوانده‌اش [[زید]] [[ازدواج]] کرد، فرزند شمردن فرزند خوانده [[لغو]] شد و مقرر گردید آنان را به [[پدران]] خونی‌شان نسبت دهند، از این رو زید بن [[محمد]] به [[زید بن حارثه]] [[تغییر]] نام داد؛ ولی نام [[پدر]] سالم دانسته نبود، ازاین رو طبق بیان [[آیه]] از واژه "[[مولی]]" به جای واژه فرزند استفاده شد: {{متن قرآن|مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ الَّلائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۴-۵.</ref> پس از [[نزول]] این [[آیه]] [[مسلمانان]] سالم را "[[مولی]] ابی‌حذیفه" می‌خوانده‌اند <ref>تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۴۱؛ روض الجنان، ج۱۵، ص۳۴۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۸۲.</ref>. واژه "مولی" بیانگر آن است که برده آزاد شده، تحت قیمومت چه کسی قرار دارد. گفته شده: در پی این رویداد، [[همسر]] [[ابوحذیفه]] که تاکنون با وی [[محرم]] بود، ناچار شد از وی رو بگیرد و با توجه به [[زندگی]] آنها در یک [[خانه]] و رفت و آمدهای [[سالم مولی ابوحذیفه]] به [[سختی]] افتاد، از این رو برای چاره‌جویی، نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفت که [[حضرت]] عامل شیردهی و محرم شدن رضاعی را مطرح کرد <ref> انساب الاشراف، ج۹، ص۳۷۳؛ الطبقات، ج۳، ص۶۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۵۶.</ref> که بدان "رضاع کبیر" یا شیردهی به فرد بزرگسال گویند؛ ولی به [[نقل]] [[ام‌سلمه]]، هیچ یک از [[زنان پیامبر]] {{صل}} به این [[حکم]] اشاره نکرده‌اند، هرچند به [[نقلی]] تنها [[عایشه]] بدان [[تمسک]] می‌جست،<ref>مسند احمد، ج۶، ص۳۱۲؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۶۴.</ref> از این رو [[علمای شیعه]] <ref> المبسوط، ج۵، ص۲۹۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۶۱۹؛ کتاب النکاح، ج۳، ص۲۴، ۲۷.</ref> و بیشتر [[فقهای اهل سنت]]<ref>بدائع الصنائع، ج۴، ص۴-۵؛ بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.</ref> به آن [[فتوا]] نداده و برخی نیز این حکم را حکم اختصاصی سالم دانسته‌اند.<ref>بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۰؛ مجموع الفتاوی، ج۳۴، ص۵۵؛ فقه السنه، ج۲، ص۷۹.</ref> در آیه {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>، [[مؤمنان]] به سبب ایمانشان به [[الله]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[بهترین]] [[امت]] معرفی شده‌اند و در ادامه بیان شده که در میان [[اهل کتاب]] نیز مؤمنانی هستند؛ ولی بیشتر آنها فاسق‌اند و بهتر است [[ایمان]] آورند. بنا به [[روایت]] [[عکرمه]] و [[مقاتل]]، برخی مسلمانان از جمله سالم، یهودیانی را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کردند؛ ولی‌آنها خود و [[دین]] خود را [[برتر]] از مسلمانان و دین اسلام دانستند که این آیه نازل شد<ref>اسباب النزول، ص۱۲۱؛ تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>. باید توجه داشت مخاطب [[آیه]] همانند مخاطب دیگر خطابات [[قرآنی]] عموم مسلمانان‌اند و به سالم و دیگر [[یاران پیامبر]] {{صل}} اختصاصی ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۸۱۱؛ نمونه، ج۳، ص۴۹.</ref> بنابر [[تفسیر]] [[مقاتل]]، [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]] و همراهان او، [[مسلمانان]] [[فقیر]] از جمله سالم را مسخره می‌کردند. در این آیه اشاره شده که [[زندگی دنیا]] برای مسخره کنندگان [[تزیین]] شده است، در حالی که در [[قیامت]]، [[پرهیزگاران]] [[برتر]] هستند و [[خداوند]] بنابر [[مشیت]] خود به [[مردم]] روزی می‌دهد: {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> پس از مقاتل، برخی [[مفسران]] این تفسیر را [[نقل]] کرده‌اند.<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۸۱؛ زاد المسیر، ج۱، ص۱۷۶.</ref> بنابر روایتی دیگر از [[ابن‌عباس]]، [[مشرکان قریش]] در پی [[ایمان آوردن]] تهیدستان به [[پیامبر]] {{صل}} آنان را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: اگر [[دعوت]] [[محمد]] درست بود، بزرگان [[قریش]] در پی او می‌رفتند.<ref>روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۶۷؛ البحر المحیط، ج۲، ص۳۵۲.</ref> این در حالی است که آیه [[مدنی]] است و به رویدادهای [[مکه]] ناظر نیست.
 
خداوند در فرمانی در آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}}<ref>«و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.</ref> از پیامبر خواسته تا کسانی که در [[دل]] از [[محشور]] شدن [[هراس]] دارند، با [[قرآن]] بترساند و آنان را هشدار دهد. [[میبدی]]، مقصود آیه را [[ترساندن]] [[موالی]] و فقرای [[عرب]]، از جمله سالم مولی ابی حذیفه دانسته است،<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۵۶۲؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۳۶۱؛ زاد المسیر، ج۲، ص۳۲.</ref> در حالی که چنین تخصیصی بی‌دلیل است و تمامی کسانی که به [[معاد]] [[ایمان]] دارند، فقیر باشند یا [[غنی]]، مشمول [[حکم]] آیه‌اند. به نظر می‌رسد تأکید میبدی بر [[یاران]] فقیر پیامبر در این آیه، مربوط به [[تفسیر آیه]] بعدی [[سوره مائده]] باشد. میبدی در تفسیر آیه {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> گفته [[همنشینی]] [[مسلمانان]] کم‌بضاعت از جمله [[سالم مولی ابی‌حذیفه]] با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} موجب فاصله گرفتن سران [[قریش]] از آن [[حضرت]] شده بود و از این رو برای [[همنشینی]] با [[پیامبر]] {{صل}} پیشنهاد کردند اطرافیان دون‌طبقه را از خود دور کند که با [[نزول آیه]]؛ و با اشاره به [[عبادت]] همیشگی این افراد، درخواست [[مشرکان]] برابر با [[ظلم]] دانسته و رد شد <ref>جامع‌البیان، ج۷، ص۱۲۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۳،ص۲۳۴.</ref> البته [[میبدی]] با توجه به مکی بودن [[آیه]] توجه نداشته که سالم از [[یاران]] [[مکی]]پیامبر به شمار نمی‌آمد و در [[مدینه]] [[اسلام]] آورد. برخی [[مفسران]] متأخر گفته‌اند که [[فقر]] افرادی مانند سالم مولی ابی‌حذیفه دستاویز [[تمسخر]] گروهی از [[توانگران]] [[بنی‌تمیم]] شد که [[خداوند]] با نزول آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref>، مسلمانان را از این کار [[نهی]] کرد<ref>تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۸۰؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۲۶۱؛ روض الجنان، ج۱۸، ص۲۸.</ref> افرادی مانند سالم تحت تأثیر گفتار و [[رفتار پیامبر]] {{صل}} بوده‌اند؛ به گونه‌ای که وقتی پیامبر اکرم {{صل}} [[مردم]] را از وضع هولناک [[قیامت]] [[آگاه]] کرد، ۱۰ تن از [[صحابه]] از جمله سالم [[تصمیم]] گرفتند برخی [[لذت‌ها]] و راحتی‌ها را بر خود [[حرام]] کرده و به جای آن به عبادت و [[شب‌زنده‌داری]] بپردازند. با [[آگاهی]] پیامبر اکرم {{صل}} از قضیه، و بازگو کردن روش و [[سنت]] خویش در چگونگی بهره‌گیری صحیح از [[راحتی]] و [[لذایذ]] [[دنیا]]، از آنان خواست بر خود سخت نگیرند و چیزهای [[پاکیزه]] را همانند [[کشیشان]] [[مسیحی]] و [[رهبانان]] بر خود حرام نکنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۸۷-۸۸.</ref>.<ref>اسباب النزول، ص۲۰۷؛ المحرر الوجیز، ج۲، ص۲۲۸؛ مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.</ref>؛ همچنین [[آیات]] {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند و آنان که برای پروردگارشان در سجده و ایستاده شب زنده‌داری کنند» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۴.</ref> که بیانگر [[صفات]] {{متن قرآن|عِبَادُ الرَّحْمَنِ}} است، بر افرادی مانند سالم [[تطبیق]] شده‌اند،<ref>کشف الاسرار، ج۷، ص۷۰؛ روح البیان، ج۶، ص۲۴۰-۲۴۲.</ref> در حالی که هر دو [[آیه]] مکی‌اند و نمی‌توانند درباره مسلمانانی چون [[سالم مولی ابوحذیفه]] نازل شده باشند.
 
آیات دیگری نیز در منابع [[شیعی]] به [[سالم مولی ابی‌حذیفه]] نسبت داده شده‌اند. در برخی منابع شیعی مقصود از [[نجوا]] در آیه {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره مجادله، آیه ۷.</ref>. نجوای سالم مولی ابی‌حذیفه با تنی چند از [[مهاجران]] [[قریشی]] دانسته شده <ref>الکافی، ج۸، ص۱۸۹؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۶۴۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص۲۵۹.</ref> و بنابر این وی از کسانی است که با [[خدا]] و [[رسول خدا]] [[مخالفت]] کرده و [[خداوند]] از گفت و گوهای پنهانی او خبر دارد و می‌داند که در صورت منع از نجوا و گفت‌وگوی پنهانی، باز به کار خود ادامه می‌دهد {{متن قرآن|فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ }}<ref>«و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت. کسانی که با خداوند و پیامبرش به ستیزه برخیزند نگونسار می‌شوند چنان که پیشینیانشان نگونسار شدند و ما نشانه‌ها (ی روشن) فرو فرستاده‌ایم و کافران را عذابی خوارساز خواهد بود؛ روزی که خداوند همه آنان را برمی‌انگیزد آنگاه آنان را از آنچه کرده‌اند آگاه می‌گرداند؛ خداوند آن (کردارها) را شماره کرده است اما ایشان خود به فراموشی سپرده‌اند و خداوند بر هر چیزی گواه است. آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست. آیا به کسانی ننگریسته‌ای که آنان را از رازگویی باز می‌دارند سپس به آنچه از آن بازداشته شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی می‌کنند و چون نزد تو می‌آیند به گونه‌ای تو را درود می‌گویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش می‌گویند: چرا خداوند برای آنچه می‌گوییم ما را عذاب نمی‌کند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در می‌آیند و این پایانه، بد است. ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۴-۹.</ref>؛ همچنین بنابر [[نقلی]]، وقتی [[امام صادق]] {{ع}} در مسیر خود میان [[مکه]] و [[مدینه]] به [[مسجد غدیر]] رسیدند، با [[یادآوری]] رخداد [[غدیرخم]] و اشاره به محل [[خیمه]] [[رسول الله]] {{صل}} و [[منافقان]]، از [[جسارت]] برخی از جمله سالم به [[پیامبر]] {{صل}} و نسبت دادن [[جنون]] به ایشان سخن گفتند که [[نزول]] آیات {{متن قرآن|وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره قلم، آیه ۵۱-۵۲.</ref> را در همین راستا دانسته‌اند<ref>الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰؛ تهذیب، ج۳، ص۲۶۴.</ref> که با توجه به مکی بودن آیات باید آن را از باب [[جری و تطبیق]] دانست. بنابر روایتی دیگر، سالم مولی ابی‌حذیفه با این سخنان، وارد عرصه [[کفر]] شد؛ ولی [[سوگند]] یاد کرد که چنین سخنی را نگفته است. برخی [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> بر این رویداد، آن را [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱؛ الصافی، ج۲، ص۳۵۹؛ اطیب البیان، ج۶، ص۲۷۱.</ref>.<ref>[[محمد اکبری کارمزدی|کارمزدی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[سالم مولی ابی حذیفه (مقاله)|مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[سید مجتبی موسوی احمدآبادی|موسوی احمدآبادی، سید مجتبی]]، [[سخن‌چینی (مقاله)|مقاله «سخن‌چینی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
* [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[محمد اکبری کارمزدی|کارمزدی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[سالم مولی ابی حذیفه (مقاله)|مقاله «سالم مولی ابی حذیفه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:سالم مولی ابی‌حذیفه]]
۷۳٬۳۶۴

ویرایش