دلدل: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''دلدل''' نام مرکب [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} است؛ استری سفید رنگ که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} به آن حضرت بخشیده بود<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۹.</ref>.  
'''[[دلدل]]''' نام مرکب [[حضرت علی]]{{ع}} است؛ استری سفید رنگ که [[رسول خدا]]{{صل}} به آن حضرت بخشیده بود<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص۵۹.</ref>.  


== مقدمه ==
== مقدمه ==
ماده استری سفید که رنگ آن به سیاهی مایل بود و یکی از [[حاکمان]] [[مصر]] در [[اسکندریه]](مقوقس) برای [[پیامبر]] فرستاده بود، [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} هم آن را به [[امام علی|علی]] {{ع}} بخشید. معنای دلدل، یعنی در حال رفت و آمد و بی‌قراری. به [[امام علی|علی]] {{ع}} گفتند: چرا اسب‌سوار نمی‌شوی، در حالی که بسیاری در تعقیب تواند؟ فرمود: اسب برای تعقیب یا فرار است، من نه آن را که بگریزد تعقیب می‌کنم و نه از آنکه روی می‌آورد، روی‌گردان می‌شوم پس استر برای من بس است: {{عربی|لا أکرّ علی من فرّ و لا أفرّ ممّن کرّ، و البغلة تزجینی}}<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۹.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۶۱.</ref>
ماده استری سفید که رنگ آن به سیاهی مایل بود و یکی از [[حاکمان]] [[مصر]] در اسکندریه(مقوقس) برای [[پیامبر]] فرستاده بود، رسول خدا{{صل}} هم آن را به علی{{ع}} بخشید. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که [[پیغمبر]]{{صل}} را دو استر بوده: یکی به نام دلدل و دیگری به نام شهباء<ref>معارف و معاریف، ج ۲، ص۱۴۰.</ref>. دلدل، ماده استری است، سفید مایل به سیاهی که [[حاکم]] اسکندریه برای [[حضرت رسول]]{{صل}} فرستاده بود، و آن حضرت، آن را به [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برای سواری بخشید<ref>معارف و معاریف، ج ۵، ص۴۳۸.</ref>.


معنای دلدل، یعنی در حال رفت و آمد و بی‌قراری. به علی{{ع}} گفتند: چرا اسب‌سوار نمی‌شوی، در حالی که بسیاری در تعقیب تواند؟ فرمود: اسب برای تعقیب یا فرار است، من نه آن را که بگریزد تعقیب می‌کنم و نه از آنکه روی می‌آورد، روی‌گردان می‌شوم پس استر برای من بس است: {{متن حدیث|لا أکرّ علی من فرّ و لا أفرّ ممّن کرّ، و البغلة تزجینی}}<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص۵۹.</ref>.


همچنین نام استر [[رسول خدا]] {{صل}} است که [[حضرت قائم]] {{ع}} هنگام ظهور همراه خود دارند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>. استر چارپایی بارکش و سواری است که پدرش حمار و مادرش اسب است. به آن قاطر هم می‌گویند. از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که [[پیغمبر]] {{صل}} را دو استر بوده: یکی به نام دلدل و دیگری به نام شهباء<ref>معارف و معاریف، ج ۲، ص ۱۴۰.</ref>. دلدل، ماده استری است، سفید مایل به سیاهی که [[حاکم]] اسکندریه برای [[حضرت رسول]] {{صل}} فرستاده بود، و آن حضرت، آن را به [[امیر المؤمنین]] {{ع}} برای سواری بخشید<ref>معارف و معاریف، ج ۵، ص ۴۳۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۳۱.</ref>
همچنین نام استر رسول خدا{{صل}} است که [[حضرت قائم]]{{ع}} هنگام ظهور همراه خود دارند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۶۱؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۳۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۹

دلدل نام مرکب حضرت علی(ع) است؛ استری سفید رنگ که رسول خدا(ص) به آن حضرت بخشیده بود[۱].

مقدمه

ماده استری سفید که رنگ آن به سیاهی مایل بود و یکی از حاکمان مصر در اسکندریه(مقوقس) برای پیامبر فرستاده بود، رسول خدا(ص) هم آن را به علی(ع) بخشید. از امام صادق(ع) روایت شده که پیغمبر(ص) را دو استر بوده: یکی به نام دلدل و دیگری به نام شهباء[۲]. دلدل، ماده استری است، سفید مایل به سیاهی که حاکم اسکندریه برای حضرت رسول(ص) فرستاده بود، و آن حضرت، آن را به امیر المؤمنین(ع) برای سواری بخشید[۳].

معنای دلدل، یعنی در حال رفت و آمد و بی‌قراری. به علی(ع) گفتند: چرا اسب‌سوار نمی‌شوی، در حالی که بسیاری در تعقیب تواند؟ فرمود: اسب برای تعقیب یا فرار است، من نه آن را که بگریزد تعقیب می‌کنم و نه از آنکه روی می‌آورد، روی‌گردان می‌شوم پس استر برای من بس است: «لا أکرّ علی من فرّ و لا أفرّ ممّن کرّ، و البغلة تزجینی»[۴].

همچنین نام استر رسول خدا(ص) است که حضرت قائم(ع) هنگام ظهور همراه خود دارند[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. بحار الأنوار، ج ۴۲ ص۵۹.
  2. معارف و معاریف، ج ۲، ص۱۴۰.
  3. معارف و معاریف، ج ۵، ص۴۳۸.
  4. بحار الأنوار، ج ۴۲ ص۵۹.
  5. نجم الثاقب، باب دوم.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۶۱؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۳۱.