بغداد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = عراق | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[بغداد در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مهدویت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام مهدی]]{{ع}} است. "'''امام مهدی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام مهدی در قرآن]] | [[امام مهدی در حدیث]] | [[امام مهدی در کلام اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام مهدی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
[[پرونده:تصویر بغداد.jpg|بندانگشتی|جایگزین=بغداد|تصویر قدیمی بغداد]]
*پایتخت فعلی کشور عراق است، ولی در روزهای خلافت سلسله عباسی، شهری آرام در کنار سامرّا-پایتخت آن زمان-بود. پس از رحلت [[امام حسن عسکری]] {{ع}}، [[عثمان بن سعید]] به دستور [[امام مهدی]] {{ع}} به خاطر دور بودن بغداد از چشم‌انداز دشمن، و به علّت سخت‌گیری مأموران دولتی سامرّا، به سوی بغداد می‌رود تا بتواند وظیفه سنگینی را که بر دوش او گذاشته شده است، به بهترین صورت انجام دهد. بغداد را مرکز قرار دادن دارای رمزی است که پوشیده نیست. لازم است وکلای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در جایی دور از فشارها و در محیطی نسبتا آزاد با توده ارادتمندان مواجه شوند، تا بتوانند در محدوده وسیع‌تری فعالیت‌های خود را گسترش دهند، در حالی که اگر در سامرّا بودند و یا دستگاه خلافت در همان روزهای اوّل غیبت، به بغداد منتقل شده بود، چنین امکانی برای وکلا قطعا نمی‌بود<ref>پژوهشی در زندگی امام مهدی {{ع}} و نگرشی به تاریخ غیبت صغری، ص ۲۶۷.</ref>. [[عثمان بن سعید]] وقتی به بغداد مهاجرت کرد، منطقه کرخ که محل سکونت شیعیان بود را مرکز رهبری سازمان امامیه قرار داد<ref>تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۴۹.</ref>. و اما شهر بغداد مرکز حکومت عباسیان در سال ١٤٨ ق. در زمان منصور دوانیقی بنا شد.
*سپس گروه‌هایی از شیعیان در این شهر سکنی گزیدند. محله "کرخ" محله معروف شیعه‌نشین بغداد بود. مکتب علمی بغداد مکتب نوپایی بود که تحت‌تأثیر مکاتب کوفه و قم و مهاجرت عده‌ای از فقیهان و محدثان به این شهر شکل گرفت. احتمالا این مهاجرت‌ها از دهه‌های اول قرن سوم شروع شد. به‌طور قطع انتقال [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} در همین ایام به بغداد و سپس سامرا، در این امر بی‌تأثیر نبود. دوران غیبت در واقع دوران تکرین این مکتب علمی بود، به‌طوری که پس از آن با گذشت چند دهه به شکوفایی رسید و در نیمه اول قرن چهارم با حضور عالمانی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی به نقطه اوج خود دست یافت.
*در عصر [[غیبت]] محدثان و فقیهان از نواحی مختلف به این شهر مهاجرت کردند. شاید نخستین این افراد [[عثمان بن سعید عمروی]] اولین نائب امام بود که پس از رحلت [[امام عسکری]] {{ع}} به بغداد آمد. پس از وی سایر [[نواب خاصه]] نیز در بغداد سکنی گزیدند. همین امر نوعی مرکزیت علمی برای این شهر پدید آورد. پیشگامان مکتب بغداد را باید عثمان بن سعید و پسر وی [[محمد بن عثمان]] دانست. در نزد [[عثمان بن سعید]] مسائل بسیاری از [[امام هادی]] و [[امام عسکری]] {{عم}} بود که از ایشان شنیده بود. محمد بن عثمان این مسائل را از پدرش گرفته و همراه با مسائل فقهی که خود از امام عسکری {{ع}}، شنیده بود در کتاب‌هایی گرد آورد. این کتاب‌ها بنا به خبری که از نواده وی رسیده و براساس وصیتش به [[حسین بن روح نوبختی]] و پس از او به [[ابو الحسن سمری]] آخرین نائب امام رسید. با این حال هیچ کتاب یا رساله مکتوبی از نائبان خاص امام {{ع}} ذکر نشده است. شاید عدم اقدام ایشان به تألیف ناشی از تقیه شدید آن‌ها بوده باشد. این در حالی است که ایشان به نحوی بر نگارش کتاب‌ها نظارت و اشراف داشتند و در سنجش صحّت و سقم آن‌ها اقدام می‌کردند.
*در طیف مهاجران به بغداد نام محدثان بسیاری از کوفه را مشاهده می‌کنیم؛ مانند [[ابن عقبه شیبانی]] و [[علی بن محمد بن زبیر قرشی]]. همچنین کسانی از بصره، قم، ری و حتی سمرقند در میان آن‌ها مشاهده می‌شوند. در این میان مهاجرت افرادی چون [[علی بن محمد قزوینی]] که راوی کتب عیاشی بود و اولین کسی بود که کتاب‌های وی را به بغداد آورد و آمدن کلینی مؤلف کتاب الکافی در اواخر عمرش به بغداد بسیار حائز اهمیت و در تکوین کتب علمی بغداد مؤثر بود.
*بدین‌ترتیب مکتب علمی بغداد تحت‌تأثیر اندیشه‌های متفاوت عالمان [[شیعه]] شکل گرفت. با این حال گرایش‌های کلامی و مباحث عقلی در حوزه بغداد غلبه داشت. این امر نیز طبعا ناشی از محیط‍‌ خاص بغداد و رویارویی دائم آن با اندیشه‌های کلامی و برخورد با فرقه‌های دائم آن با اندیشه‌های کلامی و برخورد با فرقه‌های مختلف بود. متکلمان شیعی بزرگی در عصر غیبت در این شهر ظهور کردند که از آن جمله حسن بن موسی نوبختی است. خاندان نوبختی ازخاندان‌های معروف بغداد و ایرانی‌نژاد بودند. ان‌ها با پذیرش اسلام به دربار عباسیان راه یافتند و از راه نشر علوم و حکمت خدمات شایانی کردند. بسیاری از افراد این خاندان در دستگاه خلافت مناصب اداری و دیوانی داشتند و چند تن به وزارت رسیدند. حسین بن روح خود از این خاندان بود. [[حسن بن موسی نوبختی]] (متوفا ٣١٠ ق.) متکلم و فیلسوف برجسته [[شیعه]] بود که در مباحث کلامی و فلسفی بر هم‌قطارانش برتری داشت. شخص دیگری از این خاندان [[ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی]] (متوفا ٣١١ ق.) است که او نیز از متکلمان مبرز بغداد بود. [[شیخ طوسی]] از وی با القاب و عناوین والایی یاد می‌کند و در الفهرست بیش از سی کتاب از وی نام می‌برد که اکثرا در مباحث کلامی است و موضوع آن‌ها [[امامت]] و ردّ بر سایر فرقه‌های شیعی و معتزلیان است.
*کسان دیگری از خاندان نوبختی در این عصر می‌زیستند که هریک در علم و ادب سرآمد بودند از جمله [[ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت]] که کتاب الیاقوت را نوشت. در این عصر فقیهان بزرگ شیعی در بغداد می‌زیستند. از آن جمله [[محمد بن احمد بن جنید اسکافی]] که در نیمه اول قرن چهارم درگذشت. وی تصنیفات زیادی داشته، ولی بنا به گفته [[شیخ طوسی]] گویا به واسطه این‌که قایل به حجّیت قیاس بوده، کتاب‌های وی مطرود و متروک گشت<ref>نشریه موعود، شماره ۳۳، ص ۶۴.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۶۹.</ref>.
==پرسش مستقیم==
* [[چرا امام مهدی به نائب اول دستور داد از سامرا به بغداد برود؟ (پرسش)]]


== پرسش‌های وابسته ==
== مقدمه ==
{{پرسمان عثمان بن سعید عمری}}
بغداد، نامی است [[ایرانی]]، به معنای «[[خدا]] داده». این واژه، پیش از اینکه بر این [[شهر]] گذارده شود در [[اوستا]] به گونه صفت آورده شده بود.
{{جستارهای وابسته}}
شهر بغداد در سال ۱۳۵ هجری قمری، به [[دستور]] [[منصور دوانیقی]] [[خلیفه عباسی]] ساخته شد زیرا [[منصور]] به دلیل نارضایتی [[مردم کوفه]] از [[عباسیان]]، نمی‌خواست در [[کوفه]] اقامت کند؛ بنابراین به دنبال سرزمینی برای بنای شهری جدید می‌گشت. یکی از [[لشکریان]] او در [[مدائن]] مریض شد و آنجا ماند. دکتری که او را معالجه می‌کرد از او در مورد حرکت منصور پرسید، آن سرباز گفت: منصور به دنبال جایگاهی برای ساختن شهری جدید است. دکتر گفت: ما در کتاب خود می‌یابیم که مردی «مقلاص» شهری میان دجله و [[فرات]] بنا می‌کند به نام [[زوراء]]... وقتی سرباز این خبر را به منصور داد و گفت: به خدا [[سوگند]] که نام من در بچگی مقلاص بود که بعدها به [[فراموشی]] سپرده شد. آن‌گاه بعد از [[مشورت]] در مورد شرایط آب و هوایی و [[اقتصادی]] و نظامی و امور دیگر، شهر را بنا کرد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۵۵۷، در مورد آشنایی با واژه مقلاص، مراجعه شود به تیتر واژه مقلاص.</ref>.
==منابع==
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']].


==پانویس==
در یک [[پیشگویی]] از [[امام علی]] {{ع}}، از بغداد به عنوان «زوراء» نام برده، می‌فرمایند: «شهری ایجاد می‌شود که نامش زوراء خواهد بود میان دو رود دجله و فرات، ساختمان‌های آن از گچ و آجر برافراشته و با طلا و نقره [[زینت]] شود»<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۳؛ تتمة المنتهی، ص۱۱۵.</ref>.
{{یادآوری پانویس}}
شهر [[تاریخی]] بغداد، تا قبل از [[خلافت]] [[مأمون]]، پایتخت و مقر [[خلفای عباسی]] بود که با شروع خلافت مأمون، او که [[حمایت]] کسانی غیر از عباسیان را می‌طلبید، بساط خلافتش را از بغداد برچید و در [[خراسان]] و شهر [[مرو]] بگستراند. با اقداماتی که مأمون انجام داد از قبیل کشتن برادرش [[امین]]، توجه به [[علویان]] و [[دعوت]] از [[امام رضا]] {{ع}} به سوی خراسان و [[انتصاب]] ایشان به ولایتعهدی و تزویج دخترانش با [[امام رضا]] {{ع}} و [[امام جواد]] {{ع}}، [[نارضایتی]] [[عباسیان]] مقیم بغداد را فراهم نمود تا حدی که عباسیان در بغداد به این نتیجه رسیدند که [[مأمون]] را از [[خلافت]] [[خلع]] و [[ابراهیم بن مهدی]] (ابن شکله) را به عنوان [[خلیفه]] برگزینند<ref>مشاکلة الناس الزمانهم، ص۱۲۸.</ref>.
{{پانویس2}}
{{امام مهدی}}


و اما برخی از گزارشات حاکی از آن است که امام رضا {{ع}} در [[سفر]] خویش به [[خراسان]]، به [[شهر]] بغداد نیز وارد شدند<ref>در مورد صحت و سقم ورود امام {{ع}} به بغداد، در تیتر واژه مسیر هجرت حضرت، به طور مفصل به آن می‌پردازیم.</ref> و در آنجا، مردی حمامی که [[رجب]] نام داشت و از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] بود و مکرر در [[مدینه]] به [[زیارت]] [[حضرت]] مشرف می‌گشت، چون از توجه آن جناب به بغداد با خبر شد، بی‌اندازه مسرور گشت و تا سه فرسخی به استقبال [[امام]] {{ع}} شتافت و در آنجا به زیارت مقدم مبارکشان رسید و سپس حضرت را به خانه‌اش برد، برخی شیعیان نیز با حضرت [[دیدار]] نمودند. در حمام این شهر، به [[برکت]] [[وجود امام]] [[رضا]] {{ع}} مردی که به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] بود و به همین دلیل کمتر از [[خانه]] بیرون می‌آمد، [[شفا]] یافت. امام {{ع}} جام آبی بر سرش ریخت و لباس‌های خود را بر او پوشانید و او را از این [[ناراحتی]] و نیز گرفتاری‌های دیگر رهانید. وقتی [[مردم]] از این [[کرامت]] با خبر شدند، حدود پانصد نفر حلقه اخلاص آن جناب را به گوش خویش افکندند<ref>زندگانی امام رضا {{ع}}، ص۱۷۶ و ۱۷۷؛ به نقل از تحفة الرضویه؛ شیخ عباس قمی، به نقل از سید عبدالکریم بن طاووس، در کتاب مفاتیح الجنان، ص۶۵۸، مسیر حضرت را از کوفه و بغداد و سپس قم بیان می‌دارد و این در حالی است که ایشان در کتاب منتهی الامال، ص۲۹۸ نقل کرده: مأمون دستور داد تا حضرت را از طریق بصره و اهواز و فارس ببرند ند از طریق کوهستان قم.</ref>.


[[رده:امام مهدی]]
برخی از منابع از جمله [[تاریخ]] [[بیهقی]] از ورود [[امام رضا]] {{ع}} به بغداد و [[بیعت]] [[طاهر بن حسین]] معروف به [[ذو الیمینین]] خبر داده‌اند. در این [[کتاب ذکر]] شده که طاهر به امام رضا {{ع}} بیان داشته که او نخستین کسی است که با ایشان بیعت می‌کند؛ و این در حالی است که در بسیاری از منابع ذکر شده که اولا تا قبل از ورود حضرت امام {{ع}} به [[مرو]]، سخنی از پیشنهادات [[خلافت]] و ولایتعهدی در میان نبوده است و [[مأمون]] در مرو برای اولین بار این پیشنهادات را رو کرد<ref>سیری در سیره ائمه اطهار {{عم}}، ص۲۱۰ تا ص۲۱۶؛ الارشاد، ج۲، ص۲۵۹ و ۲۶۰؛ کشف الغمه، ج۳، ص۶۵.</ref>، و در ثانی، بعد از این که امام {{ع}} بالاجبار ولایتعهدی را قبول کردند، در [[مجلسی]] که برای امام {{ع}} بیعت گرفته می‌شد، اولین کسی که دست خود را برای [[بیعت با امام]] {{ع}} پیش برد، «[[عباس]] [[خطیب]]»، فرزند مأمون بود<ref>البدایة النهایة، ج۱۰، ص۲۵۲؛ الاداب السلطانیه، ص۱۲۹؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب ۴۰، ص۳۲۷؛ زندگانی پیشوای هشتم، امام علی بن موسی الرضا {{ع}}، ص۸۲ تا ص۸۷.</ref>، و پس از او [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] اعظم، [[یحیی بن اکثم]] مفتی دربار و بعد از این افراد [[حسین بن عبدالله بن طاهر]] (ذو الیمینین) [[فرمانده لشکر]] با امام {{ع}} بیعت نمود. بنابراین در [[صحت]] و سقم این [[گفتارها]] جای تردید است<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۵۷.</ref>.
[[رده:بغداد]]
 
[[رده:مدخل موعودنامه]]
== کرخ بغداد ==
محلّۀ [[کرخ]] در بغداد در غرب [[رود دجله]] که از این [[شهر]] می‌گذرد، از مناطق شیعه‌نشین و مذهبی بغداد است و قبرستان [[قریش]] در آنجا بوده است. عواملی چون وجود [[مسجد براثا]]، قبر مطهر [[امام کاظم]]{{ع}}، حضور مؤثّر و سکونت [[شیخ مفید]] در این محلّه، حضور نوّاب چهارگانۀ [[امام عصر]]{{ع}} در این شهر و... در جوّ مذهبی و [[شیعی]] این منطقه مؤثر بوده است. شیخ مفید که از بزرگترین متکلمین [[شیعه]] و [[شخصیت]] ادبی، [[فقهی]]، [[حدیثی]] بود، محلّۀ کرخ را به صورت پایگاه [[علوم]] و معارف اهل بیت درآورد و مجالس درس او یا در خانه‌اش بود یا در محلاّت دیگر کرخ. در [[مسجد]] محلّۀ درب ریاح بود که مادر [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]]، این دو را خدمت او آورد تا به آنان [[تعلیم]] دهد و [[تربیت]] کند. کتابخانۀ بزرگی هم که سید مرتضی تأسیس کرد در همین ناحیه بود. مجموعۀ این عوامل، [[کرخ بغداد]] را مرکز [[تشیّع]] و نشر [[علوم اهل بیت]] ساخت<ref>دراین‌باره ر.ک: فصلنامۀ «وقف، میراث جاویدان»، شمارۀ ۲۵-۲۶(ویژۀ نهج البلاغه) مقالۀ عالمانۀ «کرخ، مرکز تشیّع در بغداد» از محمّد علی جاویدا</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۱۱.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:شهرهای عراق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۰

بغداد
تصویر قدیمی بغداد

مقدمه

بغداد، نامی است ایرانی، به معنای «خدا داده». این واژه، پیش از اینکه بر این شهر گذارده شود در اوستا به گونه صفت آورده شده بود. شهر بغداد در سال ۱۳۵ هجری قمری، به دستور منصور دوانیقی خلیفه عباسی ساخته شد زیرا منصور به دلیل نارضایتی مردم کوفه از عباسیان، نمی‌خواست در کوفه اقامت کند؛ بنابراین به دنبال سرزمینی برای بنای شهری جدید می‌گشت. یکی از لشکریان او در مدائن مریض شد و آنجا ماند. دکتری که او را معالجه می‌کرد از او در مورد حرکت منصور پرسید، آن سرباز گفت: منصور به دنبال جایگاهی برای ساختن شهری جدید است. دکتر گفت: ما در کتاب خود می‌یابیم که مردی «مقلاص» شهری میان دجله و فرات بنا می‌کند به نام زوراء... وقتی سرباز این خبر را به منصور داد و گفت: به خدا سوگند که نام من در بچگی مقلاص بود که بعدها به فراموشی سپرده شد. آن‌گاه بعد از مشورت در مورد شرایط آب و هوایی و اقتصادی و نظامی و امور دیگر، شهر را بنا کرد[۱].

در یک پیشگویی از امام علی (ع)، از بغداد به عنوان «زوراء» نام برده، می‌فرمایند: «شهری ایجاد می‌شود که نامش زوراء خواهد بود میان دو رود دجله و فرات، ساختمان‌های آن از گچ و آجر برافراشته و با طلا و نقره زینت شود»[۲]. شهر تاریخی بغداد، تا قبل از خلافت مأمون، پایتخت و مقر خلفای عباسی بود که با شروع خلافت مأمون، او که حمایت کسانی غیر از عباسیان را می‌طلبید، بساط خلافتش را از بغداد برچید و در خراسان و شهر مرو بگستراند. با اقداماتی که مأمون انجام داد از قبیل کشتن برادرش امین، توجه به علویان و دعوت از امام رضا (ع) به سوی خراسان و انتصاب ایشان به ولایتعهدی و تزویج دخترانش با امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، نارضایتی عباسیان مقیم بغداد را فراهم نمود تا حدی که عباسیان در بغداد به این نتیجه رسیدند که مأمون را از خلافت خلع و ابراهیم بن مهدی (ابن شکله) را به عنوان خلیفه برگزینند[۳].

و اما برخی از گزارشات حاکی از آن است که امام رضا (ع) در سفر خویش به خراسان، به شهر بغداد نیز وارد شدند[۴] و در آنجا، مردی حمامی که رجب نام داشت و از شیعیان با اخلاص بود و مکرر در مدینه به زیارت حضرت مشرف می‌گشت، چون از توجه آن جناب به بغداد با خبر شد، بی‌اندازه مسرور گشت و تا سه فرسخی به استقبال امام (ع) شتافت و در آنجا به زیارت مقدم مبارکشان رسید و سپس حضرت را به خانه‌اش برد، برخی شیعیان نیز با حضرت دیدار نمودند. در حمام این شهر، به برکت وجود امام رضا (ع) مردی که به بیماری برص مبتلا بود و به همین دلیل کمتر از خانه بیرون می‌آمد، شفا یافت. امام (ع) جام آبی بر سرش ریخت و لباس‌های خود را بر او پوشانید و او را از این ناراحتی و نیز گرفتاری‌های دیگر رهانید. وقتی مردم از این کرامت با خبر شدند، حدود پانصد نفر حلقه اخلاص آن جناب را به گوش خویش افکندند[۵].

برخی از منابع از جمله تاریخ بیهقی از ورود امام رضا (ع) به بغداد و بیعت طاهر بن حسین معروف به ذو الیمینین خبر داده‌اند. در این کتاب ذکر شده که طاهر به امام رضا (ع) بیان داشته که او نخستین کسی است که با ایشان بیعت می‌کند؛ و این در حالی است که در بسیاری از منابع ذکر شده که اولا تا قبل از ورود حضرت امام (ع) به مرو، سخنی از پیشنهادات خلافت و ولایتعهدی در میان نبوده است و مأمون در مرو برای اولین بار این پیشنهادات را رو کرد[۶]، و در ثانی، بعد از این که امام (ع) بالاجبار ولایتعهدی را قبول کردند، در مجلسی که برای امام (ع) بیعت گرفته می‌شد، اولین کسی که دست خود را برای بیعت با امام (ع) پیش برد، «عباس خطیب»، فرزند مأمون بود[۷]، و پس از او فضل بن سهل وزیر اعظم، یحیی بن اکثم مفتی دربار و بعد از این افراد حسین بن عبدالله بن طاهر (ذو الیمینین) فرمانده لشکر با امام (ع) بیعت نمود. بنابراین در صحت و سقم این گفتارها جای تردید است[۸].

کرخ بغداد

محلّۀ کرخ در بغداد در غرب رود دجله که از این شهر می‌گذرد، از مناطق شیعه‌نشین و مذهبی بغداد است و قبرستان قریش در آنجا بوده است. عواملی چون وجود مسجد براثا، قبر مطهر امام کاظم(ع)، حضور مؤثّر و سکونت شیخ مفید در این محلّه، حضور نوّاب چهارگانۀ امام عصر(ع) در این شهر و... در جوّ مذهبی و شیعی این منطقه مؤثر بوده است. شیخ مفید که از بزرگترین متکلمین شیعه و شخصیت ادبی، فقهی، حدیثی بود، محلّۀ کرخ را به صورت پایگاه علوم و معارف اهل بیت درآورد و مجالس درس او یا در خانه‌اش بود یا در محلاّت دیگر کرخ. در مسجد محلّۀ درب ریاح بود که مادر سید رضی و سید مرتضی، این دو را خدمت او آورد تا به آنان تعلیم دهد و تربیت کند. کتابخانۀ بزرگی هم که سید مرتضی تأسیس کرد در همین ناحیه بود. مجموعۀ این عوامل، کرخ بغداد را مرکز تشیّع و نشر علوم اهل بیت ساخت[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۵۵۷، در مورد آشنایی با واژه مقلاص، مراجعه شود به تیتر واژه مقلاص.
  2. مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۳؛ تتمة المنتهی، ص۱۱۵.
  3. مشاکلة الناس الزمانهم، ص۱۲۸.
  4. در مورد صحت و سقم ورود امام (ع) به بغداد، در تیتر واژه مسیر هجرت حضرت، به طور مفصل به آن می‌پردازیم.
  5. زندگانی امام رضا (ع)، ص۱۷۶ و ۱۷۷؛ به نقل از تحفة الرضویه؛ شیخ عباس قمی، به نقل از سید عبدالکریم بن طاووس، در کتاب مفاتیح الجنان، ص۶۵۸، مسیر حضرت را از کوفه و بغداد و سپس قم بیان می‌دارد و این در حالی است که ایشان در کتاب منتهی الامال، ص۲۹۸ نقل کرده: مأمون دستور داد تا حضرت را از طریق بصره و اهواز و فارس ببرند ند از طریق کوهستان قم.
  6. سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص۲۱۰ تا ص۲۱۶؛ الارشاد، ج۲، ص۲۵۹ و ۲۶۰؛ کشف الغمه، ج۳، ص۶۵.
  7. البدایة النهایة، ج۱۰، ص۲۵۲؛ الاداب السلطانیه، ص۱۲۹؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، باب ۴۰، ص۳۲۷؛ زندگانی پیشوای هشتم، امام علی بن موسی الرضا (ع)، ص۸۲ تا ص۸۷.
  8. محمدی، حسین، رضانامه ص ۱۵۷.
  9. دراین‌باره ر.ک: فصلنامۀ «وقف، میراث جاویدان»، شمارۀ ۲۵-۲۶(ویژۀ نهج البلاغه) مقالۀ عالمانۀ «کرخ، مرکز تشیّع در بغداد» از محمّد علی جاویدا
  10. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۱۱.