شورش خوارج در دوران عباسیان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[خوارج]] و [[شورش خوارج]]''' است. "'''[[شورش خوارج در دوران عباسیان]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = شورش خوارج
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شورش خوارج در دوران عباسیان در تاریخ اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =  
}}


==[[شورش‌های خوارج]]==
مهم‌ترین خاستگاه خوارج در [[زمان]] عباسیان، منطقه سیستان و [[خراسان]] بود. خوارج همزمان با رسیدن [[آل عباس]] به خلافت، اوضاع [[سیاسی]] آن مناطق را آشفته کرده بودند و به رغم کوشش فرمانداران عباسی برای آرام کردن اوضاع، آشوب و [[فتنه]] آنان در آن دیار چنان بالا گرفته بود که [[حکومت عباسی]] را در [[مشرق]] [[ایران]] به‌شدت تضعیف و سرانجام نابود کرد.
خاستگاه اصلی [[خوارج]] منطقه [[عراق]] بود؛ با وجود این دامنه شورش‌های آنان خیلی زود دیگر [[سرزمین‌های اسلامی]] را فرا گرفت. خصوصاً در [[زمان]] [[بنی‌امیه]] که به‌شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[خلفا]] و [[کارگزاران]] بودند، از نواحی مرکزی [[خلافت]] عقب نشستند و در مناطق دور دست به انتشار [[عقاید]] افراطی خویش پرداختند و موفقیت‌های چشمگیری در سیستان و [[خراسان]] و شمال [[آفریقا]] به دست آوردند.


در زمان خلافت [[منصور]] یکی از خوارج به نام [[ملبد بن حرملة الشیبانی]] در جزیره خروج کرد و پس از جنگ‌های متعدد از پا در آمد<ref>تاریخ اسلام، ص۲۱۲.</ref>. گروهی از خوارج [[اباضیه]]<ref>گروهی از خوارج که به نام رهبر خویش، عبدالله بن اباض، شهرت یافته‌اند.</ref> نیز با کمک بربران شمال افریقا [[شورش]] بزرگی در آن دیار به وجود آوردند و کارگزاران [[خلیفه]] در شمال افریقا را یکی پس از دیگری به [[قتل]] رساندند، تا آنکه به [[سال ۱۵۵ ق]]. [[یزید بن حاتم مهلبی]] بر [[ابو حاتم اباضی]] [[رهبر]] [[اباضیان]] افریقیه [[غلبه]] یافت<ref>الکامل، ج۶، ص۵.</ref> و پس از [[تصرف]] قیروان [[قدرت]] را در آنجا به دست گرفت و تا زمان خلافت [[هارون الرشید]] آنجا را در دست داشت<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۶.</ref>. شورش‌های خوارج در زمان منصور سیستان و خراسان را نیز دچار [[آشوب]] کرد؛ از این‌رو خلیفه [[معن بن زائده شیبانی]]، سردار کهنه کار [[اموی]] را برای [[نبرد]] با آنان به آن سامان فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۶.</ref>. معن در مدت کوتاهی سیستان و خراسان را زیر [[فرمان]] آورد و گروه بسیاری از خوارج را به قتل رسانید و [[اجتماع]] آنان را تار و مار کرد و عده‌ای را به [[گمان]] [[همدلی]] و [[ارتباط]] با خوارج دستگیر کرد و در ساختن [[کاخ]] مجلل خویش به بیگاری گماشت. پس از مدتی عده‌ای از خوارج زرنگ به [[رهبری]] [[ابوالعلاء]] به همان کاخ در آمدند و معن را در حال باده گساری به قتل رساندند<ref>تاریخ سیستان، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref>. پس از آن یزید بن مزید - [[برادر]] زاده [[معن]] - در تعقیب خارجیان [[کوشش]] فراوان کرد و عده زیادی از آنان را به [[قتل]] رسانید. با وجود این، فعالیت [[سیاسی]] [[خوارج]] در اواخر دوره [[منصور]] (۱۵۶ ق.) با کشتن [[خضین بن محمد]]، یکی از [[کارگزاران]] بلندپایه [[دولت عباسی]]، به اوج رسید. بنابر گفته [[یعقوبی]] به علت [[غلبه]] و [[تسلط]] خارجیان بر سیستان، فهرست ولایتداران آن دیار، با [[مرگ]] منصور (۱۵۸ ق.) به پایان رسید<ref>البلدان، ص۶۱.</ref> و این بدان معنی است که [[سلطه]] [[قدرتمند]] [[عباسی]] در سیستان چنان محدود شده بود که دیگر [[انتخاب]] [[والی]] مستقلی برای آنجا لازم نبود.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۲۰۸.</ref>.
== [[خوارج]] و [[عباسیان]] ==
مهم‌ترین خاستگاه خوارج در [[زمان]] عباسیان، منطقه سیستان و [[خراسان]] و قسمت سفلای بین‌النهرین بود. خوارج همزمان با دستیابی [[آل عباس]] بر خلافت، اوضاع [[سیاسی]] مناطق مذکور را به‌شدت آشفته ساخته بودند و به رغم [[کوشش]] والیان [[سفاح]] و [[منصور]] برای آرام کردن اوضاع، [[آشوب]] و [[فتنه]] آنان در آن دیار چنان بالا گرفته بود<ref>درباره آشوب‌های سیستان و خراسان، نک: البلدان، ص۲۸۵؛ تاریخ سیستان، ص۱۲۷ - ۱۳۶؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۴؛ زین الاخبار، ص۲۸۶ که مطالب مهم و درخور توجهی آورده‌اند.</ref> که [[حکومت عباسی]] را در [[مشرق]] [[ایران]] به‌شدت [[تضعیف]] و سرانجام نابود کرد.


==[[خوارج]] و [[عباسیان]]==
=== نخستیم درگیری ===
مهم‌ترین خاستگاه خوارج در [[زمان]] عباسیان، منطقه سیستان و [[خراسان]] و قسمت سفلای بین‌النهرین بود. خوارج همزمان با دستیابی [[آل عباس]] برخلافت، اوضاع [[سیاسی]] مناطق مذکور را به‌شدت آشفته ساخته بودند و به رغم [[کوشش]] والیانی [[سفاح]] و [[منصور]] برای آرام کردن اوضاع، [[آشوب]] و [[فتنه]] آنان در آن دیار چنان بالا گرفته بود<ref>درباره آشوب‌های سیستان و خراسان، نک: البلدان، ص۲۸۵؛ تاریخ سیستان، ص۱۲۷ - ۱۳۶؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۴؛ زین الاخبار، ص۲۸۶ که مطالب مهم و درخور توجهی آورده‌اند.</ref> که [[حکومت عباسی]] را در [[مشرق]] [[ایران]] به‌شدت [[تضعیف]] و سرانجام نابود کرد که تفصیل آن در صفحات بعد خواهد آمد.
نخستین برخورد آشکار و مهم خوارج با عاملان [[عباسی]]، در زمان [[حکومت]] [[معن بن زائده]] در سیستان بود و موجب شد که سیستان به دست خوارج بیفتد. [[زورگویی]] و زیاده‌ستانی معن بن زائده [[ناخشنودی]] گسترده‌ای پدید آورده بود، تا جایی که گروهی از بزرگان سیستان، از جمله [[عبیدالله بن علاء]]، نامه‌هایی به منصور نوشتند و از [[بدرفتاری]] ولایت‌دار او بنالیدند. معن بن زائده، پس از [[آگاهی]] از این [[نامه‌ها]]، دستور داد تا عبیدالله را چهارصد تازیانه زدند. به‌علاوه، گروهی را به [[اتهام]] [[همدلی]] و [[ارتباط]] با خوارج دستگیر کرد و در ساختن [[کاخ]] مجلل خویش به بیگاری گماشت. از این‌رو عده‌ای از خوارج زرنج<ref>یا زَرَنگ.</ref> به [[رهبری]] [[ابوالعلاء]] به همان کاخ درآمدند و معن بن زائده را در حال [[باده گساری]] به [[قتل]] رساندند (۱۵۲ق) و سیستان را زیر [[فرمان]] آوردند<ref>تاریخ سیستان، ص۱۴۶-۱۴۷؛ و قس: البلدان، که به خطا این واقعه را مربوط به سال ۱۵۶ ق. می‌داند (ص ۲۸۵).</ref>.


نخستین برخورد آشکار و مهم خوارج با عاملان [[عباسی]]، در زمان [[حکومت]] [[معن بن زائده]] در سیستان بود و موجب شد که سیستان به دست خوارج بیفتد. [[زورگویی]] و زیاده‌ستانی معن بن زائده [[ناخشنودی]] گسترده‌ای پدید آورده بود، تا جایی که گروهی از بزرگان سیستان، از جمله [[عبیدالله بن علاء]]، نامه‌هایی به منصور نوشتند و از [[بدرفتاری]] ولایتدار او بنالیدند. معن بن زائده، پس از [[آگاهی]] از این [[نامه‌ها]]، دستور داد تا عبیدالله را چهارصد تازیانه زدند. به‌علاوه، گروهی را به [[اتهام]] [[همدلی]] و [[ارتباط]] با خوارج دستگیر کرد و در ساختن [[کاخ]] مجلل خویش به بیگاری گماشت. از این‌رو عده‌ای از خوارج زرنج<ref>یا زَرَنگ.</ref> به [[رهبری]] [[ابوالعلاء]] به همان کاخ درآمدند و معن بن زائده را در حال [[باده گساری]] به [[قتل]] رساندند (۱۵۲ ق.) و سیستان را زیر [[فرمان]] آوردند<ref>تاریخ سیستان، ص۱۴۶-۱۴۷؛ و قس: البلدان، که به خطا این واقعه را مربوط به سال ۱۵۶ ق. می‌داند (ص ۲۸۵).</ref>.
فعالیت سیاسی خوارج در اواخر دوره منصور (۱۵۶ق)، با کشتن حُضین<ref>یا خُصین یا حُصین.</ref> بن محمد که یکی از [[کارگزاران]] بلندپایه دولتی بود، به اوج خود رسید. بنابر گفته [[یعقوبی]]، به علت [[غلبه]] و [[تسلط]] خارجیان بر سیستان، با [[مرگ]] منصور (۱۵۸ق)، فهرست ولایت‌داران آن دیار به پایان می‌رسد<ref>تاریخ سیستان، ص۲۸۶. </ref> و این بدان معنی است که قلمرو [[عظیم]] [[عباسیان]] در سیستان چنان محدود شده بود که دیگر [[انتخاب]] [[والی]] مستقلی برای آنجا لازم نبود. در نتیجه، [[حکمرانان]] [[خراسان]] آنجا را ضمیمه [[حکومت]] خویش کردند.


فعالیت سیاسی خوارج در اواخر دوره منصور (۱۵۶ ق.)، با کشتن حُضین<ref>یا خُصین یا حُصین.</ref> بن محمد که یکی از [[کارگزاران]] بلندپایه دولتی بود، به اوج خود رسید. بنابر گفته [[یعقوبی]]، به علت [[غلبه]] و [[تسلط]] خارجیان بر سیستان، با [[مرگ]] منصور (۱۵۸ ق.)، فهرست ولایتداران آن دیار به پایان می‌رسد<ref>تاریخ سیستان، ص۲۸۶. </ref>؛ و این بدان معنی است که قلمرو [[عظیم]] [[عباسیان]] در سیستان چنان محدود شده بود که دیگر [[انتخاب]] [[والی]] مستقلی برای آنجا لازم نبود. در نتیجه، [[حکمرانان]] [[خراسان]] آنجا را ضمیمه [[حکومت]] خویش کردند.
در سال (۱۷۵ق) نیز یک [[شورش]] خارجی به [[رهبری]] یکی از [[موالی]] بنی [[قیس بن ثعلبه]] به نام حُضین، در ناحیه‌ای میان زرنگ و بُست برپا شد. حُضین پس از آنکه [[سپاهیان]] [[عثمان بن عمر]] ـ [[کارگزار]] عباسیان ـ را در هم [[شکست]]، نواحی [[شرق]] خراسان، شامل هرات و بادغیس و پوشنگ را ـ که از دیرباز [[پناهگاه]] [[خوارج]] بود ـ [[تصرف]] کرد<ref>الکامل، ج۶، ص۱۲۴.</ref> و تا [[سال ۱۷۷ ق]] که در افزار کشته شد، همچنان به [[مبارزه]] با عاملان [[عباسی]] ادامه داد<ref>تاریخ سیستان، ص۱۵۳ - ۱۵۴؛ زین الاخبار، ص۲۸۶ - ۲۸۷.</ref>.
 
به سال (۱۷۵ ق.) نیز یک [[شورش]] خارجی به [[رهبری]] یکی از [[موالی]] بنی [[قیس بن ثعلبه]] به نام حُضین، در ناحیه‌ای میان زرنگ و بُست برپا شد. حُضین پس از آنکه [[سپاهیان]] [[عثمان بن عمر]] - [[کارگزار]] عباسیان - را در هم [[شکست]]، نواحی [[شرق]] خراسان، شامل هرات و بادغیس و پوشنگ را - که از دیرباز [[پناهگاه]] [[خوارج]] بود- [[تصرف]] کرد<ref>الکامل، ج۶، ص۱۲۴.</ref> و تا [[سال ۱۷۷ ق]]. که در افزار کشته شد، همچنان به [[مبارزه]] با عاملان [[عباسی]] ادامه داد<ref>تاریخ سیستان، ص۱۵۳ - ۱۵۴؛ زین الاخبار، ص۲۸۶ - ۲۸۷.</ref>.


=== شورش حمزة بن آذرک ===
پس از آنکه شورش‌های متعدد خوارج در سیستان زمینه را برای قیامی بزرگ فراهم کرد، [[حمزة بن آذرک]] رهبری این [[قیام]] را بر عهده گرفت<ref>پیش از این، درباره شورش حمزه سخن گفتیم (نک: ص۶۱ همین کتاب).</ref>. در گزارش نسبتاً مفصلی که [[بغدادی]] از شرح [[زندگی]] و عملیات [[جنگی]] [[حمزه]] آورده است، نکته در خور توجه آن است که وی در [[مخالفت]] با [[خلفای عباسی]] و برای [[رقابت]] مذهبی و [[سیاسی]] با آنان، برای نخستین بار، [[لقب]] [[امیرالمؤمنین]] و [[خلیفه]] بر خود نهاد. ظاهراً عکس‌العمل عموم [[مردم]] سیستان، به‌جز مردم زرنگ که تمایلی به حذف نام [[خلیفه عباسی]] نداشتند، در برابر این [[اقدام]] حمزه مثبت بوده است؛ به‌ویژه که وی پیش از آن، زمینه این کار را با حذف [[مالیات]] و [[خراج]] از [[عامه]] مردم فراهم ساخته بود. به گفته مؤلف [[تاریخ]] سیستان، «حمزه [[مردمان]] سواد سیستان را همه بخواند و بگفت یک درم خراج و [[مال]] بیش به [[سلطان]] مدهید، چون شما را نگاه نتواند داشت و من از شما هیچ نخواهم و نستانم که من بر یکجای نخواهم نشست»<ref>تاریخ سیستان، ص۱۵۸.</ref>.
پس از آنکه شورش‌های متعدد خوارج در سیستان زمینه را برای قیامی بزرگ فراهم کرد، [[حمزة بن آذرک]] رهبری این [[قیام]] را بر عهده گرفت<ref>پیش از این، درباره شورش حمزه سخن گفتیم (نک: ص۶۱ همین کتاب).</ref>. در گزارش نسبتاً مفصلی که [[بغدادی]] از شرح [[زندگی]] و عملیات [[جنگی]] [[حمزه]] آورده است، نکته در خور توجه آن است که وی در [[مخالفت]] با [[خلفای عباسی]] و برای [[رقابت]] مذهبی و [[سیاسی]] با آنان، برای نخستین بار، [[لقب]] [[امیرالمؤمنین]] و [[خلیفه]] بر خود نهاد. ظاهراً عکس‌العمل عموم [[مردم]] سیستان، به‌جز مردم زرنگ که تمایلی به حذف نام [[خلیفه عباسی]] نداشتند، در برابر این [[اقدام]] حمزه مثبت بوده است؛ به‌ویژه که وی پیش از آن، زمینه این کار را با حذف [[مالیات]] و [[خراج]] از [[عامه]] مردم فراهم ساخته بود. به گفته مؤلف [[تاریخ]] سیستان، «حمزه [[مردمان]] سواد سیستان را همه بخواند و بگفت یک درم خراج و [[مال]] بیش به [[سلطان]] مدهید، چون شما را نگاه نتواند داشت و من از شما هیچ نخواهم و نستانم که من بر یکجای نخواهم نشست»<ref>تاریخ سیستان، ص۱۵۸.</ref>.


این [[سیاست]] موجب شد [[عامه]] [[مردم]] سیستان و [[خراسان]] به [[نهضت]] [[حمزه]] علاقه‌مند شوند؛ زیرا با آنکه نهضت [[خوارج]] در میان [[اعراب]] [[بدوی]] به وجود آمده بود<ref>تاریخ سیستان، ص۱۶۸.</ref>، گروه بسیاری از مردم بومی آن دیار نیز به دلیل ستم‌های [[امیران]] محلی و برای [[گریز]] از مالیات‌های سنگین و [[مبارزه]] با باج‌گیران [[ستمگر]] و [[اثبات]] [[روح]] [[حق‌طلبی]] و [[عدالت‌خواهی]] به [[مذهب]] خارجی روی آوردند<ref>تاریخ سیستان، ص۱۵۸ - ۱۶۸.</ref>.
این [[سیاست]] موجب شد [[عامه]] [[مردم]] سیستان و [[خراسان]] به [[نهضت]] [[حمزه]] علاقه‌مند شوند؛ زیرا با آنکه نهضت [[خوارج]] در میان [[اعراب]] [[بدوی]] به وجود آمده بود<ref>تاریخ سیستان، ص۱۶۸.</ref>، گروه بسیاری از مردم بومی آن دیار نیز به دلیل ستم‌های [[امیران]] محلی و برای [[گریز]] از مالیات‌های سنگین و [[مبارزه]] با باج‌گیران [[ستمگر]] و [[اثبات]] [[روح]] [[حق‌طلبی]] و [[عدالت‌خواهی]] به [[مذهب]] خارجی روی آوردند<ref>تاریخ سیستان، ص۱۵۸ - ۱۶۸.</ref>.


درباره [[عقاید]] حمزه، ذکر این نکته لازم است که خوارج [[ایران]] تا [[زمان]] [[عباسیان]]، پیرو [[فرقه]] [[غالی]] [[ازارقه]]<ref>گروهی از خوارج هستند که به رهبری نانع بن ازرق معتقد به کفر علی{{ع}}، عثمان، طلحه، زبیر، عایشه، عبدالله بن عباس و دیگر مسلمانان همراه آنان بودند و کشتن کودکان و زنان مخالفان را جایز می‌دانستند و تقیه را در گفتار و کردار جایز نمی‌شمردند (نک: موسوعة الملل و النحل، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۶).</ref> بودند؛ اما از اواخر دوره [[اموی]]، گروهی از خوارج نجدیه یا [[نجدات]]<ref>گروهی از خوارج که پیرو نجدة بن عامر حنفی‌اند (نک: موسوعة الملل و النحل، ج۱، ص۱۸۷ - ۱۹۶).</ref> از طریق خلیج [[فارس]] وارد ایران شدند و به رواج [[اعتقادات]] این فرقه پرداختند؛ از آن جمله [[عطیة بن اسود حنفی]] است. وی از [[پیروان]] [[نجدة بن عامر]] در [[عربستان]] بود؛ اما پس از [[مرگ]] نجده، زیر بار [[جانشینی]] وی نرفت و از طریق خلیج فارس به کرمان و سیستان رفت و سرانجام به دست مهلب بن ابی صفره کشته شد<ref>تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۴۳.</ref>. از میان [[یاران]] عطیة بن اسود، فردی به نام عبدالکریم عجرد، پایه‌گذار فرقه [[عجارده]] شد که خود به پانزده فرقه منشعب گردید<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۱۶۴؛ الفرق بین الفرق، ص۶۷.</ref> و چنانکه پیش از این گفتیم، [[حمزة بن آذرک]] از میان خازمیه، که یکی از فرقه‌های عجارده بود، برآمد.
درباره [[عقاید]] حمزه، ذکر این نکته لازم است که خوارج [[ایران]] تا [[زمان]] [[عباسیان]]، پیرو [[فرقه]] [[غالی]] [[ازارقه]]<ref>گروهی از خوارج هستند که به رهبری نانع بن ازرق معتقد به کفر علی {{ع}}، عثمان، طلحه، زبیر، عایشه، عبدالله بن عباس و دیگر مسلمانان همراه آنان بودند و کشتن کودکان و زنان مخالفان را جایز می‌دانستند و تقیه را در گفتار و کردار جایز نمی‌شمردند (نک: موسوعة الملل و النحل، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۶).</ref> بودند؛ اما از اواخر دوره [[اموی]]، گروهی از خوارج نجدیه یا [[نجدات]]<ref>گروهی از خوارج که پیرو نجدة بن عامر حنفی‌اند (نک: موسوعة الملل و النحل، ج۱، ص۱۸۷ - ۱۹۶).</ref> از طریق خلیج [[فارس]] وارد ایران شدند و به رواج [[اعتقادات]] این فرقه پرداختند؛ از آن جمله [[عطیة بن اسود حنفی]] است. وی از [[پیروان]] [[نجدة بن عامر]] در [[عربستان]] بود؛ اما پس از [[مرگ]] نجده، زیر بار [[جانشینی]] وی نرفت و از طریق خلیج فارس به کرمان و سیستان رفت و سرانجام به دست مهلب بن ابی صفره کشته شد<ref>تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۴۳.</ref>. از میان [[یاران]] عطیة بن اسود، فردی به نام عبدالکریم عجرد، پایه‌گذار فرقه [[عجارده]] شد که خود به پانزده فرقه منشعب گردید<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۱۶۴؛ الفرق بین الفرق، ص۶۷.</ref> و [[حمزة بن آذرک]] از میان خازمیه، که یکی از فرقه‌های عجارده بود، برآمد.


[[هارون]] الرشید پس از مدتی به این نتیجه رسید که برای سامان بخشیدن به اوضاع آشفته [[خراسان]] و خوابانیدن [[شورش]] [[حمزه]]، لازم است خود راهی آن دیار شود<ref>تاریخ سیستان، ص۱۴۰؛ و قس: طبری و ابن اثیر که علت سفر هارون به ری را پاسخ‌گویی به شکایات خراسانیان از علی بن عیسی بن ماهان می‌دانند. این مورخان از حوادثی که مربوط به خوارج سیستان و اقدامات حمزه است، یاد نمی‌کنند و می‌گویند خلیفه پس از آنکه از کارهای علی بن عیسی در ولایت‌داری خراسان خرسندی یافت به بغداد بازگشت (تاریخ الطبری، ج۴، ص۶۷۴- ۶۷۵؛ الکامل، ج۶، ص۲۰۷ - ۲۰۸).</ref>؛ اما [[بیماری]] او بالا گرفت و به [[سال ۱۹۳ ق]]. در توس دیده از [[جهان]] فروبست<ref>الکامل، ج۲، ص۲۱۱؛ تاریخ سیستان، ص۱۶۸- ۱۶۹.</ref>. پس از [[مرگ]] [[هارون]]، هنگامی که [[امین]] به [[خلافت]] رسید، [[ولایت]] شرقی خلافت در دست [[مأمون]] باقی ماند و کار دفع [[خوارج]] نیز بر عهده او قرار گرفت؛ اما چون درگیری وی و امین بر سر خلافت آغاز گردید، [[فرصت]] کافی برای آن کار به دست نیامد و در نتیجه، کار خوارج بالا گرفت و خطر آن برای [[خلافت عباسی]] جدی گردید. مأمون پس از [[پیروزی]] بر امین و در مدت اقامتش در خراسان، با خوارج درافتاد و برای [[سرکوب]] آنان [[کوشش]] بسیار کرد. با این همه، اقدامات او بار دیگر بی‌نتیجه ماند؛ زیرا [[ضرورت]] حضور او در [[بغداد]] سبب شد تا این اقدامات ناتمام بماند و کار دفع خوارج به [[آل طاهر]] سپرده شد.
=== انتقال مرکز خلافت به شرق ایران ===
[[هارون الرشید]] پس از مدتی به این نتیجه رسید که برای سامان بخشیدن به اوضاع آشفته [[خراسان]] و خوابانیدن [[شورش]] [[حمزه]]، لازم است خود راهی آن دیار شود<ref>تاریخ سیستان، ص۱۴۰؛ و قس: طبری و ابن اثیر که علت سفر هارون به ری را پاسخ‌گویی به شکایات خراسانیان از علی بن عیسی بن ماهان می‌دانند. این مورخان از حوادثی که مربوط به خوارج سیستان و اقدامات حمزه است، یاد نمی‌کنند و می‌گویند خلیفه پس از آنکه از کارهای علی بن عیسی در ولایت‌داری خراسان خرسندی یافت به بغداد بازگشت (تاریخ الطبری، ج۴، ص۶۷۴- ۶۷۵؛ الکامل، ج۶، ص۲۰۷ - ۲۰۸).</ref>؛ اما [[بیماری]] او بالا گرفت و در [[سال ۱۹۳ ق]] در توس دیده از [[جهان]] فروبست<ref>الکامل، ج۲، ص۲۱۱؛ تاریخ سیستان، ص۱۶۸- ۱۶۹.</ref>. پس از [[مرگ]] [[هارون]]، هنگامی که [[امین]] به [[خلافت]] رسید، [[ولایت]] شرقی خلافت در دست [[مأمون]] باقی ماند و کار دفع [[خوارج]] نیز بر عهده او قرار گرفت؛ اما چون درگیری وی و امین بر سر خلافت آغاز گردید، [[فرصت]] کافی برای آن کار به دست نیامد و در نتیجه، کار خوارج بالا گرفت و خطر آن برای [[خلافت عباسی]] جدی گردید. مأمون پس از [[پیروزی]] بر امین و در مدت اقامتش در خراسان، با خوارج درافتاد و برای [[سرکوب]] آنان [[کوشش]] بسیار کرد. با این همه، اقدامات او بار دیگر بی‌نتیجه ماند؛ زیرا [[ضرورت]] حضور او در [[بغداد]] سبب شد تا این اقدامات ناتمام بماند و کار دفع خوارج به [[آل طاهر]] سپرده شد.


چنانکه گذشت، [[طاهر]] در دفع خوارج اهتمام بسیار کرد. فرزندش، [[طلحه]]، نیز تمام هم خود را صرف [[مبارزه]] با آنان کرد. [[جنبش خوارج]] با مرگ [[حمزة بن آذرک]] به [[سال ۲۱۳ ق]]. فروکش کرد؛ اما چون [[طلحة بن طاهر]] نیز به فاصله اندکی در همان سال از [[دنیا]] رفت، خوارج از نو مجال فعالیت یافتند و این بار به [[رهبری]] ابوعوف، در خراسان و سیستان [[آشوب]] و [[فتنه]] به پا کردند<ref>زین الاخبار، ص۲۸۹؛ تاریخ سیستان، ص۱۸۰.</ref>. در این [[زمان]]، عبدالله بن طاهر که همچنان [[امارت]] [[خراسان]] را بر عهده داشت [[برادر]] دیگرش، علی بن [[طاهر]]، را به [[نیابت]] از خویش به خراسان فرستاد. علی در قریه حمراء در نزدیکی [[نیشابور]] نبردی خونین با [[خوارج]] درانداخت؛ اما خود در این [[جنگ]] به [[قتل]] رسید و نیشابور دستخوش [[غارت]] خوارج گردید<ref>الکامل، ج۶، ص۴۱۴.</ref>. به دنبال قتل علی بن طاهر، اوضاع خراسان چنان در هم ریخت که [[خلیفه]] [[احساس]] خطر کرد و شتاب‌زده، عبدالله بن طاهر را - که درگیر جنگ با خرمدینان بود- از [[آذربایجان]] فرا خواند و به خراسان فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۶۳.</ref>. عبدالله سوابق درخشانی در [[سرکوب]] [[مخالفان]] و مدعیان داشت؛ وی پیش از این، علاوه بر آنکه [[شورش نصر بن شبث]] را فرو نشانیده بود، اوضاع آشفته [[مصر]] را نیز آرام کرده<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> مقامی والا نزد [[مأمون]] یافته بود. عبدالله در دفع خوارج [[ایستادگی]] فراوان کرد و خراسان را از وجود آنان [[پاک]] ساخت. با وجود این، آنان همچنان سیستان را در [[تصرف]] داشتند تا اینکه زمینه انتقال [[قدرت]] از [[طاهریان]] به صفاریان فراهم گردید<ref>نک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۸۶ به بعد.</ref>.
=== آل طاهر و خوارج ===
[[طاهر]] در دفع خوارج اهتمام بسیار کرد. فرزندش، [[طلحه]]، نیز تمام هم خود را صرف [[مبارزه]] با آنان کرد. [[جنبش خوارج]] با مرگ [[حمزة بن آذرک]] به [[سال ۲۱۳ ق]]. فروکش کرد؛ اما چون [[طلحة بن طاهر]] نیز به فاصله اندکی در همان سال از [[دنیا]] رفت، خوارج از نو مجال فعالیت یافتند و این بار به [[رهبری]] ابوعوف، در خراسان و سیستان [[آشوب]] و [[فتنه]] به پا کردند<ref>زین الاخبار، ص۲۸۹؛ تاریخ سیستان، ص۱۸۰.</ref>. در این [[زمان]]، عبدالله بن طاهر که همچنان [[امارت]] [[خراسان]] را بر عهده داشت [[برادر]] دیگرش، علی بن [[طاهر]] را به [[نیابت]] از خویش به خراسان فرستاد. علی در قریه حمراء در نزدیکی [[نیشابور]] نبردی خونین با [[خوارج]] درانداخت؛ اما خود در این [[جنگ]] به [[قتل]] رسید و نیشابور دستخوش [[غارت]] خوارج گردید<ref>الکامل، ج۶، ص۴۱۴.</ref>. به دنبال قتل علی بن طاهر، اوضاع خراسان چنان در هم ریخت که [[خلیفه]] [[احساس]] خطر کرد و شتاب‌زده، عبدالله بن طاهر را ـ که درگیر جنگ با خرمدینان بود ـ از [[آذربایجان]] فرا خواند و به خراسان فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۶۳.</ref>. عبدالله سوابق درخشانی در [[سرکوب]] [[مخالفان]] و مدعیان داشت؛ وی پیش از این، علاوه بر آنکه [[شورش نصر بن شبث]] را فرو نشانیده بود، اوضاع آشفته [[مصر]] را نیز آرام کرده<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> مقامی والا نزد [[مأمون]] یافته بود. عبدالله در دفع خوارج [[ایستادگی]] فراوان کرد و خراسان را از وجود آنان [[پاک]] ساخت. با وجود این، آنان همچنان سیستان را در [[تصرف]] داشتند تا اینکه زمینه انتقال [[قدرت]] از [[طاهریان]] به صفاریان فراهم گردید<ref>نک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۸۶ به بعد.</ref>.


عبدالله بن طاهر پس از آنکه خراسان را آرام کرد، نیشابور را مقر [[حکومت]] خویش نمود و [[دولت]] نیمه مستقل طاهری را به وجود آورد و در [[امور اجتماعی]] و [[اقتصادی]] [[اصلاحات]] بسیار کرد و [[رضایت]] [[عامه]] را جلب نمود<ref>زین الاخبار، ص۳۰۲.</ref>. عبدالله بن طاهر پس از [[مرگ]] مأمون نیز [[روابط]] خود را با [[دستگاه خلافت]] [[حفظ]] کرد و به رغم آنکه [[معتصم]] ([[خلافت]]: ۲۱۸-۲۲۷ ق.) [[کینه]] او را از دوره صاحب شرطگی‌اش در [[بغداد]] به [[دل]] داشت<ref>زین الاخبار، ص۳۰۰.</ref>، همواره در حفظ روابط خود با دستگاه خلافت کوشا بود و با کمک‌های مهمی که در دفع مخالفان به معتصم و [[واثق]] کرد، [[اعتماد]] آنان را نسبت به خود و [[خاندان]] طاهری جلب کرد<ref>مثلاً، از کوشش‌های عبدالله برای سرکوب مازیار که از مخالفان سرسخت عباسیان بود می‌توان یاد کرد (نک: زین الاخبار، ص۳۰۱؛ الکامل، ج۶، ص۴۹۵).</ref>. [[عبدالله بن طاهر]] به [[سال ۲۳۰ ق]]. در [[زمان]] [[خلافت]] [[واثق]] (۲۲۷-۲۳۲ ق.) درگذشت.
عبدالله بن طاهر پس از آنکه خراسان را آرام کرد، نیشابور را مقر [[حکومت]] خویش نمود و [[دولت]] نیمه مستقل طاهری را به وجود آورد و در [[امور اجتماعی]] و [[اقتصادی]] [[اصلاحات]] بسیار کرد و [[رضایت]] [[عامه]] را جلب نمود<ref>زین الاخبار، ص۳۰۲.</ref>. عبدالله بن طاهر پس از [[مرگ]] مأمون نیز [[روابط]] خود را با [[دستگاه خلافت]] [[حفظ]] کرد و به رغم آنکه [[معتصم]] ([[خلافت]]: ۲۱۸-۲۲۷ق) [[کینه]] او را از دوره صاحب شرطگی‌اش در [[بغداد]] به [[دل]] داشت<ref>زین الاخبار، ص۳۰۰.</ref>، همواره در حفظ روابط خود با دستگاه خلافت کوشا بود و با کمک‌های مهمی که در دفع مخالفان به معتصم و [[واثق]] کرد، [[اعتماد]] آنان را نسبت به خود و [[خاندان]] طاهری جلب کرد<ref>مثلاً، از کوشش‌های عبدالله برای سرکوب مازیار که از مخالفان سرسخت عباسیان بود می‌توان یاد کرد (نک: زین الاخبار، ص۳۰۱؛ الکامل، ج۶، ص۴۹۵).</ref>. [[عبدالله بن طاهر]] به [[سال ۲۳۰ ق]] در [[زمان]] [[خلافت]] [[واثق]] (۲۲۷-۲۳۲ق) درگذشت.


پس از عبدالله، فرزندش، طاهر دوم، به [[حکومت]] [[خراسان]] رسید. او [[سیاست]] و [[تدبیر]] [[پدر]] را نداشت و بدین سبب در دوره [[امارت]] وی، علاوه بر [[خوارج]]، عیاران نیز بخش‌هایی از قلمرو او را [[تصرف]] کردند و [[دولت]] طاهری رو به [[ضعف]] نهاد. طاهر به [[سال ۲۴۸ ق]]. درگذشت و پسرش، محمد بن طاهر، به امارت رسید. در زمان محمد بن طاهر قلمرو [[طاهریان]] به‌سرعت دچار تجزیه شد و میان [[علویان]] و صفاریان تقسیم گردید. محمد نیز در [[سال ۲۵۹ ق]]. به [[اسارت]] [[یعقوب]] در آمد<ref>زین الاخبار، ص۳۰۴؛ تاریخ طبرستان، ص۲۲۴-۲۴۵.</ref> و بعدها که از [[زندان]] یعقوب [[آزاد]] گردید و بار دیگر به حکومت خراسان رسید، کاری از پیش [[نبرد]]؛ از این‌رو [[خلیفه]] او را [[عزل]] کرد و به [[بغداد]] فرا خواند. محمد بن طاهر همچنان در بغداد بود تا اینکه به [[سال ۲۹۸ ق]]. درگذشت.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۷۷.</ref>.
پس از عبدالله، فرزندش، طاهر دوم، به [[حکومت]] [[خراسان]] رسید. او [[سیاست]] و [[تدبیر]] [[پدر]] را نداشت و بدین سبب در دوره [[امارت]] وی، علاوه بر [[خوارج]]، عیاران نیز بخش‌هایی از قلمرو او را [[تصرف]] کردند و [[دولت]] طاهری رو به [[ضعف]] نهاد. طاهر به [[سال ۲۴۸ ق]]. درگذشت و پسرش، محمد بن طاهر، به امارت رسید. در زمان محمد بن طاهر قلمرو [[طاهریان]] به‌سرعت دچار تجزیه شد و میان [[علویان]] و صفاریان تقسیم گردید. محمد نیز در [[سال ۲۵۹ ق]]. به [[اسارت]] [[یعقوب]] در آمد<ref>زین الاخبار، ص۳۰۴؛ تاریخ طبرستان، ص۲۲۴-۲۴۵.</ref> و بعدها که از [[زندان]] یعقوب [[آزاد]] گردید و بار دیگر به حکومت خراسان رسید، کاری از پیش [[نبرد]]؛ از این‌رو [[خلیفه]] او را [[عزل]] کرد و به [[بغداد]] فرا خواند. محمد بن طاهر همچنان در بغداد بود تا اینکه به [[سال ۲۹۸ ق]]. درگذشت<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۷۷ و ص ۲۰۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
*[[شورش]]
{{مدخل وابسته}}
*[[خوارج]]
* [[شورش]]
*[[عباسیان]]
* [[خوارج]]
* [[عباسیان]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:شورش خوارج در دوران عباسیان]]
[[رده:خوارج]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۲٬۱۷۱

ویرایش