←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== زندگینامه [[سمیه]] == | == زندگینامه [[سمیه]] == | ||
سمیّه، دختر خباط (فروشنده برگ سِدْر)<ref>سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۵، ص۳۴.</ref> یا خیّاط<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸.</ref>، نخستین بانوی [[شهید]] [[اسلام]]، [[همسر]] [[یاسر]] و مادر [[عمّار]] و [[صحابی]] جلیلالقدر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است که در راه اسلام، از جان گذشتگیها و مجاهدتهای فراوانی کرد<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطّبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، اسدالغابه، ج۷، ص۱۵۲؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۸۹.</ref>. | |||
نخستین گزارشها از [[زندگی]] سمیه، درباره ازدواجش با یاسر است؛ چراکه درباره تبار وی اطلاعی در دست نیست. بنا به [[روایت]] مشهور، یاسر که از [[قبیله]] [[یمنی]] [[مَذْحِج]] بود و همراه برادرانش برای یافتن [[برادر]] دیگرش به [[مکه]] آمده بود، برخلاف برادرانش به [[یمن]] بازنگشت و در | نخستین گزارشها از [[زندگی]] سمیه، درباره ازدواجش با یاسر است؛ چراکه درباره تبار وی اطلاعی در دست نیست. بنا به [[روایت]] مشهور، یاسر که از [[قبیله]] [[یمنی]] [[مَذْحِج]] بود و همراه برادرانش برای یافتن [[برادر]] دیگرش به [[مکه]] آمده بود، برخلاف برادرانش به [[یمن]] بازنگشت و در همپیمانی با [[ابوحذیفة]] بن [[مغیره]] ([[رییس]] [[طایفه]] [[بنیمخزوم]]) به طایفه او پیوست و [[ابوحذیفه]]، سمیه ([[کنیز]] خویش) را به [[ازدواج]] یاسر درآورد<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. | ||
== | == اسلام آوردن سمیه == | ||
سمیه همراه خانوادهاش از نخستین اسلام آورندگان بودند<ref>صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۷، ص۵۳۷؛ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>. آنان در ابتدای [[دعوت پیامبر]]{{صل}} در مکه، در | سمیه همراه خانوادهاش از نخستین اسلام آورندگان بودند<ref>صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۷، ص۵۳۷؛ نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>. آنان در ابتدای [[دعوت پیامبر]]{{صل}} در مکه، در سال سوم بعثت، که فعالیتهای [[تبلیغی]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[خانه]] [[ارقم بن ابیارقم]] انجام میشد، [[خانواده]] سمیه در خانه او به حضور پیامبر{{صل}} آمده و [[مسلمان]] شدند<ref>جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.</ref>. | ||
مسلمان شدن [[خانواده]] سمیه، برای قبیله بنیمخزوم بسیار گران آمد؛ زیرا آنها از بردگانشان بودند. در این میان "[[ابوجهل]]" که برادرزاده ابوحذیفه و از [[دشمنان]] سرسخت اسلام بود، خانواده سمیه را به [[جرم]] مسلمان شدن با انواع [[شکنجهها]] مجبور به ترک اسلام میکرد<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.</ref>؛ [[شکنجه]] با [[آتش]]<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۳، ص۱۸۸.</ref>، بستن ایشان به شتر<ref>بلخی، ابوزید احمد بن سهل، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ شبستری، عبدالحسین، اعلام القرآن، ص۴۶۶.</ref>، قرار دادن آنها بر روی شنهای داغ<ref>معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>، فرو بردن در آب<ref>محمد بن اسحاق بن یسار(ابن اسحاق)، سیره ابن اسحاق، ص۱۷۲.</ref> و پوشاندن زرههای آهنی بر تن و قرار دادن در حرارت [[آفتاب]]<ref>نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ انصاری قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> از آزارهایی بود که درباره ایشان [[اعمال]] میشد. افزون بر شکنجههای جسمی، گاه آنان را شکنجه روانی نیز میدادند؛ مانند اینکه [[ابوجهل]] به [[طعنه]] میگفت [[سمیه]] به محمد{{صل}} [[ایمان]] ندارد، بلکه وی را به سبب زیباییاش [[دوست]] دارد<ref>انصاری قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. | مسلمان شدن [[خانواده]] سمیه، برای قبیله بنیمخزوم بسیار گران آمد؛ زیرا آنها از بردگانشان بودند. در این میان "[[ابوجهل]]" که برادرزاده ابوحذیفه و از [[دشمنان]] سرسخت اسلام بود، خانواده سمیه را به [[جرم]] مسلمان شدن با انواع [[شکنجهها]] مجبور به ترک اسلام میکرد<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ جزری شیبانی، ابناثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.</ref>؛ [[شکنجه]] با [[آتش]]<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۳، ص۱۸۸.</ref>، بستن ایشان به شتر<ref>بلخی، ابوزید احمد بن سهل، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ شبستری، عبدالحسین، اعلام القرآن، ص۴۶۶.</ref>، قرار دادن آنها بر روی شنهای داغ<ref>معافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>، فرو بردن در آب<ref>محمد بن اسحاق بن یسار(ابن اسحاق)، سیره ابن اسحاق، ص۱۷۲.</ref> و پوشاندن زرههای آهنی بر تن و قرار دادن در حرارت [[آفتاب]]<ref>نمری اندلسی (قرطبی)، ابوعمر یوسف بن عبداللّه بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ انصاری قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> از آزارهایی بود که درباره ایشان [[اعمال]] میشد. افزون بر شکنجههای جسمی، گاه آنان را شکنجه روانی نیز میدادند؛ مانند اینکه [[ابوجهل]] به [[طعنه]] میگفت [[سمیه]] به محمد{{صل}} [[ایمان]] ندارد، بلکه وی را به سبب زیباییاش [[دوست]] دارد<ref>انصاری قرطبی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
# روزی [[مشرکان]]، [[عمار]] را در [[آتش]] افکندند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از آنجا عبور میکرد که آنها را در آن [[حال]] دید. ایشان خطاب به آتش فرمود: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی [[آل]] یاسر» و به [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}} آتش به او آسیب نرساند<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۳۰.</ref>.<ref>ر. ک. تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.</ref> | # روزی [[مشرکان]]، [[عمار]] را در [[آتش]] افکندند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از آنجا عبور میکرد که آنها را در آن [[حال]] دید. ایشان خطاب به آتش فرمود: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی [[آل]] یاسر» و به [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}} آتش به او آسیب نرساند<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۳۰.</ref>.<ref>ر. ک. تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.</ref> | ||
# در [[نبرد بدر]] در [[سال دوم هجری]]، پیامبر{{صل}} به عمار [[اجازه]] داد [[ابوجهل]]، [[قاتل]] [[سمیه]]، را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود<ref>محمد بن حسن بن درید، الاشتقاق، ص۴۱۶.</ref>. پیامبر در سخنانی [[قتل]] ابوجهل را به [[خداوند]] نسبت داد<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵]].</ref> | # در [[نبرد بدر]] در [[سال دوم هجری]]، پیامبر{{صل}} به عمار [[اجازه]] داد [[ابوجهل]]، [[قاتل]] [[سمیه]]، را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود<ref>محمد بن حسن بن درید، الاشتقاق، ص۴۱۶.</ref>. پیامبر در سخنانی [[قتل]] ابوجهل را به [[خداوند]] نسبت داد<ref>بغدادی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵]].</ref> | ||
==[[سمیه]]== | |||
«سمیه»<ref>سمیه بنت حباط، مادر عمار یاسر، کنیز ابوحذیفه بن المغیره المخزومی بود که با یاسر ازدواج کرد و سپس ابوحذیفه او را آزاد نمود.</ref> [[کنیز]] [[بزرگواری]] بود. وی با [[یاسر]] [[ازدواج]] کرد و ثمره این ازدواج [[فرزندی]] بود به نام [[عمار]]. سمیه و یاسر، اول [[شهید]] راه اسلاماند. آنها از [[پیشگامان]] [[اسلام]] و از کسانی هستند که زمانی که مرکز [[تبلیغاتی]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[خانه]] «[[ارقم بن ابی ارقم]]» بود، اسلام آوردند. روزی که [[مشرکان]] از [[ایمان]] آنها [[آگاه]] شدند در [[آزار]] و [[شکنجه]] آنها کوتاهی ننمودند<ref>فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۷۸.</ref>. [[ابوجهل]] آنان را گرفت و مجبور کرد تا به رسول خدا{{صل}} [[دشنام]] دهند، اما موفق نشد. ابوجهل [[زره]] آهن به آنها پوشانید و در [[آفتاب]] گرم آنها را نگاه داشت و رسول خدا{{صل}} را از کنار آنان عبور داد. [[پیامبر]]{{صل}} به آنها فرمود: | |||
{{متن حدیث|صبرا يا آل ياسر فإن موعدكم الجنة}}<ref>ریاحین الشریعه، ج۴، ص۳۵۳.</ref>. | |||
سمیه ناظر [[شهادت]] دردناک [[همسر]] مظلومش یاسر بود، او میدید که یاسر را آن قدر تازیانه زدند تا [[جان]] داد. یاسر با [[مقاومت]] و [[بردباری]] از عهده [[آزمایش]] بزرگ [[الهی]] سرفراز بیرون آمد و عنوان زیبای «اولین شهید در اسلام» برای او رقم خورد. | |||
[[مشرکین]] پس از شهادت یاسر، به سراغ سمیه آمدند، آنان نخست سمیه را [[تهدید]] کردند که اگر به اسلام [[وفادار]] بماند و [[بتپرست]] نشود هر یک از پاهایش را به یک شتر خواهند بست و آن دو شتر را در دو جهت مخالف خواهند راند تا او دو شقه شود. اما سمیه [[شجاعتر]] از آن بود که با تهدیدهای [[مشرکان مکه]] هراسی به خود راه دهد. | |||
«سمیه بنت حباط» مادر عمار، کسی است که برای جلب [[رضایت خداوند]]، شکنجههای سخت را پذیرفت و اولین شهید [[زن]] در اسلام گردید و [[دشمن خدا]]، ابوجهل [[ملعون]]، وی را به شهادت رساند. | |||
بنابراین [[عمار یاسر]] که هم شهید است و هم فرزند شهید، آن هم نه یک شهید، که پدر و مادرش، هر دو زیر فجیعترین و شرمآورترین [[شکنجهها]]، تنها به [[جرم]] [[مسلمان]] شدن به [[شهادت]] رسیدند و بدین گونه او و پدر و مادرش، [[خانواده]] نمونه [[اسلام]] را تشکیل دادند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مورد [[عماریاسر]] چنین [[پیشگویی]] فرمودند: {{متن حدیث|تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}؛ گروه [[سرکش]] و فسادگستر تو را به شهادت میرسانند. و [[معاویه]] در [[جنگ صفین]] او را [[شهید]] کرد و همین دلیل محکمی شد تا [[لشکریان علی]]{{ع}} [[حقانیت]] [[جبهه]] خود را [[باور]] کنند و این پیشگویی محقق گردید.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۷۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۸: | خط ۳۷: | ||
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]. | # [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]. | ||
# [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سُمیه (مقاله)|سُمیه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']] | # [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سُمیه (مقاله)|سُمیه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']] | ||
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||