←نیکوکاری
(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
{{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸</ref>؛ آیات دیگر: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى}}<ref>«فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«از کسانی که پاداشی از شما نمیخواهند و خود رهیافتهاند پیروی کنید» سوره یس، آیه ۲۱.</ref>. | {{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸</ref>؛ آیات دیگر: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى}}<ref>«فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«از کسانی که پاداشی از شما نمیخواهند و خود رهیافتهاند پیروی کنید» سوره یس، آیه ۲۱.</ref>. | ||
کلمه {{متن قرآن|هُدًى}}<ref>در تفسیر کلمه هُدی، دو احتمال مطرح است: در تفسیر تبیان مینویسد: {{عربی|يحتمل امرين: احدهما البيان و الدلالة و الاخر الانبياء و الرسل}}؛ التبیان، ج۱، ص۱۷۴؛ با توجه به تطبیق آن در روایات بر امیرالمؤمنین {{ع}} و ائمه {{عم}} در کتابهای تفسیر روایی، در این کتاب احتمال دوم انتخاب شده است؛ تفسیر فرات، ص۵۸، ح۱۷؛ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۰۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۲۹؛ البرهان، ج۳، ص۲۳۷، ش۵۴۹۲-۷ و ص۷۸۴، ش۷۰۶۴-۱؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۹۲إ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۲۹، ح۷۸؛ افزون بر آن، خوف و حزن در صورتی به طور مطلق نفی میشود که هدایت توسط خلفای الهی تبیین شود.</ref> اگر چه دارای معنای عامی است که شامل هر چیزی که قابلیت [[هدایت]] را دارد، میشود؛ [[خلفای الهی]] از مصادیق بارز آن هستند؛ زیرا کمترین [[خوف]]، [[حزن]]، [[ضلالت]] و شقاوتی در [[تبعیت]] از آنان وجود ندارد، بر خلاف [[پیروی]] از [[کتاب آسمانی]] که احتمال وجود [[اشتباه]] در [[درک]] آن است. بنابراین، [[جانشین]] [[خدای سبحان]]، [[انسانی]] است که تمام استعدادهای نهفته در او، با عنایت خداوندی به فعلیت رسیده، و او را مظهر [[هدایت]] همهجانبه خود قرار داده است، که در همه | کلمه {{متن قرآن|هُدًى}}<ref>در تفسیر کلمه هُدی، دو احتمال مطرح است: در تفسیر تبیان مینویسد: {{عربی|يحتمل امرين: احدهما البيان و الدلالة و الاخر الانبياء و الرسل}}؛ التبیان، ج۱، ص۱۷۴؛ با توجه به تطبیق آن در روایات بر امیرالمؤمنین {{ع}} و ائمه {{عم}} در کتابهای تفسیر روایی، در این کتاب احتمال دوم انتخاب شده است؛ تفسیر فرات، ص۵۸، ح۱۷؛ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۰۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۲۹؛ البرهان، ج۳، ص۲۳۷، ش۵۴۹۲-۷ و ص۷۸۴، ش۷۰۶۴-۱؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۹۲إ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۲۹، ح۷۸؛ افزون بر آن، خوف و حزن در صورتی به طور مطلق نفی میشود که هدایت توسط خلفای الهی تبیین شود.</ref> اگر چه دارای معنای عامی است که شامل هر چیزی که قابلیت [[هدایت]] را دارد، میشود؛ [[خلفای الهی]] از مصادیق بارز آن هستند؛ زیرا کمترین [[خوف]]، [[حزن]]، [[ضلالت]] و شقاوتی در [[تبعیت]] از آنان وجود ندارد، بر خلاف [[پیروی]] از [[کتاب آسمانی]] که احتمال وجود [[اشتباه]] در [[درک]] آن است. بنابراین، [[جانشین]] [[خدای سبحان]]، [[انسانی]] است که تمام استعدادهای نهفته در او، با عنایت خداوندی به فعلیت رسیده، و او را مظهر [[هدایت]] همهجانبه خود قرار داده است، که در همه شؤون فردی و [[اجتماعی]] [[هدایتگر]] و در همه جهات [[انسانی]] به [[تکامل]] رسیده است. و از آنجاکه [[هدایت]] و [[تکامل]] [[جامعه]]، وابسته به اوست؛ لذا باید در تمام زمینهها هدایت یافته باشد تا بتواند [[جامعه]] را از همه جهات فردی و [[اجتماعی]] [[هدایت]] کند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۹۴-۹۵.</ref>. | ||
== برخوردار از [[علم گسترده]] == | == برخوردار از [[علم گسترده]] == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>. سپس، علّت نگفتن را بیان میفرمایند: "ولی میترسم با شنیدن [[اخبار غیبی]]، [[کفر]] بورزید و بگویید: مقام [[علی]] {{ع}} از [[رسولالله]] {{صل}} بالاتر است؛ زیرا آن حضرت، [[اسرار]] [[غیبی]] را نفرمود، اما [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از آنها خبر داد"<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ الله {{صل}}}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>. | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>. سپس، علّت نگفتن را بیان میفرمایند: "ولی میترسم با شنیدن [[اخبار غیبی]]، [[کفر]] بورزید و بگویید: مقام [[علی]] {{ع}} از [[رسولالله]] {{صل}} بالاتر است؛ زیرا آن حضرت، [[اسرار]] [[غیبی]] را نفرمود، اما [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از آنها خبر داد"<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ الله {{صل}}}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>. | ||
اگر در برخی تعبیرهای [[روایی]] از قول [[ائمه]] [[دین]] {{عم}} آمده است که: ما بعضی چیزها را نمیدانیم: "به معنای این است که اولاً و بالذات و بالاستقلال نمیدانیم، یا اینکه [[مأمور]] به اظهار نیستند، یا به لحاظ بعضی از مراحل نازله وجودشان، از آن جهت که در [[جهان]] طبیعت، یا عالَم مثال یا عالَم نفْس و [[عقل]] هستیم، به آنها عالم نیستیم"<ref>تفسیر موضوعی، ج۶، ص۱۹۸.</ref>؛ یا اینکه | اگر در برخی تعبیرهای [[روایی]] از قول [[ائمه]] [[دین]] {{عم}} آمده است که: ما بعضی چیزها را نمیدانیم: "به معنای این است که اولاً و بالذات و بالاستقلال نمیدانیم، یا اینکه [[مأمور]] به اظهار نیستند، یا به لحاظ بعضی از مراحل نازله وجودشان، از آن جهت که در [[جهان]] طبیعت، یا عالَم مثال یا عالَم نفْس و [[عقل]] هستیم، به آنها عالم نیستیم"<ref>تفسیر موضوعی، ج۶، ص۱۹۸.</ref>؛ یا اینکه فرد [[سائل]]، تحمل آن را نداشته یا اینکه با توجه [[فرهنگ]] [[حاکم]] نمیتوانستند اظهار کنند، لذا [[تقیه]] میکردند یا در حالت خاصی بودهاند که گفتن مطالب [[غیبی]] نوعی توجه از [[وحدت]] به [[کثرت]] بوده است یا اینکه بر اثر توجه کامل و فنای کامل، در آن حالت، خودی در برابر [[خدای متعال]] [[احساس]] نمیکردند...<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۹۴-۹۶.</ref>. | ||
== [[عصمت]] داشتن == | == [[عصمت]] داشتن == | ||
عصمت، از ریشه "عصم" به معنای منع، امساک، حفظ و نگهداری{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref> «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> است و در اصطلاح عبارت است از: داشتن | عصمت، از ریشه "عصم" به معنای منع، امساک، حفظ و نگهداری{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref> «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> است و در اصطلاح عبارت است از: داشتن مَلَکه و قوه [[نفسانی]] برخاسته از [[علم ویژه]] و موهبت خاصّ خداوندی که با داشتن [[قدرت]] بر انجام [[معصیت]] و ترک [[طاعت]]، موجب [[مصونیت]] دائم صاحب آن از [[خطا]] و [[ارتکاب گناه]] میگردد<ref>المیزان، ج۸، ص۱؛ مع الشیعة الامامیة فی عقائدهم، ص۵۷.</ref>. | ||
[[مصونیت از خطا]] و [[گمراهی]]، یکی دیگر از لوازم هدایت یافته بودن همهجانبه است؛ چون با احتمال [[خطا]]، از مصداقیت [[هدایت]] مطلق خارج شده و دیگر موجب [[اطمینان]] و سلب [[خوف]] و [[حزن]] از [[تابعین]] نخواهد بود و از جهت رتبه، بعد از [[علم کامل]] قرار دارد و دارای مراتب و ابعادی به شرح زیر است: | [[مصونیت از خطا]] و [[گمراهی]]، یکی دیگر از لوازم هدایت یافته بودن همهجانبه است؛ چون با احتمال [[خطا]]، از مصداقیت [[هدایت]] مطلق خارج شده و دیگر موجب [[اطمینان]] و سلب [[خوف]] و [[حزن]] از [[تابعین]] نخواهد بود و از جهت رتبه، بعد از [[علم کامل]] قرار دارد و دارای مراتب و ابعادی به شرح زیر است: | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در این باره مرحوم [[علامه طباطبایی]] در کتاب تفسیرش از استادش، چگونگی [[اثبات عصمت]] از [[آیه شریفه]] را بیان میکند: "از بعضی استادانمان سؤال از نحوه دلالت [[آیه شریفه]] بر [[عصمت امام]]، شد؟ در جواب فرمود: اینکه [[مردم]] به حسب تقسیمبندی [[عقلی]] چهار قِسم میشوند: | در این باره مرحوم [[علامه طباطبایی]] در کتاب تفسیرش از استادش، چگونگی [[اثبات عصمت]] از [[آیه شریفه]] را بیان میکند: "از بعضی استادانمان سؤال از نحوه دلالت [[آیه شریفه]] بر [[عصمت امام]]، شد؟ در جواب فرمود: اینکه [[مردم]] به حسب تقسیمبندی [[عقلی]] چهار قِسم میشوند: | ||
# کسی که در همه عمرش [[ظالم]] است؛ | # کسی که در همه عمرش [[ظالم]] است؛ | ||
# کسی که در همه عمرش | # کسی که در همه عمرش ظالم نیست؛ | ||
# کسی که ابتدای عمرش | # کسی که ابتدای عمرش ظالم بوده و در آخر آن، ظالم نبوده؛ | ||
# بر عکس سومی، یعنی در اول عمرش | # بر عکس سومی، یعنی در اول عمرش ظالم نبوده و در پایان عمرش ظالم بوده. | ||
منزلت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} اجَل بوده که برای قِسم اولی و چهارمی درخواست [[امامت]] کند، پس دو قِسم دیگر میماند که [[خدای متعال]] یکی از آن دو را که [[ظلم]] در اول [[عمر]] و [[بندگی]] و [[توبه]] از آن در آخر [[عمر]] را [[نفی]] میکند، پس یک قِسم میماند و آن عدم | منزلت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} اجَل بوده که برای قِسم اولی و چهارمی درخواست [[امامت]] کند، پس دو قِسم دیگر میماند که [[خدای متعال]] یکی از آن دو را که [[ظلم]] در اول [[عمر]] و [[بندگی]] و [[توبه]] از آن در آخر [[عمر]] را [[نفی]] میکند، پس یک قِسم میماند و آن عدم ظلم ([[شرک]] و [[گناه]]) در همه [[عمر]] است"<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>. | ||
[[آیه]] دیگر بر [[عصمت]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>، {{متن قرآن|الْأَخْيَارِ}}، در [[آیات]] مطلق و خیر همهجانبه است، و [[پاک]] بودن از هرگونه شرّی اعم از [[شرک]] و [[گناه]] [[باطنی]] و ظاهری، [[فکری]] و عملی است. | [[آیه]] دیگر بر [[عصمت]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>، {{متن قرآن|الْأَخْيَارِ}}، در [[آیات]] مطلق و خیر همهجانبه است، و [[پاک]] بودن از هرگونه شرّی اعم از [[شرک]] و [[گناه]] [[باطنی]] و ظاهری، [[فکری]] و عملی است. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
مفسرین ذیل [[آیات شریفه]] مینویسند: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷.</ref> {{عربی|لأنهم أسلموا كل حياتهم للّه، و أخلصوا له، فكانوا محلا للاصطفاء، و لأنهم عاشوا للخير كله في حياة الناس المستضعفين ليهدوهم إلى مواقعه، و ليحركوا خطواتهم في طريقه، و التزموه منهج حياة، و خط فكر و حركة موقف، فكانوا الأخيار بنفوسهم و قلوبهم و دعوتهم و حركتهم في الحياة}}<ref>من وحی القرآن، ج۱۹، ص۲۷۵.</ref>؛ "و بعضی [[مفسران]] [[اهل تسنن]] از این تعبیر که [[خداوند حکیم]] بدون هیچ قید و شرطی، آنان را متّصف به [[اخیار]] کرده، استفاده [[مقام عصمت]] برای [[خلفای الهی]] کردهاند؛ زیرا هر گاه [[انسانی]] خیر مطلق باشد، حتماً [[معصوم]] نیز هست"<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۱۷.</ref>. | مفسرین ذیل [[آیات شریفه]] مینویسند: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷.</ref> {{عربی|لأنهم أسلموا كل حياتهم للّه، و أخلصوا له، فكانوا محلا للاصطفاء، و لأنهم عاشوا للخير كله في حياة الناس المستضعفين ليهدوهم إلى مواقعه، و ليحركوا خطواتهم في طريقه، و التزموه منهج حياة، و خط فكر و حركة موقف، فكانوا الأخيار بنفوسهم و قلوبهم و دعوتهم و حركتهم في الحياة}}<ref>من وحی القرآن، ج۱۹، ص۲۷۵.</ref>؛ "و بعضی [[مفسران]] [[اهل تسنن]] از این تعبیر که [[خداوند حکیم]] بدون هیچ قید و شرطی، آنان را متّصف به [[اخیار]] کرده، استفاده [[مقام عصمت]] برای [[خلفای الهی]] کردهاند؛ زیرا هر گاه [[انسانی]] خیر مطلق باشد، حتماً [[معصوم]] نیز هست"<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۱۷.</ref>. | ||
یکی دیگر از صفات [[خلفای الهی]] این است، که از [[بندگان]] مخلَص [[خدای متعال]] هستند و برای آن، امتیازهای ویژهای ذکر شده است که از وسوسههای اغواگرانه [[شیطان]] مصون و محفوظاند با توجه به اینکه منشأ اکثر [[لغزشها]] و [[گناهان]]، وسوسههای [[شیطان]] بوده و خود او، برخی را از وسوسههایش استثنا کرده که قادر بر ایجاد [[لغزش]] در آنان نیست: {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>. چرا: "چون دارای [[عقل]] | یکی دیگر از صفات [[خلفای الهی]] این است، که از [[بندگان]] مخلَص [[خدای متعال]] هستند و برای آن، امتیازهای ویژهای ذکر شده است که از وسوسههای اغواگرانه [[شیطان]] مصون و محفوظاند با توجه به اینکه منشأ اکثر [[لغزشها]] و [[گناهان]]، وسوسههای [[شیطان]] بوده و خود او، برخی را از وسوسههایش استثنا کرده که قادر بر ایجاد [[لغزش]] در آنان نیست: {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>. چرا: "چون دارای [[عقل]] ناب هستند و [[عقل]] کامل که دارای تجرد صرف است و [[شیطان]] از تجرد محض و صِرف سهمی ندارد، پس نمیتواند در نشئه [[عقل]] تام و تجرد تام، راه پیدا کند"<ref>تفسیر موضوعی، ج۶، ص۲۳۳.</ref>. | ||
در [[آیه]] دیگر [[حضرت موسی]] {{ع}} را که یکی از [[خلفای الهی]] است، از [[بندگان]] مخلَص معرفی میکند:{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ یا آیهای [[حضرت یوسف]] {{ع}} را از [[بندگان]] مخلَص برمیشمارد: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۹۷-۱۰۰.</ref> | در [[آیه]] دیگر [[حضرت موسی]] {{ع}} را که یکی از [[خلفای الهی]] است، از [[بندگان]] مخلَص معرفی میکند:{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ یا آیهای [[حضرت یوسف]] {{ع}} را از [[بندگان]] مخلَص برمیشمارد: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۹۷-۱۰۰.</ref> | ||
== [[ایمان]] و [[یقین]] کامل داشتن == | == [[ایمان]] و [[یقین]] کامل داشتن == | ||
{{متن قرآن|إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند» سوره صافات، آیه ۱۲۲.</ref>؛ صفت [[ایمان]] عبارت از [[اقرار]] و | {{متن قرآن|إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند» سوره صافات، آیه ۱۲۲.</ref>؛ صفت [[ایمان]] عبارت از [[اقرار]] و تصدیق به زبان همراه با [[اعتقاد قلبی]] و [[روحی]] و عمل با جوارح و اعضا است و خلفای [[خدای سبحان]] از هر سه جهت، ایمانشان کامل بوده و بر اثر آن، دارای [[اطمینان]] و [[آرامش]] خاصی بودند و در برابر حوادث روزگارشان به هیچ وجه اضطرابی از خود بروز نمیدادند و با [[قلبی]] مطمئن به انجام وظیفه [[الهی]] خود مشغول بودند. [[خدای متعال]] عدهای از [[پیامبران]] {{عم}} را در [[آیات قرآن کریم]] متّصف به [[ایمان]] کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}} «بیگمان او از [[بندگان]] [[مؤمن]] ما بود» [[سوره صافات]]، [[آیه]] ۸۱، ۱۱۱ و ۱۳۲؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}} «بگو: ای [[مردم]]! اگر در [[دین]] من [[شک]] دارید پس (بدانید که) من کسانی را که به جای [[خداوند]] میپرستید نمیپرستم ولی خداوندی را میپرستم که [[جان]] شما را میستاند و [[فرمان]] یافتهام که از [[مؤمنان]] باشم» [[سوره یونس]]، [[آیه]] ۱۰۴.</ref>. | ||
[[ایمان]] دارای مراتب و مراحلی است و از [[آیات شریفه]]، برمیآید که آن حضرات دارای اعلا [[مراتب ایمان]] بوده و هستند. | [[ایمان]] دارای مراتب و مراحلی است و از [[آیات شریفه]]، برمیآید که آن حضرات دارای اعلا [[مراتب ایمان]] بوده و هستند. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
واژه "قانت" را بعضی [[مفسران]]، به مفهوم [[اطاعت]]<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۸۱، ح۳۱۷؛ کنزالدقائق، ج۷، ص۲۸۷؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۶۰.</ref>، [[عبادت]]<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۶۸.</ref>، [[اطاعت]] همهجانبه و دائم<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۳.</ref> توأم با [[خضوع]] و [[خشوع]]<ref>بیان السعادة، ج۲، ص۴۲۸.</ref> [[تفسیر]] کردهاند. | واژه "قانت" را بعضی [[مفسران]]، به مفهوم [[اطاعت]]<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۸۱، ح۳۱۷؛ کنزالدقائق، ج۷، ص۲۸۷؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۶۰.</ref>، [[عبادت]]<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۶۸.</ref>، [[اطاعت]] همهجانبه و دائم<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۳.</ref> توأم با [[خضوع]] و [[خشوع]]<ref>بیان السعادة، ج۲، ص۴۲۸.</ref> [[تفسیر]] کردهاند. | ||
بنابراین، [[انبیا]] و [[اوصیا]] {{عم}} همچون [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، افرادی بودند که [[خدای متعال]] را خاضعانه و مشتاقانه [[اطاعت]] و [[عبادت]] میکردند و آن حالت به صورت | بنابراین، [[انبیا]] و [[اوصیا]] {{عم}} همچون [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، افرادی بودند که [[خدای متعال]] را خاضعانه و مشتاقانه [[اطاعت]] و [[عبادت]] میکردند و آن حالت به صورت مَلَکه و صفتی همیشگی برای آنان بوده و هست: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«آنان به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۳-۱۰۵.</ref> | ||
== اعتماد بر [[خدای متعال]] == | == اعتماد بر [[خدای متعال]] == | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
در [[آیات]] دیگر [[قرآن کریم]]{{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازههای گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمیتوانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدینگونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّتهایی گذشتهاند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کردهایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر میورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref>؛ یا به صورت (جمع متکلم مع الغیر)، {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بیگمان بر خداوند دروغ بستهایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی میآوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بگو: او، همان (خداوند) بخشنده است که به او ایمان آوردیم و بر او توکل داریم؛ به زودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است» سوره ملک، آیه ۲۹.</ref>، هر [[پیامبری]] به صورت فردی، خطاب به قومش میگوید: من بر پروردگارم [[توکل]] میکنم؛ همچنانکه [[حضرت هود]] {{ع}} به [[قوم]] خود فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>. | در [[آیات]] دیگر [[قرآن کریم]]{{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازههای گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمیتوانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدینگونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّتهایی گذشتهاند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کردهایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر میورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref>؛ یا به صورت (جمع متکلم مع الغیر)، {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بیگمان بر خداوند دروغ بستهایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی میآوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بگو: او، همان (خداوند) بخشنده است که به او ایمان آوردیم و بر او توکل داریم؛ به زودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است» سوره ملک، آیه ۲۹.</ref>، هر [[پیامبری]] به صورت فردی، خطاب به قومش میگوید: من بر پروردگارم [[توکل]] میکنم؛ همچنانکه [[حضرت هود]] {{ع}} به [[قوم]] خود فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>. | ||
[[توکل]] یعنی [[انسان]] | [[توکل]] یعنی [[انسان]] وثوق و اعتماد خود را متوجه [[خدای سبحان]] کند که همه اسباب عالَم بر محور [[مشیت]] و [[اراده]] او میچرخد؛ لذا [[فرد]] [[متوکل]]، بر [[خدای متعال]] اعتماد میکند، به اینکه تمام امور را از آنِ [[خدا]] و به دست او بداند و در امور خارجی و حوادث عالَم، نَه برای خودش و نَه برای هیچ یک از اسباب ظاهری، [[استقلال]] در تأثیر قرار ندهد؛ زیرا در عالَمِ وجود، هیچ مؤثری به [[حقیقت]] معنای تأثیر جز [[خدای متعال]] وجود ندارد. در نتیجه: با داشتن چنین [[اعتقادی]] در [[رضا]]، [[خشم]]، مسّرت، [[تأسف]] و... به هیچ سببی اعتماد نکند؛ بلکه در مقاصد و آرزوهایش، [[متوسل]] به سببی شود که [[خدای سبحان]] معرفی کرده، آن هم نَه به صورت [[استقلال]] در تأثیر و [[اطمینان]] بر آن، بلکه رسیدن به مقصود را از [[خدا]] بداند، تا هر چه [[خدای سبحان]] بر او [[صلاح]] دانست، [[اختیار]] کند. اما اموری که ارتباط به عمل دارد، در [[وظایف]] عملیاش در [[عبادات]] و معاملات، [[اراده]] خود را تابع اراده تشریعی [[خدا]] سازد، در نتیجه طبق [[اراده]] و مطابق [[قوانین]] او عمل کند. | ||
البته اگر چه [[بشر]] است و با اسباب سر و کار دارد، سر و کارش با توجه به این است که آن اسباب اعطایی از جانب خداست؛ با آنها کارهایش را انجام میدهد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. | البته اگر چه [[بشر]] است و با اسباب سر و کار دارد، سر و کارش با توجه به این است که آن اسباب اعطایی از جانب خداست؛ با آنها کارهایش را انجام میدهد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
عدهای دیگر نوشتهاند: {{عربی|كانَ تقياً أي مخلصاً مطيعاً متقياً}}<ref>کنزالدقائق، ج۸، ص۲۰۴ و مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۲.</ref>. | عدهای دیگر نوشتهاند: {{عربی|كانَ تقياً أي مخلصاً مطيعاً متقياً}}<ref>کنزالدقائق، ج۸، ص۲۰۴ و مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۲.</ref>. | ||
[[تفسیر]] [[آیه شریفه]] محدود به آن معانی نبوده، بلکه [[پیامبران]] و اوصیای آنان دارای تقوای ظاهری که پرهیز از [[محرّمات]] و نیز تقوای [[باطنی]] - پرهیز از خطور | [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] محدود به آن معانی نبوده، بلکه [[پیامبران]] و اوصیای آنان دارای تقوای ظاهری که پرهیز از [[محرّمات]] و نیز تقوای [[باطنی]] - پرهیز از خطور ذهنی عمل به [[گناهان]] و [[مخالفت]] درونی با [[مشیت الهی]] - بودند، لذا مفسری مینویسد: "(دارای) اعلا مراتب [[تقوا]] که خیال [[معصیت]] در قلبش خطور نکند"<ref>اطیب البیان، ج۸، ص۴۲۵.</ref> البته خیال [[معصیت]]، به [[گناهان]] محدود نمیشود، بلکه شامل خیال [[مخالفت]] با [[مشیت الهی]] نیز میشود و عدم [[مخالفت]] درونی با [[مشیت الهی]] از اعلا مراتب [[تقوا]] خواهد بود. و صفت تقی مخصوص [[حضرت یحیی]] {{ع}} نیست، بلکه همه [[خلفای الهی]] متصف به آن هستند<ref>القاب بعضی از ائمه اطهار {{عم}} مانند امام حسین {{ع}}، تقی است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ}}؛ التهذیب، ج۶، ص۱۱۳، زیارت اربعین؛ و نیز لقب امام دَهُم {{ع}} التقیّ و همچنین همه ائمه اطهار {{عم}} متقی و از متقون هستند و در زیارت جامعه، ضمن بعضی از صفات ائمه اطهار {{عم}} ذکر شده است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ...}}.</ref>؛ زیرا یکی از مهمترین [[ارشاد]] آنان، [[دعوت]] به تقواست و لازمه آن، برخورداری خودشان از تقوای کامل بوده است<ref>در ذیل عنوان ویژگی ولایت خلیفه الهی، یکی از ویژگیها، دعوت به تقوا و پارسایی است.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> | ||
== [[فروتنی]] و [[تواضع]] == | == [[فروتنی]] و [[تواضع]] == | ||
خلفای [[خدای متعال]] طبق [[دستور]] او، دارای [[تواضع]] کامل بودند و [[خداوند]] در [[سوره قصص]] بعد از دادن دو [[معجزه]] به [[حضرت موسی]] {{ع}} (تبدیل | خلفای [[خدای متعال]] طبق [[دستور]] او، دارای [[تواضع]] کامل بودند و [[خداوند]] در [[سوره قصص]] بعد از دادن دو [[معجزه]] به [[حضرت موسی]] {{ع}} (تبدیل عصا به مار و نورافشان شدن دستش) [[دستور]] میدهد: {{متن قرآن|وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ}}<ref>«و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر» سوره قصص، آیه ۳۲.</ref><ref>در تفسیر آیه، چند احتمال مطرح شده است، ولکن با توجه به آیه بعدی، به معنای امر به تواضع است و برخی از اهل تفسیر و لغت نیز این احتمال را انتخاب نمودهاند؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴؛ انوار درخشان، ج۱۲، ص۲۲۶؛ و برخی از اهل لغت مینویسد: {{متن قرآن|اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ}} {{عربی|أي لا ترفع يدك إذا شاهدت من نفسك هذا الأمر الخارق المعجز، و أعلن من نفسك العجز و التواضع و العبودية، بمقتضى الرهبة المستديمة الثابتة في قلبك في قبال عظمة الله المتعال و جلاله. و سبق أنّ الجناح ما به يميل الشخص الى جهة أو أمر، و من مصاديقه اليد و جناح الطائر و غيرهما، و ضمّ الجناح الى البدن هو استرساله و ضمّه الى الجنب، و هو علامة التوقّف و التذلّل و كسر القدرة و التظاهر بها}}؛ التحقیق، ج۴، ص۲۴۲، کلمه رهب.</ref>؛ یعنی هنگام رساندن [[رسالت الهی]] به [[امت]] خود و [[هدایت]] آنان، متکبرانه برخورد نکن، بلکه خاضعانه برخورد نما؛ چنانکه [[خداوند متعال]] به [[رسول]] اعظم {{صل}} در [[قرآن]] فرمود: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>؛ یعنی جَناح، بال و دست خود را برای پیروانت بگستران، که کنایه از [[تواضع]] داشتن همهجانبه جسمی و [[روحی]] است؛ جسمی، در نشست و برخاست و راه رفتن و برخورد با آنان، متکبرانه نبودن؛ و [[روحی]]، خود را از آن مرتبه عالی متواضعانه فرود آوردن و [[مؤمنین]] را [[تعلیم و تزکیه]] [[نفوس]] دادن است. | ||
یکی از مفسرین در معنای کلمه "[[خفض]]" مینویسد: {{عربی|و أصله أن الطائر إذا ضم فرخه إلى نفسه بسط جناحه ثم خفضه فالمعنى تواضع للمؤمنين لكی يتبعك الناس في دينك}}<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۱؛ سرّ تعبیر از آن، این است که پرندگان هنگامی که بخواهند جوجههایشان را نزدِ خود پناه دهند، نخست بالهای خود را میگشایند و آنگاه به آنها اشاره میکنند که در زیر پر و بال آنها آرامش یابند و پس از زیر بال گرفتن جوجهها، بالها را به زیر میافکنند و آن حالت پرنده نسبت به جوجههایش، نشانه مهر و محبت، تواضع و رحمت است. پس معنای آیه این میشود که ای پیامبر! بال مِهر و مَحبتَ و تواضع خویش را بر ایمان آورندگان فرود آر، تا آنان [توانایی] پیروی از دین تو یابند.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> | یکی از مفسرین در معنای کلمه "[[خفض]]" مینویسد: {{عربی|و أصله أن الطائر إذا ضم فرخه إلى نفسه بسط جناحه ثم خفضه فالمعنى تواضع للمؤمنين لكی يتبعك الناس في دينك}}<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۱؛ سرّ تعبیر از آن، این است که پرندگان هنگامی که بخواهند جوجههایشان را نزدِ خود پناه دهند، نخست بالهای خود را میگشایند و آنگاه به آنها اشاره میکنند که در زیر پر و بال آنها آرامش یابند و پس از زیر بال گرفتن جوجهها، بالها را به زیر میافکنند و آن حالت پرنده نسبت به جوجههایش، نشانه مهر و محبت، تواضع و رحمت است. پس معنای آیه این میشود که ای پیامبر! بال مِهر و مَحبتَ و تواضع خویش را بر ایمان آورندگان فرود آر، تا آنان [توانایی] پیروی از دین تو یابند.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
{{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.</ref>. کلمه {{متن قرآن|الصَّالِحِينَ}} از "[[صلح]]" مشتق شده که معنای اصلی آن: "چیزی است که از [[فساد]]، سالم باشد و ضدّ [[فساد]] است و اعم از [[سلامت]] در ذات، رأی ([[عقیده]]) و عمل. اگر چه بیشتر استعمال کلمه [[صلح]]، در [[عمل صالح]] است، همانند کلمه صحت که اکثر استعمال آن صحت در اجسام است"<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۶۵، ماّده صلح.</ref>؛ [[صلح]] با مشتقاتش در [[قرآن کریم]]، ۱۷٠ بار استعمال شده که یکی از مشتقات آن "[[صالحین]]" است که ٢۴ بار استعمال شده که ۱۵ مورد آن، قابلیت استناد برای [[اثبات]] عنوان است{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref> «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید میدهد که «کلمهای از خداوند» را راست میشمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن میگوید و از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و او را در (پناه) بخشایش خویش درآوردیم که او از شایستگان بود» سوره انبیاء، آیه ۷۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بیگمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: میخواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی پس اگر ده سال را به پایان بردی خود دانی و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}} <ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref>. | {{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.</ref>. کلمه {{متن قرآن|الصَّالِحِينَ}} از "[[صلح]]" مشتق شده که معنای اصلی آن: "چیزی است که از [[فساد]]، سالم باشد و ضدّ [[فساد]] است و اعم از [[سلامت]] در ذات، رأی ([[عقیده]]) و عمل. اگر چه بیشتر استعمال کلمه [[صلح]]، در [[عمل صالح]] است، همانند کلمه صحت که اکثر استعمال آن صحت در اجسام است"<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۶۵، ماّده صلح.</ref>؛ [[صلح]] با مشتقاتش در [[قرآن کریم]]، ۱۷٠ بار استعمال شده که یکی از مشتقات آن "[[صالحین]]" است که ٢۴ بار استعمال شده که ۱۵ مورد آن، قابلیت استناد برای [[اثبات]] عنوان است{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref> «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید میدهد که «کلمهای از خداوند» را راست میشمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن میگوید و از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و او را در (پناه) بخشایش خویش درآوردیم که او از شایستگان بود» سوره انبیاء، آیه ۷۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بیگمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: میخواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی پس اگر ده سال را به پایان بردی خود دانی و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}} <ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref>. | ||
با توجه به معنای اصلی آن، یکی از صفات بارز خلفای [[خدای سبحان]]، این است که [[صالح]] همهجانبه در ذات، [[عقیده]]، رأی و عمل هستند؛ و بین عامل [[صالح]] و [[صالح]] بودن فرق اساسی است که [[صالح]]، یعنی | با توجه به معنای اصلی آن، یکی از صفات بارز خلفای [[خدای سبحان]]، این است که [[صالح]] همهجانبه در ذات، [[عقیده]]، رأی و عمل هستند؛ و بین عامل [[صالح]] و [[صالح]] بودن فرق اساسی است که [[صالح]]، یعنی فرد ذاتاً [[صالح]] است و غیر از [[عمل صالح]]، چیز دیگری از او به [[ظهور]] نمیرسد و همه [[افکار]] و [[اعمال]] او، [[عمل صالح]] محسوب میشوند؛ اما کسی که عامل به [[عمل صالح]] است، شاید ذاتاً دارای طبع سالم و صالحی نباشد و هر لحظه امکان صدور عمل [[شر]] از او میرود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۱۰.</ref>. | ||
== [[سعه صدر]] == | == [[سعه صدر]] == | ||
{{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>؛ ای [[پیامبر]]! آیا ما تو را [[شرح صدر]] عطا نکردیم؟ کلمه {{متن قرآن|نَشْرَحْ}} از ماّده "شرح"، به معنای بسط، باز شدن و گسترش است؛ وقتی همراه با صدر<ref>فرق صدر با قلب: صدر مانند صندوقچه و حاوی قلب است، همچنین قلب روحانی، مرکز حیات روحانی است و صدر حاوی آن حالت روحانی است؛ التحقیق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> بیاید، به صورت یک امر [[روحی]] [[باطنی]] در میآید، که عبارت از سعه [[روحی]] و [[قلبی]] برای کاری مهم همچون انجام وظیفه [[خلافت]] از [[پروردگار]] عالمیان است که از یک جهت باید [[وحی]] و [[مسؤولیت]] سنگین آن را بپذیرد و از طرفی دیگر با [[سعه صدر]] خود، موانع سر راه [[مسؤولیت]] را کنار بزند. | {{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>؛ ای [[پیامبر]]! آیا ما تو را [[شرح صدر]] عطا نکردیم؟ کلمه {{متن قرآن|نَشْرَحْ}} از ماّده "شرح"، به معنای بسط، باز شدن و گسترش است؛ وقتی همراه با صدر<ref>فرق صدر با قلب: صدر مانند صندوقچه و حاوی قلب است، همچنین قلب روحانی، مرکز حیات روحانی است و صدر حاوی آن حالت روحانی است؛ التحقیق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> بیاید، به صورت یک امر [[روحی]] [[باطنی]] در میآید، که عبارت از سعه [[روحی]] و [[قلبی]] برای کاری مهم همچون انجام وظیفه [[خلافت]] از [[پروردگار]] عالمیان است که از یک جهت باید [[وحی]] و [[مسؤولیت]] سنگین آن را بپذیرد و از طرفی دیگر با [[سعه صدر]] خود، موانع سر راه [[مسؤولیت]] را کنار بزند. | ||
لذا مفسری در این باره مینویسد: " | لذا مفسری در این باره مینویسد: "گرفتاری [[پیامبران]] و فشار [[روحی]] و گرفتگی سینه آنها، بیش از عوامل و انفعالهای [[نفسانی]]، ناشی از فشار [[وحی]] و سنگینی [[رسالت]] بوده، در آغاز طلوع [[وحی]] و [[فرمان]] [[رسالت]]، از یک سو مقهور و رانده فرمانهای پی در پی [[وحی]] بودند که باید در هر وضع و شرطی [[رسالت]] خود را [[ابلاغ]] کنند. از سوی دیگر: قدرتمندان و بتسازان و در پی آنها توده [[مردم]]، در برابر [[انبیا]] سخت میایستادند تا [[عقاید]] و وضع کنونی خود را نگهدارند"<ref>پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۱۱.</ref> | ||
== تحمل [[مشکلات]] == | == تحمل [[مشکلات]] == | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
{{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. به دو مورد از [[عفو]] و [[بخشش]] [[خلفای الهی]] {{عم}} اشاره میشود که یک مورد، در [[قرآن کریم]] ذکر شده است و آن اینکه [[حضرت یوسف]] {{ع}} به برادرانش در برابر [[ظلم]] بزرگی که بر آن حضرت انجام داده بودند و او را در کودکی به چاه انداخته و سبب دوری چند ساله از پدرش شده و بر اثر آن، باعث غلامی و [[بردگی]] و به دنبال آن، تحمل چند سال زندان رفتنش شده بودند؛ با آنکه در رأس [[قدرت]] بود و میتوانست آنان را [[مجازات]] و حدّاقل توبیخ و [[سرزنش]] کند؛ اما با گفتن {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} بر شما در این روزی که در رأس [[قدرت]] هستم، سرزنشی نیست و خدای ارحم الرّاحمین، شما را میبخشد، بدون [[تکلف]] و [[سختی]] از کارهای ناپسند آنان چشمپوشی میکند. | {{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. به دو مورد از [[عفو]] و [[بخشش]] [[خلفای الهی]] {{عم}} اشاره میشود که یک مورد، در [[قرآن کریم]] ذکر شده است و آن اینکه [[حضرت یوسف]] {{ع}} به برادرانش در برابر [[ظلم]] بزرگی که بر آن حضرت انجام داده بودند و او را در کودکی به چاه انداخته و سبب دوری چند ساله از پدرش شده و بر اثر آن، باعث غلامی و [[بردگی]] و به دنبال آن، تحمل چند سال زندان رفتنش شده بودند؛ با آنکه در رأس [[قدرت]] بود و میتوانست آنان را [[مجازات]] و حدّاقل توبیخ و [[سرزنش]] کند؛ اما با گفتن {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} بر شما در این روزی که در رأس [[قدرت]] هستم، سرزنشی نیست و خدای ارحم الرّاحمین، شما را میبخشد، بدون [[تکلف]] و [[سختی]] از کارهای ناپسند آنان چشمپوشی میکند. | ||
و همان حالت توسط [[پیامبر اعظم]] {{صل}} دیگربار تکرار میشود؛ هنگام [[فتح مکه]] عدهای از [[مردم]] [[مکه]] به [[حرم]] | و همان حالت توسط [[پیامبر اعظم]] {{صل}} دیگربار تکرار میشود؛ هنگام [[فتح مکه]] عدهای از [[مردم]] [[مکه]] به [[حرم]] پناه برده و با توجه به آن همه [[ظلم]] بر آن حضرت و [[ترس]] از [[مجازات]]، در حالت [[ترس]] و [[اضطراب]] بودند که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} خطاب به آنان میفرمایند: چه توقعی از من دارید؟! [[مردم]] میگویند: تو کریم و [[فرزند]] کریمی هستی. آن حضرت میفرمایند: همانگونه که [[حضرت یوسف]] {{ع}} به برادرانش فرمود {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} من نیز شما را [در برابر آن همه [[ظلمها]] و اذیتها] میبخشم<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۱۵.</ref>. | ||
== [[احسان]] == | == [[احسان]] == | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
== مورد پسندِ [[خدا]] بودن == | == مورد پسندِ [[خدا]] بودن == | ||
{{متن قرآن|وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.</ref>؛ [[راغب]] در مفرداتاش مینویسد: "رضای [[عبد]] از [[خدا]]، آن است که قضایش را [[مکروه]] نداند و [[رضای خدا]] از بندهاش، آن است که ببیند بندهاش از دستورهای او [[پیروی]] و از مَنهیاش اجتناب میکند"<ref>مفردات راغب، کلمه رضی.</ref>. | {{متن قرآن|وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.</ref>؛ [[راغب اصفهانی]] در مفرداتاش مینویسد: "رضای [[عبد]] از [[خدا]]، آن است که قضایش را [[مکروه]] نداند و [[رضای خدا]] از بندهاش، آن است که ببیند بندهاش از دستورهای او [[پیروی]] و از مَنهیاش اجتناب میکند"<ref>مفردات راغب، کلمه رضی.</ref>. | ||
مفسری<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰.</ref>، [[رضا]] و مرضی بودن، در [[آیه شریفه]] را متعلق به عمل دانسته است، که مفسری دیگر در ردّ آن مینویسد: "مراد از "مرضی" بودن نزد پروردگارش، این است که [[نَفْس]] او مرضی است نَه عملش، چنان که بعضی [[مفسرین]] به همین معنا تفسیرش کردهاند؛ زیرا لفظ "مرضی" اطلاق دارد و با تقیید و مخصوص کردن آن با [[رضا]] به عمل نمیسازد"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۶۳.</ref>. | مفسری<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰.</ref>، [[رضا]] و مرضی بودن، در [[آیه شریفه]] را متعلق به عمل دانسته است، که مفسری دیگر در ردّ آن مینویسد: "مراد از "مرضی" بودن نزد پروردگارش، این است که [[نَفْس]] او مرضی است نَه عملش، چنان که بعضی [[مفسرین]] به همین معنا تفسیرش کردهاند؛ زیرا لفظ "مرضی" اطلاق دارد و با تقیید و مخصوص کردن آن با [[رضا]] به عمل نمیسازد"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۶۳.</ref>. | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
بنابراین، [[پیامبران]] و اوصیای آنان، از [[قرب]] معنوی ویژه، [[شأن]] و [[منزلت]] [[روحانی]] خاصی در پیشگاه [[خداوند متعال]] در [[دنیا]] و در [[آخرت]] برخوردار بوده و هستند؛ زیرا حالات نَفْسی و عملی آنان به [[دلیل]] نزاهت [[روحی]] از [[صفات رذیله]]، نداشتن انانیت، [[تسلیم]] صِرف، فنای کامل و [[بندگی]] تام مورد [[خشنودی]] [[خدای متعال]] بوده است. | بنابراین، [[پیامبران]] و اوصیای آنان، از [[قرب]] معنوی ویژه، [[شأن]] و [[منزلت]] [[روحانی]] خاصی در پیشگاه [[خداوند متعال]] در [[دنیا]] و در [[آخرت]] برخوردار بوده و هستند؛ زیرا حالات نَفْسی و عملی آنان به [[دلیل]] نزاهت [[روحی]] از [[صفات رذیله]]، نداشتن انانیت، [[تسلیم]] صِرف، فنای کامل و [[بندگی]] تام مورد [[خشنودی]] [[خدای متعال]] بوده است. | ||
[[آیه]] دیگر، [[حضرت موسی]] {{ع}} را آبرودار پیشگاه [[الهی]] معرفی میکند: {{متن قرآن|فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهًا}}<ref>«و خداوند او را از آنچه (درباره او) گفتند برکنار داشت و او نزد خداوند آبرومند بود» سوره احزاب، آیه ۶۹.</ref>. [[خدای سبحان]] ایشان را از [[تهمت]] ناشایستهای که به وی میزدند، مبرّا کرده و او در پیشگاه [[الهی]] محترم و | [[آیه]] دیگر، [[حضرت موسی]] {{ع}} را آبرودار پیشگاه [[الهی]] معرفی میکند: {{متن قرآن|فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهًا}}<ref>«و خداوند او را از آنچه (درباره او) گفتند برکنار داشت و او نزد خداوند آبرومند بود» سوره احزاب، آیه ۶۹.</ref>. [[خدای سبحان]] ایشان را از [[تهمت]] ناشایستهای که به وی میزدند، مبرّا کرده و او در پیشگاه [[الهی]] محترم و عزیز بود. | ||
کلمه "وجیه" به معنای ذوجاه و محترم است<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۱۸۷، ماده وجه.</ref> و با اطلاقی که [[آیه شریفه]] دارد، و در [[آیه]] دیگری{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref> «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> نیز آمده است، شامل ظاهر و [[باطن]] و در [[دنیا]] و [[آخرت]] میشود که در هر دو عالَم، [[پیامبران]] و اوصیای آنان وجیه و دارای مقام و منزلتی ویژه و مورد [[احترام]] [[پروردگار]] متعال هستند. | کلمه "وجیه" به معنای ذوجاه و محترم است<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۱۸۷، ماده وجه.</ref> و با اطلاقی که [[آیه شریفه]] دارد، و در [[آیه]] دیگری{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref> «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> نیز آمده است، شامل ظاهر و [[باطن]] و در [[دنیا]] و [[آخرت]] میشود که در هر دو عالَم، [[پیامبران]] و اوصیای آنان وجیه و دارای مقام و منزلتی ویژه و مورد [[احترام]] [[پروردگار]] متعال هستند. |