اهل بیت پیامبر خاتم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۲: خط ۲۲:


== [[اهل بیت]] {{عم}} در [[قرآن]] ==
== [[اهل بیت]] {{عم}} در [[قرآن]] ==
{{اصلی|رابطه قرآن و اهل بیت}}
در آیاتی که سخن از [[اهل بیت]] {{عم}} و مقام و منزلتشان هست؛ گاهی با واژه "[[اهل بیت]]" مانند [[آیه]] "تطهیر": {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و گاه واژه "القربی" مانند [[آیه]] "[[مودت]]"{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> به کار رفته است.
در آیاتی که سخن از [[اهل بیت]] {{عم}} و مقام و منزلتشان هست؛ گاهی با واژه "[[اهل بیت]]" مانند [[آیه]] "تطهیر": {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و گاه واژه "القربی" مانند [[آیه]] "[[مودت]]"{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> به کار رفته است.


خط ۳۴: خط ۳۵:


[[فضایل]] [[اهل‌بیت]] چنان والاست که [[دشمنان]] بر آن [[حسد]] می‌برند: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ}}<ref>یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؛ سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۱۹۴؛ بصائرالدرجات، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۳، ص‌۹۷۸.</ref> و [[دانش]] آنها چنان گسترده است که نشاید آن را با [[دانش]] دیگران برابر انگارند: {{متن قرآن|هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟؛ سوره زمر، آیه ۹.</ref>.<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۲؛ جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۴۱؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۶۷.</ref> [[خداوند]] آنان را برای تبیین آموزه‌های کتاب خویش [[برگزیده]]: {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}<ref>سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>.<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۵؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج‌۱، ص‌۴۶۸؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۸‌؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۴۵.</ref> و [[امام]] پیشین را واسطه انتقال معارف امانات [[الهی]] به [[امام]] پسین ساخته است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}<ref>خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۴۹؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۱۰۲.</ref> [[اهل‌بیت]] در خانه‌هایی بلند مرتبه جای گرفته‌اند: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ}}<ref>(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند؛ سوره نور، آیه ۳۶.</ref>.<ref>الدر المنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۳.</ref> و در [[کار نیک]] از همگان پیشی می‌گیرند: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ}}<ref>برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۹‌.</ref> آنان در راه میانه گام برمی‌دارند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}}<ref>و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>.<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۴۶۵، ۴۰۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۱۹۱؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۱۱۹.</ref> و ریسمان [[نجات]] بخش خداوندی‌اند: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ}}<ref>و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.<ref>الغیبه، ص۴۲ـ۴۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ نور‌الابصار، ص‌۱۱۲.</ref> و برای بهره‌مندی از [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]]، راهی جز هدایت‌یابی به [[ولایت]] آنان نیست: {{متن قرآن|وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى}}<ref>و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید؛ سوره طه، آیه ۸۲.</ref>.<ref>النور المشتعل، ص‌۱۴۲؛ مناقب، ج‌۳، ص‌۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۱۵۴.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ – ۹۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
[[فضایل]] [[اهل‌بیت]] چنان والاست که [[دشمنان]] بر آن [[حسد]] می‌برند: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ}}<ref>یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؛ سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۱۹۴؛ بصائرالدرجات، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ تفسیر ابن‌ابی حاتم، ج‌۳، ص‌۹۷۸.</ref> و [[دانش]] آنها چنان گسترده است که نشاید آن را با [[دانش]] دیگران برابر انگارند: {{متن قرآن|هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟؛ سوره زمر، آیه ۹.</ref>.<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۲؛ جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۴۱؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۶۷.</ref> [[خداوند]] آنان را برای تبیین آموزه‌های کتاب خویش [[برگزیده]]: {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}<ref>سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>.<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۵؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج‌۱، ص‌۴۶۸؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۸‌؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۴۵.</ref> و [[امام]] پیشین را واسطه انتقال معارف امانات [[الهی]] به [[امام]] پسین ساخته است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}<ref>خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۴۹؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۱۰۲.</ref> [[اهل‌بیت]] در خانه‌هایی بلند مرتبه جای گرفته‌اند: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ}}<ref>(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند؛ سوره نور، آیه ۳۶.</ref>.<ref>الدر المنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۳.</ref> و در [[کار نیک]] از همگان پیشی می‌گیرند: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ}}<ref>برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۳۹‌.</ref> آنان در راه میانه گام برمی‌دارند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}}<ref>و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>.<ref>کتاب سلیم‌بن قیس، ص‌۴۶۵، ۴۰۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۱۹۱؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۱۱۹.</ref> و ریسمان [[نجات]] بخش خداوندی‌اند: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ}}<ref>و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.<ref>الغیبه، ص۴۲ـ۴۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ نور‌الابصار، ص‌۱۱۲.</ref> و برای بهره‌مندی از [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]]، راهی جز هدایت‌یابی به [[ولایت]] آنان نیست: {{متن قرآن|وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى}}<ref>و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید؛ سوره طه، آیه ۸۲.</ref>.<ref>النور المشتعل، ص‌۱۴۲؛ مناقب، ج‌۳، ص‌۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۱۵۴.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ – ۹۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
== [[آیات]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} ==
=== [[سوره]] {{متن قرآن|هَلْ أَتَى}} ===
[[مجاهد]] از [[ابن عباس]] درباره [[شأن نزول]] این سوره چنین [[روایت]] کرده است: حسن{{ع}} و حسین{{ع}} [[بیمار]] شدند. [[رسول خدا]]{{صل}} و همه [[مردم]] به [[عیادت]] آمدند و به [علی{{ع}}] گفتند: «یا ابا الحسن، کاش برای فرزندانت نذری می‌کردی!» علی گفت: «اگر [[شفا]] یافتند، برای [[سپاس]] از [[خدای عزوجل]]، سه [[روز]] [[روزه]] می‌گیرم». [[فاطمه]]{{س}} و خادم آنها، [[فضه]]، نیز چنین گفتند.
حسن{{ع}} و حسین{{ع}} شفا یافتند، و چون در [[خانه]] [[آل محمد]]{{صل}} توشه‌ای نبود، علی{{ع}} نزد [[شمعون]] رفت و سه پیمانه جو [[قرض]] گرفت و به خانه آورد. فاطمه{{س}} با یک پیمانه آن نان تهیه کرد. علی{{ع}} با رسول خدا{{صل}} [[نماز]] گزارد و به [[منزل]] بازگشت و غذا را فراروی خود نهاد. مسکینی در خانه آمد و گفت: «[[سلام]] بر شما اهل بیت محمد، من مسکینی مسلمان‌زاده‌ام، غذایم دهید تا [[خدا]] از سفره‌های [[بهشت]] غذایتان دهد». علی{{ع}} دستور داد تا غذا را به او بدهند و در آن روز و آن شب چیزی جز آب نخوردند.
روز دوم فاطمه{{س}} یک پیمانه دیگر را آرد کرد و با آن نان فراهم ساخت، و چون غذا را فراروی خود نهادند، یتیمی سر رسید و بر در خانه ایستاد و گفت: «سلام بر اهل بیت محمد، یتیمی از [[اولاد]] مهاجرانم که پدرم [[شهید]] شده است». غذا را به او دادند. یک روز دیگر [[خویشتنداری]] کردند و جز آب نخوردند.
روز سوم فاطمه{{س}} پیمانه باقیمانده را برگرفت و آرد کرد و نان پخت. علی{{ع}} با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نماز گزارد و بازگشت، و چون غذا را فراروی خود نهاد، اسیری بر در خانه ایستاد و گفت: «سلام بر شما ای اهل بیت [[نبوت]]، اسیرمان می‌کنید و غذایمان نمی‌دهید؟ غذایم دهید که من اسیرم». غذا را به او دادند و سه روز و سه شب خویشتنداری کردند و جز آب نخوردند. رسول خدا{{صل}} نزد آنان رفت و شدت [[گرسنگی]] آنها را دید. [[خدای سبحان]] این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا * إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا * إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا * عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا * يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * آیا بر آدمی پاره‌ای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟ * ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم * ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس * بی‌گمان ما برای کافران، زنجیرها و بندها و آتشی سوزان را آماده کرده‌ایم * نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است * از چشمه‌ای که بندگان خداوند از آن می‌آشامند آن را به خواست خود روان می‌سازند * به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند *(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۱-۹.</ref>.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۵۳۰.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۵.</ref>
=== آیه ایثار ===
{{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}}<ref>«و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>.
[[ابوهریره]] می‌گوید: مردی نزد [[پیامبر]] آمد و از [[گرسنگی]] شکوه کرد. پیامبر او را به [[خانه]] زنانش فرستاد و آنها گفتند: «چیزی جز آب نداریم». آن حضرت فرمود: «چه کسی در این شب این مرد را در می‌یابد؟» علی گفت: «من یا [[رسول الله]]!» سپس نزد [[فاطمه]] آمد و او را از ماجرا [[آگاه]] کرد. او گفت: «چیزی جز غذای این دخترک نداریم، ولی مهمانمان را بر خود ترجیح می‌دهیم». علی{{ع}} گفت: «دخترک را بخوابان و من نیز چراغ را به خاطر این مهمان خاموش می‌کنم». فاطمه چنان کرد، و آن مهمان [[شام]] خورد، و چون صبح شد [[خدای سبحان]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}} را نازل فرمود<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۶.</ref>
===[[آیه مباهله]]===
{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>.
در [[الصواعق المحرقه]] از [[جابر بن عبدالله]] چنین نقل شده است: هیئت نمایندگی [[نجران]]، [[رئیس]] و مرئوس، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند و [[پیامبر]] آنان را به [[اسلام]] فراخواند. گفتند: «ما پیش از تو اسلام آوردیم». پیامبر فرمود: «[[دروغ]] می‌گویید، اگر بخواهید، شما را به آن‌چه از اسلام بازتان می‌دارد آگاه می‌کنم». گفتند: «آگاهمان کن». فرمود: «[[عشق]] به صلیب و شرب خمر و خوردن گوشت خوک». آنان را به [[مباهله]] فرا خواند و آنان وعده‌اش سپس دادند که صبح فردا حاضر شوند. صبح فردا، رسول خدا{{صل}} دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفت و [[مسیحیان]] را به مباهله فراخواند؛ اما آنان از آمدن سر باز زدند و به پرداخت [[خراج]] [[رضایت]] دادند. پیامبر فرمود: «[[سوگند]] به آن‌که مرا به [[حق]] فرستاد، اگر آمده بودند، این بیابان آتش‌بار می‌شد». آن‌گاه این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ... ثُمَّ نَبْتَهِلْ...}}. شعبی می‌گوید {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}}در آیه، حسن و حسین{{عم}} هستند، و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} [[فاطمه]] و {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}.
[[ابن حجر]] می‌گوید: [[دارقطنی]] [[روایت]] کند که علی{{ع}} در [[روز]] [[شورا]]، با [[اهل]] شورا [[احتجاج]] کرد و به آنها گفت: «شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم، آیا در بین شما کسی هست که از من به [[رسول خدا]]{{صل}} نزدیک‌تر باشد؟ آن‌که [[پیامبر]] او را نفس خود قرار داده و فرزندانش را [[فرزندان]] خود خوانده، کسی جز من است؟» گفتند: «هرگز، هرگز!.»..<ref>ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۹۳.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۷.</ref>
=== آیه فائزون ===
{{متن قرآن|إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>«من امروز به آنان برای شکیبی که ورزیده بودند پاداش دادم؛ بی‌گمان آنانند که کامیابند» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۱.</ref>. از [[عبدالله بن مسعود]] چنین نقل شده است: مراد از آیه {{متن قرآن|إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا}}، علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین است که در [[دنیا]] بر [[طاعت خدا]] و [[فقر]] و [[گرسنگی]] [[صبوری]] کردند و از [[معاصی]] دوری جستند و در [[بلاها]] [[شکیبایی]] ورزیدند. آری، آنان [[رستگاران]] و [[نجات یافتگان]] از حسابند<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۸.</ref>
===[[آیه تطهیر]]===
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. از [[ام سلمه]] چنین نقل شده است: پیامبر در [[خانه]] من بود که فاطمه{{س}} با ظرف حریره وارد شد و نزد آن حضرت رفت. پیامبر به او فرمود: «شوهر و فرزندانت را بخوان» علی و حسن و حسین نزد ایشان آمدند و حریره خوردند. آن حضرت در بستر خویش و بر روی کسا نشسته بود و من در اتاق خود [[نماز]] می‌خواندم که [[خدای عزوجل]] آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} را نازل فرمود. آن حضرت دنباله کسا را برگرفت و بر آنها پوشانید و بعد دست خود را بیرون آورد و به سوی [[آسمان]] اشاره کرد و گفت: «خداوندا، اینها [[اهل بیت]] و [[خواص]] من هستند؛ [[پلیدی]] را از آنان دور کن و [[پاک]] و پاکیزه‌شان گردان». من سر خود را داخل اتاق کردم و گفتم: «یا [[رسول الله]]، من هم با شمایم؟» فرمود: «تو [[عاقبت به خیری]]»<ref>ابن حنبل، المسند، ج۶، ص۳۹۳. مسلم نیز این حدیث را در صحیح خود آورده است.</ref>.
از [[انس بن مالک]] نقل شده است که [[پیامبر]] تا شش ماه که برای اقامه نماز صبح از مقابل [[خانه فاطمه]] می‌گذشت، می‌فرمود: «ای [[اهل البیت]]، وقت [[نماز]] است؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۸.</ref>
===[[آیات]] {{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ}}===
{{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ *... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت * میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند *... از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۱۹-۲۲.</ref>. از ضحاک چنین نقل شده است: منظور از {{متن قرآن|مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ}}، علی و [[فاطمه]]، منظور از {{متن قرآن|بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ}}، پیامبر است و منظور از {{متن قرآن|يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}، حسن و حسین{{عم}}<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۰۸.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۹.</ref>
===[[آیه]] الحاق [[ذریه]]===
{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ}}<ref>«و فرزندان مؤمنانی را که از آنان با ایمان، پیروی کرده‌اند به آنان می‌پیوندیم و از (پاداش) کردارشان چیزی نمی‌کاهیم، هر کس در گرو کرده خویش است» سوره طور، آیه ۲۱.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است که آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ...}} درباره پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۹.</ref>.
===[[آیه مودت]]===
{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است هنگامی که [[آیه مودت]] نازل شد، گروهی گفتند: «یا [[رسول الله]]، [[خویشاوندان]] شما که [[مودت]] آنها بر ما [[واجب]] شده، کیانند؟» فرمود: «علی و [[فاطمه]] و دو پسر آن دو»<ref>طبری، محب‌الدین، ذخائرالعقبی، ص۲۵؛ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۰۱؛ شبلنجی حنفی، نورالابصار ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[امام علی در قرآن (مقاله)| مقاله «امام علی در قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۱۰۹.</ref>


== مصداق اهل بیت ==
== مصداق اهل بیت ==
خط ۱۱۵: خط ۱۵۵:
=== وساطت و [[شفاعت]] ===
=== وساطت و [[شفاعت]] ===
{{اصلی|شفاعت اهل بیت}}
{{اصلی|شفاعت اهل بیت}}
[[قرآن کریم]] وسیله جویی همگان را در [[سیر]] به سوی [[خدا]] امری لازم دانسته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۳۵.</ref> با توجه به اینکه مراد از وسیله [[اهل‌بیت]] {{عم}}<ref>مناقب، ج‌۳، ص‌۹۲؛ بحارالانوار، ج‌۲۵، ص‌۲۳؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۲۹۲.</ref> و منظور از وسیله‌جویی [[شفاعت]] خواهی است [[آیه]] یاد شده بیانگر [[منزلت]] والای [[اهل‌بیت]] {{عم}} در [[مقام شفاعت]] و وساطت در پیشگاه [[خداوند]] است. در آیه‌ای دیگر با اشاره به [[لغزش]] [[حضرت آدم]] {{ع}}، از کلماتی سخن به میان آمده است که دریافت آنها به پذیرش [[توبه]] وی انجامید: {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}<ref> آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه ۳۷.</ref>. در [[تفسیر]] این {{متن قرآن|كَلِمَاتٍ}} عبارات گوناگونی آورده‌اند<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱؛ الکافی، ج‌۸‌، ص‌۳۰۴‌ـ‌۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۹.</ref> که یکی از آنها استغاثه‌ای است که در [[آیه]] زیر بازگو شده است: {{متن قرآن|قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود؛ سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref>.<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج‌۱، ص‌۳۵.</ref>، با این حال، روایاتی دیگر ـ که می‌تواند مکمّل [[احادیث]] دسته نخست به شمار آید‌ـ بیانگر آن است که [[حضرت آدم]] {{ع}} با دیدن [[نور]] خمسه طیّبه<ref>کنز الدقائق، ج‌۱، ص‌۳۷۶.</ref> یا مشاهده [[اسامی]] مبارکشان بر [[لوح]] [[عرش]]<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱.</ref> با [[منزلت]] والای [[اهل‌بیت]] آشنا گردید و آنان را واسطه بهره‌مندی خویش از [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]] قرار داد<ref>الخصال، ص‌۳۰۵؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۱۹۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. در منابع روایی [[اهل‌ سنت]] نیز همین مضمون آمده و به نام ۵ تن آل‌عبا تصریح شده است<ref>الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
[[قرآن کریم]] وسیله جویی همگان را در [[سیر]] به سوی [[خدا]] امری لازم دانسته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه ۳۵.</ref> با توجه به اینکه مراد از وسیله [[اهل‌بیت]] {{عم}}<ref>مناقب، ج‌۳، ص‌۹۲؛ بحارالانوار، ج‌۲۵، ص‌۲۳؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۲۹۲.</ref> و منظور از وسیله‌جویی [[شفاعت]] خواهی است [[آیه]] یاد شده بیانگر [[منزلت]] والای [[اهل‌بیت]] {{عم}} در [[مقام شفاعت]] و وساطت در پیشگاه [[خداوند]] است. در آیه‌ای دیگر با اشاره به [[لغزش]] [[حضرت آدم]] {{ع}}، از کلماتی سخن به میان آمده است که دریافت آنها به پذیرش [[توبه]] وی انجامید: {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}<ref> آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه ۳۷.</ref>. در [[تفسیر]] این {{متن قرآن|كَلِمَاتٍ}} عبارات گوناگونی آورده‌اند<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱؛ الکافی، ج‌۸‌، ص‌۳۰۴‌ـ‌۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۹.</ref> که یکی از آنها استغاثه‌ای است که در [[آیه]] زیر بازگو شده است: {{متن قرآن|قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود؛ سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref>.<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج‌۱، ص‌۳۵.</ref>، با این حال، روایاتی دیگر ـ که می‌تواند مکمّل [[احادیث]] دسته نخست به شمار آید‌ـ بیانگر آن است که [[حضرت آدم]] {{ع}} با دیدن [[نور]] خمسه طیّبه<ref>کنز الدقائق، ج‌۱، ص‌۳۷۶.</ref> یا مشاهده اسامی مبارکشان بر [[لوح]] [[عرش]]<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۴۱.</ref> با [[منزلت]] والای [[اهل‌بیت]] آشنا گردید و آنان را واسطه بهره‌مندی خویش از [[رحمت]] و [[مغفرت الهی]] قرار داد<ref>الخصال، ص‌۳۰۵؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۱۹۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. در منابع روایی [[اهل‌ سنت]] نیز همین مضمون آمده و به نام ۵ تن آل‌عبا تصریح شده است<ref>الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>


=== [[رسوخ در علم]] ===
=== [[رسوخ در علم]] ===
[[قرآن کریم]] گروهی را که در [[علم]] و [[دانش]] گامهایی [[استوار]] برداشته‌اند "[[راسخان در علم]]" می‌نامد و بر اساس برخی از [[تفاسیر]]، بر [[آگاهی]] آنان از [[تأویل آیات]] [[الهی]] تأکید می‌ورزد: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} <ref> گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> [[امامان معصوم]] {{عم}} با اشاره به این [[آیه]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را «افضل الراسخین» <ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۷‌ـ‌۵۹۹‌.</ref>. خوانده و درباره خود نیز فرموده‌اند: {{عربی|«نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۱۵، ۳۱۸.</ref>. بر‌ اساس این [[تفسیر]]، "واو" در {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ}} برای عطف است و نشان می‌دهد که افزون بر [[خداوند]]، گروهی از [[آدمیان]] نیز از [[تأویل آیات]] [[متشابه]] آگاه‌اند. آن گونه که برخی گفته‌اند [[صحابه]] و [[تابعان]] به [[تفسیر]] همه [[آیات الهی]] [[همّت]] گماشتند و از [[تفسیر]] هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از [[متشابهات]] است و [[دانش]] آن را جز [[خدا]] نمی‌داند ـ دست فرو نگذاشتند. در همین‌باره [[ابن‌عباس]] می‌گفت: من از کسانی هستم که در [[علم]] راسخ‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۱.</ref>. از سوی دیگر، بسیاری از [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] این [[تفسیر]] را نمی‌پذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژه‌های پس از آن را تشکیل دهنده جمله‌ای [[جدید]] می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۳۵۵.</ref>: {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا }} <ref> استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> این [[تفسیر]] با ظاهر یکی از [[خطبه‌های نهج البلاغه]] نیز [[تأیید]] می‌گردد<ref>بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۵۷.</ref>؛ آنجا که [[امام]] {{ع}} شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها [[بیم]] می‌دهد و توجه وی را به این نکته فرا می‌خواند که چه سان [[خداوند]] گروهی را که به عجز خود اعتراف می‌کنند، ستوده و خودداری از کنجکاوی‌های [[بیهوده]] را «[[رسوخ در علم]]» نامیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۹‌.</ref>. با این همه، [[نزاع]] بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و [[دلایل]] هر دو گروه قابل نقد است<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۵۰‌.</ref>، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر [[تأویل قرآن]] [[طهارت]] است: {{متن قرآن|لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}} <ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۹.</ref>؛ نه [[رسوخ]]، زیرا [[قرآن]] برخی از [[اهل کتاب]] را [[راسخ در علم]] دانسته است، در حالی که نمی‌توان آنان را عالم به [[تأویل]] دانست. از سوی دیگر [[اهل‌بیت]] به [[شهادت]] [[آیه تطهیر]] از هرگونه [[پلیدی]] پاکیزه‌اند، پس باید بر [[تأویل قرآن]] مطلع باشند و اگر می‌بینیم در [[آیه]] بر [[رسوخ]] تکیه شده به جهت آن است که [[رسوخ]] نتیجه [[طهارت]] است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
[[قرآن کریم]] گروهی را که در [[علم]] و [[دانش]] گامهایی [[استوار]] برداشته‌اند "[[راسخان در علم]]" می‌نامد و بر اساس برخی از [[تفاسیر]]، بر [[آگاهی]] آنان از [[تأویل آیات]] [[الهی]] تأکید می‌ورزد: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref> گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> [[امامان معصوم]] {{عم}} با اشاره به این [[آیه]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را «افضل الراسخین»<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۷‌ـ‌۵۹۹‌.</ref>. خوانده و درباره خود نیز فرموده‌اند: {{عربی|«نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۱۵، ۳۱۸.</ref>. بر‌ اساس این [[تفسیر]]، "واو" در {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ}} برای عطف است و نشان می‌دهد که افزون بر [[خداوند]]، گروهی از [[آدمیان]] نیز از [[تأویل آیات]] [[متشابه]] آگاه‌اند. آن گونه که برخی گفته‌اند [[صحابه]] و [[تابعان]] به [[تفسیر]] همه [[آیات الهی]] [[همّت]] گماشتند و از [[تفسیر]] هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از [[متشابهات]] است و [[دانش]] آن را جز [[خدا]] نمی‌داند ـ دست فرو نگذاشتند. در همین‌باره [[ابن‌عباس]] می‌گفت: من از کسانی هستم که در [[علم]] راسخ‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۰۱.</ref>. از سوی دیگر، بسیاری از دانشمندان [[اهل سنت]] این [[تفسیر]] را نمی‌پذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژه‌های پس از آن را تشکیل دهنده جمله‌ای [[جدید]] می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۱، ص‌۳۵۵.</ref>: {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا }} <ref> استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> این [[تفسیر]] با ظاهر یکی از [[خطبه‌های نهج البلاغه]] نیز [[تأیید]] می‌گردد<ref>بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۵۷.</ref>؛ آنجا که [[امام]] {{ع}} شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها [[بیم]] می‌دهد و توجه وی را به این نکته فرا می‌خواند که چه سان [[خداوند]] گروهی را که به عجز خود اعتراف می‌کنند، ستوده و خودداری از کنجکاوی‌های [[بیهوده]] را «[[رسوخ در علم]]» نامیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۵۹۹‌.</ref>. با این همه، [[نزاع]] بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و [[دلایل]] هر دو گروه قابل نقد است<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۵۰‌.</ref>، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر [[تأویل قرآن]] [[طهارت]] است: {{متن قرآن|لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}<ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه ۷۹.</ref>؛ نه [[رسوخ]]، زیرا [[قرآن]] برخی از [[اهل کتاب]] را [[راسخ در علم]] دانسته است، در حالی که نمی‌توان آنان را عالم به [[تأویل]] دانست. از سوی دیگر [[اهل‌بیت]] به [[شهادت]] [[آیه تطهیر]] از هرگونه [[پلیدی]] پاکیزه‌اند، پس باید بر [[تأویل قرآن]] مطلع باشند و اگر می‌بینیم در [[آیه]] بر [[رسوخ]] تکیه شده به جهت آن است که [[رسوخ]] نتیجه [[طهارت]] است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.


== [[وظیفه مسلمانان در برابر اهل‌ بیت]] ==
== [[وظیفه مسلمانان در برابر اهل‌ بیت]] ==
{{اصلی|وظایف امت نسبت به اهل بیت}}
{{اصلی|وظایف امت نسبت به اهل بیت}}
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] علاوه بر شمردن [[فضایل]] [[اهل‌ بیت]] {{ع}}، وظیفۀ عموم [[مسلمانان]] را نیز در برابر آنان تعیین کرده است، وظایفی مانند [[مودت]]، تمسّک به آنان، [[ولایت]]، مقدم دانستن آنان، [[اقتدا]] به ایشان، [[تکریم]]، پرداخت [[خمس]]، صله و پیوند، [[صلوات]] بر آنان، یاد ایشان، ذکر [[مصائب]]، [[زیارت]] و...<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۰.</ref>. برخی از این [[وظایف]] عبارت است از:
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] علاوه بر شمردن [[فضایل]] [[اهل‌ بیت]] {{ع}}، وظیفۀ عموم [[مسلمانان]] را نیز در برابر آنان تعیین کرده است، وظایفی مانند [[مودت]]، تمسّک به آنان، [[ولایت]]، مقدم دانستن آنان، [[اقتدا]] به ایشان، [[تکریم]]، پرداخت [[خمس]]، صله و پیوند، [[صلوات]] بر آنان، یاد ایشان، ذکر [[مصائب]]، [[زیارت]] و...<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۰.</ref>. برخی از این [[وظایف]] عبارت است از:
# '''[[وجوب پیروی از اهل بیت]]''': [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان جایگاه و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} دارد. [[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} اختصاص دارد. [[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: «به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref> [[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} [[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>.
# '''[[وجوب پیروی از اهل بیت]]''': [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان جایگاه و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} دارد. [[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} اختصاص دارد. [[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به تمسک به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: «به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref> [[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} [[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>.
# '''[[پرسش در امور دینی]]''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر نمی‌دانید از دانشمندان بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref> با توجه به اینکه ذکر در [[قرآن کریم]] درباره [[پیامبر اکرم]] {{صل}}: {{متن قرآن|قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ}}<ref>«خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند» سوره طلاق، آیه ۱۰ ـ ۱۱</ref> و [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ}}<ref>«و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست» سوره زخرف، آیه ۴۴.</ref> به کار رفته است، می‌توان "[[اهل الذکر]]" را با "[[اهل‌البیت]]" برابر انگاشت<ref>کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۵؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۵.</ref>، زیرا آنان نه تنها [[اهل]] و [[خاندان]] پیامبرند، بلکه به [[گواهی]] روایاتی چون متواتر [[ثقلین]] در صدر همه [[قرآن]] شناسان "اهل‌ القرآن" جای دارند<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱۴، ص‌۲۵۷.</ref>، از همین رو [[رسول خدا]] {{صل}} در برخی از [[احادیث]]، [[اهل ذکر]] را بر "[[ائمه]]" منطبق می‌سازد<ref>کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳.</ref> و در سخنان [[امامان معصوم]] {{ع}} تعبیراتی از این دست فراوان به چشم می‌خورد: {{متن حدیث|نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ‏ الْمَسْئُولُون‏‏‏}}<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳، ۴۲۹.</ref><ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۸۸</ref> در نگاه [[امام علی]] {{ع}} [[اهل بیت]]، درهای [[دانش]] و کلیدداران [[علوم]] [[الهی]] هستند. از این رو، فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، رساندن پیام‌ها و وفای به وعده‌ها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب [[حکمت]] نزد ما [[اهل‌بیت]] است و چراغ [[دین]] به‌دست ما افروخته. بدانید که راه‌های [[دین]] همه یک راه است، راهی هموار و مستقیم. هر که قدم در آن نهد به مقصد رسد و [[غنیمت]] برد و هر که بدان راه نرود [[گمراه]] شود و [[پشیمانی]] برد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵- ۱۵۶.</ref>
# '''[[پرسش در امور دینی]]''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر نمی‌دانید از دانشمندان بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref> با توجه به اینکه ذکر در [[قرآن کریم]] درباره [[پیامبر اکرم]] {{صل}}: {{متن قرآن|قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ}}<ref>«خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند» سوره طلاق، آیه ۱۰ ـ ۱۱</ref> و [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ}}<ref>«و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست» سوره زخرف، آیه ۴۴.</ref> به کار رفته است، می‌توان "[[اهل الذکر]]" را با "[[اهل‌البیت]]" برابر انگاشت<ref>کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۳۵؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۵.</ref>، زیرا آنان نه تنها [[اهل]] و [[خاندان]] پیامبرند، بلکه به [[گواهی]] روایاتی چون متواتر [[ثقلین]] در صدر همه [[قرآن]] شناسان "اهل‌ القرآن" جای دارند<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱۴، ص‌۲۵۷.</ref>، از همین رو [[رسول خدا]] {{صل}} در برخی از [[احادیث]]، [[اهل ذکر]] را بر "[[ائمه]]" منطبق می‌سازد<ref>کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳.</ref> و در سخنان [[امامان معصوم]] {{ع}} تعبیراتی از این دست فراوان به چشم می‌خورد: {{متن حدیث|نَحْنُ‏ أَهْلُ‏ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ‏ الْمَسْئُولُون‏‏‏}}<ref>جامع البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۱۴۵؛ کافی، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۳، ۴۲۹.</ref><ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۸۸</ref> در نگاه [[امام علی]] {{ع}} [[اهل بیت]]، درهای [[دانش]] و کلیدداران [[علوم]] [[الهی]] هستند. از این رو، فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، رساندن پیام‌ها و وفای به وعده‌ها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب [[حکمت]] نزد ما [[اهل‌بیت]] است و چراغ [[دین]] به‌دست ما افروخته. بدانید که راه‌های [[دین]] همه یک راه است، راهی هموار و مستقیم. هر که قدم در آن نهد به مقصد رسد و [[غنیمت]] برد و هر که بدان راه نرود [[گمراه]] شود و [[پشیمانی]] برد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵- ۱۵۶.</ref>
# '''[[مودت نسبت به اهل بیت]]''': بنابر [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[محبت اهل بیت]] بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. روایاتی فراوان بر این [[حقیقت]] [[گواهی]] می‌دهند؛ از آن جمله است روایتی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که می‌فرماید: «من دوست دارم هر کس را که آنان را [[دوست]] بدارد و دشمنم با کسی که آنان را [[دشمن]] بدارد»<ref>ذخائر العقبی‌، طبری/ ۱/ ۲۳.</ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۴۴.</ref> در [[روایات]] [[فریقین]]، همانند [[قرآن کریم]] به طور صریح بر [[محبت اهل بیت]] {{ع}} تأکید شده است مانند: [[رسول الله]] {{صل}} می‌فرمایند: «[[اولاد]] خود را بر سه [[خصلت]] [[تربیت]] کنید: [[دوستی]] پیامبرتان، [[دوستی]] [[اهل]] بیتش و [[قرائت قرآن]]»<ref>{{متن حدیث|أَدِّبُوا أولادَکم علی ثلاثِ خِصَالٍ: حُبُّ نبیِّکم، وحُبُّ أهلِ بیتِه، وقراءةُ القرآنِ}}؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص ۴۵۶، ح ۴۵۴۰۹؛ مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۲۵، ح ۳۳۱.</ref>؛ «[[خدا]] را [[دوست]] بدارید به جهت آنکه از نعمت‌هایش به شما روزی می‌دهد و مرا نیز به جهت [[دوستی خدا]] [[دوست]] بدارید، و [[اهل]] بیتم را به جهت [[دوستی]] من [[دوست]] بدارید»<ref>{{متن حدیث|أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ مِنْ نِعَمِهِ وَأَحِبُّونِی بِحُبِّ اللَّهِ وَأَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی}}؛ ترمذی، الجامع الحصیح (سنن ترمذی)، ج۵، ص۶۶۴، ح ۳۷۸۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۵۰.</ref>. در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر {{صل}} نمی‌توان تردید کرد. در آیۀ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. مقصود از {{متن قرآن|الْقُرْبَی}} ([[خویشاوندان]]) در این [[آیه]] همان کسانی‌اند که [[آیه تطهیر]] در مورد آنان نازل شده است. به [[نقل]] خوارزمی‌ از [[ابن عباس]]، هنگامی‌ که [[آیه]] «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد، کسانی به [[پیامبر]] {{صل}} گفتند: این [[خویشاوندان]] تو که [[مودت]] آنان بر ما [[واجب]] شده، چه کسانی‌اند؟ [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد: «[[علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}} و دو پسر آنها»<ref>المناقب، حدیث ۲۶۳.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
# '''[[مودت نسبت به اهل بیت]]''': بنابر [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[محبت اهل بیت]] بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. روایاتی فراوان بر این [[حقیقت]] [[گواهی]] می‌دهند؛ از آن جمله است روایتی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که می‌فرماید: «من دوست دارم هر کس را که آنان را [[دوست]] بدارد و دشمنم با کسی که آنان را [[دشمن]] بدارد»<ref>ذخائر العقبی‌، طبری/ ۱/ ۲۳.</ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۴۴.</ref> در [[روایات]] [[فریقین]]، همانند [[قرآن کریم]] به طور صریح بر [[محبت اهل بیت]] {{ع}} تأکید شده است مانند: [[رسول الله]] {{صل}} می‌فرمایند: «[[اولاد]] خود را بر سه خصلت [[تربیت]] کنید: [[دوستی]] پیامبرتان، دوستی [[اهل]] بیتش و [[قرائت قرآن]]»<ref>{{متن حدیث|أَدِّبُوا أولادَکم علی ثلاثِ خِصَالٍ: حُبُّ نبیِّکم، وحُبُّ أهلِ بیتِه، وقراءةُ القرآنِ}}؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص ۴۵۶، ح ۴۵۴۰۹؛ مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۲۵، ح ۳۳۱.</ref>؛ «[[خدا]] را [[دوست]] بدارید به جهت آنکه از نعمت‌هایش به شما روزی می‌دهد و مرا نیز به جهت دوستی خدا دوست بدارید و [[اهل]] بیتم را به جهت دوستی من دوست بدارید»<ref>{{متن حدیث|أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ مِنْ نِعَمِهِ وَأَحِبُّونِی بِحُبِّ اللَّهِ وَأَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی}}؛ ترمذی، الجامع الحصیح (سنن ترمذی)، ج۵، ص۶۶۴، ح ۳۷۸۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۵۰.</ref>. در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر {{صل}} نمی‌توان تردید کرد. در آیۀ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. مقصود از {{متن قرآن|الْقُرْبَی}} ([[خویشاوندان]]) در این [[آیه]] همان کسانی‌اند که [[آیه تطهیر]] در مورد آنان نازل شده است. به [[نقل]] خوارزمی‌ از [[ابن عباس]]، هنگامی‌ که [[آیه]] «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد، کسانی به [[پیامبر]] {{صل}} گفتند: این [[خویشاوندان]] تو که [[مودت]] آنان بر ما [[واجب]] شده، چه کسانی‌اند؟ [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد: «[[علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}} و دو پسر آنها»<ref>المناقب، حدیث ۲۶۳.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[اهل بیت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۳۹-۵۴۹.</ref>
# '''[[تأمین منابع مالی]]''': [[قرآن کریم]] در کنار [[نام خدا]] و [[رسول]]، ترکیب "[[ذِی الْقُرْبَی]]" را ذکر کرده است و اموالی چون [[خمس]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}}<ref>«بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> را بر [[مسلمانان]] [[واجب]] کرده است<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۹۳.</ref>.
# '''[[تأمین منابع مالی]]''': [[قرآن کریم]] در کنار [[نام خدا]] و [[رسول]]، ترکیب "[[ذِی الْقُرْبَی]]" را ذکر کرده است و اموالی چون [[خمس]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}}<ref>«بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> را بر [[مسلمانان]] [[واجب]] کرده است<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۹۳.</ref>.
# '''نثار [[صلوات]]''': یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند [[مردم]] را با [[پیشوایان معصوم]] پیوند دهد، [[بزرگداشت]] یاد و نام آنان است، ازاین‌رو، [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[مؤمنان]] می‌خواهد که بر [[رسول]] گرامی‌او [[سلام]] دهند و [[صلوات]] نثارش کنند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. پس از نزول [[آیه]]، گروهی از [[مسلمانان]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمدند و از چگونگی [[صلوات]] بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت آن است که [[درود]] بر [[آل‌محمد]] نیز جزئی از [[صلوات]] گردیده‌است: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیم‏‏}}<ref>صحیح‌البخاری، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص۳۲؛ ج‌۷، ص‌۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۹۳.</ref>
# '''نثار [[صلوات]]''': یکی از شیوه‌هایی که می‌تواند [[مردم]] را با [[پیشوایان معصوم]] پیوند دهد، [[بزرگداشت]] یاد و نام آنان است، ازاین‌رو، [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[مؤمنان]] می‌خواهد که بر [[رسول]] گرامی‌او [[سلام]] دهند و [[صلوات]] نثارش کنند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. پس از نزول [[آیه]]، گروهی از [[مسلمانان]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمدند و از چگونگی [[صلوات]] بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت آن است که [[درود]] بر [[آل‌محمد]] نیز جزئی از [[صلوات]] گردیده‌است: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیم‏‏}}<ref>صحیح‌البخاری، ج‌۵‌ـ‌۶‌، ص۳۲؛ ج‌۷، ص‌۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۲، ص‌۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج‌۵‌، ص‌۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۹۳.</ref>
== شبهه وهابیان در مورد عدم ذکر نام اهل بیت در قرآن ==
وهابیان ادعا می‌کنند: اگر [[ولایت علی]]{{ع}} و فرزندانش از ارکان [[ایمان]] باشد، پس چرا نامشان در [[قرآن]] به صراحت نیامده، در حالی که [[نماز]] و [[روزه]]، که از [[فروع دین]] است، در قرآن آمده است؟ ناصر بن عبدالله قفاری - وهابی معاصر - در این رابطه می‌نویسد: در سراسر قرآن از [[ارکان اسلام]] به صورت صریح نام برده شده تا نیازی به [[روایات]] جعلی نباشد. [[شیعیان]] که مدعی‌اند [[امامت]] از ارکان اسلام است، پس چرا در قرآن به صورت صریح هیچ نامی از این دوازده تن نیامده است؟!<ref>اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۸۵۵.</ref>.
همچنین می‌گویند: اگر [[اطاعت از امامان]] [[واجب]] باشد، پس چرا قرآن فقط [[اطاعت از خدا]] و پیامبرش را ذکر کرده است؟ قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ}}<ref>«و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>.
اگر [[ولایت علی]]{{ع}} و فرزندانش از ارکان [[ایمان]] باشد، پس چرا نامشان در [[قرآن]] به صراحت نیامده، در حالی که [[نماز]] و [[روزه]]، که از [[فروع دین]] است، در قرآن آمده است؟ ناصر بن عبدالله قفاری در این رابطه می‌نویسد: در سراسر قرآن از [[ارکان اسلام]] به صورت صریح نام برده شده تا نیازی به [[روایات]] جعلی نباشد. [[شیعیان]] که مدعی‌اند [[امامت]] از ارکان اسلام است، پس چرا در قرآن به صورت صریح هیچ نامی از این دوازده تن نیامده است؟!<ref>اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۸۵۵.</ref>. همچنین می‌گویند: اگر [[اطاعت از امامان]] [[واجب]] باشد، پس چرا قرآن فقط [[اطاعت از خدا]] و پیامبرش را ذکر کرده است؟ قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ}}<ref>«و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>.
===پاسخ===
چند نکته در این رابطه بیان می‌شود:
'''نکته نخست''': اگر بنا باشد که هر چه رکن است به صراحت در قرآن بیاید، در کجای قرآن نام [[ابوبکر]] و [[عمر]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} آمده است؟ ممکن است [[وهابیان]] بگویند: ما که قائل به امامت آنها نیستیم تا لازم باشد نام‌شان در قرآن بیاید؛ ولی پاسخشان این است اگر قائل به امامت آنها نیستید پس چرا [[منکران]] [[خلافت]] آنها را [[تکفیر]] کرده، سخت‌ترین عقوبت‌ها را برای‌شان در نظر می‌گیرید؟! کافی است نمونه‌هایی از فتاوا و نوشته‌های علمای آنها در این ارتباط مورد توجه قرار گیرد تا دانسته شود که آنان خلافت آنها را از مهم‌ترین رکن [[دینی]] می‌دانند: آنان می‌گویند: {{عربی|الرافضي إن أنكر خلافة الصديق فهو كافر}}؛ «شیعیان، اگر [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کنند، کافرند»<ref>البحر الرائق، ج۱، ص۶۱۱.</ref>.
در فتاوای سُبکی آمده است: {{عربی|إن أبا بكر و عمر هما أصل بعد النبي{{صل}} فهذا مأخذ التكفير}}؛ «ابوبکر و عمر، اصل [[[دین]]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} هستند. همین ریشه [[تکفیر]] ([[شیعیان]]) است»<ref>فتاوی السبکی، ج۲، ص۵۷۶.</ref>.
[[ابن عساکر]] از قول شخصی به نام ابن صالح الأعلم نقل می‌کند: {{عربی|من قال إن أبا بكر و عمر ليسا إمامي هدى يقتل يقتل}}؛ «هر کس [[ابوبکر]] و [[عمر]] را دو [[امام هدایت]] نداند باید کشته شود، باید کشته شود»<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۵۲، ص۲۰۰ و ۲۰۱.</ref>.
این ادبیات نشان می‌دهد که [[وهابیان]]، [[خلافت]] آن دو را از [[اصول دین]] و از ارکان مهم [[اسلام]] می‌دانند؛ حتی شیعیان نسبت به امامان‌شان، چنین [[اعتقادی]] ندارند؛ زیرا آنها [[منکران]] [[امامت اهل بیت]] را تکفیر نمی‌کنند. حال که چنین است، تصریح به خلافت [[خلفا]] در [[قرآن]] پیشکش وهابیان، لااقل بگویند در کجای قرآن به چنین رکنی اشاره شده است؟! بگویند با استناد به چه آیه‌ای [[فتوا]] به [[قتل]] منکران خلافت آن دو می‌دهند؟! این در حالی است که [[علمای شیعه]]، اولاً [[منکران امامت]] [[ائمه]] را [[کافر]] نمی‌دانند و ثانیاً برای [[امامت ائمه]] ده‌ها دلیل از [[آیات]] و [[روایات]] دارند.
'''نکته دوم''': در موضوعات حساسی چون [[امامت]]، ذکر نام برطرف کننده [[اختلاف]] نیست و مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه گاه بر مشکل می‌افزاید. اگر ذکر نام، برای [[رفع اختلاف]] کافی بود، باید تمام [[مسیحیان]] عالم به اسلام می‌گرویدند، در حالی که چنین نشد؛ زیرا قرآن خبر می‌دهد که [[عیسی مسیح]]{{ع}}، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را با ذکر نام به مسیحیان معرفی کرده بود؛ ولی همه دیدند که همه مسیحیان [[مسلمان]] نشدند بلکه بسیاری از آنها در مقابل [[پیامبر]]{{صل}} ایستادند.
قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ}}<ref>«و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است» سوره صف، آیه ۶.</ref>. همچنین اگر ذکر نام برای رفع اختلاف کافی بود باید [[بنی اسرائیل]] [[فرمانروایی]] [[طالوت]] را می‌پذیرفتند؛ ولی قرآن بیان می‌کند که آنها با وجودی که نامش با [[صراحت]] از جانب [[خداوند]] به آنان [[ابلاغ]] شده بود، زیر بار نرفتند.
قرآن در این باره از قول پیامبرشان نقل می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا}}<ref>«خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>. برابر این [[آیه]]، با آن‌که پیامبرشان چنین فرمود و با [[صراحت]] نام [[فرمانده]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] را بیان کرد؛ ولی آنان زیر بار نرفتند و در مقابل [[اعتراض]] کردند. [[قرآن]] می‌فرماید: آنان معترضانه گفتند: {{متن قرآن|أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>. اینها نشان می‌دهد تا شرایط پذیرش آماده نباشد صرف ذکر نام هیچ مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه گاه مسئله را پیچیده‌تر می‌کند.
چنان که ذکر اسامی [[امامان دوازده‌گانه]]، در [[روایات]] باعث [[مشکلات]] عدیده‌ای برای آنان شد، خصوصاً [[ذکر نام امام مهدی]]{{ع}} موجب شد که [[ائمه]] متأخر از [[امام جواد]]{{ع}} تا [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در شدیدترین وضع تحت کنترل [[طواغیت]] زمان‌شان قرار گیرند تا از تولد [[امام عصر]]{{ع}} جلوگیری شود.
همچنین چون [[مسلمانان]] بر اساس [[روایات متواتر]] [[نبوی]]، [[نام امام مهدی]] و نام پدرش را می‌دانستند، در طول [[تاریخ]] چقدر از مدعیان با تشابه‌سازی اسمی [[ادعای مهدویت]] کردند و چقدر از ساده‌لوحان به صرف تشابه اسمی [[فریب]] آنها را خوردند؟!! اینها نشان می‌دهد صرف ذکر نام، مشکل را حل نمی‌کند و چه بسا بر مشکلات می‌افزاید.
'''نکته سوم''': اگر بناست هر چه رکن است در قرآن بیاید، پس بحث «قدیم بودن قرآن» که جزو باورهای [[وهابیان]] است در کجای قرآن آمده است؟ وهابیان می‌گویند: اگر کسی قرآن را حادث بداند [[کافر]] است، پس چرا این رکن در [[قرآن]] نیامده است؟! [[وهابیان]] برای کوچک‌ترین مسئله [[مسلمانان]] را به [[کفر]] و [[شرک]] متهم می‌کنند، این همه ادعای شرک و کفر در کجای قرآن آمده است؟ تردیدی نیست که بحث کفر و شرک، از رکن شمرده می‌شود، پس در کجای قرآن این رکن‌های ساختگی آمده است؟! اساساً این [[انتظار]] که قرآن صراحتاً بیاید و اسامی [[دوازده امام]] را با یادکرد نام پدر و مادر ذکر کند، یک انتظار بی‌جایی است!
قرآن، روشش بیان توصیفی است نه تصریح به نام، به عبارت دیگر قرآن در بسیاری از مباحث کلیدی و رکنی، روشش چنان نیست که زمینه [[نزاع]] و [[اختلاف]] را ریشه‌کن کند. اگر چنین است، پس اختلاف [[اشاعره]] و [[معتزله]] در مباحثی چون [[جبر و اختیار]]، قدیم یا حادث بودن [[کلام خدا]]، [[رؤیت خدا]] و امثال اینها در طول قرون متوالی برای چیست؟ همه اینها نشان می‌دهد قرآن کتابی است که با [[تأمل]] و [[تفکر]] فهمیده می‌شود نه آن‌که به طور صریح همه جزئیات را بگوید به گونه‌ای که احدی در موضوع آن، نزاع و اختلاف نداشته باشد!!
وهابیان برای [[اثبات]] [[شایستگی]] [[ابوبکر]] برای [[خلافت]] به [[آیه غار]] ([[آیه]] ۴۰ [[سوره]]) [[توبه]] [[تمسک]] می‌جویند، در حالی که هیچ نامی از ابوبکر در این آیه نیامده است. همچنین برای اثبات [[برائت]] [[عایشه]] از [[اتهام]]، به [[آیه افک]] (آیه ۱۱ [[سوره نور]]) استناد می‌کنند، در حالی که در قرآن هیچ نامی از عایشه به میان نیامده است.
مسئله [[ولایت]] نیز همین است و دلیلش هم روشن است. مسئله ولایت، چیزی است که [[امت اسلام]] با آن [[امتحان]] شده و می‌شوند، اگر بیشتر از این، این مسئله در قرآن می‌آمد دیگر جایی برای فرض امتحان باقی نمی‌ماند. قرآن به گونه‌ای درباره ولایت سخن گفت که هم [[حجت]] را بر آنان که بدون پیش‌داوری و [[تقلید]] در آن تأمل کنند تمام کرد و هم راه را برای کسانی که بخواهند از زیر آن شانه خالی کنند باز گذاشت. در غیر این صورت، [[جبر]] لازم می‌آمد و دیگر چیزی به نام «[[امتحان]]» تحقق نمی‌یافت.
[[راستی]] از نظر [[وهابیان]] مگر «[[رسالت]]» از [[اصول دین]] نیست؟ مگر [[اعتقاد]] به [[صد و بیست و چهار هزار پیامبر]] از [[ضروریات دین]] شمرده نمی‌شود؟ پس چرا اسامی آنها یا حتی تعداد و شمارگان آنها در [[قرآن]] نیامده است؟ هر جوابی که وهابیان به این [[پرسش‌ها]] بدهند ما نیز همان جواب را در توجیه عدم ذکر نام [[دوازده]] [[امام در قرآن]] خواهیم گفت.
'''نکته چهارم''': قرآن، مانند [[قانون اساسی]] تنها به بیان کلیات و اصول اکتفا می‌کند؛ ولی تبیین مصادیق و جزئیات به عهده [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>.
تعبیر به {{متن قرآن|لِتُبَيِّنَ}}و {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} نشان می‌دهد قرآن به گونه‌ای است که به بیان [[پیامبر]]{{صل}} نیاز دارد و تا پیامبر اکرم{{صل}} آن را بیان نکند همه ابعادش قابل [[فهم]] نیست. چنان که قرآن درباره [[نماز]] و [[روزه]] به بیان اصول آن اکتفا کرد؛ ولی جزئیات و تفاصیل [[احکام]] را به پیامبر{{صل}} واگذار نمود. همه [[مسلمانان]] نماز صبح‌شان را دو رکعت می‌گزارند در حالی که در هیچ جای قرآن نیامده است.
تازه همه آیاتی که در قرآن درباره نماز آمده، با لفظ «[[صلاة]]» آمده؛ ولی همین واژه در اصل به معنای دعاست؛ مثل: {{متن قرآن|وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> ولی این که این واژه، در چه موردی به معنای [[دعا]] و در چه جایی به معنای [[نماز]] است، با مراجعه به [[سنت]] و [[روایات]] یا با تکیه بر قرائن داخلی [[آیات]]، معلوم می‌شود. بنابر این، نمی‌توان بیان همه چیز را از [[قرآن]] [[انتظار]] داشت.
درباره [[ولایت]] هم، قرآن اصل ولایت را به [[صراحت]] بیان کرده است، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
این [[آیه]] با توجه به بیان [[پیامبر]]{{صل}} درباره قضیه انگشتربخشی [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} است. [[علامه امینی]] در [[الغدیر]] از ۶۶ تن از [[محدثان اهل سنت]] نام می‌برد که این آیه را درباره علی{{ع}} دانسته‌اند<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۵۲ - ۱۵۶.</ref>.
چگونه است [[وهابیان]] بیان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را در [[تفسیر آیه]] فوق نمی‌پذیرند و مدعی می‌شوند [[ولایت در قرآن]] ذکر نشده است؟! غیر از این آیه، که صراحتاً از واژه «ولایت» در آن استفاده شده، در قرآن آیات متعددی وجود دارد که در [[شأن]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نازل شده است. هر چند در این آیات، نام این بزرگواران به صراحت نیامده، با روایات و احادیثی که در این زمینه در منابع [[فریقین]] وجود دارد، ثابت می‌شود که این آیات در شأن [[امامان]] [[بزرگوار]] نازل شده است. چطور می‌شود [[آیه مباهله]] ([[آیه ۶۱ سوره آل عمران]]) را خواند و فهمید و در [[همسانی]] [[جان]] علی{{ع}} با جان پیامبر{{صل}} نیندیشید؟! اگر میان [[امت]]، کسی باشد که جانش چون جان پیامبر{{صل}} است می‌توان چنین شخصیتی را به حساب نیاورد؟!
کیست که نداند [[آیه مودّت]] ([[آیه ۲۳ سوره شوری]]) و [[آیه ذوی القربی]] (آیه ۴۱ [[سوره انفال]]) در [[شأن علی]] و فرزندانش نازل شده است؟ کیست که نداند [[آیه تطهیر]] ([[آیه ۳۳ سوره احزاب]]) در شأن علی{{ع}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}، سه [[امام]] از امامان بزرگوار [[شیعه]] نازل شده است؟! در کدام یک از این [[آیات]]، [[خداوند]] با ذکر نام از این بزرگواران یاد کرده که در [[آیه ولایت]] چنین انتظاری است؟ همه این موارد با بیان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تفسیر]] شده و مصادیق آنها تعیین گردیده است.
آنچه مهم است و از اصول محسوب می‌شود، همان اصل [[ولایت]] است که در [[قرآن]] آمده است؛ ولی ذکر [[نام امامان]] و مصادیق آن، از اصول شمرده نمی‌شود تا در قرآن بیاید. افزون بر آن، اگر مثلاً نام «[[علی بن ابی طالب]]» در قرآن می‌آمد تازه اول [[نزاع]] و درگیری بود؛ زیرا این [[شبهه]] پیش می‌آمد که این علی کیست و مراد از [[ابوطالب]]، کدام ابوطالب است؟ چنان‌که نام یوسف در قرآن آمده ولی [[مفسران]] [[اختلاف]] دارند که مراد از آن، [[یوسف بن یعقوب]] است یا [[یوسف بن ابراهیم بن یوسف بن یعقوب]]؟<ref>الکشاف، ج۴، ص۱۷۰.</ref>. از قرآن که بگذریم، [[احادیث]] صحیحی چون [[حدیث غدیر]]، [[حدیث منزلت]]، [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]] و ده‌ها [[حدیث]] دیگری که [[فریقین]] به صورت گسترده در منابع خویش آورده‌اند برای تعیین مصداق کفایت می‌کند.
'''نکته پنجم''': تردیدی نیست که درباره اصل ولایت، در [[آیات قرآن]] و [[احادیث پیامبر]]{{صل}} حتی درباره [[تعداد امامان]]، ده‌ها مطلب به صورت صریح در [[منابع شیعه]] و [[اهل سنت]] رسیده است؛ ولی سؤال این است که پس چرا درباره [[خلافت]] و شیوه [[انتخاب خلیفه]]، نه آیه‌ای نه روایتی، نه با [[صراحت]] و نه با اشاره و حتی کنایه، هیچ اثری دیده نمی‌شود؟! مگر [[وهابیان]] مسئله خلافت را رکن نمی‌دانند؟!
اگر درباره این مسئله [[آیه]] یا روایتی بود، پس چرا در انتخاب خلیفه هیچ [[وحدت]] رویه‌ای [[اعمال]] نشد؟! روزی با چند [[مهاجر]] و [[انصار]]، آن هم [[فلتة]] (با [[شتاب]] و بدون [[تأمل]] و [[مشورت]])<ref>ر.ک: صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶.</ref>، روزی دیگر با [[انتصاب]] [[خلیفه]] قبلی (درباره [[خلیفه دوم]])<ref>کنز العمال، ج۵، ص۲۷۰.</ref> و در مرحله‌ای دیگر در یک شورای [[انتصابی]] (در مورد [[خلیفه سوم]])، خلیفه [[انتخاب]] کرده‌اند؟! آیا این همه تشویش و [[آشفتگی]] در شیوه [[انتخاب خلیفه]]، مستند به [[قرآن]] است یا با استناد به یک [[حدیث صحیح]] از [[پیامبر]]{{صل}} است؟!
'''نکته ششم''': مسئله [[رهبری]] و [[ولایت]] از آنجا که در معرض [[طمع]] و [[هوس]] انسان‌های دیگر است همواره از امور حساس شمرده شده و می‌شود. [[آیه ابلاغ]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> نشان می‌دهد که چگونه پیامبر{{صل}} برای طرح این مسئله [[احساس]] خطر می‌کرد تا جایی که [[خدا]]، هم پیامبرش را برای [[ابلاغ]] آن [[تهدید]] کرد: {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و هم آن حضرت را ضمانت نمود: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ [[راستی]] پیامبر{{صل}} از چه چیز [[واهمه]] داشت که نیاز به ضمانتی [[الهی]] بود؟!
مجموعه قرائن و شواهد [[روایی]] و [[تاریخی]] نشان می‌دهد که [[خوف]] پیامبر{{صل}} بدین دلیل بود که می‌دید اگر [[امام علی]]{{ع}} را رسماً برای رهبری [[امت]] اعلام کند و گروهی هم به صورت علنی از آن [[فرمان]] [[تمرد]] و [[سرپیچی]] کنند، این تمرد، تمرد در مقابل [[اسلام]] و قرآن تلقی می‌شد و تمام زحمات پیامبر{{صل}} به هدر می‌رفت. حال اگر در چنین شرایطی قرآن خود، مستقیم به ذکر [[نام علی]]{{ع}} مبادرت می‌کرد و عده‌ای هم زیر بار آن نمی‌رفتند، این تمرد رسمی به معنی طرد قرآن و طرد اصل اسلام قلمداد می‌شد و چیزی برای [[اصل دین]] باقی نمی‌ماند. چنان که عده‌ای زیر بار [[حدیث غدیر]] نرفتند با این که پیامبر{{صل}}، برابر آن [[حدیث]]، علی{{ع}} را رسماً با ذکر نام معرفی کرده بود. این است که [[نام امام علی]]{{ع}} نمی‌بایست در [[قرآن]] می‌آمد تا به حسب ظاهر هم که شده، راه بهانه و توجیه برای مخالفان باز باشد.
'''نکته هفتم''': اما اینکه در برخی از [[آیات]] چون [[آیه]] ۱۳ و همچنین ۶۹ [[سوره نساء]] تنها از [[اطاعت خدا]] و پیامبرش سخن به میان آمده، باید توجه کرد این گونه از آیات درصدد بیان تمام مطالب نیستند. دلیلش این است که قرآن در جای دیگر کنار [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}}، از [[اطاعت اولی الامر]] هم سخن به میان آورده است.
قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. پس اگر گاه تنها از اطاعت خدا و پیامبرش، سخن می‌گوید این با [[وجوب اطاعت]] [[امامان]] منافاتی ندارد؛ زیرا [[اطاعت از امامان]] به امر پیامبر{{صل}} و [[خدا]] است و در واقع، [[اطاعت]] از خود خدا و پیامبر{{صل}} است. به علاوه اگر تنها اطاعت خدا و پیامبر، [[واجب]] باشد، پس چرا [[وهابیان]] حتی [[اطاعت از سلاطین]] [[فاسق]] و [[ستمگر]] را واجب می‌دانند؟! [[ابوجعفر طحاوی]]، در بیان السنة و الجماعة ـ که جزو کتب درسی [[دانشگاه]] [[مدینه]] است ـ می‌نویسد: «[[سرپیچی]] از [[فرمان]] [[سلاطین]] و [[امیران]]، هر چند ستمگر باشند جایز نیست و ما هرگز دست از اطاعت آنان برنمی‌داریم و اطاعت آنان، اطاعت خدا است»<ref>ر.ک: شرح العقیدة الطحاویه، ج۱، ص۲۵۲.</ref>.
بر اساس آیات و [[روایات]] [[فریقین]]، [[اسلام]] دارای دو منبع است: قرآن و [[سنت پیامبر]]{{صل}}. [[انکار]] هر یک از این دو، در واقع انکار هر دو است. [[انتظار]] این که همه چیز باید به صورت [[نص]] در قرآن باشد انتظار نابجایی است و با روش بیانی قرآن سازگار نیست. این سخن که درباره اصل [[ولایت اهل بیت]]، چیزی در قرآن نیامده، سخن باطلی است؛ زیرا حتی اگر منابع [[شیعی]] را در این زمینه کنار بگذاریم و تنها به [[منابع اهل سنت]] اکتفا کنیم، باز ده‌ها سند و دلیل می‌توان یافت که درباره [[ولایت امیر مؤمنان]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} وارد شده است. بله! اصل [[ولایت در قرآن]] آمده است؛ ولی جزئیات و مصادیق آن توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تبیین شده است<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]]، ص ۲۶۹-۲۷۸</ref>.


== جستارهای وابسته ==  
== جستارهای وابسته ==  
خط ۱۴۳: خط ۲۴۹:
* [[امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امام على]]
* [[امامت امام على]]
* [[امام حسن مجتبى]]
* [[امام حسن مجتبی]]
* [[امام حسین]]
* [[امام حسین]]
* [[امام سجاد]]
* [[امام سجاد]]
خط ۱۵۱: خط ۲۵۷:
* [[امام رضا]]
* [[امام رضا]]
* [[امام جواد]]
* [[امام جواد]]
* [[امام هادى]]
* [[امام هادی]]
* [[امام حسن عسکری]]
* [[امام حسن عسکری]]
* [[امام مهدى]]
* [[امام مهدى]]
۱۱۷٬۵۲۸

ویرایش