بحث:اهل بیت پیامبر خاتم در قرآن
اهل بیت در قرآن
واژه «اهلبیت» سه بار در قرآن به کار رفته است:
- در داستان موسی، آنگاه که وی نوزاد بود و خواهرش به خاندان فرعون گفت: آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند: ﴿وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾[۱].
- در داستان ابراهیم، آنگاه که همسرش از بشارت ملائکه به شگفتی آمد و فرشتگان به او گفتند: رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان باد: ﴿قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ﴾[۲].
- در آنجا که با ضمیرهای مؤنث توصیههایی به همسران پیامبر شده و یکباره در خطاب به پیامبر از اهل بیتی سخن میگوید که با ضمیر مذکر از آنان یاد شده است: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۳] مقصود از ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ در این آیه "اصحاب کساء" یعنی پیامبر اکرم (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) هستند. بنابراین "اهلالبیت" تعبیری قرآنی است و در احادیث پیامبر (ص) بر گروهی خاص از وابستگان او اطلاق شده است.
درباره اهلبیت و جایگاه و فضیلت آنان آیات دیگری نیز فرود آمده که نشان میدهد اینان در جامعه اسلامی از مرتبهای خاص برخوردارند؛ مانند: آیه مباهله[۴]، آیه مودت[۵]، آیه اکمال[۶]، آیه لیلة المبیت[۷]، سوره انسان و ... . بخشی از این آیات تنها بیانگر فضیلت اهلبیت نیست، بلکه در مقام بیان جایگاه آنان در جامعه به لحاظ مرجعیت علمی و دینی و حفاظت از رسالت است.
نکتهای که اشاره به آن ضروری مینماید، تعیین مشخصات اهلبیت است. در منابع اهل سنت همتایی عترت با قرآن و نیز عصمت آنان کم و بیش مطرح شده و حتی پیوند ژرف عترت با قرآن آمده است؛ لکن اختلاف در تعیین مصداق اهلبیت است. در روایات شیعه اثنی عشری شمار جانشینان و خلفای پیامبر به وضوح ۱۲ تن معرفی شده و به برخی از ویژگیهای آنان نیز اشاره شده است[۸].[۹]
معنای «اهل» در اصطلاح قرآن کریم
در فرهنگ قرآنی واژه «أهل» به افرادی گفته میشود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند ﴿﴿أهل الإنجيل﴾[۱۰]، ﴿أهل القرى﴾[۱۱]، ﴿أهل المدينه﴾[۱۲]، ﴿أهل البيت﴾[۱۳]، ﴿أهل الذكر﴾[۱۴] و غيره.
بنابر فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه پیامبر خدا گفته میشود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با پیامبر(ص)، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به رسول خدا(ص) سر باز زند، او در زمره اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمیشود[۱۵]
بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی (که همان معنای لغوی بود)، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت (اهل بودن)، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر درباره معنای اصطلاح واژه اهل در قرآن کریم میتوان چنین گفت: قرآن کریم آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیدهاند و به او ایمان دارند اهل (ذریه) او میداند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند - در صورت ایمان نیاوردن - از اهل او بیرون میشمارد.[۱۶] چنانکه در داستان نوح(ع) که فرزندش فرد ناشایستهای بود خدای متعال فرمود: ﴿انه لیس من اهلك﴾[۱۷]
همچنین قرآن کریم گاهی آنان را که در یک مسیر حرکت میکنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی مینمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب میشمارد. مانند «أهل ذکر»، «أهل انجیل»، «أهل کتاب»، «أهل نار»[۱۸] و ... .
در هر حال دانشمندان اسلامی برای واژه «اهل» در قرآن کریم، شش وجه مختلف ذکر کردهاند:
وجه اول: به معنای زن، مانند آیه ﴿إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا﴾[۱۹] و ﴿فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ﴾[۲۰] که در هر دو آیه «أهل» به معنای زوجه حضرت موسی(ع) - طبق نظر مشهور: صفورا دختر حضرت شعیب(ع) - است؛ زیرا در آن هنگام، موسی(ع)، اولادی نداشت و تنها با همسرش بود.
وجه دوم: به معنای خانواده و خاندان، مانند: ﴿وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ﴾[۲۱] و ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ﴾[۲۲]، کاربرد این معنا در قرآن بسیار است».
وجه سوم: به معنای پیروان، مانند: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ﴾[۲۳] و ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ﴾[۲۴] کاربرد این معنا نیز در قرآن کریم بسیار است.
وجه چهارم: به معنای ساکنان، مانند ﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ﴾[۲۵]
وجه پنجم: به معنای خویشاوندان و نزدیکان، مانند: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا﴾[۲۶] و ﴿وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي﴾[۲۷]
وجه ششم: به معنای سزاوار، مانند: ﴿هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ﴾[۲۸]
دیدگاهی درباره معنای لغوی "أهل بیت" و نقد آن
درباره معنای "أهل بیت" دیدگاه خاصی مطرح شده که ابتدا به نقل و سپس نقد آن میپردازیم: کلمه "أهل" به معنای نزدیکان، افراد قبیله و افراد شهر و... بوده ولی کلمه "آل" اخص از "أهل" و به خصوص خویشان شخص و اصحاب او گفته میشود. کلمه "أهل بیت" از هر دو کلمه فوق اخص است؛ زیرا نه تنها همه اهل شهر و اصحاب او و تمام خویشان را شامل نمیشود، بلکه حتی همسران او را نیز در بر نمیگیرد. در قرآن کریم در داستان حضرت لوط(ع) چنین آمده است: «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین».[۲۹] مقصود از «بیت»، اهل بیت است؛ زیرا نسبت دادن اسلام و کفر به خانه (بیت)، اسنادی مجازی است و به اعتبار اهل خانه، به خانه، اسناد کافر یا مسلمان داده میشود. در این آیه چون صحبت از «بیت» یعنی «أهل بیت» است، قرآن کسی را استثنا نکرده در حالی که قطعا همسر حضرت لوط(ع) از مسلمین نبوده است. لکن در جای دیگر قرآن کریم کلمه «أهل» (نه کلمه «اهل بیت») را ذکر کرده و فرموده است: ﴿فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ﴾[۳۰]
- اما چون همسر داخل در کلمه «أهل» است، بلافاصله آن را استثنا نموده و فرموده: ﴿إِلاَّ امْرَأَتَكَ﴾[۳۱]
- همچنین در جای دیگر که کلمه «آل» ذکر شده باز همسر لوط(ع) را استثنا نموده و فرموده: ﴿قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ * إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ﴾[۳۲]
- پس همسر داخل در معنای واژههای «أهل» و «آل» است ولی در معنای کلمه «أهل بیت» داخل نیست. با توجه به توضیحات فوق، اختصاص «آیه تطهیر» - که دارای کلمه «أهل بیت» است - به خاندان رسالت(ع) و داخل نبودن همسران حضرت رسول در محدوده واژه «أهل بیت»، از خود قرآن کریم، استفاده میشود و شاید نیازی به مباحث طولانی در اثبات دیدگاه شیعه و بیان و رد نظرات غیر شیعه در این زمینه نباشد.[۳۳]
- در نقد سخنان فوق تنها به یک آیه از قرآن کریم استناد میکنیم که میفرماید: ﴿قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ﴾[۳۴] مسلما علاوه بر حضرت ابراهیم(ع)، همسرش ساره نیز که در ابتدای آیه مخاطب شده است، داخل در کلمه «أهل بیت» است.
مقایسه معانی اصطلاحی و نسبت منطقی واژه های «نبی» و «رسول»
- «نبی» و «رسول»، دو اصطلاح آشنا در فرهنگ ادیان الهی است. نبی و رسول دو حقیقت، دو مرتبه و دو منزلت برای انسان های برگزیده است.«نبی» کسی است که بدون واسطه بشر دیگری از پروردگار متعال، خبر میگیرد. نبی ملکی را نمیبیند بلکه یا صدایی میشنود و یا در خواب مطلبی را دیده و یا به قلبش القا میشود به بیان دیگر نبی کسی است که قلبش آن قدر اوج گرفته که به خدا رسیده و آیینه تمام نمای او شده است و این خبر گرفتن، انعکاس حقیقت خداوند در وجود اوست. نبی به مرتبهای اوج گرفته و بالا رفته و به گونهای قلبش صیقلی شده که تمام آن چه در عالم است در قلب او انعکاس دارد و در واقع نه این که خبر میگیرد بلکه لحظه به لحظه با خداوند اتصال دارد به گونهای که تمام حقایق در درون وی انعکاس پیدا میکند. البته انبیا هم درجات متفاوتی دارند و هر کس به اندازه ظرفیت خود با حقایق ملکوتی ارتباط پیدا میکند، با آن آشنا میشود و این حقایق در درونش انعکاس پیدا میکند. آنگاه اگر مامور به «ابلاغ» به مردم شد، «رسول» خواهد شد. درجات این ماموریت نیز متفاوت است. بعضی برای یک شهر مامور میشوند، برخی برای یک منطقه، تا برسد به رسولانی که مسئولیتی جهانی دارند.[۳۵]
- از این رو در روایات در بیان فرق بین نبی و رسول، گفته شده که نبی کسی است که بدون واسطه از خدا خبر تلقی میکند و میگیرد ولی ملک را نمیبیند. رسول هم کسی است که علاوه بر این که خبر میگیرد و اخبار غیبی را دریافت میکند، صدای ملک را هم شنیده و خود او را هم میبیند.[۳۶]
درباره امام نیز گفته شده: امام هر چند با ملک ارتباط دارد و صدای او را نمیشنود ولی خود او را هم نمیبیند.[۳۷] و اما در مورد نسبت منطقی میان نبی و رسول باید گفت؛ میان این دو واژه اصطلاحا عموم و خصوص مطلق وجود دارد. البته در اصطلاح قرآن، رسول به هر موجودی - انسان و غیر انسان - که از طرف خدا برای ماموریتی فرستاده شده باشد، اطلاق میشود که در این صورت نسبت نبی و رسول، عموم و خصوص من وجه است.[۳۸]
مقایسه اجمالی اصطلاحات روایی «نبی»، «رسول»، «امام» و «محدّث»
- با در نظر گرفتن تفاوتهای روایات و بیانات مختلفی که در تفاوت بین چهار اصطلاح روایی فوق ذکر شده میتوان چنین گفت: «رسول» علاوه بر این که نبی هست، مامور به تبلیغ و رساندن به مردم نیز میباشد.[۳۹]
- «امام» در لحظهای که خبر را تلقی میکند، مَلَک را نمیبیند ولی چنین نیست که از شنیدن صدای او محروم باشد.[۴۰] و «محدَّث» کسی است که او با فرشته و فرشته نیز با او ارتباط دارد ولی فرشته را در لحظه ارتباط نمیبیند و در لحظه دریافت خبر، حکم یا پیغام، ممکن است مقابله شهودی با ملک نداشته باشد ولی اجمالا با ملک ارتباط دارد.[۴۱]
مباحث قرآنی و روایی
معرّفی «اهل بیت» در قرآن و روایات
- اهل بیت پیامبر(ص) و آل آن حضرت(ص) ویژگیهای خاصی دارند. قرآن کریم در چند مورد «قدر متیقّن» این «آل» و «اهل بیت» را (پنج تن آل عبا) معرّفی نموده است:
آیۀ مباهله (ابتهال)
- در جریان دعوت پیامبر(ص) از دیگر ادیان برای قبول اسلام، عدّهای از نصارای نجران حاضر به قبول دعوت پیامبر(ص) نشدند و رسول گرامی اسلام(ص) آنان را به مباهله دعوت کردند. ﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾.[۴۲]
- یعنی مسیحیان نجران را به این دعوت نما که: بیایید با هم نزد خداوند گریه کنیم تا ببینیم خدا گریۀ کدام را قبول میکند و آهِ چه کسی کارگر میشود؟ من با همۀ دودمان و هستیام به مباهله میآیم شما نیز با همۀ هستیتان بیایید. من با کسانم میآیم شما نیز با کسانتان بیایید. قرآن این «کسان» را چنین معرّفی میکند، ﴿أبناءَنا﴾: پسرانمان، ﴿نساءَنا﴾: بانوانمان، ﴿أنفسَنا﴾: جانهایمان و نفوسمان. آن که داعیۀ نجات دیگران دارد باید در موقعیّت خطر در قدم اوّل از جان خود و عزیزترین عزیزان خود بگذرد و آنان را به میدان آورد. در روز موعود، مشاهده شد پیامبر(ص) به همراه دو کودک حسن و حسین(ع)، بانویی مجلّله در پشت سر و امیرالمؤمنین(ع) هم اندکی عقبتر به صحنه آمدند و مجموع کسانی که با پیامبر(ص) همراه بودند همین چهار نفر بودند. آل پیامبر(ص) که نه تنها با او زیر یک سقفند بلکه در یک خط و در یک منزلت و درجهاند اینها هستند قرآن معرّفی کرد که عزیزترین کسان پیامبر(ص) و آل آن حضرت(ص) همینها هستند.
آیۀ تطهیر
- آیۀ دیگری که کسان پیامبر و «اهل بیت» آن حضرت(ص) را معرفی میکند، آیۀ تطهیر است که صریحاً لفظ «اهل بیت» در آن ذکر شده است: ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾[۴۳].
- در تفسیر این آیه، همۀ مفسران به اتّفاق معتقدند که این آیه در مورد پیامبر(ص)، فاطمۀ زهرا، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین: نازل شده است. طبق نقلی محلّ نزول این آیه، خانۀ فاطمه۳ و طبق نقلی دیگر خانۀ امّ سلمه بوده است. طبق نقلی که نزول آیه در خانۀ امّ سلمه بوده است، پس از نزول، امّ سلمه پیش آمد و عرضه داشت: یا رسول الله(ص) آیا من هم جزء اصحاب کشا هستم؟ پیامبر(ص) به او فرمودند: «تو هم بانوی خوبی هستی (ولی در این حد نیستی و در این دایره نمیگنجی».[۴۴]
- مصداق «اهل بیت» در این آیه، رسول الله(ص) امیرالمؤمنین(ع) ، فاطمۀ زهرا(س)، امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) بودند این بزرگواران «اهل» پیامبر بودند که در بیت پیامبر(ص)، زیر یک سقف، و در آن درجه و رتبه با پیامبر(ص)، همخوانی، همراهی و سنخیّت داشتند. لذا ایشان «اهل بیت» پیامبرند. بعد از آنان نیز کسانی که همین موقعیّت و درجه و مکانت را پُر کردند و نگذاشتند جایگاه آن حضرت(ص) خالی شود از «اهل بیت» پیامبرند. هیچ چیز برای ایشان کم گذاشته نشده هرچه پیامبر(ص) داشته و در خانهای که شأنیّت بیت پیامبر(ص) داشته - به آن حضرت(ص) داده شده بود - به ایشان نیز عطا شده است.
- حال در ادامه روایاتی دربارۀ مصادیق «اهل بیت» در آیۀ تطهیر را بیان مینماییم. روایات فروانی به دست ما رسیده مبنی بر اینکه مراد از «اهل بیت» در آیۀ تطهیر، فقط خمسۀ طیّبه - یعنی: پیامبر، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین: - هستند. بخشی از این روایات از زبان همسران پیامبر(ص) است آنان تصریح کردند که این آیه در خانۀ امّ سلمه نازل شده و اختصاص به آن انوار تابناک (خمسۀ طیّبه) دارد. از جملۀ آن روایات:
- شخصی میگوید: از عایشه در مورد امام علی(ع) پرسیدم. او گفت: «از من در مورد کسی میپرسی که محبوبترین مردم نزد پیامبر(ص) بود، از کسی میپرسی که همسر محبوبترین مردم نزل رسولخدا بود. من با چشم خود علی و فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر آنان را در زیر پارچهای جمع کرده بود و فرمود: خداوندا! اینان خاندان من هستند پلیدی را از ایشان ببر و از آلودگیها پاکشان فرما. من عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من هم از «اهل» تو هستم؟ فرمود: دور باش!تو بر خیر هستی ولی جزء این جمع نمیباشی. این مضمون در سه روایت از عایشه نقل شده است».[۴۵]
- در پانزده روایت این مضمون از امّ سلمه نقل شده، او میگوید: «آیۀ تطهیر در خانۀ من نازل شد و اختصاص به خمسۀ طیّبه دارد».[۴۶]
- در ۳۲ روایت، اصحاب پیامبر(ص) از وجود مبارکش نقل کردهاند که مقصود از «اهل بیت»، خمسۀ طیّبهاند. برخی از آنان عبارتند از: ابوسعید خُدری، انس بن مالک، براء بن عازب، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، عبدالله بن عبّاس و...[۴۷] نویسندۀ سنّی مذهب کتاب شواهد التنزیل (حاکم حسکانی) در کتابش بیش از ۱۳۰ حدیث در این زمینه نقل کرده است.[۴۸] در برخی کتب دیگر اختصاص «اهل بیت» به خمسۀ طیّبه از بیش از هفتاد منبع از منابع اهل سنت ذکر شده، بیش از هزار منبع از شیعه نیز مورد اشاره یا ذکر واقع شده است.[۴۹]
- در بخشی از روایات آمده است که: پیامبر اکرم(ص) بعد از نزول آیۀ تطهیر مدّت شش یا هشت یا نُه ماه برای نماز صبح از کنار خانۀ فاطمه۳ میگذشت و صدا میزد، «الصلاه یا أهل ا لبیت» «إنّما یرید الله لیذهِب عنکم الرجس أهلَ البیت و یطهّرکم تطهیراً».[۵۰] هنگام نماز است ای اهلبیت! خداوند میخواهد پلیدی را از شما اهلبیت دور کند و شما را پاک سازد. این رفتار بدان جهت بود که مطلب کاملاً مشخصی نبود، در آینده تردیدی برای هیچکسی باقی نماند گرچه متأسفانه پردۀ تعصّبهای کور و لجاجتها، این تلاش آن حضرت را تا اندازهای ناکام گذارد.[۵۱]
آیه «فی بیوت»
- در قرآن کریم دربارۀ خانههایی صحبت شده است که خدای متعال اجازه داده است که نام خدا در آن خانهها یاد شود و اعتلا و رفعت پیدا کند و از آن خانهها یاد خدا اوج گیرد: ﴿في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ﴾.[۵۲] این آیه نشان میدهد که خدا را صدا زدن، فضایی میطلبد که در آن فضا، این صدا بالا رود. خدای متعال اجازه نداده که در هر مکان و هر موقعیّتی هر صدایی بالا رود و اوج بگیرد.
- در روایت است که از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد که این خانهها کدام خانهها هستند؟ حضرت فرمودند: این خانهها بیوت و خانههای انبیاست. در این زمان ابوبکر به خانۀ علی(ع) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره کرد و پرسید: آیا این خانه هم جزء آنهاست؟ پیامبر(ص) فرمودند: بلی؛ بلکه این خانه از برترین آن بیوت و خانههاست.[۵۳] حال مفهوم آیه «فی بیوت» در روایات را بررسی مینماییم.
- ابو حمزۀ ثمالی (از شاگردان و اصحاب امام سجّاد و امام باقر(ع)) طیّ روایتی برخورد قَتاده (از فقهای شهر بصره و مورد اعتماد دربار اموی) با امام باقر(ع) را گزارش میکند که از آن حدیث معنای حقیقی «بیت نبوّت» روشن میشود. روایت مفصّل است؛ خلاصۀ آن: قَتاده در محضر امام باقر(ع) احساس اضطراب میکند و به آن حضرت میگوید: به خدا سوگند! در برابر فقهای بسیاری نشستهام و حتّی در مقابل ابن عبّاس نیز زانو زدهام امّا در برابر هیچ کدام از آنان چنین اضطرابی که در جلوی شما دارم در من ایجاد نشد. وی با این سخن، و از پریشانی و اضطراب خود از امام(ع) سؤال کرد. لذا حضرت به او فرمود: «وای بر تو! آیا میدانی کجا نشستهای؟ تو در برابر «بیوت» و خانههایی هستی که خداوند اذن داده که قدر و منزلت آنها رفعت یابد و نام خدا در آنها یاد شود. در آن خانهها هر بامداد و شامگاه مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی ایشان را از یاد خدا و برپا داشتن زکات و دادن زکات به خود مشغول نمیدارد او را نیایش میکنند.» سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ﴿في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إيتاءِ الزَّكاهِ﴾.[۵۴] آنگاه حضرت افزود: تو آنجا نشستهای و ما آن «بیوت» و خانهها هستیم.امام(ع) جایگاه امامت و راز عظمت خویش را بازگو و بیان فرود و با تلاوت این آیۀ شریفه، تنها نقطهای که اجازۀ رفعت یافتن و برتری دارد را معرّفی کرد. قَتاده نیز به خوبی مقصود امام(ع) را فهمید و گفت: به خدا سوگند! راست گفتی. فدایت شوم! به خدا سوگند! این «بیت» و خانه، خانه سنگی و گِلی نیست![۵۵]
مصادیق «اهل بیت» در قرآن و روایات
- قرآن کریم با صراحت کلمۀ «اهل بیت» را ذکر فرموده است. آنجا که میگوید:
- ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾[۵۶].
- برای پی بردن به مصادیق «اهل بیت» باید از روایات کمک گرفت؛ از روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده است، استفاده میشود که آیۀ تطهیر در شأن رسولخدا(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است.
- این روایات، بسیار و بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آنها از طرق اهل سنّت از امّ سلمه و عائشه و ابی سعید خُدری و سعد و علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و... (نزدیک به چهل طریق) نقل شده است و شیعه نیز آن را از امیرالمؤمنین علی و امام سجّاد و باقر و صادق و رضا: و نیز از امّ سلمه و ابی لیلی و ابوذر (نزدیک به سی طریق) روایت کرده است.
- مضمون برخی از روایاتی که عامّه و خاصّه نقل کردهاند آن است که پیامبر اکرم(ص) در شأن خود حضرتش و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده و رسولخدا(ص) فرمودند: بار خدایا! اینان «اهل بیت» و «عترت» من هستند.
- در آیۀ شریفه مباهله نیز که خداوند متعال به رسولاکرم(ص) دستور داد که: ﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾.[۵۷]
- به صراحت بیان شده که اهلبیت پیامبر(ص) با خود آن حضرت(ص) همان پنج تن آل عبا هستند و منظور از (أبناءَنا) حسن(ع) و حسین(ع) و از (نساءَنا) فاطمه۳ و مقصود از (أنفُسَنا) علی(ع) بوده است. حال از سوی دیگر روایات بسیاری ائمّۀ هدی(ع) را از جمله «اهل بیت نبوّت» شمرده است.
- ابوسعید خُدری میگوید: از رسول اکرم(ص) سؤال شد که امامانِ بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از «اهل بیتم». بنابراین روایت و روایات دیگری که دوازده امام را با نام ذکر کرده است، رسولاکرم(ص) ، حضرت مهدی(ع) را که آخرین امام است از «اهل بیت» خود خوانده است.
- پرسشی که به ذهن میرسد آن است که آیا منافاتی بین آیۀ تطهیر و روایات شأن نزول آن - که اهل بیت را پنج تن آل عبا میدانند - و بین روایات فوق که تمام ائمّه(ع) را جزء اهل بیت میشمارند وجود دارد؟ در پاسخ به پرسش بالا میتوان گفت: در این جهت نباید تردید کرد که مصداق ابتدائی «أهل البیت» که مورد نزول آیۀ تطهیر بوده همان پنج شخص معیّن بوده است؛ لکن خود رسولاکرم(ص) بعداً موضوع را توسعه داد و «أهل بیت» را به عنوان یک جمعیّت ثابت و باقی معرّفی نمود که همیشه در بین مسلمانان باقی میمانند و منصب زعامت و مرجعیّت علمی اسلام را برعهده دارند. مثلاً ابوسعید خُدری از رسولخدا(ص) روایت کرده که فرمودند: من دو چیز بزرگ و پرارزش در بین شما میگذارم: یکی کتاب و دیگری عترت و اهل بیتم، این دو چیز تا قیامت از هم جدا نمیشوند.[۵۸] از این حدیث و احادیث دیگر استفاده میشود که چنین نیست که «اهل بیت» وجود کوتاه و قابل انقراضی داشته باشند که با وفات پنج تن خاتمه پذیرد بلکه یک مقام ثابت و معتبر است که دوش به دوش قرآن تا قیامت باقی میماند و رهبری امّت مسلمان را برعهده دارد.
- بنابراین ائمّۀ هدی(ع) همگی از «اهل بیت نبوّت» و خاندان رسول اکرمند همچنان که در زیارت ایشان گواهی میدهیم: «"أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ أَهْلِ البیت..."».[۵۹] پس باز هم به این نتیجه رسیدیم که در لسان روایات شریفه نیز اصطلاح «اهل بیت» برای همۀ چهارده معصوم(ع) عَلَمیّت پیدا کرده است.
عصمت اهل بیت
- بارزترین ویژگی اهل بیت به معنای أخصّ آن، عصمت است. این ویژگی از آیه تطهیر به روشنی به دست میآید، زیرا در این آیه از اهل بیت به عنوان کسانی یاد شده است که خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را از آنان دور سازد. کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ که از ادوات حصر است، و روایات شأن نزول بیانگر این است که این مسئله از ویژگیهای اهل بیت است، و به آنان اختصاص دارد، بنابراین، نمیتوان اراده در آیه را اراده تشریعی دانست، زیرا اراده تشریعی به زدودن پلیدی از افراد همگانی است. بنابراین، اراده در آیه اراده تکوینی است، و اراده تکوینی خداوند تخلّف ناپذیر است. بنابراین، پاکی اهل بیت از هرگونه پلیدی، تخلف ناپذیر و حتمی است، در نتیجه، آنان از هرگونه پلیدی پیراسته و معصوماند.
- حدیث ثقلین نیز که از احادیث متواتر است و در سند آن تردیدی وجود ندارد[۶۰] بر عصمت اهل بیت پیامبر(ص) "به معنای اخصّ آن" دلالت میکند، زیرا در این حدیث، اهل بیت به عنوان ثقل اصغر در کنار قرآن که ثقل اکبر است قرار گرفته و دو میراث گرانبهای پیامبر(ص) به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسک جویند گمراه نخواهند شد. بدون شک، قرآن کریم کلام خداوند است و هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه ندارد: ﴿لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۶۱]، بنابراین، اهل بیت پیامبر (ص) نیز که در کنار قرآن قرار گرفته و تمسک به آن مانع گمراه شدن انسان است، هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه نخواهد داشت. برخی از محققان اهل سنت نیز دلالت حدیث ثقلین را بر طهارت و پیراستگی اهل بیت از آلودگی و خطا پذیرفتهاند. عبدالرؤوف مناوی گفته است: در این حدیث، پیامبر (ص) امت را توجیه کرده است که در زمینه دین به کتاب و عترت تمسک جویند، با آن دو به نیکویی عمل کنند و حق آنها را بر خود مقدم دارند. این دستور درباره قرآن به این جهت است که معدن علوم دینی و اسرار و حکمتهای شرعی است، و درباره عترت به این جهت است که هرگاه عنصر پاک باشد بر فهم دین کمک میکند، و از طرفی، پاکی عنصر به نیکویی اخلاق میانجامد، و نیکویی اخلاق به صفای قلب و پیراستگی و طهارت آن منتهی میگردد [۶۲] زرقانی[۶۳] و سندی[۶۴] نیز این مطلب را باز گفتهاند[۶۵]
- به اعتقاد برخی از عالمان اهل سنت در عصمت اخلاقی و عملی اهل بیت حضرت زهرا و امامان دوازدهگانه شیعه شکی نیست، و جز انسان نادانی که منکر اسلام باشد در آن تردید نمیکند، آنچه مورد اختلاف است، عصمت علمی آنان است[۶۶]، ولی با توجه به این که حدیث ثقلین تمسک به اهل بیت در حوزه دین را مانع از ضلالت میداند، عصمت علمی آنان نیز به روشنی به دست میآید[۶۷]
اهل بیت در مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی
قرآن کریم در آیات متعدد با الفاظی همچون ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾، ﴿الْقُرْبَى﴾، ﴿أُولِي الْأَمْرِ﴾، ﴿وَلِيُّكُمُ﴾، ﴿الصَّادِقِينَ﴾، ﴿أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ و ﴿الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾، اهل بیت پیامبر(ص) را مورد توجه قرار داده و برخی از ویژگیهای ایشان را بیان کرده است. واژه اهل بیت سه مرتبه در قرآن بهکار رفته است که در دو مورد به خانواده حضرت ابراهیم(ع)[۶۸] و حضرت موسی(ع)[۶۹] اشاره دارد. مورد سوم، آیه ۳۳ سوره احزاب است که طبق آن «اهل بیت(ع)» کسانیاند که خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را از ایشان دور کند. همه علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت بر این باورند که بخش پایانی آیه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۷۰]، در شأن پیامبر(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است[۷۱]؛ و مراد از آن اهل بیت عصمت و طهارت است[۷۲]. دلیل این دیدگاه قرائن داخلی، مانند تغییر سیاق آیه و دیگر قواعد ادبی[۷۳]؛ و قرائن خارجی یعنی روایات پیرامون آیه است، در این راستا برخی از روایات، معصومین(ع) را به عنوان مصادیق اهل بیت(ع) در این آیه معرفی میکند[۷۴].
- آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۷۵]، «مودت» به قربی را به عنوان اجر رسالت بیان میکند و بر اساس قرائن و روایات مختلف مراد از ﴿الْقُرْبَى﴾ در این آیه شریفه، اهل البیت(ع) میباشند[۷۶].
- آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۷۷]، اطاعت از اولوالأمر را واجب کرده است و مراد از اولوالأمر در این آیه شریفه اهل بیت(ع) است[۷۸].
- آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۷۹]، اهل بیت(ع) را به عنوان ولی و سرپرست مؤمنین معرفی میکند[۸۰].
- آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۸۱]، مؤمنان را به همراهی با «صادقین» امر کرده است. بر اساس روایات[۸۲] و آنچه مفسرین شیعه بیان داشتهاند مصداق کامل «صادقین» در این آیه اهل بیت پیامبر(ص) اسلاماند[۸۳].
- آیه ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۸۴]، به سؤال کردن از اهل ذکر امر میکند و به مقتضای روایات اهل ذکر، اهل بیت(ع) هستند[۸۵].
- آیه مباهله[۸۶]، اهل بیت(ع) را به عنوان عزیزترین انسانها در عالم هستی معرفی میکند[۸۷].[۸۸].
حکمت عدم تصریح نام ائمه در قرآن
چرا نام ائمه اهل بیت و مقام پیشوایی و امامت آنان در قرآن به طور صریح نیامده است؟ پیشینه این پرسش به عصر ائمه معصومین(ع) میرسد و نصوص روایی بر جای مانده در مصادر فریقین شاهد آن است که برخی از آنها را خواهید دید، در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است:
دیدگاه افراطی: در این دیدگاه گفته میشود نام اهل بیت و مقام پیشوایی آنان در قرآن به طور صریح بوده، لیکن پس از وفات پیامبر خدا(ص) و در عصر جمعآوری قرآن و تدوین آن، قرآن تحریف گشت و نام اهل بیت از قرآن ساقط شد. این دیدگاه در میان فریقین طرفدارانی بسیار اندک دارد. استناد این افراد چیزی جز روایات نیست؛ روایاتی که از نظر سند و دلالت مخدوش و بسیاری از مصادر آنها بیاعتبارند. از این طیف میتوان به ابن شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری م. ۳۲۸ق) از اهل سنت اشاره کرد. وی برای نمونه آیه شریفه: ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ...﴾[۸۹] را چنین قرائت میکرده است: و لقد نصرکم الله ببدر - بسیف علی - و أنتم أذلة[۹۰] ابن نبوذ تأویل آیه و مورد نزول آن را با تنزیل آیه خلط کرده بدون آنکه بر این توهم خود دلیلی اقامه کند، و یا مانند محدث نوری (م. ۱۳۲۰ق) از شیعه که گفته شده انگیزه وی در تدوین کتاب فصل الخطاب اثبات همین مدعاست که نام اهل بیت در قرآن بوده و سپس به تحریف ساقط شده است. وی در دلیل نهم خود میگوید: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرای مرضیه(س) و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتابهای آسمانی گذشته بوده است...؛ پس باید نام آنان در قرآن نیز که بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است، وجود داشته باشد.»..[۹۱]. در واقع محدث نوری با این قول، ناخواسته با خود قرآن مخالفت میکند؛ زیرا اگر قرآن سِمَت سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین را دارد، همانگونه که فرموده: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ...﴾[۹۲]. بنابراین، باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابهای پیشین باشد و تکلیف آنها را تعیین کند، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی میداند و تکلیف قرآن را با آنها روشن میکند و در پی آن، با حکم به تحریف قرآن، میگوید: نام ائمه از قرآن ساقط شده است. محدث نوری در این باره دلیلهای دیگری، بنا به گمان خودش، آورده است که از دیدگاه محققان همه آنها از نظر سند و دلالت مخدوشاند[۹۳].
دیدگاه تفریطی: در این دیدگاه گفته میشود نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده، بلکه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است و هر آیهای که درباره اهل بیت به طور عام و یا امام علی(ع) به طور خاص نازل شده باشد، تنها بیان کننده فضائل و مناقب آنهاست، نه آنکه خداوند از امامت آنان سخنی گفته باشد. این دیدگاه جمهور اهل تسنن است. ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.
دیدگاه معتدل: این، دیدگاه جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه است. آنان بر این باورند که هر چند نام اهل بیت به طور صریح در قرآن نیامده است، لیکن خداوند آیاتی متعدد درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص (به ویژه امام علی(ع)) و مناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا(ص) که مبین و معلم آیات خداست، آنها را به طور صریح و روشن برای امت بیان کرده است، به گونهای که اگر جهالتها و عنادها رخت بر بندد، برای همگان آشکار خواهد شد[۹۴] و در پی آن تبیینی معقول از برخی احادیث به دست خواهد داد که میگوید: «اگر قرآن را همانگونه که نازل شده، بخوانند ما را با نام مییابند»[۹۵]. در منابع فریقین روایاتی است که دلالت بر حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت(ع) دارد مانند این حدیث که از امام باقر(ع) و دیگر معصومان(ع) نقل شده است: آیات قرآن به چهار گروه نازل شده است؛ آن درباره ما و در باره دشمنان ما و...[۹۶].
احادیثی دیگر به این مضمون در مصادر فریقین فراواناند؛ مانند احادیثی که به نقل از ابن عباس میگوید: «درباره هیچ کس به اندازه امام علی(ع) آیه نازل نشده است»[۹۷]. نیز حدیثی دیگر به نقل از ابن عباس که میگوید: «خداوند خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ در قرآن را نازل نکرد جز آنکه علی(ع) پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی(ع) جز خیر و خوبی یاد نکرده است»[۹۸].
در این میان احادیثی دیگر نیز وجود دارد که از این مقوله در تمام کتابهای آسمانی حکایت میکند؛ مانند این حدیث از امام کاظم(ع) که میفرماید: «ولایت علی بن ابی طالب در تمام کتابهای انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد(ص) و ولایت علی - وصی او – قرار گرفت»[۹۹]. تفسیر پیامبر خدا(ص) و دیگر معصومان از آیاتی که درباره اهل بیت نازل شده، این دیدگاه را تأیید میکند؛ برای نمونه، مرحوم کلینی با سند صحیح از ابوبصیر چنین نقل میکند: از امام صادق(ع) درباره آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰۰] پرسیدم، فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین(ع) نازل شده و مراد از اولی الأمر آناناند گفتم: مردم میگویند چرا نام امام علی(ع) و اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید (کلیات) نماز بر رسول خدا(ص) نازل شده ولی تعداد سه یا چهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا(ص) آن را برای مردم تفسیر کردند... [به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قرآن نازل شد و پیامبر اکرم(ص) آن را تبیین کردند][۱۰۱]. در حدیثی دیگر با سند صحیح از امام باقر(ع) چنین نقل شده است: «فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ...»؛ خداوند به حضرت محمد(ص) فرمان داد، ولایت امام علی(ع) را برای آنان تفسیر کند، همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر میکند...[۱۰۲].
ابن طاووس ضمن نقل این نمونه از احادیث از کتاب تفسیر ابوالعباس بن عقده (که هماکنون مفقود است) مضمون این حدیث را آورده و میگوید: وی با سندهای متعدد آن را نقل کرده است[۱۰۳]. در مصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث (که در آن تبیین ولایت به عهده رسول خدا(ص) نهاده شده است) به چشم میخورد[۱۰۴]. پاسخ امام صادق(ع) به ابا بصیر در آن روایت بر اساس جدال احسن است؛ یعنی آنچه مورد قبول خصم میباشد، مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته است؛ زیرا آنان پذیرفتهاند که کلیات نماز و سایر احکام در قرآن آمده ولی شرح و تبیین جزئیات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست؛ درباره نام ائمه و ولایت آنان نیز به همین شکل است. اگر راوی پرسش خود را ادامه میداد و از امام میپرسید: چرا خداوند این تبیین را به عهده پیامبرش گذاشته است؟ شاید پاسخ امام به گونهای دیگر، غیر از شکل جدال احسن مطرح میشد.[۱۰۵].
آزمون امت، حکمت عدم تصریح
به نظر میرسد یکی از حکمتهای عدم تصریح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبیین آیات در این زمینه بر عهده پیامبر خدا(ص) (و دیگر معصومان) در جنب عوامل دیگر[۱۰۶] به خاطر آزمون این امت بوده که در سرنوشت نسلها اثری مستقیم دارد. برای توضیح این مطلب ذکر چند نکته ضروری است.
۱. آزمون خداوند از همه افراد بشر (به صورت فردی) و نیز تمام امتها (به صورت گروهی) قطعی است و آیاتی متعدد از قرآن بر آن دلالت دارد[۱۰۷].
۲. شیوه آزمون خداوند از افراد و امتها متفاوت است؛ برخی را با گِل خشکیده که در آن روح دمیده[۱۰۸]، برخی را با ممنوعیت ماهیگیری در روز شنبه و فراوانی ماهی در نهرها در آن روز[۱۰۹]، امتی را با دستور رفتن به سرزمینی غیر زراعی در کنار خانهای سنگی[۱۱۰] (برای حج گزاردن)، افرادی را با ترس و گرسنگی و نقصان در داراییها و جانها...[۱۱۱] و بالاخره هر فردی و امتی را با امتحانهای گوناگون در سطوح مختلف و شیوههای متفاوت میآزماید.
۳. یکی از آزمونهای الهی از این امت، در چگونگی پیروی آنان از پیامبر خداست. خداوند برای اجرای این آزمون و پیشگیری از هر نوع عذر و بهانه مقدمات آن را بدین گونه فراهم کرد:
اولاً: حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند؛ مانند این آیات که میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۱۱۲].
ثانیاً: دستور به اطاعت محض از پیامبرش را صادر کرد و فرمود: ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ...﴾[۱۱۳] بلکه قرآن، تسلیم قلبی و صادقانه پیامبر را نشانه وجود ایمان میداند و میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۱۴] و باز آیاتی دیگر در این زمینه که پیروی مطلق و بدون هیچ قید و شرط از تمام اوامر و نواهی پیامبر خدا(ص) را درخواست کرد و چنین فرمود: ﴿... مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...﴾[۱۱۵] و آیاتی دیگر که از مصادیق این اطاعت پرده برمیدارد مانند ماجرای تغییر قبله در اینکه فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ﴾[۱۱۶] و بالاخره قرآن در یک جمعبندی کلی از آنها، اطاعت رسول را اطاعت خدا دانست و چنین اعلان کرد: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾[۱۱۷]. در روایات نیز بر این مطلب تأکید فراوان شده است؛ از جمله مرحوم کلینی، بابی با عنوان التفویض إلی رسول الله(ص) و إلی الأئمة فی أمر الدین گشوده و در آن ده حدیث[۱۱۸] که در آن احادیثی با سند صحیح نیز به چشم میخورد، آورده است[۱۱۹]. پیام مشترک این روایات این است: خداوند پیامبرش را به نیکوترین شکل بر اساس محبت خود تأدیب کرد و ادب را در آن وجود به حد کامل رساند و فرمود: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۲۰] و سپس امور خلقش را [در امور دین] به ایشان سپرد تا بداند مردم چگونه از ایشان پیروی میکنند؛ مانند روایت زُرارة از قول امام باقر و امام صادق(ع) که چنین نقل میکند: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ(ص) أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...﴾[۱۲۱]»؛ خداوند بلند مرتبه امور خلقش را [درباره دین] به پیامبرش سپرد تا ببیند چگونه اطاعت میکنند؛ سپس امام این آیه را قرائت کرد: «هر چه پیامبر به شما داد بگیرید و هر آنچه شما را از آن بازداشت بازدارید»[۱۲۲]. در برخی از این احادیث میخوانیم: خداوند چنین کرد تا اهل اطاعت از اهل معصیت شناخته شوند[۱۲۳]، از اینرو بندگان واجب است تسلیم امر رسول خدا شوند، همانگونه که تسلیم خدا میشوند[۱۲۴].
ثالثاً: پیامبر خدا(ص) نیز بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرشان از قرآن در همه اعصار تأکید کردهاند و وقوع تخلف را در این امت پیشبینی و امت را از این تخلف و نافرمانی بر حذر داشتهاند. در این زمینه احادیثی با اسناد متعدد از پیامبر خدا(ص) نقل شده است؛ از جمله، این حدیث با سند صحیح که میفرماید: «لا أعرفن الرجل يأتيه الأمر من أمري اما أمرت به أو نهيت عنه فيقول: ما ندري ما هذا، عندنا كتاب الله ليس هذا فيه»؛ نشناسم [کنایه از اینکه نباید چنین امری رخ دهد] مردی را که امری از من به وی رسد که یا به آن دستور داده و یا از آن نهی کرده باشم، ولی بگوید: نمیدانم این چیست؟ نزد ما کتاب خداست، در آن این امر به چشم نمیخورد [پس ملزم به اطاعت آن نیستیم]»[۱۲۵].
۴. خداوند در این پیروی و اطاعت، تفاوتی بین دستورها و تبیینهای رسولش نگذاشته است و هیچ مرزبندی در قرآن و در روایات در این مورد بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی فرعی نیست؛ از اینرو کسی نمیتواند بهانه کند یا عذر بیاورد و بگوید چون فلان مسئله جزو اعتقادات است (مثلاً مسئله امامت که یکی از ارکان مذهب شیعه است) باید در قرآن به صورت نص بیان میشد (نه آنکه در ظاهر آیات به صورت کلی و سربسته مطرح شود و پیامبر خدا آن را مانند مسائل دیگر، تبیین کنند) ما دلیلی بر این عذرها نمیشناسیم جز آنکه آن را رسوبات تفکر «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» بدانیم، و إلا این مسئله از یک جهت همانند نزاع اهل سنت با یکدیگر درباره «خلق قرآن» است. آنان قدم قرآن را جزو اعتقادات میشمرند و هر کس آن را منکر شود، کافر و مرتد میدانند، با آنکه این امر اعتقادی در قرآن نیامده و کسی هم که به این عذر آن را منکر شود، عذرش نزد آنان پذیرفتنی نیست[۱۲۶]، و نیز مواردی دیگر از این دست که متعددند. به هر حال، اطلاق پیروی از رسول خدا(ص) و تأکید فراوان بر آن این مرزبندی را در هم میشکند، بلکه بعید است آن همه آیات و روایات در پیروی مطلق از رسول مکرم اسلام(ص) تنها در مورد پیروی از احکام فرعی باشد؛ زیرا برای همه روشن است که هرگز نمیتوان تنها با قرآن به دستورهای خدا در احکام فرعی عمل کرد؛ زیرا قرآن جزئیات آنها را نگفته و نیازی هم به این همه تأکید ندارد. کوتاه سخن آنکه خداوند نام ائمه اهل بیت را به صورت صریح در قرآن نیاورد و با بیان مفاهیم کلی تبیین آیات درباره مقام ولایت، عصمت و... اهل بیت را به عهده پیامبرش نهاد تا یکی از راههای آزمون این امت هموار شود و جوهره ایمان آنان در فرمانبرداری یا نافرمانی از پیامبر خدا، آشکار گردد. پیامبر خدا نیز بدون هیچ مدارا و کوتاهی آن را به انجام رساندند؛ همانگونه که مدارک فراوان فریقین در این زمینه را در بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت ملاحظه خواهید کرد. با این حال، بیشتر این امت، مانند امتهای پیشین، در این آزمون موفق نبودهاند.[۱۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ «و پیش از آن، (پستان) دایگان را از او بازداشتیم؛ (خواهر موسی) گفت: میخواهید شما را به خانوادهای رهنمون شوم که او را برای شما نگهدارند و خیراندیش او باشند؟» سوره قصص، آیه ۱۲.
- ↑ «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بیگمان او ستودهای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۲۸۶ ـ ۳۲۸؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۹۹ ـ ۱۰۶.
- ↑ ایازی، سید محمد علی، مقاله «اهل بیت و قرآن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ سوره مائده: ۵، آیه ۴۷.
- ↑ سوره اعراف: ۷، آیه۹۶، سوره یوسف: ۱۲، آیه۱۰۹.
- ↑ سوره توبه: ۹، آیه۱۰۱؛ سوره حجر: ۱۵، آیه۶۷.
- ↑ سوره هود: ۱۱، آیه۷۳؛ سوره احزاب: ۳۳، آیه۳۳.
- ↑ سوره نحل: ۱۶، آیه۴۳؛ سوره انبیاء: ۲۱، آیه۷.
- ↑ چنانکه خداوند متعال به حضرت نوح(ع) خطاب کرده و درباره پسرش، میفرماید: ﴿انه لیس من اهلک﴾ «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست.»، سوره هود: ۱۱، آیه۴۶
- ↑ به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمیداند. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۴۶.
- ↑ «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست». سوره هود: ۱۱، آیه۴۶. محمدی ریشهری، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ - ۴۶
- ↑ زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۲، با اندکی تصرف.
- ↑ «(به یاد آور) هنگامی که موسی به خانوادهاش گفت: من آتشی را حس کردم (از دور دیدم)». سوره نمل، آیه۷.
- ↑ «پس چون موسی مدت (معهود) را به پایان برد و با خانواده خود (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد...»، سوره قصص، آیه۲۹.
- ↑ «یوسف(ع) به مامورین دستور داد تا پولی را که برادرانش برای خرید گندم داده بودند در میان اثاث و اجناس بگذارند تا وقتی به سوی اهل بیت و خانواده خود برگردند، متوجه شوند که پولی نگرفتهاند»، سوره یوسف: ۱۲، آیه۶۲.
- ↑ «امر کن اهل بیت و خانواده و خاندان خود را به نماز». سوره طه: ۲۰، آیه۱۳۲.
- ↑ «ای پیروان کتاب، چرا به آیات خدا کافر میشوید؟...»، سوره آل عمران: ۳، آیه۷۰.
- ↑ «ای پیروان کتاب، چرا بر طریق حق نمیروید و مانع دیگران هم میشوید؟»، همان، آیه۹۹.
- ↑ «و گروهی گفتد: ای ساکنان شهر یثرب!»، سوره احزاب: ۳۳، آیه۱۳.
- ↑ «از خویشان و نزدیکان خود»، سوره مریم: ۱۹، آیه۱۶.
- ↑ «وزیر مرا از خویشان و اقرباء من قرار ده.»، سوره طه: ۲۰، آیه۲۹.
- ↑ «آن خدا شایسته و سزاوار است که از او پرهیز شود و سزاوار است تا متقین را بیامرزد»، سوره مدثر: ۷۴، آیه۵۶؛ ر.ک: نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه، صص۲۵ - ۲۶، با تصرف و تغییر.
- ↑ «ما در دیار لوط، جز بیتی مسلمان نیافتیم.» سوره ذاریات:۵۱، آیه۳۶.
- ↑ «پس در پاسی از شب گذشته با خانوادهات (به بیرون از منطقه) روانه شو»، سوره هود: ۱۱، آیه۸۱.
- ↑ «به جز همسرت»، همان.
- ↑ «گفتند: ما به سوی قومی گنهکار (قوم لوط) فرستاده شدهایم (تا آنان را هلاک سازیم) مگر خاندان لوط که حتما همه آنها را نجات خواهیم داد. جز زن او را که (به خاطر بی ایمانی او) تقدیر و تصویب کردهایم که حتما از بازماندگان (در عذاب قوم لوط) باشد». سوره حجر: ۱۵، آیات ۵۸ - ۶۰.
- ↑ بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم، ص۴۸ - ۴۹.
- ↑ «(فرشتهها) گفتند: آیا از کار خدا شگفتی میکنی در حالی که رحمت خداوند و برکتهای او بر شما خانواده است؟! همانا او ستوده صفات و ستوده افعال و صاحب کرم عمیم و جلال گسترده است». سوره هود: ۱۱، آیه۷۳.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه(ع)، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۴،ح۱.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه(ع)، ج۱، صص۱۷۴ و باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث(ع)، ج۱، صص۱۷۶، ح۱و۲.
- ↑ علامه طباطبائی ذیل آیه ۲۱۳ از سوره مبارکه بقره در جلد ۲ تفسیر خود چنین فرموده است: «بعضیها گفتهاند: فرق میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که رسول آن کسی است که هم مبعوث است، و هم مامور، به تبلیغ رسالت، و اما نبی کسی است که تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبلیغ هم باشد و چه نباشد. لکن این فرق مورد تایید کلام خدای تعالی نیست، برای اینکه میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًاً﴾ که در مقام مدح و تعظیم موسی(ع) او را هم رسول خوانده، و هم نبی، و مقام مدح اجازه نمیدهد این کلام را حمل بر ترقی از خاص به عام کنیم، و بگوئیم، معنایش این است که اول نبی بود بعداً رسول شد. و نیز میفرماید: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ﴾ که در این آیه میان رسول و نبی جمع کرده، در باره هر دو تعبیر به «ارسلناً» کردهاست، و هر دو را مرسل خوانده، و این با گفتار آن مفسر درست در نمیآید. لکن آیه: ﴿وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ﴾ که همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیه: ﴿وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ﴾ که پیامبر اسلام(ص) را هم رسول و هم نبی خوانده و همچنین آیه مورد بحث که میفرماید: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ﴾ که باز همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیاتی دیگر، ظهور در این دارد که هر مبعوثی که رسول به سوی مردم است نبی نیز هست. و این معنا با آیه: ﴿وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًا﴾، و رسولی نبی بود، منافات ندارد، چون در این آیه از دو کلمه رسول و نبی معنای لغوی آنها منظور است، نه دو اسمی که معنی لغوی را از دست داده باشد، در نتیجه معنای جمله این است که او رسولی بود با خبر از آیات خدا، و معارف ا. و همچنین آیه: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ...﴾، چون ممکن است گفته شود، که نبی و رسول هر دو به سوی مردم گسیل شدهاند، با این تفاوت که نبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غیبی که نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پارهای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولی رسول کسی است که به رسالت خاصی زاید بر اصل نبوت گسیل شدهاست، هم چنان که امثال آیات زیر هم به این معنا اشعار دارد. ﴿وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ، قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ﴾ و آیه: ﴿وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًاً﴾ و بنابراین نبی عبارت است از کسی که برای مردم آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است، یعنی اصول و فروع دین را بیان کند، البته این مقتضای عنایتی است که خدای تعالی نسبت به هدایت مردم به سوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از کسی که حامل رسالت خاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتی که به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاکت و امثال آن باشد، هم چنان که فرمود: ﴿لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ و از کلام خدای تعالی در فرق میان رسالت و نبوت بیش از مفهوم این دو لفظ چیزی استفاده نمیشود، و لازمه این معنا همان مطلبی است که ما بدان اشاره نموده گفتیم: رسول شرافت و ساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد. طباطبائی، سید محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج۲، ذیل آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره.
- ↑ همان.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث(ع)، ج۱، صص۱۷۶، ح۱و۲.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث (ع)، ج۱، صص۱۷۷-۱۷۶، ح۳و۴.
- ↑ «پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آلعمران:۳، آیه ۶۱.
- ↑ «جز این نیست که خداوند (به اراده تکوینی خاص) میخواهد از شما اهل بیت (پیامبر)(ع) هر گونه پلیدی (در عقاید و اخلاق و اعمال) را بزداید و شما را به همه ابعاد پاکی پاکیزه گرداند.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.
- ↑ «قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُالْحَكَمِ الْحِبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مَرْيَمَ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ أَبِي عَوْفٍ] عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ أَتَيْتُ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَةَ [زَوْجَ] النَّبِيِّ (ص) لِأُسَلِّمَ عَلَيْهَا فَقُلْتُ: أَمَا [لها] رَأَيْتَ هَذِهِ الْآيَةَ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» قَالَتْ: [كُنْتُ] أَنَا [وَ أَنَا] وَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلَى مَنَامَةٍ لَنَا تَحْتَنَا كِسَاءٌ خَيْبَرِيٌّ فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ وَ مَعَهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ] وَ فَخَّارٌ فِيهِ حَرِيرَةٌ فَقَالَ: أَيْنَ ابْنُ عَمِّكِ قَالَتْ فِي الْبَيْتِ قَالَ فَاذْهَبِي فَادْعِيهِ قَالَتْ فَدَعَتْهُ فَأَخَذَ الْكِسَاءَ مِنْ تَحْتِنَا فَعَطَفَهُ فَأَخَذَ جَمِيعَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ: [اللَّهُمَ] هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً وَ أَنَا جَالِسَةٌ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَأَنَا؟ قَالَ(ص): إِنَّكِ عَلَى خَيْر...»، کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، ص۳۳۲، ذیل آیه ۳۳، سوره احزاب.
- ↑ «تَسْألینِي عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ زَوْجِ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. لَقَدْ رَأَيْتُ عَلِيّاً وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه بثوبٍ عَلَيْهِمْ ثمّ َقَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتی و حامّتی فأذهِب عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً». قالت: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّه(ص)!ِ أَنَا مِنْ أَهْلِكَ؟ قَالَ(ص): تَنَحَّيْ وَ إِنَّكِ عَلَى خَيْر»، حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۲، ص۶۲.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنّة، ص۳۳ - ۲۷.
- ↑ همان، ۵۵ - ۴۳.
- ↑ ر.ک: حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۲، ص۹۲-۱۰.
- ↑ ر.ک: شوشتری، نورالله بن شریف الدین، «احقاق الحقّ و ازهاق الباطل»، ج۲، ص۵۰۱-۴۵۳.
- ↑ ابن طاووس، علی بن موسی، «الطرائف»، ترجمه الهامی، داوود، ص۲(ع)۶؛ محمدی ریشهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنّة، ص۶ - ۶۵.
- ↑ خاتمی، سیداحمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۳ - ۴۱.
- ↑ «(این چراغ پرفروغ) در خانههایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد) خانههایی که نام خدا در آنها برده میشود ، و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند ...» سوره نور:۲۴، آیه ۳۶.
- ↑ «"قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هَذِهِ الْآيَةَ: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» إِلَى قَوْلِهِ «وَ الْأَبْصارُ»، فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ؟ قَالَ(ص): بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ. فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُوبَكْرٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا لِبَيْتِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ(ص): نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا."» حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۱، ص۵۳۴.
- ↑ سوره نور:۲۴، آیات ۳۷ - ۳۶.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۶، ص۲۵۷ – ۲۵۶، ح ۱.
- ↑ «خدا جز این اراده نکرده است که پلیدی را از شما اهلبیت ببرد و آنطور که خود میداند پاکتان سازد.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.
- ↑ «پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آلعمران:۳، آیه ۶۱.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ج۱، ص ۴۱۵-۴۱۲؛ ابن بابویه، محمدبن علی، « الامالی» ص۴۱۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون اخبار الرضا(ع)»، ج۲، ص۶۲؛ ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبة الله، «شرح نهجالبلاغه»، ج۶، ص۳۷۵.
- ↑ زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۶ - ۲۳ با تصرّف و تلخیص.
- ↑ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، جلد اوّل.
- ↑ در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۲.
- ↑ فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۳، ص۱۸ـ۱۹.
- ↑ شرح المواهب اللدنیة، ج۸، ص۲.
- ↑ دراسات اللبیب، ص۲۳۳.
- ↑ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۲، ص۲۶۶ـ۲۶۹.
- ↑ النبراس، ص۵۳۲۲، حاشیه بحرالعلوم.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۴.
- ↑ ﴿قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ﴾ «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بیگمان او ستودهای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
- ↑ ﴿وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾ «و پیش از آن، (پستان) دایگان را از او بازداشتیم؛ (خواهر موسی) گفت: میخواهید شما را به خانوادهای رهنمون شوم که او را برای شما نگهدارند و خیراندیش او باشند؟» سوره قصص، آیه ۱۲.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، ج۵، ص۳۵۱؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۳-۱۷۴؛ ابن حجر هیتمی، احمد، الصواعق المحرقة، تحقیق عبدالرحمن ترکی، ج۲، ص۴۲۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۷۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۵۲؛ آیت الله خامنهای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
- ↑ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۰ -۳۱۱؛ سبحانی، جعفر، اهل البیت(ع)، ص۱۴.
- ↑ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوهکمری، ص۱۵۶.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۸، ص۹۳؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۵۱-۵۳؛ آیت الله خامنهای، ۱۳/۳/۱۳۸۹.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۷۶؛ امام خمینی، المکاسب المحرمة، ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۸۸؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰؛ آیت الله خامنهای، ۱۵/۹/۱۳۸۸.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۵، ص۱۲۲؛ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۱.
- ↑ «اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.
- ↑ بحرانی، سیدهاشم حسینی، غایة المرام، تحقیق سیدعلی عاشور، ج۳، ص۲۶؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، ج۴، ص۶۳۱.
- ↑ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر.ک: شوشتری، قاضی نورالله، إحقاق الحق، ج۲۴، ص۱۲؛ آیت الله خامنهای، ۲۲/۹/۱۳۸۸؛ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۹۹-۲۰۱.
- ↑ فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۲۰.
- ↑ «و بیگمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.
- ↑ ر.ک: قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۸۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۸۰، رقم ۱۲۲ و مقدسی، المرشد الوجیز، ص۱۸۷.
- ↑ ر.ک: نوری، فصل الخطاب، ص۱۸۳.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ برای توضیح بیشتر ر.ک: نجارزادگان (محمدی)، سلامة القرآن من التحریف، ص۷۹-۸۴ و نیز ر.ک: مبحث «فصل الخطاب و نقاط مهمة» ص۹۳-۱۲۵ از همان کتاب.
- ↑ دیدگاه این گروه بر سه پایه اصلی استوار است:
- تحریفناپذیری قرآن؛
- علاج معقول از احادیث تحریف نما؛
- تفسیر قرآن بر اساس فرابن درونی آیات و تمسک به قول معصومان.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۳، ح۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۲۸ و نیز ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۴، ح۲۵؛ ابن مغازلی شافعی، مناقب، ص۳۲۸، ح۳۷۵؛ ابن طاووس، بناء مقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة، به نقل از کتاب ما نزل من القرآن فی علی از ابونعیم اصفهانی، و ابوالفرج اصفهانی (م. ۳۵۶ق) و نیز: قندوزی، ینابیع الموده، ص۱۲۶؛ ابن همام، حبیب السیر، ج۲، ص۱۳ (به نقل از ابن مردویه)؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۶-۵۷، ح۵۷-۶۰ (ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد حسکانی قرشی نیشابوری از محدثان بزرگ حنفی در قرن پنجم است. ذهبی در سیر أعلام النبلاء درباره وی مینویسد: الامام المحدث البارع، وی پیشوا و محدث و سرآمد دیگران است. سیر اعلام، ج۱۸، ص۲۶۸ رقم ۱۳۶) وی در کتاب تذکرة الحفاظ از او چنین یاد میکند: شیخ متقن ذو عنایة تامة بعلم الحدیث، استاد استوارکار که عنایتی تمام به دانش حدیث دارد (تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۲۰۰، رقم ۱۰۳۲) و نیز، ر.ک: سودونی، تاج التراجم، ص۲۰۲ رقم ۱۵۷)؛ ابن مردویه، مناقب، ص۲۱۸، ح۳۰۲.
- ↑ ر.ک: ابن مردویه، مناقب، ص۲۱۸؛ ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۱۲۷؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق، ج۲۷، ص۴۲۸، ح۹۳۵-۹۴۰؛ ابن عساکر با پنج طریق این حدیث را از ابن عباس نقل کرده است.
- ↑ ر ک: ابن مردویه، مناقب، ص۲۱۹، ح۳۰۵؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق. ج۲، ص۴۳۰، ح۹۳۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ح۱۱۶۸۶؛ کوفی، مناقب الإمام امیرالمؤمنین، ج۱، ح۶۷ و ۸۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل ج۱، ص۵۳؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء، ج۱، ص۶۴؛ خوارزمی، مناقب، ص۱۷۹ و....
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۷، رقم ۶، حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۲۲؛ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، نوع ۲۴، ص۹۶؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق، ج۲، ص۹۷، ح۶۰۲؛ خوارزمی مناقب، فصل ۱۹، ص۲۲۱؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶-۲۹۷. ح۱ و نیز ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۸، ح۱۰۱۲ و ص۴۱۰، ح۱۰۱۳؛ حسکانی. شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱، ح۲۰۳؛ حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۷؛ ابن عقده، کتاب الولایة، ص۲۰۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۲- ۲۹۵، ح۲؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۴.
- ↑ ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۴- ۱۴۵.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، باب ۵۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۴۹.
- ↑ نجارزادگان،فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳
- ↑ مانند این عامل که در علم بلاغت مطرح است و میگوید: در قرآن پارهای از امور به دلیل تعظیم و تفخیم به صورت وصف کامل، بدون اسم بیان شده است. عدم تصریح نام ائمه هم میتواند از این نمونه باشد (ر.ک: سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۳۱۴).
- ↑ برای نمونه، ر.ک: آیه شریفه: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ﴾ «هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵؛ و نیز، ر.ک: ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾ «و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱؛ ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ * و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳.
- ↑ مانند امتحان خداوند از فرشتگان ر.ک: ﴿مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ﴾ «هیچ امّتی از زمانه خود نه پیش و نه واپس میافتد» سوره حجر، آیه ۵.
- ↑ مانند امتحان از یهودیان ر.ک: ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾ «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناختهاید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵؛ ﴿وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾ «و «طور» را بر فراز سرشان برای (گرفتن) پیمانشان برافراشتیم و به آنان گفتیم که از این در، با فروتنی در آیید و به آنها گفتیم در روز (های) شنبه (از حکم تحریم صید ماهی) تجاوز نکنید و از آنان پیمانی استوار گرفتیم» سوره نساء، آیه ۱۵۴؛ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه).
- ↑ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ﴾ «آنان همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود خریدند و سوداشان سودی نکرد و رهیافته نبودند» سوره بقره، آیه ۱۶.
- ↑ «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد * بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۲-۳.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۵-۲۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۵-۲۶۸، احادیث شماره ۱، ۳ و ۵ (تفویض امور دین به رسول خدا(ص) و به پیروی از آن به ائمه طاهرین به دلیل عصمت آنان است، به گونهای که هیچ چیزی نمیخواهند جز آنچه موافق با حق و صواب است و هرگز به ذهن آنان آنچه مخالف با مشیت و خواست خداست، خطور نمیکند. این معنا از تفویض مورد پذیرش امامیه است نه آنچه را غالیان میپندارند. برای توضیح بیشتر ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۲- ۱۴۵).
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۶، ح۳.
- ↑ الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۷، ح۷.
- ↑ الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۷، ح۴.
- ↑ ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹؛ وی این روایت را صحیح میداند و ذهبی نیز با آن موافق است. ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۶، ح۱۲؛ دارمی، سنن، ج۱، ص۱۱۷، ح۵۹۲؛ ابن حبان، صحیح، ج۱ ص۱۹۰، ح۱۳. محققان در پاورقی، سند را صحیح به شرط مسلم میدانند. ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۱، ص۱۰۸؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۷ ح۲۶۶۳. وی این حدیث را «حسن صحیح» میشمرد، بیهقی، سنن، ج۹، ص۳۳۱؛ أبی داوود، سنن، ج۴، ص۲۰۰، ح۴۶۰۶؛ شبیه به این روایت این حدیث است: «يوشك رجل منكم متكئا على أريكة يحدث بحديث عني فيقول: بيننا و بينكم كتاب الله، فما وجدنا فيه من حلال استحللناه، و ما وجدنا فيه من حرام حرمناه، ألا و إن ما حرم رسول الله(ص) مثل ما حرم الله...»؛ بسا مردی بر اریکه قدرت تکیه زند و چون از حدیت من سخنی به میان میآید، بگوید: بین ما و شما کتاب خداست، هر چه در آن حلال یافتیم. حلال میشمریم و هر چه در آن حرام یافتیم، حرام میدانیم [سپس پیامبر خدا فرمود:] آگاه باشید هر آنچه را رسول خدا(ص) حرام کرد. همانند آن چیزی است که خداوند حرام کرده است (ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۱، ص۱۰۹).
- ↑ ر.ک: بیهقی. الاعتقاد علی مذهب السلف اهل السنة و الجماعة، ص۴۳؛ باقلانی، التقریب والإرشاد، ج۲، ص۵.
- ↑ نجارزادگان،فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۷