بحث:حدیث ثقلین: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'است{{متن قرآن' به 'است: {{متن قرآن')
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==نویسنده: آقای پورانزاب==
یکی از مهم‌ترین [[ادله روایی]] در مورد [[مصداق‌شناسی اهل بیت]] و [[برتری]] و [[حقانیت اهل بیت]]، [[حدیث صحیح]] و [[متواتر]] "[[ثقلین]]" است که مورد [[پذیرش]] [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] می‌باشد. [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن [[اسلام]]{{صل}} در این [[حدیث شریف]] با تأکید بسیار، [[امت اسلامی]] را به [[اطاعت از اهل بیت]] توصیه نموده است. طبق [[حدیث شریف]] "[[ثقلین]]"، [[قرآن]] و [[اهل بیت]] تا [[روز قیامت]] از یکدیگر جدا نمی‌شوند و بین آنها رابطه‌ای ناگسستنی وجود دارد. در [[کتاب]] [[شریف]] "[[عبقات الأنوار]]"<ref>ر.ک: عبقات الأنوار، ج۲۰، ص۹۷.</ref> علمای [[عامه]] برای حدیث ثقلین شصت وجه بیان کرده‌اند که یک قول این است: {{عربی|قیل: سميا ثقلين لثقل وجوب رعاية حقوقهما، قال ثعلب: سماهما ثقلين لأته الأخذ بهما والعمل بهما ثقيل}}<ref>عبقات الأنوار، ص۱۰۰-۱۲۰.</ref> {{عربی|أو لأنه يثقل رعایة حقوقهما}}<ref>عبقات الأنوار، ص۱۱۴.</ref> {{عربی|سمعت أبا العباس... قال لأن التمسك بهما ثقيل}}<ref>معانی الأخبار، ص۹۰.</ref> و [[أبو حیان أندلسی]] در در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ}}<ref>«به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) می‌پردازیم» سوره الرحمن، آیه ۳۱.</ref> گفته: {{عربی|و الثقل: الأمر العظيم. و في الحديث:}} {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي‏}} {{عربی|سميا بذلك لعظمهما و شرفهما...}}<ref>ابو حیان أندلسی، البحر المحیط، ج۱۰، ص۶۴.</ref> [[ثقلین]] به این [[دلیل]] [[ثقلین]] نامیده شده که [[تمسک]] به این دو ثقل و رعایت حقوقشان سنگین و بزرگ است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۶۴- ۶۶.</ref>.
 
==مقدمه==
"حدیث ثقلین" از مهم‌‌ترین احا‌دیثی است که بر [[امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} و یازده [[فرزند]] معصومش{{ع}} و [[فضیلت]] آنها دلالت می‌کند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۵.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} بارها از جمله: در روز [[عرفه]]، [[مسجد]] خیف، در [[غدیر خم]] و [[خطبۀ غدیریه]] و در روزهای آخر [[عمر]] بر [[جایگاه]] والای [[قرآن]] ([[ثقل اکبر]]) و [[عترت]] ([[ثقل اصغر]]) تأکید فرمودند و از این دو [[میراث]] گران‌‌بها و دو یادگار سنگین یاد کردند که پس از خود برجای می‌گذارد و فرمودند در [[قیامت]] از شما سؤال خواهم کرد که با این دو یادگار چه کردید؟ ثقل به معنای وزین و سنگین است؛ همچنین به معنای متاع، توشۀ [[سفر]]، هرچیز نفیسی که [[نیازمند]] [[حفاظت]] باشد آمده است. از [[ابوعباس ثعلب]] پرسیدند چرا به این دو، [[ثقلین]] گویند؟ گفت: چون تمسّک به این دو، سنگین است<ref>معانی الاخبار، ص ۹۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی، امالی صدوق، ص ۵۰۰.</ref>
 
در کاربرد [[قرآنی]]، [[ثقلین]] به [[جن]] و [[انس]] هم گفته شده است {{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ}}<ref>«اى جنيان و آدميان، به حساب شما خواهيم رسيد» سوره الرحمن، آیه ۳۱.</ref> چراکه این دو گروه بر جانداران دیگر [[برتری]] دارند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۹ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴.</ref>.
 
و مراد از [[عترت]] از نظر [[اهل]] لغت و شارحان [[حدیث]]، [[اهل بیت]] و اخص [[اقارب]] [[پیامبر]]{{صل}} است و در [[روایات]] نیز مصداق [[اهل بیت]] و [[عترت]] به [[پیامبر]]{{صل}} و [[حسن]] و [[حسین]] و [[ائمه]] نه‌گانه از [[فرزندان]] [[حسین]]{{ع}} و نهمین آنها [[مهدی]]{{ع}} و [[قائم]] آنهاست اشاره شده است<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.</ref> و [[قرآن]] هم در وصف آنها فرموده: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟.</ref>
 
در این [[حدیث شریف]] چند نکته قابل توجّه است:
# [[قرآن]] و [[اهل بیت]]{{عم}} هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهد بود؛ بنابراین اگر کسی گفت: [[قرآن]] ما را بس است باید بداند که [[قرآن]] هرگز از [[اهل بیت]] جدا نخواهد شد و این سخن [[نادرست]] است. چنان‌چه اگر کسی بگوید: [[اهل بیت]] ما را بس است، باید توجّه کنند که [[اهل بیت]] بدون [[قرآن]] ناممکن و این سخن [[نادرست]] است.
# [[اطاعت از قرآن]] و [[اهل بیت]] امری مطلق و [[ابدی]] و بدون قید و شرط است.
# [[اطاعت]] مطلق و توأم بودن این دو مستلزم این است که [[اهل بیت]] نیز همانند [[قرآن]] از هرگونه [[اشتباه]] و [[خطا]] دور باشند. [[قرآن]] درباره خود می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> عِدل [[قرآن]] بودن [[اهل بیت]] در صورتی صحیح است که آنان نیز چنین باشند؛ یعنی از هر [[خطا]] و گناهی مصون و دارای [[عصمت]] باشند.
#تنها [[راه هدایت]] بعد از [[پیامبر]] تمسّک به [[قرآن]] و [[اهل بیت]] (با هم) است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۴۳.</ref>.
 
==[[متن حدیث]]==
*متن حدیث ثقلین به صورت‌های مختلف [[نقل]] شده است: {{متن حدیث| إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا}}<ref>«من در میان شما چیزی به یادگار می‌نهم که پس از من تا وقتی بدان چنگ زنید، هرگز گم ‌راه نگردید. یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا، که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است، و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار می‌کنید»؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸؛ محمدی ری شهری، محمد، دانش‌نامۀ میزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۰۳ ـ ۲۶۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰.</ref>
 
==[[سند حدیث]]==
==[[دلالت حدیث]] ==
===نخست: دلالت بر [[مرجعیت اهل بیت]]===
===دوم: دلالت بر [[ارتباط ناگسستنی قرآن و عترت]]===
===سوم: دلالت بر [[عصمت اهل بیت]]===
===چهارم: دلالت بر [[وجوب اطاعت از اهل بیت]]===
===پنجم: دلالت بر [[مصادیق اهل بیت]]===
 
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} بارها، از جمله در روز [[عرفه]]، در [[مسجد]] خیف، در [[غدیر خم]] و در خطبۀ [[غدیریه]]، نیز در روزهای آخر [[عمر]]، بر [[جایگاه]] والای [[قرآن]] و [[عترت]] تأکید فرمود و از این دو [[میراث]] گران‌بها و دو یادگار سنگین یاد کرد که پس از خود برجای می‌گذارد و فرمود در [[قیامت]] از شما سؤال خواهم کرد که با این دو یادگار چه کردید؟ [[متن حدیث]] به صورت‌های مختلف [[نقل]] شده است، از جمله: "من میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم: کتاب [[خداوند متعال]] و خاندانم. [[کتاب خدا]]، رشته‌ای کشیده میان [[آسمان]] و [[زمین]] است و عترتم [[خاندان]] منند، خدای [[لطیف]] و [[آگاه]] به من خبر داده است که این دو از هم جدا نمی‌شوند، تا کنار [[حوض]] (کوثر) بر من وارد شوند، پس بنگرید با آنان پس از من چگونه [[رفتار]] خواهید کرد؟"<ref>{{متن حدیث| إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بِمَا ذَا تَخْلُفُونِّي}}؛ معانی الاخبار، ص ۹۰، امالی صدوق، ص ۵۰۰</ref> ثقل یا ثقل به معنای وزین و سنگین است. از [[ابو عباس ثعلب]] پرسیدند چرا به این دو [[ثقلین]] گویند؟ گفت: چون تمسّک به این دو، سنگین است<ref>معانی الاخبار، ص ۹۰، امالی صدوق، ص ۵۰۰، ثقل هم به معنای متاع و توشۀ سفر است، هم هرچیز نفیسی که نیاز به محافظت دارد (قاموس المحیط) و به معنای سنگین هم آمده است.</ref> نیز به معنای متاع، توشۀ سفر، هرچیز نفیسی که [[نیازمند]] [[حفاظت]] باشد آمده است. در [[روایات]] متعدّدی از این دو با عنوان "ثقل اکبر" و "ثقل اصغر" یاد شده است. در سخنان [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[کمیل]] آمده است: {{متن حدیث| يَا كُمَيْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ }}.<ref>اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی</ref> این [[حدیث]]، هم منقبتی برای [[اهل بیت]] [[پیامبر]] است، هم می‌رساند که آنان [[عدل]] و قرین قرآنند، هم [[مرجعیت علمی]] و [[دینی]] [[خاندان]] [[پیامبر]] و [[أئمه]] [[معصومین]]{{عم}} را می‌رساند، هم به تفکیک‌ناپذیری [[قرآن]] و [[عترت]] در آن تصریح شده است و اینکه تمسّک به این دو با هم موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] است. [[آینده‌نگری]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} برای فلاح [[امّت]] و دوری از [[گمراهی]] ایجاب می‌کرد که راه روشن [[حق]] و [[دین]] را در سایۀ [[قرآن]] و [[عترت]] به [[امت]] خویش نشان دهد. [[حضرت]] بر مسألۀ "تمسّک به آن دو" تأکید داشت و آن را [[مانع]] "[[گمراهی]]" می‌دانست. از اینجا [[لزوم]] [[تبعیت]] از [[عترت]] در همۀ امور و [[فصل الخطاب]] دانستن آنان روشن می‌شود، همان نقشی را که [[قرآن]] دارد. [[جامعیت]] کتاب و [[عترت]] و [[هدایت‌جویی]] از این دو یادگار و معیّت و [[همراهی]] آن دو و [[ضرورت]] [[رجوع]] به آنان از این [[حدیث]] روشن می‌گردد. نیز از این [[حدیث]]، [[عصمت]] [[ائمه]]{{عم}} و [[عترت]] نیز به دست می‌آید. همان‌گونه که [[قرآن]] [[وحی]] [[الهی]] است و خطایی در آن راه ندارد، [[مامان]] نیز معصوم‌اند و از [[هوای نفس]] و [[گناه]] و [[خطا]] مصونند. به همین خاطر [[فرمان]] داد که به هردو تمسّک جویند و از آن دو جدا نشوند تا [[گمراه]] نگردند. این [[حدیث]]، از [[احادیث متواتر]] است و شمار بسیاری از [[اصحاب]] آن را [[روایت]] کرده‌اند، ۳۴ نفر از [[اصحاب]] و ۱۹ نفر از [[تابعین]]، و از سوی علمای [[شیعه]] و [[سنی]] [[حدیث صحیح]] شمرده شده است. مرحوم [[قاضی نور اللّه]] آن را از ۷۴ [[راوی]] [[اهل سنت]] [[نقل]] کرده است و در منابع گوناگون به اسناد و [[راویان]] آن اشاره شده است<ref>احقاق الحق، ج ۸ ص ۳۰۸، نیز ر. ک: الغدیر، ج ۱ ص ۳۲ به بعد و ص ۲۹۴، و نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۲،۱ و ۳، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱ ص ۸۳، اثبات الهداة، ج ۳ ص ۹۱ و ۱۹۵</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۰۸.</ref>
*[[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} بارها، از جمله در روز [[عرفه]]، در [[مسجد]] خیف، در [[غدیر خم]] و در خطبۀ [[غدیریه]]، نیز در روزهای آخر [[عمر]]، بر [[جایگاه]] والای [[قرآن]] و [[عترت]] تأکید فرمود و از این دو [[میراث]] گران‌بها و دو یادگار سنگین یاد کرد که پس از خود برجای می‌گذارد و فرمود در [[قیامت]] از شما سؤال خواهم کرد که با این دو یادگار چه کردید؟ [[متن حدیث]] به صورت‌های مختلف [[نقل]] شده است، از جمله: "من میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم: کتاب [[خداوند متعال]] و خاندانم. [[کتاب خدا]]، رشته‌ای کشیده میان [[آسمان]] و [[زمین]] است و عترتم [[خاندان]] منند، خدای لطیف و [[آگاه]] به من خبر داده است که این دو از هم جدا نمی‌شوند، تا کنار [[حوض]] (کوثر) بر من وارد شوند، پس بنگرید با آنان پس از من چگونه [[رفتار]] خواهید کرد؟"<ref>{{متن حدیث| إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بِمَا ذَا تَخْلُفُونِّي}}؛ معانی الاخبار، ص ۹۰، امالی صدوق، ص ۵۰۰</ref> ثقل یا ثقل به معنای وزین و سنگین است. از [[ابو عباس ثعلب]] پرسیدند چرا به این دو [[ثقلین]] گویند؟ گفت: چون تمسّک به این دو، سنگین است<ref>معانی الاخبار، ص ۹۰، امالی صدوق، ص ۵۰۰، ثقل هم به معنای متاع و توشۀ سفر است، هم هرچیز نفیسی که نیاز به محافظت دارد (قاموس المحیط) و به معنای سنگین هم آمده است.</ref> نیز به معنای متاع، توشۀ سفر، هرچیز نفیسی که [[نیازمند]] [[حفاظت]] باشد آمده است. در [[روایات]] متعدّدی از این دو با عنوان "ثقل اکبر" و "ثقل اصغر" یاد شده است. در سخنان [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[کمیل]] آمده است: {{متن حدیث| يَا كُمَيْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ }}.<ref>اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی</ref> این [[حدیث]]، هم منقبتی برای [[اهل بیت]] [[پیامبر]] است، هم می‌رساند که آنان [[عدل]] و قرین قرآنند، هم [[مرجعیت علمی]] و [[دینی]] [[خاندان]] [[پیامبر]] و [[أئمه]] [[معصومین]]{{عم}} را می‌رساند، هم به تفکیک‌ناپذیری [[قرآن]] و [[عترت]] در آن تصریح شده است و اینکه تمسّک به این دو با هم موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] است. [[آینده‌نگری]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} برای فلاح [[امّت]] و دوری از [[گمراهی]] ایجاب می‌کرد که راه روشن [[حق]] و [[دین]] را در سایۀ [[قرآن]] و [[عترت]] به [[امت]] خویش نشان دهد. [[حضرت]] بر مسألۀ "تمسّک به آن دو" تأکید داشت و آن را [[مانع]] "[[گمراهی]]" می‌دانست. از اینجا [[لزوم]] [[تبعیت]] از [[عترت]] در همۀ امور و [[فصل الخطاب]] دانستن آنان روشن می‌شود، همان نقشی را که [[قرآن]] دارد. [[جامعیت]] کتاب و [[عترت]] و [[هدایت‌جویی]] از این دو یادگار و معیّت و [[همراهی]] آن دو و [[ضرورت]] [[رجوع]] به آنان از این [[حدیث]] روشن می‌گردد. نیز از این [[حدیث]]، [[عصمت]] [[ائمه]]{{عم}} و [[عترت]] نیز به دست می‌آید. همان‌گونه که [[قرآن]] [[وحی الهی]] است و خطایی در آن راه ندارد، [[مامان]] نیز معصوم‌اند و از [[هوای نفس]] و [[گناه]] و [[خطا]] مصونند. به همین خاطر [[فرمان]] داد که به هردو تمسّک جویند و از آن دو جدا نشوند تا [[گمراه]] نگردند. این [[حدیث]]، از [[احادیث متواتر]] است و شمار بسیاری از [[اصحاب]] آن را [[روایت]] کرده‌اند، ۳۴ نفر از [[اصحاب]] و ۱۹ نفر از [[تابعین]]، و از سوی علمای [[شیعه]] و [[سنی]] [[حدیث صحیح]] شمرده شده است. مرحوم [[قاضی نور اللّه]] آن را از ۷۴ [[راوی]] [[اهل سنت]] [[نقل]] کرده است و در منابع گوناگون به اسناد و [[راویان]] آن اشاره شده است<ref>احقاق الحق، ج ۸ ص ۳۰۸، نیز ر. ک: الغدیر، ج ۱ ص ۳۲ به بعد و ص ۲۹۴، و نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۲،۱ و ۳، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱ ص ۸۳، اثبات الهداة، ج ۳ ص ۹۱ و ۱۹۵</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۰۸.</ref>


==حدیث ثقلین در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین==
==حدیث ثقلین در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین==
خط ۱۳: خط ۳۸:


===اعتبار حدیث ثقلین===
===اعتبار حدیث ثقلین===
حدیث ثقلین نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از [[جایگاه]] والایی برخوردار بوده و از [[احادیث متواتر]] نزد [[فریقین]] است بعضی از نویسندگان در اثبات [[تواتر]] این [[حدیث]] آثار [[ارزشمندی]] به رشته تحریر درآورده‌اند<ref>ر.ک: عبقات الانوار، مجلدات ۱۸ و ۱۹ ونیز حدیث الثقلین وتواتره نوشته شیخ قوام الدین وشنوه‌ای وحدیث الثقلین وتواتره نوشته سید علی میلانی.</ref>. به گفته [[ابن حجر]] مکی [[حدیث]] [[تمسک]] به [[ثقلین]] از بیش از بیست [[صحابی]] [[نقل]] شده است. مکان و زمان صدور این [[حدیث]] از [[نبی اکرم]]{{صل}} متفاوت ذکر شده است: روز [[عرفه]] در [[حجه الوداع]]، در [[مدینه]] و در حال [[بیماری]] [[رسول الله]]{{صل}} در حالی که حجره [[پیامبر]] از [[اصحاب]] پر بود، و در [[غدیر خم]]، و در بازگشت از سفر [[طائف]]، تمام اینها درست است و منافاتی با هم ندارد زیرا به خاطر اهتمام بسیار [[زیاد ]][[پیامبر]] به [[قرآن و عترت]] و اهتمامی که به تفهیم اهمیت موضوع به [[مردم]] از خود نشان می‌دادند در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این [[حدیث]] را تکرار فرموده‌اند.<ref>الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت{{عم}} در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸.</ref>
حدیث ثقلین نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از [[جایگاه]] والایی برخوردار بوده و از [[احادیث متواتر]] نزد [[فریقین]] است بعضی از نویسندگان در اثبات [[تواتر]] این [[حدیث]] آثار [[ارزشمندی]] به رشته تحریر درآورده‌اند<ref>ر.ک: عبقات الانوار، مجلدات ۱۸ و ۱۹ ونیز حدیث الثقلین وتواتره نوشته شیخ قوام الدین وشنوه‌ای وحدیث الثقلین وتواتره نوشته سید علی میلانی.</ref>. به گفته [[ابن حجر]] مکی [[حدیث]] [[تمسک]] به [[ثقلین]] از بیش از بیست [[صحابی]] [[نقل]] شده است. مکان و زمان صدور این [[حدیث]] از [[نبی اکرم]]{{صل}} متفاوت ذکر شده است: روز [[عرفه]] در [[حجه الوداع]]، در [[مدینه]] و در حال [[بیماری]] [[رسول الله]]{{صل}} در حالی که حجره [[پیامبر]] از [[اصحاب]] پر بود، و در [[غدیر خم]]، و در بازگشت از سفر [[طائف]]، تمام اینها درست است و منافاتی با هم ندارد زیرا به خاطر اهتمام بسیار [[زیاد]] [[پیامبر]] به [[قرآن و عترت]] و اهتمامی که به تفهیم اهمیت موضوع به [[مردم]] از خود نشان می‌دادند در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این [[حدیث]] را تکرار فرموده‌اند.<ref>الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت{{عم}} در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸.</ref>


در سخنان [[دانشمندان]] [[حدیث]] شناس [[اهل سنت]] تصریح به [[صحت حدیث ثقلین]] دیده می‌شود برای نمونه [[حاکم]] نیشابوری در المستدرک [[علی]] الصحیحین<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۱۰۹: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین.</ref>، [[ابن حجر]] مکی در الصواعق<ref>الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۲۸.</ref>، [[نور]] الدین هیثمی در مجمع الزوائد<ref>مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۳.</ref>، به صحت این [[حدیث]] صریحا اعتراف کرده‌اند<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص .</ref>.
در سخنان [[دانشمندان]] [[حدیث]] شناس [[اهل سنت]] تصریح به [[صحت حدیث ثقلین]] دیده می‌شود برای نمونه [[حاکم]] نیشابوری در المستدرک [[علی]] الصحیحین<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۱۰۹: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین.</ref>، [[ابن حجر]] مکی در الصواعق<ref>الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۲۸.</ref>، [[نور]] الدین هیثمی در مجمع الزوائد<ref>مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۳.</ref>، به صحت این [[حدیث]] صریحا اعتراف کرده‌اند<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص .</ref>.
خط ۲۳: خط ۴۸:


===دلالت حدیث ثقلین===
===دلالت حدیث ثقلین===
حدیث ثقلین مشتمل بر پیام‌ها و رهنمودهایی در مورد [[عترت پیامبر]]{{صل}} است از جمله [[مرجعیت علمی]] و [[اعلمیت]] و دوام و بقاء و [[عصمت]] آنان<ref>برای تفصیل هر یک از پیا‌م‌های حدیث ثقلین ر.ک: لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب، ج۲، ص ۴۲۷.</ref> در این درس به [[دلالت حدیث]] بر [[عصمت]] می‌پردازیم<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص .</ref>.
حدیث ثقلین مشتمل بر پیام‌ها و رهنمودهایی در مورد [[عترت پیامبر]]{{صل}} است از جمله [[مرجعیت علمی]] و [[اعلمیت]] و دوام و بقاء و [[عصمت]] آنان<ref>برای تفصیل هر یک از پیا‌م‌های حدیث ثقلین ر.ک: لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب، ج۲، ص ۴۲۷.</ref> در اینجا به [[دلالت حدیث]] بر [[عصمت]] می‌پردازیم<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص .</ref>.
===[[عصمت]] [[عترت]]===
===[[عصمت]] [[عترت]]===
همراه قرار دادن [[اهل بیت]]{{عم}} و [[حکم]] به جدا نشدن [[اهل بیت]] از [[قرآن کریم]] تعبیر دیگری از [[عصمت]] [[عترت]] است زیرا هرگونه [[مخالفت]] آنان با [[قرآن]] هرچند از روی [[خطا]] و اشتباه، افتراق و جدایی از [[قرآن]] محسوب می‌شود و حال آنکه فرمود {{متن حدیث|أَنَّهُمَا لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‏}}
همراه قرار دادن [[اهل بیت]]{{عم}} و [[حکم]] به جدا نشدن [[اهل بیت]] از [[قرآن کریم]] تعبیر دیگری از [[عصمت]] [[عترت]] است زیرا هرگونه [[مخالفت]] آنان با [[قرآن]] هرچند از روی [[خطا]] و اشتباه، افتراق و جدایی از [[قرآن]] محسوب می‌شود و حال آنکه فرمود {{متن حدیث|أَنَّهُمَا لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‏}}
در این [[حدیث]] با صراحت [[عترت]] را همتا و قرین با [[قرآن کریم]] دانسته‌اند و با توجه به این نکته که [[خطا]] و [[باطل]] در [[قرآن]] راه ندارد {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. اگر [[عترت]] مبرا از [[خطا]] نباشد این اقتران [[نادرست]] خواهد شد؛ بنابراین [[عترت]] باید از اشتباه مصون باشد.
در این [[حدیث]] با صراحت [[عترت]] را همتا و قرین با [[قرآن کریم]] دانسته‌اند و با توجه به این نکته که [[خطا]] و [[باطل]] در [[قرآن]] راه ندارد {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. اگر [[عترت]] مبرا از [[خطا]] نباشد این اقتران نادرست خواهد شد؛ بنابراین [[عترت]] باید از اشتباه مصون باشد.
[[دستور]] به [[تمسک]] و [[پیروی]] مطلق و بدون قید و شرط و انحصار سبب [[نجات]] از [[گمراهی]] در [[پیروی]] و چنگ زدن به این دو با هم، [[دلیل]] است بر [[عصمت]] و بری بودن از [[خطا]] و [[لغزش]]<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص .</ref>.
[[دستور]] به [[تمسک]] و [[پیروی]] مطلق و بدون قید و شرط و انحصار سبب [[نجات]] از [[گمراهی]] در [[پیروی]] و چنگ زدن به این دو با هم، [[دلیل]] است بر [[عصمت]] و بری بودن از [[خطا]] و [[لغزش]]<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص .</ref>.
===معنای [[عترت]]===
===معنای [[عترت]]===
خط ۵۰: خط ۷۵:
*در [[روایات]] فراوانی، [[ضرورت]] تمسّک به ثقلین، جدایی ناپذیری ثقلین از هم، برجای گذاشتن ثقلین در میان [[امت]] از سوی [[پیامبر]] و ورود ثقلین بر [[حوض کوثر]] مطرح شده است.
*در [[روایات]] فراوانی، [[ضرورت]] تمسّک به ثقلین، جدایی ناپذیری ثقلین از هم، برجای گذاشتن ثقلین در میان [[امت]] از سوی [[پیامبر]] و ورود ثقلین بر [[حوض کوثر]] مطرح شده است.
*[[حدیث ثقلین]] از [[احادیث]] مشهور است که [[فضیلت]] [[اهل بیت]] را می‌رساند: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏}}<ref> اثبات الهداة، ج ۳ ص ۸ و ۱۷</ref> در کاربرد [[قرآنی]]، ثقلین به [[جن]] و انس هم گفته شده است {{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ}}<ref>الرحمن آیه ۳۱</ref>، چراکه این دو گروه بر جانداران دیگر [[برتری]] دارند.<ref>مجمع البحرین</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۹.</ref>
*[[حدیث ثقلین]] از [[احادیث]] مشهور است که [[فضیلت]] [[اهل بیت]] را می‌رساند: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏}}<ref> اثبات الهداة، ج ۳ ص ۸ و ۱۷</ref> در کاربرد [[قرآنی]]، ثقلین به [[جن]] و انس هم گفته شده است {{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ}}<ref>الرحمن آیه ۳۱</ref>، چراکه این دو گروه بر جانداران دیگر [[برتری]] دارند.<ref>مجمع البحرین</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۹.</ref>
==[[حدیث ثقلین]]==
حدیث ثقلین<ref>ثقل به فتح قاف، امر نفیس و گرانبها و به سکون آن، امر سنگین که کنایه از ثقاست و گرانبهائی است.</ref> از [[احادیث متواتر]] [[اسلامی]] است که [[علماء]] و [[دانشمندان]] آن را از [[پیامبر گرامی]] نقل کرده‌اند. مراجعه به [[اسناد]] و [[روایات]] این [[حدیث]]، [[صدور حدیث]] را از پیامبر گرامی [[قطعی]] می‌سازد، و هیچ فردی هر چه هم دیر [[باور]] باشد، نمی‌تواند در [[صحت]] و [[استواری]] آن، به خود [[شک]] و تردیدی راه دهد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۲۰۳.</ref>.
===بررسی سند حدیث===
[[استدلال]] با این حدیث، در گرو این است که صحت و استواری سند آن برای ما ثابت گردد. اکنون برای آشنا ساختن خوانندگان گرامی به پایه [[صحت حدیث]]، و [[تواتر]] آن، به نقل قسمتی از اسناد آن می‌پردازیم. مرحوم [[سید هاشم بحرینی]]، در کتاب نفیس خود، [[غایة المرام]] حدیث یاد شده را از دانشمندان [[اهل تسنن]]، به سی و نه طریق نقل می‌کند، همچنانکه این حدیث را از طریق [[شیعه]] به هشتاد و دو طریق نقل می‌نماید<ref>غایة المرام، ص۲۱۷-۲۳۴.</ref>.
وی این حدیث را از [[محدثان]] [[سنی]]، مانند [[احمد بن حنبل]]، [[عبدالله بن احمد بن حنبل]]، [[مسلم بن حجاج]] در صحیح معروف خود<ref>مسلم، در صحیح خود این حدیث را به سه طریق نقل کرده است.</ref>، [[ابو اسحاق ثعلبی]] صاحب [[تفسیر]]، [[ابوالحسن علی]] بن محمد، معروف به [[فقیه]] [[ابن مغازلی]]، [[ابوالحسن]]، مؤلف [[الجمع بین الصحاح الستة (کتاب)|الجمع بین الصحاح الستة]]، [[ابو عبدالله محمد بن ابی نصر حمیدی]] مؤلف [[الجمع بین الصحیحین]]، [[سمعانی]] در کتاب [[فضائل الصحابة]] و اخطب الخطباء، [[موفق بن احمد]]، مؤلف کتاب [[فضائل امیرالمؤمنین]] و [[حافظ]] [[ابراهیم بن محمد الحموینی]] و [[عزالدین ابن ابی الحدید]] مؤلف [[شرح نهج البلاغه]] و... نقل می‌کند.
مرحوم [[شرف الدین]] در کتاب المراجعات صفحات ۲۰ تا ۲۵ آن را از مصادر زیر نقل می‌کند:
# [[متقی هندی]] در کتاب [[کنز العمال]] جلد ۱ صفحه ۴۴، حدیث را از محدثانی مانند: [[ترمذی]] و [[نسائی]] که سند آنها به جابر منتهی می‌گردد، نقل کرده است.
# [[احمد بن حنبل]]، این [[حدیث]] را در [[مسند]] خود، ج۵، ص۱۸۲-۱۸۹ نقل کرده است.
[[احمد بن حنبل]]، در موارد دیگر نیز حدیث یاد شده را نقل کرده است (جلد ۳ صفحه ۱۷ و ۲۶) [[متقی هندی]] در [[کنز العمال]] ج۱، ص۴۷ نقل نموده است.
[[حاکم]] در مستدرک، جلد ۳، صفحه ۱۰۹ و ۱۴۸ و ۵۳۳ حدیث را نقل کرده و آن را صحیح خوانده است.
[[ابن حجر]]، در کتاب [[الصواعق المحرقة]] ص۷۵ و ۸۹ نقل کرده است.
در تعالیق [[احقاق الحق]]، با تتبع زاید الوصفی مسانید و [[مراسیل]] حدیث، از کتاب‌های [[دانشمندان]] [[سنی]] با تعیین شماره جلد و شماره صفحه کتاب، نقل شده است. علاقمندان می‌توانند به جلد ۹ صفحه ۳۰۹-۳۷۶ مراجعه کنند و ما برای اختصار، از نقل فهرست آن خودداری نمودیم.
اخیراً از طرف [[دار التقریب]] بین المذاهب الاسلامیة رساله‌ای پیرامون [[اسناد]] و متون [[حدیث ثقلین]] منتشر گردید و حاکی از آن است که [[اساتید]] [[مصر]] و پایه گذاران دار التقریب، همگی به [[صحت]] و [[تواتر حدیث]] [[ایمان راسخ]] دارند<ref>حدیث الثقلین، از نشریات دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة، سال ۱۳۷۴ق.</ref>.
دانشمند بزرگ [[شیعه]]، مرحوم [[میرحامد حسین هندی]] که در سال ۱۳۰۶ درگذشته است، این [[حدیث]] را از قریب به دویست دانشمند [[سنی]] نقل کرده است که همگی در فاصله قرن‌های دوم و سیزدهم [[اسلامی]] می‌زیسته‌اند. مجموع تحقیقات ایشان، پیرامون سند و [[دلالت حدیث]]، در شش جلد به چاپ رسیده است، که علاقمندان می‌توانند با مراجعه به آنها از [[عظمت]] حدیث [[آگاه]] گردند.
هرگاه تعداد [[راویان حدیث]] را از طریق شیعه و کتاب‌هائی که این حدیث در آنها آمده است بر گذشته بیفزائیم، در این موقع حدیث در عالی‌ترین درجه از اعتبار و [[تواتر]] قرار می‌گیرد، که برای آن مانندی جز [[حدیث غدیر]] و [[حدیث منزلت]] نمی‌توان یافت.
اینک متن حدیث: قال [[رسول الله]]{{صل}}: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‌}}. من در میان شما دو [[امانت]] نفیس و گران‌بها می‌گذارم، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترت من است شما مادامی که به این دو [[تمسک]] می‌جوئید [[گمراه]] نمی‌شوید و این دو یادگار من، هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند.
البته این [[حدیث]]، به صورت‌های گسترده‌تر نیز نقل شده است، حتی [[ابن حجر]] می‌گوید: [[پیامبر]] در آخر حدیث افزود:
{{متن حدیث|هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَا يَفْتَرِقَانِ‌}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۳۵.</ref>.
این علی است که پیوسته با [[قرآن]] است و قرآن نیز با علی همراه بوده و از هم جدا نمی‌شوند.
آنچه ما نقل کردیم، صورت کوتاه و فشرده حدیث است که [[محدثان]] [[اسلامی]] بر [[صحت]] و [[استواری]] آن [[گواهی]] داده‌اند. علت [[اختلاف]] صورت حدیث این است که پیامبر در مواقع مختلف [[مردم]] را به پیوند ناگسستنی که میان [[قرآن و عترت]] وجود دارد، توجه داده است.
[[پیامبر گرامی]] تلازم این دو [[حجت]] را در [[روز عرفه]] روی [[ناقه]] خود، در [[مسجد خیف]]، در [[خطبه غدیر]]، در بستر [[بیماری]]<ref>بحار الأنوار، ج۲۲، ص۷۶، نقل از مجالس مفید.</ref> در حالی که [[حجره]] وی مملو از [[صحابه]] بود، یادآوری نموده است. و [[اختلاف حدیث]] از نظر تفصیل و [[اجمال]] مربوط به اختلاف مورد است<ref>برای آگاهی از مدارک آن به المراجعات ص۲۳، طبع سوم، و تعالیق احقاق الحق، ج۹ مراجعه گردد.</ref>.
با اینکه حدیث به صورت‌های مختلفی نقل شده و پیامبر از دو یادگار خود، گاهی با لفظ [[ثقلین]] و گاهی با لفظ خلیفتین و احیاناً امرین یاد فرموده است، مع الوصف، همگی [[هدف]] واحدی را تعقیب می‌کنند و آن، وجود پیوند ناگسستنی میان قرآن و عترت است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۲۰۳.</ref>.
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010595.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|'''پیشوائی از نظر اسلام''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۵

یکی از مهم‌ترین ادله روایی در مورد مصداق‌شناسی اهل بیت و برتری و حقانیت اهل بیت، حدیث صحیح و متواتر "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی می‌باشد. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) در این حدیث شریف با تأکید بسیار، امت اسلامی را به اطاعت از اهل بیت توصیه نموده است. طبق حدیث شریف "ثقلینقرآن و اهل بیت تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمی‌شوند و بین آنها رابطه‌ای ناگسستنی وجود دارد. در کتاب شریف "عبقات الأنوار"[۱] علمای عامه برای حدیث ثقلین شصت وجه بیان کرده‌اند که یک قول این است: قیل: سميا ثقلين لثقل وجوب رعاية حقوقهما، قال ثعلب: سماهما ثقلين لأته الأخذ بهما والعمل بهما ثقيل[۲] أو لأنه يثقل رعایة حقوقهما[۳] سمعت أبا العباس... قال لأن التمسك بهما ثقيل[۴] و أبو حیان أندلسی در در تفسیر آیه: ﴿سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ[۵] گفته: و الثقل: الأمر العظيم. و في الحديث: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي‏» سميا بذلك لعظمهما و شرفهما...[۶] ثقلین به این دلیل ثقلین نامیده شده که تمسک به این دو ثقل و رعایت حقوقشان سنگین و بزرگ است[۷].

مقدمه

"حدیث ثقلین" از مهم‌‌ترین احا‌دیثی است که بر امامت حضرت علی(ع) و یازده فرزند معصومش(ع) و فضیلت آنها دلالت می‌کند[۸]. پیامبر خدا(ص) بارها از جمله: در روز عرفه، مسجد خیف، در غدیر خم و خطبۀ غدیریه و در روزهای آخر عمر بر جایگاه والای قرآن (ثقل اکبر) و عترت (ثقل اصغر) تأکید فرمودند و از این دو میراث گران‌‌بها و دو یادگار سنگین یاد کردند که پس از خود برجای می‌گذارد و فرمودند در قیامت از شما سؤال خواهم کرد که با این دو یادگار چه کردید؟ ثقل به معنای وزین و سنگین است؛ همچنین به معنای متاع، توشۀ سفر، هرچیز نفیسی که نیازمند حفاظت باشد آمده است. از ابوعباس ثعلب پرسیدند چرا به این دو، ثقلین گویند؟ گفت: چون تمسّک به این دو، سنگین است[۹]

در کاربرد قرآنی، ثقلین به جن و انس هم گفته شده است ﴿سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ[۱۰] چراکه این دو گروه بر جانداران دیگر برتری دارند[۱۱].

و مراد از عترت از نظر اهل لغت و شارحان حدیث، اهل بیت و اخص اقارب پیامبر(ص) است و در روایات نیز مصداق اهل بیت و عترت به پیامبر(ص) و حسن و حسین و ائمه نه‌گانه از فرزندان حسین(ع) و نهمین آنها مهدی(ع) و قائم آنهاست اشاره شده است[۱۲] و قرآن هم در وصف آنها فرموده: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۳].[۱۴]

در این حدیث شریف چند نکته قابل توجّه است:

  1. قرآن و اهل بیت(ع) هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهد بود؛ بنابراین اگر کسی گفت: قرآن ما را بس است باید بداند که قرآن هرگز از اهل بیت جدا نخواهد شد و این سخن نادرست است. چنان‌چه اگر کسی بگوید: اهل بیت ما را بس است، باید توجّه کنند که اهل بیت بدون قرآن ناممکن و این سخن نادرست است.
  2. اطاعت از قرآن و اهل بیت امری مطلق و ابدی و بدون قید و شرط است.
  3. اطاعت مطلق و توأم بودن این دو مستلزم این است که اهل بیت نیز همانند قرآن از هرگونه اشتباه و خطا دور باشند. قرآن درباره خود می‌فرماید: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ[۱۵] عِدل قرآن بودن اهل بیت در صورتی صحیح است که آنان نیز چنین باشند؛ یعنی از هر خطا و گناهی مصون و دارای عصمت باشند.
  4. تنها راه هدایت بعد از پیامبر تمسّک به قرآن و اهل بیت (با هم) است[۱۶].

متن حدیث

  • متن حدیث ثقلین به صورت‌های مختلف نقل شده است: « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۱۷].[۱۸]

سند حدیث

دلالت حدیث

نخست: دلالت بر مرجعیت اهل بیت

دوم: دلالت بر ارتباط ناگسستنی قرآن و عترت

سوم: دلالت بر عصمت اهل بیت

چهارم: دلالت بر وجوب اطاعت از اهل بیت

پنجم: دلالت بر مصادیق اهل بیت

مقدمه

حدیث ثقلین در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

از جمله چاره‌اندیشی‌های پیامبر خدا برای آینده امت و جلوگیری از گسترش‌ ضلالت و جهالت و حیرت در جامعه، تلاش برای تعیین مرجع علمی و نشان دادن جهت‌گیری استوار برای حرکت‌های فکری و بیان چگونگی تفسیر قرآن و مکتب و سرچشمه آن است. شاید این حقیقت، روشن‌ترین گونه خود را در "حدیث ثقلین" که از احادیث متواتر است نشان داده است. یکی از گونه‌های مختلف نقل این حدیث، چنین است که پیامبر خدا(ص) فرمود: «" إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا"»[۲۴]. من، در میان شما چیزی به یادگار می‌نهم که پس از من تا وقتی بدان چنگ درزنید، هرگز گم‌راه نگردید. یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا، که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است، و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض [کوثر]، بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار می‌کنید[۲۵].

حدیث ثقلین در معارف و عقاید ۵

شیعه و سنی در منابع معتبر به صورت متواتر از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده‌اند که آن حضرت به صورت مکرر و در مواضع متعدد و با الفاظ گوناگون فرموده‌اند: من از بین شما می‌روم و دو چیز گران‌بها از خود به جای می‌گذارم یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو چنگ زنید هرگز گمراه نمی‌شوید. برای رعایت اختصار به دو نقل از نقل‌های این حدیث متواتر و معتبر و مورد قبول فریقین اشاره می‌کنیم: مسلم نیشابوری (م ۲۶۱) مسندا از زید بن ارقم نقل می‌کند که روزی رسول خدا(ص) کنار برکه آبی به نام خم خطبه‌ای ایراد فرمود و بعد از حمد و ثنای خداوند و پند و اندرز و تذکر فرمود: «أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ‏ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ‏ أَنْ‏ يَأْتِيَنِي‏ رَسُولُ‏ رَبِّي‏ فَأُجِيبَ وَ أَنَا تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَ النُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ» ای مردم همانا من بشری هستم که نزدیک است فرشته مرگ بر من وارد شده و دعوت حق را اجابت نمایم من در میان شما دو چیز گران بها می‌گذارم اول آن دو کتاب خدا که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را گرفته و به آن تمسک کنید. سپس سفارش اکید نسبت به کتاب خدا فرمود و مردم را به عمل به آن تشویق کرد آنگاه فرمود: «أُذَكِّرُكُمُ‏ اللَّهَ‏ فِي‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ ‏»[۲۶].

احمد حنبل (۲۴۱) به سند خود از ابو سعید خُدرِیِّ نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمود: «إِنِّي أَوْشَكَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ‏ وَ إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ َّوَ عِتْرَتِي‏ كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بِمَا ذَا تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۲۷]. ثقلین از "ثَقَل" به معنای زاد و توشه و یا از "ثِقْل" به معنای چیز سنگین است[۲۸]. وجه تسمیه قرآن و عترت به ثقلین این است که ثقل به هر چیز نفیسی گفته می‌شود و قرآن و عترت از این قبیل است چه اینکه هرکدام از این دو معدن دانش‌ها و اسرار و حکمت‌های الهی و احکام شرعی است و به همین خاطر پیامبر به پیروی و تمسک و یادگیری از آنها سفارش و تاکید فرموده است و یا چون تمسک به این دو و عمل کردن و رعایت حقوق قرآن و اهل بیت سخت و سنگین و مشکل است، "ثقلین" نامیده شده‌اند[۲۹][۳۰].

اعتبار حدیث ثقلین

حدیث ثقلین نزد شیعه و سنی از جایگاه والایی برخوردار بوده و از احادیث متواتر نزد فریقین است بعضی از نویسندگان در اثبات تواتر این حدیث آثار ارزشمندی به رشته تحریر درآورده‌اند[۳۱]. به گفته ابن حجر مکی حدیث تمسک به ثقلین از بیش از بیست صحابی نقل شده است. مکان و زمان صدور این حدیث از نبی اکرم(ص) متفاوت ذکر شده است: روز عرفه در حجه الوداع، در مدینه و در حال بیماری رسول الله(ص) در حالی که حجره پیامبر از اصحاب پر بود، و در غدیر خم، و در بازگشت از سفر طائف، تمام اینها درست است و منافاتی با هم ندارد زیرا به خاطر اهتمام بسیار زیاد پیامبر به قرآن و عترت و اهتمامی که به تفهیم اهمیت موضوع به مردم از خود نشان می‌دادند در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این حدیث را تکرار فرموده‌اند.[۳۲]

در سخنان دانشمندان حدیث شناس اهل سنت تصریح به صحت حدیث ثقلین دیده می‌شود برای نمونه حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین[۳۳]، ابن حجر مکی در الصواعق[۳۴]، نور الدین هیثمی در مجمع الزوائد[۳۵]، به صحت این حدیث صریحا اعتراف کرده‌اند[۳۶].

نقل کتاب الله و سنتی

برخی گمان کرده‌اند سفارش پیامبر اسلام(ص) به قرآن و سنت است نه قرآن و عترت، دست آویز آنان برای این پندار نقلی است که به جای کلمه "و عترتی" کلمه "و سنتی" را قرار داده‌اند و لذا از احادیث ثقلین به "الاعتصام بالکتاب و السنه" تعبیر شده است.[۳۷]

پاسخ: اولاً نقل کتاب الله و عترتی نزد شیعه و سنی متواتر و صحیح است و در مقابل این حدیث متواتر جایی برای مطرح شدن خبر واحد نیست. علاوه بر اینکه اصلاً این نقل از نظر سند معتبر نیست زیرا افرادی که این نقل را در کتاب‌های خود آورده‌اند یا مانند مالک بن انس در الموطا و ابن هشام در سیره، برای آن سند ذکر نکرده‌اند[۳۸] و یا اگر سند را ذکر کرده باشند، رجال سند آنان در نزد عالمان رجالی اهل سنت تضعیف شده‌اند. ثانیاً نقل کتاب الله وسنتی از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست زیرا ارجاع امت به سنت پیامبر با توجه به این که همه سنت یک جا مدون و قابل دسترسی نبوده، تکلیف بما لا یطاق است و از پیامبر رحمت و هادی امت چنین دستوری صادر نمی‌گردد.[۳۹][۴۰].

دلالت حدیث ثقلین

حدیث ثقلین مشتمل بر پیام‌ها و رهنمودهایی در مورد عترت پیامبر(ص) است از جمله مرجعیت علمی و اعلمیت و دوام و بقاء و عصمت آنان[۴۱] در اینجا به دلالت حدیث بر عصمت می‌پردازیم[۴۲].

عصمت عترت

همراه قرار دادن اهل بیت(ع) و حکم به جدا نشدن اهل بیت از قرآن کریم تعبیر دیگری از عصمت عترت است زیرا هرگونه مخالفت آنان با قرآن هرچند از روی خطا و اشتباه، افتراق و جدایی از قرآن محسوب می‌شود و حال آنکه فرمود «أَنَّهُمَا لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‏» در این حدیث با صراحت عترت را همتا و قرین با قرآن کریم دانسته‌اند و با توجه به این نکته که خطا و باطل در قرآن راه ندارد ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۴۳]. اگر عترت مبرا از خطا نباشد این اقتران نادرست خواهد شد؛ بنابراین عترت باید از اشتباه مصون باشد. دستور به تمسک و پیروی مطلق و بدون قید و شرط و انحصار سبب نجات از گمراهی در پیروی و چنگ زدن به این دو با هم، دلیل است بر عصمت و بری بودن از خطا و لغزش[۴۴].

معنای عترت

بنابر نظر اهل لغت و شارحان حدیث، مراد از عترت؛ اهل بیت و اخص اقارب پیامبر(ص) است، ابن اثیر می‌نویسد: عتر، فیه: خلفت فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. عتره الرجل: أخص أقاربه [۴۵][۴۶].

علاوه بر آنچه از اهل لغت وشراح حدیث نقل شد در روایات نیز کلمه عترت معنا شده است: امام صادق(ع) از پدرانش روایت کند که از علی(ع) در معنی این کلام رسول خدا(ص) که «إِنِّي‏ مُخَلِّفٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏» "من دو شیء نفیس در میان شما نهادم کتاب خدا و عترتم" پرسیدند که «مِنَ‏ الْعِتْرَةِ» عترت چه کسانی هستند؟ فرمود: من و حسن و حسین و ائمه نه‌گانه که از فرزندان حسین هستند و نهمین آنها مهدی و قائم آنهاست از کتاب خدا جدا نشوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نشود تا آنکه بر رسول خدا(ص) در حوض کوثر در آیند[۴۷]. مأمون عباسی در مجلسی که دانشمندان عراق و خراسان را در آن گرد آمده بودند از امام رضا(ع) سوال کرد: «مَنِ‏ الْعِتْرَةُ الطَّاهِرَةُ؟» امام(ع) در پاسخ فرمودند: «الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ‏ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۸] وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَ فِيهِمَا أَيُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ »[۴۹][۵۰].

سفارش به اعطای حقوق

برخی گفته‌اند در حدیث ثقلین وصیت و سفارش پیامبر اکرم(ص) در باره اهل بیت خود درباره اعطای حقوق و ظلم نکردن به آنها است و سخنی از فرمان برداری از آنها در میان نیست[۵۱]. پاسخ: اوّلاً "تمسک به عترت" که در نقل‌های گوناگون حدیث ثقلین آمده است[۵۲] چیزی غیر از پیروی و فرمانبرداری از اهل بیت نیست و عباراتی نظیر: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ مَا إِنْ‏ أَخَذْتُمْ‏ بِهِ‏ لَنْ‏ تَضِلُّوا كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي» که البانی هم در سلسله صحیحه به صحت آن اقرار و اعتراف دارد[۵۳]، لزوم فرمانبرداری و اطاعت از عترت و اهل بیت را می‌رساند زیرا "اخذ" چیزی غیر از اطاعت و پیروی دستورات نیست.

و ثانیا اقتران عترت با قرآن کریم[۵۴] برای دلالت بر اطاعت از عترت کافی است زیرا چنان‌که ظلم به قرآن کریم عبارت است از نافرمانی دستورات و تعالیم آن، یکی از مصادیق بارز ظلم به عترت(ع) هم نافرمانی از دستورات آنان است و چه ظلمی بدتر از زیرپا گذاشتن دستورات قرآن و اهل بیت که همان تعالیم قرآن کریم است[۵۵].

استناد به حدیث ثقلین

در سخنان اهل بیت(ع) به حدیث ثقلین احتجاج و استناد شده است و علاوه بر آنچه در معنای عترت گفتیم برای نمونه به یک مورد دیگر اشاره می‌شود: قندوزی حنفی درکتاب ینابیع از طریق عروه از فاطمه زهرا(س) نقل می‌کند: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ يَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَيُّهَا النَّاسُ يُوشِكُ‏ أَنْ‏ أُقْبَضَ‏ قَبْضاً سَرِيعاً فَيُنْطَلَقَ بِي وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(ع) فَرَفَعَهَا فَقَالَ هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ ُ مَعَ عَلِيٍّ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکُمْ مَا ذَا تَخْلُفُونّی فِیهِهَا»[۵۶] شنیدم از رسول خدا(ص) در مرض موت در حجره خود که مملو از جمعیت بود، فرمود: ای مردم نزدیک است مرا به زودی و به سرعت قبض کنند و برای رفع عذر شما نزد خدا من گفتارم را برای شما تقدیم می‌کنم: آگاه باشید که من در میان شما دو جانشین از خود می‌گذارم، کتاب پروردگارم و عترتم که اهل بیت منند و سپس دست علی را گرفت و بلند کرد و گفت: این علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو تا از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس بپرسم از شما درباره آنچه که بعد از من با آن دو کردید[۵۷].

ثقلین، تثنیه ثَقَل است. ثَقل یعنی آنچه ارزشمند، نفیس و سنگین باشد. ثَقَلین، یا ثِقلین یعنی دو چیز ارزشمند و عظیم. پیامبر خدا(ص) فرمود: من می‌روم، اما دو امانت سنگین نزد شما بر جای می‌گذارم: یکی قرآن، دیگری اهل بیت و عترت. حدیث و سخنی که به این دو میراث و امانت اشاره دارد، به "حدیث ثَقَلین" معروف است. قرآن را ثِقل اکبر و عترت را ثِقل اصغر گویند. در قرآن واژه ثَقَلان به کار رفته است: ﴿سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ[۵۸] و اشاره به دو گروه بزرگ از جانداران و مخلوقات الهی یعنی انسان و جنّ است[۵۹].

مقدمه

حدیث ثقلین

حدیث ثقلین[۶۵] از احادیث متواتر اسلامی است که علماء و دانشمندان آن را از پیامبر گرامی نقل کرده‌اند. مراجعه به اسناد و روایات این حدیث، صدور حدیث را از پیامبر گرامی قطعی می‌سازد، و هیچ فردی هر چه هم دیر باور باشد، نمی‌تواند در صحت و استواری آن، به خود شک و تردیدی راه دهد.[۶۶].

بررسی سند حدیث

استدلال با این حدیث، در گرو این است که صحت و استواری سند آن برای ما ثابت گردد. اکنون برای آشنا ساختن خوانندگان گرامی به پایه صحت حدیث، و تواتر آن، به نقل قسمتی از اسناد آن می‌پردازیم. مرحوم سید هاشم بحرینی، در کتاب نفیس خود، غایة المرام حدیث یاد شده را از دانشمندان اهل تسنن، به سی و نه طریق نقل می‌کند، همچنانکه این حدیث را از طریق شیعه به هشتاد و دو طریق نقل می‌نماید[۶۷]. وی این حدیث را از محدثان سنی، مانند احمد بن حنبل، عبدالله بن احمد بن حنبل، مسلم بن حجاج در صحیح معروف خود[۶۸]، ابو اسحاق ثعلبی صاحب تفسیر، ابوالحسن علی بن محمد، معروف به فقیه ابن مغازلی، ابوالحسن، مؤلف الجمع بین الصحاح الستة، ابو عبدالله محمد بن ابی نصر حمیدی مؤلف الجمع بین الصحیحین، سمعانی در کتاب فضائل الصحابة و اخطب الخطباء، موفق بن احمد، مؤلف کتاب فضائل امیرالمؤمنین و حافظ ابراهیم بن محمد الحموینی و عزالدین ابن ابی الحدید مؤلف شرح نهج البلاغه و... نقل می‌کند.

مرحوم شرف الدین در کتاب المراجعات صفحات ۲۰ تا ۲۵ آن را از مصادر زیر نقل می‌کند:

  1. متقی هندی در کتاب کنز العمال جلد ۱ صفحه ۴۴، حدیث را از محدثانی مانند: ترمذی و نسائی که سند آنها به جابر منتهی می‌گردد، نقل کرده است.
  2. احمد بن حنبل، این حدیث را در مسند خود، ج۵، ص۱۸۲-۱۸۹ نقل کرده است.

احمد بن حنبل، در موارد دیگر نیز حدیث یاد شده را نقل کرده است (جلد ۳ صفحه ۱۷ و ۲۶) متقی هندی در کنز العمال ج۱، ص۴۷ نقل نموده است.

حاکم در مستدرک، جلد ۳، صفحه ۱۰۹ و ۱۴۸ و ۵۳۳ حدیث را نقل کرده و آن را صحیح خوانده است. ابن حجر، در کتاب الصواعق المحرقة ص۷۵ و ۸۹ نقل کرده است. در تعالیق احقاق الحق، با تتبع زاید الوصفی مسانید و مراسیل حدیث، از کتاب‌های دانشمندان سنی با تعیین شماره جلد و شماره صفحه کتاب، نقل شده است. علاقمندان می‌توانند به جلد ۹ صفحه ۳۰۹-۳۷۶ مراجعه کنند و ما برای اختصار، از نقل فهرست آن خودداری نمودیم. اخیراً از طرف دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة رساله‌ای پیرامون اسناد و متون حدیث ثقلین منتشر گردید و حاکی از آن است که اساتید مصر و پایه گذاران دار التقریب، همگی به صحت و تواتر حدیث ایمان راسخ دارند[۶۹].

دانشمند بزرگ شیعه، مرحوم میرحامد حسین هندی که در سال ۱۳۰۶ درگذشته است، این حدیث را از قریب به دویست دانشمند سنی نقل کرده است که همگی در فاصله قرن‌های دوم و سیزدهم اسلامی می‌زیسته‌اند. مجموع تحقیقات ایشان، پیرامون سند و دلالت حدیث، در شش جلد به چاپ رسیده است، که علاقمندان می‌توانند با مراجعه به آنها از عظمت حدیث آگاه گردند. هرگاه تعداد راویان حدیث را از طریق شیعه و کتاب‌هائی که این حدیث در آنها آمده است بر گذشته بیفزائیم، در این موقع حدیث در عالی‌ترین درجه از اعتبار و تواتر قرار می‌گیرد، که برای آن مانندی جز حدیث غدیر و حدیث منزلت نمی‌توان یافت.

اینک متن حدیث: قال رسول الله(ص): «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‌». من در میان شما دو امانت نفیس و گران‌بها می‌گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است شما مادامی که به این دو تمسک می‌جوئید گمراه نمی‌شوید و این دو یادگار من، هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.

البته این حدیث، به صورت‌های گسترده‌تر نیز نقل شده است، حتی ابن حجر می‌گوید: پیامبر در آخر حدیث افزود: «هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَا يَفْتَرِقَانِ‌»[۷۰]. این علی است که پیوسته با قرآن است و قرآن نیز با علی همراه بوده و از هم جدا نمی‌شوند. آنچه ما نقل کردیم، صورت کوتاه و فشرده حدیث است که محدثان اسلامی بر صحت و استواری آن گواهی داده‌اند. علت اختلاف صورت حدیث این است که پیامبر در مواقع مختلف مردم را به پیوند ناگسستنی که میان قرآن و عترت وجود دارد، توجه داده است. پیامبر گرامی تلازم این دو حجت را در روز عرفه روی ناقه خود، در مسجد خیف، در خطبه غدیر، در بستر بیماری[۷۱] در حالی که حجره وی مملو از صحابه بود، یادآوری نموده است. و اختلاف حدیث از نظر تفصیل و اجمال مربوط به اختلاف مورد است[۷۲]. با اینکه حدیث به صورت‌های مختلفی نقل شده و پیامبر از دو یادگار خود، گاهی با لفظ ثقلین و گاهی با لفظ خلیفتین و احیاناً امرین یاد فرموده است، مع الوصف، همگی هدف واحدی را تعقیب می‌کنند و آن، وجود پیوند ناگسستنی میان قرآن و عترت است[۷۳].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: عبقات الأنوار، ج۲۰، ص۹۷.
  2. عبقات الأنوار، ص۱۰۰-۱۲۰.
  3. عبقات الأنوار، ص۱۱۴.
  4. معانی الأخبار، ص۹۰.
  5. «به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) می‌پردازیم» سوره الرحمن، آیه ۳۱.
  6. ابو حیان أندلسی، البحر المحیط، ج۱۰، ص۶۴.
  7. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.
  8. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  9. معانی الاخبار، ص ۹۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی، امالی صدوق، ص ۵۰۰.
  10. «اى جنيان و آدميان، به حساب شما خواهيم رسيد» سوره الرحمن، آیه ۳۱.
  11. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  12. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.
  13. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  14. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
  15. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  16. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۴۳.
  17. «من در میان شما چیزی به یادگار می‌نهم که پس از من تا وقتی بدان چنگ زنید، هرگز گم ‌راه نگردید. یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا، که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است، و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار می‌کنید»؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸؛ محمدی ری شهری، محمد، دانش‌نامۀ میزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۰۳ ـ ۲۶۲.
  18. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰.
  19. « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بِمَا ذَا تَخْلُفُونِّي»؛ معانی الاخبار، ص ۹۰، امالی صدوق، ص ۵۰۰
  20. معانی الاخبار، ص ۹۰، امالی صدوق، ص ۵۰۰، ثقل هم به معنای متاع و توشۀ سفر است، هم هرچیز نفیسی که نیاز به محافظت دارد (قاموس المحیط) و به معنای سنگین هم آمده است.
  21. اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی
  22. احقاق الحق، ج ۸ ص ۳۰۸، نیز ر. ک: الغدیر، ج ۱ ص ۳۲ به بعد و ص ۲۹۴، و نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۲،۱ و ۳، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱ ص ۸۳، اثبات الهداة، ج ۳ ص ۹۱ و ۱۹۵
  23. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۰۸.
  24. سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸. برای آشنایی با مصادر و روایات حدیث ثقلین و دلالت آن به استمرار ولایت اهل بیت مراجعه فرمایید به دانش‌نامه میزان الحکمة، ج ۶، ص ۲۰۳- ۲۶۲.
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰.
  26. صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۳.
  27. مسند احمد، ج ۳، ص ۱۴ و ۱۷ و ۵۹ و، ج ۵، ص ۱۸۲.
  28. مجمع البحرین: «و فی حدیث النبی(ص) "إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی "قیل سمیا بذلک لأن العمل بهما ثقیل. وقیل من الثقل بالتحریک: متاع المسافر. و الثقل الأکبر یراد به الکتاب. و الثقل الأصغر: العترة(ع) ».
  29. ر.ک: الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۴۲.
  30. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص .
  31. ر.ک: عبقات الانوار، مجلدات ۱۸ و ۱۹ ونیز حدیث الثقلین وتواتره نوشته شیخ قوام الدین وشنوه‌ای وحدیث الثقلین وتواتره نوشته سید علی میلانی.
  32. الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸.
  33. المستدرک، ج ۳، ص ۱۰۹: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین.
  34. الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۲۸.
  35. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۳.
  36. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص .
  37. ر.ک: کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۷۲.
  38. ر.ک: الموطاء، ج ۲، ص ۸۹۹: «وَ حَدَّثَنِی عَنْ مَالِکٍ أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قَالَ: تَرَكْتُ‏ فِيكُمْ‏ أَمْرَيْنِ‏ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا: كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ وَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ‏» و در سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۱۰۲۳ از ابن اسحاق از رسول خدا(ص) مرسلا «وَ قَدْ تَرَكْتُ‏ فِيكُمْ َمَا إِنْ اعْتَصَمْتُمْ‏ بِهِ ْ فَلَنْ تَضِلُّوا أَبَداً كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ وَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ»
  39. ر.ک: معارف دین، ج۲، ص ۱۱۷ و امام‌شناسی، ج ۲، ص ۳۴۸.
  40. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص .
  41. برای تفصیل هر یک از پیا‌م‌های حدیث ثقلین ر.ک: لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب، ج۲، ص ۴۲۷.
  42. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص .
  43. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  44. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص .
  45. النهایه فی غریب الحدیث، ج ۳، ص ۱۷۷ و روح المعانی، ج ۱۱، ص۱۹۷.
  46. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  47. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.
  48. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  49. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۹.
  50. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  51. ر.ک: منهاج السنة النبویه، ج ۴، ص ۲۴۰. و هو لم یأمر باتباع العترة لکن قال اذکرکم الله اهل بیتی و تذکیر الامة بهم یقتضی ان یذکروا ما تقدم الأمر قبل ذلک من أعطائهم حقوقهم و الامتناع من ظلمهم.
  52. رجوع شود به حدیث الثقلین وتواتره نوشته قوام الدین وشنوه‌ای و حدیث الثقلین و تواتره نوشته سید علی حسینی میلانی.
  53. سلسله صحیحة، ج ۴، ص ۳۵۵.
  54. این اقتران مورد قبول و اذعان همه از جمله ابن تیمیه قرار گرفته است رجوع شود به منهاج السنه، ج۴، ص۲۴۰.
  55. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  56. ینابیع الموده، ج ۱، ص ۱۲۴.
  57. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  58. به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) می‌پردازیم؛ سوره الرحمن، آیه ۳۱.
  59. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  60. مجمع البحرین، واژه ثقل
  61. اثبات الهداة، ج ۳ ص ۸ و ۱۷
  62. الرحمن آیه ۳۱
  63. مجمع البحرین
  64. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹.
  65. ثقل به فتح قاف، امر نفیس و گرانبها و به سکون آن، امر سنگین که کنایه از ثقاست و گرانبهائی است.
  66. سبحانی، جعفر، پیشوائی از نظر اسلام ص ۲۰۳.
  67. غایة المرام، ص۲۱۷-۲۳۴.
  68. مسلم، در صحیح خود این حدیث را به سه طریق نقل کرده است.
  69. حدیث الثقلین، از نشریات دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة، سال ۱۳۷۴ق.
  70. الصواعق المحرقة، ص۱۳۵.
  71. بحار الأنوار، ج۲۲، ص۷۶، نقل از مجالس مفید.
  72. برای آگاهی از مدارک آن به المراجعات ص۲۳، طبع سوم، و تعالیق احقاق الحق، ج۹ مراجعه گردد.
  73. سبحانی، جعفر، پیشوائی از نظر اسلام ص ۲۰۳.