بنی معاویة الاکرمین بن حارث: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۰: خط ۶۰:


در کنار حضور در میادین نظامی، در عرصه‌های [[کارگزاری]] حضرت نیز، برخی از [[مردم]] بنی معاویة الاکرمین حضور داشتند که از جمله ایشان می‌‌توان به نام [[عبداللّه بن سلمة بن مره]] از شاخه [[بنی وهب بن ربیعه]] اشاره کرد. عبدالله را از [[اشراف بصره]] گفته‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.</ref>. وی از [[اصحاب امام علی]]{{ع}} بود و از [[والیان]] حضرت بر بلاد سواد بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.</ref>. او یکی از بیست نفری بود که در ایام امام علی{{ع}} [[شاهد]] [[پیمان]] [[نامه]] [[یمن]] و ربیعه در [[کوفه]] بودند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.</ref>. از [[عیاض بن ابی لینه عبدالله بن ابی کرب بن اسود]] از [[کارگزاران امام علی]]{{ع}} در برخی ولایات<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۱۸۶. به نقل از ابن شاهین.</ref> و عبدالرّحمان بن حارث بن محرز بن مرّة بن شمّاس بن جفنة بن حارث بن طمح [[رییس]] پلیس ([[شرطه]]) [[کوفه]] در دوران [[حکومت]] آن حضرت هم، از دیگر [[کارگزاران]] و عمّال آن حضرت برشمرده شده‌اند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
در کنار حضور در میادین نظامی، در عرصه‌های [[کارگزاری]] حضرت نیز، برخی از [[مردم]] بنی معاویة الاکرمین حضور داشتند که از جمله ایشان می‌‌توان به نام [[عبداللّه بن سلمة بن مره]] از شاخه [[بنی وهب بن ربیعه]] اشاره کرد. عبدالله را از [[اشراف بصره]] گفته‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.</ref>. وی از [[اصحاب امام علی]]{{ع}} بود و از [[والیان]] حضرت بر بلاد سواد بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.</ref>. او یکی از بیست نفری بود که در ایام امام علی{{ع}} [[شاهد]] [[پیمان]] [[نامه]] [[یمن]] و ربیعه در [[کوفه]] بودند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.</ref>. از [[عیاض بن ابی لینه عبدالله بن ابی کرب بن اسود]] از [[کارگزاران امام علی]]{{ع}} در برخی ولایات<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۶۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۱۸۶. به نقل از ابن شاهین.</ref> و عبدالرّحمان بن حارث بن محرز بن مرّة بن شمّاس بن جفنة بن حارث بن طمح [[رییس]] پلیس ([[شرطه]]) [[کوفه]] در دوران [[حکومت]] آن حضرت هم، از دیگر [[کارگزاران]] و عمّال آن حضرت برشمرده شده‌اند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==بنی معاویة الاکرمین و [[حکومت معاویه]]==
===[[قیام حجر بن عدی]]===
پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با معاویه و [[سیطره]] یافتن معاویه بر امور [[اسلامی]]، وی در [[سال ۴۱ هجری]] [[حکومت]] [[کوفه]] را به [[مغیرة بن شعبه]] سپرد. [[مغیره]] به دستور معاویه، [[دشنام]] به علی{{ع}} و [[دعا]] و [[استغفار]] بر عثمان را در کوفه عملی نمود. [[حجر بن عدی]] ناسزاگویی‌های او از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را تاب نیاورد و هرگاه چنین سخنانی از مغیره می‌شنید، جوابش را می‌داد و می‌گفت:»بلکه [[خدا]] شما را [[لعن]] کرده و [[مذمت]] نموده،«و گاهی هم می‌ایستاد و می‌گفت: [[خداوند متعال]] می‌فرماید: کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ<ref>«به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>[[گواهی]] می‌دهم کسی را که مذمت می‌کنید به فضل و [[برتری]] سزاوار و آنکه از او [[ستایش]] می‌نمایید در خور ملامت و عیب‌گویی است».<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۵۴ - ۲۵۵؛ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۵، ص۵۴۶؛ علامه شعرانی، الدمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص۱۴۰ - ۱۴۱.</ref>
پس از [[مرگ]] مغیره در [[سال ۵۰ هجری]] و امارت یافتن [[زیاد بن ابیه]] بر کوفه و [[بصره]]، [[حجر]] همچنان به [[اعتراضات]] خود ادامه می‌‌داد و آشکارا با [[یاران]] خود، معاویه را در [[مسجد]] لعن می‌‌کرد. زیاد بن ابیه با وجود دوستی‌اش با [[حجر بن عدی]] به او درباره [[دفاع]] از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[انتقاد]] از معاویه هشدار داد اما حجر همچنان بی‌پروا [[مردم]] را بر ضد معاویه تحریک می‌‌کرد<ref>امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۷۶ - ۵۷۸.</ref>. هنگامی که زیاد در بصره به سر می‌‌برد حجر و یارانش به [[عمروبن حریث]] [[جانشین]] زیاد در کوفه هنگام ایراد [[خطبه]] که با [[بدگویی]] و [[ناسزا]] به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} همراه بود سنگ ریزه پرتاب کردند. عمرو به زیاد گزارش داد و زیاد به سرعت به کوفه بازگشت. زیاد بن ابیه به مقابله با حجر برخاست و در پی [[دستگیری]] او برآمد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۴۲ - ۲۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۵۳ - ۲۶۱.</ref>. حجر به ناچار از قبیله‌ای به [[قبیله]] دیگر می‌رفت تا اینکه به ناچار به [[قبیله نخع]] [[پناه]] برد<ref>ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۷۶ - ۴۷۷.</ref>. به گفته [[طبری]]، [[بنی‌نخع]] قصد [[جنگ]] با [[حجر]] را داشتند اما وی آنها را از این کار منصرف کرد و آنان بازگشتند. حجر، سپس در [[منزل]] عبدالله بن حارث [[برادر]] [[مالک اشتر]] مخفی شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۵۹ - ۲۶۶؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۷۶ - ۴۷۷.</ref>. عبدالله با [[خوشرویی]] او را پذیرفت<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۴۹.</ref>. اما وقتی عمال [[اموی]] درباره محل اختفای او به جستجو برخاستند، کنیزی از [[نخع]]، حجر را لو داد و عبدالله مجبور به بدرقه او تا محل [[ازد]] شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۵۹ - ۲۶۶.</ref>. حجر از نزد عبدالله به [[طایفه]] ازد به [[خانه]] [[ربیعة بن ناجد]] پناه برد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۵۸ - ۲۶۰؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۴۰.</ref>.
زیاد هر چه در [[طلب]] حجر کوشید اثری نیافت از این رو با [[تهدید]] شدید [[محمد بن اشعث کندی]] از او خواست تا هر چه زودتر حجر را بیابد. محمد سه [[روز]] مهلت خواست؛ حجر پس از آنکه یک شبانه روز در خانه [[ربیعه]] ماند، کسی را پیش [[محمد بن اشعث]] فرستاد تا از زیاد برایش [[امان]] بگیرد و او را پیش معاویه بفرستد. محمد جماعتی از جمله [[جریر بن عبدالله]] و برادر اشتر و [[حجر بن یزید]] را واسطه قرار داد تا از زیاد برای حجر امان بخواهند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۶۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۱۷؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۴۰.</ref>. بدین ترتیب حجر، با واسطه‌گری بزرگان [[یمنی]]، از زیاد امان گرفت و با این شرط که او را نزد معاویه بفرستد، خود را [[تسلیم]] وی کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۶۳ - ۲۶۴.</ref>. اما زیاد بر خلاف امان خود، او را [[زندانی]] کرد و به تعقیب [[یاران]] حجر پرداخت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۶۶؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۷۷.</ref>. پس از [[دستگیری]] [[حجر]] و یارانش، زیاد [[شهادت]] نامه‌ای علیه حجر تنظیم نمود که مطابق آن حجر به عنوان فردی که قصد [[فتنه]] و [[آشوب]] دارد معرفی می‌شد. وی در [[تأیید]] این شهادت [[نامه]] [[دروغین]]، از سران چهار ناحیه [[کوفه]] و نیز هفتاد تن از سران کوفه - از جمله [[محمد بن اشعث]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۴.</ref> - [[گواهی]] گرفت<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۴ - ۲۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۶۸ - ۲۷۰.</ref><ref>با نگاهی به شهسواری، حسین، مقاله «حجر بن عدی کندی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۸۲ - ۲۰۴.</ref> زیاد پس از تنظیم این شهادتنامه، حجر را با سیزده تن از یارانش نزد معاویه فرستاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۷۱ - ۲۷۲؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۸۳.</ref>. در پی دستور معاویه به نگه داشتن حجر و یارانش در [[مرج]] [[عذراء]]<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه، ج۲، ص۱۶۳.</ref> [[یاران]] معاویه بر اساس گرایشات و [[احساسات]] قبیله‌ای خواستار [[عفو]] افراد هم قبیله‌ای خود که در میان یاران حجر بودند، شدند. بدین ترتیب برخی از آنان [[آزاد]] شدند و برخی دیگر از جمله حجر<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۸۵.</ref> و أبو العمّرطه عمیر بن یزید بن عمرو بن شراحیل بن نعمان بن منذر کندی<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۶۴. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۷.</ref> به شهادت رسیدند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
===[[شهادت امام حسن]]{{ع}}===
نقش‌آفرینی [[جعده دختر اشعث بن قیس]] در [[شهادت امام حسن مجتبی]]{{ع}} هم از دیگر [[اخبار]] مهمی است که در [[تاریخ]] بدان پرداخته شده است. [[جعده]]، [[همسر]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بود که با [[نیرنگ]] [[اشعث بن قیس]] به همسری ایشان در آمد<ref>امام علی{{ع}}، از اشعث خواسته بود که دختر سعید بن قیس را برای امام حسن{{ع}} خواستگاری کند، اما اشعث او را برای پسر خود خواستگاری کرد و دختر خود جعده را برای ازدواج با امام حسن{{ع}} پیشنهاد داد. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴ - ۱۵.)</ref>. هنگامی که معاویه، تصمیم به [[بیعت]] از [[مردم]] برای [[ولایتعهدی]] پسرش یزید گرفت، صد هزار درهم برای [[جعده]] فرستاد و به او [[وعده]] داد که در قبال [[مسموم]] کردن شوهرش، او را به [[ازدواج]] یزید درخواهد آورد<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵.</ref>. جعده نیز با نوشاندن شربتی مسموم، [[امام حسن]]{{ع}} را مسموم کرد و آن حضرت را به [[شهادت]] رساند<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۲.نیز ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۳۸۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۲.</ref>. امام حسن{{ع}}، جعده را به واسطه این عمل [[لعن]] و [[نفرین]] کرد<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۲.</ref>. اما به هنگام شهادت، از [[امام]] حسین{{ع}} خواست تا از [[قصاص]] او [[چشم پوشی]] کند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷.</ref>. معاویه هم هر چند به وعده [[مالی]] خود به جعده عمل کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref> اما با این سخن که می‌ترسم آنچه را در مسموم کردن فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} روا داشتی، درباره فرزند من هم انجام دهی<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۱.</ref>، به ازدواج جعده با یزید تن در نداد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۴۱۵

ویرایش