شهادت امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مسمومیت==
== مسمومیت ==
[[معاویه]] طراح [[شهادت امام حسن]]{{ع}} بود. او به [[جعده دختر اشعث]] (که [[همسر]] [[امام]] بود) [[وعده]] داد که اگر آن [[حضرت]] را به [[شهادت]] برساند، او را به [[ازدواج]] [[یزید]] درخواهد آورد و هزار درهم بـه وی خواهد بخشید<ref>صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۴۵۲؛ ابن سعد، ترجمـة الامام الحسـن{{ع}}، ص۸۴؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸؛ مفید، الارشاد، ص۱۹۱-۱۹۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۵.</ref>. [[جعده]] پیشنهاد معاویه را پذیرفت و [[امام حسن]]{{ع}} را [[مسموم]] کرد. معاویه ۱۰۰ هزار درهم به او داد، ولی از ازدواج او با یزید [[امتناع]] کرد. او به ازدواج مردی از [[آل]] [[طلحه]] درآمد و دارای فرزندانی شد که هرگاه میان آنان و دیگر قبائل [[قریش]] [[منازعه]] می‌شد، آنـان بـا ایـن جـملـه تحقیرآمیز خطاب می‌شدند: «ای [[فرزندان]] مسموم کننده [[همسران]]»<ref>{{متن حدیث|يَا بَنِي مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ‌}}؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref>.
[[معاویه]] طراح شهادت امام حسن {{ع}} بود. او به [[جعده دختر اشعث]] (که [[همسر]] [[امام]] بود) [[وعده]] داد که اگر آن حضرت را به [[شهادت]] برساند، او را به [[ازدواج]] [[یزید]] درخواهد آورد و هزار درهم به وی خواهد بخشید<ref>صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۴۵۲؛ ابن سعد، ترجمـة الامام الحسـن{{ع}}، ص۸۴؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸؛ مفید، الارشاد، ص۱۹۱-۱۹۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۵.</ref>. [[جعده]] پیشنهاد معاویه را پذیرفت و [[امام حسن]]{{ع}} را [[مسموم]] کرد. معاویه ۱۰۰ هزار درهم به او داد، ولی از ازدواج او با یزید [[امتناع]] کرد. او به ازدواج مردی از [[آل]] [[طلحه]] درآمد و دارای فرزندانی شد که هرگاه میان آنان و دیگر قبائل [[قریش]] [[منازعه]] می‌شد، آنان با این جمله تحقیرآمیز خطاب می‌شدند: «ای [[فرزندان]] مسموم کننده [[همسران]]»<ref>{{متن حدیث|يَا بَنِي مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ‌}}؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref>.
بنا بر [[اخبار]] موجود، امام{{ع}} بارها مسموم شد و در مسمومیت آخر فرمود: «چنان است که جگرم پاره شده است. طبیبی که در مسمومیت‌های قبلی برای معاینـه نـزد امـام آمـده بـود، در آخرین بار اعضای درونی تکه تکه شده امام را ملاحظه کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref>. به گفته [[یعقوبی]] «امام حسـن{{ع}} در حال [[احتضار]]، [[امام حسین]]{{ع}} را فرا خواند و به او فرمود: این سومین باری است که مسموم شده‌ام، ولی این بار مانند دو بار پیشین نیست و من امروز از [[دنیا]] می‌روم»<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵.</ref>. امام حسین{{ع}} درخواست افشای نام [[قاتل]] را کرد و امام حسن{{ع}} امتناع کرد و کار او را به [[خدا]] واگذاشت<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵.</ref>.


به نظر می‌رسد، زمینه‌سازی برای [[خلافت یزید]] سبب این [[دسیسه]] معاویه بود. او نمی‌توانست به [[راحتی]] [[اندیشه]] موروثی شدن [[خلافت]] در [[خاندان اموی]] را بر [[جامعه]] [[تحمیل]] کند و شخص امـام [[مجتبی]]{{ع}} را مانع اصلی در تحقق این [[رؤیا]] می‌دانست. از این رو، [[شهادت]] حضـرت را طراحی کرد، آن‌سان که [[سعد بن ابی وقاص]] را نیز که تنها بازمانـده شـورای شـش نـفـره بـود، با همین مسمومیت از سر راه خود برداشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۰ و ۸۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۲، ص۷۸۳. درباره حربه مسموم کردن مشاهیر در دوره خلافت معاویه، ر.ک: «ولوی و سرخی کوهی، «بررسی فرایند مسموم‌سازی در دوران امارت و خلافت معاویه»، مطالعات تاریخ اسلام، ش۲۰، ص۲۰۷-۲۲۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۲۰.</ref>
بنابر [[اخبار]] موجود، امام{{ع}} بارها مسموم شد و در مسمومیت آخر فرمود: «چنان است که جگرم پاره شده است. طبیبی که در مسمومیت‌های قبلی برای معاینه نزد امام آمده بود، در آخرین بار اعضای درونی تکه تکه شده امام را ملاحظه کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref>. به گفته یعقوبی «امام حسن{{ع}} در حال [[احتضار]]، [[امام حسین]]{{ع}} را فرا خواند و به او فرمود: این سومین باری است که مسموم شده‌ام، ولی این بار مانند دو بار پیشین نیست و من امروز از [[دنیا]] می‌روم»<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵.</ref>. امام حسین{{ع}} درخواست افشای نام [[قاتل]] را کرد و امام حسن{{ع}} امتناع کرد و کار او را به [[خدا]] واگذاشت<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵.</ref>.


==شهادت==
به نظر می‌رسد، زمینه‌سازی برای [[خلافت یزید]] سبب این [[دسیسه]] معاویه بود. او نمی‌توانست به راحتی [[اندیشه]] موروثی شدن [[خلافت]] در خاندان اموی را بر [[جامعه]] تحمیل کند و شخص امام مجتبی{{ع}} را مانع اصلی در تحقق این [[رؤیا]] می‌دانست. از این رو، [[شهادت]] حضرت را طراحی کرد، آن‌سان که [[سعد بن ابی وقاص]] را نیز که تنها بازمانـده شورای شش نفره بود، با همین مسمومیت از سر راه خود برداشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۰ و ۸۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۲، ص۷۸۳. درباره حربه مسموم کردن مشاهیر در دوره خلافت معاویه، ر.ک: «ولوی و سرخی کوهی، «بررسی فرایند مسموم‌سازی در دوران امارت و خلافت معاویه»، مطالعات تاریخ اسلام، ش۲۰، ص۲۰۷-۲۲۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۰.</ref>
منابع [[تاریخ]] [[شهادت امام مجتبی]]{{ع}} را به [[اختلاف]]، چهارشنبه و [[پنجشنبه]]، بیست و هشتم یا آخر ماه صفر و یا [[هفتم صفر]] [[سال]] چهل و نه، پنجاه و پنجاه و یک [[هجری]] گفته‌اند. بر اساس [[تولد]] [[امام]] در [[نیمه رمضان]] سال سوم، دامنه این اختلاف شامل [[سن امام]]{{ع}} به هنگام شهادت نیز خواهد شد، که آن را ۴۵ سال و پنج ماه، ۴۶ سال و پنج ماه و ۴۷ سال و پنج ماه گفته‌اند. بیشتر [[علمای شیعه]] [[روز ۲۸ صفر]]<ref>ر.ک: تاریخ اهل البیت، ص۸۹؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref>، برخی هفتم صفر<ref>شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref> معرفی کرده‌اند. [[یدالله]] مقدسی با بررسی تفصیلی منابع و [[روایات]]، [[روایت]] [[۲۸ صفر]] سال پنجاه را دارای اعتبار بیشتری می‌داند<ref>مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان{{عم}}، ص۲۵۵ - ۲۷۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۲۲.</ref>


==حوادث [[تجهیز]]، تشییه و [[دفن]]==
== شهادت ==
به روایتی، [[امام حسین]]{{ع}} پس از شهادت [[برادر]] بزرگوارش، [[ابن عباس]]، [[عبدالله بن جعفر]] و [[علی بن عبدالله بن عباس]] را فرا خواند و فرمود: «پسرعموی خود را [[غسل]] دهید» و آنان [[حضرت]] را غسل داده [[حنوط]] و [[کفن]] کرده و در [[مسجدالنبی]]{{صل}} بر پیکر آن امام [[نماز]] گزاردند<ref>بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۳۳۹.</ref>. گویا امام حسین{{ع}} عهده‌دار تجهیز بوده است و دیگران حضرت را [[یاری]] داده‌اند، به ویژه که [[امام مجتبی]]{{ع}} به برادرش [[وصیت]] کرده بود که او را غسل دهد و حضرت نیز علاوه بر [[تجهیز]]، بر [[بدن مطهر]] [[برادر]] نیز [[نماز]] خواند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین [[اخبار]]، نماز [[مروان]] بر پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} صحیح نیست.
منابع، [[تاریخ]] [[شهادت امام مجتبی]]{{ع}} را به [[اختلاف]]، چهارشنبه و پنجشنبه، بیست و هشتم یا آخر ماه [[صفر]] و یا هفتم صفر [[سال]] چهل و نه، پنجاه و پنجاه و یک هجری گفته‌اند. بر اساس تولد [[امام]] در نیمه [[رمضان]] سال سوم، دامنه این اختلاف شامل سن امام{{ع}} به هنگام شهادت نیز خواهد شد، که آن را ۴۵ سال و پنج ماه، ۴۶ سال و پنج ماه و ۴۷ سال و پنج ماه گفته‌اند. بیشتر علمای شیعه روز ۲۸ صفر<ref>ر.ک: تاریخ اهل البیت، ص۸۹؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref> و برخی هفتم صفر<ref>شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref> معرفی کرده‌اند. یدالله مقدسی با بررسی تفصیلی منابع و [[روایات]]، [[روایت]] ۲۸ صفر سال پنجاه را دارای اعتبار بیشتری می‌داند<ref>مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان{{عم}}، ص۲۵۵ - ۲۷۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۲.</ref>
پس از نماز، پیکر پاک [[حضرت]] را به سوی [[مزار رسول خدا]]{{صل}} بردند؛ اما [[پیش‌بینی]] امام مجتبی{{ع}} محقق شد و [[مروان بن حکم]] و [[سعید بن عاص]] و [[بنی امیه]] مانع [[دفن]] [[امام]]{{ع}} در کنار جدش [[رسول خدا]]{{صل}} شدند و بدین ترتیب [[نزاع]] آغاز شد. مروان زمینه را برای عقده‌گشایی مناسب دید و گفت: امکان ندارد که [[عثمان]] در دورترین نقطه [[مدینه]] دفن شود و حسن در کنار [[پیامبر]]{{صل}}. [[عایشه]] با [[آگاهی]] از این نزاع، سوار بر استر شد، حضور یافت و گفت: کسی را به خانه‌ام راه نخواهم داد. می‌خواهید کسی را وارد [[خانه]] من کنید که محبتی به او ندارم؟ [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] نزد عایشه آمد و گفت: ای عمه! ما سرهای خود را از [[روز]] [[جمل]] شستشو نداده‌ایم، آیا می‌خواهی که گفته شود: روزی سوار بر جملی و روزی سوار بر قاطر؟!


با گفتار مروان و عایشه، نزدیک بود درگیری رخ دهد که [[امام حسین]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بنا بر [[وصیت]] امام مجتبی{{ع}}، مانع از درگیری شدند. امام حسین{{ع}} [[سوگند]] یاد کرد که اگر برادرم با من [[پیمان]] نبسته بود که در کنار پیکر او خونی ریخته نشود، می‌دیدید که چگونه شمشیرهای [[الهی]] از نیام بیرون می‌آمد و شما را در بر می‌گرفت. [[ابن عباس]] نیز خطاب به عایشه گفت: این چه [[رسوایی]] است؟! روزی بر استرسوار و روزی شترسوار؟! می‌خواهی [[نور خدا]] را خاموش کنی و با [[دوستان]] [[خدا]] بجنگی؟ بازگرد و خیالت راحت باشد، که طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی‌کنیم. [[خرسند]] باش که تو به هدفت رسیدی، [[ولی خدا]] هر [[زمان]] که باشد، [[انتقام]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] را از دشمنانشان خواهد گرفت<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۳؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۴۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۱۶.</ref>.
== حوادث تجهیز، تشییه و [[دفن]] ==
آنگاه پیکر [[امام مجتبی]]{{ع}} را سوی [[بقیع]] بردند و در کنار [[مزار]] جده‌اش، [[فاطمه بنت اسد]]، به [[خاک]] سپردند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.</ref>. در [[مراسم تشییع]]، [[جمعیت]] بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به [[زمین]] نمی‌رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.</ref>. با [[شهادت]] آن [[حضرت]]، [[مدینه]] آکنده از [[ضجه]] و [[گریه]] شد و [[مردم مدینه]] و [[مکه]] هفت [[روز]] بر فقدان [[امام]]{{ع}} گریستند، یک ماه در [[ماتم]] او [[عزاداری]] کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.</ref>. [[مردم کوفه]] و [[بصره]] نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند<ref>ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۲۲.</ref>
به روایتی، [[امام حسین]]{{ع}} پس از شهادت [[برادر]] بزرگوارش، [[ابن عباس]]، [[عبدالله بن جعفر]] و [[علی بن عبدالله بن عباس]] را فرا خواند و فرمود: «پسرعموی خود را [[غسل]] دهید» و آنان حضرت را غسل داده حنوط و کفن کرده و در [[مسجدالنبی]]{{صل}} بر پیکر آن امام [[نماز]] گزاردند<ref>بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۳۳۹.</ref>. گویا امام حسین{{ع}} عهده‌دار تجهیز بوده است و دیگران حضرت را [[یاری]] داده‌اند، به ویژه که [[امام مجتبی]]{{ع}} به برادرش [[وصیت]] کرده بود که او را غسل دهد و حضرت نیز علاوه بر تجهیز، بر بدن مطهر [[برادر]] نیز [[نماز]] خواند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین [[اخبار]]، نماز [[مروان]] بر پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} صحیح نیست.
 
پس از نماز، پیکر پاک حضرت را به سوی مزار [[رسول خدا]]{{صل}} بردند؛ اما پیش‌بینی امام مجتبی{{ع}} محقق شد و [[مروان بن حکم]] و [[سعید بن عاص]] و [[بنی امیه]] مانع [[دفن]] [[امام]]{{ع}} در کنار جدش [[رسول خدا]]{{صل}} شدند و بدین ترتیب نزاع آغاز شد. مروان زمینه را برای عقده‌گشایی مناسب دید و گفت: امکان ندارد که [[عثمان]] در دورترین نقطه [[مدینه]] دفن شود و حسن در کنار [[پیامبر]]{{صل}}. [[عایشه]] با [[آگاهی]] از این نزاع، سوار بر استر شد، حضور یافت و گفت: کسی را به خانه‌ام راه نخواهم داد. می‌خواهید کسی را وارد [[خانه]] من کنید که محبتی به او ندارم؟ [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] نزد عایشه آمد و گفت: ای عمه! ما سرهای خود را از [[روز]] [[جمل]] شستشو نداده‌ایم، آیا می‌خواهی که گفته شود: روزی سوار بر جملی و روزی سوار بر قاطر؟!
 
با گفتار مروان و عایشه، نزدیک بود درگیری رخ دهد که [[امام حسین]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بنا بر [[وصیت]] امام مجتبی{{ع}}، مانع از درگیری شدند. امام حسین{{ع}} [[سوگند]] یاد کرد که اگر برادرم با من [[پیمان]] نبسته بود که در کنار پیکر او خونی ریخته نشود، می‌دیدید که چگونه شمشیرهای [[الهی]] از نیام بیرون می‌آمد و شما را در بر می‌گرفت. [[ابن عباس]] نیز خطاب به عایشه گفت: این چه رسوایی است؟! روزی بر استر سوار و روزی شتر سوار؟! می‌خواهی نور خدا را خاموش کنی و با [[دوستان]] [[خدا]] بجنگی؟ بازگرد و خیالت راحت باشد که طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی‌کنیم. خرسند باش که تو به هدفت رسیدی، ولی خدا هر [[زمان]] که باشد، [[انتقام]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] را از دشمنانشان خواهد گرفت<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۳؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۴۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۱۶.</ref>.
 
آنگاه پیکر [[امام مجتبی]]{{ع}} را سوی [[بقیع]] بردند و در کنار مزار جده‌اش، [[فاطمه بنت اسد]]، به خاک سپردند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.</ref>. در [[مراسم تشییع]]، جمعیت بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به [[زمین]] نمی‌رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.</ref>. با [[شهادت]] آن حضرت، [[مدینه]] آکنده از [[ضجه]] و [[گریه]] شد و [[مردم مدینه]] و [[مکه]] هفت [[روز]] بر فقدان [[امام]]{{ع}} گریستند، یک ماه در [[ماتم]] او [[عزاداری]] کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.</ref>. [[مردم کوفه]] و [[بصره]] نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند<ref>ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۰۸٬۴۶۶

ویرایش