عصمت حضرت موسی: تفاوت میان نسخهها
←آیات ۶۱ تا ۶۳ سوره کهف
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''عصمت حضرت موسی {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت موسی{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته میشود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، | '''عصمت حضرت موسی {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت موسی{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته میشود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. | ||
== معناشناسی [[عصمت]] == | == معناشناسی [[عصمت]] == | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}} | {{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}} | ||
از آنجا که [[حضرت موسی]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا میتوان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کردهاند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارتاند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره. | از آنجا که [[حضرت موسی]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا میتوان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کردهاند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارتاند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره. | ||
=== ادله نقلی === | === ادله نقلی === | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، | در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت میگردد. | ||
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ===== | ===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ===== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ===== | ===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ===== | ||
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، | [[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] ===== | ===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] ===== | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
برخی با استناد به پارهای از [[آیات قرآنی]]، [[عصمت]] آن حضرت را زیر سوال برده و معتقدند به نص قرآن آن حضرت دچار | برخی با استناد به پارهای از [[آیات قرآنی]]، [[عصمت]] آن حضرت را زیر سوال برده و معتقدند به نص قرآن آن حضرت دچار فراموشی شده و فراموشی با عصمت ناسازگار است. [[آیات]] ۶۱ تا ۶۳ [[سوره کهف]] شاهدی بر مدعای این گروه آورده شده است. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا}}<ref>«پس هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن] ماهی راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.* پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.* وی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت». سوره کهف، آیات ۶۱ تا ۶۳.</ref>. | ||
'''پاسخ: [[لغزش]] نبودن این گونه | '''پاسخ: [[لغزش]] نبودن این گونه فراموشی''': نسیان در موارد معینی که متعلق آن امر مهمی نباشد و به حدی هم تکرار نشود که مایه سلب اعتماد گردد، هیچ خدشهای بر [[عصمت]] وارد نمیسازد. این مورد را میتوان از موارد اینگونه نسیان دانست. البته نسیان شخص همراه [[حضرت موسی]] {{ع}} به [[شیطان]] نسبت داده شده است و باید این تصرف را همچون تصرف شیطان در [[حضرت ایوب]] {{ع}} دانست {{متن قرآن|...أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref> که هیچگونه تأثیری در امر [[نبوت]] ندارد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۴.</ref> | ||
=== آیه ۲۰ سوره شعراء === | === آیه ۲۰ سوره شعراء === | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
'''پاسخ: [[ضلالت]] در [[آیه]] به معنای گم کردن راه [[سلامت]]''': «ضالین» از ماده «[[ضلال]]» است و «ضلال» در اصل به معنای گم کردن [[راه مستقیم]] است. ضلالت معنای گستردهای دارد و تنها به معنای [[گمراهی]] از [[دین]] و [[آیین حق]] نیست (راه نیافتن به مقصود و [[هدف]] و از دست دادن راه درست؛ خواه مقصود و هدف [[حق]] باشد یا [[باطل]])<ref>ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۳۸.</ref>. این تعبیر در مورد شخصی مانند [[حضرت موسی]] {{ع}} که با کشتن آن [[مرد]] [[فرعونی]] [[جان]] خود را به خطر انداخت نیز [[صدق]] میکند. به دیگر سخن، او راه سلامت را رها کرد و به راهی پردردسر گام نهاد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۴.</ref>. پس حضرت به گمراهی خود در گذشته اعتراف میکند و هرگز مقصود وی این نبوده است که با این کار، در ردیف [[گمراهان]] قرار گرفتهام. از آنجا که فرعون آن حضرت را در شمار [[کافران]] میپنداشت، حضرت ضمن مردود ساختن این پندار، به گمراهی و [[سرگردانی]] خود در مورد کاری که انجام دادن آن بایسته بود، اعتراف کرد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۲۰۱.</ref>؛ یعنی من از راه درست [[منحرف]] شدم و خود را به هلاکت افکندم<ref>ر.ک: قاضی عبدالجبار بن احمد الهمذانی، متشابه القرآن، تحقیق عدنان محمد زرزور، ج۲، ص۵۳۳.</ref>. | '''پاسخ: [[ضلالت]] در [[آیه]] به معنای گم کردن راه [[سلامت]]''': «ضالین» از ماده «[[ضلال]]» است و «ضلال» در اصل به معنای گم کردن [[راه مستقیم]] است. ضلالت معنای گستردهای دارد و تنها به معنای [[گمراهی]] از [[دین]] و [[آیین حق]] نیست (راه نیافتن به مقصود و [[هدف]] و از دست دادن راه درست؛ خواه مقصود و هدف [[حق]] باشد یا [[باطل]])<ref>ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۳۸.</ref>. این تعبیر در مورد شخصی مانند [[حضرت موسی]] {{ع}} که با کشتن آن [[مرد]] [[فرعونی]] [[جان]] خود را به خطر انداخت نیز [[صدق]] میکند. به دیگر سخن، او راه سلامت را رها کرد و به راهی پردردسر گام نهاد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۴.</ref>. پس حضرت به گمراهی خود در گذشته اعتراف میکند و هرگز مقصود وی این نبوده است که با این کار، در ردیف [[گمراهان]] قرار گرفتهام. از آنجا که فرعون آن حضرت را در شمار [[کافران]] میپنداشت، حضرت ضمن مردود ساختن این پندار، به گمراهی و [[سرگردانی]] خود در مورد کاری که انجام دادن آن بایسته بود، اعتراف کرد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۲۰۱.</ref>؛ یعنی من از راه درست [[منحرف]] شدم و خود را به هلاکت افکندم<ref>ر.ک: قاضی عبدالجبار بن احمد الهمذانی، متشابه القرآن، تحقیق عدنان محمد زرزور، ج۲، ص۵۳۳.</ref>. | ||
به تعبیری دیگر، آن حضرت [[مصلحت]] و حق | به تعبیری دیگر، آن حضرت [[مصلحت]] و حق واقعی را نیافته بود و از نتایج کارش [[غافل]] بود؛ چون نمیدانست آن ضربه، سبب [[مرگ]] آن مرد خواهد شد<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۸، ص۱۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۶۱؛ جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۶۰؛ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، ج۷، ص۸۹؛ محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ص۱۴۷؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۹، ص۵۲.</ref> (لازم نیست [[علم]] [[انبیا]] و [[امامان]] در هر موردی بالفعل باشد؛ بلکه اگر بخواهند، عالم خواهند شد: {{عربی|"لهم علوم لا یکاد یعلم و ان ارادو اعلم شی علموا..."}}<ref>حسن حسینی لواسانی، نور الافهام فی الکلام، ج۳، ص۶.</ref> و تنها به منظور [[تأدیب]]، آن ضربه را بر او زد. پس اصل کار پسندیده بود؛ گرچه به [[قتل]] آن شخص منجر شد. حال که چنین است، نباید آن حضرت از سوی [[فرعون]] به [[کافر]] بودن (کفران نعمت) متهم شود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۱۲۶.</ref>. [[مفسران]] پرشماری این دیدگاه را برگزیدهاند<ref>ر.ک: نرم افزار نورالانوار.</ref>. | ||
این [[تفاسیر]] را که از ایرادهای دیگر تفاسیر به دورند، میتوان درست دانست. [[علامه طباطبایی]] پس از نقل وجوهی در [[تفسیر]] این [[آیه]]، آنها را به توجیه منتخب خود بازگشت پذیر میداند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۸۳.</ref> | این [[تفاسیر]] را که از ایرادهای دیگر تفاسیر به دورند، میتوان درست دانست. [[علامه طباطبایی]] پس از نقل وجوهی در [[تفسیر]] این [[آیه]]، آنها را به توجیه منتخب خود بازگشت پذیر میداند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۸۳.</ref> | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
[[قرآن]] ماجرای واکنش [[حضرت موسی]] به [[پیامبری]] خود که با [[ترس]] از [[فرعونیان]] و تنگ شدن سینه و گرفتگی زبان [[سخن]] همراه شده و به واگذاری این منصب به [[هارون]] رسید را چنین [[نقل]] کرده و میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ* قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ* قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ* وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ}}<ref>«و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.* به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمیخواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟* موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن میترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند.* و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود)». سوره شعراء، آیات ۱۰ تا ۱۳.</ref>. برخی بر اساس ظاهر این [[آیه]] گفتهاند که این نوع واکنش، لغزشی برای آن حضرت به شمار میآید و با [[عصمت]] ناسازگار است. | [[قرآن]] ماجرای واکنش [[حضرت موسی]] به [[پیامبری]] خود که با [[ترس]] از [[فرعونیان]] و تنگ شدن سینه و گرفتگی زبان [[سخن]] همراه شده و به واگذاری این منصب به [[هارون]] رسید را چنین [[نقل]] کرده و میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ* قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ* قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ* وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ}}<ref>«و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.* به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمیخواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟* موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن میترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند.* و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود)». سوره شعراء، آیات ۱۰ تا ۱۳.</ref>. برخی بر اساس ظاهر این [[آیه]] گفتهاند که این نوع واکنش، لغزشی برای آن حضرت به شمار میآید و با [[عصمت]] ناسازگار است. | ||
'''پاسخ:''' از این گفتار [[حضرت موسی]] {{ع}} نمیتوان | '''پاسخ:''' از این گفتار [[حضرت موسی]] {{ع}} نمیتوان کنارهگیری حضرت را برداشت کرد، بلکه این درخواست حضرت، به دنبال آن بود که بیشتر، از [[خداوند]] [[وزارت]] [[هارون]] را خواسته بود و این درخواست پذیرفته شده بود: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي}}<ref>«و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۲۹-۳۶.</ref>. همین امر، [[نور]] [[امید]] را در [[دل]] [[موسی]] {{ع}} برافروخت و او را بر آن داشت تا [[رسالت]] برادرش هارون را در کنار خود، از درگاه الهی خواستار شود. از آنجا که سخن هارون از سخن موسی {{ع}} شیواتر بود و بردباریاش افزونتر، موسی {{ع}} وزارت و شرکت او را در امر مهم رسالت از خداوند خواست. او کسی بود که [[کلام]] [[وحی]] را میفهمید و به دیگران میفهماند و در این پیامرسانی [[الهی]]، پشتیبان حضرت موسی {{ع}} بود. خداوند نیز به موسی {{ع}} [[وعده]] داد که بازوانش را به وسیله برادرش توانمند سازد: {{متن قرآن|سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ}}<ref>«فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند میگردانیم» سوره قصص، آیه ۳۵.</ref>. بنابراین حضرت هرگز قصد کنارهگیری از [[مسئولیت]] را نداشته است؛ بلکه بر آن بود تا امر تبلیغ رسالت به قویترین صورت انجام شود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۲، جزء ۲۴، ص۱۲۴.</ref>. این گفتار [[حضرت موسی]] {{ع}} را در راستای درخواست پیشین او در مورد [[وزارت]] [[هارون]] دانستهاند. پس این درخواست نه تنها برای فرار از [[مسئولیت]] نبوده است، بلکه برای بهتر انجام شدن آن بوده است. با نگاهی به آیههای ۳۳ تا ۳۵ سوره قصص، این برداشت [[تأیید]] میشود<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۹۲.</ref>. | ||
=== آیه ۱۵۵ سوره اعراف === | === آیه ۱۵۵ سوره اعراف === | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
'''پاسخ دوم: استفهام به معنای درخواست''': استفهام به معنای استعطاف و درخواست است؛ یعنی ما را به کار [[سفیهان]] هلاک مگردان<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۱۸؛ محمدعلی صابونی، صفوة التفاسیر، ج۱، ص۴۷۵.</ref>. | '''پاسخ دوم: استفهام به معنای درخواست''': استفهام به معنای استعطاف و درخواست است؛ یعنی ما را به کار [[سفیهان]] هلاک مگردان<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۱۸؛ محمدعلی صابونی، صفوة التفاسیر، ج۱، ص۴۷۵.</ref>. | ||
'''پاسخ سوم: اظهار [[ادب]] به ساحت [[خداوند]] در قالب استفهام''': استفهام در اینجا، در [[حقیقت]] اظهار ادب و [[احترام]] به ساحت [[قدس]] [[ربوبی]] است. [[حضرت موسی]] {{ع}} بر آن بود که بگوید: خدایا، بازخواست قومی به سبب [[کردار]] ناپسند جاهلانش، در [[شأن]] [[رحمت]] و [[سنت]] ربوبی تو نیست. پس این حقیقت را با [[رعایت ادب]] در قالب استفهام بیان داشت<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۷۲.</ref>. حضرت موسی {{ع}} نگران بود که [[بنی اسرائیل]] وی را به کشتن آنان متهم کنند و دعوت دینی او از پایه لرزان شود. از این رو به [[پروردگار]] عرض کرد: همه کارهای تو بر پایه [[مشیت]] حکیمانه است و اگر پیش از آمدن ما به [[میقات]]، همه را هلاک میکردی، هیچ تهمتی به من نمیزدند و زمینه دعوتم خدشه نمیدید: {{متن قرآن|رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ}}<ref>«پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref> و هرگز مقتضای [[رحمت]] و [[ربوبیت]] تو این نیست که گروهی را به کارهای بد [[سفیهان]] آنها مؤاخذه کنی. آن حضرت برای | '''پاسخ سوم: اظهار [[ادب]] به ساحت [[خداوند]] در قالب استفهام''': استفهام در اینجا، در [[حقیقت]] اظهار ادب و [[احترام]] به ساحت [[قدس]] [[ربوبی]] است. [[حضرت موسی]] {{ع}} بر آن بود که بگوید: خدایا، بازخواست قومی به سبب [[کردار]] ناپسند جاهلانش، در [[شأن]] [[رحمت]] و [[سنت]] ربوبی تو نیست. پس این حقیقت را با [[رعایت ادب]] در قالب استفهام بیان داشت<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۷۲.</ref>. حضرت موسی {{ع}} نگران بود که [[بنی اسرائیل]] وی را به کشتن آنان متهم کنند و دعوت دینی او از پایه لرزان شود. از این رو به [[پروردگار]] عرض کرد: همه کارهای تو بر پایه [[مشیت]] حکیمانه است و اگر پیش از آمدن ما به [[میقات]]، همه را هلاک میکردی، هیچ تهمتی به من نمیزدند و زمینه دعوتم خدشه نمیدید: {{متن قرآن|رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ}}<ref>«پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref> و هرگز مقتضای [[رحمت]] و [[ربوبیت]] تو این نیست که گروهی را به کارهای بد [[سفیهان]] آنها مؤاخذه کنی. آن حضرت برای رعایت ادب، این مطلب را در قالب استفهام آورد: {{متن قرآن|أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا}}؛ باز برای ثنای بیشتر [[الهی]] و رعایت ادب، مردن این عده را بر اساس [[سنت]] همیشگی، [[امتحان الهی]] دانست: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ}}؛ تا بدین وسیله دستهای [[گمراه]] و گروهی [[هدایت]] شوند: {{متن قرآن|تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ}}<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۴۱۵.</ref>. این [[تفاسیر]] دارای دلیل خاصی نیستند، ولی با وجهی متین به [[تفسیر]] و توجیه [[آیه]] پرداختهاند. از این رو میتوان گفت که نصاب پذیرش را دارند<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
=== آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف === | === آیه ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره اعراف === | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
'''پاسخ نخست: نسبت [[اضلال]] به [[خدا]] با توجه به [[توحید افعالی]]''': در توجیه این [[آیه]]، از توحید افعالی بهره میجوییم. بنابر توحید افعالی، آنچه در این [[جهان]] رخ میدهد، به [[اراده]] و [[خواست خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>. پس نگاه به [[ضلالت]] و [[گمراهی]] نیز با دید توحید افعالی، راه را بر هر گونه ایرادی مسدود میسازد. این پاسخ، کامل و به دور از ایراد است. | '''پاسخ نخست: نسبت [[اضلال]] به [[خدا]] با توجه به [[توحید افعالی]]''': در توجیه این [[آیه]]، از توحید افعالی بهره میجوییم. بنابر توحید افعالی، آنچه در این [[جهان]] رخ میدهد، به [[اراده]] و [[خواست خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>. پس نگاه به [[ضلالت]] و [[گمراهی]] نیز با دید توحید افعالی، راه را بر هر گونه ایرادی مسدود میسازد. این پاسخ، کامل و به دور از ایراد است. | ||
'''پاسخ دوم: در تقدیر بودن دو واژه «لا» و «اَن» در آیه''': در این آیه، دو واژه «لا» و «ان» حذف شدهاند؛ یعنی در اصل، آیه بدین گونه بوده است: {{عربی|لئلا لیضلوا عن سبیلک}}. این [[تفسیر]] به دلیل ناهمخوانی با سیاق آیه پذیرفته نیست<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۵.</ref>. | '''پاسخ دوم: در تقدیر بودن دو واژه «لا» و «اَن» در آیه''': در این آیه، دو واژه «لا» و «ان» حذف شدهاند؛ یعنی در اصل، آیه بدین گونه بوده است: {{عربی|"لئلا لیضلوا عن سبیلک"}}. این [[تفسیر]] به دلیل ناهمخوانی با سیاق آیه پذیرفته نیست<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۵.</ref>. | ||
این تفسیر نقد شده است به اینکه [[ابوعلی جبائی]] که در این [[آیه]]، در تقدیر گرفتن را نوعی [[تحریف]] دانسته است، خود در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ}}<ref>«(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست» سوره نساء، آیه ۷۹.</ref>، مفاد آیه را استفهامی دانسته و حرف استفهام را در تقدیر گرفته است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۱۵۲.</ref>. پس ایراد بر خود او وارد است؛ زیرا حرف «لا» معنای جمله را از حالت [[اثبات]] به [[نفی]] تبدیل میسازد و این [[تغییر]] در معنا، از تغییری که حذف حرف استفهام به وجود میآورد، عمیقتر است و در این صورت اعتماد به [[آیات قرآن]] به چالش کشیده میشود. | این تفسیر نقد شده است به اینکه [[ابوعلی جبائی]] که در این [[آیه]]، در تقدیر گرفتن را نوعی [[تحریف]] دانسته است، خود در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ}}<ref>«(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست» سوره نساء، آیه ۷۹.</ref>، مفاد آیه را استفهامی دانسته و حرف استفهام را در تقدیر گرفته است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۱۵۲.</ref>. پس ایراد بر خود او وارد است؛ زیرا حرف «لا» معنای جمله را از حالت [[اثبات]] به [[نفی]] تبدیل میسازد و این [[تغییر]] در معنا، از تغییری که حذف حرف استفهام به وجود میآورد، عمیقتر است و در این صورت اعتماد به [[آیات قرآن]] به چالش کشیده میشود. |