←دلداری و افشای اسرار به فاطمه {{س}}
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== [[خبر دادن خدا از شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} == | == [[خبر دادن خدا از شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} == | ||
۱. | ۱. «محمد بن قولویه» به سند خود از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که: در [[معراج]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گفته شد: [[خداوند تبارک و تعالی]] تو را در سه هنگام، میآزماید تا شکیباییات را [[امتحان]] کند. پیامبر اکرم {{صل}} عرض کرد «پروردگارا! در برابر فرمانت، [[تسلیم]] هستم و بیمدد تو بر [[شکیبایی]] ناتوانم، آن سه چیز کدامند»؟ گفته شد: نخستین هنگامه: [[گرسنگی]] تو و خانوادهات است که به دلیل ایثارتان بر [[نیازمندان]] است. | ||
حضرت پاسخ داد «پروردگارا! پذیرفتم و [[راضی]] و تسلیم هستم و از تو، [[توفیق]] و شکیبایی میطلبم». گفته شد: اما دومین مورد: [[تکذیب]] رسالتت و [[ترس]] شدید است، همچنین تلاش کردن در [[جنگ]] با [[کافران]] با هزینه کردن [[جان]] و مالت در این راه و شکیبایی بر مصیبتهایی که از آنها و [[منافقان]] به تو میرسد و | حضرت پاسخ داد «پروردگارا! پذیرفتم و [[راضی]] و تسلیم هستم و از تو، [[توفیق]] و شکیبایی میطلبم». گفته شد: اما دومین مورد: [[تکذیب]] رسالتت و [[ترس]] شدید است، همچنین تلاش کردن در [[جنگ]] با [[کافران]] با هزینه کردن [[جان]] و مالت در این راه و شکیبایی بر مصیبتهایی که از آنها و [[منافقان]] به تو میرسد و تحمل درد و [[رنج]] در جنگ و زخمی شدن تو است. | ||
حضرت ابراز کرد «پروردگارا! پذیرفتم و راضی و تسلیم میباشم و از تو، توفیق و شکیبایی میخواهم». گفته شد: اما آخرین [[آزمایش]]: پس از تو، خاندانت کشته خواهند شد و برادرت علی {{ع}}، از سوی امتت، مورد [[اهانت]] و [[دشنام]]، [[اذیت]] و [[آزار]]، | حضرت ابراز کرد «پروردگارا! پذیرفتم و راضی و تسلیم میباشم و از تو، توفیق و شکیبایی میخواهم». گفته شد: اما آخرین [[آزمایش]]: پس از تو، خاندانت کشته خواهند شد و برادرت علی {{ع}}، از سوی امتت، مورد [[اهانت]] و [[دشنام]]، [[اذیت]] و [[آزار]]، توبیخ و [[شماتت]] و بالاخره [[انکار]] و [[ستم]] قرار خواهد گرفت و انجامش [[شهادت]] است. | ||
حضرت عرض کرد: «پروردگارا! همه را پذیرفتم و راضیام و تنها از تو، خواستار توفیق و شکیبایی هستم». به دخترت [[فاطمه]] {{س}} ستم روا میدارند. او را از حقش [[محروم]] میکنند، آنچه را تو، به او دادی با ستم میستانند. در حال بارداری، او را کتک میزنند. با [[زور]] وارد خانهاش میشوند، [[حرمت]] حریمش را میشکنند. آنگاه او را به [[خفت]] و [[خواری]] میکشند در حالی که توان هیچ گونه [[دفاعی]] از خود ندارد. سپس آن بانوی بزرگوار، فرزند باردارش را به علت کتک و آزار [[دشمنان]]، سقط میکند و به همین سبب به شهادت میرسد. حضرت گفت «ما از آن خداییم و به سوی از باز میگردیم»<ref>{{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶، این جمله را آیه «استرجاع» مینامند که بنابر فرمایش قرآن، مؤمنان آن را هنگام مصیبت دیدن میخوانند.</ref> پروردگارا! پذیرفتم و [[تسلیم]] هستم و از تو، [[توفیق]] و [[شکیبایی]] را خواهانم»<ref>کامل الزیارات، ص۴۵۷، ح۸۴۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص۴۳۳.</ref> | حضرت عرض کرد: «پروردگارا! همه را پذیرفتم و راضیام و تنها از تو، خواستار توفیق و شکیبایی هستم». به دخترت [[فاطمه]] {{س}} ستم روا میدارند. او را از حقش [[محروم]] میکنند، آنچه را تو، به او دادی با ستم میستانند. در حال بارداری، او را کتک میزنند. با [[زور]] وارد خانهاش میشوند، [[حرمت]] حریمش را میشکنند. آنگاه او را به [[خفت]] و [[خواری]] میکشند در حالی که توان هیچ گونه [[دفاعی]] از خود ندارد. سپس آن بانوی بزرگوار، فرزند باردارش را به علت کتک و آزار [[دشمنان]]، سقط میکند و به همین سبب به شهادت میرسد. حضرت گفت «ما از آن خداییم و به سوی از باز میگردیم»<ref>{{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶، این جمله را آیه «استرجاع» مینامند که بنابر فرمایش قرآن، مؤمنان آن را هنگام مصیبت دیدن میخوانند.</ref> پروردگارا! پذیرفتم و [[تسلیم]] هستم و از تو، [[توفیق]] و [[شکیبایی]] را خواهانم»<ref>کامل الزیارات، ص۴۵۷، ح۸۴۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص۴۳۳.</ref> | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
[[فاطمه]] {{س}} فرمود: تنها بر تو [[حلال]] است که بدنم را ببینی؛ بنابراین در هنگامی که [[زنان]] مرا [[غسل]] میدهند تو نیز کنارم باش. مرا شبانه به [[خاک]] بسپار و هیچ کس را از تربتم، [[آگاه]] مکن<ref>دلائل الامامة، ص۱۳۱، ح۴۲.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص۴۵۳.</ref> | [[فاطمه]] {{س}} فرمود: تنها بر تو [[حلال]] است که بدنم را ببینی؛ بنابراین در هنگامی که [[زنان]] مرا [[غسل]] میدهند تو نیز کنارم باش. مرا شبانه به [[خاک]] بسپار و هیچ کس را از تربتم، [[آگاه]] مکن<ref>دلائل الامامة، ص۱۳۱، ح۴۲.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص۴۵۳.</ref> | ||
== | == دلداری و افشای [[اسرار]] به [[فاطمه]] {{س}} == | ||
[[ابوذر]] میگوید: در محضر [[رسول خدا]] بودم و ایشان در بستر [[بیماری]] بودند. همان بیماری که با آن از [[دنیا]] رفت. رسول خدا رو به من کرد و فرمود: ای ابوذر [[جان]]! دخترم فاطمه {{س}} را صدا کن. من برخاستم و به حضور | [[ابوذر]] میگوید: در محضر [[رسول خدا]] بودم و ایشان در بستر [[بیماری]] بودند. همان بیماری که با آن از [[دنیا]] رفت. رسول خدا رو به من کرد و فرمود: ای ابوذر [[جان]]! دخترم فاطمه {{س}} را صدا کن. من برخاستم و به حضور دختر گرامی رسول خدا شتافتم و عرض کردم: ای [[سرور]] [[بانوان]]! پدر بزرگوارتان را پاسخ دهید! حبیبه [[خدا]] برخاست و چادر بر سر کرد و به محضر پدرش رسول خدا آمد. وقتی پدر عزیزش را با آن حالت بیماری دید خود را به رویش انداخت و گریست. رسول خدا نیز با [[گریه]] دختر نازدانهاش گریست و او را به سینه خود چسبانید و فرمود: {{متن حدیث|يَا فَاطِمَةُ لَا تَبْكِي فِدَاكِ أَبُوكِ فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً وَ سَوْفَ تَظْهَرُ بَعْدِي حَسِيكَةُ النِّفَاقِ وَ يَسْمُلُ جِلْبَابُ الدِّينِ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ ای فاطمه! گریه مکن. پدرت قربانت گردد! تو نخستین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد در حالی که مورد [[ستم]] واقع شده و [[حق]] تو [[غصب]] گردیده است. پس از من به زودی [[کینه]] و [[عداوت]] و [[نفاق]] آشکار خواهد شد و [[لباس]] [[دین]] کهنه و فرسوده خواهد گشت. تو نخستین کسی هستی که در کنار [[حوض]] ([[کوثر]]) نزد من خواهد آمد. [[فراق]] رسول خدا بر او سخت آمد؛ بنابراین پرسید: پدر جان! (در آن دنیا) کجا تو را دیدار خواهم نمود؟ | ||
رسول خدا فرمود: در کنار حوض، آنجا که من [[شیعیان]] و [[دوستان]] تو را از آب آن [[سیراب]] میکنم و [[دشمنان]] و [[کینهورزان]] تو را از آن میرانم. | رسول خدا فرمود: در کنار حوض، آنجا که من [[شیعیان]] و [[دوستان]] تو را از آب آن [[سیراب]] میکنم و [[دشمنان]] و [[کینهورزان]] تو را از آن میرانم. [[فاطمه زهرا]] {{س}} گفت: ای رسول خدا! اگر در کنار حوض ملاقاتت نکنم در کجا به دیدارت شرفیاب خواهم شد؟ فرمود: در کنار [[میزان]]. گفت: پدر جان! اگر در کنار میزان موفق به دیدارت نگردم کجا به دیدارت شرفیاب خواهم شد؟ فرمود: مرا در کنار [[صراط]] دیدار خواهی نمود که من میگویم: (خدایا) [[شیعیان علی]] {{ع}} را از [[سقوط]] [[حفظ]] کن، حفظ کن. | ||
[[فاطمه زهرا]] {{س}} گفت: ای رسول خدا! اگر در کنار حوض ملاقاتت نکنم در کجا به دیدارت شرفیاب خواهم شد؟ فرمود: در کنار [[میزان]]. گفت: پدر جان! اگر در کنار میزان موفق به دیدارت نگردم کجا به دیدارت شرفیاب خواهم شد؟ فرمود: مرا در کنار [[صراط]] دیدار خواهی نمود که من میگویم: (خدایا) [[شیعیان علی]] {{ع}} را از [[سقوط]] [[حفظ]] کن، حفظ کن. | |||
[[ابوذر]] میگوید: [[دل]] شقایقگونه [[فاطمه زهرا]] {{س}} با این گفتوگوی پرمهر و [[محبت]] آرام گرفت. آنگاه [[رسول خدا]] رو به من کرد و فرمود: ای ابوذر! به [[راستی]] که او پاره تن من است. هر که او را بیازارد مرا آزرده است. [[آگاه]] باش! که او [[سرور]] [[بانوان]] جهانیان است، همسرش سرور [[اوصیا]] و دو فرزندش حسن و حسین {{عم}} سروران [[جوانان اهل بهشت]] هستند. آن دو [[پیشوایان]] مردمند، چه [[قیام]] کنند چه [[سکوت]] [[اختیار]] نمایند و پدرشان بهتر از آنهاست و در [[آینده]] نه چندان دور، نه [[امام]] از [[نسل حسین]] {{ع}} متولد خواهند شد و [[مهدی]] {{ع}} این [[امت]] از [[خاندان]] ما است»<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي أَلَا إِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ بَعْلَهَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ ابْنَيْهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُمْ إِمَامَانِ إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ سَوْفَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ}}</ref>. | [[ابوذر]] میگوید: [[دل]] شقایقگونه [[فاطمه زهرا]] {{س}} با این گفتوگوی پرمهر و [[محبت]] آرام گرفت. آنگاه [[رسول خدا]] رو به من کرد و فرمود: ای ابوذر! به [[راستی]] که او پاره تن من است. هر که او را بیازارد مرا آزرده است. [[آگاه]] باش! که او [[سرور]] [[بانوان]] جهانیان است، همسرش سرور [[اوصیا]] و دو فرزندش حسن و حسین {{عم}} سروران [[جوانان اهل بهشت]] هستند. آن دو [[پیشوایان]] مردمند، چه [[قیام]] کنند چه [[سکوت]] [[اختیار]] نمایند و پدرشان بهتر از آنهاست و در [[آینده]] نه چندان دور، نه [[امام]] از [[نسل حسین]] {{ع}} متولد خواهند شد و [[مهدی]] {{ع}} این [[امت]] از [[خاندان]] ما است»<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي أَلَا إِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ بَعْلَهَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ ابْنَيْهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُمْ إِمَامَانِ إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ سَوْفَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ}}</ref>. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۲: | ||
عرض کردم: ای رسول خدا! تعداد پیشوایان پس از شما چند نفرند؟ رسول خدا فرمود: {{متن حدیث|عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}؛ «به تعداد مهتران و نقیبان [[بنی اسرائیل]]»<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳۶، ص۲۸۸.</ref>. [[عمار]] هم میگوید: در آن هنگام که رسول خدا در آخرین لحظات [[زندگی]] خویش به سر میبرد، من در محضرش بودم. آن [[حضرت]] [[برادر]] و [[جانشین]] خود [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} را به کنار بستر خویش خواند و مدت زیادی اسراری را با آن حضرت بازگو نمود. آنگاه فرمود: ای علی! تو [[وصی]] و جانشین [[منی]]، تو [[وارث]] منی. به [[حقیقت]] [[خداوند]]، [[دانش]] و [[فهم]] مرا به تو عطا فرموده است. هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم [[کینه]] و دشمنیهایی که در دل این گروه نسبت به توست، آشکار خواهد گشت و [[حق]] تو را [[غصب]] خواهند نمود.<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي قَدْ أَعْطَاكَ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَكَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ وَ غُصِبْتَ عَلَى حَقِّكَ}}</ref>. وقتی [[فاطمه]] {{س}} این سخنان را شنید گریست و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} نیز از [[گریه]] [[مادر]]، گریان شدند. [[پیامبر خدا]] که [[تحمل]] [[ناراحتی]] دخترش فاطمه {{س}} و فرزندانش را نداشت، رو به دخت گرامی خویش نمود و فرمود: {{متن حدیث|يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ مِمَّ بُكَاؤُكِ}}؛«ای [[سرور]] [[بانوان]]! چرا گریه میکنی؟» | عرض کردم: ای رسول خدا! تعداد پیشوایان پس از شما چند نفرند؟ رسول خدا فرمود: {{متن حدیث|عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}؛ «به تعداد مهتران و نقیبان [[بنی اسرائیل]]»<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳۶، ص۲۸۸.</ref>. [[عمار]] هم میگوید: در آن هنگام که رسول خدا در آخرین لحظات [[زندگی]] خویش به سر میبرد، من در محضرش بودم. آن [[حضرت]] [[برادر]] و [[جانشین]] خود [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} را به کنار بستر خویش خواند و مدت زیادی اسراری را با آن حضرت بازگو نمود. آنگاه فرمود: ای علی! تو [[وصی]] و جانشین [[منی]]، تو [[وارث]] منی. به [[حقیقت]] [[خداوند]]، [[دانش]] و [[فهم]] مرا به تو عطا فرموده است. هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم [[کینه]] و دشمنیهایی که در دل این گروه نسبت به توست، آشکار خواهد گشت و [[حق]] تو را [[غصب]] خواهند نمود.<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي قَدْ أَعْطَاكَ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَكَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ وَ غُصِبْتَ عَلَى حَقِّكَ}}</ref>. وقتی [[فاطمه]] {{س}} این سخنان را شنید گریست و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} نیز از [[گریه]] [[مادر]]، گریان شدند. [[پیامبر خدا]] که [[تحمل]] [[ناراحتی]] دخترش فاطمه {{س}} و فرزندانش را نداشت، رو به دخت گرامی خویش نمود و فرمود: {{متن حدیث|يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ مِمَّ بُكَاؤُكِ}}؛«ای [[سرور]] [[بانوان]]! چرا گریه میکنی؟» | ||
عرض کرد: {{متن حدیث|يَا أَبَةِ! أَخْشَى الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ}}؛ «[[پدر]] [[جان]]! پس از تو از ضایع شدن و مورد [[ستم]] قرار گرفتن میترسم». [[رسول خدا]] فرمود: مژده باد بر تو ای فاطمه! زیرا تو نخستین فرد از [[اهل]] بیتم هستی که به من ملحق خواهد شد. پس گریه نکن و [[غمگین]] مباش که تو سرور بانوان [[اهل بهشت]] هستی؛ پدرت سرور [[پیامبران]] و پسرعمویت [[بهترین]] [[اوصیا]] و دو فرزندانت سروران [[جوانان اهل بهشت]] هستند. [[خداوند]] از [[نسل حسین]] {{ع}} نُه [[امام]] [[پاک]] و [[معصوم]] متولد خواهد نمود و [[مهدی]] {{ع}} این [[امت]] از [[خاندان]] ما است» | عرض کرد: {{متن حدیث|يَا أَبَةِ! أَخْشَى الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ}}؛ «[[پدر]] [[جان]]! پس از تو از ضایع شدن و مورد [[ستم]] قرار گرفتن میترسم». [[رسول خدا]] فرمود: مژده باد بر تو ای فاطمه! زیرا تو نخستین فرد از [[اهل]] بیتم هستی که به من ملحق خواهد شد. پس گریه نکن و [[غمگین]] مباش که تو سرور بانوان [[اهل بهشت]] هستی؛ پدرت سرور [[پیامبران]] و پسرعمویت [[بهترین]] [[اوصیا]] و دو فرزندانت سروران [[جوانان اهل بهشت]] هستند. [[خداوند]] از [[نسل حسین]] {{ع}} نُه [[امام]] [[پاک]] و [[معصوم]] متولد خواهد نمود و [[مهدی]] {{ع}} این [[امت]] از [[خاندان]] ما است»<ref>{{متن حدیث|أَبْشِرِي يَا فَاطِمَةُ فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا تَبْكِي وَ لَا تَحْزَنِي فَإِنَّكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبَاكِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ابْنُ عَمِّكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ ابْنَاكِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ يُخْرِجُ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ التِّسْعَةَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ}}؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳۶، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص۱۶۸۱.</ref> | ||
{{مظلومیت حضرت فاطمه}} | {{مظلومیت حضرت فاطمه}} |