جایگاه انتظار در اندیشه سیاسی امام خمینی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مهدویت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = امام مهدی
| موضوع مرتبط = امام مهدی
خط ۱۳: خط ۱۲:
در قاموس مفاهیمی که بنیان‌گذار [[جمهوری اسلامی]] [[ایران]] تدوین آن را آغاز کرد، واژه‌هایی چون [[ایثار]]، [[جهاد]]، [[شهادت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] و... که سال‌ها به [[فراموشی]] سپرده شده بودند، حیات دوباره یافتند. همچنین واژه "[[انتظار]]" که سال‌ها با سکون و [[سکوت]]، [[تحمل]] [[ستم]] و دم فروبستن و در یک کلمه، ماندن و در جا زدن به [[امید]] برآمدن دستی از [[غیب]]، مترادف شمرده می‌شد، مفهومی دیگر یافت، این بار "[[انتظار]]"، نه به عنوان عاملی برای خاموش ساختن [[روح]] [[سرکش]] اجتماع، بلکه به عنوان ابزاری به برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوی [[آینده]] [[موعود]] به کار گرفته شد.  
در قاموس مفاهیمی که بنیان‌گذار [[جمهوری اسلامی]] [[ایران]] تدوین آن را آغاز کرد، واژه‌هایی چون [[ایثار]]، [[جهاد]]، [[شهادت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] و... که سال‌ها به [[فراموشی]] سپرده شده بودند، حیات دوباره یافتند. همچنین واژه "[[انتظار]]" که سال‌ها با سکون و [[سکوت]]، [[تحمل]] [[ستم]] و دم فروبستن و در یک کلمه، ماندن و در جا زدن به [[امید]] برآمدن دستی از [[غیب]]، مترادف شمرده می‌شد، مفهومی دیگر یافت، این بار "[[انتظار]]"، نه به عنوان عاملی برای خاموش ساختن [[روح]] [[سرکش]] اجتماع، بلکه به عنوان ابزاری به برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوی [[آینده]] [[موعود]] به کار گرفته شد.  
برای آشنایی هر چه بیشتر با مفهوم "[[انتظار]]" در [[فرهنگ]] واژگان [[امام راحل]] و [[درک]] نقش عظیمی که آن فرزانه دوران در احیای [[اندیشه]] [[انتظار]] داشت، اکنون بخشی از سخنان ایشان را که در این زمینه ایراد شده است، بررسی می‌کنیم.  
برای آشنایی هر چه بیشتر با مفهوم "[[انتظار]]" در [[فرهنگ]] واژگان [[امام راحل]] و [[درک]] نقش عظیمی که آن فرزانه دوران در احیای [[اندیشه]] [[انتظار]] داشت، اکنون بخشی از سخنان ایشان را که در این زمینه ایراد شده است، بررسی می‌کنیم.  
* '''[[انتظار]]، زمینه‌ساز [[قدرت اسلام]]''': [[حضرت]] [[امام]] با ژرف‌اندیشی تمام، احیای [[فرهنگ انتظار]] را وسیله‌ای برای تحقق دوباره [[قدرت]] و [[شوکت]] گذشته [[مسلمانان]] در [[جهان]] می‌دانست. ایشان در یکی از سخنان خود که در اولین سال استقرار [[نظام اسلامی]] ایراد کرد، با بیان مفهوم "[[انتظار فرج]]"، [[وظیفه منتظران]] [[حضرت صاحب الامر]] {{ع}} را چنین برشمرد: همه ما [[انتظار فرج]] داریم و باید در این [[انتظار]]، [[خدمت]] کنیم. [[انتظار فرج]]، [[انتظار]] [[قدرت اسلام]] است و ما باید کوشش کنیم تا [[قدرت اسلام]] در عالم تحقق پیدا کند و [[مقدمات ظهور]] ان شاءالله تهیه بشود<ref>صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۵۵.</ref>. در مفهومی که [[حضرت]] [[امام خمینی]] از "[[انتظار]]" ارائه داد، نه تنها از سکون و [[سکوت]] و تن دادن به وضع موجود خبری نیست، بلکه سخن از کوشش برای تحقق [[قدرت اسلام]] و آماده شدن [[زمینه ظهور]] است که این با مفهومی که سال‌ها تلاش می‌شد از "[[انتظار]]" در اذهان [[مردم]] جا داده شود، بسیار فاصله دارد.  
* '''[[انتظار]]، زمینه‌ساز [[قدرت اسلام]]''': حضرت امام با ژرف‌اندیشی تمام، احیای [[فرهنگ انتظار]] را وسیله‌ای برای تحقق دوباره [[قدرت]] و [[شوکت]] گذشته [[مسلمانان]] در [[جهان]] می‌دانست. ایشان در یکی از سخنان خود که در اولین سال استقرار [[نظام اسلامی]] ایراد کرد، با بیان مفهوم "[[انتظار فرج]]"، [[وظیفه منتظران]] [[حضرت صاحب الامر]] {{ع}} را چنین برشمرد: همه ما [[انتظار فرج]] داریم و باید در این [[انتظار]]، [[خدمت]] کنیم. [[انتظار فرج]]، [[انتظار]] [[قدرت اسلام]] است و ما باید کوشش کنیم تا [[قدرت اسلام]] در عالم تحقق پیدا کند و [[مقدمات ظهور]] ان شاءالله تهیه بشود<ref>صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۵۵.</ref>. در مفهومی که [[حضرت]] [[امام خمینی]] از "[[انتظار]]" ارائه داد، نه تنها از سکون و [[سکوت]] و تن دادن به وضع موجود خبری نیست، بلکه سخن از کوشش برای تحقق [[قدرت اسلام]] و آماده شدن [[زمینه ظهور]] است که این با مفهومی که سال‌ها تلاش می‌شد از "[[انتظار]]" در اذهان [[مردم]] جا داده شود، بسیار فاصله دارد.  
* '''[[انتظار]] و [[تکلیف]] در [[عصر غیبت]]''': جان‌مایه [[اندیشه]] [[امام خمینی]] و موضوعی که همواره در نظر و عمل، مورد توجه ایشان بود، عمل به [[وظیفه]] و ادای [[تکلیف الهی]] است و همین موضوع، دیدگاه ایشان را در زمینه [[انتظار فرج]] از دیگر دیدگاه‌ها متمایز می‌سازد. در یکی از [[سخنان امام]] راحل در این زمینه چنین آمده است: من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن [[وعده]] [[مسلم]] [[خدا]] تحقق پیدا کند و [[مستضعفان]] مالک ارض بشوند. این مطلب، [[وعده]] خداست و تخلف ندارد. منتها آیا ما [[درک]] کنیم یا نکنیم، آن به دست خداست. ممکن است در یک برهه کمی وسایل فراهم شود و چشم ما روشن بشود به [[جمال]] ایشان. این چیزی که ما در این وقت، در این عرصه، [[وظیفه]] داریم، این مهم است. همه [[انتظار]] داریم وجود [[مبارک]] ایشان را؛ لکن با [[انتظار]] تنها نمی‌شود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، [[انتظار]] نیست. ما باید ملاحظه [[وظیفه]] فعلی شرعی - [[الهی]] خودمان را بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای [[رضای خدا]] ان شاءالله مشغول [[انجام وظیفه]] است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هیچ امری مورد قبول همه نیست. کار [[انبیا]] هم مورد قبول همه نبوده است، لکن [[انبیا]] به وظایفشان عمل کردند و [[قصور]] در آن کاری که به آنها محول شده بود، نکردند، گرچه [[مردم]] اکثرا گوش ندادند به حرف [[انبیا]]. ما هم آن چیزی که وظیفه‌مان هست، عمل می‌کنیم و باید بکنیم، گرچه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم کارشکنی بکنند<ref>همان، ص ۱۵۴.</ref>.  
* '''[[انتظار]] و [[تکلیف]] در [[عصر غیبت]]''': جان‌مایه [[اندیشه]] [[امام خمینی]] و موضوعی که همواره در نظر و عمل، مورد توجه ایشان بود، عمل به [[وظیفه]] و ادای [[تکلیف الهی]] است و همین موضوع، دیدگاه ایشان را در زمینه [[انتظار فرج]] از دیگر دیدگاه‌ها متمایز می‌سازد. در یکی از [[سخنان امام]] راحل در این زمینه چنین آمده است: من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن [[وعده]] [[مسلم]] [[خدا]] تحقق پیدا کند و [[مستضعفان]] مالک ارض بشوند. این مطلب، [[وعده]] خداست و تخلف ندارد. لکن آیا ما [[درک]] کنیم یا نکنیم، آن به دست خداست. ممکن است در یک برهه کمی وسایل فراهم شود و چشم ما روشن بشود به [[جمال]] ایشان. این چیزی که ما در این وقت، در این عرصه، [[وظیفه]] داریم، این مهم است. همه [[انتظار]] داریم وجود [[مبارک]] ایشان را؛ لکن با [[انتظار]] تنها نمی‌شود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، [[انتظار]] نیست. ما باید ملاحظه [[وظیفه]] فعلی شرعی - [[الهی]] خودمان را بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای [[رضای خدا]] ان شاءالله مشغول [[انجام وظیفه]] است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هیچ امری مورد قبول همه نیست. کار [[انبیا]] هم مورد قبول همه نبوده است، لکن [[انبیا]] به وظایفشان عمل کردند و [[قصور]] در آن کاری که به آنها محول شده بود، نکردند، گرچه [[مردم]] اکثرا گوش ندادند به حرف [[انبیا]]. ما هم آن چیزی که وظیفه‌مان هست، عمل می‌کنیم و باید بکنیم، گرچه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم کارشکنی بکنند<ref>همان، ص ۱۵۴.</ref>.  
* '''نقد دیدگاه‌های موجود''': برای [[درک]] بیشتر برداشت [[حضرت]] [[امام خمینی]] از موضوع [[انتظار]] باید دیگر برداشت‌ها را نیز در کنار این برداشت مطالعه کرد. از این رو، در اینجا دیدگاه‌های متفاوتی را که در موضوع [[انتظار فرج]] بیان شده است، از زبان [[امام خمینی]] [[نقل]] می‌کنیم تا تفاوت دیدگاه ایشان با دیگر دیدگاه‌ها به خوبی روشن شود. [[رهبر]] فقید [[انقلاب اسلامی]] در یکی از سخنان خود، دیدگاه‌های متفاوتی را که در زمینه "[[انتظار فرج]]" وجود دارد، دسته‌بندی و به شرح زیر نقد و بررسی می‌کند:  
* '''نقد دیدگاه‌های موجود''': برای [[درک]] بیشتر برداشت [[حضرت]] [[امام خمینی]] از موضوع [[انتظار]] باید دیگر برداشت‌ها را نیز در کنار این برداشت مطالعه کرد. از این رو، در اینجا دیدگاه‌های متفاوتی را که در موضوع [[انتظار فرج]] بیان شده است، از زبان [[امام خمینی]] [[نقل]] می‌کنیم تا تفاوت دیدگاه ایشان با دیگر دیدگاه‌ها به خوبی روشن شود. [[رهبر]] فقید [[انقلاب اسلامی]] در یکی از سخنان خود، دیدگاه‌های متفاوتی را که در زمینه "[[انتظار فرج]]" وجود دارد، دسته‌بندی و به شرح زیر نقد و بررسی می‌کند:  
# دیدگاه کسانی که [[تکلیف]] [[مردم]] در [[زمان غیبت]] را تنها [[دعا برای تعجیل فرج]] [[حضرت حجت]] {{ع}} می‌دانند: بعضی‌ها [[انتظار فرج]] را به این می‌دانند که در [[مسجد]]، در حسینیه و در منزل بنشینند و [[دعا]] کنند و [[فرج امام زمان]] {{ع}} را از [[خدا]] بخواهند. اینها [[مردم]] صالحی هستند که یک همچو [[اعتقادی]] دارند، بلکه بعضی از آنها را که من سابقا می‌شناختم، بسیار مرد صالحی بود. یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و [[منتظر]] [[حضرت صاحب]] بود. اینها به [[تکالیف شرعی]] خودشان هم عمل می‌کردند و [[نهی از منکر]] هم می‌کردند و [[امر به معروف]] هم می‌کردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمی‌آمد و [[فکر]] این مهم که یک کاری بکنند، نبودند<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که [[تکلیف]] [[مردم]] در [[زمان غیبت]] را تنها [[دعا برای تعجیل فرج]] [[حضرت حجت]] {{ع}} می‌دانند: بعضی‌ها [[انتظار فرج]] را به این می‌دانند که در [[مسجد]]، در حسینیه و در منزل بنشینند و [[دعا]] کنند و [[فرج امام زمان]] {{ع}} را از [[خدا]] بخواهند. اینها [[مردم]] صالحی هستند که یک همچو [[اعتقادی]] دارند، بلکه بعضی از آنها را که من سابقا می‌شناختم، بسیار مرد صالحی بود. یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و [[منتظر]] [[حضرت صاحب]] بود. اینها به [[تکالیف شرعی]] خودشان هم عمل می‌کردند و [[نهی از منکر]] هم می‌کردند و [[امر به معروف]] هم می‌کردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمی‌آمد و [[فکر]] این مهم که یک کاری بکنند، نبودند<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که [[وظیفه]] فرد [[مسلمان]] نسبت به [[جامعه]] خود را به [[فراموشی]] سپرده‌اند و حتی از [[امر به معروف و نهی از منکر]] هم [[غفلت]] می‌ورزند: یک دسته دیگری بودند که [[انتظار فرج]] را می‌گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در [[جهان]] چه می‌گذرد، بر [[ملت‌ها]] چه می‌گذرد، بر [[ملت]] ما چه می‌گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم. ما تکلیف‌های خودمان را عمل می‌کنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود [[حضرت]] بیایند ان شاءالله درست می‌کنند. دیگر ما تکلیفی نداریم، [[تکلیف]] ما همین است که [[دعا]] کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در [[دنیا]] می‌گذرد یا در مملکت خودمان می‌گذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دسته‌ای، مردمی بودند که [[صالح]] بودند<ref>همان، ص ۱۹۶.</ref>. [[امام خمینی]] در نقد و بررسی دو دیدگاه یاد شده می‌فرماید: ما اگر دستمان می‌رسید، [[قدرت]] داشتیم، باید برویم تمام [[ظلم‌ها]] و جورها را از عالم برداریم. [[تکلیف]] شرعی ماست. منتها ما نمی‌توانیم اینکه هست، این است که [[حضرت]] عالم را پر می‌کند از [[عدالت]]؛ نه شما دست بردارید از این تکلیف‌تان، نه اینکه شما دیگر [[تکلیف]] ندارید<ref>همان، ص ۱۹۷.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که [[وظیفه]] فرد [[مسلمان]] نسبت به [[جامعه]] خود را به [[فراموشی]] سپرده‌اند و حتی از [[امر به معروف و نهی از منکر]] هم [[غفلت]] می‌ورزند: یک دسته دیگری بودند که [[انتظار فرج]] را می‌گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در [[جهان]] چه می‌گذرد، بر [[ملت‌ها]] چه می‌گذرد، بر [[ملت]] ما چه می‌گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم. ما تکلیف‌های خودمان را عمل می‌کنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود [[حضرت]] بیایند ان شاءالله درست می‌کنند. دیگر ما تکلیفی نداریم، [[تکلیف]] ما همین است که [[دعا]] کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در [[دنیا]] می‌گذرد یا در مملکت خودمان می‌گذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دسته‌ای، مردمی بودند که [[صالح]] بودند<ref>همان، ص ۱۹۶.</ref>. [[امام خمینی]] در نقد و بررسی دو دیدگاه یاد شده می‌فرماید: ما اگر دستمان می‌رسید، [[قدرت]] داشتیم، باید برویم تمام [[ظلم‌ها]] و جورها را از عالم برداریم. [[تکلیف]] شرعی ماست. لکن ما نمی‌توانیم اینکه هست، این است که [[حضرت]] عالم را پر می‌کند از [[عدالت]]؛ نه شما دست بردارید از این تکلیف‌تان، نه اینکه شما دیگر [[تکلیف]] ندارید<ref>همان، ص ۱۹۷.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که به استناد برخی [[روایات]] می‌گویند ما نباید در [[زمان غیبت]]، با [[انحراف‌ها]] و مفاسدی که در [[جامعه]] وجود دارد، کاری داشته باشیم، بلکه باید [[جامعه]] را به حال خود واگذاریم تا [[زمینه ظهور]] [[حضرت]] به خودی خود فراهم شود: یک دسته‌ای می‌گفتند که خب، باید عالم پر [[معصیت]] بشود تا [[حضرت]] بیاید. ما باید [[نهی از منکر]] نکنیم، [[امر به معروف]] هم نکنیم تا [[مردم]] هر کاری می‌خواهند بکنند؛ [[گناهان]] زیاد بشود که [[فرج]] نزدیک بشود<ref>همان، ص ۱۹۶.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که به استناد برخی [[روایات]] می‌گویند ما نباید در [[زمان غیبت]]، با [[انحراف‌ها]] و مفاسدی که در [[جامعه]] وجود دارد، کاری داشته باشیم، بلکه باید [[جامعه]] را به حال خود واگذاریم تا [[زمینه ظهور]] [[حضرت]] به خودی خود فراهم شود: یک دسته‌ای می‌گفتند که خب، باید عالم پر [[معصیت]] بشود تا [[حضرت]] بیاید. ما باید [[نهی از منکر]] نکنیم، [[امر به معروف]] هم نکنیم تا [[مردم]] هر کاری می‌خواهند بکنند؛ [[گناهان]] زیاد بشود که [[فرج]] نزدیک بشود<ref>همان، ص ۱۹۶.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که معتقدند ما نه تنها نباید جلوی گناهانی را بگیریم که در [[جامعه]] وجود دارد، بلکه باید به آن دامن هم بزنیم تا زمینه [[ظهور حضرت حجت]] {{ع}} هر چه بیشتر فراهم شود: یک دسته‌ای از این بالاتر بودند. می‌گفتند باید دامن زد به [[گناهان]] [[دعوت]] کرد [[مردم]] را به [[گناه]] تا [[دنیا]] پر از [[جور]] و [[ظلم]] شود و [[حضرت]] تشریف بیاورند. این هم یک دسته‌ای بودند که البته در بین این دسته، منحرف‌هایی هم بودند؛ اشخاص [[ساده‌لوح]] هم بودند، منحرف‌هایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می‌زدند<ref>همان، صص ۱۹۶ و ۱۹۷.</ref>. [[امام امت]] که از دو دیدگاه اخیر به شدت [[انتقاد]] می‌کند و در ادامه سخنانشان می‌فرماید: یعنی خلاف [[ضرورت]] [[اسلام]]، خلاف [[قرآن]] نیست. این معنا که ما دیگر [[معصیت]] بکنیم تا [[حضرت صاحب]] بیاید! [[حضرت صاحب]] که تشریف می‌آورند، برای چه می‌آیند؛ برای اینکه گسترش دهند [[عدالت]] را، برای اینکه [[حکومت]] را تقویت کنند، برای اینکه [[فساد]] را از بین ببرند. ما بر خلاف [[آیات]] شریفه [[قرآن]]، دست از [[نهی از منکر]] برداریم، دست از [[امر به معروف]] برداریم و توسعه بدهیم [[گناهان]] را برای اینکه [[حضرت]] بیایند؟ [[حضرت]] بیایند چه می‌کنند؟ [[حضرت]] می‌آیند، می‌خواهند همین [[کارها]] را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر [[بشر]] تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که [[دعوت]] کند [[مردم]] را به [[فساد]]؟ به حسب [[رأی]] این جمعیت که بعضی‌هایشان بازیگرند و بعضی‌هایشان [[نادان]]، این است که ما باید بنشینیم، [[دعا]] کنیم به صدام. هر کسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است برای اینکه [[حضرت]] دیر می‌آیند... ما باید دعاگوی امریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال اینها تا اینکه اینها عالم را پر کنند از [[جور]] و [[ظلم]] و [[حضرت]] تشریف بیاورند! بعد [[حضرت]] تشریف بیاورند، چه کنند؟ [[حضرت]] بیایند که [[ظلم و جور]] را بردارند، همان کاری که ما می‌کنیم و ما [[دعا]] می‌کنیم که [[ظلم و جور]] باشد، [[حضرت]] می‌خواهند همین را برش دارند<ref>همان، ص ۱۹۷.</ref>.  
# دیدگاه کسانی که معتقدند ما نه تنها نباید جلوی گناهانی را بگیریم که در [[جامعه]] وجود دارد، بلکه باید به آن دامن هم بزنیم تا زمینه [[ظهور حضرت حجت]] {{ع}} هر چه بیشتر فراهم شود: یک دسته‌ای از این بالاتر بودند. می‌گفتند باید دامن زد به [[گناهان]] [[دعوت]] کرد [[مردم]] را به [[گناه]] تا [[دنیا]] پر از [[جور]] و [[ظلم]] شود و [[حضرت]] تشریف بیاورند. این هم یک دسته‌ای بودند که البته در بین این دسته، منحرف‌هایی هم بودند؛ اشخاص [[ساده‌لوح]] هم بودند، منحرف‌هایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می‌زدند<ref>همان، صص ۱۹۶ و ۱۹۷.</ref>. [[امام امت]] که از دو دیدگاه اخیر به شدت [[انتقاد]] می‌کند و در ادامه سخنانشان می‌فرماید: یعنی خلاف [[ضرورت]] [[اسلام]]، خلاف [[قرآن]] نیست. این معنا که ما دیگر [[معصیت]] بکنیم تا [[حضرت صاحب]] بیاید! [[حضرت صاحب]] که تشریف می‌آورند، برای چه می‌آیند؛ برای اینکه گسترش دهند [[عدالت]] را، برای اینکه [[حکومت]] را تقویت کنند، برای اینکه [[فساد]] را از بین ببرند. ما بر خلاف [[آیات]] شریفه [[قرآن]]، دست از [[نهی از منکر]] برداریم، دست از [[امر به معروف]] برداریم و توسعه بدهیم [[گناهان]] را برای اینکه [[حضرت]] بیایند؟ [[حضرت]] بیایند چه می‌کنند؟ [[حضرت]] می‌آیند، می‌خواهند همین [[کارها]] را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر [[بشر]] تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که [[دعوت]] کند [[مردم]] را به [[فساد]]؟ به حسب [[رأی]] این جمعیت که بعضی‌هایشان بازیگرند و بعضی‌هایشان [[نادان]]، این است که ما باید بنشینیم، [[دعا]] کنیم به صدام. هر کسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است برای اینکه [[حضرت]] دیر می‌آیند... ما باید دعاگوی امریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال اینها تا اینکه اینها عالم را پر کنند از [[جور]] و [[ظلم]] و [[حضرت]] تشریف بیاورند! بعد [[حضرت]] تشریف بیاورند، چه کنند؟ [[حضرت]] بیایند که [[ظلم و جور]] را بردارند، همان کاری که ما می‌کنیم و ما [[دعا]] می‌کنیم که [[ظلم و جور]] باشد، [[حضرت]] می‌خواهند همین را برش دارند<ref>همان، ص ۱۹۷.</ref>.  
خط ۲۸: خط ۲۷:
ایشان با بیان مفهومی عمیق و [[بدیع]] از "[[حجت]] بودنِ [[امام]] [[معصوم]]" اعلام می‌دارد چون [[خداوند]] در [[روز قیامت]] به سبب [[وجود امام زمان]] [و [[پدران]] بزرگوارش، بر [[بندگان]]، [[احتجاج]] و نسبت به عمل بر اساس [[سیره]]، [[رفتار]] و گفتار این بزرگواران از [[مردم]] بازخواست می‌کند، بر آنان لازم است همه تلاش خود را برای تحقق [[سیرت]] [[امامان معصوم]] {{عم}} در [[جامعه]] به کار بندند و در این زمینه هیچ عذر و بهانه‌ای از آنها پذیرفته نمی‌شود. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در کتاب البیع خود، هنگام بررسی [[ادله ولایت فقیه]]، [[توقیع شریف]] [[حضرت صاحب الامر]] {{ع}} را [[نقل]] می‌کند: ... و اما در رویدادهایی که برای شما پیش می‌آید، به [[راویان حدیث]] ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] بر ایشان هستم<ref>کمال الدین فی تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴.</ref>. آن‌گاه می‌فرماید: مقصود از [[حجت خدا]] بودن [[امام]] [[معصوم]] این نیست که فقط بیان‌کننده [[احکام]] است؛ زیرا گفته بزرگانی چون [[زراره]] و [[محمد بن مسلم]] نیز [[حجت]] است و هیچ کس [[حق]] مردود دانستن و عمل نکردن به [[روایات]] ایشان را ندارد و این امر بر همگان آشکار است، بلکه منظور از [[حجت]] بودن [[امام زمان]] و [[پدران]] بزرگوارش {{عم}} این است که [[خداوند تعالی]] به سبب وجود ایشان و [[سیره]] و [[رفتار]] و گفتار آنان در تمام [[شئون]] زندگی‌شان، بر [[بندگان]] [[احتجاج]] می‌کند. از جمله [[شئون]] [[امامان]]، [[عدالت]] آنان در همه زمینه‌های [[حکومت]] است. به عنوان مثال، وجود [[امیرمؤمنان]] {{ع}} برای تمام [[فرمانداران]] و [[حاکمان]] [[ستم‌پیشه]]، [[حجت]] است؛ زیرا [[خداوند]] به واسطه [[سیرت]] آن بزرگوار، باب عذر و بهانه را بر همه آنان در [[تعدی]] از [[حدود الهی]] و [[تجاوز]] به [[اموال]] [[مسلمانان]] و [[سرپیچی]] از [[قوانین اسلامی]] بسته است. همین گونه‌اند دیگر [[حجت‌های خداوند]]، به ویژه [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} که [[عدل]] را در میان [[مردم]] می‌گستراند و [[زمین]] را از [[قسط]] پر می‌کند و بر اساس [[نظامی]] عادلانه بر [[مردم]] [[حکم]] می‌راند<ref>سید روح الله موسوی خمینی، کتاب البیع، نجف، مطبعه الآداب، ۱۳۹۴ ه- ق، ج ۲، صص ۴۷۴ و ۴۷۵؛ سید روح الله موسوی خمینی شئون و اختیارات ولی‌فقیه، ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع، چاپ اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵، ص ۴۶. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: ضیائی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، چاپ اول: قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، صص ۶۹۷ و ۶۹۸.</ref>. براساس همین نگاه به [[حجت خدا]] بود که ایشان خطاب به [[مسئولان]] [[جمهوری اسلامی]] [[ایران]] می‌فرمود: ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای اینکه اگر چنانچه موفق شدیم ان شاءالله به [[زیارت]] ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه‌هایی که الان به کار گرفته شده‌اند در [[کشور]] ما، [...] باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای [[ملاقات]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}<ref>صحیفه نور، ج ۱۲، صص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.
ایشان با بیان مفهومی عمیق و [[بدیع]] از "[[حجت]] بودنِ [[امام]] [[معصوم]]" اعلام می‌دارد چون [[خداوند]] در [[روز قیامت]] به سبب [[وجود امام زمان]] [و [[پدران]] بزرگوارش، بر [[بندگان]]، [[احتجاج]] و نسبت به عمل بر اساس [[سیره]]، [[رفتار]] و گفتار این بزرگواران از [[مردم]] بازخواست می‌کند، بر آنان لازم است همه تلاش خود را برای تحقق [[سیرت]] [[امامان معصوم]] {{عم}} در [[جامعه]] به کار بندند و در این زمینه هیچ عذر و بهانه‌ای از آنها پذیرفته نمی‌شود. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در کتاب البیع خود، هنگام بررسی [[ادله ولایت فقیه]]، [[توقیع شریف]] [[حضرت صاحب الامر]] {{ع}} را [[نقل]] می‌کند: ... و اما در رویدادهایی که برای شما پیش می‌آید، به [[راویان حدیث]] ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] بر ایشان هستم<ref>کمال الدین فی تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴.</ref>. آن‌گاه می‌فرماید: مقصود از [[حجت خدا]] بودن [[امام]] [[معصوم]] این نیست که فقط بیان‌کننده [[احکام]] است؛ زیرا گفته بزرگانی چون [[زراره]] و [[محمد بن مسلم]] نیز [[حجت]] است و هیچ کس [[حق]] مردود دانستن و عمل نکردن به [[روایات]] ایشان را ندارد و این امر بر همگان آشکار است، بلکه منظور از [[حجت]] بودن [[امام زمان]] و [[پدران]] بزرگوارش {{عم}} این است که [[خداوند تعالی]] به سبب وجود ایشان و [[سیره]] و [[رفتار]] و گفتار آنان در تمام [[شئون]] زندگی‌شان، بر [[بندگان]] [[احتجاج]] می‌کند. از جمله [[شئون]] [[امامان]]، [[عدالت]] آنان در همه زمینه‌های [[حکومت]] است. به عنوان مثال، وجود [[امیرمؤمنان]] {{ع}} برای تمام [[فرمانداران]] و [[حاکمان]] [[ستم‌پیشه]]، [[حجت]] است؛ زیرا [[خداوند]] به واسطه [[سیرت]] آن بزرگوار، باب عذر و بهانه را بر همه آنان در [[تعدی]] از [[حدود الهی]] و [[تجاوز]] به [[اموال]] [[مسلمانان]] و [[سرپیچی]] از [[قوانین اسلامی]] بسته است. همین گونه‌اند دیگر [[حجت‌های خداوند]]، به ویژه [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} که [[عدل]] را در میان [[مردم]] می‌گستراند و [[زمین]] را از [[قسط]] پر می‌کند و بر اساس [[نظامی]] عادلانه بر [[مردم]] [[حکم]] می‌راند<ref>سید روح الله موسوی خمینی، کتاب البیع، نجف، مطبعه الآداب، ۱۳۹۴ ه- ق، ج ۲، صص ۴۷۴ و ۴۷۵؛ سید روح الله موسوی خمینی شئون و اختیارات ولی‌فقیه، ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع، چاپ اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵، ص ۴۶. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: ضیائی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، چاپ اول: قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، صص ۶۹۷ و ۶۹۸.</ref>. براساس همین نگاه به [[حجت خدا]] بود که ایشان خطاب به [[مسئولان]] [[جمهوری اسلامی]] [[ایران]] می‌فرمود: ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای اینکه اگر چنانچه موفق شدیم ان شاءالله به [[زیارت]] ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه‌هایی که الان به کار گرفته شده‌اند در [[کشور]] ما، [...] باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای [[ملاقات]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}<ref>صحیفه نور، ج ۱۲، صص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.
== تلاش برای تحقق [[عدالت در عصر غیبت]] ==  
== تلاش برای تحقق [[عدالت در عصر غیبت]] ==  
[[حضرت]] [[امام خمینی]] تلاش برای تحقق [[عدالت]] و جلوگیری از [[ستم]] در [[عصر غیبت]] را [[تکلیف الهی]] می‌دانست و همه [[مسلمانان]] را [[دعوت]] می‌کرد تا سر حد [[توان]] خود، این [[تکلیف الهی]] را به انجام رسانند: ما اگر دستمان می‌رسید، [[قدرت]] داشتیم باید برویم تمام [[ظلم‌ها]] و جورها را از عالم برداریم. [[تکلیف]] شرعی ماست. منتها ما نمی‌توانیم اینکه هست، این است که [[حضرت]]، عالم را پر می‌کنند از [[عدالت]]؛ نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر [[تکلیف]] ندارید<ref>همان، ص ۱۹۸.</ref>. البته این پر کردن [[دنیا]] را از [[عدالت]]، این را ما نمی‌توانیم بکنیم. اگر می‌توانستیم می‌کردیم، اما چون نمی‌توانیم بکنیم، ایشان باید بیایند<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.
[[حضرت]] [[امام خمینی]] تلاش برای تحقق [[عدالت]] و جلوگیری از [[ستم]] در [[عصر غیبت]] را [[تکلیف الهی]] می‌دانست و همه [[مسلمانان]] را [[دعوت]] می‌کرد تا سر حد [[توان]] خود، این [[تکلیف الهی]] را به انجام رسانند: ما اگر دستمان می‌رسید، [[قدرت]] داشتیم باید برویم تمام [[ظلم‌ها]] و جورها را از عالم برداریم. [[تکلیف]] شرعی ماست. لکن ما نمی‌توانیم اینکه هست، این است که [[حضرت]]، عالم را پر می‌کنند از [[عدالت]]؛ نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر [[تکلیف]] ندارید<ref>همان، ص ۱۹۸.</ref>. البته این پر کردن [[دنیا]] را از [[عدالت]]، این را ما نمی‌توانیم بکنیم. اگر می‌توانستیم می‌کردیم، اما چون نمی‌توانیم بکنیم، ایشان باید بیایند<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.
== [[زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی]] {{ع}} ==  
== [[زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی]] {{ع}} ==  
از سخنانی که [[حضرت]] [[امام]] {{ع}} در دوره‌های مختلف [[انقلاب اسلامی]] ایراد فرمودند، به خوبی استفاده می‌شود که ایشان برپایی [[انقلاب اسلامی]] و استقرار [[نظام جمهوری اسلامی]] در [[ایران]] را در منزلگاه در طریق رسیدن به سر منزل مقصود و تشکیل [[حکومت عدل مهدوی]] می‌دانست و بر این [[باور]] بود که باید با اجرای کامل [[احکام اسلامی]] در [[عصر غیبت]]، زمینه را برای [[ظهور امام مهدی]] {{ع}} فراهم آورد. در اینجا برخی از این سخنان را مرور می‌کنیم: امیدوارم که این [[انقلاب]] یک [[انقلاب جهانی]] بشود و مقدمه برای [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} باشد<ref>همان، ج ۱۶، ص ۸۸.</ref>. [[امید]] است که این [[انقلاب]] جرقه و بارقه‌ای [[الهی]] باشد که انفجاری [[عظیم]] در توده‌های زیر [[ستم]] ایجاد نماید و به [[طلوع فجر]] [[انقلاب]] [[مبارک]] [[حضرت]] بقیه‌الله {{ع}} منتهی شود<ref>همان، ج ۱۵، ص ۷۵.</ref>. من امیدوارم که ما به مطلوب [[حقیقی]] برسیم و متصل بشود این [[نهضت]] به [[نهضت]] بزرگ [[اسلامی]] و آن [[نهضت]] [[ولی عصر]] {{ع}} هست<ref>همان، ج ۱۲، ص ۱۷۵.</ref>. ان شاءالله [[اسلام]] را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و [[مسلمین]] [[جهان]] نیز [[اسلام]] را در ممالک خودشان پیاده کنند... و [[زور]] و [[ظلم و جور]] از [[دنیا]] بر طرف بشود و مقدمه باشد، برای [[ظهور ولی عصر]] {{ع}}<ref>همان، ج ۱۵، ص ۱۷۰.</ref>. [[مسئولان]] ما باید بدانند که [[انقلاب]] [[مردم ایران]] نقطه شروع [[انقلاب]] بزرگ [[جهان اسلام]] به پرچمداری [[حضرت حجت]] {{ع}} است<ref>همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸.</ref>. [[خداوند]] همه ما را از قیدهای [[شیطانی]] رها فرماید تا بتوانیم این [[امانت الهی]] را به سر منزل مقصود برسانیم و به [[صاحب]] [[امانت]]، [[حضرت مهدی موعود]] {{ع}} رد کنیم<ref>همان، ج ۱۴، ص ۱۹.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.  
از سخنانی که حضرت امام {{ع}} در دوره‌های مختلف [[انقلاب اسلامی]] ایراد فرمودند، به خوبی استفاده می‌شود که ایشان برپایی [[انقلاب اسلامی]] و استقرار [[نظام جمهوری اسلامی]] در [[ایران]] را در منزلگاه در طریق رسیدن به سر منزل مقصود و تشکیل [[حکومت عدل مهدوی]] می‌دانست و بر این [[باور]] بود که باید با اجرای کامل [[احکام اسلامی]] در [[عصر غیبت]]، زمینه را برای [[ظهور امام مهدی]] {{ع}} فراهم آورد. در اینجا برخی از این سخنان را مرور می‌کنیم: امیدوارم که این [[انقلاب]] یک [[انقلاب جهانی]] بشود و مقدمه برای [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} باشد<ref>همان، ج ۱۶، ص ۸۸.</ref>. [[امید]] است که این [[انقلاب]] جرقه و بارقه‌ای [[الهی]] باشد که انفجاری [[عظیم]] در توده‌های زیر [[ستم]] ایجاد نماید و به [[طلوع فجر]] [[انقلاب]] [[مبارک]] [[حضرت]] بقیه‌الله {{ع}} منتهی شود<ref>همان، ج ۱۵، ص ۷۵.</ref>. من امیدوارم که ما به مطلوب [[حقیقی]] برسیم و متصل بشود این [[نهضت]] به [[نهضت]] بزرگ [[اسلامی]] و آن [[نهضت]] [[ولی عصر]] {{ع}} هست<ref>همان، ج ۱۲، ص ۱۷۵.</ref>. ان شاءالله [[اسلام]] را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و [[مسلمین]] [[جهان]] نیز [[اسلام]] را در ممالک خودشان پیاده کنند... و [[زور]] و [[ظلم و جور]] از [[دنیا]] بر طرف بشود و مقدمه باشد، برای [[ظهور ولی عصر]] {{ع}}<ref>همان، ج ۱۵، ص ۱۷۰.</ref>. [[مسئولان]] ما باید بدانند که [[انقلاب]] [[مردم ایران]] نقطه شروع [[انقلاب]] بزرگ [[جهان اسلام]] به پرچمداری [[حضرت حجت]] {{ع}} است<ref>همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸.</ref>. [[خداوند]] همه ما را از قیدهای [[شیطانی]] رها فرماید تا بتوانیم این [[امانت الهی]] را به سر منزل مقصود برسانیم و به [[صاحب]] [[امانت]]، [[حضرت مهدی موعود]] {{ع}} رد کنیم<ref>همان، ج ۱۴، ص ۱۹.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.  
== [[برائت‌جویی از کافران]] و [[مشرکان]] ==  
== [[برائت‌جویی از کافران]] و [[مشرکان]] ==  
[[امام راحل]] در سراسر دوران [[مبارزه]] خویش، بر [[شعار]] "نه شرقی، نه غربی" به عنوان یکی از اصول اساسی [[انقلاب اسلامی]] پای می‌فشرد و تا آخرین لحظه حیات پربرکت خود هم حاضر به عقب‌نشینی از این [[شعار]] اصلی [[انقلاب]] نشد. آنچه [[امام امت]] را وا می‌داشت این‌گونه بر این اصل پافشاری کند، احساس عزتی بود که او در پرتو [[ولایت]] [[ائمه معصومین]] {{عم}} به ویژه [[امام عصر]] {{ع}} بدان دست یافته بود. ایشان نمی‌توانست بپذیرد که [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] در عین [[پذیرش ولایت]] [[آخرین حجت خدا]]، [[امام زمان]] {{ع}} سر در گرو [[ولایت]] طاغوت‌های [[شرق]] و [[غرب]] داشته باشند. این بود که قاطعانه اعلام می‌کرد: هیهات که [[امت محمد]] {{صل}} و سیراب‌شدگان کوثر [[عاشورا]] و [[منتظران]] [[وراثت]] [[صالحان]] به [[مرگ]] ذلت‌بار و [[اسارت]] [[غرب]] و [[شرق]] تن در دهند<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۱۳.</ref>.  
[[امام راحل]] در سراسر دوران [[مبارزه]] خویش، بر [[شعار]] "نه شرقی، نه غربی" به عنوان یکی از اصول اساسی [[انقلاب اسلامی]] پای می‌فشرد و تا آخرین لحظه حیات پربرکت خود هم حاضر به عقب‌نشینی از این [[شعار]] اصلی [[انقلاب]] نشد. آنچه [[امام امت]] را وا می‌داشت این‌گونه بر این اصل پافشاری کند، احساس عزتی بود که او در پرتو [[ولایت]] [[ائمه معصومین]] {{عم}} به ویژه [[امام عصر]] {{ع}} بدان دست یافته بود. ایشان نمی‌توانست بپذیرد که [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] در عین [[پذیرش ولایت]] [[آخرین حجت خدا]]، [[امام زمان]] {{ع}} سر در گرو [[ولایت]] طاغوت‌های [[شرق]] و [[غرب]] داشته باشند. این بود که قاطعانه اعلام می‌کرد: هیهات که [[امت محمد]] {{صل}} و سیراب‌شدگان کوثر [[عاشورا]] و [[منتظران]] [[وراثت]] [[صالحان]] به [[مرگ]] ذلت‌بار و [[اسارت]] [[غرب]] و [[شرق]] تن در دهند<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۱۳.</ref>.  
خط ۴۳: خط ۴۲:
[[اعتقاد]] به [[حقانیت]] [[اسلام]] و [[ایمان]] به بطلان دیگر مکتب‌ها و مسلک‌ها، به صورت بالقوه این [[توان]] را دارد که هر فرد [[مؤمن]] و معتقدی را به تلاش برای گسترش بیشتر [[اسلام]] را دارد. در این میان، [[امام خمینی]] و به عنوان [[رهبری]] که افق‌های دیدش همه [[جهان]] را در می‌نوردید و به چیزی کمتر از [[حاکمیت جهانی اسلام]] [[دل]] نمی‌بست، به این موضوع با دیدی دیگر نگاه می‌کرد. ایشان با صراحت اعلام می‌کرد که در پی نابودی همه نظام‌های استکباری و گسترش [[نظام اسلامی]] در سراسر [[جهان]] است: البته ما این واقعیت و [[حقیقت]] را در [[سیاست]] خارجی و بین المللی اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد [[گسترش نفوذ اسلام در جهان]] و کم کردن [[سلطه]] جهان‌خواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این [[سیاست]] را توسعه‌طلبی و [[تفکر]] تشکیل امپراتوری بزرگ می‌گذارد، از آن باکی نداریم و استقبال می‌کنیم ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های [[فاسد]] [[صهیونیسم]]، [[سرمایه‌داری]] و کمونیسم در [[جهان]] هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به [[لطف خدا]] و [[عنایت خداوند]] بزرگ، نظام‌هایی را که بر این سه پایه [[استوار]] گردیده‌اند، نابود کنیم و [[نظام]] [[اسلام]] [[رسول الله]] {{صل}} را در [[جهان]] [[استکبار]] [[ترویج]] نماییم<ref>همان، ج ۱۰، ص ۲۳۲.</ref>. ایشان در پیامی دیگر، تلاش برای [[گسترش اسلام]] [[راستین]] در [[جهان]] و [[مبارزه]] با [[سلطه]] [[جهان]] خواران را اقدامی برای [[زمینه‌سازی ظهور]] [[منجی]] و [[مصلح کل]] میداند و می‌فرماید: ما با خواست [[خدا]]، دست [[تجاوز]] و [[ستم]] همه سیستمگران را در [[کشورهای اسلامی]] می‌شکنیم و با صدور انقلاب‌مان که در [[حقیقت]]، صدور [[اسلام]] [[راستین]] و بیان [[احکام]] محمدی است، به سیطره و [[ظلم]] جهان‌خواران خاتمه می‌دهیم و به [[یاری]] [[خدا]]، راه را برای [[ظهور منجی]] و [[مصلح کل]] و [[امامت]] مطلقه [[حق]]، [[امام زمان]] {{ع}} هموار می‌کنیم<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۱۸.</ref>. [[امام راحل]] در بخش دیگری از همین [[پیام]]، روشن‌فکران [[جهان اسلام]] را به تلاش آگاهانه برای دگرگون کردن [[جهان]] [[سرمایه‌داری]] و کمونیسم فراخوانده است و چنین می‌فرماید: روشنفکران [[اسلامی]] همگی با [[علم]] و [[آگاهی]] باید راه پر فراز و نشیب دگرگون کردن [[جهان]] [[سرمایه‌داری]] و کمونیسم را بپیمایند و تمام آزادی‌خواهان باید با روشن‌بینی و روشن‌گری، راه سیلی زدن بر گونه ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها خصوصا امریکا را بر [[مردم]] سیلی‌خورده کشورهای [[مظلوم]] [[اسلامی]] و [[جهان]] سوم ترسیم کنند<ref>همان.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.  
[[اعتقاد]] به [[حقانیت]] [[اسلام]] و [[ایمان]] به بطلان دیگر مکتب‌ها و مسلک‌ها، به صورت بالقوه این [[توان]] را دارد که هر فرد [[مؤمن]] و معتقدی را به تلاش برای گسترش بیشتر [[اسلام]] را دارد. در این میان، [[امام خمینی]] و به عنوان [[رهبری]] که افق‌های دیدش همه [[جهان]] را در می‌نوردید و به چیزی کمتر از [[حاکمیت جهانی اسلام]] [[دل]] نمی‌بست، به این موضوع با دیدی دیگر نگاه می‌کرد. ایشان با صراحت اعلام می‌کرد که در پی نابودی همه نظام‌های استکباری و گسترش [[نظام اسلامی]] در سراسر [[جهان]] است: البته ما این واقعیت و [[حقیقت]] را در [[سیاست]] خارجی و بین المللی اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد [[گسترش نفوذ اسلام در جهان]] و کم کردن [[سلطه]] جهان‌خواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این [[سیاست]] را توسعه‌طلبی و [[تفکر]] تشکیل امپراتوری بزرگ می‌گذارد، از آن باکی نداریم و استقبال می‌کنیم ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های [[فاسد]] [[صهیونیسم]]، [[سرمایه‌داری]] و کمونیسم در [[جهان]] هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به [[لطف خدا]] و [[عنایت خداوند]] بزرگ، نظام‌هایی را که بر این سه پایه [[استوار]] گردیده‌اند، نابود کنیم و [[نظام]] [[اسلام]] [[رسول الله]] {{صل}} را در [[جهان]] [[استکبار]] [[ترویج]] نماییم<ref>همان، ج ۱۰، ص ۲۳۲.</ref>. ایشان در پیامی دیگر، تلاش برای [[گسترش اسلام]] [[راستین]] در [[جهان]] و [[مبارزه]] با [[سلطه]] [[جهان]] خواران را اقدامی برای [[زمینه‌سازی ظهور]] [[منجی]] و [[مصلح کل]] میداند و می‌فرماید: ما با خواست [[خدا]]، دست [[تجاوز]] و [[ستم]] همه سیستمگران را در [[کشورهای اسلامی]] می‌شکنیم و با صدور انقلاب‌مان که در [[حقیقت]]، صدور [[اسلام]] [[راستین]] و بیان [[احکام]] محمدی است، به سیطره و [[ظلم]] جهان‌خواران خاتمه می‌دهیم و به [[یاری]] [[خدا]]، راه را برای [[ظهور منجی]] و [[مصلح کل]] و [[امامت]] مطلقه [[حق]]، [[امام زمان]] {{ع}} هموار می‌کنیم<ref>همان، ج ۲۰، ص ۱۱۸.</ref>. [[امام راحل]] در بخش دیگری از همین [[پیام]]، روشن‌فکران [[جهان اسلام]] را به تلاش آگاهانه برای دگرگون کردن [[جهان]] [[سرمایه‌داری]] و کمونیسم فراخوانده است و چنین می‌فرماید: روشنفکران [[اسلامی]] همگی با [[علم]] و [[آگاهی]] باید راه پر فراز و نشیب دگرگون کردن [[جهان]] [[سرمایه‌داری]] و کمونیسم را بپیمایند و تمام آزادی‌خواهان باید با روشن‌بینی و روشن‌گری، راه سیلی زدن بر گونه ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها خصوصا امریکا را بر [[مردم]] سیلی‌خورده کشورهای [[مظلوم]] [[اسلامی]] و [[جهان]] سوم ترسیم کنند<ref>همان.</ref><ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص ۱۲۵-۱۴۶.</ref>.  
== [[ایجاد حکومت]] جهانی [[اسلام]] ==
== [[ایجاد حکومت]] جهانی [[اسلام]] ==
برخی از [[اندیشمندان]] [[علوم سیاسی]] بر این باورند که هرگاه یک [[نهضت]] و [[انقلاب]] مردمی به [[نظام]] و [[حکومت]]، تبدیل و به اصطلاح نهادینه می‌شود، دوران افول و [[نزول]] آن آغاز می‌گردد و به تدریج، رو به نابودی می‌گذارد. براساس همین [[باور]]، گروهی در تحلیل‌هایشان مطرح می‌کنند که دوران [[انقلاب اسلامی]] دیگر به سر آمده است. در برابر این دیدگاه باید گفت نهادینه شدن یک حرکت انقلابی، زمانی می‌تواند موجب افول و سقوط آن شود که آرمان‌ها و ایده‌آل‌های آن حرکت چنان [[خرد]] و حقیر باشد که با براندازی یک [[نظام سیاسی]] و تشکیل [[نظام سیاسی]] جدید، دیگر حرفی برای گفتن و هدفی برای تلاش کردن نداشته باشد. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در سراسر دوران [[مبارزه]] هرگز [[هدف]] خود را در از بین بردن [[استبداد]] داخلی و [[مبارزه]] با [[استعمار]] خارجی در [[کشور]] [[ایران]] محدود نکرده بود. ایشان در پی گسترش [[حاکمیت اسلام]] در سراسر [[جهان]] و کوتاه کردن دست ابرقدرت‌ها از همه [[کشورهای اسلامی]] بود، ایشان، حرکت خود را در راستای [[قیام جهانی]] [[موعود]] {{ع}} می‌دید و [[انقلاب اسلامی ایران]] را مقدمه‌ای برای [[انقلاب]] [[عظیم]] [[مهدوی]] ارزیابی می‌کرد. از همین رو، [[تشکیل حکومت اسلامی]] در [[ایران]] هیچ گاه سبب نمی‌شد ایشان از حرکت باز ایستد و [[حکومت جهانی مهدی]] [[موعود]] را به [[فراموشی]] سپارد: [...] جنبشی که از طرف [[مستضعفان]] و [[مظلومان]] [[جهان]] علیه [[مستکبران]] و [[زورمندان]] شروع شده و در حال گسترش است، [[امید بخش]] آتیه‌ای روشن است و [[وعده]] [[خداوند تعالی]] را نزدیک و نزدیک‌تر می‌نماید. گویی [[جهان]] مهیا می‌شود برای طلوع [[آفتاب]] [[ولایت]] از افق [[مکه معظمه]] و [[کعبه]] [[آمال]] محرومان و [[حکومت مستضعفان]]. از پانزدهم خرداد ۴۲ که [[حکومت]] [[مستکبران]] جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و می‌رفت تا عربده شوم {{متن قرآن|أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى}}<ref>«و گفت: من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه ۲۴.</ref> از حلقوم [[فرعون]] زمان طنین افکند، تا ۲۲ بهمن ۵۷ که پایه حکمرانی [[جباران]] عصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج دو هزار و پانصد ساله فرعون‌گونه ستم‌شاهی به دست توانای زاغه‌نشینان و ستمدیدگان [[تاریخ]] بر باد رفت و طومار تاراج‌گری‌ها و حکم‌فرمایی‌های [[شیطان]] بزرگ و شیطانک‌های وابسته و پیوسته به آن در هم پیچیده شد، ایامی معدود بیش نبود، [...] ولی تحولی که کمتر از صد سال بعید به نظر می‌رسید با تقدیر [[خدای بزرگ]] در این ایام معدود و ساعات محدود تحقق یافت و جلوه‌ای از [[وعده]] [[قرآن کریم]] نورافشانی کرد و چه بسا که این تحول و دگرگونی در [[مشرق]] [[زمین]] و سپس در [[مغرب]] و اقطار عالم تحقق یابد: {{عربی|لَيْسَ مِنَ اللّهِ بمُسْتَنْكَرٍ}} که دهر را در ساعتی بگنجاند و [[جهان]] را به [[مستضعفان]]، این [[وارثان]] ارض بسپارد و آفاق را به جلوه [[الهی]] [[ولی الله]] الأعظم، [[صاحب العصر]] {{ع}} روشن فرماید و [[پرچم]] [[توحید]] و عدالتی [[الهی]] را در عالم بر فراز کاخ‌های سپید و سرخ مراکز [[ظلم]] و [[الحاد]] و [[شرک]] به اهتزاز در آورد. {{متن قرآن|وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ}}<ref>«و این بر خداوند دشوار نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۰.</ref><ref>همان، ج ۱۸، صص ۱۱ و ۱۲.</ref>.  
برخی از [[اندیشمندان]] [[علوم سیاسی]] بر این باورند که هرگاه یک [[نهضت]] و [[انقلاب]] مردمی به [[نظام]] و [[حکومت]]، تبدیل و به اصطلاح نهادینه می‌شود، دوران افول و [[نزول]] آن آغاز می‌گردد و به تدریج، رو به نابودی می‌گذارد. براساس همین [[باور]]، گروهی در تحلیل‌هایشان مطرح می‌کنند که دوران [[انقلاب اسلامی]] دیگر به سر آمده است. در برابر این دیدگاه باید گفت نهادینه شدن یک حرکت انقلابی، زمانی می‌تواند موجب افول و سقوط آن شود که آرمان‌ها و ایده‌آل‌های آن حرکت چنان [[خرد]] و حقیر باشد که با براندازی یک [[نظام سیاسی]] و تشکیل [[نظام سیاسی]] جدید، دیگر حرفی برای گفتن و هدفی برای تلاش کردن نداشته باشد. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در سراسر دوران [[مبارزه]] هرگز [[هدف]] خود را در از بین بردن [[استبداد]] داخلی و [[مبارزه]] با [[استعمار]] خارجی در [[کشور]] [[ایران]] محدود نکرده بود. ایشان در پی گسترش [[حاکمیت اسلام]] در سراسر [[جهان]] و کوتاه کردن دست ابرقدرت‌ها از همه [[کشورهای اسلامی]] بود، ایشان، حرکت خود را در راستای [[قیام جهانی]] [[موعود]] {{ع}} می‌دید و [[انقلاب اسلامی ایران]] را مقدمه‌ای برای [[انقلاب]] [[عظیم]] [[مهدوی]] ارزیابی می‌کرد. از همین رو، [[تشکیل حکومت اسلامی]] در [[ایران]] هیچ گاه سبب نمی‌شد ایشان از حرکت باز ایستد و [[حکومت جهانی مهدی]] [[موعود]] را به [[فراموشی]] سپارد: [...] جنبشی که از طرف [[مستضعفان]] و [[مظلومان]] [[جهان]] علیه [[مستکبران]] و [[زورمندان]] شروع شده و در حال گسترش است، [[امید بخش]] آتیه‌ای روشن است و [[وعده]] [[خداوند تعالی]] را نزدیک و نزدیک‌تر می‌نماید. گویی [[جهان]] مهیا می‌شود برای طلوع [[آفتاب]] [[ولایت]] از افق [[مکه معظمه]] و [[کعبه]] [[آمال]] محرومان و [[حکومت مستضعفان]]. از پانزدهم خرداد ۴۲ که [[حکومت]] [[مستکبران]] جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و می‌رفت تا عربده شوم {{متن قرآن|أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى}}<ref>«و گفت: من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه ۲۴.</ref> از حلقوم [[فرعون]] زمان طنین‌افکند، تا ۲۲ بهمن ۵۷ که پایه حکمرانی [[جباران]] عصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج دو هزار و پانصد ساله فرعون‌گونه ستم‌شاهی به دست توانای زاغه‌نشینان و ستمدیدگان [[تاریخ]] بر باد رفت و طومار تاراج‌گری‌ها و حکم‌فرمایی‌های [[شیطان]] بزرگ و شیطانک‌های وابسته و پیوسته به آن در هم پیچیده شد، ایامی معدود بیش نبود، [...] ولی تحولی که کمتر از صد سال بعید به نظر می‌رسید با تقدیر [[خدای بزرگ]] در این ایام معدود و ساعات محدود تحقق یافت و جلوه‌ای از [[وعده]] [[قرآن کریم]] نورافشانی کرد و چه بسا که این تحول و دگرگونی در [[مشرق]] [[زمین]] و سپس در [[مغرب]] و اقطار عالم تحقق یابد: {{عربی|لَيْسَ مِنَ اللّهِ بمُسْتَنْكَرٍ}} که دهر را در ساعتی بگنجاند و [[جهان]] را به [[مستضعفان]]، این [[وارثان]] ارض بسپارد و آفاق را به جلوه [[الهی]] [[ولی الله]] الأعظم، [[صاحب العصر]] {{ع}} روشن فرماید و [[پرچم]] [[توحید]] و عدالتی [[الهی]] را در عالم بر فراز کاخ‌های سپید و سرخ مراکز [[ظلم]] و [[الحاد]] و [[شرک]] به اهتزاز در آورد. {{متن قرآن|وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ}}<ref>«و این بر خداوند دشوار نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۰.</ref><ref>همان، ج ۱۸، صص ۱۱ و ۱۲.</ref>.  


[[امام راحل]] با ژرف‌اندیشی تمام و با پشتوانه [[عظیم]] [[اعتقاد]] به [[انقلاب جهانی]] [[حضرت حجت]] {{ع}}، [[مسئولان]] [[نظام]] را از اینکه تنها به [[ایران]] بیندیشند برحذر داشت و فرمود: [[مسئولان]] ما باید بدانند که [[انقلاب]] ما محدود به [[ایران]] نیست. [[انقلاب]] [[مردم ایران]]، نقطه شروع [[انقلاب]] بزرگ [[جهان اسلام]] به [[پرچم‌داری]] [[حضرت حجت]] {{ع}} است که [[خداوند]] بر همه [[مسلمانان]] و جهانیان منت نهد و [[ظهور]] و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل [[اقتصادی]] و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند، منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد، باید [[دولت]] [[جمهوری اسلامی]] تمامی سعی و [[توان]] خود را در [[اداره]] هر چه بهتر [[مردم]] بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف [[عظیم]] [[انقلاب]] که [[ایجاد حکومت]] جهانی [[اسلام]] است، منصرف کند<ref>همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸.</ref>.  
[[امام راحل]] با ژرف‌اندیشی تمام و با پشتوانه [[عظیم]] [[اعتقاد]] به [[انقلاب جهانی]] [[حضرت حجت]] {{ع}}، [[مسئولان]] [[نظام]] را از اینکه تنها به [[ایران]] بیندیشند برحذر داشت و فرمود: [[مسئولان]] ما باید بدانند که [[انقلاب]] ما محدود به [[ایران]] نیست. [[انقلاب]] [[مردم ایران]]، نقطه شروع [[انقلاب]] بزرگ [[جهان اسلام]] به [[پرچم‌داری]] [[حضرت حجت]] {{ع}} است که [[خداوند]] بر همه [[مسلمانان]] و جهانیان منت نهد و [[ظهور]] و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل [[اقتصادی]] و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند، منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد، باید [[دولت]] [[جمهوری اسلامی]] تمامی سعی و [[توان]] خود را در [[اداره]] هر چه بهتر [[مردم]] بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف [[عظیم]] [[انقلاب]] که [[ایجاد حکومت]] جهانی [[اسلام]] است، منصرف کند<ref>همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸.</ref>.  
خط ۵۵: خط ۵۴:
== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسمان انتظار فرج}}
{{پرسمان انتظار فرج}}
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل انتظار}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۶۸: خط ۶۴:


[[رده:امام مهدی]]
[[رده:امام مهدی]]
[[رده:جایگاه انتظار در اندیشه سیاسی امام خمینی]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
۱۱۷٬۱۰۸

ویرایش