سید علی محمد شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مهدویت/بالا}}
{{مهدویت}}
{{مهدویت}}
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[سید علی محمد شیرازی در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = امام مهدی (پرسش)
}}


[[سید علی محمد شیرازی]] معروف به [[باب]] یکی از [[مدعیان مهدویت]] و [[مدعیان نبوت|نبوت]] در قرن سیزدهم هجری و پایه گذار [[مذهب ساختگی]] [[بابیه]] است.
'''سید علی محمد شیرازی''' در شیراز به [[دنیا]] آمد فردی به نام "شیخ [[عابد]]" او را با [[شیخ احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] آشنا کرد، سپس به [[کربلا]] رفت و در درس سید کاظم رشتی با مسائل [[عرفانی]] و [[تفسیر]] و تأویل آیات و... به روش [[شیخیه]] آشنا شد. پس از درگذشت سید کاظم رشتی، برخی از مریدان وی، سید محمد علی را به عنوان [[جانشین]] [[انتخاب]] کردند. بعدها او ادعای [[بابیه]]، ادعای [[امامت]]، ادعای [[رسالت]] و [[ربوبیت]] کرد. سرانجام پس از [[مرگ]] "محمد شاه"، "میرزا تقی خان امیر کبیر" او را در [[ملأ]] عام به [[قتل]] رساند.


==بابیت==
== تولد و تحصیل ==
*"باب" در لغت فارسی به معنای پدر، سزاوار، ملایم، متعارف و [[حاجب]] است. در عربی نیز به معنای "در" و "محل ورود و [[خروج]]" به کار می‌‏رود.
سید علی محمد شیرازی در سال ۱۲۳۵ در [[شیراز]] به [[دنیا]] آمد. در [[کودکی]] به [[مکتب]] شیخ [[عابد]] رفت و [[خواندن و نوشتن]] آموخت. شیخ عابد که از [[شاگردان]] [[شیخ احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] بود، او را با نام رؤسای [[شیخیه]] "احسائی و رشتی" آشنا کرد؛ [[سید علی محمد]] در نوزده سالگی به [[کربلا]] رفت و در درس سید کاظم رشتی حاضر و مورد توجه استادش قرار گرفت و با مسائل [[عرفانی]] و [[تفسیر]] و [[تأویل آیات]] و [[احادیث]] و مسائل [[فقهی]] به روش شیخیه آشنا شد. سید علی محمد، گذشته از [[دلبستگی]] به اندیشه‏‌های شیخی و [[باطنی]] به ریاضت‌‏کشی نیز مایل بود<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.</ref>.  
*[[راغب اصفهانی]] می‌‏گوید: محل دخول و ورود به چیزی را باب می‌‏خوانند؛ مانند "باب المدینه" یا "باب البیت"<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص ۶۴.</ref>.
*در [[روایات]] فراوانی، از [[پیشوایان]] [[معصوم]]{{عم}} با عنوان "باب اللّه" یاد شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۷؛ و ر. ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۸۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، ص ۲۷.</ref>. در [[دعای ندبه]] می‏‌خوانیم:{{عربی|" أَيْنَ‏ بَابُ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي‏ مِنْهُ‏ يُؤْتَى‏‏‏ ‏‏"}}<ref>سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص ۲۹۷.</ref> بنابراین باب، یعنی چیزی که می‌‏توان به وسیله آن، به چیز دیگر رسید. [[حدیث]] {{عربی|" أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا‏‏‏ ‏‏"}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۳۴، ح ۳۳۱۴۶؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۲، ص ۶۶.</ref>؛ بدان معنا است که به وسیله [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} می‌‏توان به شهر علم‏ دست یافت. از دیگر موارد، می‌‏توان به "باب الحوائج"، "[[باب حطه]]"، "باب مدینة [[علم]] النّبی{{صل}}"<ref>ر. ک: ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۴، ص ۳۲۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۶؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۶؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۲۵؛ سید بن طاوس، الاقبال، ص ۶۱۰.</ref> ، "باب الحکمة" و "باب اللّه" اشاره کرد.
*اما در اصطلاح "باب" [[امامان]]{{عم}}، به کسی گفته می‏‌شود که به [[معصومان]]{{عم}} بسیار نزدیک است و در همه کارها یا کاری خاص، [[نماینده]] مخصوص آنان شمرده می‌‏شود<ref>ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۲۵۳.</ref>. بر این اساس، می‌‏توان وکیل یا [[نماینده]] [[امام]] را "باب" [[امام]] نامید؛ چنان‏که [[ابن شهرآشوب]] می‌‏نویسد: جمعی از [[اصحاب]] [[امامان]]{{عم}} باب آن بزرگواران بوده‏‌اند؛ مانند "[[رشید هجری]]" باب [[سید الشهداء]]{{ع}}<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۲۳۲.</ref>، "[[یحیی بن ام الطویل مطعمی]]" باب [[امام سجاد|حضرت سجاد]]{{ع}}<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۳۱۱.</ref>، "[[جابر بن یزید جعفی]]" باب [[امام باقر]]{{ع}}<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۳۴۰.</ref>.
*رفته ‏رفته این واژه با سوءاستفاده [[مدعیان دروغین]] - به ویژه "[[بابیت]]" - روبه ‏رو شد. ادعاهای نادرست کسانی چون [[سید علی محمد باب]]، این واژه را از [[جایگاه]] واقعی‏اش دور و متروک ساخت؛ به گونه‏‌ای که امروزه کمتر درباره نمایندگان [[امام]]{{ع}} به کار می‏‌رود و بیشتر برای اشاره به کسانی است که به [[دروغ]]، خود را [[نماینده]] [[معصومان]] معرفی می‌‏کنند.


== [[سید علی محمد شیرازی]] ==
== [[ادعای بابیت]] ==
*[[سید علی محمد شیرازی]] در سال ۱۲۳۵ در شیراز به [[دنیا]] آمد<ref>برگرفته از: دانشنامه جهان اسلام، مقاله" باب"، نوشته: مصطفی حسینی طباطبائی.</ref>. در کودکی به [[مکتب]] [[شیخ]] عابد رفت و خواندن و نوشتن و سیاه‏ مشق آموخت. [[شیخ]] عابد که از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] بود<ref>عبد الحمید اشراق خاوری، تلخیص: تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۳- ۶۴.</ref>، و از همان دوران، [[علی]] [[محمد]] را با نام رؤسای [[شیخیه]] "احسائی و رشتی" آشنا کرد؛ به طوری که چون [[سید علی محمد]] در [[حدود]] نوزده سالگی به [[کربلا]] رفت، در درس [[سید کاظم رشتی]] حاضر شد<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۹۷.</ref>. در مدتی که نزد [[سید کاظم رشتی]] شاگردی می‏‌کرد، با مسائل عرفانی و [[تفسیر]] و [[تأویل]] [[آیات]] و [[احادیث]] و مسائل فقهی به روش [[شیخیه]] آشنا شد و از آرای [[شیخ]] [[احمد احسائی]] [[آگاهی]] یافت<ref>فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج ۱، ص ۱۹۲- ۱۹۳.</ref>. به علاوه هنگام اقامت در [[کربلا]]، از درس [[ملا صادق خراسانی]] که او نیز [[مذهب]] شیخی داشت بهره گرفت و چندی نزد وی بعضی از کتب ادبی متداول آن ایام را خواند<ref>فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج ۴ ص ۳۷۰.</ref>. در ۱۲۵۷ به شیراز بازگشت و در هر فرصت، [[مطالعه]] کتب دینی را فراموش نمی‏‌کرد.
پس از درگذشت سید کاظم رشتی، مریدان و شاگردان وی [[جانشینی]] برای وی می‌‏جستند که به قول ایشان مصداق "[[شیعه کامل]]" یا "[[رکن رابع]]" باشد. سید علی محمد چون در [[زهد]] و [[عبادت]] و [[ریاضت]]، ظاهری [[فریبنده]] داشت، هجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که همگی شیخی [[مذهب]] بودند و بعدها سید علی محمد آ‏ها را حروف [[حی]] نامید؛ پیرامونش را گرفتند؛ لذا او پای از جانشینی سید کاظم رشتی فراتر نهاد و خود را "باب [[امام زمان]] {{ع}}" یا "ذکر" او یعنی واسطه میان [[امام]] و [[مردم]] شمرد. سید علی محمد در آغاز امر، ادعا کرد [[امام دوازدهم]] [[شیعیان]] او را [[مأمور]] کرده است جهانیان را [[ارشاد]] کند و خویشتن را "ذکر" نامید. بعد از مدتی که گروهی به او گرویدند، [[ادعای مهدویت]] کرد و گفت: "منم آن کسی که هزار سال است که [[منتظر]] آن هستید". سپس به [[ادعای نبوت]] و [[رسالت]] برخاست و به [[گمان]] خود، [[احکام اسلام]] را با آوردن کتاب "بیان" [[نسخ]] کرد<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.</ref>.
*خودش می‌‏گوید: همانا کتاب سنابرق، اثر [[سید جعفر علوی]] "مشهور به کشفی" را خواندم و [[باطن]] آیاتش را مشاهده کردم{{عربی|" و لقد طالعت سنا برق جعفر العلوی و شاهدت بواطن آیاتها‏‏‏ ‏‏"}}<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۴۷۹.</ref>.
 
*[[سید علی محمد]]، گذشته از دلبستگی به اندیشه‏‌های شیخی و باطنی به ریاضت‌‏کشی نیز مایل بود و هنگام اقامت در بوشهر، در هوای گرم تابستان، از سپیده‌‏دم تا طلوع [[آفتاب]] و از ظهر تا عصر بر بام خانه، رو به [[خورشید]] اورادی می‌‏خواند<ref>تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۷.</ref>.
== توبه‌های صوری ==
*پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]]، مریدان و شاگردان وی [[جانشینی]] برای وی می‌‏جستند که به قول ایشان مصداق "[[شیعه]] کامل" یا "رکن رابع" باشد. در این ‏باره، میان چند تن از شاگردان [[سید کاظم رشتی]] رقابت افتاد. [[سید علی محمد]] نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از [[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]] فراتر نهاد و خود را "باب" [[امام زمان]] {{ع}} یا "ذکر" او یعنی واسطه میان [[امام]] و [[مردم]] شمرد. ادعای [[سید علی محمد]]، چون شگفت‏ آورتر از دعاوی سایر رقیبان بود، واکنش بزرگ‏تری یافت و نظر گروهی از شیخیان را به سوی وی جلب کرد. هجده تن از شاگردان [[سید کاظم رشتی]] که همگی شیخی [[مذهب]] بودند "و بعدها [[سید علی محمد]] آن‏ها را حروف حی نامید" پیرامونش را گرفتند<ref>عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج ۱ ص ۴۳.</ref>. [[سید علی محمد]] در آغاز امر، بخش‏هایی از [[قرآن کریم]] را با روشی‏ که از [[مکتب]] [[شیخیه]] آموخته بود، [[تأویل]] کرد و آنجا به تصریح نوشت که [[امام]] دوازدهم [[شیعیان]] او را [[مأمور]] کرده است جهانیان را [[ارشاد]] کند و خویشتن را "ذکر" نامید.
پس از بازگشت سید علی محمد به بوشهر، زمانی که هنوز از ادعای [[بابیت امام زمان]] {{ع}} فراتر نرفته بود؛ به دستور [[والی فارس]] در [[رمضان]] ۱۲۶۱ دستگیر و به [[شیراز]] فرستاده شد. در شیراز او را [[تنبیه]] کردند آنگاه نزد [[امام]] ‏جمعه آن [[شهر]] اظهار [[توبه]] و [[ندامت]] کرد و بر فراز [[منبر]] در حضور [[مردم]] گفت: "[[لعنت خدا]] بر کسی که مرا [[وکیل]] [[امام غایب]] بداند! لعنت خدا بر کسی که مرا [[باب امام]] بداند!...". پس از آن به [[اصفهان]] و سپس به [[قلعه]] [[ماکو]] [[تبعید]] شد. در دورانی که در آن قلعه [[زندانی]] بود، کتاب بیان را نوشت. [[دولت]] محمد شاه قاجار برای آنکه پیوند او را در [[زندان]] با مریدانش قطع کند، در صفر ۱۲۶۴ او را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه و سپس به تبریز بردند و [[مجلسی]] با حضور [[ناصر]] الدین‏ میرزا و چند تن از [[علما]] ترتیب دادند. [[سید علی محمد]] در آن‏ مجلس آشکارا از [[مقام]] [[مهدویت]] خود سخن گفت؛ ولی در پاسخ اشکالات و پرسش‏های علمای حاضر فروماند. پس وی را چوب زده تنبیه نمودند. او از دعاویش اظهار [[پشیمانی]] کرد و توبه‏‌نامه رسمی نوشت ولی توبه او صوری بود، چنانکه قبلا در شیراز نیز [[نیابت]] و [[بابیت]] خود را [[انکار]] کرده بود. اما چیزی نگذشت که از [[پیامبری]] و [[رسالت]] خویش سخن گفت<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.</ref>.
*همین که مدتی از [[دعوت]] وی سپری شد و گروهی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از [[مهدویت]] [[سخن]] به میان آورد و گفت: "منم آن کسی که هزار سال می‌‏باشد که [[منتظر]] آن می‌‏باشید"<ref>حاجی میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۱۳۵.</ref>. سپس به ادعای [[نبوت]] و [[رسالت]] برخاست و به گمان خود، [[احکام اسلام]] را با آوردن کتاب بیان [[نسخ]] کرد<ref>ن. ک: علی محمد باب، بیان عربی، ص ۳.</ref>.
 
*بدین ترتیب،  [[سید علی محمد]] هرچند زمانی دعاوی خود را به [[مقامات]] بالاتری تغییر می‏داد و سخنان پیشین را برای یارانش [[تأویل]] می‏کرد و آنان را در پی خود می‏‌کشید. پس از بازگشت  [[سید علی محمد]] به بوشهر "در زمانی که هنوز از ادعای [[بابیت]] [[امام مهدی| امام زمان]]{{ع}} فراتر نرفته بود" به [[دستور]] [[والی]] [[فارس]] در [[رمضان]] ۱۲۶۱ ق دستگیر و به شیراز فرستاده شد. در شیراز او را تنبیه کردند آنگاه نزد [[امام]] ‏جمعه آن شهر اظهار [[توبه]] و ندامت کرد و به قول یکی از موافقان خود بر فراز [[منبر]] در حضور [[مردم]] گفت: "[[لعنت خدا]] بر کسی که مرا وکیل [[امام]] [[غایب]] بداند! [[لعنت خدا]] بر کسی که مرا باب [[امام]] بداند! ..."<ref>تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص ۱۴۱.</ref>  پس از آن شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آن‏جا به [[اصفهان]] و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در دورانی که در آن قلعه زندانی بود، با مریدانش ملاقات و مکاتبه داشت و از این‏که می‌‏شنید آنان در کار [[تبلیغ]] دعاوی او می‏‌کوشند به [[شوق]] می‌‏افتاد و سخنانی را به عنوان کلمات الهی به مریدان عرضه می‏‌داشت؛ چنان‏که کتاب بیان را در همان قلعه نوشت<ref>احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهائی، ص ۱۳.</ref>.
== اعدام ==
*[[دولت]] [[محمد شاه قاجار]] برای آن‏که پیوند او را با مریدانش قطع کند، در صفر ۱۲۶۴ وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه و در اواخر [[سلطنت]] [[محمد]] شاه به تبریز بردند و مجلسی با حضور [[ناصر الدین‏ میرزا]] "که در آن وقت [[ولیعهد]] بود" و چند تن از [[علما]] ترتیب دادند. [[سید علی محمد]] را در آن مجلس حاضر کردند.
در اواخر [[سلطنت]] [[محمد]] شاه و پس از [[مرگ]] او، از سوی مریدان سید علی محمد آشوب‏‌هایی در [[کشور]] پدید آمد و آنان چنین می‌‏پنداشتند که [[یاران مهدی]] موعودند و به زودی بر [[شرق]] و [[غرب]] عالم [[فرمانروایی]] می‌‏کنند. میان ایشان و نیروی دولتی، [[جنگ]] درگرفت و [[فتنه]] آنان با [[پیروزی]] قوای دولت در [[جمادی الثانی]] ۱۲۶۵ پایان گرفت. بعضی مریدان سید علی محمد، از [[مسلمانی]] دم می‏زدند و [[نماز]] می‏‌گزاردند و از "بابیت" سید علی محمد جانبداری‏ می‌‏کردند. اما وقتی از [[ادعای مهدویت]] سید علی محمد و [[تغییر]] [[احکام اسلام]] باخبر شدند، به شدت از او روی گرداندند. پس از [[مرگ]] محمد شاه و بالا گرفتن [[فتنه]] [[بابیه]]، میرزا تقی خان [[امیر]] کبیر ـ صدراعظم [[ناصر الدین شاه]] ـ [[تصمیم]] گرفت او را در [[ملأ]] عام به [[قتل]] رساند و از این راه [[آتش]] شورش‌‏ها را فرونشاند، ولی نوشته‏‌های بی‌‏مغز و بی‏‌اساس و [[رفتار]] جنون‌‏آمیز او باعث می‌‌شد [[علما]] به علت [[شبهه]] [[جنون]] بر [[اعدام]] وی [[رأی]] ندهند، اما برخی از علما که او را مردی [[دروغگو]] و [[ریاست]] ‏طلب می‌‏شمردند، به قتل وی [[فتوا]] دادند و [[سید علی محمد]] همراه یکی از پیروانش در ۲۷ [[شعبان]] ۱۲۶۶ در تبریز اعدام و تیرباران شد<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳و ۷۲۲.</ref>.
*[[سید علی محمد]] در آن‏جا آشکارا از [[مقام]] [[مهدویت]] خود [[سخن]] گفت؛ ولی در پاسخ اشکالات و پرسش‏های علمای حاضر، فروماند<ref>ن. ک: فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۱۴.</ref>. پس از [[آشکار]] شدن عجز [[سید علی محمد]] در اثبات ادعای خود، وی را چوب زده تنبیه نمودند. او از دعاوی خویش [[تبری]] جست و اظهار پشیمانی کرد و خطاب به [[ولیعهد]] توبه‏‌نامه رسمی نوشت. صورت توبه‌‏نامه [[سید علی محمد]] را یکی از مریدانش در کتاب خود آورده است<ref>ن. ک: ابو الفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، ص ۲۰۴- ۲۰۵.</ref>.
 
*بدین سان [[سید علی محمد]] از دعاوی خود بازگشت؛ ولی [[توبه]] او صوری بود، چنان‏که پیش از [[توبه]] اخیر در شیراز نیز بر فراز [[منبر]] و برابر [[مردم]] [[نیابت]] و [[بابیت]] خود را [[انکار]] کرد؛ اما چیزی نگذشت که ادعاهای بالاتری را به میان آورد و از [[پیامبری]] و [[رسالت]] خویش [[سخن]] گفت. در اواخر [[سلطنت]] [[محمد]] شاه و پس از [[مرگ]] او از سوی مریدان [[سید علی محمد]] آشوب‏‌هایی در [[کشور]] پدید آمد<ref>ن. ک: حاجی میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۱۶۲.</ref>. و آنان، چنین می‌‏پنداشتند که [[یاران مهدی]] موعودند و بزودی [[جهان]] را در تسخیر خود خواهند گرفت و بر شرق و غرب [[فرمانروایی]] می‌‏کنند.
== [[عقاید]] [[علی محمد باب]] ==
*میان ایشان و نیروی دولتی، [[جنگ]] درگرفت و [[فتنه]] آنان با [[پیروزی]] قوای [[دولت]] و کشته شدن ملا [[محمد]] [[علی]] بارفروشی در [[جمادی]] الثانی ۱۲۶۵ پایان گرفت. در زنجان نیز شورشی به سرکردگی ملا [[محمد علی زنجانی]] پدید آمد که به شکست بابیان انجامید. در [[تهران]] نیز گروهی از بابیان به [[رهبری]] [[علی ترشیزی]] بر آن شدند تا [[ناصر الدین شاه]] و [[امیر کبیر]] و [[امام]] [[جمعه]] [[تهران]] را به قتل رسانند؛ اما نقشه آنان [[کشف]] شد و ۳۸ تن از سران بابیان دستگیر و هفت تن از آن‏ها کشته شدند. شگفت آن‏که مریدان [[سید علی محمد]] در جنگ‌‏های قلعه [[طبرسی]] و زنجان، از مسلمانی دم می‏زدند و [[نماز]] می‏‌گزاردند و از "[[بابیت]]" [[سید علی محمد]] جانبداری‏ می‌‏کردند<ref>عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج ۱ ص ۱۶.</ref>.
علی محمد باب، از آغاز [[دعوت]] خود، عقاید و آرای متناقضی ابراز داشت. خود را [[برتر]] از همۀ [[انبیای الهی]] و [[مظهر]] نفس [[پروردگار]] می‌‏پنداشت‏ که با ظهورش، [[آیین اسلام]] [[منسوخ]] و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]] به پا شده است. به علاوه [[علی محمد]] خود را مبشر [[ظهور]] "[[من یظهره اللّه]]" (کسی که [[خدا]] او را آشکار می‌کند) خوانده است و در [[ایمان]] پیروانش به او تأکید فراوان دارد. علی محمد در برخورد با افرادی که بابی نباشند، [[خشونت]] بسیاری را سفارش کرده که هیچکس ـ جز بابی‏ها ـ را بر روی [[زمین]] باقی نگذارند. همه کتاب‏‌ها را محو و نابود کنند؛ جز کتبی که درباره [[آیین]] وی پدید آمده و پیروانش جز کتاب بیان و آنچه بدان وابسته می‏‌شود نیاموزند. [[افکار]] [[سید علی محمد باب]] مجموعه‌‏ای از برخی آرای شیخیان و باطنیان "تأویل‏‌گرایان" و صوفیان و [[عالمان]] به حروف و اعداد و پاره‌‏ای از [[دعاوی]] شخصی بوده است.
*ظاهرا در آن هنگام هنوز [[ادعای مهدویت]] و [[نبوت]] وی بدیشان نرسیده بود؛ ازاین‏رو به اعتراف وقایع ‏نگاران بابی برخی از بابیان به محض این‏که در "بدشت" از [[ادعای مهدویت]] [[سید علی محمد]] و تغییر [[احکام اسلام]] باخبر شدند، به شدت از او روی گرداندند<ref>عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج ۱، ص ۱۳۰.</ref>.
برخی از [[اعتقادات]] بابیه عبارت‌اند از: [[اعتقاد]] به تجسد [[خداوند]] در "هیکل" [[میرزا حسین علی]] با تجلی و جلوه خدا در بهاء؛ منسوخ بودن [[ادیان پیشین]] و [[رسالت]] جدید؛ [[انکار]] [[قیامت]]؛ [[اعتقاد]] به "[[من یظهره الله]]"<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.</ref>.
*پس از [[مرگ]] [[محمد]] شاه و بالا گرفتن [[فتنه بابیه]]، [[میرزا تقی خان]] [[امیر کبیر]] - صدراعظم ناصر الدین شاه - مسامحه در کار [[سید علی محمد]] باب را روا ندید و تصمیم گرفت او را در ملأ عام به قتل رساند و از این راه [[آتش]] شورش‌‏ها را فرونشاند. برای این کار، از برخی [[علما]] [[فتوا]] خواست؛ ولی به گفته ادوارد براون: دعاوی مختلف و تلون افکار و نوشته‏‌های بی‌‏مغز و بی‏‌اساس و [[رفتار]] جنون‌‏آمیز او [[علما]] را بر آن داشت که به علت [[شبهه]] خبط دماغ بر اعدام وی [[رأی]] ندهند<ref>محمد باقر نجفی، بهائیان، ص ۲۵۲.</ref>.
 
*با وجود این برخی از [[علما]] که احتمال خبط دماغ درباره [[سید علی محمد]] را نمی‌‏دادند و او را مردی [[دروغگو]] و [[ریاست]] ‏طلب می‌‏شمردند، به قتل وی [[فتوا]] دادند و [[سید علی محمد]] همراه یکی از پیروانش در ۲۷ [[شعبان]] ۱۲۶۶ در تبریز تیرباران شد.
== آثار [[علی محمد باب]] ==
==عقاید==
علی محمد باب، آثاری از خود به جای نهاده که برخی از آنها چاپ شده و پاره‌‏ای دیگر به دلیل کشاکش‏‌های داخلی میان پیروانش هنوز به چاپ نرسیده است. جز آثاری که پیش از این نام بردیم، برخی کتاب‌‏های دیگر او عبارت‏اند از: "[[پنج شأن]]"، "[[دلائل السبعة]]"، "[[صحیفه عدلیه]]"، "[[تفسیر]] [[سوره کوثر]]"، "تفسیر [[سوره بقره]]"، "[[قیوم الأسماء]]"[[کتاب الروح]]".
*[[علی محمد باب]]، از آغاز [[دعوت]] خود، [[عقاید]] و آرای متناقضی ابراز داشت. آنچه از بیان "مهم‏ترین کتاب او نزد پیروانش" فهمیده می‌‏شود، آن است که وی خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] می‏انگاشته و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] می‌‏پنداشته است‏<ref>علی محمد باب، بیان عربی، ص ۱.</ref> و [[عقیده]] داشته که با ظهورش، [[آیین اسلام]] منسوخ و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]] به پا شده است<ref>علی محمد باب، لوح هیکل الدین، ص ۱۸.</ref>. به علاوه [[علی]] [[محمد]] خود را مبشر [[ظهور]] بعدی شمرده و او را "من یظهره اللّه" خوانده است و در [[ایمان]] پیروانش بدو تأکید فراوان دارد<ref>بیان عربی، ص ۵- ۶.</ref>. [[علی]] [[محمد]] در [[حقانیت]] این آرا پافشاری نموده و در برخورد با افرادی که بابی نباشند، [[خشونت]] بسیاری را سفارش کرده است؛ چنان‏که در [[الواح]] بیان درباره [[وظیفه]] اولین فرمانروای بابی می‌‏گوید: "  چون فرمانروای بابی‏ [[توانایی]] یافت، هیچکس- جز بابی‏ها- را بر روی [[زمین]] باقی نگذارد"<ref>علی محمد باب، لوح هیکل الدین، ص ۱۵.</ref>.
آثار علی محمد باب غالباً به [[زبان عربی]] نوشته شده و سرشار از غلط‌های صرفی و نحوی است. البته وی کوشیده است ـ برای آنکه نشان دهد سخنانش رنگ [[قرآنی]] دارد ـ گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آنکه یگانه [[معجزه]] خود را همین سخنان می‌‏شمارد، [[تکلف]] و ابتذال در عباراتش سخت آشکار است<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۰۷ - ۱۱۳.</ref>.
*وی، در بیان فارسی [[فرمان]] می‏‌دهد همه کتاب‏‌ها را محو و نابود کنند؛ جز کتبی که درباره [[آیین]] وی پدید آمده یا می‏آید. همچنین تأکید کرده است پیروانش جز کتاب بیان و آنچه بدان وابسته می‏‌شود نیاموزند<ref>بیان عربی، ص ۱۵.</ref>. افکار [[سید علی محمد باب]] مجموعه‌‏ای از برخی آرای شیخیان و باطنیان "تأویل‏‌گرایان" و صوفیان و کسانی که به [[علم]] حروف و اعداد گرایش داشته‏‌اند و پاره‌‏ای از دعاوی شخصی بوده است.
 
==آثار==
== [[بابیه]] ==
*[[علی محمد باب]]، آثاری چند از خود به جای نهاده که برخی از آن‏ها چاپ شده و پاره‌‏ای دیگر به [[دلیل]] کشاکش‏‌های داخلی میان پیروانش هنوز به چاپ نرسیده است. جز آثاری که پیش از این نام بردیم، برخی کتاب‌‏های دیگر او عبارت‏اند از: "پنج [[شأن]]"، "دلائل السبعة"، "[[صحیفه]] [[عدلیه]]"، "[[تفسیر]] سوره کوثر"، "[[تفسیر]] سوره بقره"، "قیوم الأسماء"، "کتاب الروح".
سید علی محمد شیرازی از آنجا که در ابتدای دعوتش مدعی [[بابیت]] [[امام دوازدهم]] بود ملقب به "باب" گردید و پیروانش "بابیه" نامیده شدند و او بنیانگذار [[فرقه بابیه]] شناخته می‌‌شود.
*آثار [[علی محمد باب]] غالبا به زبان عربی نوشته شده و سرشار از غلط‌های صرفی و نحوی است. البته وی کوشیده است- برای آنکه نشان دهد سخنانش رنگ قرآنی دارد- گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آن‏که یگانه [[معجزه]] خود را همین سخنان می‌‏شمارد<ref>بیان عربی، ص ۲۵.</ref>، تکلف و ابتذال در عباراتش سخت [[آشکار]] است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۱۰۷ - ۱۱۳.</ref>.
 
==باب در موعودنامه==
باب در اصطلاح به کسی گفته می‏‌شود که به [[معصومان]] {{ع}} بسیار نزدیک است و در همه [[کارها]] یا کاری خاص، [[نماینده]] مخصوص آنان شمرده می‌‏شود. در [[تاریخ]] [[ائمه معصومین]] {{ع}} فرد مورد [[اعتماد]] و رابط‍‌ خاص میان [[امام]] و [[پیروان]] او را باب می‌گویند. بابیت سمتی بوده در حضور حضرات [[معصومین]] که در تاریخ، حالات آن مشخص است که چه کسی از [[اصحاب]] فلان امام، حائز این [[منصب]] بوده است. بر این اساس، می‌‏توان [[وکیل]] یا نماینده امام را "باب" امام نامید؛ چنانکه جمعی از [[اصحاب امامان]] {{ع}} باب آن بزرگواران بوده‏‌اند؛ مانند "[[رشید هجری]]" باب [[سید الشهداء]] {{ع}}، "[[یحیی بن ام الطویل مطعمی]]" باب [[حضرت سجاد]] {{ع}}، "[[جابر بن یزید جعفی]]" باب [[امام باقر]] {{ع}}. در عصر [[غیبت صغری]]، باب، [[لقب]] [[نواب اربعه]] آن [[حضرت]] بوده که آن چهار تن ابواب آن [[حضرت]] بوده و [[شیعیان]] در آن عصر، به وسیله آنها به [[امام]] خود راه می‌یافتند و [[مشکلات]] خود را به حضرتش عرضه می‌کردند، اما در همان عصر، شیادانی بودند که از این [[لقب]] "باب" و "[[بابیت]]" سوءاستفاده کرده، خود را بدان مشهور ساخته و به [[فریب]] [[عوام الناس]] می‌پرداختند<ref>ر. ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۰.</ref>.
*باب در [[تاریخ]] [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} فرد مورد اعتماد و رابط‍‌ خاص میان [[امام]] و [[پیروان]] او را می‌گویند. [[بابیت]] سمتی بوده در حضور حضرات [[معصومین]] که در [[تاریخ]]، حالات آن مشخص است که چه کسی از [[اصحاب]] فلان [[امام]]، حائز این [[منصب]] بوده است. از جمله: [[رشید هجری]]، باب [[امام مجتبی]] {{ع}}، یحیی ابن ام طویل، باب [[امام سجاد]] {{ع}}، [[جابر بن یزید جعفی]]، باب [[امام باقر]] {{ع}} بوده‌اند. در عصر [[غیبت صغری]]، باب، لقب [[نواب اربعه]] آن حضرت بوده که آن چهار تن ابواب آن حضرت بوده و [[شیعیان]] در آن عصر، به وسیله آن‌ها به [[امام]] خود راه می‌یافتند و مشکلات خود را به حضرتش عرضه می‌کردند، اما در همان عصر، شیادانی بودند که از این لقب "باب" و "[[بابیت]]" سوءاستفاده کرده، خود را بدان مشهور ساخته و به [[فریب]] عوام الناس می‌پرداختند و باتوجه به این‌که آنان از پیش، به این بیت رفیع مرتبط‍‌ بوده و یا دم از [[تشیع]] می‌زدند، مورد پذیرش عوام واقع می‌شوند. کسانی که به [[دروغ]] دعوی [[بابیت]] و [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در آن عصر را داشته‌اند بر حسب [[نقل]] [[شیخ طوسی]] عبارت بودند از: [[شریعی]]، [[محمد بن نصیر نمیری]] یا فهری، [[احمد بن هلال کرخی]]، [[حسین بن منصور حلاج]]، [[ابو العزاقر شلمغانی]]، [[ابو دلف کاتب]]. البته برخی از آن‌ها در [[عهد]] [[امامت]] [[امام عسکری|حضرت عسکری]] {{ع}} دعوی [[نیابت]] و [[بابیت]] از آن حضرت داشتند از جمله فهری یا نمیری و [[حسن بن محمد بن بابا قمی]] که حضرت مکرّر آن‌ها را [[لعن]] و نفرین می‌نمود<ref>بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۳۱۷.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۰.</ref>.
 
==بابیه در موعودنامه==
رفته ‏رفته این واژه با سوءاستفاده [[مدعیان دروغین]] ـ به ویژه "بابیت" ـ روبه ‏رو شد. ادعاهای نادرست کسانی چون [[سید علی محمد باب]]، این واژه را از جایگاه واقعی‏اش دور و متروک ساخت؛ به گونه‏‌ای که امروزه کمتر درباره [[نمایندگان امام]] {{ع}} به کار می‏‌رود و بیشتر برای اشاره به کسانی است که به [[دروغ]]، خود را [[نماینده معصومان]] معرفی می‌‏کنند<ref>ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹- ۱۹۰.</ref>.
*بنیانگذار [[فرقه]] [[بابیه]] [[سید علی محمد شیرازی]] است. از آن‌جا که او در ابتدای دعوتش مدعی [[بابیت]] [[امام دوازدهم]] [[شیعه]] بود و خود را طریق ارتباط‍‌ با [[امام زمان]] می‌دانست، ملقب به "باب" گردید و پیروانش "[[بابیه]]" نامیده شدند. [[سید علی محمد]] در سال ١٢٣٥ ق. در شیراز به [[دنیا]] آمد. در کودکی به [[مکتب]] [[شیخ]] عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. [[شیخ]] عابد از شاگردان [[شیخ احمد احسائی]] (بنیانگذار [[شیخیه]]) و شاگردش [[سید]] کاظم رشتی بود و لذا [[سید علی محمد]] از همان دوران با [[شیخیه]] آشنا شد، به‌طوری که چون [[سید علی محمد]] در سن [[حدود]] نوزده سالگی به [[کربلا]] رفت در درس [[سید]] کاظم رشتی حاضر شد. در همین درس بود که با مسائل عرفانی و [[تفسیر]] و [[تأویل]] [[آیات]] و [[احادیث]] و مسائل فقهی به روش [[شیخیه]] آشنا گردید. قبل از رفتن به [[کربلا]]، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آن‌جا به "ریاضت‌کشی" پرداخت. [[نقل]] شده است که در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به [[خورشید]] اورادی می‌خواند. پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] تا مریدان و شاگردان وی [[جانشینی]] برای او می‌جستند که مصداق "[[شیعه]] کامل" یا "رکن رابع" [[شیخیه]] باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و [[سید علی محمد]] نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از [[جانشینی]] [[سید]] رشتی فراتر نهاد و خود را باب [[امام دوازدهم]] [[شیعیان]] یا "ذکر" او، یعنی واسطه میان [[امام]] و [[مردم]] شمرد. هجده تن از شاگردان [[سید]] کاظم رشتی که همگی شیخی [[مذهب]] بودند از او [[پیروی]] کردند.
 
*[[علی]] [[محمد]] در آغاز امر بخش‌هایی از [[قرآن]] را با روشی که از [[مکتب]] [[شیخیه]] آموخته بود [[تأویل]] کرد و تصریح کرد که از سوی [[امام زمان]] {{ع}}، [[مأمور]] به [[ارشاد]] [[مردم]] است. سپس مسافرت‌هایی به [[مکه]] و بوشهر کرد و [[دعوت]] خود را آشکارا [[تبلیغ]] نمود. یارانش نیز در نقاط‍‌ دیگر به [[تبلیغ]] ادعاهای [[علی]] [[محمد]] پرداختند. پس از مدتی که گروه‌هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از [[مهدویت]] [[سخن]] گفت و خود را [[مهدی موعود]] معرفی کرد و پس از آن ادعای [[نبوت]] و [[رسالت]] خویش را مطرح کرد و مدعی شد که [[دین اسلام]] فسخ شده و [[خداوند]] [[دین]] جدیدی همراه با [[کتاب آسمانی]] تازه به نام "بیان" بر او نازل کرده است. [[علی]] [[محمد]] در کتاب "بیان"، خود را [[برتر]] از همه [[پیامبران]] دانسته و خود را مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] پنداشته است.
== پرسش مستقیم ==
*در زمانی که [[علی]] [[محمد]] هنوز از ادعای [[بابیت]] [[امام زمان]] {{ع}} فراتر نرفته بود، به [[دستور]] [[والی]] [[فارس]] در سال ١٢٦١ ق. دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن‌که در [[مناظره]] با علمای [[شیعه]] شکست خورد، اظهار ندامت کرد و در حضور [[مردم]] گفت: "[[لعنت خدا]] بر کسی که مرا وکیل [[امام غایب]] بداند. [[لعنت خدا]] بر کسی که مرا باب [[امام]] بداند." پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آن‌جا به [[اصفهان]] و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت و از این‌که می‌شنید آنان در کار [[تبلیغ]] دعاوی او می‌کوشند به [[شوق]] افتادو کتاب "بیان" را در همان قلعه نوشت. [[دولت]] [[محمد]] شاه قاجار برای آن‌که پیوند او را با مریدانش قطع کند در سال ١٢٦٤ ق. وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از [[علما]] [[محاکمه]] شد. [[علی]] [[محمد]] در آن مجلس آشکارا از [[مهدویت]] خود [[سخن]] گفت و "[[بابیت]] [[امام زمان]]" را که پیش از آن ادعا کرده بود به "[[بابیت]] [[علم]] [[خداوند]]" [[تأویل]] کرد. [[علی]] [[محمد]] در مجالس [[علما]] نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فروماند و جملات ساده عربی را غلط‍‌ خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش [[تبری]] جست و توبه‌نامه نوشت. اما این [[توبه]] نیز مانند [[توبه]] قبلی او واقعی نبود، از این‌رو پس از مدتی [[ادعای پیامبری]] کرد. پس از [[مرگ]] [[محمد]] شاه قاجار در سال ١٢٦٤ ق. مریدان [[علی]] [[محمد]]، آشوب‌هایی در [[کشور]] پدید آوردند و در مناطقی به قتل و [[غارت]] [[مردم]] پرداختند. در این زمان میرزا [[تقی]] خان امیرکبیر صدراعظم ناصر الدین شاه تصمیم به قتل [[علی]] [[محمد]] و فرونشاندن [[فتنه]] [[بابیه]] گرفت. برای این کار از [[علما]] [[فتوا]] خواست. برخی [[علما]] به [[دلیل]] دعاوی مختلف و متضاد او و [[رفتار]] جنون‌آمیزش [[شبهه]] خبط‍‌ دماغ را مطرح و از صدور [[حکم]] اعدام او خودداری کردند. اما برخی دیگر [[علی]] [[محمد]] را مردی [[دروغگو]] و ریاست‌طلب می‌شمردند و از این‌رو [[حکم]] به قتل او دادند. [[علی]] [[محمد]] همراه یکی از پیروانش در ٢٧ [[شعبان]] ١٢٦٦ در تبریز تیرباران شد.
{{پرسش وابسته}}
*همان‌طور که گذشت، [[سید علی محمد]] آراء و [[عقاید]] متناقضی ابراز داشته است. از کتاب "بیان" که آن را [[کتاب آسمانی]] خویش می‌دانست، برمی‌آید که خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] می‌دانسته و [[عقیده]] داشت که با ظهورش [[آیین اسلام]] منسوخ و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است. [[علی]] [[محمد]] خود را مبشر [[ظهور]] بعدی شمرده و او را "من یظهره الله" (کسی که [[خدا]] او را [[آشکار]] می‌کند) خوانده است و در [[ایمان]] پیروانش بدو تأکید فراوان کرد. او نسبت به کسانی که [[آیین]] او را نپذیرفتند [[خشونت]] بسیاری را سفارش کرده است. وی از جمله [[وظایف]] فرمانروای بابی را این می‌داند که نباید جز بابی‌ها کسی را بر روی [[زمین]] باقی بگذارد. باز [[دستور]] می‌دهد غیر از کتاب‌های بابیان، همه کتاب‌های دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتاب‌های دیگر بابیان، کتاب دیگری را بیاموزند<ref>نشریه موعود، ش ۲۲، ص ۸۰.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۳.</ref>.
==میرزا [[علی محمد باب]] در موعودنامه==
*پیدایش بابیّت و بابیگری در عصر [[استعمار]] مربوط‍‌ به [[سید علی محمد باب]] است. وی [[فرزند]] [[محمد]] رضای بزاز شیرازی است و در سال ۱۲۳۵ هجری قمری در شیراز متولد شد. در سن هفده‌سالگی به شغل پدر مشغول گردید و برای [[تجارت]] به بندر بوشهر رفت. چون از مسائل مذهبی دم می‌زد، در پناه قیافه محجوب و چهره زیبا و حسن‌خلق و سلوک با [[مردم]]، توانست عده‌ای را به خود جلب کند. پس از پنج سال به شیراز برگشت و [[تجارت]] را رها ساخت.
*از آن پس سفری به [[مکه]] کرد و از آن‌جا به [[عراق]] رفت و دو سه سال در [[کربلا]] در سلک شاگردان و مریدان [[سید کاظم رشتی]] که از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بود درآمد و مورد توجه استادش -سید- قرار گرفت. او چون در [[زهد]] و [[عبادت]] و ریاضت، ظاهری فریبنده داشت، پس از [[مرگ]] [[سید]] کاظم رشتی، مورد توجه مریدان و دیگر شاگردان او واقع شد. در ۲۴ سالگی نخست، دعوی [[بابیت]] یعنی در ورود به [[حضرت مهدی]] {{ع}} و سپس دعوی [[مهدویت]] کرد. پس از مدتی قدم فراتر گذاشت و کتابی را تدوین کرد و به مناسبت [[آیات]] سوره الرحمن، ادعا نمود که [[خداوند]] کتاب "بیان" را بر وی نازل نموده است و این [[آیات]] اشاره به او دارد که منظور از "[[انسان]]" [[علی محمد باب]] است و مراد از "بیان" کتابی است که بر او نازل شده. گذشته از تدوین کتاب "بیان"، باب، خود را ملقب به "ذکر" کرد و مدعی شد که مراد از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ}} و [[آیه]] {{متن قرآن|فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ}} اوست.
*[[سید علی محمد باب]] از [[عراق]] به بوشهر بازگشت و در [[اصفهان]]، مازندران، تبریز، [[تهران]]، [[آذربایجان]] و زنجان پیروانی یافت و بالاخره در سال ۱۲۶۶ هجری در تبریز به فتوای [[علماء]] و [[فرمان]] شاه، وی را اعدام کردند<ref>معارف و معاریف، ج ۲.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۲۲.</ref>.
==پرسش مستقیم==
* [[آیا بابیت از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)]]
* [[آیا بابیت از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}


==پرسش‌های وابسته==
== پرسش‌های وابسته ==
* [[آیا بابیت از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)]]
{{پرسمان مدعیان دروغین مهدویت}}
{{پرسمان مدعیان دروغین مهدویت}}


== جستارهای وابسته ==
{{:فرهنگنامه مهدویت (نمایه)}}


==منابع==
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']].
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']].


==پانویس==
== منابع ==
{{یادآوری پانویس}}
{{منابع}}
{{پانویس2}}
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']]
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:136864.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|'''درسنامه مهدویت ج۲''']]
{{پایان منابع}}


{{امام مهدی}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:امام مهدی]]
[[رده:امام مهدی]]
[[رده:سید علی محمد شیرازی]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۰

سید علی محمد شیرازی در شیراز به دنیا آمد فردی به نام "شیخ عابد" او را با شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی آشنا کرد، سپس به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و... به روش شیخیه آشنا شد. پس از درگذشت سید کاظم رشتی، برخی از مریدان وی، سید محمد علی را به عنوان جانشین انتخاب کردند. بعدها او ادعای بابیه، ادعای امامت، ادعای رسالت و ربوبیت کرد. سرانجام پس از مرگ "محمد شاه"، "میرزا تقی خان امیر کبیر" او را در ملأ عام به قتل رساند.

تولد و تحصیل

سید علی محمد شیرازی در سال ۱۲۳۵ در شیراز به دنیا آمد. در کودکی به مکتب شیخ عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. شیخ عابد که از شاگردان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بود، او را با نام رؤسای شیخیه "احسائی و رشتی" آشنا کرد؛ سید علی محمد در نوزده سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی حاضر و مورد توجه استادش قرار گرفت و با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد. سید علی محمد، گذشته از دلبستگی به اندیشه‏‌های شیخی و باطنی به ریاضت‌‏کشی نیز مایل بود[۱].

ادعای بابیت

پس از درگذشت سید کاظم رشتی، مریدان و شاگردان وی جانشینی برای وی می‌‏جستند که به قول ایشان مصداق "شیعه کامل" یا "رکن رابع" باشد. سید علی محمد چون در زهد و عبادت و ریاضت، ظاهری فریبنده داشت، هجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که همگی شیخی مذهب بودند و بعدها سید علی محمد آ‏ها را حروف حی نامید؛ پیرامونش را گرفتند؛ لذا او پای از جانشینی سید کاظم رشتی فراتر نهاد و خود را "باب امام زمان (ع)" یا "ذکر" او یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. سید علی محمد در آغاز امر، ادعا کرد امام دوازدهم شیعیان او را مأمور کرده است جهانیان را ارشاد کند و خویشتن را "ذکر" نامید. بعد از مدتی که گروهی به او گرویدند، ادعای مهدویت کرد و گفت: "منم آن کسی که هزار سال است که منتظر آن هستید". سپس به ادعای نبوت و رسالت برخاست و به گمان خود، احکام اسلام را با آوردن کتاب "بیان" نسخ کرد[۲].

توبه‌های صوری

پس از بازگشت سید علی محمد به بوشهر، زمانی که هنوز از ادعای بابیت امام زمان (ع) فراتر نرفته بود؛ به دستور والی فارس در رمضان ۱۲۶۱ دستگیر و به شیراز فرستاده شد. در شیراز او را تنبیه کردند آنگاه نزد امام ‏جمعه آن شهر اظهار توبه و ندامت کرد و بر فراز منبر در حضور مردم گفت: "لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند! لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند!...". پس از آن به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در دورانی که در آن قلعه زندانی بود، کتاب بیان را نوشت. دولت محمد شاه قاجار برای آنکه پیوند او را در زندان با مریدانش قطع کند، در صفر ۱۲۶۴ او را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه و سپس به تبریز بردند و مجلسی با حضور ناصر الدین‏ میرزا و چند تن از علما ترتیب دادند. سید علی محمد در آن‏ مجلس آشکارا از مقام مهدویت خود سخن گفت؛ ولی در پاسخ اشکالات و پرسش‏های علمای حاضر فروماند. پس وی را چوب زده تنبیه نمودند. او از دعاویش اظهار پشیمانی کرد و توبه‏‌نامه رسمی نوشت ولی توبه او صوری بود، چنانکه قبلا در شیراز نیز نیابت و بابیت خود را انکار کرده بود. اما چیزی نگذشت که از پیامبری و رسالت خویش سخن گفت[۳].

اعدام

در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او، از سوی مریدان سید علی محمد آشوب‏‌هایی در کشور پدید آمد و آنان چنین می‌‏پنداشتند که یاران مهدی موعودند و به زودی بر شرق و غرب عالم فرمانروایی می‌‏کنند. میان ایشان و نیروی دولتی، جنگ درگرفت و فتنه آنان با پیروزی قوای دولت در جمادی الثانی ۱۲۶۵ پایان گرفت. بعضی مریدان سید علی محمد، از مسلمانی دم می‏زدند و نماز می‏‌گزاردند و از "بابیت" سید علی محمد جانبداری‏ می‌‏کردند. اما وقتی از ادعای مهدویت سید علی محمد و تغییر احکام اسلام باخبر شدند، به شدت از او روی گرداندند. پس از مرگ محمد شاه و بالا گرفتن فتنه بابیه، میرزا تقی خان امیر کبیر ـ صدراعظم ناصر الدین شاه ـ تصمیم گرفت او را در ملأ عام به قتل رساند و از این راه آتش شورش‌‏ها را فرونشاند، ولی نوشته‏‌های بی‌‏مغز و بی‏‌اساس و رفتار جنون‌‏آمیز او باعث می‌‌شد علما به علت شبهه جنون بر اعدام وی رأی ندهند، اما برخی از علما که او را مردی دروغگو و ریاست ‏طلب می‌‏شمردند، به قتل وی فتوا دادند و سید علی محمد همراه یکی از پیروانش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ در تبریز اعدام و تیرباران شد[۴].

عقاید علی محمد باب

علی محمد باب، از آغاز دعوت خود، عقاید و آرای متناقضی ابراز داشت. خود را برتر از همۀ انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار می‌‏پنداشت‏ که با ظهورش، آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن به پا شده است. به علاوه علی محمد خود را مبشر ظهور "من یظهره اللّه" (کسی که خدا او را آشکار می‌کند) خوانده است و در ایمان پیروانش به او تأکید فراوان دارد. علی محمد در برخورد با افرادی که بابی نباشند، خشونت بسیاری را سفارش کرده که هیچکس ـ جز بابی‏ها ـ را بر روی زمین باقی نگذارند. همه کتاب‏‌ها را محو و نابود کنند؛ جز کتبی که درباره آیین وی پدید آمده و پیروانش جز کتاب بیان و آنچه بدان وابسته می‏‌شود نیاموزند. افکار سید علی محمد باب مجموعه‌‏ای از برخی آرای شیخیان و باطنیان "تأویل‏‌گرایان" و صوفیان و عالمان به حروف و اعداد و پاره‌‏ای از دعاوی شخصی بوده است. برخی از اعتقادات بابیه عبارت‌اند از: اعتقاد به تجسد خداوند در "هیکل" میرزا حسین علی با تجلی و جلوه خدا در بهاء؛ منسوخ بودن ادیان پیشین و رسالت جدید؛ انکار قیامت؛ اعتقاد به "من یظهره الله"[۵].

آثار علی محمد باب

علی محمد باب، آثاری از خود به جای نهاده که برخی از آنها چاپ شده و پاره‌‏ای دیگر به دلیل کشاکش‏‌های داخلی میان پیروانش هنوز به چاپ نرسیده است. جز آثاری که پیش از این نام بردیم، برخی کتاب‌‏های دیگر او عبارت‏اند از: "پنج شأن"، "دلائل السبعة"، "صحیفه عدلیه"، "تفسیر سوره کوثر"، "تفسیر سوره بقره"، "قیوم الأسماء"، "کتاب الروح". آثار علی محمد باب غالباً به زبان عربی نوشته شده و سرشار از غلط‌های صرفی و نحوی است. البته وی کوشیده است ـ برای آنکه نشان دهد سخنانش رنگ قرآنی دارد ـ گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آنکه یگانه معجزه خود را همین سخنان می‌‏شمارد، تکلف و ابتذال در عباراتش سخت آشکار است[۶].

بابیه

سید علی محمد شیرازی از آنجا که در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم بود ملقب به "باب" گردید و پیروانش "بابیه" نامیده شدند و او بنیانگذار فرقه بابیه شناخته می‌‌شود.

باب در اصطلاح به کسی گفته می‏‌شود که به معصومان (ع) بسیار نزدیک است و در همه کارها یا کاری خاص، نماینده مخصوص آنان شمرده می‌‏شود. در تاریخ ائمه معصومین (ع) فرد مورد اعتماد و رابط‍‌ خاص میان امام و پیروان او را باب می‌گویند. بابیت سمتی بوده در حضور حضرات معصومین که در تاریخ، حالات آن مشخص است که چه کسی از اصحاب فلان امام، حائز این منصب بوده است. بر این اساس، می‌‏توان وکیل یا نماینده امام را "باب" امام نامید؛ چنانکه جمعی از اصحاب امامان (ع) باب آن بزرگواران بوده‏‌اند؛ مانند "رشید هجری" باب سید الشهداء (ع)، "یحیی بن ام الطویل مطعمی" باب حضرت سجاد (ع)، "جابر بن یزید جعفی" باب امام باقر (ع). در عصر غیبت صغری، باب، لقب نواب اربعه آن حضرت بوده که آن چهار تن ابواب آن حضرت بوده و شیعیان در آن عصر، به وسیله آنها به امام خود راه می‌یافتند و مشکلات خود را به حضرتش عرضه می‌کردند، اما در همان عصر، شیادانی بودند که از این لقب "باب" و "بابیت" سوءاستفاده کرده، خود را بدان مشهور ساخته و به فریب عوام الناس می‌پرداختند[۷].

رفته ‏رفته این واژه با سوءاستفاده مدعیان دروغین ـ به ویژه "بابیت" ـ روبه ‏رو شد. ادعاهای نادرست کسانی چون سید علی محمد باب، این واژه را از جایگاه واقعی‏اش دور و متروک ساخت؛ به گونه‏‌ای که امروزه کمتر درباره نمایندگان امام (ع) به کار می‏‌رود و بیشتر برای اشاره به کسانی است که به دروغ، خود را نماینده معصومان معرفی می‌‏کنند[۸].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

  1. ریشه‌های انحراف مدعیان دروغین مهدویت چیست؟ (پرسش)
  2. چرا مدعیان دروغین مهدویت در زمان نایب اول وجود نداشتند؟ (پرسش)
  3. آغاز پیدایش مدعیان دروغین مهدویت از چه زمانی بود؟ (پرسش)
  4. با توجه به مشخص بودن نسب امام مهدی علت پیدایش مدعیان مهدویت چیست؟ (پرسش)
  5. آیا پدید آمدن مدعیان مهدویت از آثار سوء اعتقاد به مهدویت است؟ (پرسش)
  6. آیا پدید آمدن مدعیان مهدویت بر حتمی بودن ظهور مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
  7. چه کسانی ادعای مهدویت کرده یا در حق آنها ادعای مهدویت شده است؟ (پرسش)
    1. آیا احمدیه یا قادیانیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    2. آیا کیسانیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    3. آیا زیدیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    4. آیا فطحیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    5. آیا قرامطه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    6. آیا ناووسیه و اسماعیلیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    7. آیا شیخیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    8. آیا بابیت از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    9. آیا بهاییت از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    10. آیا سبئیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    11. آیا عسکریه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    12. آیا مغیریه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    13. آیا ممطوره از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    14. آیا نمیریه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    15. آیا واقفیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    16. آیا واقفه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    17. آیا باقریه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    18. آیا موسویه یا موسائیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    19. آیا محمدیه از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش)
    20. آیا ابومسلم خراسانی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    21. آیا محمد بن عبدالله بن جعفر مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    22. آیا عبيدالله مهدی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    23. آیا محمد بن تومرت مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    24. آیا مهدی سودانی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    25. آیا غلام احمدخان مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    26. آیا مهدی تهامه‌ مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    27. آیا مهدی سوس‌ مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    28. آیا ابومسلم خراسانی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    29. آیا مهدی صومالی‌ مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    30. آیا مهدی سنگال مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    31. آیا محمد بن حنفیه مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    32. آیا موسی بن طلحه مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    33. آیا ابوهاشم بن محمد بن حنفیه مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    34. آیا محمد بن عبدالله بن حسن مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    35. آیا مهدی عباسی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    36. آیا عباس فاطمی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    37. آیا محمد بن عبد الله محض مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    38. آیا عبید الله مهدی بن محمد مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
    39. آیا محمد بن عبدالله بن تومرت علوی حسنی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش)
  8. مدعیان بابیت چه کسانی هستند؟ (پرسش)
  9. مفهوم باب در لغت و اصطلاح چیست؟ (پرسش)
  10. انگیزه‌های مدعیان بابیت امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  11. دلایل اثبات دروغ بودن ادعای بابیت در عصر غیبت چیست؟ (پرسش)
  12. مدعیان دروغین مهدویت در طول تاریخ چه کسانی بودند؟ (پرسش)
  13. راه شناسایی مدعیان دروغین سفارت و نیابت خاص چیست؟ (پرسش)
  14. اگر شخصی ادعا کند که امام مهدی است چگونه باور کنیم و راه شناخت او چیست؟ (پرسش)
  15. چه راه‌هایی برای شناخت مهدی نماها وجود دارد؟ (پرسش)
  16. از چه زمانی عده‌ای به دروغ ادعای مهدویت کردند؟ (پرسش)
  17. چرا با آغاز دوره استعمار ادعای دروغین مهدویت زیاد شد؟ (پرسش)


منابع

پانویس

  1. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  2. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  3. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  4. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳و ۷۲۲.
  5. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  6. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۰۷ - ۱۱۳.
  7. ر. ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۰.
  8. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹- ۱۹۰.