بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = بغی | | موضوع مرتبط = بغی | ||
| عنوان مدخل = بغی | | عنوان مدخل = بغی | ||
| مداخل مرتبط = [[بغی در لغت]] - [[بغی در قرآن]] - [[بغی در فقه اسلامی]] - [[بغی در فقه سیاسی]] - [[بغی در تاریخ اسلامی]] - [[بغی در جامعهشناسی اسلامی]] - [[بغی در معارف و سیره علوی]] - [[بغی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[بغی در لغت]] - [[بغی در قرآن]] - [[بغی در فقه اسلامی]] - [[بغی در فقه سیاسی]] - [[بغی در تاریخ اسلامی]] - [[بغی در جامعهشناسی اسلامی]] - [[بغی در معارف و سیره معصوم]] - [[بغی در معارف و سیره علوی]] - [[بغی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
در اصطلاح [[فقه]] آرای متفاوتی میان [[فقیهان]] مطرح است؛ عموم فقهای اهل سنت بغی را خروج گروهی از [[مسلمانان]] دارای [[قدرت]] و [[شوکت]] بر ضدّ [[حاکم]] [[عادل]] یا غیر عادل [[اسلامی]] یا ندادن حق واجبی همچون [[زکات]] به او دانستهاند که این خروج و [[مخالفت]] از نظر [[باغی]] غالباً بر اساس [[اجتهاد]] و [[تأویل]] صحیح بوده است<ref>الفقهالاسلامی، ج ۷، ص ۵۴۷۸ ـ ۵۴۷۹؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۵، ص ۴۱۸؛ التشریع الجنایی الاسلامی، ج ۲، ص ۶۷۳.</ref>. در اصطلاح فقه [[امامیه]] بغی عبارت است از خروج بر ضدّ [[امام]] یا حاکم [[مشروع]]<ref>الروضة البهیه، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع الفایده، ج ۷، ص ۵۲۴؛ مصطلحات الفقه، ص ۱۰۱.</ref>، اعم از خروج و [[تعدی]] گروهی یا فردی<ref>مصطلحات الفقه، ص ۱۰۱؛ ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱.</ref>. برخی فقیهان دیگر امامیه دایره بغی را گستردهتر دانسته و خروج [[حکومتی]] اسلامی بر ضدّ [[حکومت اسلامی]] دیگر یا [[تعدی]] [[حکومت اسلامی]] [[جور]] بر ضدّ [[امت اسلامی]] یا خروج و [[جنگ]] گروهی از [[مسلمانان]] با مسلمانان دیگر را نیز مصداقی از [[بغی]] شمردهاند<ref>ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ الفقه، ج ۴۸، ص ۱۳۱؛ جهاد در اسلام، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref>. به آنان که در برابر [[امام]] و حکومت اسلامی یا مسلمانان [[قیام]] کنند "بُغاة" ([[باغیان]]) یا "[[اهل بغی]]" میگویند<ref>جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ مصطلحات الفقه، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref>. وجه این نامگذاری آن است که اینان با [[طغیان]] کردن در برابر [[حاکم اسلامی]] از حد [[تجاوز]] کرده، یا مرتکب [[ظلم]] میشوند<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۴۵۲؛ ج ۹، ص ۳۹۱؛ فتح الوهاب، ج ۲، ص ۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | در اصطلاح [[فقه]] آرای متفاوتی میان [[فقیهان]] مطرح است؛ عموم فقهای اهل سنت بغی را خروج گروهی از [[مسلمانان]] دارای [[قدرت]] و [[شوکت]] بر ضدّ [[حاکم]] [[عادل]] یا غیر عادل [[اسلامی]] یا ندادن حق واجبی همچون [[زکات]] به او دانستهاند که این خروج و [[مخالفت]] از نظر [[باغی]] غالباً بر اساس [[اجتهاد]] و [[تأویل]] صحیح بوده است<ref>الفقهالاسلامی، ج ۷، ص ۵۴۷۸ ـ ۵۴۷۹؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۵، ص ۴۱۸؛ التشریع الجنایی الاسلامی، ج ۲، ص ۶۷۳.</ref>. در اصطلاح فقه [[امامیه]] بغی عبارت است از خروج بر ضدّ [[امام]] یا حاکم [[مشروع]]<ref>الروضة البهیه، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع الفایده، ج ۷، ص ۵۲۴؛ مصطلحات الفقه، ص ۱۰۱.</ref>، اعم از خروج و [[تعدی]] گروهی یا فردی<ref>مصطلحات الفقه، ص ۱۰۱؛ ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱.</ref>. برخی فقیهان دیگر امامیه دایره بغی را گستردهتر دانسته و خروج [[حکومتی]] اسلامی بر ضدّ [[حکومت اسلامی]] دیگر یا [[تعدی]] [[حکومت اسلامی]] [[جور]] بر ضدّ [[امت اسلامی]] یا خروج و [[جنگ]] گروهی از [[مسلمانان]] با مسلمانان دیگر را نیز مصداقی از [[بغی]] شمردهاند<ref>ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ الفقه، ج ۴۸، ص ۱۳۱؛ جهاد در اسلام، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref>. به آنان که در برابر [[امام]] و حکومت اسلامی یا مسلمانان [[قیام]] کنند "بُغاة" ([[باغیان]]) یا "[[اهل بغی]]" میگویند<ref>جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ مصطلحات الفقه، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref>. وجه این نامگذاری آن است که اینان با [[طغیان]] کردن در برابر [[حاکم اسلامی]] از حد [[تجاوز]] کرده، یا مرتکب [[ظلم]] میشوند<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۴۵۲؛ ج ۹، ص ۳۹۱؛ فتح الوهاب، ج ۲، ص ۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
به طور کلی اصطلاح بغی، در معنای [[سیاسی]] آن در زمان [[امام علی]] {{ع}} رواج یافت که دلیل اصلی آن درگیریهای متعدد سیاسی آن دوره و نیز رواج احادیثی از [[پیامبر]] {{صل}} پیرامون کشته شدن | به طور کلی اصطلاح بغی، در معنای [[سیاسی]] آن در زمان [[امام علی]] {{ع}} رواج یافت که دلیل اصلی آن درگیریهای متعدد سیاسی آن دوره و نیز رواج احادیثی از [[پیامبر]] {{صل}} پیرامون کشته شدن عمار به دست گروه [[اهل بغی]] بود<ref> بلوغ المرام، ص۲۲۱.</ref>.<ref> [[زهرا محققیان|محققیان، زهرا]]، [[بغی - محققیان (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref> | ||
== تفاوت بغی با محاربه == | == تفاوت بغی با محاربه == | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
«[[مُحاربه]]» نیز به معنای در دست گرفتن [[سلاح]]<ref>الخلاف، ج ۵، ص ۴۵۷؛ مصطلحات الفقه، ص ۴۷۵.</ref> برای ترساندن مسلمانان و [[پیکار]] با آنان است<ref>الروضة البهیه، ج ۹، ص ۲۹۰.</ref> و تفاوت آن با بغی آن است که محاربه بیشتر با [[هدف]] ایجاد [[رعب]] و [[شرارت]] و جلب منافع مادی انجام میگیرد، برخلاف بغی که با هدف براندازی [[حکومت]] انجام میگیرد؛ همچنین محاربه گاه به صورت فردی و گاه گروهی صورت میگیرد؛ ولی بغی غالباً [[شورشی]] دسته جمعی است. محاربه گاه از سوی [[مسلمان]] و گاه از سوی [[کافر]] روی میدهد؛ ولی بغی همواره از سوی مسلمان انجام میگیرد. محاربه از جرائمی است که دارای حد و مجازاتی معین است؛ اما بغی خارج از حدود و دارای کیفرهای متفاوت است<ref>فقه سیاسی اسلام، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص ۵۴۷۹.</ref>. [[محارب]] به جهت [[عصیان]] و [[فسق]] به محاربه [[اقدام]] میکند؛ اما [[باغی]] بر اساس [[اجتهاد]] صحیح<ref>الفقه الاسلامی، ج ۷، ص ۵۴۷۹.</ref> یا [[باطل]])<ref>کنزالعرفان، ج ۱، ص ۵۶۰؛ ریاض المسائل، ج ۷، ص ۴۵۸.</ref> به بغی اقدام کرده، عمل خود را [[مشروع]] میپندارد<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>. | «[[مُحاربه]]» نیز به معنای در دست گرفتن [[سلاح]]<ref>الخلاف، ج ۵، ص ۴۵۷؛ مصطلحات الفقه، ص ۴۷۵.</ref> برای ترساندن مسلمانان و [[پیکار]] با آنان است<ref>الروضة البهیه، ج ۹، ص ۲۹۰.</ref> و تفاوت آن با بغی آن است که محاربه بیشتر با [[هدف]] ایجاد [[رعب]] و [[شرارت]] و جلب منافع مادی انجام میگیرد، برخلاف بغی که با هدف براندازی [[حکومت]] انجام میگیرد؛ همچنین محاربه گاه به صورت فردی و گاه گروهی صورت میگیرد؛ ولی بغی غالباً [[شورشی]] دسته جمعی است. محاربه گاه از سوی [[مسلمان]] و گاه از سوی [[کافر]] روی میدهد؛ ولی بغی همواره از سوی مسلمان انجام میگیرد. محاربه از جرائمی است که دارای حد و مجازاتی معین است؛ اما بغی خارج از حدود و دارای کیفرهای متفاوت است<ref>فقه سیاسی اسلام، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص ۵۴۷۹.</ref>. [[محارب]] به جهت [[عصیان]] و [[فسق]] به محاربه [[اقدام]] میکند؛ اما [[باغی]] بر اساس [[اجتهاد]] صحیح<ref>الفقه الاسلامی، ج ۷، ص ۵۴۷۹.</ref> یا [[باطل]])<ref>کنزالعرفان، ج ۱، ص ۵۶۰؛ ریاض المسائل، ج ۷، ص ۴۵۸.</ref> به بغی اقدام کرده، عمل خود را [[مشروع]] میپندارد<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>. | ||
== | == «بغی» در [[قرآن]] == | ||
واژه "بغی" و مشتقات آن ۹۶ بار، در ۹۰ [[آیه]] و ۴۱ [[سوره]] در [[قرآن]] آمده و در بیشتر موارد در معانی لغوی آن به کار رفته و تنها در چند [[آیه]] معنای اصطلاحی آن مراد | واژه "بغی" و مشتقات آن ۹۶ بار، در ۹۰ [[آیه]] و ۴۱ [[سوره]] در [[قرآن]] آمده و در بیشتر موارد در معانی لغوی آن به کار رفته و تنها در چند [[آیه]] معنای اصطلاحی آن مراد است<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>. کلمه «بغی» و مشتقاتش در قرآن، اکثراً به یکی از این چهار معنای ذیل به کار رفته است: | ||
# '''اول، به معنای طلب کردن:''' | |||
## {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref>. | |||
## {{متن قرآن|الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز میدارند و آن را کژ میشمرند و جهان واپسین را انکار میکنند» سوره هود، آیه ۱۹.</ref>. فعل {{متن قرآن|يَبْغُونَ}} در هر دو [[آیه]]، به معنای طلب کردن به کار رفته است. | |||
# '''دوم، به معنای بدکار و بدکاره بودن:''' | |||
## {{متن قرآن|قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا}}<ref>«گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره هم نبودهام» سوره مریم، آیه ۲۰.</ref>. | |||
## {{متن قرآن|يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا}}<ref>«ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود» سوره مریم، آیه ۲۸.</ref>. در هر دو آیه کلمه {{متن قرآن|بَغِيًّا}} به معنای [[زن]] بدکاره و [[فاسد]] به کار رفته است. | |||
# '''سوم، به معنای [[ظلم و ستم]]:''' | |||
## {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. | |||
## {{متن قرآن|إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ}}<ref>«بیگمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد و ما بدو از گنجها چندان دادیم که (حمل) مخزنهای آن بر گروه نیرومند هم گرانبار میآمد؛ هنگامی که قوم وی بدو گفتند: سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد» سوره قصص، آیه ۷۶.</ref>. در [[آیه]] اول کلمه {{متن قرآن|الْبَغْي}} و در آیه دوم عبارت {{متن قرآن|فَبَغَى عَلَيْهِمْ}} به معنای [[ظلم و ستم]] به کار رفته است. | |||
# '''چهارم، به معنای [[تجاوز]] و تعدّی:''' {{متن قرآن|وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>. در این آیه دو فعل {{متن قرآن|بَغَتْ}} و {{متن قرآن|تَبْغِي}} به معنای تجاوز و تعدّی [[ظالمانه]] به کار رفته است<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[سید امین ورعی|ورعی، سید امین]]، [[مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی (مقاله)|مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی]]، ص ۷۸.</ref>. | |||
=== تحلیل و بررسی [[آیات]] === | |||
کلمه «[[بغی]]» به معنای اول، دوم و سوم در آیات ذکر شده، بیانکننده معنای لغوی این کلمه است. تنها معنای چهارم با اینکه به معنای سوم نزدیک است ولی بیانکننده معنای اصطلاحی و [[فقهی]] این کلمه است. منظور دقیق ما از کلمه «بغی» در این نوشتار، معنای چهارم آن است و کلمه «بغی» تنها در [[سوره حجرات]] به معنای «تجاوز و تعدّی» به کار رفته است. | |||
در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاهی که آیه فوق را مستند بغی مصطلح فقهی نمیداند و دیدگاهی که [[آیه]] را مستند [[بغی]] اصطلاحی میشمارد<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[سید امین ورعی|ورعی، سید امین]]، [[مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی (مقاله)|مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی]]، ص ۸۰.</ref>. | |||
==== دیدگاه اول: آیه، مستندِ بغی اصطلاحی نیست ==== | |||
گفته شده که آیه [[سوره حجرات]] در زمانی نازل شده که بین دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] در [[مدینه]] [[جنگ]] و [[قتال]] در گرفته بود<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۵۰.</ref> که کاملاً جنگ و قتال دو طائفه از [[مؤمنین]] بوده است؛ لذا برخی از [[فقها]] در [[استدلال]] به [[آیه شریفه]] برای قتال و جنگ با باغیان اشکال کرده و آیه را مربوط به [[باغیان]] مصطلح در [[فقه]] که جنبه [[سیاسی]] پیدا میکند، ندانسته و به دلایلی استدلال کردهاند: | |||
دلایل دیدگاه اول: | |||
# دلیل یکم، اولاً کسی که [[خروج بر امام عادل]] کرده باشد ([[باغی]])، نزد ما [[کافر]] است در حالی که آیه شریفه، او را [[مؤمن]] خطاب میکند. | |||
# دلیل دوم، همانگونه که بیان شد، معنای اصطلاحی بغی، خروج بر «[[امام]] عادل» است در حالی که در این آیه شریفه، بحث از جنگ و قتال دو طائفه از مؤمنین است و ارتباطی به امام عادل ندارد {{متن قرآن|وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا}}. پس مراد از آیه، باغی مصطلح در فقه نیست: {{عربی|استدلّ بهذه الآية المعاصر على قتال البغاة وهو خطاء فإنّ الباغي هو من خرج على الإمام العادل بتأويل باطل وحاربه وهو عندنا كافر لقوله{{صل}} لعليّ{{ع}} «يا عليّ حربك حربي وسلمك سلمي» فكيف يكون الباغي المذكور مؤمنا حتّى يكون داخلا في الآية ولا يلزم من ذكر لفظ البغي في الآية أن يكون المراد بذلك البغاة المعهودين عند [[أهل]] الفقه}}<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۸۶.</ref> و به همین دلیل است که [[قطب راوندی]] این آیه را دلیل بر قتال و جنگ با [[بغاه]] مصطلح [[فقهی]] قرار نداده بلکه آن را مختص به گروهی از [[مسلمین]] یا مؤمنین دانسته که بینشان جنگ درمیگیرد و گروهی بر گروه دیگر [[تجاوز]] و [[تعدی]] میکند. پس در این آیه، «بغی»، به معنای تعدی (معنای لغوی) است و نه به معنای مصطلح [[فقهی]] آنکه [[خروج بر امام عادل]] باشد. بنابراین با فرد [[متجاوز]] [[جنگ]] میشود تا به [[طاعت]] [[خداوند]] و امتثال اوامر او بازگردد {{عربی|ولذلك لم يجعلها الراونديّ حجّة على قتال البغاة بل جعلها في قسم من يكون من المسلمين أو المؤمنين فيقع بينهم قتال وتعدّى بعض على بعض فيكون البغي بمعنى التعدّي فيقاتل المتعدّي حتّى يرجع عن تعدّيه إلى طاعة الله وامتثال أوامره}}<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۸۶ و ۳۸۷.</ref>. محقق خوئی هم در کتاب منهاج الصالحین، [[باغیان]] را به دو دسته تقسیم کرده، دسته اول کسانی که بر [[امام]]{{ع}} خروج میکنند و دسته دوم یک طائفه از [[مسلمانان]] که بر علیه طائفه دیگر [[شورش]] و خروج مینمایند. ایشان به این [[آیه]] به عنوان [[شاهد]] و دلیل برای دسته دوم از [[بغاة]] نقل میکند<ref>خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۱.</ref>. | |||
نقد و بررسی: به دو اشکال مطرح شده توسط [[فاضل مقداد]]، دو پاسخ داده شده است: | |||
اول آنکه، آیه عنوان {{متن قرآن|مُؤْمِنِين}} را موقعی به این دو گروه نسبت داده که هنوز [[باغی]] نبودهاند بلکه تنها با هم [[قتال]] میکردهاند؛ چراکه ابتدای آیه که عنوان «مؤمنین» آورده شده، فقط به بحث جنگ و قتال آنان پرداخته شده است. سپس در ادامه به [[تعدی]] و [[بغی]] گروهی بر دیگری با عبارت {{متن قرآن|فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى}} اشاره کرده که در این عبارت نیز ضمیر {{متن قرآن|هُمَا}} به {{متن قرآن|طَائِفَتَان}} برمیگردد و ربطی به کلمه {{متن قرآن|مُؤْمِنِين}} ندارد. به علاوه میتوان گفت این عنوان، به اعتبار گذشته آنها که [[مؤمن]] بودهاند، به آنان نسبت داده شده است. در این صورت یا باید اعمّی شده و قائل به وضع مشتق برای اعمّ از متلبّس بالمبدأ بالفعل و ممّا انقضی عنه المبدأ شویم، یا بگوییم [[بغاه]] در این آیه به اعتبار اعتقاداتشان مؤمن خطاب شدهاند و یا استعمال کلمه {{متن قرآن|مُؤْمِنِين}} در گروه باغی را مجاز و یا مجرد تسمیه بدانیم. این مطالب و توجیهات در باره [[آیات]] ۵ و ۶ [[سوره انفال]] هم مطرح میشود: {{متن قرآن|كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ * يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«چنان که پروردگارت تو را از خانهات به درستی بیرون آورد با آنکه بیگمان دستهای از مؤمنان ناخرسند بودند * با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش میورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ میرانند و آنان مینگرند» سوره انفال، آیه ۵-۶.</ref>. معلوم است که تعبیر {{متن قرآن|الْمُؤْمِنِينَ}} در [[آیه]]، مربوط به [[منافقین]] است چون {{متن قرآن|كَارِهُونَ}} بالاجماع صفت منافقین است<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ۳۲۳؛ سبزواری، سید عبدالأعلی، مهذّب الأحکام، ج۱۵، ص۲۰۱.</ref>. پس مشخص میشود که اینگونه دلائل و توجیهات در آیات دیگر [[قرآنی]] هم مطرح است. | |||
از وجوه ذکر شده در [[کلام]] [[صاحب جواهر]] در توجیه آیه، وجه دوم بهتر است؛ چراکه دارای قرینه میباشد. ما با توجه به [[موازین]] [[فقه]] [[امامیه]] میدانیم که فرد [[باغی]] [[کافر]] بوده و [[مؤمن]] نیست، پس اطلاق لفظ مؤمن بر او، به اعتبار گذشته اوست. همچنین به عنوان وجه سوم میتوان گفت: اطلاق عنوان مؤمن بر گروه باغی، به [[حکم]] ظاهر است<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۲.</ref> یعنی اگر بخواهیم به ظاهر حال آنان حکم کنیم، باید بگوییم که مؤمن هستند. | |||
دوم آنکه، اطلاق آیه شامل همه گروههای [[مسلمانی]] میشود که علیه یکدیگر به [[جنگ]] و [[قتال]] برمیخیزند. این گروهها ممکن است دو [[دولت اسلامی]] یا دو گروه غیر دولتی باشند. همچنین ممکن است یک گروه و افراد غیر دولتی علیه [[حکومت]] [[شورش]] کرده و باغی شوند و یا این [[بغی]] و شورش از ناحیه والیان و [[حکّام]] بر علیه [[مردم]] باشد. بنابراین [[قیام]] براندازانه یک گروه علیه حکومت مرکزی، تنها یکی از مصادیق موارد فوق است که همان «بغی» مصطلح [[فقهی]] است<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ج۱، ص۶۱۳؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۲۷؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۱۲۶؛ پورحسین، مهدی، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، ص۵۲</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[سید امین ورعی|ورعی، سید امین]]، [[مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی (مقاله)|مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی]]، ص ۸۰.</ref> | |||
==== دیدگاه دوم: [[آیه]] مستندِ [[بغی]] اصطلاحی است ==== | |||
فقهای فراوانی [[آیه شریفه]] را مستند برای بغی مصطلح نزد [[فقها]] دانستهاند<ref>طباطبایی، سیدعلی بن محمد، ریاض المسائل، ج۸، ص۲۳؛ قاضی إبن برّاج، المهذّب، ج۱، ص۳۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ج۱، ص۶۱۳؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۲۷.</ref>. اینان برای [[اثبات]] مدعای خود به دلائلی چند تمسّک کردهاند. | |||
'''[[دلایل]] دیدگاه دوم''': | |||
دلیل یکم: برای تکمیل [[استدلال]] به آیه میتوان گفت کلمه {{متن قرآن|طَائِفَتَانِ}} در آیه بدون هیچ اشکالی بر [[سپاه]] امام عادل و سپاه گروه [[باغی]] [[صدق]] میکند و این مصداق را هم شامل میشود. پس میتوان آیه شریفه را درباره بغی مصطلح [[فقهی]] دانست؛ چراکه بغی بر سپاه امام عادل در واقع همان بغی بر خود [[امام]] است زیرا وقتی گروهی [[عزم]] بغی بر امام را داشته باشد، طبیعتاً باید با سپاه امام به [[جنگ]] و [[قتال]] بپردازد که این هم، مصداق قتال دو طائفه و بغی گروهی بر علیه گروه دیگر است<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ج۱، ص۱۲۸.</ref>. | |||
نقد و بررسی: این استدلال تمام به نظر نمیرسد زیرا درست است که در آیه شریفه کلمه {{متن قرآن|طَائِفَتَانِ}} میتواند بر سپاه امام عادل و سپاه گروه باغی صدق میکند اما این دیگر بغی بر امام عادل نخواهد بود بلکه بغی و [[شورش]] بر سپاه امام است در حالی که بغی مصطلح فقهی آن است که گروهی بر امام عادل تمرّد کنند که طبیعتاً امام، با سپاه خود به جنگ با آنان خواهد آمد، لکن در این صورت گفته میشود: این گروه بر امام عادل شوریدهاند و نه بر سپاه او. به نظر میرسد این استدلال برای توجیه کلمه {{متن قرآن|طَائِفَتَانِ}} در آیه بیان شده است. | |||
دلیل دوم: برای اثبات دلالت آیه بر بغی مصطلح فقهی، میتوان به [[آیه شریفه]] به ضمیمه یک قیاس اولویّت [[استدلال]] کرد. وقتی به استناد آیه شریفه دفع گروه باغیِ بر گروهی از [[مؤمنین]]، [[واجب]] باشد، به طریق اولی دفع گروه باغیِ بر امام عادل مؤمنین، واجب خواهد بود {{عربی|والخدشة في الاستدلال بها بأنها في اقتتال طائفتين من المؤمنين لأمر ما لا في خروج طائفة على الإمام، مدفوعة. أولا بصدق الطائفتين على جند الإمام والباغي بلا إشكال، وثانيا بالأولوية القطعية. إذ لو وجب دفع الباغي على بعض المؤمنين فدفعه عن إمام المؤمنين يجب بطريق أولى}}<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، ج۱، ص۱۲۸.</ref>. این استدلال به نظر تامّ و قابل قبول میرسد. | |||
دلیل سوم: روایاتی وجود دارد که آیه شریفه مورد بحث را به [[بغی]] بر امام عادل [[تفسیر]] و تطبیق میکند. | |||
'''[[روایت]] یکم''': [[ابوبصیر]] گوید به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: مفهوم واقعی این [[آیه]] چیست که [[خدا]] فرموده: «و چنانچه دو گروه از [[مؤمنان]] با یکدیگر جنگیدند، میان آن دو را [[اصلاح]] دهید و اگر یکی از آنان بر دیگری تعدّی و [[تجاوز]] کرد، با آنکه [[متجاوز]] است بجنگید تا به [[فرمان خدا]] بازگردد. پس اگر بازگشت، میان آنان را دادگرانه [[سازش]] دهید»؟ امام صادق{{ع}} در پاسخ فرمود: «آن دو گروه (از مسلمانانند). مفهوم واقعی این آیۀ شریفه، در [[جنگ]] [[بصره]] [با [[ناکثین]] یعنی [[بیعتشکنان]] [[جنگ جمل]]] روشن شد. آنها شایستۀ ([[حکم]]) این آیه بودند چون بر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} ([[حضرت علی]]{{ع}}) شوریدند و در پی آن، بر امیر مؤمنان{{ع}} واجب شد با آنها بجنگد و به [[کشتار]] آنان بپردازد تا به فرمان خدا بازگردند و اگر باز نمیگشتند، طبق آنچه [همین آیه] که خدا نازل کرده بود، واجب بود [[شمشیر]] را از روی سرشان برندارد تا بازگردند و از تمرّد و بغی دست بکشند؛ چراکه آنان با میل و [[اراده]]، بدون آنکه مجبور باشند با آن حضرت [[بیعت]] کرده بودند و چنانکه [[خدای تعالی]] فرموده آنان همان گروه [[شورش]] گر بودند. همچنین بر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[واجب]] بود پس از [[پیروز]] شدن، با آنها به [[عدالت]] [[رفتار]] کند همچنان که [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} با [[مردم]] [[مکه]] چنین کرد؛ بر آنها [[منت]] نهاد و از آنان درگذشت. [[امیرالمؤمنین]] هم زمانی که بر اهل بصره پیروز شد، دقیقاً [[رفتاری]] مانند رفتار [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[اهل مکه]] را پیاده کرد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۷۹ و ۱۸۰.</ref>. | |||
همانطور که ملاحظه میشود در این [[روایت]]، [[امام]]{{ع}} مفهوم واقعی [[آیه]] را [[شورش]] و [[بغی]] [[اصحاب جمل]] بر علیه [[حضرت علی]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] آن هم در [[زمان]] [[خلافت]] وی به عنوان [[خلیفه مسلمین]] بیان میدارند یعنی از این آیه، برای بحث بغی گروهی بر علیه امام عادل و [[معصوم]] استفاده میکنند». | |||
نقد و بررسی روایت: روایت با اینکه از نظر دلالت صحیح و قابل قبول است لکن دارای سندی ضعیف است لذا نمیتواند قابل استناد قرار گیرد. در این روایت، تمامی رواه امامی ثقه هستند لکن «علیّ بن الحسین» جدّاً ضعیف است و نسبت [[غلوّ]] به او داده شده است. اسم او نیز [[تحریف]] شده؛ چراکه نام اصلی و حقیق او «علیّ بن العبّاس الجراذینی» است<ref>نرم افزار درایة النور، نسخه ۲/۱.</ref>. به علاوه این روایت مورد عمل [[اصحاب]] قرار نگرفته تا این عمل، جابر ضعف سند باشد. | |||
'''روایت دوم''': «[[حفص بن غیاث]] گوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: مردی از علاقهمندان ما [[اهل بیت]]، از پدرم{{ع}} درباره جنگهای امیرالمؤمنین{{ع}} پرسید. [[امام باقر]]{{ع}} به او فرمود: [[خداوند]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را با پنج [[شمشیر]] [[مبعوث]] کرد. سه مورد از این شمشیرها عیان و بیرون از غلاف هستند... یکی از اینها مکفوف (باز داشته شده) است و یکی از اینها نیز مغمود (در غلاف) است... اما شمشیر مکفوف آن است که بر علیه [[اهل بغی]] و [[اهل]] [[تأویل قرآن]] به کار میرود. خداوند میفرماید: «هرگاه دو گروه از [[مؤمنان]] با هم به [[نزاع]] و [[جنگ]] بپردازند در میان آنها [[صلح]] برقرار سازید و اگر یکی از آنها بر دیگری [[تجاوز]] کند با طائفه [[ظالم]] [[پیکار]] کنید تا به [[فرمان خدا]] باز گردد.»... زمانی که این [[آیه]] نازل شد، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: به تحقیق پس از من کسی خواهد آمد که همان گونه که من بر سر تنزیل و فرود آمدن [[قرآن]] جنگیدم، او بر سر [[تأویل]] آن خواهد جنگید. سپس از رسول خدا پرسیدند: آن شخص کیست؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: همان کسی که در حال تعمیر کفش خویش است یعنی [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}. | |||
[[عمّار بن یاسر]] گفت: من سه بار همراه رسول خدا{{صل}} با این [[پرچم]] جنگیدهام و این چهارمین [[جنگ]] است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر ما را بزنند و وادار به عقبنشینی کنند تا به نخلستانهای [[سرزمین بحرین]] برسیم، باز هم [[یقین]] داریم که ما بر [[حق]] هستیم و آنان ([[دشمنان]]) [[باطل]] هستند و روش [[امیر المؤمنین]]{{ع}} با آنان همان روش رسول خدا{{صل}} بود که در [[زمان]] [[فتح مکّه]] [[خانواده]] آنها را [[اسیر]] نکرد و فرمود: هرکس در خانۀ خود را ببندد، در [[امان]] است و هرکس اسلحۀ خود را [[زمین]] بگذارد، در امان است. [[حضرت علی]]{{ع}} نیز در [[روز]] جنگ [[بصره]] [[[جنگ جمل]] با [[ناکثین]]] دستور داد: خانواده آنها را اسیر نکنید، مجروحان را نکشید و فراریان را تعقیب نکنید و هرکس درب خانهاش را بست و [[سلاح]] خود را بر زمین گذاشت، در امان خواهد بود... این شمشیرهایی است که [[خداوند متعال]]، [[حضرت محمّد]]{{صل}} را با آنها برانگیخت. پس هر کس اینها را [[انکار]] کند یا یکی از آنها یا بخشی از مأموریت یا [[احکام]] آنها را انکار نماید، نسبت به آنچه [[خداوند]] بر حضرت محمّد{{صل}} فرستاده [[کافر]] شده است»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۰-۱۲.</ref>. | |||
وقتی [[امام باقر]]{{ع}} به بخش «[[سیف]] مکفوف» میرسند، آن را شمشیری بر علیه [[اهل بغی]] و [[اهل]] [[تأویل قرآن]] بیان میکنند. سپس به قرائت آیه مورد بحث پرداخته و میفرماید: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم{{صل}} فرمودند: پس از من کسی خواهد آمد که همانگونه که من بر سر تنزیل و فرود آمدن [[قرآن]] جنگیدم، او بر سر [[تأویل]] آن خواهد جنگید و او همان علی{{ع}} است. یعنی [[پیامبر اکرم]] این [[آیه]] را [[شاهد]] برای جنگهای [[حضرت علی]]{{ع}} آوردند و این [[شمشیر]] حضرت علی{{ع}}، شمشیری بر علیه [[بغاة]] است. پس این آیه بر [[بغی]] بر علیه امام عادل دلالت میکند. البته [[روایت]] بیان میکند که این آیه، دلالت بر بغی علیه امام عادل میکند اما نسبت به بغی گروهی از [[مؤمنین]] بر علیه گروهی دیگر ساکت است. البته احتمال دارد آیه معنایی اعم داشته باشد که خللی در بحث ایجاد نمیکند؛ چراکه جنگهایی که [[امام علی]]{{ع}} انجام دادند، همگی در [[زمان]] [[خلافت]] و [[حکومت]] ایشان بود. | |||
نقد و بررسی روایت: این روایت نیز با اینکه از نظر دلالت صحیح و قابل قبول است لکن دارای سندی [[ضعیف]] است لذا نمیتواند قابل استناد قرار گیرد. در سند این روایت، «[[قاسم بن محمد]]» امامی است لکن مورد [[رضایت]] و قبول علمای رجال واقع نشده است<ref>نرم افزار درایة النور، نسخه ۲/۱.</ref>. به علاوه این روایت مورد عمل [[اصحاب]] قرار نگرفته تا این عمل، جابر ضعف سند باشد. | |||
'''روایت سوم''': «[[حبیب]] إبن أبی ثابت میگوید: وقتی [[مسجد]] بنا شد، [[عمّار]] [برای کمک به ساخت مسجد] دو سنگ را با خود حمل میکرد. [[رسول خدا]] به او فرمود: ای پدر یقظان! خودت را به [[سختی]] نینداز. [عمّار] گفت: من دوست دارم در این مسجد کار کنم. (پیامبر اکرم{{صل}}) دستی به پشت او کشید و گفت: تو از [[اهل]] بهشتی. تو را گروه [[باغی]] و متمرّد به [[قتل]] میرسانند»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۳۳، ص۲۵.</ref>. این روایت با سندها و عبارات مختلف دیگری هم نقل شده است. | |||
'''روایت چهارم''': «محمد بن عمّار از پدرش و او از جدش [[عمّار یاسر]] نقل میکند: در بعضی از [[جنگهای پیامبر]] با او همراه بودم... پیامبر اکرم{{صل}} فرمود:... ای عمّار بعد از من گروهی خواهند آمد. در این هنگام از [[حضرت علی]] و [[حزب]] او [[تبعیّت]] کن. به تحقیق علی با [[حقّ]] است و حقّ با علی است. ای [[عمّار]] تو بعد از من همراه علی با دو گروه [[ناکثین]] و [[قاسطین]] خواهی جنگید. سپس گروهی [[باغی]] و متمرّد تو را خواهند کشت...»<ref>خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۱۲۰؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۴۸.</ref>. | |||
در این دو [[روایت]]، [[پیامبر اسلام]] به عمّار میگوید تو را گروهی باغی و متمرّد خواهند کشت. منظور از گروه باغی در این [[روایات]]، گروه ظالمی است که از [[اطاعت امام]] [[معصوم]] خارج شده و بر او باغی شده است<ref>صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۲.</ref>. [[عمّار یاسر]] در [[جنگ صفّین]] و در رکاب [[امیرالمؤمنین]] به [[شهادت]] رسید<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۱۹۱ و ۲۳۳.</ref>. پس معلوم میشود در جنگ صفّین، [[معاویه]] و [[اصحاب]] او بر حضرت علی [[بغی]] کرده بودند<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[سید امین ورعی|ورعی، سید امین]]، [[مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی (مقاله)|مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی]]، ص ۸۳.</ref>. | |||
== پیشینه بغی == | == پیشینه بغی == | ||
این واژه از قرون اولیه تاکنون در معنای [[سیاسی]] خود کاملاً شناخته شده و همواره در [[فقه]] و [[کلام اسلامی]] با معنای [[شورش]] بر | این واژه از قرون اولیه تاکنون در معنای [[سیاسی]] خود کاملاً شناخته شده و همواره در [[فقه]] و [[کلام اسلامی]] با معنای [[شورش]] بر ضد [[حاکم اسلامی]] مطرح بوده و معانی دیگر آن تحت الشعاع قرار گرفتهاند<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۴، ص۷۹.</ref>، اما عناصر دخیل در تحقق [[جرم]] بغی، عبارتاند از: مسلمان بودن [[باغیان]]<ref>احکام البغاه، ج۱، ص۱۰۰.</ref>، برخورداری از [[قدرت]] کافی، گروهی بودن شورش<ref>المبسوط، ج۷، ص۲۶۷.</ref>، [[مشروعیت]] [[نظام]] و عدالت حاکم<ref>دیدگاههای نو در حقوق کیفری اسلام، ص۶۶.</ref>. | ||
نمونه بارز [[بغات]]، [[اهل]] [[نهروان]] و [[اصحاب]] جملاند که تمام شروط بالا را دارا بودند. برخورد با [[اهل بغی]] در فقه همان [[رفتار]] [[امیر مؤمنان]] با [[خوارج]] است. ابتدا باید [[ارشاد]] و رفع شبهه کرد، اگر بازنگردند با بغات به [[جنگ]] پرداخته میشود. این [[رفتاری]] است که هر [[حکومتی]] با قیام مسلحانه علیه خود انجام میدهد. | نمونه بارز [[بغات]]، [[اهل]] [[نهروان]] و [[اصحاب]] جملاند که تمام شروط بالا را دارا بودند. برخورد با [[اهل بغی]] در فقه همان [[رفتار]] [[امیر مؤمنان]] با [[خوارج]] است. ابتدا باید [[ارشاد]] و رفع شبهه کرد، اگر بازنگردند با بغات به [[جنگ]] پرداخته میشود. این [[رفتاری]] است که هر [[حکومتی]] با قیام مسلحانه علیه خود انجام میدهد. | ||
خط ۴۳: | خط ۱۰۶: | ||
با توجه به تعریف فقهای اسلامی از بغی، باغیان را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: | با توجه به تعریف فقهای اسلامی از بغی، باغیان را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: | ||
# باغیانی که بر ضدّ [[امام]] [[معصوم]] خروج میکنند. | # باغیانی که بر ضدّ [[امام]] [[معصوم]] خروج میکنند. | ||
# باغیانی که با غیر امام معصوم میجنگند<ref>بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۲۴ـ۳۲۵؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۶۱.</ref>. از این دو گروه، فقهای امامیه باغیانی را که بر امام معصوم خروج کنند خارج از اسلام و [[کافر]] شمردهاند<ref>المبسوط، ج ۷،ص ۲۶۴؛ مجمع الفائده، ج ۷، ص ۵۲۴؛ الحدائق، ج ۳، ص ۴۲۱.</ref>. [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] نیز مؤید این رأی است؛ از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref> که در آن از [[ارتداد]] و کفر مسلمانان و جایگزینی این افراد با | # باغیانی که با غیر امام معصوم میجنگند<ref>بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۲۴ـ۳۲۵؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۶۱.</ref>. از این دو گروه، فقهای امامیه باغیانی را که بر امام معصوم خروج کنند خارج از اسلام و [[کافر]] شمردهاند<ref>المبسوط، ج ۷،ص ۲۶۴؛ مجمع الفائده، ج ۷، ص ۵۲۴؛ الحدائق، ج ۳، ص ۴۲۱.</ref>. [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] نیز مؤید این رأی است؛ از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref> که در آن از [[ارتداد]] و کفر مسلمانان و جایگزینی این افراد با مؤمنان راستین [[سخن]] به میان آمده است. در روایتی [[حضرت علی]] {{ع}} [[باغیان]] اهل بصره را مصداق {{متن قرآن|مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ}} در [[آیه]] مذکور برشمرده است<ref>مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۲۲؛ کنز العرفان، ج ۱، ص ۳۹۰.</ref>. از [[امام باقر]] و صادق {{عم}} نیز [[روایت]] شده مراد از [[مؤمنان]] در این آیه [[علی]] {{ع}} و [[یاران]] او هستند که با [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] جنگیدند<ref>مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۵۸؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۲.</ref>. در آیهای دیگر [[قرآن]] [[مسلمانان]] را به [[جهاد]] با [[عهد]] شکنان [[مأمور]] کرده و این افراد را [[کافر]] شمرده است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۲.</ref> بنابر روایتی، [[علی]] {{ع}} [[جنگ]] خود با ناکثین را بر پایه این آیه دانست و هنگام [[نبرد]] با آنان فرمود که با مصادیق این آیه تاکنون [[جنگی]] واقع نشده است<ref>الصافی، ج ۲، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵؛ بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۴۲۹؛ نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۹۰.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} نیز در [[حدیثی]] [[طلحه]] و [[زبیر]] را مصداق این آیه و از [[پیشوایان]] [[کفر]] برشمرده است<ref>الصافی، ج ۲، ص ۳۲۴؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۸۸؛ قرب الاسناد، ص ۹۶.</ref>؛ همچنین در روایتی دیگر [[امیر مؤمنان]] {{ع}} یاران خود و گروه [[باغی]] را مصداق آیه {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسا» سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref> دانسته که در آن از [[جنگ]] میان امتهای پیشین یاد شده و گروهی کافر و گروه دیگر [[مؤمن]] شمرده شدهاند<ref>الامالی، ص ۱۹۷؛ بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۴۵۱؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۲۳.</ref>. | ||
قائلان به کفر [[اهل بغی]] در پاسخ این [[پرسش]] که چرا [[قرآن]] [[باغیان]] را [[مسلمان]] دانسته است: {{متن قرآن|وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref> گفتهاند: اطلاق نام مسلمان بر آنان مجازی و بر اثر ظاهر [[مسلمانی]] آنهاست، چنانکه در [[آیات]] دیگر [[منافقان]] که تنها در ظاهر، [[اسلام]] را پذیرفته بودند، مسلمان نامیده شدهاند، یا اینکه این نامگذاری به سبب [[ایمان]] پیشین آنهاست یا از آنروست که آنان خود را مسلمان میشمارند<ref>المبسوط، ج ۷، ص ۲۶۴؛ مسالک الافهام، ج۲، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۴؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۲۳.</ref>. در برابر آیات و [[روایات]] مذکور روایات دیگری از [[اهلبیت]] {{عم}} [[نقل]] شده که از مسلمان بودن این گروه حکایت دارد<ref> وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۶۶؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۳۳۸.</ref>؛ ولی برخی از [[فقیهان]] [[امامیه]] این روایات را بر [[تقیه]] حمل کردهاند<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۸۳.</ref>، اما باغیانی که بر غیر [[امام]] [[معصوم]] خروج کنند [[کافر]] نمیشوند<ref>بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹.</ref> و برخی از فقیهان و [[مفسران]] امامیه تنها همین گروه را مصداق [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref> دانستهاند<ref>کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۸۶؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۱۶۹، ۱۷۲؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۶۱.</ref>. در میان [[اهل سنت]] نیز درباره کافر یا مسلمان بودن باغیان دو | قائلان به کفر [[اهل بغی]] در پاسخ این [[پرسش]] که چرا [[قرآن]] [[باغیان]] را [[مسلمان]] دانسته است: {{متن قرآن|وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref> گفتهاند: اطلاق نام مسلمان بر آنان مجازی و بر اثر ظاهر [[مسلمانی]] آنهاست، چنانکه در [[آیات]] دیگر [[منافقان]] که تنها در ظاهر، [[اسلام]] را پذیرفته بودند، مسلمان نامیده شدهاند، یا اینکه این نامگذاری به سبب [[ایمان]] پیشین آنهاست یا از آنروست که آنان خود را مسلمان میشمارند<ref>المبسوط، ج ۷، ص ۲۶۴؛ مسالک الافهام، ج۲، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۴؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۲۳.</ref>. در برابر آیات و [[روایات]] مذکور روایات دیگری از [[اهلبیت]] {{عم}} [[نقل]] شده که از مسلمان بودن این گروه حکایت دارد<ref> وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۶۶؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۳۳۸.</ref>؛ ولی برخی از [[فقیهان]] [[امامیه]] این روایات را بر [[تقیه]] حمل کردهاند<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۸۳.</ref>، اما باغیانی که بر غیر [[امام]] [[معصوم]] خروج کنند [[کافر]] نمیشوند<ref>بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹.</ref> و برخی از فقیهان و [[مفسران]] امامیه تنها همین گروه را مصداق [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref> دانستهاند<ref>کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۸۶؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۱۶۹، ۱۷۲؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۶۱.</ref>. در میان [[اهل سنت]] نیز درباره کافر یا مسلمان بودن باغیان دو رأی وجود دارد: گروهی از [[اهل حدیث]] از آنان بعضی از [[بغاة]] همچون [[خوارج]] را [[مرتد]] و کافر میدانند<ref> الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۵، ص ۴۱۸؛ حاشیة رد المحتار، ج ۴، ص ۴۲۲، المغنی، ج ۱۰، ص ۴۹ ـ ۵۰.</ref>؛ همچنین بسیاری از فقیهان اهل سنت مانعان [[حق]] واجبی از [[حقوق]] [[حکومت]] همچون [[زکات]] را جزء باغیان دانسته<ref>المغنی، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحریر والتنویر، ج ۲۶، ص ۲۴۰؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۵، ص ۴۱۸.</ref> و در مواردی به [[ارتداد]] آنان [[حکم]] کردهاند<ref>الام، ج ۴، ص ۲۲۷؛ الخلاف، ج ۵، ص ۳۳۷.</ref>، لکن بیشتر فقیهان اهل سنت با استناد به [[آیه]] ۹ حجرات که گروه [[باغی]] را [[مؤمن]] شمرده و نیز برخی [[روایات]]، همه [[باغیان]] را [[مسلمان]] میدانند<ref> الام، ج ۴، ص ۲۲۷.المغنی، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المنیر، ج ۲۶، ص ۲۴۱.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
=== [[دعوت]] باغیان به [[سازش]] و خودداری از [[بغی]] === | === [[دعوت]] باغیان به [[سازش]] و خودداری از [[بغی]] === | ||
خط ۷۴: | خط ۱۳۷: | ||
کاربرد [[اجتماعی]] [[بغی]] به معنای بغی گروهی نسبت به [[جامعه]] یا گروهی دیگر که در [[آیه]]: {{متن قرآن|فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>؛ ملاحظه میشود. هرچند [[اسباب نزول]] متفاوتی برای این آیه ذکر شده که عموماً به [[اختلافات]] جزئی میان برخی [[مسلمانان]] که احیاناً به درگیریهای قومی منجر شده، اشاره مینماید<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۹۰.</ref>، اما به هر حال، این آیه، همواره آیه محوری در فهم معنای اجتماعی بغی در [[قرآن]] بوده است. | کاربرد [[اجتماعی]] [[بغی]] به معنای بغی گروهی نسبت به [[جامعه]] یا گروهی دیگر که در [[آیه]]: {{متن قرآن|فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>؛ ملاحظه میشود. هرچند [[اسباب نزول]] متفاوتی برای این آیه ذکر شده که عموماً به [[اختلافات]] جزئی میان برخی [[مسلمانان]] که احیاناً به درگیریهای قومی منجر شده، اشاره مینماید<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۹۰.</ref>، اما به هر حال، این آیه، همواره آیه محوری در فهم معنای اجتماعی بغی در [[قرآن]] بوده است. | ||
[[مفسران]] پیشین و معاصر، غالباً از دریچه این آیه به پدیده بغی نگریستهاند و آن را به درگیری دو گروه از مسلمانان و [[تجاوز]] یکی به دیگری [[تفسیر]] کردهاند و بر مبنای همین آیه، [[وظیفه]] دیگر مسلمانان را، جلوگیری از ادامه [[دشمنی]] و [[مبارزه]] با [[متجاوز]] تا دست کشیدن از تجاوز خود دانستهاند<ref>روح المعانی، ج۱۳، ص۳۰۲.</ref>. با این همه، به نظر میرسد اگرچه مقابله با [[شورشیان]] بر ضدّ [[حکومت اسلامی]] مستندات مهمی در [[شرع اسلام]] دارد، اما بغی در این آیه، به معنای لغوی و [[قرآنی]] خود نزدیکتر است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۲۲.</ref>؛ زیرا این آیه درصدد بیان مسئله مقابله شورشیان ضد حکومت اسلامی نیست<ref>التحریر، ج۲۶، ص۲۰۰.</ref>. البته برخی دیگر از مفسران معتقدند دستور آیه یا ناظر به درگیریهای پیش از تشکیل حکومت در جامعه مسلمانان است که خود تأکیدی بر تشکیل حکومت به شمار میآید<ref>الفرقان، ج۱، ص۵۱۶.</ref>؛ یا مربوط به درگیریهای دو [[حکومت]] مستقل است که میتواند کارکردی در عرصه روابط بین المللی نیز داشته باشد. در همین راستا، | [[مفسران]] پیشین و معاصر، غالباً از دریچه این آیه به پدیده بغی نگریستهاند و آن را به درگیری دو گروه از مسلمانان و [[تجاوز]] یکی به دیگری [[تفسیر]] کردهاند و بر مبنای همین آیه، [[وظیفه]] دیگر مسلمانان را، جلوگیری از ادامه [[دشمنی]] و [[مبارزه]] با [[متجاوز]] تا دست کشیدن از تجاوز خود دانستهاند<ref>روح المعانی، ج۱۳، ص۳۰۲.</ref>. با این همه، به نظر میرسد اگرچه مقابله با [[شورشیان]] بر ضدّ [[حکومت اسلامی]] مستندات مهمی در [[شرع اسلام]] دارد، اما بغی در این آیه، به معنای لغوی و [[قرآنی]] خود نزدیکتر است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۲۲.</ref>؛ زیرا این آیه درصدد بیان مسئله مقابله شورشیان ضد حکومت اسلامی نیست<ref>التحریر، ج۲۶، ص۲۰۰.</ref>. البته برخی دیگر از مفسران معتقدند دستور آیه یا ناظر به درگیریهای پیش از تشکیل حکومت در جامعه مسلمانان است که خود تأکیدی بر تشکیل حکومت به شمار میآید<ref>الفرقان، ج۱، ص۵۱۶.</ref>؛ یا مربوط به درگیریهای دو [[حکومت]] مستقل است که میتواند کارکردی در عرصه روابط بین المللی نیز داشته باشد. در همین راستا، عبدالملک منصور حسن با تألیف اثری با عنوان «[[البغی السیاسی (کتاب)|البغی السیاسی]]»، [[منازعات]] نظامی درون [[جهان اسلام]] را از منظر [[قرآن]] و [[احکام اسلامی]] بررسی کرده است. گرچه در برخی [[آیات]] نیز در مواجهه با پدیده [[بغی]] فردی، [[مقابله به مثل]] پیشنهاد شده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ}}<ref>«چنین است و هر کس مانند کیفری که دیده است (دیگران را) کیفر کند سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد، بیگمان خداوند درگذرندهای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰.</ref>، اما در کنار آن، توصیههایی همچون [[عفو]] و [[اصلاح]] روابط به جای مقابله به مثل نیز وجود دارد: {{متن قرآن|فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و کیفر هر بدی بدییی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بیگمان او ستمگران را دوست نمیدارد» سوره شوری، آیه ۴۰.</ref>؛ که بر مبنای [[جهان بینی]] [[خدامحوری]] و آخرتگرایی قرآن [[استوار]] است<ref>[[زهرا محققیان|محققیان، زهرا]]، [[بغی - محققیان (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |